🔴مهم تر از سیاست....
🔹مهم تر از سیاست جامعه ای است که ما با هم در آن زندگی می کنیم و اگر اتفاقی در آن بیفتد خود ما، اولین قربانیان آن اتفاق هستیم. به ترکیب شهداء حمله تروریستی نگاه کنید: باغبان، فوتبالیست، معلم، محقق، سپاهی و... سیاست کجاست؟ سیاست در آن لحظه مشغول سلفی گرفتن از خودش در مجلس بود تا شجاعتش را نشانمان دهد.! آن قدر شجاع بودند که همکار جانبازشان را در مجلس گذاشتند و رفتند!
🔹ما هر چه به سیاست نزدیک تر شده ایم از هم فاصله گرفته ایم، سیاسی ترین افراد جامعه، بیشترین کینه ها را نسبت به مخالفانشان دارند، به اجبار همدیگر را تحمل می کنند و اگر از دستشان می آمد خودشان قبل از دیگران کار هم را یکسره می کردند.
🔹سیاست مداران برای رسیدن به قدرت بر آتش اختلافات میان ما دمیده اند و تلاش کرده اند بذر کینه و نفرت را که میان خودشان است در جامعه بکارند. ما را باهم دشمن کنند و اختلافات کوچک میان ما را بزرگ کنند تا فراموش کنیم که ما با هم سوار یک کشتی هستیم و اگر طوفانی بیاید، قبل از هر کسی از جمله همین سیاست مداران ما را غرق خواهد کرد.
🔹ما با هم اختلاف داریم، گاهی به هم ستم می کنیم و زندگی را برای هم سخت می کنیم، اما بیشتر از همه این ها بیش 98 درصد ایرانی ها بر اساس آخرین تحقیقات صورت گرفته در حد بسیار زیاد به خدا اعتقاد دارند، غیب باور هستند، محبت اهل بیت دارند، خود را ایرانی می دانند و به تاریخ و فرهنگ خود افتخار می کنند. در یک کلام ایرانی مسلمان اند. آنچه جامعه را نگه داشته است و زندگی ما را در کنار یکدیگر ممکن کرده است همین ارزش های مشترک است. سیاست کاری کرده است که این اصول بنیادی تحت الشعاع اختلافات فرعی قرار گرفته است.
🔹 درباره اختلافات فرعی هم قرار نیست این ها را نادیده بگیریم و بی تفاوت باشیم اما اگر اصول مشترک را ببینیم و بدانیم که خواه ناخواه ناچاریم در کنار هم زندگی کنیم، و بدانیم که بیرون مرزها دشمنی تشنه خون ما منتظر ایستاده است، به شیوه عقلانی تری تلاش می کنیم تا اختلافات و تفاوت های خود را حل کنیم و اگر حل نشد، تحمل کنیم. تحمل اختلافات جزیی آسان است.
🔹سیاست می خواهد اختلافات فرعی ما را به اصول مشترک بکشاند و زیر بنای زندگی مشترک ما را از ما بگیرد. به همین خاطر نیز سیاست مداران رقابت ریاست جمهوری را به جای این که به رقابت میان برنامه های اداره کشور تبدیل کنند و اختلاف نظر را معطوف به روش های مدیریت کنند، اصول و ارزش های مشترک را عرصه رقابت می کنند، اخلاق را قربانی کرده و جامعه را دسته دسته می کنند. در آتش انتقام از یکدیگر و یکسره کردن کار می دمند، مخالف را به دشمن تبدیل می کنند.
🔹سیاست یا بهتر بگویم مردان قدرت طلب جامعه را تاراج کرده و می خواهند بنیان هایش را از بین ببرند.به خاطر خودمان باید از دست اندازی سیاست به جامعه جلوگیری کنیم و باید بدانیم که مهم تر از سیاست جامعه ای است که در آن، ما و فرزندانمان زندگی خواهند کرد.
#مداخله_سیاست_در_جامعه
@SinaKallhor
🔹مهم تر از سیاست جامعه ای است که ما با هم در آن زندگی می کنیم و اگر اتفاقی در آن بیفتد خود ما، اولین قربانیان آن اتفاق هستیم. به ترکیب شهداء حمله تروریستی نگاه کنید: باغبان، فوتبالیست، معلم، محقق، سپاهی و... سیاست کجاست؟ سیاست در آن لحظه مشغول سلفی گرفتن از خودش در مجلس بود تا شجاعتش را نشانمان دهد.! آن قدر شجاع بودند که همکار جانبازشان را در مجلس گذاشتند و رفتند!
🔹ما هر چه به سیاست نزدیک تر شده ایم از هم فاصله گرفته ایم، سیاسی ترین افراد جامعه، بیشترین کینه ها را نسبت به مخالفانشان دارند، به اجبار همدیگر را تحمل می کنند و اگر از دستشان می آمد خودشان قبل از دیگران کار هم را یکسره می کردند.
🔹سیاست مداران برای رسیدن به قدرت بر آتش اختلافات میان ما دمیده اند و تلاش کرده اند بذر کینه و نفرت را که میان خودشان است در جامعه بکارند. ما را باهم دشمن کنند و اختلافات کوچک میان ما را بزرگ کنند تا فراموش کنیم که ما با هم سوار یک کشتی هستیم و اگر طوفانی بیاید، قبل از هر کسی از جمله همین سیاست مداران ما را غرق خواهد کرد.
🔹ما با هم اختلاف داریم، گاهی به هم ستم می کنیم و زندگی را برای هم سخت می کنیم، اما بیشتر از همه این ها بیش 98 درصد ایرانی ها بر اساس آخرین تحقیقات صورت گرفته در حد بسیار زیاد به خدا اعتقاد دارند، غیب باور هستند، محبت اهل بیت دارند، خود را ایرانی می دانند و به تاریخ و فرهنگ خود افتخار می کنند. در یک کلام ایرانی مسلمان اند. آنچه جامعه را نگه داشته است و زندگی ما را در کنار یکدیگر ممکن کرده است همین ارزش های مشترک است. سیاست کاری کرده است که این اصول بنیادی تحت الشعاع اختلافات فرعی قرار گرفته است.
🔹 درباره اختلافات فرعی هم قرار نیست این ها را نادیده بگیریم و بی تفاوت باشیم اما اگر اصول مشترک را ببینیم و بدانیم که خواه ناخواه ناچاریم در کنار هم زندگی کنیم، و بدانیم که بیرون مرزها دشمنی تشنه خون ما منتظر ایستاده است، به شیوه عقلانی تری تلاش می کنیم تا اختلافات و تفاوت های خود را حل کنیم و اگر حل نشد، تحمل کنیم. تحمل اختلافات جزیی آسان است.
🔹سیاست می خواهد اختلافات فرعی ما را به اصول مشترک بکشاند و زیر بنای زندگی مشترک ما را از ما بگیرد. به همین خاطر نیز سیاست مداران رقابت ریاست جمهوری را به جای این که به رقابت میان برنامه های اداره کشور تبدیل کنند و اختلاف نظر را معطوف به روش های مدیریت کنند، اصول و ارزش های مشترک را عرصه رقابت می کنند، اخلاق را قربانی کرده و جامعه را دسته دسته می کنند. در آتش انتقام از یکدیگر و یکسره کردن کار می دمند، مخالف را به دشمن تبدیل می کنند.
🔹سیاست یا بهتر بگویم مردان قدرت طلب جامعه را تاراج کرده و می خواهند بنیان هایش را از بین ببرند.به خاطر خودمان باید از دست اندازی سیاست به جامعه جلوگیری کنیم و باید بدانیم که مهم تر از سیاست جامعه ای است که در آن، ما و فرزندانمان زندگی خواهند کرد.
#مداخله_سیاست_در_جامعه
@SinaKallhor
انتخابات انگلیس و شیوه های جذاب اعلام نتایج. کاهش و افزایش آراء، میزان مشارکت و تعداد آراء لازم برای اکثریت در پارلمان در یک تصویر!
@SinaKallhor
@SinaKallhor
🔴 حقوق بگیر حجاب
🔹حقوق بگیر حجاب به خاطر شغلش و تنها به این دلیل که در بخش اداری حجاب شاغل است، درباره حجاب کار می کند. کارش سازمانی، دستوری، اجباری، تعریف شده و فکر ناشده است.
🔹بنابه وظیفه سازمانی برای اقشار مختلف مثل پزشکان و پرستاران لباس طراحی می کند و از آن رونمایی می کند و در این کار به تنها چیزی که فکر می کند گزارش کار به مقامات مافوق است حتی اگر کارش باعث تمسخر و استهزاء حجاب در جامعه شده باشد.
🔹حقوق بگیر حجاب به دلیل همین خصلت سازمانی و اداری بیشترین آسیب را به منزلت و ارزشمندی حجاب در جامعه می زند چرا که در سازمان، حیات هر بخش و حفظ شغل هر کس منوط به انجام دادن کار مهم برای ارتقاء سازمان و مخصوصا رئیس سازمان است. مثلا اگر شما بتوانی کاری انجام دهی که رئیس ات در پیش مقامات مافوق با دست پر گزارش دهد و اسباب ترقی و ارتقاء او و سازمان اش را فراهم کنی، موقعیت شغلی و اداری بهتری پیدا می کنی.
🔹در مساله حجاب اثر داشتن کار تقریبا هیچ اهمیتی ندارد، کافی است در هر کاری چادر مشکی حضور داشته باشد. مثلا در همه طراحی ها، اگر چادر را هم اضافه شود، می شود تبلیغ و ترویج حجاب برتر و اثر بخش است. در آن صورت اصلا اهمیتی ندارد که این چادر در این موقعیت با رنگ مشکی مضحکه حجاب است و تاثیر منفی و بدی دارد. شما و اداره شما کار مفید انجام داده است و شغل شما حفظ می شود. برای کار مسخره شما مراسم رونمایی برگزار می کنند و حتی یک نفر در آن جمع به این افتضاح اعتراض نمی کند.
🔹مهم ترین خصلت حقوق بگیر اداری، این است که به کارش مخصوصا اثرات بد کار خود فکر نمی کند. چرا که فرض بر این است کسی که او را استخدام کرده، به کار و نتایجش فکر کرده و نقش او را تعریف کرده و او تنها وظیفه دارد نقشی را که به خاطر آن استخدام شده و حقوق می گیرد را، درست انجام دهد. بنابراین جایی برای فکر کردن او نیست.
🔹پس عیب از حقوق بگیر نیست، از استخدام کننده است که بعد از 30 سال سود و زیان اش را تشخیص نمی دهد و عجیب آن که همچنان در حال ایجاد اداره و سازمان و استخدام کارمندان جدید برای این کار است.
#نقد_سیاست_های_ترویج_حجاب
@SinaKallhor
🔹حقوق بگیر حجاب به خاطر شغلش و تنها به این دلیل که در بخش اداری حجاب شاغل است، درباره حجاب کار می کند. کارش سازمانی، دستوری، اجباری، تعریف شده و فکر ناشده است.
🔹بنابه وظیفه سازمانی برای اقشار مختلف مثل پزشکان و پرستاران لباس طراحی می کند و از آن رونمایی می کند و در این کار به تنها چیزی که فکر می کند گزارش کار به مقامات مافوق است حتی اگر کارش باعث تمسخر و استهزاء حجاب در جامعه شده باشد.
🔹حقوق بگیر حجاب به دلیل همین خصلت سازمانی و اداری بیشترین آسیب را به منزلت و ارزشمندی حجاب در جامعه می زند چرا که در سازمان، حیات هر بخش و حفظ شغل هر کس منوط به انجام دادن کار مهم برای ارتقاء سازمان و مخصوصا رئیس سازمان است. مثلا اگر شما بتوانی کاری انجام دهی که رئیس ات در پیش مقامات مافوق با دست پر گزارش دهد و اسباب ترقی و ارتقاء او و سازمان اش را فراهم کنی، موقعیت شغلی و اداری بهتری پیدا می کنی.
🔹در مساله حجاب اثر داشتن کار تقریبا هیچ اهمیتی ندارد، کافی است در هر کاری چادر مشکی حضور داشته باشد. مثلا در همه طراحی ها، اگر چادر را هم اضافه شود، می شود تبلیغ و ترویج حجاب برتر و اثر بخش است. در آن صورت اصلا اهمیتی ندارد که این چادر در این موقعیت با رنگ مشکی مضحکه حجاب است و تاثیر منفی و بدی دارد. شما و اداره شما کار مفید انجام داده است و شغل شما حفظ می شود. برای کار مسخره شما مراسم رونمایی برگزار می کنند و حتی یک نفر در آن جمع به این افتضاح اعتراض نمی کند.
🔹مهم ترین خصلت حقوق بگیر اداری، این است که به کارش مخصوصا اثرات بد کار خود فکر نمی کند. چرا که فرض بر این است کسی که او را استخدام کرده، به کار و نتایجش فکر کرده و نقش او را تعریف کرده و او تنها وظیفه دارد نقشی را که به خاطر آن استخدام شده و حقوق می گیرد را، درست انجام دهد. بنابراین جایی برای فکر کردن او نیست.
🔹پس عیب از حقوق بگیر نیست، از استخدام کننده است که بعد از 30 سال سود و زیان اش را تشخیص نمی دهد و عجیب آن که همچنان در حال ایجاد اداره و سازمان و استخدام کارمندان جدید برای این کار است.
#نقد_سیاست_های_ترویج_حجاب
@SinaKallhor
🔴آتش به اختیار و هزینه های هزاران میلیارد تومانی
🔹فرمان آتش به اختیار در شرایطی صادر شده است که برای قرار گاه های مرکزی علم، فکر و فرهنگ، سالانه هزاران میلیارد تومان هزینه می شود. بودجه تنها ده مورد از مهم ترین این قرار گاهها در سال 96 به شرح زیر است:
1- بودجه آموزش و پرورش: 33 هزار میلیارد تومان. به حروف: سی و سه هزار میلیارد تومان. منبع آمار لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1003997
2- بودجه دانشگاهها و آموزش عالی : 28 هزار میلیارد تومان. به حروف: بیست و هشت هزار میلیارد تومان برای یک سال. منبع آمار لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004001
3- بودجه صدا و سیما : 4 هزار میلیارد تومان. منبع لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004489
4- بودجه وزارت ورزش و جوانان : 3 هزار میلیارد تومان. منبع لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004377
5- بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: 1 هزار و 100 میلیارد تومان.
6- بودجه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری: 780 میلیارد تومان
7- بودجه مرکز خدمات حوزه های علمیه: 700 میلیارد تومان
8- بودجه سازمان تبلیغات: 500 میلیارد تومان
9- بودجه شورای عالی حوزه های علمیه: 360 میلیارد تومان
10- بودجه شورای عالی انقلاب فرهنگی: 151 میلیارد تومان. منبع موارد 5 تا 10 لینک زیر:
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004494
🔹جمع بودجه ای که در یک سال برای این 10 مورد هزینه می شود حدود 72 هزار میلیارد تومان می شود. آتش به اختیار در چنین شرایطی از حیث بودجه و هزینه کرد صادر شده است.
#آتش_به_اختیار
#بودجه_هزار_میلیاردی
@SinaKallhor
🔹فرمان آتش به اختیار در شرایطی صادر شده است که برای قرار گاه های مرکزی علم، فکر و فرهنگ، سالانه هزاران میلیارد تومان هزینه می شود. بودجه تنها ده مورد از مهم ترین این قرار گاهها در سال 96 به شرح زیر است:
1- بودجه آموزش و پرورش: 33 هزار میلیارد تومان. به حروف: سی و سه هزار میلیارد تومان. منبع آمار لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1003997
2- بودجه دانشگاهها و آموزش عالی : 28 هزار میلیارد تومان. به حروف: بیست و هشت هزار میلیارد تومان برای یک سال. منبع آمار لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004001
3- بودجه صدا و سیما : 4 هزار میلیارد تومان. منبع لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004489
4- بودجه وزارت ورزش و جوانان : 3 هزار میلیارد تومان. منبع لینک زیر
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004377
5- بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: 1 هزار و 100 میلیارد تومان.
6- بودجه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری: 780 میلیارد تومان
7- بودجه مرکز خدمات حوزه های علمیه: 700 میلیارد تومان
8- بودجه سازمان تبلیغات: 500 میلیارد تومان
9- بودجه شورای عالی حوزه های علمیه: 360 میلیارد تومان
10- بودجه شورای عالی انقلاب فرهنگی: 151 میلیارد تومان. منبع موارد 5 تا 10 لینک زیر:
https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1004494
🔹جمع بودجه ای که در یک سال برای این 10 مورد هزینه می شود حدود 72 هزار میلیارد تومان می شود. آتش به اختیار در چنین شرایطی از حیث بودجه و هزینه کرد صادر شده است.
#آتش_به_اختیار
#بودجه_هزار_میلیاردی
@SinaKallhor
rc.majlis.ir
مرکز پژوهشها - بررسی لایحه بودجه سال 1396 کل کشور24. بخش آموزش و پرورش
مجلس شورای اسلامی از نخستين دوره، برای كارشناسی طرحها و لوايح، از مشورت موردی كارشناسان استفاده ميكرد. در عين حال، اساس كار برفهم شخصی و توان علمی خود نمايندگان متكی بود؛ لكن از اواخر سال 1371 به دستور هيأت رئيسه محترم مجلس، نهادی مستقل، دائمی و سازمان…
🔴درباره رونوشت به دفتر مقام معظم رهبری❗️
🔹صفحه شخصی رئیس جمهور در اینستاگرام، تصویر مصوبه هیات دولت را درباره 2030 منتشر کرده است که رونوشت آن به دفتر مقام معظم رهبری ارسال شده است.
🔹 از نظر دولت این یعنی، مخفی کاری درباره 2030 نبوده و همه ارکان قدرت از جمله رهبری، مجلس و ... در جریان تصمیمات دولت بوده اند. به خصوص این که مجلس نیز این مصوبه را مغایر با قانون تشخیص نداده و طی نامه ای عدم مغایرت آن را اعلام کرده است.
🔶 اما واقعا چه چیزی به دفتر رهبری رونوشت شده و آیا این به معنای اطلاع رسانی دولت درباره 2030است؟
🔹واقعیت این است که آن چه دولت اعلام کرده و به دفتر رهبری رونوشت زده است، ساختار کارگروه ملی آموزش 2030 است. همراه با توضیحات بسیار کلی و مختصر. این کار در همان حال که اطلاع رسانی محسوب می شود، اطلاع رسانی نیز نیست. دولت چه به صورت تعمدی و زیرکانه و چه غیر تعمدی، دیگران را هم در جریان قرار داده و هم قرار نداده است.
🔹 در واقع دیگران از جمله دفتر رهبری رونوشت نامه ای را دریافت کرده اند که در آن ساختار و کارگروه ملی آموزش مشخص شده و به صورت کلی گفته شده است که کارگروه برای هماهنگی و ارایه راهکار و تحقق اهداف برنامه آموزش 2030 تشکیل شده، اعضای آن شامل دستگاهها و سازمان های نام برده است و دستگاههای اجرای موظف به اجرای تصمیمات این کارگروه هستند. بدون این که کوچکترین اشاره ای به اسناد اصلی همچون توسعه پایدار 2030 و اینچئون و اسناد بعدی یعنی برنامه ملی آموزش که توسط کارگروه باید آماده شود کرده باشد.
🔹بنابراین دولت هم اطلاع رسانی کرده و هم اطلاع رسانی نکرده است و به همین خاطر هم مجلس مصوبه را عدم مغایر با قانون تشخیص نداده و احتمالا اعتراضی از سوی دفتر رهبری نیز نشده است. در واقع جایی برای مغایرت و اعتراض نبوده است. به چه چیزی باید اعتراض می کردند. به ساختار کارگروه؟ ترکیب کارگروه؟ و یا مثلا مجلس باید می گفت که ساختار کارگروه مغایر قانون است؟
🔹دولت در این باره اگر فریب کاری نکرده باشد کاملا رندی کرده است. بسیاری از ارکان حاکمیت تنها پس از رونمایی از سند سوم یعنی برنامه ملی آموزش در در دی ماه 1395 توسط یونسکو در ایران در جریان محتوا و مضمون اسناد 2030 قرار می گیرند. و از همین زمان نیز اعتراض ها به آن شروع می شود. اعتراض شدید مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در دی ماه 95 یک نمونه از این موارد است. تا آن لحظه تنها چیزی که بسیاری از نهادها از آن اطلاع داشته اند، صرفا رویه های ساختاری و اداری اسناد 2030 است.
🔹هیچ بعید نیست این اتفاق برای دولت و مخصوصا شخص رئیس جمهور و معاون اول نیز افتاده باشد و آنها تنها در جریان رویه های اداری تهیه و تصویب اسناد بوده و از مضمون و محتوای آن بی اطلاع بوده باشند و تنها به دلیل سیاسی شدن موضوع در موضع دفاع از 2030 قرار گرفته اند.
#فرایند_تصویب_2030
@SinaKallhor
🔹صفحه شخصی رئیس جمهور در اینستاگرام، تصویر مصوبه هیات دولت را درباره 2030 منتشر کرده است که رونوشت آن به دفتر مقام معظم رهبری ارسال شده است.
🔹 از نظر دولت این یعنی، مخفی کاری درباره 2030 نبوده و همه ارکان قدرت از جمله رهبری، مجلس و ... در جریان تصمیمات دولت بوده اند. به خصوص این که مجلس نیز این مصوبه را مغایر با قانون تشخیص نداده و طی نامه ای عدم مغایرت آن را اعلام کرده است.
🔶 اما واقعا چه چیزی به دفتر رهبری رونوشت شده و آیا این به معنای اطلاع رسانی دولت درباره 2030است؟
🔹واقعیت این است که آن چه دولت اعلام کرده و به دفتر رهبری رونوشت زده است، ساختار کارگروه ملی آموزش 2030 است. همراه با توضیحات بسیار کلی و مختصر. این کار در همان حال که اطلاع رسانی محسوب می شود، اطلاع رسانی نیز نیست. دولت چه به صورت تعمدی و زیرکانه و چه غیر تعمدی، دیگران را هم در جریان قرار داده و هم قرار نداده است.
🔹 در واقع دیگران از جمله دفتر رهبری رونوشت نامه ای را دریافت کرده اند که در آن ساختار و کارگروه ملی آموزش مشخص شده و به صورت کلی گفته شده است که کارگروه برای هماهنگی و ارایه راهکار و تحقق اهداف برنامه آموزش 2030 تشکیل شده، اعضای آن شامل دستگاهها و سازمان های نام برده است و دستگاههای اجرای موظف به اجرای تصمیمات این کارگروه هستند. بدون این که کوچکترین اشاره ای به اسناد اصلی همچون توسعه پایدار 2030 و اینچئون و اسناد بعدی یعنی برنامه ملی آموزش که توسط کارگروه باید آماده شود کرده باشد.
🔹بنابراین دولت هم اطلاع رسانی کرده و هم اطلاع رسانی نکرده است و به همین خاطر هم مجلس مصوبه را عدم مغایر با قانون تشخیص نداده و احتمالا اعتراضی از سوی دفتر رهبری نیز نشده است. در واقع جایی برای مغایرت و اعتراض نبوده است. به چه چیزی باید اعتراض می کردند. به ساختار کارگروه؟ ترکیب کارگروه؟ و یا مثلا مجلس باید می گفت که ساختار کارگروه مغایر قانون است؟
🔹دولت در این باره اگر فریب کاری نکرده باشد کاملا رندی کرده است. بسیاری از ارکان حاکمیت تنها پس از رونمایی از سند سوم یعنی برنامه ملی آموزش در در دی ماه 1395 توسط یونسکو در ایران در جریان محتوا و مضمون اسناد 2030 قرار می گیرند. و از همین زمان نیز اعتراض ها به آن شروع می شود. اعتراض شدید مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در دی ماه 95 یک نمونه از این موارد است. تا آن لحظه تنها چیزی که بسیاری از نهادها از آن اطلاع داشته اند، صرفا رویه های ساختاری و اداری اسناد 2030 است.
🔹هیچ بعید نیست این اتفاق برای دولت و مخصوصا شخص رئیس جمهور و معاون اول نیز افتاده باشد و آنها تنها در جریان رویه های اداری تهیه و تصویب اسناد بوده و از مضمون و محتوای آن بی اطلاع بوده باشند و تنها به دلیل سیاسی شدن موضوع در موضع دفاع از 2030 قرار گرفته اند.
#فرایند_تصویب_2030
@SinaKallhor
🔶پیامد تصمیم گیرهای کوتاه مدت: مورد حضور زنان در ورزشگاه
✅ اگر قرار بود به این سرعت تصمیم تغییر کند، چرا اساسا چنان تصمیمی گرفته شد؟ آن همه تحمیل هزینه به جامعه، حساس کردن و بدبین کردن جوانان و زنان جامعه در ممنوعیت تماشای والیبال زنان در ورزشگاه برای چه بود؟ نتیجه آن کار چه شد؟ در کمتر از سه سال هم زنان به ورزشگاه رفتند و هم تلویزیون ناچار شد صحنه های شادی آنها را از نزدیک به تصویر بکشد. صحنه شادی را لابد خودتان بهتر می دانید چیست؟ همان صحنه هایی که در خیابان ها، گشت ارشاد با آن مقابله می کند.
✅ مساله ای که باعث ممنوعیت بود، آیا به این سرعت تغییر کرد؟ اگر تغییر نکرده است تصمیم چگونه تغییر کرده است.؟ چگونه تلویزیون اجازه پیدا کرده است این تغییر را برجسته کند؟ و حتی خوشحالی خودش را از این تغییر نشان دهد؟
✅ تصمیم های سلیقه ای موقت، آفت جامعه است، قانون را بی ارزش می کند و عامل هرج و مرج در جامعه است. مهم تر از همه این که اعتماد مردم به سایر تصمیم ها را هم از بین می برد. به همین خاطر در سیاست پژوهی توصیه می شود حتی اگر تصمیم اشتباهی گرفته شده است، شیوه برگشتن از تصمیم باید به گونه ای باشد که احساس بی ثباتی در تصمیم گیرها را به جامعه القاء نکند.
✅ برگشتن عاقلانه از یک تصمیم که به هر دلیلی قرار است تغییر کند بخش مهمی از فرایند حکمرانی درست و عقلانی است. تصمیم های موقتی هم قاعده و قانون دارد و باید مبتنی بر عقلانیت حکمرانی باشد تا کم ترین هزینه را به همراه داشته باشد.
#سیاستگذاری_عمومی_کوتاه_مدت
@SinaKallhor
✅ اگر قرار بود به این سرعت تصمیم تغییر کند، چرا اساسا چنان تصمیمی گرفته شد؟ آن همه تحمیل هزینه به جامعه، حساس کردن و بدبین کردن جوانان و زنان جامعه در ممنوعیت تماشای والیبال زنان در ورزشگاه برای چه بود؟ نتیجه آن کار چه شد؟ در کمتر از سه سال هم زنان به ورزشگاه رفتند و هم تلویزیون ناچار شد صحنه های شادی آنها را از نزدیک به تصویر بکشد. صحنه شادی را لابد خودتان بهتر می دانید چیست؟ همان صحنه هایی که در خیابان ها، گشت ارشاد با آن مقابله می کند.
✅ مساله ای که باعث ممنوعیت بود، آیا به این سرعت تغییر کرد؟ اگر تغییر نکرده است تصمیم چگونه تغییر کرده است.؟ چگونه تلویزیون اجازه پیدا کرده است این تغییر را برجسته کند؟ و حتی خوشحالی خودش را از این تغییر نشان دهد؟
✅ تصمیم های سلیقه ای موقت، آفت جامعه است، قانون را بی ارزش می کند و عامل هرج و مرج در جامعه است. مهم تر از همه این که اعتماد مردم به سایر تصمیم ها را هم از بین می برد. به همین خاطر در سیاست پژوهی توصیه می شود حتی اگر تصمیم اشتباهی گرفته شده است، شیوه برگشتن از تصمیم باید به گونه ای باشد که احساس بی ثباتی در تصمیم گیرها را به جامعه القاء نکند.
✅ برگشتن عاقلانه از یک تصمیم که به هر دلیلی قرار است تغییر کند بخش مهمی از فرایند حکمرانی درست و عقلانی است. تصمیم های موقتی هم قاعده و قانون دارد و باید مبتنی بر عقلانیت حکمرانی باشد تا کم ترین هزینه را به همراه داشته باشد.
#سیاستگذاری_عمومی_کوتاه_مدت
@SinaKallhor
@SinaKallhor
🔴نگاه یک فیلسوف به فوتبال
🔹اگر علاقمند بودید نگاه فیلسوف به فوتبال را بدانید، پیشنهاد می کنم گفت و گوی زیر را ببینید.
🔹فوتبال حقیقتا مثل یک مذهب است و مانند هر مذهب دیگری، شعائر، متولی، مومن، جزا و عذاب دارد.
https://simafekr.tv/video/20668
🔴نگاه یک فیلسوف به فوتبال
🔹اگر علاقمند بودید نگاه فیلسوف به فوتبال را بدانید، پیشنهاد می کنم گفت و گوی زیر را ببینید.
🔹فوتبال حقیقتا مثل یک مذهب است و مانند هر مذهب دیگری، شعائر، متولی، مومن، جزا و عذاب دارد.
https://simafekr.tv/video/20668
سیمافکر
فوتبال چیست و با ما چه می کند؟ - سیمافکر
گفت وگوی اختصاصی سیمافکر با بیژن عبدالکریمی
🔴میزان شاد بودن ایرانی ها
🔹تنها گزارشی که درباره شادی افراد کشورهای مختلف در جهان وجود دارد، گزارش جهانی شادی است که بر اساس آخرین گزارش آن در سال 2017، ایران با نمره 4.69 از 10 در جایگاه 108 جهان ایستاده است.
🔹نمره هر کشور بر اساس پاسخ حدود هزار نفر از شهروندان آن کشور در هر سال به سئوال زیر به دست آمده است:
"یک نردبان را تصور کنید که پله های آن از 0 در پایین ترین پله تا 10 در بالاترین پله شماره دارد. بالاترین پله، نشان دهنده بهترین امکان زندگی برای شما و پایین ترین پله نشان دهنده بدترین امکان زندگی برای شماست. در حال حاضر شما احساس می کنید در کدام پله این نردبان ایستاده اید؟"
🔹نروژ با نمره 7.53، دانمارک با نمره 7.52، ایسلند با نمره 7.50، سوئد با نمره 7.49 و فنلاند با نمره 7.46 پنج کشور اول این گزارش هستند. آمریکا با نمره 6.99 در رتبه 14 قرار دارد و کشورهای بروندی با نمره 2.90، تانزانیا با 3.34، سوریه با نمره 3.46 بدترین وضعیت را در میان 150 کشور جهان دارند.
🔹میامگین نمره هر کشور بر اساس میانگین نمرات سه سال اخیر محاسبه می شود. برای مثال برای گزارش جهانی شادی در سال 2017 از میانگین نمرات 2014 تا 2016 استفاده شده است.
🔹در این گزارش علاوه بر این که نمره هر کشوری بر اساس پاسخ مردم آن کشور محاسبه شده است، متغیرهای چون امید به زندگی طولانی، آزادی انتخاب بیشتر، احساس فساد کمتر، سخاوتمندی و تولید ناخالص ملی مهم ترین متغیرهای تاثیر گذار بر شادی مردم در نظر گرفته شده و تغییرات آن محاسبه و گزارش شده است.
🔹دو نکته مهم درباره این گزارش وجود دارد. نکته اول شاخص شادی است.این گزارش درک افراد از امکان زندگی را شاخص شادی در نظر گرفته است. در واقع به جای سئوال مستقیم "تا چه حد در زندگی احساس شادی می کنید؟ یا شاد هستید" از سئوال غیر مستقیم "احساس شما از جایگاه خودتان در نردبان امکان زندگی" استفاده شده است. این که تا چه حد این شاخص می تواند معرف شاد بودن مردم باشد و شادی آن ها را بسنجد محل تامل است. دوم این که پاسخ ها مبتنی بر درک ذهنی مردم از جایگاه آن ها در نردبان امکان زندگی است . می دانیم که در بسیاری از مواقع میان احساس ذهنی و واقعیت عینی فاصله غیر واقعی و زیاد وجود دارد. مثال معروف در این جا وجود امنیت و احساس امنیت است. مثلا در حالی که شاخص های امنیت در ایران در سطح بالای میانگین جهانی است، احساس امنیت در سطح بسیار پایینی قرار دارد.
🔹 احساس و ادراک افراد جامعه تحت تاثیر تلقین رسانه ای است. در نتیجه اگر رسانه ها به جامعه تلقین کنند که آنها مردمانی ناشاد و غمگین هستند، ادراک آنها از واقعیت موجود فاصله می گیرد. در نتیجه در حالی که فرد بر اساس شاخص های عینی کاملا شاد است، ادراک ذهنی که از خودش دارد غمگین بودن و شاد نبودن است.مثلا اگر میزان خندیدن(آرام و قهقهه زدن) در روز، لبخند به لب داشتن، جوک خواندن و تعریف کردن را به عنوان شاخص های عینی شاد بودن تعریف کنیم، ممکن است فردی میزان بالای از این رفتارها را داشته باشد اما در پاسخ به سئوال میزان احساس شادی، خود را ناشاد و غمگین معرفی کند.
🔹بنابراین باید درباره نمره های شادی همه کشورهای جهان سوم به خصوص ایران، به تاثیر منفی وجود چنین فاصله ای در واقعیت عینی و ادراک ذهنی توجه کرد. پمپاژ رسانه ای غمگین بودن یک ملت، اگر منطبق با واقعیت های عینی نباشد، باعث درک نادرست آنها از وضعیت خودشان و پاسخ های نادرست می شود و دور باطل غمگین نمایی آن ها را تداوم می بخشد.
لینک گزارش جهانی شادی 2017
https://worldhappiness.report/wp-content/uploads/sites/2/2017/03/HR17.pdf
@SinaKallhor
🔹تنها گزارشی که درباره شادی افراد کشورهای مختلف در جهان وجود دارد، گزارش جهانی شادی است که بر اساس آخرین گزارش آن در سال 2017، ایران با نمره 4.69 از 10 در جایگاه 108 جهان ایستاده است.
🔹نمره هر کشور بر اساس پاسخ حدود هزار نفر از شهروندان آن کشور در هر سال به سئوال زیر به دست آمده است:
"یک نردبان را تصور کنید که پله های آن از 0 در پایین ترین پله تا 10 در بالاترین پله شماره دارد. بالاترین پله، نشان دهنده بهترین امکان زندگی برای شما و پایین ترین پله نشان دهنده بدترین امکان زندگی برای شماست. در حال حاضر شما احساس می کنید در کدام پله این نردبان ایستاده اید؟"
🔹نروژ با نمره 7.53، دانمارک با نمره 7.52، ایسلند با نمره 7.50، سوئد با نمره 7.49 و فنلاند با نمره 7.46 پنج کشور اول این گزارش هستند. آمریکا با نمره 6.99 در رتبه 14 قرار دارد و کشورهای بروندی با نمره 2.90، تانزانیا با 3.34، سوریه با نمره 3.46 بدترین وضعیت را در میان 150 کشور جهان دارند.
🔹میامگین نمره هر کشور بر اساس میانگین نمرات سه سال اخیر محاسبه می شود. برای مثال برای گزارش جهانی شادی در سال 2017 از میانگین نمرات 2014 تا 2016 استفاده شده است.
🔹در این گزارش علاوه بر این که نمره هر کشوری بر اساس پاسخ مردم آن کشور محاسبه شده است، متغیرهای چون امید به زندگی طولانی، آزادی انتخاب بیشتر، احساس فساد کمتر، سخاوتمندی و تولید ناخالص ملی مهم ترین متغیرهای تاثیر گذار بر شادی مردم در نظر گرفته شده و تغییرات آن محاسبه و گزارش شده است.
🔹دو نکته مهم درباره این گزارش وجود دارد. نکته اول شاخص شادی است.این گزارش درک افراد از امکان زندگی را شاخص شادی در نظر گرفته است. در واقع به جای سئوال مستقیم "تا چه حد در زندگی احساس شادی می کنید؟ یا شاد هستید" از سئوال غیر مستقیم "احساس شما از جایگاه خودتان در نردبان امکان زندگی" استفاده شده است. این که تا چه حد این شاخص می تواند معرف شاد بودن مردم باشد و شادی آن ها را بسنجد محل تامل است. دوم این که پاسخ ها مبتنی بر درک ذهنی مردم از جایگاه آن ها در نردبان امکان زندگی است . می دانیم که در بسیاری از مواقع میان احساس ذهنی و واقعیت عینی فاصله غیر واقعی و زیاد وجود دارد. مثال معروف در این جا وجود امنیت و احساس امنیت است. مثلا در حالی که شاخص های امنیت در ایران در سطح بالای میانگین جهانی است، احساس امنیت در سطح بسیار پایینی قرار دارد.
🔹 احساس و ادراک افراد جامعه تحت تاثیر تلقین رسانه ای است. در نتیجه اگر رسانه ها به جامعه تلقین کنند که آنها مردمانی ناشاد و غمگین هستند، ادراک آنها از واقعیت موجود فاصله می گیرد. در نتیجه در حالی که فرد بر اساس شاخص های عینی کاملا شاد است، ادراک ذهنی که از خودش دارد غمگین بودن و شاد نبودن است.مثلا اگر میزان خندیدن(آرام و قهقهه زدن) در روز، لبخند به لب داشتن، جوک خواندن و تعریف کردن را به عنوان شاخص های عینی شاد بودن تعریف کنیم، ممکن است فردی میزان بالای از این رفتارها را داشته باشد اما در پاسخ به سئوال میزان احساس شادی، خود را ناشاد و غمگین معرفی کند.
🔹بنابراین باید درباره نمره های شادی همه کشورهای جهان سوم به خصوص ایران، به تاثیر منفی وجود چنین فاصله ای در واقعیت عینی و ادراک ذهنی توجه کرد. پمپاژ رسانه ای غمگین بودن یک ملت، اگر منطبق با واقعیت های عینی نباشد، باعث درک نادرست آنها از وضعیت خودشان و پاسخ های نادرست می شود و دور باطل غمگین نمایی آن ها را تداوم می بخشد.
لینک گزارش جهانی شادی 2017
https://worldhappiness.report/wp-content/uploads/sites/2/2017/03/HR17.pdf
@SinaKallhor
🔹ای عزیز
هر که عزیمت عاشقی دارد
گو دل از جان بردارد.
عاشق را، دلی باید بی غش
و سینه از شور، آتش.
🔸🔸🔸
دل عاشق، خانه شیر است
کسی در آید در او
که از جان سیر است.
از ماجرای درد عشق، حکایت خطاست
و از محنت محبت، اظهار شکایت نارواست
🔸🔸🔸
طالب دنیا، رنجور است
و طالب عقبی، مزدور است
و طالب مولی مسرور است.
نشان قرب مولا، محبت است.
محبت، محب را سوزد نه محبوب را
و عشق طالب را سوزد نه مطلوب را
#برگزیده_مواعظ_خواجه_عبدالله_انصاری
@SinaKallhor
هر که عزیمت عاشقی دارد
گو دل از جان بردارد.
عاشق را، دلی باید بی غش
و سینه از شور، آتش.
🔸🔸🔸
دل عاشق، خانه شیر است
کسی در آید در او
که از جان سیر است.
از ماجرای درد عشق، حکایت خطاست
و از محنت محبت، اظهار شکایت نارواست
🔸🔸🔸
طالب دنیا، رنجور است
و طالب عقبی، مزدور است
و طالب مولی مسرور است.
نشان قرب مولا، محبت است.
محبت، محب را سوزد نه محبوب را
و عشق طالب را سوزد نه مطلوب را
#برگزیده_مواعظ_خواجه_عبدالله_انصاری
@SinaKallhor
🔴 2030 کنار گذاشته نمی شود❗️
🔹 شاید درست تر این باشد که بگویم با شرایطی که نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری آموزشی کشور دارد 2030 را نمی توان کنار گذاشت. در واقع 2030 آموزشی به یک معنا اصلا سند نیست که کنار گذاشته شود. مجموعه ای از ایده ها، نظریه ها و تجربه ها در حوزه آموزش است که در قالب یک چارچوب مشخص تدوین شده است.
🔹2030 آموزشی حتی آرمان و اهداف نیز نیست بلکه کاملا ناظر بر تجربه جهانی آموزش نوشته شده است و بسته کاملی از سیاست های عملی برای اداره بهتر و کارآمد تر نظام آموزشی است. به همین خاطر نیز قدرت دارد، زنده است و خود را تحمیل می کند. می تواند استثمار کند. حتی هدف چهارم یعنی اصلی ترین هدف آموزشی 2030 نیز، هدف از آن نوعی که ما می شناسیم و در سند تحول بنیادین نوشته ایم نیست.
"آموزش مادام العمر براي همه"
آموزش مادام العمر یک نظریه آموزشی است که ستون اصلی 2030 آموزشی است. هفت هدف دیگر و 3 ابزار اجرایی نیز از همین نوع هستند. هر کدام یک ایده و نظریه در حوزه های مختلف آموزشی محسوب می شوند.
🔹تدوین کنندگان 2030 آموزشی خود نیز به این مساله آگاه بوده اند که 2030 سند متعارف نیست. به همین خاطر نیز عنوان " چارچوب عمل" را برای آن انتخاب کرده اند.
🔹چارچوب عمل، دستور العمل رفتار است. مثلا شرکت بنز برای تعمیر خودروهای های خود دستور العملی دارد که در سراسر جهان، تولیدات این شرکت در چارچوب توصیه های آن تعمیر می شود. 2030 آموزشی هم چارچوب عمل نام دارد و معنایش این است که کشورهای عضو باید نظام آموزشی خود را بر اساس توصیه های آن اداره کنند.
🔹 2030 آموزشی مثل یک موجود زنده است که همه اجزاء آن در نظام آموزشی جمهوری اسلامی پیدا می شود، تنها با این تفاوت که قلب و مغزش متفاوت است. قلب 2030 آموزشی محتوی آموزشی است که بر اساس حقوق بشر و صلح طلبی استوار است و مغزش بر تربیت شهروند جهانی جهانی متمرکز است.
🔹به همین خاطر هم اجرای بخشی آن ممکن نیست و نمی شود قسمتی از آن را اجرا کرد و قسمتی را اجرا نکرد. 2030 آموزشی بر محوریت قلب و مغز سند شکل گرفته و بر ایده اساسی آموزش مادام العمر استوار است.
🔹2030 زمانی می تواند کنار گذاشته شود که در کنار ایده ها و نظریه های آموزشی آن، ایده ها و نظریه های آموزشی بومی وجود داشته باشد و یا اگر وجود دارد مبنای اداره نظام آموزشی کشور شود. به تجربه های آموزشی کشور توجه شده باشد و بر اساس آن سند اداره نظام آموزشی نوشته شده باشد. در سند تحول بنیادین آموزش تقریبا هیچ یک از این موارد نیست. به جای این موارد سند تحول بنیادین دل مشغول اصول فلسفی انسان الهی است و هدف اولش تربیت انسان موحد، مومن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود و... این هدف را در کنار هدف 2030 آموزشی یعنی "تضمین آموزش باکیفیت، فراگیر و برابر و ترویج فرصت های یادگیری مادام العمر براي همه " بگذارید تا روشن شود چه چیزی با چه موردی رقابت خواهد کرد.
🔹 سند تحول بنیادین آموزش، محصول سند نویسی مهندسان در نظام جمهوری اسلامی است که کنترل همه بخش های نظام فرهنگی و آموزشی را به دست دارند. همه سند های فرهنگی و آموزشی همچون سند مهندسی فرهنگی، نقشه جامع علمی، سند تحول بنیادین از یک الگوی مهندسی منسوخ سند نگاری استفاده کرده اند. الگویی که با کلیات و بیانیه ارزش ها شروع و با راهکارهای اجرایی تمام شود. ویژگی اصلی این سند ها این است که برای حکومت و قدرت نوشته شده است و به زور اجرایی قدرت دلخوش است. به همین خاطر نیز هیچ توضیحی ندارند، دستورات کلی خشک و بی روح اند که هم به تحربه و تاریخ بی اعتنا هستند و هم فاقد بنیاد نظری هستند. دولت باید آنها را ابلاغ کند و دیگران هم اجرا کنند.
🔹 در عوض هر دو سند 2030 بر اساس آخرین نظریه ها و تجربه های توسعه، آموزش و علوم انسانی نوشته شده است. هدفش اقناع و تصرف قلب ها است، با اعتراف به شکست و اشتباه شروع کرده و در همه موارد سعی کرده است خواننده را قانع کند. به همین خاطر نیز روایت دارد، روح دارد و هیچ عجیب نیست تعداد زیادی طرفدار داشته باشد.
🔹اگر تغییری در نظام سیاست گذاری و تصمیم سازی آموزشی کشور از جمله اسناد اصلی صورت نگیرد نتیجه این رقابت از پیش مشخص است. هر چند در ظاهر اعلام شود که 2030 آموزشی کنار گذاشته شده است.
#سند_تحول_بنیادین
#سند_آموزشی_2030
@SinaKallhor
🔹 شاید درست تر این باشد که بگویم با شرایطی که نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری آموزشی کشور دارد 2030 را نمی توان کنار گذاشت. در واقع 2030 آموزشی به یک معنا اصلا سند نیست که کنار گذاشته شود. مجموعه ای از ایده ها، نظریه ها و تجربه ها در حوزه آموزش است که در قالب یک چارچوب مشخص تدوین شده است.
🔹2030 آموزشی حتی آرمان و اهداف نیز نیست بلکه کاملا ناظر بر تجربه جهانی آموزش نوشته شده است و بسته کاملی از سیاست های عملی برای اداره بهتر و کارآمد تر نظام آموزشی است. به همین خاطر نیز قدرت دارد، زنده است و خود را تحمیل می کند. می تواند استثمار کند. حتی هدف چهارم یعنی اصلی ترین هدف آموزشی 2030 نیز، هدف از آن نوعی که ما می شناسیم و در سند تحول بنیادین نوشته ایم نیست.
"آموزش مادام العمر براي همه"
آموزش مادام العمر یک نظریه آموزشی است که ستون اصلی 2030 آموزشی است. هفت هدف دیگر و 3 ابزار اجرایی نیز از همین نوع هستند. هر کدام یک ایده و نظریه در حوزه های مختلف آموزشی محسوب می شوند.
🔹تدوین کنندگان 2030 آموزشی خود نیز به این مساله آگاه بوده اند که 2030 سند متعارف نیست. به همین خاطر نیز عنوان " چارچوب عمل" را برای آن انتخاب کرده اند.
🔹چارچوب عمل، دستور العمل رفتار است. مثلا شرکت بنز برای تعمیر خودروهای های خود دستور العملی دارد که در سراسر جهان، تولیدات این شرکت در چارچوب توصیه های آن تعمیر می شود. 2030 آموزشی هم چارچوب عمل نام دارد و معنایش این است که کشورهای عضو باید نظام آموزشی خود را بر اساس توصیه های آن اداره کنند.
🔹 2030 آموزشی مثل یک موجود زنده است که همه اجزاء آن در نظام آموزشی جمهوری اسلامی پیدا می شود، تنها با این تفاوت که قلب و مغزش متفاوت است. قلب 2030 آموزشی محتوی آموزشی است که بر اساس حقوق بشر و صلح طلبی استوار است و مغزش بر تربیت شهروند جهانی جهانی متمرکز است.
🔹به همین خاطر هم اجرای بخشی آن ممکن نیست و نمی شود قسمتی از آن را اجرا کرد و قسمتی را اجرا نکرد. 2030 آموزشی بر محوریت قلب و مغز سند شکل گرفته و بر ایده اساسی آموزش مادام العمر استوار است.
🔹2030 زمانی می تواند کنار گذاشته شود که در کنار ایده ها و نظریه های آموزشی آن، ایده ها و نظریه های آموزشی بومی وجود داشته باشد و یا اگر وجود دارد مبنای اداره نظام آموزشی کشور شود. به تجربه های آموزشی کشور توجه شده باشد و بر اساس آن سند اداره نظام آموزشی نوشته شده باشد. در سند تحول بنیادین آموزش تقریبا هیچ یک از این موارد نیست. به جای این موارد سند تحول بنیادین دل مشغول اصول فلسفی انسان الهی است و هدف اولش تربیت انسان موحد، مومن و معتقد به معاد و آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود و... این هدف را در کنار هدف 2030 آموزشی یعنی "تضمین آموزش باکیفیت، فراگیر و برابر و ترویج فرصت های یادگیری مادام العمر براي همه " بگذارید تا روشن شود چه چیزی با چه موردی رقابت خواهد کرد.
🔹 سند تحول بنیادین آموزش، محصول سند نویسی مهندسان در نظام جمهوری اسلامی است که کنترل همه بخش های نظام فرهنگی و آموزشی را به دست دارند. همه سند های فرهنگی و آموزشی همچون سند مهندسی فرهنگی، نقشه جامع علمی، سند تحول بنیادین از یک الگوی مهندسی منسوخ سند نگاری استفاده کرده اند. الگویی که با کلیات و بیانیه ارزش ها شروع و با راهکارهای اجرایی تمام شود. ویژگی اصلی این سند ها این است که برای حکومت و قدرت نوشته شده است و به زور اجرایی قدرت دلخوش است. به همین خاطر نیز هیچ توضیحی ندارند، دستورات کلی خشک و بی روح اند که هم به تحربه و تاریخ بی اعتنا هستند و هم فاقد بنیاد نظری هستند. دولت باید آنها را ابلاغ کند و دیگران هم اجرا کنند.
🔹 در عوض هر دو سند 2030 بر اساس آخرین نظریه ها و تجربه های توسعه، آموزش و علوم انسانی نوشته شده است. هدفش اقناع و تصرف قلب ها است، با اعتراف به شکست و اشتباه شروع کرده و در همه موارد سعی کرده است خواننده را قانع کند. به همین خاطر نیز روایت دارد، روح دارد و هیچ عجیب نیست تعداد زیادی طرفدار داشته باشد.
🔹اگر تغییری در نظام سیاست گذاری و تصمیم سازی آموزشی کشور از جمله اسناد اصلی صورت نگیرد نتیجه این رقابت از پیش مشخص است. هر چند در ظاهر اعلام شود که 2030 آموزشی کنار گذاشته شده است.
#سند_تحول_بنیادین
#سند_آموزشی_2030
@SinaKallhor
🔴نشانه های تغییر الگوی عدالت ورزی
🔹عدالتی که در سالهای اول انقلاب اسلامی تبلیغ می شد و هدف اصلی نظام سیاسی بود و بخشی از حاکمیت نیز تا به امروز تلاش می کند آن را تبليغ کند، بر محوریت رفتارهای عادلانه حضرت امیر شکل گرفته بود. روایت هایی از عدالت ورزی بر محور :
- برادر نابینا و عیال وار حاکم که تقاضای سهم بیشتری از بیت المال می کند و با آهن گداخته مواجهه می شود.
- دختر حاکم که گردنبندی به امانت می برد و با توبیخ شدید مواجهه می شود.
- چراغی که هنگام محاسبه امور بیت المال روشن است و در گفت و گوی شخصی خاموش می شود.
- فرمانداران و کارگزارانی که به خاطر ظلم به مردم توبیخ، عزل و زندانی می شوند، در بازار گردانده شده و شلاق می خورند.
- .....
🔹این تصویر سازی از عدالت ناب بر محوریت دو عنصر اساسی برخورد عادلانه با خویشاوندان حاکم و کارگزاران حکومتی استوار است و "بیت المال" و " شیوه حکومت" بنیاد آن را شکل می دهد. در واقع رفتارهای عدالت طلبانه حضرت امیر معطوف به دو کانون اصلی بی عدالتی و تبعیض در حکومت و توزیع بیت المال بوده است. خویشاوندان حاکم و کارگزارن حکومتی(هم حزبی ها) مهم ترین عوامل زمینه ساز تضییع بیت المال و فساد حکومت هستند. به این ترتیب حضرت، ابتدا عدالت را درباره عوامل اصلی بی عدالتی اجرا می کند و سپس درباره مردم.
🔹تبلیغ این الگوی عدالت طلبی در مرحله تاسیس نظام، می تواند مشروعیت زیادی برای نظام سیاسی به همراه آورد و همراهی عمومی مردم را با نظام سیاسی بالا ببرد، اما در همان حال باعث شکل گرفتن یک مطالبه جدی و فراگیر در مردم می شود که خواهان رفتار علی گونه از مقامات و شخصیت های سیاسی هستند. به گونه ای که نظام سیاسی خود به مردم می گوید که از مقامات سیاسی خودتان انتظار داشته باشید که همچون حضرت امیر، اجرای عدالت را از عوامل اصلی و خویشاوندان و کارگزاران خود و با تمرکز بر بیت المال و شیوه حکومت شروع کنند و سپس به مردم برسند.
🔹 بی جهت نبوده است که عدالت طلبی و عدالت ورزی علی علیه السلام در سال های پس از انقلاب، معیار اصلی قضاوت درباره رفتارهای شخصیت های جمهوری اسلامی و منبع اصلی انتقاد، اعتراض و اصلاح گری در نظام سیاسی بوده است .
🔹اما نشانه های از تغییر این الگوی عدالت ورزی به صورت خاص در بخش اجرایی کشور(همه بخش های اجرایی) دیده می شود. این تغییر با برجسته سازی سایر وجوه شخصیتی حضرت علی همراه است که در آن رسیدگی به محرومان، سرپرستی یتیمان مهم ترین وجوه عدالت طلبی معرفی می شود.
🔹در این تصویر از عدالت طلبی، خیر و امداد رسان بودن، اهمیت پیدا می کند و "بیت المال" و " شیوه حکومت" کم رنگ تر می شود. به همین خاطر نیز نحوه هزینه کرد بیت المال، اداره حکومت و عزل و نصب کارگزاران کم تر مورد توجه قرار می گیرد.
🔹بار اصلی این تصویر سازی را خیریه ها به دوش می کشند. به این ترتیب بسامد یتیم نوازی و رسیدگی به محرومان در عدالت طلبی حضرت علی با بزرگ کردن و تبلیغ عمومی خیریه های همچون "جمعیت امام علی" بالا می رود و در ذهنیت عمومی عدالت طلبی همنشین محرومیت زدایی و یتیم نوازی می شود. این وجوه شخصیتی در تبلیغات رسانه ای و حتی آیین های عزاداری مرتبط با شهادت حضرت نیز پر رنگ تر می شود.
🔹در این الگو از عدالت طلبی، نه تنها هزینه کرد بیت المال و اداره امور جامعه به حاشیه می رود بلکه محرومیت زدایی و یتیم نوازی نیز از وظیفه دولت به وظیفه تک تک آحاد جامعه تبدیل شده و جمله" هر کسی هر کاری می تواند، انجام دهد" مقدس می شود. یتیم نوازهای فردی تقدیس شده و فراخوان های عمومی تامین نیازهای اولیه نیازمندان در گروههای مختلف در جامعه فراگیر شده و در نظام رسانه ای ارزشمند معرفی می شود.
🔹در نتیجه در یک تغییر آشکار از الگوی عدالت ورزی حداکثری بر محوریت بیت المال، الگویی از عدالت ورزی حداقلی تبلیغ می شود که در آن دولت کم ترین مسئولیت و کم ترین پاسخ گویی را دارد.
#الگوی_عدالت_ورزی
@SinaKallhor
🔹عدالتی که در سالهای اول انقلاب اسلامی تبلیغ می شد و هدف اصلی نظام سیاسی بود و بخشی از حاکمیت نیز تا به امروز تلاش می کند آن را تبليغ کند، بر محوریت رفتارهای عادلانه حضرت امیر شکل گرفته بود. روایت هایی از عدالت ورزی بر محور :
- برادر نابینا و عیال وار حاکم که تقاضای سهم بیشتری از بیت المال می کند و با آهن گداخته مواجهه می شود.
- دختر حاکم که گردنبندی به امانت می برد و با توبیخ شدید مواجهه می شود.
- چراغی که هنگام محاسبه امور بیت المال روشن است و در گفت و گوی شخصی خاموش می شود.
- فرمانداران و کارگزارانی که به خاطر ظلم به مردم توبیخ، عزل و زندانی می شوند، در بازار گردانده شده و شلاق می خورند.
- .....
🔹این تصویر سازی از عدالت ناب بر محوریت دو عنصر اساسی برخورد عادلانه با خویشاوندان حاکم و کارگزاران حکومتی استوار است و "بیت المال" و " شیوه حکومت" بنیاد آن را شکل می دهد. در واقع رفتارهای عدالت طلبانه حضرت امیر معطوف به دو کانون اصلی بی عدالتی و تبعیض در حکومت و توزیع بیت المال بوده است. خویشاوندان حاکم و کارگزارن حکومتی(هم حزبی ها) مهم ترین عوامل زمینه ساز تضییع بیت المال و فساد حکومت هستند. به این ترتیب حضرت، ابتدا عدالت را درباره عوامل اصلی بی عدالتی اجرا می کند و سپس درباره مردم.
🔹تبلیغ این الگوی عدالت طلبی در مرحله تاسیس نظام، می تواند مشروعیت زیادی برای نظام سیاسی به همراه آورد و همراهی عمومی مردم را با نظام سیاسی بالا ببرد، اما در همان حال باعث شکل گرفتن یک مطالبه جدی و فراگیر در مردم می شود که خواهان رفتار علی گونه از مقامات و شخصیت های سیاسی هستند. به گونه ای که نظام سیاسی خود به مردم می گوید که از مقامات سیاسی خودتان انتظار داشته باشید که همچون حضرت امیر، اجرای عدالت را از عوامل اصلی و خویشاوندان و کارگزاران خود و با تمرکز بر بیت المال و شیوه حکومت شروع کنند و سپس به مردم برسند.
🔹 بی جهت نبوده است که عدالت طلبی و عدالت ورزی علی علیه السلام در سال های پس از انقلاب، معیار اصلی قضاوت درباره رفتارهای شخصیت های جمهوری اسلامی و منبع اصلی انتقاد، اعتراض و اصلاح گری در نظام سیاسی بوده است .
🔹اما نشانه های از تغییر این الگوی عدالت ورزی به صورت خاص در بخش اجرایی کشور(همه بخش های اجرایی) دیده می شود. این تغییر با برجسته سازی سایر وجوه شخصیتی حضرت علی همراه است که در آن رسیدگی به محرومان، سرپرستی یتیمان مهم ترین وجوه عدالت طلبی معرفی می شود.
🔹در این تصویر از عدالت طلبی، خیر و امداد رسان بودن، اهمیت پیدا می کند و "بیت المال" و " شیوه حکومت" کم رنگ تر می شود. به همین خاطر نیز نحوه هزینه کرد بیت المال، اداره حکومت و عزل و نصب کارگزاران کم تر مورد توجه قرار می گیرد.
🔹بار اصلی این تصویر سازی را خیریه ها به دوش می کشند. به این ترتیب بسامد یتیم نوازی و رسیدگی به محرومان در عدالت طلبی حضرت علی با بزرگ کردن و تبلیغ عمومی خیریه های همچون "جمعیت امام علی" بالا می رود و در ذهنیت عمومی عدالت طلبی همنشین محرومیت زدایی و یتیم نوازی می شود. این وجوه شخصیتی در تبلیغات رسانه ای و حتی آیین های عزاداری مرتبط با شهادت حضرت نیز پر رنگ تر می شود.
🔹در این الگو از عدالت طلبی، نه تنها هزینه کرد بیت المال و اداره امور جامعه به حاشیه می رود بلکه محرومیت زدایی و یتیم نوازی نیز از وظیفه دولت به وظیفه تک تک آحاد جامعه تبدیل شده و جمله" هر کسی هر کاری می تواند، انجام دهد" مقدس می شود. یتیم نوازهای فردی تقدیس شده و فراخوان های عمومی تامین نیازهای اولیه نیازمندان در گروههای مختلف در جامعه فراگیر شده و در نظام رسانه ای ارزشمند معرفی می شود.
🔹در نتیجه در یک تغییر آشکار از الگوی عدالت ورزی حداکثری بر محوریت بیت المال، الگویی از عدالت ورزی حداقلی تبلیغ می شود که در آن دولت کم ترین مسئولیت و کم ترین پاسخ گویی را دارد.
#الگوی_عدالت_ورزی
@SinaKallhor
🔴خطر «جنبشِ مذهبیِ زنانِ دیندار» چیست؟
🔹 محسن مظاهری در یاداشت سه گانه اش با عنوان دین داری مردانه و زنان حاشیه نشین، به سازمان رسمی مذهب و دیگر متولیان دین داری در ایران هشدار می دهد که اگر زودتر کاری نکنند با یک رنسانس زنانه مواجهه خواهند شد.
🔹 آنچه مظاهری از آن سخن گفته است حقوق اولیه زنان مذهبی و دین داری است که به طور آشکاری در جامعه و به خصوص فضاهای مذهبی نادیده گرفته شده است و همان طور که او گفته است ریشه های درون دینی اش نیز جزیی است. اگر ماجرا این هست پس چرا باید احقاق حقوق اولیه زنان به عنوان یک هشدار و خطر و در قالب رنسانس بیان شود تا شاید متولیان امور دینی بترسند و اقدامی بکنند.
🔹جنبشِ مذهبیِ زنانِ دیندار برای این که زن مذهبی به حداقل حقوق خود از جمله داشتن فضای مناسب عبادت برسد چه خطری دارد که نمی شود آن را به عنوان یک مطالبه و یا آرمان مطرح کرد بلکه باید به عنوان یک خطر و هشدار مطرح شود.
🔹 رسالت نقد سیاست های دینی جمهوری اسلامی زمانی می تواند خصلت رهایی بخش داشته باشد و برای زنان این جامعه آورده مثبتی را به همراه داشته باشد که وجوه اصلاح گری آن معطوف به کنشگری فعالانه خود زنان و به رسمیت شناختن پیگیری حقوق مشروع، اولیه و حداقلی زنان در جامعه باشد. ترساندن مردان برای احقاق حقوق زنان مذهبی و متدین علاوه بر این که خود به نوعی گرفتار همان نگاهی به زن است که در یاداشت های سه گانه توصیف شده است؛ زن به مثابه موجودی کم هوش با ایمان ناقص و تبعی مرد! باز هم مردان باید برای او کاری بکنند و حقوق اش را بدهند. به نوعی زمینه ساز ایجاد تشویش درباره احقاق حقوق اولیه و حساس کردن بی دلیل جامعه مذهبی و مردان است که ممکن است سر از توطئه استکبار خواندن چنین مطالبه هایی نیز در بیاورد. اگر چنین حقوقی وجود ندارد (که درباره فضاهای عبادت واقعا وجود ندارد) باید مطالبه آن هدف نقد باشد.
لینک یاداشت های مظاهری
@mohsenhesammazaheri
#جنبش_مذهبی_زنان
@SinaKallhor
🔹 محسن مظاهری در یاداشت سه گانه اش با عنوان دین داری مردانه و زنان حاشیه نشین، به سازمان رسمی مذهب و دیگر متولیان دین داری در ایران هشدار می دهد که اگر زودتر کاری نکنند با یک رنسانس زنانه مواجهه خواهند شد.
🔹 آنچه مظاهری از آن سخن گفته است حقوق اولیه زنان مذهبی و دین داری است که به طور آشکاری در جامعه و به خصوص فضاهای مذهبی نادیده گرفته شده است و همان طور که او گفته است ریشه های درون دینی اش نیز جزیی است. اگر ماجرا این هست پس چرا باید احقاق حقوق اولیه زنان به عنوان یک هشدار و خطر و در قالب رنسانس بیان شود تا شاید متولیان امور دینی بترسند و اقدامی بکنند.
🔹جنبشِ مذهبیِ زنانِ دیندار برای این که زن مذهبی به حداقل حقوق خود از جمله داشتن فضای مناسب عبادت برسد چه خطری دارد که نمی شود آن را به عنوان یک مطالبه و یا آرمان مطرح کرد بلکه باید به عنوان یک خطر و هشدار مطرح شود.
🔹 رسالت نقد سیاست های دینی جمهوری اسلامی زمانی می تواند خصلت رهایی بخش داشته باشد و برای زنان این جامعه آورده مثبتی را به همراه داشته باشد که وجوه اصلاح گری آن معطوف به کنشگری فعالانه خود زنان و به رسمیت شناختن پیگیری حقوق مشروع، اولیه و حداقلی زنان در جامعه باشد. ترساندن مردان برای احقاق حقوق زنان مذهبی و متدین علاوه بر این که خود به نوعی گرفتار همان نگاهی به زن است که در یاداشت های سه گانه توصیف شده است؛ زن به مثابه موجودی کم هوش با ایمان ناقص و تبعی مرد! باز هم مردان باید برای او کاری بکنند و حقوق اش را بدهند. به نوعی زمینه ساز ایجاد تشویش درباره احقاق حقوق اولیه و حساس کردن بی دلیل جامعه مذهبی و مردان است که ممکن است سر از توطئه استکبار خواندن چنین مطالبه هایی نیز در بیاورد. اگر چنین حقوقی وجود ندارد (که درباره فضاهای عبادت واقعا وجود ندارد) باید مطالبه آن هدف نقد باشد.
لینک یاداشت های مظاهری
@mohsenhesammazaheri
#جنبش_مذهبی_زنان
@SinaKallhor
🔹نظریه عمل حسین الله کرم
✅ تصویر رسانه ای حسین الله کرم تبدیل به موجودی نفرت انگیز ، متحجر، خشن و حتی فاقد عقل شده است. خشم و نفرت یا حمایت و جانبداری از او از سوی مخالفان یا موافقانش هیچ گاه مجال شناخت، تحلیل، نقد و حتی گفت و گو با شخصیت واقعی پشت این تصویر رسانه ای را فراهم نکرده است. تقلیل او به موجودی، متحجر، تند خو، بی منطق و نادان که اکنون حتی توسط بخشی از فعالان جوان اصول گرا نیز انجام می شود، او را تبدیل به شعبان بی مخ جمهوری اسلامی کرده است. این تصویر از فردی که تحصیلات عالیه دانشگاهی دارد، در مناظره های عمومی دانشگاهی شرکت می کند، سخنرانی می کند و فعال فرهنگی است نه تنها عجیب است بلکه برای جامعه نیز از این حیث که باب گفت و گو را می بندد و با تکیه بر نفرت پراکنی درباره او، اختلافات اجتماعی را عمیق تر می کند، خطرناک است.نکته مهم اما این است که بیشتر از نقش مخالفان سیاسی ، رفتارهای خود او باعث چنین تصویری شده است و او کاملا به این مساله آگاه است. این آگاه بودن به معنای آن نیست که الله کرم تعمدا از خود تصویر هولناک ارایه کرده است، که در آن صورت ابتلا به جنون تتها توجیه رفتار او بود بلکه او تخریب شخصیت اش را هم نشانه درستی رفتارش و هم ثواب و اندوخته ای برای قیامت خود می داند. و همه این ها ذیل تئوری و نظریه ای معنا دارد که درباره عمل درست در برابر ناهنجاری و گناه وجود دارد.
✅ در خصوص عمل و رفتار درست در مواجهه با ناهنجاری و گناه در میان دین داران (و نه لزوما دین )دو رویکرد کلی دیده می شود. نظریه اول، مبتنی بر نظریه مصلحت است و معیار درستی عمل را اثر و پیامدهای رفتار می داند. در نتیجه رفتار درست رفتاری است که در مقابله با ناهنجاری و گناه مصلحت آن از مفسده اش بیشتر است. در این رویکرد ارزیابی تاثیرات رفتار به خصوص تاثیرات اجتماعی، شرط اساسی درستی و نادرستی رفتار است، این ارزیابی بر اساس محاسبه عقلانی انجام می شود . نظریه دوم بیشتر ذیل نظریه تکلیف صورت بندی شده است و می توان آن را ذیل عنوان" اصالت تشخیص مصادیق" قرار داد. در این رویکرد آنچه اهمیت دارد شناخت و اطلاع از مصادیق ناهنجاری و گناه است، پس از مطلع شدن فرد از ناهنجاری، هر رفتاری که برای مقابله و مبارزه با ناهنجاری و گناه صورت گیرد درست است. بنابراین در این رویکرد اصالت با مقابله کردن با ناهنجاری و گناه است، حتی اگر نتیجه و اثر نداشته باشد و یا مفسده آن بیشتر از مصلحت اش باشد.
✅توجه به پیامدهای منفی و مخرب رفتار در این رویکرد باعث بی عملی می شود. در این نظریه سنجش مصلحت که بر اساس سنجش سود و زیان یک رفتار صورت می گیرد، بزرگترین مانع برای اقدام و عمل بوده و توجیه کننده عافیت طلبی و بی عملی است. در عمل آنچه اهمیت دارد، تشخیص ضرورت عمل به واسطه تشخیص ناهنجاری و فساد است. بنابراین به محض اینکه فرد با ناهنجاری و یا فساد اخلاقی، فرهنگی و... مواجهه شد باید بدون توجه به عواقب و پیامدهای منفی رفتار خود به خصوص بازنمایی منفی رسانه ای رفتارش توسط مخالفان، با ناهنجاری و فساد به هر صورتی از جمله تهدید و ایجاد ترس و اقدام عملی مقابله کند. بنابراین نباید تعجب کرد که در همه جنجال های فرهنگی ایجاد شده اساس کار و رفتار الله کرم بر ایجاد تغییر از طریق ایجاد ترس و هراس است. برگزاری تجمعات خیابانی به خصوص در قالب تجمع موتورسواران در سطح عمومی جامعه و تهدید آشکار در قالب بیانیه های رسانه ای از مصادیق هر کس هر کاری می تواند در مقابله با ناهنجاری انجام دهد است.
✅ از نظر الله کرم، رفتن زنان به ورزشگاه ناهنجاری فرهنگی و گناه علنی و آشکار است و باید با آن مقابله شود حتی اگر این مقابله از طریق مداخله عملی او و دوستانش باشد. توجه به پیامد منفی این مقابله مخصوصا بازنمایی منفی این حرکت تنها باعث سست شدن اراده آنها و عقب نشینی از مرزهای اخلاقی و حدود دینی می شود. همه عافیت طلب ها نیز به همین توجیهات و بهانه ها صحنه را خالی کرده و به پشت میزها پناه برده اند. مرد خدا زمانی که گناه و معصیتی دید عاقبت کارش را به خدا واگذار می کند و با هر چه در توان دارد، به مبارزه با گناه می پردازد.
✅ با چنین نگرشی تنها تناقضی که الله کرم با آن مواجهه است این که گناه رباخواری سیستم بانکی، حقوق، املاک و حساب های نجومی بیشتر است یا ورزشگاه رفتن زنان. این اشکال آسیبی به اصل استدلال او وارد نمی کند و می تواند با مختصر توجیهی از آن عبور کند. گفت و گو، نقد و تحلیل باید به جای تحقیر و تمسخر او معطوف به نظریه عمل او باشد. تنها چنین مواجهه ای می تواند چشم انداز مثبتی داشته باشد.
@SinaKallhor
✅ تصویر رسانه ای حسین الله کرم تبدیل به موجودی نفرت انگیز ، متحجر، خشن و حتی فاقد عقل شده است. خشم و نفرت یا حمایت و جانبداری از او از سوی مخالفان یا موافقانش هیچ گاه مجال شناخت، تحلیل، نقد و حتی گفت و گو با شخصیت واقعی پشت این تصویر رسانه ای را فراهم نکرده است. تقلیل او به موجودی، متحجر، تند خو، بی منطق و نادان که اکنون حتی توسط بخشی از فعالان جوان اصول گرا نیز انجام می شود، او را تبدیل به شعبان بی مخ جمهوری اسلامی کرده است. این تصویر از فردی که تحصیلات عالیه دانشگاهی دارد، در مناظره های عمومی دانشگاهی شرکت می کند، سخنرانی می کند و فعال فرهنگی است نه تنها عجیب است بلکه برای جامعه نیز از این حیث که باب گفت و گو را می بندد و با تکیه بر نفرت پراکنی درباره او، اختلافات اجتماعی را عمیق تر می کند، خطرناک است.نکته مهم اما این است که بیشتر از نقش مخالفان سیاسی ، رفتارهای خود او باعث چنین تصویری شده است و او کاملا به این مساله آگاه است. این آگاه بودن به معنای آن نیست که الله کرم تعمدا از خود تصویر هولناک ارایه کرده است، که در آن صورت ابتلا به جنون تتها توجیه رفتار او بود بلکه او تخریب شخصیت اش را هم نشانه درستی رفتارش و هم ثواب و اندوخته ای برای قیامت خود می داند. و همه این ها ذیل تئوری و نظریه ای معنا دارد که درباره عمل درست در برابر ناهنجاری و گناه وجود دارد.
✅ در خصوص عمل و رفتار درست در مواجهه با ناهنجاری و گناه در میان دین داران (و نه لزوما دین )دو رویکرد کلی دیده می شود. نظریه اول، مبتنی بر نظریه مصلحت است و معیار درستی عمل را اثر و پیامدهای رفتار می داند. در نتیجه رفتار درست رفتاری است که در مقابله با ناهنجاری و گناه مصلحت آن از مفسده اش بیشتر است. در این رویکرد ارزیابی تاثیرات رفتار به خصوص تاثیرات اجتماعی، شرط اساسی درستی و نادرستی رفتار است، این ارزیابی بر اساس محاسبه عقلانی انجام می شود . نظریه دوم بیشتر ذیل نظریه تکلیف صورت بندی شده است و می توان آن را ذیل عنوان" اصالت تشخیص مصادیق" قرار داد. در این رویکرد آنچه اهمیت دارد شناخت و اطلاع از مصادیق ناهنجاری و گناه است، پس از مطلع شدن فرد از ناهنجاری، هر رفتاری که برای مقابله و مبارزه با ناهنجاری و گناه صورت گیرد درست است. بنابراین در این رویکرد اصالت با مقابله کردن با ناهنجاری و گناه است، حتی اگر نتیجه و اثر نداشته باشد و یا مفسده آن بیشتر از مصلحت اش باشد.
✅توجه به پیامدهای منفی و مخرب رفتار در این رویکرد باعث بی عملی می شود. در این نظریه سنجش مصلحت که بر اساس سنجش سود و زیان یک رفتار صورت می گیرد، بزرگترین مانع برای اقدام و عمل بوده و توجیه کننده عافیت طلبی و بی عملی است. در عمل آنچه اهمیت دارد، تشخیص ضرورت عمل به واسطه تشخیص ناهنجاری و فساد است. بنابراین به محض اینکه فرد با ناهنجاری و یا فساد اخلاقی، فرهنگی و... مواجهه شد باید بدون توجه به عواقب و پیامدهای منفی رفتار خود به خصوص بازنمایی منفی رسانه ای رفتارش توسط مخالفان، با ناهنجاری و فساد به هر صورتی از جمله تهدید و ایجاد ترس و اقدام عملی مقابله کند. بنابراین نباید تعجب کرد که در همه جنجال های فرهنگی ایجاد شده اساس کار و رفتار الله کرم بر ایجاد تغییر از طریق ایجاد ترس و هراس است. برگزاری تجمعات خیابانی به خصوص در قالب تجمع موتورسواران در سطح عمومی جامعه و تهدید آشکار در قالب بیانیه های رسانه ای از مصادیق هر کس هر کاری می تواند در مقابله با ناهنجاری انجام دهد است.
✅ از نظر الله کرم، رفتن زنان به ورزشگاه ناهنجاری فرهنگی و گناه علنی و آشکار است و باید با آن مقابله شود حتی اگر این مقابله از طریق مداخله عملی او و دوستانش باشد. توجه به پیامد منفی این مقابله مخصوصا بازنمایی منفی این حرکت تنها باعث سست شدن اراده آنها و عقب نشینی از مرزهای اخلاقی و حدود دینی می شود. همه عافیت طلب ها نیز به همین توجیهات و بهانه ها صحنه را خالی کرده و به پشت میزها پناه برده اند. مرد خدا زمانی که گناه و معصیتی دید عاقبت کارش را به خدا واگذار می کند و با هر چه در توان دارد، به مبارزه با گناه می پردازد.
✅ با چنین نگرشی تنها تناقضی که الله کرم با آن مواجهه است این که گناه رباخواری سیستم بانکی، حقوق، املاک و حساب های نجومی بیشتر است یا ورزشگاه رفتن زنان. این اشکال آسیبی به اصل استدلال او وارد نمی کند و می تواند با مختصر توجیهی از آن عبور کند. گفت و گو، نقد و تحلیل باید به جای تحقیر و تمسخر او معطوف به نظریه عمل او باشد. تنها چنین مواجهه ای می تواند چشم انداز مثبتی داشته باشد.
@SinaKallhor
Forwarded from Rabnews.ir
دکتر حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و دکتر سینا کلهر، مدیرکل مطالعات فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس، ۳۱خرداد۱۳۹۶، ابعاد فرهنگی و آموزشی سند ۲۰۳۰ یونسکو را واکاوی میکنند.
@Rabnews
@Rabnews
🔴 درباره آیین دگرگون ساختن جهان: 2030 به مثابه کتاب مقدس توسعه پایدار
🔹 همچون همه کتاب های مقدس، 2030 وعده رستگاری و نیک بختی بشر را دارد:
"ما جهانی عاری از فقر، گرسنگی، بیماری و نیازمندی را تصور می کنیم. جهانی که در آن همه افراد، امکان شکوفایی و پیشرفت داشته باشند. ما جهانی عاری از ترس و خشونت تصور می کنیم. ما بر آنیم تا تضمین کنیم که همه انسان ها بتوانند زندگی توام با رفاه و کامیابی داشته باشند. ما به دنبال ایجاد آینده ای بهتر برای همه، به ویژه میلیون ها نفری هستیم که شانس این را نداشته اند که از یک زندگی آبرومندانه، شرافتمند و با ارزش برخوردار باشند"
🔹 مخاطب اش مردم است:
" مردم، ما بر آنیم تا به فقر و گرسنگی در همه اشکال و ابعاد آن پایان دهیم... امروز نیز ما مردم هستیم که عزم را برای گذار به 2030 جزم کرده ایم و قدم در راه آن نهاده ایم...این سند، دستور کاری برای مردم است که توسط مردم تهیه شده است و برای آنها اجرا می شود"
🔹وعده پاداش و موفقیت می دهد:
"آینده بشریت و سیاره ما، در دستان خود ماست. علاوه بر ما، نسل جوان امروز نیز که راهگشای نسل های آینده است، در حفظ آینده بشریت و سیاره زمین نقش دارد"
🔹مومنان و مجاهدانش را مشخص ساخته است:
" [این سند] منشوری برای مردم و کره زمین در قرن بیست و یکم است. کودکان و زنان و مردان جوان، عاملان مهم این تحول اند."
🔹اصول و فروع دارد:
" ما به جهانی می اندیشیم که در همه جای آن، حقوق بشر و کرامت انسانی محترم شمرده شود، جهانی که در آن قانون، عدالت و برابری حاکم بوده و از هر گونه تبعیض به دور باشد"
🔹هدف های مختلف دارد از دگرگون کردن جهان تا رفع فقر و احکامی که باید به آن عمل شود. باز خواست و محاسبه هم در کار است.
"مجمع سیاسی عالی رتبه ...مسئولیت نظارت بر امور پیگیری و بررسی اجرا را بر عهده خواهد داشت. برای کمک کردن به این اقدام، شاخص های طراحی شده است"
2030 ویژگی های عمده یک آیین را دارد.
#دستور_کار_دگرگونی_جهان
@SinaKallhor
🔹 همچون همه کتاب های مقدس، 2030 وعده رستگاری و نیک بختی بشر را دارد:
"ما جهانی عاری از فقر، گرسنگی، بیماری و نیازمندی را تصور می کنیم. جهانی که در آن همه افراد، امکان شکوفایی و پیشرفت داشته باشند. ما جهانی عاری از ترس و خشونت تصور می کنیم. ما بر آنیم تا تضمین کنیم که همه انسان ها بتوانند زندگی توام با رفاه و کامیابی داشته باشند. ما به دنبال ایجاد آینده ای بهتر برای همه، به ویژه میلیون ها نفری هستیم که شانس این را نداشته اند که از یک زندگی آبرومندانه، شرافتمند و با ارزش برخوردار باشند"
🔹 مخاطب اش مردم است:
" مردم، ما بر آنیم تا به فقر و گرسنگی در همه اشکال و ابعاد آن پایان دهیم... امروز نیز ما مردم هستیم که عزم را برای گذار به 2030 جزم کرده ایم و قدم در راه آن نهاده ایم...این سند، دستور کاری برای مردم است که توسط مردم تهیه شده است و برای آنها اجرا می شود"
🔹وعده پاداش و موفقیت می دهد:
"آینده بشریت و سیاره ما، در دستان خود ماست. علاوه بر ما، نسل جوان امروز نیز که راهگشای نسل های آینده است، در حفظ آینده بشریت و سیاره زمین نقش دارد"
🔹مومنان و مجاهدانش را مشخص ساخته است:
" [این سند] منشوری برای مردم و کره زمین در قرن بیست و یکم است. کودکان و زنان و مردان جوان، عاملان مهم این تحول اند."
🔹اصول و فروع دارد:
" ما به جهانی می اندیشیم که در همه جای آن، حقوق بشر و کرامت انسانی محترم شمرده شود، جهانی که در آن قانون، عدالت و برابری حاکم بوده و از هر گونه تبعیض به دور باشد"
🔹هدف های مختلف دارد از دگرگون کردن جهان تا رفع فقر و احکامی که باید به آن عمل شود. باز خواست و محاسبه هم در کار است.
"مجمع سیاسی عالی رتبه ...مسئولیت نظارت بر امور پیگیری و بررسی اجرا را بر عهده خواهد داشت. برای کمک کردن به این اقدام، شاخص های طراحی شده است"
2030 ویژگی های عمده یک آیین را دارد.
#دستور_کار_دگرگونی_جهان
@SinaKallhor
2030 جدیدترین دستاورد سیاستگذاری است، به جای دولت با مردم سخن می گوید، لحن اش صمیمانه است، روح دارد و زنده است. به همین خاطر نشان دادن مشکلات اش بسیار سخت و پیچیده است.
@SinaKallhor
@SinaKallhor
🔹سهم بلوغ جنسی در ازدواج_1
🔸برخی از نمایندگان مجلس مدتی است به دنبال افزایش حداقل سن ازدواج دختران به 15 یا 18 سال هستند. مهم ترین استدلال آنها این است که ازدواج نیازمند بلوغ فکری، روانی و اجتماعی است به همین خاطر نیز باید ازدواج زیر سن بلوغ فکری به شکل قانونی ممنوع شود.
🔸همه آنها البته این موضوع را قبول دارند که بلوغ جنسی در دختران و پسران بسیار زودتر از سن 18 سال رخ می دهد. هر چند درباره این سئوال که در فاصله بلوغ جنسی و سن قانونی ازدواج، چه اتفاقی برای فرد می افتد سکوت می کنند یا تلویحا از روش های عرفی رایج در جامعه برای پاسخ به بلوغ جنسی حمایت می کنند، اما به صورت روشنی سهم بلوغ جنسی را به تنهایی در ازدواج بسیار کم می دانند.
🔸 ترس از اختلافات، طلاق، ناتوانی در بزرگ کردن کودک و ... به دلیل آن چه "نفهمیدن در سنین پایین" نامیده می شود، مهم ترین دلیل آنهاست. در این جا این سئوال مطرح است که سهم بلوغ جنسی در ازدواج تا چه حد است؟ آیا راهی برای پاسخ به این سئوال به شکل علمی و تجربی وجود دارد؟
🔸بر اساس آخرین آمار مربوط به ازدواج، هر چه سن بلوغ جنسی در افراد بالاتر می رود، ازدواج دشوارتر و کمتر انجام می شود. در واقع در شرایطی که سایر انواع بلوغ رشد می کنند، اما بلوغ جنسی سرکوب می شود و یا به روشی غیر از ازدواج پاسخ داده می شود، ازدواج کاهش پیدا می کند. این نشان دهنده سهم تاثیر گذار بلوغ جنسی در ازدواج است.
🔸 تحقیقات اخیری که درباره طلاق انجام می شود، تاثیر عامل نارضایتی جنسی را بسیار زیاد نشان می دهند. حتی در برخی از اظهارات قضات خانواده، نارضایتی جنسی عامل بیش از 75 درصد طلاق هاست. با توجه به این که میانگین سن ازدواج و طلاق در حدود 24 تا 27 سال است، معنای این اتفاق یعنی طلاق ناشی از نارضایتی جنسی این است که در جایی سایر انواع بلوغ وجود دارد، اما به میل جنسی پاسخ مناسب داده نمی شود ازدواج تداوم ندارد.
🔸بر اساس این شواهد تجربی و عینی می توان نتیجه گرفت که در میان انواع بلوغ ها، بلوغ جنسی رکن اساسی ازدواج است و سهم آن در ازدواج تعیین کننده است و هر چه فاصله بلوغ جنسی و ازدواج افزایش یابد، احتمال ازدواج کاهش خواهد یافت. با این حال نگرانی طرفداران افزایش سن قانونی ازدواج نیز عقلانی به نظر می رسد، پس این تناقض چگونه قابل حل است؟
🔸 به نظر می رسد در این جا خلط و اشتباهی میان انواع علیت موثر در ازدواج صورت گرفته است....
#سیاست_گذاری_ازدواج
@SinaKallhor
🔸برخی از نمایندگان مجلس مدتی است به دنبال افزایش حداقل سن ازدواج دختران به 15 یا 18 سال هستند. مهم ترین استدلال آنها این است که ازدواج نیازمند بلوغ فکری، روانی و اجتماعی است به همین خاطر نیز باید ازدواج زیر سن بلوغ فکری به شکل قانونی ممنوع شود.
🔸همه آنها البته این موضوع را قبول دارند که بلوغ جنسی در دختران و پسران بسیار زودتر از سن 18 سال رخ می دهد. هر چند درباره این سئوال که در فاصله بلوغ جنسی و سن قانونی ازدواج، چه اتفاقی برای فرد می افتد سکوت می کنند یا تلویحا از روش های عرفی رایج در جامعه برای پاسخ به بلوغ جنسی حمایت می کنند، اما به صورت روشنی سهم بلوغ جنسی را به تنهایی در ازدواج بسیار کم می دانند.
🔸 ترس از اختلافات، طلاق، ناتوانی در بزرگ کردن کودک و ... به دلیل آن چه "نفهمیدن در سنین پایین" نامیده می شود، مهم ترین دلیل آنهاست. در این جا این سئوال مطرح است که سهم بلوغ جنسی در ازدواج تا چه حد است؟ آیا راهی برای پاسخ به این سئوال به شکل علمی و تجربی وجود دارد؟
🔸بر اساس آخرین آمار مربوط به ازدواج، هر چه سن بلوغ جنسی در افراد بالاتر می رود، ازدواج دشوارتر و کمتر انجام می شود. در واقع در شرایطی که سایر انواع بلوغ رشد می کنند، اما بلوغ جنسی سرکوب می شود و یا به روشی غیر از ازدواج پاسخ داده می شود، ازدواج کاهش پیدا می کند. این نشان دهنده سهم تاثیر گذار بلوغ جنسی در ازدواج است.
🔸 تحقیقات اخیری که درباره طلاق انجام می شود، تاثیر عامل نارضایتی جنسی را بسیار زیاد نشان می دهند. حتی در برخی از اظهارات قضات خانواده، نارضایتی جنسی عامل بیش از 75 درصد طلاق هاست. با توجه به این که میانگین سن ازدواج و طلاق در حدود 24 تا 27 سال است، معنای این اتفاق یعنی طلاق ناشی از نارضایتی جنسی این است که در جایی سایر انواع بلوغ وجود دارد، اما به میل جنسی پاسخ مناسب داده نمی شود ازدواج تداوم ندارد.
🔸بر اساس این شواهد تجربی و عینی می توان نتیجه گرفت که در میان انواع بلوغ ها، بلوغ جنسی رکن اساسی ازدواج است و سهم آن در ازدواج تعیین کننده است و هر چه فاصله بلوغ جنسی و ازدواج افزایش یابد، احتمال ازدواج کاهش خواهد یافت. با این حال نگرانی طرفداران افزایش سن قانونی ازدواج نیز عقلانی به نظر می رسد، پس این تناقض چگونه قابل حل است؟
🔸 به نظر می رسد در این جا خلط و اشتباهی میان انواع علیت موثر در ازدواج صورت گرفته است....
#سیاست_گذاری_ازدواج
@SinaKallhor
🔴سهم بلوغ جنسی در ازدواج _2
لذت زدایی از خانواده
🔹بزرگترین پیامد کاهش نقش بلوغ جنسی در ازدواج، لذت زدایی از خانواده است. به این ترتیب تشکیل خانواده همنشین به دوش کشیدن مسئولیت ها و مرارت ها می شود و انسان ذاتا از رنج و مرارت گریزان است.
🔹تجربه بلوغ جنسی خارج از چارچوب ازدواج، به صورت آشکاری اساسی ترین کارکرد اجتماعی خانواده یعنی فرزند آوری را دچار اختلال می کند. با افزایش سایر انواع بلوغ به خصوص بلوغ فکری، احتمال فرزند آوری که همراه با مسئولیت ها و دشواری هایی است که فداکاری زوجین اساس آن را تشکیل می دهد نیز کاهش پیدا می کند.
🔹با کم رنگ شدن سهم بلوغ جنسی در ازدواج، پرسشی پیش روی ضرورت تشکیل خانواده رایج به واسطه هر نوع رابطه(در شکل ازدواج یا خارج از آن) میان دو جنس مخالف مطرح می شود. چه ضرورتی برای تشکیل یک واحد مستقل متشکل از دو جنس مخالف وجود دارد؟ به خصوص این که تفاوت های زیستی و روانی آنها، امکان هم زیستی میان آنها را بسیار دشوار می کند. با لذت زدایی از خانواده، راه برای هم زیستی هایی هم جنس گرایانه باز می شود. به این ترتیب لذت زدایی از ازدواج که از طریق افزایش فاصله سن بلوغ و ازدواج رسمی انجام می شود، نه تنها ازدواج در قالب تشکیل خانواده را کم رنگ می سازد بلکه به نوعی زمینه ساز هم جنس گرایی و هم جنس بازی است.
🔹اگر بلوغ جنسی بخواهد رکن ازدواج قرار بگیرد گریزی از ازدواج های به هنگام نیست. ازدواج به هنگام یعنی ازدواجی که کمترین فاصله را با سن بلوغ جنسی فرد دارد. تنها در این صورت است که تجربه لذت فرد درون نهاد خانواده مدیریت می شود و انگیزه تداوم حیات خانواده و فداکاری برای سایر مسئولیت ها در زوجین فراهم می شود. معنای این سخن این است که ازدواج در مردان حداکثر در 18 سالگی و در زنان در 14 سالگی باید انجام شود. اما چنین چیزی تا چه حد ممکن است؟
🔹در شرایط موجود که امکان ازدواج دایم به هنگام وجود ندارد و جامعه ایران نیز ازدواج موقت را نمی پذیرد، چه راه حل برون رفتی برای این مساله وجود دارد؟ به نظر می رسد در شراط کنونی تنها راه برون رفت، ترویج گسترده "ازدواج وابسته" در جامعه است. توضیح این نوع از ازدواج در یاداشت جداگانه ای صورت می گیرد، اما اساس آن مبتنی بر طرحی است که عرف رایج در جامعه ایران و مشروعیت دینی را به طور هم زمان در نظر می گیرد و هدف اساسی اش مدیریت تجربه پاسخ به نیاز جنسی در چارچوب ازدواج و خانواده است.
#سیاست_گذاری_ازدواج
#ازدواج_وابسته
@SinaKallhor
لذت زدایی از خانواده
🔹بزرگترین پیامد کاهش نقش بلوغ جنسی در ازدواج، لذت زدایی از خانواده است. به این ترتیب تشکیل خانواده همنشین به دوش کشیدن مسئولیت ها و مرارت ها می شود و انسان ذاتا از رنج و مرارت گریزان است.
🔹تجربه بلوغ جنسی خارج از چارچوب ازدواج، به صورت آشکاری اساسی ترین کارکرد اجتماعی خانواده یعنی فرزند آوری را دچار اختلال می کند. با افزایش سایر انواع بلوغ به خصوص بلوغ فکری، احتمال فرزند آوری که همراه با مسئولیت ها و دشواری هایی است که فداکاری زوجین اساس آن را تشکیل می دهد نیز کاهش پیدا می کند.
🔹با کم رنگ شدن سهم بلوغ جنسی در ازدواج، پرسشی پیش روی ضرورت تشکیل خانواده رایج به واسطه هر نوع رابطه(در شکل ازدواج یا خارج از آن) میان دو جنس مخالف مطرح می شود. چه ضرورتی برای تشکیل یک واحد مستقل متشکل از دو جنس مخالف وجود دارد؟ به خصوص این که تفاوت های زیستی و روانی آنها، امکان هم زیستی میان آنها را بسیار دشوار می کند. با لذت زدایی از خانواده، راه برای هم زیستی هایی هم جنس گرایانه باز می شود. به این ترتیب لذت زدایی از ازدواج که از طریق افزایش فاصله سن بلوغ و ازدواج رسمی انجام می شود، نه تنها ازدواج در قالب تشکیل خانواده را کم رنگ می سازد بلکه به نوعی زمینه ساز هم جنس گرایی و هم جنس بازی است.
🔹اگر بلوغ جنسی بخواهد رکن ازدواج قرار بگیرد گریزی از ازدواج های به هنگام نیست. ازدواج به هنگام یعنی ازدواجی که کمترین فاصله را با سن بلوغ جنسی فرد دارد. تنها در این صورت است که تجربه لذت فرد درون نهاد خانواده مدیریت می شود و انگیزه تداوم حیات خانواده و فداکاری برای سایر مسئولیت ها در زوجین فراهم می شود. معنای این سخن این است که ازدواج در مردان حداکثر در 18 سالگی و در زنان در 14 سالگی باید انجام شود. اما چنین چیزی تا چه حد ممکن است؟
🔹در شرایط موجود که امکان ازدواج دایم به هنگام وجود ندارد و جامعه ایران نیز ازدواج موقت را نمی پذیرد، چه راه حل برون رفتی برای این مساله وجود دارد؟ به نظر می رسد در شراط کنونی تنها راه برون رفت، ترویج گسترده "ازدواج وابسته" در جامعه است. توضیح این نوع از ازدواج در یاداشت جداگانه ای صورت می گیرد، اما اساس آن مبتنی بر طرحی است که عرف رایج در جامعه ایران و مشروعیت دینی را به طور هم زمان در نظر می گیرد و هدف اساسی اش مدیریت تجربه پاسخ به نیاز جنسی در چارچوب ازدواج و خانواده است.
#سیاست_گذاری_ازدواج
#ازدواج_وابسته
@SinaKallhor
🔹"ازدواج وابسته"
🔸11میلیون چهارصد هزار نفر دختر و پسر بر اساس آخرین آمار رسمی در سن ازدواج در کشور وجود دارد. تعداد دختران و پسران در سن ازدواج حدود 5 میلیون 7 هزار نفر است. به عبارت دیگر نوعی تعادل میان دختران و پسران در سن ازدواج از حیث تعداد وجود دارد. با این حال فرهنگ مردانه " همسر کم سال گزینی" باعث شده است تا شانس ازدواج حدود یک میلیون دختر بالای 35 سال برای ازدواج کم باشد.
🔸780 هزار نفر در سال ازدواج می کنند. برای این که همه جمعیت 12 میلیون نفر در سن ازدواج، بتوانند ازدواج کنند، در 4 سال زمان باید حدود 2 و نیم میلیون نفر ازدواج کنند. یعنی به آمار موجود باید یک میلیون هفتصد هزار نفر اضافه شود.
🔸برای ازدواج این گروه، سیاست تسهیل و ترویج ازدواج دایم شکست خورده و عملا ناکارآمدی آن اثبات شده است. افزایش مبلغ وام ازدواج تنها ابزار این سیاست بوده است که تاثیری در افزایش تعداد ازدواج ها در کشور نداشته است. در چند سال اخیر و علی رغم افزایش میزان وام ازدواج از سه میلیون به 10 میلیون، نرخ رشد ازدواج در کشور منفی بوده است.
🔸ازدواج موقت نیز در جامعه ایران هیچ گاه نتوانسته از جمع گروه های بسیار محدود و خاص فراتر برود و طرح هر باره آن در جامعه، باعث تحقیر و انزوای بیشتر آن شده است. به لحاظ فرهنگی ازدواج موقت یا صورت فرهنگی آن یعنی صیغه، امری نامطلوب و حتی مشمئزه کننده شده است و از همین رو هیچ شانسی برای ترویج آن با توجه به جو فعلی جامعه نمی توان متصور شد.
🔸در چنین وضعیتی، بخش قابل توجهی از دختران و پسران در جامعه تجربه دوستی با جنس مخالف دارند. برخی از محققان، آمار میزان دوستی ها را در کلان شهرهایی چون تهران بسیار بالا می داند. هر چند در خصوص سطح رابطه و حدود آن، تفاوت های آماری وجود دارد اما در خصوص شایع بودن رابطه دوستی نوعی اجماع و اتفاق نظر به چشم می خورد.
🔸در این وضعیت چه باید کرد؟ آیا سیاست تغافل و نادیده انگاشتن می تواند راه رهایی بخشی باشد؟ معنای تداوم این وضعیت این است که تجربه عمیق ترین لذت معطوف به خانواده در بیرون از نهاد ازدواج صورت می گیرد و به جای این که همسر، همنشین چنین تجربه ای و تداعی کننده لحظات خوش زندگی در طول تاریخ زندگی فرد باشد، موردی موقت تداعی کننده چنین امری است.
🔸مهم ترین تاثیر ازدواج های موقت برای مردان متاهلی که بدون وجود شرایط ضروری اقدام به این کار می کنند نیز همین است و به همین دلیل زندگی خانوادگی آنها در خطر فروپاشی قرار می گیرد. یعنی به جای همسر آنها، دیگری همنشین و تداعی کننده لحظات خوش و احساسات مثبت و عمیق زندگی شده و در نتیجه همسر و خانواده تبدیل به موجودی با بار مسئولیت و مشقت می شود و انگیزه حفظ و نگه داشت آن کاهش پیدا می کند.
🔸اگر بلوغ جنسی اساس ازدواج و نگه داشت آن بوده و این تجربه ضامن بقای خانواده است، برای حفظ آن باید امکان انحصاری این تجربه تنها با همسر آینده و بدون بار مسئولیت ازدواج دایم و تحقیرهای ازدواج موقت فراهم شود. هر فردی که به بلوغ جنسی می رسد، باید تجربه لذت اش از این بلوغ را تنها با همسر آینده اش داشته باشد بدون این که در حال حاضر و حتی در آینده نزدیک، مسئولیتی در قبال زندگی مشترک بر عهده بگیرد. تنها در چنین شرایطی امیدی به نجات خانواده، ازدواج و روابط شرعی وجود دارد. اگر این تجربه از حیطه ازدواج و خانواده بیرون برود، امکان تشکیل زندگی بسیار دشوار شده و تداوم زندگی نیز دچار تزلزل خواهد شد. پس هدف روشن است: محدود کردن تجربه پاسخ به نیاز جنسی به همسر آینده برای تدوام زندگی.
🔸ازدواج وابسته با عاملیت خود خانواده ها انجام می شود و مبتنی بر اطلاع و موافقت آنها از رابطه دختر و پسر و رسمیت حداقلی و حقوقی و شرعی این رابطه است. در حال حاضر بسیاری از خانواده ها از روابط فرزندان خود اطلاع دارند اما با دلیل عدم حمایت حقوقی و غیر شرعی دانستن این رابطه ها، خود را به تغافل می زنند. حمایت حقوقی می تواند، به فراهم سازی شرایط شرعی توسط خانواده ها نیز کمک کند مردم اگر بدانند نظام حقوقی از مصالح آنها و فرزندانشان حمایت می کند، رغبت بیشتری برای طرح شرایط شرعی رابطه دارند. به این ترتیب هر خانواده ای که فرزند آن ها درگیر رابطه ای از یک روز تا چند سال می شود می تواند در صورت مورد ستم واقع شدن با توجه به سطح رابطه، طرح دعوای حقوقی کند و نظام حقوقی نیز از آنها حمایت می کند. به این ترتیب لوازم شرعی بودن بسیاری از رابطه ها رعایت شده و در بلند مدت تبدیل به خانواده می شوند. خانواده های که شانس تداوم و انجام کارکردهایش بیشتر است.
🔸حمایت حقوقی صرفا ناظر بر تشکیل خانواده نیست بلکه از افراد نیز تا سن تشکیل خانواده رسمی که می تواند حداکثر 24 سالگی برای مردان باشد، حمایت می کند به گونه ای زیر این سن اجباری برای تشکیل خانواده مستقل نیست.
#سیاست_گذاری_ازدواج
@SinaKallhor
🔸11میلیون چهارصد هزار نفر دختر و پسر بر اساس آخرین آمار رسمی در سن ازدواج در کشور وجود دارد. تعداد دختران و پسران در سن ازدواج حدود 5 میلیون 7 هزار نفر است. به عبارت دیگر نوعی تعادل میان دختران و پسران در سن ازدواج از حیث تعداد وجود دارد. با این حال فرهنگ مردانه " همسر کم سال گزینی" باعث شده است تا شانس ازدواج حدود یک میلیون دختر بالای 35 سال برای ازدواج کم باشد.
🔸780 هزار نفر در سال ازدواج می کنند. برای این که همه جمعیت 12 میلیون نفر در سن ازدواج، بتوانند ازدواج کنند، در 4 سال زمان باید حدود 2 و نیم میلیون نفر ازدواج کنند. یعنی به آمار موجود باید یک میلیون هفتصد هزار نفر اضافه شود.
🔸برای ازدواج این گروه، سیاست تسهیل و ترویج ازدواج دایم شکست خورده و عملا ناکارآمدی آن اثبات شده است. افزایش مبلغ وام ازدواج تنها ابزار این سیاست بوده است که تاثیری در افزایش تعداد ازدواج ها در کشور نداشته است. در چند سال اخیر و علی رغم افزایش میزان وام ازدواج از سه میلیون به 10 میلیون، نرخ رشد ازدواج در کشور منفی بوده است.
🔸ازدواج موقت نیز در جامعه ایران هیچ گاه نتوانسته از جمع گروه های بسیار محدود و خاص فراتر برود و طرح هر باره آن در جامعه، باعث تحقیر و انزوای بیشتر آن شده است. به لحاظ فرهنگی ازدواج موقت یا صورت فرهنگی آن یعنی صیغه، امری نامطلوب و حتی مشمئزه کننده شده است و از همین رو هیچ شانسی برای ترویج آن با توجه به جو فعلی جامعه نمی توان متصور شد.
🔸در چنین وضعیتی، بخش قابل توجهی از دختران و پسران در جامعه تجربه دوستی با جنس مخالف دارند. برخی از محققان، آمار میزان دوستی ها را در کلان شهرهایی چون تهران بسیار بالا می داند. هر چند در خصوص سطح رابطه و حدود آن، تفاوت های آماری وجود دارد اما در خصوص شایع بودن رابطه دوستی نوعی اجماع و اتفاق نظر به چشم می خورد.
🔸در این وضعیت چه باید کرد؟ آیا سیاست تغافل و نادیده انگاشتن می تواند راه رهایی بخشی باشد؟ معنای تداوم این وضعیت این است که تجربه عمیق ترین لذت معطوف به خانواده در بیرون از نهاد ازدواج صورت می گیرد و به جای این که همسر، همنشین چنین تجربه ای و تداعی کننده لحظات خوش زندگی در طول تاریخ زندگی فرد باشد، موردی موقت تداعی کننده چنین امری است.
🔸مهم ترین تاثیر ازدواج های موقت برای مردان متاهلی که بدون وجود شرایط ضروری اقدام به این کار می کنند نیز همین است و به همین دلیل زندگی خانوادگی آنها در خطر فروپاشی قرار می گیرد. یعنی به جای همسر آنها، دیگری همنشین و تداعی کننده لحظات خوش و احساسات مثبت و عمیق زندگی شده و در نتیجه همسر و خانواده تبدیل به موجودی با بار مسئولیت و مشقت می شود و انگیزه حفظ و نگه داشت آن کاهش پیدا می کند.
🔸اگر بلوغ جنسی اساس ازدواج و نگه داشت آن بوده و این تجربه ضامن بقای خانواده است، برای حفظ آن باید امکان انحصاری این تجربه تنها با همسر آینده و بدون بار مسئولیت ازدواج دایم و تحقیرهای ازدواج موقت فراهم شود. هر فردی که به بلوغ جنسی می رسد، باید تجربه لذت اش از این بلوغ را تنها با همسر آینده اش داشته باشد بدون این که در حال حاضر و حتی در آینده نزدیک، مسئولیتی در قبال زندگی مشترک بر عهده بگیرد. تنها در چنین شرایطی امیدی به نجات خانواده، ازدواج و روابط شرعی وجود دارد. اگر این تجربه از حیطه ازدواج و خانواده بیرون برود، امکان تشکیل زندگی بسیار دشوار شده و تداوم زندگی نیز دچار تزلزل خواهد شد. پس هدف روشن است: محدود کردن تجربه پاسخ به نیاز جنسی به همسر آینده برای تدوام زندگی.
🔸ازدواج وابسته با عاملیت خود خانواده ها انجام می شود و مبتنی بر اطلاع و موافقت آنها از رابطه دختر و پسر و رسمیت حداقلی و حقوقی و شرعی این رابطه است. در حال حاضر بسیاری از خانواده ها از روابط فرزندان خود اطلاع دارند اما با دلیل عدم حمایت حقوقی و غیر شرعی دانستن این رابطه ها، خود را به تغافل می زنند. حمایت حقوقی می تواند، به فراهم سازی شرایط شرعی توسط خانواده ها نیز کمک کند مردم اگر بدانند نظام حقوقی از مصالح آنها و فرزندانشان حمایت می کند، رغبت بیشتری برای طرح شرایط شرعی رابطه دارند. به این ترتیب هر خانواده ای که فرزند آن ها درگیر رابطه ای از یک روز تا چند سال می شود می تواند در صورت مورد ستم واقع شدن با توجه به سطح رابطه، طرح دعوای حقوقی کند و نظام حقوقی نیز از آنها حمایت می کند. به این ترتیب لوازم شرعی بودن بسیاری از رابطه ها رعایت شده و در بلند مدت تبدیل به خانواده می شوند. خانواده های که شانس تداوم و انجام کارکردهایش بیشتر است.
🔸حمایت حقوقی صرفا ناظر بر تشکیل خانواده نیست بلکه از افراد نیز تا سن تشکیل خانواده رسمی که می تواند حداکثر 24 سالگی برای مردان باشد، حمایت می کند به گونه ای زیر این سن اجباری برای تشکیل خانواده مستقل نیست.
#سیاست_گذاری_ازدواج
@SinaKallhor
🔴 ازدواج وابسته و ضرورت تغییر در پرداخت وام ازدواج
🔹درک اشتباه دولت از تاثیر گذار بودن وام ازدواج بر تعداد ازدواج ها در کشور باعث شده است که حداقل میزان اثر بخشی این ابزار نیز از بین برود. وام ازدواج مهم ترین ابزار حمایت از ازدواج به هنگام و نزدیک سن بلوغ است. در حالی که در حاضر این ابزار به دلیل تحلیل غلط در خدمت افزایش تعداد ازدواج قرار گرفته است.
🔸تعداد ازدواج ها در هر سال یک متغیر جمعیتی است و به درصد افراد در سن ازدواج مربوط است و درصد تغییر آن نیز بسیار محدود است. به همین خاطر نیز در حالی که در سال های 94 و 95 حدود 10 هزار میلیارد تومان در هر سال بر مبلغ وام ازدواج افزوده شده است تاثیر این مبلغ در افزایش تعداد ازدواج ها کم تر از 5 درصد بوده است. یعنی به ازای 10 هزار میلیارد تومان هزینه، 40 هزار مورد ازدواج در کشور افزایش یافته است.
🔹علت ناکامی این ابزار در جهت گیری اشتباه آن نهفته است. وام ازدواج باید به صورت پلکانی به زوج ها داده شود و سهم افرادی که به هنگام ازدواج می کنند باید بسیار بیشتر از دیگران باشد. در این سیاست پرداخت وام بالای 27 سال ممنوع می شود و در عوض برای زوجین که در سنین زیر 20 سال ازدواج وابسته دارند یا تا 24 سال ازدواج دایم مستقل دارند به جای 20 میلیون وام با منابع موجود و بدون افزایش هزینه های دولت وام 30 تا 40 میلیونی قابل پرداخت خواهد بود.
🔹همه سیاست های حمایت از ازدواج باید با هدف حمایت از ازدواج به هنگام نزدیک به سن بلوغ جنسی در قالب ازدواج های وابسته یا مستقل به صورت پلکانی تغییر یابد. این سیاست ها در کنار زیر ساخت های حقوقی امکان ایجاد تحول عمومی برای ازدواج به هنگام را فراهم ساخته و آن را ممکن می سازد.
🔹ازدواج وابسته تلفیقی از ازدواج های دایم، موقت و شرایط فرهنگی جامعه ایران است که مقدمه و زمینه ساز ورود افراد به زندگی مستقل در قالب ازدواج دایم است. زیر ساخت های حقوقی و حمایت های مالی دولت در نقش مکمل پنهان و محرک عمل می کند.
#سیاست_گذاری_ازدواج
@SinaKallhor
🔹درک اشتباه دولت از تاثیر گذار بودن وام ازدواج بر تعداد ازدواج ها در کشور باعث شده است که حداقل میزان اثر بخشی این ابزار نیز از بین برود. وام ازدواج مهم ترین ابزار حمایت از ازدواج به هنگام و نزدیک سن بلوغ است. در حالی که در حاضر این ابزار به دلیل تحلیل غلط در خدمت افزایش تعداد ازدواج قرار گرفته است.
🔸تعداد ازدواج ها در هر سال یک متغیر جمعیتی است و به درصد افراد در سن ازدواج مربوط است و درصد تغییر آن نیز بسیار محدود است. به همین خاطر نیز در حالی که در سال های 94 و 95 حدود 10 هزار میلیارد تومان در هر سال بر مبلغ وام ازدواج افزوده شده است تاثیر این مبلغ در افزایش تعداد ازدواج ها کم تر از 5 درصد بوده است. یعنی به ازای 10 هزار میلیارد تومان هزینه، 40 هزار مورد ازدواج در کشور افزایش یافته است.
🔹علت ناکامی این ابزار در جهت گیری اشتباه آن نهفته است. وام ازدواج باید به صورت پلکانی به زوج ها داده شود و سهم افرادی که به هنگام ازدواج می کنند باید بسیار بیشتر از دیگران باشد. در این سیاست پرداخت وام بالای 27 سال ممنوع می شود و در عوض برای زوجین که در سنین زیر 20 سال ازدواج وابسته دارند یا تا 24 سال ازدواج دایم مستقل دارند به جای 20 میلیون وام با منابع موجود و بدون افزایش هزینه های دولت وام 30 تا 40 میلیونی قابل پرداخت خواهد بود.
🔹همه سیاست های حمایت از ازدواج باید با هدف حمایت از ازدواج به هنگام نزدیک به سن بلوغ جنسی در قالب ازدواج های وابسته یا مستقل به صورت پلکانی تغییر یابد. این سیاست ها در کنار زیر ساخت های حقوقی امکان ایجاد تحول عمومی برای ازدواج به هنگام را فراهم ساخته و آن را ممکن می سازد.
🔹ازدواج وابسته تلفیقی از ازدواج های دایم، موقت و شرایط فرهنگی جامعه ایران است که مقدمه و زمینه ساز ورود افراد به زندگی مستقل در قالب ازدواج دایم است. زیر ساخت های حقوقی و حمایت های مالی دولت در نقش مکمل پنهان و محرک عمل می کند.
#سیاست_گذاری_ازدواج
@SinaKallhor
🔴زنان آگهی های تلویزیون
🔹دندان های سفید، لبخند های ملیح، پوست های شاداب و کشیده، لب ها و گونه های برجسته، اندام های متناسب، موزون و پوشش های رنگی، تنگ و چسبان و ... خرامان و شادان در میان مردان مایع ظرف شویی یا...به دست. این تصویر زنانی است که در آگهی های تلوزيون به نمایش گذاشته می شود. تصویر زن به مثابه مانکن.
🔹استوارت یوئن در کتاب خود "هدایت کنندگان شعور: تبلیغات تجاری و... هدف اصلی تبلیغات را ایجاد امیال و عادات در افراد برای مصرف بیشتر می داند....بر این اساس شالوده آگهی های تجاری، آفریدن هراس است... مثلا زردی دندانهایمان ممکن است شخصیت ما را نزد دوستان و آشنایان خراب کند، پس مصرف خمیردندان سفید کننده که تبلیغ می شود لازم است.[۱ ]
🔹علاوه بر تکنیک ایجاد هراس، آگهی های تلویزیون، یکی از مهم ترین ابزارهای ایجاد ارزش در جامعه است. آگهی ها به دلیل این که در موقعیت غیر رسمی قرار دارند، نفوذ بسیاری بیشتری در تغییر ذهنیت و نگرش افراد دارند. تصاویری که در آگهی ها به نمایش گذاشته می شود، در همان حال که امیال و مطلوبیت های افراد را نشان می دهد، به امیال و خواسته های آنها شکل داده و آن را تثبیت می کند.
🔹به این ترتیب شادابی، زیبایی، تناسب و در یک کلام مانکن بودن را هم نشین زن ساخته و معیار ارزشمندی زنان را به داشتن چنین ویژگی هایی تقلیل می دهد. این تصویرسازی از زنان در آگهی ها، با تصاویر فیلم ها و سریال های تلویزیونی از زنان ترکیب شده و ایماژ کلی زن را در جامعه می سازد. ایماژی که بر محور سایز بدن و ویژگی های آن ساخته شده است. با ترویج این تصویر از زن ایده آل در جامعه، نباید از شرکت مایوس کننده و تحقیر آمیز زنان در مسابقه انواع عمل های جراحی زیبایی، نوبت های طولانی مراکز لیزری و حجم بسیار زیاد مصرف لوازم آرایشی در جامعه تعجب کرد. ارزش مندی و منزلت در سایز است.
🔹 تاثیر آگهی های تلویزیونی در چرخه سیاست گذاری رسانه در کشور به دلیل خصلت غیر رسمی و غیر جدی بودن آن ها، اساسا مورد توجه قرار نمی گیرد. به همین خاطر هیچ عجیب نیست که در حال حاضر آگهی های تلویزیونی ذیل اداره کل بازرگانی، تهیه می شود و برای تهیه و نظارت بر آن نیز به غیر از ساختارهای مشورتی، سازو کاری در تلویزیون وجود ندارد.
🔹 مطابق با سازوکارهایی مشورتی موجود نیز درباره آگهی ها در تلویزیون، کمیته مشورتی وجود دارد که در خصوص هر موضوعی باید از واحد مربوطه در سازمان صدا و سیما نظر خواهی کند. مثلا درباره موسیقی تبلیغات تجاری از واحد موسیقی سازمان نظر خواهی می کند. اکنون پرسش این است که این تصویر از زنان مطابق با نظر چه واحدی است؟ آیا صرفا ناشی از غلبه رویکرد اقتصادی و در آمد زایی به موضوع است یا این که مکنونات واقعی در باره زن ایده آل در سازمان این گونه است؟
🔹 استفاده ابزاری، تقلیل و تحقیر شخصیت زنان به کنار، چگونه این تصویر سازی از زنان با ترویج حجاب برتر و عفاف و زن فعال اجتماعی که به طور رسمی تبلیغ می شود، سازرگار شده است که با گذشت زمان در تعداد بیشتری از آگهی ها استفاده می شود.؟ در این مورد هم نشانه های از تداخل سیستم و اقدام بخشی از سیستم بر علیه بخش دیگر آشکارا به چشم می خورد.
#نقد_سیاست_های_رسانه
1_ پاینده، حسین، بررسی یک آگهی تلویزیونی....
@SinaKallhor
🔹دندان های سفید، لبخند های ملیح، پوست های شاداب و کشیده، لب ها و گونه های برجسته، اندام های متناسب، موزون و پوشش های رنگی، تنگ و چسبان و ... خرامان و شادان در میان مردان مایع ظرف شویی یا...به دست. این تصویر زنانی است که در آگهی های تلوزيون به نمایش گذاشته می شود. تصویر زن به مثابه مانکن.
🔹استوارت یوئن در کتاب خود "هدایت کنندگان شعور: تبلیغات تجاری و... هدف اصلی تبلیغات را ایجاد امیال و عادات در افراد برای مصرف بیشتر می داند....بر این اساس شالوده آگهی های تجاری، آفریدن هراس است... مثلا زردی دندانهایمان ممکن است شخصیت ما را نزد دوستان و آشنایان خراب کند، پس مصرف خمیردندان سفید کننده که تبلیغ می شود لازم است.[۱ ]
🔹علاوه بر تکنیک ایجاد هراس، آگهی های تلویزیون، یکی از مهم ترین ابزارهای ایجاد ارزش در جامعه است. آگهی ها به دلیل این که در موقعیت غیر رسمی قرار دارند، نفوذ بسیاری بیشتری در تغییر ذهنیت و نگرش افراد دارند. تصاویری که در آگهی ها به نمایش گذاشته می شود، در همان حال که امیال و مطلوبیت های افراد را نشان می دهد، به امیال و خواسته های آنها شکل داده و آن را تثبیت می کند.
🔹به این ترتیب شادابی، زیبایی، تناسب و در یک کلام مانکن بودن را هم نشین زن ساخته و معیار ارزشمندی زنان را به داشتن چنین ویژگی هایی تقلیل می دهد. این تصویرسازی از زنان در آگهی ها، با تصاویر فیلم ها و سریال های تلویزیونی از زنان ترکیب شده و ایماژ کلی زن را در جامعه می سازد. ایماژی که بر محور سایز بدن و ویژگی های آن ساخته شده است. با ترویج این تصویر از زن ایده آل در جامعه، نباید از شرکت مایوس کننده و تحقیر آمیز زنان در مسابقه انواع عمل های جراحی زیبایی، نوبت های طولانی مراکز لیزری و حجم بسیار زیاد مصرف لوازم آرایشی در جامعه تعجب کرد. ارزش مندی و منزلت در سایز است.
🔹 تاثیر آگهی های تلویزیونی در چرخه سیاست گذاری رسانه در کشور به دلیل خصلت غیر رسمی و غیر جدی بودن آن ها، اساسا مورد توجه قرار نمی گیرد. به همین خاطر هیچ عجیب نیست که در حال حاضر آگهی های تلویزیونی ذیل اداره کل بازرگانی، تهیه می شود و برای تهیه و نظارت بر آن نیز به غیر از ساختارهای مشورتی، سازو کاری در تلویزیون وجود ندارد.
🔹 مطابق با سازوکارهایی مشورتی موجود نیز درباره آگهی ها در تلویزیون، کمیته مشورتی وجود دارد که در خصوص هر موضوعی باید از واحد مربوطه در سازمان صدا و سیما نظر خواهی کند. مثلا درباره موسیقی تبلیغات تجاری از واحد موسیقی سازمان نظر خواهی می کند. اکنون پرسش این است که این تصویر از زنان مطابق با نظر چه واحدی است؟ آیا صرفا ناشی از غلبه رویکرد اقتصادی و در آمد زایی به موضوع است یا این که مکنونات واقعی در باره زن ایده آل در سازمان این گونه است؟
🔹 استفاده ابزاری، تقلیل و تحقیر شخصیت زنان به کنار، چگونه این تصویر سازی از زنان با ترویج حجاب برتر و عفاف و زن فعال اجتماعی که به طور رسمی تبلیغ می شود، سازرگار شده است که با گذشت زمان در تعداد بیشتری از آگهی ها استفاده می شود.؟ در این مورد هم نشانه های از تداخل سیستم و اقدام بخشی از سیستم بر علیه بخش دیگر آشکارا به چشم می خورد.
#نقد_سیاست_های_رسانه
1_ پاینده، حسین، بررسی یک آگهی تلویزیونی....
@SinaKallhor