زیر سقف آسمان
10.1K subscribers
3.03K photos
674 videos
429 files
3.33K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️نقد ایده‌ئولوژی‌ها و پیامدهای منفی آن از منظر فلسفی

✍️دکتر محسن محمودی

۱۵ آذر ۱۴۰۳

https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2062
ایده‌ئولوژی‌ها به عنوان مجموعه‌ای از باورها و دیدگاه‌های سیستماتیک، همواره در تاریخ اندیشه بشری نقشی مهم ایفا کرده‌اند. اما از منظر فلسفی، ایده‌ئولوژی‌ها می‌توانند پیامدهای منفی و خطرات قابل توجهی به دنبال داشته باشند. در اینجا به برخی از این پیامدها اشاره می‌کنم:

جزم‌اندیشی و محدودیت تفکر انتقادی:
ایده‌ئولوژی‌ها به دلیل ساختار بسته‌ای که دارند، معمولا مانع از تفکر انتقادی و آزاد می‌شوند. افراد به جای تفکر مستقل، مجبور به پذیرش دیدگاه‌های از پیش تعیین‌شده هستند که ممکن است هیچ‌گونه نقدی را برنتابند. این امر، فضا را برای رشد و تکامل فکری محدود می‌کند.

ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی:
ایده‌ئولوژی‌ها اغلب به ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی میان گروه‌ها و افراد می‌انجامند. این مرزبندی‌ها باعث می‌شود که افراد و گروه‌ها به جای همکاری و تفاهم، به رقابت و تضاد بپردازند و هویت‌های مخالف به‌سرعت به «دشمن» تبدیل شوند.

نقض آزادی فردی و انسان‌گرایی:
وقتی ایده‌ئولوژی‌ها به‌ویژه در قالب رژیم‌های سیاسی یا دینی تحمیل می‌شوند، آزادی فردی به خطر می‌افتد. افراد مجبور به پذیرش نظام‌های فکری ثابت و تحمیلی می‌شوند که ممکن است با نیازها و آرزوهای شخصی آنها همخوانی نداشته باشد.

تفکر ابزارگرایانه و پراگماتیسم افراطی:
ایده‌ئولوژی‌ها معمولا حقیقت و ارزشها را به ابزاری برای رسیدن به اهداف خاص تبدیل می‌کنند. این نوع نگرش، که به نوعی با فلسفه پراگماتیسم هم‌خوانی دارد، ممکن است منجر به بی‌توجهی به پیامدهای اخلاقی عمل‌ها و تأکید بیش از حد بر نتایج کوتاه‌مدت شود.

مقاومت در برابر پیشرفت علمی و فکری:
ایده‌ئولوژی‌ها اغلب با تغییرات علمی و فکری مقابله می‌کنند. این ایستایی در تفکر، نه تنها مانع از پیشرفت علم و تکنولوژی می‌شود، بلکه فهم و درک بهتری از دنیای پیرامون را از انسان می‌گیرد.

ایده‌ئولوژی‌ها ممکن است در ابتدا برای سامان‌دهی جامعه مفید به نظر برسند، اما در بلندمدت می‌توانند به محدودیت‌های فکری و اجتماعی منجر شوند. در این شرایط، جایگزینی برای ایده‌ئولوژی‌های بسته و جزم‌اندیشی، فضایی باز برای گفتگو، نقد و تحلیل است. تنها در چنین فضایی می‌توانیم به درک مشترک و هم‌زیستی انسان‌ها دست یابیم و به پیشرفت علمی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کمک کنیم.


#نقد #ایده‌ئولوژی #فلسفه #تفکر_انتقادی #آزادی #گفت‌وگو

@Mahmudi_mohsenn


#نقد
#ایده‌ئولوژی
#پان‌تورانیسم
#پان‌تورکیسم
#خودمداری_قومی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 دو پاپ - تحلیل فلسفی و اجتماعی فیلم
این فیلم در سال 2019 منتشر شد و نگاهی دارد به گفتگوها و روابط بین دو پاپ، بندیکت شانزدهم و فرانسیس، در برهه‌ای حساس از تاریخ کلیسای کاتولیک.

ثبت‌نام:
۱- از طریق سایت: https://link.toakademi.com/PE001
۲- از طریق تلگرام: @toAkademi

عنوان: "دو پاپ" (The Two Popes)
کارگردان: فرناندو میرلس (Fernando Meirelles)

تحلیل:
دکتر حسن محدثی (جامعه شناس) @NewHasanMohaddesi
دکتر حسین محمودی (پژوهشگر فلسفه) @DrHosseinMahmoudi

تاریخ: دوشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۳
ساعت: ۱۷:۰۰ تا ۲۰:۰۰
نحوه‌ی شرکت در جلسه: آنلاین و حضوری
آنلاین (محدود ۵۰ نفر): پلتفرم اسکای روم
حضوری (محدود ۲۰ نفر): تهران، خیابان دولت (کلاهدوز) نبش خیابان یارمحمدی، پلاک ۶۸، واحد ۱۷ طبقه ۴

هزینه‌ی آنلاین:
۱۰۰ هزار تومان
هزینه‌ی حضوری: ۱۵۰ هزار تومان

پشتیبانی آکادمی پاسخگوی شماست:
تلفن: 09391796923
تلگرام: @toAkademi

شبکه‌های اجتماعی آکادمی:

تلگرام: t.iss.one/toAkademi_channel
یوتیوب: https://www.youtube.com/@toAkademi
اینستاگرام: instagram.com/toAkademi



#نقد_فیلم #تحلیل_اجتماعی #تحلیل_فلسفی
#جامعه_شناسی #فلسفه
#دو_پاپ
♦️بی‌تابی‌ی بت‌پرست: نقد متن قبل از شنیدن آن!

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۳۰ آذر ۱۴۰۳


👇👇👇

#نقد
#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi
♦️بی‌تابی‌ی بت‌پرست: نقد متن قبل از شنیدن آن! /۱

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۳۰ آذر ۱۴۰۳


دی‌روز ۲۹ آذر ۱۴۰۳ منتظر دیدار آقای هادی‌ی حکیم شفایی -یک شریعتیست با تأخیر- بودم؛ چون او بارها به نقدهای من به شریعتی واکنش حاد نشان داده است. گمان داشتم او در جلسه شرکت خواهد کرد. اما او حضور نداشت. متنی که از جلسه منتشر شده هم ناقص است. دی‌شب باشگاه اندیشه دقایق پایانی‌ی گفت‌وگوهای پس از سخن‌رانی را منتشر کردم و من هم با تیتر «بخشی از جلسه‌ی "شریعتی پس از شریعتی"» منتشر اش کردم. در صفحه‌ی گفت‌وگوهای کانال زیر سقف آسمان نیز در پاسخ به یک مخاطب محترم توضیح دادم که «این فقط قسمت انتهایی‌ی پرسش و پاسخ و گفت‌وگو است. اصل سخن‌رانی‌ی من و دکتر باغی‌دوست منتشر نشده و فقط دکتر میری سخن‌رانی‌ی خودشان را منتشر کرده اند که من هم بازنشر کردم.» دکتر سیدجواد میری‌ی عزیز -سخن‌ران سوم جلسه- صدای خود را ضبط کرد و امروز منتشر کرد و من هم بازنشر اش کردم. بنابراین، هنوز سخن‌رانی‌ی دو سخن‌ران اول و دوم یعنی دکتر بهزاد باغی‌دوست و سخن‌رانی‌ی من شنیده نشده است. در نوشته‌ی آقای هادی‌ی حکیم شفایی هیچ نشانه‌ای از این‌که اصل سخن‌رانی‌ها شنیده باشد، نیست بل‌که تمام نشانه‌های حاکی از آن است که اصل سخن‌رانی‌ها را نشنیده است.

به‌راستی، چه‌طور می‌توان سخن‌رانی‌هایی را که هنوز شنیده نشده، نقد کرد؟ آیا می‌توان چند دقیقه از گفت‌وگوی بعد از سخن‌رانی‌ها ملاک داوری قرار داد و اقدام به نقد نمود در حالی‌که متن اصلی شنیده نشده؟‌ این رفتار از چه کسانی می‌تواند سر بزند؟

از نظر من چنین رفتاری رفتار بت‌پرستان است و از کسانی سر می‌زند که از نقد سخن‌رانان بی‌تاب شده اند و مجال نمی‌دهند که متن اصلی‌ی دو سخن‌ران منتشر شود. ما چه کسی را نقد کرده ایم: دکتر علی‌ی شریعتی، کسی که بدل به بت گروهی از افراد شده است که من آنان را شریعتیست خوانده ام و آنان را به دو دسته‌ی شریعتیست به‌هنگام و شریعتیست با تأخیر تقسیم کرده ام. از قضا من در سخن‌رانی‌ی خود از فرهنگ بت‌پرستی (بت‌پرستی در معنای وسیع‌تر کلمه و با ارایه‌ی تعریف از آن) در ایران امروز سخن گفته ام و آن را نقد کرده ام. نمی‌دانستم به همین سرعت شاهد از غیب می‌رسد!

شتاب‌ناکی این شریعتیست با تأخیر فقط در نقد متن قبل از انتشار آن خلاصه نمی‌شود. او از فرط عجله چند جا اسم دکتر باغی دوست را «باقردوست» نوشته است! جالب‌تر از همه این است که دکتر میری نیز نقدی را از قول برخی متوجه دکتر شریعتی کرد و عملاً آن را تأیید کرد و سپس با مایه گذاشتن از خود کوشید آن را توضیح دهد و تبیین کند و تا حدی موجه سازد: آشوب‌ناکی‌ی افکار و آثار شریعتی. اما ناقد عجول به این سخن‌رانی‌ نپرداخته بل‌که به سخن‌رانی‌هایی که نشنیده است پرداخته و نوشته است:

«نگارنده‌ی این سطور بر این باور است که زوال نقد، سستی استدلال و یا تعارض میان ادعا و عمل، در سخن و عمل هر دو سخنران، آشکار بود لذا عمده نقدهای مطرح شده ناموجه هستند» (حکیم شفایی، https://t.iss.one/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls/1676).

به‌راستی، او چه‌طور توانسته‌ی عمده‌ی نقدهای دو سخن‌ران را بدون گوش کردن متن اصلی‌ی سخن‌رانی‌ها دریابد و احصا کند و بدان‌ها پاسخ دهد؟ او در نوشته‌ی خود از اخلاق و اخلاق نقد سخن می‌گوید ولی سخن‌رانی‌ها ناشنیده را نقد کرده است! مایه‌ی شگفتی است! در سال‌های اخیر پدیده‌های عجیبی در عرصه‌ی فرهنگ ایران‌زمین رخ می‌دهد. پیش‌تر نیز خانم محترمی کتاب دو سه خروار کیاست مرا بی‌آن‌که بخواند (خود اذعان کرده بود که کتاب را نخوانده است)، نقد کرده بود!

بداخلاقی‌ و بدکنشی‌ی دیگر حکیم شفایی آن است که عنوان متن خود و نیز در ذیل عنوان، مرا جزو گروهی به نام «شریعتی‌زدایان» قرار داده است، در حالی که من نه در سخن‌رانی و نه در گفت‌وگوهای پس از آن از چنین تعبیری بهره نبرده ام و این باز نشان می‌دهد که او سخن‌رانی‌ی مرا گوش نکرده است.


ادامه دارد. 👇👇👇

#نقد
#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مطالب وارده🔸🔸🔸




♦️نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟!در باره فرهنگ نقد علمی استاندارد حاشیه ای بر گزارش هادی حکیم شفایی از نشست نقد علی شریعتی مزینانی (منتشر شده در : کانال تلگرامی ""زیر سقف آسمان"" - حسن محدثی گیلوایی)

دکتر سیدمحمود نجاتی‌ی حسینی
بازنشر: ۱ دی ۱۴۰۳

🔻
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11810
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11812
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11813
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11814
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11815

1/ اجتماع علمی علوم انسانی اجتماعی ایران ما به تکوین و توسعه و تعمیق و تدقیق فرهنگ نقد علمی واقع گرا و منصفانه و اخلاقی نیاز حیاتی دارد .متاسفانه ازین لحاظ در مضیقه ایم و وضع فرهنگ نقد نحیف و کم رمق است.زین روی باید ازفرهنگ نقد علمی بشرح موصوف حمایت کنیم  و به عنوان کارگزاران و کنش گران فرهنگ نقد علمی در این امر مهم مشارکت جدی وسازنده داشته باشیم
(همانطورکه درجای دیگربه تفصیل گفته ام )🔻

https://iqna.ir/fa/news/4090691

2/  مساله جامعه شناختی ما در این زمینه دو چیزست: نبود فرهنگ نقد علمی بشرح مزبور مساله است اما بود آن هم مساله  شده است! اولی بدیهیست است ولی طبیعی نیست؛  اما دومی غیر طبیعی است !

اینکه فرهنگ نقد نیست دهها علل و دلیل جامعه شناختی دارد(  از جمله: نداشتن اجتماع علمی حقیقی/ نداشتن ناقد علمی / عدم پذیرش نقد علمی/ پر هزینه بودن نقد علمی / نبود سوژه اصیل  و خلاق برای نقد و...)

اما اینکه همان فرهنگ نقد کم  رمق و نحیف هم-  که به همت چند کنش گر دانشورز علوم انسانی اجتماعی ایران کنونی چراغش هنوز  روشنست -
( از جمله دوست دانشورز گفتگویی ام حسن محدثی گیلوایی/ فارغ از پرداختن به نقد نقدهای او که سوژه این کوته وبنوشته نیست )
با مشکل مواجه است و گاه فرم و محتوا و مکانیزم و نتایج پیشی بینی نشده ان مساله مند می‌شود
( به نمونه : گزارش هادی حکیم شفایی از نشست نقد علی شریعتی مزینانی/ فارغ از ملاحظات مترتب بر وارسی و راستی آزمایی گزارش و سنجش واقع نمایی آن که آن هم سوژه این کوته وب‌نوشته نیست  )
خود قابل تامل است.

3/ در این جا نیز میدان علل و دلایل جامعه شناختی مرتبط با این مساله دوم - مساله مند بودن و شدن وجود فرهنگ کم رمق نقد - هم قابل تاملست
( از جمله این که : ناقدان توجهی به فرهنگ نقد ندارند و روایت گری و تجربه زیسته و فهم متعارف شان از سوژه نقد را بکار می‌گیرند/ در نقد فقط به یک جنبه می پردازند آن هم جنبه منفی و کاستی ها و نقایص و نه جنبه های مثبت و متمایز و ارزنده سوژه مورد نقد / تمرکز ناخواسته و نا دانسته  یا دانسته و خواسته بر تخریب منش سوژه مورد نقد / وجود سندروم ترور شخصیت در فرهنگ اجتماع علمی ایرانی به ویژه اگر شخصیت مورد نقد از اقبال عمومی برخوردار باشد و یا مورد ادبار زمانه و زمینه واقع شده باشد و ستاره بختش افول کرده باشد یا دوره اش گذاشته باشد/ وجود رقابت و فرهنگ داروینیستی بقای انسب و اصلح که موجب می‌شود ناقدان چون سوژه را رقیب علمی آکادمیک و پژوهشی شان فرض می کنند لذا نابودی سوژه مورد نقد را پی می‌گیرند خواسته و نادانسته یا بر عکس / سختی قانع کردن و مجاب کردن محتوای نقد توسط ناقد و قانع شدن و مجاب شدن از سوی  مخاطبان به ویژه اگر انان هواخواه و سمپات و طرفدار و فالوور دگم و ایدئولوژیک  سوژه مورد نقد باشند/ و...)
🔹🔹🔹
✏️پی نوشت
فرض جامعه شناختی من
(به استناد این تزها و نیز تجربه زیسته حضور در جمع ناقدان علمی و گفت‌وگو با برخی از آنان و نیز تجربه زیسته آکادمیک چند دهه ای به عنوان دانشجو و معلم و محقق و مولف و گفتگو گر علوم انسانی اجتماعی و چند فاکتور و فاکت تجربی دیگر )

اینست که :
به احتمال قوی در نشست نقد علی شریعتی مزینانی که هادی حکیم شفایی گزارش مفصل آن را ارائه داده است
یک هم افزایی( سینرژیک) قابل تامل از این علل و دلایل در میدان ادبی علمی نقد علی شریعتی مزینانی رخ داده است. به طوری که  جلسه نقد مزبور
فرهنگ نقد علمی استاندارد بشرح موصوف در این کوته وبنوشته   را در اپوخه گذاشته است !
(خواسته یا ناخواسته و دانسته یا نادانسته )

امیدوارم اگر خطایی در این فرض هست که احتمال آن از لحاظ منطق علم جایزست
این فرض مورد نقد و تصحیح واقع شود به ویژه از سوی ناقدان حاضر در آن جلسه مورد بحث .

قطره دانش که بخشیدی زپیش
متصل گردان به دریاهای خویش
گر خطا گفتیم اصلاحش توکن
مصلحستی ای خداوند سخن

📝پیوست :
جستار و روایت جامعه شناختی
نجاتی حسینی در باره اندیشه های دینی اجتماعی علی شریعتی مزینانی🔻

https://isfahan.iqna.ir/fa/news/4065337

+ تکمله احسان شریعتی بر نقد حسن محدثی گیلوایی و چند کامنت مرتبط دیگر

#نقد_علی_شریعتی
#گزارش_هادی_حکیم_شفایی
#فرهنگ_نقد_علمی
#ضد_فرهنگ_نقد
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی

@NewHasanMohaddesi
♦️فقدان "دستگاه فکریِ  فلسفی" و "دستگاه فکریِ  منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
[بخش ششم و پایانی]

✍️ دکتر محمدباقر تاج‌الدین

بازنشر: ۳ دی ۱۴۰۳

13.این که ادعا شد ایشان از  فقدان دستگاه فکری منسجم رنج می برند دقیقا ناظر به همین سخنان و دیدگاه های شان است چرا که دستگاه فکری عرفان و علم و فلسفه و الاهیات و ادبیات و شعر را با هم چنان مخلوط می کنند که حق هیچ کدام به خوبی ادا نمی شود. به این بخش از گفتگوی ایشان توجه کنید:«البته بعضی از جنون ها هستند که عین عقل اند. این عقل عقل کسی است که به قول مولانا: خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش/ بِنَماند هیچش الّا هوس قمار دیگر. این جنون العاشقین است یا همان عقلاء المجانین. خوب، این آدمی است که زده زیر همه چیز، ولی این عین عقلانیت است....من این را عین عقل می دانم»(همان، 156). از نظر ایشان همه چیز دارای استدلال عقلانی است و آن وقت مشخص نیست پس تفاوت بین مثلاً "شعر" با "فلسفه" و با "علم تجربی(science)" و با "عرفان" و سایر موضوعات در چیست؟ هنگامی که از ایشان سئوال شد که برخی معتقدند ممکن است  در ادیان بین آموزه هایی با مُدرَکات عقل عملی یا نظری ناسازگاری وجود داشته باشد و اگر خاستگاه عقل و وحی یکی است[فرضی که آقای دکتر ایراهیمی دینانی به آن قائل هستند و پیش تر هم بیان کرده اند] چگونه این تعارض قابل تبیین اند؟ و ایشان  در پاسخ گفته اند:« شما گرفتار این تعارض شده اید برای این که اصالت را به عقل تجربی داده اید. ...من تعارضی نمی بینم شما گرفتار تعارضید، به علت این که عقل را آنطور که من معنا می کنم، معنا نمی کنید...یک عقل معنوی داشته باش تا بفهمی که عقل تجربی همۀ عقل نیست»(همان، 159). می بینید که چگونه ایشان فقط دیدگاه و سخن خود را قبول دارند و این که  دستور به قرار گرفتن همگان و تمام اندیشه ها و دیدگاه ها در یک قالب از پیش تعیین شدۀ مورد نظر خودشان می دهند و در نهایت این که چنان  دچار ساده انگاری و تقلیل گرایی عجیبی می شوند که هرگز از کسی که ادعا دارد مشی فلسفی دارد چنین انتظاری نمی رود!!

14.از این کتاب  آقای دکتر ابراهیمی دینانی چندین  انتظار مهم می رفت که چندان  برآورده نشد.
1.14.هیچ تعریفی از عقلانیت نظری و عقلانیت عملی که از شعب مهم عقلانیت و مورد نظر تمام فیلسوفان بوده است،  ارائه نداده اند و بدون توجه به این بحث مهم حرف های حاشیه ای فراوانی زده اند که فقط خواننده را در یک وادی سرگردان رها می سازد.

2.14.در تعرف معنویت هم نه تنها آن را روشن نکرده اند بلکه حتی تفاوت آن را با عرفان و دین هم مشخص نکرده اند و این که نگفته اند معنویت در جهان سنتی برای یک انسان سنتی چگونه حاصل شدنی بود و برای یک انسان مدرن در جامعۀ مدرن چگونه برآوردنی است؟. ما اکنون با انسان مدرن و جامعه و فرهنگ مدرنی روبرو هستیم که بسیار با جامعۀ سنتی و فرهنگ پیشامدرن متفاوت است واین که برای این انسان با این ویژگی های جدید چه باید کرد؟ و این که سرچشمه های معنویت از کجاست؟

3.14.این که فلسفۀ جهان پیشامدرن چگونه می تواند به بسیاری از پرسش های انسان امروزی و مدرن پاسخ بگوید و نگاه تاریخی و فراتاریخی در این جا چه کاربردی خواهد داشت. برای مثال اگر انسان امروزین به کتاب حکمه الاشراق شیخ شهاب الدین سهروردی مراجعه کند کدام یک از نیازهای خود را می تواند  رفع نماید و پاسخ کدام یک از پرسش های سهمگین و پیچیدۀ  مربوط به جهان کنونی را می تواند بیابد؟!!

4.14.با این دیدگاهی که  جناب دکتر دینانی طرح کرده اند کدام آگاهی و معرفت برای انسان امروز حاصل می شود  و چگونه می تواند انبوهی از مسائل و گره های  هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی ای که در جامعۀ مدرن سربرآورده اند را باز کند؟  این که عقلانیت و معنویتِ مورد نظر جناب ایشان  انسان امروزی چگونه می تواند به یک زندگی سرشار از ارزشمندی، خوشی و خوبی دست یابد؟ و قرار است کدام یک از  درد و رنج های بی شمار انسان در این جهان مدرن را کاهش دهد؟ چرا که هنگامی که  یک فیلسوف سخن از عقلایت و معنونیت می کند چنین انتظاری چندان بی راه و بیهوده نیست!!

#عقلانیت
#معنویت
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
#نقد



#دکتر_دینانی
#دکتر_تاج‌الدین
@NewHasanMohaddesi
1_15977851630.pdf
564.5 KB
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸





♦️مجملی از حدیثی مفصل (نقدی به سخنان محدثی در باره‌ی کورش در مناظره با دکتر شروین وکیلی)

مجید اسدی
بازنشر: ۸ ای ۱۴۰۳

🔻منبع تلگرامی‌ی متن:
https://t.iss.one/majidasadiravosh/822





🔸محدثی: از آقای مجید اسدی برای نگارش این نقد مفصل تشکر می‌کنم! هم‌چنین از برادر گرامی آقای احسان ربیعی برای ارسال این نسخه‌ی پی دی اف بسیار ممنون ام!

از آن‌جایی که این نقد را از نظر معیارهای دانش‌پژوهی ضعیف یافتم، بدان پاسخ نمی‌دهم، اما انعکاس نقدها را لازم و مطلوب می‌دانم و بار دیگر از زحمات نویسنده برای نقد سخنان‌ ام تشکر و قدردانی می‌کنم!


#نقد
#کورش
#مناظره
#مجید_اسدی
#شروین_وکیلی
@NewHasanMohaddesi
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸🔸🔸مداخلات بازتاب‌دهنده🔸🔸🔸




در مواجهه با جامعه‌شناسی معاصر ایران، آیا نقدها می‌توانند سازنده باشند؟

دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه دانشگاه
۱۶ دی ۱۴۰۳

https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2257

«حسن محدثی» و «مصطفی مهرآیین» دو اندیشمند برجسته‌ای هستند که نقدهایشان گاه به نقطه‌ای حساس در جامعه‌شناسی و فرهنگ ایران می‌رسد. اختلاف نظر آن‌ها، نه فقط بر سر متون، بلکه بر سر روش‌شناسی و نگاه کلی به جامعه‌شناسی است.

مهرآیین، با نگرشی جهانی‌نگر، معتقد است بسیاری از آثار معاصر ایران "معمولی" هستند و ترجیح می‌دهد به متفکران بزرگ جهانی رجوع کند. این رویکرد می‌تواند نوعی تمایل به "بت‌سازی از غرب" تعبیر شود یا شاید هم تلاشی برای پر کردن خلأ اندیشه‌های بنیادین در ایران باشد. اما آیا این نگاه به معنای نادیده گرفتن پتانسیل‌های داخلی نیست؟

از سوی دیگر، محدثی به شدت بر اهمیت نقد و بررسی اندیشه‌های ایرانی تأکید دارد. او معتقد است که ما باید ابتدا مسائل خود را بشناسیم و حل کنیم. نقدهای محدثی، هرچند گاه تند و تیز، در نهایت به دنبال گشودن گره‌های فکری در جامعه ایران است.

اگر بخواهیم از این بحث برای زندگی روزمره و جامعه خود درس بگیریم، می‌توان پرسید:
چگونه می‌توان میان مطالعه متفکران جهانی و شناخت مسائل بومی تعادل برقرار کرد؟
آیا ما هم گاه در زندگی روزمره، بیشتر به تقلید از الگوهای خارجی تمایل داریم تا حل مسائل واقعی خود؟

به‌نظر می‌رسد جامعه‌شناسی و فلسفه، اگر از دل زندگی بومی برنیایند، نمی‌توانند پاسخ‌گوی چالش‌های واقعی ما باشند. از سوی دیگر، بدون نگاه جهانی، خطر فرو رفتن در یک حلقه بسته فکری هم وجود دارد.

این تضاد میان جهانی‌نگری و بومی‌گرایی، شاید همان نقطه‌ای باشد که فلسفه پراگماتیستی بتواند راه‌حل ارائه کند: استفاده از بهترین اندیشه‌ها برای حل عملی‌ترین مسائل.

بیایید در گفتمان‌مان، نقدها را سازنده کنیم و با ترکیب اندیشه‌های بومی و جهانی، به جامعه‌ای بهتر بیندیشیم.

#فلسفه
#جامعه‌شناسی
#نقد_اندیشه
#حسن_محدثی
#مصطفی_مهرآیین
#تفکر_بومی
#جهانی‌نگری


#محسن_محمودی

@NewHasanMohaddesi
♦️الگوی وابستگی و دریوزه‌گی: زخمی بر پیکر اندیشه در ایران

دکتر محسن محمودی

۲۴ دی ۱۴۰۴

دکتر حسن محدثی در نوشتار خود به‌درستی از زخم عمیقی سخن می‌گوید که بر پیکر اندیشه و تفکر در ایران نشسته است؛ زخمی که نتیجه فرهنگ وابستگی و دریوزه‌گی است، فرهنگی که کارگزار فکری را به یک چهره بی‌صدا، وابسته و ناتوان تبدیل کرده است.

فرهنگ ذلت یا الگوی عزت؟
ما ایرانیان در طول تاریخ، بارها از کارگزاران فکری و فرهنگی خود، نه حمایت، که انتظار وابستگی داشته‌ایم. فرهنگ «قناعت» و «زکات علم» در ظاهر، ارزشی اخلاقی است، اما در باطن، ابزاری شده برای توجیه فقر و وابستگی. آیا این فرهنگ، اندیشه و استقلال را زنده نگه می‌دارد یا آن را به خفگی می‌کشاند؟

معیار قضاوت چیست؟
چرا کسی که می‌خواهد در بازار آزاد فرهنگ جایگاه خود را بیابد و از مسیر فروش اندیشه، استقلال اقتصادی و فکری خود را حفظ کند، مورد قضاوت منفی قرار می‌گیرد؟ درحالی‌که وابستگی به منابع دولتی و سازش با الگوهای ذلت، همچنان بی‌چالش باقی می‌ماند.

شجاعت نقد از کجا آغاز می‌شود؟
تا زمانی که کارگزار فکری محتاج حقوق ناچیز دولتی باشد، نمی‌تواند زبان به نقد بگشاید. استقلال اقتصادی، شجاعت نقد را به ارمغان می‌آورد. این همان چیزی است که دکتر محدثی به‌خوبی در نوشته خود به تصویر کشیده است: شجاعت، از استقلال می‌جوشد و استقلال از رهایی از الگوی دریوزه‌گی.

دعوت به بازاندیشی
آنچه ما امروز نیاز داریم، بازاندیشی در این فرهنگ است. باید از خود بپرسیم:
چرا کارگزاران فکری ما خاموش‌اند؟
چرا استقلال اقتصادی و فکری به‌جای اینکه ارزش باشد، به‌عنوان ضعف یا خودخواهی تفسیر می‌شود؟
و مهم‌تر از همه، چگونه می‌توان این الگوهای ناکارآمد را کنار گذاشت و الگویی تازه برای حیات اندیشه در ایران خلق کرد؟

همراهی برای تغییر
این بحث، یک گفتگوی ملی می‌طلبد؛ زیرا سرنوشت کارگزاران فکری، به‌طور مستقیم با آینده اندیشه و فرهنگ یک ملت گره خورده است. اگر خواهان جامعه‌ای آزاد، شجاع و اندیشمند هستیم، باید نخست کارگزاران فکری خود را از بند وابستگی برهانیم.

#اقتصاد_فکر
#استقلال_فکری
#فرهنگ_وابستگی
#نقد_فرهنگی
#آزادی_اندیشه
#کارگزاران_فکری
#تغییر_فرهنگ
#شجاعت_نقد
@Mahmudi_mohsenn


@NewHasanMohaddesi
♦️روایتی تاریخی-اگزیستانسیال از دیالکتیک عشق و ایمان: نقد و بررسی کتاب "مشرکی در خانواده‌ی پیامبر"

✍️یوسف شیخی
۹ بهمن ۱۴۰۳

▫️۱ از ۲

کتاب پرفروش "مشرکی در خانواده‌ی پیامبر"، نخستین بار سال ۱۳۹۶، توسط انتشارات نقد فرهنگ، به قلم دکتر حسن محدثی گیلوایی (استاد جامعه شناسی) و دکتر بیژن عبدالکریمی (استاد فلسفه) وارد بازار نشر شد. راقم این سطور برای نگارش یادداشت حاضر مطالعه‌ی چاپ هشتم این اثر به سال ۱۴۰۲ را مبنا قرار داده است.

هرچند روی جلد کتاب، عنوان "داستان عاشقانه‌ی ابوالعاص و زینب" درج شده است، اما به معنای امروزی و مصطلح کلمه، ما با یک اثر داستانی مواجه نیستیم، بلکه به نظر می‌رسد، این اثر ناداستان یا نهایتا شبه داستان (با نظر به افزوده‌های غیرمستند اگزیستانسیال از کشمکش‌های ذهنی شخصیت‌ها) باشد که پرداختی قصه وار به سبک حکایات کهن دارد تا داستان به مفهوم مدرن آن. نوشتن دو مقدمه، ذکر دیگر اقوال تاریخی در پاورقی و آوردن منابع و مآخذ وجه ناداستان کتاب را تقویت می‌کند، چرا که برای هیچ رمان یا داستانی مقدمه نمی‌نویسند و منبع نمی‌آورند و پاورقی نمی‌زنند.
"مشرکی در خانواده‌ی پیامبر" با اینکه دو نویسنده دارد، اما اثری یکدست، روان و خواندنی است. اصل متن این کتاب ۱۴۳ صفحه‌ای با کسر دو مقدمه‌ای که بر آن نوشته شده است و منابع و مآخذ، حدود ۱۱۵ صفحه است. بر اساس مصاحبه‌های نویسندگان در فضای مجازی و آنچه در مقدمه‌ی کتاب‌ آورده‌اند، اصل کتاب پژوهشی در حدود ۶۰ صفحه به قلم دکتر حسن محدثی گیلوایی (استاد جامعه شناسی) درباره‌ی داستان واقعی عشق ابوالعاص و زینب با تکیه بر منابع و داده‌های تاریخی مختلف بوده است. دکتر بیژن عبدالکریمی (استاد فلسفه) با بازنویسی و افزودن وجوه اگزیستانسیال، این پژوهش کوتاه تاریخی را تبدیل به شبه داستانی بلند می‌کنند که نهایتا با همکاری مشترک دو استاد متخصص در جامعه شناسی و فلسفه این اثر شبه داستانی خلق می‌شود.

از ویژگی‌های مثبت این کتاب، مضمون عاشقانه و رحمانی آن است و اینکه در سیطره‌ی اسلام فوبیای حاکم بر اذهان عمومی دنیای معاصر، با ارائه‌ی تصویری نزدیک و انسانی از رابطه‌ی پیامبر با دامادها و دخترانش و دیگر خویشاوندان، چهره‌ای رحمانی از اسلام ترسیم می‌کند و تداعی مثبت عشق، تعهد، احترام گذاشتن به عقايد مختلف در خانواده، همزیستی مسالمت‌آمیز شرک و توحید زیر سقف عشق و مسئولیت پذیری را به جای تداعی منفی شمشیر و خون و خشونت و قهر و نفی دیگری قرار می‌دهد.

همچنانکه در مقدمه‌ی کتاب بدان تأکید شده، نویسندگان کوشیده بودند، فارغ از جهت گیری‌های فرقه گرایانه، تئولوژیک و ایدئولوژیک با رویکردی تاریخی- اگزیستانسیال، فراز و فرود روابط و مناسبات پیامبر با اطرافیان در مراحل مختلف گسترش پیام توحید و کشمکش‌های درونی و بیرونی پدید آمده و به طور خاص کشمکش عشق و ایمان در رابطه‌ی ابوالعاص و زینب را روایت کنند.

شخصیت بالقوه دیالکتیکی و جذاب ابوالعاص، از نکات مثبت این اثر است، هرچند فاقد شمایل و پرداخت بالفعل داستانی است. او داماد بزرگ پیامبر، خواهرزاده خدیجه همسر پیامبر است و همسرش زینب دخترخاله اوست. شغلش تجارت است و با مشرکان قریش همپیمان است و دارای منافع مشترک، اما عاشقانه همسرش را دوست می‌دارد و به ایمان او و پدرش احترام می‌گذارد، هنگام محاصره در شعب به کمک آنها می‌شتابد، اما حاضر نیست به خاطر عشق به همسرش، دست از عقیده‌اش بکشد، یا برای بازگرداندن اموال به غنیمت گرفته شده توسط مسلمانان، به مصلحت اظهار اسلام کند. ابوالعاص ایمان را همچون عشق، واقعه‌ای می‌داند که در جان برخی آدمیان روی می‌دهد. لذا ایمان امری ارادی و اختیاری نیست، "می‌توان آزادانه اسلام آورد، اما نمی‌توان با اختیار مؤمن شد، همانگونه که عشق بارقه ای است که هیچکس با اختیار خویش در قلب خویش نمی افکند" (محدثی، عبدالکریمی، ۱۴۰۲، ص۱۱۲). بنابراین عشق و ایمان نهایتا در وجود ابوالعاص و زینب به وحدتی دیالکتیکی می‌رسند.

#مشرکی_در_خانواده_پیامبر
#حسن_محدثی_گیلوایی
#انتشارت_نقد_فرهنگ
#بیژن_عبدالکریمی
#یوسف_شیخی
#نقد_و_تحلیل

https://t.iss.one/sheykhiyusef/1054

ادامه‌ی مطلب در فرسته‌ی بعدی👇👇👇👇

@NewHasanMohaddesi
♦️روایتی تاریخی-اگزیستانسیال از دیالکتیک عشق و ایمان: نقد و بررسی کتاب "مشرکی در خانواده‌ی پیامبر"

✍️یوسف شیخی

۹ بهمن ۱۴۰۳

▫️۲ از ۲

شخصیت زینب نیز که میان ایمان به پدر و عشق به همسر سرگردان است، و دست به انتخاب های شجاعانه ای برخلاف سنت رایج همچون پناه دادن به همسر مشرک سابقش می‌زند، از نکات جالب توجه این کتاب است که نشانگر وجوهی از ایفای نقش سوبژگی زنانه در تاریخ اسلام است.

از ویژگی‌های منفی این کتاب چهارده فصلی، پرداخت غیرحرفه‌ای و آماتور داستانی آن و حجم زیاد تکرار و حشو به ویژه در فصول ابتدایی است، چنانکه می‌توان حجم کتاب را با یک ویرایش حرفه‌ای از منظر داستان نویسی به‌ نصف کاهش داد. پنج فصل اول، فاقد کنش عینی مؤثر است و غالبا با نثری گزارش گونه و ذهنی مواجه هستیم. از فصل ششم (جنگ داماد و پدرزن) اندک اندک اتمسفر داستانی جان می‌گیرد و هر چه به پایان کتاب نزدیک می‌شویم، به تدریج غالب می‌شود و با روایت جذاب تری رو به رو می‌شویم. درواقع یکی از ضعف‌های کتاب در عدم توزیع متوازن کنش‌های شخصیت‌هاست، لذا تا ۶۰-۷۰ صفحه اول، جز در پاره‌ای موارد که به درونیات شخصیت‌ها پرداخته شده است، بیشتر با ناداستان مواجه هستیم تا داستان.

ضعف دیگر این کتاب در شخصیت پردازی و دیالوگ نویسی است. شخصيت‌ها چهره ندارند، تکیه کلام ندارند، توصیف عینی نمی‌شوند، دیالوگ نمی‌گویند و فقط ما افکار و ذهنیت شان را می‌شنویم. آنها برای شخصیت شدن راه طولانی‌ای در پیش دارند و در حد تیپ های مطرح در قصه‌های آرکائیک مانده‌اند، جذاب‌ترین شخصیت کتاب، ابوالعاص است که او نیز به دلیل کنش‌های بیشترش نسبت به دیگران و تصمیم‌های به ظاهر متضادش متفاوت از دیگران به نظر رسیده و جذاب شده است. از امکانات زبانی جهت شخصیت سازی هیچ استفاده نشده و به همین روی ما با نثر مواجه هستیم تا زبان به معنای دقیق کلمه، با نقل قول مواجه هستیم تا دیالوگ. البته تخصص نویسندگان محترم نیز داستان نویسی نیست، اما با افزوده شدن یک داستان نویس می‌توانستیم با اثر قوی تری از منظر داستانی مواجه شویم.

با همه‌ی این نکته گیری‌های حرفه‌ای نباید حساسیت‌های نزدیک شدن به خلق اثری روایی درباره‌ی شخصیت‌های دینی و مقدس همچون پیامبر را از نظر دور داشت که نویسندگان ضمن آشنایی زدایی از شخصیت پیامبر و خانواده‌اش توانسته‌اند با مستندسازی وقایع هم این مرزهای باریک اخلاقی را رعایت کنند و هم به هدف خود برای ترسیم چهره‌ای انسانی و ورای اساطیر از اسلام بپردازند.

🔻لینک برای تهیه‌ی این کتاب:
https://toakademi.com/book/%d9%85%d8%b4%d8%b1%da%a9%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%88%d8%a7%d8%af%d9%87-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1/

#مشرکی_در_خانواده_پیامبر
#حسن_محدثی_گیلوایی
#انتشارت_نقد_فرهنگ
#بیژن_عبدالکریمی
#یوسف_شیخی
#نقد_و_تحلیل

https://t.iss.one/sheykhiyusef/1055


@NewHasanMohaddesi
♦️نقد و نکات آقای ایمان سلیمانی‌ی امیری

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۹ بهمن ۱۴۰۳

در باره‌ی کتاب مشرکی در خانواده‌ی پیامبر مطالب بسیاری نوشته شده و آخرین‌شان هم همین نوشته‌ی دوست عزیز من آقای یوسف شیخی هست. تمام مطالبی که در باره‌ی این کتاب نوشته شده و به دست من رسیده را در این‌جا بازنشر کرده ام. اما یادداشتی از آقای ایمان سلیمانی‌ی امیری هم دیدم که به‌نحوی به این کتاب مربوط است و در نقد کار من نوشته شده است. ضمن سپاس از ایشان لینک یادداشت ایشان را نیز در این‌جا بازنشر می‌کنم تا حق زحمت ایشان را نیز ادا کرده باشم و قدردانی‌ای کرده باشم از ایشان بابت توجه به مطالب ام؛ اگرچه مطلب ایشان بر موضوع کتاب متمرکز نیست و البته یادداشت ایشان جای بحث و گفت‌وگو دارد و اکنون در مقام پرداختن به آن نیستم.

https://t.iss.one/Imansoleymaniamiri/2848



#مشرکی_در_خانواده_پیامبر
#حسن_محدثی_گیلوایی
#ایمان_سلیمانی_امیری
#بیژن_عبدالکریمی
#یوسف_شیخی
#نقد_و_تحلیل

https://t.iss.one/sheykhiyusef/1055
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️نقد رادیکال یک سیستم در درون آن ممکن نیست: خلط نقد رادیکال و نقد درون‌ماندگار

حسن محدثی‌

۱۹ بهمن ۱۴۰۳

سال‌ها است که نقد نظریه‌ها تدریس می‌کنم و انواع نقد را می‌شناسم. در این‌جا دکتر عبدالکریمی بین نقد درون‌ماندگار و نقد رادیکال یا مخرب خلط کرده است.

در ضمن نقد مارکس به دین نقدی بسیار جدی و تأثیرگذار بوده است، اما دکتر عبدالکریمی بدون این‌که تسلط کافی داشته باشد، نقد مارکس را به دین تحقیر می‌کند.

گفت‌وگو خود گویا است. من به یاد آن دوست گرامی‌ی دیگر می‌افتم که در برابر من که کار ام تدریس جامعه‌شناسی‌ی دین و تحقیق در آن است، نشست و تعریف عجیبی از دین ارایه داد و ادعا کرد که همه‌ی جامعه‌شناسان دین، دین را این‌گونه تعریف کرده اند و البته حتا یک شاهد هم ارائه نکرد!



🔸پس‌نوشت: اضافه کنم که بحث من در باره‌ی اقامت فکری است نه اقامت فیزیکی یا اقامت عضویتی. نمی‌توان از نظر فکری در درون یک سیستم یا گفتمان اقامت داشت و آن را نقد رادیکال کرد. دکتر عبدالکریمی این تفاوت در اقامت فکری و اقامت عضویتی را هم خلط کرده است.

#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#نقد_رادیکال
#کارل_مارکس
#نقد_درون‌ماندگار

@NewHasanMohaddesi
♦️نمونه‌ای از کاربرد مفاهیم نقد مخرب و نقد سازنده یا مثبت توسط جامعه‌شناس بزرگ انگلیسی

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ بهمن ۱۴۰۳


متاسفانه برخی از روی بی‌اطلاعی با توضیحات ام در باره‌ی تمایز نقد سازنده یا مثبت و نقد مخرب یا رادیکال از یک‌دیگر مقاومت می‌کنند! لاجرم در این‌جا مصداقی از کاربرد این مفاهیم را در زبان انگلیسی در کتاب مهم آنتونی گیدنز جامعه‌شناس بزرگ انگلیسی ارائه می‌کنم.

گیدنز در ابتدای این کتاب می‌گوید که به جامعه‌شناسی‌ی تفسیری نقد دارد، اما نقد او سازنده و مثبت و هم‌دلانه است.

در ادامه نیز توضیح داده است که به این کار او هم نقدهای سازنده وارد شده و هم نقدهای مخرب.

باعث تأسف است که برخی از اهل فرهنگ و صاحب نظران ایرانی به آشوب مفهومی و فکری دامن می‌زنند و وقتی به خاطر آشوب‌آفرینی‌ی فکری مورد انتقاد قرار می‌گیرند، در برابر آن مقاومت می‌کنند!

👇👇👇
#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#بیژن_عبدالکریمی
#آشوب‌آفرینی_فکری

@NewHasanMohaddesi
♦️مصداقی از نقد هم‌دلانه، مثبت یا سازنده

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ بهمن ۱۴۰۳

وظیفه‌ی اهل نظر روشن‌گری و رفع آشوب‌های فکری است نه آشوب‌آفرینی‌ی فکری. اما برخی از آن‌ها حتا در برابر سخن حق نیز مقاومت می‌کنند، زیرا وظیفه‌ی اصلی‌ی خود را فراموش کرده اند.



آنتونی گیدنز: "من به این کتاب زیرعنوان نقد مثبت جامعه‌شناسی‌های تفسیری را داده ام. هر کسی که آن را بخواند، خواهد دید که این به معنای پوزیتیویستی نیست. من از آن (پازیتیو) فقط به معنای "هم‌دلانه" یا "سازنده" بهره برده ام ..." (Giddens, 1993: viii) .

👇👇👇
#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#بیژن_عبدالکریمی
#آشوب‌آفرینی_فکری

@NewHasanMohaddesi
♦️نقد سازنده و مخرب در زبان آنتونی گیدنز
۱۹ بهمن ۱۴۰۳




🔻آنتونی گیدنز: "کتاب قواعد جدید بهره‌ی خود اش را از نقدها جذب کرده است؛ برخی در انگیزه‌ها مثبت و بقیه مخرب‌تر. من به چنین نقدهایی در تنوعی از جاها پاسخ داده ام و نمی‌خواهم همان میدان باز در این‌جا پوشش بدهم" (Giddens, 1993: 2).



#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#بیژن_عبدالکریمی
#آشوب‌آفرینی_فکری

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸




جناب دکتر حسن محدثی:
نمی‌توان درون یک سیستم اقامت داشت و آن را
نقد رادیکال کرد. منظور من اقامت فکری است نه اقامت فیزیکی یا عضویتی.

      🌸🍃🌸🍃🌸

سارا. ش (دانشجوی فلسفه و مترجمی زبان)

حضور درون یک سیستم و نقد رادیکال آن می تواند پیچیده و چالش برانگیز باشد اما غیر ممکن نیست. ممکن است فردی از لحاظ فکری درون یک سیستم یا نظام باشد اما در عین حال نقد رادیکال به آن داشته باشد، این وضعیت می تواند به دلایل مختلفی رخ دهد:

۱. تجربه داخلی: فردی که درون سیستم است، ممکن است به دلیل تجربه مستقیم و شناخت عمیق از نقاط ضعف و مشکلات سیستم، بهتر بتواند آن را نقد کند. این شناخت می‌تواند به نقدهای رادیکال و بنیادین منجر شود.

۲. تعهد به تغییر(مسؤولیت پذیری فکری و اجتماعی): برخی افراد ممکن است با وجود حضور در سیستم، به دنبال تغییرات اساسی و بهبود آن باشند. این افراد ممکن است سیستم را از درون نقد کنند تا بتوانند تغییرات مثبت ایجاد کنند. در این رویکرد فرد به جای فاصله گیری کامل از نظام ، سعی می کند با نقد رادیکال و بنیادین به بهبود یا تغییر آن کمک کند این نقد می تواند شامل مسائل سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و فلسفی باشد که به نظر او نیاز به باز نگری یا اصلاح دارند.

۳. استراتژی اصلاح: برخی افراد معتقدند که بهترین راه برای تغییر سیستم، حضور در آن و تلاش برای اصلاح آن از درون است. این افراد ممکن است سیستم را به شکل رادیکال نقد کنند، اما با هدف بهبود آن و نه نابودی کامل.

۴. تعارض درونی: گاهی ممکن است فردی درون سیستم باشد، اما به دلیل تعارضات درونی یا تغییر دیدگاه‌ها، شروع به نقد رادیکال سیستم کند. این نقد ممکن است ناشی از نارضایتی شخصی یا تغییر در باورها و ارزش‌ها، درگیری درونی و پیچیدگی های فکری باشد که فرد در مواجهه با یک نظام سیاسی تجربه می کند.

نمونه‌های تاریخی زیادی از این وضعیت وجود دارد، مانند روشنفکران یا سیاستمدارانی که درون یک نظام سیاسی یا اجتماعی فعالیت می‌کردند، اما در عین حال به نقد رادیکال آن می‌پرداختند. این نقدها گاهی منجر به تغییرات اساسی در سیستم می‌شد.
ممکن است از دیدگاه برخی افراد، نقد رادیکال در حالی که درون همان نظام قرار دارید نوعی تناقض به نظر برسد زیرا به نظر می آید، فرد یا باید با نظام همراه باشد یا کاملا علیه آن باشد، اما در دنیای پیچیده تر سیاسی و فکری، این دو رویکرد می توانند با هم سازگار باشند و چنین فرد یا افرادی معمولا از درون، نظام یا ساختار خود را بررسی می کنند و در نتیجه ممکن است به اشتباهات، نقایص یا تناقضات آن سیستم پی ببرند. این نقد می تواند به منظور حفظ موجودیت، اصلاح و بهبود یا به چالش کشیدن مفروضات اساسی سیستم و تغییرات عمیق در آن باشد.

🔻منبع:
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/11985


محدثی: نقد رادیکال از درون سیستم وقتی در آن اقامت فکری داریم، به‌لحاظ منطقی ممتنع است. نمی‌توان به‌لحاظ فکری هم در درون سیستم اقامت داشت و هم به‌لحاظ فکری آن را از اساس رد کرد. چه‌طور یک دانش‌جوی دکترای فلسفه این امتناع منطقی را در نمی‌یابد؟! به همین دلیل، نویسنده نتوانسته حتا یک نمونه و مصداق ذکر کند. فقط اصرار کرده که می‌شود و می‌توان! مثال خود دکتر عبدالکریمی در مناظره در باره‌ی نسبت عیسا مسیح و یهودیت زمانه و مقایسه‌ی نیچه و کی‌یرکگور به‌خوبی گویا بود. این دانش‌جوی محترم معنای همان جمله‌ای را که از من نقل کرده درنیافته است.



#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#امتناع_منطقی
#بیژن_عبدالکریمی
#آشوب‌آفرینی_فکری

@NewHasanMohaddesi