زیر سقف آسمان
10.1K subscribers
3.02K photos
673 videos
429 files
3.33K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
Forwarded from روشنفکر
goo.gl/VsmHzG


💥 رسالتِ روشنفکر، در جامعه‌ی ناخودآگاه

"... تا مردم به آگاهی نرسیده‌اند، و خود صاحبِ شخصیتِ انسانی، و تشخیصِ طبقاتی و اجتماعیِ روشنی، نشده‌اند، و از مرحله‌ی تقلید و تبعیت از شخصیت‌های مذهبی و علمی‌ی خود، که جنبه‌ی فتوایی و مقتدایی دارند، و رابطه‌ی میانِ آنها با مردم، رابطه‌ی مُرید و مُراد، عامی و عالِم، و ماموم و امام است، به مرحله‌ای از رشدِ سیاسی و اجتماعی، ارتقاء نیافته‌اند، که در آن، رهبران‌اند که تابعِ اراده و خطِ‌مشیِ آگاهانه‌ی آنان‌اند، و...، رسالتِ روشنفکرِ وابسته به چنین جامعه‌هایی، در یک کلمه، عبارت است از: وارد کردنِ واقعیت‌های ناهنجارِ موجودِ در بطنِ جامعه و زمان، به احساس و آگاهی‌ی توده. روسو می‌گوید: برای مردم "راه" نشان ندهید، و تعیینِ تکلیف نکنید، فقط به آنها "بینایی" ببخشید! خود، راه‌ها را، به درستی، خواهند یافت، و تکلیف‌شان را خواهند شناخت..."

مجموعه آثار ۴ / بازگشت/ ص ۹۴*


💎 #روشنفکران #رسالت_روشنفکر



👁‍🗨 join
🌓 @kanoun
🌓 @shariati_in_sl
🌓 @radio_shandel
🌓 @jomalat_shariati
🌓 @negaheh_no_archive
🌓 https://talar.shandel.info
*
♦️کافه‌ها و مردم

🔻کافه‌ها در شهرهای ایران امروز مکان اجتماعی بسیار مهمی هستند و روابط اجتماعی مختلفی در آن‌ها جریان دارد.

🔻یکی از کارکردهای مهم کافه‌ها ایجاد فرصت استراحت و تن‌آسایی، گریز از شلوغی شهر، و کسب آرامش است. بعد از کار و فعالیت‌های روزانه، پناه بردن به خلوت کافه، حسی از آسایش و ایمنی می‌دهد و می‌توان با پناه بردن به آن لختی آسود و تجدید قوا کرد.

🔻کارکرد مهم دیگر کافه در شهر، پر کردن بخشی از اوقات فراغت مردم است. اوقات فراغت، بخشی از زمان ایرانیان است که متاسفانه تقریبا هیچ برنامه‌ای از سوی سازمان‌های رسمی برای آن وجود ندارد.

🔻اهمیت دیگر کافه‌ها به‌عنوان یک مکان اجتماعی، حضور جوانان شهری در آن‌ها است. احساس آرامش و امنیت جوانان در این مکان‌ها فرصت خوبی است برای گذران امن و آرام اوقات فراغت.

🔻از این رو، مدتی است به این موضوع فکر می‌کنم که چه‌طور می‌توانیم دست‌آوردها و کالاهای فرهنگی خود را به کافه‌ها ببریم.

🔻سنت حضور روشنفکران در کافه‌ها، سنت شناخته‌شده‌ای است. مطلوب آن است که اهل فرهنگ و به‌ویژه روشنفکران در کافه‌ها حضور یابند.

۳ خرداد ۱۳۹۹

#کافه
#روشن‌فکران

@NewHasanMohaddesi
روشنفکران_ایران_در_قرن_بیستمpdf.pdf
12.3 MB
♦️روشنفکران ایران در قرن بیستم

✍️ دکتر بهرام جلیلی‌ی تقویان
۳۱ تیر ۱۴۰۲


#روشن‌فکران
#تقویان


@NewHasanMohaddesi
♦️سودمندی‌ی ناسزاگویی به «روشنفکران ایرانی»

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۸ آبان ۱۴۰۲

روشنفکران ایرانی جمع کثیر نایک‌پارچه و غیر یک‌دستی هستند که به نقد سنت پرداخته اند و کم و بیش ما را با جهان جدید و مسائل جهان جدید و مسائل ایران آشنا کرده اند. آن‌ها در عین حال که موجوداتی مقدس نبوده اند و خود نیز خود را مقدس و بی‌خطا معرفی نکرده اند، و در عین حال که گاه خطاهایی جدی مرتکب شدند، خدمات زیادی نیز به جامعه‌ی ما کردند.

روشنفکران ایرانی هرگز جمعی یک‌دست و یک‌پارچه نبوده اند و مرتب و مکرر نیز هم‌دیگر را نقد کرده اند. جمعی و گروهی و طبقه‌ای یک‌پارچه و یک‌دست به نام روشنفکران ایرانی وجود نداشته و وجود ندارد. آن‌ها به تعبیر جامعه‌شناختی یک سنخ اجتماعی (social type) هستند و نه یک گروه اجتماعی.

روشنفکران ایرانی همیشه، چه در عصر مشروطه، چه در عصر پهلوی‌، و چه در عصر کنونی هزینه‌های زیادی داده اند. آن‌ها گاه ترور شده اند و به قتل رسیده اند، گاه زندانی شده اند، گاه تبعید شده اند، و تقریباً همیشه انواع محرومیت‌های انسانی و اجتماعی را تحمل کرده اند.

اما روشنفکران ایرانی همیشه آماج و نشان‌گاه حمله و توهین بوده اند. دم دست‌ترین و آماده‌ترین نشان‌گاه برای حمله و توهین، روشنفکران ایرانی بوده اند. همیشه در ایران کسانی خود را در برابر چیزی مبهم و نامشخص و نایک‌پارچه به نام روشنفکران ایرانی قرار داده اند و از این طریق دو گانه‌سازی کرده اند: من یا ما / روشنفکران ایرانی.

می‌پرسیم روشنفکران ایرانی کیستند؟ آماج حمله‌ی شما چه کسی است؟ مثلاً این روزها کدام روشن‌فکر ایرانی از اسراییل دفاع کرده است؟‌ لطفاً چند نفر از روشنفکران ایرانی که در ایام اخیر از اسراییل دفاع کرده اند را نام ببرید!

دکتر بیژن عبدالکریمی -دوست عزیز من- از آخرین صاحب‌نظران جریان هایدگریست‌های اسلامی و فرزند فکری‌ی دکتر احمد فردید و دکتر رضا داوری- از جمله کسانی است که بارها به چیزی نایک‌پارچه و مبهم به نام روشنفکران ایرانی حمله کرده است.

https://t.iss.one/hammihanonline/28925


#عبدالکریمی
#روشن‌فکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی


@NewHasanMohaddesi
دوست عزیز دکتر محدثی ارجمند
گرامی
چه روزگار سختی است.

نمی دانم چه شده است که اینگونه زبان گفت وگو از دست رفته است

عبدالکریمی بر مردم خرده میگیرد که ناتوانند ناآگاه و رنجشان را
نمی بیند انگار

و بر روشنفکران می تازد بی آنکه معلوم نماید کدام روشنفکر با چه زاویه و انحنای فکری و
با چه رویکردی در سیاست و جامعه؟
او چندیست انگار "زبانِ دیگریست"

زبانِ " دیگریِ" که نه تنها ایران را انگار نمی شناسد و به رسمیت آن هم انگار وقعی نمی نهد
که حتی انگار رسمیت " دیگری " از جنس
انسانی که دیگرگونه فکر می کند را نیز تاب نمی آورد‌.
زبانش تند و زننده است
تحلیل هایش از جنس اجناسِ عرضه شده تلویزیون است
نگاهش خشونتِ را ترویج
می کند
و کلامش سرزنش کننده است
انگار "دازاین " هایدگریش
تمایل عجیب به سروری دارد
به نخوت و به ندیدن "دیگری "
و حذف همه سوژه های پیش رویش
و اما مهرآیین هم انگار زخم خورده است
کلامش قویست ولی انگار واژه ها از دستش فرار می کنند
و کنترلی روی آنها نیست
درد در واژه هایش موج می زند
اما او هم اسیر فرضیه و نظریه و تئوری است

جهانِ ایرانیِ دردمند را نه ترجمان فوکو از قدرت و خشونت میتواند تحلیل کند
نه مبارزه طبقاتی در سطح مفاهیم آلتوسر

امروز نه رخداد بدیو
" وضعیت بوده در آنِ"
مردمان را تغییر می دهد
و نه هیچ تحلیل دیگری
گویی فلسفه و جامعه شناسیِ آنان دیگر به جان و جهان دردمند ایرانی نمی تواند کمک کند
شاید به قول ژیژک
در "وحشت از اشک های واقعی"

باید خوش آمد گفت
به این" برهوت حقیقت"
حقیقتی تلخ که بر سر
ایران و ایرانی آمده است.


بنظر باید از درون به این وحشت برآمده از دل مردم در از دست رفتن "گذشته و اکنون و آینده" شان نگریست.

باید مشکلات را جامعه شناسان ساده تر کنند تا شاید قدم قدم بتوان به جایی رسید
باید فلسفه ورزان از کتابها بیرون بیایند فلسفه زندگی مردمان دردمند جامعه مان را بنگرند.

باید عبدالکریمی ها از سوء ظنِ " مردمِ بی خرد" دست بردارند
باید مهرآیین ها لختی کتاب را ببندند
بیرون بیایند نفس بکشند در همین هوای مسموم که مردم را فلج کرده است.


گذشته را از دست داده ایم از تخریبش و تجلیلش بنظر سودی نیست
اکنون‌مان دارد نابود می‌شود ذره ذره آب می‌شود وجودش
و آینده مان در هاله ای از هراس و نومیدی از پیش چشم مان
می گریزد
و افسوس و دریغ مانده است
باید چاره ای کرد این انشقاق و جدایی در مردم و روشنفکران و اهل فکر
آتشی است که خاموشی ندارد
اگر این جرقه اول را به آب زلالی
از معرفت و همدلی و یگانگی و دانش و آگاهی بخشی نابود نسازیم

ارادت


♦️دکتر بهرام جلیلی‌ی تقویان
۱۸ آیان ۱۴۰۲

https://t.iss.one/mostafamehraeen/1482
#عبدالکریمی
#روشن‌فکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی


@NewHasanMohaddesi
♦️فرمودند چرا ساکت اید؟ پس قدری شکست سکوت

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۶ خرداد ۱۴۰۳

فرموده اند چرا ساکت اید؟ تصویر من در حال آموختن را هم وسط گذاشته اند. شاید سکوت ما گاهی حکمتی داشته باشد. سکوت ما برای شما تلخ است. شاید سخن گفتن ما برای شما تلخ‌تر باشد.

باری، زمان تنگ است و برای اندیشه کردن و میراث کوچکی بر جای نهادن، نیاز است گاهی سکوت کنیم.

اما اضافه کنم که صلاحیت سنجش شرافت روشنفکران در شما نیست. زیاده جسارت شد!

https://t.iss.one/Khabar_Fouri/381896

#روشن‌فکران
#صدا_و_سیما
#جامعه‌شناسان

@NewHasanMohaddesi
Audio
♦️ده انتقاد حسن محدثی بر گفتمان دکتر بیژن عبدالکریمی
بازنشر: ۱۸ آذر ۱۴۰۳

🔻منبع:
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/10959

#روشن‌فکران
#رضا_داوری
#احمد_فردید
#بیژن_عبدالکریمی
#هایدگریسم_اسلامی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️سودمندی‌ی ناسزاگویی به «روشنفکران ایرانی»

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۸ آبان ۱۴۰۲

روشنفکران ایرانی جمع کثیر نایک‌پارچه و غیر یک‌دستی هستند که به نقد سنت پرداخته اند و کم و بیش ما را با جهان جدید و مسائل جهان جدید و مسائل ایران آشنا کرده اند. آن‌ها در عین حال که موجوداتی مقدس نبوده اند و خود نیز خود را مقدس و بی‌خطا معرفی نکرده اند، و در عین حال که گاه خطاهایی جدی مرتکب شدند، خدمات زیادی نیز به جامعه‌ی ما کردند.

روشنفکران ایرانی هرگز جمعی یک‌دست و یک‌پارچه نبوده اند و مرتب و مکرر نیز هم‌دیگر را نقد کرده اند. جمعی و گروهی و طبقه‌ای یک‌پارچه و یک‌دست به نام روشنفکران ایرانی وجود نداشته و وجود ندارد. آن‌ها به تعبیر جامعه‌شناختی یک سنخ اجتماعی (social type) هستند و نه یک گروه اجتماعی.

روشنفکران ایرانی همیشه، چه در عصر مشروطه، چه در عصر پهلوی‌، و چه در عصر کنونی هزینه‌های زیادی داده اند. آن‌ها گاه ترور شده اند و به قتل رسیده اند، گاه زندانی شده اند، گاه تبعید شده اند، و تقریباً همیشه انواع محرومیت‌های انسانی و اجتماعی را تحمل کرده اند.

اما روشنفکران ایرانی همیشه آماج و نشان‌گاه حمله و توهین بوده اند. دم دست‌ترین و آماده‌ترین نشان‌گاه برای حمله و توهین، روشنفکران ایرانی بوده اند. همیشه در ایران کسانی خود را در برابر چیزی مبهم و نامشخص و نایک‌پارچه به نام روشنفکران ایرانی قرار داده اند و از این طریق دو گانه‌سازی کرده اند: من یا ما / روشنفکران ایرانی.

می‌پرسیم روشنفکران ایرانی کیستند؟ آماج حمله‌ی شما چه کسی است؟ مثلاً این روزها کدام روشن‌فکر ایرانی از اسراییل دفاع کرده است؟‌ لطفاً چند نفر از روشنفکران ایرانی که در ایام اخیر از اسراییل دفاع کرده اند را نام ببرید!

دکتر بیژن عبدالکریمی -دوست عزیز من- از آخرین صاحب‌نظران جریان هایدگریست‌های اسلامی و فرزند فکری‌ی دکتر احمد فردید و دکتر رضا داوری- از جمله کسانی است که بارها به چیزی نایک‌پارچه و مبهم به نام روشنفکران ایرانی حمله کرده است.

https://t.iss.one/hammihanonline/28925


#عبدالکریمی
#روشن‌فکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی


@NewHasanMohaddesi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️استاد فلسفه و استفاده‌ی نادرست از واژه‌گان: این مورد مفهوم "روشنفکران"

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۴ بهمن ۱۴۰۳

در قریب هفت ساعت مناظره با دوست عزیز ام دکتر بیژن عبدالکریمی بارها طرز استفاده‌ی نادقیق و گشاده‌دستانه از واژه‌گان را توسط وی نقد کرده ام. از جمله‌ی این نوع به‌کارگیری‌ی واژه‌ها توسط ایشان، همین مفهوم روشنفکران است. وقتی از او خواستم نام ببرد که کدام روشنفکران از اسرائیل دفاع کرده اند، دکتر عبدالکریمی این سخنان عجیب را گفت.

آقای کیاوش حافظی‌ی عزیز این قسمت از مناظره را جدا کرده و متنی طنزآمیز در مورد آن نوشته و برای من ارسال کرده است و من محض احترام ایشان آن را در زیر منتشر می‌کنم.

👇👇👇


#مناظره
#اسرائیل
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#کیاوش_حافظی
#بیژن_عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi
♦️نمی‌دانستم لایک کردن هم‌ یک نوع روشنفکری‌ است

کیاوش حافظی

۱۴ بهمن ۱۴۰۳

سرانجام دکتر بیژن عبدالکریمی واژه‌ی "روشنفکر" را تعریف کرد و در مناظره‌ای با دکتر حسن محدثی گفت: "وقتی من می‌گویم روشنفکران، عموم تولیدکنندگان محتوا در فضای مجازی را مد نظر قرار می‌دهم."

نشان به آن نشانی که ادامه دادند: "آقای محدثی فکر می‌کنند وقتی من می‌گویم روشنفکر، چهار نفر مثل ایشان، آقای سروش و آقای کدیور را مد نظر دارم."

ایشان در ادامه اشاره کردند که در فضای مجازی میلیون‌ها پیام از سوی روشنفکران و سلبریتی‌ها در دفاع از مواضع اسرائیل وجود دارد.

ضمن پوزش از تاریخ اندیشه که واژه‌ی روسی "اینتلیگنتسیا" و واژه‌ی فرانسوی "انتلکتوئل" و سایر ملل را که واژگانشان را یکجا برای چند قرن "روشنفکر" یا "منورالفکر" ترجمه می‌کردیم، چند نکته به ذهنم رسید که آن را به زبان طنز بیان می‌کنم.

آقای عبدالکریمی، از شما ممنونم که باعث شدید متوجه شوم من هم روشنفکر هستم. من هم مثل شما از این کلمه خوشم آمده و برای همین همیشه دوست داشتم شبیه روشنفکرها شوم.

اما من نمی‌دانستم که در ایران "میلیون‌ها" روشنفکر داریم.

این را هم نمیدانستم که تیپ روشنفکرها در ایران عوض شده و دیگر نیازی نیست سبیل بگذارم، بهمن کوچک بکشم و کتاب دستم بگیرم!

اگر می‌دانستم به جای خواندن امثال آلبرکامو،  ژان پل سارتر و نیچه با باز کردن یک حساب اینستاگرام و فحش دادن به سبک سلبریتی‌هایی مثل تتلو و آیسان روشنفکر می‌شوم، یکی دو دهه عمر خود را صرف انتلکت‌بازی نمی‌کردم.

البته حالا هم دیر نشده... همیشه نگران بودم که نکند دغدغه‌ی ارتزاق باعث شود نتوانم فرصت انتلکت‌بازی داشته باشم. الان فهمیدم چون شغلم تا حدی تولید محتواست، روشنفکر محسوب می‌شوم.

متاسفانه دیروز تصمیم گرفتم تولید محتوای  یک صفحه اینستاگرامی در مورد آشپزی را  قبول نکنم. اگر این بخش از صحبت های شما را زودتر شنیده بودم ترجیح میدادم روشنفکر غرب‌زده‌ای باشم که با انواع غذاهای چینی و تایلندی که انواع جانور را به عنوان ناهار میخورند مقابله کنم.

اما جسارتاً من شنیده بودم که روشنفکرها متودولوژی دارند. به نظر شما در اینستاگرام از کدام ابزار استفاده کنم روشنفکر بهتری خواهم بود: لایک، کامنت، استوری، ایموجی یا ...؟

#طنز
https://www.instagram.com/reel/DFjKFhCs95w/?igsh=OHBxZnBzdjljMjho


#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#کیاوش_حافظی
#بیژن_عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مشارکت🔸🔸🔸



♦️"نیرویِ اصیلِ تاریخی" چه ویژگی‌هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش نخست]

✍️ دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۴ بهمن ۱۴۰۳

آقای دکتر بیژن عبدالکریمی (از این پس و برای سهولت کار به نام عبدالکریمی) در مناظره ای که با اقای دکتر حسن محدثی داشته اند ادعا  کرده اند که: «من بارها این پرسش بنیادین و مهم را در برابر روشنفکران ایرانی نهاده ام و هیچ پاسخی تاکنون دریافت نکرده ام. آن پرسش این است:  نیروی اصیل تاریخی چه ویژگی هایی دارد؟». لذا در نوشتار حاضر کوشش می شود به این پرسش ایشان پاسخ و یا شاید بهتر است گفته شود نقد و نظری داشته باشم.

۱. پاسخ عبدالکریمی به این پرسش چنین است: «منظور من از نیروی اصیل تاریخی  نیرویی است  که با تاریخ و هویت آن ملت و  کشور نسبت دارد،  نیرویی است که شبکۀ  اجتماعی گسترده دارد،  مفاهیمی دارد، زیست جهانی دارد. اسطوره و قهرمان دارد و بخشی از جامعه را حول آن اسطوره،  قهرمان،  آرمان ها و زیست جهان مورد نظر  جمع می کند».

۲. در نگاه آغازینِ  این بحث ضرورت دارد از عبدالکریمی پرسش شود که منظور ایشان از نیروی تاریخی چیست؟ تاریخ به کدام معنا؟ به معنای گذشته و سنت پیشین؟ یا به معنای نیروی تاریخ ساز؟ نیروی تاریخ ساز در کدام مقطع تاریخی؟ مگر هر مقطع تاریخی نیروی تاریخ ساز خاص خودش را ندارد؟ آیا نیروی تاریخ ساز دورۀ  هخامنشیان یا دورۀ سامانیان یا صفویان لزوماً   به کار دورۀ تاریخی امروزین ما  می آید و می تواند تاریخ سازی کند؟ تاریخ سازی برای چه اهدافی؟   نیرویی که با "تاریخ" آن "ملت" نسبت دارد به چه معنا است؟ تاریخ ملت ایران کد ام است؟ کدام برهۀ زمانی از تاریخ ایران مد نظر است؟ ربط و نسبت با کدام دورۀ  طولانی از دوران تاریخی ایران؟ با کدام ویژگی های تاریخی؟ ایرانیان از کدام مقطعِ  زمانی ملت شده اند؟ ملت به کدام معنا؟ با کدام هویت و ویژگی هایی؟ هویت به کدام معنا؟ هویت قومی؟ هویت دینی؟، هویت ملی؟ یا هویت جهانی (مدرن)؟ منظور  از شبکۀ اجتماعی گسترده چیست؟ منظور از  مفاهیم چیست؟ کدام مفاهیم؟ با چه معناها و تفسیرهایی؟ زیست جهان یعنی چه؟ اسطوره به چه معنایی؟ قهرمان به چه معنایی؟ و چندین پرسش مهم دیگر که همگی نشان از وجود ابهامات فراوانی در تعریف عبدالکریمی از "نیروی اصیل تاریخی" دارد.

۳. واقعیت این است که تاریخ طولانی ایران تاریخی  یکپارچه و یکدست با ویژگی های کاملاً دقیق و مشخصی نیست که به طور کلی بتوان به آن نسبت داد. ضمن این که  نیروی تاریخ ساز و جریان ساز در هر مقطع و دورۀ تاریخی مطابق با مؤلفه ها و عناصر فرهنگی و اجتماعی همان دوره است و بسیار دور از ذهن است که برای دوره های تاریخی دیگر کارساز باشد و تأثیرگذار باشد. به گفتۀ ماکس وبر رویدادهای تاریخی اموری منحصر به فرد بوده و دارای علِیت تاریخی خاص خودشان اند و نمی توان تمام رویدادها و جریان های تاریخی را به صورت یکسان و یکپارچه فرض نمود. به عبارت  دیگر،  در هر  دورۀ تاریخی  اندیشه ها، باورها، آیین ها و آداب و رسوم و سبک زندگی مختلف جریان داشت که مبتنی بر این ویژگی ها تاریخ سازی و جریان سازی صورت می گرفت.

ادامه دارد👇👇👇


@tajeddin_mohammadbagher


#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi
♦️"نیرویِ اصیلِ تاریخی" چه ویژگی‌هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش دوم]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۴ بهمن ۱۴۰۳


۴. به خوبی می بینیم که "نسبتِ  تاریخی" لزوماً پدیده و امر آسانی نیست که با یک کلی گویی تکلیف موضوع را روشن کرده باشیم و خوش خیالی بورزیم که  نیروی تاریخیِ اصیل را  یافته و ساخته و پرداخته ایم. نکتۀ مهم دیگر در همین زمینه این است که هم اکنون درصد  قابل ملاحظه ای از ایرانیان  که گرایش های ملی گرایانۀ  قوی ای دارند خود را به کوروش و دورۀ هخامنشیان نسبت می دهند و می گویند تاریخِ اصیل فقط مربوط به همین دوره است و ضرورت دارد که  ویژگی های فرهنگی و اجتماعی این دوره را مورد توجه قرار داد و هویت ایرانی خود را در این دوره جستجو کرد و بقیۀ دوره های تاریخی را به کنار نهاد. یعنی تاریخ سازی و نیروی اصیل تاریخی را در دورۀ تاریخی مورد اشاره جستجو می کنند. جناب عبدالکریمی بفرمایند این می شود نیرویِ  تاریخیِ  اصیل؟ برخی دیگر که گرایش های دینی قوی ای  دارند می گویند دورۀ پس از اسلام به ویژه دورۀ عباسیان که در پیِ گسترش و عمق دین اسلام در ایران و سایر سرزمین ها بودند نیروی تاریخی اصیل محسوب می شوند و ویژگی ها و مؤلفه های تاریخی و فرهنگی و اجتماعی این دوره را باید به عنوان نیروی اصیل تاریخی به حساب آورد.

۵. به طور خلاصه این که در زمانه و زمینۀ کنونی در جامعۀ ایران سه نیروی تاریخ ساز متفاوت در کنار یکدیگر و حتی در مواقعی مقابل یکدیگر قرار گرفته اند و هر کدام داعیۀ تاریخ سازی و جریان سازی دارند. نیروهای دین گرا، نیروهای ملی گرا و نیروهای مدرن گرا و باید از عبدالکریمی پرسید کدام یک از این سه نیرو را می توان "نیروی تاریخیِ  اصیل" نامید؟ و اگر نیروی مدرن گرا مبتنی بر مؤلفه ها و عناصر جهانی و مدرن از تمام یا بخش قابل ملاحظه ای از سنت تاریخی گذشتۀ خودش فاصله گرفته و از آن عبور اساسی کرده باشد و بخواهد فقط مبتنی بر الگوهای جهان مدرن دست به تاریخ سازی و جریان سازی  بزند نمی توان آن را نیروی تاریخی اصیل نامید؟ هنگامی که نسل های جدید زیست جهان و هویت اجتماعی و فرهنگی شان مطابق با باورها، ارزش ها،  الگوها و قواعد جهان مدرن شکل گرفته و ساخته و پرداخته شده است چرا نتواند تاریخ سازی خودش را داشته باشد؟ و چرا نتواند به عنوان نیروی تاریخی اصیل قلمداد شود؟

ادامه دارد👇👇👇


@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi
♦️"نیرویِ اصیلِ تاریخی" چه ویژگی‌هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش سوم]


✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۵ بهمن ۱۴۰۳

۶. تاریخ سازی در دوران پیشامدرن با تاریخ سازی در دورۀ مدرن به لحاظ هستی شناسانه(ontological) ، معرفت شناسانه(epistemological) و روش شناسانه(methodological)بسیار متفاوت است به گونه ای که اگر نیرویی در جهان سنتی و پیشامدرن دست به تاریخ سازی و جریان سازی زد لزوماً نمی توان نتیجه گرفت که بتواند در جهان مدرن نیز دست به تاریخ سازی و جریان سازی بزند. تاریخ سازی دورۀ پیشامدرن قواعد، الزامات و الگوهای هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانۀ خاص خودش را داشت و تاریخ سازی دورۀ مدرن نیز قواعد، الگوها و الزمات مربوط به خود را. با قواعد و الگوهای جهان پیشامدرن بسیار دور از ذهن و انتظار است که بتوان در دورۀ مدرن دست به تاریخ سازی و جریان سازی زد. لذا این که عبدالکریمی انتظار دارد نیروی تاریخی اصیل لزوماً مبتنی بر سنت پیشین خودش باید دست به تاریخ سازی بزند امری غریب و غیر قابل فهم است. نیروی تاریخی ای که در جهان مدرن زندگی می کند و زیست جهان خود را مطابق با الگوها و قواعد این جهان تنظیم می کند به چه دلیل باید براساس سنت پیشامدرن خودش دست به تاریخ سازی بزند و اگر چنین کند به عنوان نیروی تاریخی اصیل شناخته می شود و اگر چنین نکند شناخته نمی شود؟ و مگر تاریخ سازی و جریان سازی پدیده ای دستوری است و فقط یک قالب و کلیشه و فرمول مشخص و از پیش تعیین شده ای دارد؟ عبدالکریمی که بارها بر روشنفکران ایرانی تاخته اند که فهم و درک درستی از موضوع نداشته و این موضوع هستی شناساته، معرفت شناسانه و تاریخی را به امر پیش پا افتاده بدل کرده اند حال چرا خودشان در همان دام گرفتار شده اد؟!

۷. اما برویم سراغ موضوع هویت. هویت(identity) بنا به تعریف روان شناسانه عبارت است از« احساس تمايز شخصي، احساس تداوم شخصي و احساس استقلال شخصي »(جاکوبسن، 1996: 9). به لحاظ جامعه شناسانه نیز :« هویت برساخته اي اجتماعی است. کیفیتی ثابت یا ذاتی نداشته، بلکه ساخته می شود و سپس در تعامل با دیگران تغییر می کند و امری اکتسابی، انعطاف پذیر و توأم با احساس تعلق است. این که بدانیم چه کسی هستیم از یک سو و عضویت در گروه هاي اجتماعی نیز از سوی دیگر اهمیت دارد(جنکینز، 1394/ گیدنز، 1386/تاجفل، 1382). نکتۀ مهم در رابطه با هویت این است که هویت در جهان پیشامدرن متفاوت از هویت در جهان مدرن است. ضمن این که منبع هویت سازی افراد در جهان پیشامدرن واحد، ثابت، یکپارچه و یکدست بود اما در جهان مدرن با منابع متعدد و متکثر هویت سازی روبرو هستیم. برای مثال در جامعۀ سنتی خانواده مهم ترین منبع هویت ساز برای افراد بود یا قومیت و دین که همگی در یک پیوستار مشابه و یکدست و ثابت عمل می کردند. اما در جامعۀ مدرن علاوه بر خانواده منابع دیگری چون نظام آموزشی(از مدرسه تا دانشگاه)، نظام رسانه ای، شبکه های مجازی گسترده، نهادهای حقوقی، مدنی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، روشنفکران، اندیشمندان، سلبریتی های هنری و ورزشی و بسیاری افراد و نهادهای دیگر همگی در حال هویت سازی هستند. به تعبر دکتر داریوش شایگان «در جامعۀ مدرن با هویت چهل تکه مواجه هستیم و هویت های ناب و یکدست و ساده ای که در جامعۀ سنتی وجود داشت همگی دچار فروپاشی شده اند»(شایگان، 1382). از نظر استوارت هال« هويت‏هاي مدرن در معرض نوعي "تمركز زدايي" قرار گرفته‌‏اند. به اعتقاد وي، هويت تمامي گرانيگاه‏ها و خاستگاه‏هاي ثابت خود، نظير، جنسيت، مليت، قوميت و نژاد را از دست داده و تصور فرد از "خود" به عنوان يك فرديت كامل، نيز كاملاً مخدوش شده است. در اين شرايط، هويت تنها زماني مورد بحث قرار مي‌‏گيرد كه در معرض بحران قرار گرفته باشد. استوارت هال با رديابيِ تغييرات مفهومي‌ای كه به وسيلۀ آن ها مفاهيم مدرنيتۀ متأخر يا پست‌مدرنِ سوژه يا هويت ظهور كرده‌اند، به اين سؤال باز می‌گردد كه "سوژۀ پاره‌پاره " چگونه بر حسب هويت‌هاي فرهنگي‌اش به ویژه هويت ملي شناخته می‌شود؟(هال، 1382).

(ادامه دارد....)👇👇👇👇

@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi
♦️"نیرویِ  اصیلِ  تاریخی" چه ویژگی هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش چهارم]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۷ بهمن ۱۴۰۳


8. لذا پرسش از عبدالکریمی این است:  هنگامی که هویتِ  سنتی(هویت ناب،  یکدست،  ساده و ثابت)  دچار فروپاشی شده و  "هویت چهل" تکه البته با غلبۀ "هویت مدرن و جهانی"  شکل گرفته و در واقع هویت به پدیده ای سیّال، تعیّن ناپذیر، متنوع، متکثر، تکّه تکّه شده و حتی دیجیتال بدل شده است تکیه بر کدام هویت می تواند نیروی تاریخیِ اصیل را شکل بدهد و رقم بزند؟ نکتۀ مهم تر این است که انسان مدرن از آن جا که خودراهبر شده و به فردیت(Subjectivity)خاص این دوران بدل شده است لذا از مرحلۀ هویت داشتن(identity)  به مرحلۀ هویت یابی(identification) رسیده و اگر پیش از آن هویتی یکدست و ثابت و ناب را جستجو می کرد امروزه دیگر چنین نمی کند و اساساً خود را جهان وطن می داند و تعریفی دیگر از هویت برای خودش بنا کرده است. لذا در چنین فضای ایجاد شده برای هویت توضیح دهید که بنا کردن نیروی تاریخی اصیل مبتنی بر هویت مورد نظر شما(که البته تعریف نکردید و ابعاد و شاخص های آن را تعیین نکردید) چگونه امکان پذیر است؟ و این که به چه دلیل نسل جدید و این دوران نمی تواند بنابر هویت مدرن نیروی تاریخی اصیل قلمداد شود؟ و دست به تاریخ سازی و جریان سازی بزند؟

9. دربارۀ این که گفته شد نیروی تاریخیِ اصیل ضرورت دارد با ملتِ خودش نسبت داشته باشد نیز محل بحث و گفت و گو است چرا که مفاهیمی چون ملت، دولت، دولت-ملت،  دولت ملی، شهروند و حقوق شهروندی همگی برخاسته از زمانه و زمینۀ جهان مدرن اَند و هیچ سابقه ای در جهان پیشامدرن ندارند. مردم روزگاران پیشامدرن در ایران  رعیت هایی بوده اند که  یا در قالب اقوام در کنار هم زندگی می کردند و یا در قالب امت(پس از اسلام) آن هم به صورت پراکنده و سازمان نیافته با حکومت های پادشاهی ای که  مردم را فقط رعیت و بردۀ خویش فرض می کردند. لذا ارجاع به ملت و هویت این ملت بیش از آن که مربوط به جهان مدرن باشد مربوط به جهان پیشامدرن(سنتی) است و همان گونه  پیش تر بحث شد چنین هویتی امروزه چندان معنایی برای انسان ایرانی مدرن ندارد. البته اگر بخواهیم بحث زبان پارسی، آیین ها و رسوم ایرانی، فرهنگ گذشتۀ ایرانی، ادبیات پارسی  و سایر مؤلفه ها و عناصر را معیار قرار دهیم آن ها هم محل بحث و جدل قرار می گیرند که اگر قرار باشد  به همۀ آن ها  پرداخته شود بحثی مفصل و طولانی است که در نوشتار حاضر امکان پذیر نیست.

10.این که گفته شد نیروی تاریخی اصیل "شبکۀ اجتماعی گسترده ای" دارد حرفی است درست اما ضرورت دارد گفته شود که شبکۀ اجتماعی گسترده هم دچار تحولات و تغییرات می شود کما این که شبکۀ اجتماعی گسترده ای که در جامعۀ پیشامدرنِ ایران وجود داشت تا حدود زیادی از بین رفت و دیگر وجود خارجی ندارد و نسل های امروزینِ  ایرانی بنابر باورها، ارزش ها،  الگوها و قواعد روزگار مدرن دست به ایجاد شبکۀ اجتماعی گسترده ای زده اند و از قضا بدون شبکۀ  اجتماعی هم نیستند. دربارۀ "مفاهیم" هم ضرورت دارد گفته شود که مفاهیم جهان پیشامدرن چندان به کار امروز نمی آید و بسیاری از آن ها در اثر تحولات فکری، فرهنگی و  اجتماعی سده ها و دهه های گذشته  از بین رفته اند و  مفاهیم جدیدی مطابق با فهم و معنای مربوط به جامعۀ مدرن به وجود آمده اَند که به کار انسان های امروزی بیاید. مفاهیم پیشامدرنی چون: رعیت، اطاعت، تقلید، پدرسالاری، مردسالاری، بندگی، بردگی، اسطوره اندیشی، تعصب اندیشی، جزم اند یشی،  تقدیرگرایی، قوم گرایی، قبیله گرایی، نژادگرایی، آیین گرایی، عقیده پرستی و ده ها و بلکه صدها مفهوم دیگر امروزه چگونه می توانند مورد استفاده باشند؟ و به چه کار امروزیان می آیند؟ این در حالی است که مفاهیم مربوط به جامعۀ مدرن مانند شهروند، شهروندی، حقوق شهروندی، تحقیق، علم اندیشی، آینده نگری، توسعه گرایی، استدلال گرایی، آزادی، برابری، سبک زندگی مدرن، انتخاب گرایی، فردگرایی، کیفیت زندگی، هویت جهانی و ده ها و بلکه صدها مفهوم جدید دیگر سازندۀ نیروی تاریخی اصیل می توانند باشند.  
(ادامه دارد......)

@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi
♦️"نیرویِ  اصیلِ  تاریخی" چه ویژگی هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش پنجم و پایانی]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۷ بهمن ۱۴۰۳

11.عبدالکریمی گویا توجه ندارد که انسان مدرن به دلیل عبور از "دگرراهبری" و  رسیدن به "خودراهبری" نیازی به قهرمان سازی و یا داشتن قهرمانانی ندارد. بت های فکری و اندیشگی نیز درهم شکسته شدند و نسل امروزی گرفتار کیش شخصیت نیست که بخواهد از کسی قهرمان فکری و فرهنگی و سیاسی درست کند چرا که او خود را کم و بیش قهرمان هر عرصه و صحنه ای از زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی می داند. ضمن این که زیست جهان انسان مدرن  نیز به کلی متفاوت از زیست جهان انسان پیشامدرن است و فهمی که انسان مدرن از زیست خود در این جهان دارد یکسره با فهم و معنای انسان های سنتی متفاوت شده است. با این همه نسل حاضر نیز اسطوره ها، مفاهیم و اندیشه های خودش را دارد و به نظر می رسد که توان تاریخ سازی را نیز داشته باشد بدون هرگونه ارجاع به گذشته و سنت. چرا عبدالکریمی گمان می کنند که نسل جدید و انسان فعلی توان داشتن نیروی  اجتماعی خودش را ندارد؟ عبدالکریمی بر این گمان است که چون انسان مدرن اتمیزه شده و دچار تفرد و پراکندگی شده است دیگر نمی تواند چونان نیرویی اجتماعی یا تاریخی در کنار هم باشد و بایستد که تجربۀ چند سال اخیر جامعۀ ایران و جوامع دیگر به خوبی نشان می دهد که چنین نیست و جناب ایشان  اشتباه فکر می کنند. عبدالکریمی بیش از آن دل که  نگران وضعیت تلخ انسان های جامعۀ خودش باشد دل نگران انسان های جوامع غربی است که به زعم ایشان دچار نیهیلیسم شده است و خوب است بدانند که مسألۀ جامعۀ ما نیهیلیسم نیست.   

12.در مقام نتیجه گیری می توان گفت که  تمام مفاهیمی که عبدالکریمی در تعریف  نیروی تاریخی اصیل به کار گرفته اند مفاهیم برساخت شدۀ جهان مدرن  اَند و آن گاه می خواهد با ذهنیت برساخت شده در جهان مدرن نیرویی از دل سنت و تاریخ استخراج کنند که به نظر می رسد آب در هاون کوفتن و به راه ترکستان رفتن است. بازخوانی اندیشه های سنتی در جهان مدرن نیز نتیجه اَش می شود مدرن اندیشی و نه سنت اندیشی. این که برخی چون عبدالکریمی بر آن شده اند برای مثال متون سنتی ای چون کتاب های فارابی،  غزالی،  ابن سینا،  ابن خلدون، مولوی، حافظ،  سعدی و  دیگران را بازخوانی کنند کاری نمی کنند به جز این که  در پرتو مفاهیم و نظریه های جهان مدرن آن متون را  توضیح می دهند و البته نتایج دلخواهانۀ خود را می گیرند و تو گویی که حرف در دهان آن متون و تاریخ  می گذارند و نویسندگان آن متون را بر آن می دارند که برای انسان های امروزی حرفی بزنند که این اقدام نوعی روکش کاری مدرن به متون سنتی است و چندان هم مشخص نیست که به کار امروزیان بیاید.  هرگز بر آن نیستم بگویم که از سنت نمی توان هیچ گونه حرفی یا راه کاری برای جهان مدرن و انسان های امروزی استخراج کرد بلکه می گویم که چنین کاری ظرافت های بسیاری می خواهد و امری ساده و پیش پا افتاده نیست. چه کسی می تواند بگوید که امثال مولوی و حافظ و سعدی هیچ پیام سازنده و اثرگذاری برای انسان مدرن امروزی ندارند؟ بلکه تمام حرف در این است که آن  الگوها و ساختارهای فکری و فرهنگی و اجتماعی جهان پیشامدرن دیگر وجود ندارند و نمی توانند احیاء شوند. گویا عبدالکریمی توجه ندارد که کسی سنت را چونان کوله باری اگر هم با خود و در ذهن و ضمیر خود داشته باشد با آن الگو و ساختار زندگی و زیست امروزینِ خود را تعیین و تنظیم نمی کند و سامان نمی بخشد، بلکه فقط در گوشه ای از  ذهن و ضمیر خود دارد که هر از گاهی به سراغش می رود و برخی دل تنگی های خود را با آن تسکین می دهد. این ها که گفته می شود هرگز به معنای آن نیست که زیست مدرن و الگوها و قواعد مربوط به آن عاری از هرگونه عیب و نقص اَند و غیرقابل نقد و بررسی. از قضا زیست مدرن و الگوها و قواعد مروط به آن نیز قابل نقد و بررسی اَند. چرا مدرنیته قابل نقد نباشد؟ چه کسی می تواند این را بگوید؟ قابل نقد بودن مدرنیته اما بسی تفاوات دارد که بخواهیم الگوها  و قواعد جهان پیشامدرن در این دوران زنده کنیم و مبتنی بر آن زیست خود را سامان ببخشیم. سخن  در این زمینه بسیار است و باید گفت این زمان بگذار تا وقت دگر. در ضمن منتظر می مانم که آیا عبدالکریمی پاسخی به این نقد و نظر خواهد داد یا دوباره روشنفکران را متهم به عدم پاسخ گویی می کتد. البته بدون این که بخواهم خود را در جرگۀ روشنفکران این سرزمین قرار دهم به عنوان دانش آموزی در عرصۀ اندیشگی و تفکر  این چند صفحه را قلمی کردم.      
#نیروی_اصیل_تاریخی
#روشنفکری
#روشنفکران
#سنت
#مدرنیته
#حسن_محدثی
#بیژن_عبدالکریمی


@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi