Forwarded from تحکیم ملت
♦️ابتذال تحلیل در کار فلسفهدان محترم: وقتی یک فلسفهدان به تحلیل جامعهشناختی و سیاسی میپردازد!
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
🔻فلسفهدان عزیز ما برادر ارجمند دکتر عبدالکریمی تصور میکند که میتواند در پشت میز خود بنشیند و در بارهی عالم و آدم نظر بدهد و تحلیل بکند. نتیجهاش میشود همین نوع سخن گفتن بیپایه در بارهی امور مختلف. برادر عزیز دستکم قبل از سخن گفتن در بارهی امور مختلف جامعه قدری به آمار و ارقام و تحقیقات سری بزنید! یا دستکم بفرمایید برخی از نتایج تحقیقات را برای شما ارسال کنیم و بعد در بارهی امور اجتماعیی مختلف اظهار نظر کنید! بگذارید فقط به یک مورد اشاره بکنم. دکتر بیژن عبدالکریمی در بارهی سلبریتیهای ایرانی گفته است:
🔻«واقعیت این است که سلبریتیها با پدیدهای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتیها شبیه یک جوش در صورت هستند. اینها میآیند و میروند و با ریشههای تاریخی و فرهنگی نمیتوانند ارتباط برقرار کنند. بیتردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آنها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل میکنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود» (عبدالکریمی، ۱۴۰۲، مصاحبه با یورونیوز).
اکنون بنگرید به گزارش یک تحقیق رسمی که مرکز رصد فرهنگیی کشور آن را منتشر کرده است و ببینید در بارهی سلبریتیهای ایرانی چه نوشته است:
🔻«در مجموع میتوان گفت از نفوذ اجتماعی برخی گروههای مرجع پیشین تاحدّی کاسته شده است. مثلاً روحانیت و حتی روشنفکران از نفوذ اجتماعی گذشته و قدرت بسیج سیاسی و اجتماعی به میزان قبل برخوردار نیستند. همینطور از اعتماد مردم به برخی گروههای شغلی مانند معلمان، پزشکان و استادان دانشگاه و نیز از اعتبار شغلی آنان کاسته شده است. در مقابل گروههایی مانند هنرمندان، ورزشکاران و حتی فعالان رسانهای به لطف شبکههای اجتماعی فضای بیشتری برای ارائة خود به مخاطبان یافتهاند.» (گزارش رصد فرهنگی کشور (۱۷)، «تحلیلی از وضعیت گروههای مرجع در ایران»، ۲۸ تیر ۱۴۰۱).
🔻در این گزارش رسمی میزان اعتماد مردم به «روحانیان» در رتبهی هشتم قرار گرفته است و میزان اعتماد مردم به «ورزشکاران» در ردهی چهارم و میزان اعتماد مردم به «هنرمندان» در رتبهی هفتم (همان: ۱۸).
همچنین در همین گزارش رسمی در بارهی سلبریتیها بهعنوان یک گروه مرجع جدید سخن گفته شده است:
🔻«سلبریتیها؛ گروه مرجع جدید و مناقشهبرانگیز
در دنیای «رسانهایشدۀ» امروز، حضور و نقش سلبریتیها در موضوعات و مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی بهویژه در سالهای اخیر شایستة تأمل و بررسی است. در این میان، توسعة تکنولوژیك رسانهها و گستردگی دامنة ارتباطات در سلبریتیسازی نقشی انکارناپذیر و قابل توجه داشته و حضور پررنگ و گستردۀ سلبریتیها در رسانهها و بهویژه فضای مجازی بستر بیشتر دیده شدن و در برخی موارد تأثیرگذاری آنها را ایجاد کرده است. ... در گزارش آیندهپژوهی ایران در شرح مهمترین مسائل جامعه در سال 1397، مرجعیت فرهنگی سلبریتیها را یکی از مهمترین عوامل در حال ظهور کشور معرفی میکند» (همان: ۱۴).
تازه این گزارش، گزارشی رسمی است. باری، بررسیی همین مورد برای اعلام بیپایهبودن سخنان این فلسفهدان عزیز ما کافی است. مرا مجال و حوصلهی پرداختن به دیگر سخنان ایشان نیست.
🔻پسنوشت: تحقیقات رسمی نشان داده اند که سلبریتیها در کشور ما از «مرجعیت فرهنگی» برخوردار اند.
#سلبریتی
#روحانیان
#هنرمندان
#ورزشکاران
#عبدالکریمی
📌رسانه تحلیلی_ خبری تحکیم ملت👇
🆔️@tahkimmelat
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
🔻فلسفهدان عزیز ما برادر ارجمند دکتر عبدالکریمی تصور میکند که میتواند در پشت میز خود بنشیند و در بارهی عالم و آدم نظر بدهد و تحلیل بکند. نتیجهاش میشود همین نوع سخن گفتن بیپایه در بارهی امور مختلف. برادر عزیز دستکم قبل از سخن گفتن در بارهی امور مختلف جامعه قدری به آمار و ارقام و تحقیقات سری بزنید! یا دستکم بفرمایید برخی از نتایج تحقیقات را برای شما ارسال کنیم و بعد در بارهی امور اجتماعیی مختلف اظهار نظر کنید! بگذارید فقط به یک مورد اشاره بکنم. دکتر بیژن عبدالکریمی در بارهی سلبریتیهای ایرانی گفته است:
🔻«واقعیت این است که سلبریتیها با پدیدهای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتیها شبیه یک جوش در صورت هستند. اینها میآیند و میروند و با ریشههای تاریخی و فرهنگی نمیتوانند ارتباط برقرار کنند. بیتردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آنها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل میکنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود» (عبدالکریمی، ۱۴۰۲، مصاحبه با یورونیوز).
اکنون بنگرید به گزارش یک تحقیق رسمی که مرکز رصد فرهنگیی کشور آن را منتشر کرده است و ببینید در بارهی سلبریتیهای ایرانی چه نوشته است:
🔻«در مجموع میتوان گفت از نفوذ اجتماعی برخی گروههای مرجع پیشین تاحدّی کاسته شده است. مثلاً روحانیت و حتی روشنفکران از نفوذ اجتماعی گذشته و قدرت بسیج سیاسی و اجتماعی به میزان قبل برخوردار نیستند. همینطور از اعتماد مردم به برخی گروههای شغلی مانند معلمان، پزشکان و استادان دانشگاه و نیز از اعتبار شغلی آنان کاسته شده است. در مقابل گروههایی مانند هنرمندان، ورزشکاران و حتی فعالان رسانهای به لطف شبکههای اجتماعی فضای بیشتری برای ارائة خود به مخاطبان یافتهاند.» (گزارش رصد فرهنگی کشور (۱۷)، «تحلیلی از وضعیت گروههای مرجع در ایران»، ۲۸ تیر ۱۴۰۱).
🔻در این گزارش رسمی میزان اعتماد مردم به «روحانیان» در رتبهی هشتم قرار گرفته است و میزان اعتماد مردم به «ورزشکاران» در ردهی چهارم و میزان اعتماد مردم به «هنرمندان» در رتبهی هفتم (همان: ۱۸).
همچنین در همین گزارش رسمی در بارهی سلبریتیها بهعنوان یک گروه مرجع جدید سخن گفته شده است:
🔻«سلبریتیها؛ گروه مرجع جدید و مناقشهبرانگیز
در دنیای «رسانهایشدۀ» امروز، حضور و نقش سلبریتیها در موضوعات و مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی بهویژه در سالهای اخیر شایستة تأمل و بررسی است. در این میان، توسعة تکنولوژیك رسانهها و گستردگی دامنة ارتباطات در سلبریتیسازی نقشی انکارناپذیر و قابل توجه داشته و حضور پررنگ و گستردۀ سلبریتیها در رسانهها و بهویژه فضای مجازی بستر بیشتر دیده شدن و در برخی موارد تأثیرگذاری آنها را ایجاد کرده است. ... در گزارش آیندهپژوهی ایران در شرح مهمترین مسائل جامعه در سال 1397، مرجعیت فرهنگی سلبریتیها را یکی از مهمترین عوامل در حال ظهور کشور معرفی میکند» (همان: ۱۴).
تازه این گزارش، گزارشی رسمی است. باری، بررسیی همین مورد برای اعلام بیپایهبودن سخنان این فلسفهدان عزیز ما کافی است. مرا مجال و حوصلهی پرداختن به دیگر سخنان ایشان نیست.
🔻پسنوشت: تحقیقات رسمی نشان داده اند که سلبریتیها در کشور ما از «مرجعیت فرهنگی» برخوردار اند.
#سلبریتی
#روحانیان
#هنرمندان
#ورزشکاران
#عبدالکریمی
📌رسانه تحلیلی_ خبری تحکیم ملت👇
🆔️@tahkimmelat
👍9👎5❤1
♦️بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانهی پدرسالاری در برابر جنبش ژینا
✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف بسیاری فلسفهدانان لفاظی نیست بلکه اشاره به بنیادهای حقیقت دارد: اما حقیقت دیروز و نه فردایی که ما انتظار میکشیم.
اگر بخواهیم هایدگری سخن بگوییم بنیاد تمدن ما دین نیست بلکه تمدن دینی نام انکشاف عظیمی در تاریخ دیروز ما بود که اکنون در حال کشف حجاب آنیم. «حجاب» همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود. #ژینا نام انکشاف تازهای است که بر اقلیم برهوت ما طلوع کرده. سوژهی این تاریخ نوین فردایی «زن» و افق آن «زندهگی و آزادی» است.
عبدالکریمی درست میگوید. تاریخ سنتی ما نازاست از زاییدن عزیزی چون ژینا و شیرزنان همرکابش. انسان، دموکراسی، آزادی و حقوق مدنی در خاک این تاریخ مذکر نمیروید. نور روشنایی و درخشش اختیار و هیجان آریگویی به زندهگی از سیاهچاله این پدرسالاری یارای فرار ندارد. این نام تاریخ است که در این اقلیم در حال دگرگونی است.
«زن» بنیاد مفقود دموکراسیخواهی در ایران است. او نبود که تاریخ معاصر بیداری ما هم جز نوسازی سلطنت و تسلیح ولایت و اسلامی کردن ساواک و تکنیکی کردن عرفان ثمر یا بهتر بگویم زقوم تازهای حاصل نکرد. اکنون که «زن ناشزه» به صحنه آمده تا مذکر بودن «فتنهای» که همیشه مؤنث پنداشته شده بود رسوا کند، تازه لکنت زبان پارسی که در سایه قساوت پدرسالاری به زبان صغارت و بردگی مستحیل شده بود، برای تلفظ «کلمه طیبهی آزادی» جرأت یافته است.
عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگاندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاریست و طبیعیست که مردگان خو کرده به تاریکی را از فرارسیدن نور زندهگی هشدار میدهد. تاریخ تاریک مذکر ما رو به اتمام است و انکشاف فردا بالطبع فیلسوف و دین تازهای میخواهد که زنانه است.
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف بسیاری فلسفهدانان لفاظی نیست بلکه اشاره به بنیادهای حقیقت دارد: اما حقیقت دیروز و نه فردایی که ما انتظار میکشیم.
اگر بخواهیم هایدگری سخن بگوییم بنیاد تمدن ما دین نیست بلکه تمدن دینی نام انکشاف عظیمی در تاریخ دیروز ما بود که اکنون در حال کشف حجاب آنیم. «حجاب» همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود. #ژینا نام انکشاف تازهای است که بر اقلیم برهوت ما طلوع کرده. سوژهی این تاریخ نوین فردایی «زن» و افق آن «زندهگی و آزادی» است.
عبدالکریمی درست میگوید. تاریخ سنتی ما نازاست از زاییدن عزیزی چون ژینا و شیرزنان همرکابش. انسان، دموکراسی، آزادی و حقوق مدنی در خاک این تاریخ مذکر نمیروید. نور روشنایی و درخشش اختیار و هیجان آریگویی به زندهگی از سیاهچاله این پدرسالاری یارای فرار ندارد. این نام تاریخ است که در این اقلیم در حال دگرگونی است.
«زن» بنیاد مفقود دموکراسیخواهی در ایران است. او نبود که تاریخ معاصر بیداری ما هم جز نوسازی سلطنت و تسلیح ولایت و اسلامی کردن ساواک و تکنیکی کردن عرفان ثمر یا بهتر بگویم زقوم تازهای حاصل نکرد. اکنون که «زن ناشزه» به صحنه آمده تا مذکر بودن «فتنهای» که همیشه مؤنث پنداشته شده بود رسوا کند، تازه لکنت زبان پارسی که در سایه قساوت پدرسالاری به زبان صغارت و بردگی مستحیل شده بود، برای تلفظ «کلمه طیبهی آزادی» جرأت یافته است.
عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگاندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاریست و طبیعیست که مردگان خو کرده به تاریکی را از فرارسیدن نور زندهگی هشدار میدهد. تاریخ تاریک مذکر ما رو به اتمام است و انکشاف فردا بالطبع فیلسوف و دین تازهای میخواهد که زنانه است.
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
بیژن عبدالکریمی
بیژن عبدالکریمی: دموکراسی برای نسل زد در حد پفکنمکی است؛ سلبریتیها مثل جوش صورت میآیند و میروند
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد است. وی که دکتری خود را در دانشگاه مسلمان علیگر هند به پایان رسانده، از منتقدان نگاه سیاسی…
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد است. وی که دکتری خود را در دانشگاه مسلمان علیگر هند به پایان رسانده، از منتقدان نگاه سیاسی…
👍17👎8❤2
♦️مقایسه و نقدی در قول محدثی درباره بحران سنت
✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
🔻بعد از نگارش یادداشت «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا» صوت مقاله شفاهی «اتوپیای زمینی فرنگ: از سنتاندیشی تا بحران سنت» دکتر حسن محدثی (دقیقه ۵۸ تا ۸۷ این فایل صوتی که بخاطر دلالت سیاسی آن بر جنبش ژینا مورد تذکر میزبان جلسه نیز قرار گرفت و به مجادلاتی دامن زد که شرح آن در کانال زیر سقف آسمان ایشان آمده) را شنیدم و متوجه همسویی زیادی میان این دو رویکرد شدم. حسن محدثی در این گفتار خود معتقد است که ایرانیان در مواجهه با فرنگ، اتوپیایی زمینی دیدند که همزمان هم مسحورشان کرد و هم تنفر و غلیان سنتگرایی را دامن زد. به عقیده او تجربه معاصر ایران در مسیر اعتبارزدایی کامل از سنت اسلامی-ایرانی حرکت کرده و جنبش ژینا با محوریت زنان طنینی از تجددخواهیِ دوباره به صحنه بازگشته دارد؛ هرچند به عقیده او مطالبات زنان سلبی است و باید به سطحی ایجابی ارتقا یابد.
🔻علیرغم جهتگیری کلی مشترک، دیدگاه من چهار تفاوت انتقادی عمده با رویکرد محدثی دارد:
۱. اولا محدثی دیدگاهی ذاتگرایانه به سنت و مدرنیته دارد و حال آنکه در نظرگاه من هم سنت و هم مدرنیته باید به عنوان دو وضعیت زمانمند و مکانمند تاریخی قلمداد شوند. چه دین در این جامعه و تاریخ و چه مدرنیته و غرب، به نحو خاصی بر ما منکشف شده است که با اشکال آن در میان دیگر اقوام متفاوت است. بنابراین چیزی تحت عنوان سنت ناب، اسلام ناب، مدرنیته ناب یا غرب ناب وجود ندارد که ما شیفته یا گریزان از آن باشیم. همه این مفاهیم در واقع برساختههای درون خود ماست. ما ایرانیان همواره به جهان چنان نگریستهایم که بودهایم و جز در لحظات معدود و سهمگین تغییر انکشاف، پیلهی به ظاهر مقدس خود را رها نکردهایم و برعکس همان را ملاک و میزان درک دیگران کردهایم؛ مِن جمله عمده اسلامشناسی و غربشناسی ما که چیزی بیش از تکرار سلطنت و ولایت و دیکتاتوری پدرسالاران نیست.
۲. دوم اینکه بر پایه نکته فوق در بحران سنت و روی کردن به تجدد با محدثی موافقم اما آن را در دوگانگی سنت اسلامی-ایرانی و مدرنیته نمیبینم بلکه شکلی از سنت هژمون و شکلی از مدرنیتهی هژمون -که اتفاقا در یکصد سال اخیر پهلوی و جمهوری اسلامی در ائتلاف با هم بودند- دچار بحران شده است.
۳. سوم اینکه بر خلاف خوانش مدرنیستی محدثی، درمانی که سوژه زنانه جنبش ژینا پیش مینهد برآمده از غرب ناب -که طبق بیان قبلی ممتنع است- یا رخدادی در سطحمانده از قبیل غربزدگی و شرقزدگی نیست، بلکه انکشاف تازهای درون وجود خود ایرانی ماست که تا کنون تحت سلطه پدرسالاری در خانهها مطرود اما زایا و پاینده بوده است. جنبش ژینا نه دین را کنار میگذارد و نه غرب را بلکه فهم شایع را پس زده و ظرفیتهای تازهای درون هردوی آنها را پیش میآورد که برای هردو گروه مدعیان هم تازه است: هم غریبان از فمینیسم ایرانی در حیرت شدهاند و هم دینداران از خدای زنانه و معنویت منهای ولایتی که زنان به آن ایمان یافتهاند هراسان شدهاند.
۴. چهارم اینکه از بیان فوق به خوبی برمیآید که مطالبات زنان به هیچ وجه سلبی نیست و انکشاف و جهان نویی را پیشنهاده. حجاب امری ساده و پیشپاافتاده نبوده که بگوییم زنان تنها خواهان اختیاری شدن آن هستند. هر دینداری به خوبی میداند که حجاب بنیاد روانشناختی و نظم اجتماعی دینداریِ قرنها حاکم پدرسالارانه است و به همین دلیل است که حیثیتی و ناموسی شده و خاستگاه اصلی هویتجویی اسلامگرایان و بنیاد ستیز آنان با هر نوع آزادی است. کشف حجاب خرق سنت متصلب، مندرس و ارتجاعی و کشف انکشاف تازهای است که ایجابیترین بنیاد هستیشناختی ایران فردا خواهد بود.
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
🔻بعد از نگارش یادداشت «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا» صوت مقاله شفاهی «اتوپیای زمینی فرنگ: از سنتاندیشی تا بحران سنت» دکتر حسن محدثی (دقیقه ۵۸ تا ۸۷ این فایل صوتی که بخاطر دلالت سیاسی آن بر جنبش ژینا مورد تذکر میزبان جلسه نیز قرار گرفت و به مجادلاتی دامن زد که شرح آن در کانال زیر سقف آسمان ایشان آمده) را شنیدم و متوجه همسویی زیادی میان این دو رویکرد شدم. حسن محدثی در این گفتار خود معتقد است که ایرانیان در مواجهه با فرنگ، اتوپیایی زمینی دیدند که همزمان هم مسحورشان کرد و هم تنفر و غلیان سنتگرایی را دامن زد. به عقیده او تجربه معاصر ایران در مسیر اعتبارزدایی کامل از سنت اسلامی-ایرانی حرکت کرده و جنبش ژینا با محوریت زنان طنینی از تجددخواهیِ دوباره به صحنه بازگشته دارد؛ هرچند به عقیده او مطالبات زنان سلبی است و باید به سطحی ایجابی ارتقا یابد.
🔻علیرغم جهتگیری کلی مشترک، دیدگاه من چهار تفاوت انتقادی عمده با رویکرد محدثی دارد:
۱. اولا محدثی دیدگاهی ذاتگرایانه به سنت و مدرنیته دارد و حال آنکه در نظرگاه من هم سنت و هم مدرنیته باید به عنوان دو وضعیت زمانمند و مکانمند تاریخی قلمداد شوند. چه دین در این جامعه و تاریخ و چه مدرنیته و غرب، به نحو خاصی بر ما منکشف شده است که با اشکال آن در میان دیگر اقوام متفاوت است. بنابراین چیزی تحت عنوان سنت ناب، اسلام ناب، مدرنیته ناب یا غرب ناب وجود ندارد که ما شیفته یا گریزان از آن باشیم. همه این مفاهیم در واقع برساختههای درون خود ماست. ما ایرانیان همواره به جهان چنان نگریستهایم که بودهایم و جز در لحظات معدود و سهمگین تغییر انکشاف، پیلهی به ظاهر مقدس خود را رها نکردهایم و برعکس همان را ملاک و میزان درک دیگران کردهایم؛ مِن جمله عمده اسلامشناسی و غربشناسی ما که چیزی بیش از تکرار سلطنت و ولایت و دیکتاتوری پدرسالاران نیست.
۲. دوم اینکه بر پایه نکته فوق در بحران سنت و روی کردن به تجدد با محدثی موافقم اما آن را در دوگانگی سنت اسلامی-ایرانی و مدرنیته نمیبینم بلکه شکلی از سنت هژمون و شکلی از مدرنیتهی هژمون -که اتفاقا در یکصد سال اخیر پهلوی و جمهوری اسلامی در ائتلاف با هم بودند- دچار بحران شده است.
۳. سوم اینکه بر خلاف خوانش مدرنیستی محدثی، درمانی که سوژه زنانه جنبش ژینا پیش مینهد برآمده از غرب ناب -که طبق بیان قبلی ممتنع است- یا رخدادی در سطحمانده از قبیل غربزدگی و شرقزدگی نیست، بلکه انکشاف تازهای درون وجود خود ایرانی ماست که تا کنون تحت سلطه پدرسالاری در خانهها مطرود اما زایا و پاینده بوده است. جنبش ژینا نه دین را کنار میگذارد و نه غرب را بلکه فهم شایع را پس زده و ظرفیتهای تازهای درون هردوی آنها را پیش میآورد که برای هردو گروه مدعیان هم تازه است: هم غریبان از فمینیسم ایرانی در حیرت شدهاند و هم دینداران از خدای زنانه و معنویت منهای ولایتی که زنان به آن ایمان یافتهاند هراسان شدهاند.
۴. چهارم اینکه از بیان فوق به خوبی برمیآید که مطالبات زنان به هیچ وجه سلبی نیست و انکشاف و جهان نویی را پیشنهاده. حجاب امری ساده و پیشپاافتاده نبوده که بگوییم زنان تنها خواهان اختیاری شدن آن هستند. هر دینداری به خوبی میداند که حجاب بنیاد روانشناختی و نظم اجتماعی دینداریِ قرنها حاکم پدرسالارانه است و به همین دلیل است که حیثیتی و ناموسی شده و خاستگاه اصلی هویتجویی اسلامگرایان و بنیاد ستیز آنان با هر نوع آزادی است. کشف حجاب خرق سنت متصلب، مندرس و ارتجاعی و کشف انکشاف تازهای است که ایجابیترین بنیاد هستیشناختی ایران فردا خواهد بود.
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
جمهورى سوم
بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا
🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف…
🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف…
👍8👎1
♦️لزوم فرارویی زنان از وحدت سلبی به وحدت ایجابی: پاسخی به دکتر بادامچی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
از برادر عزیز ام دکتر بادامچی به خاطر زحماتشان سپاسگزار ام و بابت توجهشان قدردانی میکنم! اما بعد:
۱. فصلی از کتاب انکشاف فرنگ نوشتهی آقای دکتر معتمد دزفولی به وضع زنان غربی و ایرانیی معاصر مربوط بود و از این رو من نیز در سخنرانی بدان پرداختم. همواره علاقهمند ام در بارهی شرایط کنونی سخن بگویم و سخن من نیز در آن جلسه مبتنی بر دستگاه فکریام بود. همینجا اعلام میکنم اگر کسی ظرفیت یا جرأت و شجاعت شنیدن سخنانی در بارهی وضع کنونیی جامعه ندارد، مجبور نیست من و امثال مرا دعوت به سخنرانی کند. کارگزار فرهنگیی مورد نظر نیز از روی ترس از اینگونه سخنان، در گفتار ام خلل ایجاد کرد و راه توهین و تحقیر را پیش گرفت و نتیجهاش را هم شاهد بود. بعد از انتشار محتوای جلسه چند بار با من تماس گرفته شد که آن مطالب مربوط به جلسه یا کامنتهای مخاطبان را حذف کنم که نپذیرفتم.
۲. اما دکتر بادامچیی عزیز آرای مرا در بارهی زنان با آرای برادر عزیز دیگر ام دکتر بیژن عبدالکریمی همسو دانسته است اما هیچ سند و شواهدی ارائه نکرده است. این مایهی شگفتی است. من ضمن احترام به دکتر عبدالکریمیی عزیز با صراحت عرض میکنم که قرابتی بین آرا و افکار من در بارهی زنان با آرای دکتر عبدالکریمی در بارهی زنان وجود ندارد. من این نوع داوری در بارهی دیدگاهام در بارهی زنان را ناشی از شتابزدهگیی دکتر بادامچیی عزیز میدانم. اگر ایشان برخی از یادداشتهای مرا در بارهی این موضوع میخواندند، هرگز چنین مقایسهای نمیکردند. دستکم پیشنهاد میکنم دو یادداشت زیر را از من بخوانند.
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/8335
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/8143
۳. اما ادعای ذاتانگارانه در بارهی سنت و مدرنیته را رد میکنم. در این مورد هم ایشان هیچ سند و شواهدی ذکر نکرده اند. بر عکس، من نه ذاتانگارانه بلکه بهصورت تاریخی از چهار مرحلهی سنت اسلامی-ایرانی در دوران معاصر ایران سخن گفته ام: مرحلهی نهفتهگی، مرحلهی قیام، مرحلهی انکشاف، مرحلهی اعتبارزدایی. بر عکس ایشان، من معتقد ام کثیری از ایرانیان از پیلهی سنت بیرون رفته اند و تحولاتی اساسی در حیات اجتماعی ی ایرانیان معاصر رخ داده است و جامعهی ما وارد عصر پسادینی و مرحلهی نهاییی اعتبارزدایی از سنت وارد شده است.
۴. تقابل دو سنت قدمایی و سنت جدید (سنت اسلامی-ایرانی و سنت مدرن) در دویست سال اخیر در تمام ارکان حیات اجتماعیی ما دنبال شده و رخ داده است و در این چالش مداوم تمامیی معارفی که موید سنت اسلامی-ایرانی بوده است دچار بحران و بیاعتباری شده اند؛ از کلام و حدیث و فلسفهی اسلامی گرفته تا تفسیر و عرفان اسلامی و هیأت و نجوم و طبیعیات و پزشکیی سنتی و اسلامی و تاریخنگاریی اسلامی و علمالنفس و انسانشناسی و غیره. علاوه بر همهی اینها، شیوه ی زندهگیی ایرانیان از اساس دگرگون شده و جامعهی ایرانی بهشدت متکثر و موزاییکی شده است. کسی که این همه را ندیده پس چه چیزی را دیده است؟
۵. من هرگز نگفته ام که آنچه در جامعهی ما رخ داده از غرب یا از غرب ناب آمده است. اساساً معتقد ام که هیچ امر نابی در این جهان وجود ندارد و همهی امور اجتماعی آغشته به زمینهی اجتماعی اند. من معتقد ام که تحولات اجتماعی-سیاسی در ایران ممکن است که در پارهای موارد محرکهای بیرونی داشته باشند اما تا آن عوامل تغییر در زمینهی اجتماعیی ایرانی پذیرفته نشوند و جای پایی در خاک زمینهی اجتماعیی ایرانی پیدا نکنند، نمی توانند تحول مؤثری ایجاد کنند. وضع زنان ایرانی نیز همینگونه است. زنان ایرانی بعد از مشروطه از موقعیت رعیت مضاعف پا فراتر نهاده اند و بدل به رعیت مدرن شده اند و در جنبش شهریور ۱۴۰۱ به سوژهی تحولخواه بدل شده اند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
از برادر عزیز ام دکتر بادامچی به خاطر زحماتشان سپاسگزار ام و بابت توجهشان قدردانی میکنم! اما بعد:
۱. فصلی از کتاب انکشاف فرنگ نوشتهی آقای دکتر معتمد دزفولی به وضع زنان غربی و ایرانیی معاصر مربوط بود و از این رو من نیز در سخنرانی بدان پرداختم. همواره علاقهمند ام در بارهی شرایط کنونی سخن بگویم و سخن من نیز در آن جلسه مبتنی بر دستگاه فکریام بود. همینجا اعلام میکنم اگر کسی ظرفیت یا جرأت و شجاعت شنیدن سخنانی در بارهی وضع کنونیی جامعه ندارد، مجبور نیست من و امثال مرا دعوت به سخنرانی کند. کارگزار فرهنگیی مورد نظر نیز از روی ترس از اینگونه سخنان، در گفتار ام خلل ایجاد کرد و راه توهین و تحقیر را پیش گرفت و نتیجهاش را هم شاهد بود. بعد از انتشار محتوای جلسه چند بار با من تماس گرفته شد که آن مطالب مربوط به جلسه یا کامنتهای مخاطبان را حذف کنم که نپذیرفتم.
۲. اما دکتر بادامچیی عزیز آرای مرا در بارهی زنان با آرای برادر عزیز دیگر ام دکتر بیژن عبدالکریمی همسو دانسته است اما هیچ سند و شواهدی ارائه نکرده است. این مایهی شگفتی است. من ضمن احترام به دکتر عبدالکریمیی عزیز با صراحت عرض میکنم که قرابتی بین آرا و افکار من در بارهی زنان با آرای دکتر عبدالکریمی در بارهی زنان وجود ندارد. من این نوع داوری در بارهی دیدگاهام در بارهی زنان را ناشی از شتابزدهگیی دکتر بادامچیی عزیز میدانم. اگر ایشان برخی از یادداشتهای مرا در بارهی این موضوع میخواندند، هرگز چنین مقایسهای نمیکردند. دستکم پیشنهاد میکنم دو یادداشت زیر را از من بخوانند.
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/8335
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/8143
۳. اما ادعای ذاتانگارانه در بارهی سنت و مدرنیته را رد میکنم. در این مورد هم ایشان هیچ سند و شواهدی ذکر نکرده اند. بر عکس، من نه ذاتانگارانه بلکه بهصورت تاریخی از چهار مرحلهی سنت اسلامی-ایرانی در دوران معاصر ایران سخن گفته ام: مرحلهی نهفتهگی، مرحلهی قیام، مرحلهی انکشاف، مرحلهی اعتبارزدایی. بر عکس ایشان، من معتقد ام کثیری از ایرانیان از پیلهی سنت بیرون رفته اند و تحولاتی اساسی در حیات اجتماعی ی ایرانیان معاصر رخ داده است و جامعهی ما وارد عصر پسادینی و مرحلهی نهاییی اعتبارزدایی از سنت وارد شده است.
۴. تقابل دو سنت قدمایی و سنت جدید (سنت اسلامی-ایرانی و سنت مدرن) در دویست سال اخیر در تمام ارکان حیات اجتماعیی ما دنبال شده و رخ داده است و در این چالش مداوم تمامیی معارفی که موید سنت اسلامی-ایرانی بوده است دچار بحران و بیاعتباری شده اند؛ از کلام و حدیث و فلسفهی اسلامی گرفته تا تفسیر و عرفان اسلامی و هیأت و نجوم و طبیعیات و پزشکیی سنتی و اسلامی و تاریخنگاریی اسلامی و علمالنفس و انسانشناسی و غیره. علاوه بر همهی اینها، شیوه ی زندهگیی ایرانیان از اساس دگرگون شده و جامعهی ایرانی بهشدت متکثر و موزاییکی شده است. کسی که این همه را ندیده پس چه چیزی را دیده است؟
۵. من هرگز نگفته ام که آنچه در جامعهی ما رخ داده از غرب یا از غرب ناب آمده است. اساساً معتقد ام که هیچ امر نابی در این جهان وجود ندارد و همهی امور اجتماعی آغشته به زمینهی اجتماعی اند. من معتقد ام که تحولات اجتماعی-سیاسی در ایران ممکن است که در پارهای موارد محرکهای بیرونی داشته باشند اما تا آن عوامل تغییر در زمینهی اجتماعیی ایرانی پذیرفته نشوند و جای پایی در خاک زمینهی اجتماعیی ایرانی پیدا نکنند، نمی توانند تحول مؤثری ایجاد کنند. وضع زنان ایرانی نیز همینگونه است. زنان ایرانی بعد از مشروطه از موقعیت رعیت مضاعف پا فراتر نهاده اند و بدل به رعیت مدرن شده اند و در جنبش شهریور ۱۴۰۱ به سوژهی تحولخواه بدل شده اند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️مسالمتآمیزترین مقاومت در ایران معاصر
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
امروز ۱۷ اسفند مصادف با هشتم مارس روز جهانیی زن است. در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ نخستین حرکت جمعیی بزرگ زنان ایرانی علیه حجاب اجباری قبل از تشکیل رسمیی جمهوریی اسلامی آغاز شد.
هیچیک…
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
امروز ۱۷ اسفند مصادف با هشتم مارس روز جهانیی زن است. در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ نخستین حرکت جمعیی بزرگ زنان ایرانی علیه حجاب اجباری قبل از تشکیل رسمیی جمهوریی اسلامی آغاز شد.
هیچیک…
👍3
۶. من همچنان بر این نکته تأکید دارم که وحدت زنان ایرانی در حال حاضر وحدتی سلبی است و این بهرغم ارزشمند بودن کافی نیست. وقتی بهعنوان یک محقق جامعهشناسی به زنان و رفتارهایشان مینگریم چه میبینیم؟ ابتدا زنان و دخترانی در سنین مختلف و در شهرهای مختلف میبینیم که بخشی از آنان حجاب از سر برداشته شده اند و آشکارا و صریحتر از همیشه در حال مقاومت علیه حجاب تحمیلی هستند؛ هنجار پوششی که تحت نام دین و گاه تحت نام قانون در طول چهل و چهار سال بدان فرا خوانده و امر شده اند. آنها مقاومتی را علیه این حجاب اجباری از سال ۱۳۵۷ آغاز کرده اند و اکنون صریحتر و بیپردهتر از همیشه این مقاومت را در خیابانهای شهر و فضاهای عمومی نمایش میدهند؛ آنقدر که امام جمعهی رشت و نمایندهی ولیی فقیه در گیلان نیز در یک جلسهی رسمی و در پشت تریبون از آنان اعلام بیزاری میکند. تقابل میان دو نیرو اکنون به اوج خود رسیده است. اما این وحدت محصول تجربهی مشترک ستم علیه زنان است. آنها آنچه بر آنان رفته است را بهمنزلهی ستم تجربه کرده اند و اکنون علیه این نیروی تحمیلگر به مقابله برخاسته اند. اما شکل عالیی وحدت وحدت ایجابی است. هر وقت که زنان ایرانی یک برنامهی اقدام مشترک ایجابی برای ایجاد تحول در وضعیت زنان ایرانی ارائه کنند و برای تحقق چنین برنامهای بکوشند، آنگاه میتوانیم بگوییم زنان ایرانی به بهترین شکل توانسته اند خود را بهمنزلهی سوژهی کنشگر تحولخواه محقق کنند. اینچنین برنامهای از نظر من میبایست فراتر از سیاست روزمره باشد و ابعاد مختلف حیات اجتماعیی زنان را پوشش بدهد و ترجیحاً مسالمتآمیز و گفت و گوگرانه و صلحآمیز دنبال بشود و پیش برود.
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
❤7👍5
♦️در پاسخ دکتر محدثی: توضیحی درباره یک سوء تفاهم و نقد دست کم گرفتن جنبش زنان
✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
🔺جناب دکتر حسن محدثی از سر لطف دو یادداشت انتقادی بنده درباره مصاحبه دکتر بیژن عبدالکریمی و سخنرانی خودشان را بازنشر کرده و مرقومهای در پاسخ اینجانب نگاشتهاند. با اینحال ظاهرا جمله اول یادداشت دوم دچار کژتابی بوده و سوء تفاهمی ایجاد کرده است. در جمله اول من از احساس قرابت و همسویی دیدگاه خود با دکتر حسن محدثی گفتهام که متأسفانه به اشتباه چنین برداشت شده که من همسویی میان دیدگاه دکتر محدثی و عبدالکریمی را فرض گرفتهام. شاید چون من دفاع دکتر محدثی از جنبش ژینا و تخطئهی آن توسط دکتر عبدالکریمی را بدیهی و بدون نیاز به توضیح بیشتر فرض کردهام چنین ابهامی در کلام بوجود آورده است.
🔺در بند سوم و چهارم پاسخ، دکتر محدثی مراحل اعتبارزدایی از سنت را در تاریخ دویست ساله اخیر ایران مطرح کردهاند و نتیجه گرفتهاند که ایرانیان از پیله سنت بیرون آمدهاند که کاملا مورد قبول من هم هست و دقیقا از همین حیث به نقد سنتگرایی مذبوحانه و نابهنگام دکتر عبدالکریمی پرداختهام.
🔺اما سخن من در نقد بند پنجم پاسخ ایشان اینجاست که فهم ایرانی از فرنگ و آزادی زن فرنگی چه در شکل متدینانه و چه در شکل تجددمآبانهی آن در دو سدهی اخیر هرگز خارج از ابژهانگاری جنسی زن نبوده است و از این حیث جنبش ژینا تحولی بیسابقه و انفسی در شخصیت و عمق روان ایرانی است که بسا اصیلتر و زیربناییتر از منازعات ایدئولوژیک معاصر است و نمیتوان آنرا به صرف گذار از سنت به تجدد توضیح داد.
🔺در بند ششم دکتر محدثی همچنان بر سلبی بودن جنبش زنان ایران پافشاری کرده و آنرا صرفا در مقوله به زعم ایشان محدود ردّ حجاب سر تفسیر کرده درحالیکه در نقد خود به ایشان کوشیدم توضیح دهم که خیزش زنان علیه صغارت و حجاب تا میزان بنیادهای تاریخی پدرسالاری سیاسی مذهبی و اجتماعی را که تنها گفتمان و شکل زیست مشروع در ایران بوده ، از اساس ویران کرده و طرح تازهای پیش نهاده که برای اولین بار میتواند ایران را از سیاهچاله تاریک پدرسالاری برهاند و در مسیر آزادی، زندهگی، دموکراسی و کرامت انسان قرار دهد که تا کنون مطالبه واقعی دیگر طبقات مذکر و فاسدشدهی جامعهی ایرانی نبوده است.
🔸محدثی: درود بر برادر عزیز ام آقای دکتر بادامچی! سپاسگزار ام از توجه مجدد شما و عذرخواهی میکنم که دریافت درستی از متن شما نداشته ام! در مورد «بند ششم» هم احتمال میدهم تا حد زیادی حق با شما باشد. نگرانیی من فقط این است که زنان بعد از عبور از این مشکل و با کنار رفتن نیروی مقابل، پیوندشان را از دست بدهند و در بارهی امور اجتماعیی مهمتر مربوط به زنان به همکنشی نائل نشوند. از شما برادر اندیشهمند و فرهیخته بسیار ممنون ام که چراغ بحث و گفتوگو را روشن نگه میدارید!
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲
🔺جناب دکتر حسن محدثی از سر لطف دو یادداشت انتقادی بنده درباره مصاحبه دکتر بیژن عبدالکریمی و سخنرانی خودشان را بازنشر کرده و مرقومهای در پاسخ اینجانب نگاشتهاند. با اینحال ظاهرا جمله اول یادداشت دوم دچار کژتابی بوده و سوء تفاهمی ایجاد کرده است. در جمله اول من از احساس قرابت و همسویی دیدگاه خود با دکتر حسن محدثی گفتهام که متأسفانه به اشتباه چنین برداشت شده که من همسویی میان دیدگاه دکتر محدثی و عبدالکریمی را فرض گرفتهام. شاید چون من دفاع دکتر محدثی از جنبش ژینا و تخطئهی آن توسط دکتر عبدالکریمی را بدیهی و بدون نیاز به توضیح بیشتر فرض کردهام چنین ابهامی در کلام بوجود آورده است.
🔺در بند سوم و چهارم پاسخ، دکتر محدثی مراحل اعتبارزدایی از سنت را در تاریخ دویست ساله اخیر ایران مطرح کردهاند و نتیجه گرفتهاند که ایرانیان از پیله سنت بیرون آمدهاند که کاملا مورد قبول من هم هست و دقیقا از همین حیث به نقد سنتگرایی مذبوحانه و نابهنگام دکتر عبدالکریمی پرداختهام.
🔺اما سخن من در نقد بند پنجم پاسخ ایشان اینجاست که فهم ایرانی از فرنگ و آزادی زن فرنگی چه در شکل متدینانه و چه در شکل تجددمآبانهی آن در دو سدهی اخیر هرگز خارج از ابژهانگاری جنسی زن نبوده است و از این حیث جنبش ژینا تحولی بیسابقه و انفسی در شخصیت و عمق روان ایرانی است که بسا اصیلتر و زیربناییتر از منازعات ایدئولوژیک معاصر است و نمیتوان آنرا به صرف گذار از سنت به تجدد توضیح داد.
🔺در بند ششم دکتر محدثی همچنان بر سلبی بودن جنبش زنان ایران پافشاری کرده و آنرا صرفا در مقوله به زعم ایشان محدود ردّ حجاب سر تفسیر کرده درحالیکه در نقد خود به ایشان کوشیدم توضیح دهم که خیزش زنان علیه صغارت و حجاب تا میزان بنیادهای تاریخی پدرسالاری سیاسی مذهبی و اجتماعی را که تنها گفتمان و شکل زیست مشروع در ایران بوده ، از اساس ویران کرده و طرح تازهای پیش نهاده که برای اولین بار میتواند ایران را از سیاهچاله تاریک پدرسالاری برهاند و در مسیر آزادی، زندهگی، دموکراسی و کرامت انسان قرار دهد که تا کنون مطالبه واقعی دیگر طبقات مذکر و فاسدشدهی جامعهی ایرانی نبوده است.
🔸محدثی: درود بر برادر عزیز ام آقای دکتر بادامچی! سپاسگزار ام از توجه مجدد شما و عذرخواهی میکنم که دریافت درستی از متن شما نداشته ام! در مورد «بند ششم» هم احتمال میدهم تا حد زیادی حق با شما باشد. نگرانیی من فقط این است که زنان بعد از عبور از این مشکل و با کنار رفتن نیروی مقابل، پیوندشان را از دست بدهند و در بارهی امور اجتماعیی مهمتر مربوط به زنان به همکنشی نائل نشوند. از شما برادر اندیشهمند و فرهیخته بسیار ممنون ام که چراغ بحث و گفتوگو را روشن نگه میدارید!
#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
جمهورى سوم
بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا
🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف…
🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف…
👍4❤2
♦️پرسشهای پفک نمکی نسل زد(z) از آقای دکتر بیژن عبدالکریمی
✍ دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۹ تیر ۱۴۰۲
✅نسل زد(z) که به تعبیر جناب دکتر عبدالکریمی دموکراسی را در حد پفک نمکی می فهمد برخی پرسش های پفک نمکی به شرح زیر را دارد که اگر قبول زحمت فرموده و پاسخ دهند موجب سپاسگزاری فراوان است.
۱.در تاریخ حوادث فراوانی رخ داده است و فهم تاریخ بنا به تعبیر شما یک ضرورت است. فرض که چنین کردیم اما می ماند این پرسش ساده که همه آنها کدام یک از دردهای امروز ما را پاسخ می دهد و درمان می کند؟!!! ما به عنوان نسل زد بیش از گذشته با امرو مان کار داریم و درگیر آن هستیم که به نظر می رسد راه حل های امروزین دارند!!
۲.نسل زد(z) در زیست جهانی به کلی دیگرگون شده از نسل پیشین زیست می کند و خواهان ابن است که نسل پیشین این نسل و زیست جهان او را هم بفهمد و هم به رسمیت بشناسد و چون چنین نمی کند این نسل را خیلی ساده انگارانه قضاوت می کند و چون فقط به ظواهر این نسل می نگرد او را سطحی و کم عمق فرض می کند.اما آیا به راستی چنین است؟
۳.نسل زد(z) به مدد برخورداری از علوم و فنون جدید بسیار هوشمندانه پرسش های کلیدی در ذهن اش جای گرفته و آنها را بیان می کند که در مواردی به مذاق نسل پیشین خوش نمی آید. اما آیا باید حق نقادی و پرسشگری را از وی ستاند؟ این که نسل جدید می پرسد آیا ایجاد رفاه و نشاط و زندگی و آزادی و برابری با روش های پیشین شدنی است؟ پرسش های وی پرسش های پفک نمکی است؟
۴.آیا چون نسل جدید با بهره گیری از فرمول های علمی بسیاری از باورهای پیشینیان را به چالش می کشد بدون این که نیازی به کندوکاو تاریخی و فهم پدیدارشناسانه تاریخ داشته باشد پرسش های او پفک نمکی است؟ آیا پرسش گری های نسل زد درباره یک زندگی سرخوشانه پرسش گری پفک نمکی است؟
۵.آیا فهم نسل زد(z) از بسیاری از امور این جهانی که فهم به نسبت منطقی و البته بیش تر حاصل علوم تجربی است فهمی پفک نمکی است؟ آیا فهم علمی و فرموله شده نسل زد(z) از بسیاری از پدیده های جاری و ساری اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که دست بر قضا فهمی هوشمندانه است را می توان فهم پفک نمکی تعبیر کرد؟!!!
۶.صاف و پوست کنده باید گفت نسل زد(z) آن گونه که ما می خواهیم تاریخ و ادبیات و دین نمی خواند و تو گویی که بنابر داده ها و دریافت هایی که دارد نیازی هم به این کار نمی بیند. اما فهمش لزوما فهم پفک نمکی نیست و کم و بیش می داند که چه می خواهد و در کجای کار ایستاده است!!!
https://t.iss.one/tajeddin_mohammadbagher/3573
#تاجالدین
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
✍ دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۹ تیر ۱۴۰۲
✅نسل زد(z) که به تعبیر جناب دکتر عبدالکریمی دموکراسی را در حد پفک نمکی می فهمد برخی پرسش های پفک نمکی به شرح زیر را دارد که اگر قبول زحمت فرموده و پاسخ دهند موجب سپاسگزاری فراوان است.
۱.در تاریخ حوادث فراوانی رخ داده است و فهم تاریخ بنا به تعبیر شما یک ضرورت است. فرض که چنین کردیم اما می ماند این پرسش ساده که همه آنها کدام یک از دردهای امروز ما را پاسخ می دهد و درمان می کند؟!!! ما به عنوان نسل زد بیش از گذشته با امرو مان کار داریم و درگیر آن هستیم که به نظر می رسد راه حل های امروزین دارند!!
۲.نسل زد(z) در زیست جهانی به کلی دیگرگون شده از نسل پیشین زیست می کند و خواهان ابن است که نسل پیشین این نسل و زیست جهان او را هم بفهمد و هم به رسمیت بشناسد و چون چنین نمی کند این نسل را خیلی ساده انگارانه قضاوت می کند و چون فقط به ظواهر این نسل می نگرد او را سطحی و کم عمق فرض می کند.اما آیا به راستی چنین است؟
۳.نسل زد(z) به مدد برخورداری از علوم و فنون جدید بسیار هوشمندانه پرسش های کلیدی در ذهن اش جای گرفته و آنها را بیان می کند که در مواردی به مذاق نسل پیشین خوش نمی آید. اما آیا باید حق نقادی و پرسشگری را از وی ستاند؟ این که نسل جدید می پرسد آیا ایجاد رفاه و نشاط و زندگی و آزادی و برابری با روش های پیشین شدنی است؟ پرسش های وی پرسش های پفک نمکی است؟
۴.آیا چون نسل جدید با بهره گیری از فرمول های علمی بسیاری از باورهای پیشینیان را به چالش می کشد بدون این که نیازی به کندوکاو تاریخی و فهم پدیدارشناسانه تاریخ داشته باشد پرسش های او پفک نمکی است؟ آیا پرسش گری های نسل زد درباره یک زندگی سرخوشانه پرسش گری پفک نمکی است؟
۵.آیا فهم نسل زد(z) از بسیاری از امور این جهانی که فهم به نسبت منطقی و البته بیش تر حاصل علوم تجربی است فهمی پفک نمکی است؟ آیا فهم علمی و فرموله شده نسل زد(z) از بسیاری از پدیده های جاری و ساری اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که دست بر قضا فهمی هوشمندانه است را می توان فهم پفک نمکی تعبیر کرد؟!!!
۶.صاف و پوست کنده باید گفت نسل زد(z) آن گونه که ما می خواهیم تاریخ و ادبیات و دین نمی خواند و تو گویی که بنابر داده ها و دریافت هایی که دارد نیازی هم به این کار نمی بیند. اما فهمش لزوما فهم پفک نمکی نیست و کم و بیش می داند که چه می خواهد و در کجای کار ایستاده است!!!
https://t.iss.one/tajeddin_mohammadbagher/3573
#تاجالدین
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
در جستجوی حقیقت
☸پرسش های پفک نمکی نسل زد(z) از آقای دکتر بیژن عبدالکریمی
✍محمدباقر تاج الدین
✅نسل زد(z) که به تعبیر جناب دکتر عبدالکریمی دموکراسی را در حد پفک نمکی می فهمد برخی پرسش های پفک نمکی به شرح زیر را دارد که اگر قبول زحمت فرموده و پاسخ دهند موجب سپاسگزاری…
✍محمدباقر تاج الدین
✅نسل زد(z) که به تعبیر جناب دکتر عبدالکریمی دموکراسی را در حد پفک نمکی می فهمد برخی پرسش های پفک نمکی به شرح زیر را دارد که اگر قبول زحمت فرموده و پاسخ دهند موجب سپاسگزاری…
👍33👎7🤔1
♦️سودمندیی ناسزاگویی به «روشنفکران ایرانی»
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آبان ۱۴۰۲
روشنفکران ایرانی جمع کثیر نایکپارچه و غیر یکدستی هستند که به نقد سنت پرداخته اند و کم و بیش ما را با جهان جدید و مسائل جهان جدید و مسائل ایران آشنا کرده اند. آنها در عین حال که موجوداتی مقدس نبوده اند و خود نیز خود را مقدس و بیخطا معرفی نکرده اند، و در عین حال که گاه خطاهایی جدی مرتکب شدند، خدمات زیادی نیز به جامعهی ما کردند.
روشنفکران ایرانی هرگز جمعی یکدست و یکپارچه نبوده اند و مرتب و مکرر نیز همدیگر را نقد کرده اند. جمعی و گروهی و طبقهای یکپارچه و یکدست به نام روشنفکران ایرانی وجود نداشته و وجود ندارد. آنها به تعبیر جامعهشناختی یک سنخ اجتماعی (social type) هستند و نه یک گروه اجتماعی.
روشنفکران ایرانی همیشه، چه در عصر مشروطه، چه در عصر پهلوی، و چه در عصر کنونی هزینههای زیادی داده اند. آنها گاه ترور شده اند و به قتل رسیده اند، گاه زندانی شده اند، گاه تبعید شده اند، و تقریباً همیشه انواع محرومیتهای انسانی و اجتماعی را تحمل کرده اند.
اما روشنفکران ایرانی همیشه آماج و نشانگاه حمله و توهین بوده اند. دم دستترین و آمادهترین نشانگاه برای حمله و توهین، روشنفکران ایرانی بوده اند. همیشه در ایران کسانی خود را در برابر چیزی مبهم و نامشخص و نایکپارچه به نام روشنفکران ایرانی قرار داده اند و از این طریق دو گانهسازی کرده اند: من یا ما / روشنفکران ایرانی.
میپرسیم روشنفکران ایرانی کیستند؟ آماج حملهی شما چه کسی است؟ مثلاً این روزها کدام روشنفکر ایرانی از اسراییل دفاع کرده است؟ لطفاً چند نفر از روشنفکران ایرانی که در ایام اخیر از اسراییل دفاع کرده اند را نام ببرید!
دکتر بیژن عبدالکریمی -دوست عزیز من- از آخرین صاحبنظران جریان هایدگریستهای اسلامی و فرزند فکریی دکتر احمد فردید و دکتر رضا داوری- از جمله کسانی است که بارها به چیزی نایکپارچه و مبهم به نام روشنفکران ایرانی حمله کرده است.
https://t.iss.one/hammihanonline/28925
#عبدالکریمی
#روشنفکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آبان ۱۴۰۲
روشنفکران ایرانی جمع کثیر نایکپارچه و غیر یکدستی هستند که به نقد سنت پرداخته اند و کم و بیش ما را با جهان جدید و مسائل جهان جدید و مسائل ایران آشنا کرده اند. آنها در عین حال که موجوداتی مقدس نبوده اند و خود نیز خود را مقدس و بیخطا معرفی نکرده اند، و در عین حال که گاه خطاهایی جدی مرتکب شدند، خدمات زیادی نیز به جامعهی ما کردند.
روشنفکران ایرانی هرگز جمعی یکدست و یکپارچه نبوده اند و مرتب و مکرر نیز همدیگر را نقد کرده اند. جمعی و گروهی و طبقهای یکپارچه و یکدست به نام روشنفکران ایرانی وجود نداشته و وجود ندارد. آنها به تعبیر جامعهشناختی یک سنخ اجتماعی (social type) هستند و نه یک گروه اجتماعی.
روشنفکران ایرانی همیشه، چه در عصر مشروطه، چه در عصر پهلوی، و چه در عصر کنونی هزینههای زیادی داده اند. آنها گاه ترور شده اند و به قتل رسیده اند، گاه زندانی شده اند، گاه تبعید شده اند، و تقریباً همیشه انواع محرومیتهای انسانی و اجتماعی را تحمل کرده اند.
اما روشنفکران ایرانی همیشه آماج و نشانگاه حمله و توهین بوده اند. دم دستترین و آمادهترین نشانگاه برای حمله و توهین، روشنفکران ایرانی بوده اند. همیشه در ایران کسانی خود را در برابر چیزی مبهم و نامشخص و نایکپارچه به نام روشنفکران ایرانی قرار داده اند و از این طریق دو گانهسازی کرده اند: من یا ما / روشنفکران ایرانی.
میپرسیم روشنفکران ایرانی کیستند؟ آماج حملهی شما چه کسی است؟ مثلاً این روزها کدام روشنفکر ایرانی از اسراییل دفاع کرده است؟ لطفاً چند نفر از روشنفکران ایرانی که در ایام اخیر از اسراییل دفاع کرده اند را نام ببرید!
دکتر بیژن عبدالکریمی -دوست عزیز من- از آخرین صاحبنظران جریان هایدگریستهای اسلامی و فرزند فکریی دکتر احمد فردید و دکتر رضا داوری- از جمله کسانی است که بارها به چیزی نایکپارچه و مبهم به نام روشنفکران ایرانی حمله کرده است.
https://t.iss.one/hammihanonline/28925
#عبدالکریمی
#روشنفکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
هممیهن
بیژن عبدالکریمی در برنامه «به افق فلسطین»: ننگین است که بدنه وسیع روشنفکران ما به خاطر خشمی که نسبت به شرایط ایران دارند از اسراییل حمایت کردند
@hammihanonline
@hammihanonline
👍50👎5❤2
دوست عزیز دکتر محدثی ارجمند
گرامی
چه روزگار سختی است.
نمی دانم چه شده است که اینگونه زبان گفت وگو از دست رفته است
عبدالکریمی بر مردم خرده میگیرد که ناتوانند ناآگاه و رنجشان را
نمی بیند انگار
و بر روشنفکران می تازد بی آنکه معلوم نماید کدام روشنفکر با چه زاویه و انحنای فکری و
با چه رویکردی در سیاست و جامعه؟
او چندیست انگار "زبانِ دیگریست"
زبانِ " دیگریِ" که نه تنها ایران را انگار نمی شناسد و به رسمیت آن هم انگار وقعی نمی نهد
که حتی انگار رسمیت " دیگری " از جنس
انسانی که دیگرگونه فکر می کند را نیز تاب نمی آورد.
زبانش تند و زننده است
تحلیل هایش از جنس اجناسِ عرضه شده تلویزیون است
نگاهش خشونتِ را ترویج
می کند
و کلامش سرزنش کننده است
انگار "دازاین " هایدگریش
تمایل عجیب به سروری دارد
به نخوت و به ندیدن "دیگری "
و حذف همه سوژه های پیش رویش
و اما مهرآیین هم انگار زخم خورده است
کلامش قویست ولی انگار واژه ها از دستش فرار می کنند
و کنترلی روی آنها نیست
درد در واژه هایش موج می زند
اما او هم اسیر فرضیه و نظریه و تئوری است
جهانِ ایرانیِ دردمند را نه ترجمان فوکو از قدرت و خشونت میتواند تحلیل کند
نه مبارزه طبقاتی در سطح مفاهیم آلتوسر
امروز نه رخداد بدیو
" وضعیت بوده در آنِ"
مردمان را تغییر می دهد
و نه هیچ تحلیل دیگری
گویی فلسفه و جامعه شناسیِ آنان دیگر به جان و جهان دردمند ایرانی نمی تواند کمک کند
شاید به قول ژیژک
در "وحشت از اشک های واقعی"
باید خوش آمد گفت
به این" برهوت حقیقت"
حقیقتی تلخ که بر سر
ایران و ایرانی آمده است.
بنظر باید از درون به این وحشت برآمده از دل مردم در از دست رفتن "گذشته و اکنون و آینده" شان نگریست.
باید مشکلات را جامعه شناسان ساده تر کنند تا شاید قدم قدم بتوان به جایی رسید
باید فلسفه ورزان از کتابها بیرون بیایند فلسفه زندگی مردمان دردمند جامعه مان را بنگرند.
باید عبدالکریمی ها از سوء ظنِ " مردمِ بی خرد" دست بردارند
باید مهرآیین ها لختی کتاب را ببندند
بیرون بیایند نفس بکشند در همین هوای مسموم که مردم را فلج کرده است.
گذشته را از دست داده ایم از تخریبش و تجلیلش بنظر سودی نیست
اکنونمان دارد نابود میشود ذره ذره آب میشود وجودش
و آینده مان در هاله ای از هراس و نومیدی از پیش چشم مان
می گریزد
و افسوس و دریغ مانده است
باید چاره ای کرد این انشقاق و جدایی در مردم و روشنفکران و اهل فکر
آتشی است که خاموشی ندارد
اگر این جرقه اول را به آب زلالی
از معرفت و همدلی و یگانگی و دانش و آگاهی بخشی نابود نسازیم
ارادت
♦️دکتر بهرام جلیلیی تقویان
۱۸ آیان ۱۴۰۲
https://t.iss.one/mostafamehraeen/1482
#عبدالکریمی
#روشنفکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی
@NewHasanMohaddesi
گرامی
چه روزگار سختی است.
نمی دانم چه شده است که اینگونه زبان گفت وگو از دست رفته است
عبدالکریمی بر مردم خرده میگیرد که ناتوانند ناآگاه و رنجشان را
نمی بیند انگار
و بر روشنفکران می تازد بی آنکه معلوم نماید کدام روشنفکر با چه زاویه و انحنای فکری و
با چه رویکردی در سیاست و جامعه؟
او چندیست انگار "زبانِ دیگریست"
زبانِ " دیگریِ" که نه تنها ایران را انگار نمی شناسد و به رسمیت آن هم انگار وقعی نمی نهد
که حتی انگار رسمیت " دیگری " از جنس
انسانی که دیگرگونه فکر می کند را نیز تاب نمی آورد.
زبانش تند و زننده است
تحلیل هایش از جنس اجناسِ عرضه شده تلویزیون است
نگاهش خشونتِ را ترویج
می کند
و کلامش سرزنش کننده است
انگار "دازاین " هایدگریش
تمایل عجیب به سروری دارد
به نخوت و به ندیدن "دیگری "
و حذف همه سوژه های پیش رویش
و اما مهرآیین هم انگار زخم خورده است
کلامش قویست ولی انگار واژه ها از دستش فرار می کنند
و کنترلی روی آنها نیست
درد در واژه هایش موج می زند
اما او هم اسیر فرضیه و نظریه و تئوری است
جهانِ ایرانیِ دردمند را نه ترجمان فوکو از قدرت و خشونت میتواند تحلیل کند
نه مبارزه طبقاتی در سطح مفاهیم آلتوسر
امروز نه رخداد بدیو
" وضعیت بوده در آنِ"
مردمان را تغییر می دهد
و نه هیچ تحلیل دیگری
گویی فلسفه و جامعه شناسیِ آنان دیگر به جان و جهان دردمند ایرانی نمی تواند کمک کند
شاید به قول ژیژک
در "وحشت از اشک های واقعی"
باید خوش آمد گفت
به این" برهوت حقیقت"
حقیقتی تلخ که بر سر
ایران و ایرانی آمده است.
بنظر باید از درون به این وحشت برآمده از دل مردم در از دست رفتن "گذشته و اکنون و آینده" شان نگریست.
باید مشکلات را جامعه شناسان ساده تر کنند تا شاید قدم قدم بتوان به جایی رسید
باید فلسفه ورزان از کتابها بیرون بیایند فلسفه زندگی مردمان دردمند جامعه مان را بنگرند.
باید عبدالکریمی ها از سوء ظنِ " مردمِ بی خرد" دست بردارند
باید مهرآیین ها لختی کتاب را ببندند
بیرون بیایند نفس بکشند در همین هوای مسموم که مردم را فلج کرده است.
گذشته را از دست داده ایم از تخریبش و تجلیلش بنظر سودی نیست
اکنونمان دارد نابود میشود ذره ذره آب میشود وجودش
و آینده مان در هاله ای از هراس و نومیدی از پیش چشم مان
می گریزد
و افسوس و دریغ مانده است
باید چاره ای کرد این انشقاق و جدایی در مردم و روشنفکران و اهل فکر
آتشی است که خاموشی ندارد
اگر این جرقه اول را به آب زلالی
از معرفت و همدلی و یگانگی و دانش و آگاهی بخشی نابود نسازیم
ارادت
♦️دکتر بهرام جلیلیی تقویان
۱۸ آیان ۱۴۰۲
https://t.iss.one/mostafamehraeen/1482
#عبدالکریمی
#روشنفکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
پدیده ای به نام بیژن عبدالکریمی؛ آنکه تب دارد و هذیان می گوید تویی و نه مردم.
مصطفی مهرآیین
۱.آلتوسر در پاسخ به نقد کسانی که معتقد بودند چرا از مفاهیم مبارزاتی کلاسیک مارکس دست برداشته و به بحث های نظری می پردازد معتقد بود "اندیشه همان مبارزه طبقاتی است…
مصطفی مهرآیین
۱.آلتوسر در پاسخ به نقد کسانی که معتقد بودند چرا از مفاهیم مبارزاتی کلاسیک مارکس دست برداشته و به بحث های نظری می پردازد معتقد بود "اندیشه همان مبارزه طبقاتی است…
👍12❤8👎3
♦️نسلهای جدید، تاریخ جدید، قهرمانان جدید
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ دی ۱۴۰۲
در آغاز قرن پانزدهم خورشیدی جامعهی ایران بیش از هر زمان دیگری پویاییی خود را بر آفتاب افکنده است. در زمانی زیست میکنیم که مردان و زنان جوان بیش از هر وقت دیگری کنشگری میکنند و روایتهایی بزرگ و تاثیرگذار میآفرینند و در این میانه، زنان و دختران ایرانی روایتهایی بیبدیل و ماندگار میآفرینند که در تاریخ این سرزمین سابقه نداشته است.
تنها جوامع ایستا و فاقد پویایی هستند که به قهرمانانی از اعصار باستان بسنده و دلخوش میکنند و قرنها آنها را کانون ارزشهای انسانی و اجتماعیشان قرار میدهند.
ما اما اینک با قهرمانانی جدید از نسلهای جدید مواجه ایم؛ کسانی که متعلق به تاریخ کنشگریی ایرانیان هستند و طوق بندهگی و رعیت بودهگی را از گردن افکنده اند و ارزشها و هنجارهای کهن را منسوخ ساخته اند و در حال آفرینش ارزشها و هنجارهای نوین اند و در این راه هزینههای هنگفت را نیز به جان میخرند.
جامعهای که روایتهای اجتماعیی جدید بر مبنای زیستی نوین میآفریند، در حال تحول تاریخی است. نسلهای جدید ایرانی از جهان سنت بریده اند. آنها بیتاریخ نیستند بلکه در حال تاریخآفرینی اند. ما با نسلهایی تاریخآفرین سر و کار داریم. ما با نسلهایی سر و کار داریم که خوب یا بد در حال رقم زدن تاریخ نوینی هستند و جهان زیست جدیدی را شکل داده اند. این نسلهای نو قهرمانان خود را دارند و آفریده اند و هر روز قهرمان تازهای میآفرینند و زنان هر روزه در کار قهرمانیهای تازه اند.
دیگر نمیتوان قهرمانان بزرگ را در اسطورهها و تاریخ باستان جستوجو کرد. قهرمانان اسطورهای و باستانی تحتالشعاع روایتهای قهرمانیی نوین، کمرنگ و بیرنگ شده اند و هر چه بیشتر رو به زوال اند. ما اینک با قهرمانیهای هر روزه مواجه ایم.
#تاریخ
#اسطوره
#عبدالکریمی
#تاریخآفرینی
#نسل_بیتاریخ
#نسل_تاریخآفرین
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ دی ۱۴۰۲
در آغاز قرن پانزدهم خورشیدی جامعهی ایران بیش از هر زمان دیگری پویاییی خود را بر آفتاب افکنده است. در زمانی زیست میکنیم که مردان و زنان جوان بیش از هر وقت دیگری کنشگری میکنند و روایتهایی بزرگ و تاثیرگذار میآفرینند و در این میانه، زنان و دختران ایرانی روایتهایی بیبدیل و ماندگار میآفرینند که در تاریخ این سرزمین سابقه نداشته است.
تنها جوامع ایستا و فاقد پویایی هستند که به قهرمانانی از اعصار باستان بسنده و دلخوش میکنند و قرنها آنها را کانون ارزشهای انسانی و اجتماعیشان قرار میدهند.
ما اما اینک با قهرمانانی جدید از نسلهای جدید مواجه ایم؛ کسانی که متعلق به تاریخ کنشگریی ایرانیان هستند و طوق بندهگی و رعیت بودهگی را از گردن افکنده اند و ارزشها و هنجارهای کهن را منسوخ ساخته اند و در حال آفرینش ارزشها و هنجارهای نوین اند و در این راه هزینههای هنگفت را نیز به جان میخرند.
جامعهای که روایتهای اجتماعیی جدید بر مبنای زیستی نوین میآفریند، در حال تحول تاریخی است. نسلهای جدید ایرانی از جهان سنت بریده اند. آنها بیتاریخ نیستند بلکه در حال تاریخآفرینی اند. ما با نسلهایی تاریخآفرین سر و کار داریم. ما با نسلهایی سر و کار داریم که خوب یا بد در حال رقم زدن تاریخ نوینی هستند و جهان زیست جدیدی را شکل داده اند. این نسلهای نو قهرمانان خود را دارند و آفریده اند و هر روز قهرمان تازهای میآفرینند و زنان هر روزه در کار قهرمانیهای تازه اند.
دیگر نمیتوان قهرمانان بزرگ را در اسطورهها و تاریخ باستان جستوجو کرد. قهرمانان اسطورهای و باستانی تحتالشعاع روایتهای قهرمانیی نوین، کمرنگ و بیرنگ شده اند و هر چه بیشتر رو به زوال اند. ما اینک با قهرمانیهای هر روزه مواجه ایم.
#تاریخ
#اسطوره
#عبدالکریمی
#تاریخآفرینی
#نسل_بیتاریخ
#نسل_تاریخآفرین
@NewHasanMohaddesi
❤30👏5👍2
Forwarded from باشگاه اندیشه
.
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
دکتر بیژن عبدالکریمی
دکتر سیدجواد میری
دکتر حسن محدثی گیلوایی
دکتر محمدحسن علایی (دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب)
پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳
ساعت ۱۸
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
دربارهی نشست را اینجا بخوانید.
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #باشگاه_اندیشه
@howiatschool
@bashgahandishe
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
دکتر بیژن عبدالکریمی
دکتر سیدجواد میری
دکتر حسن محدثی گیلوایی
دکتر محمدحسن علایی (دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب)
پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳
ساعت ۱۸
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
حضور برای عموم آزاد و رایگان است
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
دربارهی نشست را اینجا بخوانید.
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #باشگاه_اندیشه
@howiatschool
@bashgahandishe
❤4
Audio
.
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
حسن محدثی گیلوایی
رحیم محمدی
جواد میری
بیژن عبدالکریمی
محمدحسن علایی ( دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب )
پنجشنبه 4 مرداد 1403
ساعت ۱۸
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #باشگاه_اندیشه
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://t.iss.one/Vortrags
🔻گفتوگوی انتقادیی محدثی و عبدالکریمی در فایل ماقبل آخر و خلط دکتر عبدالکریمی بین اعتقادیاندیشی و داشتن مفروضات (اعتقادیاندیشی یعنی ناتوانی از تشکیک در باورهای خویش و ناتوانی از مورد سنجش قرار دادن باورهای خویش و این ربطی به داشتن مفروضات ندارد) و توجیه عجیب کتاب غیردانشپژوهانهی "ما و جهان نیچهای" با توسل به ایدهی ناتوانیی متفکر ایرانی از تولید متن دانشپژوهانه
@NewHasanMohaddesi
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
حسن محدثی گیلوایی
رحیم محمدی
جواد میری
بیژن عبدالکریمی
محمدحسن علایی ( دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب )
پنجشنبه 4 مرداد 1403
ساعت ۱۸
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #باشگاه_اندیشه
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://t.iss.one/Vortrags
🔻گفتوگوی انتقادیی محدثی و عبدالکریمی در فایل ماقبل آخر و خلط دکتر عبدالکریمی بین اعتقادیاندیشی و داشتن مفروضات (اعتقادیاندیشی یعنی ناتوانی از تشکیک در باورهای خویش و ناتوانی از مورد سنجش قرار دادن باورهای خویش و این ربطی به داشتن مفروضات ندارد) و توجیه عجیب کتاب غیردانشپژوهانهی "ما و جهان نیچهای" با توسل به ایدهی ناتوانیی متفکر ایرانی از تولید متن دانشپژوهانه
@NewHasanMohaddesi
👍7❤1
Forwarded from باشگاه اندیشه
.
گزارش دیداری
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
دکتر بیژن عبدالکریمی
دکتر سیدجواد میری
دکتر حسن محدثی گیلوایی
دکتر رحیم محمدی
دکتر محمدحسن علایی (دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب)
میثم قهوهچیان (دبیر مدرسه مطالعات هویت)
پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳
به میزبانی مدرسۀ مطالعات هویت باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #محمدی #باشگاه_اندیشه
@howiatschool
@bashgahandishe
گزارش دیداری
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
دکتر بیژن عبدالکریمی
دکتر سیدجواد میری
دکتر حسن محدثی گیلوایی
دکتر رحیم محمدی
دکتر محمدحسن علایی (دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب)
میثم قهوهچیان (دبیر مدرسه مطالعات هویت)
پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳
به میزبانی مدرسۀ مطالعات هویت باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #محمدی #باشگاه_اندیشه
@howiatschool
@bashgahandishe
👍7❤1
Forwarded from فلسفه اجتماعی/ اندیشه خراسانی sm nejatihosseini
📝مساله اجتماعی ما فقط فلسفه خوان ها نیستند؛مساله ما :فقر بینش فلسفی علوم اجتماعی خوانده ها نیز هست...
@smnejatihosseini
🔹نشستی با عنوان :نیهیلیسم و دیگر مسایل وارداتی👇
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10897
بهانه ای شد برای یک نقد کوتاه از
نجاتی حسینی خطاب به دوست منتقد نقدپذیر ،حسن محدثی گیلوایی ، مبنی بر نادرستی قیاس مع الفارق او بین شریعتی و عبدالکریمی 👇
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10898
🔹خلاصه منتشره نشست نیز👇
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10923
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10924
نشان داد که ظاهرا نقطه ارشمیدسی جدال یک فلسفه خوان (عبدالکریمی)با یک مدرس- محقق-مولف علوم اجتماعی(محدثی گیلوایی ) بر سر اینست که تحلیل های فلسفه و علوم اجتماعی به خوانش های متفاوت از جامعه منجر می شوند.
🔹هر چند اصل این بحث درست است که دست کم بر وفق ارای فیلسوفان علوم انسانی اجتماعی برجسته کلاسیک و معاصر ( دورکیم و وبر و زیمل و هابرماس ) خوانش های فلسفی از جامعه منجر به فلسفه اجتماعی می شود چون تصویری ایدئال از جامعه و انسان اجتماعی و زندگی اجتماعی خلق می کند و نه تصویری رئال و واقعی انگونه که خوانش علوم اجتماعی از جامعه خلق می کند و این تفاوت جدی میان تحلیل علوم اجتماعی از جامعه( جامعه شناسی ) و تحلیل فلسفی از جامعه ( فلسفه اجتماعی ) است ....
🔹اما آنچه در جدال مزبور از آن غفلت شده اینست که فلسفه اجتماعی و علم اجتماعی دو روی یک سکه اند :سکه فهم جامعه. و لذا فلسفه خوان و فلسفه دانی که میخواهد جامعه را تحلیل کند باید علم اجتماعی هم بداند و علوم اجتماعی خوان و علوم اجتماعی دان هم باید به وقت تحلیل فلسفی جامعه با فلسفه های کلاسیک و مدرن و معاصر و پست مدرن و تلفیقی و فلسفه های مضاف آشنایی داشته باشد
🔹 ازین منظر اصل مساله اینست دست کم در مورد جامعه ایران ؛ که ما فیلسوف نداریم ؛ آنچه داریم مترجم متون فلسفی و مولف کتابهای فلسفه و مدرس فلسفه و دانش آموخته دکترای فلسفه است !در بهترین حالت ممکنست چند شارح برجسته فلسفه غرب و اسلامی از جنس فلسفه خوان های فلسفه دان داشته باشیم ...
🔹در آن روی سکه نیز ؛ متاسفانه علوم اجتماعی خوانده های ما ( از استادان پیش کسوت تا اصحاب علوم اجتماعی میان سال و جوان و از حرفه ای ها تا آماتورها و دانش آموختگان امروزین علوم اجتماعی ) عمدتا با فلسفه مانوس نیستند و لذا علوم اجتماعی ما دچار فقر بینش فلسفی است...
🔹در مورد فقر بینش اجتماعی در میان علوم اجتماعی خوانده های سابق و لاحق نیز بارها این نقد جدی صورت گرفته که کم سوادی و بی سوادی دامن اکثریت اصحاب علوم اجتماعی ایرانی را گرفته است !و متاسفانه بروز این سندروم نیزافزایش یافته است!
🔹از سوی دیگر اجتماع علوم اجتماعی خوانده های ما در ایران کنونی نه چندان درگیرفلسفه اجتماعی اند ونه چندان درگیر علم اجتماعی!این که درگیر چه چیزی هستند خود محل تامل است! شاید درگیر زندگی شخصی اند و یا دلمشغول بازاری شدن و سلبریتی دانشگاهی شدن و ورود به دولت و حکومت اند برای سیاست پیشگی و غیره. بهر حال هر چه هست اکثرعلوم اجتماعی خوانده های ما نه در اجتماع علمی علوم اجتماعی ایرانی درگیری فکری فلسفی اجتماعی دارند و نه دغدغه حوزه عمومی و جامعه مدنی دارند و نه مساله کاوش حقیقت انسان و جهان اجتماعی از منظر فلسفه و فلسفه اجتماعی و علم اجتماعی....
🔹میمانند اقلیتی از اصحاب علوم اجتماعی خوان و علوم اجتماعی دان که حقیقتا درگیر در اجتماع علمی علوم اجتماعی اند و با فلسفه های تحلیلی و قاره ای و مضاف و حتی فلسفه اسلامی یا فلسفه مسلمانان و تفکر اجتماعی مسلمین هستند....
🔹این که چه باید کرد ،هر چند در درجه اول نیازمند هماندیشیهای انتقادی مشترک اصحاب علوم اجتماعی و اصحاب فلسفه و اجماع این دو اجتماع علمی است ، با اینحال
می توان متفرد نیز چاره اندیشی کرد .
🔻لذا بنظر ما جدی گرفتن پل فلسفه و علم اجتماعی یعنی فلسفه علوم اجتماعی و نیز جدی گرفتن فهم خوانشهای فلسفی کلاسیکها در علم اجتماعی که همان فلسفه اجتماعی مندرج در علم اجتماعی واقع گرا است و نیز تقویت نقد فلسفی اجتماعی اجتماع علوم اجتماعی ایرانی ( هم خود انتقادی و هم دگر انتقادی ) و دغدغه ترویج و توسعه فرهنگ نقد در علوم اجتماعی ایرانی و پذیرش نقد و گشودگی بروی نقد در انجمن های علوم اجتماعی می تواند کارساز باشد.
Tehran
6 05 1403
@smnejatihosseini
#فلسفه_خوانده_های_ایرانی
#علوم_اجتماعی_خوانده_های_ایرانی
#فقر_فلسفی_علوم_اجتماعی_خوانده_ها
#فقر_بینش_اجتماعی_فلسفه_خوانده_ها
#فلسفه_اجتماعی
#فلسفه_علوم_اجتماعی
#علم_اجتماعی_فلسفی
#نقد_علوم_اجتماعی_خوانده_های_ایرانی
#نقد_فلسفه_خوانده_های_ایرانی
#ترویج_فرهنگ_نقد
#عبدالکریمی
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
🔰پوشه شنیداری مباحث محدثی و عبدالکریمی
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10912?single
@smnejatihosseini
🔹نشستی با عنوان :نیهیلیسم و دیگر مسایل وارداتی👇
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10897
بهانه ای شد برای یک نقد کوتاه از
نجاتی حسینی خطاب به دوست منتقد نقدپذیر ،حسن محدثی گیلوایی ، مبنی بر نادرستی قیاس مع الفارق او بین شریعتی و عبدالکریمی 👇
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10898
🔹خلاصه منتشره نشست نیز👇
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10923
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10924
نشان داد که ظاهرا نقطه ارشمیدسی جدال یک فلسفه خوان (عبدالکریمی)با یک مدرس- محقق-مولف علوم اجتماعی(محدثی گیلوایی ) بر سر اینست که تحلیل های فلسفه و علوم اجتماعی به خوانش های متفاوت از جامعه منجر می شوند.
🔹هر چند اصل این بحث درست است که دست کم بر وفق ارای فیلسوفان علوم انسانی اجتماعی برجسته کلاسیک و معاصر ( دورکیم و وبر و زیمل و هابرماس ) خوانش های فلسفی از جامعه منجر به فلسفه اجتماعی می شود چون تصویری ایدئال از جامعه و انسان اجتماعی و زندگی اجتماعی خلق می کند و نه تصویری رئال و واقعی انگونه که خوانش علوم اجتماعی از جامعه خلق می کند و این تفاوت جدی میان تحلیل علوم اجتماعی از جامعه( جامعه شناسی ) و تحلیل فلسفی از جامعه ( فلسفه اجتماعی ) است ....
🔹اما آنچه در جدال مزبور از آن غفلت شده اینست که فلسفه اجتماعی و علم اجتماعی دو روی یک سکه اند :سکه فهم جامعه. و لذا فلسفه خوان و فلسفه دانی که میخواهد جامعه را تحلیل کند باید علم اجتماعی هم بداند و علوم اجتماعی خوان و علوم اجتماعی دان هم باید به وقت تحلیل فلسفی جامعه با فلسفه های کلاسیک و مدرن و معاصر و پست مدرن و تلفیقی و فلسفه های مضاف آشنایی داشته باشد
🔹 ازین منظر اصل مساله اینست دست کم در مورد جامعه ایران ؛ که ما فیلسوف نداریم ؛ آنچه داریم مترجم متون فلسفی و مولف کتابهای فلسفه و مدرس فلسفه و دانش آموخته دکترای فلسفه است !در بهترین حالت ممکنست چند شارح برجسته فلسفه غرب و اسلامی از جنس فلسفه خوان های فلسفه دان داشته باشیم ...
🔹در آن روی سکه نیز ؛ متاسفانه علوم اجتماعی خوانده های ما ( از استادان پیش کسوت تا اصحاب علوم اجتماعی میان سال و جوان و از حرفه ای ها تا آماتورها و دانش آموختگان امروزین علوم اجتماعی ) عمدتا با فلسفه مانوس نیستند و لذا علوم اجتماعی ما دچار فقر بینش فلسفی است...
🔹در مورد فقر بینش اجتماعی در میان علوم اجتماعی خوانده های سابق و لاحق نیز بارها این نقد جدی صورت گرفته که کم سوادی و بی سوادی دامن اکثریت اصحاب علوم اجتماعی ایرانی را گرفته است !و متاسفانه بروز این سندروم نیزافزایش یافته است!
🔹از سوی دیگر اجتماع علوم اجتماعی خوانده های ما در ایران کنونی نه چندان درگیرفلسفه اجتماعی اند ونه چندان درگیر علم اجتماعی!این که درگیر چه چیزی هستند خود محل تامل است! شاید درگیر زندگی شخصی اند و یا دلمشغول بازاری شدن و سلبریتی دانشگاهی شدن و ورود به دولت و حکومت اند برای سیاست پیشگی و غیره. بهر حال هر چه هست اکثرعلوم اجتماعی خوانده های ما نه در اجتماع علمی علوم اجتماعی ایرانی درگیری فکری فلسفی اجتماعی دارند و نه دغدغه حوزه عمومی و جامعه مدنی دارند و نه مساله کاوش حقیقت انسان و جهان اجتماعی از منظر فلسفه و فلسفه اجتماعی و علم اجتماعی....
🔹میمانند اقلیتی از اصحاب علوم اجتماعی خوان و علوم اجتماعی دان که حقیقتا درگیر در اجتماع علمی علوم اجتماعی اند و با فلسفه های تحلیلی و قاره ای و مضاف و حتی فلسفه اسلامی یا فلسفه مسلمانان و تفکر اجتماعی مسلمین هستند....
🔹این که چه باید کرد ،هر چند در درجه اول نیازمند هماندیشیهای انتقادی مشترک اصحاب علوم اجتماعی و اصحاب فلسفه و اجماع این دو اجتماع علمی است ، با اینحال
می توان متفرد نیز چاره اندیشی کرد .
🔻لذا بنظر ما جدی گرفتن پل فلسفه و علم اجتماعی یعنی فلسفه علوم اجتماعی و نیز جدی گرفتن فهم خوانشهای فلسفی کلاسیکها در علم اجتماعی که همان فلسفه اجتماعی مندرج در علم اجتماعی واقع گرا است و نیز تقویت نقد فلسفی اجتماعی اجتماع علوم اجتماعی ایرانی ( هم خود انتقادی و هم دگر انتقادی ) و دغدغه ترویج و توسعه فرهنگ نقد در علوم اجتماعی ایرانی و پذیرش نقد و گشودگی بروی نقد در انجمن های علوم اجتماعی می تواند کارساز باشد.
Tehran
6 05 1403
@smnejatihosseini
#فلسفه_خوانده_های_ایرانی
#علوم_اجتماعی_خوانده_های_ایرانی
#فقر_فلسفی_علوم_اجتماعی_خوانده_ها
#فقر_بینش_اجتماعی_فلسفه_خوانده_ها
#فلسفه_اجتماعی
#فلسفه_علوم_اجتماعی
#علم_اجتماعی_فلسفی
#نقد_علوم_اجتماعی_خوانده_های_ایرانی
#نقد_فلسفه_خوانده_های_ایرانی
#ترویج_فرهنگ_نقد
#عبدالکریمی
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
🔰پوشه شنیداری مباحث محدثی و عبدالکریمی
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10912?single
👍9❤2
Forwarded from سخنرانی ها ، درس گفتارها ، گفت و گوها و دیگر برنامه های فرهنگی و مطالعات تطبیقی (Abbas Ghaemmaghami)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
حسن محدثی گیلوایی
رحیم محمدی
جواد میری
بیژن عبدالکریمی
محمدحسن علایی ( دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب )
پنجشنبه 4 مرداد 1403
ساعت ۱۸
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #باشگاه_اندیشه
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://t.iss.one/Vortrags
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
حسن محدثی گیلوایی
رحیم محمدی
جواد میری
بیژن عبدالکریمی
محمدحسن علایی ( دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده کتاب )
پنجشنبه 4 مرداد 1403
ساعت ۱۸
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه
#مطالعات_هویت #شریعتی #تفکر_معنوی #علایی #عبدالکریمی #محدثی #میری #باشگاه_اندیشه
انتشار با ذکر منبع بلامانع است .
کانال سخنرانی ها ، درس گفتارها و گفت و گوها :
https://t.iss.one/Vortrags
👍4❤1
♦️پاسخ به اشکال آقای حجتپناه در بارهی انتشار مطلب دکتر محسن محمودی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
درود بر شما عزیز! ممنون ام از توجه شما!
۱. قرار نیست من دیدگاه شما را منعکس کنم برادر عزیز. نظر شما آن است که فرموده اید. من نقدهای خود را در جلسهی مورد بحث به تفسیر دکتر عبدالکریمی از آرای نیچه در بارهی نیهیلیسم ارایه کرده ام و تکرار آن لزومی ندارد.
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10944
۲. «رهایی از نیهیلیسم» یک چیز است و «نوع مواجهه با نیهیلیسم» بحثی دیگر است.
۳. تعبیر «نیهیلیسم حاکم بر جهان» نیازمند توضیح و تفسیر است. پذیرش و رد اش متأخر از آن است. نیهیلیسم را اول باید تعریف کرد و از نزاع بر سر لفظ مشترک پرهیز نمود.
۴. دکتر محمودی نوشتهای را برای من ارسال کردند تا منتشر کنم. آیا نباید منتشر کنم؟ آیا بیادبی نیست نوشتهی استاد فلسفه را که رسالهی دکترایش نیز نیهیلیسم در آرای نیچه بوده است و برای من ارسال شده و به بحث من و دکتر عبدالکریمی ورود کرده اند، منتشر نکنم؟
دوست عزیز من تا پیش از ورود دکتر محسن محمودی به این بحث، ایشان را متأسفانه نمیشناختم! با آنکه همکار ما در تهران مرکز هستند. حالا چرا باید مانع ورود ایشان به این بحث بشوم؟ حالا که محبت کرده و به این بحث ورود کرده اند، باید از او بیاموزم یا باید به ورودشان به بحث بیاعتنایی کنم؟! موضعگیریی شما عجیب است.
#نیچه
#نیهیلیسم
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسین_حجتپناه
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
درود بر شما عزیز! ممنون ام از توجه شما!
۱. قرار نیست من دیدگاه شما را منعکس کنم برادر عزیز. نظر شما آن است که فرموده اید. من نقدهای خود را در جلسهی مورد بحث به تفسیر دکتر عبدالکریمی از آرای نیچه در بارهی نیهیلیسم ارایه کرده ام و تکرار آن لزومی ندارد.
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10944
۲. «رهایی از نیهیلیسم» یک چیز است و «نوع مواجهه با نیهیلیسم» بحثی دیگر است.
۳. تعبیر «نیهیلیسم حاکم بر جهان» نیازمند توضیح و تفسیر است. پذیرش و رد اش متأخر از آن است. نیهیلیسم را اول باید تعریف کرد و از نزاع بر سر لفظ مشترک پرهیز نمود.
۴. دکتر محمودی نوشتهای را برای من ارسال کردند تا منتشر کنم. آیا نباید منتشر کنم؟ آیا بیادبی نیست نوشتهی استاد فلسفه را که رسالهی دکترایش نیز نیهیلیسم در آرای نیچه بوده است و برای من ارسال شده و به بحث من و دکتر عبدالکریمی ورود کرده اند، منتشر نکنم؟
دوست عزیز من تا پیش از ورود دکتر محسن محمودی به این بحث، ایشان را متأسفانه نمیشناختم! با آنکه همکار ما در تهران مرکز هستند. حالا چرا باید مانع ورود ایشان به این بحث بشوم؟ حالا که محبت کرده و به این بحث ورود کرده اند، باید از او بیاموزم یا باید به ورودشان به بحث بیاعتنایی کنم؟! موضعگیریی شما عجیب است.
#نیچه
#نیهیلیسم
#محسن_محمودی
#بیژن_عبدالکریمی
#حسین_حجتپناه
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
.
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
حسن محدثی گیلوایی
رحیم محمدی
جواد میری
بیژن عبدالکریمی
محمدحسن علایی ( دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده…
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
آیین رونمایی از کتابِ
شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهٔ نیستانگاری
و گفتوگو دربارۀ آن
با حضورِ
حسن محدثی گیلوایی
رحیم محمدی
جواد میری
بیژن عبدالکریمی
محمدحسن علایی ( دانشآموخته جامعهشناسی و نویسنده…
👍12👎2
🔸🔸🔸پیشواز🔸🔸🔸
اساتید ارجمند: جنابان دکتر محدثی و دکتر عبدالکریمی.
از تمام مباحثات و مبادلات کلامی حتی اگر منتهی به نتیجه خاصی نگردد وشنونده مشتاق را معلق وگاهی پریشان ترکند، شخصابه راستی سود میبرم، چراکه باداشتن حداقلی از اطلاعات اولیه حفره های عدم آگاهی خود را پرمیکنم.
ولی بهعنوان دانش آموز و شنونده ای علاقمندبه مباحث فرهنگی واجتماعی عوارض چندنکته ازسنخ روانکاوی در طرح مبانی بحث ها که درسالهای اخیر درحجم وسیعی انجام گرفته، دلسوزانه به استحضار آن دواستاد گرامی میرسانم.
۱-کافی ست خودرا جای شنونده باانگیزه های فرهنگی بگذارید که برای شنیدن یک بحث دویا چندنفره چقدرباید وقت بگذارد تا شاید بتواند قسمتی از آنهمه مباحث کلان را بادقت گوش کند
۲-با وجود ارزش محتوی مباحث که باتوافق دوجانبه انجام میگردد ، به ندرت شنیده شده که دوطرف گفتگو هرچقدر به پایان بحث میرسند، ازیک زاویه مقابل و ۱۸۰درجه ای وکم ترشدن فاصله، به حداقلی ازتوافق وهمدلی به هم دیگر نزدیکتر شده باشند.
۳-بسا پبش آمده که درپایان بحثی دوساعته بلکه بیشتر، شنونده را در برهوت وبلاتکلیف در رسیدن به حداقلی ازفهم مسئله رها میکنند به امید آنکه در جلسه دیگری موضوع پیگیری شود.
۴-به عنوان نمونه دکتر محدثی درمورد درانداختن شک وترک در انواع تابوها وجزمیت بسیاری ازمواردتاریخی ازجمله کوروش، شریعتی ،مولانا،نقدایدیولوژی، فردید وبسیاری ازمباحث سنگواره شده درذهن جامعه به راستی تلاش پرتلاطم وبا ارزشی را انجام دادندکه لازمه و اقتضاء ضرورت درانداختن آتش در جامعه ای بسته جزاین نمیتواند باشد برای ارتقاء درفهم بهتر مباحث. ولی ازرش کارایشان مانع ازاین نمیشود که سوال کنم، استاد بلاخره نتیجه بحث بافرهیخته ای چون شروین وکیلی درمورد کوروش درآن حجم زیادصوتی وکلامی به کجارسید؟ طرح نقدشریعتی له یاعلیه در نوشته هایی موافق ومخالف را آیا به عهده خواننده گذاشتید؟
مبحث جدیدی هم به نام هایدگریسم اسلامی به عناوین بالا اضافه گردید. بدون آنکه دوطرف دیالوگ لااقل دربخشی ازمباحث کلامی باهم به حداقلی از نتیجه وتفاهم برسند،
بي چاره خواننده یاشنونده چقدر باید انرژی بگذاردتا روی تک به تک مطالب خودش نتیجه گیری کند.ناگفته نماندمخاطب بی بهره از دیالوگ نمیماند. ولی سهم اساتیدبیشتر به جای نفی واثبات باید صرف آموزش، تابآوری، انعطاف،پذیرش نقدخود گردد، آنچه ملاحظه میگردد، صرف نقد بدون نرمش و طردمنطق طرف مقابل است.
همچنین استاد گرامی جناب دکترعبدالکریمی: کار شما همچون ماهیت ارزش و روش دکترمحدثی بسیار پرتنش وسنگین است. شما در زاویه ای دیگر خلاف آمد عادت عمومی طرح مباحثی شاذ میکنید ، بطوری که کمترشنیده یا خوانده شده که بتوانید مخاطب خاص یا عام را باخود همدل وهمراه کنید. علی رغم مخالفتهایی که با شما میشود، همچون طرح تابو شکنی ازطرف محدثی چیزی از ارزش راهی که هردو طرف طی میکنید نمی کاهد، ولی با بخشش اینجانب علاقمندم نقدی نسبت به معیار نفی واثبات شمارا خاضعانه به عرض شما برسانم. حضرتعالی بین ملت ونظام برای کاهش تنش ازهردوطرف حاضر شدید تمام توهین ها را ازهردو طرف به جان بخرید برای احساس خطری که برای سرانجام وطن احساس میکنید، بنده درحسن نیت شما تردید ندارم. ولی استاد ارجمند طرح چند نکته ضروری میدانم که طرح نمایم:
۱-هرچقدر با روشنفکران متعهد چون خودتان بحث میکنید گویا کمترنتیجه میگیرید، کسانیکه مانند شما دل سپرده میهن هستند
۲- قبلا هم دریادداشتی خدمت هردو بزرگوارنوشتم درجامعه بشدت خشمگین، ناآرام وآسیب پذیر گفتگو درنفی واثبات رجال یا موضوعی خاص بسیاری از مواقع شبیه دمل چرکین به جای القاء آرامش به مخاطب باعث سردر گمی بیشترمی شود.
۳-کسانی چون دکتر محدثی یا دکترقادری وده ها تن دیگر ازنخبگان مانندشما، متعهد، نگران واندیشناک نسبت به تاریخ فردای وطن هستند، تکرارجمله عدم درک آنها ازوضعیت نه تنها گره ای نمی کشایدبلکه باعث جریحه دارشدن بیشتر این عزیزان متفکر میگردد واز نظر روانی ناخواسته مقابل منطق شما مقاومت میکنند.
۴-آسیب شناسی گفتمان انقلاب ازطرف شما با تایید چندنفر واقعا مشکلی را حل نمیکند،
بهتراست وپیشنهادمیکنم لنز این دوربین را با اینهمه هزینه روانی که پرداخت میکنید، به سمت دیگری بچرخانید. پیشنهاد شاگردی که برای هردو استاد فروتنانه ارسال میکنم تا شاید بارقه یا جرقه ای هرچند کم سو بر گفتگوی متقابل تابانده شود. قرار است دکترمحدثی درموردنقد گفتمان باشما مباحثه ای انجام دهند، سابقه مباحثات قبلی حکایت ازآن دارد که تجربه گفتگو های درازدامن قبلی تکرار نتیجه بحثهای قبلی باشد ، موقع را مناسب دیدم برای نوشتن این یادداشت برای هردو بزرگوار. قبل از طرح موضوع این يادداشت را برای هردو استاد ارسال نمایم،
یکی قطره زابری چکید،
خجل شد چوپهنای دریا بدید.
✍[بهمن عصمتی]
بازنشر: ۲۴ آذر ۱۴۰۳
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
اساتید ارجمند: جنابان دکتر محدثی و دکتر عبدالکریمی.
از تمام مباحثات و مبادلات کلامی حتی اگر منتهی به نتیجه خاصی نگردد وشنونده مشتاق را معلق وگاهی پریشان ترکند، شخصابه راستی سود میبرم، چراکه باداشتن حداقلی از اطلاعات اولیه حفره های عدم آگاهی خود را پرمیکنم.
ولی بهعنوان دانش آموز و شنونده ای علاقمندبه مباحث فرهنگی واجتماعی عوارض چندنکته ازسنخ روانکاوی در طرح مبانی بحث ها که درسالهای اخیر درحجم وسیعی انجام گرفته، دلسوزانه به استحضار آن دواستاد گرامی میرسانم.
۱-کافی ست خودرا جای شنونده باانگیزه های فرهنگی بگذارید که برای شنیدن یک بحث دویا چندنفره چقدرباید وقت بگذارد تا شاید بتواند قسمتی از آنهمه مباحث کلان را بادقت گوش کند
۲-با وجود ارزش محتوی مباحث که باتوافق دوجانبه انجام میگردد ، به ندرت شنیده شده که دوطرف گفتگو هرچقدر به پایان بحث میرسند، ازیک زاویه مقابل و ۱۸۰درجه ای وکم ترشدن فاصله، به حداقلی ازتوافق وهمدلی به هم دیگر نزدیکتر شده باشند.
۳-بسا پبش آمده که درپایان بحثی دوساعته بلکه بیشتر، شنونده را در برهوت وبلاتکلیف در رسیدن به حداقلی ازفهم مسئله رها میکنند به امید آنکه در جلسه دیگری موضوع پیگیری شود.
۴-به عنوان نمونه دکتر محدثی درمورد درانداختن شک وترک در انواع تابوها وجزمیت بسیاری ازمواردتاریخی ازجمله کوروش، شریعتی ،مولانا،نقدایدیولوژی، فردید وبسیاری ازمباحث سنگواره شده درذهن جامعه به راستی تلاش پرتلاطم وبا ارزشی را انجام دادندکه لازمه و اقتضاء ضرورت درانداختن آتش در جامعه ای بسته جزاین نمیتواند باشد برای ارتقاء درفهم بهتر مباحث. ولی ازرش کارایشان مانع ازاین نمیشود که سوال کنم، استاد بلاخره نتیجه بحث بافرهیخته ای چون شروین وکیلی درمورد کوروش درآن حجم زیادصوتی وکلامی به کجارسید؟ طرح نقدشریعتی له یاعلیه در نوشته هایی موافق ومخالف را آیا به عهده خواننده گذاشتید؟
مبحث جدیدی هم به نام هایدگریسم اسلامی به عناوین بالا اضافه گردید. بدون آنکه دوطرف دیالوگ لااقل دربخشی ازمباحث کلامی باهم به حداقلی از نتیجه وتفاهم برسند،
بي چاره خواننده یاشنونده چقدر باید انرژی بگذاردتا روی تک به تک مطالب خودش نتیجه گیری کند.ناگفته نماندمخاطب بی بهره از دیالوگ نمیماند. ولی سهم اساتیدبیشتر به جای نفی واثبات باید صرف آموزش، تابآوری، انعطاف،پذیرش نقدخود گردد، آنچه ملاحظه میگردد، صرف نقد بدون نرمش و طردمنطق طرف مقابل است.
همچنین استاد گرامی جناب دکترعبدالکریمی: کار شما همچون ماهیت ارزش و روش دکترمحدثی بسیار پرتنش وسنگین است. شما در زاویه ای دیگر خلاف آمد عادت عمومی طرح مباحثی شاذ میکنید ، بطوری که کمترشنیده یا خوانده شده که بتوانید مخاطب خاص یا عام را باخود همدل وهمراه کنید. علی رغم مخالفتهایی که با شما میشود، همچون طرح تابو شکنی ازطرف محدثی چیزی از ارزش راهی که هردو طرف طی میکنید نمی کاهد، ولی با بخشش اینجانب علاقمندم نقدی نسبت به معیار نفی واثبات شمارا خاضعانه به عرض شما برسانم. حضرتعالی بین ملت ونظام برای کاهش تنش ازهردوطرف حاضر شدید تمام توهین ها را ازهردو طرف به جان بخرید برای احساس خطری که برای سرانجام وطن احساس میکنید، بنده درحسن نیت شما تردید ندارم. ولی استاد ارجمند طرح چند نکته ضروری میدانم که طرح نمایم:
۱-هرچقدر با روشنفکران متعهد چون خودتان بحث میکنید گویا کمترنتیجه میگیرید، کسانیکه مانند شما دل سپرده میهن هستند
۲- قبلا هم دریادداشتی خدمت هردو بزرگوارنوشتم درجامعه بشدت خشمگین، ناآرام وآسیب پذیر گفتگو درنفی واثبات رجال یا موضوعی خاص بسیاری از مواقع شبیه دمل چرکین به جای القاء آرامش به مخاطب باعث سردر گمی بیشترمی شود.
۳-کسانی چون دکتر محدثی یا دکترقادری وده ها تن دیگر ازنخبگان مانندشما، متعهد، نگران واندیشناک نسبت به تاریخ فردای وطن هستند، تکرارجمله عدم درک آنها ازوضعیت نه تنها گره ای نمی کشایدبلکه باعث جریحه دارشدن بیشتر این عزیزان متفکر میگردد واز نظر روانی ناخواسته مقابل منطق شما مقاومت میکنند.
۴-آسیب شناسی گفتمان انقلاب ازطرف شما با تایید چندنفر واقعا مشکلی را حل نمیکند،
بهتراست وپیشنهادمیکنم لنز این دوربین را با اینهمه هزینه روانی که پرداخت میکنید، به سمت دیگری بچرخانید. پیشنهاد شاگردی که برای هردو استاد فروتنانه ارسال میکنم تا شاید بارقه یا جرقه ای هرچند کم سو بر گفتگوی متقابل تابانده شود. قرار است دکترمحدثی درموردنقد گفتمان باشما مباحثه ای انجام دهند، سابقه مباحثات قبلی حکایت ازآن دارد که تجربه گفتگو های درازدامن قبلی تکرار نتیجه بحثهای قبلی باشد ، موقع را مناسب دیدم برای نوشتن این یادداشت برای هردو بزرگوار. قبل از طرح موضوع این يادداشت را برای هردو استاد ارسال نمایم،
یکی قطره زابری چکید،
خجل شد چوپهنای دریا بدید.
✍[بهمن عصمتی]
بازنشر: ۲۴ آذر ۱۴۰۳
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
👍3❤2🤣1
🔸🔸🔸پیشواز🔸🔸🔸
یادداشت سوم را شاگرد شما دوفرزانه گرامی ازافق دیگری تقدیم شمامی دارد :
دو تن ازنخبگان یکی متخصص درفلسفه دیگری جامعه شناس قصدگفتگودارند در خانه آسیب پذیر همراه با مردمی خسته ودل زده از روزمرگی به گفتگو بپردازند ،
احتمال میدهم یکی قصددارد ازموضع نفی شرایط موجود دیگری به دفاع مشروط از وضعیت گفتمان غالب به بحث بنشینند.اگرگمانم اشتباه نباشد.
پیشنهادمیکنم چنانچه خود اساتیدبنا به تشخیص خود مصلحت میدانند، مختارندمسیرطی شده تااکنون را ادامه دهند،
ولی باکمک از دودانش فلسفه وجامعه شناسی مبحث جدیدی را دراین شرایط مبهم فعلی وآینده مه آلود گشوده دارند.
برای ملتی که امید به آینده درقلبش سوسوی کم جانی مانده که با اندیشه ورزی درفلسفه و تبینی جامعه محور،
یکی برمدارشخص محوردیگری ومکمل آن جامعه محور به کمک یکدیگر ازدانش خود استفاده نمایند برای طرح وتبین کاری فرهنگی درسپهرعمومی وهمکانی.
به عنوان گام اول ازدو تخصص انسان محور فوق استخراج نمایند وبه این معضل پرداخته شودکه آیا می شود دو صاحبنظر درعین تفاوت دربینش و داشتن زاویه در روش شخصی ، درجامعه ای پراگنده وپرازسوء تفاهم،
به نقطه توافق درهدف واشتراک درحرکتی جمعی وملی دست یابند که بتوان ضمن پاسداشت تعدد در سلیقه ، مردم یا شهروند را ازهرگونه اعتقادی باهر سلیقه وماهیت شخصی آموزش داد که حوزه خصوصی را از میدان وحوزه عمومی تفکیک نمایند.
تعریف شودسرنوشت جامعه ای که تنکاتنک یکدیگر وقتی کنش مثبت یامنفی هر فردی میتواند درسطح کلان وهمکانی، اثرات وارتعاشات وتبعات خودرا داشته باشد،
چگونه میشود باحفظ نظم درعین اصالت دادن به فرد تا به جمع:
/هدف خصوصی را از اشتراک درهدف عمومی جداسازی کرد بدون نفی هیچکدام/
به عنوان مثال دریک مجتمع عمومی پرجمعیت همراه باسلیقه های متعدد، فرهنگ های گوناگون،
آیا راهی وجودداردکه برای به دست آوردن آرامش وامنیت واحترام شخصی وجمعی توامان به قاعده ای عملی وعلمی دست یافت که بتواندتضمین فایده متقابل برای بقاء وارتقاء عمومی را باخود ودرخود داشته باشد؟
تفسیر و تشریح این دو دیدگاه کلان نگروآینده نگر میتواند مبنایی باشد برای مجموعه جامعه ای که بخواهد ازباتلاق فردانیت نیروی خلاقانه خودرا به جمعیت سالم تبدیل نماید.
باسپاس
✍[بهمن عصمتی]
بازنشر: ۲۴ آذر ۱۴۰۳
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/11032
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/11033
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/11035
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
یادداشت سوم را شاگرد شما دوفرزانه گرامی ازافق دیگری تقدیم شمامی دارد :
دو تن ازنخبگان یکی متخصص درفلسفه دیگری جامعه شناس قصدگفتگودارند در خانه آسیب پذیر همراه با مردمی خسته ودل زده از روزمرگی به گفتگو بپردازند ،
احتمال میدهم یکی قصددارد ازموضع نفی شرایط موجود دیگری به دفاع مشروط از وضعیت گفتمان غالب به بحث بنشینند.اگرگمانم اشتباه نباشد.
پیشنهادمیکنم چنانچه خود اساتیدبنا به تشخیص خود مصلحت میدانند، مختارندمسیرطی شده تااکنون را ادامه دهند،
ولی باکمک از دودانش فلسفه وجامعه شناسی مبحث جدیدی را دراین شرایط مبهم فعلی وآینده مه آلود گشوده دارند.
برای ملتی که امید به آینده درقلبش سوسوی کم جانی مانده که با اندیشه ورزی درفلسفه و تبینی جامعه محور،
یکی برمدارشخص محوردیگری ومکمل آن جامعه محور به کمک یکدیگر ازدانش خود استفاده نمایند برای طرح وتبین کاری فرهنگی درسپهرعمومی وهمکانی.
به عنوان گام اول ازدو تخصص انسان محور فوق استخراج نمایند وبه این معضل پرداخته شودکه آیا می شود دو صاحبنظر درعین تفاوت دربینش و داشتن زاویه در روش شخصی ، درجامعه ای پراگنده وپرازسوء تفاهم،
به نقطه توافق درهدف واشتراک درحرکتی جمعی وملی دست یابند که بتوان ضمن پاسداشت تعدد در سلیقه ، مردم یا شهروند را ازهرگونه اعتقادی باهر سلیقه وماهیت شخصی آموزش داد که حوزه خصوصی را از میدان وحوزه عمومی تفکیک نمایند.
تعریف شودسرنوشت جامعه ای که تنکاتنک یکدیگر وقتی کنش مثبت یامنفی هر فردی میتواند درسطح کلان وهمکانی، اثرات وارتعاشات وتبعات خودرا داشته باشد،
چگونه میشود باحفظ نظم درعین اصالت دادن به فرد تا به جمع:
/هدف خصوصی را از اشتراک درهدف عمومی جداسازی کرد بدون نفی هیچکدام/
به عنوان مثال دریک مجتمع عمومی پرجمعیت همراه باسلیقه های متعدد، فرهنگ های گوناگون،
آیا راهی وجودداردکه برای به دست آوردن آرامش وامنیت واحترام شخصی وجمعی توامان به قاعده ای عملی وعلمی دست یافت که بتواندتضمین فایده متقابل برای بقاء وارتقاء عمومی را باخود ودرخود داشته باشد؟
تفسیر و تشریح این دو دیدگاه کلان نگروآینده نگر میتواند مبنایی باشد برای مجموعه جامعه ای که بخواهد ازباتلاق فردانیت نیروی خلاقانه خودرا به جمعیت سالم تبدیل نماید.
باسپاس
✍[بهمن عصمتی]
بازنشر: ۲۴ آذر ۱۴۰۳
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/11032
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/11033
https://t.iss.one/bijanabdolkarimi/11035
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️سودمندیی ناسزاگویی به «روشنفکران ایرانی»
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آبان ۱۴۰۲
روشنفکران ایرانی جمع کثیر نایکپارچه و غیر یکدستی هستند که به نقد سنت پرداخته اند و کم و بیش ما را با جهان جدید و مسائل جهان جدید و مسائل ایران آشنا کرده اند. آنها در عین حال که موجوداتی مقدس نبوده اند و خود نیز خود را مقدس و بیخطا معرفی نکرده اند، و در عین حال که گاه خطاهایی جدی مرتکب شدند، خدمات زیادی نیز به جامعهی ما کردند.
روشنفکران ایرانی هرگز جمعی یکدست و یکپارچه نبوده اند و مرتب و مکرر نیز همدیگر را نقد کرده اند. جمعی و گروهی و طبقهای یکپارچه و یکدست به نام روشنفکران ایرانی وجود نداشته و وجود ندارد. آنها به تعبیر جامعهشناختی یک سنخ اجتماعی (social type) هستند و نه یک گروه اجتماعی.
روشنفکران ایرانی همیشه، چه در عصر مشروطه، چه در عصر پهلوی، و چه در عصر کنونی هزینههای زیادی داده اند. آنها گاه ترور شده اند و به قتل رسیده اند، گاه زندانی شده اند، گاه تبعید شده اند، و تقریباً همیشه انواع محرومیتهای انسانی و اجتماعی را تحمل کرده اند.
اما روشنفکران ایرانی همیشه آماج و نشانگاه حمله و توهین بوده اند. دم دستترین و آمادهترین نشانگاه برای حمله و توهین، روشنفکران ایرانی بوده اند. همیشه در ایران کسانی خود را در برابر چیزی مبهم و نامشخص و نایکپارچه به نام روشنفکران ایرانی قرار داده اند و از این طریق دو گانهسازی کرده اند: من یا ما / روشنفکران ایرانی.
میپرسیم روشنفکران ایرانی کیستند؟ آماج حملهی شما چه کسی است؟ مثلاً این روزها کدام روشنفکر ایرانی از اسراییل دفاع کرده است؟ لطفاً چند نفر از روشنفکران ایرانی که در ایام اخیر از اسراییل دفاع کرده اند را نام ببرید!
دکتر بیژن عبدالکریمی -دوست عزیز من- از آخرین صاحبنظران جریان هایدگریستهای اسلامی و فرزند فکریی دکتر احمد فردید و دکتر رضا داوری- از جمله کسانی است که بارها به چیزی نایکپارچه و مبهم به نام روشنفکران ایرانی حمله کرده است.
https://t.iss.one/hammihanonline/28925
#عبدالکریمی
#روشنفکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ آبان ۱۴۰۲
روشنفکران ایرانی جمع کثیر نایکپارچه و غیر یکدستی هستند که به نقد سنت پرداخته اند و کم و بیش ما را با جهان جدید و مسائل جهان جدید و مسائل ایران آشنا کرده اند. آنها در عین حال که موجوداتی مقدس نبوده اند و خود نیز خود را مقدس و بیخطا معرفی نکرده اند، و در عین حال که گاه خطاهایی جدی مرتکب شدند، خدمات زیادی نیز به جامعهی ما کردند.
روشنفکران ایرانی هرگز جمعی یکدست و یکپارچه نبوده اند و مرتب و مکرر نیز همدیگر را نقد کرده اند. جمعی و گروهی و طبقهای یکپارچه و یکدست به نام روشنفکران ایرانی وجود نداشته و وجود ندارد. آنها به تعبیر جامعهشناختی یک سنخ اجتماعی (social type) هستند و نه یک گروه اجتماعی.
روشنفکران ایرانی همیشه، چه در عصر مشروطه، چه در عصر پهلوی، و چه در عصر کنونی هزینههای زیادی داده اند. آنها گاه ترور شده اند و به قتل رسیده اند، گاه زندانی شده اند، گاه تبعید شده اند، و تقریباً همیشه انواع محرومیتهای انسانی و اجتماعی را تحمل کرده اند.
اما روشنفکران ایرانی همیشه آماج و نشانگاه حمله و توهین بوده اند. دم دستترین و آمادهترین نشانگاه برای حمله و توهین، روشنفکران ایرانی بوده اند. همیشه در ایران کسانی خود را در برابر چیزی مبهم و نامشخص و نایکپارچه به نام روشنفکران ایرانی قرار داده اند و از این طریق دو گانهسازی کرده اند: من یا ما / روشنفکران ایرانی.
میپرسیم روشنفکران ایرانی کیستند؟ آماج حملهی شما چه کسی است؟ مثلاً این روزها کدام روشنفکر ایرانی از اسراییل دفاع کرده است؟ لطفاً چند نفر از روشنفکران ایرانی که در ایام اخیر از اسراییل دفاع کرده اند را نام ببرید!
دکتر بیژن عبدالکریمی -دوست عزیز من- از آخرین صاحبنظران جریان هایدگریستهای اسلامی و فرزند فکریی دکتر احمد فردید و دکتر رضا داوری- از جمله کسانی است که بارها به چیزی نایکپارچه و مبهم به نام روشنفکران ایرانی حمله کرده است.
https://t.iss.one/hammihanonline/28925
#عبدالکریمی
#روشنفکران_ایرانی
#هایدگریسم_اسلامی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
هممیهن
بیژن عبدالکریمی در برنامه «به افق فلسطین»: ننگین است که بدنه وسیع روشنفکران ما به خاطر خشمی که نسبت به شرایط ایران دارند از اسراییل حمایت کردند
@hammihanonline
@hammihanonline
👍10❤2👏2
تکرار یک تحلیل عوامانه از جنگ از زبان یک فیلسوف!
✍دکتر سعید معدنی
بازنشر: ۲ دی ۱۴۰۳
چند شب پیش در فضای کلاب هاوس شنونده مناظره دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر حسن محدثی بودم. البته من به نیم ساعت آخر این گفتگو رسیدم. نکتهای به ذهنام رسید که مطرح کنم.
دکتر عبدالکریمی در انتهای مناظره جملهای را گفت که قبلا هم به دفعات تکرار کرده بود. اینکه؛ روشنفکر ایرانی پیرو عوام است و عوامانه تحت تاثیر شبکههای فارسی ماهوارهای سخن میگوید. اما خود جناب عبدالکریمی هم گاهی سخنان عوامانه ای میگوید و تکرار میکند که تعجبآور است. یکی از این موارد که وی در این نشست و نیم ساعت آخر گفت این بود که «از دوره صفویه تا قاجار و... هر وقت دشمن حمله کرده بخشی از خاک وطن را تصرف کرده ولی در جنگ هشت ساله این اتفاق نیفتاد و نگذاشتند که یک وجب از خاک ایران توسط عراق و صدام جدا شود» این استدلال یک نمونه از دنبالهروی از زبان عوام است که توسط یک فیلسوف تکرار میشود.
ابتدا این نکته را روشن کنم، همیشهی تاریخ ما ایرانیان مدیون فداکاری و ایثار شهدا و رزمندگانی که از وطن دفاع کردهاند، هستیم و خواهیم بود. اما بحث ما صرفا عوام زدگی در گفتار است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
عبدالکریمی در این قیاس به یک خلط زمانی دچار شده و ایران و جهان چهل سال پیش را با دوره قاجار و صفویه مقایسه میکند! اما مقایسه کردن وضعیت یکصدسال اخیر که حدود مرزهای جغرافیایی کشورها مشخص شده و به مقدار زیاد نظام حقوقی بین المللی مطرح است با دوران ماقبل مدرن - مثل قاجار و صفویه - بسیار عوامانه است. در آن زمان هر کشور که قدرت داشت به کشور دیگر حمله میکرد و مرزهای تعریف شدهی محکم مثل امروز وجود نداشت. افغانها در دوره صفویه از ضعف حکومت استفاده کردند و تا اصفهان تاختند و کشوری به نام افغانستان را تاسیس کردند. در مقابل نادرشاه افشار افغانها را عقب راند و تا هرات پیش رفت و شهرهایی از این سرزمین را فتح کرد. حتی به این هم قانع نشد و به بهانه حمایت پادشاه گورکانی از افغانها به هند حمله کرد و هر بلایی که میخواست سر مردم هند آورد. روسیه هم از ضعف قاجار استفاده کرد سرزمین هایی از ایران را طبق قراردادهای موسوم به ترکمنچای و گلستان از آن خود کرد. اصولا هر گروه و کشوری که قدرت داشت چنین می کرد. جالب آن که سرزمین بحرین هم یک موضوع استخوان لای زخمی بازمانده از همان گذشته دور بود. پهلوی میدانست که تاکید بر این سرزمین ممکن است تمام فرصتهای ثبات و پیشرفت کشور را بگیرد، لذا محمدرضاشاه از خیر بحرین گذشت تا بتواند کشور را در فضای صلح در مسیر توسعه ریل گذاری کند تا به زعم خود قدرت منطقهای باشد.
باید از عبدالکریمی و امثال ایشان پرسید مگر در یکصد سال اخیر مثلا از کشور افغانستان که ۶۰ سال درگیر جنگ داخلی است و مدتی بیگانگان در آن حضور داشتند، چیزی کم شده است؟ و یا از کشورهای تازه تاسیس همسایه از جمله عراق و ترکیه و عربستان و سایر کشورهای ریز و درشت، شهر یا منطقهای یا سرزمینی جدا شده که از ایران کم شود؟! در زمان قاجار و قبل آن نه سازمان ملل بوده و نه شورای امنیت و نه معاهدات بین المللی مثل ناتو وجود داشت. اتفاقا این نوع سخن گفتن و قیاس کردن این دو زمان متفاوت، مثالی بارز از "پیروی از سخنان عوام و تحت تاثیر استدلال عوامانه است" که دائما عبدالکریمی روشنفکران ایرانی را به آن متهم می کند.
صدام در حمله به ایران توسط رزمندگان ایرانی و با حمله به کویت توسط همپیمانان کویت - از جمله آمریکا - شکست خورد. حمله عراق به ایران به قصد فتح سرزمین بود اما ورود ایران به داخل خاک عراق و تداوم جنگ هشت ساله، متاسفانه بار ایدئولوژیک داشت. ایران میتوانست پس از فتح خرمشهر و یا پس از تسخیر جزیره فاو که دست بالا داشت و بهترین زمان برای صلح بود پای مذاکره بنشیند. اما صلح نکرد چرا؟ چون هدف ایران «رفتن به قدس از راه کربلا» بود. اتفاقا حضور در خاک عراق، عراقیها را منسجمتر کرد. به همین خاطر تداوم جنگ در چند سال آخر جز ویرانی چیزی برای دو کشور نداشت و هر دو کشور پس از هشت سال به همان مرزهای قبل از جنگ برگشتند.
در روزهای آغاز جنگ، یعنی درست پنج روز پس از حمله عراق به ایران ضیاءالحق رئیسجمهور وقت پاکستان به ایران میآید و میخواهد تا دامنه جنگ گسترش پیدا نکرده صلح شود. اما پاسخ حکومت جدیدو آرمانگرای ایران چیز دیگری است و آن صدور انقلاب، سرنگونی صدام و ایجاد یک حکومت مشابه جمهوری اسلامی در عراق است. در همان زمان از نخست وزیر وقت - محمدعلی رجایی- در مصاحبه ای در باره پیشنهاد صلح ضیاءالحق و دیگران میپرسند وی میگوید :"تا برداشتن سد راه خدا (صدام) در عراق پيش خواهيم رفت"! اما این اتفاق نیفتاد و صدام ۱۵ سال بعد از پایان جنگ ایران و عراق توسط امریکاییها دستگیر، سپس محاکمه و اعدام شد.
#سعید_معدنی
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
✍دکتر سعید معدنی
بازنشر: ۲ دی ۱۴۰۳
چند شب پیش در فضای کلاب هاوس شنونده مناظره دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر حسن محدثی بودم. البته من به نیم ساعت آخر این گفتگو رسیدم. نکتهای به ذهنام رسید که مطرح کنم.
دکتر عبدالکریمی در انتهای مناظره جملهای را گفت که قبلا هم به دفعات تکرار کرده بود. اینکه؛ روشنفکر ایرانی پیرو عوام است و عوامانه تحت تاثیر شبکههای فارسی ماهوارهای سخن میگوید. اما خود جناب عبدالکریمی هم گاهی سخنان عوامانه ای میگوید و تکرار میکند که تعجبآور است. یکی از این موارد که وی در این نشست و نیم ساعت آخر گفت این بود که «از دوره صفویه تا قاجار و... هر وقت دشمن حمله کرده بخشی از خاک وطن را تصرف کرده ولی در جنگ هشت ساله این اتفاق نیفتاد و نگذاشتند که یک وجب از خاک ایران توسط عراق و صدام جدا شود» این استدلال یک نمونه از دنبالهروی از زبان عوام است که توسط یک فیلسوف تکرار میشود.
ابتدا این نکته را روشن کنم، همیشهی تاریخ ما ایرانیان مدیون فداکاری و ایثار شهدا و رزمندگانی که از وطن دفاع کردهاند، هستیم و خواهیم بود. اما بحث ما صرفا عوام زدگی در گفتار است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
عبدالکریمی در این قیاس به یک خلط زمانی دچار شده و ایران و جهان چهل سال پیش را با دوره قاجار و صفویه مقایسه میکند! اما مقایسه کردن وضعیت یکصدسال اخیر که حدود مرزهای جغرافیایی کشورها مشخص شده و به مقدار زیاد نظام حقوقی بین المللی مطرح است با دوران ماقبل مدرن - مثل قاجار و صفویه - بسیار عوامانه است. در آن زمان هر کشور که قدرت داشت به کشور دیگر حمله میکرد و مرزهای تعریف شدهی محکم مثل امروز وجود نداشت. افغانها در دوره صفویه از ضعف حکومت استفاده کردند و تا اصفهان تاختند و کشوری به نام افغانستان را تاسیس کردند. در مقابل نادرشاه افشار افغانها را عقب راند و تا هرات پیش رفت و شهرهایی از این سرزمین را فتح کرد. حتی به این هم قانع نشد و به بهانه حمایت پادشاه گورکانی از افغانها به هند حمله کرد و هر بلایی که میخواست سر مردم هند آورد. روسیه هم از ضعف قاجار استفاده کرد سرزمین هایی از ایران را طبق قراردادهای موسوم به ترکمنچای و گلستان از آن خود کرد. اصولا هر گروه و کشوری که قدرت داشت چنین می کرد. جالب آن که سرزمین بحرین هم یک موضوع استخوان لای زخمی بازمانده از همان گذشته دور بود. پهلوی میدانست که تاکید بر این سرزمین ممکن است تمام فرصتهای ثبات و پیشرفت کشور را بگیرد، لذا محمدرضاشاه از خیر بحرین گذشت تا بتواند کشور را در فضای صلح در مسیر توسعه ریل گذاری کند تا به زعم خود قدرت منطقهای باشد.
باید از عبدالکریمی و امثال ایشان پرسید مگر در یکصد سال اخیر مثلا از کشور افغانستان که ۶۰ سال درگیر جنگ داخلی است و مدتی بیگانگان در آن حضور داشتند، چیزی کم شده است؟ و یا از کشورهای تازه تاسیس همسایه از جمله عراق و ترکیه و عربستان و سایر کشورهای ریز و درشت، شهر یا منطقهای یا سرزمینی جدا شده که از ایران کم شود؟! در زمان قاجار و قبل آن نه سازمان ملل بوده و نه شورای امنیت و نه معاهدات بین المللی مثل ناتو وجود داشت. اتفاقا این نوع سخن گفتن و قیاس کردن این دو زمان متفاوت، مثالی بارز از "پیروی از سخنان عوام و تحت تاثیر استدلال عوامانه است" که دائما عبدالکریمی روشنفکران ایرانی را به آن متهم می کند.
صدام در حمله به ایران توسط رزمندگان ایرانی و با حمله به کویت توسط همپیمانان کویت - از جمله آمریکا - شکست خورد. حمله عراق به ایران به قصد فتح سرزمین بود اما ورود ایران به داخل خاک عراق و تداوم جنگ هشت ساله، متاسفانه بار ایدئولوژیک داشت. ایران میتوانست پس از فتح خرمشهر و یا پس از تسخیر جزیره فاو که دست بالا داشت و بهترین زمان برای صلح بود پای مذاکره بنشیند. اما صلح نکرد چرا؟ چون هدف ایران «رفتن به قدس از راه کربلا» بود. اتفاقا حضور در خاک عراق، عراقیها را منسجمتر کرد. به همین خاطر تداوم جنگ در چند سال آخر جز ویرانی چیزی برای دو کشور نداشت و هر دو کشور پس از هشت سال به همان مرزهای قبل از جنگ برگشتند.
در روزهای آغاز جنگ، یعنی درست پنج روز پس از حمله عراق به ایران ضیاءالحق رئیسجمهور وقت پاکستان به ایران میآید و میخواهد تا دامنه جنگ گسترش پیدا نکرده صلح شود. اما پاسخ حکومت جدیدو آرمانگرای ایران چیز دیگری است و آن صدور انقلاب، سرنگونی صدام و ایجاد یک حکومت مشابه جمهوری اسلامی در عراق است. در همان زمان از نخست وزیر وقت - محمدعلی رجایی- در مصاحبه ای در باره پیشنهاد صلح ضیاءالحق و دیگران میپرسند وی میگوید :"تا برداشتن سد راه خدا (صدام) در عراق پيش خواهيم رفت"! اما این اتفاق نیفتاد و صدام ۱۵ سال بعد از پایان جنگ ایران و عراق توسط امریکاییها دستگیر، سپس محاکمه و اعدام شد.
#سعید_معدنی
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
👍28❤4👌2👎1