Forwarded from پویش فکری توسعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 کلیپ مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» نوشته دکتر محسن رنانی که در بعدازظهر روز سهشنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۹۹ برگزار شد.
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/825
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/825
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
انسداد تعاملی در نظام سیاسی
پویش فکری توسعه
▫️انسداد تعاملی در نظام سیاسی
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
Forwarded from پویش فکری توسعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 فیلم سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/829
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/829
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی از کتاب اقتصاد سیاسی…
پویش فکری توسعه
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
📹 فیلم سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/828
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
📹 فیلم سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/828
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
✍️ ترامپ رفت ولی آمریکا دو تکه باقی خواهد ماند
🔹دیروز جماعتِ برنده آمدند و واردِ کاخ سفید شدند و دونالد ترامپ (در حالی که سعی می کرد همچنان اقتدار و تسلط خود را بر امور نشان دهد) از کاخ سفید خارج شد.
🔹 از دیدگاه برخی از طرفداران ترامپ (همان ها که هشت سال ریاست جمهوری اوباما برایشان حکمِ استخوان در گلو را داشت) «رئیسِ جمهورِ واقعی» بایدن نیست بلکه رئیس جمهورِ واقعی آن خانم کاملا هریس است.
همان جماعتِ خشمگینی که گمان می کنند حال و روز ایالات متحده طوری شده که امروز (این سالها) «خارجیها» (مهاجران) شغلهای خوب و درآمدهای بالا را تصاحب می کنند و فرزندانِ آنها «بیکار» یا مشغولِ به کارهای «کم درآمد» می شوند، برایشان دیدنِ «یک نسخۀ دیگر از باراک اوباما» حکایتِ همان استخوان در گلو را دارد ولی این بار تلخ تر! چرا که اینبار، فردی همچون ترامپ را (که به میهن پرستی می اندیشید) در میانۀ کارش، از کاخِ سفید بیرون رانده اند.
🔹 این «رانده شدن»، امرِ سهل و قابل پذیرشی برای آن جماعتِ سفیدپوستِ خشمگین نیست. واقعیتِ امروزِ آمریکا چنان است که وقتی در شرکتهای تراز اول نیویورک به جلسه می روی، اگر که بر صندلیهای پیرامونِ میز جلسه، کسی آمریکایی (سفیدپوست) نشسته باشد، «اقلیت» محسوب می شود! در سلیکن ولی و در شرکتهای تراز اول تکنولوژی با آن حقوقهای نجومی (و فراتر از نجومی)، چقدر سهم و نصیب از شغلها به فرزندانِ آمریکایی هایی رسیده که خود را صاحبِ کشور می دانند؟ عمدتا مهندسین هندی، کره ای، چینی، ایرانی و ترکیه ای.
✔️ بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، چنین می فهمند که خالص دریافتی حقوقِ یک معلم مدرسه به سختی به دو/سه هزار دلار در ماه می رسد (چیزی که برای امرار معاش سخت و دشوار است) ولی یک جوان هندی در بیست و شش سالگی وارد ایالات متحده می شود و چهار-پنج سال بعد، در یک شرکت تِک، با بیست هزار دلار حقوق در ماه استخدام می شود.
✔️ فرزندان و خویشاوندانِ خود را می بینند که (کارمند بانک، شهرداری یا اداره آتش نشانی هستند و) گرفتار اقساطِ بانک برای یک خانه معمولی هستند، ولی همزمان «دارا خسروشاهیِ» ایرانی را می بینند که در نُه سالگی به آمریکا آمده و امروز سالیانه نَود میلیون دلار(!) حقوق می گیرد.
✔️ وب سایتِ کدام دپارتمان معتبر در دانشگاههای آمریکایی را باز کنی که در میان عکسِ چهرۀ پروفسورها، بیش از دو-سومش خارجی نباشد؟!
✔️کدام بازنشستۀ ارتشِ آمریکا را پیدا می کنی که در مخارج جاریِ خود و نَوه هایش درمانده نباشد و همزمان برایش صعب نباشد که ببیند آن جوانِ مصری و ترکیه ای، ده سال پیش به این کشور آمده و امروز در خانه ای فراخ و وسیع(!) از زندگی لذت می برد بدون دغدغه مالی!
ای حریفانِ بتِ موزون خود/
من قدحها میخورم پر خونِ خود (!)
🔹بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، معتقدند که از «فرصتهای شغلی» در نیویورک، فلوریدا و کالیفرنیا چیزی بهره، سهم و نصیب فرزندانشان نیست ولی امثالِ «کاملا هریس ها»* در این مملکت به هر جایی می رسند، و جای آن است که خون موج زند در دلِ لعل، زین تغابن که «خزف» می شکند بازارش!
بله خَزَف! همان تعبیری که حافظ شیراز استفاده کرده به معنی سفال، حسّ و باوری است که بخش زیادی از آن هفتاد و چهار میلیون نفر به آن فرزندِ سیاهِ «کِنیا زاده» (باراک اوباما) دارند و خشمی است که به دختر هندی- جامائیکایی (کاملا هریس) دارند. آن غُصه ای که حافظ داشته که یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود، نوعِ نگاهِ بخشی از آن جماعت است به این جماعتی که امروز واردِ کاخِ سفید شد!
ولی امروز چنین نبود که «رقیب» معتبر شود، بلکه امروز رقیب، توانست ترامپ را که «نمادِ توجه به درون آمریکا بود» از کاخِ سفید بیرون کند (شکست دهد) و امروز، برای آن هفتاد و چهار میلیون نفر، روز خوبی نبود.
🔹پیشتر توضیح داده بودم که حدود 130میلیون نفر در آمریکا، به شکل Paycheck to Paycheck زندگی می کنند. یعنی اگر حقوقِ سرِ ماه نرسد، واقعا برای خرید نان و گوشت و... مشکل خواهند داشت (مشکلِ واقعی). برای بخشی از آنها، ترامپ کسی بود که داشت برایشان (و برای احقاق حقوق و کرامتشان) «می جنگید».
برایِ آن جماعت، «جو بایدن» رئیسِ جمهورِ واقعی نیست بلکه بایدن، معاونِ اوباماست که یک اوبامایِ دیگر را به عنوانِ معاونِ خود برگزیده!
✳️ ترامپ دیروز رفت در حالی که گسلِ زلزله ای که یکبار در سال 2016 جنبیده بود، و یکبار هم در 2020 ، معلوم نیست که کِی و چه روزی و به چند ریشتر بلرزد؟!
🖊محمدرضا اسلامی
*خبرآنلاین امروز (۲ بهمن ۱۳۹۹)
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
📌 پی نوشت: ویدئو (+)، قطعه ای است که جواد خواجوی (مشهدی) دیروز ساخته. این آقا در کار طنزش به اندازه نصف تراور نوآح (برنامه دیلی شو) فالور دارد. جملات و چیزهایی که در این چند ثانیه گفته انصافا مکنونِ قلبی دیروز است!
🔹دیروز جماعتِ برنده آمدند و واردِ کاخ سفید شدند و دونالد ترامپ (در حالی که سعی می کرد همچنان اقتدار و تسلط خود را بر امور نشان دهد) از کاخ سفید خارج شد.
🔹 از دیدگاه برخی از طرفداران ترامپ (همان ها که هشت سال ریاست جمهوری اوباما برایشان حکمِ استخوان در گلو را داشت) «رئیسِ جمهورِ واقعی» بایدن نیست بلکه رئیس جمهورِ واقعی آن خانم کاملا هریس است.
همان جماعتِ خشمگینی که گمان می کنند حال و روز ایالات متحده طوری شده که امروز (این سالها) «خارجیها» (مهاجران) شغلهای خوب و درآمدهای بالا را تصاحب می کنند و فرزندانِ آنها «بیکار» یا مشغولِ به کارهای «کم درآمد» می شوند، برایشان دیدنِ «یک نسخۀ دیگر از باراک اوباما» حکایتِ همان استخوان در گلو را دارد ولی این بار تلخ تر! چرا که اینبار، فردی همچون ترامپ را (که به میهن پرستی می اندیشید) در میانۀ کارش، از کاخِ سفید بیرون رانده اند.
🔹 این «رانده شدن»، امرِ سهل و قابل پذیرشی برای آن جماعتِ سفیدپوستِ خشمگین نیست. واقعیتِ امروزِ آمریکا چنان است که وقتی در شرکتهای تراز اول نیویورک به جلسه می روی، اگر که بر صندلیهای پیرامونِ میز جلسه، کسی آمریکایی (سفیدپوست) نشسته باشد، «اقلیت» محسوب می شود! در سلیکن ولی و در شرکتهای تراز اول تکنولوژی با آن حقوقهای نجومی (و فراتر از نجومی)، چقدر سهم و نصیب از شغلها به فرزندانِ آمریکایی هایی رسیده که خود را صاحبِ کشور می دانند؟ عمدتا مهندسین هندی، کره ای، چینی، ایرانی و ترکیه ای.
✔️ بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، چنین می فهمند که خالص دریافتی حقوقِ یک معلم مدرسه به سختی به دو/سه هزار دلار در ماه می رسد (چیزی که برای امرار معاش سخت و دشوار است) ولی یک جوان هندی در بیست و شش سالگی وارد ایالات متحده می شود و چهار-پنج سال بعد، در یک شرکت تِک، با بیست هزار دلار حقوق در ماه استخدام می شود.
✔️ فرزندان و خویشاوندانِ خود را می بینند که (کارمند بانک، شهرداری یا اداره آتش نشانی هستند و) گرفتار اقساطِ بانک برای یک خانه معمولی هستند، ولی همزمان «دارا خسروشاهیِ» ایرانی را می بینند که در نُه سالگی به آمریکا آمده و امروز سالیانه نَود میلیون دلار(!) حقوق می گیرد.
✔️ وب سایتِ کدام دپارتمان معتبر در دانشگاههای آمریکایی را باز کنی که در میان عکسِ چهرۀ پروفسورها، بیش از دو-سومش خارجی نباشد؟!
✔️کدام بازنشستۀ ارتشِ آمریکا را پیدا می کنی که در مخارج جاریِ خود و نَوه هایش درمانده نباشد و همزمان برایش صعب نباشد که ببیند آن جوانِ مصری و ترکیه ای، ده سال پیش به این کشور آمده و امروز در خانه ای فراخ و وسیع(!) از زندگی لذت می برد بدون دغدغه مالی!
ای حریفانِ بتِ موزون خود/
من قدحها میخورم پر خونِ خود (!)
🔹بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، معتقدند که از «فرصتهای شغلی» در نیویورک، فلوریدا و کالیفرنیا چیزی بهره، سهم و نصیب فرزندانشان نیست ولی امثالِ «کاملا هریس ها»* در این مملکت به هر جایی می رسند، و جای آن است که خون موج زند در دلِ لعل، زین تغابن که «خزف» می شکند بازارش!
بله خَزَف! همان تعبیری که حافظ شیراز استفاده کرده به معنی سفال، حسّ و باوری است که بخش زیادی از آن هفتاد و چهار میلیون نفر به آن فرزندِ سیاهِ «کِنیا زاده» (باراک اوباما) دارند و خشمی است که به دختر هندی- جامائیکایی (کاملا هریس) دارند. آن غُصه ای که حافظ داشته که یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود، نوعِ نگاهِ بخشی از آن جماعت است به این جماعتی که امروز واردِ کاخِ سفید شد!
ولی امروز چنین نبود که «رقیب» معتبر شود، بلکه امروز رقیب، توانست ترامپ را که «نمادِ توجه به درون آمریکا بود» از کاخِ سفید بیرون کند (شکست دهد) و امروز، برای آن هفتاد و چهار میلیون نفر، روز خوبی نبود.
🔹پیشتر توضیح داده بودم که حدود 130میلیون نفر در آمریکا، به شکل Paycheck to Paycheck زندگی می کنند. یعنی اگر حقوقِ سرِ ماه نرسد، واقعا برای خرید نان و گوشت و... مشکل خواهند داشت (مشکلِ واقعی). برای بخشی از آنها، ترامپ کسی بود که داشت برایشان (و برای احقاق حقوق و کرامتشان) «می جنگید».
برایِ آن جماعت، «جو بایدن» رئیسِ جمهورِ واقعی نیست بلکه بایدن، معاونِ اوباماست که یک اوبامایِ دیگر را به عنوانِ معاونِ خود برگزیده!
✳️ ترامپ دیروز رفت در حالی که گسلِ زلزله ای که یکبار در سال 2016 جنبیده بود، و یکبار هم در 2020 ، معلوم نیست که کِی و چه روزی و به چند ریشتر بلرزد؟!
🖊محمدرضا اسلامی
*خبرآنلاین امروز (۲ بهمن ۱۳۹۹)
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
📌 پی نوشت: ویدئو (+)، قطعه ای است که جواد خواجوی (مشهدی) دیروز ساخته. این آقا در کار طنزش به اندازه نصف تراور نوآح (برنامه دیلی شو) فالور دارد. جملات و چیزهایی که در این چند ثانیه گفته انصافا مکنونِ قلبی دیروز است!
👎1
✍️درباره شیر خر، سندروم ذهنِ ساده، مهدی نصیری و ابراهیم اصغرزاده
🔷ماجرای سیلی #عنابستانی به #سرباز وظیفه و فراگیرشدن آن در شبکه های اجتماعی، باعث شد تا جنجال هفتۀ قبل از آن، در خصوص "منقلی" خطاب کردنِ رئیس جمهور و بحثی که در رسانه ملی درباره "شیر خر خوردنِ مسئولین" بپا شده بود، قدری فراموش شود. البته این ویژگیِ فضایِ #رسانه ای کشور است که هر چند روز یکبار، اذهان عمومی بررویِ یک بحث (یا یک حرف/رفتار) متمرکز می شود و سپس جنجالی دیگر و ماجرایی جدید.
🔷 در آن گفتگوی تلویزیونی، میهمان برنامه زاویه (با چهره ای خسته و عصبانی) و با صدایی که هیجان در آن حس می شد، با تُندترین واژگان، رئیس دولتی را خطاب قرار داد که چند ماه بیشتر از عمرش باقی نمانده. سوالی که مطرح می شد اینکه:
✔️«آیا آن میزان از خشم در کلام» آن هم برای دولتی که در حال رفتن است ضروری است؟
✔️آیا "منقلی" خطاب کردنِ یک «فردِ غائب»، (ولو اینکه موردِ نقدِ ما باشد) امری اخلاقی است؟
✔️آیا واقعا «نیاز» به استفاده از تعبیری همچون «شیر خر خوردن» در چنین بحثی بود؟
🔷بخشی از فضای سیاسی در کشور ایران مبتنی بر یک اختلال ذهنی است که شاید بتوان آن را «سندروم ذهنِ ساده» خطاب کرد.
ویژگیِ ذهنهای ساده این است که در هر زمانی گمان می کنند که اکنون «مقطعِ حساس کنونی» است و ما در «نقطۀ عطف تاریخ» هستیم و آن کار که ما به آن مشغولیم (یا آن دغدغه که «ما» داریم)، مهمترین کارِ کارگاهِ آفرینش است. در این «مقطعِ حساس کنونی» اگر که کسی به گونه ای عمل کند که خلافِ درکِ ذهن ما از امور است، مجوز داریم که آن فرد را هرگونه که خواستیم خطاب کنیم. ولو به منقلی یا شیرخر خورده.
🔷 ذهنِ ساده، درکِ بسیطی از امور دنیا دارد. معمولا دنیایِ ذهنِ ساده به چند نفرِ محدود در پیرامونش مُنتهی می شود و شعاع جغرافیایش، چند کیلومتر بیشتر نیست.
🔷همه می دانند که «حسن روحانی» شخصیتی چندان #محبوب نیست که کسی/کسانی برای منقلی خطاب کردنش، گریبان چاک کنند ولی، این نحوۀ از بیان در مورد سایر انسانها/کشورها، سالهاست که در سپهر سیاسی ایران، برقرار و بردوام است.
#حسن_روحانی به هیچ یک از حرفها و وعده های زمان انتخاباتش نپرداخت، و چه موافقان و چه مخالفانش هیچ کس دل خوشی از او ندارد ولی سوال اینجاست که تا کی، و «تا چه زمانی» در فضایِ کشورِ ما، این ادبیاتِ مبتنی بر هیجان، ادامه خواهد داشت؟
🔷 خوشبختانه باید گفت که رویکردِ ذهنِ ساده به سیاست (و امور دنیا) در کشور ما رو به تعدیل بوده/هست، و به رغم انبوهِ رویدادهای ناامید کننده، اما در این بحث، بارقه هایی از امید هست. می توان در این بحث به دو پدیدۀ #مهدی_نصیری و #ابراهیم_اصغرزاده پرداخت.
این هر دو نام، کسانی بودند که در طول سالهای عمر سیاسی خود، در منتهی الیهِ جناح سیاسیِ خود ایستاده بودند. اقصَی المدینه!
✔️اولی، مهدی نصیری اصولگرا بود که زمانی چنان شمشیر عتاب را بر گردنِ مخالفان (مثلا کرباسچی) فرود می آورد که کسانی مانند #حسین_شریعتمداری (مدیرمسئولی فعلی روزنامه کیهان) به او می گفتند: آقاجان قدری یواش تر!
(و تو تصور کن که شتابِ انتقادت به دیگران چنان باشد که کسی مانند #شریعتمداری تو را توصیه به صبر و "خویشتنداری" کند!)
✔️دومی هم ابراهیم اصغرزاده بود که در طیف اطلاح طلبان، هنوز چند ماه از انتخاب سید محمد خاتمی نگذشته بود که می گفت «ما آماده عبور از خاتمی هستیم(!)».
یکی در منتهی الیهِ راست و دیگری در منتهی الیهِ چپ.
حاصل (میوه) آن رفتارهای مهدی نصیری «نشریه صبح» بود و حاصل (میوه) آن رفتارهای #هیجانی اصغرزاده «منحل شدنِ شورایِ شهر اول»بر سرِ (ماجرایِ ملک مدنی و) انتخابِ شهردار بود!
🔷«هیجان» در رفتارهای این دو، البته به این موارد محدود نبود. امثال اصغرزاده، قبلا کارهای هیجانی دیگری هم مرتکب شده بودند که نمونه اش بالارفتن از دیوار سفارت یک کشور دیگر بود. اما امروزِ ایران (اواخر 1399 شمسی) ما تصویر دیگری از مهدی نصیری و پرداختِ دیگری از ابراهیم اصغرزاده را شاهدیم:
✅- مهدی نصیری سالها «سکوت» پیشه کرد و در این سکوت تلاش کرد تا قدری «بخواند» و «دنیایِ ذهنش» را با «پیچیدگی» ها آشنا سازد. حال این روزها، بازگشته و نامِ روزگار را «عصرِ حیرت» نامیده و در وادیِ حیرت، می کوشد که «کمی» با احتیاط حرف بزند!
✅- ابراهیم اصغرزادۀ هیجانی هم سالهاست که توانسته کمی روزه سکوت تمرین کند و بفهمد که حاصل آن ذهنِ ساده اش در #اشغال_سفارت، فقط به «روزگار جوانی» محدود نماند و حاصل دوران میانسالی اش هم شد منحل شدنِ شورای اول و انتخاب #مهندس_چمران به شورایِ دوم و شهردار شدنِ احمدی نژاد!
آری، اصغرزاده هم آموخت که از ذهن ساده و هیجان «قدری»! فاصله بگیرد و «کمی سکوت» را تمرین کند.
🔷اما ظاهرا هنوز باید سالیانی دیگر بر کارگاه آب و گِل ایران بگذرد...
خبرآنلاین ۱۱بهمن۱۳۹۹
🖊محمدرضا سلامی
@solseghalam
▪️
🔷ماجرای سیلی #عنابستانی به #سرباز وظیفه و فراگیرشدن آن در شبکه های اجتماعی، باعث شد تا جنجال هفتۀ قبل از آن، در خصوص "منقلی" خطاب کردنِ رئیس جمهور و بحثی که در رسانه ملی درباره "شیر خر خوردنِ مسئولین" بپا شده بود، قدری فراموش شود. البته این ویژگیِ فضایِ #رسانه ای کشور است که هر چند روز یکبار، اذهان عمومی بررویِ یک بحث (یا یک حرف/رفتار) متمرکز می شود و سپس جنجالی دیگر و ماجرایی جدید.
🔷 در آن گفتگوی تلویزیونی، میهمان برنامه زاویه (با چهره ای خسته و عصبانی) و با صدایی که هیجان در آن حس می شد، با تُندترین واژگان، رئیس دولتی را خطاب قرار داد که چند ماه بیشتر از عمرش باقی نمانده. سوالی که مطرح می شد اینکه:
✔️«آیا آن میزان از خشم در کلام» آن هم برای دولتی که در حال رفتن است ضروری است؟
✔️آیا "منقلی" خطاب کردنِ یک «فردِ غائب»، (ولو اینکه موردِ نقدِ ما باشد) امری اخلاقی است؟
✔️آیا واقعا «نیاز» به استفاده از تعبیری همچون «شیر خر خوردن» در چنین بحثی بود؟
🔷بخشی از فضای سیاسی در کشور ایران مبتنی بر یک اختلال ذهنی است که شاید بتوان آن را «سندروم ذهنِ ساده» خطاب کرد.
ویژگیِ ذهنهای ساده این است که در هر زمانی گمان می کنند که اکنون «مقطعِ حساس کنونی» است و ما در «نقطۀ عطف تاریخ» هستیم و آن کار که ما به آن مشغولیم (یا آن دغدغه که «ما» داریم)، مهمترین کارِ کارگاهِ آفرینش است. در این «مقطعِ حساس کنونی» اگر که کسی به گونه ای عمل کند که خلافِ درکِ ذهن ما از امور است، مجوز داریم که آن فرد را هرگونه که خواستیم خطاب کنیم. ولو به منقلی یا شیرخر خورده.
🔷 ذهنِ ساده، درکِ بسیطی از امور دنیا دارد. معمولا دنیایِ ذهنِ ساده به چند نفرِ محدود در پیرامونش مُنتهی می شود و شعاع جغرافیایش، چند کیلومتر بیشتر نیست.
🔷همه می دانند که «حسن روحانی» شخصیتی چندان #محبوب نیست که کسی/کسانی برای منقلی خطاب کردنش، گریبان چاک کنند ولی، این نحوۀ از بیان در مورد سایر انسانها/کشورها، سالهاست که در سپهر سیاسی ایران، برقرار و بردوام است.
#حسن_روحانی به هیچ یک از حرفها و وعده های زمان انتخاباتش نپرداخت، و چه موافقان و چه مخالفانش هیچ کس دل خوشی از او ندارد ولی سوال اینجاست که تا کی، و «تا چه زمانی» در فضایِ کشورِ ما، این ادبیاتِ مبتنی بر هیجان، ادامه خواهد داشت؟
🔷 خوشبختانه باید گفت که رویکردِ ذهنِ ساده به سیاست (و امور دنیا) در کشور ما رو به تعدیل بوده/هست، و به رغم انبوهِ رویدادهای ناامید کننده، اما در این بحث، بارقه هایی از امید هست. می توان در این بحث به دو پدیدۀ #مهدی_نصیری و #ابراهیم_اصغرزاده پرداخت.
این هر دو نام، کسانی بودند که در طول سالهای عمر سیاسی خود، در منتهی الیهِ جناح سیاسیِ خود ایستاده بودند. اقصَی المدینه!
✔️اولی، مهدی نصیری اصولگرا بود که زمانی چنان شمشیر عتاب را بر گردنِ مخالفان (مثلا کرباسچی) فرود می آورد که کسانی مانند #حسین_شریعتمداری (مدیرمسئولی فعلی روزنامه کیهان) به او می گفتند: آقاجان قدری یواش تر!
(و تو تصور کن که شتابِ انتقادت به دیگران چنان باشد که کسی مانند #شریعتمداری تو را توصیه به صبر و "خویشتنداری" کند!)
✔️دومی هم ابراهیم اصغرزاده بود که در طیف اطلاح طلبان، هنوز چند ماه از انتخاب سید محمد خاتمی نگذشته بود که می گفت «ما آماده عبور از خاتمی هستیم(!)».
یکی در منتهی الیهِ راست و دیگری در منتهی الیهِ چپ.
حاصل (میوه) آن رفتارهای مهدی نصیری «نشریه صبح» بود و حاصل (میوه) آن رفتارهای #هیجانی اصغرزاده «منحل شدنِ شورایِ شهر اول»بر سرِ (ماجرایِ ملک مدنی و) انتخابِ شهردار بود!
🔷«هیجان» در رفتارهای این دو، البته به این موارد محدود نبود. امثال اصغرزاده، قبلا کارهای هیجانی دیگری هم مرتکب شده بودند که نمونه اش بالارفتن از دیوار سفارت یک کشور دیگر بود. اما امروزِ ایران (اواخر 1399 شمسی) ما تصویر دیگری از مهدی نصیری و پرداختِ دیگری از ابراهیم اصغرزاده را شاهدیم:
✅- مهدی نصیری سالها «سکوت» پیشه کرد و در این سکوت تلاش کرد تا قدری «بخواند» و «دنیایِ ذهنش» را با «پیچیدگی» ها آشنا سازد. حال این روزها، بازگشته و نامِ روزگار را «عصرِ حیرت» نامیده و در وادیِ حیرت، می کوشد که «کمی» با احتیاط حرف بزند!
✅- ابراهیم اصغرزادۀ هیجانی هم سالهاست که توانسته کمی روزه سکوت تمرین کند و بفهمد که حاصل آن ذهنِ ساده اش در #اشغال_سفارت، فقط به «روزگار جوانی» محدود نماند و حاصل دوران میانسالی اش هم شد منحل شدنِ شورای اول و انتخاب #مهندس_چمران به شورایِ دوم و شهردار شدنِ احمدی نژاد!
آری، اصغرزاده هم آموخت که از ذهن ساده و هیجان «قدری»! فاصله بگیرد و «کمی سکوت» را تمرین کند.
🔷اما ظاهرا هنوز باید سالیانی دیگر بر کارگاه آب و گِل ایران بگذرد...
خبرآنلاین ۱۱بهمن۱۳۹۹
🖊محمدرضا سلامی
@solseghalam
▪️
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️بهروز افخمی مقصر نیست!
حرفهای افخمی جنجالی تازه به پا کرده است. و البته او امروز احتمالا بسیار خوشحال است.
او خوشحال است که دیده شده و ما هم خوشحالیم!
این اتفاق مبارکی است که شبکه های اجتماعی باعث می شوند که این سطح از #درک افراد به سرعت دیده شود. مردم دنیا، گروه گروه در حال #مرگ هستند و طرف لم می دهد روی مبل و اینگونه صحبت می کند!
افخمی مقصر نیست. افخمی #ذهن_ساده ای دارد که میزان درکش از دنیایِ پیرامون در همین سطح است. دیروز علی انصاریان به کام مرگ رفت. چند روز قبل تر میناوند روی در نقاب خاک کشید. حال، این آقا با #ذهن_ساده اینگونه «راحت» کلمه را به دهانش می کِشاند.
او و امثال او، نمونه های خوبی هستند که به ما بیاموزند که در دنیای امروز می توان در یک رشته/حوزه/دانش، صاحبِ تخصص/تجربه یا تحصیلات بود ولی نگاهِ کلی به زندگی و #جهان_پیرامون، تا این حد بدَوی و بیابانی باشد.
ساختار ذهنی، که مرگ اینهمه انسان را، توطئه آمریکا و انگلیس می داند.
افخمی مقصر نیست. گنجایش و ظرفیت ذهن او همین حد است. مقصر آنهایی هستند که امثال او را به صدر مصطبه می نشانند.
#تحمیل_ماسک_به_مردم
#سندروم_ذهن_ساده
@solseghalam
حرفهای افخمی جنجالی تازه به پا کرده است. و البته او امروز احتمالا بسیار خوشحال است.
او خوشحال است که دیده شده و ما هم خوشحالیم!
این اتفاق مبارکی است که شبکه های اجتماعی باعث می شوند که این سطح از #درک افراد به سرعت دیده شود. مردم دنیا، گروه گروه در حال #مرگ هستند و طرف لم می دهد روی مبل و اینگونه صحبت می کند!
افخمی مقصر نیست. افخمی #ذهن_ساده ای دارد که میزان درکش از دنیایِ پیرامون در همین سطح است. دیروز علی انصاریان به کام مرگ رفت. چند روز قبل تر میناوند روی در نقاب خاک کشید. حال، این آقا با #ذهن_ساده اینگونه «راحت» کلمه را به دهانش می کِشاند.
او و امثال او، نمونه های خوبی هستند که به ما بیاموزند که در دنیای امروز می توان در یک رشته/حوزه/دانش، صاحبِ تخصص/تجربه یا تحصیلات بود ولی نگاهِ کلی به زندگی و #جهان_پیرامون، تا این حد بدَوی و بیابانی باشد.
ساختار ذهنی، که مرگ اینهمه انسان را، توطئه آمریکا و انگلیس می داند.
افخمی مقصر نیست. گنجایش و ظرفیت ذهن او همین حد است. مقصر آنهایی هستند که امثال او را به صدر مصطبه می نشانند.
#تحمیل_ماسک_به_مردم
#سندروم_ذهن_ساده
@solseghalam
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️بازهم فوکوشیما لرزید، و دوباره دلها لرزید
🔹شنبه (۲۵بهمن) زلزله ای شدید به بزرگای 7.3 در استان فوکوشیما رخ داد. سازه ها و مستحدثاتِ ژاپنی چنان مستحکم و قوی ساخته شده اند که زلزله، هیچ کشته ای در پی نداشت (تنها 48 زخمی گزارش شده)؛ همه چیز به لحاظ سازه ای، در شرایط ایمن (و کنترل شده) است الّا آن نگرانی ای که دربارۀ پرونده زخمِ بازِ نیروگاه هسته ای وجود دارد. بلافاصله پس از زلزله #نخست_وزیر ژاپن در پیامی به مردم گفت که در هیچ یک از نیروگاههای هسته ایِ این منطقه، مشکل غیر عادی رخ نداده است. (لینک)
این حکایتِ ساختنِ نیروگاه هسته ای بر روی «زمینِ لرزان» است. بلافاصله باید شخصِ نخست وزیر سخن بگوید و اطمینان بدهد، شاید که دلها آرام گیرد.
Japan's Prime Minister Yoshihide Suga reassured the public that "no abnormalities" have been reported at any of the nuclear plants in the region after Saturday's quake.
▪️▪️▪️
*پی نوشت: گفته شده این زلزله «پس لرزه» مربوط به زلزله ای است که ۱۰ سال پیش باعثِ سونامی بزرگ در منطقه توهوکو شده بود. (بعضی از «پس لرزه ها» ممکن است «سالها» بعد از زلزله اصلی رخ دهند)
t.iss.one/solseghalam
🔹شنبه (۲۵بهمن) زلزله ای شدید به بزرگای 7.3 در استان فوکوشیما رخ داد. سازه ها و مستحدثاتِ ژاپنی چنان مستحکم و قوی ساخته شده اند که زلزله، هیچ کشته ای در پی نداشت (تنها 48 زخمی گزارش شده)؛ همه چیز به لحاظ سازه ای، در شرایط ایمن (و کنترل شده) است الّا آن نگرانی ای که دربارۀ پرونده زخمِ بازِ نیروگاه هسته ای وجود دارد. بلافاصله پس از زلزله #نخست_وزیر ژاپن در پیامی به مردم گفت که در هیچ یک از نیروگاههای هسته ایِ این منطقه، مشکل غیر عادی رخ نداده است. (لینک)
این حکایتِ ساختنِ نیروگاه هسته ای بر روی «زمینِ لرزان» است. بلافاصله باید شخصِ نخست وزیر سخن بگوید و اطمینان بدهد، شاید که دلها آرام گیرد.
Japan's Prime Minister Yoshihide Suga reassured the public that "no abnormalities" have been reported at any of the nuclear plants in the region after Saturday's quake.
▪️▪️▪️
*پی نوشت: گفته شده این زلزله «پس لرزه» مربوط به زلزله ای است که ۱۰ سال پیش باعثِ سونامی بزرگ در منطقه توهوکو شده بود. (بعضی از «پس لرزه ها» ممکن است «سالها» بعد از زلزله اصلی رخ دهند)
t.iss.one/solseghalam
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
✍️روز مهندس، رئيس نظام مهندسى و...
▪️در پايان اين روز مهندس و رگبار پيامك هاى كليشه اى "روز مهندس مبارك باد" خوب است يادى هم كنيم از رئيس نظام مهندسى كشور كه در اصالت مدرك مهندسى اش ترديد عنوان شد، ولى همه چيز را به سكوت برگزار كرد.
▪️طى نامه اى كه وزير سابق راه، مسكن و شهرسازى منتشر كرد (لينك در پى نوشت🔻) عنوان شد كه کسی که سه سال رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور بوده و چهار سال نمایندگی مردم تهران را بر عهده داشته و رئیس کمیسیون #عمران مجلس شورای اسلامی بوده دانشنامه جعلی ارائه کرده است و این موضوع رسماً از سوی #دانشگاه_امام_حسین(ع) [كه دانشنامه ارائه شده به آن منتسب است] طی نامه شماره 46752 مورخ 94/6/31 به ریاست سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران اعلام شده است.😳
▪️نكته شگفت در اين ماجرا اين است كه فرد مذكور با سياست سكوت از كنار اين ماجرا عبور كرد (قضيه دستخوش گذر ايام شد)، و اگر زمانى موردِ مشابه براى مرحوم كردان باعث اندوه و غصه فراوان و (حتى به عقيده برخى) كوتاه شدن عمر او شد، در فقره اخير نه از ايشان عمرى زائل شد و نه غبار ملالى بر خاطر وى و احمدى نژاد نشست. بله اين تفاوت روزگار است!
در ژاپن چنين چيزى باعث خودكشى فرد مى شود.
▪️احمدى نژاد وى را براى تصدى #وزارت به مجلس معرفى كرد. ولى ايشان رأى نياورد. سپس صاحب مدرك جعلى مهندسى، به معاونت عمرانى وزارت كشور (و رياست تبصره ١٣) گمارده و بعد در مجلس شوراي اسلامى به رياست كميسيون عمران و...
حكايت غريبى است.
▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
لينك يك- نامه وزير سابق مسكن
https://www.asriran.com/fa/news/633637/نامه-تکان-دهنده-وزیر-راه-رئیس-پیشین-سازمان-مهندسی-ساختمان-مدرک-تحصیلی-جعلی-داشت-تصویر-نامه-و-پاسخ-سیدمهدی-هاشمی
لينك دو- صفحه ويكيپدياى مهندس مهدى هاشمى
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سید_مهدی_هاشمی_(سیاستمدار)
▪️در پايان اين روز مهندس و رگبار پيامك هاى كليشه اى "روز مهندس مبارك باد" خوب است يادى هم كنيم از رئيس نظام مهندسى كشور كه در اصالت مدرك مهندسى اش ترديد عنوان شد، ولى همه چيز را به سكوت برگزار كرد.
▪️طى نامه اى كه وزير سابق راه، مسكن و شهرسازى منتشر كرد (لينك در پى نوشت🔻) عنوان شد كه کسی که سه سال رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور بوده و چهار سال نمایندگی مردم تهران را بر عهده داشته و رئیس کمیسیون #عمران مجلس شورای اسلامی بوده دانشنامه جعلی ارائه کرده است و این موضوع رسماً از سوی #دانشگاه_امام_حسین(ع) [كه دانشنامه ارائه شده به آن منتسب است] طی نامه شماره 46752 مورخ 94/6/31 به ریاست سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران اعلام شده است.😳
▪️نكته شگفت در اين ماجرا اين است كه فرد مذكور با سياست سكوت از كنار اين ماجرا عبور كرد (قضيه دستخوش گذر ايام شد)، و اگر زمانى موردِ مشابه براى مرحوم كردان باعث اندوه و غصه فراوان و (حتى به عقيده برخى) كوتاه شدن عمر او شد، در فقره اخير نه از ايشان عمرى زائل شد و نه غبار ملالى بر خاطر وى و احمدى نژاد نشست. بله اين تفاوت روزگار است!
در ژاپن چنين چيزى باعث خودكشى فرد مى شود.
▪️احمدى نژاد وى را براى تصدى #وزارت به مجلس معرفى كرد. ولى ايشان رأى نياورد. سپس صاحب مدرك جعلى مهندسى، به معاونت عمرانى وزارت كشور (و رياست تبصره ١٣) گمارده و بعد در مجلس شوراي اسلامى به رياست كميسيون عمران و...
حكايت غريبى است.
▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
لينك يك- نامه وزير سابق مسكن
https://www.asriran.com/fa/news/633637/نامه-تکان-دهنده-وزیر-راه-رئیس-پیشین-سازمان-مهندسی-ساختمان-مدرک-تحصیلی-جعلی-داشت-تصویر-نامه-و-پاسخ-سیدمهدی-هاشمی
لينك دو- صفحه ويكيپدياى مهندس مهدى هاشمى
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سید_مهدی_هاشمی_(سیاستمدار)
عصر ايران
نامه تکان دهنده وزیر راه: رئیس پیشین سازمان مهندسی ساختمان مدرک تحصیلی جعلی داشت! (+تصویر نامه و پاسخ سیدمهدی هاشمی)
آخوندی:همه مبالغ باید برگردد/هاشمی: آخوندی مرا تخریب می کند.
✍️برای روز مهندس:
مهندسِ این چنینم آرزوست
✔️🔹یک - بهار 1378 بود و عطر اردیبهشت در هوا. قرار بود نشستی در ساختمان وزارت مسکن برگزار بشود و درباره مراحل طراحی سازۀ برج میلاد صحبت شود.
دکتر #ارسلان_قهرمانی از دانشگاه شیراز آمده بود و در مورد طراحی فونداسیون برج توضیح داد و اینکه مشخصاتِ خاک آن منطقه، چه بوده و چرا شمع در طراحی بکار نرفته است؟
مهندس #بهمن_حقیقی هم از اصفهان آمده بود و درباره طراحی سازه و استفاده از تجارب دیگر کشورها توضیح داد.
در فاصله تنفس جلسه و وقت پذیرایی، در لابی وزارت مسکن در میان میهمانان، مردی بود که توجه را جلب می کرد.
یک سبیل واقعا بلند و تا بناگوش رسیده و کُتی که بر روی دوش انداخته بود (و نپوشیده بود) ، و تو گویی به سیاق داش آکل، چهره ای است که در این روزگار دیگر چندان باب نیست. چهره ای بسیار پر جذبه . از یکی از دوستان پرسیدم ایشان کیست؟ گفت مهندس قالیبافیان است. [و واژه ی «مهندس» چه برازنده او بود]
✔️🔹دو- بهار 1379 بود و بوی بتن ریزی در کارگاه برج به هوا بود و صدای آرماتورهایی که با جرثقیل به آسمان می رفت تا متر به متر به ارتفاع سازه میلاد افزوده شود.
در محوطه کارگاه، دکتر قالیبافیان به همراه عده ای از دانشجویان دانشکده فنی در حال بازگشت از بازديد بودند. چهره ها خندان و روشن، از دیدار مراحل اجرای پروژه. مهندس خیّامیان دعوت گرفت که قبل از رفتن، به دفتر کارگاه بروند (و چه نیک احترام کرد ایشان را).
در دفتر کارگاه، مهندس خیامیان پرسید چه خبر؟
دکتر قالیبافیان جواب داد:
«طاعت از دست نیاید، گُنَهی باید کرد /
در دلِ دوست به هر شیوه، رهی باید کرد
گفتیم بچه ها رو بیاریم و مراحل اجرای سازه رو ببینند. به هرحال طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد!»
از این خوش ذوقی در پاسخ و زیبنده سخن گفتن، در میانۀ صدای بتن و آرماتور، سرشار از لذت می شدی.
✔️🔹سه- خرداد 1383 بود و فراخوانی رسیده بود برای ارایه مقاله در سمیناری در #پژوهشگاه_زلزله ، تحت عنوان بررسی دستورالعمل مقاوم سازی. کارهای سازۀ برج، از بتن به فولاد رسیده بود و به اتفاق مهندس رحیمی نیا مقاله ای تنظيم شد در خصوص «اتصالات سازه» (در سازه فولادی راس برج میلاد و دکل آنتن، «اتصالات» از اهمیت ویژه ای برخوردار است). اینکه به چه والذّاریاتی واشرهای
DTI
را به رغم #تحریم و با واسطۀ یک شرکت اروپایی، از آمریکا خریده و در سازه بکار رفته است. روز قبل از سمینار، تلفن زنگ زد. خانمی بود از پژوهشگاه زلزله. گفت:
برنامۀ ما عوض شده و بجای سمینار می خواهیم یک کارگاه داشته باشیم (در طبقه ی بالای پژوهشگاه) تا اساتید بتوانند بیشتر (و راحتتر) باهم گفتگو و تبادل نظر داشته باشند، لذا لطفا دانشجویانتان را با خود به همراه نیاورید(!)؛ گفتم من که دانشجویی ندارم ولی به چشم.
روز سمینار، وارد سالن برگزاری که شدم جوّ جلسه کاملا سنگین بود. یک میزگرد، که همۀ اساتید بزرگوار بر گِرد آن بودند و هر کس به نوبت ارایه می کرد. به چند دانشجویِ دکترا هم اجازه داده بودند که گوشه ای (همچون طفلان مسلم) بنشینند و گوش فرا بدهند. آن زمان، مثل الان نبود که #دانشجوی_دکترا، مثل باران و تگرگ باریدن گرفته باشد. دانشجویِ دکترا شدن، داستانی داشت و اَرجی.
وسط صبحتهای یکی از اساتید درباره ضریب آلفا، یکی از دانشجوهای دکترا دست بلند کرد و توضیحاتی تکمیلی داد. برخی با نگاهی به انواعِ عتاب آلوده (به تعبیر #حافظ) چنان نگاهی به او کردند که یعنی: حرف می زنی؟! وسط گفتگویِ بزرگان؟
همۀ اینها منجر شد که وقتی نوبت، به ارایۀ من رسید خیلی پراسترس و بد ارایه کردم! خاطرم هست که اسلاید ها با عجله جلو و عقب می شد و تلاش كه صدا نلرزد و... یک دست و پا چلفتگی تمام عیار!
بخشی از صحبت، درباره گشتاور بود. کلمه «گشتاور» به انگلیسی می شود
Torque (تُرک)
توضیح دادم که برای اعمال گشتاورِ لازم به پیچ (به تعبیر کارگاهی: "تُرک زنی") روشهای مختلفی هست، و ما این واشرهای مخصوص را از آمریکا خریده و استفاده کرده ایم.
در پایانِ پرزنته هم تشکر کرده و جمله ای گفتم مبنی بر اینکه «ببخشید اگر که ارایۀ خوبی نداشتم».
جلسه تمام شد و در بازۀ پذیرایی و تنفس، (کلافه) ایستاده بودم که دکتر قالیبافیان به سمتم آمد. با همان چهره ی گشاده سرِ صبحت را به شوخی باز کرد که: «آقای مهندس شما چرا اینقدر در پرزنته تُرکها رو كتك زدید. آخر چرا ترکها رو می زنید؟!» (او اهل تبریز بود). بعد از این شوخی، به جدیت و صلابت گفت: «آقای مهندس شما در پایان گفتی "ببخشید ارایه ام خوب نبود". بسیار هم خوب بود. خیلی هم خوب بود. حواست باشه كه تا آخر عمرِ حرفه ای ات ممکنه در دهها جا، صحبت و سخنرانی کنی، دیگه هرگز نگو ببخشید که بد صحبت کردم. خیلی هم خوب بودی. خیلی عالی.»
ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید:🔻
https://www.khabaronline.ir/news/1489441
#روز_مهندس
t.iss.one/solseghalam
مهندسِ این چنینم آرزوست
✔️🔹یک - بهار 1378 بود و عطر اردیبهشت در هوا. قرار بود نشستی در ساختمان وزارت مسکن برگزار بشود و درباره مراحل طراحی سازۀ برج میلاد صحبت شود.
دکتر #ارسلان_قهرمانی از دانشگاه شیراز آمده بود و در مورد طراحی فونداسیون برج توضیح داد و اینکه مشخصاتِ خاک آن منطقه، چه بوده و چرا شمع در طراحی بکار نرفته است؟
مهندس #بهمن_حقیقی هم از اصفهان آمده بود و درباره طراحی سازه و استفاده از تجارب دیگر کشورها توضیح داد.
در فاصله تنفس جلسه و وقت پذیرایی، در لابی وزارت مسکن در میان میهمانان، مردی بود که توجه را جلب می کرد.
یک سبیل واقعا بلند و تا بناگوش رسیده و کُتی که بر روی دوش انداخته بود (و نپوشیده بود) ، و تو گویی به سیاق داش آکل، چهره ای است که در این روزگار دیگر چندان باب نیست. چهره ای بسیار پر جذبه . از یکی از دوستان پرسیدم ایشان کیست؟ گفت مهندس قالیبافیان است. [و واژه ی «مهندس» چه برازنده او بود]
✔️🔹دو- بهار 1379 بود و بوی بتن ریزی در کارگاه برج به هوا بود و صدای آرماتورهایی که با جرثقیل به آسمان می رفت تا متر به متر به ارتفاع سازه میلاد افزوده شود.
در محوطه کارگاه، دکتر قالیبافیان به همراه عده ای از دانشجویان دانشکده فنی در حال بازگشت از بازديد بودند. چهره ها خندان و روشن، از دیدار مراحل اجرای پروژه. مهندس خیّامیان دعوت گرفت که قبل از رفتن، به دفتر کارگاه بروند (و چه نیک احترام کرد ایشان را).
در دفتر کارگاه، مهندس خیامیان پرسید چه خبر؟
دکتر قالیبافیان جواب داد:
«طاعت از دست نیاید، گُنَهی باید کرد /
در دلِ دوست به هر شیوه، رهی باید کرد
گفتیم بچه ها رو بیاریم و مراحل اجرای سازه رو ببینند. به هرحال طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد!»
از این خوش ذوقی در پاسخ و زیبنده سخن گفتن، در میانۀ صدای بتن و آرماتور، سرشار از لذت می شدی.
✔️🔹سه- خرداد 1383 بود و فراخوانی رسیده بود برای ارایه مقاله در سمیناری در #پژوهشگاه_زلزله ، تحت عنوان بررسی دستورالعمل مقاوم سازی. کارهای سازۀ برج، از بتن به فولاد رسیده بود و به اتفاق مهندس رحیمی نیا مقاله ای تنظيم شد در خصوص «اتصالات سازه» (در سازه فولادی راس برج میلاد و دکل آنتن، «اتصالات» از اهمیت ویژه ای برخوردار است). اینکه به چه والذّاریاتی واشرهای
DTI
را به رغم #تحریم و با واسطۀ یک شرکت اروپایی، از آمریکا خریده و در سازه بکار رفته است. روز قبل از سمینار، تلفن زنگ زد. خانمی بود از پژوهشگاه زلزله. گفت:
برنامۀ ما عوض شده و بجای سمینار می خواهیم یک کارگاه داشته باشیم (در طبقه ی بالای پژوهشگاه) تا اساتید بتوانند بیشتر (و راحتتر) باهم گفتگو و تبادل نظر داشته باشند، لذا لطفا دانشجویانتان را با خود به همراه نیاورید(!)؛ گفتم من که دانشجویی ندارم ولی به چشم.
روز سمینار، وارد سالن برگزاری که شدم جوّ جلسه کاملا سنگین بود. یک میزگرد، که همۀ اساتید بزرگوار بر گِرد آن بودند و هر کس به نوبت ارایه می کرد. به چند دانشجویِ دکترا هم اجازه داده بودند که گوشه ای (همچون طفلان مسلم) بنشینند و گوش فرا بدهند. آن زمان، مثل الان نبود که #دانشجوی_دکترا، مثل باران و تگرگ باریدن گرفته باشد. دانشجویِ دکترا شدن، داستانی داشت و اَرجی.
وسط صبحتهای یکی از اساتید درباره ضریب آلفا، یکی از دانشجوهای دکترا دست بلند کرد و توضیحاتی تکمیلی داد. برخی با نگاهی به انواعِ عتاب آلوده (به تعبیر #حافظ) چنان نگاهی به او کردند که یعنی: حرف می زنی؟! وسط گفتگویِ بزرگان؟
همۀ اینها منجر شد که وقتی نوبت، به ارایۀ من رسید خیلی پراسترس و بد ارایه کردم! خاطرم هست که اسلاید ها با عجله جلو و عقب می شد و تلاش كه صدا نلرزد و... یک دست و پا چلفتگی تمام عیار!
بخشی از صحبت، درباره گشتاور بود. کلمه «گشتاور» به انگلیسی می شود
Torque (تُرک)
توضیح دادم که برای اعمال گشتاورِ لازم به پیچ (به تعبیر کارگاهی: "تُرک زنی") روشهای مختلفی هست، و ما این واشرهای مخصوص را از آمریکا خریده و استفاده کرده ایم.
در پایانِ پرزنته هم تشکر کرده و جمله ای گفتم مبنی بر اینکه «ببخشید اگر که ارایۀ خوبی نداشتم».
جلسه تمام شد و در بازۀ پذیرایی و تنفس، (کلافه) ایستاده بودم که دکتر قالیبافیان به سمتم آمد. با همان چهره ی گشاده سرِ صبحت را به شوخی باز کرد که: «آقای مهندس شما چرا اینقدر در پرزنته تُرکها رو كتك زدید. آخر چرا ترکها رو می زنید؟!» (او اهل تبریز بود). بعد از این شوخی، به جدیت و صلابت گفت: «آقای مهندس شما در پایان گفتی "ببخشید ارایه ام خوب نبود". بسیار هم خوب بود. خیلی هم خوب بود. حواست باشه كه تا آخر عمرِ حرفه ای ات ممکنه در دهها جا، صحبت و سخنرانی کنی، دیگه هرگز نگو ببخشید که بد صحبت کردم. خیلی هم خوب بودی. خیلی عالی.»
ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید:🔻
https://www.khabaronline.ir/news/1489441
#روز_مهندس
t.iss.one/solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات درباره گزارش فنی مربوط به این سانحه (به همراه فایل پی دی اف)🔻🔻
@solseghalam
@solseghalam
✍️پلاسکوی سانفرانسیسکو
🖊محمدرضا اسلامی
🔹در تاریخ 3 خرداد امسال، ساختمان Pier45 در مرکز شهر سانفرانسیسکو (و در نزدیکی زندان معروف آلکاتراز) دچار آتش شد و به رغم تلاش 150 آتش نشان، نهایتا این سازه (که بخشی نمادین از خلیج قدیمی سانفرانسیسکو بود) فرو ریخت.
🔹این رویداد از جهاتی مشابه #پلاسکو بود و از جهاتی متفاوت.
✅مشابهت از این بابت که:
✔️- این ساختمان هم یک مولفه نمادین برای شهر سانفرانسیسکو بود (البته با عمری بیشتر از پلاسکو)
✔️- سیستمِ سازه ای این ساختمان هم «سازه فولادی» بود.
✔️- این سازه هم در اثر آتش فرو ریخت و بخشی از میراث فرهنگی/تاریخی شهر (در مجاورت زندان آلکاتراز) از بین رفت.
✔️- در این رویداد هم افراد زیادی «شغل» و کسب و کارِ خود را بعد از فروریختنِ سازه، از دست دادند.
✅اما متفاوت از این بابت که:
✔️- در جریان سانحه، هیچ یک از آتش نشانان کشته نشدند.
✔️- خاموش کردنِ این سازه مدت طولانی تر از پلاسکو به طول انجامید.
✔️- با وجود نزدیک بودنِ 3 سازه دیگر به این ساختمان، فروریختن به نحوی رخ داد که منجر به آسیب به سازه های مجاور نشد.
✔️- زیربنای این ساختمان از پلاسکو بیشتر، ولی ارتفاعِ آن کمتر بود.
✔️-بر خلاف پلاسکو، این سازه مقاوم سازی شده بود، ولی "فقط" مقاوم سازی دربرابر #زلزله (و نه آتش).
فایل پی دی اف زیر🔻 گزارش فنی است که به اتفاق همکارانم پس از این سانحه تدوین نموده و در مرکز مطالعات PEER دانشگاه برکلی منتشر شده است. مطالعه این گزارش برای دوستان و علاقمندان به بحث رفتار #سازه_در_آتش جالب خواهد بود.
✳️ چند نکته درباره این گزارش:
1️⃣– سه روز بعد از حادثه، نامه ای به فرمانده آتش نشانی سانفرانسیسکو نوشتم و از او تقاضای اجازه بازدید از سایت را کردم (و برایم جالب توجه بود که فرمانده آتش نشانی شهر یک خانم است). فردای ارسال نامه (و تنها به فاصله یک روز) جواب داد و در قالبِ پاسخی بسیار گرم نوشت: «کارِ شما، در بحث "پژوهش در دانشگاه" مهم است و محصولاتِ پژوهش، باعثِ آمادگی شهرها در برابر بحران می شود» (از یک مدیر عملیاتی انتظار چنین پاسخی را نداشتم). ولی گفت که سایتِ سانحه را به شهرداری تحویل داده اند و آدرس ایمیل شهردار خلیج سانفرانسیسکو را برای پیگیریِ بازدید از سازه داد.
2️⃣- همان روز، نامه ای به شهردار زدم که اجازه بازدید از محل را بدهند. و البته مجددا برایم جالب توجه بود که شهردارِ خلیج سانفرانسیسکو هم یک خانم است. (نشانی از حضور خانمها در جریان «مدیریت شهری»)
سه روز بعد از ارسالِ نامه به شهردار، مدیر ادارۀ مهندسی شهرداری (آقای راد ایواشیتا) به موبایلم زنگ زد که نامۀ شما را خانم شهردار به واحد مهندسی ارجاع داده و گفت:
- لطفا بگو که چه روز و چه ساعتی برایتان مناسب است؟ تا خودم هم همراهتان بیایم و به اتفاق به بازدید از محل سازۀ فروریخته برویم.
3️⃣– نهایتا یک هفته بعد از سانحه به همراه مهندس ایواشیتا و همکارانش به محل رفتیم. او حدود هفت ساعت در همراهی با تیم دانشگاه وقت گذاشت و کوشید که نمونه برداری از مصالح و تصویربرداری از جزئیات سازه برای تدوین این گزارش فنی، میسر شود.
4️⃣- همچون سایرِ بحثهای مهندسی، آنچه که جذّابتر از مهندسی است، «انسان» هایی است که درگیر یک کارِ مهندسی هستند. همچنان باور دارم که نقطه قوت آمریکا، «صنعت» نیست (که در بسیاری شاخصهایِ صنعتی، ژاپن و چین از آمریکا جلوتر هستند)؛ حتی نقطه قوتِ کشور آمریکا «اقتصاد» نیست (چرا که گفته می شود فاصله اقتصاد آمریکا با کشورهایی همچون چین در حال کاهش است) بلکه نقطه قوت آمریکا بحثِ "منابع انسانی" است. در نگارشِ متن این گزارشی که در پیشِ روی شماست، مدیر مرکز تحقیقات زلزله دانشگاه برکلی یک پروفسور مصری است، معاون مرکز تحقیقات، یک دکترای زلزله هندی است، مدیر واحد مهندسی شهرداری خلیج سانفرانسیسکو، یک ژاپنی است، همکارم از مهندسین مشاور هینمن (اَنکیت) هندی است، دانشجوی دکترایی که به من در ویرایش این صد صفحه کمک کرد(چویانگ) چینی است و نویسنده سطور هم ایرانی.
مشابه این ساختار در "شرکت" هایی همچون گوگل و آمازون نُضج گرفته است. مهندسینِ از سراسر دنیا در اجرای یک پروژه مطالعاتی/اجرایی حضور دارند... عمیقا باور دارم که این نگاه باید در ساختار کشور ما هم حاکم شود. تطوّر نژادها و ملیتها باعثِ «قدرت» می شود.
5️⃣- شهرداری تمام نقشه های سازه (مربوط به 95سال قبل!) و حتی نقشه های مقاوم سازی را در اختیار تیم ما قرار داد. وقتی که پلاسکو فرو ریخت، حتی پنج برگ نقشه از جزئیات سازه در دسترسِ کسی نبود. (چرا؟)
6️⃣- و نکته آخر اینکه "اگر" در زمان مقاوم سازی در برابر #زلزله، فقط چندهزار دلار برای بحث #آتش هزینه شده بود، الان شهرداری مجبور نبود چندین میلیون دلار هزینه خسارت را متحمل شود!
*لینک حرکت Drone
*متن گزارش ما در وب سایت PEER
*فایل پی دی اف گزارش
t.iss.one/solseghalam
🖊محمدرضا اسلامی
🔹در تاریخ 3 خرداد امسال، ساختمان Pier45 در مرکز شهر سانفرانسیسکو (و در نزدیکی زندان معروف آلکاتراز) دچار آتش شد و به رغم تلاش 150 آتش نشان، نهایتا این سازه (که بخشی نمادین از خلیج قدیمی سانفرانسیسکو بود) فرو ریخت.
🔹این رویداد از جهاتی مشابه #پلاسکو بود و از جهاتی متفاوت.
✅مشابهت از این بابت که:
✔️- این ساختمان هم یک مولفه نمادین برای شهر سانفرانسیسکو بود (البته با عمری بیشتر از پلاسکو)
✔️- سیستمِ سازه ای این ساختمان هم «سازه فولادی» بود.
✔️- این سازه هم در اثر آتش فرو ریخت و بخشی از میراث فرهنگی/تاریخی شهر (در مجاورت زندان آلکاتراز) از بین رفت.
✔️- در این رویداد هم افراد زیادی «شغل» و کسب و کارِ خود را بعد از فروریختنِ سازه، از دست دادند.
✅اما متفاوت از این بابت که:
✔️- در جریان سانحه، هیچ یک از آتش نشانان کشته نشدند.
✔️- خاموش کردنِ این سازه مدت طولانی تر از پلاسکو به طول انجامید.
✔️- با وجود نزدیک بودنِ 3 سازه دیگر به این ساختمان، فروریختن به نحوی رخ داد که منجر به آسیب به سازه های مجاور نشد.
✔️- زیربنای این ساختمان از پلاسکو بیشتر، ولی ارتفاعِ آن کمتر بود.
✔️-بر خلاف پلاسکو، این سازه مقاوم سازی شده بود، ولی "فقط" مقاوم سازی دربرابر #زلزله (و نه آتش).
فایل پی دی اف زیر🔻 گزارش فنی است که به اتفاق همکارانم پس از این سانحه تدوین نموده و در مرکز مطالعات PEER دانشگاه برکلی منتشر شده است. مطالعه این گزارش برای دوستان و علاقمندان به بحث رفتار #سازه_در_آتش جالب خواهد بود.
✳️ چند نکته درباره این گزارش:
1️⃣– سه روز بعد از حادثه، نامه ای به فرمانده آتش نشانی سانفرانسیسکو نوشتم و از او تقاضای اجازه بازدید از سایت را کردم (و برایم جالب توجه بود که فرمانده آتش نشانی شهر یک خانم است). فردای ارسال نامه (و تنها به فاصله یک روز) جواب داد و در قالبِ پاسخی بسیار گرم نوشت: «کارِ شما، در بحث "پژوهش در دانشگاه" مهم است و محصولاتِ پژوهش، باعثِ آمادگی شهرها در برابر بحران می شود» (از یک مدیر عملیاتی انتظار چنین پاسخی را نداشتم). ولی گفت که سایتِ سانحه را به شهرداری تحویل داده اند و آدرس ایمیل شهردار خلیج سانفرانسیسکو را برای پیگیریِ بازدید از سازه داد.
2️⃣- همان روز، نامه ای به شهردار زدم که اجازه بازدید از محل را بدهند. و البته مجددا برایم جالب توجه بود که شهردارِ خلیج سانفرانسیسکو هم یک خانم است. (نشانی از حضور خانمها در جریان «مدیریت شهری»)
سه روز بعد از ارسالِ نامه به شهردار، مدیر ادارۀ مهندسی شهرداری (آقای راد ایواشیتا) به موبایلم زنگ زد که نامۀ شما را خانم شهردار به واحد مهندسی ارجاع داده و گفت:
- لطفا بگو که چه روز و چه ساعتی برایتان مناسب است؟ تا خودم هم همراهتان بیایم و به اتفاق به بازدید از محل سازۀ فروریخته برویم.
3️⃣– نهایتا یک هفته بعد از سانحه به همراه مهندس ایواشیتا و همکارانش به محل رفتیم. او حدود هفت ساعت در همراهی با تیم دانشگاه وقت گذاشت و کوشید که نمونه برداری از مصالح و تصویربرداری از جزئیات سازه برای تدوین این گزارش فنی، میسر شود.
4️⃣- همچون سایرِ بحثهای مهندسی، آنچه که جذّابتر از مهندسی است، «انسان» هایی است که درگیر یک کارِ مهندسی هستند. همچنان باور دارم که نقطه قوت آمریکا، «صنعت» نیست (که در بسیاری شاخصهایِ صنعتی، ژاپن و چین از آمریکا جلوتر هستند)؛ حتی نقطه قوتِ کشور آمریکا «اقتصاد» نیست (چرا که گفته می شود فاصله اقتصاد آمریکا با کشورهایی همچون چین در حال کاهش است) بلکه نقطه قوت آمریکا بحثِ "منابع انسانی" است. در نگارشِ متن این گزارشی که در پیشِ روی شماست، مدیر مرکز تحقیقات زلزله دانشگاه برکلی یک پروفسور مصری است، معاون مرکز تحقیقات، یک دکترای زلزله هندی است، مدیر واحد مهندسی شهرداری خلیج سانفرانسیسکو، یک ژاپنی است، همکارم از مهندسین مشاور هینمن (اَنکیت) هندی است، دانشجوی دکترایی که به من در ویرایش این صد صفحه کمک کرد(چویانگ) چینی است و نویسنده سطور هم ایرانی.
مشابه این ساختار در "شرکت" هایی همچون گوگل و آمازون نُضج گرفته است. مهندسینِ از سراسر دنیا در اجرای یک پروژه مطالعاتی/اجرایی حضور دارند... عمیقا باور دارم که این نگاه باید در ساختار کشور ما هم حاکم شود. تطوّر نژادها و ملیتها باعثِ «قدرت» می شود.
5️⃣- شهرداری تمام نقشه های سازه (مربوط به 95سال قبل!) و حتی نقشه های مقاوم سازی را در اختیار تیم ما قرار داد. وقتی که پلاسکو فرو ریخت، حتی پنج برگ نقشه از جزئیات سازه در دسترسِ کسی نبود. (چرا؟)
6️⃣- و نکته آخر اینکه "اگر" در زمان مقاوم سازی در برابر #زلزله، فقط چندهزار دلار برای بحث #آتش هزینه شده بود، الان شهرداری مجبور نبود چندین میلیون دلار هزینه خسارت را متحمل شود!
*لینک حرکت Drone
*متن گزارش ما در وب سایت PEER
*فایل پی دی اف گزارش
t.iss.one/solseghalam
Cbsnews
Drone Video Shows Devastation Of San Francisco Fisherman's Wharf Warehouse Fire
Newly-released drone footage of the aftermath of a warehouse fire in San Francisco's Fisherman's Wharf shows a facility completely gutted by the flames that lit up the city's waterfront over the weekend.
✍️هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی!
🔹 روز پدر است و من همچنان نمی دانم چرا پدر شدن تبریک دارد؟ آن توصیه ای که #حافظ در مصرعِ بالا دارد و سفارش می کند به اینکه «ای پسر بکوش که روزی پدر شوی»، واقعا چه تناسبی با تبریک های کلیشه ای و خشک و بی مایۀ روزگارِ ما دارد؟
چرا باید خوشحال باشیم که یک نفر را به این دنیا اضافه کرده ایم که قرار است تا سالهای سال بعد از ما، درگیر مشکل تامین مسکن، مشکل تحصیل و اشتغال، مشکل پیدا کردنِ روابط اجتماعی پایدار، مشکل وامهای بانکی و ... شود؟
🔹 اضافه کردنِ یک نفر یا چند نفر به «دومینویِ مشکلات» کجایش تبریک دارد؟!
اضافه کردنِ یک نفر به تهران که حتی هوایِ خوب برای تنفس ندارد، بارک الله گفتن دارد؟
🔹 تبریکِ روز پدر آن وقتی معنی دارد که آن قصّه ها و آن «شروط» که #حافظ در این غزل شرح کرده، محقق شده باشد ورنه چه فایده؟
همه می دانند که حافظ جان ما، اهلِ «مستقیم و صریح سخن گفتن» نبوده (و حرفهایش با آن تسلط شگرفی که به لغت داشته) «پرده در پرده» بود. ولی همان حافظِ پرده نشینِ مُغلق گوی، در این غزل، مقابلِ ما نشسته و همچون یک منبری ساده به موعظه پرداخته.
اما حافظ و موعظه؟!
🔹بیت بیت این غزل، نصحیت است. و حقّ هم چنین است. که مگر پدر شدن شوخی است؟
اصلا جنسِ این غزل به جنس سایرِ غزلیاتِ حافظ نمی خورد. برخی از غزلیات حافظ چنان تو در تو است که گاه هر «تک بیت»، موضوعی مجزاست. اما حال چه شده که حافظ نشسته و اینگونه روان و ساده (و امام محمد غزالی گونه) ما را #نصیحت می کند؟
✔️خلاصۀ حرفِ حافظ اینجا چیست؟
🔹خلاصه حرف حافظ در این غزل مبتنی بر این است که آقا جان! تو تا خودت اوضاعِ درست و حسابی نداری، و تا سر و سامانی نداری، خب بدیهی است که «دیگری» را هم نمی توانی خوشبخت کنی.
حافظ اینجا می گوید «بکوش که پدر شوی» ولی با چه شرایطی؟!
اوه! با این «شروطی» که حافظ گذاشته، بله! خیلی خوب است پدر شدن ولی غیر از اینها باشد، «اضافه کردن به جمعیت» مگر تبریک دارد؟
"اگر" کسی بر مدارِ زندگی استقرار دارد، اگر کسی به تعبیر حافظ «راهرو» هست، اگر کسی «زَر» شده (نه اینکه "زر" پیدا کرده، بلکه "زر شده"!) خب پدر شدن و #روز_پدر، مبارکش باد که یکی را به «زندگی» افزوده. به تعبیر حافظ «راهرو» بوده، حالا «راهبر» شده.
وگرنه آنکه راهرو نبوده غلط کرده یکی یا چندتای دیگر را هم به این «خراب آباد» افزوده.
آنکه خود بیقرار است چگونه دیگری را "قرار" بخشد؟ آنکه خود فقیر است چگونه دیگری را غنی کند؟ آنکه خود کلافه است چگونه زندگی معطّر برای دیگری مهیا کند؟
🔹روز پدر است و ملول از اینهمه تبریکهای کلیشه ای و بیهوده، گمان می کنم که چقدر ما مسئولیم در برابر اضافه کردنِ انسانها به این عالم. در این رگبارِ تبریک گفتن ها، تاملی باید.
▪️▪️▪️
*غزل با صدای موسوی گرماروی (لینک)
#امروز_با_حافظ
#روز_پدر
🖊محمدرضا اسلامی
@solseghalam
🔹 روز پدر است و من همچنان نمی دانم چرا پدر شدن تبریک دارد؟ آن توصیه ای که #حافظ در مصرعِ بالا دارد و سفارش می کند به اینکه «ای پسر بکوش که روزی پدر شوی»، واقعا چه تناسبی با تبریک های کلیشه ای و خشک و بی مایۀ روزگارِ ما دارد؟
چرا باید خوشحال باشیم که یک نفر را به این دنیا اضافه کرده ایم که قرار است تا سالهای سال بعد از ما، درگیر مشکل تامین مسکن، مشکل تحصیل و اشتغال، مشکل پیدا کردنِ روابط اجتماعی پایدار، مشکل وامهای بانکی و ... شود؟
🔹 اضافه کردنِ یک نفر یا چند نفر به «دومینویِ مشکلات» کجایش تبریک دارد؟!
اضافه کردنِ یک نفر به تهران که حتی هوایِ خوب برای تنفس ندارد، بارک الله گفتن دارد؟
🔹 تبریکِ روز پدر آن وقتی معنی دارد که آن قصّه ها و آن «شروط» که #حافظ در این غزل شرح کرده، محقق شده باشد ورنه چه فایده؟
همه می دانند که حافظ جان ما، اهلِ «مستقیم و صریح سخن گفتن» نبوده (و حرفهایش با آن تسلط شگرفی که به لغت داشته) «پرده در پرده» بود. ولی همان حافظِ پرده نشینِ مُغلق گوی، در این غزل، مقابلِ ما نشسته و همچون یک منبری ساده به موعظه پرداخته.
اما حافظ و موعظه؟!
🔹بیت بیت این غزل، نصحیت است. و حقّ هم چنین است. که مگر پدر شدن شوخی است؟
اصلا جنسِ این غزل به جنس سایرِ غزلیاتِ حافظ نمی خورد. برخی از غزلیات حافظ چنان تو در تو است که گاه هر «تک بیت»، موضوعی مجزاست. اما حال چه شده که حافظ نشسته و اینگونه روان و ساده (و امام محمد غزالی گونه) ما را #نصیحت می کند؟
✔️خلاصۀ حرفِ حافظ اینجا چیست؟
🔹خلاصه حرف حافظ در این غزل مبتنی بر این است که آقا جان! تو تا خودت اوضاعِ درست و حسابی نداری، و تا سر و سامانی نداری، خب بدیهی است که «دیگری» را هم نمی توانی خوشبخت کنی.
حافظ اینجا می گوید «بکوش که پدر شوی» ولی با چه شرایطی؟!
اوه! با این «شروطی» که حافظ گذاشته، بله! خیلی خوب است پدر شدن ولی غیر از اینها باشد، «اضافه کردن به جمعیت» مگر تبریک دارد؟
"اگر" کسی بر مدارِ زندگی استقرار دارد، اگر کسی به تعبیر حافظ «راهرو» هست، اگر کسی «زَر» شده (نه اینکه "زر" پیدا کرده، بلکه "زر شده"!) خب پدر شدن و #روز_پدر، مبارکش باد که یکی را به «زندگی» افزوده. به تعبیر حافظ «راهرو» بوده، حالا «راهبر» شده.
وگرنه آنکه راهرو نبوده غلط کرده یکی یا چندتای دیگر را هم به این «خراب آباد» افزوده.
آنکه خود بیقرار است چگونه دیگری را "قرار" بخشد؟ آنکه خود فقیر است چگونه دیگری را غنی کند؟ آنکه خود کلافه است چگونه زندگی معطّر برای دیگری مهیا کند؟
🔹روز پدر است و ملول از اینهمه تبریکهای کلیشه ای و بیهوده، گمان می کنم که چقدر ما مسئولیم در برابر اضافه کردنِ انسانها به این عالم. در این رگبارِ تبریک گفتن ها، تاملی باید.
▪️▪️▪️
*غزل با صدای موسوی گرماروی (لینک)
#امروز_با_حافظ
#روز_پدر
🖊محمدرضا اسلامی
@solseghalam
👍1
✍️زیر جُلکی
« خوشبختی در این است که در ولایتِ ما خبرهایِ اساسی همیشه زیر جُلکی اتفاق می افتد. چه در سیاست و چه در ادب و هنر . و بوق و کرناها وقتی خبردار می شوند که هنگامه ی جنگ گذشته است و دارند کشته ها را می شمارند. و چه بهتر. »
(#جلال_آل_احمد - کتاب ارزیابی شتابزده - اسفند 1343)
و امروز، اسفند 1399 !
اینکه فقط سه ماه و 18روز تا انتخابات ریاست جمهوری باقیمانده و فلان فردی که ستاد انتخاباتی راه انداخته، مشاورِ زبانِ بدن استخدام کرده، مشاورِ لباس/پوشش استخدام کرده، مشاورِ فنّ بیان استخدام کرده، تیم (یا لشکرِ) مشاورانِ رسانه ای استخدام کرده، ولی «به شکل رسمی» اعلام نمی کند که می خواهد کاندیدای انتخابات شود، صحبتهای جلال آل احمد در مورد «زیر جُلکی» بودنِ امور در کشور ما را به خاطر می آورد. متن بالا از مقاله آل احمد است که پنجاه و شش سال پیش نوشته شده (بیش از نیم قرن پیش) ، برای حال و هوایِ آن روزگار. اما انگار حکایتِ امروز است. گاه برایم سوال می شود که پس اثرِ گذشتِ زمان (یا به تعبیر #حافظ: کوششِ خورشید و سعیِ باد و باران) را چه شد؟
مگر می شود که یک نفر فقط دو ماه قبل از انتخابات (و فقط در مدت زمان چند روز) برنامه ی چهار سال اداره ی یک مملکت با هشتاد میلیون نفوس (در این دنیای پیچیده) را ارائه کند؟
- - - - -
*لغت نامه دهخدا
جُل: [ ج ُل ل ] (ع اِ) پوشش ستوران. (منتهی الارب). جل برای جنبندگان چون جامه است برای انسان که بوسیله ٔ آن نگهداری میشوند. (از اقرب الموارد). جُل یا جَل آنچه پوشیده می شود به او ستور تا نگاه داشته شود به او از آفتاب و سرما. (حاشیه ٔ برهان چ معین از شرح قاموس ). پالان حیوانات .
چه خوش گفت خرمهرهای در گلی/
چو برداشتش پر طمع جاهلی
مرا کس نخواهد خریدن به هیچ/
به دیوانگی در حریرم مپیچ
نه مُنعم بمال از کسی بهتر است /
خر اَر #جلِ اطلس بپوشد خر است
سعدی
#نامزد_احتمالی
#انتخابات_ریاست_جمهوری
t.iss.one/solseghalam
« خوشبختی در این است که در ولایتِ ما خبرهایِ اساسی همیشه زیر جُلکی اتفاق می افتد. چه در سیاست و چه در ادب و هنر . و بوق و کرناها وقتی خبردار می شوند که هنگامه ی جنگ گذشته است و دارند کشته ها را می شمارند. و چه بهتر. »
(#جلال_آل_احمد - کتاب ارزیابی شتابزده - اسفند 1343)
و امروز، اسفند 1399 !
اینکه فقط سه ماه و 18روز تا انتخابات ریاست جمهوری باقیمانده و فلان فردی که ستاد انتخاباتی راه انداخته، مشاورِ زبانِ بدن استخدام کرده، مشاورِ لباس/پوشش استخدام کرده، مشاورِ فنّ بیان استخدام کرده، تیم (یا لشکرِ) مشاورانِ رسانه ای استخدام کرده، ولی «به شکل رسمی» اعلام نمی کند که می خواهد کاندیدای انتخابات شود، صحبتهای جلال آل احمد در مورد «زیر جُلکی» بودنِ امور در کشور ما را به خاطر می آورد. متن بالا از مقاله آل احمد است که پنجاه و شش سال پیش نوشته شده (بیش از نیم قرن پیش) ، برای حال و هوایِ آن روزگار. اما انگار حکایتِ امروز است. گاه برایم سوال می شود که پس اثرِ گذشتِ زمان (یا به تعبیر #حافظ: کوششِ خورشید و سعیِ باد و باران) را چه شد؟
مگر می شود که یک نفر فقط دو ماه قبل از انتخابات (و فقط در مدت زمان چند روز) برنامه ی چهار سال اداره ی یک مملکت با هشتاد میلیون نفوس (در این دنیای پیچیده) را ارائه کند؟
- - - - -
*لغت نامه دهخدا
جُل: [ ج ُل ل ] (ع اِ) پوشش ستوران. (منتهی الارب). جل برای جنبندگان چون جامه است برای انسان که بوسیله ٔ آن نگهداری میشوند. (از اقرب الموارد). جُل یا جَل آنچه پوشیده می شود به او ستور تا نگاه داشته شود به او از آفتاب و سرما. (حاشیه ٔ برهان چ معین از شرح قاموس ). پالان حیوانات .
چه خوش گفت خرمهرهای در گلی/
چو برداشتش پر طمع جاهلی
مرا کس نخواهد خریدن به هیچ/
به دیوانگی در حریرم مپیچ
نه مُنعم بمال از کسی بهتر است /
خر اَر #جلِ اطلس بپوشد خر است
سعدی
#نامزد_احتمالی
#انتخابات_ریاست_جمهوری
t.iss.one/solseghalam
ارزیابی شتابزده
✍️پلاسکوی سانفرانسیسکو 🖊محمدرضا اسلامی 🔹در تاریخ 3 خرداد امسال، ساختمان Pier45 در مرکز شهر سانفرانسیسکو (و در نزدیکی زندان معروف آلکاتراز) دچار آتش شد و به رغم تلاش 150 آتش نشان، نهایتا این سازه (که بخشی نمادین از خلیج قدیمی سانفرانسیسکو بود) فرو ریخت.…
فایل پی دی اف گزارش مذکور با حجم کم 🔻
1_5033265757501260161.pdf
7.9 MB
فایل پی دی اف🔺 گزارش خرابی پیشرونده ساختمان Pier 45 سانفرانسیسکو، با حجم کم (۸ مگ)
Audio
📎🔈فایل صوتی سخنرانی اینجانب در نشست شورای مرکزی سازمان نظام مهندسی کشور (۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۹)
"مروری بر گزارش خرابی پیشرونده در ساختمان Pier 45
* ۴۳ دقیقه
"مروری بر گزارش خرابی پیشرونده در ساختمان Pier 45
* ۴۳ دقیقه