ارزیابی شتابزده
13.9K subscribers
897 photos
302 videos
33 files
848 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️اول مهر و طنز در دانشگاه

🔷یک استاد دانشگاه را تجسم کنید که معاون فنی-مهندسی یک شرکت مهندسی مشاور بزرگ است (با ده ها پرسنل و پروژه که در زیرمجموعه اش قرار دارند) و همزمان نُه دانشجوی دکترا و کارشناسی ارشد هم دارد.
این تجسم شما یک خیال نیست بلکه واقعیت است! واقعیت از این باب که خیلی محتمل است که در دانشگاههای کشورمان با افرادی برخورد کنیم که هدایت هشت-نُه دانشجوی دکترا و ارشد را به عهده دارند ولی همزمان درگیرِ کارهای یک "شرکت" هستند که امور جاری در آن شرکت (خود به تنهایی) یک نیروی تمام وقت می طلبد. سوال اینجاست که "کیفیتِ" آن پایان نامه های دکترا چه می شود؟!
سوال اینجاست که آن آقای استاد، چقدر "وقت" صرفِ دانشجویانش می کند؟

🔷حالا دوباره تجسم خود را بکار بگیریم و یک هیات علمی را تصور کنیم که هشت یا نُه دانشجوی دکترا دارد و همزمان در تمامِ دوره های انتخابات #شورای_شهر هم شرکت می کند. علاوه بر این، در هر انتخابات نظام مهندسی هم شرکت می کند. یعنی انتظار دارد هشت سال عضو شورای شهر یک کلانشهر باشد (یک مسئولیت "تمام وقت") و "همزمان" با حضور در نظام مهندسی، بر هدایت چندین پایان نامه دکترا هم نظارت کند.
این تجسم شما نیز یک تصور نیست بلکه واقعیت است!

این طنزی است که در دانشگاههای ما جریان دارد.

🔷حال برویم به محوطه #دانشگاه_ایلینوی و دقایقی در محوطه واحد Urbana-Champaign این دانشگاه قدم بزنیم (University of Illinois at Urbana-Champaign). اعضای هیات علمیِ این دانشگاه از فیلترهای متعدد و دشوار، عبور داده شده اند و پس از عبور از چندین خانِ رستم، به تدریس سرِ کلاس درس یا هدایت پایان نامۀ دانشجو، رسیده اند. ببینیم وضع آنها چگونه است:
استادی که در یکی از اتاقهای گروه مکانیک، سازه یا برق این دانشگاه نشسته، برای رسیدن به محوطۀ ایلینوی باید با هواپیما (از یکی از شهرهای آمریکا) خودش را به شیکاگو (یا ایندیاناپلیس) برساند و سپس، حدود سه ساعت رانندگی کند تا به شهری که تقریبا نصف #جهرم جمعیت دارد، برسد و سپس در آن شهر کوچک (که تا نزدیکترین #فرودگاه 3 ساعت فاصله دارد!) فقط و فقط بر روی کارِ آموزش و پژوهش متمرکز شود.

ممکن است گفته شود: حتما این آقا/خانم حقوقِ خوبی می گیرد که در یک محیط روستایی، به کار تولید علم مشغول می شود. بله! این حرف تا حدودی صحیح است (درباره حقوق هیات علمی قبلا در اینجا صحبت شده بود) ولی این حرف از یک جهت کاملا غلط است چرا که آن آقا یا خانمِ هیات علمی، می توانست بجای آمدن در روستای Urbana-Champaign برود در شرکتهای سلیکن ولی یا نیویورک (یا حتی شیکاگو، آتلانتا و...) و ۲ تا ۳ برابرِ حقوق هیات علمی را دریافت کند اما او «تصمیم گرفته» که «خود را متمرکز» بر تولید علم کند. عملا او تصمیم گرفته که وقت، و انرژیِ ذهنی خود را به دو کارِ تدریس و پژوهش صرف کند. قطعا فردی که از ده خانِ رستمِ مصاحبه های دانشگاه ایلینوی عبور کرده، آنقدر عرضه دارد که در صنعت (یا سیاست) هم مشغول بکار شود اما او «انتخاب» کرده. او انتخاب کرده که «متمرکز» باشد.

🔷مسالۀ «حقوق و مزایا» یک بهانه (Excuse) برای طیفِ وسیعی از اعضای هیات علمی در ایران شده که وقتِ خود را در فراب، مهاب قدس، شهرداری، وزارت صَمت، نفت و... صرف کنند. «حقوقِ کم» یک بهانه شده تا اعضای هیات علمی در چندجا مشغول به چند کار شوند و «حضور واقعی در دانشگاه» به نازل ترین سطحِ خود اُفت پیدا کند.

🔷اول مهر است و باز متنهای پرسوز و گداز دربارۀ اهمیت علم و دانش اندوزی منتشر/فوروارد می شود، اما چه فایده وقتی که «ساختار دانشگاه» در ایران یک ساختار فکاهی (و طنزگونه) شده است؟

🔷غایت آمالِ برخی از ما این است که فرزندمان «آنقدر توانمند» شود که همزمان با هیات علمی بودن، عضو شورای شهر هم باشد (یا معاون فنیِ شرکت مهاب قدس، فراب، سابیر و...)، و هدایت ده رسالۀ دکترا را نیز به عهده داشته باشد...

🔷اول مهر است و من برای آیندۀ فرزند «توانمندم» چنین تصویر فکاهی و تلخی را در ذهن پرورانده ام!

شاید صدها و هزاران شهروند دیگر هم هستند که چنین تصوّر غلطی را از دانشگاه و «هیات علمی بودن» (همزمان با کار اجرایی) در ذهن دارند.
یک تفکر #ضد_توسعه ای و یک نگاه شدیدا #آسیب_زننده به مسیر تولید علم.

اول مهر است، و انتهای مسیر «دانش آموزیِ» فرزندان ما قرار است به چنین «دانشجویی» ختم شود.

ایرادی نیست که هیات علمی چندساعت در هفته در صنعت کار کند اما وضعیت فعلی، اسفناک است. کسی سخنی نمی گوید و فعلا قرار است که «خودِ اعضای هیات علمی دانشگاهها» ساکت ترینِ افراد دربارۀ این روند بیمار باشند.

طرف «رئیس دانشگاه» است (نه حتی رئیس دانشکده) و همزمان با سِمَت پرمشغلۀ ریاست دانشگاه، متولیِ هدایتِ ۵ دانشجوی دکتراست! این چه طنزی است آخر؟

اول مهر است و این سکوت، نقطۀ تاریکِ جریان «دانش»جویی در کشور است.

خبرآنلاین
🌐t.iss.one/solseghalam
🔹آقای مهاجرانی توئیت می زنه ولی کامنت ها ر‌و می بنده!
(از کرامات شیخ ما این است...)

واقعا آدم گیج میشه اینهمه تغییر در مواضع افراد رو در این سال‌های عمر می بینه... ایران کشور عجیبیه...


🔹چرا حافظ، چو می‌ترسیدی از هِجر/
نکردی شُکرِ ایّامِ وصالش؟!

#توئیت
#آمریکا
#مهاجرانی
#امروز_با_حافظ


🔘t.iss.one/solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشتی برای «کودکیِ توسعه نیافته»

[مطلب زیر]🔻

t.iss.one/solseghalam
✍️نه فقط طالبان، بسیاری از بچه های المپیادی هم کودکی نکرده اند
(به مناسبت اول مهر)

1️⃣ این روزها ویدئوهایِ کوتاه متعددی از بازی کردن نیروهای طالبان در ادارات، فرودگاه کابل و... (سایر ارگان‌هایی که اخیرا به اشغال طالبان درآمده) منتشر شده است.

بسیاری از افراد، این ویدئوها را نشانه ای دانستند از جوانیِ "امروزِ" بچه هایی که "دیروز" کودکی نکرده اند. بچه هایی که "بازی" نکرده اند.
حال امروز آن کودک، بزرگ شده، کلاشینکف در دست و ریش و پشم بر صورت، بر روی صندلی فرودگاه کابل بازی می کند. یا بر روی کف پوش اداره مخابرات سرسره بازی می کند.

2️⃣ حواسمان باشد این فقط طالبان نیست که کودکی نکرده اند، بلکه بسیاری از بچه هایی که ما بهترین سالهای نوجوانی شان را صرف "المپیاد و کنکور" کردیم، آنها "هم" کودکی و نوجوانی نکرده اند. فرقش آن است که آن نوجوانِ المپیادی دیروز، امروز بجای کلاشینکف، قلم در دست دارد و بجای ریش و پشم و لباس طالبانی، کت و شلوار هاکوپیان بر تن دارد. اما چه فرقی می کند، چون که او هم «بازی نکرده».
گپ نزده، مهمانی نرفته، تجربه های اجتماعی نکرده. شهرش را نشناخته (ندیده).
یا حتی با بخشی از اقوام و فامیلش، هیچ مراوده ای نداشته.

3️⃣ ساختارِ آموزش در دنیای امروز شدیدا مشکل دارد. رسیدن به رتبه های برتر کنکور، و دست یافتن به صندلیِ دانشگاههای برتر (و تضمینِ درآمد شغلی در آینده) مستلزم این است که خانواده وقت و پول زیادی صرف فرزندش کنند؛ (این فقط مخصوص ایران نیست، بلکه برای ورود به دانشگاه توکیو تِک -یا شریفِ ژاپن- و #استنفورد و #هاروارد هم چنین است) اما ماجرا فقط به خانواده محدود نمی شود. "خودِ دانش آموز" هم باید در چنان قالب تنگ و محدودی روزهای باطراوتِ چهارده، پانزده، شانزده و هفده سالگی را سپری کند، که گویی یک ژنرالِ نظامی در اتاق فرمان جنگ.

4️⃣ آیت اله حائری سالها پیش گفت: شهرداری ها باید فضاهایی مناسب و پارکهایی زیبا را برای دختران و پسرانِ جوان فراهم کنند که در آن فضاها دختر و پسر بتوانند با هم گفتگو کنند. او در قالب چند سخنرانی به این بحث پرداخت که ما (و ساختار جامعه ی مذهبی ما) امکان ارتباطِ دختر و پسر جوان را قطع کرده و این صحیح نیست. او گفت ما نباید این واقعیت را منکر شویم که مقتضیاتِ بخشی از عمر انسان (جوان) را محدود کرده ایم (و عوارضش را بعدها خواهیم دید).

او آن سالها در کسوت امام جمعه این حرفها را زد. دغدغه اش آن بود که انسان، در مسیر عمر، باید در هر مقطع زمانی، امکانِ پرداختن به «مقتضیاتِ آن مقطع» را داشته باشد.

کودکِ بدون کودکی [همان که محسن رنانی می گوید: کودکیِ توسعه نیافته]، جوان بدون جوانی، میان سالِ بدون خانه و شغل... «عوارضِ اینها» را نمی توان با توصیه، نصیحت، منبر، روانشناس و روانپزشک درمان کرد. نیازهای «هر مقطع از عمر» باید بجای خودش و در زمان خودش، به «شکل متعادل» فراهم باشد.

5️⃣ اول مهر گذشت و سال تحصیلی جدید شروع شد. امیدوار باشیم که فرزندمان بجای «اُلمپیادی شدن» یا بجای «رتبه برتر کنکور شدن» یا بجای دندانپزشکی شهید بهشتی(!) و کامپیوتر امیرکبیر و ... «متعادل» باشد.

کودکی نشود، کودکی نکرده.
جوانی نشود پریشان خاطر.
میان سالی نشود، پر وسواس و کلافه.
مضطرب و نگران.
استاد دانشگاهی نشود پرخاشگر و همراه با تیک عصبی...

🔘ویدئوهای بازی طالبان روی صندلی فرودگاه یا بر روی ترامپولین، نماد و تجلیِ «عدم تعادل» است. دستپختِ فکرهای توسعه نیافته. این اول مهر، چه می توان کرد که کودک و نوجوان ما، مهمتر از درس، در مسیرِ تعادل سپری کند روزگارش را؟


جانِ منست او هی مزنیدش/
آنِ منست او هی مبَریدش

متّصلست او "معتدلست او"/
شمعِ دلست او پیش کشیدش...
#مولوی

#اول_مهر
#بازی
🔘t.iss.one/solseghalam
✍️بانوی خوش الحان لبنانی و آقای تتلو
(برای آقای علم الهدی و آن فرصتها که از دست رفت)

1️⃣ چهارسال پیش در چنین روزی، محبوب ترین خوانندۀ موسیقی پاپ جهان عرب در اوج شهرت و اقبال، اعلام بازنشستگی کرد و گفت که دیگر نخواهد خواند.

امل حجازی، بانوی خوش الحان لبنانی به مناسبت امروز، قطعه ترانه ای را در ستایش حضرت محمّد خواند و در صفحه فیس بوکش نوشت:
«پروردگار بالاخره دعای من را اجابت کرد... سال‌ها بود که من میان علاقه عاشقانه‌ام به هنر از یک سو، و ستایش و پرستشم برای نزدیکی به عقاید دینی‌ام، در کشمکش بودم. من این کشمکش درونی را سال‌ها در خودم داشتم تا بالاخره خداوند پاسخ نیایش‌های من را داد.»

2️⃣ آن روز، بسیاری گفتند که امل حجازی بر سر این عهد نخواهد ماند و او (که آلبومهایش «فروش میلیونی» در کشورهای عرب زبان دارد) نخواهد توانست که بر این سلوک جدید بماند. مگر می شود که کسی از میلیونها دلار درآمد صرف نظر کند؟!
در این دنیایی که اوج آمال یک دختر امروزی می تواند رسیدن به چنین جایگاهی از ثروت/شهرت باشد... مگر می شود؟

3️⃣ نه فقط یکسال که چهار سال گذشت و امسال در حوالیِ همان روزهایی که #امل_حجازی به آن سمت و سو رفت، #تتلو کنسرت برگزار کرد و برآورد شد که ایرانیان برای شرکت در کنسرت او در ترکیه حدود 100 میلیارد تومان خرج کردند تا به کنسرتِ کسی بروند که در میان ترانه هایش نه اشعار فاخر، که الفاظ رکیک و فحاشی برای مخاطبش به کار می برد.
شوک و حیرتی که هواداران تتلو در شکستن ورودیهای سالن برگزاری کنسرت ایجاد کردند یک «علامت سوال» به ذهن ها نشاند که «چرا؟» ؛ «چه کرده ایم» که نسل جدید ایرانیان برای شرکت در مراسم تتلو در ترکیه میلیاردها تومان خرج می کنند؟

4️⃣ امل حجازی نه به اجبار، که به «اختیار» گام به آن مسیر گذاشت. و چقدر ساده انگارانه است اگر گمان کنیم در دنیای امروز چیزی به غیر از دسترسی به «انتخاب» می تواند انسانها را در مسیری مشخص قرار دهد. سالهای سال، افرادی همچون آقای علم الهدی خواستند که به «اجبار» افراد را به صراطِ راست رهنمون باشند حال آنکه حاصلش شد #تتلو. ولی فضای باز و انتخاب، حاصلش شد اَمل حجازی...

5️⃣ جناب آقای علم الهدی!
در کشوری که «کیهان کلهر» دارد با آن صدای شگفت و جادویی کمانچه اش، در کشوری که «حسین علیزاده» دارد با آن زخمه های شگفت که بر تار و سه تارش می زند، در کشوری که پرویز مشکاتیان «داشت»، در کشوری که محمدرضا شجریان «داشت»، سطح درک ما از موسیقی و نوا در این حد بود که این «چهره» ها و «ساز» شان را در تلویزیون به تصویر نکشیم (و دردانه ای همچون کیهان کلهر را در پستو پنهان کنیم) و برای نسل ما چنین باشد که حتی یکبار این چهره های فاخر را در سیما نبیند. حال ببین چه شده؟! فرزندان ما تتلو گوش می کنند نه کمانچه ی کلهر!

شوربختی ببین تا به کجاست...

6️⃣ آقای علم الهدی!
«انتخاب» با «تحمیل» ممکن نیست. انسانِ امروز را با هیچ وسیله ای به «زور» نمی توان به یک سمت و سو کشاند. تنها و تنها راه موجود، فراهم بودنِ «امکانِ انتخاب» است.
روزگاری که باید التماس/تلاش می کردیم که فرزندان ما «آستان جان» و «به یاد عارف» گوش کنند، با آن موسیقیِ فاخر در حد صُوَرِ قبیحه برخورد کردیم و حال صورت قبیح بر روی سِن برایمان فحاشی می خواند و فرزندان ما برای ورود به کنسرتش گیت های ورودی را می شکنند!

7️⃣ راستی آقای علم الهدی یک سوال؛
چقدر وقت است که #حسام_الدین_سراج دیگر آلبومی منتشر نکرده؟ از حنجرۀ صدیق تعریف و آن طنین صدایش در ابتدای سریال امام علی چه خبر؟ آخرین آلبوم صدیق تعریف کِی بوده؟! (از کجا امرار معاش می کند؟) راستی فرهاد فخرالدینی چه شد؟ از آن خوشنویسِ خوش صدا، بیژن بیژنی کسی خبری دارد؟ از برنامه کاروان موسیقی سهیل محمودی که عقبۀ صدها سال موسیقی ایرانی و اتصالش به ادبیات را بیان می کرد چه خبر؟ سهیل به کدام گوشه نشسته است؟ محمد اصفهانی کجاست؟ چه مدت است که از مختاباد خبری نیست؟ صدای علیرضا افتخاری در کدام پستو گم شده؟
آقای علم الهدی! باختیم. نه فقط شما که همه با هم باختیم. وقتی که «فرصتِ معرفی» اینها را داشتیم، پنهانشان کردیم. وقتی که فرصت معرفی ماهور و راست پنجگاه را داشتیم، وقتی که امکانِ بیان هویت صدها ساله ادبیات ایرانی و امتزاجش با موسیقی را داشتیم، پنهانش کردیم... و حال میدان دار برای نسل امروز تتلوست.

و شما هنوز به فکر ممنوعیت کنسرت در مشهد.



خبر آنلاین ۴ آبان ۱۴۰۰
▪️▪️▪️▪️
*[یادداشت چهارسال پیش درباره بانو امل حجازی؛ لینک یک ، لینک دو]
t.iss.one/solseghalam
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پدربزرگ رفت.
یک کولی از کولیهای این عالم کم شد...

رفت آن سوار و با خود، یک تار مو نبرده
✍️به یاد پدربزرگ

1️⃣ پدربزرگ رفته و هرگز، اصلا، گمان نمی کردم که این ساعاتِ بعد از او اینقدر سنگین باشد.

مرگ حق است و همه ما رفتنی؛ «رفتن در کهنسالی» امر عجیبی نیست. اما وقتی کسی عطرِ مهربانی می دهد رفتنش فراتر از تصور و انتظار ما، سخت می شود. پیرمرد «مهربان» بود و اهل طنز. و ترکیب این دو، در این روزگار «عبوس و نامهربان» باعث شد که بخت و اقبال بگذارد که در کودکی بچشی که «مهربانیِ بدون مُزد» یعنی چه؟! در دنیایی که می آموزیم برای هر چیزی باید پول/هزینه پرداخت کنی، چقدر احتمال اینکه کسی «بدونِ انتظار» با تو مهربان باشد اندک است. این تعبیر عجیب را نگاه که می گوید: «از اقصایِ شهر یک نفر دوان دوان آمد... و دربارۀ آنهایی سخن می گفت از تو انتظارِ دستمزد ندارند!»
مگر می شود؟! من لا یَسئلکم علیه اجراً در این دنیا مگر که هست؟!... و پیرمرد بی انتظارِ مزد و منّت، مهربان بود. چند ساعت است که رفته و عجیب است این ثقل و وزنِ زخمی که از «نبودنِ» حضورِ بعضی ها به اجزای روحت می نشیند. خدا خیرش بدهد سعدی را که کلمه را در دستانمان گذاشت در چنین اوقاتی:
«گویی که نیشی دور از او، بر استخوانم می رود»

2️⃣سالمند و مسالۀ حضورِ سالمند در متن و بطنِ جامعه، جزء اولین چیزهایی است که در جامعۀ ژاپن به چشم می زند. صنعتی شدنِ جامعه (و خشونتی که صنعت، به فضای اجتماع می آورد) باعث نشده که «سالمند و معلول» از متن جامعۀ ژاپن حذف شود.
«شهر» اینگونه طراحی شده و تمهیداتِ متعدد در مدیریت فضای شهری اتخاذ شده که مبلمان شهری و فضا به گونه ای باشد که سالمند یا معلول بتواند (با وجود محدودیتهایش) در شهر "حرکت" داشته باشد. این بر خلاف مدل توسعه شهریِ آمریکایی است (که "خودرو محور" است) و سالمند برای دسترسی به اتوبوس و رفتن از نقطه ای به نقطه دیگر به فرزندانش (یا صَرف هزینه زیاد) وابسته است. پدربزرگ رفت حال آنکه سالها گمان می کردم که چقدر این «درخانه ماندنِ سالمند» باعث بدخلق شدنِ او می شود.
آن روح طناز و مهربان وقتی که سالها در خانه باقی بماند مگر می شود که هر روز کج خلق تر و بدبین تر نشود؟ سالمند باید «هر روز حداقل یکبار» از خانه خارج شود. آخر چرا ممکن نیست که سالمند با چند قدم پیاده روی، برسد به یک ایستگاه اتوبوس، یا ایستگاه قطار و مترو که بتواند برود و فامیل و رفقای قدیمش را ببیند، گپی بزند، تازه بشود و بازگردد؟ چرا باید به محضِ کُند شدنِ حرکت جسمی، سالمندِ ما، خانه نشین بشود و «جدا از نبض شهر» بماند و روز به روز بدخلق تر؟
این چراهایی است که در مشاهده شهری مانند #هیروشیما یا توکیو به ذهن می رسد (با آنهمه ایستگاهِ قطارِ پراکنده در سطح شهر و آن اتوبوسهایی که پله های ورودش برای سالمند و معلول خم می شود و پایین می آید تا بتواند قدم در پله بگذارد)... ولی ای آقا! این حرفها را چه به شهرِ و دیار ما؟ همین که هزینه های سالمند تامین شود باید خدا را شکر کنی...

3️⃣در سریال اوشین سکانس درخشان و ماندگاری بود که در قسمتهای آغازین سریال گنجانده شده بود. اوشینِ احوالِ مادربزرگش را تماشا می کند و دیدنِ مادربزرگ باعث می شود که اوشین از همان کودکی به آن بیندیشد که در کهنسالی، روزگارش مانند مادربزرگش «نباشد» (و به احداث فروشگاههای زنجیره ای همت گمارد). روزگار سالمندی پدربزرگ را می دیدم و با خود فکر می کردم آیا نسلِ ما که شانس و امکانِ داشتنِ یک کودکیِ خوب، یک نوجوانیِ متعادل، یک جوانیِ شاداب، و یک میان سالیِ کم دغدغه را نداشته، این شانس و اقبال را خواهد داشت که یک سالمندی و کهنسالیِ مناسب داشته باشد؟... و اصلا سوالی پایه ای تر: آیا نسلِ ما، شانسِ به پیری رسیدن را خواهد داشت؟!
کیفیتش پیش کش.

4️⃣کلاس اول ابتدایی که بودم بجای سرویس مدرسه پدربزرگ به دنبالم می آمد. هر روز. از کلاس دوم جابجا شدیم و دیگر نیازی به آمدنِ او نبود...زمان گذشت تا پایان دوره لیسانس. روزِ اول آموزشی سربازی مقارن بود با صبح دوم فروردین. پنج و نیم صبح لباس نیروی هوایی را پوشیدم تا به پادگان نیروی هوایی شیراز بروم. در آن تاریکی صبح پرسید «چطور می روی»؟ گفتم آژانس می گیرم. تا صبحانه خوردم دیدم لباس پوشیده و آماده شده. گفت بیا می رسانمت.
قبل از هفت صبح مقابل در پادگان پیاده ام کرد و رفت. فکر می کردم آیا ما هم این شانس را خواهیم داشت که «نوه هایمان» را کلاس اول ابتدایی به مدرسه برسانیم و بعد از لیسانس به مقابلِ در پادگان؟
آیا اساسا نسل ما اینقدر را خواهد دید؟!

و حال تجسمش را بکن آن سالمندی که عمری در تحرک بوده (و نوه را از مدرسه ابتدایی تا دوران سربازی آورده و برده) یکدفعه به او بگویی باید گوشه اتاق بنشینی. تا کِی؟ تا زمانی که پیمانه ات پر شود.چرا؟ چون جامعه/شهر برای دوران سالمندی طراحی نشده.

5️⃣ حال او رفته... و این حرفها دیگر بی فایده. چند ساعت است که روی در نقاب خاک کشیده. تکه ای از مهربانی رفت...

@solseghalam
.

🎬 «پویش فکری توسعه » و
«انجمن دانش آموختگان دانشکده فنی دانشگاه تهران» برگزار می‌کنند:

⁉️ چرا مهاجرت نمی‌کنم؟

🎤جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ با

دکتر محسن رنانی

📅 شنبه ۲۲ آبان ماه، ۱۳ نوامبر
🕘 ساعت ۲۱ تا ۲۴ به وقت ایران

📺 پخش زنده و دریافت سوال و کامنت از طریق آپارات: 👇👇👇

aparat.com/pooyeshfekri/live

🔺این پیام را برای کسانی که در فکر مهاجرت هستند بفرستید.

@pooyeshfekri

.
این نشست هم اکنون آغاز شد🔺
روایتی متفاوت از بحث هجرت/عدم هجرت
https://twitter.com/Mreza_Eslami/status/1462144541935374337?t=sn12I7JXu3EZdgh1hDRbpA&s=09
می خواهیم جمعیت را دو برابر کنیم.
آرمان ها با واقعیت ها تطابق دارند؟

t.iss.one/solseghalam
خشکسالی و افزایش جمعیت؟
(نگاهی به اصفهان تا ژاپن)


1⃣ نگاه به آمار و ارقام تولد و ازدواج ۲۰۲۰ در ژاپن باعث حیرت است:

✔️ پایین ترین آمار تولد نوزاد از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، در سال ۲۰۲۰ ثبت شده است.
(این به دلیل کرونا نبوده است چون که از سال ۲۰۱۶ گفته می شود که امسال پایین ترین آمار تولد از زمان جنگ دوم جهانی بود، ولی سال بعد مجددا آمار "کمتر" می شود!)

*کل تعداد نوزادان متولد شده 840,832 بوده (که 24,407 تولد، کمتر از ۲۰۱۹ بوده. یعنی 2.8 درصد کاهش)

✔️در سرتاسر کشور در سال گذشته فقط 525,490 #ازدواج ثبت شد (آنهم در شرایطی که 193,251 طلاق هم ثبت شد). پنج سال پی در پی ازدواج روند نزولی دارد و طلاق روند صعودی.

✔️ به دلیل کاهش نرخ ازدواج، انتظار می رود که نرخ #تولد در سالهای آینده هم نزولی باشد.

با وجود تمام سیستمهای حمایتی دولت و به رغم تمام مُشوقهایی که دولت‌(های چند سال اخیر) ژاپن برای فرزندآوری قائل شده بودند، سال ۲۰۲۰ بدترین و پایین ترین آمار ازدواج/تولد نوزاد در ژاپن بود.

(چندین سال است که دولت به هرکسی که صاحب فرزند شود ۳۵۰۰ دلار [سیصدوده هزار ین] جایزه می دهد و علاوه بر آن ماهیانه حدود ۱۵۰ دلار کمک هزینه مهدکودک، لباس، تغذیه و ... را "تا هفت سالگیِ" کودک متقبل می شود)

2⃣ ماجرا، دستوری نیست. "بخشنامه ای" نیست. ابلاغی نیست. چنین نیست که امپراطور (یا نخست وزیر ژاپن یا معاون نخست وزیر) بخواهند و بشود. ماجرا مرتبط با "واقعیتهایِ جامعه ژاپنی" است.

3⃣ واقعیتهای جامعه ژاپن چیست؟

✔️اقتصاد ژاپن (بدون هیچ منابع نفت یا گازی) بیش از پنج برابر اقتصاد ایران است.
✔️ اشتغال (به دلیل وجود "تولید" و کارخانه های قوی همچون تویوتا، پاناسونیک، هوندا و...) مشکل "نیست".
✔️ در بهداشت و سلامت، یکی از بهترین شاخصهای جهانی را داراست.
✔️در آموزش، موفق شده ساختار آموزشی متناسب با فرهنگ/ژن/تاریخ ژاپنی را نهادینه کند.

ولی با وجود همه اینها، میل به "فرزندآوری" عمومیت ندارد‌. برعکس آنچه عمومیت دارد میل به فرزند نیاوردن است. چرا؟

چون زندگی "پیچیده" شده است. اشتغال هست، درآمد هست، امنیت و بهداشت هست ولی زندگی شاد نیست. لذا جامعه با نوعی "خودآگاهی" در اضافه کردنِ "یک نفر دیگر" به این دنیا "احتیاط" می کند.

4⃣ اصفهان، خشکسالی زاینده رود و اعتراض ها به آن مجددا باعث شد تا بحث حکمرانی آب و اهمیت "مدیریت منابع آب" مورد توجه اذهان واقع شود. اما این فقط اصفهان نیست که مشکل دارد. دشتهای جنوب و شرق استان فارس، نخلستانهای جهرم و بوشهر، چه خبر است؟ استانهای دیگر چطور؟

اصفهان (حسب اتفاق) این شانس را داشته که چندین سال اُستاندار آن یکی از مدیران باسابقه منابع آب کشور بوده (رسول زرگرپور)، ولی مشکل، ریشه دارتر از این حرفهاست.

✔️در واقع سوال اساسی تر این است که آیا #اقلیم ایران زمین ظرفیتِ این میزان بارگذاری روی منابع طبیعی محدود و محیط زیستش را دارد؟ اساسا آیا توصیه به #افزایش_جمعیت و فرزندآوری در چنین اقلیمی صحیح است؟

ممکن است گفته شود: بله اگر که مدیریتِ منابع آب صورت گیرد مشکلی نداریم! ولی "اگر

این چه جور اگری است؟! و این چه طور نتیجه گیری بی احتیاط است؟

5⃣ ما در بهترین "شرایط تولید" و توسعه (اقتصاد) در کشورمان، حتی تا چند دهه آینده هم به #اقتصاد_ژاپن نخواهیم رسید.
همچنین در اشتغال، بهداشت و آموزش.

اما فرض کنیم که با یک معجزه ناگهانی از "ابلاغیه ها" (ی اسحق جهانگیری و محمد مُخبر) ظرف یک دهه #ژاپن شویم و هیچ مشکلی برای اشتغال و اقتصاد نداشته باشیم (فرض!)، اما آیا افزودنِ جمعیت به این فلات خشک (با زمینهای محدودش برای آمایش سرزمین و زیست) صحیح است؟
چرا وقتی واقعیتها اینقدر عریان است، احتیاط نمی کنیم؟
چرا به تجربه دیگر جوامع انسانی احترام نمی گذاریم؟

🔴 آیا وقت آن نیست که باور کنیم باید برای حفظ تمدن ایرانی (یا همانکه محسن رنانی "گوهر ایران" خطابش می کند) به خانواده های کوچک ولی با کیفیت فکر کنیم؟

مساله فقط #آب نیست.‌ مساله #کیفیت_زندگی است. مساله سعادتمندی نسل است. (ایرادی نیست اگر کسی در حوزه شخصی اش گمان می کند امکانِ سعادتمند کردن یک خانواده بزرگ را داراست ولی) به شکل عمومی وقتی که با این میزان محدودیت آب، هوای مناسب، اشتغال پایدار، برق... (و اساسا "منابع") مواجهیم، توجه به کیفیت بخشیدن به خانواده کوچک ضروری است.

مشکلِ آب اصفهان، تلنگری است که قدری به "واقعیت"ها و "محدودیت"هایمان بیاندیشیم.



#جمعیت
#خانواده_کوچک
#اصفهان
#آب
🖊محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
📌 لینک به نمونه مقاله درباره آمار مرگ/تولد/ازدواج در ژاپن‌ در سال ۲۰۲۰
https://www.instagram.com/tv/CWquwB9lIah/?utm_medium=copy_link

در این لایو اینستاگرام، ضمن تشکر از توجه جناب دکتر خلوتی به این بحث مهم، به این موارد به اجمال اشاره کردم:

1️⃣ هزینه ضرر و زیان (مستقیم و غیر مستقیم) #سالیانه آتش در آمریکا در برخی سالها به حدود ۵۰ میلیارد دلار می رسد (یعنی چیزی در حدود یک دهم کلِ اقتصاد کشوری مانند ایران).

این امر #اهمیت کار و مطالعه بر بحث آتش را نشان می دهد.
*رفرنس آمار: گزارش سالیانه NFPA

2️⃣ برخلاف تصور بسیاری از ما، سازه چوبی رفتار بسیار خوبی در آتش دارد (در مقایسه با سازه فولادی و حتی در مواردی بتنی)
تستهای آزمایشگاهی نشان می دهد که چوب های جنس Douglas Fir-Larch یا درخت Pine عملکرد خوبی در آتش دارند.
*َشرکتهای Arup و SOM در این زمینه کارهای جدی انجام داده اند.

3️⃣ آقای دکتر خلوتی به سابقه استفاده از #چوب در بناهای تاریخی ایران اشاره کردند، ولی این نکته را هم متذکر شدند که ما در ایران به منابع کافی چوب برای سازه دسترسی نداریم (مانند ژاپن و آمریکای شمالی).
این نکته صحیح است ولی توضیح دادم که بالاخره در یک مقطع زمانی مهندسین ایرانی باید کار با چوب را در طراحی سازه ها فرا بگیرند.

گفتم: چرا ما مقاطع #فولادی را از خارج وارد می کنیم (چندین دهه است وارد کرده ایم) ولی #مقاطع_چوبی را که هم سبک است و هم رفتار خوبی در زلزله و آتش داراست را هرگز وارد نکرده ایم؟

چرا سازه چوبی در حدود دو تا سه طبقه که کاملا در دنیا متداول است (و نه در زلزله باعث کشته شدن ساکنین می شود و نه در آتش مشکلات سازه فولادی را داراست) در دانشگاههای ایران تدریس نمی کنیم؟

4️⃣ این بحث مطرح شد که استفاده از سِنسورهای حرارت و دود در ساختمان بسیار ضروری است.

در مورد ساختمان خلیج سانفرانسیسکو(Pier45)، مالک، سازه را در برابر زلزله مقاوم سازی کرده بود (بعد از زلزله لوماپریتا)؛ ولی حتی یک دلار در زمینه آتش هزینه نکرده بود! الان ناچار شد که فقط برای #آواربرداری یک میلیون و پانصدهزار دلار هزینه کند.

5️⃣ سوال اینجاست که آیا در منزلِ پدریِ من و شما، یا در منزل پدربزرگ و... سِنسور آتش/دود نصب کرده ایم؟

همه ی این بحث ها بی فایده است اگر که به کار عملی منجر نشود. "اقدام عملی" یعنی اینکه کپسول اطفا حریق و سنسور حرارت/دود در منزل ما و بستگانمان موجود باشد!

6️⃣ در مورد برج چالوس، یا سازه های مشابه که دچار حریق می شوند دو بحث مطرح است:
✔️الف- ارزیابی میزان «مقاومت اعضا» که در اثر حرارت «از دست رفته»؟
✔️ب- روشهای مقاوم سازی که با استفاده از آنها مقاومت عضو سازه ای مجددا تامین خواهد شد.
برای این دو مهم، استاندارد و دستورالعمل مصوبی وجود ندارد و مالک باید از خدمات فنی مشاور تراز بین المللی (که "تجربه" این کار را داشته) استفاده نماید. در چنین مواردی، "محاسبات واقعی" و مستند ضروری است و نه چند حرکتی کلی/سطحی به اسم مقاوم سازیِ بعد از آتش.

7️⃣ آخرین بحث مقوله "آموزش مهندسی" (Engineering Education) و آتش است. الان این سوال جدی در آمریکا مطرح است که چرا درس Heat transfer یا ترمودینامیک از سرفصل دروس مهندسی عمران/سازه حذف شده است؟ (چه شده که این اتفاق افتاده؟)
ضروری است که مهندسین جوان در کنار درس تحلیل سازه، دانش مقدماتی انتقال حرارت را فرابگیرند تا بتوانند نسبت به طراحی سازه های مقاوم در برابر آتش اقدام کنند.

لینک این گفتگو

🔘t.iss.one/solseghalam
ساعت ۹ امشب
آدرس (کلاب هاوس) :
https://www.clubhouse.com/event/xVn5OJYW
سه سال پیش در روزی مثل امروز، ابوالفضل زروئی نصرآباد (طنزپرداز، نویسنده و هنرمند) از میان ما رفت. عجب که هنوز هم یادش تازه است. و زخمِ نبودنش با طراوت.
یادداشت زیر🔻 آن روز، برایش و به یادش تنظیم شد.
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
✍️رؤياى آمريكايى، رؤياى ژاپنى، رؤياى ايرانى
(براى ابوالفضل زرويى نصرآباد)

🖊محمدرضا اسلامى

🔷يك- دو طنزپرداز كشورمان، به فاصله چند روز درگذشتند. هر دو به پنجاه سالگى نرسيده. فارغ از اينكه هر يك له يا عليه چه نگاه سياسى اى بودند، ولى هر دو در يك ماجرا مشترك بودند: هر دو طنّاز بودند و هر دو عمرى كوتاه داشتند.
اهل طنز را سر و كار با مطايبه و شوخى است؛ طنزپرداز و عمر كوتاه؟

🔷 دو- اهالى "كلمه" و آنها كه ميزكارشان "كلام" است، گاه با عمرهاى بلند، بيگانه اند. سالهايي كم شماره آنچنان كه مثلا آل احمد به ٤٦سالگى رفت. يا شريعتى به ٤٤ سالگى. يا پروين اعتصامى به ٣٤سالگى.
و... يا اين اواخر، قيصر امين پور، به ٤٨سالگى.
مى گويند در ميان اهالى اين قبيله، "كلمه" بايد از جان كنده شود. و كارگاهِ ذهن و روح بايد با هم كار كنند. اول بايد "معنا" زاده شود و سپس "خون چو مى جوشد منش از شعر رنگى مى دهم".* خب اهالى اين خيابان را عمرِ دراز ممكن است؟

🔷سه- دوسال پيش در حوالى ماه بهمن حسن جوهرچى كه روزگارى بازيگر نقش جوان و تيپ پسر مثبتِ سينماى ما بود، از ميانمان پر كشيد. در يادداشتى تحت عنوان "نسلى كه فطير شد" نوشتم كه: نبايد مُرد. مرگ حق است، ولى نبايد زود مرد. نبايد "مصرف" شويم . بايد روزگار پيرى را ديد. چشيد. بازى نوه ها در مهدكودك را چرا نبايد ديد؟!
(لينك🔻)

🔷چهار- مى گويند هر انسانى، يك رؤيا بايد داشته باشد. انسانِ بى رؤيا، نمى شود. رؤيايى بايد داشت. مى گويند آمريكا زمانى سرزمين رؤيا ها بوده؛ برخى معتقدند رؤياى آمريكايى، ديگر نيست. نمى دانم كه اين گزاره چقدر صحيح است يا نيست؛ ولى مى دانم كه چندسال پيش در #ژاپن با يك رؤيا آشنا شدم. رؤيايى كه بعدها در آمريكا هم آن را ديدم. همين چند روز پيش در #تنكس_گيوينگ امسال هم آن را ديدم:
"پدربزرگى" كه براى شام تنكس گيوينگ، دستان نوه اش را در دست گرفته، و آن سو، سر ميز شام، پدر و مادرش هم لباسهاى عيدپوشيده بر گرد ميز نشسته اند.
اين تصوير، و اين بركنار هم نشستنِ چهار نسلِ يك فاميل را، بارها و بارها در آن سوى شرقى اقيانوس آرام (ژاپن) و در اين سويش مى توان ديد.

🔷پنج- هر كسى، هر رؤيايى مى تواند داشته باشد؛ بزرگ (همچون رؤیای لوتر کینگ) يا كوچك؛ ايرادى نيست. ولى، امتداد داشتن، مستدام بودن، كوتاه نبودن هم بايد در كنارِ رؤيايى كه داريم، رؤيايمان باشد. عمر بلند داشتن اگرچه نبايد همه ى ماجرا باشد، وليكن آن "هم" بايد باشد. مصرف نبايد بشويم. زود نبايد بميريم.

🔷شش- اهالى ولايت "كلمه" و "سخن" را چنين شرح مى كنند كه عمدتا بدخوابند. يا گاه، بى خوابند. شايد چون كلمه و معنا، از عمق جان بايد برون آيد. آنجا كه #سعدى مى گويد:

✔️چه خيال ها گذر كرد و ، گذر نكرد خوابى

يا آنجا كه صدسال بعد از او، #حافظ مى گويد:

✔️قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست/
قرار چیست؟ صبوری کدام؟ و خواب کجا؟!

بله! حكايت بى خوابى و بدخوابى براى اهالى اين اقليم، آشناست.
insomnia

چه در ايران باشى، چه در ژاپن يا آمريكا يا اروپا يا هر جاى اين خاك، من آن رؤيايى كه بدخوابت مى كند را نمى خواهم. من آن رؤياىِ پر خيال و پر رمز و راز كه خواب از چشمانت مى برد را نمى خواهم. مرا رؤيايى بايد كه با خوابِ آسوده، همنشين باشد. رؤيايى كه خوابِ امن، "نازل" كند!
ثم اَنزل عليكم من بعد الغمّ أَمَنَةً نُّعاسًا

#رؤيايى_دارم. رؤياى اينكه خوبانمان زود از ميانمان نروند.
سالها باشند و سالها بگويند و سالها ارجشان داريم. نه اينكه زود بروند و ما شاهدان مراسم تجليل باشيم. تجليل هاى بى فايده.
رویایِ دیدن کارهای بهرام بیضائی. رویای شنیدن صدای خشدار حنجره ساعد باقری. رویای دیدنِ سماع قلم و شکسته نستعلیق یداله کابلی خوانساری... رویای سالهای طولانی، بودنِ این عزیزان.

🔷هفت- شنيدن اخبار رفتنِ خوبان، اسبابِ اندوه است. هرچند همه بايد برويم. ولى زود نبايد رفت. #ابوالفضل_زرويى_نصرآباد از ميانمان رفت. جايگاهش در بهشت ازلى و شكرستان، در كنار خوبان باد. اما طنّازان ديگرمان را اميد كه عمرها دراز باد.
اهل كلمه، صاحبان روح هايى حساسند و جسم هايى كه طاقتِ بى طاقتيهاى روح را ندارد. اهل كلمه و طنّازانمان را دريابيم.
آنها كه به احمدآباد مستوفی مى نشينند. آنها كه اين روزها روزه سكوت پيشه مى كنند.

▪️▪️▪️
وه! که با این عمرهایِ کوتهِ بی اعتبار/
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
#شهريار

@solseghalam
https://goo.gl/Y1TtCj
▪️▪️▪️▪️

📌پى نوشت: يادداشت مرتبط قبل:
✍️"نسلى كه فطير شد"
https://t.iss.one/solseghalam/576
✍️طول عمر در ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam/579
✍️براى روزگار پيرى ام
https://t.iss.one/solseghalam/851
*مصرع از مولانا
گوگل و تصویر پرفسور لطفعلی عسگرزاده (معروف به دکتر لطفی زاده) 🔻🔻