✍️به بهانه روز بتن و به یاد دكتر قالیبافیان
🖊محمدرضا اسلامی
✔️🔹یک - بهار 1378 بود و عطر اردیبهشت در هوا. نشستی در ساختمان وزارت مسکن قرار بود برگزار بشود و درباره مراحل طراحی سازۀ برج میلاد صحبت شود.
دکتر #ارسلان_قهرمانی از شیراز آمده بود و در مورد طراحی فونداسیون برج توضیح داد و اینکه مشخصات خاک آن منطقه، چه بوده و چرا شمع در طراحی بکار نرفته است.
مهندس #بهمن_حقیقی هم از اصفهان آمده بود و درباره طراحی سازه و استفاده از تجارب دیگر کشورها توضیح داد.
در فاصله تنفس جلسه و وقت پذیرایی ، در لابی محل برگزاری نشست، در میان میهمانان، مردی بود که توجه را جلب می کرد.
یک سیبیل واقعا بلند و تا بناگوش رسیده و کتی که بر روی دوش انداخته بود (و نپوشیده بود) ، و تو گویی به سیاق داش آکل، چهره ای است که این روزها دیگر چندان باب نیست. چهره ای پر جذبه . از یکی از دوستان پرسیدم ایشان کیست؟ گفت مهندس قالیبافیان است. [آری واژه ی «مهندس» چه برازنده او بود]
✔️🔹دو- بهار 1379 بود و بوی بتن ریزی در کارگاه برج به هوا بود و صدای آرماتورهایی که با جرثقیل به آسمان می رفت تا متر به متر به ارتفاع برج افزوده شود.
در محوطه کارگاه دکتر قالیبافیان به همراه عده ای از دانشجویان دانشکده فنی در حال بازگشت از بازديد بودند. چهره ها خندان و روشن ، از دیدار مراحل اجرای پروژه. مهندس خیامیان دعوت گرفت که قبل از رفتن، به دفتر کارگاه بروند (و چه نیک احترام کرد ایشان را ).
در دفتر کارگاه، مهندس خیامیان پرسید چه خبر؟
دکتر قالیبافیان جواب داد:
"طاعت از دست نیاید، گُنهی باید کرد /
در دلِ دوست به هر شیوه، رهی باید کرد
گفتیم بچه ها رو بیاریم و مراحل اجرای سازه رو ببینند. به هر حال طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد! "
از این خوش ذوقی در پاسخ و زیبنده سخن گفتن، در میانه ی صدای بتن و آرماتور، سرشار از لذت می شدی.
✔️🔹سه- خرداد 1383 بود و فراخوانی رسیده بود برای ارایه مقاله در سمیناری در #پژوهشگاه_زلزله ، تحت عنوان بررسی دستورالعمل مقاوم سازی. کارهای سازه برج از بتن به فولاد رسیده بود و به اتفاق مهندس رحیمی نیا مقاله ای تنظيم شد در خصوص اتصالات سازه. اینکه به چه والذاریاتی واشرهای
DTI
را به رغم تحریم و با واسطه ی یک شرکت اروپایی، از آمریکا خریده و در سازه بکار رفته است. روز قبل از سمینار، تلفن زنگ زد. خانمی بود از پژوهشگاه زلزله. گفت:
برنامه ی ما عوض شده و بجای سمینار می خواهیم یک کارگاه داشته باشیم (در طبقه ی بالای پژوهشگاه) تا اساتید بتوانند بیشتر (و راحت تر) با هم گفتگو و تبادل نظر داشته باشند، لذا لطفا دانشجویان خود را با خود به همراه نیاورید! گفتم من که دانشجویی ندارم ولی چشم.
روز سمینار، وارد سالن برگزاری که شدم جَو سمینار کاملا مرا گرفت. یک میز گرد، که همه ی اساتید بزرگوار بر گرد آن بودند و هر کس به نوبت ارایه می کرد. به چند دانشجوی دکترا هم اجازه داده بودند که گوشه ای (مثل طفلان مسلم) بنشینند و گوش فرا بدهند. آن زمان مثل الان نبود که دانشجوی دکترا، مثل باران و تگرگ باریدن گرفته باشد. دانشجوی دکترا شدن، داستانی داشت و ارجی.
وسط صبحتهای یکی از اساتید درباره ضریب آلفا، یکی از دانشجوهای دکترا دست بلند کرد و توضیحاتی داد. با نگاهِ به انواعِ عتاب آلوده (به تعبیر حافظ) چنان نگاهی کردند به این برادر که یعنی: حرف می زنی؟ وسط گفتگوی بزرگان؟
همه ی اینها منجر شد که وقتی نوبت به ارایه من رسید خیلی پراسترس و بد ارایه کردم. خاطرم هست که اسلاید ها با عجله جلو و عقب می شد و تلاش كه صدا نلرزد و ... یک دست و پا چلفتگی تمام عیار. گشتاور به انگلیسی می شود
Torque (تُرک)
و توضیح دادم که برای کنترل اعمال گشتاورِ لازم به پیچ (به تعبیر کارگاهی ها: ترک زنی) روشهای مختلفی هست، و ما این واشرهای مخصوص را از آمریکا خریده و استفاده کرده ایم.
در پایان پرزنته هم تشکر کرده و جمله ای گفتم مبنی بر اینکه ببخشید اگر ارایه ی خوبی نداشتم.
جلسه تمام شد و در بازه ی پذیرایی و تنفس، (کلافه) ایستاده بودم که دکتر قالیبافیان به سمتم آمد. با همان چهره ی گشاده سر صبحت را باز کرد که: «آقای مهندس شما چرا اینقدر در پرزنته تُرک ها رو كتك زدید. آخر چرا ترک ها رو می زنید؟!» بعد از این شوخی، به جدیت گفت: «آقای مهندس شما در پایان گفتی ببخشید ارایه ام خوب نبود. بسیار هم خوب بود. خیلی هم خوب بود. حواست باشه كه تا آخر عمر حرفه ای ات ممکنه در ده ها جا، صحبت و سخنرانی کنی، دیگه هرگز نگو ببخشید بد صحبت کردم. خیلی هم خوب بودی. خیلی عالی.»
این کلمات آن لحظات ، در لابی طبقه ی بالای پژوهشگاه زلزله، انگار هرگز از خاطر محو نمی شود. نحوه ى برخورد اميد دهنده و انرژى بخش.
(قسمت دوم یادداشت در پایین🔻 )
@solseghalam
🖊محمدرضا اسلامی
✔️🔹یک - بهار 1378 بود و عطر اردیبهشت در هوا. نشستی در ساختمان وزارت مسکن قرار بود برگزار بشود و درباره مراحل طراحی سازۀ برج میلاد صحبت شود.
دکتر #ارسلان_قهرمانی از شیراز آمده بود و در مورد طراحی فونداسیون برج توضیح داد و اینکه مشخصات خاک آن منطقه، چه بوده و چرا شمع در طراحی بکار نرفته است.
مهندس #بهمن_حقیقی هم از اصفهان آمده بود و درباره طراحی سازه و استفاده از تجارب دیگر کشورها توضیح داد.
در فاصله تنفس جلسه و وقت پذیرایی ، در لابی محل برگزاری نشست، در میان میهمانان، مردی بود که توجه را جلب می کرد.
یک سیبیل واقعا بلند و تا بناگوش رسیده و کتی که بر روی دوش انداخته بود (و نپوشیده بود) ، و تو گویی به سیاق داش آکل، چهره ای است که این روزها دیگر چندان باب نیست. چهره ای پر جذبه . از یکی از دوستان پرسیدم ایشان کیست؟ گفت مهندس قالیبافیان است. [آری واژه ی «مهندس» چه برازنده او بود]
✔️🔹دو- بهار 1379 بود و بوی بتن ریزی در کارگاه برج به هوا بود و صدای آرماتورهایی که با جرثقیل به آسمان می رفت تا متر به متر به ارتفاع برج افزوده شود.
در محوطه کارگاه دکتر قالیبافیان به همراه عده ای از دانشجویان دانشکده فنی در حال بازگشت از بازديد بودند. چهره ها خندان و روشن ، از دیدار مراحل اجرای پروژه. مهندس خیامیان دعوت گرفت که قبل از رفتن، به دفتر کارگاه بروند (و چه نیک احترام کرد ایشان را ).
در دفتر کارگاه، مهندس خیامیان پرسید چه خبر؟
دکتر قالیبافیان جواب داد:
"طاعت از دست نیاید، گُنهی باید کرد /
در دلِ دوست به هر شیوه، رهی باید کرد
گفتیم بچه ها رو بیاریم و مراحل اجرای سازه رو ببینند. به هر حال طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد! "
از این خوش ذوقی در پاسخ و زیبنده سخن گفتن، در میانه ی صدای بتن و آرماتور، سرشار از لذت می شدی.
✔️🔹سه- خرداد 1383 بود و فراخوانی رسیده بود برای ارایه مقاله در سمیناری در #پژوهشگاه_زلزله ، تحت عنوان بررسی دستورالعمل مقاوم سازی. کارهای سازه برج از بتن به فولاد رسیده بود و به اتفاق مهندس رحیمی نیا مقاله ای تنظيم شد در خصوص اتصالات سازه. اینکه به چه والذاریاتی واشرهای
DTI
را به رغم تحریم و با واسطه ی یک شرکت اروپایی، از آمریکا خریده و در سازه بکار رفته است. روز قبل از سمینار، تلفن زنگ زد. خانمی بود از پژوهشگاه زلزله. گفت:
برنامه ی ما عوض شده و بجای سمینار می خواهیم یک کارگاه داشته باشیم (در طبقه ی بالای پژوهشگاه) تا اساتید بتوانند بیشتر (و راحت تر) با هم گفتگو و تبادل نظر داشته باشند، لذا لطفا دانشجویان خود را با خود به همراه نیاورید! گفتم من که دانشجویی ندارم ولی چشم.
روز سمینار، وارد سالن برگزاری که شدم جَو سمینار کاملا مرا گرفت. یک میز گرد، که همه ی اساتید بزرگوار بر گرد آن بودند و هر کس به نوبت ارایه می کرد. به چند دانشجوی دکترا هم اجازه داده بودند که گوشه ای (مثل طفلان مسلم) بنشینند و گوش فرا بدهند. آن زمان مثل الان نبود که دانشجوی دکترا، مثل باران و تگرگ باریدن گرفته باشد. دانشجوی دکترا شدن، داستانی داشت و ارجی.
وسط صبحتهای یکی از اساتید درباره ضریب آلفا، یکی از دانشجوهای دکترا دست بلند کرد و توضیحاتی داد. با نگاهِ به انواعِ عتاب آلوده (به تعبیر حافظ) چنان نگاهی کردند به این برادر که یعنی: حرف می زنی؟ وسط گفتگوی بزرگان؟
همه ی اینها منجر شد که وقتی نوبت به ارایه من رسید خیلی پراسترس و بد ارایه کردم. خاطرم هست که اسلاید ها با عجله جلو و عقب می شد و تلاش كه صدا نلرزد و ... یک دست و پا چلفتگی تمام عیار. گشتاور به انگلیسی می شود
Torque (تُرک)
و توضیح دادم که برای کنترل اعمال گشتاورِ لازم به پیچ (به تعبیر کارگاهی ها: ترک زنی) روشهای مختلفی هست، و ما این واشرهای مخصوص را از آمریکا خریده و استفاده کرده ایم.
در پایان پرزنته هم تشکر کرده و جمله ای گفتم مبنی بر اینکه ببخشید اگر ارایه ی خوبی نداشتم.
جلسه تمام شد و در بازه ی پذیرایی و تنفس، (کلافه) ایستاده بودم که دکتر قالیبافیان به سمتم آمد. با همان چهره ی گشاده سر صبحت را باز کرد که: «آقای مهندس شما چرا اینقدر در پرزنته تُرک ها رو كتك زدید. آخر چرا ترک ها رو می زنید؟!» بعد از این شوخی، به جدیت گفت: «آقای مهندس شما در پایان گفتی ببخشید ارایه ام خوب نبود. بسیار هم خوب بود. خیلی هم خوب بود. حواست باشه كه تا آخر عمر حرفه ای ات ممکنه در ده ها جا، صحبت و سخنرانی کنی، دیگه هرگز نگو ببخشید بد صحبت کردم. خیلی هم خوب بودی. خیلی عالی.»
این کلمات آن لحظات ، در لابی طبقه ی بالای پژوهشگاه زلزله، انگار هرگز از خاطر محو نمی شود. نحوه ى برخورد اميد دهنده و انرژى بخش.
(قسمت دوم یادداشت در پایین🔻 )
@solseghalam
✔️🔹چهار- پس از آن سال، هر سال #روز_بتن، می دیدیم که دکتر قالیبافیان در مراسم های مربوط به اين روز، چه به مهر با دانشجویان جوان به گفتگو می نشیند. چه اندازه دوست داشت کشور را و جوانانش را.
در این سالها فرصت كار كردن با مهندسین مختلفی در ژاپن و آمریکا فراهم شده. ذهن مهندسین به لحاظ مدل های ریاضی که با آنها کار می کنند، (عموما) ناتوان می شود از برقراری ارتباط انسانی. رفتارهایی خشک و بعضا تند. اما این جنس رفتار، از آن چهره ی پرابهت را گاه می توان (این سو و آن سو) دید. آنها که به جوانان (تا حرف می زنند) عتاب آلوده نگاه نمی کنند. آنها که جرات و جسارت و حرکت را الهام می بخشند به دیگران.
نه روی ترش و خُلق تنگ را.
خدایش رحمت کناد و بر آب و خاک ایران از این قبیله بیفزاید.
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
✔️اطلاعات در مورد سابقه و کارهای دکتر قالیبافیان در دانشكده فنى در این صفحه ویکیپدیا🔻
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/مهدی_قالیبافیان
✔️این نوع انس با ادبیات فارسی را در جناب #مهندس_معین_فر هم می شد دید. عزیزانی که علاوه بر تحصیل مهندسی در غرب (یا شرق) با عصاره فرهنگ و ادب ایران زمین انس دايم داشتند.
در این سالها فرصت كار كردن با مهندسین مختلفی در ژاپن و آمریکا فراهم شده. ذهن مهندسین به لحاظ مدل های ریاضی که با آنها کار می کنند، (عموما) ناتوان می شود از برقراری ارتباط انسانی. رفتارهایی خشک و بعضا تند. اما این جنس رفتار، از آن چهره ی پرابهت را گاه می توان (این سو و آن سو) دید. آنها که به جوانان (تا حرف می زنند) عتاب آلوده نگاه نمی کنند. آنها که جرات و جسارت و حرکت را الهام می بخشند به دیگران.
نه روی ترش و خُلق تنگ را.
خدایش رحمت کناد و بر آب و خاک ایران از این قبیله بیفزاید.
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
✔️اطلاعات در مورد سابقه و کارهای دکتر قالیبافیان در دانشكده فنى در این صفحه ویکیپدیا🔻
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/مهدی_قالیبافیان
✔️این نوع انس با ادبیات فارسی را در جناب #مهندس_معین_فر هم می شد دید. عزیزانی که علاوه بر تحصیل مهندسی در غرب (یا شرق) با عصاره فرهنگ و ادب ایران زمین انس دايم داشتند.
Wikipedia
مهدی قالیبافیان
مهدی قالیبافیان (۱۳۱۴–۱۳۸۶) پدر بتن ایران و استاد برجسته مهندسی راه و ساختمان در دانشکده فنی دانشگاه تهران.
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
زاهد و
عجب و
نماز و
من و
مستی و
نیاز
- - - تا تُرا
خود زِ میان
با که عنایت باشد؟!
[حافظ علیه الرحمه]
- - -
در نقد زهد و زهدفروشی کسی آیا بیشتر از حافظ سخن گفته؟!
@solseghalam
عجب و
نماز و
من و
مستی و
نیاز
- - - تا تُرا
خود زِ میان
با که عنایت باشد؟!
[حافظ علیه الرحمه]
- - -
در نقد زهد و زهدفروشی کسی آیا بیشتر از حافظ سخن گفته؟!
@solseghalam
حافظ جان
مى گويند امروز روز بزرگداشت توست!
مگر مى شود يك روز ، روز حافظ باشد؟!
حافظ جان تو سالهاست كه روزها و ايّام و لحظه ها (آنات) را با مايى. هر روز، بيتى، غزلى، كلامى، لُغزى، چيزى از تو را زمزمه مى كنيم يا مى شنويم.
راستى "لغز"! چه انتخاب با نمكى كرده بودى. اين كلمه را برداشتى و كاشتى توى زبان فارسىِ شيرازِ هفتصد سال پيش تا روزگار رساندش و گذاشت كف دست ما !
🔹حافظ جان آيا در تاريخ اين آب و خاك، كسى بيش از تو لغز بارِ زهدفروشان و شبهه خوران كرده است؟
زاهدِ شهر بين كه چون، لقمه ى شُبهه مى خورد/
پارِ دُمش دراز باد، آن حيَوانِ خوش علف
عصباني بودى خداوكيلى ها!
ولى برادر بدان با اينكه روزگار از آن روزى كه تو در كنار ركن آباد و آبِ چشمه ى الله اكبر قدم ميزدى بسيار گذشته، اما همچنان حكايت باقى است و بساط زهدِ ريايى (آنچه از آن متنفر بودى) برقرار است و خواهد بود.
راستى حافظ جان يك گلايه هم از تو داريم.
اين يعني چه كه برداشتى و گفتى "گلعذارى ز گلستان جهان ما را بس"؟ يعنى چه كه ما را بس؟ اين چه نگاهِ حداقلى اى بوده كه تو به بعضى امور زندگى داشته اى؟
مى دانيم كه اهل قناعت بوده اى و آبروى فقر نمى برده اى، و از چشمه ى خورشيد هم تقاضا نمى كرده اى، ولى برادر اين مفهوم قناعت را نمى پسندم. يعنى چه كه "دیر مغان ما را بس"؟ چرا بس؟ يعنى چه كه " حافظ از مشربِ قسمت گله ناانصافیست". اتفاقا ما از مشرب قسمت گله داريم. و تغييرِ قسمت را خواهانيم...
▪️▪️▪️▪️
خب بگذار بيت #امروز مان را هم از ديوانت بشنويم و برويم. خب ديوان را باز كنيم ببينيم چه مى گويد:
...
عجب، اين!
مدّعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش/
کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد!
▪️▪️▪️▪️
#امروز_با_حافظ
#لغز
#روز_حافظ
@solseghalam
مى گويند امروز روز بزرگداشت توست!
مگر مى شود يك روز ، روز حافظ باشد؟!
حافظ جان تو سالهاست كه روزها و ايّام و لحظه ها (آنات) را با مايى. هر روز، بيتى، غزلى، كلامى، لُغزى، چيزى از تو را زمزمه مى كنيم يا مى شنويم.
راستى "لغز"! چه انتخاب با نمكى كرده بودى. اين كلمه را برداشتى و كاشتى توى زبان فارسىِ شيرازِ هفتصد سال پيش تا روزگار رساندش و گذاشت كف دست ما !
🔹حافظ جان آيا در تاريخ اين آب و خاك، كسى بيش از تو لغز بارِ زهدفروشان و شبهه خوران كرده است؟
زاهدِ شهر بين كه چون، لقمه ى شُبهه مى خورد/
پارِ دُمش دراز باد، آن حيَوانِ خوش علف
عصباني بودى خداوكيلى ها!
ولى برادر بدان با اينكه روزگار از آن روزى كه تو در كنار ركن آباد و آبِ چشمه ى الله اكبر قدم ميزدى بسيار گذشته، اما همچنان حكايت باقى است و بساط زهدِ ريايى (آنچه از آن متنفر بودى) برقرار است و خواهد بود.
راستى حافظ جان يك گلايه هم از تو داريم.
اين يعني چه كه برداشتى و گفتى "گلعذارى ز گلستان جهان ما را بس"؟ يعنى چه كه ما را بس؟ اين چه نگاهِ حداقلى اى بوده كه تو به بعضى امور زندگى داشته اى؟
مى دانيم كه اهل قناعت بوده اى و آبروى فقر نمى برده اى، و از چشمه ى خورشيد هم تقاضا نمى كرده اى، ولى برادر اين مفهوم قناعت را نمى پسندم. يعنى چه كه "دیر مغان ما را بس"؟ چرا بس؟ يعنى چه كه " حافظ از مشربِ قسمت گله ناانصافیست". اتفاقا ما از مشرب قسمت گله داريم. و تغييرِ قسمت را خواهانيم...
▪️▪️▪️▪️
خب بگذار بيت #امروز مان را هم از ديوانت بشنويم و برويم. خب ديوان را باز كنيم ببينيم چه مى گويد:
...
عجب، اين!
مدّعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش/
کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد!
▪️▪️▪️▪️
#امروز_با_حافظ
#لغز
#روز_حافظ
@solseghalam
بحث قدرت پاسپورت ژاپني كه مدتى پيش در خبرها آمد ولى انعكاس ضعيفي در اخبار (داخلى) داشت به يكباره در تلگرام مطرح شده و دست به دست مى شود. متني كه مدتى پيش در اين باره در كانال قرار گرفته بود بازنشر مى شود🔻
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
✍️قدرتِ پاسپورت ژاپنى🇯🇵
🖋محمدرضا اسلامى
🔹آمار جديدى كه در رتبه بندى پاسپورت كشورها منتشر شده، دلالت بر قدرتِ پاسپورت ژاپنى به عنوان "قوى ترين پاسپورت دنيا" دارد.
شهروندان ژاپن مى توانند به ١٨٠ كشور دنيا، بدون نياز به اخذ ويزا، سفر كنند!😳
تا پيش از اين، #آلمان رتبه اول قدرت پاسپورت را دارا بود و شهروندان آلمانى بدون نياز به ويزا، مى توانستند به ١٧٩ كشور دنيا سفر كنند.
ولى با يك پله ارتقاء، هم اكنون كشور #ژاپن قوى ترين پاسپورت دنيا را داراست.
🔹 بيائيد متن بالا، را جور ديگرى بخوانيم؛ دو كشورى كه در "تاريخِ معاصر" بيشترين كشت و كشتار را نسبت به كشورهاى همسايه خود روا داشتند ، و بدترين ركوردهاى خونريزى را در سابقه پدران خود ثبت دارند، از روزگارى به بعد، اهتمام خود را بجاى جنگ، به توليد/كارخانه/ اقتصاد/ارتباط مصروف كردند. و حاصلش شده ، اينكه مى بينيم.
🔹حال اين خبر بالا را، در كنار #خبر ديگرى بخوانيم:
✔️چند روز پيش نيز گزارش/خبر ديگرى منتشر شد مبني بر اينكه ، #آلمان بار دیگر چین و ژاپن را در عرصه صادرات پشتسر گذاشت و قهرمان جهان شد. آلمان ۲۴۵ میلیارد یورو "بیشتر از وارداتِ خود" ، به کشورهای جهان کالا صادر کرده است.
(لينك ها را در پائين مي گذارم🔻)
🔹چگونه عقلاىِ دو كشورى كه مى خواستنند دنيا را با جنگ فتح كنند، به جايى رسيدند كه سعادتِ شهروندانشان را با "توليد" و "اقتصاد" و "تعامل با ديگران"
تضمين كردند!
https://t.iss.one/solseghalam
#خبرخوانى
▪️▪️▪️▪️
📌پي نوشت ١: مطالب مرتبط در كانال :
✍️ آيا بمب اتم هیروشیما، حق ژاپن بود؟ ◀️
https://t.iss.one/solseghalam/986
✍️ تولد نوزاد در ژاپن در سال گذشته◀️
https://t.iss.one/solseghalam/1223
✍️مرگ از شدت کار در ژاپن- قسمت سوم◀️ https://t.iss.one/solseghalam/1099
📌پى نوشت٢: لينك خبر مربوط به صادرات كشور آلمان
https://m.dw.com/fa-ir/آلمان-قهرمان-صادرات-جهان-شد/g-42774009?xtref=http%253A%252F%252Fm.facebook.com
📌پى نوشت ٣: لينك خبر مربوط به آخرين رتبه بندى پاسپورت هاى كشورها طبق
Henley Passport Index
در ژاپن تايمز
https://www.japantimes.co.jp/news/2018/03/02/national/japan-ties-singapore-top-passport-power-ranking/#.WprpZG5OnYV
📌پى نوشت٤: رتبه سومين پاسپورت قوى متعلق به كجاست؟ كره جنوبى! بله! اين كشور (مشتركا با چند كشور ديگر) اين رتبه را تصاحب كرده است.
رتبه #انگلستان، بعد از كره جنوبى است!
مسيرِ توسعه، مسير ساده اى نيست. بر دوشِ خرد جمعى، صنعت، اقتصادِ قوى و ارتباطات بين المللى مى نشيند.
*استفاده از مطالب كانال با ذكر منبع بلامانع است.
🖋محمدرضا اسلامى
🔹آمار جديدى كه در رتبه بندى پاسپورت كشورها منتشر شده، دلالت بر قدرتِ پاسپورت ژاپنى به عنوان "قوى ترين پاسپورت دنيا" دارد.
شهروندان ژاپن مى توانند به ١٨٠ كشور دنيا، بدون نياز به اخذ ويزا، سفر كنند!😳
تا پيش از اين، #آلمان رتبه اول قدرت پاسپورت را دارا بود و شهروندان آلمانى بدون نياز به ويزا، مى توانستند به ١٧٩ كشور دنيا سفر كنند.
ولى با يك پله ارتقاء، هم اكنون كشور #ژاپن قوى ترين پاسپورت دنيا را داراست.
🔹 بيائيد متن بالا، را جور ديگرى بخوانيم؛ دو كشورى كه در "تاريخِ معاصر" بيشترين كشت و كشتار را نسبت به كشورهاى همسايه خود روا داشتند ، و بدترين ركوردهاى خونريزى را در سابقه پدران خود ثبت دارند، از روزگارى به بعد، اهتمام خود را بجاى جنگ، به توليد/كارخانه/ اقتصاد/ارتباط مصروف كردند. و حاصلش شده ، اينكه مى بينيم.
🔹حال اين خبر بالا را، در كنار #خبر ديگرى بخوانيم:
✔️چند روز پيش نيز گزارش/خبر ديگرى منتشر شد مبني بر اينكه ، #آلمان بار دیگر چین و ژاپن را در عرصه صادرات پشتسر گذاشت و قهرمان جهان شد. آلمان ۲۴۵ میلیارد یورو "بیشتر از وارداتِ خود" ، به کشورهای جهان کالا صادر کرده است.
(لينك ها را در پائين مي گذارم🔻)
🔹چگونه عقلاىِ دو كشورى كه مى خواستنند دنيا را با جنگ فتح كنند، به جايى رسيدند كه سعادتِ شهروندانشان را با "توليد" و "اقتصاد" و "تعامل با ديگران"
تضمين كردند!
https://t.iss.one/solseghalam
#خبرخوانى
▪️▪️▪️▪️
📌پي نوشت ١: مطالب مرتبط در كانال :
✍️ آيا بمب اتم هیروشیما، حق ژاپن بود؟ ◀️
https://t.iss.one/solseghalam/986
✍️ تولد نوزاد در ژاپن در سال گذشته◀️
https://t.iss.one/solseghalam/1223
✍️مرگ از شدت کار در ژاپن- قسمت سوم◀️ https://t.iss.one/solseghalam/1099
📌پى نوشت٢: لينك خبر مربوط به صادرات كشور آلمان
https://m.dw.com/fa-ir/آلمان-قهرمان-صادرات-جهان-شد/g-42774009?xtref=http%253A%252F%252Fm.facebook.com
📌پى نوشت ٣: لينك خبر مربوط به آخرين رتبه بندى پاسپورت هاى كشورها طبق
Henley Passport Index
در ژاپن تايمز
https://www.japantimes.co.jp/news/2018/03/02/national/japan-ties-singapore-top-passport-power-ranking/#.WprpZG5OnYV
📌پى نوشت٤: رتبه سومين پاسپورت قوى متعلق به كجاست؟ كره جنوبى! بله! اين كشور (مشتركا با چند كشور ديگر) اين رتبه را تصاحب كرده است.
رتبه #انگلستان، بعد از كره جنوبى است!
مسيرِ توسعه، مسير ساده اى نيست. بر دوشِ خرد جمعى، صنعت، اقتصادِ قوى و ارتباطات بين المللى مى نشيند.
*استفاده از مطالب كانال با ذكر منبع بلامانع است.
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️صنعت گردشگرى و اعداد و ارقام غم انگيز
🔹 سال گذشته شهر سانفرانسيسكو در بحث گردشگرى داراىِ بيش از ٢٥ميليون نفر توريست بوده.
آدم حسرت ميخوره وقتي ميشنوه كه درآمدِ شهر از اين صنعت، بيش از ٩ميليارد دلار بوده.
اگر بخواهيم اين عدد را با بودجه وزارت علوم ايران مقايسه كنيم، يعني فقط "يك شهر" درآمد گردشگرى اش حدود ١٣ برابر بودجه كل وزارت علوم ايران هست.
🔹 يعني اينهمه استاد و دانشگاه و دانشجو و خوابگاه و آزمايشگاه و ... بايد با يك سيزدهم درآمد گردشگرى يك شهر اداره بشه (البته اگر دلار رو ١٢هزارتومان بگيريم و بودجه وزارت علوم را هم هشت هزارميليار تومان در نظر بگيريم -كه نميدانم اينقدر تخصيص داشته يا نه؟- )
اين اعداد شدت و عمق فاجعه رو در سياستگزاري هاى بحث #گردشگرى نشان ميده.
اينكه چرا ما چنين فرصت هايي رو از دست مي دهيم؟ و اقتصاد ما بهره ى چندانى نمى بره از چنين فرصت هاى شگفتى؟ كدام كارخانه و صنعت مى تواند چنين ثروت كم هزينه اى را توليد كند؟ عمرها ميگذره و ... روزها و سالها هم .
هر شنبه يا يكشنبه در خيابانها چهره هاي مشتاق و چشمان روشن و شاداب توريست ها رو ميبينم كه با چه شعفي از پل اوكلند
Bay Bridge
ديدار ميكنند و با حسرت از ذهنم خلوتي بازار وكيل عبور ميكنه و منطقه ى بلازده ى بافت كهن و تاريخي شيراز...
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
عمر سانفرانسيسكو از عمر تهران كوتاه تره! يعني بعد از تهران تأسيس شده.
(تهران: ١٧٩٦ ميلادى؛ سانفرانسيسكو: ١٨٥٠)
و بديهى است كه مقصود از اين نوشتار، مقايسه شهرهاى ما با شهرهاي تراز اول گردشگرى دنيا نيست؛ بحث اينجاست كه گوشه اى از چنين ثروتى هم بايد نصيب شهرهاى تاريخى ايران باشد.
لينك: نمونه گزارش از آمار گردشگرى اين شهر كه براحتي در وب سايت ها، گزارشهاي مشابه اش رو مي توان ديد🔻
https://www.sftravel.com/article/san-francisco-travel-reports-record-breaking-tourism-outcomes-2017-gives-projections-2018
🔹 سال گذشته شهر سانفرانسيسكو در بحث گردشگرى داراىِ بيش از ٢٥ميليون نفر توريست بوده.
آدم حسرت ميخوره وقتي ميشنوه كه درآمدِ شهر از اين صنعت، بيش از ٩ميليارد دلار بوده.
اگر بخواهيم اين عدد را با بودجه وزارت علوم ايران مقايسه كنيم، يعني فقط "يك شهر" درآمد گردشگرى اش حدود ١٣ برابر بودجه كل وزارت علوم ايران هست.
🔹 يعني اينهمه استاد و دانشگاه و دانشجو و خوابگاه و آزمايشگاه و ... بايد با يك سيزدهم درآمد گردشگرى يك شهر اداره بشه (البته اگر دلار رو ١٢هزارتومان بگيريم و بودجه وزارت علوم را هم هشت هزارميليار تومان در نظر بگيريم -كه نميدانم اينقدر تخصيص داشته يا نه؟- )
اين اعداد شدت و عمق فاجعه رو در سياستگزاري هاى بحث #گردشگرى نشان ميده.
اينكه چرا ما چنين فرصت هايي رو از دست مي دهيم؟ و اقتصاد ما بهره ى چندانى نمى بره از چنين فرصت هاى شگفتى؟ كدام كارخانه و صنعت مى تواند چنين ثروت كم هزينه اى را توليد كند؟ عمرها ميگذره و ... روزها و سالها هم .
هر شنبه يا يكشنبه در خيابانها چهره هاي مشتاق و چشمان روشن و شاداب توريست ها رو ميبينم كه با چه شعفي از پل اوكلند
Bay Bridge
ديدار ميكنند و با حسرت از ذهنم خلوتي بازار وكيل عبور ميكنه و منطقه ى بلازده ى بافت كهن و تاريخي شيراز...
@solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
عمر سانفرانسيسكو از عمر تهران كوتاه تره! يعني بعد از تهران تأسيس شده.
(تهران: ١٧٩٦ ميلادى؛ سانفرانسيسكو: ١٨٥٠)
و بديهى است كه مقصود از اين نوشتار، مقايسه شهرهاى ما با شهرهاي تراز اول گردشگرى دنيا نيست؛ بحث اينجاست كه گوشه اى از چنين ثروتى هم بايد نصيب شهرهاى تاريخى ايران باشد.
لينك: نمونه گزارش از آمار گردشگرى اين شهر كه براحتي در وب سايت ها، گزارشهاي مشابه اش رو مي توان ديد🔻
https://www.sftravel.com/article/san-francisco-travel-reports-record-breaking-tourism-outcomes-2017-gives-projections-2018
San Francisco Travel
San Francisco Travel Reports Record Breaking Tourism Outcomes for
Total visitor volume hits 25.5 million, up 1.4 percent. Visitor spending exceeds $9.10 billion, up 1.4 percent.
✍️درباره افتتاح پل جديد در چين
#خبرخوانى
محمدرضا اسلامى
🔹پل ها و كاركردشان، گاه بيش از اتصالِ دو نقطه براى عبور یک جاده، است. اين ماجرا، زمانى است كه #پل ها، سمبلِ قدرت نمايى مى شوند. وقت هايى كه پل ، نمادِ ثروت و مهندسى و اقتدارِ حاكميت مى شود.
براى عبور جاده (ها)، راههاى گوناگونى هست. ولى گاه، راه به عبور از سازه اى ختم مى شود كه آن سازه، نمادِ قدرت است و ثروت. خلاصه ى كلام: "نماد" است.
🔹 سابقه اين ماجرا (براى مثال) در زمان صفويه هم بوده. معمارى دلبرانه ى پلى به نام سى و سه پل. هندسه و عشوه هاى انحنا و خط و مهندسى. مى شُد يك پلِ صاف و ساده باشد؛ ولى شد سى و سه پل!
🔹سى و سه پل امّا، متعلق به روزگارانِ كهن بود. به روزگار جديد، (يعني آن زمان كه پدربزرگ هاى ما متولد مى شدند)، نسلِ آقاى مهندس پوپوف و همكارانش در دانشگاه بركلى، اجزاء خليج سانفرانسيسكو را با پل هاى گلدن گيْت و
Bay Bridge (پل خليج)
و پل ريچموند
بهم دوختند.
پيرايه بستند به گوشه گوشه هاى اين خليج زيبا. پل هايى ساختند كه هنوز عبور از آنها، هيجان انگيز است.
قطعاتِ زمينِ خليج سانفرانسيسكو، حوالى هشتاد-نود سال پيش با مهندسى پل هايى عظيم بهم دوخته شد.
🔹 سى چهل سالى روزگار گذشت و جريانِ گردشِ پول در دنيا قدرى فرق كرد. ژاپنى ها هم پولدار شدند و خواستند جزيره ى چهارم مملكتِ جزيره اىِ شان را به جزيره اصلى، وصل كنند. براى اتصال جزيره شيكوكو به سرزمين اصلىِ ژاپن (هُن شو) پول درشتى بر زمين بود و طراحان زبردست و پيمانكاران قدرقدرت.
بزرگترين پل معلق دنيا به نام "آكاشى" را ژاپنى ها طراحى كردند و بسم اله ساخت را گفتند.
فونداسيون ها وسط دريا ريخته بودند و ستونها را علم كرده بودند و درحال "كابل اندازى" بودند كه زلزله ى عظيم كوبه به تاريخ ١٧ ژانويه ١٩٩٥ سر و كله اش پيدا شد و از بدشانسى، كانون زلزله نزديك پايه هاى اين پل بود... اما به هر زحمتى كه بود ژاپني ها آكاشى را (در ده سال) تمام كردند.
🔹 روزگار و چرخش گشت و گشت و جريانِ پول و اقتصاد اين بار به چين افتاده.
پولهاي عظيم و پيمانكاران قدر.
مشابه خليج سانفرانسيسكو كه به واسطه ی آن پل ها شد
Bay Area
چيني ها هم در خليج هنگ كنگ دارند يك
Bay Area
ى ديگر بنا مى كنند.
مقاله زير در نيويورك تايمز درباره ى عظمتِ اين پل جديد ٥٥ كيلومترى نوشته شده است.🔻
🔹به نكات خوبی در این مقاله #نیویورک_تایمز اشاره شده. اما پرداختن به یک گزاره در این بحث می تواند جالب و گویا باشد:
«در احداث این پل ، 400هزار تُن فولاد مصرف شده است».
مرور این ارقام باعث می شود تا به احجامِ چنین پروژه عظیمی، واقع بینانه تر نگاه کنیم. اینکه علاوه بر داشتن توانِ مهندسی و طراحی، باید چنین عقبه ای در کارخانجات فولاد و سیمان برای تامین مصالح مورد نیاز چنین پروژه هايی در کشور وجود داشته باشد.
🔹روزگار، روزگار نقش اندازی چینی ها شده است، آنگونه که آمریکایی ها هم گاه به حیرت نظاره می کنند. روزگارِ چينى، روزگارِ ارتش و قدرت نظامى نيست (البته شايد زمانى مؤلفه نظامى موثر هم پيدا كنند) . حتى بر مبناى پيشرفت تكنولوژى هم بنا نشده (شايد زمانى در بحث تكنولوژى هم جلو بيفتند از آمريكا و ژاپن). اما روزگار چينى، امروز، بر مبناى حجم، و كارهاى حجيم ، بنا شده. توليد و توليد. توليد به بهاى دستمزد كم.
اینکه چین تا کجا در توسعه چنین پیش خواهد رفت را، نمی دانیم. بايد منتظر آينده بود.
فعلا پل ها و برج هايش را تماشا مى كنيم.
@solseghalam
https://www.nytimes.com/2018/10/23/world/asia/china-bridge-hong-kong-macau-zhuhai.html?smid=fb-nytimes&smtyp=cur
#پل #چين #فولاد #ژاپن #آمريكا
▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
یادداشت مرتبط
✍️ مقایسه تولید فولاد در چین، ژاپن و آمریکا
https://t.iss.one/solseghalam/1024
✍️يادداشتی درباره پل آکاشی ژاپن
https://www.solsnevis.blogfa.com/post/2
#خبرخوانى
محمدرضا اسلامى
🔹پل ها و كاركردشان، گاه بيش از اتصالِ دو نقطه براى عبور یک جاده، است. اين ماجرا، زمانى است كه #پل ها، سمبلِ قدرت نمايى مى شوند. وقت هايى كه پل ، نمادِ ثروت و مهندسى و اقتدارِ حاكميت مى شود.
براى عبور جاده (ها)، راههاى گوناگونى هست. ولى گاه، راه به عبور از سازه اى ختم مى شود كه آن سازه، نمادِ قدرت است و ثروت. خلاصه ى كلام: "نماد" است.
🔹 سابقه اين ماجرا (براى مثال) در زمان صفويه هم بوده. معمارى دلبرانه ى پلى به نام سى و سه پل. هندسه و عشوه هاى انحنا و خط و مهندسى. مى شُد يك پلِ صاف و ساده باشد؛ ولى شد سى و سه پل!
🔹سى و سه پل امّا، متعلق به روزگارانِ كهن بود. به روزگار جديد، (يعني آن زمان كه پدربزرگ هاى ما متولد مى شدند)، نسلِ آقاى مهندس پوپوف و همكارانش در دانشگاه بركلى، اجزاء خليج سانفرانسيسكو را با پل هاى گلدن گيْت و
Bay Bridge (پل خليج)
و پل ريچموند
بهم دوختند.
پيرايه بستند به گوشه گوشه هاى اين خليج زيبا. پل هايى ساختند كه هنوز عبور از آنها، هيجان انگيز است.
قطعاتِ زمينِ خليج سانفرانسيسكو، حوالى هشتاد-نود سال پيش با مهندسى پل هايى عظيم بهم دوخته شد.
🔹 سى چهل سالى روزگار گذشت و جريانِ گردشِ پول در دنيا قدرى فرق كرد. ژاپنى ها هم پولدار شدند و خواستند جزيره ى چهارم مملكتِ جزيره اىِ شان را به جزيره اصلى، وصل كنند. براى اتصال جزيره شيكوكو به سرزمين اصلىِ ژاپن (هُن شو) پول درشتى بر زمين بود و طراحان زبردست و پيمانكاران قدرقدرت.
بزرگترين پل معلق دنيا به نام "آكاشى" را ژاپنى ها طراحى كردند و بسم اله ساخت را گفتند.
فونداسيون ها وسط دريا ريخته بودند و ستونها را علم كرده بودند و درحال "كابل اندازى" بودند كه زلزله ى عظيم كوبه به تاريخ ١٧ ژانويه ١٩٩٥ سر و كله اش پيدا شد و از بدشانسى، كانون زلزله نزديك پايه هاى اين پل بود... اما به هر زحمتى كه بود ژاپني ها آكاشى را (در ده سال) تمام كردند.
🔹 روزگار و چرخش گشت و گشت و جريانِ پول و اقتصاد اين بار به چين افتاده.
پولهاي عظيم و پيمانكاران قدر.
مشابه خليج سانفرانسيسكو كه به واسطه ی آن پل ها شد
Bay Area
چيني ها هم در خليج هنگ كنگ دارند يك
Bay Area
ى ديگر بنا مى كنند.
مقاله زير در نيويورك تايمز درباره ى عظمتِ اين پل جديد ٥٥ كيلومترى نوشته شده است.🔻
🔹به نكات خوبی در این مقاله #نیویورک_تایمز اشاره شده. اما پرداختن به یک گزاره در این بحث می تواند جالب و گویا باشد:
«در احداث این پل ، 400هزار تُن فولاد مصرف شده است».
مرور این ارقام باعث می شود تا به احجامِ چنین پروژه عظیمی، واقع بینانه تر نگاه کنیم. اینکه علاوه بر داشتن توانِ مهندسی و طراحی، باید چنین عقبه ای در کارخانجات فولاد و سیمان برای تامین مصالح مورد نیاز چنین پروژه هايی در کشور وجود داشته باشد.
🔹روزگار، روزگار نقش اندازی چینی ها شده است، آنگونه که آمریکایی ها هم گاه به حیرت نظاره می کنند. روزگارِ چينى، روزگارِ ارتش و قدرت نظامى نيست (البته شايد زمانى مؤلفه نظامى موثر هم پيدا كنند) . حتى بر مبناى پيشرفت تكنولوژى هم بنا نشده (شايد زمانى در بحث تكنولوژى هم جلو بيفتند از آمريكا و ژاپن). اما روزگار چينى، امروز، بر مبناى حجم، و كارهاى حجيم ، بنا شده. توليد و توليد. توليد به بهاى دستمزد كم.
اینکه چین تا کجا در توسعه چنین پیش خواهد رفت را، نمی دانیم. بايد منتظر آينده بود.
فعلا پل ها و برج هايش را تماشا مى كنيم.
@solseghalam
https://www.nytimes.com/2018/10/23/world/asia/china-bridge-hong-kong-macau-zhuhai.html?smid=fb-nytimes&smtyp=cur
#پل #چين #فولاد #ژاپن #آمريكا
▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
یادداشت مرتبط
✍️ مقایسه تولید فولاد در چین، ژاپن و آمریکا
https://t.iss.one/solseghalam/1024
✍️يادداشتی درباره پل آکاشی ژاپن
https://www.solsnevis.blogfa.com/post/2
NY Times
China Opens Giant Sea Bridge Linking Hong Kong, Macau and Mainland
The government hopes the 34-mile span will bolster growth, but some say the primary goal is further integrating semiautonomous cities and the mainland.
ابراز تعجب نيويورك تايمز:
"ماجراى مرگ خاشقجى اينهمه مورد توجه قرار گرفت؛ ولى ميليونها كودك يمنى در حال آسيب هستند و اين براى كسى اهميتى ندارد" (به نقل از يك پزشك)؛ لينك مقاله:
https://goo.gl/3GxXuG
@solseghalam
"ماجراى مرگ خاشقجى اينهمه مورد توجه قرار گرفت؛ ولى ميليونها كودك يمنى در حال آسيب هستند و اين براى كسى اهميتى ندارد" (به نقل از يك پزشك)؛ لينك مقاله:
https://goo.gl/3GxXuG
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
✍️درباره افتتاح پل جديد در چين #خبرخوانى محمدرضا اسلامى 🔹پل ها و كاركردشان، گاه بيش از اتصالِ دو نقطه براى عبور یک جاده، است. اين ماجرا، زمانى است كه #پل ها، سمبلِ قدرت نمايى مى شوند. وقت هايى كه پل ، نمادِ ثروت و مهندسى و اقتدارِ حاكميت مى شود. براى…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ويدئوى سى ان ان درباره افتتاح پل جديد در چين
به طول ٥٥ كيلومتر و هزينه ٢٠ ميليارد دلار
@solseghalam
به طول ٥٥ كيلومتر و هزينه ٢٠ ميليارد دلار
@solseghalam
✍️درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی
🔹دکتر محسن رنانی در ادامه سلسله یادداشتهایی که به نظم (و وسواس) در باب توسعه می نویسد، یادداشتی را عصر روز عاشورا در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که عنوان «روضه» برای آن برگزیده شده بود. حسن سلیقه در انتخاب "عنوان" متنِ این یادداشت، حاکی از این بود که برای عصر عاشورا، اسبابِ روضه گاه چقدر به ما نزدیک است.
🔷یادداشت دکتر رنانی ناظر به سرنوشت دو شهروند افغانی در کشور ما بود.
سرنوشتی که "احمد شاه فرهت" و "مير نجيب" ، «پس از سالها زندگی در ایران» دارند. سرنوشتی که برای بسیاری برادران افغانستانی همچون دكتر فرهت و استاد مير نجيب اتفاق می افتد و این ماجرا، روضه اى ست! عصر عاشورا با خواندن آن یادداشت در گوشه ای از کالیفرنیا، به ذهن رسید که «قصّه» ای برای این یادداشت تعریف کنم. قصّه ای که شاید بازخوانیِ ديگرى از روایتِ این روضه باشد.
✔️«قصه ی مُهَنَّد»:
دو سال پیش یادداشتی در این کانال منتشر شد که طى آن بودجه پژوهشی برخی دانشگاههای آمریکا، با کلِ بودجه وزارت علوم ایران (شش هزار و هشتصد میلیارد تومان) مقایسه شده بود. این یادداشت که بعدا در خبرآنلاین هم منتشر شد (لینک در ذیل🔻) بحثی بود بر سر اینکه بودجه وزارت علوم ایران، در چه جایگاهی نسبت به بودجه های جهانی قرار دارد؟ بحث شد که گاه بودجه ی «پژوهش» در دو دانشگاه تگزاس-آستين و تگزاس-اى&ام از کل بودجه تمامی دانشگاههای کشور ما بیشتر است. اما، مطلب اصلی که در آن بحث اشاره شد اینکه :
بحثِ کیفیت، الزاما متناسب با پول نیست؛
مفاهیمِ دیگری غیر از پول هم باید وسط باشد.
مثالی که در این بحث (در آن یادداشت) مطرح شد ، مثال «مُهَنَّد» بود. (مهند، بر وزن محمّد)
چنین آمد که :
«هفته گذشته دوست خوبم مهنّد ، از رساله دکترایش در گروه سازه دانشگاه میشیگان استیت دفاع کرد. موضوع رساله «مطالعه رفتار برشی تیر پل در آتش» بود. عصر با یکی از دوستان مروری می کردیم راجع به بحث های خوبی که در جلسه ی دفاع مطرح شد که ایشان پرسش رندانه ای مطرح کرد. گفت هزینه ی این رساله برای استاد/دانشگاه چقدر بوده است؟! سه سری تست اکسپریمنتال بر روی سه قطعه تیر پل با مقیاس واقعی (یک به یک) ، هر تست حدود پانزده هزار دلار که میشود چهل وپنج هزار دلار "کارِ آزمایشگاهی". هر ماه پرداختی به دانشجو هزار و ششصد دلار برای پنج سال می شود نود و شش هزار دلار. یعنی فارغ از قیمتِ وقتِ استاد و امکاناتِ جنبی دانشگاه (شامل آفیس ، شهریه، امور اداری و ...) برای این جلسه دفاع که نشستیم صدوچهل و یک هزار دلار نقد پرداخت شده است. یعنی بیش از پانصد میلیون تومان (به دلار آن روز) برای یک دانشجو و یک پایان نامه .
بدیهی است وقتی شما فقط برای یک پایان نامه، چنین هزینه ای کنید ، (آنهم پایان نامه ای که کاربرد عملی مستقیم و گسترده ندارد)، با کیفیت در تولید علم مواجه می شوید. اما هدف از این مثال چیز دیگری است. مهند ، از دبی آمده و خانواده اش جزو مهاجران مراکشی با اصلیت فلسطینی هستند. او در دبی به دنیا آمده و تمام دوره تحصیلش تا پایانِ فوق لیسانس در دبی بوده است اما می گوید : مسخره است که من شهروند دبی محسوب نمی شوم. یک عمرم آنجا بوده ولی هنوز من را خارجى محسوب می کنند. در فرودگاه که می روم باید بروم در صف خارجی ها بایستم [مشابه کاری که ما با افغانی ها می کنیم]. اما همین مهنّد به واسطه مقالات ژورنالش با استفاده از قانون NIW رفت و گرین کارتش را گرفت (حتی قبل از فارغ التحصیلی) و می داند سه سال دیگر شهروند کشوری است که بیست و شش سالگی واردش شده .
داستان، بها دادن به علم است و این احترام، فقط بحث پول نیست. بحث ریل هایی است که گذاشته شده تا قطار تولید علم روی آن حرکت کند. دور میز جلسه دفاع رسالۀ مهنّد ، سه نفر هندی ، یک نفر نپالى، سه نفر ایرانی، یک نفر از ترکیه، یک نفر مصری، دوچینی و یک نفر آمریکایی (!) بودند. بحث اینجاست که ساز و کار (بخوانیم همان ریل) چطور تعریف شده است. وگرنه پول را که دانشگاه کینگ عبدالعزیزعربستان هم دارد مثل ریگ خرج می کند.
تا اینجای قصه، قبلا بحث شده بود. اما ادامه ی قصّه:
🔻
🔹دکتر محسن رنانی در ادامه سلسله یادداشتهایی که به نظم (و وسواس) در باب توسعه می نویسد، یادداشتی را عصر روز عاشورا در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که عنوان «روضه» برای آن برگزیده شده بود. حسن سلیقه در انتخاب "عنوان" متنِ این یادداشت، حاکی از این بود که برای عصر عاشورا، اسبابِ روضه گاه چقدر به ما نزدیک است.
🔷یادداشت دکتر رنانی ناظر به سرنوشت دو شهروند افغانی در کشور ما بود.
سرنوشتی که "احمد شاه فرهت" و "مير نجيب" ، «پس از سالها زندگی در ایران» دارند. سرنوشتی که برای بسیاری برادران افغانستانی همچون دكتر فرهت و استاد مير نجيب اتفاق می افتد و این ماجرا، روضه اى ست! عصر عاشورا با خواندن آن یادداشت در گوشه ای از کالیفرنیا، به ذهن رسید که «قصّه» ای برای این یادداشت تعریف کنم. قصّه ای که شاید بازخوانیِ ديگرى از روایتِ این روضه باشد.
✔️«قصه ی مُهَنَّد»:
دو سال پیش یادداشتی در این کانال منتشر شد که طى آن بودجه پژوهشی برخی دانشگاههای آمریکا، با کلِ بودجه وزارت علوم ایران (شش هزار و هشتصد میلیارد تومان) مقایسه شده بود. این یادداشت که بعدا در خبرآنلاین هم منتشر شد (لینک در ذیل🔻) بحثی بود بر سر اینکه بودجه وزارت علوم ایران، در چه جایگاهی نسبت به بودجه های جهانی قرار دارد؟ بحث شد که گاه بودجه ی «پژوهش» در دو دانشگاه تگزاس-آستين و تگزاس-اى&ام از کل بودجه تمامی دانشگاههای کشور ما بیشتر است. اما، مطلب اصلی که در آن بحث اشاره شد اینکه :
بحثِ کیفیت، الزاما متناسب با پول نیست؛
مفاهیمِ دیگری غیر از پول هم باید وسط باشد.
مثالی که در این بحث (در آن یادداشت) مطرح شد ، مثال «مُهَنَّد» بود. (مهند، بر وزن محمّد)
چنین آمد که :
«هفته گذشته دوست خوبم مهنّد ، از رساله دکترایش در گروه سازه دانشگاه میشیگان استیت دفاع کرد. موضوع رساله «مطالعه رفتار برشی تیر پل در آتش» بود. عصر با یکی از دوستان مروری می کردیم راجع به بحث های خوبی که در جلسه ی دفاع مطرح شد که ایشان پرسش رندانه ای مطرح کرد. گفت هزینه ی این رساله برای استاد/دانشگاه چقدر بوده است؟! سه سری تست اکسپریمنتال بر روی سه قطعه تیر پل با مقیاس واقعی (یک به یک) ، هر تست حدود پانزده هزار دلار که میشود چهل وپنج هزار دلار "کارِ آزمایشگاهی". هر ماه پرداختی به دانشجو هزار و ششصد دلار برای پنج سال می شود نود و شش هزار دلار. یعنی فارغ از قیمتِ وقتِ استاد و امکاناتِ جنبی دانشگاه (شامل آفیس ، شهریه، امور اداری و ...) برای این جلسه دفاع که نشستیم صدوچهل و یک هزار دلار نقد پرداخت شده است. یعنی بیش از پانصد میلیون تومان (به دلار آن روز) برای یک دانشجو و یک پایان نامه .
بدیهی است وقتی شما فقط برای یک پایان نامه، چنین هزینه ای کنید ، (آنهم پایان نامه ای که کاربرد عملی مستقیم و گسترده ندارد)، با کیفیت در تولید علم مواجه می شوید. اما هدف از این مثال چیز دیگری است. مهند ، از دبی آمده و خانواده اش جزو مهاجران مراکشی با اصلیت فلسطینی هستند. او در دبی به دنیا آمده و تمام دوره تحصیلش تا پایانِ فوق لیسانس در دبی بوده است اما می گوید : مسخره است که من شهروند دبی محسوب نمی شوم. یک عمرم آنجا بوده ولی هنوز من را خارجى محسوب می کنند. در فرودگاه که می روم باید بروم در صف خارجی ها بایستم [مشابه کاری که ما با افغانی ها می کنیم]. اما همین مهنّد به واسطه مقالات ژورنالش با استفاده از قانون NIW رفت و گرین کارتش را گرفت (حتی قبل از فارغ التحصیلی) و می داند سه سال دیگر شهروند کشوری است که بیست و شش سالگی واردش شده .
داستان، بها دادن به علم است و این احترام، فقط بحث پول نیست. بحث ریل هایی است که گذاشته شده تا قطار تولید علم روی آن حرکت کند. دور میز جلسه دفاع رسالۀ مهنّد ، سه نفر هندی ، یک نفر نپالى، سه نفر ایرانی، یک نفر از ترکیه، یک نفر مصری، دوچینی و یک نفر آمریکایی (!) بودند. بحث اینجاست که ساز و کار (بخوانیم همان ریل) چطور تعریف شده است. وگرنه پول را که دانشگاه کینگ عبدالعزیزعربستان هم دارد مثل ریگ خرج می کند.
تا اینجای قصه، قبلا بحث شده بود. اما ادامه ی قصّه:
🔻
چرخ روزگار گشت و از شمال آمریکا به کارولینای جنوبی و دانشگاه کلمسون منتقل شدم. از احوال مهنّد دورادور مطلع بودم تا اینکه یک فراخوان جذب برای یک پوزیشن هیات علمی (در گروه سازه دانشگاه کلمسون) اعلام شد. بیش از سیصد نفر برای این جایگاه اپلای (درخواست) کردند و مدارک علمی خود را فرستادند. کمیته ی داوری از میان انبوهِ متقاضیان، چهار نفر را برای مصاحبه دعوت کردند که از این میان یکی هم مهنّد بود! روال بر این است که فردِ دعوت شده به مصاحبه، در قالب یک پرزنته برای عموم (اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده) فعالیت های علمی اش را ارایه می کند. خب مسلما شیرین بود شرکت، در جلسه ای که مهند داشت کارهایش را پرزنته می کرد. کارهایی که قبلا از نزدیک در میشیگان شاهد آن بودم. در آخرین اسلاید، مهنّد ریز نمرات دوران لیسانس خود را گذاشته بود. به این اسلاید که رسید گفت:
«اين ريز نمرات درسهاى ليسانس من است! ملاحظه مى كنيد كه برخی نمرات چقدر بد هستند. من در دوره لیسانس نمرات خوبی نداشتم و تقريبا از نیمی از بچه های همدوره ای ام پایین تر بوده ام. هر کاری که کرده ام در دوره کارشناسی ارشد و دکترا بوده (بعد از اینکه "علاقمند" شدم) و این اسلاید را همیشه، در کلاسهای حل تمرین، به دانشجویان لیسانس نشان می دهم. تا بدانند و انگیزه ای باشد برایشان!»
(تصوير جلسه🔺)
حیرت را می شد در چهره برخی اساتید مشاهده کرد. از اینکه چنین با اعتماد به نفس، کم بودنِ معدل لیسانسش را (در کنار کارهای ممتاز علمی دیگرش) مطرح کرد.
کمیته داوری از منتخبان دیگر هم برای ارایه دعوت کرد (که درجلسه ی ارایه همه آنها نیز شرکت کردم). نهایتا بعد از بررسی ها و پایان این پروسه ی رقابتی ، مُهند به عنوان «گزینه نهاییِ» هیات علمی جدید گروه سازه انتخاب و معرفی شد!
یعنی فردی که اگر امروز به دُبی (کشور «زادگاهش») برگردد، باید در فرودگاه در صف «خارجی» ها بایستد دیروز (در دوره دانشجویی دکترا) به واسطه مقالاتش، اقامت (گرین کارت) گرفت و امروز، در جایگاه هیات علمی گروه سازه است.
یعنی، امروز ایشان با امضا کردن یک برگ کاغذ آ-چهار، می تواند هر دانشجویی را از هر کشور دنیا، به خاک آمریکا فرا بخواند. چنین امكانى را دبی به مهند نمی دهد، ولی سازوکارِ تعریف شده در آمریکا، به مهند (ها) می دهد.
روضه ی عصر عاشورای دکتر محسن رنانی را چنین بخوانیم: اگر یک دانشجوی افغان تبار در گروه مکانیک دانشگاه تربیت مدرس، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد یا دکترای مکانیک شد، تا کِی، و تا چه زمانى، باید کارتِ مجوز اقامت موقتش در ایران را تمدید کند؟ چرا ما سازوکار مشخص و روشنی برای این قبیل افرادى (مثلا شبیه دكتر فرهت و ميرنجيب یادداشت دکتر رنانی) نداریم؟
همچنان که ذکر شد، همه ی ماجرای پژوهش و تولید علم، بحث پول نیست، و بحث منابع انسانی و ریل هایی که برای بهره وری از منابع انسانی می گذاریم، گاه از پول، مهمتر است.
🔹ممکن است گفته شود ایران کشور مهاجر پذیر (همچون آمریکا و کانادا و ... ) نیست. این صحیح است ولی تعریفِ یک ساز و کار قانونی برای شهروندان افغانستان (و کشورهای اطراف) که منشاء اثرات علمی/هنری ممتاز می شوند بسیار ضروری است. یک نخبه ی علمی/هنری تا چه زمان باید در میانِ ما، خارجی محسوب شود؟
يا فرزندش احساس خارجى بودن، كند؟
محمد کاظم کاظمی، شاعر افغان (مقیم تهران) شعر زیبایی دارد که برای آنها که طعم خارجی بودن در کشوری بیگانه را چشیده اند، خواندنی است. « پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت!»
✔️غروب در نفسِ گرمِ جاده خواهمرفت/
پیاده آمدهبودم، پیاده خواهمرفت/
طلسمِ غربتم امشب شکسته خواهدشد/
و سفرهای که تهی بود، بسته خواهدشد/
...
همان غریبه که قلک نداشت، خواهدرفت/
و کودکی که عروسک نداشت، خواهدرفت
دکتر شریعتی در کتاب کویر، بارها اين جمله را استفاده کرده است :
"و تو روحِ بیگانه را می شناسی، زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده ای!"
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
لینک یادداشت مورد اشاره که در خبرآنلاین منتشر شد:
https://t.iss.one/solseghalam/455
📌پی نوشت 2: لینک یادداشت دکتر رنانی:
https://telegra.ph/-09-20-16
📌پی نوشت 3: از دوست گرامی جناب مهندس خسروی شنیدم که در اين چهل روز دغدغۀ تجليل مقام استاد نجيب مایل هروی و حل مشكلات ایشان در «خراسان» شکل گرفته است؛ هرچند که قولهایی داده شده ولی هنوز مشکلات اصلی (شامل مسکن، بازنشستگی و ...) حل نشده و اقدام جدی صورت نگرفته است. امید که این امر سبب اتفاقات خوبی برای آن عزیز شود. اتفاقاتی که اگر رخ دهد، مسبب آنها يادداشتى در «اصفهان» بوده است.
«اين ريز نمرات درسهاى ليسانس من است! ملاحظه مى كنيد كه برخی نمرات چقدر بد هستند. من در دوره لیسانس نمرات خوبی نداشتم و تقريبا از نیمی از بچه های همدوره ای ام پایین تر بوده ام. هر کاری که کرده ام در دوره کارشناسی ارشد و دکترا بوده (بعد از اینکه "علاقمند" شدم) و این اسلاید را همیشه، در کلاسهای حل تمرین، به دانشجویان لیسانس نشان می دهم. تا بدانند و انگیزه ای باشد برایشان!»
(تصوير جلسه🔺)
حیرت را می شد در چهره برخی اساتید مشاهده کرد. از اینکه چنین با اعتماد به نفس، کم بودنِ معدل لیسانسش را (در کنار کارهای ممتاز علمی دیگرش) مطرح کرد.
کمیته داوری از منتخبان دیگر هم برای ارایه دعوت کرد (که درجلسه ی ارایه همه آنها نیز شرکت کردم). نهایتا بعد از بررسی ها و پایان این پروسه ی رقابتی ، مُهند به عنوان «گزینه نهاییِ» هیات علمی جدید گروه سازه انتخاب و معرفی شد!
یعنی فردی که اگر امروز به دُبی (کشور «زادگاهش») برگردد، باید در فرودگاه در صف «خارجی» ها بایستد دیروز (در دوره دانشجویی دکترا) به واسطه مقالاتش، اقامت (گرین کارت) گرفت و امروز، در جایگاه هیات علمی گروه سازه است.
یعنی، امروز ایشان با امضا کردن یک برگ کاغذ آ-چهار، می تواند هر دانشجویی را از هر کشور دنیا، به خاک آمریکا فرا بخواند. چنین امكانى را دبی به مهند نمی دهد، ولی سازوکارِ تعریف شده در آمریکا، به مهند (ها) می دهد.
روضه ی عصر عاشورای دکتر محسن رنانی را چنین بخوانیم: اگر یک دانشجوی افغان تبار در گروه مکانیک دانشگاه تربیت مدرس، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد یا دکترای مکانیک شد، تا کِی، و تا چه زمانى، باید کارتِ مجوز اقامت موقتش در ایران را تمدید کند؟ چرا ما سازوکار مشخص و روشنی برای این قبیل افرادى (مثلا شبیه دكتر فرهت و ميرنجيب یادداشت دکتر رنانی) نداریم؟
همچنان که ذکر شد، همه ی ماجرای پژوهش و تولید علم، بحث پول نیست، و بحث منابع انسانی و ریل هایی که برای بهره وری از منابع انسانی می گذاریم، گاه از پول، مهمتر است.
🔹ممکن است گفته شود ایران کشور مهاجر پذیر (همچون آمریکا و کانادا و ... ) نیست. این صحیح است ولی تعریفِ یک ساز و کار قانونی برای شهروندان افغانستان (و کشورهای اطراف) که منشاء اثرات علمی/هنری ممتاز می شوند بسیار ضروری است. یک نخبه ی علمی/هنری تا چه زمان باید در میانِ ما، خارجی محسوب شود؟
يا فرزندش احساس خارجى بودن، كند؟
محمد کاظم کاظمی، شاعر افغان (مقیم تهران) شعر زیبایی دارد که برای آنها که طعم خارجی بودن در کشوری بیگانه را چشیده اند، خواندنی است. « پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت!»
✔️غروب در نفسِ گرمِ جاده خواهمرفت/
پیاده آمدهبودم، پیاده خواهمرفت/
طلسمِ غربتم امشب شکسته خواهدشد/
و سفرهای که تهی بود، بسته خواهدشد/
...
همان غریبه که قلک نداشت، خواهدرفت/
و کودکی که عروسک نداشت، خواهدرفت
دکتر شریعتی در کتاب کویر، بارها اين جمله را استفاده کرده است :
"و تو روحِ بیگانه را می شناسی، زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده ای!"
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
لینک یادداشت مورد اشاره که در خبرآنلاین منتشر شد:
https://t.iss.one/solseghalam/455
📌پی نوشت 2: لینک یادداشت دکتر رنانی:
https://telegra.ph/-09-20-16
📌پی نوشت 3: از دوست گرامی جناب مهندس خسروی شنیدم که در اين چهل روز دغدغۀ تجليل مقام استاد نجيب مایل هروی و حل مشكلات ایشان در «خراسان» شکل گرفته است؛ هرچند که قولهایی داده شده ولی هنوز مشکلات اصلی (شامل مسکن، بازنشستگی و ...) حل نشده و اقدام جدی صورت نگرفته است. امید که این امر سبب اتفاقات خوبی برای آن عزیز شود. اتفاقاتی که اگر رخ دهد، مسبب آنها يادداشتى در «اصفهان» بوده است.
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️انتخابات کنگره آمریکا و یک سوال اصلی: ترامپ دوسالِ دیگر رئیس جمهور خواهد بود یا شش سال؟!
🖊محمدرضا اسلامی
🔷فردا سه شنبه 6 نوامبر انتخابات کنگره آمریکا برگزار خواهد شد و این چند روز اخیر، تحرکات انتخاباتی به اوج خود رسید. بیشتر نظرسنجیها از پیروزی قاطع دموکراتها در مجلس نمایندگان خبر میدهند. گفتگو با مردمِ کوچه و بازار و اتوبوس و قطار هم همین حس را متبادر می کند. ولی سوال اصلی در این میانه این است که سرنوشتِ «آمریکایِ دو سال آینده» به کدامین سو خواهد رفت؟
آيا از پس فردا، 7 نوامبر، صدای تیک تیکِ کنتورِ روزشمار پایان عمر ریاست دونالد ترامپ به گوش خواهد رسید؟ یا اینکه دو سالِ آینده که هیچ، جامعه آمریکا (و همچنین چشمان بهت زده جامعه جهانی) باید چهار سال بعد از آن دو سال "هم" میزبان میلیاردر مو زردی به نام ترامپ بر صدر مصطبه باشد؟
🔷درباره انتخابات فردا، تحلیل های بسیار شده. اما فارغ از اینکه برندۀ این ماجرا، جمهوری خواه ها باشند یا دموکرات ها (که به احتمال زیاد دموکرات ها هستند)، سوالِ اصلی، سرنوشت انتخاباتِ ریاستِ جمهوری 2020 است. چنین نیست که گمان کنیم اگر «فردا سه شنبه» جمهورِ جامعه به دموکرات ها رای داد، یعنی که به احتمالِ زیاد در انتخابات ریاست جمهوری تکلیفِ ترامپ یکسره خواهد شد.
چنین نیست که نتیجه ی انتخاباتِ فردا، نتیجه ی انتخاباتِ دو سالِ آینده را هم مشخص خواهد کرد. چرا؟
🔶مسئلۀ انتخاباتِ ریاست جمهوری یک فرق اساسی با انتخابات کنگره دارد و آن اینکه در انتخابات کنگره، «افراد» و نمایندگانِ احزاب وسط هستند ولی در انتخاباتِ ریاست جمهوری، «فرد» وسط هست. فردِ ترامپ ؛ در مقابلِ فردِ رقیبش. خب این رقیبِ ترامپ کیست؟ مسئله همین است! تا این لحظه نامِ کسی که یارای مقابله با ترامپ را داشته باشد به میدان در نیامده.
🔶اما چرا؟ قحط الرجال است مگر یا قحط النساء؟
مسئله نبودنِ افرادِ نامدار نیست. مسئله این است که برای حضور در انتخاباتِ ریاست جمهوری، «فردِ کاندیدا» باید «توانِ گفتمان سازی» داشته باشد. کاریزما و سخنوری داشته باشد. با «بس نکته غیرِ حُسن» بتواند در جامعۀ هدفش، موج درست کند. در واقع، مهم تر از اینکه "چقدر حرف برای گفتن دارد" این است که چگونه می تواند برای مخاطبانش حرف بزند. برایِ رینگِ بوکس مقابله با ترامپ در 2020 هنوز هیچ نامِ جدی ای مطرح نیست.
🔷جان کری (وزیر خارجه اسبق) را برخی به ترس و لرز، رقیبِ آتی ترامپ می خوانند. ولی خود آنها هم می دانند که جان کری اگر چه سیاستمداری خبره و باتجربه است ولی زبانِ با مردم حرف زدن را ندارد. نام بعدی کیست؟ برخی دیگر "میشل اوباما" را فردی می دانند که می تواند وارد رینگ انتخابات 2020 شود. علاوه بر اینکه زن است (متناظر با هیلاری) به اوباما هم مرتبط است و رای طرفداران اوباما را محتمل است داشته باشد. و علاوه بر این دو، سخنورِ قدری هم هست. ولی باز گفته می شود قطعیتی نیست که او هم بتواند حریفِ دونالد ترامپ بشود.
گزینۀ بعدی کیست؟ خود باراک حسین اوباما! کار به اینجا رسیده که برخی دارند کمپین های نمادينی برای دعوت از اوباما برای شرکت در انتخابات بعدی درست می کنند. تی شرت هایی درست شده و کلاههایی به سیاق کلاه ترامپ که نوشته بود:
Make America Great Again
و بر روی اینها نوشته:
Make Obama President Again!
یا نوشته
Bring Back Barack!
آمازون هم دارد اینها را می فروشد و ... . البته همۀ اینها در حد گمانه زنی است اما، مقصود از این نوشتار اینکه اگر پس فردا چهارشنبه (به وقتِ ساحل غربی آمریکا) اعلام شد که دموکرات ها برندۀ این کارزار شدند، نباید گمان کرد کارتِ گارانتیِ شکست ترامپ در دوسال آینده هم صادر شده است. خیر. برای این کارت، باید دوسال دیگر صبر کرد.
✔️جناب حافظ هم جایی اشاره ای دارد که می گوید مقبولِ طبعِ مردمان شدن امر آسانی نیست:
بس «نکته غیرِ حُسن» بباید که تا، کسی/
مقبولِ طبعِ مردمِ صاحب نظر شود!
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: یادداشت های مرتبط،
یادداشت این کانال نه روز قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 2016
https://t.iss.one/solseghalam/289
پی نوشت 2: رسانه های مخالف ترامپ، الحق و والانصاف که چیزی کم و کسر نمی گذارند! سی.ان.ان که از بهار 2015 توپخانۀ آتش به اختیار ارگان ضد ترامپ است. اخیرا رادیو ان.پی.آر
NPR
هم تمام قد به میانۀ این جنگ رسانه ای آمده؛ هر چه در توان دارد علیه ترامپ گفتگو و مصاحبه و تحلیل و غیره پخش می کند. تا دو سال آینده چه ها كه شود.
🖊محمدرضا اسلامی
🔷فردا سه شنبه 6 نوامبر انتخابات کنگره آمریکا برگزار خواهد شد و این چند روز اخیر، تحرکات انتخاباتی به اوج خود رسید. بیشتر نظرسنجیها از پیروزی قاطع دموکراتها در مجلس نمایندگان خبر میدهند. گفتگو با مردمِ کوچه و بازار و اتوبوس و قطار هم همین حس را متبادر می کند. ولی سوال اصلی در این میانه این است که سرنوشتِ «آمریکایِ دو سال آینده» به کدامین سو خواهد رفت؟
آيا از پس فردا، 7 نوامبر، صدای تیک تیکِ کنتورِ روزشمار پایان عمر ریاست دونالد ترامپ به گوش خواهد رسید؟ یا اینکه دو سالِ آینده که هیچ، جامعه آمریکا (و همچنین چشمان بهت زده جامعه جهانی) باید چهار سال بعد از آن دو سال "هم" میزبان میلیاردر مو زردی به نام ترامپ بر صدر مصطبه باشد؟
🔷درباره انتخابات فردا، تحلیل های بسیار شده. اما فارغ از اینکه برندۀ این ماجرا، جمهوری خواه ها باشند یا دموکرات ها (که به احتمال زیاد دموکرات ها هستند)، سوالِ اصلی، سرنوشت انتخاباتِ ریاستِ جمهوری 2020 است. چنین نیست که گمان کنیم اگر «فردا سه شنبه» جمهورِ جامعه به دموکرات ها رای داد، یعنی که به احتمالِ زیاد در انتخابات ریاست جمهوری تکلیفِ ترامپ یکسره خواهد شد.
چنین نیست که نتیجه ی انتخاباتِ فردا، نتیجه ی انتخاباتِ دو سالِ آینده را هم مشخص خواهد کرد. چرا؟
🔶مسئلۀ انتخاباتِ ریاست جمهوری یک فرق اساسی با انتخابات کنگره دارد و آن اینکه در انتخابات کنگره، «افراد» و نمایندگانِ احزاب وسط هستند ولی در انتخاباتِ ریاست جمهوری، «فرد» وسط هست. فردِ ترامپ ؛ در مقابلِ فردِ رقیبش. خب این رقیبِ ترامپ کیست؟ مسئله همین است! تا این لحظه نامِ کسی که یارای مقابله با ترامپ را داشته باشد به میدان در نیامده.
🔶اما چرا؟ قحط الرجال است مگر یا قحط النساء؟
مسئله نبودنِ افرادِ نامدار نیست. مسئله این است که برای حضور در انتخاباتِ ریاست جمهوری، «فردِ کاندیدا» باید «توانِ گفتمان سازی» داشته باشد. کاریزما و سخنوری داشته باشد. با «بس نکته غیرِ حُسن» بتواند در جامعۀ هدفش، موج درست کند. در واقع، مهم تر از اینکه "چقدر حرف برای گفتن دارد" این است که چگونه می تواند برای مخاطبانش حرف بزند. برایِ رینگِ بوکس مقابله با ترامپ در 2020 هنوز هیچ نامِ جدی ای مطرح نیست.
🔷جان کری (وزیر خارجه اسبق) را برخی به ترس و لرز، رقیبِ آتی ترامپ می خوانند. ولی خود آنها هم می دانند که جان کری اگر چه سیاستمداری خبره و باتجربه است ولی زبانِ با مردم حرف زدن را ندارد. نام بعدی کیست؟ برخی دیگر "میشل اوباما" را فردی می دانند که می تواند وارد رینگ انتخابات 2020 شود. علاوه بر اینکه زن است (متناظر با هیلاری) به اوباما هم مرتبط است و رای طرفداران اوباما را محتمل است داشته باشد. و علاوه بر این دو، سخنورِ قدری هم هست. ولی باز گفته می شود قطعیتی نیست که او هم بتواند حریفِ دونالد ترامپ بشود.
گزینۀ بعدی کیست؟ خود باراک حسین اوباما! کار به اینجا رسیده که برخی دارند کمپین های نمادينی برای دعوت از اوباما برای شرکت در انتخابات بعدی درست می کنند. تی شرت هایی درست شده و کلاههایی به سیاق کلاه ترامپ که نوشته بود:
Make America Great Again
و بر روی اینها نوشته:
Make Obama President Again!
یا نوشته
Bring Back Barack!
آمازون هم دارد اینها را می فروشد و ... . البته همۀ اینها در حد گمانه زنی است اما، مقصود از این نوشتار اینکه اگر پس فردا چهارشنبه (به وقتِ ساحل غربی آمریکا) اعلام شد که دموکرات ها برندۀ این کارزار شدند، نباید گمان کرد کارتِ گارانتیِ شکست ترامپ در دوسال آینده هم صادر شده است. خیر. برای این کارت، باید دوسال دیگر صبر کرد.
✔️جناب حافظ هم جایی اشاره ای دارد که می گوید مقبولِ طبعِ مردمان شدن امر آسانی نیست:
بس «نکته غیرِ حُسن» بباید که تا، کسی/
مقبولِ طبعِ مردمِ صاحب نظر شود!
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: یادداشت های مرتبط،
یادداشت این کانال نه روز قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 2016
https://t.iss.one/solseghalam/289
پی نوشت 2: رسانه های مخالف ترامپ، الحق و والانصاف که چیزی کم و کسر نمی گذارند! سی.ان.ان که از بهار 2015 توپخانۀ آتش به اختیار ارگان ضد ترامپ است. اخیرا رادیو ان.پی.آر
NPR
هم تمام قد به میانۀ این جنگ رسانه ای آمده؛ هر چه در توان دارد علیه ترامپ گفتگو و مصاحبه و تحلیل و غیره پخش می کند. تا دو سال آینده چه ها كه شود.
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به ياد نخلستانهاى زيباى جهرم و برازجان در محوطه دانشگاه استنفورد
#Stanford_University
(خيابان Palm)🌴
https://goo.gl/maps/wiefB4D57772
@solseghalam
#Stanford_University
(خيابان Palm)🌴
https://goo.gl/maps/wiefB4D57772
@solseghalam
انتخابات ميان دوره اى امروز برگزار شد. رقابتي نفسگير. اين توئيت گوياى حس و حال برخى رأى دهندگان است!
*ترجمه:
من(سمت چپ)وقتي كه ٢٠١٦ رأى ميدادم-من(سمت راست) وقتي كه ٢٠١٨ رأى ميدهم!
@solseghalam
*ترجمه:
من(سمت چپ)وقتي كه ٢٠١٦ رأى ميدادم-من(سمت راست) وقتي كه ٢٠١٨ رأى ميدهم!
@solseghalam