زیر سقف آسمان
10.1K subscribers
3.04K photos
674 videos
431 files
3.35K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
🔸🔸🔸مطالب وارده🔸🔸🔸



♦️پرسش در باره‌ی استفاده از نظریه در روش کیفی و پاسخ دیپ سیک

علیرضا
۲۷ بهمن ۱۴۰۴

[این متن صرفا به خاطر احترام به زحمات این مخاطب محترم منتشر می‌شود و الا متونی را که به کمک هوش مصنوعی تولید می‌شوند تا اطلاع ثانوی معتبر نمی‌دانم.]


در روش تحقیق کیفی، استفاده از نظریه یا چهارچوب نظری نه تنها مجاز است، بلکه در بسیاری از رویکردهای کیفی، بخشی جدایی‌ناپذیر از فرایند پژوهش محسوب میشود. با این حال، شرایط و نحوه به‌کارگیری نظریه باید با اهداف و ماهیت روشهای کیفی سازگار باشد. در ادامه به این پرسشها با استناد به منابع معتبر روش تحقیق در علوم انسانی پاسخ داده میشود:

---

### ۱. شرایط مجاز استفاده از نظریه در پژوهش کیفی
طبق منابعی مانند آثار کرسول (Creswell), دنزین و لینکلن (Denzin & Lincoln)، و چارماز (Charmaz)، استفاده از نظریه در پژوهش کیفی در موارد زیر پذیرفته است:

#### الف) به‌عنوان چهارچوب راهنما (Guiding Framework):
   - پژوهشگران کیفی ممکن است از یک نظریه یا چارچوب نظری به‌عنوان عدسی تحلیلی برای طرح سوالات تحقیق، طراحی مصاحبه‌ها، یا تفسیر داده‌ها استفاده کنند. 
   - مثال: در پژوهشهای فمینیستی یا پسااستعماری، نظریه‌های مرتبط به‌عنوان پایه‌ای برای تحلیل قدرت، نابرابری، یا تجارب حاشیه‌ای به‌کار میروند.

#### ب) نظریه‌سازی مبتنی بر داده (Grounded Theory):
   - در رویکردهای نظریه زمینه‌ای، پژوهشگران ابتدا بدون پیشفرض نظری وارد میدان میشوند، اما در فرایند تحلیل، به‌تدریج مفاهیم و چارچوبهای نظری را از دل دادهها استخراج میکنند. 
   - این روش با ذات کیفی (القایی و اکتشافی) کاملاً سازگار است.

#### ج) تلفیق نظریه و داده (Iterative Process):
   - در پژوهش کیفی، رابطه بین نظریه و داده‌ها تعاملی و چرخشی است. نظریه ممکن است در مراحل مختلف تحقیق (گردآوری داده، تحلیل، یا تفسیر) بازبینی و اصلاح شود تا با یافته‌های میدانی هماهنگ شود.

#### د) مطالعات موردی یا تفسیری (Case Studies/Interpretive):
   - در پژوهشهای تفسیری (مثل پدیدارشناسی یا روایتشناسی)، نظریه به درک عمیقتر تجارب زیسته کمک میکند. 
   - مثال: استفاده از نظریه "ساختیابی اجتماعی" (Social Constructivism) برای تحلیل چگونگی شکلگیری معنا در تعاملات انسانی.

---

### ۲. سازگاری با ذات روشهای کیفی
ماهیت روشهای کیفی مبتنی بر انعطاف‌پذیری، اکتشاف، و توجه به زمینه (context) است. استفاده از نظریه در این روشها زمانی با ذات کیفی سازگار است که:
   - نظریه به‌صورت انعطاف‌پذیر و نه تجویزی به‌کار رود. 
   - نظریه تحمیل نشود، بلکه به‌عنوان ابزاری برای غنی‌سازی تحلیل و درک پدیده‌ها استفاده شود. 
   - پژوهشگر از پیشداوری نظری اجتناب کند و اجازه دهد داده‌ها "حرف بزنند" (مطابق با اصل "وفاداری به داده‌ها" در روش کیفی). 

---

### ۳. هشدارها و محدودیتها
   - اگر نظریه پیش از جمع‌آوری داده‌ها بهصورت سفتوسخت تحمیل شود، ممکن است به تحریف یافته‌ها بینجامد (مثلاً نادیده گرفتن داده‌های مغایر با نظریه). 
   - در برخی رویکردهای کیفی (مثل اتنومتدولوژی یا گراندد تئوری کلاسیک)، استفاده از پیشینه نظری پیشفرض به‌طور کلی نفی میشود. 

---

### ۴. جمعبندی
استفاده از نظریه در پژوهش کیفی نه تنها ناسازگار نیست، بلکه در بسیاری از موارد ضروری است، مشروط بر اینکه:
   - پژوهشگر به جای تقلیل داده‌ها به مصداقهای نظریه، به تعامل پویا بین نظریه و میدان تحقیق پایبند باشد. 
   - نظریه به‌عنوان ابزاری انتقادی یا چارچوبی تفسیری، و نه یک قالب از پیش تعیین شده، استفاده شود. 

منابعی مانند Silverman (2016) و Bryman (2012) نیز تأکید میکنند که ترکیب نظریه و روش کیفی، به‌ویژه در پژوهشهای انتقادی یا مشارکتی، به درک پیچیدگیهای علوم انسانی کمک شایانی میکند.

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#محمدباقر_تاج‌الدین


@NewHasanMohaddes
♦️چرا دریافت یک سخن ساده این‌قدر دشوار است؟ پاسخی به دکتر نجاتی‌ی حسینی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۸ بهمن ۱۴۰۳


وضعیت دانش‌پژوهی در ایران بسیار مایوس‌کننده است و نیاز به تلاشی بی‌امان دارد. برای من باعث تأسف است که هم‌کار من سخن سرراست مرا درنمی‌یابد و آن را به‌نحو وارونه منعکس می‌کند!

من به‌صراحت نوشته ام این‌که برخی استفاده از نظریه را در تحقیقات بهره برنده از روش کیفی نادرست اعلام کرده اند (نظیر دکتر احمد محمدپور و دکتر تاج‌الدین)، سخن خطایی است (نفی رای الزام به عدم استفاده از نظریه).

اما آقای دکتر نجاتی‌ی حسینی سخن مرا قلب کرده اند به این‌که استفاده از نظریه در تحقیقات بهره برنده از روش‌های کیفی الزامی است! مایه‌ی شگفتی است! ایشان در دو یادداشت مختلف نوشته اند:

"همکار علوم اجتماعی ام محدثی گیلوایی که مدرس روش پژوهش نیز هست بر لزوم داشتن چهارچوب نظری در پژوهش کیفی تاکید و اصرار دارد و دیگران قائل به غیر دیدگاه خود را بر راه صواب نمی‌داند!"
https://t.iss.one/smnejatihosseini/10660

"اینجا مدرسان ایرانی روش پژوهش که معتقد به لزوم چهارچوب نظری برای پژوهش کیفی اند (از جمله محدثی گیلوایی) ...".
https://t.iss.one/smnejatihosseini/10661

به‌عبارت دیگر، دکتر نجاتی نفی رای الزام به عدم استفاده از نظریه را تبدیل کرده اند به تایید رای به الزام استفاده از نظریه!

وقتی سخن سر راست آدمی این‌گونه مقلوب و معوج دریافت می‌شود و بازتاب داده می‌شود، من در نحوه‌ی خواندن هم‌کاران عزیز شک می‌کنم. آیا افکار خودشان را در متون می‌خوانند؟!

این را قرار بدهید کنار تکه‌بری‌های دکتر تاج‌الدین عزیز از کتاب جان دبلیو کرسول برای تایید نظرات خودشان و برخورد گزینشی با محتوای یک کتاب انگلیسی!

حالا در اولین فرصت به کتاب‌نویسی بر اساس تکه‌بری‌های شتاب‌زده از متون انگلیسی خواهم پرداخت و توضیح خواهم داد که هم‌کاران ما چه بر سر علوم اجتماعی و علوم انسانی در ایران آورده اند و البته بسیار هم مفتخر اند به تولید کتاب‌هایی از این دست!

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#نجاتی_حسینی
#محمدباقر_تاج‌الدین


@NewHasanMohaddes
♦️با سلام خدمت دوستان گروه و دوست عزیزم محدثی گیلوایی

دکتر سیدمحمود نجاتی‌ی حسینی
۲۸ بهمن ۱۴۰۴

خوشحالم که محدثی عزیز  دوست گرامی ام در فضای عمومی تر از جمله این گروه حضور مشارکت داشته اند تا به توسعه و تقویت فرهنگ گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی کمک کنیم

اما بعد
در چند نوشته دیگر که  محدثی دیده است و این جا رفرنس نداده است ( در این گروه هم باز نشر شده است ) برخی توضیحات تکمیلی  را آورده ام برای نشان دادن اینکه چرا و چگونه می توان بنا به ملاحظاتی خاص از نظریه در پژوهش کیفی سود جست البته نه در حد پژوهش غیر کیفی .

خلاصه بحثم اینست که در پژوهش کیفی فرضی استنتاجی کاربست نظریه های مطرح عایر موجه مقتدر ابطال نشده ( و نه چهارچوب‌های نظری ) به صورت جهت گیری نظریه مند در پژوهش کیفی و یا ساخت مفاهیم حساس راهنما برای پژوهش کیفی متصور است.

اما در پژوهش کمی استقرایی باید از مشاهده  تجربی به نظریه رسید اما می توان مشاهده را به گفته فیلسوفان علم مسبوق به نظریه هم کرد .
و این مقوله هیچ ربطی به این ادعاهای مدرسان روش تحقیق در ایران و مولفان کتاب های فیک و کپی پیست روش تحقیق در ایران ندارد ! که ما بخواهیم با طرح نام شان تبلیغ منفی یا مثبت برای شان انجام دهیم!(کاری که متاسفانه محدثی عزیز  گاه و بی گاه انجام می‌دهد و از افراد قهرمان سازی علمی پژوهشی می کند و سپس نقدشان  هم میکند ! از جمله در قضیه کتاب های با موضوع  روش تحقیق  تدوین و تنظیم شده توسط احمد محمدپور همکار گرامی علوم اجتماعی مان )

خلاصه کلام نمی توان قاطعانه پذیرش یا عدم پذیرش نظریه و توابع ان ( چهار چوب های نظری و مفهومی و مدل‌های تحلیل ) را در پژوهش کیفی اثبات کرد .

این کلیت چیزی است که طی چند نوشتار ( که محدثی نیز بخشی از آنها را باز  نشر کرده است ) آورده ام

اما 
اگر در باز نشر بحث محدثی گرامی در این مورد خطای قلمی و به قول ایشان بد فهمی! و شاید هم نافهمی! صورت گرفته قطعا سهوی و خطای ذهنی بوده است که اگر چنین باشد بابد از محدثی گرامی بخاطر این خطا عذر خواهی کنم هر چند معتقدم چنین نبوده است
ممکنست رای او را تفسیر دیگری کرده باشم که مشمول تحریف و بدفهمی و نافهمی و کژ فهمی نیست

و سخنی هم مشفقانه با خودم!
  که بارها گفته شده اما تکرارش حلاوت دارد  و اگر محدثی نیز پسند کرد با او !:

***دیدگاههای رقیب معرفتی و عقیدتی ما  اگر حقیقتا حقیقت جویی باشد و دانش شناسی و علم سازی  باشد
و ایدئولوژیک  برای تخریب علم و حقیقت و فلسفه و الهیات علوم انسانی اجتماعی  نباشد
باید گرامی و ارزنده و مفید تلقی شده و با آن تعامل گفتگویی انتقادی هنجاری راهبردی روشن گرانه داشت
مقبول نیست از لحاظ اخلاق علمی ارای درست  دیگران را تخریب و تخطئه کنیم اما همان را را به زبان خودمان تایید کنیم !***

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحستی ای خداوند سخن
.با احترام
۲۸  بهمن ۱۴۰۳


#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#نجاتی_حسینی
#محمدباقر_تاج‌الدین


@NewHasanMohaddes
♦️دکتر نجاتی‌ی حسینی و نپذیرفتن مسؤولیت نوشته‌های خویش

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۸ بهمن ۱۴۰۳


با عرض معذرت آقای دکتر نجاتی، من رفتارتون رو صادقانه نمی‌دانم. در همین چند روز ادعاهای ضد و نقیض کرده اید راجع به همین بحث و مسوولیت‌تان را در خطای برداشت و نقل اشتباه صراحتا نپذیرفته اید. به این نحو گفت‌وگو را بی‌فایده می‌دانم.

این رفتار شما البته مسبوق است به توهین‌ها و رفتارهای نامطلوب قبلی. اما گویا اغماض و گذشت دوستانه‌ی من بی فایده بوده است.

وانگهی، چه کسی از دکتر محمدپور قهرمان ساخته؟ او کتاب‌های متعددی در روش تحقیق نوشته و عده‌ای از مدرسان و دانش‌جویان آثار او را خوانده اند و از آن‌ها متاثر شده اند. چرا نباید به آثار او بپردازیم؟ چرا نباید تکلیف خود را در فضای عمومی با آثاری که در علوم اجتماعی‌ی ایران منتشر شده روشن کنیم؟ در ضمن چه‌گونه بدون بررسی‌ی این آثار و بحث درباره‌ی ان‌ها به پرسش‌های دانش‌جویان راجع با این آثار و افکار پاسخ بدهیم؟ شما قبلا نیز مرا مواخذه کرده اید که چرا با امثال دکتر عبدالکریمی یا دیگران مناظره کرده ام!

چرا نباید به آثار و افکار معاصران ایرانی‌مان بپردازیم؟ چه کسی از اهل نظر ایرانی مقبول شما است؟ لطفا بفرمایید تا به سراغ او بروم!

از این رو، با توجه به رفتار غیر مسوولانه‌ی شما و نپذیرفتن مسؤولیت رفتارها و نوشته‌های‌تان، گفت‌وگو با شما را تا اطلاع ثانوی بی‌فایده و نامطلوب و غیر عقلانی می‌دانم.

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#نجاتی_حسینی
#محمدباقر_تاج‌الدین


@NewHasanMohaddes
♦️آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران /۱

✍️حسن محدّثی‌ی گیلوایی

۲۹ بهمن ۱۴۰۳

مقدّمه
سر و کار من با روش تحقیق تا پیش از دو ماه گذشته در همین حد بود که برای انجام کارهای پژوهشی ام و نیز برای راه‌نمایی‌ی دانش‌جویان ام و انجام کارهای پژوهشی‌ی مشترک‌مان به منابع اصلی مراجع می‌کردم و از این طریق روش‌ها را در حد نیاز می‌آموختم و به‌کار می‌بستم. در جامعه‌شناسی تأکید دارم که نخست باید کارهای تجربی انجام بدهیم تا بتوانیم در باره‌ی جامعه‌مان و ویژه‌گی‌ها و تغییرات اش سخنان معتبری بگوییم و بنویسیم.

اما بعد از اصرار برخی دانش‌جویان برای برگزاری‌ی دوره‌ی آموزشی‌ی روش تحقیق ماجرای من و روش تحقیق قدری تغییر کرد و ناگزیر شدم محتوایی را برای تدریس آماده کنم. دانش‌جویان ام بارها و بارها از وضع آشوب‌ناک آموزش روش تحقیق و کتاب‌های آموزشی‌ی موجود در باره‌ی روش تحقیق در علوم اجتماعی شکایت کردند و از من خواستند مثل مورد نظریه‌ها کمک‌شان بکنم. برای این‌که سخنان من نوعی بازارگرمی برای خود تلقی نشود، از این دانش‌جویان عزیز می‌خواهم یادداشت‌های خود را در این باره منتشر کنند تا من آن‌ها را نیز به‌منزله‌ی شاهدی بر مدعایم منتشر کنم.

از دو ماه گذشته که کار نظام‌مندی را برای آموزش کلیات روش تحقیق آغاز کرده ام و برای شروع تمرکز ام را بر روش‌شناسی و مبانی فکری و فلسفی‌ی روش تحقیق نهاده ام، بیش از پیش با آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران آشنا شده ام. پیش از این در ۲۴ سال گذشته که مشغول آموزش دانش‌جویان در دانش‌گاه بوده ام، کم و بیش با این آشوب‌ناکی آشنا گشته ام و به‌ویژه در بررسی‌ی پروپوزال‌ها و رساله‌ها یا نگارش آن‌ها بارها با هم‌کاران ام بر سر روش تحقیق مباحثه و مناقشه داشته ام و گاه کار بالا گرفته و ناچار شده ام داوری‌ها و نظرات برخی از آنان را به نقد بکشم و برای هم‌کاران بفرستم و خطاهای برجسته‌ی برخی از آن‌ها را آشکارا بیان کنم تا به‌خطا مانع کار پژوهشی‌ی من و دانش‌جویان ام نشوند. در این مناقشات و مباحثات با هم‌کاران دریافته بودم که آنان گرفتار و نیز مروج چه کلیشه‌هایی در روش تحقیق هستند و چه‌گونه مطالب بسیار آشفته‌ای را به دانش‌جویان آموزش می‌دهند. اما ماجرا در دو ماه اخیر برای من بسیار جدّی‌تر شد.

در این برنامه‌ی آموزشی‌ای که تازه شروع کرده ام و دو جلسه از آن گذشته است، به دانش‌جویان ام قول دادم که در هر جلسه دقایقی در حد ده تا پانزده دقیقه یکی از کتاب‌های موجود در حوزه‌ی روش تحقیق را در کلاس معرفی و بررسی و نقد خواهم کرد. در جلسه‌ی اول به کتاب رویکردهای کیفی و کمی ویلیام لاورنس نیومن پرداختم و آن را به‌عنوان کتابی ارزش‌مند و قابل استفاده به دانش‌جویان ام معرفی کردم. اگرچه نقدهایی نیز بدان داشتم. در جلسه‌ی دوم به سه جلد کتاب استاد سابق ام در دوره‌‌های دانش‌جویی، آقای دکتر باقر ساروخانی پرداختم و ضمن قدردانی از زحمات این استاد محترم و پیش‌کسوت، به دانش‌جویان ام گفتم که وقت خود را برای یادگیری‌ی روش تحقیق با این سه جلد تلف نکنید؛ زیرا با خواندن این سه جلد نه تنها روش تحقیق یاد نمی‌گیرید بل‌که نظم ذهنی‌تان نیز از دست می‌رود.

در این دو جلسه علاوه بر بحث‌های پایه‌ای‌ی دیگر، از وجود برخی کلیشه‌های نادرست در آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران برای دانش‌جویان ام سخن گفتم؛ از جمله دو کلیشه‌ی زیر:

الف. در تحقیقات بهره برنده از روش‌های تحقیق کیفی نباید از نظریه یا چارچوب نظری بهره گرفت؛
ب. در علوم اجتماعی بسته به پارادایم‌ها دو نوع کار بیش‌تر نباید انجام بدهیم: در معرفت‌شناسی‌ی پوزیتیویستی و پساپوزیتیویستی نیاز به تبیین داریم و در معرفت‌شناسی‌ی ضد پوزیتیویستی نیاز به تفهم.


برای جلسه‌ی سوم که هنوز برگزار نشده، رفتم سراغ کتاب‌های دکتر احمد محمّدپور. تا این زمان، من به‌نحو منظّم و دقیق کارهای او را نخوانده بودم و فقط بخش‌هایی از کتاب «ضد روش» (عنوانی نادرست و خطا برای کتابی در باره‌ی روش تحقیق) او را مطالعه کرده بودم. اما بارها دیده بودم که دانش‌جویان در نگارش فصل سوّم رساله‌های‌شان به آثار وی ارجاع داده اند و تلاش کرده اند این فصل را با نوشته‌های او «پر کنند» و به جایی برسانند که مورد پسند استادان مربوطه قرار گیرد. اما این بار شروع به خواندن کتاب‌های محمّدپور کردم و متأسّفانه داغ ام تازه شدم و دریافتم که ایشان از مروّجان برخی از این کلیشه‌های نادرست روش تحقیق در ایران هستند و ریشه‌ی بخش قابل توجّهی از مناقشات من و هم‌کاران ام در آثار ایشان قرار دارد.

ادامه دارد.👇👇👇

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#محمدباقر_تاج‌الدین
@NewHasanMohaddesi
👆کار من با کتاب‌های دکتر باقر ساروخانی آسان بود. او در این حوزه هرگز تأثیر جدی نداشته است و کتاب‌های روش تحقیق او چندان جدی گرفته نشده است و ندیدم هیچ‌یک از هم‌کاران ام بر اهمیت آن‌ها تأکید بورزند یا کتاب‌های او را به دانش‌جویان یا دیگران معرّفی کنند (اگر چه ندیدم کسی هم این سه جلد ایشان را نقد کرده باشد! بسی مایه‌ی تأسّف!). اما داستان کتاب‌های محمدپور فرق داشت و ماجرا جدّی‌تر بود. این است که لازم دیدم بحث از کتاب‌های او را در فضای عمومی مطرح کنم و حتّا از خود او بخواهم که وارد بحث شود و پاسخ‌گو باشد؛ تا اگر من اشتباه می‌کنم خطایم آشکار شود و به دانش‌جویان ام محتوای نادرستی منتقل نکنم. این بود که متن زیر را در رسانه‌ی شخصی ام منتشر کردم و البته با هجوم طرف‌داران و دوستان وی مواجه شدم و انواع اتّهامات و برچسب‌ها بار دیگر به سویم روانه شد؛ مثل هر نقد دیگری که منتشر کرده ام.
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/12111

مطالعه‌ی کتاب‌های محمدپور ابعاد و ژرفای تأسّف مرا بیش‌تر کرد و دریافتم که آموزش روش تحقیق در ایران چه میزان آشوب‌ناک است. لاجرم در باره‌ی محتوای برخی کتاب‌های او به‌تدریج خواهم نوشت و افکار ام را در باره‌ی آن‌ها و نیز در باره‌ی کلیشه‌های نادرست جاافتاده در آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران با شما در میان خواهم نهاد تا اگر من در این باره خطا می‌کنم، هم‌کاران ام به‌داد ام برسند و مرا از این خطاها برحذر دارند و من نیز چنین خطاهای احتمالی را به دانش‌جویان ام منتقل نکنم و اگر مدرّسان روش تحقیق علوم اجتماعی و نویسنده‌گان کتاب‌های آموزشی در روش تحقیق دچار خطا هستند، خطای‌شان بر همه آشکار شود و آن‌ها در صدد تصحیح افکار و آثار خود بر آیند و به خطاها و اشتباهات خود معترف گردند و در صدد جبران آن‌ها بر آیند. این مقدّمه را در همین‌جا به پایان می‌برم و در ادامه به بررسی‌ی برخی از افکار و آثار هم‌کار گرامی آقای دکتر احمد محمدپور خواهم پرداخت.


#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#محمدباقر_تاج‌الدین


@NewHasanMohaddesi
♦️آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران /۲

✍️حسن محدّثی‌ی گیلوایی

۲۹ بهمن ۱۴۰۳

بگذارید از عنوان اولین کتابی که از احمد محمدپور خوانده ام شروع کنم: روش تحقیق کیفی ضد روش. راست اش اولین باری که عنوان این کتاب را دیدم شگفت‌‌زده شدم و از خود پرسیدم اگر این کتاب در باره‌ی روش تحقیق است، چرا ضد روش نامیده شده؟ چه‌طور کسی می‌تواند در باره‌ی روش تحقیق کتاب بنویسد و شناختی از آن‌ها به‌دست دهد و چه‌گونه‌گی‌ی کاربرد ان‌ها را مورد بحث قرار دهد، ولی اسم کتاب را بگذارد ضد روش؟ لاجرم به خود کتاب و توضیحات نویسنده مراجعه کردم و با سخنان و دلایلی غیرموجه و غیرقابل قبول مواجه شدم که مطرح کردن آن‌ها از نویسنده‌ی کتاب روش تحقیق بس عجیب و غریب است:

"یکی از پرسش‌هایی که در طول این سال‌ها به ذهن خوانندگان کتاب خطور کرده و پیوسته در مورد آن از بنده جویا شده‌اند، عنوان خاص و شاید نامتعارف ضد روش بوده است. منظور از ضد روش چیست و چرا باید روش کیفی را ضد روش تلقی کرد؟ مفهوم روش به‌طور متعارف و تاریخی عمدتا با رویکردهای عین‌گرا و اثباتی تداعی شده است. بر همین اساس، هر زمان از روش بحثی به میان آمده، فرض بر آن بوده که منظور از آن روش‌های اثباتی، کمی، آماری و مبتنی بر منطق علوم طبیعی است. لذا عنوان این کتاب با این هدف ضد روش گذاشته شد تا روشن شود که مفهوم روش را نباید الزاما چارچوب علوم طبیعی، علوم اجتماعی عین‌گرا یا منطق صوری و آماری درک کرد. گرچه عنوان ضد روش ممکن است تداعی‌کننده عنوان کتاب ضد روش فایرابند نیز باشد، اما فایرابند هرگز کتابی با این عنوان ننوشته است. کتاب وی علیه روش نام دارد نه ضد روش؛ کتاب علیه روش فایرابند از طرفی نقدی فلسفی و نظری بر اثبات‌گرایی منطقی قرن بیستم است و از طرف دیگر تلاش برای احیای علم انسان‌محور و به قول خود ایشان گالیله است. هدف فایرابند حمله به رویکردهای عین‌گرا یا کل علم نبود، بلکه درصدد احیای علم عینی‌گرایی بود که اخلاق و ارزش‌های بشری را در کانون توجه قرار دهد. دیدگاه روش‌شناختی فایرابند گرچه (حتی به قول خودش) به هرج و مرج‌گرایی روش‌شناختی موسوم است، اما وی تصور نمی‌کرد که توسعه علم فاقد الگو است، بلکه بر این باور بود که علم اثباتی نمی‌تواند تنها الگو و مسیر معرفت‌یابی باشد. با عین وجود، نقد فلسفی و نظری فایرابند از علم اثباتی به مولف الهام بخشید تا عنوان کتاب را نظر به تمرکز بر روش‌شناسی کیفی (غیر کمی) ضد روش بگذارد. جدای این نکته، مفهوم ضد روش در علوم اجتماعی غیراثباتی یا ضداثباتی (رویکردهای نسبی‌گرا، انتقادی، فمینیسم و نظایر آن) نیز برای اشاره به روش‌شناسی کیفی به‌کار می‌رود تا مخالفت خود را با روش‌های کمی بیان دارند. در کنار این مورد، مطالعه کتاب حاضر نیز نشان خواهد داد که انتخاب عنوان ضد روش چندان با محتوای آن بی‌تناسب نیست" (محمدپور، ۱۳۹۷: ۲-۱؛ ضد روش، ویراست دوم، نشر لوگوس).

چنان‌که می‌بینیم نویسنده توجیهاتی بی‌پایه برای انتخاب عنوانی بازارپسند (که البته بازارپسند بودن اش نشانه‌ی هوش‌مندی‌ی نويسنده است و از نظر من اشکالی ندارد) اما ضد محتوای کتاب ارائه کرده است؛ غیر از اشارات بی‌ربط به اثر فایرابند که ظاهرا الهام‌بخش چنین انتخابی بوده و من اکنون به اثر او نمی‌پردازم، موارد زیر قابل توجه اند:

۱. روش‌های کیفی از قرن نوزدهم شناخته شده هستند و هرگز بحث از روش تحقیق صرفا تداعی‌گر روش‌های تحقیق کمی نیستند و ما نیز از دوره‌ی کارشناسی (ظاهرا قریب دو دهه پیش از چاپ اول کتاب ضد روش /۱۳۸۹ توسط انتشارات جامعه‌شناسان. روش تحقیق ریمون کیوی و کامپنهود در سال ۱۳۷۰ منتشر شده بود) با روش‌های کیفی کم و بیش آشنا شده ایم.

۲. اساسا برخلاف آن‌چه نویسنده آورده، روش‌های تحقیق کیفی در علوم اجتماعی الزاما ضد معرفت‌شناسی‌ی پوزیتیویستی و پساپوزیتیویستی نیستند و محققان پوزیتیویست و پساپوزیتیویست نیز از روش‌های تحقیق کیفی برای تحقیقات خود بهره برده اند و جان دبلیو. کرسول در کتاب خود اشاره می‌کند که به‌عنوان بهره برنده از روش‌های کیفی، در میان این دسته از محققان جای داده شده است (Creswell, 2007: 20; second edition)

"My approach to qualitative research has been identified as belonging to postpositivism...".

بنابراین، در همین‌جا ما با سرچشمه‌ی یک خطای اساسی در آثار نویسنده‌ی چند کتاب در باره‌ی روش تحقیق مواجه هستیم: او گمان می‌کند روش‌های تحقیق کیفی، ضد تحقیقات پوزیتیویستی-پساپوزیتیویستی هستند! در حالی‌که روش‌های تحقیق کمی و کیفی الزاما ضد هم نیستند و گاه به‌منزله‌ی مکمل هم برای قرب به حقیقت (یعنی یافتن پاسخی معتبر برای پرسش‌ها) به‌کار می‌روند.


ادامه دارد.👇👇👇

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#محمدباقر_تاج‌الدین
@NewHasanMohaddesi
👆۳. محمدپور ادعا کرده است: "مفهوم ضد روش در علوم اجتماعی غیراثباتی یا ضداثباتی (رویکردهای نسبی‌گرا، انتقادی، فمینیسم و نظایر آن) نیز برای اشاره به روش‌شناسی کیفی به‌کار می‌رود تا مخالفت خود را با روش‌های کمی بیان دارند".

من از او تقاضا می‌کنم برای تایید ادعای خود شواهد بیاورد و به‌طور مشخص ذکر کند چه کسانی در "علوم اجتماعی غیراثباتی یا ضد اثباتی" برای "اشاره به روش‌شناسی کیفی"، مفهوم ضد روش را به‌کار برده اند و معلوم سازد که این افراد چه جای‌گاهی در علوم اجتماعی‌ی دنیا دارند. با ذکر نام و آثار این افراد ما قانع خواهیم شد که افراد دیگری نیز از عنوان ضد روش برای اشاره به روش‌‌شناسی‌ی کیفی بهره برده اند.

باری، آن‌چه تا این‌جا نوشته ام، فقط در باره‌ی عنوان یکی از کتاب‌های ایشان بوده است. هنوز تا بحث از محتوای آثار ایشان راه درازی باید بروم.

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#محمدباقر_تاج‌الدین
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مشارکت🔸🔸🔸




♦️نقدی بر وضعیت آموزش روش تحقیق در ایران

سعید الهیاری

۳۰ بهمن ۱۴۰۳



جناب آقای دکتر محدثی، استاد گرامی،

با سلام و احترام،

با توجه به اهمیت روش تحقیق در تولید علم و پژوهش‌های دانشگاهی و همچنین تلاش‌های ارزشمند جنابعالی در نقد و اصلاح رویه‌های نادرست آموزشی در این حوزه، بر خود وظیفه دانستم که به عنوان یک دانشجوی دکتری، تجربیات و چالش‌هایی را که در مسیر یادگیری روش تحقیق از دوران کارشناسی تاکنون با آن مواجه بوده‌ام، بیان کنم.

متأسفانه، آموزش روش تحقیق در ایران با مشکلات متعددی روبه‌روست که موجب سردرگمی دانشجویان و کاهش کیفیت پژوهش‌های علمی شده است. از جمله این مشکلات می‌توان به تدریس نظری و غیرکاربردی، ضعف در آموزش روش‌های کیفی و ترکیبی، عدم راهنمایی در نگارش پروپوزال و پایان‌نامه، منابع درسی پراکنده و متناقض، و نبود نگاه انتقادی به روش تحقیق اشاره کرد.

در ادامه، تلاش کرده‌ام این مسائل را به طور دقیق‌تر بیان کرده و پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت ارائه کنم. امیدوارم این نقد بتواند گامی کوچک در جهت اصلاح و ارتقای آموزش روش تحقیق در کشور باشد.

۱.تدریس سطحی و غیرکاربردی

تجربه شخصی: در دوره کارشناسی، بسیاری از ما درسی به نام «روش تحقیق» داشتیم، اما این درس عمدتاً به‌صورت نظری و خشک ارائه شد. استاد صرفاً کتابی را معرفی کرد و مطالب را از روی آن توضیح داد، بدون اینکه به ما بیاموزد چگونه از این روش‌ها در پژوهش‌های واقعی استفاده کنیم.

نقد: آموزش روش تحقیق در ایران عمدتاً به‌صورت نظری و کتاب‌محور است و مهارت‌های عملی پژوهشی (مانند جمع‌آوری داده، تحلیل کیفی و کمی، یا کار با نرم‌افزارهای آماری) در آن کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. دانشجویان پس از گذراندن این درس، همچنان نمی‌دانند که چگونه یک تحقیق واقعی را طراحی و اجرا کنند.


۲. ضعف در آموزش روش‌های کیفی و کمی


تجربه شخصی: در کلاس روش تحقیق، بیشتر تأکید بر روش‌های کمی (مثلاً آزمون فرضیه با استفاده از آمار) بود، در حالی که روش‌های کیفی مثل مصاحبه عمیق یا تحلیل محتوا خیلی سطحی و گذرا مطرح شدند. حتی برخی اساتید این روش‌ها را غیرعلمی می‌دانستند.

نقد: در بسیاری از دانشگاه‌های ایران، روش‌های تحقیق کیفی به درستی تدریس نمی‌شوند. برخی اساتید به این روش‌ها بی‌اعتنایی کرده یا آن‌ها را فاقد اعتبار می‌دانند، در حالی که در علوم اجتماعی و انسانی، روش‌های کیفی از اهمیت بالایی برخوردارند. علاوه بر این، روش‌های ترکیبی (Mixed Methods) نیز کمتر مورد بحث قرار می‌گیرند.


۳. نبود راهنمایی در نگارش پروپوزال و پایان‌نامه


تجربه شخصی: در دوره کارشناسی و حتی کارشناسی ارشد، ما یاد نگرفتیم که چگونه یک پروپوزال استاندارد بنویسیم. وقتی برای نوشتن پایان‌نامه آماده می‌شدیم، با چالش‌های زیادی روبه‌رو شدیم، چون در دوره‌های قبلی، روش تحقیق صرفاً در حد تئوری تدریس شده بود.

نقد: بسیاری از دانشجویان حتی بعد از گذراندن درس روش تحقیق، در نوشتن پروپوزال و پایان‌نامه مشکل دارند. آموزش روش تحقیق در ایران معمولاً شامل راهنمای عملی برای نگارش علمی و پژوهشی نیست، در حالی که این مهارت برای دانشجویان ضروری است.


۴. کتاب‌های پراکنده و غیرمنسجم

تجربه شخصی: وقتی برای روش تحقیق مطالعه می‌کردیم، منابعی که معرفی می‌شدند اغلب با هم تناقض داشتند. مثلاً در یک کتاب، یک مفهوم به‌گونه‌ای تعریف شده بود و در کتاب دیگر به شکل متفاوتی توضیح داده شده بود. این موضوع باعث سردرگمی ما شد.

نقد: بسیاری از کتاب‌های روش تحقیق در ایران فاقد انسجام مفهومی هستند و تعاریف، مفاهیم و رویکردهای متفاوتی ارائه می‌دهند که گاهی با هم در تضادند. نبود یک منبع جامع و استاندارد باعث می‌شود دانشجویان در یادگیری روش تحقیق دچار سردرگمی شوند.


۵.نبود نگاه انتقادی به روش تحقیق


تجربه شخصی: در دانشگاه، روش تحقیق را به‌عنوان یک «قانون قطعی» به ما آموزش دادند. هر روشی که در کتاب‌ها نوشته شده بود، بدون نقد و بررسی ارائه شد، در حالی که بعداً متوجه شدیم هر روش دارای محدودیت‌ها و نقاط ضعفی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

نقد: آموزش روش تحقیق در ایران اغلب به‌صورت کلیشه‌ای و بدون نگاه انتقادی صورت می‌گیرد. دانشجویان باید یاد بگیرند که روش‌های تحقیق مختلف را مقایسه کنند، محدودیت‌های هر روش را بشناسند و بسته به موضوع پژوهش، بهترین روش را انتخاب کنند.

جمع‌بندی و پیشنهادات

بر اساس این نقدها، می‌توان پیشنهادهایی برای بهبود آموزش روش تحقیق در ایران ارائه داد:

تدریس عملی و مهارت‌محور: برگزاری کارگاه‌های عملی برای نگارش پروپوزال، تحلیل داده‌ها، و کار با نرم‌افزارهای پژوهشی


ادامه دارد👇👇👇

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#سعید_الهیاری
#تحقیقات_کیفی

@NewHasanMohaddesi
توجه به روش‌های کیفی و ترکیبی: آموزش جامع روش‌های کیفی در کنار روش‌های کمی
استانداردسازی منابع درسی: تدوین کتاب‌های روش تحقیق با انسجام مفهومی و سازگاری علمی
آموزش انتقادی روش تحقیق: بررسی نقاط قوت و ضعف روش‌های مختلف به‌جای ارائه آن‌ها به‌عنوان قوانین مطلق
به‌روز کردن آموزش‌ها: استفاده از جدیدترین روش‌های تحقیق و فناوری‌های مرتبط با پژوهش.

در پایان باز هم از تلاش های روشنگرانه و نقادانه استاد بزرگوار جناب آقای دکتر محدثی قدردانی میکنم.
ممنون از حسن توجه استاد ارجمند و دوستان عزیز

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#سعید_الهیاری
#تحقیقات_کیفی

@NewHasanMohaddesi
♦️آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران /۳
ص ۲

✍️حسن محدّثی‌ی گیلوایی

۲۹ بهمن ۱۴۰۳


آیا این همه پارادایم در علوم اجتماعی یا در جامعه‌شناسی داریم؟ آیا نویسنده‌ای که ما را به پارادایم‌شناسی دعوت می‌کند، فرق پارادایم، روی‌کرد، و نظریه را تشخیص نمی‌دهد؟ بر اساس کدام بحث فرانظری این همه پارادایم کنار هم ردیف شده است؟ بر چه مبنایی این دسته‌بندی از پارادایم‌ها اساس کارهای ایشان قرار گرفته است؟

وقتی برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها در کار محمدپور کاوش می‌کنیم، درمی‌یابیم او از یک‌سو فاقد هرگونه دست‌گاه فکری است و از سوی دیگر رضایت نمی‌دهد که به سنخ‌شناسی‌ی دانش‌مند خاصّی اکتفا کند و دغدغه‌ای دایره‌المعارفی دارد مبنی بر این‌که انبوهی از سنخ‌شناسی‌‌های پارادایمی‌ی مختلف را با هم جمع کند. اسم این کار را هم به خطا می‌گذارد تلفیق!

«در کتاب حاضر، رهیافتی تلفیقی از کلیه‌ی سنخ‌شناسی‌های پارادایمی فوق اتخاذ شده است. با تأکید ویژه بر سنخ‌شناسی بلیکی و نیز بسط مباحث وی، سعی شده است که از آرای پارادایمی دیگر روش‌شناسان نیز استفاده شود» (همان: ۸۵).

بدین ترتیب، ملغمه‌ی عجیب و غریبی از پارادایم‌شناسی‌ها فراهم آمده است که سرانجام خود نویسنده را هم راضی نکرده است و او در جاهای مختلف نارضایتی‌ی خود را از این به‌اصطلاح «تلفیق» به‌روز می‌دهد:

«دسته‌بندی پارادایمی که توسط نگارنده عنوان شده است، آشکارا سست و متداخل است زیرا پارادایم‌های موجود در یک دسته به همان اندازه که دارای پیوندهای فلسفی مشترک هستند، تصادهای فلسفی ریز و درشتی نیز با هم دارند» (همان: ۳۰).

محمدپور به‌درستی تشخیص داده که بنیاد کار او مشکل دارد، اما در ادامه خود را با این سخن راضی کرده است که «شاید هر نوع دسته‌بندی دیگری نیز ناگزیر چنین چالشی داشته باشد» (همان: ۳۰). معلوم است که همیشه در سنخ‌شناسی‌ها می‌توان از جهاتی مناقشه کرد، اما نمی‌توان سنخ‌شناسی‌های پارادایمی‌ی مختلف را که هر یک مبادی و مبانی‌ی خاص خود را دارند، بر روی هم ریخت و نام اش را هم گذاشت «رهیافت تلفیقی»!

لاجرم نویسنده در جای دیگری نارضایتی‌ی خود را از پارادایم‌شناسی‌ی خود که در واقع اساس کارهای او است، بیان کرده است:
«شایان ذکر است که سنخ‌بندی فوق نیز به‌هیچ وجه جامع و مانع نبوده و در بسیاری موارد تداخل‌هایی بین این چند دسته پارادایم وجود دارد. به‌عبارت دیگر، نزدیکی و گاه تداخل مرزهای پارادایمی به‌گونه‌ای است که نمی‌توان قلمرو مستقلی برای هیچ‌کدام از آنها تعریف کرد» (همان: ۸۵).

اگر نمی‌توان «قلمروی مستقلی برای هیچ‌کدام از پارادایم‌ها تعریف کرد»، پس این دیگر پارادایم‌شناسی نیست. بر اساس همین نگاهِ از بن نادرست و روی هم ریختن همه‌ی سنخ‌شناسی‌های پارادایمی، ما با پدیده‌ی آماس پارادایمی در آثار محمدپور مواجه هستیم:

وی در جدولی که از این روی‌هم‌ریزی‌ی سنخ‌شناسی‌های پارادایمی فراهم کرده و نام آن را هم به‌خطا «رهیافت تلفیقی» نهاده، از ۹ پارادایم سخن گفته است: «اثبات‌گرایی، پسااثبات‌گرایی، خردگرایی انتقادی، واقع‌گرایی اجتماعی، تأویل‌گرایی کلاسیک، رویکردهای برساختی-تفسیری، پدیدارشناسی، فمینیسم، پست‌مدرنیسم، پراگماتیسم کلاسیک، نو-پراگماتیسم» (همان: ۸۶).

این نو نگرش به پارادایم‌ها در جامعه‌شناسی یا دقیق‌تر بگوییم علوم اجتماعی، سبب شده است آثاری حجیم فراهم گردد که نه تنها به کار دانش‌جویان نمی‌آید، بل‌که آن‌ها را بیش‌تر گیج و ناتوان می‌سازد. وقتی خود نویسنده پارادایم‌شناسی‌اش را «آشکارا سست و متداخل» می‌یابد، چرا چنین محتوایی را به دانش‌جویان ارایه می‌کند؟

محمدپور حتا در ترجمه‌ی واژه‌ها نیز گاه مشکلاتی جدّی دارد. به‌راستی اگر بخواهم پاراگراف‌های کتاب‌های او را یک‌به‌یک بررسی کنم، لازم است به دست‌کم ده‌ها خطا اشاره کنم که فهم آثار او را نه فقط برای دانش‌جویان بل‌که برای صاحب‌نظران و مدرّسان نیز دشوار ساخته است. بگذارید باز هم یک مثال بزنم تا فقط به طرح ادعا بسنده نکرده باشم:

او از دیدگاهی به نام «ساختمان‌گرایی» سخن گفته است. در یک‌جا معادل آن را چنین نوشته است: constructionism (همان: ۴۷). به‌عبارت دیگر، برساخت‌گرایی را ساختمان‌گرایی ترجمه کرده است. اما در همین اثر در توضیح «ساختمان‌گرایی»‌ی مورد نظر اش نوشته است:


ادامه دارد. 👇👇👇


#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور

@NewHasanMohaddesi
♦️آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران /۳
ص ۳

✍️حسن محدّثی‌ی گیلوایی

۲۹ بهمن ۱۴۰۳


«ساختمان‌گرایی ۲ شاخه دارد که عبارتند از: برساخت‌گرایی و برساخت‌گرایی اجتماعی» (همان: ۵۲). در این‌جا برساخت‌گرایی را معادل constuctivism نهاده است. به زبان ساده نویسنده حتا در معادل‌گذاری‌ی واژه‌گان دچار مشکلات اساسی است و به‌قدر کافی در باره‌ی آن‌ها کاوش نمی‌کند؛ اما از روی متون انگلیسی ترجمه می‌کند و مطالب ترجمه‌ای‌ی مختلف را کنار هم می‌نهد و کتابی به زبان فارسی گرد می‌آورد. من البته از محمدپور خیلی تشکر می‌کنم که دست‌کم این‌قدر تعهد داشته است که معادل‌های انگلیسی را در آثار خود درج کند تا ما دریابیم مراد او از مثلاً ساختمان‌گرایی چیست! برخی همین‌قدر تعهد در دانش‌پژوهی هم ندارند.

البته همه‌ی ما ممکن است در ترجمه‌ها اشتباه کنیم و این‌گونه اشتباه کردن طبیعی است اما از نویسنده‌ای در این سطح که مدّعی است می‌خواهد دانش‌جویان و محقّقان را به سمت مطالعات بنیادی در روش‌شناسی هدایت کند، انتظار می‌رود اول خود مفاهیم را دقیق بکاود و سپس به بحث‌های بنیادی‌تر بپردازد.

اضافه می کنم که constructionism معادل برساخت‌گرایی است و constructivism به معنای برسازنده‌گرایی است و چیزی به نام ساختمان‌گرایی در علوم اجتماعی نداریم و این خطای فاحشی در ترجمه است. برساخت‌گرایی دیدگاهی است که در رشته‌هایی مثل روان‌شناسی و جامعه‌شناسی مطرح است و برساخت‌ها انواع مختلفی دارند و مثلاً می‌توانند روانی یا اجتماعی باشند. برساخت‌گرایی‌ی اجتماعی به برساخت‌های اجتماعی می‌پردازد. واژه‌ی برسازنده‌گرایی نیز به جای تمرکز به برساخت‌ها به انسان‌های برسازنده تمرکز دارد.

مواردی که تا این‌جا بدان‌ها اشاره کرده ام، هنوز کسر کوچکی از خطاهای موجود در آثار محمدپور است. من هنوز می‌توانم از این‌گونه موارد اغماض کنم. مشکلات بزرگ‌تر او در کلیشه‌های نادرستی است که او در باره‌ی روش‌های تحقیق کیفی در ایران رواج داده است و در ادامه بر آن‌ها تمرکز خواهم کرد.


#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور

@NewHasanMohaddesi
♦️کشمکش بی‌فرجام به‌جای تفاهم پیش‌رونده مانع توسعه‌ی علوم اجتماعی

دکتر حمید رزاقی
۳۰ بهمن ۱۴۰۳

به نظرم از اواخر قرن ۲۰  به این سو در کشورهایی که تولید کننده‌ی دانش اجتماعی (کشورهای توسعه یافته) به لحاظ بینشی و روشی هستند، تضارب آرا  از جمله در سنت‌های رقیب پژوهش‌های کمی و کیفی هم‌چنان برقرار است، اما این تضارب در میان صاحب‌ نظران‌شان به دلیل توسعه فرهنگ و سنت گفتگوی علمی به سوی تفاهم آرا ره می‌سپارد. آنان پذیرفته‌اند در بیان نظرهای‌شان، آن که استدلال‌های قوی‌تری داشته باشد و آن که شواهد بیشتری را به همراه آورد، آرای او به طور موقت قابل قبول‌تر است و این چنین علم اجتماعی در بینش و روش به سوی پیشرفت انعطاف‌پذیر و سیال گام بر‌ می‌دارد.

اما در کشورهای کمتر توسعه یافته به مانند کشور ما، به دلیل ضعف گفتگوی علمی و ضعف فرهنگ مجاب‌سازی و اقناعی، تضارب آرای صاحب‌نظران به جدل‌هایی مخرب و رنجش‌آور منتهی می‌شود و گاه ممکن است به خصومتی مکدر بیانجامد و به‌جای تفاهم  هر چه غنی‌تر و پربارتر، کشمکشی بی‌پایان و بی‌سرانجام در گیرد و لذا ما را هم‌چنان به مصرف‌زدگی افراطی از علم و دانش غرب بکشاند، به طوری که  هنوز نتوانیم چیز چندانی به ادبیات دانش اجتماعی و بینش‌ها و روش‌‌های آن بیافزاییم.

#حمید_رزاقی
#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی


@NewHasanMohaddesi
♦️آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران /۴
ص۱

✍️حسن محدّثی‌ی گیلوایی

۲ اسفند ۱۴۰۳

افتضاحی به نام انتقال دانش از طریق ترجمه‌های ناقص و معیوب
متأسّفانه علوم اجتماعی در ایران نه تنها دگرسالارانه است بل‌که عمدتاً ترجمه‌ای است و این ترجمه‌ای بودن هم، ناقص است و عمدتاً مبتنی بر تکّه‌بری‌هایی از آثار غربیان است؛ تکّه‌هایی از آثار غربیان که از کتاب‌های مختلف جدا می‌شوند و سپس به فارسی ترجمه می‌گردند و در زبان فارسی به هم وصل می‌شوند و یک کتاب دانش‌گاهی و آموزشی را شکل می‌دهند و آن‌گاه فاجعه‌ای در انتقال دانش از زبان‌های بیگانه به زبان فارسی رخ می‌دهد. نوشتن و گرد آوردن چنین کتاب‌هایی در کشورهای غربی که مأخوذ از تکه‌های ترجمه شده از منابع مختلف هستند و از گرد آوردن ایده‌های مختلف افراد گوناگون در کنار هم شکل گرفته اند، سرقت ادبی تلقی می‌شود و مولّدان این نوع آثار با اشکالی از مجازات روبه‌رو می‌شوند. اما در ایران تولید این نوع کتاب‌ها، افتخاری تلقی می‌شود و می‌توان با انجام چنین کارهایی به جای‌گاه‌های معتبری هم رسید. معمولا هم کسی کتاب نمی‌خواند و افراد از روی دست هم می‌نویسند و تقلید می‌کنند و در کلاس‌های درس همان‌ها را تکرار می‌کنند. چه بسیار دیده ام که مدرسان دانش‌گاه افراد صاحب کتاب را مورد تمجید قرار می‌دهند؛ بی‌آن‌که آن کتاب‌ها را خوانده باشند. بگذارید مثال‌هایی از خود ام بزنم:

۱. همین روزها خود من از سوی استادی برای نوشتن مقاله‌ای برگزیده شده ام، اما بعید می‌دانم که همان استاد گرامی آثاری از مرا خوانده باشد. چرا من انتخاب شده ام؟‌ به‌احتمال زیاد به این دلیل ساده که حالا قدری شناخته شده ام!

۲. با دانش‌جوی دکترایم مقاله‌‌ای نوشتیم و فرستادیم به یکی از مجلات پژوهشی‌ی مهم در جامعه‌شناسی‌ی ایران. چندی بعد دانش‌جویم تماس گرفت و گفت: «شما لطفا به این مجله زنگ بزن و پی‌گیر مقاله‌مان شو!» با مجله‌ی مربوطه تماس گرفتم و به متصدی‌ اش گفتم:
«بررسی‌ی مقاله‌ی ما در چه مرحله‌ای است؟»
گفت: «مقاله‌ی شما؟ مگر شما مقاله ارسال کرده اید؟»
نام مقاله را گفتم.
گفت: «اِ مال شما بود؟‌ کنار اش گذاشته ایم. اسم شما را ندیدیم. می‌گذارم بررسی شود.»
خیلی ممنون! لطف می‌کنید!

و چندی بعد مقاله‌ی ما منتشر شد. این مقاله کنار گذاشته شده بود، چون کسی دانش‌جوی مرا نمی‌شناخت و لابد با خود گفته بودند: «محتوایش قابل توجه نیست.»

ما در علوم اجتماعی‌ی ایران با انبوهی از آثار ترجمه‌ای مواجه ایم. بسیاری اوقات ترجمه‌های کتاب‌ها یا از نوع فجیع است (کل متن در ترجمه تحریف شده و از دست رفته و محتوای دیگری جای‌گزین آن شده است؛ مثل کتاب مهم آنتونی گیدنز که به نام نادرست تشخص و تجدد توسط ناصر موفقیان ترجمه شده یا اغلب کتاب‌های ژرژ گورویچ با ترجمه‌ی دکتر حسن حبیبی) یا مقلوب (برخی از مفاهیم و تعابیر و جملات مهم کتاب‌ها در ترجمه قلب شده است؛ مثل بسیاری از ترجمه‌ها).

اما مشکل‌دارتر از این ترجمه‌ها، کتاب‌های ظاهراً تألیفی اند که از طریق تکه‌بری‌ها و فیش‌هایی از متون مختلف از زبان‌های دیگر فراهم آمده اند؛ مثل نظریه‌های جامعه‌شناسی‌ی دکتر غلام‌عباس توسّلی و انبوهی آثار دیگر. از کتاب‌هایی که عنوان ترجمه و تألیف دارند و نیز از کتاب‌سازی‌های مختلف استادان و مدرسان دانش‌گاه دیگر نگویم که مایه‌ی شرم‌ساری اند.

اکنون ما در روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران نیز با این فاجعه در انتقال دانش از زبان‌های بیگانه به زبان فارسی مواجه هستیم. ممکن است من در مصادیقی که در ادامه ذکر می‌کنم، در همه‌ی موارد بر حق نباشم، امّا اصل مدّعا هم‌چنان قابل دفاع است.

ادامه دارد. 👇👇👇


#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور

@NewHasanMohaddesi
♦️آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران /۴
ص۲

✍️حسن محدّثی‌ی گیلوایی

۲ اسفند ۱۴۰۳

خطایی بزرگ در روش تحقیق: یک‌سان گرفتن تحقیق کیفی و تحقیق تفسیری
بررسی‌ها و مطالعات دو ماه اخیر ام در حوزه‌ی روش تحقیق -به‌عنوان کسی که برای اولین بار دوره‌ای آموزشی را (کلیاتی در باره‌ی روش تحقیق) به تقاضای برخی دانش‌جویان تدریس می‌کنم- نشان می‌دهد که در علوم اجتماعی‌ی ایران خطایی بزرگ در اغلب کتاب‌ها و جزوه‌های روش تحقیق رخ داده و در دهه‌های گذشته تکرار شده است. من هنوز امیدوار ام اشتباه از من باشد نه از مدرّسان و نویسنده‌گانی که کتاب‌ها و جزوه‌های روش تحقیق را ارایه داده اند و چنین محتواهایی را در کلاس‌ها در مقاطع مختلف تحصیلی تدریس کرده اند!

این خطای بزرگ که سرمنشأ خطاها و کلیشه‌های نادرست متعدد دیگر شده است، خلط تحقیق کیفی و تحقیق تفسیری است. تقریباً اغلب استادان روش تحقیق ایرانی در سر کلاس‌ها و در جزوه‌ها و کتاب‌های‌شان تحقیق کیفی (qualitative research) را با تحقیق تفسیری (interpretive research) یکی گرفته اند و این سرچشمه‌های خطاهای بزرگی شده است و من به خاطر همین خطای بنیادی به‌طور مداوم با هم‌کاران ام در دانش‌گاه بر سر تصویب پروپوزال‌ها و دفاع رساله‌های کارشناسی‌ی ارشد و دکتری درگیر بحث و گفت‌وگویی پایان‌ناپذیر شده ام و انرژی و وقت صرف کرده ام. بگذارید از کتاب‌هایی که در منزل در اختیار دارم مثال‌هایی را ذکر کنم (امیدوار ام دانش‌جویان محترم جزوه‌های روش تحقیق استادان روش تحقیق را برای من ارسال کنند تا آن‌ها را منتشر کنم یا از آن‌ها نیز مثال‌هایی ذکر کنم):

الف. خانم دکتر نجلا حریری در کتاب «اصول و روش‌های پژوهش کیفی» (۱۳۸۵: ۳-۲؛ نشر دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، چاپ اوّل) نوشته اند:

«پژوهش کیفی شامل روش‌های چندگانه‌ای است که نسبت به موضوع مورد نظر خود رویکردی تفسیری و طبیعت‌گرایانه دارند. به این معنی که پژوهشگران کیفی پدیده‌ها را در محیط طبیعی آن‌ها مورد مطالعه قرار می‌دهند و می‌خواهند این پدیده‌ها را بر حسب معنایی که افراد به آن‌ها می‌دهند، ادراک یا تفسیر کنند» (حریری، ۱۳۸۵: ۳-۲).

ب. حسین خنیفر استاد دانش‌گاه تهران و ناهید مسلمی در کتاب «اصول و مبانی روش‌های پژوهش کیفی» (۱۳۹۶، تهران: نشر نگاه دانش، چاپ اوّل) آورده اند:

«پژوهشگران کیفی به‌صورت هدفمند نشانه‌های کوچک را بررسی کرده و به آن‌ها توجه عمیق و ژرف‌نگرانه می‌کنند تا تصمیم بگیرند که چگونه رفتار کنند. در این صورت زمینه را قابل درک ساخته و دانش بیشتری در مرود فرهنگ طلب می‌کنند. آن‌ها معتقدند که انسان در تار و پود معانی و مفاهیمی که خودش تنیده است معلق مانده است. بنابراین نیازمند یک علم تفسیری است که به دنبال معنا باشد» (خنیفر و مسلمی، ۱۳۹۶: ۲۲؛ تاکیدها در متن است).

ج. دکتر نوروز هاشم‌زهی استاد واحد شرق دانش‌گاه آزاد اسلامی در کتاب «اجرای تحقیق: مقدمه‌ای بر روش‌های خاص و عام پژوهش در واقعیت اجتماعی» (تهران: نشر علوم اجتماعی، چاپ اوّل، ۱۳۹۱) نیز تحقیقات کیفی و تفسیری را یکی می‌گیرد و در باره‌ی آن می‌نویسد:

«رویکردی که بر افتراق دانش‌های طبیعی و انسانی از روزنه روش تأکید دارد. این رویکرد بر اکتشاف و درک دانش موجود تأکید می‌کند. این رویکرد از بعد هستی‌شناسی بر نسبی‌گرایی، سیّالیّت و پویایی استوار است. از نگاه این رویکرد واقعیّت حاصل توافق‌های نمادین، کنشی و معنایی است. در این رویکرد انسان معنا تولید می‌کند نه ذهنی بلکه در اثر تعامل و میان ذهنیّت و دوگرایی نیز وجود ندارد. انسان دارای اراده است که آن اراده بر محیط تقدّم دارد. از بعد معرفت‌شناسی ارزش‌ها جزء ذاتی جامعه و شناخت می‌باشد و دانش عامیانه، اساس دانش علمی است. از بعد روش‌شناسی واقعیّت‌ها در بستر طبیعی مطالعه می‌شوند. مدل تبیین در روش کیفی یکه‌نگارانه است یعنی شمارش عامل‌های متعدّد و منحصر به فرد برای یک پدیده یا رفتار خاص. این تبیین چون تفریدی و منحصر به فرد است ویژگی انسانی را لحاظ می‌کند» (هاشم‌زهی، ۱۳۹۱: ۲۲).

در این میان، نقش دکتر احمد محمدپور چیست؟‌ او کسی است که بیش از هر کسی دیگری بر پارادایمی بودن روش‌های تحقیق تأکید کرده است و تحقیق کیفی را عمدتا مبتنی بر تفسیرگرایی دانسته است. وی در کتاب‌های متعدد خود تحقیق تفسیری و کیفی را یکی گرفته است؛ از جمله در کتاب «ضدِّ روش: زمینه‌های فلسفی و رویه‌های عملی در روش‌شناسی کیفی» (۱۳۹۸، قم: نشر لوگوس، چاپ دوّم از ویراست دوّم):


ادامه دارد. 👇👇👇


#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور

@NewHasanMohaddesi
♦️آشوب‌ناکی‌ی آموزش روش تحقیق در علوم اجتماعی‌ی ایران /۴
ص۳

✍️حسن محدّثی‌ی گیلوایی

۲ اسفند ۱۴۰۳


«از نظر پارادایمی، تحقیق کیفی اصولاً مبتنی بر پارادایم تفسیرگرایی برساخت‌گرایی اجتماعی است، امّا در خلال چند دهه اخیر از سوی سایر پارادایم‌های غیراثباتی از جمله پارادایم‌های انتقادی، فمینیسم و پست مدرنیسم و حتّی پسااثبات‌گرایی نیز به‌کار گرفته شده است. مواضع پارادایمی تفسیری برساختی، همه مراحل تحقیق کیفی از طرح مسئله تا تحلیل داده‌های کیفی را جهت می‌دهد» (محمدپور، ۱۳۹۸: ۶۹).

در این‌جا او ابتدا به‌صراحت گفته است که «تحقیق کیفی اصولاً مبتنی بر پارادایم تفسیرگرایی‌ برساخت‌گرایی‌ اجتماعی است» ولی در جمله‌ی بعدی از به‌کارگیری‌ی تحقیق تفسیری در «پارادایم‌ها»ی دیگر که همه‌گی غیرپوزیتیویستی هستند سخن گفته است. در جمله ی سوم اما دو باره‌ی به سخن اول خود بازگشته است. به‌عبارت دیگر، تکلیف نویسنده با خود اش روشن نیست. اما یک نکته روشن است که از نظر وی در تحقیقات مبتنی بر معرفت‌شناسی‌ی پوزیتیویستی، از روش کیفی استفاده نمی‌شود.

اندکی بعد با پاراگراف تورفته‌ای در کتاب وی مواجه می‌شویم که ظاهراً نقل است (به‌خاطر تورفته‌گی) اما به دو اثر متفاوت ارجاع دارد. اول که پاراگراف را می‌خوانیم به خاطر تورفته بودن گمان می‌کنیم که نقل قول است ولی بعد در انتها دچار تردید می‌شویم زیرا به دو اثر ارجاع داده شده است و نمی‌توان یک پاراگراف به دو منبع متفاوت و از نویسنده‌گان متفاوت ارجاع داده شود. با چنین پاراگرافی در کتاب محمدپور باید چه مواجهه‌ای داشته باشیم؟‌ من بعد از شک و تردید به این نتیجه می‌رسم که شاید نقل قول مستقیم نیست و نویسنده فقط می‌خواسته این پاراگراف را با تورفته‌گی برجسته‌تر سازد. حالا این پاراگراف چه گفته است؟ تحقیق کیفی همان تحقیق تفسیری است:

«تحقیق کیفی در نقطه تمرکز خود چندروشی و متضمّن رهیافت تفسیری طبیعی‌گرایانه به موضوع مورد مطالعه است. این به معنای آن است که پژوهشگران کیفی اشیا را در محیط‌های طبیعی خود مطالعه کرده و تلاش می‌کنند پدیده‌ها را برحسب معنایی که افراد به آنها می‌بخشند معنادار کرده و تفسیر نمایند. تحقیق کیفی مستلزم کاربرد و گردآوری طیفی از مواد تجربی -مطالعه موردی، تجربه شخصی، درون‌نگری، داستان زندگی، مصاحبه، متون مشاهده‌ای، تاریخی و تصویری- است که لحظه‌ها و معانی عادی و چالش‌برانگیز در زندگی افراد را تشریح می‌کند. (دنزین و لینکلن، ۱۹۹۴: ۲؛ کراسول، ۱۹۹۸: ۱۵).

اما حالا علاوه بر این‌که فهمیدیم محمدپور تحقیق کیفی را با تحقیق تفسیری یکی می‌گیرد، دریافتیم که این مدعا را به دو اثر یکی از دنزین و لینکلن و دیگری از کرسول نسبت داده است. پس ببینیم این حضرات (این دنزین و لینکلن و کرسول) چه گفته اند و محمدپور چه منتقل کرده است. اوّل برویم سراغ دنزین و لینکلن و ببینیم در صفحه‌ی ۲ و صفحات بعد اش چه نوشته اند:

«تحقیق کیفی در میدان تاریخی‌ی پیچیده‌ای عمل می‌کنند که پنج لمحه‌ی تاریخی را قطع می‌کنند (ما این‌ها را در زیر به تفصیل بحث خواهیم کرد). این پنج لمحه هم‌زمان در اکنون عمل می‌کنند. ما آن‌ها را به‌صورت زیر توصیف می‌کنیم:
سنتی (۱۹۵۰-۱۹۰۰)
مدرنیست یا عصر طلایی (۱۹۷۰-۱۹۵۰)
ژانرهای مبهم و نامشخّص (۱۹۸۶-۱۹۷۰)
بحران بازنمایی (۱۹۹۰-۱۹۸۶)
و لمحه‌‌های پسامدرن یا کنونی (از ۱۹۹۰ تا کنون).

لمحه‌ی کنونی تعریف شده -لورل ریچاردسون (۱۹۹۱) بحث کرده- با حسّاسیت جدیدی، در هسته‌‌ای آن تردید هست که هیچ گفتمانی جای ممتازی داشته باشد، هیچ روشی یا نظریه‌ای مدّعای جهان‌شمول و کلّی برای شناخت معتبر داشته باشد.
موج‌های متوالی‌ی نظریهپردازی‌ی در طول این پنج لمحه حرکت کرده است. دوره‌ی سنّتی با پارادایم پوزیتیویستی مرتبط است. عصر مدرنیست یا طلایی و ژانرهای مبهم و نامشخّص با ظهور بحث‌های پساپوزیتیویستی مرتبط هستند. در عین حال، تنوّعی از چشم‌اندازهای تفسیری‌،کیفی حضورشان احساس می‌شود، از جمله معناکاوی (هرمنوتیک) ساختارگرایی، نشانه‌شناسی، پدیدارشناسی، مطالعات فرهنگی، و فمینیسم. در مرحله‌ی ژانرهای مبهم و نامشخّص انسانیّات (هیومانیتیز) بدل به منابعی محوری برای نظریه‌ی انتقادی، تفسیری شدند و پروژه‌ی تحقیق کیفی به‌نحو وسیعی فهمیده شد. ژانرهای مبهم و نامشخّص مرحله‌ی بعدی یعنی بحران بازنمایی را پدید آوردند که محققان با این امر دسته و پنجه نرم کردند که چه‌گونه خود و موضوعات‌شان را متونی بازاندیشانه جای دهند. لمحه‌ی پسامدرن با حسّاسیت جدیدی مشخّص می‌شود که در همه‌ی پارادایم‌های پیشین تردید می‌کند (بنگرید به فصل ششم). هر توصیفی از آن‌چه تحقیق کیفی را می‌سازد باید در درون این میدان تاریخی‌ی پیچیده عمل کند. ...

ادامه دارد. 👇👇👇


#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور

@NewHasanMohaddesi