همه شهر بِشورید چو آوازه دراُفتاد /
که دیوانه دِگربار ، زِ زنجیر رهیدهست
بر آن زشت بخندید ، که او ناز نماید /
بر آن یار بِگریید که از یار بریدهست
#امروز_با_مولوی غزل شمارهٔ ۳۲۹
@solseghalam
که دیوانه دِگربار ، زِ زنجیر رهیدهست
بر آن زشت بخندید ، که او ناز نماید /
بر آن یار بِگریید که از یار بریدهست
#امروز_با_مولوی غزل شمارهٔ ۳۲۹
@solseghalam
الآن، ماه، کارولینای جنوبی
- - - -
باز سرِ ماه شد، نوبتِ دیوانگی است
آه که سودی نکرد دانشِ بسیارِ من
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
- - - -
باز سرِ ماه شد، نوبتِ دیوانگی است
آه که سودی نکرد دانشِ بسیارِ من
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
✍️کار کردنِ سفید – قسمت دوم
محمدرضا اسلامی
🔷یک- آشپزخانه رستوران:
دیروز عصر با فرزند یکی از اساتید گروه سازه صحبت می کردم که در دانشگاه خودمان دانشجوی کارشناسی است. پدرش یکی از بهترین اساتید درسهای محاسباتی سازه است و دروس مهمی مثل دینامیک را درس می دهد (نام نمیبرم چون به یک کلیک قابل شناختن است). گفتم چطوری؟
گفت امروز پوستم کنده شده.
پرسیدم چرا؟
- روز خیلی گرمی بود و رستورانی که در آن کار می کنم سرِ ظهر خیلی مشتری آمد (برخلاف روالِ معمول سه شنبه ها) و توی گرمای آشپزخونه آبپّز شدم.
- مگر توی رستوران کار می کنی؟
- آره ؛ رستوران "..." تقاطع خیابان "..." بيا و سرى بزن
- عجب آنجا آمدم، ولى نمی دونستم تو اونجا کار می کنی
- سه روز هفته آشپزخونه اونجا هستم. این روزها که گرمه اصلاً جایِ غیرقابل تحملی شده
راجع به کار کردن دانشجوها در آمریکا قبلا هم چند نوبت یادداشت هایی نوشته شده بود در این کانال. ولی دیروز واقعاً انتظار نبود که پسر پروفسور "..." گرمایِ مردادی این روزهای کارولینا را در آشپزخانه به کار مشغول باشد. همه می دانیم که پدر وی علاوه بر تدریس، با یکی دو شرکت محاسبات ساختمان هم همکاری دارد.
🔵 دو – آروبایتو:
دانشجوهای ژاپنی هم برای پرداخت شهریه دانشگاه و هزینه هایِ زندگیشان کارِ پاره وقت (پارت تایم جاب یا در اصطلاح ژاپنی «آروبایتو») می کردند ولی استنباط شخصی ام این است که آنها قدرى پول اضافه می آوردند. آماری در این باب ندارم ولی نوعاً در طول دوازده ترم بارها دیدم بچه ها با اضافه پس انداز سالشان، به یک سفر یک هفته ای خارج ژاپن می رفتند تا دنیا را ببینند، ولی از بچه های آمریکایی (شاید به خاطر کم تر بودن درآمد/ یا شاید هم بخاطر گران تر بودن شهریه دانشگاه) کمتر اینگونه گشاده دستی ها دیده مى شود. معمولاً در صحبت ها زیاد پیش می آید که افراد ، تا پایانِ میان سالی شان یکبار هم از آمریکا خارج نشده اند.
🔴سه- پرداخت قبض های ماه:
پرداخت کردن قبض برق و آب و تلفن و اینترنت و هزینه بیمه در بدنه مردم آمریکایی واقعاً یک مساله جدی است. پسر یا دختر دانشجوی جوانی که وارد دوره کارشناسی/کارشناسی ارشد شده، اگر در مک دونالد کار کند، حدوداً ساعتی هشت دلار می گیرد. اگر فرض کنیم سه روزِ هفته روزی هشت ساعت را هم کار کند ( که در مک دونالد با آن سرعتِ پاسخگویی به مشتری، هشت ساعت کار کردن چیز راحت و ملوسی نیست) یعنی در هفته صد و نود و دو دلار ، و در ماه 768 دلار ، درآمد دارد.
حال هزینه هایش چطور است؟
- منزل: اجاره خانه را اگر با یک همخانه شیئر (تقسیم) کرده باشد ، در یک شهر «ارزان» و خلوت آمریکایی حدود ماهی 250 دلار
- برق: 30 دلار
- آب: 20 دلار
- موبایل: 30 دلار
- اینترنت: 30 دلار
- خوراک: (با فرض روزی ده دلار برای سه وعده اش) 300 دلار
- رفت و آمد: 40 دلار
- بیمه: 200 دلار
جمع هزینه ها شد: 900 دلار ( که اینها برای شهر ارزان است و برای لس آنجلس یا نیویورک و ... نیست)
یعنی با سه روز «کارِ حسابی» در رستوران، بازهم 132 دلار کم می آورد.
ایرادِ محاسبه بالا این است که فرض شده شهریه دانشگاه را معاف شده باشد (بورسیه یا وام گرفته باشد) و رقمِ پرداخت بیمه هم، کف برآورد شده است (مابقی ارقام هم سقف نیست). اما به هر تقدیر این پرده ای از واقعیتِ جاری و موجود در کشوری است که «کار کردن» خیلی جدی تر از پیش بینی هایِ ما، در بدنه جامعه ساری و جاری است.
✳️ تلقیِ از «رفاه» نه فقط در ایران، که در خاورمیانه ، دچار مشکل اساسی است (این را از متن گفتگو با دوستان عرب هم به خوبی می شود حس کرد). استنباط های ما از استکباری بودنِ این جوامع، باعث شده تا اینگونه مباحث در خصوص «مسایلِ واقعی» از دشواریهای جاریِ زندگی در کشورهای به اصطلاح راقیه، مطرح نشود. فرزندِ استاد دانشگاهی که پدرش بیست و چندسال پیش از جورجیاتِک فارغ التحصیل شده و سالها به تدریس و محاسبات اشتغال داشته، در تحمل گرمای آشپزخانه مردادماه ، احساس بدبختی و ذلت ندارد. کار است، دارد کار می کند.
https://t.iss.one/solseghalam
مشک بِبند ای سقا ، مِی نبَرد خُنبِ ما/
«کوزۀ ادراکها، تنگ از این تنگناست» - مولوی
#امروز_با_مولوی
🔹لینک قسمت اول این یادداشت :
https://t.iss.one/solseghalam/872
🔹 لینک برآورد "حدودی" دستمزدِ ساعت کار در رستوران های مك دونالد آمریکا:
https://www.indeed.com/cmp/McDonald's/salaries
محمدرضا اسلامی
🔷یک- آشپزخانه رستوران:
دیروز عصر با فرزند یکی از اساتید گروه سازه صحبت می کردم که در دانشگاه خودمان دانشجوی کارشناسی است. پدرش یکی از بهترین اساتید درسهای محاسباتی سازه است و دروس مهمی مثل دینامیک را درس می دهد (نام نمیبرم چون به یک کلیک قابل شناختن است). گفتم چطوری؟
گفت امروز پوستم کنده شده.
پرسیدم چرا؟
- روز خیلی گرمی بود و رستورانی که در آن کار می کنم سرِ ظهر خیلی مشتری آمد (برخلاف روالِ معمول سه شنبه ها) و توی گرمای آشپزخونه آبپّز شدم.
- مگر توی رستوران کار می کنی؟
- آره ؛ رستوران "..." تقاطع خیابان "..." بيا و سرى بزن
- عجب آنجا آمدم، ولى نمی دونستم تو اونجا کار می کنی
- سه روز هفته آشپزخونه اونجا هستم. این روزها که گرمه اصلاً جایِ غیرقابل تحملی شده
راجع به کار کردن دانشجوها در آمریکا قبلا هم چند نوبت یادداشت هایی نوشته شده بود در این کانال. ولی دیروز واقعاً انتظار نبود که پسر پروفسور "..." گرمایِ مردادی این روزهای کارولینا را در آشپزخانه به کار مشغول باشد. همه می دانیم که پدر وی علاوه بر تدریس، با یکی دو شرکت محاسبات ساختمان هم همکاری دارد.
🔵 دو – آروبایتو:
دانشجوهای ژاپنی هم برای پرداخت شهریه دانشگاه و هزینه هایِ زندگیشان کارِ پاره وقت (پارت تایم جاب یا در اصطلاح ژاپنی «آروبایتو») می کردند ولی استنباط شخصی ام این است که آنها قدرى پول اضافه می آوردند. آماری در این باب ندارم ولی نوعاً در طول دوازده ترم بارها دیدم بچه ها با اضافه پس انداز سالشان، به یک سفر یک هفته ای خارج ژاپن می رفتند تا دنیا را ببینند، ولی از بچه های آمریکایی (شاید به خاطر کم تر بودن درآمد/ یا شاید هم بخاطر گران تر بودن شهریه دانشگاه) کمتر اینگونه گشاده دستی ها دیده مى شود. معمولاً در صحبت ها زیاد پیش می آید که افراد ، تا پایانِ میان سالی شان یکبار هم از آمریکا خارج نشده اند.
🔴سه- پرداخت قبض های ماه:
پرداخت کردن قبض برق و آب و تلفن و اینترنت و هزینه بیمه در بدنه مردم آمریکایی واقعاً یک مساله جدی است. پسر یا دختر دانشجوی جوانی که وارد دوره کارشناسی/کارشناسی ارشد شده، اگر در مک دونالد کار کند، حدوداً ساعتی هشت دلار می گیرد. اگر فرض کنیم سه روزِ هفته روزی هشت ساعت را هم کار کند ( که در مک دونالد با آن سرعتِ پاسخگویی به مشتری، هشت ساعت کار کردن چیز راحت و ملوسی نیست) یعنی در هفته صد و نود و دو دلار ، و در ماه 768 دلار ، درآمد دارد.
حال هزینه هایش چطور است؟
- منزل: اجاره خانه را اگر با یک همخانه شیئر (تقسیم) کرده باشد ، در یک شهر «ارزان» و خلوت آمریکایی حدود ماهی 250 دلار
- برق: 30 دلار
- آب: 20 دلار
- موبایل: 30 دلار
- اینترنت: 30 دلار
- خوراک: (با فرض روزی ده دلار برای سه وعده اش) 300 دلار
- رفت و آمد: 40 دلار
- بیمه: 200 دلار
جمع هزینه ها شد: 900 دلار ( که اینها برای شهر ارزان است و برای لس آنجلس یا نیویورک و ... نیست)
یعنی با سه روز «کارِ حسابی» در رستوران، بازهم 132 دلار کم می آورد.
ایرادِ محاسبه بالا این است که فرض شده شهریه دانشگاه را معاف شده باشد (بورسیه یا وام گرفته باشد) و رقمِ پرداخت بیمه هم، کف برآورد شده است (مابقی ارقام هم سقف نیست). اما به هر تقدیر این پرده ای از واقعیتِ جاری و موجود در کشوری است که «کار کردن» خیلی جدی تر از پیش بینی هایِ ما، در بدنه جامعه ساری و جاری است.
✳️ تلقیِ از «رفاه» نه فقط در ایران، که در خاورمیانه ، دچار مشکل اساسی است (این را از متن گفتگو با دوستان عرب هم به خوبی می شود حس کرد). استنباط های ما از استکباری بودنِ این جوامع، باعث شده تا اینگونه مباحث در خصوص «مسایلِ واقعی» از دشواریهای جاریِ زندگی در کشورهای به اصطلاح راقیه، مطرح نشود. فرزندِ استاد دانشگاهی که پدرش بیست و چندسال پیش از جورجیاتِک فارغ التحصیل شده و سالها به تدریس و محاسبات اشتغال داشته، در تحمل گرمای آشپزخانه مردادماه ، احساس بدبختی و ذلت ندارد. کار است، دارد کار می کند.
https://t.iss.one/solseghalam
مشک بِبند ای سقا ، مِی نبَرد خُنبِ ما/
«کوزۀ ادراکها، تنگ از این تنگناست» - مولوی
#امروز_با_مولوی
🔹لینک قسمت اول این یادداشت :
https://t.iss.one/solseghalam/872
🔹 لینک برآورد "حدودی" دستمزدِ ساعت کار در رستوران های مك دونالد آمریکا:
https://www.indeed.com/cmp/McDonald's/salaries
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
👍1
اوست
نشسته درنظر،
من
به کجا نظرکنم؟!
اوست
گرفته شهرِ دل،
من
به کجاسفر برم؟
درهوسِ خیالِ او، همچو خیال گشتهام
وز سرِ رشکِ نامِ او، نامِ "رخِ قمر" برم
#امروز_با_مولوی
*تصویر: بهار امسال
@solseghalam
نشسته درنظر،
من
به کجا نظرکنم؟!
اوست
گرفته شهرِ دل،
من
به کجاسفر برم؟
درهوسِ خیالِ او، همچو خیال گشتهام
وز سرِ رشکِ نامِ او، نامِ "رخِ قمر" برم
#امروز_با_مولوی
*تصویر: بهار امسال
@solseghalam
👌1
✔️ لحظه امتحانِ عاشقى
🔹در ويدئوهايى كه از لحظاتِ رگبار ِمرگبار و جنون آميز گلوله ها به سمت اجتماعِ مردم در لاس وگاس منتشر شده، صحنه اى هست كه مردى بر روى همسرش دراز كشيده تا حائلِ ميان او و گلوله هايى شود كه از آسمان فرو مى آيد. سى.ان.ان نوشته بود
a man laid on top of his wife to protect her
🔹لحظه ى امتحانِ عشق گويى چنين است. آنگاه كه عاشقانه و به انتخاب ، ديگرى را بر بودنِ خود مرجّح دانستن و خويش فدا كردن. لحظه اى كه مرگ مقابلِ ديدگان است. لحظه ى انتخابِ بين "معشوق" و ماندن!
بی «تو» باشد جِیش و عِیش و باغ و راغ و نُقل و عقل/
هر یکی رنجِ دِماغ و کُندهای بر پایِ من
آن زمان از شِکّر و حلوا چنان گردم که من/
گُم کنم، کاین خود منم؟ یا شِکّر و حلوایِ من
#مولوى
🔷حكايت، انگار حكايتِ همان مُحاكاتى است كه سعدى عليه الرحمه آنگونه زيبا در بوستانش به تصوير كشيده
تو بُگریزی از پیشِ یک شعله خام! /
من اِستادهام تا بِسوزم تمام !
و بعدى سعدى پوزخند مى زند بر آن عاشقان كه "پَرِ"شان مى سوزد، به ناله ها مى افتند در برابرِ آن عاشقى كه -به انتخاب- تمام «سرتاپا» ، مى سوزد:
تو را آتش عشق اگر "پَر" بسوخت/
مرا بین که از پای تا سر بسوخت !
و حكايت اين ارضِ خاكى گويى چنين است. هر كسى را مهلتى است تا آن كند كه بر آن است. يكى غرق در جنونِ نفرت و نكبت و مرگ آفرينى ، يكى مستِ عطرِ عاشقى.
* * * * *
🔷در ويدئوهايى كه از لحظاتِ رگبار ِمرگبار و جنون آميز گلوله ها به سمت اجتماع مردم در لاس وگاس منتشر شده، صحنه اى هست كه مردى شيشه مشروب در دست، سر پا ايستاده و همزمان كه همه پناه گرفته اند ، دارد فحش نثار تيراندازِ روانى مى كند ، فحش زشت!
بى محابا از مرگ، فحش اش را مى دهد!
و حكايتِ اين ارض خاكى گويى چنين است. هر كسى را مهلتى است تا آن كند كه بر آن است. يكى مستِ شرابِ انگورى، ترسِ از چشمانِ مرگ را نميفهمد، يكى مستِ از جامِ عاشقى.
🔹مهلتى است براى هركسى.
#امروز_با_مولوی
https://t.iss.one/solseghalam
🔹در ويدئوهايى كه از لحظاتِ رگبار ِمرگبار و جنون آميز گلوله ها به سمت اجتماعِ مردم در لاس وگاس منتشر شده، صحنه اى هست كه مردى بر روى همسرش دراز كشيده تا حائلِ ميان او و گلوله هايى شود كه از آسمان فرو مى آيد. سى.ان.ان نوشته بود
a man laid on top of his wife to protect her
🔹لحظه ى امتحانِ عشق گويى چنين است. آنگاه كه عاشقانه و به انتخاب ، ديگرى را بر بودنِ خود مرجّح دانستن و خويش فدا كردن. لحظه اى كه مرگ مقابلِ ديدگان است. لحظه ى انتخابِ بين "معشوق" و ماندن!
بی «تو» باشد جِیش و عِیش و باغ و راغ و نُقل و عقل/
هر یکی رنجِ دِماغ و کُندهای بر پایِ من
آن زمان از شِکّر و حلوا چنان گردم که من/
گُم کنم، کاین خود منم؟ یا شِکّر و حلوایِ من
#مولوى
🔷حكايت، انگار حكايتِ همان مُحاكاتى است كه سعدى عليه الرحمه آنگونه زيبا در بوستانش به تصوير كشيده
تو بُگریزی از پیشِ یک شعله خام! /
من اِستادهام تا بِسوزم تمام !
و بعدى سعدى پوزخند مى زند بر آن عاشقان كه "پَرِ"شان مى سوزد، به ناله ها مى افتند در برابرِ آن عاشقى كه -به انتخاب- تمام «سرتاپا» ، مى سوزد:
تو را آتش عشق اگر "پَر" بسوخت/
مرا بین که از پای تا سر بسوخت !
و حكايت اين ارضِ خاكى گويى چنين است. هر كسى را مهلتى است تا آن كند كه بر آن است. يكى غرق در جنونِ نفرت و نكبت و مرگ آفرينى ، يكى مستِ عطرِ عاشقى.
* * * * *
🔷در ويدئوهايى كه از لحظاتِ رگبار ِمرگبار و جنون آميز گلوله ها به سمت اجتماع مردم در لاس وگاس منتشر شده، صحنه اى هست كه مردى شيشه مشروب در دست، سر پا ايستاده و همزمان كه همه پناه گرفته اند ، دارد فحش نثار تيراندازِ روانى مى كند ، فحش زشت!
بى محابا از مرگ، فحش اش را مى دهد!
و حكايتِ اين ارض خاكى گويى چنين است. هر كسى را مهلتى است تا آن كند كه بر آن است. يكى مستِ شرابِ انگورى، ترسِ از چشمانِ مرگ را نميفهمد، يكى مستِ از جامِ عاشقى.
🔹مهلتى است براى هركسى.
#امروز_با_مولوی
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
🖊چرا پدر شدن؟
🔹شايد بتوان گفت دو جور پدر داريم
✔️يكى آنكه پدر مى شود بى دليل/يا به دليل ميلِ امتحان/ يا چون كه ازدواج كرده و گمان ميكند وقتش رسيده...
✔️دومى آنكه در زندگى خوشبخت است و ميخواهد اين خوشبختي را با طفل هم "تقسيم" كند.
در بهره ىِ اين باغِ عالم (به تعبير #حافظ)، و در كنار صداىِ آب و هزاردستان، كودكى هم بياورد. نونهالى كه بِدود و بازي كند و بيازمايد و لذت ببرد... و در ميانه ى اين باغ، او (كودك) هم همراه درختان ببالد و رشد كند و بخندد.
و مگر مى شود كه در باغ نخنديد؟!
مولوي مي گويد/مى پرسد:
گلِ خندان که نخندد، چه کند؟!
عَلم از مُشک نبندد، چه کند؟!
🔹اگر كسى در گوشه اى از اين مزرعه ى خاك، باغ/باغچه اى ساخته، و روزگارش در شنيدن آواى هزار خوش است ، گُلى هم براى خنده بياورد/پدر شوَد. نوشش باد. اما اگر پدر مى شود فقط براى اينكه بيازمايد، يا "پدر" خطاب شود ، كوفتش باد.
چرا يكى را آوردى به سرزمين رنج؟
#روز_پدر
#پدرشدن
#تولد
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
🔹شايد بتوان گفت دو جور پدر داريم
✔️يكى آنكه پدر مى شود بى دليل/يا به دليل ميلِ امتحان/ يا چون كه ازدواج كرده و گمان ميكند وقتش رسيده...
✔️دومى آنكه در زندگى خوشبخت است و ميخواهد اين خوشبختي را با طفل هم "تقسيم" كند.
در بهره ىِ اين باغِ عالم (به تعبير #حافظ)، و در كنار صداىِ آب و هزاردستان، كودكى هم بياورد. نونهالى كه بِدود و بازي كند و بيازمايد و لذت ببرد... و در ميانه ى اين باغ، او (كودك) هم همراه درختان ببالد و رشد كند و بخندد.
و مگر مى شود كه در باغ نخنديد؟!
مولوي مي گويد/مى پرسد:
گلِ خندان که نخندد، چه کند؟!
عَلم از مُشک نبندد، چه کند؟!
🔹اگر كسى در گوشه اى از اين مزرعه ى خاك، باغ/باغچه اى ساخته، و روزگارش در شنيدن آواى هزار خوش است ، گُلى هم براى خنده بياورد/پدر شوَد. نوشش باد. اما اگر پدر مى شود فقط براى اينكه بيازمايد، يا "پدر" خطاب شود ، كوفتش باد.
چرا يكى را آوردى به سرزمين رنج؟
#روز_پدر
#پدرشدن
#تولد
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
✍️کودن
🔹پرده اول-
یکی از تعابیری که با بسامد بالا در میان اشعار #مولوی استفاده می شود موضوع "هوش" و "بی بهره بودن از هوش" است. همان که ما آن را خنگى و مولوی #کودن بودن خطابش می کند. این دارا بودنِ «چشمان پر هوش» یا چشمان بی رمق، در نگاه مولوی جایگاهی ویژه دارد. همان که عربی اش می شود «حدّتِ نگاه». حدت از حدید (آهن) به معنی تیزی. تیز بودنِ #نگاه.
اما آنچه که زیباست اینها نیست. آنچه که در اشعار مولانا زیباست «به هوش ننازیدن» است.
مولانایی که عاشقِ هوش است و نگاه تیز، خیلی به صراحت و بارها این کلمه «کودن» را با افتخار استفاده می کند.
اینکه کودن بودن، یا داشتنِ «گوشِ گران» ، بهتر از "هوشِ دگران" است. هوشِ آنها که به هوشِ خود می نازند.
آنگاه که احساس کودن بودن داری، زیباتر است از آن حضرتِ خودپسندی که به حدتِ نگاهش، می نازد. ببینیم چه زیبا گفته این را . چه زیبا «کند و کودن» بودنِ خودش را شرح کرده :
✔️گویم سخن را بازگو، مردی، کرم، ز آغاز گو/
هین بیملولی شرح کن «من سخت کند و کودنم» /
گوید که آن گوشِ گران «بهتر ز هوشِ دیگران» /
صد فضل دارد این بر آن! کان جا هوا این جا منم
(*غزل 1384)
آن ذهن قدرتمند و حیرت آوری که توانسته هزاران هزار معنا و مفهوم و گفتار را در قابِ نظمِ شصت هزار بیت به کلام موزون بنشاند، در محاکات با معشوق از «کند و کودن» بودنِ خودش می گوید. صادقانه. مثل کودکی زلال. و جواب چه می شنود؟
«ایرادی ندارد، هر زمان که بالیدن به خود و هوشِ خود است بویِ «هوا» و نفس است و اینجا که تو نشسته ای و مقام گرفته ای، «من» هستم. من! »
🔹پرده دوم-
مولوی می گوید: کند و کودن بودنِ من را یک نفر/یک معلم/یک اوستاد، نگذاشت که استمرار یابد. به بیان خودش: «نگذاشت که من کودن برآیم»
✔️منم طفلی، که عشقم اوستاد است /
بِنَگذارد که من «کُودن برآیم»
(غزل 1523)
🔹پرده سوم –
در میانِ تعابیر دعای جوشن، این یکی چه دلنشین است: « یا مُرشِدَ منِ استرشَدَه» . ای کسی که رشد می دهی/معلمی می کنی/مُرشدی می کنی، برای کسی که از تو، استرشاد بخواد. مسیر رشد را نشانش می دهی.
در این شب قدر، آنچه که دارم چشمان و ذهنی ست که به حدتِ خود نمی بالد. ذهنی خسته. چشمانى متحير. به درگاهت می نشینم و زمزمه می کنم چون مولانای عزیزمان که ، نگذار، و مگذار که من کودن برآیم.
به چه چشمهایِ کودن، شود از نگار روشن
اگر آن غبار کویش سرِ توتیا ندارد؟
▪️« یا من هو بِمُن رَجاهُ کریم »
یکشنبه 3 جون 2018- سانتا کلارا ، گوشه ای از دره سلیکون ولی. دره ی هوش.
#امروز_با_مولوی
#شب_قدر_بامولانا
https://t.iss.one/solseghalam
🔹پرده اول-
یکی از تعابیری که با بسامد بالا در میان اشعار #مولوی استفاده می شود موضوع "هوش" و "بی بهره بودن از هوش" است. همان که ما آن را خنگى و مولوی #کودن بودن خطابش می کند. این دارا بودنِ «چشمان پر هوش» یا چشمان بی رمق، در نگاه مولوی جایگاهی ویژه دارد. همان که عربی اش می شود «حدّتِ نگاه». حدت از حدید (آهن) به معنی تیزی. تیز بودنِ #نگاه.
اما آنچه که زیباست اینها نیست. آنچه که در اشعار مولانا زیباست «به هوش ننازیدن» است.
مولانایی که عاشقِ هوش است و نگاه تیز، خیلی به صراحت و بارها این کلمه «کودن» را با افتخار استفاده می کند.
اینکه کودن بودن، یا داشتنِ «گوشِ گران» ، بهتر از "هوشِ دگران" است. هوشِ آنها که به هوشِ خود می نازند.
آنگاه که احساس کودن بودن داری، زیباتر است از آن حضرتِ خودپسندی که به حدتِ نگاهش، می نازد. ببینیم چه زیبا گفته این را . چه زیبا «کند و کودن» بودنِ خودش را شرح کرده :
✔️گویم سخن را بازگو، مردی، کرم، ز آغاز گو/
هین بیملولی شرح کن «من سخت کند و کودنم» /
گوید که آن گوشِ گران «بهتر ز هوشِ دیگران» /
صد فضل دارد این بر آن! کان جا هوا این جا منم
(*غزل 1384)
آن ذهن قدرتمند و حیرت آوری که توانسته هزاران هزار معنا و مفهوم و گفتار را در قابِ نظمِ شصت هزار بیت به کلام موزون بنشاند، در محاکات با معشوق از «کند و کودن» بودنِ خودش می گوید. صادقانه. مثل کودکی زلال. و جواب چه می شنود؟
«ایرادی ندارد، هر زمان که بالیدن به خود و هوشِ خود است بویِ «هوا» و نفس است و اینجا که تو نشسته ای و مقام گرفته ای، «من» هستم. من! »
🔹پرده دوم-
مولوی می گوید: کند و کودن بودنِ من را یک نفر/یک معلم/یک اوستاد، نگذاشت که استمرار یابد. به بیان خودش: «نگذاشت که من کودن برآیم»
✔️منم طفلی، که عشقم اوستاد است /
بِنَگذارد که من «کُودن برآیم»
(غزل 1523)
🔹پرده سوم –
در میانِ تعابیر دعای جوشن، این یکی چه دلنشین است: « یا مُرشِدَ منِ استرشَدَه» . ای کسی که رشد می دهی/معلمی می کنی/مُرشدی می کنی، برای کسی که از تو، استرشاد بخواد. مسیر رشد را نشانش می دهی.
در این شب قدر، آنچه که دارم چشمان و ذهنی ست که به حدتِ خود نمی بالد. ذهنی خسته. چشمانى متحير. به درگاهت می نشینم و زمزمه می کنم چون مولانای عزیزمان که ، نگذار، و مگذار که من کودن برآیم.
به چه چشمهایِ کودن، شود از نگار روشن
اگر آن غبار کویش سرِ توتیا ندارد؟
▪️« یا من هو بِمُن رَجاهُ کریم »
یکشنبه 3 جون 2018- سانتا کلارا ، گوشه ای از دره سلیکون ولی. دره ی هوش.
#امروز_با_مولوی
#شب_قدر_بامولانا
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️شب قدر و هوش!
🔹پرده اول-
یکی از تعابیری که با بسامد بالا در میان اشعار #مولوی استفاده می شود موضوع "هوش" و "بی بهره بودن از هوش" است. همان که ما آن را خنگى و مولوی #کودن بودن خطابش می کند. این دارا بودنِ «چشمان پر هوش» یا برعکس، «چشمان بی رمق»، در نگاه مولوی جایگاهی ویژه دارد. همان که عربی اش می شود «حدّتِ نگاه». حدت از حدید (آهن) به معنی تیزی. تیز بودنِ #نگاه.
اما آنچه که زیباست اینها نیست. آنچه که در اشعار مولانا زیباست «به هوش نَنازیدن» است.
مولانایی که عاشقِ هوش است و نگاه تیز، خیلی به صراحت و بارها این کلمه «کودن» را با افتخار استفاده می کند.
اینکه کودن بودن، یا داشتنِ «گوشِ گران» ، بهتر از "هوشِ دگران" است. بهتر از هوشِ آنها که به هوشِ خودشان می نازند.
آنگاه که احساس کودن بودن داری، زیباتر از آن جنابِ خودپسندی هستى که به حدتِ نگاهش، می نازد. ببینیم چه زیبا گفته این را ؛
چه زیبا «کُند و کودن» بودنِ خودش را شرح کرده :
✔️گویم سخن را بازگو، مردی، کرم، ز آغاز گو/
هین بیملولی شرح کن «من سخت کند و کودنم!» /
گوید که آن گوشِ گران «بهتر ز هوشِ دیگران» /
صد فضل دارد این بر آن! کان جا هوا این جا منم
(غزل 1384)
آن ذهن قدرتمند و حیرت آوری که توانسته هزاران هزار معنا و مفهوم و گفتار را در قابِ نظمِ شصت هزار بیت به کلام موزون بنشاند، در محاکات با معشوق از «کند و کودن» بودنِ خودش می گوید. صادقانه. مثل کودکی زلال. و جواب چه می شنود؟
«ایرادی ندارد، هر زمان که بالیدن به خود و هوشِ خود است بویِ «هوا» و نفس است، و اینجا که تو نشسته ای و مقام گرفته ای، «من» هستم. من! »
🔹پرده دوم-
مولوی می گوید: کند و کودن بودنِ من را "عشق" نگذاشت که استمرار یابد. به بیان خودش: اوستاد «نگذاشت که من کودن برآیم»
✔️منم طفلی، که عشقم، اوستاد است /
بِنَگذارد که من «کُودن برآیم»
(غزل 1523)
🔹پرده سوم –
در میانِ تعابیر دعای جوشن، این یکی چه دلنشین است: « یا مُرشِدَ منِ استرشَدَه».
ای کسی که رشد می دهی/معلمی می کنی/مُرشدی می کنی، برای آنکسی که از تو، استرشاد بخواهد. «مسیر رشد» را نشانش می دهی.
در این شب قدر، آنچه که دارم چشمان و ذهنی ست که به حدتِ خود نمی بالد. ذهنی خسته. چشمانى متحير. به آستانه درگاه حيرت و حیرانی، می نشینم و زمزمه می کنم چون مولانای عزیزمان که ، نگذار، و مگذار که من کودن برآیم.
بِه چه چشمهایِ کودن، شود از نگار روشن؟!/
اگر آن غبارِ کویش، سرِ توتیا ندارد!
▪️«یا من هو بِمُن رَجاهُ کریم»
*سانتا کلارا ، گوشه ای از دره سلیکون ولی. دره ی هوش.
#امروز_با_مولوی
#شب_قدر_بامولانا
#بازنشر
#جوشن غزل 1384
@solseghalam
🔹پرده اول-
یکی از تعابیری که با بسامد بالا در میان اشعار #مولوی استفاده می شود موضوع "هوش" و "بی بهره بودن از هوش" است. همان که ما آن را خنگى و مولوی #کودن بودن خطابش می کند. این دارا بودنِ «چشمان پر هوش» یا برعکس، «چشمان بی رمق»، در نگاه مولوی جایگاهی ویژه دارد. همان که عربی اش می شود «حدّتِ نگاه». حدت از حدید (آهن) به معنی تیزی. تیز بودنِ #نگاه.
اما آنچه که زیباست اینها نیست. آنچه که در اشعار مولانا زیباست «به هوش نَنازیدن» است.
مولانایی که عاشقِ هوش است و نگاه تیز، خیلی به صراحت و بارها این کلمه «کودن» را با افتخار استفاده می کند.
اینکه کودن بودن، یا داشتنِ «گوشِ گران» ، بهتر از "هوشِ دگران" است. بهتر از هوشِ آنها که به هوشِ خودشان می نازند.
آنگاه که احساس کودن بودن داری، زیباتر از آن جنابِ خودپسندی هستى که به حدتِ نگاهش، می نازد. ببینیم چه زیبا گفته این را ؛
چه زیبا «کُند و کودن» بودنِ خودش را شرح کرده :
✔️گویم سخن را بازگو، مردی، کرم، ز آغاز گو/
هین بیملولی شرح کن «من سخت کند و کودنم!» /
گوید که آن گوشِ گران «بهتر ز هوشِ دیگران» /
صد فضل دارد این بر آن! کان جا هوا این جا منم
(غزل 1384)
آن ذهن قدرتمند و حیرت آوری که توانسته هزاران هزار معنا و مفهوم و گفتار را در قابِ نظمِ شصت هزار بیت به کلام موزون بنشاند، در محاکات با معشوق از «کند و کودن» بودنِ خودش می گوید. صادقانه. مثل کودکی زلال. و جواب چه می شنود؟
«ایرادی ندارد، هر زمان که بالیدن به خود و هوشِ خود است بویِ «هوا» و نفس است، و اینجا که تو نشسته ای و مقام گرفته ای، «من» هستم. من! »
🔹پرده دوم-
مولوی می گوید: کند و کودن بودنِ من را "عشق" نگذاشت که استمرار یابد. به بیان خودش: اوستاد «نگذاشت که من کودن برآیم»
✔️منم طفلی، که عشقم، اوستاد است /
بِنَگذارد که من «کُودن برآیم»
(غزل 1523)
🔹پرده سوم –
در میانِ تعابیر دعای جوشن، این یکی چه دلنشین است: « یا مُرشِدَ منِ استرشَدَه».
ای کسی که رشد می دهی/معلمی می کنی/مُرشدی می کنی، برای آنکسی که از تو، استرشاد بخواهد. «مسیر رشد» را نشانش می دهی.
در این شب قدر، آنچه که دارم چشمان و ذهنی ست که به حدتِ خود نمی بالد. ذهنی خسته. چشمانى متحير. به آستانه درگاه حيرت و حیرانی، می نشینم و زمزمه می کنم چون مولانای عزیزمان که ، نگذار، و مگذار که من کودن برآیم.
بِه چه چشمهایِ کودن، شود از نگار روشن؟!/
اگر آن غبارِ کویش، سرِ توتیا ندارد!
▪️«یا من هو بِمُن رَجاهُ کریم»
*سانتا کلارا ، گوشه ای از دره سلیکون ولی. دره ی هوش.
#امروز_با_مولوی
#شب_قدر_بامولانا
#بازنشر
#جوشن غزل 1384
@solseghalam
ارزیابی شتابزده
✍️شب قدر و هوش! 🔹پرده اول- یکی از تعابیری که با بسامد بالا در میان اشعار #مولوی استفاده می شود موضوع "هوش" و "بی بهره بودن از هوش" است. همان که ما آن را خنگى و مولوی #کودن بودن خطابش می کند. این دارا بودنِ «چشمان پر هوش» یا برعکس، «چشمان بی رمق»، در نگاه…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرخنده باد لحظات نجوا؛
خجسته باد ايام سكوت و شيدايى؛
تبريك و تحنيت،
اين غزل هم به پايان آمد،
عيد فطر رسيد.
"بر بوى بهار تو، از غيب رسيد، آمد"
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
خجسته باد ايام سكوت و شيدايى؛
تبريك و تحنيت،
اين غزل هم به پايان آمد،
عيد فطر رسيد.
"بر بوى بهار تو، از غيب رسيد، آمد"
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
👍2
ارزیابی شتابزده
#ابراهیم_شریف_زاده خدایت رحمت کناد. آب و خاک خراسان امید که چون شما باز بپروراند #خزان #نوایی #دوتار *به نازی که لیلی به محمل نشیند @solseghalam
حال که باز صحبت از مولانا شد و بعد از آن ماجرای صبیه کوچک دونالد ترامپ، این بار ماجرای ساخت/عدم ساخت فیلم سینمایی باعث بیشتر شدنِ بسامد نام ارجمند مولوی گردیده، خوب است که دو قطعه زیبایی که با زخمه ساز و شُکوه صدا، ابیاتی از میان انبوه سروده های #مولوی را خوانده اند بشنویم. نزاعها همیشه هست و به تعبیر حافظ «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنِه» . بگذار این نزاعها بهانه ای شود تا دقایقی را همراه شویم با ابیات و واژه های رنگ رنگ. دقایقی در همراهی با زیبایی. دو قطعه عبارتند از:
۱- خون پاش و نغمه ریز:
این آلبوم شگفت با موسیقی خراسان، چنان بوی کویر می دهد و صدای زخمی و مستحکم ابراهیم شریف زاده در کنار دوتار غلامحسین سمندری، چنان حال و هوای درخشانی دارد که شاید بتوان گفت یکی از زیباترین تحریرها از غزل "سرو خرامان " مولاناست.
انگار از کناره اتاق به میانه کویر می بردت و به تماشای آسمان شب.
از لطفِ تو چون جان شدم!...
در ساندکلاد در این آدرس بشنویمش:
Listen to سرو خرامان - آلبوم خون پاش و نغمه ریز on SoundCloud
https://soundcloud.com/abed-tavancheh/sarve_kharaman
به تعبیر دوست گرامی سید ابوالحسن مختاباد، صدا گویی که از اعصار برمیآید. پخته و پرورده و زنگ دار و سوخته. تمامی خصوصیتهای یک صدای وحشی و بیمهار، اما فراوانتاثیر را در خود دارد. خش و ناخالصیای هم دار که زیباترش میکند.
*تیتر این کار، انتخاب آگاهانه ای است از تعبیر مرحوم اخوان ثالث برای صدای ساز غلامحسین سمندری: خون پاش و نغمه ریز!
- - - - -
2- آلبوم گریه بید:
صدای سه تار و حنجره گرم محمدرضا لطفی در همراهی با دف محمد قوی حلم حاصلش شده یک بداهه نوازی که همچون تاج محل، تا همیشه زیباست.
در میانِ این قطارم روز و شب
... زآن خمیر اندر خُمارم روز و شب ...
بخش زیبایی از این آلبوم در ساندکلاد
Listen to گریه بید بداهه نوازی on SoundCloud
https://soundcloud.com/mehdi-farrokhrooz/zsd94gart72n
فرصت اگر شد کل این آلبوم🔻 را باید شنید و دید به چه آرامش و سلیقه ای محمدرضا لطفی تحریر را شروع می کند تا آنجا که می رسد به آواز زیبای «پیر عشق» (دقیقه 19 و 10 ثانیه). در سه گاه و بیات اصفهان دو قطعه اجرا شده که هر دو زیباست:
Listen to گریه بید بداهه نوازی on SoundCloud
https://soundcloud.com/mehdi-farrokhrooz/zsd94gart72n
*در میان کارنامه ای با ترکیبی از کارهای خوب و کج سلیقگی، یکی از کج سلیقگیهای محسن نامجو انتخاب عنوان "یا پوست نارنگی مدد" برای یکی از آلبومهایش بود که گویی قصد تمسخر همین قطعه اول در گریه بید را دارد. البته وقتی که گزارشگر بی بی سی علت انتخاب آن نام را پرسید نامجو طفره رفت و بهانه آورد ولی به هر حال این حال و هوا، چنان نیست که برای هرکسی مطبوع باشد! نزاعها همیشه هست، اما زیباییِ همراهی با کلام آنقدر هست که دل و جان را شستشو دهد و دقایقی ما را از این مزرعه خاک فاصله دهد.
تا باد چنین بادا.
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
۱- خون پاش و نغمه ریز:
این آلبوم شگفت با موسیقی خراسان، چنان بوی کویر می دهد و صدای زخمی و مستحکم ابراهیم شریف زاده در کنار دوتار غلامحسین سمندری، چنان حال و هوای درخشانی دارد که شاید بتوان گفت یکی از زیباترین تحریرها از غزل "سرو خرامان " مولاناست.
انگار از کناره اتاق به میانه کویر می بردت و به تماشای آسمان شب.
از لطفِ تو چون جان شدم!...
در ساندکلاد در این آدرس بشنویمش:
Listen to سرو خرامان - آلبوم خون پاش و نغمه ریز on SoundCloud
https://soundcloud.com/abed-tavancheh/sarve_kharaman
به تعبیر دوست گرامی سید ابوالحسن مختاباد، صدا گویی که از اعصار برمیآید. پخته و پرورده و زنگ دار و سوخته. تمامی خصوصیتهای یک صدای وحشی و بیمهار، اما فراوانتاثیر را در خود دارد. خش و ناخالصیای هم دار که زیباترش میکند.
*تیتر این کار، انتخاب آگاهانه ای است از تعبیر مرحوم اخوان ثالث برای صدای ساز غلامحسین سمندری: خون پاش و نغمه ریز!
- - - - -
2- آلبوم گریه بید:
صدای سه تار و حنجره گرم محمدرضا لطفی در همراهی با دف محمد قوی حلم حاصلش شده یک بداهه نوازی که همچون تاج محل، تا همیشه زیباست.
در میانِ این قطارم روز و شب
... زآن خمیر اندر خُمارم روز و شب ...
بخش زیبایی از این آلبوم در ساندکلاد
Listen to گریه بید بداهه نوازی on SoundCloud
https://soundcloud.com/mehdi-farrokhrooz/zsd94gart72n
فرصت اگر شد کل این آلبوم🔻 را باید شنید و دید به چه آرامش و سلیقه ای محمدرضا لطفی تحریر را شروع می کند تا آنجا که می رسد به آواز زیبای «پیر عشق» (دقیقه 19 و 10 ثانیه). در سه گاه و بیات اصفهان دو قطعه اجرا شده که هر دو زیباست:
Listen to گریه بید بداهه نوازی on SoundCloud
https://soundcloud.com/mehdi-farrokhrooz/zsd94gart72n
*در میان کارنامه ای با ترکیبی از کارهای خوب و کج سلیقگی، یکی از کج سلیقگیهای محسن نامجو انتخاب عنوان "یا پوست نارنگی مدد" برای یکی از آلبومهایش بود که گویی قصد تمسخر همین قطعه اول در گریه بید را دارد. البته وقتی که گزارشگر بی بی سی علت انتخاب آن نام را پرسید نامجو طفره رفت و بهانه آورد ولی به هر حال این حال و هوا، چنان نیست که برای هرکسی مطبوع باشد! نزاعها همیشه هست، اما زیباییِ همراهی با کلام آنقدر هست که دل و جان را شستشو دهد و دقایقی ما را از این مزرعه خاک فاصله دهد.
تا باد چنین بادا.
#امروز_با_مولوی
@solseghalam
SoundCloud
آلبوم خون پاش و نغمه ریز
👏1