ارزیابی شتابزده
سازه چوبی سه تا چهار طبقه با ورق های CLT محل پروژه: شهر گرین ویل @solseghalam
تکمیل شدۀ پروژۀ تصویر قبل (مشاهده تصویر درحالِ ساخت، در لینک بالای تصویر)
*سازه چوبی سه تا چهار طبقه. ازظاهر تمام شدۀ ساختمان اصلا به نظر نمی رسد چوبی بودن سازه
محل پروژه: شهر گرین ویل
@solseghalam
*سازه چوبی سه تا چهار طبقه. ازظاهر تمام شدۀ ساختمان اصلا به نظر نمی رسد چوبی بودن سازه
محل پروژه: شهر گرین ویل
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
سازه چوبی سه تا چهار طبقه با ورق های CLT محل پروژه: شهر گرین ویل @solseghalam
تصوير درحالِ ساخت اين بخش از ساختمان كه برِ خيابان واقع شده، قبلا در بالا ارائه شده (مربوط به بحث #ساختمان_سازى_در_ايالتهاى_مختلف آمريكا) #ساختمان_هایبرید #ساختمان_چوبی
@solseghalam
@solseghalam
✍️خانم مریم میرزاخانی و ریاضیات در آمریکا
🔴این روزها که نام ارجمند خانم میرزاخانی ذکر محافل است و در تلگرام و غیرتلگرام راجع به ایشان گفتگوهای زیادی می شود، به تقارنِ نام ایشان، بحث ریاضیات و زیباییِ ریاضیات هم مطرح می شود. همچنین جملاتی از ایشان در خصوص احساس یک ریاضی دان طرح می شود که همه بسیار عمیق و جالب توجه است. اما از این فرصت باید استفاده کرد و به جوانان عزیزی که احتمالا ممکن است تحت تاثیر فضای این تجلیلِ پرشکوه اجتماعی از یک ریاضیدان برجسته قرار گیرند، و (احتمالاً) بخواهند ادامه مسیر زندگی خود را در جادۀ ریاضیات سپری کنند، چند کلامی را صریح و بی تعارف عرض کرد:
🔷 یک – وضعیت ریاضیات در آمریکا:
این چند روزه بحث های زیادی در گروهای تلگرامی وجود دارد مبنی بر مهاجرتِ نخبگان و "چراییِ" باقی نماندن خانم میرزاخانی در ایران و ... .
این بحثِ «مهاجرت نخبگان» (یا نشتِ نشاء به تعبیر امیرخانی) خود مجالِ بحثی جداگانه است اما در بسیاری از این یادداشت ها چنین ذکر می شود که: «در آمریکا، چنین افرادی جذب می شوند». این حرف ممکن است باعثِ یک اشتباه ذهنی شود و آن اینکه گمان کنیم اگر در حوزه ای مثلِ ریاضیات «به موفقیت هایی» دست یافتیم آمریکا ما را جذب خواهد کرد. خیر! اتفاقا مسئله جذبِ هیات علمیِ رشته ریاضی در آمریکا یکی از بدترین حوزه هایِ جذب هیات علمی است. در دوره ای که طی یکسال گذشته در دپارتمان «آموزش مهندسی و علوم» دانشگاه کلمسون گذشت با دو دکترای ریاضی همکلاس بودم. توضیح می دادند که در آمریکا، یک دکترایِ ریاضی برای اینکه بتواند جذب هیات علمی دانشگاه شود باید برای حدود یکصد دانشگاه "اپلای" کند و باز هم تضمینی برای جذب نیست (اینکه هر اپلای هم چندساعت وقت می گیرد، بماند). یک نوبت این موضوع در کلاس مطرح شد و استاد توضیح داد که دلیلش این است که اعلامِ فراخوان و جذبِ هیات علمی، متناسب است با امکانِ مالی دانشگاهها ، و امکان مالی، برای رشته هایی فراهم است که از صنعت، تقاضایِ حل مساله (یا تولید فن آوری) داشته باشند و لذا معمولاً «فاند» های اندکی برای تحقیق در ریاضیات وجود دارد (در مقایسه با حوزه های مثل مکانیک، الکترونیک، مواد، پزشکی و ...). لذا پوزیشن های محدودی برای استخدامِ استاد در ریاضیات باز می شود و برای هر پوزیشن حدود «صد» تا «صد و پنجاه دکترای ریاضی» اپلای می کنند. رقابت به شدت در این رشته وحشتناک است.
یکی دیگر از دوستان عزیز ایرانی که از یکی از ده دانشگاه برتر آمریکا دکترای ریاضی گرفته بودند و پست دکترای خوبی هم گذراندند و در ایران هم جزو منتخبین کشوری المپیاد بودند برایم توضیح دادند که با وجود همه این سوابقشان، تا کنون برای حدود شصت دانشگاه اپلای کرده اند و همچنان منتظر نتیجه اند.
🔷 دو - گمان نکنید اگر المپیاد ریاضی شدید زندگی تان تضمین شده خواهد بود:
در مواقعی که چنین تجلیلهایِ اجتماعی از یک فرد انجام می شود ، ناخواسته الگوهایِ ذهنی شکل می گیرد که موفقیت و کامیابیِ زندگی را در رسیدن به جایگاه «فردِ الگو» می بیند. اما باید دانست که افراد زیادی ممکن است به دستاوردهایی "نزدیک" به آن «الگوی ذهنی» رسیده باشند اما آن میزان از شهرت یا برخورداری، برایشان فراهم نشده باشد. شاید تفاوت زیادی بین دکترای ریاضی دانشگاه شیکاگو با دانشگاه هاروارد در میزانِ زحمت و تلاش نباشد، اما ممکن است نتیجه از بُعدِ مالی و حتی پوزیشن علمی، بسیار متفاوت باشد.
🔷 سه – سُمباده و انگیزه:
یکی از اساتیدی که در دانشگاه کوبه با او کار می کردیم می گفت: هنرِ ما ژاپنی ها در وادی علم و تکنولوژی ، «هنر سمباده زنی» بوده است. ما بعد از یادگرفتنِ مبانیِ دانشِ یک رشته از غربی ها، آنقدر در پیرامون آن مبحث عمیق می شُدیم و صبورانه "کنکاش" می کردیم تا به یافته هایی بهتر از غربی ها می رسیدیم. نمونه اش دانش مهندسی زلزله یا خودرو. در هر دو بهتر شدیم. در روَند تحقیقات بعد از اینکه به «یافته» رسیدی، باید شروع کنی همان را سمباده بزنی تا به سطحی براق برسی.
در واقع، چه خانم مریم میرزاخانی و چه هر اسطورۀ دیگری "نباید" مسببِ انتخابِ رشته و شغل برای جوانان باشد، بلکه انتخاب رشته باید بر اساس نگاه به ظرفیت های درونی (روحی/ذهنی/جسمی) صورت پذیرد و ورود انسان به رشته ای باشد که ظرفیت و توانِ سمباده زدن را در آن داشته باشد. سمباده زدن تا رسیدن به سطحی براق باید در حوزه ای باشد که صبوری در آن، صبر لذت بخش باشد و نه صبر توام با زجر به امید رسیدن به مکنت و ثروت.
[ادامه متن🔻]
@solseghalam
🔴این روزها که نام ارجمند خانم میرزاخانی ذکر محافل است و در تلگرام و غیرتلگرام راجع به ایشان گفتگوهای زیادی می شود، به تقارنِ نام ایشان، بحث ریاضیات و زیباییِ ریاضیات هم مطرح می شود. همچنین جملاتی از ایشان در خصوص احساس یک ریاضی دان طرح می شود که همه بسیار عمیق و جالب توجه است. اما از این فرصت باید استفاده کرد و به جوانان عزیزی که احتمالا ممکن است تحت تاثیر فضای این تجلیلِ پرشکوه اجتماعی از یک ریاضیدان برجسته قرار گیرند، و (احتمالاً) بخواهند ادامه مسیر زندگی خود را در جادۀ ریاضیات سپری کنند، چند کلامی را صریح و بی تعارف عرض کرد:
🔷 یک – وضعیت ریاضیات در آمریکا:
این چند روزه بحث های زیادی در گروهای تلگرامی وجود دارد مبنی بر مهاجرتِ نخبگان و "چراییِ" باقی نماندن خانم میرزاخانی در ایران و ... .
این بحثِ «مهاجرت نخبگان» (یا نشتِ نشاء به تعبیر امیرخانی) خود مجالِ بحثی جداگانه است اما در بسیاری از این یادداشت ها چنین ذکر می شود که: «در آمریکا، چنین افرادی جذب می شوند». این حرف ممکن است باعثِ یک اشتباه ذهنی شود و آن اینکه گمان کنیم اگر در حوزه ای مثلِ ریاضیات «به موفقیت هایی» دست یافتیم آمریکا ما را جذب خواهد کرد. خیر! اتفاقا مسئله جذبِ هیات علمیِ رشته ریاضی در آمریکا یکی از بدترین حوزه هایِ جذب هیات علمی است. در دوره ای که طی یکسال گذشته در دپارتمان «آموزش مهندسی و علوم» دانشگاه کلمسون گذشت با دو دکترای ریاضی همکلاس بودم. توضیح می دادند که در آمریکا، یک دکترایِ ریاضی برای اینکه بتواند جذب هیات علمی دانشگاه شود باید برای حدود یکصد دانشگاه "اپلای" کند و باز هم تضمینی برای جذب نیست (اینکه هر اپلای هم چندساعت وقت می گیرد، بماند). یک نوبت این موضوع در کلاس مطرح شد و استاد توضیح داد که دلیلش این است که اعلامِ فراخوان و جذبِ هیات علمی، متناسب است با امکانِ مالی دانشگاهها ، و امکان مالی، برای رشته هایی فراهم است که از صنعت، تقاضایِ حل مساله (یا تولید فن آوری) داشته باشند و لذا معمولاً «فاند» های اندکی برای تحقیق در ریاضیات وجود دارد (در مقایسه با حوزه های مثل مکانیک، الکترونیک، مواد، پزشکی و ...). لذا پوزیشن های محدودی برای استخدامِ استاد در ریاضیات باز می شود و برای هر پوزیشن حدود «صد» تا «صد و پنجاه دکترای ریاضی» اپلای می کنند. رقابت به شدت در این رشته وحشتناک است.
یکی دیگر از دوستان عزیز ایرانی که از یکی از ده دانشگاه برتر آمریکا دکترای ریاضی گرفته بودند و پست دکترای خوبی هم گذراندند و در ایران هم جزو منتخبین کشوری المپیاد بودند برایم توضیح دادند که با وجود همه این سوابقشان، تا کنون برای حدود شصت دانشگاه اپلای کرده اند و همچنان منتظر نتیجه اند.
🔷 دو - گمان نکنید اگر المپیاد ریاضی شدید زندگی تان تضمین شده خواهد بود:
در مواقعی که چنین تجلیلهایِ اجتماعی از یک فرد انجام می شود ، ناخواسته الگوهایِ ذهنی شکل می گیرد که موفقیت و کامیابیِ زندگی را در رسیدن به جایگاه «فردِ الگو» می بیند. اما باید دانست که افراد زیادی ممکن است به دستاوردهایی "نزدیک" به آن «الگوی ذهنی» رسیده باشند اما آن میزان از شهرت یا برخورداری، برایشان فراهم نشده باشد. شاید تفاوت زیادی بین دکترای ریاضی دانشگاه شیکاگو با دانشگاه هاروارد در میزانِ زحمت و تلاش نباشد، اما ممکن است نتیجه از بُعدِ مالی و حتی پوزیشن علمی، بسیار متفاوت باشد.
🔷 سه – سُمباده و انگیزه:
یکی از اساتیدی که در دانشگاه کوبه با او کار می کردیم می گفت: هنرِ ما ژاپنی ها در وادی علم و تکنولوژی ، «هنر سمباده زنی» بوده است. ما بعد از یادگرفتنِ مبانیِ دانشِ یک رشته از غربی ها، آنقدر در پیرامون آن مبحث عمیق می شُدیم و صبورانه "کنکاش" می کردیم تا به یافته هایی بهتر از غربی ها می رسیدیم. نمونه اش دانش مهندسی زلزله یا خودرو. در هر دو بهتر شدیم. در روَند تحقیقات بعد از اینکه به «یافته» رسیدی، باید شروع کنی همان را سمباده بزنی تا به سطحی براق برسی.
در واقع، چه خانم مریم میرزاخانی و چه هر اسطورۀ دیگری "نباید" مسببِ انتخابِ رشته و شغل برای جوانان باشد، بلکه انتخاب رشته باید بر اساس نگاه به ظرفیت های درونی (روحی/ذهنی/جسمی) صورت پذیرد و ورود انسان به رشته ای باشد که ظرفیت و توانِ سمباده زدن را در آن داشته باشد. سمباده زدن تا رسیدن به سطحی براق باید در حوزه ای باشد که صبوری در آن، صبر لذت بخش باشد و نه صبر توام با زجر به امید رسیدن به مکنت و ثروت.
[ادامه متن🔻]
@solseghalam
👍1
[ادامه یادداشت بالا 🔺]
#یداله_کابلی_خانساری قدرت ذهن و دستِ خود را در شکسته نستعلیق کشف کرد و نوشت و نوشت. کتاب های "منحنی عشق" و "سماع قلمِ او تا روزگار روزگار است پیرایه ای است به دامان خوشنویسی. کسی شد که پس از سیدگلستانه شکسته نستعلیق را زیباتر کرد. #فاضل_نظری خود را در کلمه و غزل کشف کرد. آنچه او این سالها سروده پهلو به پهلوی غزلِ بزرگانِ تاریخِ غزل می زند. #رضا_امیرخانی پس از خواندنِ مهندسی مکانیک در دانشگاه شریف خود را در رمان کشف کرد و "ارمیا" یش تا روزگارِ رمان برقرار است، خانه ای از خانه های رمان ایرانی را به خود اختصاص داده. #تادائو_آندو پس از بوکسوری و رانندگی کامیون، خود را در تجسم سه بعدی و خط پیدا کرد و شد بهترین (یا یکی از بهترین) معمارهای ژاپن. #لس_رابرتسون ذهن خود را در طراحیِ قاب کشف کرد و «بدون خواندنِ فوق لیسانس و دکترا»، بلندمرتبه ترین آسمانخراشهای نیویورک را طراحی کرد. به امید مکنت و ثروت، به سمتِ مریم میرزاخانی شدن یا به دنبال کاری نرویم. به دنبال کاری برویم که در آن توانِ صبورانه سمباده زدن را داشته باشیم.
عمر ما چندان مجال از این شاخه به آن شاخه شدن ها را ندارد. از خودِ "من"، نباید غافل شویم.
وه! که با این عمرهایِ کوتَهِ بی اعتبار /
اینهمه غافل شدن از چون "من" ی شیدا چرا؟
#شهریار
https://t.iss.one/solseghalam
#یداله_کابلی_خانساری قدرت ذهن و دستِ خود را در شکسته نستعلیق کشف کرد و نوشت و نوشت. کتاب های "منحنی عشق" و "سماع قلمِ او تا روزگار روزگار است پیرایه ای است به دامان خوشنویسی. کسی شد که پس از سیدگلستانه شکسته نستعلیق را زیباتر کرد. #فاضل_نظری خود را در کلمه و غزل کشف کرد. آنچه او این سالها سروده پهلو به پهلوی غزلِ بزرگانِ تاریخِ غزل می زند. #رضا_امیرخانی پس از خواندنِ مهندسی مکانیک در دانشگاه شریف خود را در رمان کشف کرد و "ارمیا" یش تا روزگارِ رمان برقرار است، خانه ای از خانه های رمان ایرانی را به خود اختصاص داده. #تادائو_آندو پس از بوکسوری و رانندگی کامیون، خود را در تجسم سه بعدی و خط پیدا کرد و شد بهترین (یا یکی از بهترین) معمارهای ژاپن. #لس_رابرتسون ذهن خود را در طراحیِ قاب کشف کرد و «بدون خواندنِ فوق لیسانس و دکترا»، بلندمرتبه ترین آسمانخراشهای نیویورک را طراحی کرد. به امید مکنت و ثروت، به سمتِ مریم میرزاخانی شدن یا به دنبال کاری نرویم. به دنبال کاری برویم که در آن توانِ صبورانه سمباده زدن را داشته باشیم.
عمر ما چندان مجال از این شاخه به آن شاخه شدن ها را ندارد. از خودِ "من"، نباید غافل شویم.
وه! که با این عمرهایِ کوتَهِ بی اعتبار /
اینهمه غافل شدن از چون "من" ی شیدا چرا؟
#شهریار
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
گردهمائى دانشجویان ايرانی به منظور مراسم بزرگداشت براى خانم ميرزاخانى؛ دانشگاه كلمسون؛ كاروليناى جنوبى؛ ديروز عصر
@solseghalam
@solseghalam
گردهمائى دانشجویان ايرانی به منظور مراسم بزرگداشت براى خانم ميرزاخانى؛ دانشگاه كلمسون؛ كاروليناى جنوبى؛ ديروز عصر
@solseghalam
@solseghalam
✍️آزار و مشکلات جنسی در آمریکا و «یک آمارهایی»
🔴این یازده دقیقه و سی ثانیه ویدئو را ببینید تا نحوۀ روشمند، دقیق، علمی صحبت کردن را با هم بیاموزیم.
یک رویداد تلخ، یک قتل، در اردبیل رخ داده و برنامه تلویزیونی زنده می خواهد در آسیب شناسیِ این موضوع، ارزیابی ای راجع به شرایطِ دیگر کشورها داشته باشد. قرار است راجع به این دست مشکلات در «آمریکا» صحبت شود.
🔷«یک آمارهایی»
در دقیقه 04:51 کارشناس مدعو برنامه از کلورادو می گوید: من «یک آماری» یکی دوساعت پیش داشتم نگاه می کردم، 58% دانش آموزان مدارس بین کلاس هفتم و چهاردهم(؟) ، گفته شده که تحت سکشوال هرسمنت قرار گرفته اند.
یک آمارهایی؟ کدام آمار؟ کدام مرجع؟
اگر یک نفر در غرب پیدا شود و در برنامه تلویزیونی بگوید از هر هفت نفر ایرانی یک نفر معتاد است، اولین حرفی که به او می زنیم اینکه از کجا می گویی؟ کدام مرجع؟ با آمار کدام موسسه؟ با چه روشی علمی ای فهمیده ای از هر چند ایرانی یکی، فلان مشکل را داراست؟
مشکل این نیست که تلویزیون برای یک بحث تخصصی در زمینه مشکلات جنسی می رود با دکترای اقتصاد مصاحبه می کند، بلکه مشکل اینگونه راحت بکار بردنِ کلمات است.
اینگونه غیر مستند صحبت کردن، بدون ارجاع به هیچ مرجعی، ما را بدان سو خواهد کشاند که در هر بحثی برویم «یک آمارهایی» که می خواهیم پیدا کنیم و بعد «یک نتیجه هایی» که دلمان می خواهد بگیریم.
🔷 در دقیقه 05:32 گفته می شود: شما منابع مختلف رو که ببینید، مختلفه (که چقدر آمار هست) ، ولی به طور متوسط «میگن» که از هر پنج دختر یک دختر ریپورت کرده که تحت سکشوال اسالت قرار گرفته . «خودشون» هم بحث می کنند که این آمار مربوط به افرادی هست که ریپورت کرده اند... بنابراین «با فرهنگ خودشون» ...
خودشون یعنی کی؟ یعنی کدام پژوهشگران یا تئوریسین ها؟ کدام دانشگاه؟ کدام موسسه؟
🔷 دقیقه 06:40 مجدد گفته می شود: «آمارها» درواقع نشون می دهند که ، خارج از رضایت از هر پنج دختر یک دختر گفته که تحت سکشوال اسالت قرار گرفته.
«آمارها» ؟ کدام آمارها؟ ما داریم حرفی به این درشتی می زنیم و در مورد یک کشور سیصد وبیست وپنج میلیون نفری می گوییم از هر پنج دخترش یکی تحت سکشوال اسالت بوده، این حرف را کدام موسسه، با چه روشی دریافته؟ «خودشون» می گویند؟ کدام خودشون؟ حسن عباسی شون؟ یا زیباکلام شون؟ یا دکتر سروش شون؟ کدام خودشون؟
🔷روشمند حرف زدن و "مستند" صحبت کردن اولین چیزی است که در دوره دکترا به فرد آموزش داده می شود.
دقیقه 07:12 گفته می شود: شما براحتی می توانید این اطلاعات رو سرچ کنید و بدست بیارید که «آمارهاشون» چجوری هست...
🔷 اصلا گل و بلبل نیست وضعیتِ کشور #آمریکا در این بحث. کما اینکه در ژاپنِ ادب محور هم کسی مدعی نیست در این موضوع، شرایط خوبی وجود دارد. بحث نحوۀ تحلیل، ارزیابی و روشمند حرف زدن در برابر میلیون ها بیننده است و قدری پروا داشتن در بیان اینکه در فلان کشور (هر کشوری) از هر پنج زن و دخترش یکی سکشوال هرسمنت شده.
🔷 دقیقه 7:25 گفته می شود «این آمارها (؟)» متفاوته. منتها همین افراد بزرگتر می شن، میرن وارد دانشگاه میشن ، وارد ارتش می شن و «آمارها» خب بیشتر میشه. آمار قربانیان جنسی اعضایِ ارتش آمریکا زیادتر شده. در مدارس اگر 58% سکشوال هرسمنت اتفاق افتاده بود مثلا «توی آمارهای اینا» می بینن که به 80% رسیده.
در هیچ کجای این صحبت ها به منبع «این آمارها» در چنین بحث مهمی اشاره نمی شود. عَلی ما نُقِل.
ا- - - - - - - - - - -
🔴«توی آمارهای اینا»
ورود مدرنیته در ایران و ژاپن حدوداً همزمان شروع شد. در ایران امیرکبیر شروع کرد به تاسیس دارالفنون و استفاده از اروپائیان برای تحصیل و در ژاپن، در زمان استقرار #میجی. حدوداً در یک فاصله زمانی هستند میجی و امیرکبیر(استقرار میجی: 1868 . و دوران صدارت امیرکبیر 1851-1848 . یعنی ژاپن بیست سال هم دیر تر از ایران) . در همان حوالیِ زمانی که ایرانی ها به خود آمدند که کاری باید کرد، ژاپنی ها هم در برابر این سوال قرارگرفته بودند که چرا از دلِ فرهنگ غرب، صنعت برون آمده و کارخانه و روزنامه و از دل فرهنگ ژاپنی، #سامورائی گری و خونریزیهای بی پایان؟ در برابرِ این سوال قرار گرفتند که چه بخشی از سنّت و فرهنگ خودشان را نگه دارند و چه بخشی از فرهنگ غرب را پذیرا شوند؟ اما چرا ایران و ژاپن به دو مسیر متفاوت در توسعه رفتند؟ «یک آمارهایی می گوید» چون اندیشمندان ژاپنی در مطالعه غرب، و درک قوّت ها و ضعف های فرهنگ غرب ( غرب در کلام با طیف گسترده اش در واقعیت) عمیق تر و دقیق تر رفتار کردند و بدون ارزیابی شتابزده و بدون «یک آمارهای» حرف زدند و همفکری کردند.
ویدئو پایین ⬇️🔻
https://t.iss.one/solseghalam
🔴این یازده دقیقه و سی ثانیه ویدئو را ببینید تا نحوۀ روشمند، دقیق، علمی صحبت کردن را با هم بیاموزیم.
یک رویداد تلخ، یک قتل، در اردبیل رخ داده و برنامه تلویزیونی زنده می خواهد در آسیب شناسیِ این موضوع، ارزیابی ای راجع به شرایطِ دیگر کشورها داشته باشد. قرار است راجع به این دست مشکلات در «آمریکا» صحبت شود.
🔷«یک آمارهایی»
در دقیقه 04:51 کارشناس مدعو برنامه از کلورادو می گوید: من «یک آماری» یکی دوساعت پیش داشتم نگاه می کردم، 58% دانش آموزان مدارس بین کلاس هفتم و چهاردهم(؟) ، گفته شده که تحت سکشوال هرسمنت قرار گرفته اند.
یک آمارهایی؟ کدام آمار؟ کدام مرجع؟
اگر یک نفر در غرب پیدا شود و در برنامه تلویزیونی بگوید از هر هفت نفر ایرانی یک نفر معتاد است، اولین حرفی که به او می زنیم اینکه از کجا می گویی؟ کدام مرجع؟ با آمار کدام موسسه؟ با چه روشی علمی ای فهمیده ای از هر چند ایرانی یکی، فلان مشکل را داراست؟
مشکل این نیست که تلویزیون برای یک بحث تخصصی در زمینه مشکلات جنسی می رود با دکترای اقتصاد مصاحبه می کند، بلکه مشکل اینگونه راحت بکار بردنِ کلمات است.
اینگونه غیر مستند صحبت کردن، بدون ارجاع به هیچ مرجعی، ما را بدان سو خواهد کشاند که در هر بحثی برویم «یک آمارهایی» که می خواهیم پیدا کنیم و بعد «یک نتیجه هایی» که دلمان می خواهد بگیریم.
🔷 در دقیقه 05:32 گفته می شود: شما منابع مختلف رو که ببینید، مختلفه (که چقدر آمار هست) ، ولی به طور متوسط «میگن» که از هر پنج دختر یک دختر ریپورت کرده که تحت سکشوال اسالت قرار گرفته . «خودشون» هم بحث می کنند که این آمار مربوط به افرادی هست که ریپورت کرده اند... بنابراین «با فرهنگ خودشون» ...
خودشون یعنی کی؟ یعنی کدام پژوهشگران یا تئوریسین ها؟ کدام دانشگاه؟ کدام موسسه؟
🔷 دقیقه 06:40 مجدد گفته می شود: «آمارها» درواقع نشون می دهند که ، خارج از رضایت از هر پنج دختر یک دختر گفته که تحت سکشوال اسالت قرار گرفته.
«آمارها» ؟ کدام آمارها؟ ما داریم حرفی به این درشتی می زنیم و در مورد یک کشور سیصد وبیست وپنج میلیون نفری می گوییم از هر پنج دخترش یکی تحت سکشوال اسالت بوده، این حرف را کدام موسسه، با چه روشی دریافته؟ «خودشون» می گویند؟ کدام خودشون؟ حسن عباسی شون؟ یا زیباکلام شون؟ یا دکتر سروش شون؟ کدام خودشون؟
🔷روشمند حرف زدن و "مستند" صحبت کردن اولین چیزی است که در دوره دکترا به فرد آموزش داده می شود.
دقیقه 07:12 گفته می شود: شما براحتی می توانید این اطلاعات رو سرچ کنید و بدست بیارید که «آمارهاشون» چجوری هست...
🔷 اصلا گل و بلبل نیست وضعیتِ کشور #آمریکا در این بحث. کما اینکه در ژاپنِ ادب محور هم کسی مدعی نیست در این موضوع، شرایط خوبی وجود دارد. بحث نحوۀ تحلیل، ارزیابی و روشمند حرف زدن در برابر میلیون ها بیننده است و قدری پروا داشتن در بیان اینکه در فلان کشور (هر کشوری) از هر پنج زن و دخترش یکی سکشوال هرسمنت شده.
🔷 دقیقه 7:25 گفته می شود «این آمارها (؟)» متفاوته. منتها همین افراد بزرگتر می شن، میرن وارد دانشگاه میشن ، وارد ارتش می شن و «آمارها» خب بیشتر میشه. آمار قربانیان جنسی اعضایِ ارتش آمریکا زیادتر شده. در مدارس اگر 58% سکشوال هرسمنت اتفاق افتاده بود مثلا «توی آمارهای اینا» می بینن که به 80% رسیده.
در هیچ کجای این صحبت ها به منبع «این آمارها» در چنین بحث مهمی اشاره نمی شود. عَلی ما نُقِل.
ا- - - - - - - - - - -
🔴«توی آمارهای اینا»
ورود مدرنیته در ایران و ژاپن حدوداً همزمان شروع شد. در ایران امیرکبیر شروع کرد به تاسیس دارالفنون و استفاده از اروپائیان برای تحصیل و در ژاپن، در زمان استقرار #میجی. حدوداً در یک فاصله زمانی هستند میجی و امیرکبیر(استقرار میجی: 1868 . و دوران صدارت امیرکبیر 1851-1848 . یعنی ژاپن بیست سال هم دیر تر از ایران) . در همان حوالیِ زمانی که ایرانی ها به خود آمدند که کاری باید کرد، ژاپنی ها هم در برابر این سوال قرارگرفته بودند که چرا از دلِ فرهنگ غرب، صنعت برون آمده و کارخانه و روزنامه و از دل فرهنگ ژاپنی، #سامورائی گری و خونریزیهای بی پایان؟ در برابرِ این سوال قرار گرفتند که چه بخشی از سنّت و فرهنگ خودشان را نگه دارند و چه بخشی از فرهنگ غرب را پذیرا شوند؟ اما چرا ایران و ژاپن به دو مسیر متفاوت در توسعه رفتند؟ «یک آمارهایی می گوید» چون اندیشمندان ژاپنی در مطالعه غرب، و درک قوّت ها و ضعف های فرهنگ غرب ( غرب در کلام با طیف گسترده اش در واقعیت) عمیق تر و دقیق تر رفتار کردند و بدون ارزیابی شتابزده و بدون «یک آمارهای» حرف زدند و همفکری کردند.
ویدئو پایین ⬇️🔻
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Forwarded from K1 in USA (مجتبی رضاخواه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ببینید: تاثیر آموزش جنسی در مدارس آمریکا بر مصونیت جنسی افراد
مصاحبه دکتر مجتبی رضاخواه با برنامه جهان آرا، شبکه افق
مشاهدات چند دانشجوی ایرانی🇮🇷 از امریکا🇺🇸
@K1inUSA
مصاحبه دکتر مجتبی رضاخواه با برنامه جهان آرا، شبکه افق
مشاهدات چند دانشجوی ایرانی🇮🇷 از امریکا🇺🇸
@K1inUSA
✔️از بنگلادش فقط من اینجا اقتصاد می خوانم
🔵 در مسیر برگشت از دانشگاه در اتوبوس با پسر جوانی هم مسیر شده بودیم که سر صحبت را باز کرد. گفتگوها رسید به کشور و رشته و... . گفت که اهل بنگلادش است و در رشته اقتصاد درس می خواند. جالب بود که بعد از معرفی رشته اش گفت: «در این دانشگاه، ده ها دانشجویِ اهل بنگلادش هستند که در رشته های (مختلف) دانشکده مهندسی درس می خوانند. ولی تنها کسی که "اقتصاد" می خواند من هستم». این را با لحنی توام با رضایت و غرور می گفت. ادامه داد: همه دنبال این هستند که یک تخصص و "فنِ مهندسی" را یاد بگیرند، در حالی که آنچه همه چیز را بهم پیوند می دهد، علم اقتصاد است.
🔷 صحبت راجع به ایران شد، گفت: شنیده ام حدود یکصد دانشجوی دکترای ایرانی در این دانشگاه هستند. ولی در دپارتمان اقتصاد دانشگاه، فقط دو خانم ایرانی درس می خوانند. ظاهرا ایرانی ها هم، همه دنبال مهندسی خواندن هستند!
ادامه داد: چه حیف که بچه های مهندسی بخاطر توان ریاضی و محاسباتی شان میتوانند در اقتصاد، خوب موفق باشند ولی همان مهندسی را ادامه می دهند.
🔵 پرسیدم موضوع رساله ات چیست؟ گفت:
Minimum Wage
یا حداقل دستمزد. گفتم "چه بحثی" در حداقل دستمزد را کار می کنید؟ گفت حداقل دستمزدِ تینیجر ها ( جوان ها).
- چه بحث مشخصی از حداقل دستمزد جوان ها؟
- توضیح داد که تعداد زیادی از جوان های آمریکا در رستوران ها و فروشگاهها کار (پاره وقت) می کنند. اینها عمدتاً با مینیمم دستمزد استخدام می شوند. کار ما این است که ببینیم این میزان درآمد، نسبت به مقاطع زمانی گذشته، چطور است؟ در گذشته، چه بخشی از نیازِ یک جوان با این پول، پوشش داده میشده و الان چقدر از مسایلش اش با این حداقلِ ساعت دستمزد، حل می شود؟ مرحله بعدی کارمان، بررسی این است که این مینیمم دستمزد در شرایطِ فعلی اقتصاد آمریکا، چقدر باعث انگیزه مند شدن جوانها برای ازدواج و تشکیل زندگی است؟ یا اینکه شرایط فعلی مانع ازدواج در نسل جدید نسبت به نسل قبلی می شود؟ فهمِ اقتصادی، اساس و ریشه کشورداری است...
گفتم انتخاب رشته درستی کرده ای.
https://t.iss.one/solseghalam
🔵 در مسیر برگشت از دانشگاه در اتوبوس با پسر جوانی هم مسیر شده بودیم که سر صحبت را باز کرد. گفتگوها رسید به کشور و رشته و... . گفت که اهل بنگلادش است و در رشته اقتصاد درس می خواند. جالب بود که بعد از معرفی رشته اش گفت: «در این دانشگاه، ده ها دانشجویِ اهل بنگلادش هستند که در رشته های (مختلف) دانشکده مهندسی درس می خوانند. ولی تنها کسی که "اقتصاد" می خواند من هستم». این را با لحنی توام با رضایت و غرور می گفت. ادامه داد: همه دنبال این هستند که یک تخصص و "فنِ مهندسی" را یاد بگیرند، در حالی که آنچه همه چیز را بهم پیوند می دهد، علم اقتصاد است.
🔷 صحبت راجع به ایران شد، گفت: شنیده ام حدود یکصد دانشجوی دکترای ایرانی در این دانشگاه هستند. ولی در دپارتمان اقتصاد دانشگاه، فقط دو خانم ایرانی درس می خوانند. ظاهرا ایرانی ها هم، همه دنبال مهندسی خواندن هستند!
ادامه داد: چه حیف که بچه های مهندسی بخاطر توان ریاضی و محاسباتی شان میتوانند در اقتصاد، خوب موفق باشند ولی همان مهندسی را ادامه می دهند.
🔵 پرسیدم موضوع رساله ات چیست؟ گفت:
Minimum Wage
یا حداقل دستمزد. گفتم "چه بحثی" در حداقل دستمزد را کار می کنید؟ گفت حداقل دستمزدِ تینیجر ها ( جوان ها).
- چه بحث مشخصی از حداقل دستمزد جوان ها؟
- توضیح داد که تعداد زیادی از جوان های آمریکا در رستوران ها و فروشگاهها کار (پاره وقت) می کنند. اینها عمدتاً با مینیمم دستمزد استخدام می شوند. کار ما این است که ببینیم این میزان درآمد، نسبت به مقاطع زمانی گذشته، چطور است؟ در گذشته، چه بخشی از نیازِ یک جوان با این پول، پوشش داده میشده و الان چقدر از مسایلش اش با این حداقلِ ساعت دستمزد، حل می شود؟ مرحله بعدی کارمان، بررسی این است که این مینیمم دستمزد در شرایطِ فعلی اقتصاد آمریکا، چقدر باعث انگیزه مند شدن جوانها برای ازدواج و تشکیل زندگی است؟ یا اینکه شرایط فعلی مانع ازدواج در نسل جدید نسبت به نسل قبلی می شود؟ فهمِ اقتصادی، اساس و ریشه کشورداری است...
گفتم انتخاب رشته درستی کرده ای.
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️ژن و آقازادگی در ژاپن
محمدرضا اسلامی
🔹حال که سونامیِ بحث «ژن» فضای شبکه های اجتماعی را پر کرده و این ماجرایِ #ژن_خوب محل بحث ها و گفتگوها شده، بی مناسبت نیست که به این موضوعِ مناقشۀ آقازادگی و #ژن در دیگر کشورها نیز نیم نگاهی بیندازیم.
🔴 يك- ژاپن جزء کشورهایی است که بسیاری از غولهای بزرگ اقتصادی و شرکت های صاحبنامش، مجموعه هایی هستند که نسل در نسل در میان یک خانواده باقی مانده اند و توفیق های حیرت آور اقتصادی خود را مرهون «خانواده» می دانند. خانواده هایی که نبض شریانهای عظیمی از پول و گردش مالی را چندین دهه هست که در دست داشته و دارند. دراین مجال کوتاه، ذکر نامی داشته باشیم از چند تا از این خانواده/ژن های موفق! وهمچنین معمولی.
🔵 دو– خانواده/امپراطوری کارهای عمرانی در ژاپن:
یکی از نمونه های اینگونه انحصارهای خانوادگی در ژاپن، حوزۀ فعالیتهای عمرانی و طرحهای عظیم زیربنایی است. چندین دهه است که طرح های اصلی عمرانی #ژاپن (که بعضاً نمونه هایشان هرگز در آمریکا اجرا نشده) توسط پنج شركتِ مشخص اجرا می شود که تحت عنوان «پنج بزرگ» مشهور و معروف هستند. طرحهای عظیم راه آهن پرسرعت ( یا «شین کانسن») با هزاران دستگاه پل و تونل بزرگ، بزرگراههای دوطبقه چند ده کیلومتری، مترو، آسمانخراشها، جزایر مصنوعی پیرامون توکیو و... توسطِ این پنج شرکت اجرا شده/مى شود. در خصوص این #پنج_بزرگ، قبلا يادداشتهايى در نشريات ساختمانى منتشر كرده ام.
https://t.iss.one/solseghalam
لینک یادداشت:
https://goo.gl/CAiZUe
(در مورد عمر 120ساله شرکت اوبایاشی)
درواقع در ژاپن بخش زيادى از شرکتهای عمرانی، پیمانکارِ این پنج بزرگ هستند.
https://goo.gl/JFxbWg (یادداشت تحت عنوان پنج بزرگ)
فلسفه ماجرا این بوده که کارهای بزرگِ عمرانی(برخلاف کارهای حوزه الکترونیک که متکی به فن آوری و دانش فنی هستند وبعضاً با سرمایه گزاری اندک قابل اجرا هستند) نیازمند ماشین آلات و گردش مالی درشت و عقبه سنگین است و کارِ شرکتهای متوسط نیست و بنابراین باید کار، دستِ کنندۀ بُنیه دار باشد. اما چرا این پنج بزرگ، شش تا نشده؟ در انتهای این بحث بدان می پردازیم.
🔷 سه- تویوتا یا هوندا؟
در میان شرکتهای صنعتی صاحبنام ژاپنی، #تویوتا نیز جزء همان ژن های برتر بوده! اولین خط تولید اتومبیل شرکت تویوتا در ۱۹۳۷ توسط #کیشیرو_تویودا و در کارخانه شرکتِ نساجی صنایع تویوتا، که متعلق به پدرش (ساکیشی تویودا) بود، راهاندازی شد. «کیشیرو تویودا» به ترکیبِ همت شخصی اش و عقبه مالی پدر وخانواده اش، تویوتا را بنیان نهاد و از آن روز تا امروز، تا روزگار روزگار بوده، تویوتا در حال بالندگی در این خانواده باقی مانده. یک مثال دیگرش مجموعه مالی عظیم #سومی_تومو که در چند یادداشت بالاتر به ذکر فهرست کارخانه هایشان پرداختیم و تلگرام جا کم می آورد برای نوشتن اسامی کارخانه هایشان! بنیانگذاران سومی تومو (۱۶۳۰) از یک خانواده صاحب شرکت مس بوده اند و کار از صنعتِ مس و مسگری پدر، به بانکداری و صنایع فولاد و شیمی و... رسیده.
https://goo.gl/izgzu8
(یادداشت مربوط به سومی تومو)
اما اینها بدین مفهوم نیست که افراد با «ژن معمولی» (!؟) هم در این گردونه تحوّلِ صنعتی ژاپن بی نقش بوده باشند. برخلاف کارهای عمرانی که ذکرش رفت، در صنایع خودرو و الکترونیک، بوده اند افرادی که از کارگاههای دو سه نفرۀ کنارۀ شهر، به کارخانه هایی بین المللی رسیده اند. نمونه اش آقای #هوندا. سوییچیرو هوندا(本田 宗一郎) (۱۹۰۶ - ۱۹۹۱) مهندس و صنعتگری بود که در سال ۱۹۴۸ شرکت هوندا موتور را تاسیس کرد. او شرکت هوندا را از یک کلبه چوبی که در آن دوچرخههای موتوردار تولید میکرد، به یک شرکت چندملّیتی تولیدکننده خودرو و موتورسیکلت تبدیل نمود. یا بهترین نمونه این ژن های معمولی(!) آقای ماتسوشیتا (فرزند یک برنج فروش ورشکسته) که از یک کارگاهِ سیم کشی سه نفره در خانه اش، #پاناسونیک را بنا نهاد و یک بار ورشکستگی مطلقِ بعد از جنگ جهانی دوم را هم از سر گذراند. افرادی که به تعبیر اخوان ثالث:
من يقين دارم كه در رگهایِ من خونِ رسولی يا امامی نيست/
نيز خونِ هيچ خان و پادشاهى نيست/
وين نديمِ ژنده پيرم دوش با من گفت/
كاندرين بی فخر بودنها گناهى نيست!
🔴چهار- ژن ژاپنى و كشورهاى همسايه
بخشى از واقعيتِ تاريخ معاصر ژاپن، صحنه های تیره و تاری است از کارهایی که ژاپنی ها با کشورهای همسایه شان کرده اند (با کره و چین). اما چرا با وجود چنین سابقه باور به برتری نژادی و یا حضور خانواده های میلیاردر، افرادی همچون اَمثال هوندا و ماتسوشیتا هم سر بلند می کنند؟ وچرا با وجودِ سربلند کردن این افراد از خانواده های معمولی (یا زیرمعمولی) آن پنج بزرگ، شش تا نشده؟ یا سومی تومو از ۱۶۳۰ تا امروز، نابود/مصادره نشده؟
درخصوص این بحث و این تاریخچه پیچیده، باز هم گفتگو خواهیم کرد.
https://t.iss.one/solseghalam
محمدرضا اسلامی
🔹حال که سونامیِ بحث «ژن» فضای شبکه های اجتماعی را پر کرده و این ماجرایِ #ژن_خوب محل بحث ها و گفتگوها شده، بی مناسبت نیست که به این موضوعِ مناقشۀ آقازادگی و #ژن در دیگر کشورها نیز نیم نگاهی بیندازیم.
🔴 يك- ژاپن جزء کشورهایی است که بسیاری از غولهای بزرگ اقتصادی و شرکت های صاحبنامش، مجموعه هایی هستند که نسل در نسل در میان یک خانواده باقی مانده اند و توفیق های حیرت آور اقتصادی خود را مرهون «خانواده» می دانند. خانواده هایی که نبض شریانهای عظیمی از پول و گردش مالی را چندین دهه هست که در دست داشته و دارند. دراین مجال کوتاه، ذکر نامی داشته باشیم از چند تا از این خانواده/ژن های موفق! وهمچنین معمولی.
🔵 دو– خانواده/امپراطوری کارهای عمرانی در ژاپن:
یکی از نمونه های اینگونه انحصارهای خانوادگی در ژاپن، حوزۀ فعالیتهای عمرانی و طرحهای عظیم زیربنایی است. چندین دهه است که طرح های اصلی عمرانی #ژاپن (که بعضاً نمونه هایشان هرگز در آمریکا اجرا نشده) توسط پنج شركتِ مشخص اجرا می شود که تحت عنوان «پنج بزرگ» مشهور و معروف هستند. طرحهای عظیم راه آهن پرسرعت ( یا «شین کانسن») با هزاران دستگاه پل و تونل بزرگ، بزرگراههای دوطبقه چند ده کیلومتری، مترو، آسمانخراشها، جزایر مصنوعی پیرامون توکیو و... توسطِ این پنج شرکت اجرا شده/مى شود. در خصوص این #پنج_بزرگ، قبلا يادداشتهايى در نشريات ساختمانى منتشر كرده ام.
https://t.iss.one/solseghalam
لینک یادداشت:
https://goo.gl/CAiZUe
(در مورد عمر 120ساله شرکت اوبایاشی)
درواقع در ژاپن بخش زيادى از شرکتهای عمرانی، پیمانکارِ این پنج بزرگ هستند.
https://goo.gl/JFxbWg (یادداشت تحت عنوان پنج بزرگ)
فلسفه ماجرا این بوده که کارهای بزرگِ عمرانی(برخلاف کارهای حوزه الکترونیک که متکی به فن آوری و دانش فنی هستند وبعضاً با سرمایه گزاری اندک قابل اجرا هستند) نیازمند ماشین آلات و گردش مالی درشت و عقبه سنگین است و کارِ شرکتهای متوسط نیست و بنابراین باید کار، دستِ کنندۀ بُنیه دار باشد. اما چرا این پنج بزرگ، شش تا نشده؟ در انتهای این بحث بدان می پردازیم.
🔷 سه- تویوتا یا هوندا؟
در میان شرکتهای صنعتی صاحبنام ژاپنی، #تویوتا نیز جزء همان ژن های برتر بوده! اولین خط تولید اتومبیل شرکت تویوتا در ۱۹۳۷ توسط #کیشیرو_تویودا و در کارخانه شرکتِ نساجی صنایع تویوتا، که متعلق به پدرش (ساکیشی تویودا) بود، راهاندازی شد. «کیشیرو تویودا» به ترکیبِ همت شخصی اش و عقبه مالی پدر وخانواده اش، تویوتا را بنیان نهاد و از آن روز تا امروز، تا روزگار روزگار بوده، تویوتا در حال بالندگی در این خانواده باقی مانده. یک مثال دیگرش مجموعه مالی عظیم #سومی_تومو که در چند یادداشت بالاتر به ذکر فهرست کارخانه هایشان پرداختیم و تلگرام جا کم می آورد برای نوشتن اسامی کارخانه هایشان! بنیانگذاران سومی تومو (۱۶۳۰) از یک خانواده صاحب شرکت مس بوده اند و کار از صنعتِ مس و مسگری پدر، به بانکداری و صنایع فولاد و شیمی و... رسیده.
https://goo.gl/izgzu8
(یادداشت مربوط به سومی تومو)
اما اینها بدین مفهوم نیست که افراد با «ژن معمولی» (!؟) هم در این گردونه تحوّلِ صنعتی ژاپن بی نقش بوده باشند. برخلاف کارهای عمرانی که ذکرش رفت، در صنایع خودرو و الکترونیک، بوده اند افرادی که از کارگاههای دو سه نفرۀ کنارۀ شهر، به کارخانه هایی بین المللی رسیده اند. نمونه اش آقای #هوندا. سوییچیرو هوندا(本田 宗一郎) (۱۹۰۶ - ۱۹۹۱) مهندس و صنعتگری بود که در سال ۱۹۴۸ شرکت هوندا موتور را تاسیس کرد. او شرکت هوندا را از یک کلبه چوبی که در آن دوچرخههای موتوردار تولید میکرد، به یک شرکت چندملّیتی تولیدکننده خودرو و موتورسیکلت تبدیل نمود. یا بهترین نمونه این ژن های معمولی(!) آقای ماتسوشیتا (فرزند یک برنج فروش ورشکسته) که از یک کارگاهِ سیم کشی سه نفره در خانه اش، #پاناسونیک را بنا نهاد و یک بار ورشکستگی مطلقِ بعد از جنگ جهانی دوم را هم از سر گذراند. افرادی که به تعبیر اخوان ثالث:
من يقين دارم كه در رگهایِ من خونِ رسولی يا امامی نيست/
نيز خونِ هيچ خان و پادشاهى نيست/
وين نديمِ ژنده پيرم دوش با من گفت/
كاندرين بی فخر بودنها گناهى نيست!
🔴چهار- ژن ژاپنى و كشورهاى همسايه
بخشى از واقعيتِ تاريخ معاصر ژاپن، صحنه های تیره و تاری است از کارهایی که ژاپنی ها با کشورهای همسایه شان کرده اند (با کره و چین). اما چرا با وجود چنین سابقه باور به برتری نژادی و یا حضور خانواده های میلیاردر، افرادی همچون اَمثال هوندا و ماتسوشیتا هم سر بلند می کنند؟ وچرا با وجودِ سربلند کردن این افراد از خانواده های معمولی (یا زیرمعمولی) آن پنج بزرگ، شش تا نشده؟ یا سومی تومو از ۱۶۳۰ تا امروز، نابود/مصادره نشده؟
درخصوص این بحث و این تاریخچه پیچیده، باز هم گفتگو خواهیم کرد.
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
در خانِمان خرابیِ خود
سعی
می کند/
چون غنچه،
هرکه دم زِ دلِ شاد می زند
#صائب_تبریزی
#ژن_خوب
#بیت_خوب
@solseghalam
سعی
می کند/
چون غنچه،
هرکه دم زِ دلِ شاد می زند
#صائب_تبریزی
#ژن_خوب
#بیت_خوب
@solseghalam
✔️از هاله نور تا هاله فحش و «سرنگونی»
🔷 ویدئویِ عربده کشیدن های بقایی پس از آزادی قهرمانانه اش در حال دست به دست شدن در تلگرام و سایر شبکه های اجتماعی است.
گروهی که زمانی دسته جمعی به نیویورک می شتافت و "هاله نور" پیرامونِ خود می دید، امروز آرزوی «سرنگونی» می کند.
کسانی که سالها مصدر امور بودند امروز با ادبیات «انتخابات شرکت کردیم میدونیم کجاتون سوخته» سخن می گویند. انگار وسط دعوای مشتی پسر دبیرستانی هست مبادله این کلمات.
🔹«مبارک بودنِ» این اتفاقات از آنجاست که عیارِ ادب و بزرگ منشی «دیگرانی» که اینگونه سخن نگفتند را مشخص می کند.
آنها که مصائبی را تحمل کردند و "هاله فحش" پیرامونشان را در بر نگرفت، ارج و ارزششان امروز مشخص می شود.
آنها که گوشه پَرِشان سوخته چنین عربده می کشند، اگر حرارت آتش را چشیده بودند چه ها می کردند به تعبیر #سعدی
ترا آتشِ عشق اگر " پَر" (!) بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
🔹«نامبارک بودنِ» این اتفاقات از آنجاست که سالهایِ سختِ پیش روی کشور را در "چشم انداز" نشان می دهد. سالهایی که قرار است همه همدیگر را با واژه "دروغگو" خطاب کنند. قالیباف، روحانی را دروغگو خطاب کند و احمدی نژاد بیاید، قالیباف و روحانی و اژه ای و تعلل روا ندارد، "همه" را به این واژه بخواند و دور چون با عاشقان افتد، تسلسل بایدش ...
ساقیا در گردشِ ساغر، تعلّل تا به چند؟
دور چون با عاشقان افتد تَسلسُل بایدش
#حافظ
#امروز_با_حافظ
https://t.iss.one/solseghalam
🔷 ویدئویِ عربده کشیدن های بقایی پس از آزادی قهرمانانه اش در حال دست به دست شدن در تلگرام و سایر شبکه های اجتماعی است.
گروهی که زمانی دسته جمعی به نیویورک می شتافت و "هاله نور" پیرامونِ خود می دید، امروز آرزوی «سرنگونی» می کند.
کسانی که سالها مصدر امور بودند امروز با ادبیات «انتخابات شرکت کردیم میدونیم کجاتون سوخته» سخن می گویند. انگار وسط دعوای مشتی پسر دبیرستانی هست مبادله این کلمات.
🔹«مبارک بودنِ» این اتفاقات از آنجاست که عیارِ ادب و بزرگ منشی «دیگرانی» که اینگونه سخن نگفتند را مشخص می کند.
آنها که مصائبی را تحمل کردند و "هاله فحش" پیرامونشان را در بر نگرفت، ارج و ارزششان امروز مشخص می شود.
آنها که گوشه پَرِشان سوخته چنین عربده می کشند، اگر حرارت آتش را چشیده بودند چه ها می کردند به تعبیر #سعدی
ترا آتشِ عشق اگر " پَر" (!) بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
🔹«نامبارک بودنِ» این اتفاقات از آنجاست که سالهایِ سختِ پیش روی کشور را در "چشم انداز" نشان می دهد. سالهایی که قرار است همه همدیگر را با واژه "دروغگو" خطاب کنند. قالیباف، روحانی را دروغگو خطاب کند و احمدی نژاد بیاید، قالیباف و روحانی و اژه ای و تعلل روا ندارد، "همه" را به این واژه بخواند و دور چون با عاشقان افتد، تسلسل بایدش ...
ساقیا در گردشِ ساغر، تعلّل تا به چند؟
دور چون با عاشقان افتد تَسلسُل بایدش
#حافظ
#امروز_با_حافظ
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️ ژن و آقازادگی در ژاپن – قسمت دوم
محمدرضا اسلامی
🔴 یک – چگونه بر تابیدن ها؟
در طی سالهای حضور در گروه سازه دانشگاه کوبه (بنا به نوع رشته) بازدیدهای متعددی به همراه اساتید دانشکده از پروژه های بلندمرتبه سازی «پنج بزرگ» در منطقه کانسای و کانتو برگزار شد. درتمام این بازدیدها (جدای از مباحث سازه ای بازدید) این سوال برایم وجود داشت که چرا مهندسین عمران ژاپنی پذیرفته اند "کارهای درشت" در دست چند شرکت (پنج شرکت) منحصر باشد و ذکر گلایه و اظهار استثمار و ... در میان نیست؟ چرا عنوان نمی شود اینها «مافیای» ساختمانی در ژاپن هستند و عنوان می شود اینها «پنج بزرگ» هستند؟ چطور فارغ التحصیلانِ رشته عمران و سازۀ بهترین دانشگاههای ژاپن پذیرفته اند که بعد از فارغ التحصیلی باید تمام تلاششان را بکنند تا پس از طی مراحل رقابتی، بتوانند در یکی از این پنج بزرگ استخدام بشوند؟ اینکه این «پنچ بزرگ» چطور بین شان دعوا نمی شود؟ و مثلا شرکت معظم تاکِ ناکا نمی آید کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند که «اوبایاشی» فاسد است یا مثلاً در گرفتن فلان پروژۀ بزرگ حقِ ما را خورده و ... اَمثال این حرفها چرا جاری نیست؟ و سوال آخر اینکه خود این «پنج بزرگ» چطور دوام پیدا می کنند و بینِ اعضایِ هیات مدیره «خودشان»، دعوا و مرافعه و استعفا و انشعاب و... رخ نداده و نمی دهد؟ شرکتی مثل اوبایاشی چطور یکصدوبیست سال است دارد عظیم ترین و پیچیده ترین سازه های ژاپن را اجرا می کند؟
این قبیل سوالات درحین بازدید از این پروژه ها در ذهن ردیف می شود.
https://t.iss.one/solseghalam
یادداشت های مرتبط: یادداشت درخصوص بازدید از پروژه ساختمانی تاک ناکا در اوساکا:
https://solsnevis.blogfa.com/post-35.aspx
یادداشت درخصوص پروژه مگا تراس شرکت تاک ناکا در اوساکا:
https://www.solsnevis.blogfa.com/post-123.aspx
🔵 دو – شرکتهای خانوادگی :
در یادداشت قبل، مروری شد بر برخی شرکتهای صاحبنام ژاپنی (همچون #تویوتا یا #سومی_تومو)که "خانوادگی" ایجاد و اداره شده/می شوند. «آکیو موریتا» بنیانگذار شرکت عظیم سونی(Sony) و کسی که در موفقیتهای جهانی این شرکت معظم، نقش اساسی داشته چندین سال پیش کتابی نوشت تحت عنوان «ساخت ژاپن، مدیریت و موفقیت» و در این کتاب به نکته خیلی ظریف و دقیقی در این بحث اشاره کرد. موریتا، مدیریت ژاپنی را «مدیریت خانوادگی» مینامد و معتقد است مدیریت خانوادگی توانست ظرفیتِ ابداعِ مغزهای ژاپن را توسعه دهد و ژاپنِ مقلد را، به ژاپن مبتکر و مبدع تبدیل کند.
او در خصوص ضرورتِ این شرکتهای خانوادگی، در کتابش به تفصیل توضیح می دهد.
«مورتیا» (بنیانگذار) با شریک خود «ایبوکا»، پایههای اولیه سونی را در زیرزمین ساختمان بمباران شده ای استوار کرد و درمدت کوتاهی توانست بازارهای ایالات متحده را تسخیر کند. موریتا می نویسد: «ما نه هیچ منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی ما فقط یک منبع در اختیار داریم، ظرفیت ابداع مغزهایمان، این منبع پایانناپذیر است، باید آن را بسط داد، تربیت کرد، تمرین داد و مجهز ساخت. این قدرت دفاعی خواه ناخواه در آیندهای نزدیک گرانبهاترین و خلاقترین ثروت مشترک همه بشریت خواهد بود.» موریتا معتقد است در سایه «سازگاریِ» اعضایِ خانواده با هم، امکان «موفق شدن شرکت» وجود دارد. دقت کنیم که این نگاه، دقیقا مخالف نگاههایی شبیه این ضرب المثل هاست که: «شریک اگر خوب بود، خدا هم برای خودش میگرفت(!)» یا «معامله با آشنا، غمه» و ...
یادداشت درخصوص کتاب بنیانگذار سونی:
https://solsnevis.blogfa.com/post-66.aspx
🔴 سه – شرکتداریِ خانواده های جدید:
در واقع سوال مشخص دیگر، دراین بحث این است که چطور می شود در کشوری که اساساً (به طور نانوشته) به #ژن و «خانواده» اعتقاد وجود دارد، و برخی از شرکتهای بزرگ صدساله، دویست ساله و حتی سیصدساله در میان #ژن_خوب ها (!) شکل گرفته، ولی فضا و امکانِ ورود #ژن_معمولی (؟) (همچون #ماتسوشیتا، بنیانگذار #پاناسونیک یا سوییچیرو هوندا بنیانگذار #هوندا) و خانواده هایشان، به گردونه صنعت و تولید میسر و ممکن است؟
برای پاسخ به این سوالات همچنان نیازمند مرور فکت های مرتبط به تاریخ ژاپن معاصر در یادداشتهای بعدی هستیم، ولی به اجمال می توان تا اینجای بحث چنین گفت که در یک کشور، در صورتی که باور به «تولید» به مفهوم واقعی (و نه دلالی) در ذهن ها شکل بگیرد، بعد از یک مقطعی، از این بحثها عبور صورت می گیرد، و افراد، یا برای «ایجاد مجموعه ای جدید» تلاش می کنند یا برای کارکردن، به همان شرکتهایِ موجود می پیوندند.
در واقع، یا نظمِ موجود، پذیرفته می شود و بجای شکل گیری درگیریهای بی پایانِ من #ژن_خوب هستم یا نیستم، یا اینکه فلانی ژن خوب هست یا #ژن_رانتی بوده، دو سناریو رخ می دهد: مجموعه جدید تولید می شود یا مجموعه های قبلی تقویت می شوند.
این بحث را ادامه خواهیم داد.
#ژن_خوب #ژن_رانتی #ژاپن
محمدرضا اسلامی
🔴 یک – چگونه بر تابیدن ها؟
در طی سالهای حضور در گروه سازه دانشگاه کوبه (بنا به نوع رشته) بازدیدهای متعددی به همراه اساتید دانشکده از پروژه های بلندمرتبه سازی «پنج بزرگ» در منطقه کانسای و کانتو برگزار شد. درتمام این بازدیدها (جدای از مباحث سازه ای بازدید) این سوال برایم وجود داشت که چرا مهندسین عمران ژاپنی پذیرفته اند "کارهای درشت" در دست چند شرکت (پنج شرکت) منحصر باشد و ذکر گلایه و اظهار استثمار و ... در میان نیست؟ چرا عنوان نمی شود اینها «مافیای» ساختمانی در ژاپن هستند و عنوان می شود اینها «پنج بزرگ» هستند؟ چطور فارغ التحصیلانِ رشته عمران و سازۀ بهترین دانشگاههای ژاپن پذیرفته اند که بعد از فارغ التحصیلی باید تمام تلاششان را بکنند تا پس از طی مراحل رقابتی، بتوانند در یکی از این پنج بزرگ استخدام بشوند؟ اینکه این «پنچ بزرگ» چطور بین شان دعوا نمی شود؟ و مثلا شرکت معظم تاکِ ناکا نمی آید کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند که «اوبایاشی» فاسد است یا مثلاً در گرفتن فلان پروژۀ بزرگ حقِ ما را خورده و ... اَمثال این حرفها چرا جاری نیست؟ و سوال آخر اینکه خود این «پنج بزرگ» چطور دوام پیدا می کنند و بینِ اعضایِ هیات مدیره «خودشان»، دعوا و مرافعه و استعفا و انشعاب و... رخ نداده و نمی دهد؟ شرکتی مثل اوبایاشی چطور یکصدوبیست سال است دارد عظیم ترین و پیچیده ترین سازه های ژاپن را اجرا می کند؟
این قبیل سوالات درحین بازدید از این پروژه ها در ذهن ردیف می شود.
https://t.iss.one/solseghalam
یادداشت های مرتبط: یادداشت درخصوص بازدید از پروژه ساختمانی تاک ناکا در اوساکا:
https://solsnevis.blogfa.com/post-35.aspx
یادداشت درخصوص پروژه مگا تراس شرکت تاک ناکا در اوساکا:
https://www.solsnevis.blogfa.com/post-123.aspx
🔵 دو – شرکتهای خانوادگی :
در یادداشت قبل، مروری شد بر برخی شرکتهای صاحبنام ژاپنی (همچون #تویوتا یا #سومی_تومو)که "خانوادگی" ایجاد و اداره شده/می شوند. «آکیو موریتا» بنیانگذار شرکت عظیم سونی(Sony) و کسی که در موفقیتهای جهانی این شرکت معظم، نقش اساسی داشته چندین سال پیش کتابی نوشت تحت عنوان «ساخت ژاپن، مدیریت و موفقیت» و در این کتاب به نکته خیلی ظریف و دقیقی در این بحث اشاره کرد. موریتا، مدیریت ژاپنی را «مدیریت خانوادگی» مینامد و معتقد است مدیریت خانوادگی توانست ظرفیتِ ابداعِ مغزهای ژاپن را توسعه دهد و ژاپنِ مقلد را، به ژاپن مبتکر و مبدع تبدیل کند.
او در خصوص ضرورتِ این شرکتهای خانوادگی، در کتابش به تفصیل توضیح می دهد.
«مورتیا» (بنیانگذار) با شریک خود «ایبوکا»، پایههای اولیه سونی را در زیرزمین ساختمان بمباران شده ای استوار کرد و درمدت کوتاهی توانست بازارهای ایالات متحده را تسخیر کند. موریتا می نویسد: «ما نه هیچ منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی ما فقط یک منبع در اختیار داریم، ظرفیت ابداع مغزهایمان، این منبع پایانناپذیر است، باید آن را بسط داد، تربیت کرد، تمرین داد و مجهز ساخت. این قدرت دفاعی خواه ناخواه در آیندهای نزدیک گرانبهاترین و خلاقترین ثروت مشترک همه بشریت خواهد بود.» موریتا معتقد است در سایه «سازگاریِ» اعضایِ خانواده با هم، امکان «موفق شدن شرکت» وجود دارد. دقت کنیم که این نگاه، دقیقا مخالف نگاههایی شبیه این ضرب المثل هاست که: «شریک اگر خوب بود، خدا هم برای خودش میگرفت(!)» یا «معامله با آشنا، غمه» و ...
یادداشت درخصوص کتاب بنیانگذار سونی:
https://solsnevis.blogfa.com/post-66.aspx
🔴 سه – شرکتداریِ خانواده های جدید:
در واقع سوال مشخص دیگر، دراین بحث این است که چطور می شود در کشوری که اساساً (به طور نانوشته) به #ژن و «خانواده» اعتقاد وجود دارد، و برخی از شرکتهای بزرگ صدساله، دویست ساله و حتی سیصدساله در میان #ژن_خوب ها (!) شکل گرفته، ولی فضا و امکانِ ورود #ژن_معمولی (؟) (همچون #ماتسوشیتا، بنیانگذار #پاناسونیک یا سوییچیرو هوندا بنیانگذار #هوندا) و خانواده هایشان، به گردونه صنعت و تولید میسر و ممکن است؟
برای پاسخ به این سوالات همچنان نیازمند مرور فکت های مرتبط به تاریخ ژاپن معاصر در یادداشتهای بعدی هستیم، ولی به اجمال می توان تا اینجای بحث چنین گفت که در یک کشور، در صورتی که باور به «تولید» به مفهوم واقعی (و نه دلالی) در ذهن ها شکل بگیرد، بعد از یک مقطعی، از این بحثها عبور صورت می گیرد، و افراد، یا برای «ایجاد مجموعه ای جدید» تلاش می کنند یا برای کارکردن، به همان شرکتهایِ موجود می پیوندند.
در واقع، یا نظمِ موجود، پذیرفته می شود و بجای شکل گیری درگیریهای بی پایانِ من #ژن_خوب هستم یا نیستم، یا اینکه فلانی ژن خوب هست یا #ژن_رانتی بوده، دو سناریو رخ می دهد: مجموعه جدید تولید می شود یا مجموعه های قبلی تقویت می شوند.
این بحث را ادامه خواهیم داد.
#ژن_خوب #ژن_رانتی #ژاپن
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
این حسرت به دل ماند که یکبار برای شنیدن رادیوها یا دیدن شبکه های ایران به وب سایت صداوسیما مراجعه و درست کارکند. چندمیلیون ایرانی در خارج ازکشور داریم و این سایت "همیشه" مشکل دارد.
#وب
@solseghalam
#وب
@solseghalam
این خانم چه مسئولیتی دارند؟
ایشان شهردار بغداد هستند. خانم ذکری علوش حدود دوسال ونیم است که شهردار شهر پرآشوب بغداد است. او تحصیل کرده رشته مهندسى عمران و داراى دکترای مدیریت ساخت است
@solseghalam
ایشان شهردار بغداد هستند. خانم ذکری علوش حدود دوسال ونیم است که شهردار شهر پرآشوب بغداد است. او تحصیل کرده رشته مهندسى عمران و داراى دکترای مدیریت ساخت است
@solseghalam
خانم ذکری علوش، شهردار شهر پر آشوب و انفجار بغداد، در حال بازدید از طرح ها و پروژه های عمرانی.
@solseghalam
@solseghalam
✍️کار کردنِ سفید – قسمت دوم
محمدرضا اسلامی
🔷یک- آشپزخانه رستوران:
دیروز عصر با فرزند یکی از اساتید گروه سازه صحبت می کردم که در دانشگاه خودمان دانشجوی کارشناسی است. پدرش یکی از بهترین اساتید درسهای محاسباتی سازه است و دروس مهمی مثل دینامیک را درس می دهد (نام نمیبرم چون به یک کلیک قابل شناختن است). گفتم چطوری؟
گفت امروز پوستم کنده شده.
پرسیدم چرا؟
- روز خیلی گرمی بود و رستورانی که در آن کار می کنم سرِ ظهر خیلی مشتری آمد (برخلاف روالِ معمول سه شنبه ها) و توی گرمای آشپزخونه آبپّز شدم.
- مگر توی رستوران کار می کنی؟
- آره ؛ رستوران "..." تقاطع خیابان "..." بيا و سرى بزن
- عجب آنجا آمدم، ولى نمی دونستم تو اونجا کار می کنی
- سه روز هفته آشپزخونه اونجا هستم. این روزها که گرمه اصلاً جایِ غیرقابل تحملی شده
راجع به کار کردن دانشجوها در آمریکا قبلا هم چند نوبت یادداشت هایی نوشته شده بود در این کانال. ولی دیروز واقعاً انتظار نبود که پسر پروفسور "..." گرمایِ مردادی این روزهای کارولینا را در آشپزخانه به کار مشغول باشد. همه می دانیم که پدر وی علاوه بر تدریس، با یکی دو شرکت محاسبات ساختمان هم همکاری دارد.
🔵 دو – آروبایتو:
دانشجوهای ژاپنی هم برای پرداخت شهریه دانشگاه و هزینه هایِ زندگیشان کارِ پاره وقت (پارت تایم جاب یا در اصطلاح ژاپنی «آروبایتو») می کردند ولی استنباط شخصی ام این است که آنها قدرى پول اضافه می آوردند. آماری در این باب ندارم ولی نوعاً در طول دوازده ترم بارها دیدم بچه ها با اضافه پس انداز سالشان، به یک سفر یک هفته ای خارج ژاپن می رفتند تا دنیا را ببینند، ولی از بچه های آمریکایی (شاید به خاطر کم تر بودن درآمد/ یا شاید هم بخاطر گران تر بودن شهریه دانشگاه) کمتر اینگونه گشاده دستی ها دیده مى شود. معمولاً در صحبت ها زیاد پیش می آید که افراد ، تا پایانِ میان سالی شان یکبار هم از آمریکا خارج نشده اند.
🔴سه- پرداخت قبض های ماه:
پرداخت کردن قبض برق و آب و تلفن و اینترنت و هزینه بیمه در بدنه مردم آمریکایی واقعاً یک مساله جدی است. پسر یا دختر دانشجوی جوانی که وارد دوره کارشناسی/کارشناسی ارشد شده، اگر در مک دونالد کار کند، حدوداً ساعتی هشت دلار می گیرد. اگر فرض کنیم سه روزِ هفته روزی هشت ساعت را هم کار کند ( که در مک دونالد با آن سرعتِ پاسخگویی به مشتری، هشت ساعت کار کردن چیز راحت و ملوسی نیست) یعنی در هفته صد و نود و دو دلار ، و در ماه 768 دلار ، درآمد دارد.
حال هزینه هایش چطور است؟
- منزل: اجاره خانه را اگر با یک همخانه شیئر (تقسیم) کرده باشد ، در یک شهر «ارزان» و خلوت آمریکایی حدود ماهی 250 دلار
- برق: 30 دلار
- آب: 20 دلار
- موبایل: 30 دلار
- اینترنت: 30 دلار
- خوراک: (با فرض روزی ده دلار برای سه وعده اش) 300 دلار
- رفت و آمد: 40 دلار
- بیمه: 200 دلار
جمع هزینه ها شد: 900 دلار ( که اینها برای شهر ارزان است و برای لس آنجلس یا نیویورک و ... نیست)
یعنی با سه روز «کارِ حسابی» در رستوران، بازهم 132 دلار کم می آورد.
ایرادِ محاسبه بالا این است که فرض شده شهریه دانشگاه را معاف شده باشد (بورسیه یا وام گرفته باشد) و رقمِ پرداخت بیمه هم، کف برآورد شده است (مابقی ارقام هم سقف نیست). اما به هر تقدیر این پرده ای از واقعیتِ جاری و موجود در کشوری است که «کار کردن» خیلی جدی تر از پیش بینی هایِ ما، در بدنه جامعه ساری و جاری است.
✳️ تلقیِ از «رفاه» نه فقط در ایران، که در خاورمیانه ، دچار مشکل اساسی است (این را از متن گفتگو با دوستان عرب هم به خوبی می شود حس کرد). استنباط های ما از استکباری بودنِ این جوامع، باعث شده تا اینگونه مباحث در خصوص «مسایلِ واقعی» از دشواریهای جاریِ زندگی در کشورهای به اصطلاح راقیه، مطرح نشود. فرزندِ استاد دانشگاهی که پدرش بیست و چندسال پیش از جورجیاتِک فارغ التحصیل شده و سالها به تدریس و محاسبات اشتغال داشته، در تحمل گرمای آشپزخانه مردادماه ، احساس بدبختی و ذلت ندارد. کار است، دارد کار می کند.
https://t.iss.one/solseghalam
مشک بِبند ای سقا ، مِی نبَرد خُنبِ ما/
«کوزۀ ادراکها، تنگ از این تنگناست» - مولوی
#امروز_با_مولوی
🔹لینک قسمت اول این یادداشت :
https://t.iss.one/solseghalam/872
🔹 لینک برآورد "حدودی" دستمزدِ ساعت کار در رستوران های مك دونالد آمریکا:
https://www.indeed.com/cmp/McDonald's/salaries
محمدرضا اسلامی
🔷یک- آشپزخانه رستوران:
دیروز عصر با فرزند یکی از اساتید گروه سازه صحبت می کردم که در دانشگاه خودمان دانشجوی کارشناسی است. پدرش یکی از بهترین اساتید درسهای محاسباتی سازه است و دروس مهمی مثل دینامیک را درس می دهد (نام نمیبرم چون به یک کلیک قابل شناختن است). گفتم چطوری؟
گفت امروز پوستم کنده شده.
پرسیدم چرا؟
- روز خیلی گرمی بود و رستورانی که در آن کار می کنم سرِ ظهر خیلی مشتری آمد (برخلاف روالِ معمول سه شنبه ها) و توی گرمای آشپزخونه آبپّز شدم.
- مگر توی رستوران کار می کنی؟
- آره ؛ رستوران "..." تقاطع خیابان "..." بيا و سرى بزن
- عجب آنجا آمدم، ولى نمی دونستم تو اونجا کار می کنی
- سه روز هفته آشپزخونه اونجا هستم. این روزها که گرمه اصلاً جایِ غیرقابل تحملی شده
راجع به کار کردن دانشجوها در آمریکا قبلا هم چند نوبت یادداشت هایی نوشته شده بود در این کانال. ولی دیروز واقعاً انتظار نبود که پسر پروفسور "..." گرمایِ مردادی این روزهای کارولینا را در آشپزخانه به کار مشغول باشد. همه می دانیم که پدر وی علاوه بر تدریس، با یکی دو شرکت محاسبات ساختمان هم همکاری دارد.
🔵 دو – آروبایتو:
دانشجوهای ژاپنی هم برای پرداخت شهریه دانشگاه و هزینه هایِ زندگیشان کارِ پاره وقت (پارت تایم جاب یا در اصطلاح ژاپنی «آروبایتو») می کردند ولی استنباط شخصی ام این است که آنها قدرى پول اضافه می آوردند. آماری در این باب ندارم ولی نوعاً در طول دوازده ترم بارها دیدم بچه ها با اضافه پس انداز سالشان، به یک سفر یک هفته ای خارج ژاپن می رفتند تا دنیا را ببینند، ولی از بچه های آمریکایی (شاید به خاطر کم تر بودن درآمد/ یا شاید هم بخاطر گران تر بودن شهریه دانشگاه) کمتر اینگونه گشاده دستی ها دیده مى شود. معمولاً در صحبت ها زیاد پیش می آید که افراد ، تا پایانِ میان سالی شان یکبار هم از آمریکا خارج نشده اند.
🔴سه- پرداخت قبض های ماه:
پرداخت کردن قبض برق و آب و تلفن و اینترنت و هزینه بیمه در بدنه مردم آمریکایی واقعاً یک مساله جدی است. پسر یا دختر دانشجوی جوانی که وارد دوره کارشناسی/کارشناسی ارشد شده، اگر در مک دونالد کار کند، حدوداً ساعتی هشت دلار می گیرد. اگر فرض کنیم سه روزِ هفته روزی هشت ساعت را هم کار کند ( که در مک دونالد با آن سرعتِ پاسخگویی به مشتری، هشت ساعت کار کردن چیز راحت و ملوسی نیست) یعنی در هفته صد و نود و دو دلار ، و در ماه 768 دلار ، درآمد دارد.
حال هزینه هایش چطور است؟
- منزل: اجاره خانه را اگر با یک همخانه شیئر (تقسیم) کرده باشد ، در یک شهر «ارزان» و خلوت آمریکایی حدود ماهی 250 دلار
- برق: 30 دلار
- آب: 20 دلار
- موبایل: 30 دلار
- اینترنت: 30 دلار
- خوراک: (با فرض روزی ده دلار برای سه وعده اش) 300 دلار
- رفت و آمد: 40 دلار
- بیمه: 200 دلار
جمع هزینه ها شد: 900 دلار ( که اینها برای شهر ارزان است و برای لس آنجلس یا نیویورک و ... نیست)
یعنی با سه روز «کارِ حسابی» در رستوران، بازهم 132 دلار کم می آورد.
ایرادِ محاسبه بالا این است که فرض شده شهریه دانشگاه را معاف شده باشد (بورسیه یا وام گرفته باشد) و رقمِ پرداخت بیمه هم، کف برآورد شده است (مابقی ارقام هم سقف نیست). اما به هر تقدیر این پرده ای از واقعیتِ جاری و موجود در کشوری است که «کار کردن» خیلی جدی تر از پیش بینی هایِ ما، در بدنه جامعه ساری و جاری است.
✳️ تلقیِ از «رفاه» نه فقط در ایران، که در خاورمیانه ، دچار مشکل اساسی است (این را از متن گفتگو با دوستان عرب هم به خوبی می شود حس کرد). استنباط های ما از استکباری بودنِ این جوامع، باعث شده تا اینگونه مباحث در خصوص «مسایلِ واقعی» از دشواریهای جاریِ زندگی در کشورهای به اصطلاح راقیه، مطرح نشود. فرزندِ استاد دانشگاهی که پدرش بیست و چندسال پیش از جورجیاتِک فارغ التحصیل شده و سالها به تدریس و محاسبات اشتغال داشته، در تحمل گرمای آشپزخانه مردادماه ، احساس بدبختی و ذلت ندارد. کار است، دارد کار می کند.
https://t.iss.one/solseghalam
مشک بِبند ای سقا ، مِی نبَرد خُنبِ ما/
«کوزۀ ادراکها، تنگ از این تنگناست» - مولوی
#امروز_با_مولوی
🔹لینک قسمت اول این یادداشت :
https://t.iss.one/solseghalam/872
🔹 لینک برآورد "حدودی" دستمزدِ ساعت کار در رستوران های مك دونالد آمریکا:
https://www.indeed.com/cmp/McDonald's/salaries
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مثل تاج محل ميمونه صداى شهرام ناظرى؛ هميشه زيباست
بالاخره شنبه ظهر شد
و تعطيل
بيرون از مونيتورِ كامپيوترها
#گاهى_به_آسمان_نگاه_كن
@solseghalam
بالاخره شنبه ظهر شد
و تعطيل
بيرون از مونيتورِ كامپيوترها
#گاهى_به_آسمان_نگاه_كن
@solseghalam
به شير بود مگر، شورِ عشق سعدى را؟!
كه پير گشت و تَغيُّير، در او نمى آيد
- - -
عشّاقِ موتورسيكلت هارلی-دیویدسن
در دهه شش و هفت زندگانى
اتوبان 123 جاده سنكا به آتلانتا
#امروز_با_سعدى
@solseghalam
كه پير گشت و تَغيُّير، در او نمى آيد
- - -
عشّاقِ موتورسيكلت هارلی-دیویدسن
در دهه شش و هفت زندگانى
اتوبان 123 جاده سنكا به آتلانتا
#امروز_با_سعدى
@solseghalam
پيرهن زرد و جليقه چرم و
شلوار جين و چكمه چرم و
پرچم آمريكا كاشته در پشت هارلی-دیویدسن.
باقى ماندن در كليشه ذهنىِ دهه بيست و سى زندگانى در دهه هفتم زندگى.
تفرج ظهرگاهى روز تعطيل
#شنبه
@solseghalam
شلوار جين و چكمه چرم و
پرچم آمريكا كاشته در پشت هارلی-دیویدسن.
باقى ماندن در كليشه ذهنىِ دهه بيست و سى زندگانى در دهه هفتم زندگى.
تفرج ظهرگاهى روز تعطيل
#شنبه
@solseghalam