کینتوزی
مکس شلر
نشر ثالث
برگردان: صالح نجفی و جواد گنجی
نیچه معتقد بود آموزه عشق مسیحی چیزی جز نفرت نیست! نفرتی که جامه بدل کرده و خود را در لباس مهربانی پنهان کرده است.
در این اثر، شلر، جامعهشناس و فیلسوف آلمانی، دیدگاه نیچه علیه مسیحیت را نقد میکند. از دید شلر، مفهوم «کینتوزی» که نیچه به مسیحیت نسبت میدهد، سهم بزرگی در پدیدههای بشری دارد به طوری که بدون توجه به آن، از درک بسیاری از جنبشهای اجتماعی- سیاسی تاریخ و جهان معاصر ناتوان خواهیم بود. از مهمترین بخشهای این کتاب، تحلیل «نقد کینتوزانه» است که نه برای سازندگی و بهبود شرایط، بلکه برای تداوم شرّ انجام میشود. دیدگاه شلر، محدودیتهای گفتگو را نیز بازمینمایاند. به اعتقاد او، لایههایی از اجتماع که درست یا نادرست وضعیت فرودست را تقدیر خود میدانند، از کنش اصلاحگرانه پرهیز میکنند و علیرغم اعتراض دائمی، به تداوم وضع نامطلوب دامن میزنند. از نگاه شلر، تروریستهایی که اقدام به ترور کور میکنند، از مصادیق کینتوزیاند.
#گفتگو #کینتوزی #نقد_کینتوزانه #ترور #تروریسم #کینتوز
#مکس_شلر #نیچه
@Dialogue1402
مکس شلر
نشر ثالث
برگردان: صالح نجفی و جواد گنجی
نیچه معتقد بود آموزه عشق مسیحی چیزی جز نفرت نیست! نفرتی که جامه بدل کرده و خود را در لباس مهربانی پنهان کرده است.
در این اثر، شلر، جامعهشناس و فیلسوف آلمانی، دیدگاه نیچه علیه مسیحیت را نقد میکند. از دید شلر، مفهوم «کینتوزی» که نیچه به مسیحیت نسبت میدهد، سهم بزرگی در پدیدههای بشری دارد به طوری که بدون توجه به آن، از درک بسیاری از جنبشهای اجتماعی- سیاسی تاریخ و جهان معاصر ناتوان خواهیم بود. از مهمترین بخشهای این کتاب، تحلیل «نقد کینتوزانه» است که نه برای سازندگی و بهبود شرایط، بلکه برای تداوم شرّ انجام میشود. دیدگاه شلر، محدودیتهای گفتگو را نیز بازمینمایاند. به اعتقاد او، لایههایی از اجتماع که درست یا نادرست وضعیت فرودست را تقدیر خود میدانند، از کنش اصلاحگرانه پرهیز میکنند و علیرغم اعتراض دائمی، به تداوم وضع نامطلوب دامن میزنند. از نگاه شلر، تروریستهایی که اقدام به ترور کور میکنند، از مصادیق کینتوزیاند.
#گفتگو #کینتوزی #نقد_کینتوزانه #ترور #تروریسم #کینتوز
#مکس_شلر #نیچه
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریدریش نیچه:
«…و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟ اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است.
نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود. این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=7VUkswpdXArJexOz
و در ساند کلود به:
on.soundcloud.com/6ppJx
و در کستباکس به:
castbox.fm/vb/660834624
و برای خواندن متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
#عشق #نفرت #عشق_مسیحی #مسیحیت #نیچه #کینتوزی #عیسی
@Dialogue1402
«…و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟ اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است.
نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود. این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=7VUkswpdXArJexOz
و در ساند کلود به:
on.soundcloud.com/6ppJx
و در کستباکس به:
castbox.fm/vb/660834624
و برای خواندن متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
#عشق #نفرت #عشق_مسیحی #مسیحیت #نیچه #کینتوزی #عیسی
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«عشق یا کینتوزی؟ مسأله این است!»
اپیزود سیزدهم دیگرینامه
فریدریش نیچه:
«…و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟ اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است.
نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود. این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=m-k2seoXW9RlicHS
و در ساند کلود به:
on.soundcloud.com/6ppJx
و در کستباکس به:
castbox.fm/vb/660834624
و برای خواندن متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
#عشق #نفرت #عشق_مسیحی #مسیحیت #نیچه #کینتوزی #عیسی
@Dialogue1402
اپیزود سیزدهم دیگرینامه
فریدریش نیچه:
«…و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟ اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است.
نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود. این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=m-k2seoXW9RlicHS
و در ساند کلود به:
on.soundcloud.com/6ppJx
و در کستباکس به:
castbox.fm/vb/660834624
و برای خواندن متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
#عشق #نفرت #عشق_مسیحی #مسیحیت #نیچه #کینتوزی #عیسی
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دربارهی اخلاق مطلق و تکلیف مطلق
فریدریش نیچه:
«همه کسانی که فکر میکنند برای تأثیرگذاری لازم است از تندترین کلمات و شدیدترین لحن و واضحترین رفتار و حرکات استفاده کنند، نظیر سیاستمداران انقلابی، سوسیالیستها، واعظان مسیحی و غیرمسیحی، و به طور خلاصه تمام کسانی که به موفقیت نیمهکاره رضایت نمیدهند، از «تکالیف» سخن میگویند؛ آن هم از تکالیفی که همیشه خصلت مطلق دارند.
آنها به خوبی میدانند که بدون این کار به شور و هیجان حاد خود دست نمییابند. به همین جهت آنها همیشه به دنبال فلسفههایی از اخلاق هستند که مبلغ «امر مطلق» (categorical imperative) باشند... چون میخواهند که به آنها اعتماد مطلق داشته باشیم ابتدا نیاز دارند که خود، این اعتماد را نسبت به یک قدرت عالی به شرطی که بیچون و چرا و ذاتاً برتر باشد، به دست آورند؛ نسبت به قدرتی که دوست دارند خود را خادم آن احساس کنند و خود را همچون وسیله در اختیار آن قرار دهند... در جایی که منفعتطلبی، انقیاد و فرمانبرداری را توصیه میکند در حالی که شرف و اعتبار ظاهراً آن را منع میکند.
وقتی با تصور آلت دست قرار گرفتن توسط یک ارباب، یک حزب، یک فرقه یا یک قدرت مالی احساس شرم و سرافکندگی میکنیم - مثلاً به علت اینکه از یک خانواده ی قدیمی و مغرور هستیم - اما میخواهیم که نقش این ابزار را بازی کنیم و یا در برابر خویش و افکار عمومی مجبوریم که بازی کنیم، نیاز به اصولی موثر و مهیج داریم که بتوانیم هر لحظه از آن سخن برانیم. اصولی مطلقاً آمرانه و دستوری که بتوانیم به آنها گردن نهیم و بدون شرمندگی خود را مطیع آنها نشان دهیم. هر نوع بندگی کمی ظریف، خود را وابسته به امر مطلق می کند و خود را دشمن خونی کسانی نشان میدهد که میخواهند خصلت قطعی و مطلق بودن را از تکلیف سلب کنند. این را مصلحت از آنها میخواهد...»
حکمت شادان / کتاب اول / تکلیف مطلق
برگردان از حامد فولادوند، جمال آلاحمد و سعید کامران
#اخلاق #دین #اخلاق_بدون_دین #اخلاق_مطلق #امر_مطلق #نیچه #کانت #اخلاقیات #نظریه_اخلاقی #مدارا #رواداری
@dialogue1402
فریدریش نیچه:
«همه کسانی که فکر میکنند برای تأثیرگذاری لازم است از تندترین کلمات و شدیدترین لحن و واضحترین رفتار و حرکات استفاده کنند، نظیر سیاستمداران انقلابی، سوسیالیستها، واعظان مسیحی و غیرمسیحی، و به طور خلاصه تمام کسانی که به موفقیت نیمهکاره رضایت نمیدهند، از «تکالیف» سخن میگویند؛ آن هم از تکالیفی که همیشه خصلت مطلق دارند.
آنها به خوبی میدانند که بدون این کار به شور و هیجان حاد خود دست نمییابند. به همین جهت آنها همیشه به دنبال فلسفههایی از اخلاق هستند که مبلغ «امر مطلق» (categorical imperative) باشند... چون میخواهند که به آنها اعتماد مطلق داشته باشیم ابتدا نیاز دارند که خود، این اعتماد را نسبت به یک قدرت عالی به شرطی که بیچون و چرا و ذاتاً برتر باشد، به دست آورند؛ نسبت به قدرتی که دوست دارند خود را خادم آن احساس کنند و خود را همچون وسیله در اختیار آن قرار دهند... در جایی که منفعتطلبی، انقیاد و فرمانبرداری را توصیه میکند در حالی که شرف و اعتبار ظاهراً آن را منع میکند.
وقتی با تصور آلت دست قرار گرفتن توسط یک ارباب، یک حزب، یک فرقه یا یک قدرت مالی احساس شرم و سرافکندگی میکنیم - مثلاً به علت اینکه از یک خانواده ی قدیمی و مغرور هستیم - اما میخواهیم که نقش این ابزار را بازی کنیم و یا در برابر خویش و افکار عمومی مجبوریم که بازی کنیم، نیاز به اصولی موثر و مهیج داریم که بتوانیم هر لحظه از آن سخن برانیم. اصولی مطلقاً آمرانه و دستوری که بتوانیم به آنها گردن نهیم و بدون شرمندگی خود را مطیع آنها نشان دهیم. هر نوع بندگی کمی ظریف، خود را وابسته به امر مطلق می کند و خود را دشمن خونی کسانی نشان میدهد که میخواهند خصلت قطعی و مطلق بودن را از تکلیف سلب کنند. این را مصلحت از آنها میخواهد...»
حکمت شادان / کتاب اول / تکلیف مطلق
برگردان از حامد فولادوند، جمال آلاحمد و سعید کامران
#اخلاق #دین #اخلاق_بدون_دین #اخلاق_مطلق #امر_مطلق #نیچه #کانت #اخلاقیات #نظریه_اخلاقی #مدارا #رواداری
@dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدایان روی زمین
دیگرینامه
اپیزود ۲۵
فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، در بخشی از کتاب مشهور خود به نام «تبارشناسی اخلاق» از منظری روانشناختی به اهمیت آیین پرستش نیاکان میپردازد. او مفهوم «بد-وجدانی» (یا bad consciousness) را در هر نوع احساس دینی بسیار مهم و محوری میشمارد و معتقد است که همواره امروزیها نسبت به پیشینیان خود نوعی بد- وجدانی دارند؛ نوعی دین که باید ادا شود.
این احساس دین یا وامداری نسبت به نسلهای قبلی، وقتی صورت آیینی به خود میگیرد، به اعتقاد نیچه کهنترین شکل دینورزی را موجب میشود؛ یعنی آیین پرستش نیاکان که از دید یک ناظر بیرونی، چیزی جز یک شکل از کیش پرستش شخصیت نیست. البته شخصیتهایی که در مقام پدر یا مادر به نسلهای قبلی تعلق داشتند. نیچه مینویسد:
«رابطه حقوقی خصوصی میان بدهکار و بستانکار که پیش از این از آن بسیار گفتیم، از دیدگاه شیوه دید و درنگ تاریخی همچون رابطهای تفسیر شد که برای ما مردمان مدرن چهبسا درنیافتنیترین چیزهاست: یعنی رابطه اکنونیان با پیشینیان خود. در میان قومهای نخستین، هر نسل زنده همواره در برابر نسلهای پیشین، و بهویژه در برابر نسل آغازین بنیادگذار قوم، حقوقی بر گردن خود میدید.
در میان ایشان این باور فرمانروا بود که تنها از راه فداکاری و کوششهای نیاکان است که قومیتی هست و میباید با فداکاری و کوشش دین خود را بدانها پرداخت؛ بدینسان آدمی بر گردن خود دینی را میبیند که پیوسته بزرگتر میشود. زیرا که این پیشینیان با زندگانی پایدار خود همچون ارواح نیرومند، همچنان از نیروی خود به قوم خود بهرهها و مایههای تازه میرسانند. چهبسا [به چشم ما] بیهوده اما...»
برای مطالعه متن کامل این اپیزود رجوع کنید به:
dialog.tavaana.org/others-25/
و برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/MJlPyt7vV2Y?si=c1EtjFTsYaUIxJrz
و برای شنیدن نسخهی کامل در کستباکس به:
castbox.fm/vb/692209025
و برای شنیدن نسخهی کامل در ساند کلود به:
https://on.soundcloud.com/cQqUFmsfXMA5Y8iA8
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #کوش_پیل_دندان #فرعون #پرستش_نیاکان #نیاپرستی #نیچه #فریدریش_نیچه #تبارشناسی_اخلاق #بدوجدانی #خدا #خدایان
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود ۲۵
فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، در بخشی از کتاب مشهور خود به نام «تبارشناسی اخلاق» از منظری روانشناختی به اهمیت آیین پرستش نیاکان میپردازد. او مفهوم «بد-وجدانی» (یا bad consciousness) را در هر نوع احساس دینی بسیار مهم و محوری میشمارد و معتقد است که همواره امروزیها نسبت به پیشینیان خود نوعی بد- وجدانی دارند؛ نوعی دین که باید ادا شود.
این احساس دین یا وامداری نسبت به نسلهای قبلی، وقتی صورت آیینی به خود میگیرد، به اعتقاد نیچه کهنترین شکل دینورزی را موجب میشود؛ یعنی آیین پرستش نیاکان که از دید یک ناظر بیرونی، چیزی جز یک شکل از کیش پرستش شخصیت نیست. البته شخصیتهایی که در مقام پدر یا مادر به نسلهای قبلی تعلق داشتند. نیچه مینویسد:
«رابطه حقوقی خصوصی میان بدهکار و بستانکار که پیش از این از آن بسیار گفتیم، از دیدگاه شیوه دید و درنگ تاریخی همچون رابطهای تفسیر شد که برای ما مردمان مدرن چهبسا درنیافتنیترین چیزهاست: یعنی رابطه اکنونیان با پیشینیان خود. در میان قومهای نخستین، هر نسل زنده همواره در برابر نسلهای پیشین، و بهویژه در برابر نسل آغازین بنیادگذار قوم، حقوقی بر گردن خود میدید.
در میان ایشان این باور فرمانروا بود که تنها از راه فداکاری و کوششهای نیاکان است که قومیتی هست و میباید با فداکاری و کوشش دین خود را بدانها پرداخت؛ بدینسان آدمی بر گردن خود دینی را میبیند که پیوسته بزرگتر میشود. زیرا که این پیشینیان با زندگانی پایدار خود همچون ارواح نیرومند، همچنان از نیروی خود به قوم خود بهرهها و مایههای تازه میرسانند. چهبسا [به چشم ما] بیهوده اما...»
برای مطالعه متن کامل این اپیزود رجوع کنید به:
dialog.tavaana.org/others-25/
و برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/MJlPyt7vV2Y?si=c1EtjFTsYaUIxJrz
و برای شنیدن نسخهی کامل در کستباکس به:
castbox.fm/vb/692209025
و برای شنیدن نسخهی کامل در ساند کلود به:
https://on.soundcloud.com/cQqUFmsfXMA5Y8iA8
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #کوش_پیل_دندان #فرعون #پرستش_نیاکان #نیاپرستی #نیچه #فریدریش_نیچه #تبارشناسی_اخلاق #بدوجدانی #خدا #خدایان
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق یا کینتوزی؟ مساله این است!
دیگرینامه
اپیزود سیزدهم
فریدریش نیچه:
«و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟
اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است. نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود.
این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
در این اپیزود به مفهوم «کینتوزی» (Ressentiment) آن گونه که نیچه در «تبارشناسی اخلاق» معرفی میکند میپردازیم. نیچه معتقد بود که یهودیت متأخر، نفرتی از رومیان حاکم پیدا کرد که به موجب آن تمامی ارزشهای بشری را واژگون کرد و از آن مسیحیت و شاخههای مختلف آن را ساخت.
برای مطالعهی متن این اپیزود رجوع کنید به:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
و برای شنیدن در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=A-kGklv6l85OBHnH
و برای شنیدن در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/660834624
و برای شنیدن در ساند کلود به:
https://on.soundcloud.com/6ppJx
مراجعه کنید.
#رواداری #مسیحیت #عشق #عشق_مسیحی #ایمان #نیچه #فریدریش_نیچه #کینتوزی #اخلاق_بردگان #قیام_اخلاقی_بردگان
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود سیزدهم
فریدریش نیچه:
«و اما این است آنچه روی داده: از تنه آن درخت انتقام و نفرت، آن درخت نفرت یهودی، آن عمیقترین و والاترین همه نفرتها، آن نفرت که آرمانها میآفریند و ارزشها را دگرگون میسازد، و هرگز همتایی بر زمین نداشت، چیزی به همان بیهمتایی رویید، عشقی تازه، عمیقترین و والاترین نوع عشق: و از کدام تنه به جز این میتوانست روییده باشد؟
اما گمان نبریم که آن عشق در مقام نفی آن عطش انتقام و در ضدیت با نفرت یهودی بالیده است. نه! درست برعکس، این عشق چونان تاجی بر سر آن نفرت بود. تاجی ظفرنمون که در روشنای محض و آفتاب جهانتاب در پهندشت عالم پدیدار گشت. گویی این عشق در بلندای روشنی، در پی غایات آن نفرت میرفت. در پی ظفر و غارت و اغفال با همان میل شدید که ریشههای آن نفرت را واداشت در هرآنچه عمق داشت و شر بود کاملتر و حریصتر فرو رود.
این عیسای ناصری، این انجیل زنده عشق، این منجی موعود که برای فقیران و بیماران و گناهکاران، بهجت و ظفر به ارمغان آورد. آیا او مظهر شومترین و مقاومتسوزترین اغفال نبود؟! اغفال و انحرافی به جانب آن ارزشهای یهودی و جعل آرمانهای تازه!؟ آيا بنیاسرائیل به میانجی همین منجی، این به ظاهر خصم ویرانگر اسرائیل، به هدف نهایی کینهجویی والای خویش نرسیده است!؟»
در این اپیزود به مفهوم «کینتوزی» (Ressentiment) آن گونه که نیچه در «تبارشناسی اخلاق» معرفی میکند میپردازیم. نیچه معتقد بود که یهودیت متأخر، نفرتی از رومیان حاکم پیدا کرد که به موجب آن تمامی ارزشهای بشری را واژگون کرد و از آن مسیحیت و شاخههای مختلف آن را ساخت.
برای مطالعهی متن این اپیزود رجوع کنید به:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_13/
و برای شنیدن در یوتیوب به:
https://youtu.be/0ORSkk97X5M?si=A-kGklv6l85OBHnH
و برای شنیدن در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/660834624
و برای شنیدن در ساند کلود به:
https://on.soundcloud.com/6ppJx
مراجعه کنید.
#رواداری #مسیحیت #عشق #عشق_مسیحی #ایمان #نیچه #فریدریش_نیچه #کینتوزی #اخلاق_بردگان #قیام_اخلاقی_بردگان
@Dialogue1402
فریدریش نیچه یکی از فیلسوفان بزرگ قرن نوزدهم است که تاثیر زیادی بر فلسفه، ادبیات و اندیشههای اجتماعی گذاشته است.
آثار نیچه بر روی موضوعاتی چون نقد مذهب، اخلاق، قدرت، اراده و فردیت متمرکز است.
یکی از مفاهیم مرکزی در فلسفه نیچه، اراده معطوف به قدرت است. او معتقد بود که تمام زندگی و کنشهای انسانها توسط این اراده هدایت میشود. نیچه بر این باور بود که هر فرد باید به دنبال تحقق قدرت و تواناییهای خود باشد.
نیچه مفهوم ابر انسان را به عنوان فردی که از محدودیتهای اخلاقی و اجتماعی فراتر رفته و به خودشناسی و خودسازی دست یافته است، معرفی میکند. ابر انسان نمادی از انسانیت برتر است که به دنبال ارزشها و اهداف خود میرود و از وابستگی به نظامهای اخلاقی سنتی آزاد است.
نیچه به شدت منتقد مذهب و اعتقادات دینی بود. یکی از معروفترین اظهارات او این است که "خدا مرده است" (Gott ist tot). او معتقد بود که اعتقاد به خدا و ارزشهای سنتی دینی مانع از رشد و تکامل فردی و اجتماعی میشود و این اظهارات او را به عنوان یک خداناباور معرفی میکند.
#نیچه #فلسفه #اگزیستانسیالیسم #خداناباوری #نقد_دین #ابر_انسان #چنین_گفت_زرتشت
@Dialogue1402
آثار نیچه بر روی موضوعاتی چون نقد مذهب، اخلاق، قدرت، اراده و فردیت متمرکز است.
یکی از مفاهیم مرکزی در فلسفه نیچه، اراده معطوف به قدرت است. او معتقد بود که تمام زندگی و کنشهای انسانها توسط این اراده هدایت میشود. نیچه بر این باور بود که هر فرد باید به دنبال تحقق قدرت و تواناییهای خود باشد.
نیچه مفهوم ابر انسان را به عنوان فردی که از محدودیتهای اخلاقی و اجتماعی فراتر رفته و به خودشناسی و خودسازی دست یافته است، معرفی میکند. ابر انسان نمادی از انسانیت برتر است که به دنبال ارزشها و اهداف خود میرود و از وابستگی به نظامهای اخلاقی سنتی آزاد است.
نیچه به شدت منتقد مذهب و اعتقادات دینی بود. یکی از معروفترین اظهارات او این است که "خدا مرده است" (Gott ist tot). او معتقد بود که اعتقاد به خدا و ارزشهای سنتی دینی مانع از رشد و تکامل فردی و اجتماعی میشود و این اظهارات او را به عنوان یک خداناباور معرفی میکند.
#نیچه #فلسفه #اگزیستانسیالیسم #خداناباوری #نقد_دین #ابر_انسان #چنین_گفت_زرتشت
@Dialogue1402
در واکنش به نقلی که از نیچه کردیم، مخاطبی چنین نوشته است: «برادر لوسیفر و نوچههاش و وسوسههای شیطانیاش جهان رو بلعیده…»
آنچه از کتاب «تبارشناسی اخلاق» اثر نیچه نقل کرده بودیم درباره ربط بیخدایی با احساس بیگناهی بود. نیچه میگوید که ادیان با بدوجدانی کار میکنند؛ بنابراین ادیان و به ویژه باورمندی به خداوند یکتا، با تزریق بدوجدانی به انسانها همراه بوده است. آیین «اعتراف» در مسیحیت بازتاب اهمیت همین بدوجدانی در مسیحیست. کشیشان «اقرارنیوش» استخدام میشدند و یکی از وظایف روزانه این کشیشان، شنیدن اعتراف شهروندان به گناه بود! آنها برای شهروند اقرارکرده به گناه، دعایی میخواندند و از خداوند برای او طلب آمرزش میکردند.
حرف نیچه این است که دین با تزریق بدوجدانی به آدمها کار میکند. به همین علت میگوید که بیخدا بودن، یا بیدین بودن، با بیپروایی در لذت بردن از زندگی قرین است. کسی که دین و پیغمبر ندارد، در لذدت بردن از زندگی احساس گناه نخواهد کرد.
این مخاطب ما با نام بردن از «لوسیفر»، مطرح شدن این مضامین را به شیطان نسبت داده است؛ بعضی دیگر از مخاطبان گفتوشنود، راجع به سرنوشت تراژیک نیچه، سوالات کنایهآمیز پرسیدهاند. شما چه فکر میکنید؟ آیا «شیطان» شک در وجود خداوند را گسترش میدهد؟ یا عقیده نیچه، «قابل تامل» است؟
#گفتگو #رواداری #بی_خدایی #آتئیسم #نیچه #شیطان #لوسیفر
@Dialogue1402
آنچه از کتاب «تبارشناسی اخلاق» اثر نیچه نقل کرده بودیم درباره ربط بیخدایی با احساس بیگناهی بود. نیچه میگوید که ادیان با بدوجدانی کار میکنند؛ بنابراین ادیان و به ویژه باورمندی به خداوند یکتا، با تزریق بدوجدانی به انسانها همراه بوده است. آیین «اعتراف» در مسیحیت بازتاب اهمیت همین بدوجدانی در مسیحیست. کشیشان «اقرارنیوش» استخدام میشدند و یکی از وظایف روزانه این کشیشان، شنیدن اعتراف شهروندان به گناه بود! آنها برای شهروند اقرارکرده به گناه، دعایی میخواندند و از خداوند برای او طلب آمرزش میکردند.
حرف نیچه این است که دین با تزریق بدوجدانی به آدمها کار میکند. به همین علت میگوید که بیخدا بودن، یا بیدین بودن، با بیپروایی در لذت بردن از زندگی قرین است. کسی که دین و پیغمبر ندارد، در لذدت بردن از زندگی احساس گناه نخواهد کرد.
این مخاطب ما با نام بردن از «لوسیفر»، مطرح شدن این مضامین را به شیطان نسبت داده است؛ بعضی دیگر از مخاطبان گفتوشنود، راجع به سرنوشت تراژیک نیچه، سوالات کنایهآمیز پرسیدهاند. شما چه فکر میکنید؟ آیا «شیطان» شک در وجود خداوند را گسترش میدهد؟ یا عقیده نیچه، «قابل تامل» است؟
#گفتگو #رواداری #بی_خدایی #آتئیسم #نیچه #شیطان #لوسیفر
@Dialogue1402
دینها همگی نظامهای بیرحمیاند…
«آنگاه که انسان چون ضروری مییافت که چیزی را در خاطر بنشاند، این کار جز با خون ریختن و شکنجه دادن و قربانیکردن ازپیش نمیرفت؛ هولناکترین قربانگریها و گروگانگذاریها - از جمله قربان کردن نخستزادهها - دلآشوبترین اندامبُریها - برای مثال اخته کردن - سنگدلانهترین آیینگزاریهای همه فرقههای دینی - و دینها همگی در زیرینترین زمینه خویش، نظامهای بیرحمیاند - ریشه این همه در آن غریزهایست که پی برده بود همانا درد، نیرومندترین دستیار حافظه است… »
فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی و منتقد رادیکال سنتهای دینی، در جستار دوم از «تبارشناسی اخلاق» جمله صریحی را به صورت معترضه مطرح میکند: «دینها همگی نظامهای بیرحمیاند!» او اعتقاد دارد که چیزی «ترسناکتر و هولانگیزتر از فن حافظهسازی» در سراسر تاریخ بشر وجود نداشته است و آیینهای زهد همگی در واقع تکنیکهای حافظهسازی بودهاند. ادیان به عنوان تجلی آیینهای زهد، با آفریدن سختترین رنجهای خودساخته و خودخواسته، و تحمیل آن به انسانها، بنابراین «همگی نظامهای بیرحمیاند»
اگرچه ما ایرانیان با تجربه یک حکومت ستمگر دینی مایلیم که با این جملات همدلی کنیم، اما آنچه نیچه میگوید بر چند اندیشه کلان استوار است که همگی میتوانند نقد و رد شوند. از جمله این اندیشه که ادیان با تزریق بدوجدانی کار میکنند و با فن حافظهسازی یا تاریخپردازی، تلاش میکنند که خود را محق جلوه دهند.
شما چه فکر میکنید؟
آیا صرفنظر از تجربه تاریخی خود، دیدگاه نیچه را قابل دفاع میدانید؟
#رواداری #گفتگو #دین #نقد_دین #نیچه #خشونت_دینی
@dialogue1402
«آنگاه که انسان چون ضروری مییافت که چیزی را در خاطر بنشاند، این کار جز با خون ریختن و شکنجه دادن و قربانیکردن ازپیش نمیرفت؛ هولناکترین قربانگریها و گروگانگذاریها - از جمله قربان کردن نخستزادهها - دلآشوبترین اندامبُریها - برای مثال اخته کردن - سنگدلانهترین آیینگزاریهای همه فرقههای دینی - و دینها همگی در زیرینترین زمینه خویش، نظامهای بیرحمیاند - ریشه این همه در آن غریزهایست که پی برده بود همانا درد، نیرومندترین دستیار حافظه است… »
فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی و منتقد رادیکال سنتهای دینی، در جستار دوم از «تبارشناسی اخلاق» جمله صریحی را به صورت معترضه مطرح میکند: «دینها همگی نظامهای بیرحمیاند!» او اعتقاد دارد که چیزی «ترسناکتر و هولانگیزتر از فن حافظهسازی» در سراسر تاریخ بشر وجود نداشته است و آیینهای زهد همگی در واقع تکنیکهای حافظهسازی بودهاند. ادیان به عنوان تجلی آیینهای زهد، با آفریدن سختترین رنجهای خودساخته و خودخواسته، و تحمیل آن به انسانها، بنابراین «همگی نظامهای بیرحمیاند»
اگرچه ما ایرانیان با تجربه یک حکومت ستمگر دینی مایلیم که با این جملات همدلی کنیم، اما آنچه نیچه میگوید بر چند اندیشه کلان استوار است که همگی میتوانند نقد و رد شوند. از جمله این اندیشه که ادیان با تزریق بدوجدانی کار میکنند و با فن حافظهسازی یا تاریخپردازی، تلاش میکنند که خود را محق جلوه دهند.
شما چه فکر میکنید؟
آیا صرفنظر از تجربه تاریخی خود، دیدگاه نیچه را قابل دفاع میدانید؟
#رواداری #گفتگو #دین #نقد_دین #نیچه #خشونت_دینی
@dialogue1402