گفت‌وشنود
4.94K subscribers
3.77K photos
1.29K videos
2 files
1.66K links
در صفحه‌ی «گفت‌وشنود» مطالبی مربوط‌به «رواداری، مدارا و هم‌زیستی بین اعضای جامعه با باورهای مختلف» منتشر می‌شود.
https://dialog.tavaana.org/
Instagram.com/dialogue1402
Twitter.com/dialogue1402
Facebook.com/1402dialogue
Download Telegram
توپ مرواری
معرفی کتاب

ترس و احساس تنهایی یک «دیگری»، یک «در وطنِ خود غریب»، طبیعتا به احساس نفرت و کینه‌توزی هم می‌رسد. هدایت وقتی خبردار شد که عده‌ای از ایرانیان نامدار پاریس را به اتهام قاچاق گرفته‌اند، به رفیقش می‌نویسد: «در این پیشامد، من کاملا بی‌طرفم اما هرچه ملت شیعه گندش را بیش‌تر بالا بیاورد، بهتر است. اقلا بگذارید ما را آن طوری که هستیم بشناسند. در مملکتی که آدم مثل یهودی سرگردان زندگی می‌کند، به چه چیزش ممکن است علاقه‌مند باشد!؟»

درست در همین ایام است که فکر نوشتن توپ مرواری به ذهنش می‌رسد.

این داستان بلند یا شاید بهتر باشد بگوییم این هجویه‌ی تند و تیز، هیچ خط قرمزی را در حمله به اسلام و مسلمین و حتی ریشخند کردن آیات قرآن، در نظر نمی‌گیرد. این اثری نیست که مانند کتاب شیعی‌گری زنده‌‌یاد احمد کسروی، پروای نکته‌سنجی‌های تاریخی و ملاحظات روش‌شناختی را در انتقاد از شیعه داشته باشد. هدایت نه تنها به تعبیر خودش «مسلمان‌بازی» و خرافه‌گرایی ایرانیان را اینجا با بی‌رحمی تمام به سخره می‌گیرد، بلکه هیچ احترامی هم برای هیچ شاهی و حاکمی در دیروز و امروز کشور ملاحظه نمی‌کند.

از نامه‌های او به شهیدنورایی می‌توان حدس زد که فکر نوشتن این اثر به منزله‌ی نوعی انتقام‌جویی یا ابراز تنفر، اول‌بار در بهمن‌ماه ۱۳۲۵ به ذهنش رسیده است. او خطاب به شهیدنورایی می‌نویسد: «اگر حوصله داشتم و رغبت می‌کردم که مزخرفی بنویسم آن وقت بهشان حالی می‌کردم و نسلشان را حسابی به گه می‌کشیدم.»


توپ مرواری، یک توپ قدیمی بزرگ و سنگین در میدان ارگ قدیم تهران بود. ظاهرا به مرور داستان‌های خرافی در موردش ساخته می‌شود و مردم برای گرفتن حاجت به این توپ متوسل می‌شوند. توپ مرواری احتمالا به این دلیل توپ مرواری نامیده شده، که…

برای خواندن متن کامل این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/book-3-pearl-ball/

در اپیزود بیست و یکم از دیگری‌نامه، با نام «آن دیگری لامذهب: صادق هدایت» به بررسی حضور هدایت در جامعه‌ی ایران در آخرین سالهای عمرش (دهه‌ی بیست)‌ خواهیم پرداخت. این اپیزود اواخر اسفند منتشر خواهد شد.

#صادق_هدایت #دیگری_نامه #لامذهب #خداناباوری #رواداری #گفتگو

@Dialogue1402
توپ مرواری اثر صادق هدایت

«در این پیشامد، من کاملا بی‌طرفم اما هرچه ملت شیعه، گندش را بیش‌تر بالا بیاورد، بهتر است. اقلا بگذارید ما را آن طوری که هستیم بشناسند. در مملکتی که آدم مثل یهودی سرگردان زندگی می‌کند، به چه چیزش ممکن است علاقه‌مند باشد!؟»

ترس و احساس تنهایی یک «دیگری»، یک «در وطنِ خود غریب»، طبیعتا به احساس نفرت و کینه‌توزی هم می‌رسد. هدایت وقتی خبردار شد که عده‌ای از ایرانیان نامدار پاریس را به اتهام قاچاق گرفته‌اند، به رفیقش شهیدنورایی چنین نوشت.

درست در همین ایام است که فکر نوشتن توپ مرواری به ذهنش می‌رسد. این داستان بلند یا شاید بهتر باشد بگوییم این هجویه‌ی تند و تیز، هیچ خط قرمزی را در حمله به اسلام و مسلمین و حتی ریشخند کردن آیات قرآن، در نظر نمی‌گیرد.

این اثری نیست که مانند کتاب «شیعی‌گری» زنده‌‌یاد احمد کسروی، پروای نکته‌سنجی‌های تاریخی و ملاحظات روش‌شناختی را در انتقاد از شیعه داشته باشد. هدایت نه تنها به تعبیر خودش «مسلمان‌بازی» و خرافه‌گرایی ایرانیان را اینجا با بی‌رحمی تمام به سخره می‌گیرد، بلکه هیچ احترامی هم برای هیچ شاهی و حاکمی در دیروز و امروز کشور ملاحظه نمی‌کند.

از نامه‌های او به شهیدنورایی می‌توان حدس زد که فکر نوشتن این اثر به منزله‌ی نوعی انتقام‌جویی یا ابراز تنفر، اول‌بار در بهمن‌ماه ۱۳۲۵ به ذهنش رسیده است…

برای مطالعه‌ی ادامه‌ی یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/book-3-toop-morvari/

در اپیزود ۲۱ از مجموعه‌ی دیگری‌نامه با نام «آن دیگری لامذهب: صادق هدایت» به شرح احوالات این نویسنده‌ی مشهور ایرانی در دهه‌ی بیست خورشیدی خواهیم پرداخت. این اپیزود فردا جمعه منتشر خواهد شد.

#گفتگو_توانا #صادق_هدایت #رمان_فارسی #توپ_مرواری #دیگری_نامه #لامذهب #خداناباور #بی_خدا #بی_خدایی

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن دیگری لامذهب: صادق هدایت!
دیگری‌نامه
اپیزود ۲۱

«از هفته‌ گذشته که مجله‌ «اطلاعات هفتگی» از من قدردانی کرده تنفرم به موجودات اینجا هزاران بار بیشتر شده. به همه‌چیز و همه‌کس مظنونم. حتی از سایه‌ خودم رم می‌کنم.

راستی وقاحت و مادرقحبگی در این ملک تا کجا می‌رود!؟ چه سرزمین لعنتی پست گندیده‌ای و چه موجودات پست جهنمی بدجنسی دارد. حس می‌کنم که تمام زندگی‌ام را توپ بازی در دست جنده‌ها و مادرقحبه‌ها بوده‌ام. دیگر نه تنها هیچ‌گونه حس هم‌دردی برای این موجودات ندارم بلکه حس می‌کنم که با آن‌ها کوچک‌ترین سنخیت و جنسیت هم نمی‌توانم داشته باشم.

این شرح‌حال عجیب که برایم به کلی تازگی داشت به قلم ابوالحسن احتشامی بود. این اسم را برای اولین بار خواندم اما او خودش را دوست صمیمی من معرفی کرده بود. به قدری دروغ گفته بود و بهتان زده بود و ضمنا صورت حق‌به‌جانب به خود گرفته بود که لایق بود زمام‌دار آینده‌ مملکت بشود.

به طور کلی مرا موجودی دائم‌الخمر که از زن نفرت دارد و خطرناک است و لامذهب و گیاه‌خوار هم می‌باشد معرفی کرده بود. این مقاله با همکاری کیوانی و سرکیسیان و دخالت صبحی نوشته شده بود و روی سخنش به آخوندها بود. البته به منظور چاقوکشی و افتضاح.» 

نامه‌ی هدایت به شهیدنورایی؛ مورخه‌ی ۱۸ مهرماه ۱۳۲۶ - کمتر از دو سال از ترور فجیع احمد کسروی

برای مطالعه‌ی متن کامل این اپیزود در صفحه‌ی گفت‌‌وشنود رجوع کنید به:

https://dialog.tavaana.org/others-21/

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در یوتیوب به:

https://youtu.be/TkBqOBCXXFk

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/680484475

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل در ساندکلود به:

https://soundcloud.com/tavaana/uawsqlonlprj

رجوع کنید.

#دیگری_نامه #صادق_هدایت #توپ_مرواری #ترور #تروریسم #دگراندیش #لامذهب #خداناباور #بی_خدا #مدارا #رواداری #شیعی_گری #گیاهخواری

@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آن دیگری لامذهب: صادق هدایت
اپیزود ۲۱
دیگری‌نامه

… روند عقب‌نشینی از قانون عرفی، به نفع قانون دینی، هرچه از زمان حضور رضاشاه دورتر می‌شدیم، شدیدتر می‌شد. به‌عنوان‌نمونه، حزب زنان ایران که دستاوردهای عصر رضاشاهی را در مخاطره‌ نابودی می‌دید، با دعوت از معاون وزارت فرهنگ، دکتر محمود افشار، از او می‌خواهد که در مورد اهمیت نقش زن در ادبیات و اجتماع سخنرانی کند. محمود افشار به دعوت آن‌ها پاسخ می‌گوید اما بلافاصله بعد سخنرانی، استعفاء می‌دهد!

حزب زنان ایران که متوجه روندهای واپس‌گرایانه‌ پشت‌پرده بود، با نگارش نامه‌ای خطاب به محسن صدر، که این بار از وزارت دادگستری، ارتقاء رتبه پیدا کرده و به نخست‌وزیری رسیده بود، اعلان نگرانی می‌کند. اما هیچ پاسخی نمی‌گیرد.

محسن صدر، سوابقی در همکاری با محمدعلی شاه، در جریان استبداد صغیر داشت و گفته می‌شد که در باغشاه، یعنی جایی که مشروطه‌خواهان دلیری مانند صوراسرافیل را گردن زدند، نقش قاضی را ایفا کرده و از مشروطه‌خواهان، استنطاق می‌کرد. او به‌خاطر تبرئه‌ نخست‌وزیری که متهم به فساد مالی بود، مورد غضب رضاشاه هم واقع شده بود و مدتی کناره گرفته بود. اما پس از تبعید رضاشاه، به میدان بازگشته و به سرعت از وزارت دادگستری به نخست‌وزیری رسیده بود.

کسروی در نوشته‌ای به نام سرنوشت ایران چه خواهد بود، به او تاخته، و او را «یک آخوند حسابی که به خرافات عامیانه پابند است» نامیده بود…

برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این یادداشت رجوع کنید به صفحه‌ی گفت‌وشنود در:

https://dialog.tavaana.org/others-21/

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/TkBqOBCXXFk?si=WQ8VSPjwkh29unj_

و برای شنیدن این اپیزود در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/680484475

و برای شنیدن این اپیزود در ساند کلود به:

https://soundcloud.com/tavaana/uawsqlonlprj

رجوع کنید.

#دیگری_نامه #صادق_هدایت #لامذهب #بی‌خدا #خداناباور #اسلام‌گرایی #مسلمان_بازی #احمد_کسروی #ناصر_پاکدامن #قتل_کسروی #سیاست_حذف #ترور #تروریسم_ایدئولوژیک

@Dialogue1402
‏توپ مرواری
‏معرفی کتاب

‏ترس و احساس تنهایی یک «دیگری»، یک «در وطنِ خود غریب»، طبیعتا به احساس نفرت و کینه‌توزی هم می‌رسد. هدایت وقتی خبردار شد که عده‌ای از ایرانیان نامدار پاریس را به اتهام قاچاق گرفته‌اند، به رفیقش می‌نویسد: «در این پیشامد، من کاملا بی‌طرفم اما هرچه ملت شیعه گندش را بیش‌تر بالا بیاورد، بهتر است. اقلا بگذارید ما را آن طوری که هستیم بشناسند. در مملکتی که آدم مثل یهودی سرگردان زندگی می‌کند، به چه چیزش ممکن است علاقه‌مند باشد!؟»

‏درست در همین ایام است که فکر نوشتن توپ مرواری به ذهنش می‌رسد.

‏این داستان بلند یا شاید بهتر باشد بگوییم این هجویه‌ی تند و تیز، هیچ خط قرمزی را در حمله به اسلام و مسلمین و حتی ریشخند کردن آیات قرآن، در نظر نمی‌گیرد. این اثری نیست که مانند کتاب شیعی‌گری زنده‌‌یاد احمد کسروی، پروای نکته‌سنجی‌های تاریخی و ملاحظات روش‌شناختی را در انتقاد از شیعه داشته باشد. هدایت نه تنها به تعبیر خودش «مسلمان‌بازی» و خرافه‌گرایی ایرانیان را اینجا با بی‌رحمی تمام به سخره می‌گیرد، بلکه هیچ احترامی هم برای هیچ شاهی و حاکمی در دیروز و امروز کشور ملاحظه نمی‌کند.

‏از نامه‌های او به شهیدنورایی می‌توان حدس زد که فکر نوشتن این اثر به منزله‌ی نوعی انتقام‌جویی یا ابراز تنفر، اول‌بار در بهمن‌ماه ۱۳۲۵ به ذهنش رسیده است. او خطاب به شهیدنورایی می‌نویسد: «اگر حوصله داشتم و رغبت می‌کردم که مزخرفی بنویسم آن وقت بهشان حالی می‌کردم و نسلشان را حسابی به گه می‌کشیدم.»

‏توپ مرواری، یک توپ قدیمی بزرگ و سنگین در میدان ارگ قدیم تهران بود. ظاهرا به مرور داستان‌های خرافی در موردش ساخته می‌شود و مردم برای گرفتن حاجت به این توپ متوسل می‌شوند. توپ مرواری احتمالا به این دلیل توپ مرواری نامیده شده، که…

‏برای خواندن متن کامل این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/book-3-toop-morvari/

‏در اپیزود بیست و یکم از دیگری‌نامه، با نام «آن دیگری لامذهب: صادق هدایت» به بررسی حضور هدایت در جامعه‌ی ایران در آخرین سالهای عمرش (دهه‌ی بیست)‌ خواهیم پرداخت. این اپیزود اواخر اسفند منتشر خواهد شد.

‏ ⁧ #صادق_هدایت⁩ ⁧ #دیگری_نامه⁩ ⁧ #لامذهب⁩ ⁧ #خداناباوری⁩ ⁧ #رواداری⁩ ⁧ #گفتگو

‏ ⁦ @Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«آن دیگری لامذهب: صادق هدایت!»
دیگری‌نامه
اپیزود بیست و یکم

در بیست‌ویکمین اپیزود از این مجموعه با نام «آن دیگری لامذهب: صادق هدایت»، ضمن نقل ادامه‌ داستان احمد کسروی، دگراندیش مظلوم کشورمان، بنا داریم که دگراندیشی دیگر را معرفی کنیم که متعلق به هیچ اقلیت دینی نبود، و اساسا یک نظریه‌پرداز در امور دینی محسوب نمی‌شد.

صادق هدایت که به‌عنوان یکی از برترین نویسندگان ادبیات معاصر فارسی برای مخاطبان آشنا و شناخته‌شده است، و یاس منتهی به خودکشی او دهه‌هاست که موضوع تعبیر و تفسیر پژوهشگران از حیطه‌های علمی مختلف قرار گرفته است، دگراندیشی بود متعلق به جامعه‌ روشنفکران تجددخواه ایرانی که نقل داستانش در این اپیزود مورد اهتمام همکاران ما قرار گرفته است. هدایت که نگارش مجموعا هشتادودو نامه‌اش به حسن شهید‌نورایی، دوست هم‌فکر و مهاجرت‌کرده‌اش، از سال ۱۳۲۴ خورشیدی آغاز می‌شود، به قتل فجیع کسروی در همین سال واکنش نشان می‌دهد و چنانکه روایت خواهیم کرد، احساس ترس و تنهایی‌اش به‌عنوان یک دیگری روشنفکر در او شدت می‌گیرد.  

برای مطالعه ادامه این متن به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/others-21/

برای شنیدن نسخه کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/TkBqOBCXXFk?si=mBOiBTaHRwSN70qG

و برای شنیدن نسخه کامل در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/680484475

و برای شنیدن نسخه کامل در ساند کلود به:

https://soundcloud.com/tavaana/uawsqlonlprj

مراجعه کنید.

#صادق_هدایت #لامذهب #لادین #خداناباور #گیاهخواری #ترور #تروریسم #مسلمان_بازی #اسلام_گرایی #نقد_دین #توپ_مرواری

@Dialogue1402
پیام همراهان:

«اگر منیت رو بزاریم کنار، متوجه می‌شیم که دلیلی نداره این دنیای خیره‌کننده پر از رمز و راز، برای بشر تعریف شده باشه! اون چیزی که بهش خدا یا ماوراءالطبیعه می‌گیم همون ابعاد دیگه کیهان هستند که برای بشر که فقط سه بعد مکان و یک بعد زمانو (که رو به جلو هست) درک می‌کنه قابل تصور نیست. باید قبول کنیم که ضعف و ترس بشر و غرورش، خدا رو خلق کرده به تصور اینکه دنیای به این عظمت فقط برای او خلق شده و میل به ابدیت او را قانع کرده که آخرت در انتظار اوست»

اگر این پیام رسیده را خلاصه کنیم، مضمونش این است که خودخواهی انسان «الهیات» و «آخرت‌شناسی» را به وجود آورده است نه واقعا میل او به کسب معرفت.

انسان علیرغم واقعیات غیرقابل انکاری که علم مطرح کرد و خلاف منیت (ego-centrism) او بود، همچنان به طرز ریشه‌داری تمایل دارد فکر کند که تمامی جهان برای او ساخته شده است و برنامه‌ای از پیش در کار بوده است. شما چه فکر می‌کنید؟ چگونه می‌توان به این استدلال پاسخ داد؟

گفت‌وشنود تلاش می‌کند که بستری برای طرح این پرسش‌ها و پاسخ‌های ممکن باشد. پیام شما، منعکس خواهد شد.

#خداباوری #خداناباوری #آتئیسم #دین #لامذهب #بی_دینی #لامذهبی #آخرت #آخرت_باوری #آخرت_شناسی

@Dialogue1402
بی‌خدایی، معصومیت بازیافته است!

«هر چه مفهوم خدا و احساس خدا بر روی زمین بیشتر می‌بالید و اوج می‌گرفت، حس گناه وام‌داری به خدایان نیز افزون می‌شد. برآمدن خدای مسیحی در مقام بالاترین خدایی که تاکنون بدان رسیده‌اند، با بالاترین احساس گناه وام‌داری بر روی زمین همراه بوده است.

اگر فرض را بر این بگذاریم که ما دیگر به جریان باژگونه آن پیوسته‌ایم، چه بسا با افت فزاینده ایمان به خدای مسیحی، حس گناه نیز در بشر بسیار افت کرده باشد.

به راستی چنین چشم‌اندازی را نمی‌توان نادیده گرفت که پیروزی یک‌باره و بی‌چون و چرای بی‌خدایی چه بسا انسان را از تمامی این احساس گناه وام‌داری به سرآغاز خود، به علت نخستین‌اش آزاد کند. بی‌خدایی و گونه‌ای بی‌گناهی دومین [معصومیت بازیافته] با هم‌اند.»

تبارشناسی اخلاق- ۱۸۴۴

#بی_خدایی #خداناباوری #ناباورمندان #آتئیست #آتئیسم #باورمندی #دین #لامذهب #لامذهبی #نقد_دین #دگردینی

@Dialogue1402
«شقی‌ترین مردم، متولی شریعت است!»
‏محمدعلی فروغی
‏دولتمرد ایرانی (۱۲۵۴-۱۳۲۱)
‏برگرفته از یادداشت‌های روزانه

‏شنبه ۱۰ ذی‌الحجه:

‏«… حکایتی درباره‌ی ملاها از قول حاجی شیخ هادی نقل می‌کرد و آن این است که وقتی تاجری پسرش ناخوش شد. همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صدتومان به شقی‌ترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقی‌ترین مردم کی‌ست!؟ بعداز فکرها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقی‌ترین مردم باشد.

‏حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقی‌تر است! به او باید برسد. تاجر نزد کلانتر رفت. او محول به حاکم کرد و قس‌علی‌هذا تا به شاه رسید!

‏شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به ملا برسد. تاجر نزد ملا رفت اظهار مطلب نمود. آقا تغیر کرد که این چه تکلیفی‌ست به من می‌کنی. تاجر، ترسیده خواست برگردد. آقا صدا کرد که بیا مومن. چون تو آدم خوبی هستی و نذری کردی و باید وفا کنی من کاری می‌کنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد!  

‏فصل زمستان بود و مبلغی برف در خانه بود. گفت ما اسم این کار را معامله می‌گذاریم: من این برف‌ها را به تو می‌فروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو می‌گیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود. آقا گفت خوب حالا این برفها مبک شماست؛ باید ببرید! تاجر هر چه خواست طفره بزند آقا گفت خیر من مال شما را در خانه نگاه نمی‌دارم.

‏تاجر آخر خیال کرد جهنم! مبلغی هم می‌دهیم این برفها را هم ببرند. چنین کرد و رفت. مدتی گذشت و تابستان شد. روزی آقا، تاجر را احضار کرده گفت در معامله‌ای که من با شما کرده‌ام غبن دارم. برفهای من بیش از صد تومان می‌ارزید. فسخ کردم! برفهای مرا پس داده پول خود را بگیر. هر چه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و آقا را راضی نمود. بعد در حضور آقا سجده‌ی شکر کرد و گفت از آن شکر می‌کنم که نذر من به محل واقعی، یعنی به شقی‌ترین مردم رسیده است.»

‏⁧ #گفتگو⁩ ⁧ #رواداری⁩ ⁧ #نقد_دین⁩ ⁧ #دین_گرایی⁩ ⁧ #لامذهب⁩ ⁧ #لامذهبی⁩ ⁧ #کفر⁩ ⁧ #ایمان

‏⁦ @Dialogue1402
به باور نیچه فیلسوف آلمانی، هر نوع دین‌داری بسته به احساس گناه است! او نمی تواند شکلی از دین‌داری را تصور کند که در آن به نحوی بدوجدانی یا احساس گناه نقش اصلی را ایفا نکند! نیچه در «تبارشناسی اخلاق» می‌نویسد:

«هر چه مفهوم خدا و احساس خدا بر روی زمین بیشتر می‌بالید و اوج می‌گرفت، حس گناه وام‌داری به خدایان نیز افزون می‌شد. برآمدن خدای مسیحی در مقام بالاترین خدایی که تاکنون بدان رسیده‌اند، با بالاترین احساس گناه وام‌داری بر روی زمین همراه بوده است.

اگر فرض را بر این بگذاریم که ما دیگر به جریان باژگونه آن پیوسته‌ایم، چه بسا با افت فزاینده ایمان به خدای مسیحی، حس گناه نیز در بشر بسیار افت کرده باشد.

به راستی چنین چشم‌اندازی را نمی‌توان نادیده گرفت که پیروزی یک‌باره و بی‌چون و چرای بی‌خدایی چه بسا انسان را از تمامی این احساس گناه وام‌داری به سرآغاز خود، به علت نخستین‌اش آزاد کند. بی‌خدایی و گونه‌ای بی‌گناهی دومین [معصومیت بازیافته] با هم‌اند.»

تبارشناسی اخلاق- ۱۸۴۴

آیا با این موضع موافقید؟ آیا فیلسوف آلمانی در این مورد راه مبالغه پیموده است؟

دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

#بی_خدایی #خداناباوری #ناباورمندان #آتئیست #آتئیسم #باورمندی #دین #لامذهب #لامذهبی #نقد_دین #دگردینی

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن دیگری لامذهب: صادق هدایت
اپیزود ۲۱
دیگری‌نامه

… روند عقب‌نشینی از قانون عرفی، به نفع قانون دینی، هرچه از زمان حضور رضاشاه دورتر می‌شدیم، شدیدتر می‌شد. به‌عنوان‌نمونه، حزب زنان ایران که دستاوردهای عصر رضاشاهی را در مخاطره‌ نابودی می‌دید، با دعوت از معاون وزارت فرهنگ، دکتر محمود افشار، از او می‌خواهد که در مورد اهمیت نقش زن در ادبیات و اجتماع سخنرانی کند. محمود افشار به دعوت آن‌ها پاسخ می‌گوید اما بلافاصله بعد سخنرانی، استعفاء می‌دهد!

حزب زنان ایران که متوجه روندهای واپس‌گرایانه‌ پشت‌پرده بود، با نگارش نامه‌ای خطاب به محسن صدر، که این بار از وزارت دادگستری، ارتقاء رتبه پیدا کرده و به نخست‌وزیری رسیده بود، اعلان نگرانی می‌کند. اما هیچ پاسخی نمی‌گیرد.

محسن صدر، سوابقی در همکاری با محمدعلی شاه، در جریان استبداد صغیر داشت و گفته می‌شد که در باغشاه، یعنی جایی که مشروطه‌خواهان دلیری مانند صوراسرافیل را گردن زدند، نقش قاضی را ایفا کرده و از مشروطه‌خواهان، استنطاق می‌کرد. او به‌خاطر تبرئه‌ نخست‌وزیری که متهم به فساد مالی بود، مورد غضب رضاشاه هم واقع شده بود و مدتی کناره گرفته بود. اما پس از تبعید رضاشاه، به میدان بازگشته و به سرعت از وزارت دادگستری به نخست‌وزیری رسیده بود.

کسروی در نوشته‌ای به نام سرنوشت ایران چه خواهد بود، به او تاخته، و او را «یک آخوند حسابی که به خرافات عامیانه پابند است» نامیده بود…

برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این یادداشت رجوع کنید به صفحه‌ی گفت‌وشنود در:

https://dialog.tavaana.org/others-21/

و برای شنیدن نسخه‌ی کامل این اپیزود در یوتیوب به:

https://youtu.be/TkBqOBCXXFk?si=WQ8VSPjwkh29unj_

و برای شنیدن این اپیزود در کست‌باکس به:

https://castbox.fm/vb/680484475

و برای شنیدن این اپیزود در ساند کلود به:

https://soundcloud.com/tavaana/uawsqlonlprj

رجوع کنید.

#دیگری_نامه #صادق_هدایت #لامذهب #بی‌خدا #خداناباور #اسلام‌گرایی #مسلمان_بازی #احمد_کسروی #ناصر_پاکدامن #قتل_کسروی #سیاست_حذف #ترور #تروریسم_ایدئولوژیک

@Dialogue1402