♦️تداوم نابههنگام بتسازی از علیی شریعتی: سخنان جانبدارانه و خلاف واقع دکتر مصطفی مهرآیین
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
بتپرستی به این آسانی دست از سر ما نمیکشد. هر گروهی از ایرانیان حول کسی جمع میشوند و شروع به تقدیس و مطلقسازیی او میکنند. یکی از این بتها در ایران معاصر علیی شریعتی است. البته این اواخر برخی از آن سوی طیف در حال اهریمنیسازیی علیی شریعتی هستند. اما او نه شخصیتی الاهی و مقدس و بیعیب و نقص بود و نه موجودی اهریمنی. او در انتهای جهان دینیی ما یکی از متفکران امروزیتر بسیار تأثیرگذار بود و هم واجد تأثیرات مثبت بود و هم واجد تأثیرات منفی.
دکتر مصطفی مهرآیین همکار ارجمند ما اما هنوز (و البته بسی دیرهنگام) در حال بتسازی از علیی شریعتی است. او گفته است:
«شریعتی یک کتابخانه است. نشسته وسط این کتابخانه و داره کتاب میخونه. اصلاً ایدهئولوگ نیست. این اشتباه بزرگ آقای سروش بود. این غلط بزرگ آقای سروش بود توی اون فربهتر از ایدهئولوژی. شریعتی کتابخون سیاله. یه ذهن رقاصه. یک ذهن شاده. دائماً داره تخطی میکنه. کتاب میخونه، سیگار میکشه.» (مهرآیین، ۱۴۰۲).
اما این سخنان دکتر مهرآیین از هر جهت خلاف واقع است؛ البته جز در مورد سیگار کشیدن شریعتی که مطابق واقع است. شریعتی نه تنها به باور بسیاری ایدهئولوگ برجسته و تأثیرگذاری بود و کوشید از اسلام، بدیلی برای مارکسیسم بسازد بلکه او خود او نیز مدعی بود که میخواهد ایدئولوژیاش را از دین بگیرد:
«البته ممکن است برای برخی از روشنفکران غیرمذهبی، این سخن کمی سنگین آید که «... چگونه روشنفکر، میتواند ایدئولوژی خود را از دین بگیرد؟» ... چه اینها بر اساس تجربة مسیحیت و تقلید از بینش جدید روشنفکری جهان و نیز دیدن آنچه امروز، در میان ما، دین و اسلام نام دارد و نقش اجتماعی و اثر انسانییی که دارد، نمیتوانند تصور کنند که یک ایدئولوژی حزبی یا ایدئولوژی کاملاً مرامی میتواند منشاء مذهبی داشته باشد! ... در صورتی که اگر دین، بخصوص در مذهب اسلام و بالاخص در مکتب و بینش تشیع درست و صحیح معرفی میشد، اساساً این روشنفکر مذهبی بود که تعجب میکرد: «... چرا روشنفکران، ایدئولوژی نجاتبخش انسان را در سرچشمههای غیردینی میجویند؟» (شریعتی، مجموعهی آثار /۷، شیعه یک حزب تمام، بخش اول).
اما از جهت دیگر نیز سخنان دکتر مهرآیین خلاف واقع است زیرا او کوشیده شریعتی را یک محقّق و دانشمند پژوهشگر معرفی کند. این نیز خطا است. اگرچه شریعتی به نسبت عمر کوتاه خویش بسیار مطالعه میکرد، اما مجال بسیار محدودی برای تحقیق و پژوهش و کتابخوانی داشت، زیرا بهشدت درگیر زمینهی اجتماعی و مسائل اجتماعی-سیاسیی زمانه اش بود و مجال زیادی برای تحقیق هم نداشت و لازم بود برای مسائل زمانه بهفوریت پاسخی بدهد. خود شریعتی دائماً در سخنرانیهایش میگفت وقت اندک است و بهواقع وقت او اندک بود و دستگیر و زندانی شد.
اما نه تنها فرصت و مجال کمی داشت، در مطالعات خود نیز فردی تماماً دانشپژوه نبود و کمتر آثار دانشپژوهانه ارائه میکرد بلکه اغلب آثار او باری هنجارین و غیردانشپژوهانه دارند. شریعتی خود بهصراحت و صادقانه معترف بود که یک محقّق بیطرف نیست بلکه صریحاً میگفت که فردی جانبدار و دارای «عقده» [در معنای مثبتی که او بهکار میبرد] است:
«اما ... من، هیچکدام از اینها نیستم و نمیتوانم به سبک اساتید «قدیم و جدید»، به بحث علمی «تحقیقاتی» بپردازم ... و با تکیه بر بینش و نظریة علمی یا تاریخی یا فلسفی خاص خود، «آرام»، معقول و محققانه و «بیطرفانه»، «نظر علمی تحقیقی» خود را اثبات و «نظریات غیرعلمی غیرتحقیقی»! دیگران را که با نظریة من «مخالفند» نفی کنم! ... چرا که مسألهای که هم اکنون برای ما مطرح است «عقدة» هزار و سیصد سال بدبختی ملتی است، بیچارگی فکری امّتی است، مسخ و منحرف شدن ایمان نجات دهنده و آگاهیبخش است» (شریعتی، همانجا).
به جایی برنمیخورد اگر در بارهی یک شخصیت و افکار او سخن میگوییم، قدری به آثار خود او نیز بنگریم.
https://www.youtube.com/watch?v=JXmkGv_NEmY
#دین
#شریعتی
#بتسازی
#ایدهئولوژی
#اهریمنیسازی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
بتپرستی به این آسانی دست از سر ما نمیکشد. هر گروهی از ایرانیان حول کسی جمع میشوند و شروع به تقدیس و مطلقسازیی او میکنند. یکی از این بتها در ایران معاصر علیی شریعتی است. البته این اواخر برخی از آن سوی طیف در حال اهریمنیسازیی علیی شریعتی هستند. اما او نه شخصیتی الاهی و مقدس و بیعیب و نقص بود و نه موجودی اهریمنی. او در انتهای جهان دینیی ما یکی از متفکران امروزیتر بسیار تأثیرگذار بود و هم واجد تأثیرات مثبت بود و هم واجد تأثیرات منفی.
دکتر مصطفی مهرآیین همکار ارجمند ما اما هنوز (و البته بسی دیرهنگام) در حال بتسازی از علیی شریعتی است. او گفته است:
«شریعتی یک کتابخانه است. نشسته وسط این کتابخانه و داره کتاب میخونه. اصلاً ایدهئولوگ نیست. این اشتباه بزرگ آقای سروش بود. این غلط بزرگ آقای سروش بود توی اون فربهتر از ایدهئولوژی. شریعتی کتابخون سیاله. یه ذهن رقاصه. یک ذهن شاده. دائماً داره تخطی میکنه. کتاب میخونه، سیگار میکشه.» (مهرآیین، ۱۴۰۲).
اما این سخنان دکتر مهرآیین از هر جهت خلاف واقع است؛ البته جز در مورد سیگار کشیدن شریعتی که مطابق واقع است. شریعتی نه تنها به باور بسیاری ایدهئولوگ برجسته و تأثیرگذاری بود و کوشید از اسلام، بدیلی برای مارکسیسم بسازد بلکه او خود او نیز مدعی بود که میخواهد ایدئولوژیاش را از دین بگیرد:
«البته ممکن است برای برخی از روشنفکران غیرمذهبی، این سخن کمی سنگین آید که «... چگونه روشنفکر، میتواند ایدئولوژی خود را از دین بگیرد؟» ... چه اینها بر اساس تجربة مسیحیت و تقلید از بینش جدید روشنفکری جهان و نیز دیدن آنچه امروز، در میان ما، دین و اسلام نام دارد و نقش اجتماعی و اثر انسانییی که دارد، نمیتوانند تصور کنند که یک ایدئولوژی حزبی یا ایدئولوژی کاملاً مرامی میتواند منشاء مذهبی داشته باشد! ... در صورتی که اگر دین، بخصوص در مذهب اسلام و بالاخص در مکتب و بینش تشیع درست و صحیح معرفی میشد، اساساً این روشنفکر مذهبی بود که تعجب میکرد: «... چرا روشنفکران، ایدئولوژی نجاتبخش انسان را در سرچشمههای غیردینی میجویند؟» (شریعتی، مجموعهی آثار /۷، شیعه یک حزب تمام، بخش اول).
اما از جهت دیگر نیز سخنان دکتر مهرآیین خلاف واقع است زیرا او کوشیده شریعتی را یک محقّق و دانشمند پژوهشگر معرفی کند. این نیز خطا است. اگرچه شریعتی به نسبت عمر کوتاه خویش بسیار مطالعه میکرد، اما مجال بسیار محدودی برای تحقیق و پژوهش و کتابخوانی داشت، زیرا بهشدت درگیر زمینهی اجتماعی و مسائل اجتماعی-سیاسیی زمانه اش بود و مجال زیادی برای تحقیق هم نداشت و لازم بود برای مسائل زمانه بهفوریت پاسخی بدهد. خود شریعتی دائماً در سخنرانیهایش میگفت وقت اندک است و بهواقع وقت او اندک بود و دستگیر و زندانی شد.
اما نه تنها فرصت و مجال کمی داشت، در مطالعات خود نیز فردی تماماً دانشپژوه نبود و کمتر آثار دانشپژوهانه ارائه میکرد بلکه اغلب آثار او باری هنجارین و غیردانشپژوهانه دارند. شریعتی خود بهصراحت و صادقانه معترف بود که یک محقّق بیطرف نیست بلکه صریحاً میگفت که فردی جانبدار و دارای «عقده» [در معنای مثبتی که او بهکار میبرد] است:
«اما ... من، هیچکدام از اینها نیستم و نمیتوانم به سبک اساتید «قدیم و جدید»، به بحث علمی «تحقیقاتی» بپردازم ... و با تکیه بر بینش و نظریة علمی یا تاریخی یا فلسفی خاص خود، «آرام»، معقول و محققانه و «بیطرفانه»، «نظر علمی تحقیقی» خود را اثبات و «نظریات غیرعلمی غیرتحقیقی»! دیگران را که با نظریة من «مخالفند» نفی کنم! ... چرا که مسألهای که هم اکنون برای ما مطرح است «عقدة» هزار و سیصد سال بدبختی ملتی است، بیچارگی فکری امّتی است، مسخ و منحرف شدن ایمان نجات دهنده و آگاهیبخش است» (شریعتی، همانجا).
به جایی برنمیخورد اگر در بارهی یک شخصیت و افکار او سخن میگوییم، قدری به آثار خود او نیز بنگریم.
https://www.youtube.com/watch?v=JXmkGv_NEmY
#دین
#شریعتی
#بتسازی
#ایدهئولوژی
#اهریمنیسازی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
YouTube
پاسخ عبدالکریم سروش به مصطفی مهرآیین در باب تفسیر ایدئولوژیک شریعتی از دین
مهرآیین : سروش اشتباه کرد ، شریعتی ایدئولوگ نبود
سروش : من بر همان رای سابق هستم ، شریعتی خودش نیز به همین امر تاکید میکرد و مفتخر بود
#علی_شریعتی
#دکتر_علی_شریعتی
#عبدالکریم_سروش
#مصطفی_مهرآیین
#روشنفکر_دینی
#قلم
#متفکر_ایرانی
سروش : من بر همان رای سابق هستم ، شریعتی خودش نیز به همین امر تاکید میکرد و مفتخر بود
#علی_شریعتی
#دکتر_علی_شریعتی
#عبدالکریم_سروش
#مصطفی_مهرآیین
#روشنفکر_دینی
#قلم
#متفکر_ایرانی
👍24❤9
♦️با دکتر سیدجواد میریی عزیز در پژوهشگاه علوم انسانی
۳ مهر ۱۴۰۳
امروز دعوت بودم در پژوهشگاه علوم انسانی برای داوریی یک رسالهی دکتری در بارهی آقای آرامش دوستدار و دوستان عزیز ام آقای دکتر میری و آقای دکتر مصطفی مهرآیین رو از نزدیک دیدم و لحظات دلانگیزی رو با این عزیزان سپری کردم.
برای هر دو برادر عزیز نیکوترین آرزوها را دارم و توفیق روزافزونشان را از هستیی بخشنده طلب میکنم!
#ارامش_دوستدار
#سیدجواد_میری
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
۳ مهر ۱۴۰۳
امروز دعوت بودم در پژوهشگاه علوم انسانی برای داوریی یک رسالهی دکتری در بارهی آقای آرامش دوستدار و دوستان عزیز ام آقای دکتر میری و آقای دکتر مصطفی مهرآیین رو از نزدیک دیدم و لحظات دلانگیزی رو با این عزیزان سپری کردم.
برای هر دو برادر عزیز نیکوترین آرزوها را دارم و توفیق روزافزونشان را از هستیی بخشنده طلب میکنم!
#ارامش_دوستدار
#سیدجواد_میری
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
❤24👍4
♦️با دکتر مصطفی مهرآیین عزیز در پژوهشگاه علوم انسانی!
۳ مهر ۱۴۰۳
بپایید و بمانید و بدرخشید برادر عزیز و فرهیخته!
#ارامش_دوستدار
#سیدجواد_میری
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
۳ مهر ۱۴۰۳
بپایید و بمانید و بدرخشید برادر عزیز و فرهیخته!
#ارامش_دوستدار
#سیدجواد_میری
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
❤63👍8💯4👎1🥴1
♦️خبر نگرانکننده در پیام دکتر مصطفی مهرآیین
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ آبان ۱۴۰۳
آنچه دکتر مصطفی مهرآیین دوست عزیز و برادر اندیشهمند و صاحب نظر ام منتشر کرد، مرا بسیار نگران و غمگین ساخت. امیدوار ام مسألهی مورد نظر ایشان جدی نباشد یا فقط سوءتفاهمی بیش نبوده باشد!
دکتر مهرآیین منتقد مشفقی است. قلب او آکنده از عشق و محبت به انسانها و به مردم جامعهی ما است. من امیدوار ام همهی اهل اندیشه و صاحبنظران کشورمان - از تمام گروهها و جریانها- قدر دانسته شوند و شأن و حرمتشان حفظ گردد و ظرفیت همهی ما و از جمله صاحبان قدرت و مقامات مسؤول برای شنیدن نقدها افزایش یابد!
در تمام این سالها ندیدم که دکتر مهرآیین دنبال ثروت یا قدرت باشد. اگر او نقد میکند بهخاطر تعهد و دلسوزی و شفقت او بر انسانها است.
جامعهی ما به صاحبنظران و متفکّران بیش از همیشه نیازمند است. امیدوار ام روزی فرا برسد که متفکّران و اهل اندیشه بر صدر بنشینند و بینگرانی و بیدغدغه در خدمت فرهنگ و جامعهی ما باشند.
من امیدوار ام این نگرانی بیوجه باشد و دکتر مهرآیین عزیز در آرامش فعّالیت علمی و پژوهشی و فرهنگیی خود را دنبال کند و ما دیگر از این اخبار نگرانکننده نشنویم!
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ آبان ۱۴۰۳
آنچه دکتر مصطفی مهرآیین دوست عزیز و برادر اندیشهمند و صاحب نظر ام منتشر کرد، مرا بسیار نگران و غمگین ساخت. امیدوار ام مسألهی مورد نظر ایشان جدی نباشد یا فقط سوءتفاهمی بیش نبوده باشد!
دکتر مهرآیین منتقد مشفقی است. قلب او آکنده از عشق و محبت به انسانها و به مردم جامعهی ما است. من امیدوار ام همهی اهل اندیشه و صاحبنظران کشورمان - از تمام گروهها و جریانها- قدر دانسته شوند و شأن و حرمتشان حفظ گردد و ظرفیت همهی ما و از جمله صاحبان قدرت و مقامات مسؤول برای شنیدن نقدها افزایش یابد!
در تمام این سالها ندیدم که دکتر مهرآیین دنبال ثروت یا قدرت باشد. اگر او نقد میکند بهخاطر تعهد و دلسوزی و شفقت او بر انسانها است.
جامعهی ما به صاحبنظران و متفکّران بیش از همیشه نیازمند است. امیدوار ام روزی فرا برسد که متفکّران و اهل اندیشه بر صدر بنشینند و بینگرانی و بیدغدغه در خدمت فرهنگ و جامعهی ما باشند.
من امیدوار ام این نگرانی بیوجه باشد و دکتر مهرآیین عزیز در آرامش فعّالیت علمی و پژوهشی و فرهنگیی خود را دنبال کند و ما دیگر از این اخبار نگرانکننده نشنویم!
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
👍70❤11👏9🤪2
🔸🔸🔸مداخلات بازتابدهنده🔸🔸🔸
در مواجهه با جامعهشناسی معاصر ایران، آیا نقدها میتوانند سازنده باشند؟
✍دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه دانشگاه
۱۶ دی ۱۴۰۳
https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2257
«حسن محدثی» و «مصطفی مهرآیین» دو اندیشمند برجستهای هستند که نقدهایشان گاه به نقطهای حساس در جامعهشناسی و فرهنگ ایران میرسد. اختلاف نظر آنها، نه فقط بر سر متون، بلکه بر سر روششناسی و نگاه کلی به جامعهشناسی است.
مهرآیین، با نگرشی جهانینگر، معتقد است بسیاری از آثار معاصر ایران "معمولی" هستند و ترجیح میدهد به متفکران بزرگ جهانی رجوع کند. این رویکرد میتواند نوعی تمایل به "بتسازی از غرب" تعبیر شود یا شاید هم تلاشی برای پر کردن خلأ اندیشههای بنیادین در ایران باشد. اما آیا این نگاه به معنای نادیده گرفتن پتانسیلهای داخلی نیست؟
از سوی دیگر، محدثی به شدت بر اهمیت نقد و بررسی اندیشههای ایرانی تأکید دارد. او معتقد است که ما باید ابتدا مسائل خود را بشناسیم و حل کنیم. نقدهای محدثی، هرچند گاه تند و تیز، در نهایت به دنبال گشودن گرههای فکری در جامعه ایران است.
اگر بخواهیم از این بحث برای زندگی روزمره و جامعه خود درس بگیریم، میتوان پرسید:
چگونه میتوان میان مطالعه متفکران جهانی و شناخت مسائل بومی تعادل برقرار کرد؟
آیا ما هم گاه در زندگی روزمره، بیشتر به تقلید از الگوهای خارجی تمایل داریم تا حل مسائل واقعی خود؟
بهنظر میرسد جامعهشناسی و فلسفه، اگر از دل زندگی بومی برنیایند، نمیتوانند پاسخگوی چالشهای واقعی ما باشند. از سوی دیگر، بدون نگاه جهانی، خطر فرو رفتن در یک حلقه بسته فکری هم وجود دارد.
این تضاد میان جهانینگری و بومیگرایی، شاید همان نقطهای باشد که فلسفه پراگماتیستی بتواند راهحل ارائه کند: استفاده از بهترین اندیشهها برای حل عملیترین مسائل.
بیایید در گفتمانمان، نقدها را سازنده کنیم و با ترکیب اندیشههای بومی و جهانی، به جامعهای بهتر بیندیشیم.
#فلسفه
#جامعهشناسی
#نقد_اندیشه
#حسن_محدثی
#مصطفی_مهرآیین
#تفکر_بومی
#جهانینگری
#محسن_محمودی
@NewHasanMohaddesi
در مواجهه با جامعهشناسی معاصر ایران، آیا نقدها میتوانند سازنده باشند؟
✍دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه دانشگاه
۱۶ دی ۱۴۰۳
https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2257
«حسن محدثی» و «مصطفی مهرآیین» دو اندیشمند برجستهای هستند که نقدهایشان گاه به نقطهای حساس در جامعهشناسی و فرهنگ ایران میرسد. اختلاف نظر آنها، نه فقط بر سر متون، بلکه بر سر روششناسی و نگاه کلی به جامعهشناسی است.
مهرآیین، با نگرشی جهانینگر، معتقد است بسیاری از آثار معاصر ایران "معمولی" هستند و ترجیح میدهد به متفکران بزرگ جهانی رجوع کند. این رویکرد میتواند نوعی تمایل به "بتسازی از غرب" تعبیر شود یا شاید هم تلاشی برای پر کردن خلأ اندیشههای بنیادین در ایران باشد. اما آیا این نگاه به معنای نادیده گرفتن پتانسیلهای داخلی نیست؟
از سوی دیگر، محدثی به شدت بر اهمیت نقد و بررسی اندیشههای ایرانی تأکید دارد. او معتقد است که ما باید ابتدا مسائل خود را بشناسیم و حل کنیم. نقدهای محدثی، هرچند گاه تند و تیز، در نهایت به دنبال گشودن گرههای فکری در جامعه ایران است.
اگر بخواهیم از این بحث برای زندگی روزمره و جامعه خود درس بگیریم، میتوان پرسید:
چگونه میتوان میان مطالعه متفکران جهانی و شناخت مسائل بومی تعادل برقرار کرد؟
آیا ما هم گاه در زندگی روزمره، بیشتر به تقلید از الگوهای خارجی تمایل داریم تا حل مسائل واقعی خود؟
بهنظر میرسد جامعهشناسی و فلسفه، اگر از دل زندگی بومی برنیایند، نمیتوانند پاسخگوی چالشهای واقعی ما باشند. از سوی دیگر، بدون نگاه جهانی، خطر فرو رفتن در یک حلقه بسته فکری هم وجود دارد.
این تضاد میان جهانینگری و بومیگرایی، شاید همان نقطهای باشد که فلسفه پراگماتیستی بتواند راهحل ارائه کند: استفاده از بهترین اندیشهها برای حل عملیترین مسائل.
بیایید در گفتمانمان، نقدها را سازنده کنیم و با ترکیب اندیشههای بومی و جهانی، به جامعهای بهتر بیندیشیم.
#فلسفه
#جامعهشناسی
#نقد_اندیشه
#حسن_محدثی
#مصطفی_مهرآیین
#تفکر_بومی
#جهانینگری
#محسن_محمودی
@NewHasanMohaddesi
👍10❤2👎1
♦️نظریهخوانی، نظریهبازی، نظریهسازی: در بارهی مداخلهی ارزشمند دکتر محمودی /۱
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ دی ۱۴۰۳
از مداخلهی ارزشمند دکتر محسن محمودی دوست عزیز اندیشهمند ام در بارهی تفاوتهای فکریی من و دکتر مهرآیین و نقدهای متقابلی که به هم در عین دوستی گاه داشته ایم، قدردانی میکنم و بسیار از ایشان سپاسگزاری میکنم!
دوست عزیز ام دکتر مهرآیین را اندیشهمندی پرتلاش و دلسوز میشناسم. سالها است که تلاشها و کوششهای فکریی او را دنبال میکنم و دوستیی ما از چند دهه قبل آغاز شده است. اگرچه خط و مشی فکریمان تفاوت دارد، اما من همیشه احترام قلبی ام معطوف به ایشان بوده و همیشه از هستیی بخشنده برای ایشان طلب خیر و نیکویی و توفیق داشته ام و دارم. کوششهای او را بسیار ارزشمند میدانم و خوشحال ام که او پرتلاش ادامه میدهد و امیدوار ام همیشه همینگونه موفق باشد!
از آنجایی که توجه انتقادی به آثار همعصران و دوستان را لازمهی کار ام میدانم، گاهی به اندیشههای دکتر مهرآیین نیز نگاهی انتقادی داشته ام. اتفاقا در ماههای اخیر بعد از دیدار در پژوهشگاه علوم انسانی به ایشان پیشنهاد کردم که گفتوگویی انتقادی در بارهی طرز مواجهه با اندیشههای صاحبنظران غیرایرانی داشته باشیم؛ چون فکر میکنم این چنین گفتوگویی مفید و روشنگر باشد.
یکی از اختلافات فکری ام با ایشان بر سر نوع مواجهه با اندیشههای دیگران و از جمله متفکران غربی است. من طرز مواجهه با اندیشههای متفکران غربی و غیر غربی را در سه نوع مواجهه دستهبندی میکنم:
۱. نظریهخوانی: نظریهخوانی در اینجا یعنی آرا و نظریات دیگران را بخوانیم و بیاموزیم و با آنها آشنا بشویم. در این مرحله هم با تاریخ و سیر اندیشهها آشنا میشویم و هم ورزش فکری میکنیم و هم میتوانیم در آینده مستعد وامگیری یا الهامگیری از آنها بشویم. البته، نظریهخوانی در نظر ام وقتی شکل مطلوبتری پیدا میکند که مسالهمندانه باشد. ما با مسالهای درگیر هستیم و برای حل آن یا برای پاسخگویی به پرسشهایمان، سراغ نظریهها و اندیشههای دیگران میرویم. من نظریهخوانیی دایرهالمعارفی را مطلوب نمیدانم، زیرا ذهن ما را بدل به مخزن نظریههای جورواجور میسازد.
۲. نظریهبازی: سطح بالاتر از نظریهخوانی، نظریهبازی است. در نظریهبازی فرد اشتغال و علاقهی فراوانی دارد که در هر بحث و گفتوگویی آرای این و آن را بهکار بگیرد. شکل سادهی آن را در جلسهای دوستانه شاهد بودم. چند نفر در حال گفتوگو بودیم و فرد محترمی که در اغلب اوقات ساکت بود، هر از گاهی به مناسبت سخن کسی از طرفین، جملهای از نیچه، هگل، کانت بهتناسب میگفت و دو باره خاموش میشد. نظریهبازی اشتغال مداوم داشتن به تطبیق نظریههای دیگران با وضع و حال اینجا و اکنونی نیست. نظریهبازی اولا اگرچه یک سطح بالاتر از نظریهخوانی است و انجام آن کار هر کسی نیست (زیرا لازمه اش آشنایی با تنوعی از نظریهها و اندیشهها است)، ولی فرد را در مرحلهی مصرفکنندهی آرای دیگران نگه میدارد. ثانیا، بسیاری اوقات تلاش برای تطبیق آرای دیگران که در جامعه و فرهنگ دیگری زیست کرده اند یا میکنند و با مسائل دیگری مواجه بوده اند یا مواجه اند، با وضع اینجا و اکنونی موجه نیست و بهلحاظ نظری یا روشی قابل دفاع نیست؛ زیرا نظریهها در معارف انسانی اگرچه جهانشمول صورتبندی میشوند، اما بهنحو زمینهمند آفریده میشوند و پیوند قابل توجهی با زمینه و خاستگاه اجتماعی و فرهنگیی خود دارند. ثالثا، اشتغال مداوم به نظریهبازی مانع از آن میشود که اندیشهمند بتواند خود به یک دستگاه فکریی منسجمی دست یابد، زیرا تمام هم و غم او معطوف به بهکارگیریی پارههای فکری و آرای دیگران است و این آرا و اندیشهها الزاما پیکره و دستگاه فکریی منسجمی را پدید نمیآورند و چه بسا با هم ناهمساز اند.
از نظر من دکتر یوسف اباذری در جامعهشناسیی ایران مروج این شیوهی مواجهه با اندیشهها و نظریهها بود و نحوهی کاربست افکار غربیان توسط او برای بسیاری بدل به الگو شد. او در اغلب سخنان و نوشتههای خود ایدهای را از یکی از غربیان بهکار گرفت (درست مثل آخوندها که اول سخنشان آیه یا حدیثی میخوانند) و سپس به بسط سخنان خود در بارهی پدیدهای در ایران پرداخت. بهعنوان مثال ببینید که اباذری چهگونه از ایدهی ماکس شلر در نوشتهی خود در بارهی جنبش شهریور ۱۴۰۱ بهره گرفته است:
ادامه دارد👇👇👇
#نظریهبازی
#نظریهسازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ دی ۱۴۰۳
از مداخلهی ارزشمند دکتر محسن محمودی دوست عزیز اندیشهمند ام در بارهی تفاوتهای فکریی من و دکتر مهرآیین و نقدهای متقابلی که به هم در عین دوستی گاه داشته ایم، قدردانی میکنم و بسیار از ایشان سپاسگزاری میکنم!
دوست عزیز ام دکتر مهرآیین را اندیشهمندی پرتلاش و دلسوز میشناسم. سالها است که تلاشها و کوششهای فکریی او را دنبال میکنم و دوستیی ما از چند دهه قبل آغاز شده است. اگرچه خط و مشی فکریمان تفاوت دارد، اما من همیشه احترام قلبی ام معطوف به ایشان بوده و همیشه از هستیی بخشنده برای ایشان طلب خیر و نیکویی و توفیق داشته ام و دارم. کوششهای او را بسیار ارزشمند میدانم و خوشحال ام که او پرتلاش ادامه میدهد و امیدوار ام همیشه همینگونه موفق باشد!
از آنجایی که توجه انتقادی به آثار همعصران و دوستان را لازمهی کار ام میدانم، گاهی به اندیشههای دکتر مهرآیین نیز نگاهی انتقادی داشته ام. اتفاقا در ماههای اخیر بعد از دیدار در پژوهشگاه علوم انسانی به ایشان پیشنهاد کردم که گفتوگویی انتقادی در بارهی طرز مواجهه با اندیشههای صاحبنظران غیرایرانی داشته باشیم؛ چون فکر میکنم این چنین گفتوگویی مفید و روشنگر باشد.
یکی از اختلافات فکری ام با ایشان بر سر نوع مواجهه با اندیشههای دیگران و از جمله متفکران غربی است. من طرز مواجهه با اندیشههای متفکران غربی و غیر غربی را در سه نوع مواجهه دستهبندی میکنم:
۱. نظریهخوانی: نظریهخوانی در اینجا یعنی آرا و نظریات دیگران را بخوانیم و بیاموزیم و با آنها آشنا بشویم. در این مرحله هم با تاریخ و سیر اندیشهها آشنا میشویم و هم ورزش فکری میکنیم و هم میتوانیم در آینده مستعد وامگیری یا الهامگیری از آنها بشویم. البته، نظریهخوانی در نظر ام وقتی شکل مطلوبتری پیدا میکند که مسالهمندانه باشد. ما با مسالهای درگیر هستیم و برای حل آن یا برای پاسخگویی به پرسشهایمان، سراغ نظریهها و اندیشههای دیگران میرویم. من نظریهخوانیی دایرهالمعارفی را مطلوب نمیدانم، زیرا ذهن ما را بدل به مخزن نظریههای جورواجور میسازد.
۲. نظریهبازی: سطح بالاتر از نظریهخوانی، نظریهبازی است. در نظریهبازی فرد اشتغال و علاقهی فراوانی دارد که در هر بحث و گفتوگویی آرای این و آن را بهکار بگیرد. شکل سادهی آن را در جلسهای دوستانه شاهد بودم. چند نفر در حال گفتوگو بودیم و فرد محترمی که در اغلب اوقات ساکت بود، هر از گاهی به مناسبت سخن کسی از طرفین، جملهای از نیچه، هگل، کانت بهتناسب میگفت و دو باره خاموش میشد. نظریهبازی اشتغال مداوم داشتن به تطبیق نظریههای دیگران با وضع و حال اینجا و اکنونی نیست. نظریهبازی اولا اگرچه یک سطح بالاتر از نظریهخوانی است و انجام آن کار هر کسی نیست (زیرا لازمه اش آشنایی با تنوعی از نظریهها و اندیشهها است)، ولی فرد را در مرحلهی مصرفکنندهی آرای دیگران نگه میدارد. ثانیا، بسیاری اوقات تلاش برای تطبیق آرای دیگران که در جامعه و فرهنگ دیگری زیست کرده اند یا میکنند و با مسائل دیگری مواجه بوده اند یا مواجه اند، با وضع اینجا و اکنونی موجه نیست و بهلحاظ نظری یا روشی قابل دفاع نیست؛ زیرا نظریهها در معارف انسانی اگرچه جهانشمول صورتبندی میشوند، اما بهنحو زمینهمند آفریده میشوند و پیوند قابل توجهی با زمینه و خاستگاه اجتماعی و فرهنگیی خود دارند. ثالثا، اشتغال مداوم به نظریهبازی مانع از آن میشود که اندیشهمند بتواند خود به یک دستگاه فکریی منسجمی دست یابد، زیرا تمام هم و غم او معطوف به بهکارگیریی پارههای فکری و آرای دیگران است و این آرا و اندیشهها الزاما پیکره و دستگاه فکریی منسجمی را پدید نمیآورند و چه بسا با هم ناهمساز اند.
از نظر من دکتر یوسف اباذری در جامعهشناسیی ایران مروج این شیوهی مواجهه با اندیشهها و نظریهها بود و نحوهی کاربست افکار غربیان توسط او برای بسیاری بدل به الگو شد. او در اغلب سخنان و نوشتههای خود ایدهای را از یکی از غربیان بهکار گرفت (درست مثل آخوندها که اول سخنشان آیه یا حدیثی میخوانند) و سپس به بسط سخنان خود در بارهی پدیدهای در ایران پرداخت. بهعنوان مثال ببینید که اباذری چهگونه از ایدهی ماکس شلر در نوشتهی خود در بارهی جنبش شهریور ۱۴۰۱ بهره گرفته است:
ادامه دارد👇👇👇
#نظریهبازی
#نظریهسازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
👍6❤2👎1👏1
♦️نظریهخوانی، نظریهبازی، نظریهسازی: در بارهی مداخلهی ارزشمند دکتر محمودی /۲
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ دی ۱۴۰۳
"از پی درگذشت مهسا امینی، یکی از مهمترین غلیانهای اجتماعی در ایران رخ داده و در فضایی لبالب از احساس یگانگی، مردمانی از گروهها و اقشار متفاوت را به هم پیوسته است. غلیان اجتماعی پدیدهای متناقض است: از یکسو اندوهگذاریای عظیم است و از سوی دیگر شادی بیکران. این دو احساس هماکنون در منتهای حدت خود در خیابانهای ایران به چشم میخورد. هوشنگ گلشیری گفته بود آنقدر عزا سرمان ریختهاند که فرصت سوگواری نداریم. انسداد سوگواری که همان مالیخولیا یا اندوه و عزای بیپایان باشد با مرگ معصومانه و غمانگیز مهسا درهم شکست و منجر به حس رهایی و شادمانی و اِروسی شد که هماکنون در خیابانها موج میزند. این دو پدیده متناقض و مکمل هماند و نباید هیچکس را به سبب در افتادن به این تناقض سرزنش کرد. زیرا که این تناقض خود نشان تناقض عمیقتری است که جامعهی ایران از بدو انقلاب با آن روبروست. میگویند حجاب رکن نظام است، زیرا که این نظام بر دین متکی است. این گفته محتاج واکاوی است. ماکس شِلِر، فیلسوف آلمانی، در اوج دوران کاتولیکیاش گفت که امر مقدس مصالحهناپذیر است. جنگ مقدس میبایست تا پایان جنگیده شود، حتی اگر به شکست بیانجامد. اگر گفتهی شلر درست باشد، انقلاب از همان اول دچار تناقض شد. آیا میبایست هر آنچه را میپندارند امر مقدس است تا به پایان ادامه دهند یا مصلحتی بیاندیشند. حاکمان تردید نکردند که برای بقای نظام میباید مصلحتها اندیشیده شود. جنگ ایران و عراق با همان مصلحتاندیشی پایان یافت. سپس نهادی به نام مجمع تشخیص مصلحت به ارکان نظام برای بقای نظام اضافه شد. از اینرو هیچ قاعدهای نیست که از قاعدهی «حفظ نظام» مستثنی شود. اما پرسش اینجاست اگر هر قاعدهای را بتوان حذف کرد از آن اصل چه چیزی باقی میماند؟ اینجاست که دشواری حاکمان آغاز میشود، زیرا میبایست دست به گزینشی بزنند که به نفع «حفظ نظام» باشد" (اباذری، https://t.iss.one/yousefabazari/283).
در اغلب سخنان و نوشتههای اباذری ما میتوانیم این الگوی نظریهبازی را ببینیم. آفت بزرگ چنین مواجههای با اندیشههای دیگران این است که فرد تصور میکند در حال ارایهی بحثی دانشپژوهانه و عالمانه است و سخنان معتبری را عرضه میکند. در ظاهر به نظر میرسد که نامهای گوناگون از بزرگان غربی و شرقی به سخن اعتبار میبخشند، اما سرانجام مجموعهای از سخنان نامنسجم عرضه میشود و فرد صاحب نظر از پرورش یک دستگاه نظریی منسجم در تبیین پدیدهی مورد بحث بازمیماند.
اگر به همین نوشتهی اباذری دقیقتر بنگریم، مجموعهای از نامها و مفاهیم و اندیشهها را در آن مییابیم که اباذری بهکار گرفته تا جنبش زن، زندهگی، آزادی را به زعم خود توضیح دهد. نامهایی که او در این نوشتهی کوتاه از ایدههایشان بهره گرفته اینها هستند:
هوشنگ گلشیری، ماکس شلر، نائومی کلاین، جاکوب هکر و پل پیرسن، پرویز صداقت.
البته تصادفا در این نوشته نام دو ایرانی هم هست. این بهندرت در نوشتههای او دیده میشود. او بارها و بارها از این شیوه استفاده کرده تا مطلبی را در بارهی پدیدهای در ایران بپرورد و از این راه به الگوی بسیاری بدل شده است. من در نوشتههای بسیاری از کنشگران جامعهشناسی در ایران این الگوی سخنسازی را میبینم.
نظریهبازی شیوهای است که مانع از نظریهسازی برای پدیدههای اجتماعیی ما میشود. نظریهباز مفتخر است که از مجموعهای از جهازات اندیشهای بهره گرفته و سخنی موجه در تبیین پدیدهی مورد بحث آفریده است. اما در حقیقت، او فقط از مهارت نظریی سرهمبندیی آرای دیگران استفاده کرده است تا چیزی بگوید. آنچه آفریده شده یک دستگاه فکریی منسجم نیست بلکه پارههایی فکری است که بهنحو زبانآورانهای بههم وصله پینه شده است. من میتوانم مثالهای گوناگونی از الگوی نظریهبازی در میان آثار کنشگران علوم اجتماعی پیدا کنم و ذکر کنم. بنابراین، نظریهبازی در ایران به الگوی رایج و موجه بدل شده و مشکلی فراگیر است و من بر آن ام که میبایست به نقد آن همت کرد.
۳. نظریهسازی: اما طریق مطلوب در تبیین پدیدهها، نظریهسازی است. در الگوی نظریهسازی ما میآموزیم که نخست برای تبیین پدیده نیازمند یک دستگاه نظری هستیم. چون پدیده در زمینهای ایرانی تحقق یافته، ما پیش از هر چیز میبایست به زمینهمند بودن آن اعتنا کنیم. از این رو ممکن است بتوانیم از آرای دیگران وام یا الهام بگیریم، اما در اغلب موارد خود ناگزیر هستیم دستگاهی نظری برای تبیین آن بسازیم.
ادامه دارد👇👇👇
#نظریهبازی
#نظریهسازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ دی ۱۴۰۳
"از پی درگذشت مهسا امینی، یکی از مهمترین غلیانهای اجتماعی در ایران رخ داده و در فضایی لبالب از احساس یگانگی، مردمانی از گروهها و اقشار متفاوت را به هم پیوسته است. غلیان اجتماعی پدیدهای متناقض است: از یکسو اندوهگذاریای عظیم است و از سوی دیگر شادی بیکران. این دو احساس هماکنون در منتهای حدت خود در خیابانهای ایران به چشم میخورد. هوشنگ گلشیری گفته بود آنقدر عزا سرمان ریختهاند که فرصت سوگواری نداریم. انسداد سوگواری که همان مالیخولیا یا اندوه و عزای بیپایان باشد با مرگ معصومانه و غمانگیز مهسا درهم شکست و منجر به حس رهایی و شادمانی و اِروسی شد که هماکنون در خیابانها موج میزند. این دو پدیده متناقض و مکمل هماند و نباید هیچکس را به سبب در افتادن به این تناقض سرزنش کرد. زیرا که این تناقض خود نشان تناقض عمیقتری است که جامعهی ایران از بدو انقلاب با آن روبروست. میگویند حجاب رکن نظام است، زیرا که این نظام بر دین متکی است. این گفته محتاج واکاوی است. ماکس شِلِر، فیلسوف آلمانی، در اوج دوران کاتولیکیاش گفت که امر مقدس مصالحهناپذیر است. جنگ مقدس میبایست تا پایان جنگیده شود، حتی اگر به شکست بیانجامد. اگر گفتهی شلر درست باشد، انقلاب از همان اول دچار تناقض شد. آیا میبایست هر آنچه را میپندارند امر مقدس است تا به پایان ادامه دهند یا مصلحتی بیاندیشند. حاکمان تردید نکردند که برای بقای نظام میباید مصلحتها اندیشیده شود. جنگ ایران و عراق با همان مصلحتاندیشی پایان یافت. سپس نهادی به نام مجمع تشخیص مصلحت به ارکان نظام برای بقای نظام اضافه شد. از اینرو هیچ قاعدهای نیست که از قاعدهی «حفظ نظام» مستثنی شود. اما پرسش اینجاست اگر هر قاعدهای را بتوان حذف کرد از آن اصل چه چیزی باقی میماند؟ اینجاست که دشواری حاکمان آغاز میشود، زیرا میبایست دست به گزینشی بزنند که به نفع «حفظ نظام» باشد" (اباذری، https://t.iss.one/yousefabazari/283).
در اغلب سخنان و نوشتههای اباذری ما میتوانیم این الگوی نظریهبازی را ببینیم. آفت بزرگ چنین مواجههای با اندیشههای دیگران این است که فرد تصور میکند در حال ارایهی بحثی دانشپژوهانه و عالمانه است و سخنان معتبری را عرضه میکند. در ظاهر به نظر میرسد که نامهای گوناگون از بزرگان غربی و شرقی به سخن اعتبار میبخشند، اما سرانجام مجموعهای از سخنان نامنسجم عرضه میشود و فرد صاحب نظر از پرورش یک دستگاه نظریی منسجم در تبیین پدیدهی مورد بحث بازمیماند.
اگر به همین نوشتهی اباذری دقیقتر بنگریم، مجموعهای از نامها و مفاهیم و اندیشهها را در آن مییابیم که اباذری بهکار گرفته تا جنبش زن، زندهگی، آزادی را به زعم خود توضیح دهد. نامهایی که او در این نوشتهی کوتاه از ایدههایشان بهره گرفته اینها هستند:
هوشنگ گلشیری، ماکس شلر، نائومی کلاین، جاکوب هکر و پل پیرسن، پرویز صداقت.
البته تصادفا در این نوشته نام دو ایرانی هم هست. این بهندرت در نوشتههای او دیده میشود. او بارها و بارها از این شیوه استفاده کرده تا مطلبی را در بارهی پدیدهای در ایران بپرورد و از این راه به الگوی بسیاری بدل شده است. من در نوشتههای بسیاری از کنشگران جامعهشناسی در ایران این الگوی سخنسازی را میبینم.
نظریهبازی شیوهای است که مانع از نظریهسازی برای پدیدههای اجتماعیی ما میشود. نظریهباز مفتخر است که از مجموعهای از جهازات اندیشهای بهره گرفته و سخنی موجه در تبیین پدیدهی مورد بحث آفریده است. اما در حقیقت، او فقط از مهارت نظریی سرهمبندیی آرای دیگران استفاده کرده است تا چیزی بگوید. آنچه آفریده شده یک دستگاه فکریی منسجم نیست بلکه پارههایی فکری است که بهنحو زبانآورانهای بههم وصله پینه شده است. من میتوانم مثالهای گوناگونی از الگوی نظریهبازی در میان آثار کنشگران علوم اجتماعی پیدا کنم و ذکر کنم. بنابراین، نظریهبازی در ایران به الگوی رایج و موجه بدل شده و مشکلی فراگیر است و من بر آن ام که میبایست به نقد آن همت کرد.
۳. نظریهسازی: اما طریق مطلوب در تبیین پدیدهها، نظریهسازی است. در الگوی نظریهسازی ما میآموزیم که نخست برای تبیین پدیده نیازمند یک دستگاه نظری هستیم. چون پدیده در زمینهای ایرانی تحقق یافته، ما پیش از هر چیز میبایست به زمینهمند بودن آن اعتنا کنیم. از این رو ممکن است بتوانیم از آرای دیگران وام یا الهام بگیریم، اما در اغلب موارد خود ناگزیر هستیم دستگاهی نظری برای تبیین آن بسازیم.
ادامه دارد👇👇👇
#نظریهبازی
#نظریهسازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
Telegram
یوسف اباذری
از پی درگذشت مهسا امینی، یکی از مهمترین غلیانهای اجتماعی در ایران رخ داده و در فضایی لبالب از احساس یگانگی، مردمانی از گروهها و اقشار متفاوت را به هم پیوسته است. غلیان اجتماعی پدیدهای متناقض است: از یکسو اندوهگذاریای عظیم است و از سوی دیگر شادی بیکران.…
👍5❤2👎2👏1
♦️نظریهخوانی، نظریهبازی، نظریهسازی: در بارهی مداخلهی ارزشمند دکتر محمودی /۳
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ دی ۱۴۰۳
مثلا فرض کنیم میخواهیم در بارهی پدیدهای موسوم به "ازدواج سفید" در ایران صحبت کنیم. الگوی نظریهبازی ما را متوجه این میکند که ببینیم در دنیا راجع به این پدیده یا پدیدههای مشابه چه سخنانی گفته شده است. لاجرم دلمشغول آشنا شدن با نظریههای دیگران و بهکارگیریی انها میشویم.
اما الگوی نظریهسازی به ما میگوید این پدیده را در ایران بهنحو ریشهای بفهمیم. نخست تاریخ شکلگیری اش را مطالعه کنیم. به سراغ افرادی که چنین تجربهای را آغازیده اند برویم و آنها و زندهگیشان را مورد بررسیی تجربی قرار دهیم و سرانجام بتوانیم دستگاهی نظری را بسازیم و بپروریم تا بتوانیم آن را به نحو اصولی و اساسی تبیین کنیم. هر جا هم که لازم باشد، میتوانیم از آرای دیگران وام بگیریم یا الهام بگیریم و پارههای فکریی دیگران را از رهگذر از آن خودسازی، در دستگاه فکریی خود بگنجانیم.
الگوی نظریهسازی ما را از مصرف کنندهی صرف اندیشههای دیگران فراتر میبرد و سبب میشود در قامت یک نظریهپرداز ظاهر شویم. ممکن است کوششهای ما در آغاز پخته نباشد، اما هیچکس از ابتدا بالغ و کامل بهدنیا نمیآید. تنها از طریق ممارست و پشتکار است که میتوان ذرهذره پرورده شد و رشد کرد و کارهای کاملتری عرضه کرد. لازم است از دگرسالاریی نهفته در الگوی نظریهبازی فراتر برویم و سرانجام در اندیشهورزی، به خودسالاری برسیم.
در انتها مایل ام شجاعت و صداقت دکتر مهرآیین را در پرداختن روشن و بیپرده به مسائل ایرانی تحسین کنم. او از معدود جامعهشناسانی است که بهطور مداوم در بارهی مسائل و پدیدهها و مشکلات ما سخن گفته است و صدای او به صدایی شنیدنی برای بسیاری بدل شده است. کسانی مثل مهرآیین به جامعهشناسیی ایران وزن و اعتبار میبخشند و من خوشحال ام که او اینچنین پرتلاش و شجاعانه سخن میگوید. برای دکتر مهرآیین که صدایش ترجمان دردهای مردم ما شده است، آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم! نباید این نوع تفاوتهای فکری بین ما هرگز به معنای نادیده گرفتن تلاشهای ارزشمند او در نظر گرفته شود. صدای او صدایی ارزشمند است. اگر مداخلهی دکتر محمودیی عزیز نبود، من فعلا به این موضوع نمیپرداختم؛ زیرا هرگز مایل نیستم که طنین صدای دکتر مهرآیین یا امثال او در جامعهی ما تضعیف شود.
#نظریهبازی
#نظریهسازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ دی ۱۴۰۳
مثلا فرض کنیم میخواهیم در بارهی پدیدهای موسوم به "ازدواج سفید" در ایران صحبت کنیم. الگوی نظریهبازی ما را متوجه این میکند که ببینیم در دنیا راجع به این پدیده یا پدیدههای مشابه چه سخنانی گفته شده است. لاجرم دلمشغول آشنا شدن با نظریههای دیگران و بهکارگیریی انها میشویم.
اما الگوی نظریهسازی به ما میگوید این پدیده را در ایران بهنحو ریشهای بفهمیم. نخست تاریخ شکلگیری اش را مطالعه کنیم. به سراغ افرادی که چنین تجربهای را آغازیده اند برویم و آنها و زندهگیشان را مورد بررسیی تجربی قرار دهیم و سرانجام بتوانیم دستگاهی نظری را بسازیم و بپروریم تا بتوانیم آن را به نحو اصولی و اساسی تبیین کنیم. هر جا هم که لازم باشد، میتوانیم از آرای دیگران وام بگیریم یا الهام بگیریم و پارههای فکریی دیگران را از رهگذر از آن خودسازی، در دستگاه فکریی خود بگنجانیم.
الگوی نظریهسازی ما را از مصرف کنندهی صرف اندیشههای دیگران فراتر میبرد و سبب میشود در قامت یک نظریهپرداز ظاهر شویم. ممکن است کوششهای ما در آغاز پخته نباشد، اما هیچکس از ابتدا بالغ و کامل بهدنیا نمیآید. تنها از طریق ممارست و پشتکار است که میتوان ذرهذره پرورده شد و رشد کرد و کارهای کاملتری عرضه کرد. لازم است از دگرسالاریی نهفته در الگوی نظریهبازی فراتر برویم و سرانجام در اندیشهورزی، به خودسالاری برسیم.
در انتها مایل ام شجاعت و صداقت دکتر مهرآیین را در پرداختن روشن و بیپرده به مسائل ایرانی تحسین کنم. او از معدود جامعهشناسانی است که بهطور مداوم در بارهی مسائل و پدیدهها و مشکلات ما سخن گفته است و صدای او به صدایی شنیدنی برای بسیاری بدل شده است. کسانی مثل مهرآیین به جامعهشناسیی ایران وزن و اعتبار میبخشند و من خوشحال ام که او اینچنین پرتلاش و شجاعانه سخن میگوید. برای دکتر مهرآیین که صدایش ترجمان دردهای مردم ما شده است، آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم! نباید این نوع تفاوتهای فکری بین ما هرگز به معنای نادیده گرفتن تلاشهای ارزشمند او در نظر گرفته شود. صدای او صدایی ارزشمند است. اگر مداخلهی دکتر محمودیی عزیز نبود، من فعلا به این موضوع نمیپرداختم؛ زیرا هرگز مایل نیستم که طنین صدای دکتر مهرآیین یا امثال او در جامعهی ما تضعیف شود.
#نظریهبازی
#نظریهسازی
#یوسف_اباذری
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
@NewHasanMohaddesi
❤14👍4👎2
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸
♦️یک راه حل تجربه نشده در ایران: گفتگوی انتقادی درعلوم انسانی اجتماعی-فلسفه- الاهیات/به سمت فلسفه-الاهیات و علوم انسانی اجتماعی جهانی محلی برای ایران (تکمله ای بر بحث محسن محمودی)
✍ دکتر سیدمحمود نجاتیی حسینی
۱۸ دی ۱۴۰۳
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11901
🔹🔹🔹🔹
📝پیش نوشت
۱- لازمه داشتن دانش بومی اصیل خلاق ممتاز متمایز رقیب معرفتی برای دانش جهانی وجود یک دانش متحد علوم انسانی است و آن هم مستلزم وجود فلسفه و الاهیات و علوم انسانی اجتماعی است که با هم گفتگوی انتقادی دارند.
🔰(نک : ایده علوم اجتماعی جهانی محلی
از نجاتی حسینی/ منتشره در سایت انجمن جامعه شناسی ایران به مناسبت روز ملی علوم اجتماعی ۱۴۰۳)🔻
https://t.iss.one/iran_sociology/7795
https://t.iss.one/smnejatihosseini/9911
۲-بدون دانش پژوهان علوم انسانی متحدی که تمایل و توان گفتگوی انتقادی ندارند نمیتوان متوقع و منتظر شکلگیری یک علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات بومی ممتاز اصیل خلاق کارگشا ک کاربردی و راهبردی و روشن گرانه بود.
۳-متاسفانه طرز کار و دیفالت مراکز علمی و پژوهشی و دانشگاهها و دپارتمان ها و انجمن های علمی علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات ایران کنونی و رویکرد بروکراتیک و مدرک سازی صرف و تولید دانش آموخته مدرک دار که عمدتا و قاعدتا ( به استثنای موارد خاص) نه اندیشه شناس است و نه اندیشه ساز و نه رویه ساز و کارساز
مانع از ظهور گفتگوی انتقادی شده است و در صورت ثبات این شرایط هم چنان این چالش تداوم خواهد داشت .
۴-در چنین فضای چالشی بحرانی از دانش ورزی در علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات هرگونه دعوت علمی به گفتگوی انتقادی و نقد تاریخ اندیشه در ایران و نقد طرز تلقی و کارنامه علمی و رزومه پژوهشی دانش پژوهان علوم انسانی اجتماعی ایران ( از جمله دو دوست دانش ورز من در علوم اجتماعی ایران کنونی : حسن محدثی گیلوایی و مصطفی مهر آیین)غنیمتی تئوریک و آمپیریک و پراتیک برای بهبود وضع آنومیک علوم انسانی اجتماعی ایران است(مطلب مرتبط محسن محمودی ازین لحاظ برای من خواندنی است وپاسخ دادنی-سپاس ازاو)🔻
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11901
🔹🔹🔹
📝نوشت
۵- برخی دانشورزان علوم انسانی اجتماعی(از جمله دوست خوب اهل تاملم مصطفی مهرآیین) علاقمند به طرح مباحث فلسفی هستند اما هنوز نتوانسته اند بخوبی جایگاه کاربردی و راهبردی این فلسفه های تحلیلی و قاره ای و مضاف را برای دستگاه فکری خود در علوم اجتماعی تبیین و تصریح کنند.لذا متاسفانه مباحث شان در حد لفاظی های روشنفکری ترجمه ای باقی می ماند.
۶-برخی از دانشورزان علوم اجتماعی ایران که علاقمند به طرح مباحث نو هستند متاسفانه اهل گفتگوی انتقادی نیستند و مونولوگی اند و نه دیالوگی ( مصطفی مهر آیین دوست داشتنی متاسفانه به نظرم چنین است اما محدثی گیلوایی وفق کانال تلگرامی اش و تجربه زیسته ۳۰ ساله دوستی گفتگویی انتقادی توافقی تفاهمی هابرماسی من با او عمدتا دیالوگی است تا مونولوگی)🔻
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11770
🔹🔹🔹🔹
📝پی نوشت
۷-چاره کار همان گونه که در بالا وصف شد اینست:
🔰عزیمت به سمت یک علوم اجتماعی جهانی محلی
( بومی خلاق اصیل ممتاز متمایز کاربردی راهبردی کارساز روشن گر انتقادی )🔻
https://t.iss.one/iran_sociology/7795
🔰و اجتماع علمی گفتگویی انتقادی
( متفاوت و متمایز از انجمن های مونولوگی علوم اجتماعی موجود در ایران )🔻
https://t.iss.one/smnejatihosseini/9936
🔰مولف از دانش پژوهان علوم اجتماعی دیالوگی و دارای توان و تمایل گفتگوی انتقادی توافقی تفاهمی سقراطی هابرماسی .
۸-شایسته است همه ما اعضای اجتماع علمی علوم اجتماعی ایران برای تحقق فرهنگ گفتگوی علمی انتقادی راهبردی کاربردی روشن گرا و کارساز بومی ( خلاق اصیل ممتاز متمایز ) در حد توان تلاش کنیم( به ویژه دوستان دانشورز توانمندم که اهل تامل اند از جمله مهر آیین و محدثی و فراستخواه و....)
۹-شایسته تر اینست که انجمن های علوم اجتماعی موجود ( انجمن های جامعه شناسی/انسانشناسی/ جمعیت شناسی/ مطالعات فرهنگی و ارتباطات ) از حالت و لاک بروکراتیک مونولوگی کنونی شان ( که حالت سازمان تولید همایش و ژورنال و نشست دارد !!؟؟) خارج شده و به سمت یک اجتماع علمی گفتگویی انتقادی راهبردی کاربردی حرکت کنند .پیش از آنکه دچار ناکارآمدی شوند.
🔹🔹🔹🔹
Tehran
16 010 1403
@smnejatihosseini
#گفتگوی_انتقادی_در_علوم_اجتماعی
#علوم_اجتماعی_جهانی_محلی_بومی
#انجمنهای_علمی_علوم_اجتماعی_ایران
#اجتماع_علمی_علوم_اجتماعی_ایران
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
♦️یک راه حل تجربه نشده در ایران: گفتگوی انتقادی درعلوم انسانی اجتماعی-فلسفه- الاهیات/به سمت فلسفه-الاهیات و علوم انسانی اجتماعی جهانی محلی برای ایران (تکمله ای بر بحث محسن محمودی)
✍ دکتر سیدمحمود نجاتیی حسینی
۱۸ دی ۱۴۰۳
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11901
🔹🔹🔹🔹
📝پیش نوشت
۱- لازمه داشتن دانش بومی اصیل خلاق ممتاز متمایز رقیب معرفتی برای دانش جهانی وجود یک دانش متحد علوم انسانی است و آن هم مستلزم وجود فلسفه و الاهیات و علوم انسانی اجتماعی است که با هم گفتگوی انتقادی دارند.
🔰(نک : ایده علوم اجتماعی جهانی محلی
از نجاتی حسینی/ منتشره در سایت انجمن جامعه شناسی ایران به مناسبت روز ملی علوم اجتماعی ۱۴۰۳)🔻
https://t.iss.one/iran_sociology/7795
https://t.iss.one/smnejatihosseini/9911
۲-بدون دانش پژوهان علوم انسانی متحدی که تمایل و توان گفتگوی انتقادی ندارند نمیتوان متوقع و منتظر شکلگیری یک علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات بومی ممتاز اصیل خلاق کارگشا ک کاربردی و راهبردی و روشن گرانه بود.
۳-متاسفانه طرز کار و دیفالت مراکز علمی و پژوهشی و دانشگاهها و دپارتمان ها و انجمن های علمی علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات ایران کنونی و رویکرد بروکراتیک و مدرک سازی صرف و تولید دانش آموخته مدرک دار که عمدتا و قاعدتا ( به استثنای موارد خاص) نه اندیشه شناس است و نه اندیشه ساز و نه رویه ساز و کارساز
مانع از ظهور گفتگوی انتقادی شده است و در صورت ثبات این شرایط هم چنان این چالش تداوم خواهد داشت .
۴-در چنین فضای چالشی بحرانی از دانش ورزی در علوم انسانی اجتماعی و فلسفه و الاهیات هرگونه دعوت علمی به گفتگوی انتقادی و نقد تاریخ اندیشه در ایران و نقد طرز تلقی و کارنامه علمی و رزومه پژوهشی دانش پژوهان علوم انسانی اجتماعی ایران ( از جمله دو دوست دانش ورز من در علوم اجتماعی ایران کنونی : حسن محدثی گیلوایی و مصطفی مهر آیین)غنیمتی تئوریک و آمپیریک و پراتیک برای بهبود وضع آنومیک علوم انسانی اجتماعی ایران است(مطلب مرتبط محسن محمودی ازین لحاظ برای من خواندنی است وپاسخ دادنی-سپاس ازاو)🔻
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11901
🔹🔹🔹
📝نوشت
۵- برخی دانشورزان علوم انسانی اجتماعی(از جمله دوست خوب اهل تاملم مصطفی مهرآیین) علاقمند به طرح مباحث فلسفی هستند اما هنوز نتوانسته اند بخوبی جایگاه کاربردی و راهبردی این فلسفه های تحلیلی و قاره ای و مضاف را برای دستگاه فکری خود در علوم اجتماعی تبیین و تصریح کنند.لذا متاسفانه مباحث شان در حد لفاظی های روشنفکری ترجمه ای باقی می ماند.
۶-برخی از دانشورزان علوم اجتماعی ایران که علاقمند به طرح مباحث نو هستند متاسفانه اهل گفتگوی انتقادی نیستند و مونولوگی اند و نه دیالوگی ( مصطفی مهر آیین دوست داشتنی متاسفانه به نظرم چنین است اما محدثی گیلوایی وفق کانال تلگرامی اش و تجربه زیسته ۳۰ ساله دوستی گفتگویی انتقادی توافقی تفاهمی هابرماسی من با او عمدتا دیالوگی است تا مونولوگی)🔻
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11770
🔹🔹🔹🔹
📝پی نوشت
۷-چاره کار همان گونه که در بالا وصف شد اینست:
🔰عزیمت به سمت یک علوم اجتماعی جهانی محلی
( بومی خلاق اصیل ممتاز متمایز کاربردی راهبردی کارساز روشن گر انتقادی )🔻
https://t.iss.one/iran_sociology/7795
🔰و اجتماع علمی گفتگویی انتقادی
( متفاوت و متمایز از انجمن های مونولوگی علوم اجتماعی موجود در ایران )🔻
https://t.iss.one/smnejatihosseini/9936
🔰مولف از دانش پژوهان علوم اجتماعی دیالوگی و دارای توان و تمایل گفتگوی انتقادی توافقی تفاهمی سقراطی هابرماسی .
۸-شایسته است همه ما اعضای اجتماع علمی علوم اجتماعی ایران برای تحقق فرهنگ گفتگوی علمی انتقادی راهبردی کاربردی روشن گرا و کارساز بومی ( خلاق اصیل ممتاز متمایز ) در حد توان تلاش کنیم( به ویژه دوستان دانشورز توانمندم که اهل تامل اند از جمله مهر آیین و محدثی و فراستخواه و....)
۹-شایسته تر اینست که انجمن های علوم اجتماعی موجود ( انجمن های جامعه شناسی/انسانشناسی/ جمعیت شناسی/ مطالعات فرهنگی و ارتباطات ) از حالت و لاک بروکراتیک مونولوگی کنونی شان ( که حالت سازمان تولید همایش و ژورنال و نشست دارد !!؟؟) خارج شده و به سمت یک اجتماع علمی گفتگویی انتقادی راهبردی کاربردی حرکت کنند .پیش از آنکه دچار ناکارآمدی شوند.
🔹🔹🔹🔹
Tehran
16 010 1403
@smnejatihosseini
#گفتگوی_انتقادی_در_علوم_اجتماعی
#علوم_اجتماعی_جهانی_محلی_بومی
#انجمنهای_علمی_علوم_اجتماعی_ایران
#اجتماع_علمی_علوم_اجتماعی_ایران
#محسن_محمودی
#مصطفی_مهرآیین
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
🔸🔸🔸مداخلات بازتابدهنده🔸🔸🔸
در مواجهه با جامعهشناسی معاصر ایران، آیا نقدها میتوانند سازنده باشند؟
✍دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه دانشگاه
۱۶ دی ۱۴۰۳
https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2257
«حسن محدثی» و «مصطفی مهرآیین» دو اندیشمند برجستهای هستند که نقدهایشان…
در مواجهه با جامعهشناسی معاصر ایران، آیا نقدها میتوانند سازنده باشند؟
✍دکتر محسن محمودی
استاد فلسفه دانشگاه
۱۶ دی ۱۴۰۳
https://t.iss.one/Mahmudi_mohsenn/2257
«حسن محدثی» و «مصطفی مهرآیین» دو اندیشمند برجستهای هستند که نقدهایشان…
👍1
♦️نقد جامعهشناسان دلسوز کشور را قدر بدانید و از آن بهره ببرید!
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ فروردین ۱۴۰۴
اجازه بدهید جامعهشناسان شما را نقد کنند و از آن بهره ببرید! جامعهشناسان زندانی را آزاد کنید و جامعهشناسان منتقد نظیر دکتر مصطفی مهرآیین را قدر بدانید! این به نفع شما و به نفع جامعهی ما است.
حکومتها اگر به نقد و نظر جامعهشناسان توجه کنند، سرنوشت بهتری پیدا میکنند. کافی است خاطرات احسان نراقی را بخوانید! او آدم کوچکی نبود. کتاب "صدایی که شنیده نشد" را بخوانید! بگذارید صداهای منتقد نگاه شما را به امور تصحیح و تکمیل کنند!
#احسان_نراقی
#جامعهشناسان
#مصطفی_مهرآیین
#صدایی_که_شنیده_نشد
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ فروردین ۱۴۰۴
اجازه بدهید جامعهشناسان شما را نقد کنند و از آن بهره ببرید! جامعهشناسان زندانی را آزاد کنید و جامعهشناسان منتقد نظیر دکتر مصطفی مهرآیین را قدر بدانید! این به نفع شما و به نفع جامعهی ما است.
حکومتها اگر به نقد و نظر جامعهشناسان توجه کنند، سرنوشت بهتری پیدا میکنند. کافی است خاطرات احسان نراقی را بخوانید! او آدم کوچکی نبود. کتاب "صدایی که شنیده نشد" را بخوانید! بگذارید صداهای منتقد نگاه شما را به امور تصحیح و تکمیل کنند!
#احسان_نراقی
#جامعهشناسان
#مصطفی_مهرآیین
#صدایی_که_شنیده_نشد
@NewHasanMohaddesi
❤45👍13👌9💔5👎1🤔1
Forwarded from دکتر محسن محمودی/فلسفه
چرا باید قدر جامعهشناسان، فیلسوفان و اندیشمندانی چون دکتر مصطفی مهرآیین و "مهرآیینها" را دانست؟
✍️ محسن محمودی، استاد فلسفه دانشگاه
در جهانی که سرعت و تکنولوژی بر اندیشه پیشی گرفته، نقش جامعهشناسان و فیلسوفان همچون چراغی است که تاریکیهای مسیر پیشِ رو را روشن میکند. آنها نه فقط تحلیلگران وضعیت کنونی، بلکه پیشگویان آیندهای هستند که میتواند باشد.
دکتر مصطفی مهرآیین، بهعنوان یکی از برجستهترین چهرههای جامعهشناسی معاصر ایران، تنها یک نظریهپرداز نیست؛ او خوانشی نو از انسان و جامعه ارائه میدهد که در آن، اخلاق، فرهنگ و سیاست در هم میآمیزند تا امکان "زیستنِ بهتر" را فراهم کنند. آثار او نه فقط برای نخبگان، که برای هر کسی که دغدغهی فهمِ جهانِ پیرامونش را دارد، راهگشاست.
اما چرا باید قدر چنین اندیشمندانی را دانست؟
🔹 آنها ما را به تأمل وامیدارند؛ در عصری که همه چیز به سطحیترین شکل ممکن مصرف میشود، فیلسوفان و جامعهشناسان یادآوری میکنند که عمق هم وجود دارد.
🔹 آنها صدای بیصدایانند؛ مسائل حاشیهنشینان، زنان، اقلیتها و آسیبپذیرترین اقشار جامعه را به مرکز گفتوگو میآورند.
🔹 آنها آینده را میسازند؛ هر اندیشهی بزرگ، بنیانگذار تحولی است که شاید امروز نامرئی باشد، اما فردا جهان را دگرگون خواهد کرد.
و البته، دکتر مهرآیین تنها نیست. او نمایندهی نسلی از اندیشمندان است که میتوان آنها را "مهرآیینها" نامید: روشنفکرانی که با نگاهی نقاد و دلسوز، روایتهای تازهای از جامعهی ایرانی ارائه میدهند. قدردانی از آنها، در واقع سرمایهگذاری بر آیندهی فکری این سرزمین است.
به قول ژان پل سارتر: "روشنفکر کسی است که وجدان زمانهی خویش است." بیایید وجدانِ بیدار جامعهی خود را پاس بداریم.
📌 نظر شما چیست؟ چه اندیشمندان دیگری را در این مسیر تاثیرگذار میدانید؟
#جامعه_شناسی #فلسفه #مصطفی_مهرآیین #اندیشه
https://www.instagram.com/reel/DIBw5ylNdiX/?igsh=MW5rMTJlaDZsdXpxcA==
✍️ محسن محمودی، استاد فلسفه دانشگاه
در جهانی که سرعت و تکنولوژی بر اندیشه پیشی گرفته، نقش جامعهشناسان و فیلسوفان همچون چراغی است که تاریکیهای مسیر پیشِ رو را روشن میکند. آنها نه فقط تحلیلگران وضعیت کنونی، بلکه پیشگویان آیندهای هستند که میتواند باشد.
دکتر مصطفی مهرآیین، بهعنوان یکی از برجستهترین چهرههای جامعهشناسی معاصر ایران، تنها یک نظریهپرداز نیست؛ او خوانشی نو از انسان و جامعه ارائه میدهد که در آن، اخلاق، فرهنگ و سیاست در هم میآمیزند تا امکان "زیستنِ بهتر" را فراهم کنند. آثار او نه فقط برای نخبگان، که برای هر کسی که دغدغهی فهمِ جهانِ پیرامونش را دارد، راهگشاست.
اما چرا باید قدر چنین اندیشمندانی را دانست؟
🔹 آنها ما را به تأمل وامیدارند؛ در عصری که همه چیز به سطحیترین شکل ممکن مصرف میشود، فیلسوفان و جامعهشناسان یادآوری میکنند که عمق هم وجود دارد.
🔹 آنها صدای بیصدایانند؛ مسائل حاشیهنشینان، زنان، اقلیتها و آسیبپذیرترین اقشار جامعه را به مرکز گفتوگو میآورند.
🔹 آنها آینده را میسازند؛ هر اندیشهی بزرگ، بنیانگذار تحولی است که شاید امروز نامرئی باشد، اما فردا جهان را دگرگون خواهد کرد.
و البته، دکتر مهرآیین تنها نیست. او نمایندهی نسلی از اندیشمندان است که میتوان آنها را "مهرآیینها" نامید: روشنفکرانی که با نگاهی نقاد و دلسوز، روایتهای تازهای از جامعهی ایرانی ارائه میدهند. قدردانی از آنها، در واقع سرمایهگذاری بر آیندهی فکری این سرزمین است.
به قول ژان پل سارتر: "روشنفکر کسی است که وجدان زمانهی خویش است." بیایید وجدانِ بیدار جامعهی خود را پاس بداریم.
📌 نظر شما چیست؟ چه اندیشمندان دیگری را در این مسیر تاثیرگذار میدانید؟
#جامعه_شناسی #فلسفه #مصطفی_مهرآیین #اندیشه
https://www.instagram.com/reel/DIBw5ylNdiX/?igsh=MW5rMTJlaDZsdXpxcA==
👍26👏6❤5👎5