فرامتنی
4.2K subscribers
2.13K photos
1.07K videos
427 files
357 links
این کانال به شما امکان می دهد که به سوژه ها و رویدادها از منطری فراتر نگاه کنید و برای شکوفایی استعدادها و رضایت از زندگی ، سبکی تازه در پیش بگیرید.
لطفا نظرات ، پیشنهادات و سوالات خود را از طریق آی دی @metatextural با مدیریت کانال در میان بگذارید.
Download Telegram
🐬@faramatni


راه زندگی کردن در وفور و فراوانی این است که قاطعانه باور داشته باشید این خود شما هستید که خالق زندگی خود هستید.
این افکار، رفتار و احساسات شما است که ظرف زندگیتان را پر می کند.
اگر به قدرت خود ایمان نداشته باشید، به دیگران این اجازه را می دهید که کلید شادی شما را در دست بگیرند.
اگر می خواهید که زندگی با روح و احساس را تجربه کنید،
بسیار مهم است که بدانید هیچ کسی در مورد نیازهای شما،
به اندازه ذهن شما،
آگاه و هشیار نیست.


🐬@faramatni
🐬@faramatni


عشق ماندگار هرگز بر جاذبه‌ی جسمانی میان شما و معشوق که همواره در حال تغییر است متکی نیست.
عشق واقعی از روح شما نشات می‌گیرد
این نوع از عشقِ ناب هنگامی که خود را در دل و جان دیگری می‌یابید شکل می‌گیرد و پیوند اعجاز گونه این دو را به جشن و سرور می‌نشیند.

باربارا دی آنجلیس


🐬@faramatni
🐬@faramatni

من به جهانی فرامتن می اندیشم ،
به جهانی بی مرز ،
به جهانی که در آن
مرزهای قراردادی ،
دین پدری ،
رنگ پوست
و جنسیت ها و نژادها و زبان ها
انسان ها را
به ما و شما تقسیم نمی کنند.

من به جهانی می اندیشم
که در آن انسان ها
مال هیچکسی نیستند
جز خودشان،
نه هیچ زنی مال هیچ مردی
و نه هیچ انسانی مال هیچ خدایی.

من به جهانی می اندیشم که در آن
تنها گناه جهان
سلب حق حیات از دیگری است
و آزادی ،
جز به آزار کسان
محدود نمی شود.

از این جایی که من به این مدور خاکی می نگرم
نه مرزی میان کشورها
دیده می شود
نه بهشتی ـ که برای رستگاری جنگجویانی مومن ـ
و مرگ در راه وطن
یا شهادت در راه عقیده
پوچ ترین حالت مرگ آدمی است.

من به جهانی فرامتن می اندیشم ،
جهانی سرشار از شکوفایی و آرامش
که در آن
عشق
و تنها عشق،
یگانه آغوش امن جهان است
برای یک رستگاری ابدی .
#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

زیباتر از این مگر می شود خواسته ای عاشقانه را مطرح کرد؟

آه اى زلال شيرين! اى صافى خـروشان
من تشنه ام، لبتــ را، لختى به من بنوشان

من سردم است و خورشيد با توستــ ، با
تـو آرى
از مهـر بر تـن من، پيراهنى بپوشان

#استادحسین_منزوی

🐬@faramatni
🐬🐬🐬@faramatni
نوبت ما سهل و آسان می‌رسد...

می‌دانم باور نمی‌کنید ولی همه ما می‌میریم...
 همه ما. عالیجناب‌ها، صاحبان ژن‌های خوب، زباله جمع‌کن‌ها، حضرات، تجاوزکنندگان، رهبران عالی مقدار، اربابان تحریم، کاسبان تحریم ... همه! بدون استثنا. کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه. ناگهانی.

تمام می شویم. یک روز همین خانه‌ای که سقف دارد خانه عنکبوتها و لانه خفاشها می‌شود؛ همین ماشینی که دوستش داریم، زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می‌زند، همین بچه‌هایی که نفس‌مان به نفس‌شان بند است، می‌روند پی زندگیشان. حتی نمی‌آیند آبی بریزند روی سنگ‌مان.

 قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره خاکی راه رفته‌اند. مغرورانه گفته‌اند: مگه من اجازه بدم! مگه از روی جنازه من رد بشید...

و حالا کسی حتی نمی‌تواند استخوانهای جنازه‌شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!

قبل از ما کسانی زیسته‌اند که زیبا بوده‌اند، دلفریب، مثل آهو خرامان راه رفته‌اند. زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده. سیب‌ها از سرخی گونه‌هایشان رنگ باخته‌اند و حالا کسی حتی نامشان را به خاطر نمی‌آورد.

قبل از ما کسانی بوده‌اند که در جمجمه دشمنان‌شان شراب ریخته‌اند و خورده‌اند. سردارانی که گرزهای گران داشته‌اند، پنجه در پنجه شیر انداخته‌اند، از گلوله نترسیده‌اند و حالا کسی نمی‌داند در کجای تاریخ گم شده‌اند!

همه این کینه‌ها، همه این تلخی‌ها، همه این زخم‌زبان زدن‌ها، همه این کوفت کردن دقیقه‌ها به جان هم، همه این زهر ریختن‌ها، تهمت زدن‌ها، توهین کردن‌ها به هم... تمام می‌شود. از یاد می‌رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم.

 اگر می‌توانیم به هم حس خوب بدهیم کنار هم بمانیم، اگر نه، راهمان را کج کنیم. دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ما می‌میریم. همه ما. بدون استثنا. کمی دیرتر. کمی زودتر. یک دفعه. ناگهانی...

زندگی کنید و بگذارید دیگران هم زندگی کنند!

#احسان محمدی
🐬🐬🐬@faramatni
🐬@faramatni

یادداشتی بر یک تئاتر :
روایت یک سبک زندگی فرامتنی

🐬

تئاتر "از گوشه تبریز تا پرده های ترابوزان" بازی نقش ها نیست ، بازی اتفاق های دور و بر ماست ، درست تر بگویم اصلا بازی نیست ، عین واقعیت است. رضا رجایی دقیقا چند تا آدم واقعی را برداشته برده روی صحنه و گفته داستان زندگی تان را روایت کنید. به همین سادگی.

تئاتر رجایی برشی از داستانی است که هر روزه دارد درکوچه ها وخیابان ها و کافه ها اتفاق می افتد:
داستان آدمها و رابطه هایشان ،
داستان آدمها و نیازهایشان ،
داستان آدمها و عشق هایشان
داستان افرادی که ترجیح می دهند بخاطر ترس از شکست یا عادی شدن یا هر دلیل روانشناسی دیگر با عشقشان ازدواج نکنند اما رابطه های عاشقانه شان را همچنان ادامه دهند،
داستان آدمهایی که رابطه هایشان را صرفا به درون خانواده محدود نمی کنند و برای این رفتارهایشان دلایل محکم و قانع کننده ای دارند.

تئاتر از تبریز تا ترابوزان یک روایت است و رجایی با وجود اشارات فلسفی و روانشناختی پراکنده ، در تمامی لحظه های روایت از قضاوت یا محکومیت آدمها پرهیز می کند ، کار او فقط روایت است و این مای تماشاگریم که باید این رفتارها راتحلیل کنیم.

تئاتر از تبریز تا ترابوزان کاری کاملا فرامتنی است ، واقعیت این است که دنیای آدمها تغییر کرده ، آدمها دیگر تابع چارچوبهای سنتی در روابط زناشویی ، عشقی و عاطفی نیستند و روابطشان را براساس نیازهایشان تنظیم می کنند نه دستورات دینی و مذهبی یا عرفی و سنتی.

مشکل مخالفین متعصب اجرای این تئاتر هم که بالاخره موفق به توقیف آن شدند ، همین است. آنها ناراحتند که چرا رجایی زندگی واقعی آدمها را روایت کرده و چرا در این روایت حکم محکومیت آدمها را صادر نکرده است.
یادمان باشد ایران تنها کشور دنیاست که زندگی روزمره ی شهروندانش را سانسور می کند و اجازه نمی دهد در صدا و سیما و سینما و تئاتر چهره ، پوشش ، گفتار و رفتار مردم عادی و عامی کوچه و خیابان به تصویر کشیده شود.
و عشق : عشقی که بنیان هستی است اما در روایت های رسمی همیشه انکار شده است.

به قول شاملو:
انکار عشق را چنین که به سرسختی
پاسفت کرده ای!
دشنه ای مگر
به آستین اندر
نهان کرده باشی
که عاشق اعتراف را چنان به فریاد آمد که وجودش همه بانگی شد.

نگاه کن!
چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگش
میلاد پرهیاهای هزار شهزاده بود.
نگاه کن!
#انوش

🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni

به شدت اعتقاد دارم که مهمترین کارکرد شعر ، نه آه و ناله از فراق یار و کنج عزلت گزیدن و به حال زار خود در نرسیدن به یک عشق ـ هرچه می خواهد باشد ـ گریستن است ، که انرژی بخشی ، شادی آفرینی و به رقص درآوردن ذهن و روان آدمی است که نمونه های اعلای آن را می توان در غزلیات شورانگیز مولانا ، حافظ و منزوی به وفور یافت.
امروزتان را به یکی از مست کننده ترین غزلیات مولانا می آرایم که ارزش کلمات را در پرواز ذهن و تفکر آدمی با تمام وجودتان حس کنید.
این شما و این هم غزلی که بسیار ورد زبان من است ، بخصوص صبح ها هنگام پیاده رویهای سرخوشانه و اندیشمندانه :

🐬

دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو
ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من

یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من

منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی
اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من

ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها
ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من

🐬@faramatni
Audio
بامدادان عشق
شعر مولانا و خوانش انوش ترابی
با موسیقی متن بی نظیری از:
حسین علیزاده

🐬@faramatni
🐬@faramatni

اشتباه بزرگ زندگی بسیاری از آدمهای پیرامونم این است که برای حس خوشبختی ، برای دوست داشتن ، برای دل بستن به زندگی ، منتظر کسی هستند ،
این اشتباه بزرگیه ، هیچکسی قرار نیست بیاد و ما رو خوشبخت کنه ، کسی قرار نیست بیاد و عشق رو به ما هدیه بده ، کسی قرار نیست بیاد و ما رو به آدم دیگه ای تبدیل کنه ،
درسته ، با پوزش بسیار از اونایی که به زندگی خیلی مثبت نگاه می کنن میگم که تو هستی همچنین قاعده ای وجود نداره ،
این خود ماییم که باید آغاز کنیم ، ماییم که باید همه خوشبختی و شادی و دلبستگی را به خودمون هدیه بدیم ، این ماییم که باید برای دوست داشتن و حتی دوست داشته شدن حرکت کنیم ، و زندگی تازه از اینجا آغاز می شود.
#انوش

🐬@faramatni
تو آفتاب منی! آفتاب اول صبح
که روشنائی جان من از کرامت توست.
#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

صرفا جهت اطلاع:

۲۰- اگر كسی‌ غلام‌ یا كنیزش را با چوب بزند و برده در همین حال بمیرد، هر آینه‌ بایست مجازات گردد. ۲۱- ولی اگر آن برده پس از یک یا دو روز زنده‌ بماند، مجازاتی در کار نیست، زیرا برده جز دارایی‌های آنکس می‌باشد!

🏷 عهد عتیق، خروج، فصل ۲۱ آیه ۲۱ــ ۲۰

🐬@faramatni
🐬@faramatni

نقریبا تمام آدمهایی که دور و برم می شناسم ، و تمام نشریه ها و کتابها و فیلم ها پرشده از داستان های عشقی که اندوه بخشی جدانشدنی از آنهاست ، قصه های تلخ خیانت ها و قتل ها و جدائی ها و افسردگی ها،
فقط بخاطر عدم درک این حقیقت که :
عشق نیازمند سوژه نیست ، عشق جوششی در درون است که می تواند بر بی نهایت موجود زیبای هستی نثار شود ، نه یک وابستگی هیجانی به یک نفر ، آنچه شما بدان عشق نام گذاشته اید ، یک اتفاق هیجانی است ، دقیقا یک اتفاق هیجانی که تمام عمر با نگرانی و حسادت تمام دنبال حفظ آنید.
#انوش_ترابی

🐬@faramatni
🐬@faramatni

تحلیلی فرامتنیک بر یکی از رایج ترین نمونه های کنترل گری :
کنترل گوشی همسر ؛ آری یا نه ؟

🐬

در دنیای پست مدرن، تلفن های همراه ، صرفا ابزاری برای تماس با دیگران نیستند ، گوشی های همراه امروزه تکه ای از وجود آدمها به شمار می روند. انسان پست مدرن بخشی ازحافظه ی خود را که شامل بسیاری از داده های شغلی، علمی ، ارتباطی، حسی و عاطفی اوست و حتی تمامی علاقه ها و رویاهای خود را به این جعبه های کوچک جادویی انتقال داده است تا حافظه ی مغز خود را در دنیایی که به عصر اطلاعات مشهور است ، با انبوه داده ها انباشته نکند و به جای آن هرگاه که نیاز داشت ، به این حافظه خارجی خود رجوع کند. لذا تردیدی نیست که گوشی های همراه فراتر از حتی حریم شخصی ، تکه ای از وجود آدمها هستند و بخشی از "من" درونی آنها که اصولا هیچکس را نباید جز خود فرد بدان راهی باشد.

سوال این است که چرا برخی از همسران، به خود اجازه می دهند که بدون اخذ اجازه از خود فرد به گوشی او سرک بکشند؟ اگر برای کشف روابط پنهان یا علائق و خواسته های پنهانی اوست ، به فرض کشف رابطه ها یا آگاهی از علائق پنهان فرد، آیا این کار می تواند کمکی به حل مشکل بکند؟

چنان که می دانیم براساس تئوری انتخاب هر رفتاری که از انسان سر می زند ، در راستای رفع یک یا ترکیبی از نیازهای پنجگانه ی اوست. ایجاد رابطه نیز یک رفتار است و اتفاقا در دنیای انسانی یکی از مهمترین رفتارها که هدف از آن ارضای یک یا ترکیبی از نیازهای ارتباطی هر فرد است.

واقعیت این است که انسانها انبوهی از نیازهای ارتباطی را دارند که لزوما تمامی این نیازها نمی تواند توسط یک فرد ـ که در دنیای سنتی قطعا همسر آن فرد است ـ برآورده شود. اگر همسر ما در فضای مجازی با کسی ـ چه از جنس موافق و چه از جنس مخالف ـ رابطه برقرار می کند ـ که لزوما هم این رابطه جنسی نیست ـ از منظری فرامتن بدین معنی است که او نیازهایی دارد که برآوردن آنها ، نیاز به انسانی غیر از همسر او دارد. انسانی با ویژگیهای ژنتیکی و شخصیت و ایده ها و افکار متفاوت.

آنچه مهم است این که بدانیم این کار لزوما به معنی عدم علاقه فرد به همسرش یا خیانت به او نیست ، چرا که اصولا هیچ انسانی در عالم هستی وجود ندارد که بتواند تمامی نیازهای ارتباطی فرد دیگری را بصورت کامل برآورده کند و ایجاد رابطه با هر فرد دیگری جز همسر صرفا به معنی ارضای بخشی از نیازهای ارتباطی فرد توسط دیگران است نه لزوما به معنی نفرت از همسر یا خیانت به او.

یادمان باشد که حالت طبیعی هستی انسانی این نیست که یک نفر تا آخر عمر تمام نیازهایش را توسط یک فرد برآورده کند ، این حالت صرفا در انسان بدوی صدق می کند که تنها شکل ارتباطی اش با جنس مخالف ، رابطه جنسی بوده است. حالت طبیعی روابط انسانی انسان هوشمند این است که فرد دارای روابطی متعدد با افرادی متعدد ـ از جنس های موافق و مخالف ـ باشد که هر فردی بخشی از استعدادهای درونی او را شکوفا و بخشی از نیازهای ارتباطی او را برآورده کند.

سرک کشیدن در گوشی همسر به معنی آن است که ما می خواهیم طرف مقابلمان را کنترل کنیم که هیچ یک از نیازهای ارتباطی اش را جز از طریق ما برآورده نسازد و این کار دقیقا نتیجه ی عکس می دهد. یعنی باعث می شود که یا همسرمان نیازهای طبیعی اش را سرکوب کند ، یا روابط عادی و سالم خود را پنهان کرده و بصورتی مخفیانه حتی نیازهایی را که توسط ما برآورده می شده است ، از دیگران مطالبه کند.

تحقیقات متعدد تئوری انتخاب نشان داده است که آدمها نه بر اساس خواسته های ما ، که براساس نیازهای خودشان رفتار می کنند و لذا کنترل گوشی دیگران توسط ما تنها می تواند به تخریب رابطه ها کمک کند ، نه ترمیم و پایداری آن. چرا که وارد شدن در گوشی فرد دقیقا به معنی تجاوز به حریم شخصی او و تهدید آزادی های فردی اوست. تجاوز به حریمی که بخشی از "من درونی" هر فردی است و جز او هیچکس نباید از آن آگاه شود.

ذکر این نکته مهم است که انسان ها به تناسب اختیار و آزادیشان مسئولیت دارند و اگر فردی جرمی مرتکب شدیا آزار و اذیتی برکسی روا داشت ، تنها و تنها این مرجع ذیصلاح قضائی است که می تواند وارد حریم شخصی هر فرد شود ، چه این حریم شخصی گوشی همراهش باشد ، چه نیت و اراده اش و چه وارسی عضوی از اندامهایش که در ارتکاب جرم دخالت داشته اند.
#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

خیلی سال بود که می شناختمش. خیلی سال بود که رفیق بودیم. تنها کسی بود که من رو بهتر از خودم می شناخت. تو تمام این سال ها هیچ وقت ندیدم با کسی تو رابطه باشه. از اون دخترایی بود که می گفت تو تنهایی راحت ترم... می گفت کدوم عشق ؟ کدوم دوست داشتن؟ همیشه تو جمع ما همه جفت بودن و اون تک...چند وقتی بود که بدجور تو خودش بود. یه روز کشیدمش کنار و گفتم چته دختر؟ شنگول نیستی؟ گفت نه خوبم... چپ چپ نگاش کردم ، خندید. فهمیدم مبتلا شده به جذاب ترین ویروس، به زیباترین درد... زدم رو شونه ش و گفتم بگو ببینم حالا کدوم بیچاره ای هست؟ یه گاز از بازوم گرفت و گفت حوصله شوخی ندارم لعنتی... خندید و رفت. از اون شب فکرم موند پیشش... وقتی خاطرخواه میشی هیچی بدتر از سکوت کردن نیست ولی اون سکوت می کرد. یه چاه تو دلش کنده بود و همه چی رو همون جا دفن می کرد.
چند ماه بعد بورسیه ی تحصیلی گرفت. قبل از اینکه بره اومد خونه م برای خداحافظی ... دروغ چرا هنوز نرفته دلم براش تنگ شده بود. از اون رفیق هایی بود که صد تا رفیق هم جاش رو پر نمی کنن. وقتی بغلش کردم بغضش رو احساس کردم. بهش گفتم آخرش لو ندادی طرف کی بود... بگو برم بهش تبریک بگم چون خطر از بیخ گوشش رد شده... آخرین گازش رو از بازوم گرفت و گفت : بماند ... تو چشماش زل زدم و گفتم دلم واست تنگ میشه رفیق قدیمی... گفت تو که سرگرم این یار و اون یاری ... اصلا بعید می دونم اسم من یادت بمونه. بازوش کبود شد. قبل از رفتن یه صندوق بهم داد و گفت این رو نگه دار، برگشتم ازت می گیرم. گفتم یعنی نبینم چی داخلشه ؟ گفت دیگه فرقی نداره. خواستی ببینی ببین.
شب صندوق رو باز کردم. پر از عکس بود. تمام عکس هایی که تو تمام این سال ها تو جمع های مختلف گرفته بودیم. فقط یه فرق بزرگ داشت.عکس همه ی آدمایی که کنارمون بودن رو با قیچی بریده بود. تو تمام عکس ها فقط خودم بودم و خودش...پشت همه ی عکس ها یه متن مشترک نوشته شده بود...« عکسِ دو نفره نداشتیم »

👤حسین حائریان

🐬@faramatni
🐬@faramatni

نمی دانم اگر کسانی بدانند که تمام آنچه مایه ی عذاب وجدان و احساس گناه و اضطراب آینده و کابوس های شبانه شان شده است ، فقط و فقط نتیجه فعالیتهای ذهنی خود بر روی داده های ثبت شده در مغزشان است ، چه حالی پیدا می کنند؟

ولی واقعیت همین است.

در بیرون از خودتان دنبال هیچ چیزی نگردید .

#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

نسبیت اخلاق: موضوعی بدیهی در نگاه فرامتن

🐬

سیاهه ای از امور اخلاقی یک جامعه را می توان برشمرد که در جوامع دیگر غیر اخلاقی به شمار می آیند و این تنها در تماشای فرامتنی جامعه هاست که به چشم می آید. اینکه ما همجنس بازی را یکی از غیر اخلاقی ترین کارها می دانیم و کثیری از اروپایی ها آن را یک بیماری و حتی در آغاز هزاره جدید صرفا یک تمایل یا گرایش ، محصول همین تفاوت پارادایمهاست. اینکه ما حجاب را برای یک زن جزو فضایل تلقی می کنیم در حالی که در یک جامعه بدوی آفریقایی حجاب کاری بی معنی و غیر ضرور پنداشته می شود و در یک جامعه مدرن غربی مثل فرانسه ، یک کنش سیاسی ، محصول همین تفاوت پارادایمهای جوامع است. اینکه برای یک فرد ایرانی ، بارگذاری محصولات معنوی دیگران بدون اجازه آنها یا استفاده از آثار نوشتاری دیگران بدون کسب اجازه آنها عملی عادی محسوب می شود ولی در یک جامعه اروپایی ، این کار یکی از مظاهر دزدی به شمار می اید باز محصول همین تفاوتهاست ،همچنان که در تورات دروغ یعقوب و توطئه داود به هیچ وجه عملی غیراخلاقی شمرده نمی شود ، در حالیکه در اسلام نسبت دادن دروغ به پیامبران خود عملی غیر اخلاقی و گناه محسوب می شود.

🐬

فرامتنی به ما امکان می دهد که از سطحی فراتر به درون جوامع واعمال اخلاقی و غیر اخلاقی آنها نظر افکنده و به چرایی این بایدها و نبایدها بپردازیم. تنها در نگاه به شیوه فرامتنی است که متوجه می شویم عذاب وجدان و احساس گناه ناشی از انجام عملی غیراخلاقی هیچ ارتباطی به ذات و فطرت و هستی ندارد و فقط به پارادایمهای درونی آن جامعه بستگی دارد. فقط در نگاه به شیوه فرامتنی است که با بررسی هزاران مورد خروج از قواعد اخلاقی جامعه و بررسی میزان تکرار پذیری یک عمل غیر اخلاقی معلوم می شود که هر بار از میزان عذاب وجدان فرد کاسته شده و بتدریج هر عملی غیر اخلاقی ، حرمت تابویی خود را از دست می دهد. در حقیقت وقتی که فرایند ورود و ثبت داده ها در مغز و تجزیه و تحلیل این داده ها را به روش علمی مطالعه می کنیم و آن را در کنار فرایند تبدیل عذاب وجدان به امری عادی در اثر تکرر ، می گذاریم متوجه دلایل غیر قدسی عذاب وجدان می شویم و تابویی که شکستنش روز به روز آسانتر از قبل است. عذاب وجدانی که یک فرد در یک پارادایم خاص از بابت انجام عملی که در آن پارادایم تابو یا غیراخلاقی محسوب می شود ، احساس می کند ، برای فردی دیگر در پارادایمی دیگر که آن عمل را غیر اخلاقی نمی پندارد ، هرگز رخ نمی دهد . درک این کار و نگاه از بالا به درون پارادایمها کاری است که فقط از فرامتنی ساخته است.

🐬

استفاده از فرامتنی در بررسی اخلاق و امور اخلاقی جوامع مختلف موارد بسیار دیگری را نیز آشکار می سازد که بررسیها و مطالعات درون متنی از درک آنها عاجزند. به یاد بیاوریم که ارتکاب عملی غیر اخلاقی مستوجب مجازاتهای اجتماعی و عذابهای درونی برای افراد است. فردی که درون یک پارادایم پرورش یافته و عملی غیر اخلاقی از نظر آموزه های آن پارادایم انجام می دهد ، احساس گناه می کند و چون می پندارد که مرتکب گناه شده است ، بسته به بزرگی یا کوچکی گناه خود ، دچار تغییراتی در سیستم درونی خود می شود. از دیدن خوابهای آشفته تا احساس انزجار و تنفر از خویش و حتی رفتن تا مرز خودکشی و دیگر کشی. جامعه نیز بسته به بزرگی یا کوچکی عمل غیر اخلاقی انجام شده و تاثیرات آن بر سایر افراد ، او را مستوجب مجازاتهایی متناسب با جرم انجام شده می داند. و این در حالی است که همان عمل ، که می تواند یک فرد یا جامعه را تحت تاثیر خود قرار دهد ، در جامعه ای دیگر اصلا عملی غیر اخلاقی و مستوجب گناه شمرده نمی شود. فرامتنی به شیوه ای بسیار دقیق ، بررسی این تفاوتها وتاثیرات و تاثرات اخلاق در یک جامعه و خروجی آنها را امکانپذیر می سازد.
(برگرفته از كتاب :
نظریه فرامتنی: آغاز روانشناسی پست مدرن؛ انوش ترابي )
🐬@faramatni
🐬@faramatni

معرفی کتاب:

فرار
نویسنده: آلیس مونرو
مترجم: مژده دقیقی
آلیس مونرو، نویسندۀ پرآوازۀ کانادایی، یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه دوران معاصر است. او را با چخوف مقایسه می ‏کنند و، به اعتقاد بسیاری از منتقدان، داستان‏ هایش به لحاظ قدرت ادبی و احساسی به رمان نزدیک است. داستان ‏های آلیس مونرو، اگرچه غالباً در گذشته و در فضاهای روستایی و شهرهای کوچک کانادا اتفاق می‏افتد، داستان همۀ آدم ‏ها در همۀ زمان‏ هاست. او قادر است داستان‏ هایی خلق کند که برای خوانندگان نخبه و معمولی به یک میزان لذت بخش‏ اند. همین است که هر کتاب جدیدش به حادثه‏ ای ادبی تبدیل می ‏شود و در فهرست آثار پرفروش جای می ‏گیرد. مونرو در طول فعالیت حرفه ‏ای خود جوایز ادبی متعددی به دست آورده است؛ مجموعه داستان فرار نیز در سال ۲۰۰۴ دومین جایزۀ گیلر را برایش به ارمغان آورد. آلیس مونرو در این مجموعه، چون اغلب آثارش، روایتگر زندگی زنان در مراحل مختلف عمر است؛ روایت ‏هایی همراه با واقعگرایی و صداقتی کم‏ مانند، و سرشار از لحظه های روشنگر که هم طنزآلودند و هم دردناک.

🐬پی نوشت:
برای دوستانی که علاقمند مطالعه و به ویژه رمان و داستان کوتاهند مطالعه کتابهای مونرو را توصیه می کنم.

🐬@faramatni
🐬@faramatni

از تخت‌خوابتان در هتل بتوانید برج ایفل را ببینید یا نبینید واقعاً اهمیتی ندارد؛
اینکه بتوانید خواب عمیقی داشته باشید بسیار مهم‌تر است.


👤 رولف دوبلی
📚 هنر شفاف اندیشیدن

🐬@faramatni
🐬@faramatni

چیزی که پدر مادرای سختگیر فکر میکنن دارن به بچه هاشون یاد میدن:
- نحوه‌ی رفتار درست

چیزی که در واقع دارن بهش یاد میدن:
- دروغ گویی
- پنهون کاری

🐬@faramatni
🐬@faramatni

آدم فاسد، فاسد است. چه متظاهر به دین باشد و چه نباشد.از این گذشته، کسی که از ترس تنبیه شدن و به اصطلاح "جزا دیدن" بدست کارگزاران و مأموران خداوند، تن به رعایت برخی موازین اخلاقی می دهد، نه دین دارد و نه اخلاق.
چون دلیل کار وی ترس از قدرت است نه پایبندی به شرافت و اصول اخلاقی. همین قیاس در مورد طمع رسیدن به بهشت موعود با لذتها و نعمت هایش هم صادق است. اگر این چنین است، پس هرگز نیازی ندارم با تهدید جهنم با اخلاق باشم..!

👤برتراند راسل
🐬@faramatni