#ویژهنامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
این اشکها آیین دلتنگیست اما
یک روز اگر از زخم تو جریان بگیرد...
امکان نخواهد داشت داغ رفتنت را
- این انتقام سخت را - آسان بگیرد
خورشید میآید که با یک صبح دیگر
از ما برای خون تو پیمان بگیرد
آشفتهحالیهای ما امروز باید
تنها در این فریادها سامان بگیرد
حال و هوای آسمان ابریست، ای کاش
باران بگیرد بعدِ تو... باران بگیرد
صبح من از داغ تو شد لبریز اما
میآید آن صبحی که غم پایان بگیرد
#فاطمه_زاهدمقدم
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
این اشکها آیین دلتنگیست اما
یک روز اگر از زخم تو جریان بگیرد...
امکان نخواهد داشت داغ رفتنت را
- این انتقام سخت را - آسان بگیرد
خورشید میآید که با یک صبح دیگر
از ما برای خون تو پیمان بگیرد
آشفتهحالیهای ما امروز باید
تنها در این فریادها سامان بگیرد
حال و هوای آسمان ابریست، ای کاش
باران بگیرد بعدِ تو... باران بگیرد
صبح من از داغ تو شد لبریز اما
میآید آن صبحی که غم پایان بگیرد
#فاطمه_زاهدمقدم
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی
پیچید در سراسر دنیا پیام ما
نزدیکتر به قله شد از قبل گام ما
مضمون شعرهای بلند و حماسی است
هرجا شنیده میشود امروز نام ما
در انتظار لحظه پیکار ماندهاند
شمشیرهای آختهی در نیام ما
با هر شهید، باور ما زندهتر شده است
"ثبت است بر جریده عالم دوام ما"
نزدیکتر شدهست زمان زوالتان
نزدیکتر شدهست زمان قیام ما
باید از این به بعد بمانید روز و شب
در انتظار سختترین انتقام ما
#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
پیچید در سراسر دنیا پیام ما
نزدیکتر به قله شد از قبل گام ما
مضمون شعرهای بلند و حماسی است
هرجا شنیده میشود امروز نام ما
در انتظار لحظه پیکار ماندهاند
شمشیرهای آختهی در نیام ما
با هر شهید، باور ما زندهتر شده است
"ثبت است بر جریده عالم دوام ما"
نزدیکتر شدهست زمان زوالتان
نزدیکتر شدهست زمان قیام ما
باید از این به بعد بمانید روز و شب
در انتظار سختترین انتقام ما
#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی
عارف وسط خطابهی توحیدش
زاهد بعد از نمازِ پُرتردیدش
از گمشدهی خویش - خدا - میگفتند
آنی که شهید آشکارا دیدش
#حامد_طونی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
عارف وسط خطابهی توحیدش
زاهد بعد از نمازِ پُرتردیدش
از گمشدهی خویش - خدا - میگفتند
آنی که شهید آشکارا دیدش
#حامد_طونی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر سپید #این_موسیقی_قطعی_نیست سروده #شکوفه_رضایی انتشارات #شانی #دوره_پنجم_آفتابگردانها #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_gardan_ha
.
صنعت که پیش رفت
از دلت چیزهایی کندیم و
توانستیم
پرنده
پرنده
برای آوازهای بهاریات
زندانهایی کوچک درست کنیم
بعدها
پاییزها زودتر زنگ خانهها را زدند
و تفنگهای شکاری ...
مهم نیست
تفنگ زودتر به دنیا آمد
یا قفس!
مهم نیست
کدام آرامتر بود
و کدام تیزپاتر
وقتی شاخها
خواستند پشت شاخهها پنهان شوند
بازوان درختی تو
به کارخانهها رفته بود
ما
روی صندلی راحتی کنار اجاق
تابستان را
در لیوانهای کاغذی میریختیم
و نمیدانستیم
دل باختهایم
به آوازهایی
که به میلهها خو کردهاند
یا به میلههایی
که به آوازها
#شکوفه_رضایی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
از مجموعه شعر سپید #این_موسیقی_قطعی_نیست
انتشارات #شانی
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
صنعت که پیش رفت
از دلت چیزهایی کندیم و
توانستیم
پرنده
پرنده
برای آوازهای بهاریات
زندانهایی کوچک درست کنیم
بعدها
پاییزها زودتر زنگ خانهها را زدند
و تفنگهای شکاری ...
مهم نیست
تفنگ زودتر به دنیا آمد
یا قفس!
مهم نیست
کدام آرامتر بود
و کدام تیزپاتر
وقتی شاخها
خواستند پشت شاخهها پنهان شوند
بازوان درختی تو
به کارخانهها رفته بود
ما
روی صندلی راحتی کنار اجاق
تابستان را
در لیوانهای کاغذی میریختیم
و نمیدانستیم
دل باختهایم
به آوازهایی
که به میلهها خو کردهاند
یا به میلههایی
که به آوازها
#شکوفه_رضایی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
از مجموعه شعر سپید #این_موسیقی_قطعی_نیست
انتشارات #شانی
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
در جهان چیزی ندارم جز دعای مادرم
آرزو دارم شود جانم فدای مادرم
از خدا میپرسم امیدی برایم مانده است؟
پاسخم را میدهد با خندههای مادرم
میشود تعبیر رویای قشنگ زندگی
میپرم از خواب وقتی با صدای مادرم
تا بخندد بار دیگر بگذرم از جان اگر
کار بسیاری نکردم من برای مادرم
لحظهی جان دادنم این است تنها صحبتم
هر چه ماند از خاک من باشد بقای مادرم
#سیده_فرشته_حسینی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
آرزو دارم شود جانم فدای مادرم
از خدا میپرسم امیدی برایم مانده است؟
پاسخم را میدهد با خندههای مادرم
میشود تعبیر رویای قشنگ زندگی
میپرم از خواب وقتی با صدای مادرم
تا بخندد بار دیگر بگذرم از جان اگر
کار بسیاری نکردم من برای مادرم
لحظهی جان دادنم این است تنها صحبتم
هر چه ماند از خاک من باشد بقای مادرم
#سیده_فرشته_حسینی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
در گریههای بیصدا در آشپزخانه
در هر دعای عهد، در قرآن روزانه
در روی پایم ایستادن، در زمین خوردن
در دستهایم را گرفتن، مهربانانه
در حرص خوردن وقت غیبتهای دانشگاه
در چاشتهای مدرسه، در چای صبحانه
در هر اذان صبح《پا شو، دیر شد》گفتن
در نور بخشیدن به گوشه گوشهی خانه
در چین پیشانیت، در برف شب موهات
در هر سکوتت پیش این فرزند پرچانه
ای گریهات ویرانی دنیا و عقبایم
ای خندهات آبادی این حال ویرانه
ای هر کجا پیداست عطرت! دوستت دارم
ای معنی خانه، وطن، زن، عشق، ریحانه
#محمدرضا_معلمی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
در هر دعای عهد، در قرآن روزانه
در روی پایم ایستادن، در زمین خوردن
در دستهایم را گرفتن، مهربانانه
در حرص خوردن وقت غیبتهای دانشگاه
در چاشتهای مدرسه، در چای صبحانه
در هر اذان صبح《پا شو، دیر شد》گفتن
در نور بخشیدن به گوشه گوشهی خانه
در چین پیشانیت، در برف شب موهات
در هر سکوتت پیش این فرزند پرچانه
ای گریهات ویرانی دنیا و عقبایم
ای خندهات آبادی این حال ویرانه
ای هر کجا پیداست عطرت! دوستت دارم
ای معنی خانه، وطن، زن، عشق، ریحانه
#محمدرضا_معلمی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
Forwarded from آفتابگردانها
#ویژه_نامه_شعر_رمضانیه_آفتابگردانها
تقدیم به امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشم عالم به وفور از تو کرامت دیدهست
جز کرامت به خدا! از تو کسی نشنیدهست
واژههایم همه شیرین شدهاند از لطفت
شعر هم از نفسِ گرم تو خرما چیدهست
نیمهی گمشدهی ماه خدا! آمدی و
با تو هر لحظهی افطار و سحر چون عید است
ماه تااینکه خودش را به تو تشبیه کند
چهارده بار به دور سر تو چرخیدهست
در حریمت شده مأمور فراوان، یعنی
دشمن از جسم علیوار تو هم ترسیدهست
کاش در کنج سکوت حرمت جان بدهم
گرچه آواز دلم در دو جهان پیچیدهست
#رقیه_هژبری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشم عالم به وفور از تو کرامت دیدهست
جز کرامت به خدا! از تو کسی نشنیدهست
واژههایم همه شیرین شدهاند از لطفت
شعر هم از نفسِ گرم تو خرما چیدهست
نیمهی گمشدهی ماه خدا! آمدی و
با تو هر لحظهی افطار و سحر چون عید است
ماه تااینکه خودش را به تو تشبیه کند
چهارده بار به دور سر تو چرخیدهست
در حریمت شده مأمور فراوان، یعنی
دشمن از جسم علیوار تو هم ترسیدهست
کاش در کنج سکوت حرمت جان بدهم
گرچه آواز دلم در دو جهان پیچیدهست
#رقیه_هژبری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
حق را بلد بودند؟ ایمان را بلد بودند؟
این بیوفایان عهد و پیمان را بلد بودند؟
راز میان حنجر و خنجر چه بود آیا؟
سرّ نگاه سربداران را بلد بودند؟
یار علی بودند و آرام دل مالک؟
یا با فریب نیزه قرآن را بلد بودند؟
کی صبحدم والفجرشان خطّ مقدم بود؟
کی نیمهشب آیات باران را بلد بودند؟
اینها که سنگرگاهشان میز ریاست بود
یکلحظه عاشورای میدان را بلد بودند؟
هرگز به کوه و دشت و صحرا راهشان افتاد؟
هرگز عطشخیز بیابان را بلد بودند؟
جغرافیای رنج تحمیلی به انسان را،
تاریخ دردآلودِ ایران را بلد بودند؟
هربار حرف زور بازو شد عقب رفتند
تنها گدایی کردن نان را بلد بودند
در کوچههای تنگ غفلت گم نمیشد عشق
اینها اگر راه شهیدان را بلد بودند
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
این بیوفایان عهد و پیمان را بلد بودند؟
راز میان حنجر و خنجر چه بود آیا؟
سرّ نگاه سربداران را بلد بودند؟
یار علی بودند و آرام دل مالک؟
یا با فریب نیزه قرآن را بلد بودند؟
کی صبحدم والفجرشان خطّ مقدم بود؟
کی نیمهشب آیات باران را بلد بودند؟
اینها که سنگرگاهشان میز ریاست بود
یکلحظه عاشورای میدان را بلد بودند؟
هرگز به کوه و دشت و صحرا راهشان افتاد؟
هرگز عطشخیز بیابان را بلد بودند؟
جغرافیای رنج تحمیلی به انسان را،
تاریخ دردآلودِ ایران را بلد بودند؟
هربار حرف زور بازو شد عقب رفتند
تنها گدایی کردن نان را بلد بودند
در کوچههای تنگ غفلت گم نمیشد عشق
اینها اگر راه شهیدان را بلد بودند
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
Forwarded from آفتابگردانها
به همسایهی دیوار به دیوار وطنم؛ افغانستان
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
گنجشککان به مرگ پر و بال دادهاند
دردا که شعلهور شده باز آشیانتان
نامهربانی از همه عالم چشیدهاید
ای من فدای داغ دل مهربانتان
سر رفته است از لب دیوارتان غروب
در خون تپیده باز افق آسمانتان
کو فرصت درخشش ماه و ستارهها؟
کو چشمروشنی شب بامیانتان؟
کو گونههای سرخ و سفید زنان شهر؟
کو خندهی عروسکی کودکانتان؟
دستش به آبیاری گلها نمیرود
همدست خارهاست مگر باغبانتان؟
این بیبهار ماندن گلخانه تا کجا؟
تا کی ادامه داشته باشد خزانتان؟
عمری ببارد آه که طغیان کند مگر
یک روز رودخانهی اشک روانتان
ما غمشریک حادثههایی پر از دریغ
ما در مرور ثانیهها همزبانتان
بعد از هزار و یک شب رنجی که بردهاید
آخر کجاست فصل خوش داستانتان؟
ای کاش سرنوشت کمی ساده میگرفت
تا سختتر از این نشود امتحانتان
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
گنجشککان به مرگ پر و بال دادهاند
دردا که شعلهور شده باز آشیانتان
نامهربانی از همه عالم چشیدهاید
ای من فدای داغ دل مهربانتان
سر رفته است از لب دیوارتان غروب
در خون تپیده باز افق آسمانتان
کو فرصت درخشش ماه و ستارهها؟
کو چشمروشنی شب بامیانتان؟
کو گونههای سرخ و سفید زنان شهر؟
کو خندهی عروسکی کودکانتان؟
دستش به آبیاری گلها نمیرود
همدست خارهاست مگر باغبانتان؟
این بیبهار ماندن گلخانه تا کجا؟
تا کی ادامه داشته باشد خزانتان؟
عمری ببارد آه که طغیان کند مگر
یک روز رودخانهی اشک روانتان
ما غمشریک حادثههایی پر از دریغ
ما در مرور ثانیهها همزبانتان
بعد از هزار و یک شب رنجی که بردهاید
آخر کجاست فصل خوش داستانتان؟
ای کاش سرنوشت کمی ساده میگرفت
تا سختتر از این نشود امتحانتان
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
Forwarded from آفتابگردانها
به بهانهء زخم تازهء کابل
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:
یک کوه درد با تو برابر نمیشود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمیشود
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمیشود
تاریخ، باز مرثیهات را مرور کرد
با روضهی تو، چشم کسی تَر نمیشود
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینهای از غبار شد
این روزها نمیرود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
در راه روشنایی شبهای بامیان
خاموش میشوند چرا این ستارگان؟
تو درد میکشیدی و درمان نداشتی
پاییز میشدی و بهاران نداشتی
تو آبِ دیدهی خود از آمو گرفتهای
وقت قیام، دست به زانو گرفتهای
من عهد میکنم که بیایم به کشورم
یک روز میرسد که در آغوش مادرم...
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:
یک کوه درد با تو برابر نمیشود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمیشود
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمیشود
تاریخ، باز مرثیهات را مرور کرد
با روضهی تو، چشم کسی تَر نمیشود
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینهای از غبار شد
این روزها نمیرود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
در راه روشنایی شبهای بامیان
خاموش میشوند چرا این ستارگان؟
تو درد میکشیدی و درمان نداشتی
پاییز میشدی و بهاران نداشتی
تو آبِ دیدهی خود از آمو گرفتهای
وقت قیام، دست به زانو گرفتهای
من عهد میکنم که بیایم به کشورم
یک روز میرسد که در آغوش مادرم...
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم
بگو که من هرچه شد میآیم، مرا رها کن به خود میآیم
برای فتح احد میآیم، میافتد این قلّه هم به چنگم...
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکستهست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسهی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بیخروش باشد
خدا کند بادهنوش باشد، رفیق اگر میدهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی، برادرم قاسم از تفنگم
#حسن_خسرویوقار
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم
بگو که من هرچه شد میآیم، مرا رها کن به خود میآیم
برای فتح احد میآیم، میافتد این قلّه هم به چنگم...
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکستهست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسهی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بیخروش باشد
خدا کند بادهنوش باشد، رفیق اگر میدهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی، برادرم قاسم از تفنگم
#حسن_خسرویوقار
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
پیروز این میدان تویی، والتين و الزيتون
هموار خواهد شد به زیر پای تو صهيون
آری برادر «انتم الاعلون» بیتردید
«لا تحزن» از فریاد این آهنگ ناموزون
تكرار كن تكرار کن سنگت اثر دارد
سنگیندلان را بشکند تکرار این مضمون
از پشتِ سر خنجر اگر خوردی، مبادت غم
شمشیر را مغلوب سازد اقتدار خون
پیروز این میدان تویی سوگند بر سنگت
پیروز این میدان تویی، والتين والزيتون
#احد_ارسالی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
هموار خواهد شد به زیر پای تو صهيون
آری برادر «انتم الاعلون» بیتردید
«لا تحزن» از فریاد این آهنگ ناموزون
تكرار كن تكرار کن سنگت اثر دارد
سنگیندلان را بشکند تکرار این مضمون
از پشتِ سر خنجر اگر خوردی، مبادت غم
شمشیر را مغلوب سازد اقتدار خون
پیروز این میدان تویی سوگند بر سنگت
پیروز این میدان تویی، والتين والزيتون
#احد_ارسالی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
برای #بقیع
زائری در پشت این دیوار، تنها مانده است
قطرهای در حسرت آغوش دریا مانده است
کاش ابری میشدم اینجا فرو میریختم
در گلویم بغضها و درد دلها مانده است
بیسبب هم نیست ماوای کبوترها شده
آسمان است این که بر روی زمین جا مانده است
روشن و بیپرده تا صحبت کند با آفتاب
چند روزی هست پلک پنجره وا مانده است
چون نسیمی عاقبت رد میشوم از لای در
بر لب من آیهی «انّا فتحنا» مانده است
#عاطفه_جوشقانیان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
زائری در پشت این دیوار، تنها مانده است
قطرهای در حسرت آغوش دریا مانده است
کاش ابری میشدم اینجا فرو میریختم
در گلویم بغضها و درد دلها مانده است
بیسبب هم نیست ماوای کبوترها شده
آسمان است این که بر روی زمین جا مانده است
روشن و بیپرده تا صحبت کند با آفتاب
چند روزی هست پلک پنجره وا مانده است
چون نسیمی عاقبت رد میشوم از لای در
بر لب من آیهی «انّا فتحنا» مانده است
#عاطفه_جوشقانیان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
به #امام_خمینی
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که یه دنیا میشه آزاد با تو
نمیدونست خاک تشنه میشه
پر از سرو و پر از شمشاد با تو
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که خورشیدو نمیشه تو قفس کشت
تو نزدیکی به قلب هر ستاره
تبارت غرق نوره پشت در پشت
یه دنیا حرف داری توی چشمات
برا دنیایی که تو شب اسیره
تو میگفتی: عدالت، عشق، مردم
نفهمیدن تو رو قلبای تیره
تو از نسل حسینی، راهت اینه
شهادت، مرد بودن، پایداری
منم سربازِ تو گهوارهای که
خودت گفتی بهم امیدواری
شبیه رود جریان داره راهت
شبیه کوه محکم ایستادیم
بدونن دشمنا مرد نبردیم
بدونن دشمنا اهل جهادیم
رسیدی مثل بارون بهاری
گلای لاله رو سیراب کردی
روزامونو پر از نور محبت
شبامونو پر از مهتاب کردی
هنوزم کوچهی قاضی به یادت
پر از حسرت، پر از فریاد مونده
تموم شعرهاشو نیمهشبها
به یاد پونزده خرداد خونده
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که یه دنیا میشه آزاد با تو
نمیدونست خاک تشنه میشه
پر از سرو و پر از شمشاد با تو
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که خورشیدو نمیشه تو قفس کشت
تو نزدیکی به قلب هر ستاره
تبارت غرق نوره پشت در پشت
یه دنیا حرف داری توی چشمات
برا دنیایی که تو شب اسیره
تو میگفتی: عدالت، عشق، مردم
نفهمیدن تو رو قلبای تیره
تو از نسل حسینی، راهت اینه
شهادت، مرد بودن، پایداری
منم سربازِ تو گهوارهای که
خودت گفتی بهم امیدواری
شبیه رود جریان داره راهت
شبیه کوه محکم ایستادیم
بدونن دشمنا مرد نبردیم
بدونن دشمنا اهل جهادیم
رسیدی مثل بارون بهاری
گلای لاله رو سیراب کردی
روزامونو پر از نور محبت
شبامونو پر از مهتاب کردی
هنوزم کوچهی قاضی به یادت
پر از حسرت، پر از فریاد مونده
تموم شعرهاشو نیمهشبها
به یاد پونزده خرداد خونده
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
خط به خطّ صفحهی پیشانیات اشراقی است
صبح صادق در همین تصویر معنا میشود
فیلسوفان را اشارات تو عاشق میکند
آرزومند شفایت ابن سینا میشود
مست از یاقوت سرشار کلامت میشویم
با جواهرهای نابت فقه پویا میشود
از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند
هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا میشود
احسنالصدق است هر بیتی که در وصف شماست
شعرهای صادقانه بهترینها میشود
#محمدمهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
خط به خطّ صفحهی پیشانیات اشراقی است
صبح صادق در همین تصویر معنا میشود
فیلسوفان را اشارات تو عاشق میکند
آرزومند شفایت ابن سینا میشود
مست از یاقوت سرشار کلامت میشویم
با جواهرهای نابت فقه پویا میشود
از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند
هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا میشود
احسنالصدق است هر بیتی که در وصف شماست
شعرهای صادقانه بهترینها میشود
#محمدمهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تو نیستی؟ یا این که کمسویند چشمانم؟
دنبال تو این سو و آن سویند چشمانم
با دانههای اشک، شبهایی که دلتنگم
نام تو را تسبیح میگویند چشمانم
سهم دو چشمم از نبود تو مساوی بود
دو کفّهی خیس ترازویند چشمانم
کوری برایم بهتر از دوریست، باور کن!
غیر از تو را هرگز نمیجویند چشمانم
معذورم از این سر به زیریهای ناهنگام
در پیشگاهت سخت کمرویند چشمانم
دیگر نمیآید کسی جز تو به چشم من
دیریست سیر از چشم و ابرویند چشمانم
#رحیم_کریمی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
دنبال تو این سو و آن سویند چشمانم
با دانههای اشک، شبهایی که دلتنگم
نام تو را تسبیح میگویند چشمانم
سهم دو چشمم از نبود تو مساوی بود
دو کفّهی خیس ترازویند چشمانم
کوری برایم بهتر از دوریست، باور کن!
غیر از تو را هرگز نمیجویند چشمانم
معذورم از این سر به زیریهای ناهنگام
در پیشگاهت سخت کمرویند چشمانم
دیگر نمیآید کسی جز تو به چشم من
دیریست سیر از چشم و ابرویند چشمانم
#رحیم_کریمی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت معصومه سلام الله علیها
از همان روز ازل، از اولین صبح سپیده
لطف او وا کرده آغوش و مرا در بر کشیده
من نمکگیر بهشتم، سرخوش از این سرنوشتم
آن خدایی که سرشتم، عشق در جانم دمیده
من یقین دارم که آهِ زائری دلخسته بودم
از غبار صحنِ آیینه گِلم را آفریده
نسل اندر نسل من، در ناگزیرِ بی پناهی
سوی این صحن و سرا عمری سرآسیمه دویده
پا گرفتم، راه افتادم، زبانم وا شد اینجا
کودکِ دلواپسیهای من اینجا قد کشیده
قدر این همسایگی را کاش میدانستم آخر
هر چه من شر بودم، او تنها به من خیرش رسیده
حيرت من کاش میشد همزبان با چشم و گوشم
تا بگوید از کراماتی که دیدهست و شنیده
این حرم دریاست، در هر گوشه از صحن و رواقش
یک بغل اشک از نگاه مذهب و عرفان چکیده
شد فقیه و شد حکیم و عارف و علامهی دهر
هر که طعم بوسه از شهد ضریحش را چشیده
هر که زد بر دامن این آستان دست گدایی
از تعلقهای دامنگیر عالم دل بریده
عارفان را رزق و روزی جز غذای حضرتی نیست
میخورد القصه هر جنبندهای نان از عقیده
کاسب عشق است و میداند زیان و سود خود را
زائر با معرفت باغ بهشتش را خريده
باید اینجا شیوهی حاجتروایی را بپرسند
از دلآذرهای گلگونچهره و در خون تپیده
قدر بانوی کرامت چون شب قدر است پنهان
در قیامت اوست مهتاب زنان برگزیده
کودکِ سرخطنویسِ مکتبش علم رجال است
شأن او دارد تواتر در احادیث رسیده
مثل زهرا، مثل زینب، همردیف این دو کوکب
خواندهاند او را شفیعه، گفتهاند او را شهیده
نیمهشب در این حرم دارد عجب حال غریبی
روضه خواندن از مزار مادری قامتخمیده
تیرهتر از سایهام اما به لطف مدح مهتاب
رنگ بیتالنور دارد بیت بیت این قصیده
#سید_محمدجواد_میرصفی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
از همان روز ازل، از اولین صبح سپیده
لطف او وا کرده آغوش و مرا در بر کشیده
من نمکگیر بهشتم، سرخوش از این سرنوشتم
آن خدایی که سرشتم، عشق در جانم دمیده
من یقین دارم که آهِ زائری دلخسته بودم
از غبار صحنِ آیینه گِلم را آفریده
نسل اندر نسل من، در ناگزیرِ بی پناهی
سوی این صحن و سرا عمری سرآسیمه دویده
پا گرفتم، راه افتادم، زبانم وا شد اینجا
کودکِ دلواپسیهای من اینجا قد کشیده
قدر این همسایگی را کاش میدانستم آخر
هر چه من شر بودم، او تنها به من خیرش رسیده
حيرت من کاش میشد همزبان با چشم و گوشم
تا بگوید از کراماتی که دیدهست و شنیده
این حرم دریاست، در هر گوشه از صحن و رواقش
یک بغل اشک از نگاه مذهب و عرفان چکیده
شد فقیه و شد حکیم و عارف و علامهی دهر
هر که طعم بوسه از شهد ضریحش را چشیده
هر که زد بر دامن این آستان دست گدایی
از تعلقهای دامنگیر عالم دل بریده
عارفان را رزق و روزی جز غذای حضرتی نیست
میخورد القصه هر جنبندهای نان از عقیده
کاسب عشق است و میداند زیان و سود خود را
زائر با معرفت باغ بهشتش را خريده
باید اینجا شیوهی حاجتروایی را بپرسند
از دلآذرهای گلگونچهره و در خون تپیده
قدر بانوی کرامت چون شب قدر است پنهان
در قیامت اوست مهتاب زنان برگزیده
کودکِ سرخطنویسِ مکتبش علم رجال است
شأن او دارد تواتر در احادیث رسیده
مثل زهرا، مثل زینب، همردیف این دو کوکب
خواندهاند او را شفیعه، گفتهاند او را شهیده
نیمهشب در این حرم دارد عجب حال غریبی
روضه خواندن از مزار مادری قامتخمیده
تیرهتر از سایهام اما به لطف مدح مهتاب
رنگ بیتالنور دارد بیت بیت این قصیده
#سید_محمدجواد_میرصفی
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
آن سال… سال غربت و غم… سال پرباران…
آن فصل… فصل درد و دوری… فصل یخبندان…
آن رود رود صبح جمعه… آن شب موّاج…
آن آیههای جاری و آن نور در جریان…
یادم میآید لحظهای را که خبر آمد
یادم میآید ساعتی را که جهان حیران…
با روضهی مکشوف ما در سوگ فروردین
دیماه میلرزید بر هر شاخهی عریان
از کوچههای شهر آه و گریه میجوشید
نامش چه بود آن حادثه؟ سیلاب یا طوفان؟
فرمانده میآمد، به استقبال او لشکر
میرفت با چشمان خیس و بغض نافرمان
جغرافیای عشق پیش پای او برخاست
از کربلا تا غزه، از بیروت تا تهران
مردم به هم با اشکها او را نشان دادند:
آن آشنا، آن مرد، آن همدرد، آن انسان
او میگذشت و گرچه ایام زمستان بود
میکاشت بذر عشق را در قلب هر گلدان
دنبال دریایی؟ ببین! او راه را رفتهست
پس ردّ پایش را بگیر ای رود سرگردان
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_haa
آن سال… سال غربت و غم… سال پرباران…
آن فصل… فصل درد و دوری… فصل یخبندان…
آن رود رود صبح جمعه… آن شب موّاج…
آن آیههای جاری و آن نور در جریان…
یادم میآید لحظهای را که خبر آمد
یادم میآید ساعتی را که جهان حیران…
با روضهی مکشوف ما در سوگ فروردین
دیماه میلرزید بر هر شاخهی عریان
از کوچههای شهر آه و گریه میجوشید
نامش چه بود آن حادثه؟ سیلاب یا طوفان؟
فرمانده میآمد، به استقبال او لشکر
میرفت با چشمان خیس و بغض نافرمان
جغرافیای عشق پیش پای او برخاست
از کربلا تا غزه، از بیروت تا تهران
مردم به هم با اشکها او را نشان دادند:
آن آشنا، آن مرد، آن همدرد، آن انسان
او میگذشت و گرچه ایام زمستان بود
میکاشت بذر عشق را در قلب هر گلدان
دنبال دریایی؟ ببین! او راه را رفتهست
پس ردّ پایش را بگیر ای رود سرگردان
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_haa
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
غزل غزل همهی سطرها منوّر شد
شکست شیشهی عطری، جهان معطّر شد
دوباره باز شد آغوش آسمان آن شب
دوباره شاخه گلی لالهوار پر پر شد
چقدر آه کشیدند و ماه را دیدند
چقدر خاطر آیینهها مکدّر شد
تمام حنجرهها نام حاج قاسم را
صدا زدند، به قدری که دشمنش کر شد
شهید زندهی ما را شهیدتر کردند
ولی تمام نشد او... که صدبرابر شد
#نرگسسادات_موسوی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_haa
غزل غزل همهی سطرها منوّر شد
شکست شیشهی عطری، جهان معطّر شد
دوباره باز شد آغوش آسمان آن شب
دوباره شاخه گلی لالهوار پر پر شد
چقدر آه کشیدند و ماه را دیدند
چقدر خاطر آیینهها مکدّر شد
تمام حنجرهها نام حاج قاسم را
صدا زدند، به قدری که دشمنش کر شد
شهید زندهی ما را شهیدتر کردند
ولی تمام نشد او... که صدبرابر شد
#نرگسسادات_موسوی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_haa
#ویژهنامه_شهید_قاسم_سلیمانی
کبوتر میشوم باری بلندیهای بامت را
که میآرند با طعم عسل هر بار نامت را
تو را تاریخ بعد از کربلا زایید، اما تو
گرفتی سربلند از ساقیِ بیدست، جامت را
تو را بر شانه میبردند و دنیایی پریشان بود
شلوغش کرده بودی حاکمِ دل! بار عامت را
مرامت را مَثَل کردی، شهادت را غزل کردی
در این دوران بدعهدی، عمل کردی کلامت را
پر از بغضیم و کفتاران چه بیشرمانه میخندند!
که میبینند دردآلود و بیسلطان کنامت را
تو سرداری و ما را سر به روی شانه سنگین است
مجالی تا بیاموزیم در میدان مرامت را
به کوری نگاه بزدلان و سهلاِنگاران
ز شیطان، سخت میگیریم آخر انتقامت را
#حسین_فروزنده
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_haa
کبوتر میشوم باری بلندیهای بامت را
که میآرند با طعم عسل هر بار نامت را
تو را تاریخ بعد از کربلا زایید، اما تو
گرفتی سربلند از ساقیِ بیدست، جامت را
تو را بر شانه میبردند و دنیایی پریشان بود
شلوغش کرده بودی حاکمِ دل! بار عامت را
مرامت را مَثَل کردی، شهادت را غزل کردی
در این دوران بدعهدی، عمل کردی کلامت را
پر از بغضیم و کفتاران چه بیشرمانه میخندند!
که میبینند دردآلود و بیسلطان کنامت را
تو سرداری و ما را سر به روی شانه سنگین است
مجالی تا بیاموزیم در میدان مرامت را
به کوری نگاه بزدلان و سهلاِنگاران
ز شیطان، سخت میگیریم آخر انتقامت را
#حسین_فروزنده
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_haa