🎇🧠Brain & Cognition🧠🎇
قانون پنج ثانیه! @BCLTT
قانون پنج ثانیه!
همهء ما دوست داریم در زندگیمان تغییراتی ایجاد کنیم، امّا با خود فکر میکنیم برای تغییر باید حس و حال تغییر کردن باشد. امّا واقعیّت این است که هیچگاه زمانی فرا نخواهد رسید که حس و حال انجام کارهای سخت را داشته باشیم! به بیان دیگر، اینکه تصوّر کنید بالاخره روزی فرا میرسد که صبح از خواب بیدار میشوید و با حدّاکثر انگیزه به دنبال تحقّق اهدافتان میروید، تنها یک خیال باطل است. چرا؟!
زیرا مغز شما اینگونه طرّاحی نشده است. وظیفهء مغز حفاظت از شماست! به همین دلیل، شما را از هرگونه درد و رنج احتمالی باز میدارد. فرض کنید یکی از اهداف ما این باشد که طیّ سه ماه آینده هر روز به باشگاه برویم و اندام خود را زیبا کنیم. به این منظور تصمیم میگیریم از شنبه به باشگاه برویم، امّا هنگامی که شنبه صبح از خواب بیدار میشویم، این صدا در سر ما طنین انداز می شوند:
امروز حسّ خوبی ندارم و خستهام، از فردا شروع میکنم.
تمام شد! آن روز بیخیال باشگاه میشویم! به همین راحتی مغز میتواند ما را منصرف کند!
امّا شما میتوانید با یک ترفند ساده، روند پیشفرض مغز را عوض کنید؛ استفاده از قانون پنج ثانیه!
قانون پنج ثانیه میگوید:
همهء ما در ذهن خود فهرستی از کارهایی داریم که میخواهیم هر روز انجام دهیم . باید با خودمان فکر کنیم فقط پنج ثانیه یا کمتر، زمان داریم تا دست به کار شویم و آن کار را انجام دهیم، قبل از اینکه مغزمان خرابکاری کند و ما را منصرف کند!
این قانون را اولین بار خانم #ملرابینز در کتابش به نام «قانون پنج ثانیه» منتشر کرد. فرض کنید میخواهید صبح ساعت ۵ صبح از خواب بیدار شوید. ساعت شما پنج صبح به صدا در میآید. بلافاصله، مغز به صورت پیشفرض میخواهد این عادت را فعّال کند که صدای زنگ را خاموش کنید و دوباره بخوابید. امّا شما با یک ترفند ساده مانع فعّالشدن این عادت میشوید. بلافاصله تا صدای زنگ ساعت را شنیدید بهصورت معکوس از یک تا پنج میشمارید: پنج، چهار، سه، دو، یک و بلافاصله از تخت بلند میشوید. به همین سادگی! شما موفّق شدید و اجازه ندادید عادت پیشفرض مغز فعّال شود. جالب است بدانید که مغز شما در حین شمارش فقط روی شمردن تمرکز دارد و نمیتواند شما را منصرف کند. بنابراین در عادت شما اختلال ایجاد میشود!
نمیدانم دادههای تجربی، قانون خانم مل رابینز را چهقدر مورد تایید قرار میدهند. لطفاً این قانون را امتحان کنید و ببینید آیا واقعاً میتواند موثّر واقع شود یا خیر؟!
*اقتباسی آزاد از سایتهای پرورش افکار و رویالمایند!
#قانون۵ثانیه
#دانستنیها
#fivesecondsrule
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
همهء ما دوست داریم در زندگیمان تغییراتی ایجاد کنیم، امّا با خود فکر میکنیم برای تغییر باید حس و حال تغییر کردن باشد. امّا واقعیّت این است که هیچگاه زمانی فرا نخواهد رسید که حس و حال انجام کارهای سخت را داشته باشیم! به بیان دیگر، اینکه تصوّر کنید بالاخره روزی فرا میرسد که صبح از خواب بیدار میشوید و با حدّاکثر انگیزه به دنبال تحقّق اهدافتان میروید، تنها یک خیال باطل است. چرا؟!
زیرا مغز شما اینگونه طرّاحی نشده است. وظیفهء مغز حفاظت از شماست! به همین دلیل، شما را از هرگونه درد و رنج احتمالی باز میدارد. فرض کنید یکی از اهداف ما این باشد که طیّ سه ماه آینده هر روز به باشگاه برویم و اندام خود را زیبا کنیم. به این منظور تصمیم میگیریم از شنبه به باشگاه برویم، امّا هنگامی که شنبه صبح از خواب بیدار میشویم، این صدا در سر ما طنین انداز می شوند:
امروز حسّ خوبی ندارم و خستهام، از فردا شروع میکنم.
تمام شد! آن روز بیخیال باشگاه میشویم! به همین راحتی مغز میتواند ما را منصرف کند!
امّا شما میتوانید با یک ترفند ساده، روند پیشفرض مغز را عوض کنید؛ استفاده از قانون پنج ثانیه!
قانون پنج ثانیه میگوید:
همهء ما در ذهن خود فهرستی از کارهایی داریم که میخواهیم هر روز انجام دهیم . باید با خودمان فکر کنیم فقط پنج ثانیه یا کمتر، زمان داریم تا دست به کار شویم و آن کار را انجام دهیم، قبل از اینکه مغزمان خرابکاری کند و ما را منصرف کند!
این قانون را اولین بار خانم #ملرابینز در کتابش به نام «قانون پنج ثانیه» منتشر کرد. فرض کنید میخواهید صبح ساعت ۵ صبح از خواب بیدار شوید. ساعت شما پنج صبح به صدا در میآید. بلافاصله، مغز به صورت پیشفرض میخواهد این عادت را فعّال کند که صدای زنگ را خاموش کنید و دوباره بخوابید. امّا شما با یک ترفند ساده مانع فعّالشدن این عادت میشوید. بلافاصله تا صدای زنگ ساعت را شنیدید بهصورت معکوس از یک تا پنج میشمارید: پنج، چهار، سه، دو، یک و بلافاصله از تخت بلند میشوید. به همین سادگی! شما موفّق شدید و اجازه ندادید عادت پیشفرض مغز فعّال شود. جالب است بدانید که مغز شما در حین شمارش فقط روی شمردن تمرکز دارد و نمیتواند شما را منصرف کند. بنابراین در عادت شما اختلال ایجاد میشود!
نمیدانم دادههای تجربی، قانون خانم مل رابینز را چهقدر مورد تایید قرار میدهند. لطفاً این قانون را امتحان کنید و ببینید آیا واقعاً میتواند موثّر واقع شود یا خیر؟!
*اقتباسی آزاد از سایتهای پرورش افکار و رویالمایند!
#قانون۵ثانیه
#دانستنیها
#fivesecondsrule
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
#سویمندیبهنفعخویشتن
یکی دیگر از انواع خطاهای شناختی، سویمندی یا سوگیری به نفع خودمان است. در ادامه میتوانید با این خطای شناختی بیشتر آشنا شوید.
#سوگیریهای_شناختی
#سویمندیهای_شناختی
#سویمندیبهنفعخویشتن
#cognitive_biases
#self_serving_bias
@BCLTT
یکی دیگر از انواع خطاهای شناختی، سویمندی یا سوگیری به نفع خودمان است. در ادامه میتوانید با این خطای شناختی بیشتر آشنا شوید.
#سوگیریهای_شناختی
#سویمندیهای_شناختی
#سویمندیبهنفعخویشتن
#cognitive_biases
#self_serving_bias
@BCLTT
#سویمندیبهنفعخویشتن
آیا تا به حال شده است در آزمونی قبول نشده باشید، چون معلّمتان از شما خوشش نمیآمده است؟! و چند ماه بعد، در همان امتحان نمرهء عالی گرفتید چون خودتان خیلی سخت مطالعه کرده بودید و پشتکار زیادی به خرج دادید؟! آیا برایتان پیش آمده است که دنبال کار باشید و در شرکتی که امید زیادی داشتید در آنجا استخدام شوید، بعد از مصاحبه رد شده باشید و بعد از آن بگویید شخص مصاحبهکننده از من خوشش نمیآمد و به همین خاطر، رزومهء مرا رد کرد! یا برعکس، در آن شرکت استخدام شوید و ادعا کنید آنقدر رزومه و سوابق کاری و علمیام خوب بود که راهی جز پذیرش من نداشتند!
اگر موارد ذکرشده یا مانند آنها را تجربه کردهاید، به شما تبریک میگویم! شما در سویمندیِ به نفع خویشتن گیر افتادهاید! در این نوع سویمندی، ما موفّقیّتها و نتایج مثبت را به عملکرد خودمان نسبت میدهیم امّا وقتی با شکست و نتایج منفی روبهرو میشویم، تمایل داریم این وقایع و نتایج را به افراد دیگر یا عوامل زمینهایِ پیرامون خودمان ربط دهیم.
جالب است بدانیم افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند یا کسانی که از افسردگی رنج میبرند، ممکن است سویمندی به نفع خویشتن را برعکس کنند. یعنی نتایج منفی را حاصل کارهای خودشان بدانند و نقاط مثبت را به شانس یا عملکرد دیگران نسبت دهند.
یک انسان سالم که دارای ذهن سالم است، نه دچار سویمندی به نفع خویشتن است و نه آن را برعکس میکند. بلکه میکوشد تا واقعیّتها را ببیند؛ یعنی نه خودش و عملکردش را دست کم بگیرد و نه دیگران را باعث و بانی شکستها و عدم موفقیّتهای خودش بداند. و به این ترتیب، به پیشرفت خودش کمک میکند چراکه، از یک سو، نقاط قوّتش را به درستی و به دور از سویمندیها و تعصّبها و بزرگبینیهای بیپایه و اساس میبیند و آنها را ارتقا میدهد، و از سوی دیگر، به جای فرافکنی نقاط ضعف خودش بر دیگران و عوامل بیرونی، آنها را با روی باز میپذیرد و در رفعشان گام برمیدارد.
برخی نشانهها که به ما میگوید از سویمندی به نفع خویشتن رنج میبریم:
* از خود راضی بودن بیش از اندازه
* وسواس به خرج دادن در تایید و تمجید دیگران
* در نظر نگرفتن تلاش گروه
* تمایل داشتن به سرزنش دیگران
* تاب نیاوردن در شنیدن انتقاد
* ناتوان بودن در تشخیص و پذیرش شکست
شما چه مثالهای دیگری از این نوع سویمندی به ذهنتان میرسد؟
#سوگیریهایشناختی
#خطاهایشناختی
#سویمندیهایشناختی
#سویمندیبهنفعخویشتن
#CognitiveBiases
#Self_serving_Bias
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
آیا تا به حال شده است در آزمونی قبول نشده باشید، چون معلّمتان از شما خوشش نمیآمده است؟! و چند ماه بعد، در همان امتحان نمرهء عالی گرفتید چون خودتان خیلی سخت مطالعه کرده بودید و پشتکار زیادی به خرج دادید؟! آیا برایتان پیش آمده است که دنبال کار باشید و در شرکتی که امید زیادی داشتید در آنجا استخدام شوید، بعد از مصاحبه رد شده باشید و بعد از آن بگویید شخص مصاحبهکننده از من خوشش نمیآمد و به همین خاطر، رزومهء مرا رد کرد! یا برعکس، در آن شرکت استخدام شوید و ادعا کنید آنقدر رزومه و سوابق کاری و علمیام خوب بود که راهی جز پذیرش من نداشتند!
اگر موارد ذکرشده یا مانند آنها را تجربه کردهاید، به شما تبریک میگویم! شما در سویمندیِ به نفع خویشتن گیر افتادهاید! در این نوع سویمندی، ما موفّقیّتها و نتایج مثبت را به عملکرد خودمان نسبت میدهیم امّا وقتی با شکست و نتایج منفی روبهرو میشویم، تمایل داریم این وقایع و نتایج را به افراد دیگر یا عوامل زمینهایِ پیرامون خودمان ربط دهیم.
جالب است بدانیم افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند یا کسانی که از افسردگی رنج میبرند، ممکن است سویمندی به نفع خویشتن را برعکس کنند. یعنی نتایج منفی را حاصل کارهای خودشان بدانند و نقاط مثبت را به شانس یا عملکرد دیگران نسبت دهند.
یک انسان سالم که دارای ذهن سالم است، نه دچار سویمندی به نفع خویشتن است و نه آن را برعکس میکند. بلکه میکوشد تا واقعیّتها را ببیند؛ یعنی نه خودش و عملکردش را دست کم بگیرد و نه دیگران را باعث و بانی شکستها و عدم موفقیّتهای خودش بداند. و به این ترتیب، به پیشرفت خودش کمک میکند چراکه، از یک سو، نقاط قوّتش را به درستی و به دور از سویمندیها و تعصّبها و بزرگبینیهای بیپایه و اساس میبیند و آنها را ارتقا میدهد، و از سوی دیگر، به جای فرافکنی نقاط ضعف خودش بر دیگران و عوامل بیرونی، آنها را با روی باز میپذیرد و در رفعشان گام برمیدارد.
برخی نشانهها که به ما میگوید از سویمندی به نفع خویشتن رنج میبریم:
* از خود راضی بودن بیش از اندازه
* وسواس به خرج دادن در تایید و تمجید دیگران
* در نظر نگرفتن تلاش گروه
* تمایل داشتن به سرزنش دیگران
* تاب نیاوردن در شنیدن انتقاد
* ناتوان بودن در تشخیص و پذیرش شکست
شما چه مثالهای دیگری از این نوع سویمندی به ذهنتان میرسد؟
#سوگیریهایشناختی
#خطاهایشناختی
#سویمندیهایشناختی
#سویمندیبهنفعخویشتن
#CognitiveBiases
#Self_serving_Bias
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
4_5776378636823170028.mp4
14 MB
سه راهبُرد (استراتژی) ساده، علمی و عملی برای تصمیمگیریها و انتخابهای مهم
_حذف تصمیمها و انتخابهای اضافه و کماهمّیّت
_سوخترسانی به مغز
_رویارویی با ترسِ ازدستدادن
#دانیل_کانمن
اقتباس از:
مدرسهء زندگی
@BCLTT
_حذف تصمیمها و انتخابهای اضافه و کماهمّیّت
_سوخترسانی به مغز
_رویارویی با ترسِ ازدستدادن
#دانیل_کانمن
اقتباس از:
مدرسهء زندگی
@BCLTT
4_5852819313706142707.mp4
3.4 MB
چرا گاهی نام افراد را فراموش میکنیم ولی چهرهشان اغلب خاطرمان هست؟!
#اثر_نانوا
#حافظه_کوتاه_مدت
#حافظهءکارآیند
#bakery_effect
#shorttermmemory
#workingmemory
@BCLTT
#اثر_نانوا
#حافظه_کوتاه_مدت
#حافظهءکارآیند
#bakery_effect
#shorttermmemory
#workingmemory
@BCLTT
#خطای_لنگر_انداختن
یکی دیگر از انواع سویمندیهای شناختی خطا یا اثر لنگر انداختن است. اگر به مبحث خطاهای شناختی علاقهمند هستید، مطلب زیر را دنبال کنید.
@BCLTT
یکی دیگر از انواع سویمندیهای شناختی خطا یا اثر لنگر انداختن است. اگر به مبحث خطاهای شناختی علاقهمند هستید، مطلب زیر را دنبال کنید.
@BCLTT
#خطای_لنگر_انداختن
تا حالا دقّت کردین گاهی وقتها که میریم بازار برای خرید لباس و یه لباسی چشممون رو میگیره، بعد از اون، دیگه سوزنمون رو اون لباس گیر میکنه و ملاک زیبایی و قیمت بقیّهء لباسها میشه اون لباس اوّلی؟! یا مثلاً براتون پیش اومده که قبل از آشنایی با کسی، گفته باشن که اون آدم، آدم خوبی نیست و رفتارهاش ناجوره، ما دیگه معیارمون میشه این حرف و تمام رفتارهای اون فرد رو با این معیار میسنجیم؟! در اینجور مواقع ما دچار خطای لنگر انداختن شدیم!
خطا (یا اثر) لنگر انداختن یکی از انواع سویمندیهای شناختیه که تمایل افراد رو به تکیهء بیش از حد به اطّلاعات اوّلیّهای که بهش داده میشه، توضیح میده. در خطای لنگر انداختن، اون اطّلاعات اوّلیّه، ارزش یا ویژگی خاصّی پیدا میکنه و نقطهء کانونی تصمیمگیریهای بعدی ما میشه. این خطا رو برای اوّلینبار دانیل کانمن و آموس تورسکی، دو روانشناس برجسته، در کتاب بسیار جالبشون با عنوان "تفکّر: سریع و کند" بهش اشاره کردند. در این خطا، ما بر یکسری اطّلاعات لنگر میاندازیم تا بتونیم تصمیم بگیریم.
خطای لنگر انداختن میتونه هم مفید باشه و هم گاهی به ما آسیب وارد کنه. این خطا باعث میشه مغز بتونه تخمینهای تند و سریع بزنه (که گاهی واقعاً لازمه و ما بهش نیاز داریم). امّا در عین حال، ممکنه مثلاً باعث بشه ما محصولی رو گرون بخریم چون بهطور ناخودآگاه، ملاکمون میشه اون قیمت اوّلی که بهمون گفته شده و تصمیمگیری و انتخابمون بر اساس اون خواهد بود.
استفادهء ما از خطای لنگر انداختن به موارد ذکرشده محدود نمیشه و خیلی جاهای دیگه هم دچارش هستیم. مثلاً: ارزیابی سطح خوشبختیمون تا حدّ زیادی تحت تاثیر این خطا قرار میگیره (میتونه هم مفید باشه هم مضر). یا برچسبزدن به دیگران خیلی وقتها به دلیل همین خطاست.
حواسمون باشه که فروشندهها بهخوبی میدونند چهطور از این خطا به نفع فروش محصولشون و سود بیشتر استفاده کنند؛ وقتی که پیشنهاد اوّل در نهایت، تاثیر قابل توجّهی بر قیمت نهایی داره :)) همینطور پای میز مذاکرات، وقتی قراره دربارهء چیزی تصمیم گرفته بشه، این خطا خیلی به کار مذاکرهکنندگان میآد؛ جایی که اوّلین پیشنهاد به شکل لنگر عمل میکنه و بقیّهء تصمیمها با ملاک قراردادن اون گرفته میشه!
مطالعات و آزمایشهای زیادی در این زمینه انجام شده که اگه علاقهمند به خوندنشون هستید، میتونید به کتابی که اشاره کردم، مراجعه کنید. یکی از این مطالعات این بود که پژوهشگران دو سوال را به دو گروه از افراد دادند. این دو سوال عبارت بودند از: ۱. چهقدر خوشحال هستید؟ و ۲. چند وقت یکبار با نامزدتان قرار ملاقات دارید؟ دو سوالی که به دو گروه داده شده بود، کاملاً مثل هم بود. تنها فرقشان ترتیب پرسیدن سوالها بود. یعنی در یک گروه، اوّل سوال ۱ پرسیده شد و بعد ۲. در گروه دیگر، ابتدا سوال ۲ پرسیده شد و سپس ۱. نتایج شگفتانگیز بود! در گروهی که اوّل پرسیده شده بود چند وقت یکبار نامزدتان را ملاقات میکنید، پاسخ سوال دیگر، و میزان احساس خوشحالی یا غم پاسخدهنده تا حدّ زیادی به پاسخش به پرسش اوّل وابسته بود. در این آزمایش معلوم شد ترتیب پرسیدن سوالها تاثیر زیادی بر میزان احساس خوشحالی افراد داشته است. زندگی واقعی ما هم همین است. احساس شادی یا غمگینی، خوشبختی یا بدبختی بیش از آنکه به عوامل بیرونی وابسته باشد، ناشی از شیوهء تفکّر ماست. باور کنید! علم که دارد این را نشان میدهد ....
#خطاهای_شناختی
#اثر_لنگر
#anchoring_effect
#cognitivebias
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
تا حالا دقّت کردین گاهی وقتها که میریم بازار برای خرید لباس و یه لباسی چشممون رو میگیره، بعد از اون، دیگه سوزنمون رو اون لباس گیر میکنه و ملاک زیبایی و قیمت بقیّهء لباسها میشه اون لباس اوّلی؟! یا مثلاً براتون پیش اومده که قبل از آشنایی با کسی، گفته باشن که اون آدم، آدم خوبی نیست و رفتارهاش ناجوره، ما دیگه معیارمون میشه این حرف و تمام رفتارهای اون فرد رو با این معیار میسنجیم؟! در اینجور مواقع ما دچار خطای لنگر انداختن شدیم!
خطا (یا اثر) لنگر انداختن یکی از انواع سویمندیهای شناختیه که تمایل افراد رو به تکیهء بیش از حد به اطّلاعات اوّلیّهای که بهش داده میشه، توضیح میده. در خطای لنگر انداختن، اون اطّلاعات اوّلیّه، ارزش یا ویژگی خاصّی پیدا میکنه و نقطهء کانونی تصمیمگیریهای بعدی ما میشه. این خطا رو برای اوّلینبار دانیل کانمن و آموس تورسکی، دو روانشناس برجسته، در کتاب بسیار جالبشون با عنوان "تفکّر: سریع و کند" بهش اشاره کردند. در این خطا، ما بر یکسری اطّلاعات لنگر میاندازیم تا بتونیم تصمیم بگیریم.
خطای لنگر انداختن میتونه هم مفید باشه و هم گاهی به ما آسیب وارد کنه. این خطا باعث میشه مغز بتونه تخمینهای تند و سریع بزنه (که گاهی واقعاً لازمه و ما بهش نیاز داریم). امّا در عین حال، ممکنه مثلاً باعث بشه ما محصولی رو گرون بخریم چون بهطور ناخودآگاه، ملاکمون میشه اون قیمت اوّلی که بهمون گفته شده و تصمیمگیری و انتخابمون بر اساس اون خواهد بود.
استفادهء ما از خطای لنگر انداختن به موارد ذکرشده محدود نمیشه و خیلی جاهای دیگه هم دچارش هستیم. مثلاً: ارزیابی سطح خوشبختیمون تا حدّ زیادی تحت تاثیر این خطا قرار میگیره (میتونه هم مفید باشه هم مضر). یا برچسبزدن به دیگران خیلی وقتها به دلیل همین خطاست.
حواسمون باشه که فروشندهها بهخوبی میدونند چهطور از این خطا به نفع فروش محصولشون و سود بیشتر استفاده کنند؛ وقتی که پیشنهاد اوّل در نهایت، تاثیر قابل توجّهی بر قیمت نهایی داره :)) همینطور پای میز مذاکرات، وقتی قراره دربارهء چیزی تصمیم گرفته بشه، این خطا خیلی به کار مذاکرهکنندگان میآد؛ جایی که اوّلین پیشنهاد به شکل لنگر عمل میکنه و بقیّهء تصمیمها با ملاک قراردادن اون گرفته میشه!
مطالعات و آزمایشهای زیادی در این زمینه انجام شده که اگه علاقهمند به خوندنشون هستید، میتونید به کتابی که اشاره کردم، مراجعه کنید. یکی از این مطالعات این بود که پژوهشگران دو سوال را به دو گروه از افراد دادند. این دو سوال عبارت بودند از: ۱. چهقدر خوشحال هستید؟ و ۲. چند وقت یکبار با نامزدتان قرار ملاقات دارید؟ دو سوالی که به دو گروه داده شده بود، کاملاً مثل هم بود. تنها فرقشان ترتیب پرسیدن سوالها بود. یعنی در یک گروه، اوّل سوال ۱ پرسیده شد و بعد ۲. در گروه دیگر، ابتدا سوال ۲ پرسیده شد و سپس ۱. نتایج شگفتانگیز بود! در گروهی که اوّل پرسیده شده بود چند وقت یکبار نامزدتان را ملاقات میکنید، پاسخ سوال دیگر، و میزان احساس خوشحالی یا غم پاسخدهنده تا حدّ زیادی به پاسخش به پرسش اوّل وابسته بود. در این آزمایش معلوم شد ترتیب پرسیدن سوالها تاثیر زیادی بر میزان احساس خوشحالی افراد داشته است. زندگی واقعی ما هم همین است. احساس شادی یا غمگینی، خوشبختی یا بدبختی بیش از آنکه به عوامل بیرونی وابسته باشد، ناشی از شیوهء تفکّر ماست. باور کنید! علم که دارد این را نشان میدهد ....
#خطاهای_شناختی
#اثر_لنگر
#anchoring_effect
#cognitivebias
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
4_5911270455645311179.mp4
17.2 MB
در این ویدیو، مدرسهء زندگی براساس برخی از بنیادیترین اصول دانش رفتارگرایی، عصبپژوهی و هنر روانکاوی، روتین سادهای را برای آغازکردن صبح پیشنهاد کرده است که میتواند روزی پُرنشاط و پُرامید را برایمان به همراه داشته باشد.
اقتباس از #مدرسه_زندگی_فارسی
https://youtu.be/3sdUIBLQq8E
@BCLTT
اقتباس از #مدرسه_زندگی_فارسی
https://youtu.be/3sdUIBLQq8E
@BCLTT
#دوباره_فکر_کن
آدام گرَنت کتابی خواندنی دارد با نام "دوباره فکر کن". او در این کتاب، با شواهد بسیار، نشان میدهد چهگونه به اصطلاح، سوزن ذهنمان بر برخی امور گیر میکند و نمیتوانیم دوباره و از منظری تازه به چیزها نگاه کنیم. در همین راستا، در بخشی از کتاب، گرَنت از مخاطب میپرسد که به نظر شما بدترین سوالی که از کودک پرسیده میشود، چیست؟ (شما هم به این سوال فکر کنید!). پاسخ گرَنت به این سوال این است: "بزرگ شدی، میخواهی چهکاره بشوی؟" گرَنت میگوید وقتی چنین پرسشی از کودک میپرسیم، در واقع بهطور ناخودآگاه داریم در ذهن کودک القا میکنیم که گویی بزرگشدن انتهای داستان و مقطعی از زندگیست که با رسیدن به آن، همه چیز تمام میشود و توی کودک میبایست از همین الان به آن فکر کنی و تصمیم بگیری و اگر چنین کاری نکنی، جایی از کارت اشکال دارد!
گرَنت در ادامه ذکر میکند از آنجا که کودکان در این سنین، خیلی کوچکاند و چند شغل را بیشتر نمیشناسند، این سوال و فکرکردن به آن، میتواند به شکلگیری طرز فکر ثابتی در آنها دربارهء کار و شخصیّت منتهی شود. از نظر گرَنت، پرسیدن چنین سوالهایی بهنوعی آغاز سلب و ضبط هویّت کودک است.
در همین راستا گرَنت به تحقیقی اشاره میکند که نشان داده است دانشجویان سالاوّلی که با قاطعیّت از برنامههای حرفهء آیندهء خودشان حرف میزدند و جای هیچ شکّ و تردیدی در برنامهشان باقی نگذاشته بودند، در سی سالگی حسرت بیشتری برای سالهای قبل داشتند. چرا؟ به این دلیل که نتوانسته بودند تجدیدنظرهای لازم را در مسیرشان داشته باشند. این در حالیست که ممکن است در دورهء آنها هزاران شغل یا انتخاب که بهمراتب جذّابتر، خلّاقانهتر و درآمدزاتر از شغلهای کلیشهای ایجادشده از دوران کودکیشان، به وجود آمده باشد و چون فرد از قبل، هویّتش با این کلیشهها ضبط شده است، قادر نیست شغل جدیدی را که به آن عشق میورزد و با علاقهء تمام، آن را دنبال خواهد کرد، برگزیند.
گرَنت در نهایت، نتیجه میگیرد که بهتر است از این به بعد در رفتارمان تجدید نظر کنیم و از کودکان نپرسیم بزرگ که شدی، قصد داری چهکاره بشوی! لزومی ندارد کودک خودش را در قالب یک شغل تعریف کند. باید دقّت کرد تعیین یک هویّت خاص، میتواند مسیرهای دیگر را ببندد. این در حالیست که ما باید به جای محدودکردن فکر بچّهها، تلاش کنیم تا احتمالاتشان گستردهتر باشد. حواسمان باشد شاید شغل ایدهآل کودک ما هنوز ابداع نشده باشد!
آیا با نظر گرَنت موافق هستید؟ اگر موافق هستید، به نظر شما پس چهطور میتوان کودکانی هدفمند تربیت کرد؟!
#دوباره_فکر_کن
#Adam_Grant
#Think_again
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
آدام گرَنت کتابی خواندنی دارد با نام "دوباره فکر کن". او در این کتاب، با شواهد بسیار، نشان میدهد چهگونه به اصطلاح، سوزن ذهنمان بر برخی امور گیر میکند و نمیتوانیم دوباره و از منظری تازه به چیزها نگاه کنیم. در همین راستا، در بخشی از کتاب، گرَنت از مخاطب میپرسد که به نظر شما بدترین سوالی که از کودک پرسیده میشود، چیست؟ (شما هم به این سوال فکر کنید!). پاسخ گرَنت به این سوال این است: "بزرگ شدی، میخواهی چهکاره بشوی؟" گرَنت میگوید وقتی چنین پرسشی از کودک میپرسیم، در واقع بهطور ناخودآگاه داریم در ذهن کودک القا میکنیم که گویی بزرگشدن انتهای داستان و مقطعی از زندگیست که با رسیدن به آن، همه چیز تمام میشود و توی کودک میبایست از همین الان به آن فکر کنی و تصمیم بگیری و اگر چنین کاری نکنی، جایی از کارت اشکال دارد!
گرَنت در ادامه ذکر میکند از آنجا که کودکان در این سنین، خیلی کوچکاند و چند شغل را بیشتر نمیشناسند، این سوال و فکرکردن به آن، میتواند به شکلگیری طرز فکر ثابتی در آنها دربارهء کار و شخصیّت منتهی شود. از نظر گرَنت، پرسیدن چنین سوالهایی بهنوعی آغاز سلب و ضبط هویّت کودک است.
در همین راستا گرَنت به تحقیقی اشاره میکند که نشان داده است دانشجویان سالاوّلی که با قاطعیّت از برنامههای حرفهء آیندهء خودشان حرف میزدند و جای هیچ شکّ و تردیدی در برنامهشان باقی نگذاشته بودند، در سی سالگی حسرت بیشتری برای سالهای قبل داشتند. چرا؟ به این دلیل که نتوانسته بودند تجدیدنظرهای لازم را در مسیرشان داشته باشند. این در حالیست که ممکن است در دورهء آنها هزاران شغل یا انتخاب که بهمراتب جذّابتر، خلّاقانهتر و درآمدزاتر از شغلهای کلیشهای ایجادشده از دوران کودکیشان، به وجود آمده باشد و چون فرد از قبل، هویّتش با این کلیشهها ضبط شده است، قادر نیست شغل جدیدی را که به آن عشق میورزد و با علاقهء تمام، آن را دنبال خواهد کرد، برگزیند.
گرَنت در نهایت، نتیجه میگیرد که بهتر است از این به بعد در رفتارمان تجدید نظر کنیم و از کودکان نپرسیم بزرگ که شدی، قصد داری چهکاره بشوی! لزومی ندارد کودک خودش را در قالب یک شغل تعریف کند. باید دقّت کرد تعیین یک هویّت خاص، میتواند مسیرهای دیگر را ببندد. این در حالیست که ما باید به جای محدودکردن فکر بچّهها، تلاش کنیم تا احتمالاتشان گستردهتر باشد. حواسمان باشد شاید شغل ایدهآل کودک ما هنوز ابداع نشده باشد!
آیا با نظر گرَنت موافق هستید؟ اگر موافق هستید، به نظر شما پس چهطور میتوان کودکانی هدفمند تربیت کرد؟!
#دوباره_فکر_کن
#Adam_Grant
#Think_again
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
زبان مادری و ترک وطن!
دوستی در مرثیۀ ترک وطن توسّط عزیزی که از سر جبر وطن را ترک میگفت، نوشته بود: "انگار که روی چهرۀ بازیگرِ خوشسیمای معروفی اسید پاشیده باشند که دیگر نتواند نقشی به زبانِ مادریاش بازی کند!"
با خواندن این جمله، به فکر فرو رفتم که بهراستی چه رخ میدهد هنگامیکه در مکانی قرار میگیری که حتّی بهراحتی و در همهجا نمیتوانی خوشحالی یا بدحالیات را به زبانی که از کودکی با آن اُنس گرفتهای و در همۀ لحظهها، بهسان همراهی وفادار کنارت بوده است، ابراز کنی؟! در این حالت، سیستم شناختی فرد متحمّل چه بارهایی میشود؟ از سویی، در درون و گفتار درونی فرد، به احتمال زیاد، با همان زبان وفادار از کودکی با او سخن میگوید، در حالیکه از سوی دیگر، مجبور است جور دیگری در بیرون به نمایشش بگذارد! آیا در این نقشآفرینی دوباره، چیزی از درون فرد سانسور نخواهد شد؟! قابل تامّلتر خواهد شد اگر بدانیم که هر زبان و فرهنگی، نحوۀ خاصّ خودش را برای ابراز هیجانها در پیش میگیرد. در اینصورت، آیا او نمیماند و کوهی از احساسها و هیجانها که بروزش نداده است و پسخوردی نیز نگرفته است؟!
اینها سوالهایی است که در این رابطه در ذهنم نقش بسته است و فکر میکنم از منظر علم شناخت سوالهای مهمّی هستند که ارزش پرداختن دارند.
#زبانمادری
#ترکوطن
#زبانشناسی_شناختی
#علم_شناخت
#mother_tongue_language
#leavehome
#cognitivelinguistics
#cognitivescience
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
دوستی در مرثیۀ ترک وطن توسّط عزیزی که از سر جبر وطن را ترک میگفت، نوشته بود: "انگار که روی چهرۀ بازیگرِ خوشسیمای معروفی اسید پاشیده باشند که دیگر نتواند نقشی به زبانِ مادریاش بازی کند!"
با خواندن این جمله، به فکر فرو رفتم که بهراستی چه رخ میدهد هنگامیکه در مکانی قرار میگیری که حتّی بهراحتی و در همهجا نمیتوانی خوشحالی یا بدحالیات را به زبانی که از کودکی با آن اُنس گرفتهای و در همۀ لحظهها، بهسان همراهی وفادار کنارت بوده است، ابراز کنی؟! در این حالت، سیستم شناختی فرد متحمّل چه بارهایی میشود؟ از سویی، در درون و گفتار درونی فرد، به احتمال زیاد، با همان زبان وفادار از کودکی با او سخن میگوید، در حالیکه از سوی دیگر، مجبور است جور دیگری در بیرون به نمایشش بگذارد! آیا در این نقشآفرینی دوباره، چیزی از درون فرد سانسور نخواهد شد؟! قابل تامّلتر خواهد شد اگر بدانیم که هر زبان و فرهنگی، نحوۀ خاصّ خودش را برای ابراز هیجانها در پیش میگیرد. در اینصورت، آیا او نمیماند و کوهی از احساسها و هیجانها که بروزش نداده است و پسخوردی نیز نگرفته است؟!
اینها سوالهایی است که در این رابطه در ذهنم نقش بسته است و فکر میکنم از منظر علم شناخت سوالهای مهمّی هستند که ارزش پرداختن دارند.
#زبانمادری
#ترکوطن
#زبانشناسی_شناختی
#علم_شناخت
#mother_tongue_language
#leavehome
#cognitivelinguistics
#cognitivescience
#کپی_تنها_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@BCLTT
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چه کسی مسئول است؟!
دکتر علی صاحبی در نقد آزمایش میلگرام
#دکتر_علی_صاحبی
#آزمایش_میلگرام
آزمایشی درمورد سنجش میزان اطاعت افراد از اتوریته در انجام کارهایی مغایر با وجدان شخصی افراد
#Milgram_Experiment
@BCLTT
دکتر علی صاحبی در نقد آزمایش میلگرام
#دکتر_علی_صاحبی
#آزمایش_میلگرام
آزمایشی درمورد سنجش میزان اطاعت افراد از اتوریته در انجام کارهایی مغایر با وجدان شخصی افراد
#Milgram_Experiment
@BCLTT
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطای بنیادین انتساب!
خیلی بعید میدونم بهطور مرتّب دچارش نشیم!
این فیلم کوتاه از دکتر آذرخش مکری رو با دقّت ببینید 😊
#Fundamental_Attribution_Error
@BCLTT
خیلی بعید میدونم بهطور مرتّب دچارش نشیم!
این فیلم کوتاه از دکتر آذرخش مکری رو با دقّت ببینید 😊
#Fundamental_Attribution_Error
@BCLTT
کاربرد داستانهای تمثیلی و استعارهای در رواندرمانی کودکان و نوجوانان
چاپ اول: 1402
نویسنده: پَت پرنیکانو
مترجم: دکتر فاطمه شفیعی ، دکتر زهرا عبدی
با مقدمّهء دکتر حبیبالله قاسمزاده
ویژگی بارز داستانهای کتاب کاربرد داستانهای تمثیلی و استعارهای در رواندرمانی کودکان و نوجوانان «زندهبودن» شخصیّتهای داستانهاست، بهطوریکه شخصیّتها کاملاً باورپذیر هستند و مخاطب ارتباط بسیار خوبی با آنها برقرار میکند. هر داستان مشکل، مسئله یا اختلالی روانشناختی را مورد توجّه قرار میدهد و میکوشد در طیّ داستان، بهشکل غیرمستقیم، ابعاد گوناگون آن را بشکافد. ویژگی مهمّ دیگرِ داستانهای این کتاب استعارهایبودن آنها است. استعارههایی که پرنیکانو در کتاب به کار گرفته است، در واقع، صورتی از گفتار است که برای رساندن مفاهیم سخت و دیریاب از جهان هستی مورد استفاده قرار میگیرد.
برای اطّلاعات بیشتر و مشاهدهء فهرست مطالب کتاب، به سایت انتشارات ارجمند، به آدرس اینترنتی زیر مراجعه بفرمایید.
https://www.arjmandpub.com/Book/2343
@arjmandpublications
چاپ اول: 1402
نویسنده: پَت پرنیکانو
مترجم: دکتر فاطمه شفیعی ، دکتر زهرا عبدی
با مقدمّهء دکتر حبیبالله قاسمزاده
ویژگی بارز داستانهای کتاب کاربرد داستانهای تمثیلی و استعارهای در رواندرمانی کودکان و نوجوانان «زندهبودن» شخصیّتهای داستانهاست، بهطوریکه شخصیّتها کاملاً باورپذیر هستند و مخاطب ارتباط بسیار خوبی با آنها برقرار میکند. هر داستان مشکل، مسئله یا اختلالی روانشناختی را مورد توجّه قرار میدهد و میکوشد در طیّ داستان، بهشکل غیرمستقیم، ابعاد گوناگون آن را بشکافد. ویژگی مهمّ دیگرِ داستانهای این کتاب استعارهایبودن آنها است. استعارههایی که پرنیکانو در کتاب به کار گرفته است، در واقع، صورتی از گفتار است که برای رساندن مفاهیم سخت و دیریاب از جهان هستی مورد استفاده قرار میگیرد.
برای اطّلاعات بیشتر و مشاهدهء فهرست مطالب کتاب، به سایت انتشارات ارجمند، به آدرس اینترنتی زیر مراجعه بفرمایید.
https://www.arjmandpub.com/Book/2343
@arjmandpublications
Forwarded from میز علوم شناختی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی🌱
میز علوم شناختی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدّنی برگزار میکند:
سلسلهنشستهای شناختپژوهی
دوره اوّل: استعاره
📚 بازخوانی کتاب «مقدّمهای بر شناختپژوهی استعاره؛ قطره در نهانخانه صدف»
🔹نشست دوم
نگرشهایی درباره استعاره:
رویکرد روانشناختی و شناختی
🎤 ارائهدهنده
فاطمه شفیعی
(دکتری علوم شناختی، زبانشناسی)
🗓 سهشنبه ۷ آذرماه ۱۴٠۲
🕗 ساعت ۱۶ إلی ۱۸
🔸شرکت در این رویداد برای عموم علاقهمندان، به هر دو صورت حضوری و آنلاین و پس از هماهنگی با ادمین، آزاد و رایگان است.
📥 جهت ثبت نام و اطّلاعات بیشتر، به ادمین پیام دهید:
@shokoofaCog
سلسلهنشستهای شناختپژوهی
دوره اوّل: استعاره
📚 بازخوانی کتاب «مقدّمهای بر شناختپژوهی استعاره؛ قطره در نهانخانه صدف»
🔹نشست دوم
نگرشهایی درباره استعاره:
رویکرد روانشناختی و شناختی
🎤 ارائهدهنده
فاطمه شفیعی
(دکتری علوم شناختی، زبانشناسی)
🗓 سهشنبه ۷ آذرماه ۱۴٠۲
🕗 ساعت ۱۶ إلی ۱۸
🔸شرکت در این رویداد برای عموم علاقهمندان، به هر دو صورت حضوری و آنلاین و پس از هماهنگی با ادمین، آزاد و رایگان است.
📥 جهت ثبت نام و اطّلاعات بیشتر، به ادمین پیام دهید:
@shokoofaCog
Forwarded from Bukharamag
شب حبیبالله قاسمزاده
هفتصد و بیست و دومین شب از سلسله شبهای بخارا اختصاص یافته است به تجلیل از مقام علمی استاد دکتر حبیبالله قاسمزاده، که در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه سوم دیماه ۱۴۰۲ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود. در این مراسم استادانی از دانشگاهها و مراکز و نهادهای علمی درباره زندگی و آثار ایشان سخنرانی خواهند کرد و در پایان، استاد با دوستداران خود سخن خواهند گفت. سخنرانان شب دکتر حبیبالله قاسمزاده: حسن عشایری، مریم نوروزیان، شهرام محمدخانی، سامان توکلی، علی صاحبی، فاطمه شفیعی و حسن حمیدپور خواهند بود.
دکتر قاسمزاده تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ماکو و خوی به پایان رساندند. ایشان جزء نخستین دانشجویانی هستند که دوره کارشناسی در رشته روانشناسی را به طور مستقل ـ مستقل از فسلفه و علوم تربیتی ـ و در طی دوره چهارساله سپری کردند. سپس برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شدند و از دانشگاه وندربیلت درجه کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی خود را در رشتههای روانشناسی رشد و بالینی گرفتند. در سال ۱۳۵۵ به ایران بازگشتند و در گروه روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به عنوان استادیار کار خود را آغاز کردند. دکتر قاسمزاده از سال ۱۳۵۴ که نخستین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در ایران در بیمارستان روزبه تأسیس شد، تدریس «رفتاردرمانی» را بر عهده گرفتند.
دکتر قاسمزاده از ابتدا سعی کردند دانشجویان را به سمت کاربرد عملی تکنیکها در درمان بیماریهای روانی هدایت کنند. این دوره حدود پنج ـ شش سال ادامه داشت، اما بعد، مرکز روانشناسی بالینی بیمارستان روزبه بیشترین تلاش خود را بر آموزش رزیدنتهای روانپزشکی متمرکز کرد.
دکتر قاسمزاده همچنین به عنوان استاد مهمان در دانشگاههای واشنگتن در سنلوئیز، دانشگاه اورگان، و چندین مرکز علمی دانشگاهی خارج از ایران تدریس کردهاند. از دکتر قاسم زاده تاکنون هفده عنوان کتاب منتشر شده است. آخرین کتاب ایشان در حوزه علوم شناختی، «انگیزه، اندیشه و گفتار: روانشناسی و نوروپسیکولوژی زبان از دیدگاه ویگوتسکی و لوریا» است که در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه سوم دیماه ۱۴۰۲ در خانه اندیشمندان علوم انسانی (به نشانی: خیابان استاد نجاتالهی(ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی) برگزار میشود.
هفتصد و بیست و دومین شب از سلسله شبهای بخارا اختصاص یافته است به تجلیل از مقام علمی استاد دکتر حبیبالله قاسمزاده، که در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه سوم دیماه ۱۴۰۲ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود. در این مراسم استادانی از دانشگاهها و مراکز و نهادهای علمی درباره زندگی و آثار ایشان سخنرانی خواهند کرد و در پایان، استاد با دوستداران خود سخن خواهند گفت. سخنرانان شب دکتر حبیبالله قاسمزاده: حسن عشایری، مریم نوروزیان، شهرام محمدخانی، سامان توکلی، علی صاحبی، فاطمه شفیعی و حسن حمیدپور خواهند بود.
دکتر قاسمزاده تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ماکو و خوی به پایان رساندند. ایشان جزء نخستین دانشجویانی هستند که دوره کارشناسی در رشته روانشناسی را به طور مستقل ـ مستقل از فسلفه و علوم تربیتی ـ و در طی دوره چهارساله سپری کردند. سپس برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شدند و از دانشگاه وندربیلت درجه کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی خود را در رشتههای روانشناسی رشد و بالینی گرفتند. در سال ۱۳۵۵ به ایران بازگشتند و در گروه روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به عنوان استادیار کار خود را آغاز کردند. دکتر قاسمزاده از سال ۱۳۵۴ که نخستین دوره کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در ایران در بیمارستان روزبه تأسیس شد، تدریس «رفتاردرمانی» را بر عهده گرفتند.
دکتر قاسمزاده از ابتدا سعی کردند دانشجویان را به سمت کاربرد عملی تکنیکها در درمان بیماریهای روانی هدایت کنند. این دوره حدود پنج ـ شش سال ادامه داشت، اما بعد، مرکز روانشناسی بالینی بیمارستان روزبه بیشترین تلاش خود را بر آموزش رزیدنتهای روانپزشکی متمرکز کرد.
دکتر قاسمزاده همچنین به عنوان استاد مهمان در دانشگاههای واشنگتن در سنلوئیز، دانشگاه اورگان، و چندین مرکز علمی دانشگاهی خارج از ایران تدریس کردهاند. از دکتر قاسم زاده تاکنون هفده عنوان کتاب منتشر شده است. آخرین کتاب ایشان در حوزه علوم شناختی، «انگیزه، اندیشه و گفتار: روانشناسی و نوروپسیکولوژی زبان از دیدگاه ویگوتسکی و لوریا» است که در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است.
این نشست در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه سوم دیماه ۱۴۰۲ در خانه اندیشمندان علوم انسانی (به نشانی: خیابان استاد نجاتالهی(ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی) برگزار میشود.