♦️روسها و اعدام در روز عاشورا
(عاشورائیانی که به داد ثقه الاسلام نرسیدند!)
✍️دکتر سعید معدنی
۵ مرداد ۱۴۰۲
میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی معروف به ثقه الاسلام، درسال 1277ه. ق. در شهر تبریز به دنیا آمد. وی پس از تحصیل مقدماتی در تبریز، راهی عتبات شد و در تحصیل علوم دینی به درجه اجتهاد رسید. وی از پیروان شاخه شیخیه بوده است.
ثقة الاسلام در ایران و عتبات، فقه، اصول، حکمت، کلام، تاریخ، جغرافیا، نجوم، ادب، علم رجال و کتابشناسی آموخت. وی علاوه بر زبان فارسی و ترکی، به زبان عربی و فرانسه هم تسلط داشت.
این روحانی نوگرا و نواندیش موافق تاسیس مدارس جدید در ایران بود. معروف است که فرزندان خود و اقوام را برای تحصیل در اروپا تشویق می کرد.
میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی بخاطر طرفداری از مشروطه و مخالفت با دخالت های سیاسی و نظامی روسیه درایران، درروز عاشورای 1330 قمری مصادف با 10 دی ماه 1290 شمسی درسن 53 سالگی توسط نظامیان متجاوز روسی، در شهر تبریز، اعدام و به شهادت رسید.
به عبارتی روزی که اکثریت مردم ایران و از جمله مردم تبریز در سوگ امام حسین بر سر و سینه می زدند و از ظلم روزگار برفرزند علی و فاطمه می گریستند، در گوشه دیگری از شهر تبریز یک روحانی حامی مشروطه و مخالف دخالت های روسیه به دار آویخته می شود. این مردمان به ظاهر شیفته امام حسین هیچ تلاشی برای نجات ثقه الاسلام و رهایی وی از اعدام نکردند.
نقل است که گروهی از هواداران ثقه الاسلام به نزد قمه زنان تبریزی می روند و به ایشان می گویند شما که می خواهید بر فرق خود قمه بزنید و با تیغ آهنین سر خود را بشکافید، خوب این قمهها و خونها را در راه دفاع و نجات این روحانی وطن دوست به کار بگیرید تا هم امام حسین از شما راضی باشد وهم سر یک انسان آزادی خواه بر سر دار نرود. اما رئیس قمه زن ها به زبان ترکی می گوید: " اولرده قشون وار، تفنگ وار، بیزی اولدورللر!"[اون ها ارتش دارند، تفنگ دارند، مارا خواهند کشت.] ( نقل از کتاب "راپورت ها" نوشته محمود عنایت).
بدین سان در عصر غم انگیز عاشورای حسینی سال 1290 شمسی، همزمان با
مردم ایران و از جمله مردم تبریز که بر عزای شهدای کربلا عزادارند، اعدام مظلومانه یک روحانی آزادی خواه توسط نظامیان متجاوز روسی رخ می دهد و وی به شهادت می رسد. بدین ترتیب روسها یکی دیگر از جنایتها و خیانتهای چندین و چند باره خود را نسبت به مردم ایران مرتکب می شوند.
و...
ما همچنان از تاریخ عبرت نمیگیریم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/3997
#سعید_معدنی
#ثقهالاسلام
#تبریز
#عاشورا
#اعدام
#روسیه
@NewHasanMohaddesi
(عاشورائیانی که به داد ثقه الاسلام نرسیدند!)
✍️دکتر سعید معدنی
۵ مرداد ۱۴۰۲
میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی معروف به ثقه الاسلام، درسال 1277ه. ق. در شهر تبریز به دنیا آمد. وی پس از تحصیل مقدماتی در تبریز، راهی عتبات شد و در تحصیل علوم دینی به درجه اجتهاد رسید. وی از پیروان شاخه شیخیه بوده است.
ثقة الاسلام در ایران و عتبات، فقه، اصول، حکمت، کلام، تاریخ، جغرافیا، نجوم، ادب، علم رجال و کتابشناسی آموخت. وی علاوه بر زبان فارسی و ترکی، به زبان عربی و فرانسه هم تسلط داشت.
این روحانی نوگرا و نواندیش موافق تاسیس مدارس جدید در ایران بود. معروف است که فرزندان خود و اقوام را برای تحصیل در اروپا تشویق می کرد.
میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی بخاطر طرفداری از مشروطه و مخالفت با دخالت های سیاسی و نظامی روسیه درایران، درروز عاشورای 1330 قمری مصادف با 10 دی ماه 1290 شمسی درسن 53 سالگی توسط نظامیان متجاوز روسی، در شهر تبریز، اعدام و به شهادت رسید.
به عبارتی روزی که اکثریت مردم ایران و از جمله مردم تبریز در سوگ امام حسین بر سر و سینه می زدند و از ظلم روزگار برفرزند علی و فاطمه می گریستند، در گوشه دیگری از شهر تبریز یک روحانی حامی مشروطه و مخالف دخالت های روسیه به دار آویخته می شود. این مردمان به ظاهر شیفته امام حسین هیچ تلاشی برای نجات ثقه الاسلام و رهایی وی از اعدام نکردند.
نقل است که گروهی از هواداران ثقه الاسلام به نزد قمه زنان تبریزی می روند و به ایشان می گویند شما که می خواهید بر فرق خود قمه بزنید و با تیغ آهنین سر خود را بشکافید، خوب این قمهها و خونها را در راه دفاع و نجات این روحانی وطن دوست به کار بگیرید تا هم امام حسین از شما راضی باشد وهم سر یک انسان آزادی خواه بر سر دار نرود. اما رئیس قمه زن ها به زبان ترکی می گوید: " اولرده قشون وار، تفنگ وار، بیزی اولدورللر!"[اون ها ارتش دارند، تفنگ دارند، مارا خواهند کشت.] ( نقل از کتاب "راپورت ها" نوشته محمود عنایت).
بدین سان در عصر غم انگیز عاشورای حسینی سال 1290 شمسی، همزمان با
مردم ایران و از جمله مردم تبریز که بر عزای شهدای کربلا عزادارند، اعدام مظلومانه یک روحانی آزادی خواه توسط نظامیان متجاوز روسی رخ می دهد و وی به شهادت می رسد. بدین ترتیب روسها یکی دیگر از جنایتها و خیانتهای چندین و چند باره خود را نسبت به مردم ایران مرتکب می شوند.
و...
ما همچنان از تاریخ عبرت نمیگیریم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/3997
#سعید_معدنی
#ثقهالاسلام
#تبریز
#عاشورا
#اعدام
#روسیه
@NewHasanMohaddesi
Telegram
هفت اقلیم (سعید معدنی)
روسها و اعدام در روز عاشورا
(عاشورائیانی که به داد ثقه الاسلام نرسیدند!)
✍سعید معدنی
میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی معروف به ثقه الاسلام، درسال 1277ه. ق. در شهر تبریز به دنیا آمد. وی پس از تحصیل مقدماتی در تبریز، راهی عتبات شد و در تحصیل علوم دینی به درجه…
(عاشورائیانی که به داد ثقه الاسلام نرسیدند!)
✍سعید معدنی
میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی معروف به ثقه الاسلام، درسال 1277ه. ق. در شهر تبریز به دنیا آمد. وی پس از تحصیل مقدماتی در تبریز، راهی عتبات شد و در تحصیل علوم دینی به درجه…
♦️دریغ است که ایران ویران شود
✍ دکتر سعید معدنی
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
چند سال پیش در یک گزارش تحلیلی خواندم: "منابع طبیعی و فضایی ایران بر اساس برخی محاسبات جوابگوی زندگی مرفه ۳۰ میلیون نفر خواهدبود. مازاد بر این هزینههای فراوان سرزمینی به دنبال دارد." به عبارتی بنا به برآوردهای زیست-محیطی، میزان مساحتهای کویری، مناطق خشک و نیمه خشک، میزان بارش و کم آبی و مانند آن، جمعیت مناسب برای زیست مناسب همراه با رفاه درخور در کشور ایران ۳۰ میلیون نفر است. هرچقدر به این ۳۰ میلیون جمعیت اضافه شده از رفاه ۳۰ میلیون کاسته شده است. اگر گزاره فوق را معیار قرار دهیم، ما ۸۵ میلیون جمعیت داریم. به عبارتی، این سرزمین نگونبخت، ۵۵ میلیون اضافه بار را تحمل میکند. مثل بدن انسانی است که باید ۶۰ کیلو وزن داشته باشد اما ۱۵۰ کیلو است و حالا قلب و ریه و ارگانهای بدن باید آن اضافه وزن را تحمل نمایند. در نتیجه اعضا تخریب شده و بدن روبه مرگ می رود.
طبیعت کشور هم به همین شکل است. به خاطر افزایش جمعیت سریع در عرض چهل سالهی این سرزمین با خطر مواجه شده و تحمل این همه تخریب را ندارد. شاید اگر تشویقهای دهه ۶۰ نبود و اگر کنترل معقول جمعیت اعمال میشد الان ۵۰- ۶۰ میلیون جمعیت داشتیم و محیط زیستمان راحتتر نفس میکشید.
قبلا در یادداشتی ذکر کردم جمعیت لهستان در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷شمسی) اندازهی ایران ۳۴-۳۵ میلیون بوده اما الان ۳۸ میلیون جمعیت دارد. ولی ایران از ۳۵میلیون به ۸۵ میلیون نفر رسیده است. به عبارتی هر ده سال به جمعیت لهستان یک میلیون نفر و به جمعیت کشور ما هر سال یک میلیون نفر اضافه شده و طبیعت ما به نفس افتاده و تحمل این افزایش وزن سریع و اضافه را نداشت. به همین خاطر:
-از سیستان و بلوچستان خبر میرسد مردم آب ندارند و فغانشان از بی آبی و تشنگی به آسمان رفته؛
- از کرمانشاه خبر می رسد تالاب هشیلان در معرض خشک شدن و نابودی قرار دارد؛
-مدیرعامل سازمان آب منطقه آزاد قشم میگوید در قشم انسانها آب ندارند و در وضعیت خطرناکی هستیم؛
- خبرگزاری تسنیم گزارش داده: مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان گفت: ۹۹ درصد تالاب گاوخونی خشک شده و این تالاب خود به کانون خیزش گرد و غبار تبدیل شده است.
-از زادگاه نگارنده یعنی شهرستان ساوجبلاغ استان البرز، که زمانی یکی از ییلاقات پر آب اطراف تهران بود، خبر از کم آبی شدید حتی در روستاها به گوش می رسد. همچنین در کانال تلگرامی البرز پژوهی آمده: همزمان با تشدید خشکیدگی تالاب صالحیه عواملی همچون چرای بیرویۀ شترها، تخریب پوشش گیاهی و تشدید فرسایش خاک باعث شده است مجموع شش هزار هکتاری کانونهای گردوغبار استان البرز در سال ۱۳۹۸ تا حدود شش برابر افزایش یابد و هماکنون وسعت ایندست کانونها به بیش از ۳۵ هزار هکتار برسد.
از جمله پیامدهای خشکیدگی تالاب صالحیه و تشدید انتشار ریزگردها میتوان به فرونشست ۲۵ سانتیمتری دشتهای هشتگرد و نظرآباد؛ شیوع بیماریهای ریوی، چشمی و سرطانها؛ افت کیفیت و مطلوبیت هوای البرز، تهران و قزوین؛ افزایش نرخ مهاجرت و بیکاری؛ تشدید معضل حاشیهنشینی در کلانشهرهای مجاور؛ نابودی تنوع گیاهی و جانوری تالاب؛ از دست رفتن فرصتهای درآمدزایی نظیر گردشگری و دامپروری؛ تخریب اراضی کشاورزی و کاهش بهرهوری محصولات کشاورزی و همچنین، تحمیل هزینههای گزاف به دولت و مردم برای تأمین بهداشت، سلامت، تفریح و فرصتهای شغلی جایگزین اشاره کرد.
- غم انگیزترین اتفاق خشک شدن بزرگترین دریاچه داخلی ایران یعنی دریاچه ارومیه است. دریاچهای که زمانی در آن کشتیرانی انجام میشد و به لحاظ زیبایی و کارکردهای مختلف از جذابترین مکانها برای ایرانیان و جهانیان بود، برخی مرگ رسمی آن را اعلام می کنند.
با افزایش بی رویه حفر چاههای عمیق و احداث سد بر روی رودخانه ها، سایر استانها هم حالشان خوب نیست. شاهد خشک شدن رودخانههای داخلی، فرونشست زمین در شهرهای محتلف، جنگ آب بین شهرها و استانهای همجوار و.... هستیم.
همچنین خبر از کاهش حقابهی دریای خزر از سوی همسایههای شمالی بویژه رودخانه ولگا در روسیه میرسد. در نتیجه با کاهش آب دریای خزر استان های مجاور این دریاچه بزرگ جهان تحت تاثیر قرار میگیرند.
جمعیت شناسان بر این باورند حتی با این رشد فعلی، جمعیت ایران در سالهای آینده به ۱۱۰ تا ۱۲۰ میلیون هم خواهد رسید. تاکید می کنم با همین رشد فعلی. آنگاه شما فکر کنید سرزمینی که مناسب رفاه خوب فقط برای ۳۰ میلیون نفر بود، ۹۰ میلیون اضافه وزن و اضافه بار خواهد داشت. باید نگران آینده بود. باید همه تلاش خود را بکنیم و از همهی ظرفیت موجود و از علم و تکنولوژی مدرن در جهان استفاده کنیم تا طبیعت ایران را که از درون در حال فرونشست و نابودی است نجات دهیم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4039
#خزر
#جمعیت
#صالحیه_البرز
#سعید_معدنی
#دریاچه_ارومیه
@NewHasanMohaddesi
✍ دکتر سعید معدنی
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
چند سال پیش در یک گزارش تحلیلی خواندم: "منابع طبیعی و فضایی ایران بر اساس برخی محاسبات جوابگوی زندگی مرفه ۳۰ میلیون نفر خواهدبود. مازاد بر این هزینههای فراوان سرزمینی به دنبال دارد." به عبارتی بنا به برآوردهای زیست-محیطی، میزان مساحتهای کویری، مناطق خشک و نیمه خشک، میزان بارش و کم آبی و مانند آن، جمعیت مناسب برای زیست مناسب همراه با رفاه درخور در کشور ایران ۳۰ میلیون نفر است. هرچقدر به این ۳۰ میلیون جمعیت اضافه شده از رفاه ۳۰ میلیون کاسته شده است. اگر گزاره فوق را معیار قرار دهیم، ما ۸۵ میلیون جمعیت داریم. به عبارتی، این سرزمین نگونبخت، ۵۵ میلیون اضافه بار را تحمل میکند. مثل بدن انسانی است که باید ۶۰ کیلو وزن داشته باشد اما ۱۵۰ کیلو است و حالا قلب و ریه و ارگانهای بدن باید آن اضافه وزن را تحمل نمایند. در نتیجه اعضا تخریب شده و بدن روبه مرگ می رود.
طبیعت کشور هم به همین شکل است. به خاطر افزایش جمعیت سریع در عرض چهل سالهی این سرزمین با خطر مواجه شده و تحمل این همه تخریب را ندارد. شاید اگر تشویقهای دهه ۶۰ نبود و اگر کنترل معقول جمعیت اعمال میشد الان ۵۰- ۶۰ میلیون جمعیت داشتیم و محیط زیستمان راحتتر نفس میکشید.
قبلا در یادداشتی ذکر کردم جمعیت لهستان در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷شمسی) اندازهی ایران ۳۴-۳۵ میلیون بوده اما الان ۳۸ میلیون جمعیت دارد. ولی ایران از ۳۵میلیون به ۸۵ میلیون نفر رسیده است. به عبارتی هر ده سال به جمعیت لهستان یک میلیون نفر و به جمعیت کشور ما هر سال یک میلیون نفر اضافه شده و طبیعت ما به نفس افتاده و تحمل این افزایش وزن سریع و اضافه را نداشت. به همین خاطر:
-از سیستان و بلوچستان خبر میرسد مردم آب ندارند و فغانشان از بی آبی و تشنگی به آسمان رفته؛
- از کرمانشاه خبر می رسد تالاب هشیلان در معرض خشک شدن و نابودی قرار دارد؛
-مدیرعامل سازمان آب منطقه آزاد قشم میگوید در قشم انسانها آب ندارند و در وضعیت خطرناکی هستیم؛
- خبرگزاری تسنیم گزارش داده: مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان گفت: ۹۹ درصد تالاب گاوخونی خشک شده و این تالاب خود به کانون خیزش گرد و غبار تبدیل شده است.
-از زادگاه نگارنده یعنی شهرستان ساوجبلاغ استان البرز، که زمانی یکی از ییلاقات پر آب اطراف تهران بود، خبر از کم آبی شدید حتی در روستاها به گوش می رسد. همچنین در کانال تلگرامی البرز پژوهی آمده: همزمان با تشدید خشکیدگی تالاب صالحیه عواملی همچون چرای بیرویۀ شترها، تخریب پوشش گیاهی و تشدید فرسایش خاک باعث شده است مجموع شش هزار هکتاری کانونهای گردوغبار استان البرز در سال ۱۳۹۸ تا حدود شش برابر افزایش یابد و هماکنون وسعت ایندست کانونها به بیش از ۳۵ هزار هکتار برسد.
از جمله پیامدهای خشکیدگی تالاب صالحیه و تشدید انتشار ریزگردها میتوان به فرونشست ۲۵ سانتیمتری دشتهای هشتگرد و نظرآباد؛ شیوع بیماریهای ریوی، چشمی و سرطانها؛ افت کیفیت و مطلوبیت هوای البرز، تهران و قزوین؛ افزایش نرخ مهاجرت و بیکاری؛ تشدید معضل حاشیهنشینی در کلانشهرهای مجاور؛ نابودی تنوع گیاهی و جانوری تالاب؛ از دست رفتن فرصتهای درآمدزایی نظیر گردشگری و دامپروری؛ تخریب اراضی کشاورزی و کاهش بهرهوری محصولات کشاورزی و همچنین، تحمیل هزینههای گزاف به دولت و مردم برای تأمین بهداشت، سلامت، تفریح و فرصتهای شغلی جایگزین اشاره کرد.
- غم انگیزترین اتفاق خشک شدن بزرگترین دریاچه داخلی ایران یعنی دریاچه ارومیه است. دریاچهای که زمانی در آن کشتیرانی انجام میشد و به لحاظ زیبایی و کارکردهای مختلف از جذابترین مکانها برای ایرانیان و جهانیان بود، برخی مرگ رسمی آن را اعلام می کنند.
با افزایش بی رویه حفر چاههای عمیق و احداث سد بر روی رودخانه ها، سایر استانها هم حالشان خوب نیست. شاهد خشک شدن رودخانههای داخلی، فرونشست زمین در شهرهای محتلف، جنگ آب بین شهرها و استانهای همجوار و.... هستیم.
همچنین خبر از کاهش حقابهی دریای خزر از سوی همسایههای شمالی بویژه رودخانه ولگا در روسیه میرسد. در نتیجه با کاهش آب دریای خزر استان های مجاور این دریاچه بزرگ جهان تحت تاثیر قرار میگیرند.
جمعیت شناسان بر این باورند حتی با این رشد فعلی، جمعیت ایران در سالهای آینده به ۱۱۰ تا ۱۲۰ میلیون هم خواهد رسید. تاکید می کنم با همین رشد فعلی. آنگاه شما فکر کنید سرزمینی که مناسب رفاه خوب فقط برای ۳۰ میلیون نفر بود، ۹۰ میلیون اضافه وزن و اضافه بار خواهد داشت. باید نگران آینده بود. باید همه تلاش خود را بکنیم و از همهی ظرفیت موجود و از علم و تکنولوژی مدرن در جهان استفاده کنیم تا طبیعت ایران را که از درون در حال فرونشست و نابودی است نجات دهیم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4039
#خزر
#جمعیت
#صالحیه_البرز
#سعید_معدنی
#دریاچه_ارومیه
@NewHasanMohaddesi
Telegram
هفت اقلیم (سعید معدنی)
دریغ است ایران که ویران شود
✍سعید معدنی
چند سال پیش در یک گزارش تحلیلی خواندم: "منابع طبیعی و فضایی ایران بر اساس برخی محاسبات جوابگوی زندگی مرفه ۳۰ میلیون نفر خواهدبود. مازاد بر این هزینههای فراوان سرزمینی به دنبال دارد."
به عبارتی بنا به برآوردهای زیست…
✍سعید معدنی
چند سال پیش در یک گزارش تحلیلی خواندم: "منابع طبیعی و فضایی ایران بر اساس برخی محاسبات جوابگوی زندگی مرفه ۳۰ میلیون نفر خواهدبود. مازاد بر این هزینههای فراوان سرزمینی به دنبال دارد."
به عبارتی بنا به برآوردهای زیست…
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
اعدام ژاندارک هم مطابق قانون بود
✍سعید معدنی
پس از انتشار متن روایت تکان دهندهی خانم رویا حشمتی از مجازات شلاق خوردنش به خاطر بی حجابی، قوه قضائیه بر آن شده از خود دفاع کند و گفته است" مصداق اباحه گری بوده و مطابق قانون عمل شده".
واقعیت آن است که جوان امروز این مفاهیم را نمی فهمد. سوال جوانان این است که آیا در این مملکت برای گرانفروشان، محتکران، رشوهگیران، اختلاسگران، بانکداران رباخوار، مدیران نالایقی که محیط زیست را به این روز انداخته اند، مدیران نالایقی که بیکاری و گرانی را برای جامعه به ارمغان آورده اند، مدیران نالایق و ناشایستی که پستها را غصب کرده اند و کاری بلد نیستند و غیره و غیره قانون و شلاق و مجازات هم وجود دارد؟
از سوی دیگر قانون که وحی منزل نیست، میتواند با توجه به "مقتضیات زمان" تغییر کند. اوایل دهه ۶۰ که در میادین شهر دارهای اعدام و بساط شلاق برپا بود، به رهبر انقلاب خبر رسید که اوضاع چنین است، وی اعلام کرد که اگر این اعمال موجب وهن اسلام میشود تعطیل کنند که چنین شد. البته گاهی حضرات فیلشان یاد هندوستان میکرد و زمان هایی مثل پس از دوم خرداد و پیروزی اصلاح طلبان دوباره بساط شلاق زدن برای مدت کوتاهی به میادین شهر باز گشت و سپس برچیده شد.
حدود ۶۰۰ سال قبل دختر جوانی در سنین رویا حشمتی به نام ژاندارک را اعدام کردند. او مدعی بود الهاماتی از خداوند دریافت میکند، لباس مردانه می پوشید و به ارتش پیوسته بود و در جبهه فرانسه در مقابل انگلستان میجنگید. بعدها با شکست فرانسویها با درخواست و فشار شاه انگلستان، کشیشان باورها و رفتارهای او - الهامات دینی، پوشیدن لباس مردانه و حضور در ارتش - را خلاف دین و شریعت پنداشتند. قبل از اعدام او را به شکنجه گاه بردند و شلاق و ابزار داغ و درفش را نشانش دادند تا شاید این بانوی جوان بترسد و اعتراف به اشتباه کند و دست از طغیان و رفتارهای هنجار شکنانه و غیرقانونی بردارد. اما ژاندارک گفته بود اگر شکنجهام کنید شاید طاقت نیاورم و اعتراف دروغین کنم اما به محض آزادی خواهم گفت زیر شکنجه اعتراف کردهام! کاری شبیه رویا حشمتی که از شلاق خوردنش نوشت و جامعهی ایران را تکان داد و به فکر فرو برد که ما در چه زمین و زمانهای زندگی میکنیم.
کشیشان از ترس افشاگری شلاق نزدند و شکنجه اش نکردند اما در نهایت به جرم ارتداد دستور اعدام را دادند و او را سوزاندند. زمان محاکمه نیمی از اعضای محکمه میدانستند که تاوان گناه ژاندارک اعدام نیست اما فضای حاکمیت مذهبی در زیر سایهی سکه بازان ریاکار مذهبی سنگین بود، و مخالفان اعدام دم بر نیاوردند. سرانجام حکم اعدام صادر و ژاندارک در میدان شهر در میان انبوه هیزم جهل سوزانده شد. دو دهه نگذشت که اورا بیگناه تشخیص دادند چرا که از اول بیگناه بود. از او اعاده حیثیت شد و بعد از چند قرن پاپ، ژاندارک را قدیس نامید!
اما مسیحیت بر اساس همین رفتارهای ضد عقلانی و ضد انسانی دیگر مثل سابق قد راست نکرد و در زیر چکمههای امانیسم و سایر مکاتب اندیشهی بشری به حاشیه رفت. جوان که بودیم کتاب "علل گرایش به مادیگری" مرحوم استاد مطهری را میخواندیم در آنجا گفته بود از دلایل گریز از دین و گرایش به مادیگری در غرب قرائت خشن و غیر عقلانی از دین مسیحیت در قرون وسطی بود که منجر به بی اعتباری دین و در نهایت ظهور رنسانس و ماتریالیسم در اروپا شد.
در کنار احکام و شلاق کمی هم کتاب بخوانید. لااقل کتابهای مطهری از جمله همین "علل گرایش به مادیگری" و " اسلام و مقتضیات زمان" را بخوانید. گرچه بخش مهمی از جوانان امروز از شریعتی و مطهری و حتی سروش هم عبور کرده اند و به سکولاریسم و لائیسیته روی آوردهاند. اما بخوانید تا شاید وقتی دخترانی را برای شلاق زدن به زیر زمین اجرای احکام میبرید، به پیامدهایش هم بیاندیشید و کمی تامل کنید تا تنفر و گریز از دین بیش از این ایجاد نشود.
یادداشت خانم جوان از شرح شلاق خوردنش بسیاری را متاثر کرده و احتمالا یکی از متنهای ماندگار در ذهن ایرانی در تاریخ آینده این مردم باشد. باز هم پیشنهاد میکنم قبل از انجام اقدامهای مشابه کمی تامل کنید و به تبعات آن بیاندیشید.
۱۸ دیماه ۱۴۰۲
#سعید_معدنی
#شلاق
#ژاندارک
#رویا_حشمتی
#وهن_اسلام
#دین_گریزی
@Saeed_Maadani
✍سعید معدنی
پس از انتشار متن روایت تکان دهندهی خانم رویا حشمتی از مجازات شلاق خوردنش به خاطر بی حجابی، قوه قضائیه بر آن شده از خود دفاع کند و گفته است" مصداق اباحه گری بوده و مطابق قانون عمل شده".
واقعیت آن است که جوان امروز این مفاهیم را نمی فهمد. سوال جوانان این است که آیا در این مملکت برای گرانفروشان، محتکران، رشوهگیران، اختلاسگران، بانکداران رباخوار، مدیران نالایقی که محیط زیست را به این روز انداخته اند، مدیران نالایقی که بیکاری و گرانی را برای جامعه به ارمغان آورده اند، مدیران نالایق و ناشایستی که پستها را غصب کرده اند و کاری بلد نیستند و غیره و غیره قانون و شلاق و مجازات هم وجود دارد؟
از سوی دیگر قانون که وحی منزل نیست، میتواند با توجه به "مقتضیات زمان" تغییر کند. اوایل دهه ۶۰ که در میادین شهر دارهای اعدام و بساط شلاق برپا بود، به رهبر انقلاب خبر رسید که اوضاع چنین است، وی اعلام کرد که اگر این اعمال موجب وهن اسلام میشود تعطیل کنند که چنین شد. البته گاهی حضرات فیلشان یاد هندوستان میکرد و زمان هایی مثل پس از دوم خرداد و پیروزی اصلاح طلبان دوباره بساط شلاق زدن برای مدت کوتاهی به میادین شهر باز گشت و سپس برچیده شد.
حدود ۶۰۰ سال قبل دختر جوانی در سنین رویا حشمتی به نام ژاندارک را اعدام کردند. او مدعی بود الهاماتی از خداوند دریافت میکند، لباس مردانه می پوشید و به ارتش پیوسته بود و در جبهه فرانسه در مقابل انگلستان میجنگید. بعدها با شکست فرانسویها با درخواست و فشار شاه انگلستان، کشیشان باورها و رفتارهای او - الهامات دینی، پوشیدن لباس مردانه و حضور در ارتش - را خلاف دین و شریعت پنداشتند. قبل از اعدام او را به شکنجه گاه بردند و شلاق و ابزار داغ و درفش را نشانش دادند تا شاید این بانوی جوان بترسد و اعتراف به اشتباه کند و دست از طغیان و رفتارهای هنجار شکنانه و غیرقانونی بردارد. اما ژاندارک گفته بود اگر شکنجهام کنید شاید طاقت نیاورم و اعتراف دروغین کنم اما به محض آزادی خواهم گفت زیر شکنجه اعتراف کردهام! کاری شبیه رویا حشمتی که از شلاق خوردنش نوشت و جامعهی ایران را تکان داد و به فکر فرو برد که ما در چه زمین و زمانهای زندگی میکنیم.
کشیشان از ترس افشاگری شلاق نزدند و شکنجه اش نکردند اما در نهایت به جرم ارتداد دستور اعدام را دادند و او را سوزاندند. زمان محاکمه نیمی از اعضای محکمه میدانستند که تاوان گناه ژاندارک اعدام نیست اما فضای حاکمیت مذهبی در زیر سایهی سکه بازان ریاکار مذهبی سنگین بود، و مخالفان اعدام دم بر نیاوردند. سرانجام حکم اعدام صادر و ژاندارک در میدان شهر در میان انبوه هیزم جهل سوزانده شد. دو دهه نگذشت که اورا بیگناه تشخیص دادند چرا که از اول بیگناه بود. از او اعاده حیثیت شد و بعد از چند قرن پاپ، ژاندارک را قدیس نامید!
اما مسیحیت بر اساس همین رفتارهای ضد عقلانی و ضد انسانی دیگر مثل سابق قد راست نکرد و در زیر چکمههای امانیسم و سایر مکاتب اندیشهی بشری به حاشیه رفت. جوان که بودیم کتاب "علل گرایش به مادیگری" مرحوم استاد مطهری را میخواندیم در آنجا گفته بود از دلایل گریز از دین و گرایش به مادیگری در غرب قرائت خشن و غیر عقلانی از دین مسیحیت در قرون وسطی بود که منجر به بی اعتباری دین و در نهایت ظهور رنسانس و ماتریالیسم در اروپا شد.
در کنار احکام و شلاق کمی هم کتاب بخوانید. لااقل کتابهای مطهری از جمله همین "علل گرایش به مادیگری" و " اسلام و مقتضیات زمان" را بخوانید. گرچه بخش مهمی از جوانان امروز از شریعتی و مطهری و حتی سروش هم عبور کرده اند و به سکولاریسم و لائیسیته روی آوردهاند. اما بخوانید تا شاید وقتی دخترانی را برای شلاق زدن به زیر زمین اجرای احکام میبرید، به پیامدهایش هم بیاندیشید و کمی تامل کنید تا تنفر و گریز از دین بیش از این ایجاد نشود.
یادداشت خانم جوان از شرح شلاق خوردنش بسیاری را متاثر کرده و احتمالا یکی از متنهای ماندگار در ذهن ایرانی در تاریخ آینده این مردم باشد. باز هم پیشنهاد میکنم قبل از انجام اقدامهای مشابه کمی تامل کنید و به تبعات آن بیاندیشید.
۱۸ دیماه ۱۴۰۲
#سعید_معدنی
#شلاق
#ژاندارک
#رویا_حشمتی
#وهن_اسلام
#دین_گریزی
@Saeed_Maadani
شاگردان دکتر تنهایی
✍ دکتر سعید معدنی
۵ اسفند ۱۴۰۲
هفته گذشته جلسه تقدیر و بزرگداشت دکتر حسینابوالحسن تنهایی بود. ایشان برای گروه علمی ما - یعنی گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - هم به لحاظ تدریس و هم مسئولیت اجرایی بسیار زحمت کشیدهاند. در زمان حضور وی حتی دانشکده علوم اجتماعی در این واحد دانشگاهی تاسیس شد و ایشان اولین رئیس دانشکده بودند اما پس از بازنشستگیشان مسئولان قدر ندانستند و دانشکده منحل شد و دوباره با دانشکدههای دیگر ادغام شدیم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4451
این جلسه بزرگداشت متاسفانه از سوی دانشگاه و دانشکده برگزار نشد بلکه با مساعدت انجمن جامعه شناسی ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی و همت دانشجویان سابقاش برگزار شد.
جدای از مسئولیتهای اجرایی، دکتر تنهایی دارای آثار قلمی و شاگردان بسیاری است که قدردان ایشان هستند اما متاسفانه این شاگردان از دریچه نقد به آثار استادشان نگاه نمیکنند. در همین همایش هم بیشتر تقدیر کردند تا نقد. شاید ماهیت چنین مراسمی در حضور دوستان و خانواده و همکاران میطلبد که بیشتر رنگ مایه تشکر و تقدیر داشته باشد. اما شاگردان ایشان تا به حال کتابهای ایشان را به طور جدی نقد نکرده اند. در حالی که طبق تجربه علمی در تاریخ غرب، این نقد است که موجب ماندگاری نام بزرگان می شود و راههای جدیدی در میراث علمی بوجود می آورد. مثلا از خلال نقد یونگ به استادش زیگموند فروید، رواندرمانگری پیشرفت کرد. شاگردان منتقد ضمن ابداعات تازه، بر روی شانهی استادان خود ایستادهاند و باعث شهرت معلمانشان نیز می شوند.
شاید این فرهنگ و روح شرقی و ایرانی ماست که با نوعی احترام به استاد عجین شده و دایما در طول تاریخ به ذهن ما خواندهاند که مثلا "مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر!" بهر روی نقد شاگرد به استاد در فرهنگ ما باب نیست و بخصوص در زمان حیات استاد بسیار سختتر هم است. اما یک پیشنهاد به شاگردان دکتر تنهایی دارم: حال که ناقد آثار استادشان نیستند بیایند تقسیم وظایف کنند و به منتقدان دکتر تنهایی پاسخ علمی بدهند. نقدها را یکبهیک بخوانند و بررسی کنند و پاسخ دهند. آنگاه مشخص میشود واقعا به چه اندازه اندیشه و مکتب تفسیرگرایی به سبک تنهایی را می شناسند و چقدر این اندیشه محکم و پایدار است. تا از این رهگذر اطلاعات و شفافیت بیشتری برای دانشجویان علوم اجتماعی بوجود آید.
در جلسه بزرگداشت دکتر تنهایی شرکت کردم. به نوعی وظیفه خود دانستم که به عنوان یک همکار که سالهای طولانی باهم بودیم حضور داشته باشم. کمی دیر رسیدم، ضمن اینکه همه سخنرانی ها که شنیدم خوب بود، ولی بیشترین سود را از سخنرانی دکتر مقصود فراستخواه بردم که مباحثاش به دغدغههای امروز جامعه ما نزدیک است. سخنرانی های شاگردان استاد، دکتر عالیه شکربیگی، دکتر بیتا مدنی، دکتر الناز شیری و دکتر ایرج ساعی شنیدم که همگی تعریف و تقدیر و قدردانی از دکتر تنهایی و یا تشریح آثار بود. البته سخنرانانی نیز قبل از حضور من سخن گفته بودند.
به هر روی برای دکتر تنهایی عمر طولانی همراه با سلامتی آرزو میکنم و از ایشان و شاگردان و علاقهمندان دانشگاهیشان میخواهم در اولین گام به نقدهای همکارمان دکتر حسن محدثی گیلوایی پاسخ دهند. شاید نقدِ نقدها و پاسخهای متقابل از سوی محدثی و یا شاگردان محدثی را بشود در یک مجموعه فایل و یا کتاب در اختیار علاقهمندان قرار داد تا اطلاعات و دانش اجتماعیمان افزایش یابد.
در ادامه فایلهای نقدهای دکتر محدثی به آثار دکتر تنهایی را که در کانال ایشان منتشر شده به اشتراک میگذارم تا در صورت تمایل خود استاد و یا شاگردان به این نقدها پاسخ علمی دهند.
👇👇
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4452
#نقد
#تنهایی
#سعید_معدنی
#محدثی_گیلوایی
#جامعهشناسی_تفسیری
@Saeed_Maadani
@NewHasanMohaddesi
✍ دکتر سعید معدنی
۵ اسفند ۱۴۰۲
هفته گذشته جلسه تقدیر و بزرگداشت دکتر حسینابوالحسن تنهایی بود. ایشان برای گروه علمی ما - یعنی گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - هم به لحاظ تدریس و هم مسئولیت اجرایی بسیار زحمت کشیدهاند. در زمان حضور وی حتی دانشکده علوم اجتماعی در این واحد دانشگاهی تاسیس شد و ایشان اولین رئیس دانشکده بودند اما پس از بازنشستگیشان مسئولان قدر ندانستند و دانشکده منحل شد و دوباره با دانشکدههای دیگر ادغام شدیم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4451
این جلسه بزرگداشت متاسفانه از سوی دانشگاه و دانشکده برگزار نشد بلکه با مساعدت انجمن جامعه شناسی ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی و همت دانشجویان سابقاش برگزار شد.
جدای از مسئولیتهای اجرایی، دکتر تنهایی دارای آثار قلمی و شاگردان بسیاری است که قدردان ایشان هستند اما متاسفانه این شاگردان از دریچه نقد به آثار استادشان نگاه نمیکنند. در همین همایش هم بیشتر تقدیر کردند تا نقد. شاید ماهیت چنین مراسمی در حضور دوستان و خانواده و همکاران میطلبد که بیشتر رنگ مایه تشکر و تقدیر داشته باشد. اما شاگردان ایشان تا به حال کتابهای ایشان را به طور جدی نقد نکرده اند. در حالی که طبق تجربه علمی در تاریخ غرب، این نقد است که موجب ماندگاری نام بزرگان می شود و راههای جدیدی در میراث علمی بوجود می آورد. مثلا از خلال نقد یونگ به استادش زیگموند فروید، رواندرمانگری پیشرفت کرد. شاگردان منتقد ضمن ابداعات تازه، بر روی شانهی استادان خود ایستادهاند و باعث شهرت معلمانشان نیز می شوند.
شاید این فرهنگ و روح شرقی و ایرانی ماست که با نوعی احترام به استاد عجین شده و دایما در طول تاریخ به ذهن ما خواندهاند که مثلا "مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر!" بهر روی نقد شاگرد به استاد در فرهنگ ما باب نیست و بخصوص در زمان حیات استاد بسیار سختتر هم است. اما یک پیشنهاد به شاگردان دکتر تنهایی دارم: حال که ناقد آثار استادشان نیستند بیایند تقسیم وظایف کنند و به منتقدان دکتر تنهایی پاسخ علمی بدهند. نقدها را یکبهیک بخوانند و بررسی کنند و پاسخ دهند. آنگاه مشخص میشود واقعا به چه اندازه اندیشه و مکتب تفسیرگرایی به سبک تنهایی را می شناسند و چقدر این اندیشه محکم و پایدار است. تا از این رهگذر اطلاعات و شفافیت بیشتری برای دانشجویان علوم اجتماعی بوجود آید.
در جلسه بزرگداشت دکتر تنهایی شرکت کردم. به نوعی وظیفه خود دانستم که به عنوان یک همکار که سالهای طولانی باهم بودیم حضور داشته باشم. کمی دیر رسیدم، ضمن اینکه همه سخنرانی ها که شنیدم خوب بود، ولی بیشترین سود را از سخنرانی دکتر مقصود فراستخواه بردم که مباحثاش به دغدغههای امروز جامعه ما نزدیک است. سخنرانی های شاگردان استاد، دکتر عالیه شکربیگی، دکتر بیتا مدنی، دکتر الناز شیری و دکتر ایرج ساعی شنیدم که همگی تعریف و تقدیر و قدردانی از دکتر تنهایی و یا تشریح آثار بود. البته سخنرانانی نیز قبل از حضور من سخن گفته بودند.
به هر روی برای دکتر تنهایی عمر طولانی همراه با سلامتی آرزو میکنم و از ایشان و شاگردان و علاقهمندان دانشگاهیشان میخواهم در اولین گام به نقدهای همکارمان دکتر حسن محدثی گیلوایی پاسخ دهند. شاید نقدِ نقدها و پاسخهای متقابل از سوی محدثی و یا شاگردان محدثی را بشود در یک مجموعه فایل و یا کتاب در اختیار علاقهمندان قرار داد تا اطلاعات و دانش اجتماعیمان افزایش یابد.
در ادامه فایلهای نقدهای دکتر محدثی به آثار دکتر تنهایی را که در کانال ایشان منتشر شده به اشتراک میگذارم تا در صورت تمایل خود استاد و یا شاگردان به این نقدها پاسخ علمی دهند.
👇👇
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4452
#نقد
#تنهایی
#سعید_معدنی
#محدثی_گیلوایی
#جامعهشناسی_تفسیری
@Saeed_Maadani
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from جامعهشناسی تفسیری پرگمتیستی شیکاگویی، نظری و درمانی Chicagoan Pragmatist Interpretive, Theoretical, Clinical Sociology/CPITC
بازگشت به #یادداشت_جناب_آقای_دکتر_معدنی گرامی
درودبر دانشجویان، همکاران و همیاران من که مخاطب همکار محترم و پيشين من، جناب آقای دکتر #سعید_معدنی، در یادداشت اخير ايشان بودهاید، و انتظار ايشان برای پاسخگویی شمایان گرامی: سرکار خانمهای دکتر شکربیگی، شیری، و مدنی، به برخی از نقدها.
من همیشه خودم و تمام دانشجویان یا همراهان خودم را از پاسخ به (#باصطلاح_نقد) برحذر داشتهام. و هنوز هم براساس #قواعد_نقد در کتاب #جامعهشناسی_نظری بر همين باور هستم. جناب آقای عبدی، دانشجوی قدیم وهمکار جدید من، یکبار از اين قاعده مستثنی شد، زيرا به من گفت (اگر شما نمینویسید من مینویسم)، من هم ايشان را مختار دانستم.
اما تنها کسی که در این مدت به وادی #باصطلاح_نقد وارد نشد و دست کم اخلاق #نقد_علمی را در نوشتار رعایت کرد جناب آقای دکتر #سعید_معدنی پس از مراسم نکوداشت من بوده است.
بنابراین هم برای نشان دادن احترام به #اخلاق_نقد، و هم بههمین دليل احترام #پيروان_پارادایم_شیکاگویی، که شماها هستید، به #اخلاق_نقد که در یادداشت جناب آقای دکتر معدنی ديده شد، اين بار نوشتن پاسخ به یادداشت ايشان را کاری درست و الزامی میدانم. بدليل چندنکته مهم:
۱- گفتم الزامی، زيرا پاسخ به زبان #اخلاق_نقد اخلاقا الزامی است. من هیچکدام از همراهان خودم را ملزم نکردهام، گفتم الزامی است زيرا شما را با زبان و ادبیاتی محترمانه مخاطب قرار دادهاند. شایسته نیست ادب ايشان نامودبانه بیپاسخ بماند.
۲- گفتم پيروان پارادایم، نه پيروان یا #باصطلاح_مرید_تنهایی، زيرا شما هیچکدام مرید و پیرو من نیستید، شما هرکدام از کارهایی که من معرفی نمودم بخشی را بیشتر بولد کردهاید و بخشی را کمتر، و هميشه راه خودتان را در پارادایم رفته و مرا هم در جلسات درونی نقد کردهاید، رویهای که کاملآ درست و مورد تایید منست. تأیید از اين نظر که شما نباید کپی من باشید، و خوشبختانه نیستید، بلکه باید شاخهای از درخت پارادایمی باشید که من در ايران کاشتم، ادامه شاخهی پارادایم شیکاگویی ایرانی، که من ايجاد کردم، یا ادامه شیکاگوی اول یا دوم.
۳- بههمین دلیل است که شما مرید من نیستید و نبودهاید، بلکه پيروان صمیمی پارادایم شیکاگویی بوده و هستید، نه پيرو یا #باصطلاح_مرید تنهائی، و همين درست است، تنها وقتی پیرو من هستید، و نه مرید، که مانند من درستی تمامی دستگاه نظری بلومر را درست بدانید، همانند بلومر که تمامی دستگاه نظری استادش مید را درست میدانست، و البتههرکدام کوشیدیم راه استادمان را توسعهداده و بر آن بیفزاییم، من يک بلومرین هستم، همانطور که بلومر هم یک میدی بود، و به آن افتخار کردهایم. هرکداممان در درخت دستگاه نظری استادمان شاخهای تنومند شديم، که ناقدان #باصطلاح_نقد ، محترمانه اگر بگويم، دقایق آنرا درست درنیافتند و با زبانی نامرتبط با #اخلاق_نقد خود را آزرده خاطر کردند.
۴- بنابراین شما تا وقتی تمامی دستگاه نظری مرا نپذیرفته اید، درواقع، تنها #پيروان_پارادایم_شیکاگویی هستید، نه پيروان تنهائی، و اگر بهدقت معنای درست #مرید_مراد که فقط در ادبيات #دستگاه_عرفان_عملی قابل اطلاق است را درست بفهميم، نه شما مرید بودهاید، مطلقاوابدا، و نه من درخور و سزاوار یا شایسته مراد بودن، مطلقاوابداواصلا.
۵- بنابراین برخلاف تصور پيروان #باصطلاح_نقد، شما نه مرید من، که احتمالا و بهنسبت، پيروان پارادایمی من هستید، زيرا در دایره روششناختی شیکاگویی، بهدلیل نفی قياس و تأکید بر استقرای ابداکتی، نمیتوانید مرید کسی یا چیزی باشید، جز تجربه ابداکتی، بلکه تنها پیروانی هستید، که در قلمرو پارادایمی ضمن دنبال کردن راه خودتان، از پيروان و اندیشمندان همين پارادایم نیز بهشمار میآیید.
۶- پیرامون موضوع نکوداشت من در هفته پیش تنها بهیک نکته اشاره میکنم.
من در عرایض کوتاهم در مراسم، تأکید کردم که برگزاری اين مراسم را بهاین دلیل پذیرفتم که آنرا مراسمی نمادی برای نکوداشت پارادایم تفسیری و پیروان آن میدانم، و نه نکوداشت تنهائی، من نمایندهای بودم از طرف بلومر و پارادایم شیکاگویی.
اين نکوداشت با پیشنهادواجرای خانه اندیشمندان و همکاری انجمن جامعهشناسی ایران انجام شد. زمان پیشنهاد جناب آقای دکتر زعیم، دبیر محترم گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان چندین نام مانند جناب آقای دکتر ازکیا ذکر شد، با تأکید عرض کردم: جناب آقای دکتر ازکیا پیشکسوت هستند، نخست مراسم ایشان برگزار شود، اما به هردلیل نامساعدی، قرعه اولين نکوداشت بهنام من افتاد. بدینوسیله از هردو نهاد سپاسگزارم.
ارادت
ح.ا.تنهایی
#hatanhai
#ح_ا_تنهایی #اخلاق_نقد #باصطلاح_نقد #مرید_مراد #پيروان_پارادایم_شیکاگویی #دستگاه_عرفان_عملی #سعید_معدنی #جامعهشناسی_تفسیری #باصطلاح_مرید #جامعهشناسی_نظری #باصطلاح_مرید_تنهائی #تنهائی #ازکیا #نکوداشت
درودبر دانشجویان، همکاران و همیاران من که مخاطب همکار محترم و پيشين من، جناب آقای دکتر #سعید_معدنی، در یادداشت اخير ايشان بودهاید، و انتظار ايشان برای پاسخگویی شمایان گرامی: سرکار خانمهای دکتر شکربیگی، شیری، و مدنی، به برخی از نقدها.
من همیشه خودم و تمام دانشجویان یا همراهان خودم را از پاسخ به (#باصطلاح_نقد) برحذر داشتهام. و هنوز هم براساس #قواعد_نقد در کتاب #جامعهشناسی_نظری بر همين باور هستم. جناب آقای عبدی، دانشجوی قدیم وهمکار جدید من، یکبار از اين قاعده مستثنی شد، زيرا به من گفت (اگر شما نمینویسید من مینویسم)، من هم ايشان را مختار دانستم.
اما تنها کسی که در این مدت به وادی #باصطلاح_نقد وارد نشد و دست کم اخلاق #نقد_علمی را در نوشتار رعایت کرد جناب آقای دکتر #سعید_معدنی پس از مراسم نکوداشت من بوده است.
بنابراین هم برای نشان دادن احترام به #اخلاق_نقد، و هم بههمین دليل احترام #پيروان_پارادایم_شیکاگویی، که شماها هستید، به #اخلاق_نقد که در یادداشت جناب آقای دکتر معدنی ديده شد، اين بار نوشتن پاسخ به یادداشت ايشان را کاری درست و الزامی میدانم. بدليل چندنکته مهم:
۱- گفتم الزامی، زيرا پاسخ به زبان #اخلاق_نقد اخلاقا الزامی است. من هیچکدام از همراهان خودم را ملزم نکردهام، گفتم الزامی است زيرا شما را با زبان و ادبیاتی محترمانه مخاطب قرار دادهاند. شایسته نیست ادب ايشان نامودبانه بیپاسخ بماند.
۲- گفتم پيروان پارادایم، نه پيروان یا #باصطلاح_مرید_تنهایی، زيرا شما هیچکدام مرید و پیرو من نیستید، شما هرکدام از کارهایی که من معرفی نمودم بخشی را بیشتر بولد کردهاید و بخشی را کمتر، و هميشه راه خودتان را در پارادایم رفته و مرا هم در جلسات درونی نقد کردهاید، رویهای که کاملآ درست و مورد تایید منست. تأیید از اين نظر که شما نباید کپی من باشید، و خوشبختانه نیستید، بلکه باید شاخهای از درخت پارادایمی باشید که من در ايران کاشتم، ادامه شاخهی پارادایم شیکاگویی ایرانی، که من ايجاد کردم، یا ادامه شیکاگوی اول یا دوم.
۳- بههمین دلیل است که شما مرید من نیستید و نبودهاید، بلکه پيروان صمیمی پارادایم شیکاگویی بوده و هستید، نه پيرو یا #باصطلاح_مرید تنهائی، و همين درست است، تنها وقتی پیرو من هستید، و نه مرید، که مانند من درستی تمامی دستگاه نظری بلومر را درست بدانید، همانند بلومر که تمامی دستگاه نظری استادش مید را درست میدانست، و البتههرکدام کوشیدیم راه استادمان را توسعهداده و بر آن بیفزاییم، من يک بلومرین هستم، همانطور که بلومر هم یک میدی بود، و به آن افتخار کردهایم. هرکداممان در درخت دستگاه نظری استادمان شاخهای تنومند شديم، که ناقدان #باصطلاح_نقد ، محترمانه اگر بگويم، دقایق آنرا درست درنیافتند و با زبانی نامرتبط با #اخلاق_نقد خود را آزرده خاطر کردند.
۴- بنابراین شما تا وقتی تمامی دستگاه نظری مرا نپذیرفته اید، درواقع، تنها #پيروان_پارادایم_شیکاگویی هستید، نه پيروان تنهائی، و اگر بهدقت معنای درست #مرید_مراد که فقط در ادبيات #دستگاه_عرفان_عملی قابل اطلاق است را درست بفهميم، نه شما مرید بودهاید، مطلقاوابدا، و نه من درخور و سزاوار یا شایسته مراد بودن، مطلقاوابداواصلا.
۵- بنابراین برخلاف تصور پيروان #باصطلاح_نقد، شما نه مرید من، که احتمالا و بهنسبت، پيروان پارادایمی من هستید، زيرا در دایره روششناختی شیکاگویی، بهدلیل نفی قياس و تأکید بر استقرای ابداکتی، نمیتوانید مرید کسی یا چیزی باشید، جز تجربه ابداکتی، بلکه تنها پیروانی هستید، که در قلمرو پارادایمی ضمن دنبال کردن راه خودتان، از پيروان و اندیشمندان همين پارادایم نیز بهشمار میآیید.
۶- پیرامون موضوع نکوداشت من در هفته پیش تنها بهیک نکته اشاره میکنم.
من در عرایض کوتاهم در مراسم، تأکید کردم که برگزاری اين مراسم را بهاین دلیل پذیرفتم که آنرا مراسمی نمادی برای نکوداشت پارادایم تفسیری و پیروان آن میدانم، و نه نکوداشت تنهائی، من نمایندهای بودم از طرف بلومر و پارادایم شیکاگویی.
اين نکوداشت با پیشنهادواجرای خانه اندیشمندان و همکاری انجمن جامعهشناسی ایران انجام شد. زمان پیشنهاد جناب آقای دکتر زعیم، دبیر محترم گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان چندین نام مانند جناب آقای دکتر ازکیا ذکر شد، با تأکید عرض کردم: جناب آقای دکتر ازکیا پیشکسوت هستند، نخست مراسم ایشان برگزار شود، اما به هردلیل نامساعدی، قرعه اولين نکوداشت بهنام من افتاد. بدینوسیله از هردو نهاد سپاسگزارم.
ارادت
ح.ا.تنهایی
#hatanhai
#ح_ا_تنهایی #اخلاق_نقد #باصطلاح_نقد #مرید_مراد #پيروان_پارادایم_شیکاگویی #دستگاه_عرفان_عملی #سعید_معدنی #جامعهشناسی_تفسیری #باصطلاح_مرید #جامعهشناسی_نظری #باصطلاح_مرید_تنهائی #تنهائی #ازکیا #نکوداشت
♦️در تحسین پاسخگویی به نقد و در تقبیح توجیه به جای پاسخگویی به نقد: ماجرای همچنان جاری منتقدان با گروه پیروان و دانشجویان جناب دکتر تنهایی از همکاران پیشکسوتمان در علوم اجتماعی ایرانی
✍ دکتر سیدمحمود نجاتیی حسینی
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
https://t.iss.one/smnejatihosseini/7983
🔹پیرو چند نقد به آثار جناب دکتر تنهایی و طرز رفتار ایشان با عالم نقد و نقد طرز باور و رفتار دانشجویان پیروشان با منتقدان شان 👇
https://t.iss.one/smnejatihosseini/7907
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10213
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10214
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10216
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10217
https://t.iss.one/smnejatihosseini/7916
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10220
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10234
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4451
🔻ابتدا جناب دکتر تنهایی مکتوبی در رد منتقدان و وارد ندانستن نقدهای وارده و نقد ندانستن نقدها و منتقد ندانستن ناقدان و ملزم ندانستن ورود خود به عالم نقد و ناقدان نوشتند که واقعا هم جای تامل دارد و هم جای "تالم و تاسف" دارد! لذا نقد آن بماند برای وقتی دیگر
👇
https://t.iss.one/hatanhai/2921
🔻 سپس یکی از دانشجویان محترمه (ظاهرا سخنگو و نماینده) ایشان (بانو الناز شیری) توضیحاتی در خصوص کلیت این نقدهای وارده (و البته در ذیل پاسخ به نقد جناب دکتر معدنی از همکاران علوم اجتماعی دانشگاه آزاد تهران مرکزی بی توجه به نقدهای مهم دیگری که در باره دکتر تنهایی وجود دارد از جمله نقدهای مهم و البته آن هم قابل نقد همکار گرامی ام جناب حسن محدثی گیلوایی) ارایه داده اند که هم جای تقدیر دارد (چون به نقد حرمت گذاشته اند و اندکی روشنگری و اطلاعرسانی کرده اند) و هم البته جای تقبیح دارد (چون عمدتا در پی توجیه جایگاه متعالی علمی معنوی عارفانه و دور از نقد جناب دکتر تنهایی و مظلومیت ایشان و جفاهای رفته بر ایشان و امثال ان برآمده اند تا اینکه نقد نقدها باشد در جهت افزودن بر آگاهی منتقدان و مخاطبان و کاستن از ابهامات مخاطبان و منتقدان).
🔹لذا برای نیفزودن بر نقدهای پاسخ داده نشده! در باره طرز سیر و سلوک علمی گروه دکتر تنهایی و بی هر گونه داوری دیگر در باب نوشته مزبور (که تا کنون در سه بخش در گروه تلگرامی استادان دانشگاه درج شده است) فعلا نوشته آن بانوی گرامی علوم اجتماعی خوانده و از پیروان و دانشجویان جناب دکتر تنهایی (الناز شیری) را به نگاه تیزبین و قضاوت انتقادی مخاطبان منتقد می سپاریم.
🔹توضیحات جناب دکتر تنهایی در پاسخ به منتقدانشان
https://t.iss.one/hatanhai/2921
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10235
🔻مکتوبات بانو الناز شیری🔻
بخش نخست 👇
https://t.iss.one/c/1065296176/142419
بخش دوم 👇
https://t.iss.one/c/1065296176/142442
بخش سوم👇
https://t.iss.one/c/1065296176/142443
Tehran
14 012 1402
@smnejatihosseini
#نقد_نقد
#الناز_شیری
#سعید_معدنی
#نجاتی_حسینی
#نقد_دکتر_تنهایی
#منتقدان_دکتر_تنهایی
#حسن_محدثی_گیلوایی
@NewHasanMohaddesi
✍ دکتر سیدمحمود نجاتیی حسینی
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
https://t.iss.one/smnejatihosseini/7983
🔹پیرو چند نقد به آثار جناب دکتر تنهایی و طرز رفتار ایشان با عالم نقد و نقد طرز باور و رفتار دانشجویان پیروشان با منتقدان شان 👇
https://t.iss.one/smnejatihosseini/7907
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10213
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10214
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10216
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10217
https://t.iss.one/smnejatihosseini/7916
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10220
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10234
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/4451
🔻ابتدا جناب دکتر تنهایی مکتوبی در رد منتقدان و وارد ندانستن نقدهای وارده و نقد ندانستن نقدها و منتقد ندانستن ناقدان و ملزم ندانستن ورود خود به عالم نقد و ناقدان نوشتند که واقعا هم جای تامل دارد و هم جای "تالم و تاسف" دارد! لذا نقد آن بماند برای وقتی دیگر
👇
https://t.iss.one/hatanhai/2921
🔻 سپس یکی از دانشجویان محترمه (ظاهرا سخنگو و نماینده) ایشان (بانو الناز شیری) توضیحاتی در خصوص کلیت این نقدهای وارده (و البته در ذیل پاسخ به نقد جناب دکتر معدنی از همکاران علوم اجتماعی دانشگاه آزاد تهران مرکزی بی توجه به نقدهای مهم دیگری که در باره دکتر تنهایی وجود دارد از جمله نقدهای مهم و البته آن هم قابل نقد همکار گرامی ام جناب حسن محدثی گیلوایی) ارایه داده اند که هم جای تقدیر دارد (چون به نقد حرمت گذاشته اند و اندکی روشنگری و اطلاعرسانی کرده اند) و هم البته جای تقبیح دارد (چون عمدتا در پی توجیه جایگاه متعالی علمی معنوی عارفانه و دور از نقد جناب دکتر تنهایی و مظلومیت ایشان و جفاهای رفته بر ایشان و امثال ان برآمده اند تا اینکه نقد نقدها باشد در جهت افزودن بر آگاهی منتقدان و مخاطبان و کاستن از ابهامات مخاطبان و منتقدان).
🔹لذا برای نیفزودن بر نقدهای پاسخ داده نشده! در باره طرز سیر و سلوک علمی گروه دکتر تنهایی و بی هر گونه داوری دیگر در باب نوشته مزبور (که تا کنون در سه بخش در گروه تلگرامی استادان دانشگاه درج شده است) فعلا نوشته آن بانوی گرامی علوم اجتماعی خوانده و از پیروان و دانشجویان جناب دکتر تنهایی (الناز شیری) را به نگاه تیزبین و قضاوت انتقادی مخاطبان منتقد می سپاریم.
🔹توضیحات جناب دکتر تنهایی در پاسخ به منتقدانشان
https://t.iss.one/hatanhai/2921
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/10235
🔻مکتوبات بانو الناز شیری🔻
بخش نخست 👇
https://t.iss.one/c/1065296176/142419
بخش دوم 👇
https://t.iss.one/c/1065296176/142442
بخش سوم👇
https://t.iss.one/c/1065296176/142443
Tehran
14 012 1402
@smnejatihosseini
#نقد_نقد
#الناز_شیری
#سعید_معدنی
#نجاتی_حسینی
#نقد_دکتر_تنهایی
#منتقدان_دکتر_تنهایی
#حسن_محدثی_گیلوایی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
فلسفه اجتماعی/ اندیشه خراسانی sm nejatihosseini
🔰در تحسین *پاسخ گویی* به نقد
و در تقبیح *توجیه* به جای پاسخ گویی به نقد :
ماجرای هم چنان جاری منتقدان
با (گروه پیروان و دانشجویان)
جناب دکتر تنهایی از همکاران
پیش کسوت مان درعلوم اجتماعی ایرانی🔰
@smnejatihosseini
🔹پیرو چند نقد به آثار جناب دکتر تنهایی…
و در تقبیح *توجیه* به جای پاسخ گویی به نقد :
ماجرای هم چنان جاری منتقدان
با (گروه پیروان و دانشجویان)
جناب دکتر تنهایی از همکاران
پیش کسوت مان درعلوم اجتماعی ایرانی🔰
@smnejatihosseini
🔹پیرو چند نقد به آثار جناب دکتر تنهایی…
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
سریالهای نمایشی خانگی و عادیسازی طلاق توافقی
✍سعید معدنی
ترویج و افزایش "طلاق توافقی" محصول جامعهی مدرن است. در جامعهی سنتی طلاق امری زشت و جزو انحرافات محسوب میشود. اما در جامعهی امروزینِ شهری و مدرن سعی میشود از آن انحرافزدایی شده و به یک شیوهی زیست انتخابی و اختیاری تبدیل شود.
در جامعهی سنتی طلاق اتفاقی نادر بوده و زوجینی که باهم مشکل دارند سعی میکنند صرفاً باهم باشند تا از زخم زبان مردم و اطرافیان دور باشند و یا فرزندان آواره نشوند و یا شرایط اقتصادی - بویژه عدم استقلال مالی زن - اجازه طلاق را نمیدهد. لذا در خانوادهی مشکلدار با افکار سنتی، تداوم زندگی مشترک با سردی بوده و اصطلاحاً "طلاق عاطفی" رایج و جاری است. در این خانوادهها دائماً بیمحلی، دعوا و کشمکش وجود دارد و حتی شاید به دعوای فیزیکی، جرح و قتل هم کشیده شود.
حسن محدثی گیلوایی کتابی با عنوان "زن، عشق، جنایت" دارد. در این کتاب با پنجاه زن که شوهرانشان را کشتهاند و یا در قتلشان مشارکت داشتهاند مصاحبه شده است. اکثریت این زنان که غالباً از اقشار سنتی جامعه هستند از شوهرانشان متنفر بوده و خوششان نمیآمد و امکان طلاق هم به دلایل گوناگون وجود نداشت. لذا تنها راهی که زن فکر میکرد تا از این کابوسِ دائمی راحت شود این بود که به تنهایی و یا غالباً به کمک مردی دیگر شوهر را بکشد. سرانجام این قاتلان شوهر، زندان طولانی مدت و یا بعضاً اعدام است. یعنی عملاً زندگی زوجین به باد فنا رفته و فرزندان نیز میبایست این خاطره تلخ و نابودکننده را تا آخر عمر تحمّل کنند.
اگر این زنان که کارشان به قتل و زندان ختم شده، مدرن فکر میکردند و قوانین و اجتماع از آنها حمایت میکرد، شاید جدایی مدنی و "طلاق توافقی" بهترین راهحل بود. به عبارتی هم شوهر کشته نمیشد و هم زن به زندان نمیافتاد و هم فرزندان آوارهی منازل اقوام و کوچه و خیابان نمیشدند و کمتر آسیب میدیدند.
تحقیقات نشان میدهد هر چقدر یک جامعه توسعه یافتهتر باشد، "طلاق توافقی" در آن بیشتر است. چه در مقایسه کشورهای صنعتی با کشورهای جهان سوم و چه مقایسه استانهای داخل کشورمان، چنین تفاوتی را نشان میدهد. مثلاً استان گیلان به عنوان توسعه یافتهترین استان کشور طلاق توافقی در آن بیشتر از استانهای محروم و کمتر توسعه یافته است.
اخیراً فرصتی شد تا دو سریال نمایشی خانگی پراستقبال "در انتهای شب" و " افعی تهران" را ببینم. در این سریال و چند فیلم و سریال دیگر از این دست که به زندگی طبقه متوسط شهری میپردازد، میبینیم که بازیگران زن و شوهر اصلی سریال از هم جدا شده و در پی آن "طلاق توافقی" در حال عادی شدن است. اینکه زن و شوهر بدون دعوا و جرح، از هم جدا میشوند. طی داستان این نمایشها حتی بعد از جدایی هم محترمانه باهم برخورد کرده، از حال هم خبر دارند و به طور مشترک در فکر آسایش فرزندان بعد از طلاق هستند. لازم به گفتن نیست که بهرحال بین اینها هم بگو مگوها و اختلافات و تنشهایی وجود دارد اما به آن شدت نیست که به دعوای فیزیکی و جرح منجر شود. لذا قبل از اینکه روند به تنش مفرط و خشونت بکشد از هم جدا میشوند. جالبتر آنکه در همین سریالها و فیلمها بعضاً باز این والدین و خانوادههای سنتیتر هستند که بیشترین دعوا و خشونت را از خود بروز میدهند.
همچنین با بررسی جامعه پیرامون خودمان، به نظر میرسد پدیده "طلاق توافقی" دیگر مختص به طبقه متوسط نیست. بلکه به طبقات و اقشار پایینتر جامعه هم رسوخ کرده و به نظرشان "طلاق توافقی" بهتر از "طلاق عاطفی" و تداوم صوری تلخ خانواده همراه با مرگ تدریجی احساس و روابط زناشویی است.
خلاصه آنکه در جامعه مدرن برای خانوادههای مشکلدار همراه با طلاق توافقی تلاش میشود هم زوجین و هم فرزندان آسیب کمتری ببینند و تکلیف زیست آنها پس از جدایی روشنتر و حتی شاید بهتر باشد. به نظر "طلاق توافقی" موضوعی است که فیلمها و سریالهای ایرانی در سالهای اخیر در حال ترویج آن هستند. البته این فرض نیاز به بررسیِ بیشتر دارد.
۱۹ تیرماه ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#خانواده
#طلاق_توافقی
#جامعهی_مدرن
#سریال_نمایشی
@Saeed_Maadani
✍سعید معدنی
ترویج و افزایش "طلاق توافقی" محصول جامعهی مدرن است. در جامعهی سنتی طلاق امری زشت و جزو انحرافات محسوب میشود. اما در جامعهی امروزینِ شهری و مدرن سعی میشود از آن انحرافزدایی شده و به یک شیوهی زیست انتخابی و اختیاری تبدیل شود.
در جامعهی سنتی طلاق اتفاقی نادر بوده و زوجینی که باهم مشکل دارند سعی میکنند صرفاً باهم باشند تا از زخم زبان مردم و اطرافیان دور باشند و یا فرزندان آواره نشوند و یا شرایط اقتصادی - بویژه عدم استقلال مالی زن - اجازه طلاق را نمیدهد. لذا در خانوادهی مشکلدار با افکار سنتی، تداوم زندگی مشترک با سردی بوده و اصطلاحاً "طلاق عاطفی" رایج و جاری است. در این خانوادهها دائماً بیمحلی، دعوا و کشمکش وجود دارد و حتی شاید به دعوای فیزیکی، جرح و قتل هم کشیده شود.
حسن محدثی گیلوایی کتابی با عنوان "زن، عشق، جنایت" دارد. در این کتاب با پنجاه زن که شوهرانشان را کشتهاند و یا در قتلشان مشارکت داشتهاند مصاحبه شده است. اکثریت این زنان که غالباً از اقشار سنتی جامعه هستند از شوهرانشان متنفر بوده و خوششان نمیآمد و امکان طلاق هم به دلایل گوناگون وجود نداشت. لذا تنها راهی که زن فکر میکرد تا از این کابوسِ دائمی راحت شود این بود که به تنهایی و یا غالباً به کمک مردی دیگر شوهر را بکشد. سرانجام این قاتلان شوهر، زندان طولانی مدت و یا بعضاً اعدام است. یعنی عملاً زندگی زوجین به باد فنا رفته و فرزندان نیز میبایست این خاطره تلخ و نابودکننده را تا آخر عمر تحمّل کنند.
اگر این زنان که کارشان به قتل و زندان ختم شده، مدرن فکر میکردند و قوانین و اجتماع از آنها حمایت میکرد، شاید جدایی مدنی و "طلاق توافقی" بهترین راهحل بود. به عبارتی هم شوهر کشته نمیشد و هم زن به زندان نمیافتاد و هم فرزندان آوارهی منازل اقوام و کوچه و خیابان نمیشدند و کمتر آسیب میدیدند.
تحقیقات نشان میدهد هر چقدر یک جامعه توسعه یافتهتر باشد، "طلاق توافقی" در آن بیشتر است. چه در مقایسه کشورهای صنعتی با کشورهای جهان سوم و چه مقایسه استانهای داخل کشورمان، چنین تفاوتی را نشان میدهد. مثلاً استان گیلان به عنوان توسعه یافتهترین استان کشور طلاق توافقی در آن بیشتر از استانهای محروم و کمتر توسعه یافته است.
اخیراً فرصتی شد تا دو سریال نمایشی خانگی پراستقبال "در انتهای شب" و " افعی تهران" را ببینم. در این سریال و چند فیلم و سریال دیگر از این دست که به زندگی طبقه متوسط شهری میپردازد، میبینیم که بازیگران زن و شوهر اصلی سریال از هم جدا شده و در پی آن "طلاق توافقی" در حال عادی شدن است. اینکه زن و شوهر بدون دعوا و جرح، از هم جدا میشوند. طی داستان این نمایشها حتی بعد از جدایی هم محترمانه باهم برخورد کرده، از حال هم خبر دارند و به طور مشترک در فکر آسایش فرزندان بعد از طلاق هستند. لازم به گفتن نیست که بهرحال بین اینها هم بگو مگوها و اختلافات و تنشهایی وجود دارد اما به آن شدت نیست که به دعوای فیزیکی و جرح منجر شود. لذا قبل از اینکه روند به تنش مفرط و خشونت بکشد از هم جدا میشوند. جالبتر آنکه در همین سریالها و فیلمها بعضاً باز این والدین و خانوادههای سنتیتر هستند که بیشترین دعوا و خشونت را از خود بروز میدهند.
همچنین با بررسی جامعه پیرامون خودمان، به نظر میرسد پدیده "طلاق توافقی" دیگر مختص به طبقه متوسط نیست. بلکه به طبقات و اقشار پایینتر جامعه هم رسوخ کرده و به نظرشان "طلاق توافقی" بهتر از "طلاق عاطفی" و تداوم صوری تلخ خانواده همراه با مرگ تدریجی احساس و روابط زناشویی است.
خلاصه آنکه در جامعه مدرن برای خانوادههای مشکلدار همراه با طلاق توافقی تلاش میشود هم زوجین و هم فرزندان آسیب کمتری ببینند و تکلیف زیست آنها پس از جدایی روشنتر و حتی شاید بهتر باشد. به نظر "طلاق توافقی" موضوعی است که فیلمها و سریالهای ایرانی در سالهای اخیر در حال ترویج آن هستند. البته این فرض نیاز به بررسیِ بیشتر دارد.
۱۹ تیرماه ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#خانواده
#طلاق_توافقی
#جامعهی_مدرن
#سریال_نمایشی
@Saeed_Maadani
تکرار یک تحلیل عوامانه از جنگ از زبان یک فیلسوف!
✍دکتر سعید معدنی
بازنشر: ۲ دی ۱۴۰۳
چند شب پیش در فضای کلاب هاوس شنونده مناظره دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر حسن محدثی بودم. البته من به نیم ساعت آخر این گفتگو رسیدم. نکتهای به ذهنام رسید که مطرح کنم.
دکتر عبدالکریمی در انتهای مناظره جملهای را گفت که قبلا هم به دفعات تکرار کرده بود. اینکه؛ روشنفکر ایرانی پیرو عوام است و عوامانه تحت تاثیر شبکههای فارسی ماهوارهای سخن میگوید. اما خود جناب عبدالکریمی هم گاهی سخنان عوامانه ای میگوید و تکرار میکند که تعجبآور است. یکی از این موارد که وی در این نشست و نیم ساعت آخر گفت این بود که «از دوره صفویه تا قاجار و... هر وقت دشمن حمله کرده بخشی از خاک وطن را تصرف کرده ولی در جنگ هشت ساله این اتفاق نیفتاد و نگذاشتند که یک وجب از خاک ایران توسط عراق و صدام جدا شود» این استدلال یک نمونه از دنبالهروی از زبان عوام است که توسط یک فیلسوف تکرار میشود.
ابتدا این نکته را روشن کنم، همیشهی تاریخ ما ایرانیان مدیون فداکاری و ایثار شهدا و رزمندگانی که از وطن دفاع کردهاند، هستیم و خواهیم بود. اما بحث ما صرفا عوام زدگی در گفتار است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
عبدالکریمی در این قیاس به یک خلط زمانی دچار شده و ایران و جهان چهل سال پیش را با دوره قاجار و صفویه مقایسه میکند! اما مقایسه کردن وضعیت یکصدسال اخیر که حدود مرزهای جغرافیایی کشورها مشخص شده و به مقدار زیاد نظام حقوقی بین المللی مطرح است با دوران ماقبل مدرن - مثل قاجار و صفویه - بسیار عوامانه است. در آن زمان هر کشور که قدرت داشت به کشور دیگر حمله میکرد و مرزهای تعریف شدهی محکم مثل امروز وجود نداشت. افغانها در دوره صفویه از ضعف حکومت استفاده کردند و تا اصفهان تاختند و کشوری به نام افغانستان را تاسیس کردند. در مقابل نادرشاه افشار افغانها را عقب راند و تا هرات پیش رفت و شهرهایی از این سرزمین را فتح کرد. حتی به این هم قانع نشد و به بهانه حمایت پادشاه گورکانی از افغانها به هند حمله کرد و هر بلایی که میخواست سر مردم هند آورد. روسیه هم از ضعف قاجار استفاده کرد سرزمین هایی از ایران را طبق قراردادهای موسوم به ترکمنچای و گلستان از آن خود کرد. اصولا هر گروه و کشوری که قدرت داشت چنین می کرد. جالب آن که سرزمین بحرین هم یک موضوع استخوان لای زخمی بازمانده از همان گذشته دور بود. پهلوی میدانست که تاکید بر این سرزمین ممکن است تمام فرصتهای ثبات و پیشرفت کشور را بگیرد، لذا محمدرضاشاه از خیر بحرین گذشت تا بتواند کشور را در فضای صلح در مسیر توسعه ریل گذاری کند تا به زعم خود قدرت منطقهای باشد.
باید از عبدالکریمی و امثال ایشان پرسید مگر در یکصد سال اخیر مثلا از کشور افغانستان که ۶۰ سال درگیر جنگ داخلی است و مدتی بیگانگان در آن حضور داشتند، چیزی کم شده است؟ و یا از کشورهای تازه تاسیس همسایه از جمله عراق و ترکیه و عربستان و سایر کشورهای ریز و درشت، شهر یا منطقهای یا سرزمینی جدا شده که از ایران کم شود؟! در زمان قاجار و قبل آن نه سازمان ملل بوده و نه شورای امنیت و نه معاهدات بین المللی مثل ناتو وجود داشت. اتفاقا این نوع سخن گفتن و قیاس کردن این دو زمان متفاوت، مثالی بارز از "پیروی از سخنان عوام و تحت تاثیر استدلال عوامانه است" که دائما عبدالکریمی روشنفکران ایرانی را به آن متهم می کند.
صدام در حمله به ایران توسط رزمندگان ایرانی و با حمله به کویت توسط همپیمانان کویت - از جمله آمریکا - شکست خورد. حمله عراق به ایران به قصد فتح سرزمین بود اما ورود ایران به داخل خاک عراق و تداوم جنگ هشت ساله، متاسفانه بار ایدئولوژیک داشت. ایران میتوانست پس از فتح خرمشهر و یا پس از تسخیر جزیره فاو که دست بالا داشت و بهترین زمان برای صلح بود پای مذاکره بنشیند. اما صلح نکرد چرا؟ چون هدف ایران «رفتن به قدس از راه کربلا» بود. اتفاقا حضور در خاک عراق، عراقیها را منسجمتر کرد. به همین خاطر تداوم جنگ در چند سال آخر جز ویرانی چیزی برای دو کشور نداشت و هر دو کشور پس از هشت سال به همان مرزهای قبل از جنگ برگشتند.
در روزهای آغاز جنگ، یعنی درست پنج روز پس از حمله عراق به ایران ضیاءالحق رئیسجمهور وقت پاکستان به ایران میآید و میخواهد تا دامنه جنگ گسترش پیدا نکرده صلح شود. اما پاسخ حکومت جدیدو آرمانگرای ایران چیز دیگری است و آن صدور انقلاب، سرنگونی صدام و ایجاد یک حکومت مشابه جمهوری اسلامی در عراق است. در همان زمان از نخست وزیر وقت - محمدعلی رجایی- در مصاحبه ای در باره پیشنهاد صلح ضیاءالحق و دیگران میپرسند وی میگوید :"تا برداشتن سد راه خدا (صدام) در عراق پيش خواهيم رفت"! اما این اتفاق نیفتاد و صدام ۱۵ سال بعد از پایان جنگ ایران و عراق توسط امریکاییها دستگیر، سپس محاکمه و اعدام شد.
#سعید_معدنی
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
✍دکتر سعید معدنی
بازنشر: ۲ دی ۱۴۰۳
چند شب پیش در فضای کلاب هاوس شنونده مناظره دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر حسن محدثی بودم. البته من به نیم ساعت آخر این گفتگو رسیدم. نکتهای به ذهنام رسید که مطرح کنم.
دکتر عبدالکریمی در انتهای مناظره جملهای را گفت که قبلا هم به دفعات تکرار کرده بود. اینکه؛ روشنفکر ایرانی پیرو عوام است و عوامانه تحت تاثیر شبکههای فارسی ماهوارهای سخن میگوید. اما خود جناب عبدالکریمی هم گاهی سخنان عوامانه ای میگوید و تکرار میکند که تعجبآور است. یکی از این موارد که وی در این نشست و نیم ساعت آخر گفت این بود که «از دوره صفویه تا قاجار و... هر وقت دشمن حمله کرده بخشی از خاک وطن را تصرف کرده ولی در جنگ هشت ساله این اتفاق نیفتاد و نگذاشتند که یک وجب از خاک ایران توسط عراق و صدام جدا شود» این استدلال یک نمونه از دنبالهروی از زبان عوام است که توسط یک فیلسوف تکرار میشود.
ابتدا این نکته را روشن کنم، همیشهی تاریخ ما ایرانیان مدیون فداکاری و ایثار شهدا و رزمندگانی که از وطن دفاع کردهاند، هستیم و خواهیم بود. اما بحث ما صرفا عوام زدگی در گفتار است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
عبدالکریمی در این قیاس به یک خلط زمانی دچار شده و ایران و جهان چهل سال پیش را با دوره قاجار و صفویه مقایسه میکند! اما مقایسه کردن وضعیت یکصدسال اخیر که حدود مرزهای جغرافیایی کشورها مشخص شده و به مقدار زیاد نظام حقوقی بین المللی مطرح است با دوران ماقبل مدرن - مثل قاجار و صفویه - بسیار عوامانه است. در آن زمان هر کشور که قدرت داشت به کشور دیگر حمله میکرد و مرزهای تعریف شدهی محکم مثل امروز وجود نداشت. افغانها در دوره صفویه از ضعف حکومت استفاده کردند و تا اصفهان تاختند و کشوری به نام افغانستان را تاسیس کردند. در مقابل نادرشاه افشار افغانها را عقب راند و تا هرات پیش رفت و شهرهایی از این سرزمین را فتح کرد. حتی به این هم قانع نشد و به بهانه حمایت پادشاه گورکانی از افغانها به هند حمله کرد و هر بلایی که میخواست سر مردم هند آورد. روسیه هم از ضعف قاجار استفاده کرد سرزمین هایی از ایران را طبق قراردادهای موسوم به ترکمنچای و گلستان از آن خود کرد. اصولا هر گروه و کشوری که قدرت داشت چنین می کرد. جالب آن که سرزمین بحرین هم یک موضوع استخوان لای زخمی بازمانده از همان گذشته دور بود. پهلوی میدانست که تاکید بر این سرزمین ممکن است تمام فرصتهای ثبات و پیشرفت کشور را بگیرد، لذا محمدرضاشاه از خیر بحرین گذشت تا بتواند کشور را در فضای صلح در مسیر توسعه ریل گذاری کند تا به زعم خود قدرت منطقهای باشد.
باید از عبدالکریمی و امثال ایشان پرسید مگر در یکصد سال اخیر مثلا از کشور افغانستان که ۶۰ سال درگیر جنگ داخلی است و مدتی بیگانگان در آن حضور داشتند، چیزی کم شده است؟ و یا از کشورهای تازه تاسیس همسایه از جمله عراق و ترکیه و عربستان و سایر کشورهای ریز و درشت، شهر یا منطقهای یا سرزمینی جدا شده که از ایران کم شود؟! در زمان قاجار و قبل آن نه سازمان ملل بوده و نه شورای امنیت و نه معاهدات بین المللی مثل ناتو وجود داشت. اتفاقا این نوع سخن گفتن و قیاس کردن این دو زمان متفاوت، مثالی بارز از "پیروی از سخنان عوام و تحت تاثیر استدلال عوامانه است" که دائما عبدالکریمی روشنفکران ایرانی را به آن متهم می کند.
صدام در حمله به ایران توسط رزمندگان ایرانی و با حمله به کویت توسط همپیمانان کویت - از جمله آمریکا - شکست خورد. حمله عراق به ایران به قصد فتح سرزمین بود اما ورود ایران به داخل خاک عراق و تداوم جنگ هشت ساله، متاسفانه بار ایدئولوژیک داشت. ایران میتوانست پس از فتح خرمشهر و یا پس از تسخیر جزیره فاو که دست بالا داشت و بهترین زمان برای صلح بود پای مذاکره بنشیند. اما صلح نکرد چرا؟ چون هدف ایران «رفتن به قدس از راه کربلا» بود. اتفاقا حضور در خاک عراق، عراقیها را منسجمتر کرد. به همین خاطر تداوم جنگ در چند سال آخر جز ویرانی چیزی برای دو کشور نداشت و هر دو کشور پس از هشت سال به همان مرزهای قبل از جنگ برگشتند.
در روزهای آغاز جنگ، یعنی درست پنج روز پس از حمله عراق به ایران ضیاءالحق رئیسجمهور وقت پاکستان به ایران میآید و میخواهد تا دامنه جنگ گسترش پیدا نکرده صلح شود. اما پاسخ حکومت جدیدو آرمانگرای ایران چیز دیگری است و آن صدور انقلاب، سرنگونی صدام و ایجاد یک حکومت مشابه جمهوری اسلامی در عراق است. در همان زمان از نخست وزیر وقت - محمدعلی رجایی- در مصاحبه ای در باره پیشنهاد صلح ضیاءالحق و دیگران میپرسند وی میگوید :"تا برداشتن سد راه خدا (صدام) در عراق پيش خواهيم رفت"! اما این اتفاق نیفتاد و صدام ۱۵ سال بعد از پایان جنگ ایران و عراق توسط امریکاییها دستگیر، سپس محاکمه و اعدام شد.
#سعید_معدنی
#عبدالکریمی
@NewHasanMohaddesi
♦️ادبیات و اجتماع نوشتهی دکتر سعید معدنی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲ بهمن ۱۴۰۳
انتشار کتاب همکار عزیز و فرهیخته ام دکتر معدنی را به ایشان تبریک عرض میکنم و برای برادر عزیز ام آرزوی توفیق بیشتر دارم! من افتخار دوستی و سالها همکاری با ایشان را دارم!
منتشر شد....
نام کتاب: ادبیات و اجتماع
(مجموعه مقالات)
نوشته سعید معدنی و دیگران
انتشارات: بهمن برنا
چاپ اول: پاییز ۱۴۰۳
@Saeed_Maadani
#کتاب
#سعید_معدنی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲ بهمن ۱۴۰۳
انتشار کتاب همکار عزیز و فرهیخته ام دکتر معدنی را به ایشان تبریک عرض میکنم و برای برادر عزیز ام آرزوی توفیق بیشتر دارم! من افتخار دوستی و سالها همکاری با ایشان را دارم!
منتشر شد....
نام کتاب: ادبیات و اجتماع
(مجموعه مقالات)
نوشته سعید معدنی و دیگران
انتشارات: بهمن برنا
چاپ اول: پاییز ۱۴۰۳
@Saeed_Maadani
#کتاب
#سعید_معدنی
@NewHasanMohaddesi
فقر را کاشتید حالا خشونت و ناامنی درو کنید
✍سعید معدنی
قتل دانشجوی ۱۹ ساله و نخبه دانشگاه تهران همه ما را در شوک فروبرده و غمگین هستیم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/5091
دانشجویی که از شهرستان به قدیمیترین دانشگاه ایران آمده بود تا در آینده بتواند برای مردماناش متخصصی کارگشا و مفید باشد. اما خشونت دو جوان فقرزده، ناکام اجتماعی و زورگیر به او امان زیستن نداد و جاناش گرفتهشد. اینها هر سه قربانی مدیریت غلط جامعه پر از مشکل هستند. این روزها به وفور شاهد بسیاری از زورگیریها و خشونت و دزدی در جامعه هستیم. به باور من هم مرگ دلخراش این جوان مظلوم و هم رفتار قاتلان، محصول فقر، بیکاری، گرانی و تورم است.
چهل سال زیستن در زیر سایه تورم دورقمی، تحریم، بیکاری، نداری و فقر باعث شده تا خیل عظیمی از جوانانو میانسالان در حسرت زندگیهای نزیسته باشند. بسیاری از جوانان در حسرت داشتن یک وسیله مثل لپتاپ شخصی هستد اما قدرت خرید ندارند؛ برخی سعی میکنند حسرت و احساس حقارت نداشتن را پنهان کنند تا به دوره میانسالی و پیری برسند و انبوهی از حسرت های روی همدیگر انباشته را با آرزومندیهای بسیاری دیگر با خود به گور ببرند. برخی دیگر مثل آن دو جوان دزد که خود محصول جامعه بشدت ظالم و نابرابر هستند برای کسب درآمد و یا داشتن وسیلهای مثل لپ تاپ به دیگری حمله کنند و حتی به قیمت ستاندن جان صاحباش، شیئ مذکور را بدست میآورند.
وقتی که با جامعه ۹۰ میلیون نفری مثل یک گروه و یا سازمان چریکی برخورد کنید و آن را در ورطهی ایدئولوژی متوهمانه غرقاش کنید و دائما در تحریم و فقر و بیکاری نگهاش دارید، زندگی مردم همین میشود که ما داریم و جوان ۱۹ ساله را با هزاران آرزو به کام مرگ میفرستید و ساکنان مستاصل این سرزمین باید نگران فرزندانشان باشند که آیا شب سالم به خانه برمیگردند یا نه؟ اخیرا اقتصاددانی گفته است:
«براساس گزارشهای رسمی، جمعیت فقیر ایران از سال ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ نزدیک به ۵ برابر افزایش یافته و هماکنون بیش از ۳۰ درصد از کل جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند. در دو تا سه سال اخیر نیز بیش از ۳ میلیون نفر به جمعیت فقیر اضافه شدهاند»
در چنین جامعه ای نه امید خواهد ماند و نه سازندگی شکل خواهد گرفت و مردم نگران سلامت مال و جانشان هستند. خدا نبخشدتان! که با ندانم کاریهایتان در یک دوره چهل ساله امید به بهبود را از جامعه و جواناناش گرفتید و سال به سال نامیدی و یاس جایگزین ان شد.
۲۷ بهمن ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#تحریم
#تورم
#فقر
#خشونت
#قتل
#دانشجو
@Saeed_Maadani
@NewHasanMohaddesi
✍سعید معدنی
قتل دانشجوی ۱۹ ساله و نخبه دانشگاه تهران همه ما را در شوک فروبرده و غمگین هستیم.
https://t.iss.one/Saeed_Maadani/5091
دانشجویی که از شهرستان به قدیمیترین دانشگاه ایران آمده بود تا در آینده بتواند برای مردماناش متخصصی کارگشا و مفید باشد. اما خشونت دو جوان فقرزده، ناکام اجتماعی و زورگیر به او امان زیستن نداد و جاناش گرفتهشد. اینها هر سه قربانی مدیریت غلط جامعه پر از مشکل هستند. این روزها به وفور شاهد بسیاری از زورگیریها و خشونت و دزدی در جامعه هستیم. به باور من هم مرگ دلخراش این جوان مظلوم و هم رفتار قاتلان، محصول فقر، بیکاری، گرانی و تورم است.
چهل سال زیستن در زیر سایه تورم دورقمی، تحریم، بیکاری، نداری و فقر باعث شده تا خیل عظیمی از جوانانو میانسالان در حسرت زندگیهای نزیسته باشند. بسیاری از جوانان در حسرت داشتن یک وسیله مثل لپتاپ شخصی هستد اما قدرت خرید ندارند؛ برخی سعی میکنند حسرت و احساس حقارت نداشتن را پنهان کنند تا به دوره میانسالی و پیری برسند و انبوهی از حسرت های روی همدیگر انباشته را با آرزومندیهای بسیاری دیگر با خود به گور ببرند. برخی دیگر مثل آن دو جوان دزد که خود محصول جامعه بشدت ظالم و نابرابر هستند برای کسب درآمد و یا داشتن وسیلهای مثل لپ تاپ به دیگری حمله کنند و حتی به قیمت ستاندن جان صاحباش، شیئ مذکور را بدست میآورند.
وقتی که با جامعه ۹۰ میلیون نفری مثل یک گروه و یا سازمان چریکی برخورد کنید و آن را در ورطهی ایدئولوژی متوهمانه غرقاش کنید و دائما در تحریم و فقر و بیکاری نگهاش دارید، زندگی مردم همین میشود که ما داریم و جوان ۱۹ ساله را با هزاران آرزو به کام مرگ میفرستید و ساکنان مستاصل این سرزمین باید نگران فرزندانشان باشند که آیا شب سالم به خانه برمیگردند یا نه؟ اخیرا اقتصاددانی گفته است:
«براساس گزارشهای رسمی، جمعیت فقیر ایران از سال ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ نزدیک به ۵ برابر افزایش یافته و هماکنون بیش از ۳۰ درصد از کل جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند. در دو تا سه سال اخیر نیز بیش از ۳ میلیون نفر به جمعیت فقیر اضافه شدهاند»
در چنین جامعه ای نه امید خواهد ماند و نه سازندگی شکل خواهد گرفت و مردم نگران سلامت مال و جانشان هستند. خدا نبخشدتان! که با ندانم کاریهایتان در یک دوره چهل ساله امید به بهبود را از جامعه و جواناناش گرفتید و سال به سال نامیدی و یاس جایگزین ان شد.
۲۷ بهمن ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#تحریم
#تورم
#فقر
#خشونت
#قتل
#دانشجو
@Saeed_Maadani
@NewHasanMohaddesi