ارزیابی شتابزده
13.9K subscribers
929 photos
312 videos
34 files
881 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️برای روز مهندس:
مهندسِ این چنینم آرزوست

✔️🔹یک - بهار 1378 بود و عطر اردیبهشت در هوا. قرار بود نشستی در ساختمان وزارت مسکن برگزار بشود و درباره مراحل طراحی سازۀ برج میلاد صحبت شود.
دکتر #ارسلان_قهرمانی از دانشگاه شیراز آمده بود و در مورد طراحی فونداسیون برج توضیح داد و اینکه مشخصاتِ خاک آن منطقه، چه بوده و چرا شمع در طراحی بکار نرفته است؟
مهندس #بهمن_حقیقی هم از اصفهان آمده بود و درباره طراحی سازه و استفاده از تجارب دیگر کشورها توضیح داد.
در فاصله تنفس جلسه و وقت پذیرایی، در لابی وزارت مسکن در میان میهمانان، مردی بود که توجه را جلب می کرد.
یک سبیل واقعا بلند و تا بناگوش رسیده و کُتی که بر روی دوش انداخته بود (و نپوشیده بود) ، و تو گویی به سیاق داش آکل، چهره ای است که در این روزگار دیگر چندان باب نیست. چهره ای بسیار پر جذبه . از یکی از دوستان پرسیدم ایشان کیست؟ گفت مهندس قالیبافیان است. [و واژه ی «مهندس» چه برازنده او بود]

✔️🔹دو- بهار 1379 بود و بوی بتن ریزی در کارگاه برج به هوا بود و صدای آرماتورهایی که با جرثقیل به آسمان می رفت تا متر به متر به ارتفاع سازه میلاد افزوده شود.
در محوطه کارگاه، دکتر قالیبافیان به همراه عده ای از دانشجویان دانشکده فنی در حال بازگشت از بازديد بودند. چهره ها خندان و روشن، از دیدار مراحل اجرای پروژه. مهندس خیّامیان دعوت گرفت که قبل از رفتن، به دفتر کارگاه بروند (و چه نیک احترام کرد ایشان را).
در دفتر کارگاه، مهندس خیامیان پرسید چه خبر؟
دکتر قالیبافیان جواب داد:

«طاعت از دست نیاید، گُنَهی باید کرد /
در دلِ دوست به هر شیوه، رهی باید کرد

گفتیم بچه ها رو بیاریم و مراحل اجرای سازه رو ببینند. به هرحال طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد!»

از این خوش ذوقی در پاسخ و زیبنده سخن گفتن، در میانۀ صدای بتن و آرماتور، سرشار از لذت می شدی.

✔️🔹سه- خرداد 1383 بود و فراخوانی رسیده بود برای ارایه مقاله در سمیناری در #پژوهشگاه_زلزله ، تحت عنوان بررسی دستورالعمل مقاوم سازی. کارهای سازۀ برج، از بتن به فولاد رسیده بود و به اتفاق مهندس رحیمی نیا مقاله ای تنظيم شد در خصوص «اتصالات سازه» (در سازه فولادی راس برج میلاد و دکل آنتن، «اتصالات» از اهمیت ویژه ای برخوردار است). اینکه به چه والذّاریاتی واشرهای
DTI
را به رغم #تحریم و با واسطۀ یک شرکت اروپایی، از آمریکا خریده و در سازه بکار رفته است. روز قبل از سمینار، تلفن زنگ زد. خانمی بود از پژوهشگاه زلزله. گفت:
برنامۀ ما عوض شده و بجای سمینار می خواهیم یک کارگاه داشته باشیم (در طبقه ی بالای پژوهشگاه) تا اساتید بتوانند بیشتر (و راحتتر) باهم گفتگو و تبادل نظر داشته باشند، لذا لطفا دانشجویانتان را با خود به همراه نیاورید(!)؛ گفتم من که دانشجویی ندارم ولی به چشم.

روز سمینار، وارد سالن برگزاری که شدم جوّ جلسه کاملا سنگین بود. یک میزگرد، که همۀ اساتید بزرگوار بر گِرد آن بودند و هر کس به نوبت ارایه می کرد. به چند دانشجویِ دکترا هم اجازه داده بودند که گوشه ای (همچون طفلان مسلم) بنشینند و گوش فرا بدهند. آن زمان، مثل الان نبود که #دانشجوی_دکترا، مثل باران و تگرگ باریدن گرفته باشد. دانشجویِ دکترا شدن، داستانی داشت و اَرجی.

وسط صبحتهای یکی از اساتید درباره ضریب آلفا، یکی از دانشجوهای دکترا دست بلند کرد و توضیحاتی تکمیلی داد. برخی با نگاهی به انواعِ عتاب آلوده (به تعبیر #حافظ) چنان نگاهی به او کردند که یعنی: حرف می زنی؟! وسط گفتگویِ بزرگان؟
همۀ اینها منجر شد که وقتی نوبت، به ارایۀ من رسید خیلی پراسترس و بد ارایه کردم! خاطرم هست که اسلاید ها با عجله جلو و عقب می شد و تلاش كه صدا نلرزد و... یک دست و پا چلفتگی تمام عیار!
بخشی از صحبت، درباره گشتاور بود. کلمه «گشتاور» به انگلیسی می شود
Torque (تُرک)
توضیح دادم که برای اعمال گشتاورِ لازم به پیچ (به تعبیر کارگاهی: "تُرک زنی") روشهای مختلفی هست، و ما این واشرهای مخصوص را از آمریکا خریده و استفاده کرده ایم.
در پایانِ پرزنته هم تشکر کرده و جمله ای گفتم مبنی بر اینکه «ببخشید اگر که ارایۀ خوبی نداشتم».

جلسه تمام شد و در بازۀ پذیرایی و تنفس، (کلافه) ایستاده بودم که دکتر قالیبافیان به سمتم آمد. با همان چهره ی گشاده سرِ صبحت را به شوخی باز کرد که: «آقای مهندس شما چرا اینقدر در پرزنته تُرکها رو كتك زدید. آخر چرا ترکها رو می زنید؟!» (او اهل تبریز بود). بعد از این شوخی، به جدیت و صلابت گفت: «آقای مهندس شما در پایان گفتی "ببخشید ارایه ام خوب نبود". بسیار هم خوب بود. خیلی هم خوب بود. حواست باشه كه تا آخر عمرِ حرفه ای ات ممکنه در دهها جا، صحبت و سخنرانی کنی، دیگه هرگز نگو ببخشید که بد صحبت کردم. خیلی هم خوب بودی. خیلی عالی.»

ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید:🔻

https://www.khabaronline.ir/news/1489441

#روز_مهندس
t.iss.one/solseghalam
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️برای روز مهندس:
مهندسِ این چنینم آرزوست

✔️🔹یک - بهار 1378 بود و عطر اردیبهشت در هوا. قرار بود نشستی در ساختمان وزارت مسکن برگزار بشود و درباره مراحل طراحی سازۀ برج میلاد صحبت شود.
دکتر #ارسلان_قهرمانی از دانشگاه شیراز آمده بود و در مورد طراحی فونداسیون برج توضیح داد و اینکه مشخصاتِ خاک آن منطقه، چه بوده و چرا شمع در طراحی بکار نرفته است؟
مهندس #بهمن_حقیقی هم از اصفهان آمده بود و درباره طراحی سازه و استفاده از تجارب دیگر کشورها توضیح داد.
در فاصله تنفس جلسه و وقت پذیرایی، در لابی وزارت مسکن در میان میهمانان، مردی بود که توجه را جلب می کرد.
یک سبیل واقعا بلند و تا بناگوش رسیده و کُتی که بر روی دوش انداخته بود (و نپوشیده بود) ، و تو گویی به سیاق داش آکل، چهره ای است که در این روزگار دیگر چندان باب نیست. چهره ای بسیار پر جذبه . از یکی از دوستان پرسیدم ایشان کیست؟ گفت مهندس قالیبافیان است. [و واژه ی «مهندس» چه برازنده او بود]

✔️🔹دو- بهار 1379 بود و بوی بتن ریزی در کارگاه برج به هوا بود و صدای آرماتورهایی که با جرثقیل به آسمان می رفت تا متر به متر به ارتفاع سازه میلاد افزوده شود.
در محوطه کارگاه، دکتر قالیبافیان به همراه عده ای از دانشجویان دانشکده فنی در حال بازگشت از بازديد بودند. چهره ها خندان و روشن، از دیدار مراحل اجرای پروژه. مهندس خیّامیان دعوت گرفت که قبل از رفتن، به دفتر کارگاه بروند (و چه نیک احترام کرد ایشان را).
در دفتر کارگاه، مهندس خیامیان پرسید چه خبر؟
دکتر قالیبافیان جواب داد:

«طاعت از دست نیاید، گُنَهی باید کرد /
در دلِ دوست به هر شیوه، رهی باید کرد

گفتیم بچه ها رو بیاریم و مراحل اجرای سازه رو ببینند. به هرحال طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد!»

از این خوش ذوقی در پاسخ و زیبنده سخن گفتن، در میانۀ صدای بتن و آرماتور، سرشار از لذت می شدی.

✔️🔹سه- خرداد 1383 بود و فراخوانی رسیده بود برای ارایه مقاله در سمیناری در #پژوهشگاه_زلزله ، تحت عنوان بررسی دستورالعمل مقاوم سازی. کارهای سازۀ برج، از بتن به فولاد رسیده بود و به اتفاق مهندس رحیمی نیا مقاله ای تنظيم شد در خصوص «اتصالات سازه» (در سازه فولادی راس برج میلاد و دکل آنتن، «اتصالات» از اهمیت ویژه ای برخوردار است). اینکه به چه والذّاریاتی واشرهای
DTI
را به رغم #تحریم و با واسطۀ یک شرکت اروپایی، از آمریکا خریده و در سازه بکار رفته است. روز قبل از سمینار، تلفن زنگ زد. خانمی بود از پژوهشگاه زلزله. گفت:
برنامۀ ما عوض شده و بجای سمینار می خواهیم یک کارگاه داشته باشیم (در طبقه ی بالای پژوهشگاه) تا اساتید بتوانند بیشتر (و راحتتر) باهم گفتگو و تبادل نظر داشته باشند، لذا لطفا دانشجویانتان را با خود به همراه نیاورید(!)؛ گفتم من که دانشجویی ندارم ولی به چشم.

روز سمینار، وارد سالن برگزاری که شدم جوّ جلسه کاملا سنگین بود. یک میزگرد، که همۀ اساتید بزرگوار بر گِرد آن بودند و هر کس به نوبت ارایه می کرد. به چند دانشجویِ دکترا هم اجازه داده بودند که گوشه ای (همچون طفلان مسلم) بنشینند و گوش فرا بدهند. آن زمان، مثل الان نبود که #دانشجوی_دکترا، مثل باران و تگرگ باریدن گرفته باشد. دانشجویِ دکترا شدن، داستانی داشت و اَرجی.

وسط صبحتهای یکی از اساتید درباره ضریب آلفا، یکی از دانشجوهای دکترا دست بلند کرد و توضیحاتی تکمیلی داد. برخی با نگاهی به انواعِ عتاب آلوده (به تعبیر #حافظ) چنان نگاهی به او کردند که یعنی: حرف می زنی؟! وسط گفتگویِ بزرگان؟
همۀ اینها منجر شد که وقتی نوبت، به ارایۀ من رسید خیلی پراسترس و بد ارایه کردم! خاطرم هست که اسلاید ها با عجله جلو و عقب می شد و تلاش كه صدا نلرزد و... یک دست و پا چلفتگی تمام عیار!
بخشی از صحبت، درباره گشتاور بود. کلمه «گشتاور» به انگلیسی می شود
Torque (تُرک)
توضیح دادم که برای اعمال گشتاورِ لازم به پیچ (به تعبیر کارگاهی: "تُرک زنی") روشهای مختلفی هست، و ما این واشرهای مخصوص را از آمریکا خریده و استفاده کرده ایم.
در پایانِ پرزنته هم تشکر کرده و جمله ای گفتم مبنی بر اینکه «ببخشید اگر که ارایۀ خوبی نداشتم».

جلسه تمام شد و در بازۀ پذیرایی و تنفس، (کلافه) ایستاده بودم که دکتر قالیبافیان به سمتم آمد. با همان چهره ی گشاده سرِ صبحت را به شوخی باز کرد که: «آقای مهندس شما چرا اینقدر در پرزنته تُرکها رو كتك زدید. آخر چرا ترکها رو می زنید؟!» (او اهل تبریز بود). بعد از این شوخی، به جدیت و صلابت گفت: «آقای مهندس شما در پایان گفتی "ببخشید ارایه ام خوب نبود". بسیار هم خوب بود. خیلی هم خوب بود. حواست باشه كه تا آخر عمرِ حرفه ای ات ممکنه در دهها جا، صحبت و سخنرانی کنی، دیگه هرگز نگو ببخشید که بد صحبت کردم. خیلی هم خوب بودی. خیلی عالی.»

ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید:🔻

https://www.khabaronline.ir/news/1489441

#روز_مهندس
t.iss.one/solseghalam
👍3113👏2
بیزارم از تفکر مهندسی
[برای روز مهندس]

*متن زیر که پس از شرکت در یک کنفرانس مرتبط با زلزله، آتش و انفجار نوشته شده بود به مناسبت روز مهندس، بازنشر می شود .

🔴هفته ای که گذشت سه روز در پنجمین کنفرانس بین المللی Protect گذشت؛ سه بحث زلزله، انفجار و آتش، و سه روزی که برای من آموخته های بسیار داشت، دیدارهای متعدد و امکان حضور در پرزنته های مختلف و... شروع سال نیز، در فروردین ماه در کنفرانس بین المللی کاهش ریسک سوانح و بلایا (با برگزاری سازمان ملل) در سندای گذشت. بلایایی چون زلزله، سونامی، سیل و ... مورد بحث بود. سخت کلافه می شوم که یک مهندس یا محقق در حوزه اثرات موجِ انفجار بر سازه ها تحقیق می کند با پیچیده ترین معادلات دینامیک سازه و continuum mechanics، ولی وقتی می خواهی راجع به موضوعات مبتلابِه روزِ دنیا در همان بحث انفجار از او بپرسی کاملا بی رغبت است. از انفجار، دینامیک موجِ انفجار را می فهمد ولی هیچ میلی به دنبال کردن عللِ انسانیِ انفجار، تفکر انسانی عملیات انتحاری، مسایل جاری دنیا و... ندارد. یک مهندس دیگر می بینی عمری است در حوزه مهندسی زلزله کار می کند فارغ التحصیل ام آی تی، هیچ رغبتی به مسایل فرهنگی-اجتماعیِ کیفیتِ پایینِ سازه ها در ایران ندارد. سازه، فقط سازه است و هیچ بحثی در این خصوص را غیر از محاسباتِ سازه بر نمی تابد.

🔴شدیداً به این باور رسیده ام که مهندسین به لحاظ ذهنی ، یک مرحله تکامل یافته تر از نظامیان هستند . فقط یک مرحله. ذهنِ یک نظامی، در تحلیل مسایل پیرامونی اش ، عمدتاً خطی و در حلِ معادلات عموماً با بررسیِ پارامترها و متغییرهایِ محدود سر و کار دارد. به فلان دلیل فلان اتفاق باید بیفتد ، یا به فلان دلیل فلان اتفاق نباید بیفتد. به فلان دلیل باید حمله کرد و به فلان دلیل آتش بس. ذهنِ مهندسین در تحلیل مسایل قدری قوی تر است و تواناییِ مدیریت کردن پارامترهای بیشتر ، انتگرال گرفتن ، حل معادلات دیفرانسیل مرتبه بالاتر ، مشتق گرفتن و ... را داراست . اما عقیم است از تحلیل جامع امور و مسایل.
حتی وقتی هم که باور دارد که این تعدادِ متغیری که اختیار کرده کافی نیست، بازهم سعی دارد که متغیرها را بیشتر نکند چون چارچوب هایِ موجود ریاضی امکان حلِ معادله با متغیر بیشتر را نمی دهد. لذا امری عادی است که مهندسین بی میل و رغبت باشند به مسایل اجتماعی. یا فرهنگی . یا هر حوزه ای که پارامترهای متعدد و زیاد دارد .

🔹مهندسین عادت می کنند به مُجرد فکر کردن .

🔹مهندسین عادت می کنند به یک موضوع را عمیق و دقیق تجزیه و تحلیل کردن ، بی ارتباط و مجرد از ارتباطش با موضوعات دیگر .

🔹مهندسین عادت می کنند به "اعتماد به نفس مهندسی". اعتماد به نفس ناشی از قوه تحلیلِ ریاضی .

🔹مهندسین عادت می کنند به اینکه گمان برند که چون تحلیل شان از یک موضوع مبتنی بر ریاضیات قوی است لذا همه علل رخداد و رفتار ها را کشف کرده اند.
(با وجود آنکه می دانند موضوع را مُجرد تحلیل کرده اند)

🔹مهندسین عادت می کنند به تفکر کوانتیتِیتیو، تفکر کمّی، عددی.
امروز یک کیلومتر ریلِ راه آهن نصب شد و دیروز پانصد متر . «عدد و رقم».

🔹مهندسین عادت می کنند که فکر کنند توان حل همه سوالات را دارند و اگر مشکل یا سوالی هنوز حل نشده ، به این دلیل است که به دست آنان سپرده نشده است.

🔹ماجرا وقتی دهشتناک می شود که یک فکر مهندسی، مقالات متعدّدی در ژورنال های معتبر چاپ کرده باشد. دیگر باید مطمئن باشی که این ذهن در تحلیل یک موضوع در غایتِ اعتماد به نفس باشد. و لحظه ای تردید نکند در مجرد دیدن ماجرا.

🔴بیشترین و بزرگترین امری که آزاردهنده هست در تفکر مهندسی و ذهن مهندسی ، بی رغبتی هست به هر حوزه ای غیر از حوزه ای که در آن اشتغال ذهنی دارا هستند .
طرف در حوزه «سازه فولادی» کار می کند ، یک "پل بتنی" در جایی فرو ریخته صد نفر کشته شده اند هیچ میل و علاقه ای به دنبال کردن خبرش ندارد چون حوزه کارش «بتن» است و نه فولاد.
طرف در حوزۀ گاز کار می کند، هیچ علاقه ای به اخبار و مباحث حوزه برق و فولاد ندارد... اگر زمانی مهندسی دیدید که به تاریخ علاقمند بود ، از موسیقی مست می شد ، عطرهای مختلف را می شناخت ، در دل طبیعت زیبا غزلی عاشقانه سرود ، دستی در نقاشی داشت و نگاهی هم به حوزه معماری و چاپ و نشر ادبیات ، بدانید که سایر مهندسان هم صنف اش از او بیزارند. نفرت انگیز است همچین موجودی برای مهندسین .


- - - - -
🔷 پی نوشت: درد بزرگ اینجاست که در مقایسه با افرادی که عادت دارند به کلی حرف زدن، دیمی سخن گفتن، «حسن عباسی مانند» تحلیل داشتن در هر حوزه ای که در آن اطلاعی ندارند ، تحمّلِ رفتار مهندسین ممکن تر است چرا که لااقل عادت دارند که در یک حوزه مشخص، دقیق حرف بزنند.

#روز_مهندس



https://t.iss.one/solseghalam
👍73👌1310👎8👏5🙏2
👍10926👌3👎2