ارزیابی شتابزده
13.9K subscribers
897 photos
302 videos
33 files
848 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️توکیو و ساختمانِ چوبى ٣٥٠ مترى

🖊محمدرضا اسلامى

🔹چند روز پيش خبرى منتشر شد كه بازتاب چندانى در رسانه هاى داخلى كشور ما نيافت.

✔️#خبر كوتاه است:

پروژه احداث ساختمان چوبى هفتاد طبقه (!) بزودى در توكيو آغاز مى شود(تصویر فوق🔺).

🔹در ذهن شنونده، ساختمان چوبى ٢ يا ٣ طبقه امرى قابل تجسم است.
در كشورهايي مثل كانادا و آمريكا نيز، ساختمان چوبى ٥ يا ٦ طبقه به كرات ساخته مى شود. اما ساختمان چوبى ٧٠ طبقه آنهم در شهرى زلزله خيز مانند #توكيو؟!

🔹 اين خبر در دل خود، يك پيام اوليه دارد: «تكنولوژى» (بخوانيم اعتماد به نفس مهندسى) ساختمانهاي چوبى در #ژاپن، به سطحي رسيده كه جسارتِ احداث چنين سازه اى را بر زمين لرزان توكيو پديد آورده.

در حال حاضر رکوردِ بلندترين ساختمان چوبى دنیا، در دانشگاه بريتيش كلومبياى كانادا (UBC) با 18 طبقه است.

🔹 اما اين پيام، لايه اول، يا سطحى ترين دريافت، از خبر مذكور مى تواند باشد. بياييد خبربالا را جور ديگرى بخوانيم:

هميشه پشتِ كارهاى بزرگ، مردانِ بزرگى قرار دارند. به تعبير #سعدى:
«كين كارهاىِ مشكل، دادند به كاردانها »
ببينيم پشتِ سرِ اين پروژه عظيم، چه كسانى هستند؟!

سوالِ مشخص تر اینکه: «پولِ» چنین پروژه ای را چه کسی می دهد؟ چنین سازه ای را، چه کسی «طراحی» می کند؟ «دانش فنیِ» چنین جسارتی ، از کجا آمده؟!
https://t.iss.one/solseghalam

🔴اما پاسخ سوالات مذکور:

✔️پولِ این پروژه عظیم، بالغ بر 600میلیارد ین، یا 5.6 میلیارد دلار (بیش از یک ونیم برابرِ کلِ بودجه وزارت راه و مسکن ایران در سال 97) را «صنایع چوب سومی تومو» تامین می کند.
خُب این آقای سومی تومو چه کسی است که فقط یکی از شرکتهایش، (صنایع چوبش) چنین پول هنگفتی دارد؟!

دربارۀ «بنگاه اقتصادی سومی تومو» و فهرست اموال و شرکتهایش قبلا در این کانال به تفصیل صحبت کرده بودیم.
لینک◀️
https://t.iss.one/solseghalam/951

خلاصه اینکه، صنایع چوب وجنگل سومی تومو (Sumitomo Forestry) قرار است درسال 2041 جشن 350 اُمین سالگرد ثبت شرکتش را بگیرد. برای این جشن، یک ساختمان چوبی 350 متری را به عنوان کادوی این جشن تولد، احداث می کند!

▪️▪️▪️▪️▪️
سِیرِ اعداد و ارقام را ببینیم! همیشه اعداد و ارقام حرف می زنند.
یک پرانتز باید باز کرد در وسط این بحث: مگر می شود شرکتی 350سال عمر داشته باشد؟ مگر می شود «ورّاث» در یک خانواده، چند نسل با هم دعوا و جر و منجر نکرده باشند، و یک شرکت در یک خانواده باقی مانده باشد؟ چرا به چنین خانوادۀ خفنی در ژاپن «مافیا» نمی گویند؟ چرا اموالشان مصادره نشده؟
▪️▪️▪️▪️▪️
اما برویم سراغ سوال دوم:
✔️چه کسی این سازه را طراحی می کند؟

🔹طراح این سازه شرکت نیکّن سِکّی است(Nikken Sekkei). نیکن سکی یک شرکت ساختمانی است که 118سال پیش تاسیس شده است. در مدت این 118 سال، 20هزار پروژه در 40کشور دنیا طراحی کرده است. باز همان سوال مطرح می شود که: چطور می شود بین اعضای هیات مدیره یک شرکت، 118 سال دعوا و مرافعه به سطحی نرسد که منجر به "متلاشی" شدن شرکت بشود؟ رمز و رازِ این حرکتِ مستدام، چیست؟
نیکن سکی، با چنین عقبه ای، صاحب برترین مغزها و مهندسان طراح ژاپنی است. و دستِ برتر در حوزه طراحی. و کسی هم او را «مافیا» خطاب نمی کند.

✔️ اما سوال سوم: دانش فنی چنین کاری از کجا می آید؟

مثالی در این باب باید ذکر شود که می تواند گویای جواب این سوال باشد. نُه سال پیش در #میز_زلزله کوبه، در آزمایشی شرکت کردم که حاصل همکاری دانشگاه کولرادو آمریکا با دانشگاههای توکیو، کیوتو و کوبه بود. در آن تست، یک ساختمان چوبی 8 طبقه با مقیاس واقعی، روی میز زلزله آزمایش شد (لینک گزارش آزمایش◀️ https://solsnevis.blogfa.com/post-88.aspx ) در آن زمان، صَرف چنین پول هنگفتی برای «یک آزمایش»، برای بسیاری باعث تعجب بود. حاصل آن گونه مطالعاتِ جدى و عميق آزمایشگاهی و آکادمیک، می شود این گونه تجلی در بخش صنعت.

🔷چیزی که در مورد این پروژه چوبی 350متری باید گفت اینکه، این دست پروژه ها در #ژاپن، نماد هستند. نماد هایی که ما، عمدتا در آنها «دانش فنی» را متجلی می بینیم، ولی، اینها «میوه» و «محصول» یک سلسله حرکتهای "تدریجی"، "پیوسته" و "مستدام" هستند در کشوری که ذهن ها، بیش از آنکه به فکر انقلاب و دگرگونی باشد، به فکر ادامۀ کارِ نسلِ قبلی است. در کشوری که شرکت ها، عمرهای بیش از صدسال دارند. در کشوری که بین اعضای هیات مدیره، بعد از پانزده/بیست سال، دعوا و دادگاه کشی و نفرت رخ نمی دهد. ماجرا، بیش از آنکه فنی باشد، انسانی است.

#خبرخوانی
#ژاپن #سازه
▪️▪️▪️▪️▪️

پی نوشت:
📌1- لینک خبر در #سی_ان_ان
https://goo.gl/TbWecX

📌2- بودجه وزارت راه،مسکن و شهرسازى ایران در سال 97: https://goo.gl/rYdjH6

📌3- یادداشت مرتبط در کانال:
✍️«عمر بیش از ١٢٠ سال (مربوط به شرکت اُبایاشی)»
https://t.iss.one/solseghalam/139
✍️رؤياى آمريكايى، رؤياى ژاپنى، رؤياى ايرانى
(براى ابوالفضل زرويى نصرآباد)

🖊محمدرضا اسلامى

🔷يك- دو طنزپرداز كشورمان، به فاصله چند روز درگذشتند. هر دو به پنجاه سالگى نرسيده. فارغ از اينكه هر يك له يا عليه چه نگاه سياسى اى بودند، ولى هر دو در يك ماجرا مشترك بودند: هر دو طنّاز بودند و هر دو عمرى كوتاه داشتند.
اهل طنز را سر و كار با مطايبه و شوخى است؛ طنزپرداز و عمر كوتاه؟

🔷 دو- اهالى "كلمه" و آنها كه ميزكارشان "كلام" است، گاه با عمرهاى بلند، بيگانه اند. سالهايي كم شماره آنچنان كه مثلا آل احمد به ٤٦سالگى رفت. يا شريعتى به ٤٤ سالگى. يا پروين اعتصامى به ٣٤سالگى.
و... يا اين اواخر، قيصر امين پور، به ٤٨سالگى.
مى گويند در ميان اهالى اين قبيله، "كلمه" بايد از جان كنده شود. و كارگاهِ ذهن و روح بايد با هم كار كنند. اول بايد "معنا" زاده شود و سپس "خون چو مى جوشد منش از شعر رنگى مى دهم".* خب اهالى اين خيابان را عمرِ دراز ممكن است؟

🔷سه- دوسال پيش در حوالى ماه بهمن حسن جوهرچى كه روزگارى بازيگر نقش جوان و تيپ پسر مثبتِ سينماى ما بود، از ميانمان پر كشيد. در يادداشتى تحت عنوان "نسلى كه فطير شد" نوشتم كه: نبايد مُرد. مرگ حق است، ولى نبايد زود مرد. نبايد "مصرف" شويم . بايد روزگار پيرى را ديد. چشيد. بازى نوه ها در مهدكودك را چرا نبايد ديد؟!
(لينك🔻)

🔷چهار- مى گويند هر انسانى، يك رؤيا بايد داشته باشد. انسانِ بى رؤيا، نمى شود. رؤيايى بايد داشت. مى گويند آمريكا زمانى سرزمين رؤيا ها بوده؛ برخى معتقدند رؤياى آمريكايى، ديگر نيست. نمى دانم كه اين گزاره چقدر صحيح است يا نيست؛ ولى مى دانم كه چندسال پيش در #ژاپن با يك رؤيا آشنا شدم. رؤيايى كه بعدها در آمريكا هم آن را ديدم. همين چند روز پيش در #تنكس_گيوينگ امسال هم آن را ديدم:
"پدربزرگى" كه براى شام تنكس گيوينگ، دستان نوه اش را در دست گرفته، و آن سو، سر ميز شام، پدر و مادرش هم لباسهاى عيدپوشيده بر گرد ميز نشسته اند.
اين تصوير، و اين بركنار هم نشستنِ چهار نسلِ يك فاميل را، بارها و بارها در آن سوى شرقى اقيانوس آرام (ژاپن) و در اين سويش مى توان ديد.

🔷پنج- هر كسى، هر رؤيايى مى تواند داشته باشد؛ بزرگ (همچون رؤیای لوتر کینگ) يا كوچك؛ ايرادى نيست. ولى، امتداد داشتن، مستدام بودن، كوتاه نبودن هم بايد در كنارِ رؤيايى كه داريم، رؤيايمان باشد. عمر بلند داشتن اگرچه نبايد همه ى ماجرا باشد، وليكن آن "هم" بايد باشد. مصرف نبايد بشويم. زود نبايد بميريم.

🔷شش- اهالى ولايت "كلمه" و "سخن" را چنين شرح مى كنند كه عمدتا بدخوابند. يا گاه، بى خوابند. شايد چون كلمه و معنا، از عمق جان بايد برون آيد. آنجا كه #سعدى مى گويد:

✔️چه خيال ها گذر كرد و ، گذر نكرد خوابى

يا آنجا كه صدسال بعد از او، #حافظ مى گويد:

✔️قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست/
قرار چیست؟ صبوری کدام؟ و خواب کجا؟!

بله! حكايت بى خوابى و بدخوابى براى اهالى اين اقليم، آشناست.
insomnia

چه در ايران باشى، چه در ژاپن يا آمريكا يا اروپا يا هر جاى اين خاك، من آن رؤيايى كه بدخوابت مى كند را نمى خواهم. من آن رؤياىِ پر خيال و پر رمز و راز كه خواب از چشمانت مى برد را نمى خواهم. مرا رؤيايى بايد كه با خوابِ آسوده، همنشين باشد. رؤيايى كه خوابِ امن، "نازل" كند!
ثم اَنزل عليكم من بعد الغمّ أَمَنَةً نُّعاسًا

#رؤيايى_دارم. رؤياى اينكه خوبانمان زود از ميانمان نروند.
سالها باشند و سالها بگويند و سالها ارجشان داريم. نه اينكه زود بروند و ما شاهدان مراسم تجليل باشيم. تجليل هاى بى فايده.
رویایِ دیدن کارهای بهرام بیضائی. رویای شنیدن صدای خشدار حنجره ساعد باقری. رویای دیدنِ سماع قلم و شکسته نستعلیق یداله کابلی خوانساری... رویای سالهای طولانی، بودنِ این عزیزان.

🔷هفت- شنيدن اخبار رفتنِ خوبان، اسبابِ اندوه است. هرچند همه بايد برويم. ولى زود نبايد رفت. #ابوالفضل_زرويى_نصرآباد از ميانمان رفت. جايگاهش در بهشت ازلى و شكرستان، در كنار خوبان باد. اما طنّازان ديگرمان را اميد كه عمرها دراز باد.
اهل كلمه، صاحبان روح هايى حساسند و جسم هايى كه طاقتِ بى طاقتيهاى روح را ندارد. اهل كلمه و طنّازانمان را دريابيم.
آنها كه به احمدآباد مستوفی مى نشينند. آنها كه اين روزها روزه سكوت پيشه مى كنند.

▪️▪️▪️
وه! که با این عمرهایِ کوتهِ بی اعتبار/
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
#شهريار

@solseghalam
https://goo.gl/Y1TtCj
▪️▪️▪️▪️

📌پى نوشت: يادداشت مرتبط قبل:
✍️"نسلى كه فطير شد"
https://t.iss.one/solseghalam/576
✍️طول عمر در ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam/579
✍️براى روزگار پيرى ام
https://t.iss.one/solseghalam/851
*مصرع از مولانا
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
✍️رؤياى آمريكايى، رؤياى ژاپنى، رؤياى ايرانى
(براى ابوالفضل زرويى نصرآباد)

🖊محمدرضا اسلامى

🔷يك- دو طنزپرداز كشورمان، به فاصله چند روز درگذشتند. هر دو به پنجاه سالگى نرسيده. فارغ از اينكه هر يك له يا عليه چه نگاه سياسى اى بودند، ولى هر دو در يك ماجرا مشترك بودند: هر دو طنّاز بودند و هر دو عمرى كوتاه داشتند.
اهل طنز را سر و كار با مطايبه و شوخى است؛ طنزپرداز و عمر كوتاه؟

🔷 دو- اهالى "كلمه" و آنها كه ميزكارشان "كلام" است، گاه با عمرهاى بلند، بيگانه اند. سالهايي كم شماره آنچنان كه مثلا آل احمد به ٤٦سالگى رفت. يا شريعتى به ٤٤ سالگى. يا پروين اعتصامى به ٣٤سالگى.
و... يا اين اواخر، قيصر امين پور، به ٤٨سالگى.
مى گويند در ميان اهالى اين قبيله، "كلمه" بايد از جان كنده شود. و كارگاهِ ذهن و روح بايد با هم كار كنند. اول بايد "معنا" زاده شود و سپس "خون چو مى جوشد منش از شعر رنگى مى دهم".* خب اهالى اين خيابان را عمرِ دراز ممكن است؟

🔷سه- دوسال پيش در حوالى ماه بهمن حسن جوهرچى كه روزگارى بازيگر نقش جوان و تيپ پسر مثبتِ سينماى ما بود، از ميانمان پر كشيد. در يادداشتى تحت عنوان "نسلى كه فطير شد" نوشتم كه: نبايد مُرد. مرگ حق است، ولى نبايد زود مرد. نبايد "مصرف" شويم . بايد روزگار پيرى را ديد. چشيد. بازى نوه ها در مهدكودك را چرا نبايد ديد؟!
(لينك🔻)

🔷چهار- مى گويند هر انسانى، يك رؤيا بايد داشته باشد. انسانِ بى رؤيا، نمى شود. رؤيايى بايد داشت. مى گويند آمريكا زمانى سرزمين رؤيا ها بوده؛ برخى معتقدند رؤياى آمريكايى، ديگر نيست. نمى دانم كه اين گزاره چقدر صحيح است يا نيست؛ ولى مى دانم كه چندسال پيش در #ژاپن با يك رؤيا آشنا شدم. رؤيايى كه بعدها در آمريكا هم آن را ديدم. همين چند روز پيش در #تنكس_گيوينگ امسال هم آن را ديدم:
"پدربزرگى" كه براى شام تنكس گيوينگ، دستان نوه اش را در دست گرفته، و آن سو، سر ميز شام، پدر و مادرش هم لباسهاى عيدپوشيده بر گرد ميز نشسته اند.
اين تصوير، و اين بركنار هم نشستنِ چهار نسلِ يك فاميل را، بارها و بارها در آن سوى شرقى اقيانوس آرام (ژاپن) و در اين سويش مى توان ديد.

🔷پنج- هر كسى، هر رؤيايى مى تواند داشته باشد؛ بزرگ (همچون رؤیای لوتر کینگ) يا كوچك؛ ايرادى نيست. ولى، امتداد داشتن، مستدام بودن، كوتاه نبودن هم بايد در كنارِ رؤيايى كه داريم، رؤيايمان باشد. عمر بلند داشتن اگرچه نبايد همه ى ماجرا باشد، وليكن آن "هم" بايد باشد. مصرف نبايد بشويم. زود نبايد بميريم.

🔷شش- اهالى ولايت "كلمه" و "سخن" را چنين شرح مى كنند كه عمدتا بدخوابند. يا گاه، بى خوابند. شايد چون كلمه و معنا، از عمق جان بايد برون آيد. آنجا كه #سعدى مى گويد:

✔️چه خيال ها گذر كرد و ، گذر نكرد خوابى

يا آنجا كه صدسال بعد از او، #حافظ مى گويد:

✔️قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست/
قرار چیست؟ صبوری کدام؟ و خواب کجا؟!

بله! حكايت بى خوابى و بدخوابى براى اهالى اين اقليم، آشناست.
insomnia

چه در ايران باشى، چه در ژاپن يا آمريكا يا اروپا يا هر جاى اين خاك، من آن رؤيايى كه بدخوابت مى كند را نمى خواهم. من آن رؤياىِ پر خيال و پر رمز و راز كه خواب از چشمانت مى برد را نمى خواهم. مرا رؤيايى بايد كه با خوابِ آسوده، همنشين باشد. رؤيايى كه خوابِ امن، "نازل" كند!
ثم اَنزل عليكم من بعد الغمّ أَمَنَةً نُّعاسًا

#رؤيايى_دارم. رؤياى اينكه خوبانمان زود از ميانمان نروند.
سالها باشند و سالها بگويند و سالها ارجشان داريم. نه اينكه زود بروند و ما شاهدان مراسم تجليل باشيم. تجليل هاى بى فايده.
رویایِ دیدن کارهای بهرام بیضائی. رویای شنیدن صدای خشدار حنجره ساعد باقری. رویای دیدنِ سماع قلم و شکسته نستعلیق یداله کابلی خوانساری... رویای سالهای طولانی، بودنِ این عزیزان.

🔷هفت- شنيدن اخبار رفتنِ خوبان، اسبابِ اندوه است. هرچند همه بايد برويم. ولى زود نبايد رفت. #ابوالفضل_زرويى_نصرآباد از ميانمان رفت. جايگاهش در بهشت ازلى و شكرستان، در كنار خوبان باد. اما طنّازان ديگرمان را اميد كه عمرها دراز باد.
اهل كلمه، صاحبان روح هايى حساسند و جسم هايى كه طاقتِ بى طاقتيهاى روح را ندارد. اهل كلمه و طنّازانمان را دريابيم.
آنها كه به احمدآباد مستوفی مى نشينند. آنها كه اين روزها روزه سكوت پيشه مى كنند.

▪️▪️▪️
وه! که با این عمرهایِ کوتهِ بی اعتبار/
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
#شهريار

@solseghalam
https://goo.gl/Y1TtCj
▪️▪️▪️▪️

📌پى نوشت: يادداشت مرتبط قبل:
✍️"نسلى كه فطير شد"
https://t.iss.one/solseghalam/576
✍️طول عمر در ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam/579
✍️براى روزگار پيرى ام
https://t.iss.one/solseghalam/851
*مصرع از مولانا