فرامتنی
Video
🐬@faramatni
«موسیقی را از من و امثالِ من نمیتوانند بگیرند. اگر موسیقی بخواهد شهید داشته باشد من در صف اول آن ایستادهام. اگر موسیقی را از ملت بگیرید، دلِ آنها را گرفتهاید».
" استاد حسین علیزاده "
🐬 امروز زادروز شصت و هشت سالگی استاد حسین علیزاده آهنگساز و نوازندهی صاحبِ سبک و برجستهی تار و سه تارِ کشورمان است.
تمامِ آنچه از آوردنِ نامِ استاد حسین علیزاده، به قلبِمان جاری میشود به قلم نمیشود. «دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است...»
چه خوب که هر شهریور را شادانه با نامِ تو آغاز میکنیم. به یقین، شهریور، آهنگسازِ خبرهایست. نگاشتنِ چنین نوایِ دلانگیزی از عهدهی هر خنیاگری بر نمیآید.
🐬@faramatni
«موسیقی را از من و امثالِ من نمیتوانند بگیرند. اگر موسیقی بخواهد شهید داشته باشد من در صف اول آن ایستادهام. اگر موسیقی را از ملت بگیرید، دلِ آنها را گرفتهاید».
" استاد حسین علیزاده "
🐬 امروز زادروز شصت و هشت سالگی استاد حسین علیزاده آهنگساز و نوازندهی صاحبِ سبک و برجستهی تار و سه تارِ کشورمان است.
تمامِ آنچه از آوردنِ نامِ استاد حسین علیزاده، به قلبِمان جاری میشود به قلم نمیشود. «دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است...»
چه خوب که هر شهریور را شادانه با نامِ تو آغاز میکنیم. به یقین، شهریور، آهنگسازِ خبرهایست. نگاشتنِ چنین نوایِ دلانگیزی از عهدهی هر خنیاگری بر نمیآید.
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
برایتان روزهایی را آرزو دارم پر از اتفاق های دلنشین ، پر از شادی های غافلگیرانه و خبرهای خوب ،
برایتان روزهایی را آرزو می کنم لبریز شکفتن ، که جان و جهانتان پرشکوفه شود.
طلوع کن! که چنان آفتابگردان ها
مرا دو چشم نظرباز با تو خواهد بود.
🐬@faramatni
برایتان روزهایی را آرزو می کنم لبریز شکفتن ، که جان و جهانتان پرشکوفه شود.
طلوع کن! که چنان آفتابگردان ها
مرا دو چشم نظرباز با تو خواهد بود.
🐬@faramatni
🐬@faramatni
اگر فکر کنی افسرده ای، افسرده می مانی. اگر فکر کنی ناشادی، ناشاد می مانی.
این فقط چرخش در تفکر است: اگر تصمیم بگیری شاد باشی، می توانی شاد شوی.
مردم فکر می کنند به این خاطر خوشحال نیستند که دلیلی برای ناراحتی شان وجود دارد. واقعیت درست برعکس است: آنها تصمیم گرفته اند خوشحال نباشند، از این رو علت وجود دارد. این علت نیست که آنها را ناشاد می سازد: چون آنها تصمیم گرفته اند خوشحال نباشند، علت به وجود آمده است و آنها با نظمی وارونه به چیزها می نگرند.
زمانی که تصمیم می گیری بی درنگ آن چیز شروع به رخ دادن می کند؛ زیرا قدرت درونی انسان بی نهایت است. برخلاف آنچه که در ظاهر به نظر می رسد، ما محدود نیستیم.
عمیق ترین سرچشمه وجودت نامحدود است ، بی نهایت است.
🐬@faramatni
اگر فکر کنی افسرده ای، افسرده می مانی. اگر فکر کنی ناشادی، ناشاد می مانی.
این فقط چرخش در تفکر است: اگر تصمیم بگیری شاد باشی، می توانی شاد شوی.
مردم فکر می کنند به این خاطر خوشحال نیستند که دلیلی برای ناراحتی شان وجود دارد. واقعیت درست برعکس است: آنها تصمیم گرفته اند خوشحال نباشند، از این رو علت وجود دارد. این علت نیست که آنها را ناشاد می سازد: چون آنها تصمیم گرفته اند خوشحال نباشند، علت به وجود آمده است و آنها با نظمی وارونه به چیزها می نگرند.
زمانی که تصمیم می گیری بی درنگ آن چیز شروع به رخ دادن می کند؛ زیرا قدرت درونی انسان بی نهایت است. برخلاف آنچه که در ظاهر به نظر می رسد، ما محدود نیستیم.
عمیق ترین سرچشمه وجودت نامحدود است ، بی نهایت است.
🐬@faramatni
🐬@faramatni
تقدیر گاومیشی:
🐬
یکی از حیرت های من (سوالات همیشگی من از خودم ) زمانی بود که می نشستم و مستندهای راز بقا را می دیدم. جایی که چند شیر به گله ی چندهزار راسی گاومیش هایی با شاخهای تیز و قوی می زدند و آنها همه پا به فرار می گذاشتند و تازه اگر از خوش شانسی در چنگال شیرها گرفتار نمی شدند ( که می شدند ) خیلی هایشان در حال فرار زیر دست و پای هم می مردند.
همیشه سوالم این بود که مگر این گاومیش ها نمی دانند چه شاخهای تیز و درنده ای دارند و مگر نمی دانند که اگر فقط چند صدتا از آنها به جای فرار ، برگردند و شاخهایشان را با هم و پشت به پشت هم به طرف شیرها بگیرند ، شیرها را می درند و دیگر هیچ شیری جرات حمله به آنها را نخواهد داشت.
این سوال با من بود و بود تا به چشم خود دیدم که این فقط گاومیش ها نیستند که اینقدر ابلهانه رفتار می کنند. آدمها هم درست مثل گاومیش ها عمل می کنند ، نگاهی به اطراف خود بکنید ، تقدیر گاومیشی را به چشم خود خواهید دید.
این سوال هیچ جوابی جز بلاهت و نادانی گاومیش ها از نیرویی عظیم که شرط استفاده از آن باهم بودن، با هم جنگیدن و پشت هم بودن است، ندارد.
تقدیر گاومیشی چقدر آشناست در جامعه آدمها، آدمهایی که فکر می کنند فلاکت بار زیستن و فلاکت بار مردن تقدیر آنهاست ، نه انتخابشان.
از این به بعد هرکجا که مکیدن خون جامعه توسط قشری خاص را دیدید ، تقدیر گاومیشی را به یاد بیاورید.
لحظه نوشیدن خون گاومیش ها توسط شیرها از عبرت انگیزترین لحظه های راز بقاست.
#انوش
🐬@faramatni
تقدیر گاومیشی:
🐬
یکی از حیرت های من (سوالات همیشگی من از خودم ) زمانی بود که می نشستم و مستندهای راز بقا را می دیدم. جایی که چند شیر به گله ی چندهزار راسی گاومیش هایی با شاخهای تیز و قوی می زدند و آنها همه پا به فرار می گذاشتند و تازه اگر از خوش شانسی در چنگال شیرها گرفتار نمی شدند ( که می شدند ) خیلی هایشان در حال فرار زیر دست و پای هم می مردند.
همیشه سوالم این بود که مگر این گاومیش ها نمی دانند چه شاخهای تیز و درنده ای دارند و مگر نمی دانند که اگر فقط چند صدتا از آنها به جای فرار ، برگردند و شاخهایشان را با هم و پشت به پشت هم به طرف شیرها بگیرند ، شیرها را می درند و دیگر هیچ شیری جرات حمله به آنها را نخواهد داشت.
این سوال با من بود و بود تا به چشم خود دیدم که این فقط گاومیش ها نیستند که اینقدر ابلهانه رفتار می کنند. آدمها هم درست مثل گاومیش ها عمل می کنند ، نگاهی به اطراف خود بکنید ، تقدیر گاومیشی را به چشم خود خواهید دید.
این سوال هیچ جوابی جز بلاهت و نادانی گاومیش ها از نیرویی عظیم که شرط استفاده از آن باهم بودن، با هم جنگیدن و پشت هم بودن است، ندارد.
تقدیر گاومیشی چقدر آشناست در جامعه آدمها، آدمهایی که فکر می کنند فلاکت بار زیستن و فلاکت بار مردن تقدیر آنهاست ، نه انتخابشان.
از این به بعد هرکجا که مکیدن خون جامعه توسط قشری خاص را دیدید ، تقدیر گاومیشی را به یاد بیاورید.
لحظه نوشیدن خون گاومیش ها توسط شیرها از عبرت انگیزترین لحظه های راز بقاست.
#انوش
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
روزگار تازه.m4a
4.3 MB
🐬@faramatni
فکر می کنم همین یک جمله ضرورت نگاه فرامتنی رو برای رقم زدن یک دنیای بهتر ، یک رابطه بهتر و یک انسان بهتر کفایت می کنه:
🐬
بیشعورها قابلیت شگفت انگیزی برای
دیدن تنها یک وجه از هر مسالهای را دارند ؛
همان وجهی که نفع آنها را تامین می کند !
#بیشعوری
📕 خاویر کرمنت
🐬@faramatni
فکر می کنم همین یک جمله ضرورت نگاه فرامتنی رو برای رقم زدن یک دنیای بهتر ، یک رابطه بهتر و یک انسان بهتر کفایت می کنه:
🐬
بیشعورها قابلیت شگفت انگیزی برای
دیدن تنها یک وجه از هر مسالهای را دارند ؛
همان وجهی که نفع آنها را تامین می کند !
#بیشعوری
📕 خاویر کرمنت
🐬@faramatni
🐬@faramatni
این سان ،
که با موسیقی آب و
آواز پرندگان و
رقص تبربزی ها در نوازش نسیم ،
به پیشوازم آمده ای ،
جز شکوفایی این جان شیفته ،
از من چه برجای خواهد ماند
که نثارت کنم
ای حس شیرین دوست داشتنی؟
مرا در آغوش بگیر
ای زیبایی بی نظیر!
مرا در آغوش بگیر!
#انوش
🐬@faramatni
این سان ،
که با موسیقی آب و
آواز پرندگان و
رقص تبربزی ها در نوازش نسیم ،
به پیشوازم آمده ای ،
جز شکوفایی این جان شیفته ،
از من چه برجای خواهد ماند
که نثارت کنم
ای حس شیرین دوست داشتنی؟
مرا در آغوش بگیر
ای زیبایی بی نظیر!
مرا در آغوش بگیر!
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
اینکه از ورود به یک رابطه عاشقانه انتظار پایان خوب داشته باشیم ، دقیقا نشاندهنده عمق ناآگاهی ما از مقوله ای به نام عشق و فلسفه ی زیستنه ،
عشق ورزی یعنی بالا و پایین شدن های مدام ،
دلهره ها و آرامش های متوالی ،
عشق ورزی یعنی انتظارهای طولانی شیرین و دیدارهای کوتاه تا ابد مانا ،
عشق ورزی یعنی تجربه هیجان هایی فراتر از هیجانات عادی روزانه،
فشرده شدن های قلب ،
سنگینی های قفسه سینه ،
اشکهای نابه هنگام و بغض های فروخورده ،
شوق ها و اضطراب های سینوسی،
نصف شب های بی خوابی و صبح های انرژی بخش
و به بیانی ساده تر : حس عمیق و متفاوت عادی ترین اتفاق ها
و درنهایت پایانی بی نهایت تلخ ،
فرقی نمی کند این پایان با مرگ یکی از دو نفر اتفاق بیفتد یا خیانت یا مهاجرت یا جداسری یا هرچی ،
عشقی با پایان خوش وجود ندارد ، مگر سرد شدنی آرام در بازه ای طولانی.
و با همه ی اینها چرا فرامتنی همه را به زیستنی عاشقانه دعوت می کنه؟
ساده است ، چون زندگی یعنی همین تجربه های مدام اوج و فرود ، همین دلهره ها و آرامش های پیاپی و اشکها و لبخندها و شوق ها و اضطراب های درهم تنیده،
اگر کسی تعریف دیگری از زندگی برایتان می دهد یا دعوتتان می کند به یک زیستن آرام و عادی روزمره ، کار خوبی می کند ، فقط تنها ایرادش این است که وقت مرگ حس می کنید باخته اید ،
چه چیز را ؟
تمام آن فرصت هایی را که برای حس این تجربه ها داشته اید و استفاده نکرده اید.
#انوش
🐬@faramatni
اینکه از ورود به یک رابطه عاشقانه انتظار پایان خوب داشته باشیم ، دقیقا نشاندهنده عمق ناآگاهی ما از مقوله ای به نام عشق و فلسفه ی زیستنه ،
عشق ورزی یعنی بالا و پایین شدن های مدام ،
دلهره ها و آرامش های متوالی ،
عشق ورزی یعنی انتظارهای طولانی شیرین و دیدارهای کوتاه تا ابد مانا ،
عشق ورزی یعنی تجربه هیجان هایی فراتر از هیجانات عادی روزانه،
فشرده شدن های قلب ،
سنگینی های قفسه سینه ،
اشکهای نابه هنگام و بغض های فروخورده ،
شوق ها و اضطراب های سینوسی،
نصف شب های بی خوابی و صبح های انرژی بخش
و به بیانی ساده تر : حس عمیق و متفاوت عادی ترین اتفاق ها
و درنهایت پایانی بی نهایت تلخ ،
فرقی نمی کند این پایان با مرگ یکی از دو نفر اتفاق بیفتد یا خیانت یا مهاجرت یا جداسری یا هرچی ،
عشقی با پایان خوش وجود ندارد ، مگر سرد شدنی آرام در بازه ای طولانی.
و با همه ی اینها چرا فرامتنی همه را به زیستنی عاشقانه دعوت می کنه؟
ساده است ، چون زندگی یعنی همین تجربه های مدام اوج و فرود ، همین دلهره ها و آرامش های پیاپی و اشکها و لبخندها و شوق ها و اضطراب های درهم تنیده،
اگر کسی تعریف دیگری از زندگی برایتان می دهد یا دعوتتان می کند به یک زیستن آرام و عادی روزمره ، کار خوبی می کند ، فقط تنها ایرادش این است که وقت مرگ حس می کنید باخته اید ،
چه چیز را ؟
تمام آن فرصت هایی را که برای حس این تجربه ها داشته اید و استفاده نکرده اید.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
تو سرنوشت منی ، از تو من کجا بگریزم ؟
کجا رها شوم از این طلسم ؟ تا بگریزم
اسیر جاذبه ی بی امان ات آن پر کاهم
که ناتوانمت از طیف کهربا ، بگریزم
تو خویش راز اساطیر و قصه های محالی
و گر به کشور سیمرغ کیمیا بگریزم
به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم
اگر هر آینه سوی گذشته ها ، بگریزم
هوا گرفته ی عشق توام ، چگونه از این دام ،
به بال بسته دوباره سوی هوا بگریزم ؟
به خویش هم نتوانم گریخت ، از تو که عیب است
ز آشناتری اکنون به آشنا ، بگریزم
کجا روم که نه در حلقه ی نگین تو باشد ؟
مگر به ساحتی از سایه ی شما بگریزم
به هر کجا که رَوَم ، رنگ آسمان من این است
سیاه مثل دو چشم تو ! پس چرا بگریزم ؟
#حسین_منزوی
🐬@faramatni
تو سرنوشت منی ، از تو من کجا بگریزم ؟
کجا رها شوم از این طلسم ؟ تا بگریزم
اسیر جاذبه ی بی امان ات آن پر کاهم
که ناتوانمت از طیف کهربا ، بگریزم
تو خویش راز اساطیر و قصه های محالی
و گر به کشور سیمرغ کیمیا بگریزم
به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم
اگر هر آینه سوی گذشته ها ، بگریزم
هوا گرفته ی عشق توام ، چگونه از این دام ،
به بال بسته دوباره سوی هوا بگریزم ؟
به خویش هم نتوانم گریخت ، از تو که عیب است
ز آشناتری اکنون به آشنا ، بگریزم
کجا روم که نه در حلقه ی نگین تو باشد ؟
مگر به ساحتی از سایه ی شما بگریزم
به هر کجا که رَوَم ، رنگ آسمان من این است
سیاه مثل دو چشم تو ! پس چرا بگریزم ؟
#حسین_منزوی
🐬@faramatni
🐬@faramatni
بیایید یکبار برای همیشه تکلیفمونو با خودمون مشخص کنیم ، با خودمون مثل دو تا آدم عاقل بریم تو یک جای دنج بنشینیم و مفصل حرف بزنیم ،
ببینیم کجای این دنیا هستیم ، کجای زندگیمان ، کجای این جهان درندشت ،
بنشینیم و تمام گذشته ی مان را مرور کنیم ، ببینیم چیا از زندگیمون می خواستیم و حالا کجای کار هستیم ، چه کارهایی باید می کردیم که در انبوه مشغله های حاشیه ای فراموشش کردیم، ببینیم قرار بود چه بشیم و چی شدیم ، و بعد که فهمیدیم کجای راهمونو اشتباه اومده ایم ، تعارفاتو کنار بزاریم ، شروع کنیم ، بی خیال تمامی دنیا و آدمهاش ، اینی که داره حروم میشه زندگی ماست ، نه دیگران ، نگذاریم این اتفاق بیفته ، شروع کنیم ، از همین امروز ، از خلوتمان که بیرون می آییم با خودمون عهد ببندیم که دیگه هیچ کاری رو با اجبار انجامش ندیم ، اگه قراره پول دربیاریم از کاری که علاقه داریم بهش ، اگه قراره پیر بشیم پای کسی که علاقه داریم بهش ، اگه قراره بمیریم ، پای هدفی که علاقه داریم بهش ،
زندگی بی عشق، زندگی نیست ،
مردن تدریجیه.
#انوش_ترابی
🐬@faramatni
بیایید یکبار برای همیشه تکلیفمونو با خودمون مشخص کنیم ، با خودمون مثل دو تا آدم عاقل بریم تو یک جای دنج بنشینیم و مفصل حرف بزنیم ،
ببینیم کجای این دنیا هستیم ، کجای زندگیمان ، کجای این جهان درندشت ،
بنشینیم و تمام گذشته ی مان را مرور کنیم ، ببینیم چیا از زندگیمون می خواستیم و حالا کجای کار هستیم ، چه کارهایی باید می کردیم که در انبوه مشغله های حاشیه ای فراموشش کردیم، ببینیم قرار بود چه بشیم و چی شدیم ، و بعد که فهمیدیم کجای راهمونو اشتباه اومده ایم ، تعارفاتو کنار بزاریم ، شروع کنیم ، بی خیال تمامی دنیا و آدمهاش ، اینی که داره حروم میشه زندگی ماست ، نه دیگران ، نگذاریم این اتفاق بیفته ، شروع کنیم ، از همین امروز ، از خلوتمان که بیرون می آییم با خودمون عهد ببندیم که دیگه هیچ کاری رو با اجبار انجامش ندیم ، اگه قراره پول دربیاریم از کاری که علاقه داریم بهش ، اگه قراره پیر بشیم پای کسی که علاقه داریم بهش ، اگه قراره بمیریم ، پای هدفی که علاقه داریم بهش ،
زندگی بی عشق، زندگی نیست ،
مردن تدریجیه.
#انوش_ترابی
🐬@faramatni
🐬@faramatni
بگذار آنچه (از دیگری) میرسد در رسد، بگذار آنچه میگذرد درگذرد؛ مالک هیچ باش، هیچچیز را پس نزن، بپذیر، اما نگه ندار، بیافرین اما از آنِ خود نساز.
👤 #رولان_بارت
🐬@faramatni
بگذار آنچه (از دیگری) میرسد در رسد، بگذار آنچه میگذرد درگذرد؛ مالک هیچ باش، هیچچیز را پس نزن، بپذیر، اما نگه ندار، بیافرین اما از آنِ خود نساز.
👤 #رولان_بارت
🐬@faramatni
🐬@faramatni
دعا حقه ای برای پرهیز از مراقبه است.
و ذهن به اصطلاح مذهبی انواعی متعددی از دعاها ایجاد كرده است.
دعا نیز میتواند مراقبه شود؛
وقتی كه فقط یك دعا نباشد،
كوششی عمیق باشد،
یك درگیرشدن ژرف.
دعا نیز میتواند به مراقبه تبدیل شود، ولی #دعای_معمولی فقط یك گریز است.
مردم برای پرهیز از مراقبه، دعا میكنند. آنان برای پرهیز از هر عملی، به دعا میپردازند.
دعای آنان یعنی اینكه خداوند باید كاری بكند، كس دیگری باید عمل كند.
دعا یعنی اینكه ما منفعل هستیم؛
باید برای ما كاری كرد!
مراقبه به این معنی، دعا كردن نیست؛ مراقبه چیزی است كه تو باید با #خودت انجام دهی.
و وقتی كه دگرگون گشتی، تمام كائنات با تو رفتاری متفاوت خواهد داشت.
زیرا كائنات چیزی نیست جز یك #واكنش نسبت به تو، هرآنگونه كه هستی.
اگر ساكت باشی، تمامی گیتی به هزاران هزار راه به تو واكنش نشان میدهد؛ تو را بازتاب میكند.
سكوت تو ضربدر بینهایت میگردد.
اگر مسرور باشی، تمامی گیتی سرور تو را منعكس میسازد.
اگر در رنج باشی، همین روی خواهد داد.
ریاضیات آن یكسان است، قانون یكی است.، كائنات رنج تو را تصاعدی افزون خواهد ساخت.
دعا كاری ازپیش نمیبرد. تنها مراقبه كمك میكند، زیرا مراقبه چیزی است كه تو باید اصالتا توسط خودت انجام دهی، كاری است كه تو باید انجامش دهی.
#اشو
🐬@faramatni
دعا حقه ای برای پرهیز از مراقبه است.
و ذهن به اصطلاح مذهبی انواعی متعددی از دعاها ایجاد كرده است.
دعا نیز میتواند مراقبه شود؛
وقتی كه فقط یك دعا نباشد،
كوششی عمیق باشد،
یك درگیرشدن ژرف.
دعا نیز میتواند به مراقبه تبدیل شود، ولی #دعای_معمولی فقط یك گریز است.
مردم برای پرهیز از مراقبه، دعا میكنند. آنان برای پرهیز از هر عملی، به دعا میپردازند.
دعای آنان یعنی اینكه خداوند باید كاری بكند، كس دیگری باید عمل كند.
دعا یعنی اینكه ما منفعل هستیم؛
باید برای ما كاری كرد!
مراقبه به این معنی، دعا كردن نیست؛ مراقبه چیزی است كه تو باید با #خودت انجام دهی.
و وقتی كه دگرگون گشتی، تمام كائنات با تو رفتاری متفاوت خواهد داشت.
زیرا كائنات چیزی نیست جز یك #واكنش نسبت به تو، هرآنگونه كه هستی.
اگر ساكت باشی، تمامی گیتی به هزاران هزار راه به تو واكنش نشان میدهد؛ تو را بازتاب میكند.
سكوت تو ضربدر بینهایت میگردد.
اگر مسرور باشی، تمامی گیتی سرور تو را منعكس میسازد.
اگر در رنج باشی، همین روی خواهد داد.
ریاضیات آن یكسان است، قانون یكی است.، كائنات رنج تو را تصاعدی افزون خواهد ساخت.
دعا كاری ازپیش نمیبرد. تنها مراقبه كمك میكند، زیرا مراقبه چیزی است كه تو باید اصالتا توسط خودت انجام دهی، كاری است كه تو باید انجامش دهی.
#اشو
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
شب است و راه دل من بسوی کوی تو گم
ستاره ها همه پیدا و ماه روی تو گم
در این بهار که شهر از شکوفه رنگین است
گل وجود تو پنهان و عطر و بوی تو گم
ز باد بوی تو را خواستم ندانستم
که باد هم شده چو من به جستجوی تو گم
خمار جرعه ای از باده نگاه توام
دریغ و درد که شد ساغر و سبوی تو گم
نمی روی زدلم گر چه رفتی از نظرم
نمی شود ز دلم یک دم ارزوی تو گم
کجایی ای همه دیده ها به یاد تو خون
کجایی ای همه جاده ها بسوی تو گم
#حداد
🐬@faramatni
شب است و راه دل من بسوی کوی تو گم
ستاره ها همه پیدا و ماه روی تو گم
در این بهار که شهر از شکوفه رنگین است
گل وجود تو پنهان و عطر و بوی تو گم
ز باد بوی تو را خواستم ندانستم
که باد هم شده چو من به جستجوی تو گم
خمار جرعه ای از باده نگاه توام
دریغ و درد که شد ساغر و سبوی تو گم
نمی روی زدلم گر چه رفتی از نظرم
نمی شود ز دلم یک دم ارزوی تو گم
کجایی ای همه دیده ها به یاد تو خون
کجایی ای همه جاده ها بسوی تو گم
#حداد
🐬@faramatni
🐬@faramatni
از من پرسیدهاید که مایه تسلی و خرسندی من در زندگی چیست، و چرا به کار و زندگی ادامه میدهم. من به زندگی خودم ادامه میدهم. به همان دلیلی که یک مرغ به نشستن بر روی تخمها ادامه میدهد.
من به زندگی بعد از مرگ معتقد نیستم، و هیچ تمایلی به آن ندارم. اعتقاد به زندگی بعد از مرگ، از روحیه کودکانهی آدمهای حقیر ناشی میشود.
اینکه زندگی چه معنایی ممکن است داشته باشد را نمیدانم؛ ولی تمایل دارم گمان کنم زندگی هیچ معنایی ندارد. فقط میدانم که زندگی لااقل برای من، در حالی که طول کشید سرگرمکننده بود. حتی دردسرهای زندگی هم میتواند سرگرمکننده باشد.
#ویل_دورانت / درباره معنی زندگی
پی نوشت ۱ :
ویل دورانت از متفکرین مورد علاقه من است. یکی از زیباترین کتابهایش که یک کتاب کوچک حدودا ۸۰ صفحه ای است ، کتابی است به نام "معنای زندگی" که مطالعه آن را به تمامی علاقمندان آثار دورانت توصیه می کنم. کتابی است که معنای زندگی را از زبان افراد مختلف نوشته است و شگفت اینکه علیرغم بیان معنای زندگی از زبان نویسندگان و متفکرین شهیر ، یکی از زیباترین تعریف ها از معنای زندگی ، تعریفی است که یک زندانی نگاشته است.
پی نوشت ۲ :
از منظری فرامتنی معنای زندگی حقیقتی بیرونی ندارد. معنای زندگی هر شخصی ، تعریفی است که خود فرد از چرایی زیستنش دارد. در حقیقت این خود ماییم که به زندگی خویش معنا می دهیم ، درست مثل خدا، خدای هرکسی همان صفات ، مشخصات و نقشی را در زندگی هر فرد دارد که خود بدان بخشیده است.
#انوش
🐬@faramatni
از من پرسیدهاید که مایه تسلی و خرسندی من در زندگی چیست، و چرا به کار و زندگی ادامه میدهم. من به زندگی خودم ادامه میدهم. به همان دلیلی که یک مرغ به نشستن بر روی تخمها ادامه میدهد.
من به زندگی بعد از مرگ معتقد نیستم، و هیچ تمایلی به آن ندارم. اعتقاد به زندگی بعد از مرگ، از روحیه کودکانهی آدمهای حقیر ناشی میشود.
اینکه زندگی چه معنایی ممکن است داشته باشد را نمیدانم؛ ولی تمایل دارم گمان کنم زندگی هیچ معنایی ندارد. فقط میدانم که زندگی لااقل برای من، در حالی که طول کشید سرگرمکننده بود. حتی دردسرهای زندگی هم میتواند سرگرمکننده باشد.
#ویل_دورانت / درباره معنی زندگی
پی نوشت ۱ :
ویل دورانت از متفکرین مورد علاقه من است. یکی از زیباترین کتابهایش که یک کتاب کوچک حدودا ۸۰ صفحه ای است ، کتابی است به نام "معنای زندگی" که مطالعه آن را به تمامی علاقمندان آثار دورانت توصیه می کنم. کتابی است که معنای زندگی را از زبان افراد مختلف نوشته است و شگفت اینکه علیرغم بیان معنای زندگی از زبان نویسندگان و متفکرین شهیر ، یکی از زیباترین تعریف ها از معنای زندگی ، تعریفی است که یک زندانی نگاشته است.
پی نوشت ۲ :
از منظری فرامتنی معنای زندگی حقیقتی بیرونی ندارد. معنای زندگی هر شخصی ، تعریفی است که خود فرد از چرایی زیستنش دارد. در حقیقت این خود ماییم که به زندگی خویش معنا می دهیم ، درست مثل خدا، خدای هرکسی همان صفات ، مشخصات و نقشی را در زندگی هر فرد دارد که خود بدان بخشیده است.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
مادام که عشق، شادی ، خوشحالی و خوشبختی شما وابسته به چیزی یا کسی در محیط شماست ، همواره باید منتظر تبدیل عشق هایتان به نفرت، شادی هایتان به اندوه، حال خوبتان به ملالی و خوشبختی تان به یاس و ناامیدی باشید ، دلیلش واضح است ، هستی با تمامی اجزایش چون جویباری آرام همواره در تغییر است و گذار و عبور ، آدمها تغییر می کنند ، آدمها پیر می شوند ، آدمها رفتارهایشان و نگاههایشان عوض می شود همانگونه که خاصیت و شکل خیلی از چیزهای دیگر ،
اگر می خواهید شادی هایتان به شادمانی تبدیل شود و عشق هایتان هرگز رنگ تکرار و تنفر نگیرد ، باید دنبال چشمه های جوشان این شادی و عشق در درونتان باشید ، در خود خودتان ، آن وقت خود تبدیل می شوید به منبع عشق و شادی برای دیگران ، چشمه ای می شوید که دلهای تشنه از زلالی اش سیراب می شود و درختی پربار و برگ که جانهای خسته در سایه سارش می آرامد.
آرامش میخواهید ، عشق جاودانه آرزو دارید ، شادی بی مرگ می طلبید ، برگردید به درونتان ، با خودتان خلوت کنید ، اعماق وجودتان را خوب جستجو کنید و بیابید آن چشمه های جوشان انرژی درونتان را ، آن " آن " تان را که حال شما و جهان را خوب می کند.
#انوش
🐬@faramatni
مادام که عشق، شادی ، خوشحالی و خوشبختی شما وابسته به چیزی یا کسی در محیط شماست ، همواره باید منتظر تبدیل عشق هایتان به نفرت، شادی هایتان به اندوه، حال خوبتان به ملالی و خوشبختی تان به یاس و ناامیدی باشید ، دلیلش واضح است ، هستی با تمامی اجزایش چون جویباری آرام همواره در تغییر است و گذار و عبور ، آدمها تغییر می کنند ، آدمها پیر می شوند ، آدمها رفتارهایشان و نگاههایشان عوض می شود همانگونه که خاصیت و شکل خیلی از چیزهای دیگر ،
اگر می خواهید شادی هایتان به شادمانی تبدیل شود و عشق هایتان هرگز رنگ تکرار و تنفر نگیرد ، باید دنبال چشمه های جوشان این شادی و عشق در درونتان باشید ، در خود خودتان ، آن وقت خود تبدیل می شوید به منبع عشق و شادی برای دیگران ، چشمه ای می شوید که دلهای تشنه از زلالی اش سیراب می شود و درختی پربار و برگ که جانهای خسته در سایه سارش می آرامد.
آرامش میخواهید ، عشق جاودانه آرزو دارید ، شادی بی مرگ می طلبید ، برگردید به درونتان ، با خودتان خلوت کنید ، اعماق وجودتان را خوب جستجو کنید و بیابید آن چشمه های جوشان انرژی درونتان را ، آن " آن " تان را که حال شما و جهان را خوب می کند.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
تفکیک روابط از یکدیگر :
این یکی از کلیدواژه های فرامتنی است. چرا که قاطی کردن رابطه ها سرمنشا بسیاری از رنج ها و آسیب هاست.
مثال ساده اش تمام آنهایی که به بهانه عاشقی ، زنی یا مردی را در تملک خود می خواهند. خود را نفریبیم ، کسی که فکر می کند عاشق زنی یا مردی است و او را جز برای خود نمی خواهد و لذت و شادی او در رابطه با دیگران را برنمیتابد ، عاشق او نیست ، دنبال چیزی در اوست برای خود و نمی خواهد آن چیز را با دیگران قسمت کند.
و وقتی که نمی تواند او را به تمامی تسخیر کند یا رنج می کشد یا انتقام می گیرد و نام آن را غیرت می گذارد. همان که مولانا به زیبایی در فیه مافیه بدان اشاره دارد و صفتهای بدی که از آن می زاید.
درک اشتباه از رابطه ها به همین سادگی می تواند به فاجعه منجر شود.
رابطه هایتان را تفکیک کنید تا نه خود رنج ببرید و نه دیگری را رنج بدهید.
عشق مالکیت برنمی تابد.
به قول مارگوت بیکل :
عشق ما نیازمند رهایی است ، نه تصاحب.
#انوش_ترابی
🐬@faramatni
تفکیک روابط از یکدیگر :
این یکی از کلیدواژه های فرامتنی است. چرا که قاطی کردن رابطه ها سرمنشا بسیاری از رنج ها و آسیب هاست.
مثال ساده اش تمام آنهایی که به بهانه عاشقی ، زنی یا مردی را در تملک خود می خواهند. خود را نفریبیم ، کسی که فکر می کند عاشق زنی یا مردی است و او را جز برای خود نمی خواهد و لذت و شادی او در رابطه با دیگران را برنمیتابد ، عاشق او نیست ، دنبال چیزی در اوست برای خود و نمی خواهد آن چیز را با دیگران قسمت کند.
و وقتی که نمی تواند او را به تمامی تسخیر کند یا رنج می کشد یا انتقام می گیرد و نام آن را غیرت می گذارد. همان که مولانا به زیبایی در فیه مافیه بدان اشاره دارد و صفتهای بدی که از آن می زاید.
درک اشتباه از رابطه ها به همین سادگی می تواند به فاجعه منجر شود.
رابطه هایتان را تفکیک کنید تا نه خود رنج ببرید و نه دیگری را رنج بدهید.
عشق مالکیت برنمی تابد.
به قول مارگوت بیکل :
عشق ما نیازمند رهایی است ، نه تصاحب.
#انوش_ترابی
🐬@faramatni
🐬@faramatni
آشنایی زدایی از واژه ها:
این واژه : اعتماد
🐬
بسیاری از کسانی که به من مراجعه می کنند یا در کارگاههای مهارتهای زندگی فرامتنی حضور می یابند ، یکی از رایج ترین سوالاتشان از من در مورد " اعتماد" است. آنها معمولا از تجربه های تلخ اعتمادشان به دیگران سخن می گویند و خیانت هایی که به این اعتماد شده است.
بسیاری از این افراد ـ چه مرد و چه زن ـ چنان تجربه هایشان تلخ و گزنده است که دیگر تا آخر عمر نمی توانند رابطه ای عمیق و عاشقانه را دوباره تجربه کنند ، چرا که همواره در ترس تکرار تجربیات گذشته اند.
حقیقت هم این است که اگر مراد ما از واژه ی "اعتماد" "اعتماد کردن به دیگران" باشد ، همواره این ترس درون ما باقی خواهد ماند. و اصولا چه تضمینی وجود دارد که فردی که ما وقت ، عشق وزندگی مان را به پایش می ریزیم ، همواره به این عشق ما متعهد باقی بماند؟ چه کسی می تواند چنین تضمینی به ما بدهد؟
یا در روابط اجتماعی و کاری ، در شرایطی که همه دنبال منافع خویشند ، اصولا اعتماد چه جایگاهی دارد؟
جواب من در کلاس ها همواره ساده و کوتاه بوده است:
آنچه باعث ترس از ورود در رابطه های جدید بعد از شکست های پیشین می شود ، خود اعتماد نیست ، تفسیر اشتباه ما از واژه " اعتماد" است.
از منظری فرامتنی ، اعتماد کردن به دیگران بی معنی است ، چرا که آن " دیگران" خارج از کنترل ما هستند ، آنها رفتارهایشان تابع نیازهای خودشان است و هیچ کسی نمی تواند تضمین بکند که ما همیشه تنها کسی خواهیم بود که نیازهای او را برآورده می کنیم. و اصولا این تصور دردنیایی که ذاتش بر تغییر است و نیازهای متغیر آدمیان بخشی تفکیک ناپذیر از این ذات، تصوری خوش خیالانه و بی بنیان است.
اعتماد به چیزهایی که خارج از کنترل ماست و هرلحظه ممکن است اتفاق غیرمترقبه ای برایش بیفتد ، اشتباهی هستی شناسانه است.
ما آدمها تنها به چیزهایی می توانیم اعتماد کنیم که به آنها کنترل داشته باشیم و متاسفانه یا خوشبختانه تنها کسی که در عالم هستی می توانیم کنترلش را در اختیار داشته باشیم ، فقط خود خود ماست ، و این یعنی واژه اعتماد یک تفسیر بیشتر نمی تواند داشته باشد: " اعتماد به خویشتن ".
حقیقت این است که ما فقط به خودمان می توانیم اعتماد کنیم و اعتماد به خود یعنی مسئولیت انتخابهای خود را پذیرفتن ، چه این انتخابها در گذر زمان مشخص شود که اشتباه بوده اند یا درست. آنها که به خود اعتماد دارند هرگز ترسی از اینکه کسی فریبشان بدهد یا به آنها خیانت بکند ندارند ، به این دلیل ساده که در لحظه لحظه این رابطه ها ما دنبال رفع نیازهای خویش بوده ایم ـ چنان که طرف مقابلمان نیز ـ و هر زمان هم که حس کنیم نیازهای ما توسط آن فرد برآورده نمی شود تعهد ما به خودمان ایجاب می کند که به خودمان خیانت نکنیم و وقتی دیگر حس خوبی از فرد مقابلمان نمی گیریم ، با احترام جدا شویم ، حال فرد مقابل ما می خواهد خیانت بکند یا نکند ، در پی فریب باشد یا نباشد ، در آینده متعهد بماند یا نماند ، مهم حسی است که ما در طول این رابطه داشته ایم و نیازهایی از ما که در طول این رابطه برآورده شده است.
کوتاه سخن آن که :
اگر می خواهیم زندگی ما خالی از ترس ها و استرس ها و اضطراب های عذاب آور باشد ، راهی نیست جز آنکه نگرشمان را به برخی از مفاهیم عوض کنیم ، اعتماد ، تعهد و خیانت واژه هایی هستند که ما معمولا در ارتباط با دیگران به کار می گیریم درحالی که درستش این است که آنها را باید فقط و فقط درخصوص خودمان به کار ببریم:
اعتماد: به خود
تعهد: به خود
خیانت: به خود.
#انوش
🐬@faramatni
آشنایی زدایی از واژه ها:
این واژه : اعتماد
🐬
بسیاری از کسانی که به من مراجعه می کنند یا در کارگاههای مهارتهای زندگی فرامتنی حضور می یابند ، یکی از رایج ترین سوالاتشان از من در مورد " اعتماد" است. آنها معمولا از تجربه های تلخ اعتمادشان به دیگران سخن می گویند و خیانت هایی که به این اعتماد شده است.
بسیاری از این افراد ـ چه مرد و چه زن ـ چنان تجربه هایشان تلخ و گزنده است که دیگر تا آخر عمر نمی توانند رابطه ای عمیق و عاشقانه را دوباره تجربه کنند ، چرا که همواره در ترس تکرار تجربیات گذشته اند.
حقیقت هم این است که اگر مراد ما از واژه ی "اعتماد" "اعتماد کردن به دیگران" باشد ، همواره این ترس درون ما باقی خواهد ماند. و اصولا چه تضمینی وجود دارد که فردی که ما وقت ، عشق وزندگی مان را به پایش می ریزیم ، همواره به این عشق ما متعهد باقی بماند؟ چه کسی می تواند چنین تضمینی به ما بدهد؟
یا در روابط اجتماعی و کاری ، در شرایطی که همه دنبال منافع خویشند ، اصولا اعتماد چه جایگاهی دارد؟
جواب من در کلاس ها همواره ساده و کوتاه بوده است:
آنچه باعث ترس از ورود در رابطه های جدید بعد از شکست های پیشین می شود ، خود اعتماد نیست ، تفسیر اشتباه ما از واژه " اعتماد" است.
از منظری فرامتنی ، اعتماد کردن به دیگران بی معنی است ، چرا که آن " دیگران" خارج از کنترل ما هستند ، آنها رفتارهایشان تابع نیازهای خودشان است و هیچ کسی نمی تواند تضمین بکند که ما همیشه تنها کسی خواهیم بود که نیازهای او را برآورده می کنیم. و اصولا این تصور دردنیایی که ذاتش بر تغییر است و نیازهای متغیر آدمیان بخشی تفکیک ناپذیر از این ذات، تصوری خوش خیالانه و بی بنیان است.
اعتماد به چیزهایی که خارج از کنترل ماست و هرلحظه ممکن است اتفاق غیرمترقبه ای برایش بیفتد ، اشتباهی هستی شناسانه است.
ما آدمها تنها به چیزهایی می توانیم اعتماد کنیم که به آنها کنترل داشته باشیم و متاسفانه یا خوشبختانه تنها کسی که در عالم هستی می توانیم کنترلش را در اختیار داشته باشیم ، فقط خود خود ماست ، و این یعنی واژه اعتماد یک تفسیر بیشتر نمی تواند داشته باشد: " اعتماد به خویشتن ".
حقیقت این است که ما فقط به خودمان می توانیم اعتماد کنیم و اعتماد به خود یعنی مسئولیت انتخابهای خود را پذیرفتن ، چه این انتخابها در گذر زمان مشخص شود که اشتباه بوده اند یا درست. آنها که به خود اعتماد دارند هرگز ترسی از اینکه کسی فریبشان بدهد یا به آنها خیانت بکند ندارند ، به این دلیل ساده که در لحظه لحظه این رابطه ها ما دنبال رفع نیازهای خویش بوده ایم ـ چنان که طرف مقابلمان نیز ـ و هر زمان هم که حس کنیم نیازهای ما توسط آن فرد برآورده نمی شود تعهد ما به خودمان ایجاب می کند که به خودمان خیانت نکنیم و وقتی دیگر حس خوبی از فرد مقابلمان نمی گیریم ، با احترام جدا شویم ، حال فرد مقابل ما می خواهد خیانت بکند یا نکند ، در پی فریب باشد یا نباشد ، در آینده متعهد بماند یا نماند ، مهم حسی است که ما در طول این رابطه داشته ایم و نیازهایی از ما که در طول این رابطه برآورده شده است.
کوتاه سخن آن که :
اگر می خواهیم زندگی ما خالی از ترس ها و استرس ها و اضطراب های عذاب آور باشد ، راهی نیست جز آنکه نگرشمان را به برخی از مفاهیم عوض کنیم ، اعتماد ، تعهد و خیانت واژه هایی هستند که ما معمولا در ارتباط با دیگران به کار می گیریم درحالی که درستش این است که آنها را باید فقط و فقط درخصوص خودمان به کار ببریم:
اعتماد: به خود
تعهد: به خود
خیانت: به خود.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
داشتن دوست یا عاشقی که به شما به صورت موجود زندهای در حال رشد نگاه کند، درست مثل درختی که از دل خاک سربرآورده، یا گلدان سرسبز در خانه،
یا باغچهی گل سرخی در حیاط خلوت،
موهبتی است... عاشق یا دوستانی که به شما به چشم یک ذات زندهی واقعی نگاه کنند، به چشم کسی که انسان است و در عین حال از مواد بسیار ظریف و ترد و جادویی ساخته شده، دوستانی که از مخلوق موجود در درون شما حمایت کنند ...
اینها همان کسانی هستند که شما به دنبالشان هستید. آنها دوستان مادامالعمر روح شما خواهند بود .
🐬@faramatni
داشتن دوست یا عاشقی که به شما به صورت موجود زندهای در حال رشد نگاه کند، درست مثل درختی که از دل خاک سربرآورده، یا گلدان سرسبز در خانه،
یا باغچهی گل سرخی در حیاط خلوت،
موهبتی است... عاشق یا دوستانی که به شما به چشم یک ذات زندهی واقعی نگاه کنند، به چشم کسی که انسان است و در عین حال از مواد بسیار ظریف و ترد و جادویی ساخته شده، دوستانی که از مخلوق موجود در درون شما حمایت کنند ...
اینها همان کسانی هستند که شما به دنبالشان هستید. آنها دوستان مادامالعمر روح شما خواهند بود .
🐬@faramatni