زیر سقف آسمان
10.1K subscribers
3.02K photos
673 videos
429 files
3.33K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️واکنش استاد فلسفه دکتر محسن محمودی به روایت نادرست دکتر عبدالکریمی از نیهیلیسم در آرای نیچه

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۸ مرداد ۱۴۰۳

در جلسه‌ی پنج‌شنبه چهار مرداد در باش‌گاه اندیشه به‌طور مستند و با نقد کتاب ما و جهان نیچه‌ای نشان دادم که دکتر عبدالکریمی به‌نحو دل‌خواه به متون فلسفی نظیر آثار نیچه ارجاع می‌دهد و تفسیر نادرستی از آن‌ها عرضه می‌کند.

اینک برخی از اهل فلسفه این نکته را تایید کرده اند. دکتر محسن محمودی نوشته است:

"آنچه عبدالکریمی نمی‌خواهد بداند این است که نیچه نیهیلیسم را هم تهدید می‌داند و هم فرصت؛ فرصت برای ظهور انسانی که خودش ارزشها و معنای زندگی‌اش را خلق می‌کند."


#نقد
#نیهیلیسم
#بیژن_عبدالکریمی
#محسن_محمودی

@NewHasanMohaddesi
♦️نیهیلیسم در نگاه نیچه؛ واکنش استاد فلسفه دکتر محسن محمودی به مباحثه‌ی محدثی و عبدالکریمی در باره‌ی نیهیلیسم و "جهان نیچه‌ای"

۱۲ مرداد ۱۴۰۳

🔻لینک جلسه‌ی ۵ مرداد ۱۴۰۳ و مجموعه‌ی مباحثات و نقدها و نقد به تفسیر نادرست از نیچه:
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10944


👇👇👇

#نیچه
#نیهیلیسم
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی


@NewHasanMohaddesi
♦️فرصتهای نیهیلیسم از دیدگاه نیچه

✍️دکتر
محسن محمودی
استادیار فلسفه دانشگاه آزاد
۱۲ مرداد ۱۴۰۳

فردریش نیچه فیلسوف- شاعری هست ژرف اندیش، اندیشمندی شجاع، نقاد فرهنگ غرب و روانشناسی بزرگ، منادی آزادی علیه بردگی و اسارت، رودی خروشان همچون زندگی و مبارزی علیه جمود، ثبات و رکود؛ فرهیخته ای جاودان به مانند جهان نه در «بودن» بل در «شدن». دیونوسوسی علیه مصلوب، نیهیلیستی تمام عیار و در یک کلام فیلسوف زندگی.

نیچه فیلسوف تاثیرگذار آلمانی به عنوان کاشف نیهیلیسم، در پی علت یابی انحطاط دوران خویش است، انحطاطی که نشانه  آن سترونی ارزش‌ها، بدبینی و دل‌مردگی و پوچ شمردن همه چیز و انکار زندگی می‌باشد. دورانی که  از همه آرمان‌ها و ارزش‌های اصیل و شادابی زاینده تهی گشته. دورانی که قابل تحقیرترین انسانها یعنی «فروانسان» نماینده آن است. انسان برده صفتی که معتقد است پس از مرگ خدا (فروپاشی ارزشها) هر کار حقیر و کوچکی مجاز است. دوران منحطی که به اعتقاد نیچه ریشه در فرهنگی خاص دارد، فرهنگ سقراطی_افلاطونی و فرهنگ یهودی_مسیحی. فرهنگی که زندگانی زمینی را زهرآلود ساخته و از ناتوانان و بردگان حمایت کرده است. فرهنگ بیمار متافیزیکی که چون افرادش تاب شنا کردن در رود پر جنب و جوش زندگانی را نداشتند، جهان های خیالی آفریدند تا بلکه انتقامشان را از زندگی دنیوی بگیرند تا تسلای دل مرده شان باشد. ارزشها و آرمانهای چنین فرهنگی است که میوه آن «نیهیلیسم» است. اما شجاعان و خلاقان را چه باک از نیهیلیسم؟ فرصتی است برای ارزیابی مجدد همه ارزش‌ها و آفریدن ارزش های نو و ظهور «ابر انسان»؛ که مرگ خدا برای او به معنای این است که: هر کار بزرگی مجاز است.


@Mahmudi_mohsenn

#نیچه
#نیهیلیسم
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی


@NewHasanMohaddesi
استاد ارجمند،
جناب آقای دکتر محدثی عزیز
به عنوان شاگرد کمترین اسندعا دارم به نکات ذیل دقت فرمایید:
۱_آنجه به قول علماء محل تقریر نزاع با دکتر عبدالکزیمی گرامی بود، عدم اعتنا و التزام ایشان به متودولوژی است. لذا تقاضا دارم از موضوع اصلی بحث منحرف نشوید.
۲_نوشته اخیری که از دکتر محمودی در کانال خودتان گذاشنه اید، ایراد مبنایی دارد. ظهور ((ابرمرد)) به معنای رهایی از نیهیلیسم نزد نیچه نیست. اصولا از نظر نیچه، رهایی از نیهیلیسم امکان پذیر نیست.
۳_بالاخره متوجه نشدم نیهیلیسم حاکم بر جهان را پذیرفته اید یا خیر؟
اگر نپذیرفته اید، که اساسا نیازی به اشتراک مطلب دکتر محمودی نیست.

✍️حسین حجت‌پناه

۱۲ مرداد ۱۴۰۳


#نیچه
#نیهیلیسم
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسین_حجت‌پناه


@NewHasanMohaddesi
♦️پاسخ به اشکال آقای حجت‌پناه در باره‌ی انتشار مطلب دکتر محسن محمودی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۲ مرداد ۱۴۰۳

درود بر شما عزیز! ممنون ام از توجه شما!

۱. قرار نیست من دیدگاه شما را منعکس کنم برادر عزیز. نظر شما آن است که فرموده اید. من نقدهای خود را در جلسه‌ی مورد بحث به تفسیر دکتر عبدالکریمی از آرای نیچه در باره‌ی نیهیلیسم ارایه کرده ام و تکرار آن لزومی ندارد.

https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10944

۲. «رهایی از نیهیلیسم» یک چیز است و «نوع مواجهه با نیهیلیسم» بحثی دیگر است.

۳. تعبیر «نیهیلیسم حاکم بر جهان» نیازمند توضیح و تفسیر است. پذیرش و رد اش متأخر از آن است. نیهیلیسم را اول باید تعریف کرد و از نزاع بر سر لفظ مشترک پرهیز نمود.

۴. دکتر محمودی نوشته‌ای را برای من ارسال کردند تا منتشر کنم. آیا نباید منتشر کنم؟ آیا بی‌ادبی نیست نوشته‌ی استاد فلسفه را که رساله‌ی دکترایش نیز نیهیلیسم در آرای نیچه بوده است و برای من ارسال شده و به بحث من و دکتر عبدالکریمی ورود کرده اند، منتشر نکنم؟

دوست عزیز من تا پیش از ورود دکتر محسن محمودی به این بحث، ایشان را متأسفانه نمی‌شناختم! با آن‌که هم‌کار ما در تهران مرکز هستند. حالا چرا باید مانع ورود ایشان به این بحث بشوم؟ حالا که محبت کرده و به این بحث ورود کرده اند، باید از او بیاموزم یا باید به ورودشان به بحث بی‌اعتنایی کنم؟! موضع‌گیری‌ی شما عجیب است.


#نیچه
#نیهیلیسم
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسین_حجت‌پناه


@NewHasanMohaddesi
♦️انواع نیهیلیسم از دیدگاه نیچه و راه‌های مقابله با آن

✍️دکتر
محسن محمودی
استادیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر عباس
۱۲ مرداد ۱۴۰۳

نیچه در کتاب اراده معطوف به قدرت از دو نوع «نیهیلیسم» سخن می گوید: «نیهیلیسم منفعل و منفی» و «نیهیلیسم فعال و مثبت». منظور از نیهیلیسم منفعل و منفی این تصور است که اگر ما به این نتیجه برسیم که این جهان گذرا (جهان شدن) دارای هیچ هدفی نیست و در پس تمامی وقایع معنایی و حقیقتی وجود ندارد، خیلی راحت می‌توانیم به طرد زندگی و این دنیا، به عبارت دیگر به نوعی نفرت و رنجش از زندگی و دنیا برسیم. این نیهلیسم منفی به دو صورت ظاهر می‌شود: در یک صورت وقتی ما به این نتیجه رسیدیم که این جهان هیچ و پوچ، و دارای هیچ معنا و ارزشی نیستَ، معتقد می‌شویم که جهان دیگری وجود دارد که جهان حقیقی است (نقطه‌ی شروع این گرایش با فلسفه‌ی افلاطون و بعد با مسیحیت که از نظر نیچه نوعی افلاطون‌گرایی عامیانه است، آغاز می‌گردد). اگر این اعتقاد هم بر باد رود، شکل دوم نیهیلیسم [منفی] بروز و ظهور می‌کند که نظیرش را در بودیسم یا فلسفه‌ی شوپنهاور می‌بینیم که می‌گوید زندگی و جهان به‌طور کامل چیزی جز رنج نیست. بنابراین، تنها هدفی که باقی می‌ماند جستجوی «نیستی و نیروانا» است و از همین رو است که نیچه از نوعی اراده‌ی نیهیلیستی یا اراده‌ی معطوف به مرگ صحبت می‌کند که بهترین نمونه‌اش همین بودیسم و فلسفه‌ی شوپنهاور است.

اما در مقابل این نیهیلیسم منفی و منفعل یک نیهیلیسم مثبت هم وجود دارد. نیهیلیسم مثبت آیین کسی است که می‌پذیرد زندگی فاقد هرگونه معنا و ارزش غایی است و هیچ حقیقت بنیانی ای وجود ندارد. به درون مغاک نیهیلیسم، به درون آن نیستی که در پس تمام واقعیت‌ها نهفته است، نگاه می‌کند. شجاعانه زهر این نیهیلیسم را می‌نوشد. ولی در مقابل نه فقط دچار حس تهوع و کین‌خواهی از زندگی نمی‌شود بلکه بر عکس، قدرت زیست بیشتری از درون این نیهیلیسم کسب می‌کند؛ یعنی می‌پذیرد که این بازی بی معنی و بی ارزش را به خاطر نفس بازی کردن، به‌خاطر نفس اراده‌ی خودش، به خاطر نشان دادن شجاعت درونی اش، ادامه دهد، بی آنکه این بازی هیچ معنا یا هدف بیرون از زندگی داشته باشد. نیهیلیسم مثبت در واقع همان جایی است که نیچه مفهوم «ابر انسان» را مطرح می‌کند. ابر انسان، انسانی است که بر نیهیلیسم غلبه کرده، فارغ از روح کین‌خواهی، زندگی این جهانی را شادمانه تایید می‌کند. نیچه که عقل متافیزیکی را منشا نیهیلیسم می‌دانست، از استعاره و اسطوره برای مقابله با نیهیلیسم استفاده می‌کند: «اراده‌ی قدرت» و «بازگشت جاودانه» و «ابر انسان».

نیچه در شاهکار خودش به نام «چنین گفت زرتشت» راه‌های مقابله با نیهیلیسم منفعل را مطرح می‌کند که خواندنی است.


@Mahmudi_mohsenn


#نیچه
#نیهیلیسم
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسین_حجت‌پناه


@NewHasanMohaddesi
Audio
🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار : نیهیلیسم از دید نیچه

🔸 با حضور: محسن محمودی
   دکترای فلسفه،استادیار فلسفه

🕒 زمان:دوشنبه ۲۹ مرداد ما ه،۱۴۰۳

ساعت  ۲۱ بوقت تهران


کانالِ آکادمی

@marzockacademy
اینستاگرام
https://www.instagram.com/marzockacademy


#نیهیلیسم
#بیژن_عبدالکریمی
#محسن_محمودی

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸




♦️نقدهای دکتر حسن محدثی جامعه‌شناس به دکتر علی شریعتی

دکتر
محسن محمودی
۹ آذر ۱۴۰۳

دکتر حسن محدثی، جامعه‌شناس برجسته ایرانی، در نقدهای خود به اندیشه‌های دکتر علی شریعتی، دو محور اصلی را مورد بررسی قرار داده است:

۱.نقد نظریه‌پردازی دینی شریعتی:
محدثی به نقد تفسیرهای دینی شریعتی، به ویژه تفسیر انقلابی و اجتماعی وی از اسلام پرداخته است. او معتقد است که شریعتی با سعی در بازسازی دین و تطبیق آن با مسائل اجتماعی و سیاسی، در برخی موارد دچار تحریفاتی شده است که می‌ تواند باعث ایجاد تعارض با اصول روحانی و سنتی دین اسلام شود. به گفته محدثی، این رویکرد ممکن است به جای ارائه یک تفسیر عمیق و اصیل، منجر به نادیده گرفتن ابعاد روحانی دین شود.

۲.نقد دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی شریعتی:
شریعتی در آثار خود به مسائلی چون استعمار، طبقات اجتماعی و انقلاب پرداخته است. محدثی در نقد این دیدگاه‌ ها اشاره می‌ کند که شریعتی در تحلیل مسائل اجتماعی و سیاسی ایران، دچار نوعی ساده‌ سازی و عمومی‌ سازی است که پیچیدگی‌ های ساختاری و تاریخی جامعه را نادیده می‌ گیرد. محدثی بر این نکته تأکید دارد که شریعتی گرچه از نظر ایدئولوژیک تلاشی انقلابی انجام داده است، اما گاهی اوقات واقعیت‌ های پیچیده اجتماعی را در نظر نمی‌ گیرد و به آرمان‌ های انتزاعی بیش از واقعیت‌ های موجود توجه می‌ کند.

در مجموع، دکتر حسن محدثی نقدهای خود را بر پایه تحلیل‌‌های جامعه‌‌شناسانه و تاریخی بنا نهاده و معتقد است که اندیشه‌‌های شریعتی در برخی موارد بیشتر بر اساس آرمان‌‌های ایدئولوژیک و انتزاعی شکل گرفته‌اند تا واقعیت‌‌های پیچیده و تاریخی جامعه ایران.

#علی_شریعتی
#محسن_محمودی
#شریعتیست_به‌هنگام
#شریعتیست_با_تاخیر
@NewHasanMohaddesi
♦️روز علوم اجتماعی: ضرورت اندیشه‌ی انتقادی و تحلیل جامعه

دکتر
محسن محمودی
استادیار فلسفه دانشگاه
۱۳ آذر ۱۴۰۳

روز دوازدهم آذر به‌ عنوان روز علوم اجتماعی، فرصتی است برای تامل بر اهمیت این علوم در درک و تحلیل جامعه، فرهنگ، سیاست و روابط انسانی. علوم اجتماعی، از جامعه‌ شناسی و انسان‌ شناسی گرفته تا علوم سیاسی و روان‌شناسی اجتماعی، نقشی کلیدی در فهم ما از پدیده‌ های جمعی و فردی ایفا می‌ کنند.

این علوم به ما می‌ آموزند که چگونه ساختارها و نهادهای اجتماعی شکل می‌ گیرند، چگونه تغییر می‌ کنند و چگونه بر زندگی افراد تأثیر می‌ گذارند. در جامعه‌ ای که روز به‌ روز با چالشهای پیچیده‌ تر روبرو می‌ شود، از نابرابری‌ های اقتصادی و اجتماعی گرفته تا بحرانهای زیست‌محیطی و فرهنگی، علوم اجتماعی راهنمایی برای شناخت عمیق‌ تر و یافتن راه‌حلهای پایدار است.

بزرگداشت این روز فرصتی است تا به نقش اندیشمندان اجتماعی، از دورکیم و وبر گرفته تا مارکس و هابرماس، در شکل‌ دهی به فهم ما از جهان انسانی بپردازیم. همچنین یادآور مسئولیت ما در بهره‌گیری از این دانش برای ساختن جامعه‌ ای عادلانه‌ تر و انسانی‌ تر است.

در این روز، تأمل بر وضعیت کنونی علوم اجتماعی در ایران نیز ضروری است. با وجود چالش‌ های پیش روی این رشته‌ ها، از کمبود منابع پژوهشی گرفته تا محدودیت‌ های فکری و نهادی، این علوم همچنان ظرفیت بالایی برای تغییر و بهبود جامعه دارند.

بیایید روز علوم اجتماعی را بهانه‌ای کنیم برای ترویج اندیشه انتقادی، تقویت گفتگوهای بین‌رشته‌ ای، و تأکید بر اهمیت این علوم در مسیر پیشرفت جامعه.

@Mahmudi_mohsenn

#محسن_محمودی

@NewHasanMohaddesi
♦️شادی‌ای فراتر از تراژدی: نگاه نیچه در دانش شاد

✍️دکتر
محسن محمودی
۲۲ آذر ۱۴۰۳

«نیچه در دانش شاد با لحنی شاعرانه و طعنه‌آمیز از شور زندگی، آزادی، و آفرینشگری سخن می‌گوید. او بر این باور است که انسان باید با پذیرش بی‌معنایی جهان، خود معنایی برای زندگی‌اش بیافریند.

نیچه خدایان کهن را به چالش می‌کشد و انسان را دعوت می‌کند تا با شجاعت به مواجهه با رنج و شادی برخیزد و خود را خالق ارزش‌ها بداند.

برای نیچه، شادی یک امر سطحی نیست؛ بلکه نتیجه‌ی عمیق‌ترین درگیری انسان با تراژدی زندگی است. شادی‌ای که پس از فروپاشی یقین‌های کهن و رویارویی با پوچی به دست می‌آید، شادی‌ای است که جهان را دوباره از آنِ انسان می‌کند.

او می‌گوید: «ما باید یاد بگیریم که با خنده به سوی قله‌های جدید برویم؛ زیرا تنها با این نگاه است که انسان می‌تواند به ابر‌انسان تبدیل شود.»

https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2125





🔻محدثی:
درود بر دکتر محمودی‌ی عزیز! برخلاف نگاه کسانی چون مولوی و دیگر عرفای مسلمان به زنده‌گی که حاوی‌ی تحقیر زنده‌گی در این جهان است، نگاه نیچه به زنده‌گی‌ی این‌جهانی باشکوه است.


#محسن_محمودی
#دانش_شاد
#نیچه
@Mahmudi_mohsenn



@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مداخلات بازتاب‌دهنده🔸🔸🔸




در مواجهه با جامعه‌شناسی معاصر ایران، آیا نقدها می‌توانند سازنده باشند؟

دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه دانشگاه
۱۶ دی ۱۴۰۳

https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2257

«حسن محدثی» و «مصطفی مهرآیین» دو اندیشمند برجسته‌ای هستند که نقدهایشان گاه به نقطه‌ای حساس در جامعه‌شناسی و فرهنگ ایران می‌رسد. اختلاف نظر آن‌ها، نه فقط بر سر متون، بلکه بر سر روش‌شناسی و نگاه کلی به جامعه‌شناسی است.

مهرآیین، با نگرشی جهانی‌نگر، معتقد است بسیاری از آثار معاصر ایران "معمولی" هستند و ترجیح می‌دهد به متفکران بزرگ جهانی رجوع کند. این رویکرد می‌تواند نوعی تمایل به "بت‌سازی از غرب" تعبیر شود یا شاید هم تلاشی برای پر کردن خلأ اندیشه‌های بنیادین در ایران باشد. اما آیا این نگاه به معنای نادیده گرفتن پتانسیل‌های داخلی نیست؟

از سوی دیگر، محدثی به شدت بر اهمیت نقد و بررسی اندیشه‌های ایرانی تأکید دارد. او معتقد است که ما باید ابتدا مسائل خود را بشناسیم و حل کنیم. نقدهای محدثی، هرچند گاه تند و تیز، در نهایت به دنبال گشودن گره‌های فکری در جامعه ایران است.

اگر بخواهیم از این بحث برای زندگی روزمره و جامعه خود درس بگیریم، می‌توان پرسید:
چگونه می‌توان میان مطالعه متفکران جهانی و شناخت مسائل بومی تعادل برقرار کرد؟
آیا ما هم گاه در زندگی روزمره، بیشتر به تقلید از الگوهای خارجی تمایل داریم تا حل مسائل واقعی خود؟

به‌نظر می‌رسد جامعه‌شناسی و فلسفه، اگر از دل زندگی بومی برنیایند، نمی‌توانند پاسخ‌گوی چالش‌های واقعی ما باشند. از سوی دیگر، بدون نگاه جهانی، خطر فرو رفتن در یک حلقه بسته فکری هم وجود دارد.

این تضاد میان جهانی‌نگری و بومی‌گرایی، شاید همان نقطه‌ای باشد که فلسفه پراگماتیستی بتواند راه‌حل ارائه کند: استفاده از بهترین اندیشه‌ها برای حل عملی‌ترین مسائل.

بیایید در گفتمان‌مان، نقدها را سازنده کنیم و با ترکیب اندیشه‌های بومی و جهانی، به جامعه‌ای بهتر بیندیشیم.

#فلسفه
#جامعه‌شناسی
#نقد_اندیشه
#حسن_محدثی
#مصطفی_مهرآیین
#تفکر_بومی
#جهانی‌نگری


#محسن_محمودی

@NewHasanMohaddesi
♦️نظریه‌‌خوانی، نظریه‌بازی، نظریه‌سازی: در باره‌ی مداخله‌ی ارزش‌مند دکتر محمودی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۶ دی ۱۴۰۳


از مداخله‌ی ارزش‌مند دکتر محسن محمودی دوست عزیز اندیشه‌مند ام در باره‌ی تفاوت‌های فکری‌ی من و دکتر مهرآیین و نقدهای متقابلی که به هم در عین دوستی گاه داشته ایم، قدردانی می‌کنم و بسیار از ایشان سپاس‌گزاری می‌کنم!

دوست عزیز ام دکتر مهرآیین را اندیشه‌مندی پرتلاش و دل‌سوز می‌شناسم. سال‌ها است که تلاش‌ها و کوشش‌های فکری‌ی او را دنبال می‌کنم و دوستی‌ی ما از چند دهه قبل آغاز شده است. اگرچه خط و مشی فکری‌مان تفاوت دارد، اما من همیشه احترام قلبی ام معطوف به ایشان بوده و همیشه از هستی‌ی بخشنده برای ایشان طلب خیر و نیکویی و توفیق داشته ام و دارم. کوشش‌های او را بسیار ارزش‌مند می‌دانم و خوش‌حال ام که او پرتلاش ادامه می‌دهد و امیدوار ام همیشه همین‌گونه موفق باشد!

از آن‌جایی که توجه انتقادی به آثار هم‌عصران و دوستان را لازمه‌ی کار ام می‌دانم، گاهی به اندیشه‌های دکتر مهرآیین نیز  نگاهی انتقادی داشته ام. اتفاقا در ماه‌های اخیر بعد از دیدار در پژوهش‌گاه علوم انسانی به ایشان پیش‌نهاد کردم که گفت‌وگویی انتقادی در باره‌ی طرز مواجهه با اندیشه‌های صاحب‌نظران غیرایرانی داشته باشیم؛ چون فکر می‌کنم این چنین گفت‌وگویی مفید و روشن‌گر باشد.

یکی از اختلافات فکری ام با ایشان بر سر نوع مواجهه با اندیشه‌های دیگران و از جمله متفکران غربی است. من طرز مواجهه با اندیشه‌های متفکران غربی و غیر غربی را در سه نوع مواجهه دسته‌بندی می‌کنم:

۱. نظریه‌خوانی:
نظریه‌خوانی در این‌جا یعنی آرا و نظریات دیگران را بخوانیم و بیاموزیم و با آن‌ها آشنا بشویم. در این مرحله هم با تاریخ و سیر اندیشه‌ها آشنا می‌شویم و هم ورزش فکری می‌کنیم و هم می‌توانیم در آینده مستعد وام‌گیری یا الهام‌گیری از آن‌ها بشویم. البته، نظریه‌خوانی در نظر ام وقتی شکل مطلوب‌تری پیدا می‌کند که مساله‌مندانه باشد. ما با مساله‌ای درگیر هستیم و برای حل آن یا برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های‌مان، سراغ نظریه‌ها و اندیشه‌های دیگران می‌رویم. من نظریه‌خوانی‌ی دایره‌المعارفی را مطلوب نمی‌دانم، زیرا ذهن ما را بدل به مخزن نظریه‌های جورواجور می‌سازد.

۲. نظریه‌بازی:
سطح بالاتر از نظریه‌خوانی، نظریه‌بازی است. در نظریه‌بازی فرد اشتغال و علاقه‌ی فراوانی دارد که در هر بحث و گفت‌وگویی آرای این و آن را به‌کار بگیرد. شکل ساده‌ی آن را در جلسه‌‌ای دوستانه شاهد بودم. چند نفر در حال گفت‌وگو بودیم و فرد محترمی که در اغلب اوقات ساکت بود، هر از گاهی به مناسبت سخن کسی از طرفین، جمله‌ای از نیچه، هگل، کانت به‌تناسب می‌گفت و دو باره خاموش می‌شد. نظریه‌بازی اشتغال مداوم داشتن به تطبیق نظریه‌های دیگران با وضع و حال این‌جا و اکنونی نیست. نظریه‌بازی اولا اگرچه یک سطح بالاتر از نظریه‌خوانی است و انجام آن کار هر کسی نیست (زیرا لازمه اش آشنایی با تنوعی از نظریه‌ها و اندیشه‌ها است)، ولی فرد را در مرحله‌ی مصرف‌کننده‌ی آرای دیگران نگه می‌دارد. ثانیا، بسیاری اوقات تلاش برای تطبیق آرای دیگران که در جامعه و فرهنگ دیگری زیست کرده اند یا می‌کنند و با مسائل دیگری مواجه بوده اند یا مواجه اند، با وضع این‌جا و اکنونی موجه نیست و به‌لحاظ نظری یا روشی قابل دفاع نیست؛ زیرا نظریه‌ها در معارف انسانی اگرچه جهان‌شمول صورت‌بندی می‌شوند، اما به‌نحو زمینه‌مند آفریده می‌شوند و پیوند قابل توجهی با زمینه‌ و خاست‌گاه اجتماعی و فرهنگی‌ی خود دارند. ثالثا، اشتغال مداوم به نظریه‌بازی مانع از آن می‌شود که اندیشه‌مند بتواند خود به یک دست‌گاه فکری‌ی منسجمی دست یابد، زیرا تمام هم و غم او معطوف به به‌کارگیری‌ی پاره‌های فکری و آرای دیگران است و این آرا و اندیشه‌ها الزاما پیکره و دست‌گاه فکری‌ی منسجمی را پدید نمی‌آورند و چه بسا با هم ناهم‌ساز اند.

از نظر من دکتر یوسف اباذری در جامعه‌شناسی‌ی ایران مروج این شیوه‌ی مواجهه با اندیشه‌ها و نظریه‌ها بود و نحوه‌ی کاربست افکار غربیان توسط او برای بسیاری بدل به الگو شد. او در اغلب سخنان و نوشته‌های خود ایده‌ای را از یکی از غربیان به‌کار گرفت (درست مثل آخوندها که اول سخن‌شان آیه یا حدیثی می‌خوانند) و سپس به بسط سخنان خود در باره‌ی پدیده‌ای در ایران پرداخت. به‌عنوان مثال ببینید که اباذری چه‌گونه از ایده‌ی ماکس شلر در نوشته‌ی خود در باره‌ی جنبش شهریور ۱۴۰۱ بهره گرفته است:

ادامه دارد👇👇👇

#نظریه‌بازی
#نظریه‌سازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
♦️نظریه‌‌خوانی، نظریه‌بازی، نظریه‌سازی: در باره‌ی مداخله‌ی ارزش‌مند دکتر محمودی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۶ دی ۱۴۰۳


"از پی درگذشت مهسا امینی، یکی از مهم‌ترین غلیان‌های اجتماعی در ایران رخ داده و در فضایی لبالب از احساس یگانگی، مردمانی از گروه‌ها و اقشار متفاوت را به هم پیوسته است. غلیان اجتماعی پدیده‌ای متناقض است: از یک‌سو اندوه‌گذاری‌ای‌ عظیم است و از سوی دیگر شادی بیکران. این دو احساس هم‌اکنون در منتهای حدت خود در خیابان‌های ایران به چشم می‌خورد. هوشنگ گلشیری گفته بود آن‌قدر عزا سرمان ریخته‌اند که فرصت سوگواری نداریم. انسداد سوگواری‌ که همان مالیخولیا یا اندوه و عزای بی‌پایان باشد با مرگ معصومانه و غم‌انگیز مهسا درهم شکست و منجر به حس رهایی و شادمانی و اِروسی شد که هم‌اکنون در خیابان‌ها موج می‌زند. این دو پدیده متناقض و مکمل هم‌اند و نباید هیچ‌کس را به سبب در افتادن به این تناقض سرزنش کرد. زیرا که این تناقض خود نشان تناقض عمیق‌تری است که جامعه‌‌ی ایران از بدو انقلاب با آن روبروست. می‌گویند حجاب رکن نظام است، زیرا که این نظام بر دین متکی است. این گفته محتاج واکاوی است. ماکس شِلِر، فیلسوف آلمانی، در اوج دوران کاتولیکی‌اش ‌گفت که امر مقدس مصالحه‌ناپذیر است. جنگ مقدس می‌بایست تا پایان جنگیده شود، حتی اگر به شکست بیانجامد. اگر گفته‌ی شلر درست باشد، انقلاب از همان اول دچار تناقض شد. آیا می‌بایست هر آنچه را می‌پندارند امر مقدس است تا به پایان ادامه دهند یا مصلحتی بیاندیشند. حاکمان تردید نکردند که برای بقای نظام می‌باید مصلحت‌ها اندیشیده شود. جنگ ایران و عراق با همان مصلحت‌اندیشی‌ پایان یافت. سپس نهادی به نام مجمع تشخیص مصلحت به ارکان نظام برای بقای نظام اضافه شد. از این‌رو هیچ قاعده‌ای نیست که از قاعده‌ی «حفظ نظام» مستثنی شود. اما پرسش این‌جاست اگر هر قاعده‌ای را بتوان حذف کرد از آن اصل چه چیزی باقی می‌ماند؟ این‌جاست که دشواری حاکمان آغاز می‌شود، زیرا می‌بایست دست به گزینشی بزنند که به نفع «حفظ نظام» باشد" (اباذری، https://t.iss.one/yousefabazari/283).

در اغلب سخنان و نوشته‌های اباذری ما می‌توانیم این الگوی نظریه‌بازی را ببینیم. آفت بزرگ چنین مواجهه‌ای با اندیشه‌های دیگران این است که فرد تصور می‌کند در حال ارایه‌ی بحثی دانش‌پژوهانه و عالمانه است و سخنان معتبری را عرضه می‌کند. در ظاهر به نظر می‌رسد که نام‌های گوناگون از بزرگان غربی و شرقی به سخن اعتبار می‌بخشند، اما سرانجام مجموعه‌ای از سخنان نامنسجم عرضه می‌شود و فرد صاحب نظر از پرورش یک دست‌گاه نظری‌ی منسجم در تبیین پدیده‌ی مورد بحث بازمی‌ماند.

اگر به همین نوشته‌ی اباذری دقیق‌تر بنگریم، مجموعه‌ای از نام‌ها و مفاهیم و اندیشه‌ها را در آن می‌یابیم که اباذری به‌کار گرفته تا جنبش زن، زنده‌گی، آزادی را به زعم خود توضیح دهد. نام‌هایی که او در این نوشته‌ی کوتاه از ایده‌های‌شان بهره گرفته این‌ها هستند:

هوشنگ گلشیری، ماکس شلر، نائومی کلاین، جاکوب هکر و پل پیرسن، پرویز صداقت.

البته تصادفا در این نوشته نام دو ایرانی هم هست. این به‌ندرت در نوشته‌های او دیده می‌شود. او بارها و بارها از این شیوه استفاده کرده تا مطلبی را در باره‌ی پدیده‌ای در ایران بپرورد و از این راه به الگوی بسیاری بدل شده است. من در نوشته‌های بسیاری از کنش‌گران جامعه‌شناسی در ایران این الگوی سخن‌سازی را می‌بینم.

نظریه‌بازی شیوه‌ای است که مانع از نظریه‌سازی برای پدیده‌های اجتماعی‌ی ما می‌شود. نظریه‌باز مفتخر است که از مجموعه‌ای از جهازات اندیشه‌‌ای بهره گرفته و سخنی موجه در تبیین پدیده‌ی مورد بحث آفریده است. اما در حقیقت، او فقط از مهارت نظری‌ی سرهم‌بندی‌ی آرای دیگران استفاده کرده است تا چیزی بگوید. آن‌چه آفریده شده یک دست‌گاه فکری‌ی منسجم نیست بل‌که پاره‌هایی فکری است که به‌نحو زبان‌آورانه‌ای به‌هم وصله پینه شده است. من می‌توانم مثال‌های گوناگونی از الگوی نظریه‌بازی در میان آثار کنش‌گران علوم اجتماعی پیدا کنم و ذکر کنم. بنابراین، نظریه‌بازی در ایران به الگوی رایج و موجه بدل شده و مشکلی فراگیر است و من بر آن ام که می‌بایست به نقد آن همت کرد.

۳. نظریه‌سازی:
اما طریق مطلوب در تبیین پدیده‌ها، نظریه‌سازی است. در الگوی نظریه‌سازی ما می‌‌آموزیم که نخست برای تبیین پدیده نیازمند یک دست‌گاه نظری هستیم. چون پدیده در زمینه‌ای ایرانی تحقق یافته، ما پیش از هر چیز می‌بایست به زمینه‌مند بودن آن اعتنا کنیم. از این رو ممکن است بتوانیم از آرای دیگران وام یا الهام بگیریم، اما در اغلب موارد خود ناگزیر هستیم دست‌گاهی نظری برای تبیین آن بسازیم.

ادامه دارد👇👇👇

#نظریه‌بازی
#نظریه‌سازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
♦️نظریه‌‌خوانی، نظریه‌بازی، نظریه‌سازی: در باره‌ی مداخله‌ی ارزش‌مند دکتر محمودی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۶ دی ۱۴۰۳



مثلا فرض کنیم می‌خواهیم در باره‌ی پدیده‌‌ای موسوم به "ازدواج سفید" در ایران صحبت کنیم. الگوی نظریه‌بازی ما را متوجه این می‌کند که ببینیم در دنیا راجع به این پدیده یا پدیده‌های مشابه چه سخنانی گفته شده است. لاجرم دل‌مشغول آشنا شدن با نظریه‌های دیگران و به‌کارگیری‌ی ان‌ها می‌شویم.

اما الگوی نظریه‌سازی به ما می‌گوید این پدیده را در ایران به‌نحو ریشه‌ای بفهمیم. نخست تاریخ شکل‌گیری اش را مطالعه کنیم. به سراغ افرادی که چنین تجربه‌ای را آغازیده اند برویم و آن‌ها و زنده‌گی‌شان را مورد بررسی‌ی تجربی قرار دهیم و سرانجام بتوانیم دست‌گاهی نظری را بسازیم و بپروریم تا بتوانیم آن را به نحو اصولی و اساسی تبیین کنیم. هر جا هم که لازم باشد، می‌توانیم از آرای دیگران وام بگیریم یا الهام بگیریم و پاره‌های فکری‌ی دیگران را از ره‌گذر از آن خودسازی، در دست‌گاه فکری‌ی خود بگنجانیم.

الگوی نظریه‌سازی ما را از مصرف کننده‌ی صرف اندیشه‌های دیگران فراتر می‌برد و سبب می‌شود در قامت یک نظریه‌پرداز ظاهر شویم. ممکن است کوشش‌های ما در آغاز پخته نباشد، اما هیچ‌کس از ابتدا بالغ و کامل به‌دنیا نمی‌آید. تنها از طریق ممارست و پشت‌کار است که می‌توان ذره‌ذره پرورده شد و رشد کرد و کارهای کامل‌تری عرضه کرد. لازم است از دگرسالاری‌ی نهفته در الگوی نظریه‌بازی فراتر برویم و سرانجام در اندیشه‌ورزی، به خودسالاری برسیم.

در انتها مایل ام شجاعت و صداقت دکتر مهرآیین را در پرداختن روشن و بی‌پرده به مسائل ایرانی تحسین کنم. او از معدود جامعه‌شناسانی است که به‌طور مداوم در باره‌ی مسائل و پدیده‌ها و مشکلات ما سخن گفته است و صدای او به صدایی شنیدنی برای بسیاری بدل شده است. کسانی مثل مهرآیین به جامعه‌شناسی‌ی ایران وزن و اعتبار می‌بخشند و من خوش‌حال ام که او این‌چنین پرتلاش و شجاعانه سخن می‌گوید. برای دکتر مهرآیین که صدایش ترجمان دردهای مردم ما شده است، آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم! نباید این نوع تفاوت‌های فکری بین ما هرگز به معنای نادیده گرفتن تلاش‌های ارزش‌مند او در نظر گرفته شود. صدای او صدایی ارزش‌مند است. اگر مداخله‌ی دکتر محمودی‌ی عزیز نبود، من فعلا به این موضوع نمی‌پرداختم؛ زیرا هرگز مایل نیستم که طنین صدای دکتر مهرآیین یا امثال او در جامعه‌ی ما تضعیف شود.

#نظریه‌بازی
#نظریه‌سازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
دکتر حسن محدثی گرامی
با سلام و احترام

از وقتی که به تحلیل‌ های عمیق و موشکافانه شما در حوزه ایده‌ ئولوژی و خطرات آن آشنا شدم، دریافتم که نگاه شما چقدر برای درک مسائل پیچیده اجتماعی و فرهنگی ایران ضروری و الهام‌ بخش است. همان‌ طور که شما در نقد ایده‌ ئولوژی‌ ها نگاه کاربردی و عمیق دارید، من نیز در تلاش هستم که فلسفه را از سطح نظریه‌ پردازی صرف، به عرصه‌ای کاربردی برای زندگی روزمره و حل مسائل کلان اجتماعی و سیاسی ببرم.

موضوعی که اخیرا ذهن مرا به خود مشغول کرده است، سه سطح نظریه‌ خوانی، نظریه‌ بازی و نظریه‌ سازی است که می‌ توان آن را در قالب سه‌ گانه‌ای خلاقانه با عنوان اندیشه‌ پژوهی، اندیشه‌ نمایی و اندیشه‌ پردازی بازتعریف کرد:
اندیشه‌پژوهی: مطالعه عمیق و دقیق نظریات موجود برای درک بنیادها و زمینه‌ های تاریخی آن‌ ها.
اندیشه‌ نمایی: بازنمایی خلاقانه نظریات و گشودن افق‌ های تازه با بازی مفهومی.
اندیشه‌ پردازی: خلق نظریات نوین و ارائه راه‌حل‌ های عملی برای مسائل پیچیده.

به نظرم شما با نگاه انتقادی و سازنده‌ ای که دارید، می‌ توانید در این زمینه به طراحی یک مدل بومی برای تحلیل مسائل ایران کمک بزرگی کنید.

پیشنهاد می‌ کنم گفتگویی مشترک شکل بگیرد تا این موضوع را در یک جلسه عمومی بررسی کنیم. همچنین اگر امکان داشته باشد، می‌ توانیم در قالب یک مقاله یا حتی یک کارگاه آموزشی این سه سطح را به مخاطبان علاقه‌ مند منتقل کنیم.
حضور شما در این پروژه می‌ تواند نه‌تنها کیفیت علمی و عملی آن را بالا ببرد، بلکه زمینه‌ ای برای انتقال اندیشه‌ ها به جامعه گسترده‌ تر باشد.

با آرزوی موفقیت‌ های روزافزون
دکتر محسن محمودی





🔸محدثی: سلام و ارادت دکتر جان! ممنون ام از لطف و توجه شما! با کمال میل موافق گفت‌وگو در این باره هستم.

#نظریه‌بازی
#نظریه‌سازی
#نظریه‌خوانی
#محسن_محمودی

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸



♦️یک راه حل تجربه نشده در ایران: گفتگوی انتقادی درعلوم انسانی اجتماعی-فلسفه- الاهیات/به سمت فلسفه-الاهیات و علوم انسانی اجتماعی جهانی محلی برای ایران (تکمله ای بر بحث محسن محمودی)

دکتر سیدمحمود نجاتی‌ی حسینی
۱۸ دی ۱۴۰۳

https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11901
🔹🔹🔹🔹
📝پیش نوشت
۱- لازمه داشتن دانش بومی اصیل خلاق ممتاز متمایز رقیب معرفتی برای دانش جهانی وجود یک دانش متحد علوم انسانی است و آن هم مستلزم  وجود فلسفه و الاهیات و علوم انسانی اجتماعی است که با هم گفتگوی انتقادی دارند.

🔰(نک : ایده علوم اجتماعی جهانی محلی
از  نجاتی حسینی/ منتشره در سایت انجمن جامعه شناسی ایران به مناسبت روز ملی علوم اجتماعی ۱۴۰۳)🔻

https://t.iss.one/iran_sociology/7795

https://t.iss.one/smnejatihosseini/9911

۲-بدون دانش پژوهان علوم انسانی متحدی که تمایل و توان گفتگوی انتقادی ندارند نمی‌توان متوقع و منتظر شکلگیری یک علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات بومی ممتاز اصیل خلاق کارگشا ک کاربردی و راهبردی و روشن گرانه بود.
۳-متاسفانه طرز کار و دیفالت مراکز علمی و پژوهشی و دانشگاهها و دپارتمان ها و انجمن های علمی علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات ایران کنونی و رویکرد بروکراتیک و مدرک سازی صرف و تولید دانش آموخته مدرک دار که عمدتا و قاعدتا ( به استثنای موارد خاص) نه اندیشه شناس است و نه اندیشه ساز و نه رویه ساز و کارساز
مانع از ظهور گفتگوی انتقادی شده است و در صورت ثبات این شرایط هم چنان این چالش تداوم خواهد داشت .
۴-در چنین فضای چالشی بحرانی از دانش ورزی در علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات هرگونه دعوت علمی به گفتگوی انتقادی و نقد تاریخ اندیشه در ایران و نقد طرز تلقی و کارنامه علمی و رزومه پژوهشی  دانش پژوهان علوم انسانی اجتماعی ایران ( از جمله دو دوست دانش ورز من در علوم اجتماعی ایران کنونی : حسن محدثی گیلوایی و مصطفی مهر آیین)غنیمتی تئوریک و آمپیریک و پراتیک برای بهبود وضع آنومیک علوم انسانی اجتماعی ایران است(مطلب مرتبط محسن محمودی ازین لحاظ برای من خواندنی است وپاسخ دادنی-سپاس ازاو)🔻
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11901
🔹🔹🔹
📝نوشت
۵- برخی دانشورزان علوم انسانی اجتماعی(از جمله دوست خوب اهل تاملم مصطفی مهرآیین) علاقمند به طرح مباحث فلسفی هستند اما هنوز نتوانسته اند بخوبی جایگاه کاربردی و راهبردی این فلسفه های تحلیلی و قاره ای و مضاف را برای دستگاه فکری خود در علوم اجتماعی تبیین و تصریح کنند.لذا متاسفانه  مباحث شان در حد لفاظی های روشنفکری ترجمه ای باقی می ماند.
۶-برخی از دانشورزان علوم اجتماعی ایران که علاقمند به طرح مباحث نو هستند متاسفانه اهل گفتگوی انتقادی نیستند و مونولوگی اند و نه دیالوگی ( مصطفی مهر آیین دوست داشتنی متاسفانه به نظرم چنین است اما محدثی گیلوایی وفق کانال تلگرامی اش و تجربه زیسته ۳۰ ساله  دوستی گفتگویی انتقادی توافقی تفاهمی هابرماسی من با او عمدتا دیالوگی است تا مونولوگی)🔻
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11770
🔹🔹🔹🔹
📝پی نوشت‌
۷-چاره کار همان گونه که در بالا وصف شد اینست:
🔰عزیمت به سمت یک علوم اجتماعی جهانی محلی
( بومی خلاق اصیل ممتاز متمایز کاربردی راهبردی کارساز روشن گر انتقادی )🔻
https://t.iss.one/iran_sociology/7795
🔰و اجتماع علمی گفتگویی انتقادی
( متفاوت و متمایز  از انجمن های مونولوگی علوم اجتماعی موجود در ایران )🔻
https://t.iss.one/smnejatihosseini/9936
🔰مولف از دانش پژوهان علوم اجتماعی دیالوگی و دارای توان و تمایل گفتگوی انتقادی توافقی تفاهمی سقراطی هابرماسی .
۸-شایسته است همه ما اعضای اجتماع علمی علوم اجتماعی ایران برای تحقق فرهنگ گفتگوی علمی انتقادی راهبردی کاربردی روشن گرا و کارساز بومی ( خلاق اصیل ممتاز متمایز ) در حد توان تلاش کنیم( به ویژه دوستان دانشورز توانمندم که اهل تامل اند از جمله مهر آیین و محدثی و فراستخواه و....)
۹-شایسته تر اینست که انجمن های علوم اجتماعی موجود ( انجمن های جامعه شناسی/انسانشناسی/ جمعیت شناسی/ مطالعات فرهنگی و ارتباطات ) از حالت و لاک  بروکراتیک مونولوگی کنونی شان ( که حالت سازمان تولید همایش و ژورنال و نشست دارد !!؟؟) خارج شده و به سمت یک اجتماع علمی گفتگویی انتقادی راهبردی کاربردی حرکت کنند .پیش از آنکه دچار ناکارآمدی شوند.
🔹🔹🔹🔹
Tehran
16  010  1403
@smnejatihosseini

#گفتگوی_انتقادی_در_علوم_اجتماعی
#علوم_اجتماعی_جهانی_محلی_بومی
#انجمنهای_علمی_علوم_اجتماعی_ایران
#اجتماع_علمی_علوم_اجتماعی_ایران
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی

@NewHasanMohaddesi
♦️تحلیل فلسفی-اجتماعی انقلاب سفید شاه: درس‌ها و پیام‌ها برای حاکمان امروز

دکتر محسن محمودی
۹ بهمن ۱۴۰۳

انقلاب سفید شاه که در سال ۱۳۴۳ شمسی آغاز شد، تحولاتی بنیادین در ایران ایجاد کرد که تاثیرات طولانی‌ مدتی بر جامعه، سیاست، اقتصاد و فرهنگ کشور گذاشت. این انقلاب در تلاش بود تا به‌ طور عمده به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بپردازد و ایران را به‌سوی مدرنیته سوق دهد. از منظر فلسفی و اجتماعی، تحلیل انقلاب سفید می‌ تواند از چند زاویه مورد بررسی قرار گیرد:
نقاط قوت:
۱. اصلاحات اجتماعی و اقتصادی:
هدف اصلی انقلاب سفید گسترش عدالت اجتماعی بود، به‌ویژه از طریق تقسیم اراضی به کشاورزان، اصلاحات در نظام آموزشی و افزایش مشارکت زنان در جامعه. این اقدامات برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی برخی اقشار جامعه، از جمله طبقات پایین، موثر بود.
۲. توسعه زیرساخت‌ها:
در دوران انقلاب سفید، ایران شاهد توسعه زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی بود. این دوره با پروژه‌های بزرگ عمرانی همچون سدسازی، راه‌سازی و توسعه صنایع مختلف همراه بود که موجب رشد اقتصادی نسبی شد.
۳. فروپاشی سلطه فئودالیسم:
تقسیم اراضی در قالب اصلاحات ارضی، به کاهش قدرت فئودالیسم و تضعیف نظام‌های سنتی کمک کرد و طبقات متوسط و پایین توانستند نقش مؤثری در عرصه‌های مختلف اجتماعی ایفا کنند.

نقاط ضعف:
۱. ناقص بودن اصلاحات:
اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در بسیاری از موارد ناقص و ناکافی بودند. در حالی که تقسیم اراضی کشاورزی یک گام مثبت بود، نتایج آن در عمل به‌طور کامل بهبود وضعیت کشاورزان را فراهم نکرد و مشکلات ساختاری در سیستم اقتصادی باقی ماند.

۲. نقص در توجه به آزادی‌های سیاسی:
انقلاب سفید، علی‌رغم اصلاحات اقتصادی، نتواست در زمینه آزادی‌های سیاسی و حقوق بشر موفق باشد. سرکوب مخالفان سیاسی، فقدان آزادی‌های دموکراتیک، و عدم ایجاد بسترهای لازم برای مشارکت گسترده در فرایندهای سیاسی موجب نارضایتی‌های گسترده شد.

۳. توجه سطحی به فرهنگ و سنت‌ها:
انقلاب سفید در تلاش بود تا ایران را به مدرنیته و جامعه‌ای غرب‌گرا تبدیل کند، اما در این مسیر، توجه کافی به فرهنگ و سنت‌های ملی ایران نشد. این مسئله باعث شکاف میان حکومت و اقشار سنتی جامعه شد.

درس‌های لازم برای ما و حاکمان کنونی:
۱. ضرورت اصلاحات جامع و بنیادین:
اصلاحات باید هم‌زمان در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی انجام شود. توجه صرف به یک یا دو بخش از جامعه نمی‌تواند باعث پایداری و ثبات در کشور شود. برای حاکمان امروز، مهم است که اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را با دقت بیشتری به مرحله اجرا درآورند و به اصلاحات سیاسی و آزادی‌های اجتماعی نیز اهمیت دهند.

۲. توجه به نیازهای مردم و مشارکت آنها:
در هر اصلاحی، نیاز است که صدای مردم شنیده شود و نه تنها نخبگان. همانطور که انقلاب سفید نتواست به‌طور کامل خواسته‌های مردم را برآورده کند، امروز باید بیشتر به نیازهای اجتماعی و فرهنگی مردم توجه شود و برای گسترش مشارکت آنها در فرآیندهای تصمیم‌گیری فرصت ایجاد شود.

۳. تعامل با سنت و مدرنیته:
برقراری تعادل میان سنت‌های فرهنگی و اجتماعی و خواسته‌های مدرن ضروری است. همانطور که انقلاب سفید نتواست به‌طور کامل هویت ایرانی را در برابر فشارهای مدرنیته حفظ کند، امروز باید از یک رویکرد جامع تر استفاده کرد که هویت ملی ایران را در کنار پیشرفت‌های تکنولوژیک و اقتصادی به‌طور هم‌زمان ارتقا دهد.

۴. مشارکت زنان در تصمیم‌گیری‌ها:
هرچند انقلاب سفید اصلاحات مربوط به زنان را به جلو برد، ولی در بسیاری از عرصه‌ها نارضایتی‌ها باقی ماند. به‌ویژه در شرایط کنونی، لازم است که حاکمان به مشارکت زنان در تمامی سطوح تصمیم‌گیری و توسعه کشور بیشتر توجه کنند.
در نهایت، درس اصلی از انقلاب سفید این است که اصلاحات باید به‌طور همه‌جانبه و با درک واقعی از شرایط جامعه انجام شود و در کنار تغییرات اقتصادی، باید به آزادی‌های سیاسی و حقوق بشر اهمیت داده شود تا حکومت به پایداری و مشروعیت دست یابد.

توجه به نیازهای مردم، احترام به تنوع‌های اجتماعی و فرهنگی، و ایجاد بسترهای لازم برای دموکراسی و آزادی، می‌تواند به حکومتی قوی‌تر و پایدارتر منجر شود. اصلاحات باید نه تنها بر اساس اهداف کوتاه‌مدت، بلکه در راستای تحقق اهداف بلندمدت و پایدار صورت گیرد تا جامعه‌ای متعادل، منسجم و مدرن شکل گیرد.




🔸محدثی:
سپاس از ورود شما به این بحث آقای دکتر عزیز! اما بعد:

برنامه‌ی مداخله‌ی وسیع موسوم به "انقلاب سفید" در جامعه، در سال ۱۳۴۱ آغاز شد و ۱۳۵۱ بدان خاتمه داده شد. مشکلات بنیادی اش مهم‌تر است آقای دکتر:

۱. مداخله‌ی آمرانه در جامعه بدون آماده‌سازی‌ی شرایط پذیرش مداخلات و شتاب در اجرای مداخلات

۲. وسعت مداخلات

۳. فقدان پذیرش تبعات سیاسی‌-اجتماعی‌ی این مداخلات


#پهلوی_دوم
#انقلاب_سفید
#اصلاحات_ارضی
#محسن_محمودی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مشارکت🔸🔸🔸



درودها دکتر محدثی عزیز
به نظر من در برخی حوزه‌ها، مدرنیته تدریجاً از سنت بیرون آمده و یک تحول پیوسته داشته است، اما در برخی حوزه‌های فکری، سیاسی و اجتماعی،  به قول شما یک گسست بنیادین و حتی یک انقلاب معرفتی  رخ داده است. بنابراین، این امر  بستگی به حوزه‌ی مورد بررسی دارد.

۱. دیدگاه گسست تدریجی (تداوم سنت و مدرنیته)

این دیدگاه معتقد است که مدرنیته از دل سنت بیرون آمده و با تحولات تدریجی تکامل یافته است. برخی مثال‌ها:

رنسانس اروپا: بسیاری از مفاهیم مدرن مانند انسان‌گرایی (اومانیسم) و عقل‌گرایی در دوران رنسانس به‌تدریج از دل سنت فکری و دینی قرون وسطایی شکل گرفتند.
انقلاب صنعتی: در این انقلاب، ابزارها و روش‌های تولید از کارگاهی به کارخانه‌ای تغییر کرد، اما این تحول طی چند قرن رخ داد و به‌صورت تدریجی شکل گرفت.

۲. دیدگاه گسست بنیادین بین سنت و مدرنیته

از سوی دیگر، برخی معتقدند مدرنیته یک انقلاب فکری، معرفتی و فرهنگی است که سنت را دگرگون کرده است. مثال‌ها:

ظهور دکارتیسم و فلسفه‌ی روشنگری: دکارت، کانت و دیگر فیلسوفان عصر روشنگری سنت فکری مبتنی بر ایمان و سنت را کنار گذاشته و اساس اندیشه‌ی مدرن را بر عقل خودبنیاد استوار کردند.

سکولاریزاسیون و جدایی دین از سیاست: در دوران مدرن، دین از حکومت جدا شد (مانند انقلاب فرانسه). درحالی‌که در سنت، دین نقش اساسی در سیاست و قانون‌گذاری داشت.

تحول در مفهوم فردیت: در سنت، هویت افراد با جامعه، خانواده و مذهب تعریف می‌شد، اما در مدرنیته، فردگرایی و حقوق فردی اهمیت یافت.

دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه در دانش‌گاه بندر عباس
۱۳ بهمن ۱۴۰۳


#مناظره
#گسست_رادیکال
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی
#هایدگریسم_اسلامی

@NewHasanMohaddesi