سؤال : آیا مسئله امامت الهی ـ توجیه عقلانی دارد ؟!
ج : بله ، امّا نحوه اثبات ضرورتِ چنین امری ؛ با راه های مختلفی بدست می آید.
اما در ادامه به اثبات این مسئله [ ضرورت امامت الهی ] خواهیم پرداخت.
مفروض در بحث ؛ چنین است که خدایی واجد کمالات مطلق ـ محلّ بحث ما است.
لذا چنین خدایی ـ بین عملِ خوب و خوبتر ـ یا به عبارتی ؛ عملِ a که میزانِ " خیر و کمال " در آن ، نسبت به عملِ b بیشتر باشد ـ عمل a را انجام میدهد.
لهذا : بعد از نبی مکرّمِ اسلام ـ حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ؛
یا : جامعه ی مسلمان ـ بایست زیرِ پیشوایی باشد یا نباشد.
اگر تحت رهبری پیشوایی باشد :
یا :
این پیشوا انسان است یا غیر انسان است.
اگر این پیشوا انسان باشد :
یا :
این پیشوا معصوم است یا معصوم نیست.
_______________
پرده دوّم 📽 :
گفته شد که یا این پیشوا انسان است و یا غیر انسان است.
امّا سؤال :
کدام یک بر دیگری ترجیح دارد ؟!
اگر فرض کنیم که چنین پیشوایی انسان نباشد ـ نهایتا برای اجرای حکم و نطق کردن و ارتباط برقرار کردن با آدمی ؛ بایستی به " انسان " خَتم گردد.
لهذا چنین پیشوایی : ترجیح دارد که
" انسان " باشد.
_________________
پرده سوّم 📽:
یا پیشوایی که گفتیم انسان است ـ یا معصوم است و یا غیرِ معصوم است.
اما کدام بر دیگری ترجیح دارد ؟!
مطمئناً پیشوایی معصوم بر غیرِ معصوم ترجیح دارد.
اما سؤال : چه منعی دارد که پیشوایی غیر معصوم ـ نتواند مردم را هدایت کند ؟!
ج : اوّلا :
باید مشخّص شود که هدف از خلقت چیست ؟!
ج : بندگی خداوند.
ثانیا :
چنین هدفی ؛ چگونه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا خواهد کرد ؟!
هنگامی که قانونی جامع ـ چه در حیطه فردی و چه اجتماعی برای او موجود باشد که از این مسئله : ضرورتِ نبوّت ثابت میشود.
لهذا :
آیا اجراکننده ای برای تحقّقِ هرچه بهتر وَ جامع ترِ چنین قانونی و دستوراتِ الهی ـ که احتمال رخدادِ خطا از او محال باشد ـ نیاز نیست ؟!
ج : مطمئناً حکمتِ خداوند چنین اقتضایی دارد.
چرا که خداوند بین دو عمل :
a. پیشوایی معصوم
b.پیشوایی غیرمعصوم
عمل aرا انتخاب میکند ـ چراکه صفت حکمتِ خداوند چنین اقتضائی دارد.
اصلاً بگذارید بهتر بگویم : وقتی بشر در زندگی ـ ذاتا به دنبال تصمیماتِ موجّه و منطقی است ـ حال از خدایی که خالق چنین بشر و عالمِ مطلق است ـ چنین انتظاری بیجا است ؟!
ج : خیر.
لهذا : ثابت شد که :
1.ضرورتاً پیشوایی از جنس " انسان " باید باشد.
2.ضرورتاً چنین پیشوایی ؛ معصوم است.
__________________
سؤال : آیا ضرورتِ مقام الهی برای ائمه الهدی صلوات الله علیهم اجمعین ـ با غیبت امام زمان ارواحنا فداه ـ نقض نمیشود ؟!
ج : اوّلا : وجود نداشتن امام ـ با عدمِ ظهور ایشان ـ دو مقوله جداگانه هستند ؛ ایشان وجود دارند ـ امّا مردم ایشان را نمیشناسند.
ثانیا : ضرورتِ فرستادنِ امام ؛ از جانب الله تعالی ـ یک مسئله است وَ پذیرفتن ایشان ـ توسّط مردم ـ مسئله ای است دیگر وَ پرواضح است که ضرورتِ فرستادن امام ـ از جانب خداوند ؛ در نفس الأمر ثابت است و ثبوت دارد ـ امّا اینکه آیا مردم از چنین موهبتی استفاده کنند یا نکنند ـ بحثی است دیگر ـ هرچند ایشان در غیبت هم انوار لطف خود را میتابانند(تمثیل خورشید ـ پشتِ ابر).
_____________________
#آواره حقیقت ، حقیقتهایی که در پستوی رفتار نامردها گمشده است ـ همین.
_______________________
#علوم_عقاید
ج : بله ، امّا نحوه اثبات ضرورتِ چنین امری ؛ با راه های مختلفی بدست می آید.
اما در ادامه به اثبات این مسئله [ ضرورت امامت الهی ] خواهیم پرداخت.
مفروض در بحث ؛ چنین است که خدایی واجد کمالات مطلق ـ محلّ بحث ما است.
لذا چنین خدایی ـ بین عملِ خوب و خوبتر ـ یا به عبارتی ؛ عملِ a که میزانِ " خیر و کمال " در آن ، نسبت به عملِ b بیشتر باشد ـ عمل a را انجام میدهد.
لهذا : بعد از نبی مکرّمِ اسلام ـ حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ؛
یا : جامعه ی مسلمان ـ بایست زیرِ پیشوایی باشد یا نباشد.
اگر تحت رهبری پیشوایی باشد :
یا :
این پیشوا انسان است یا غیر انسان است.
اگر این پیشوا انسان باشد :
یا :
این پیشوا معصوم است یا معصوم نیست.
_______________
پرده دوّم 📽 :
گفته شد که یا این پیشوا انسان است و یا غیر انسان است.
امّا سؤال :
کدام یک بر دیگری ترجیح دارد ؟!
اگر فرض کنیم که چنین پیشوایی انسان نباشد ـ نهایتا برای اجرای حکم و نطق کردن و ارتباط برقرار کردن با آدمی ؛ بایستی به " انسان " خَتم گردد.
لهذا چنین پیشوایی : ترجیح دارد که
" انسان " باشد.
_________________
پرده سوّم 📽:
یا پیشوایی که گفتیم انسان است ـ یا معصوم است و یا غیرِ معصوم است.
اما کدام بر دیگری ترجیح دارد ؟!
مطمئناً پیشوایی معصوم بر غیرِ معصوم ترجیح دارد.
اما سؤال : چه منعی دارد که پیشوایی غیر معصوم ـ نتواند مردم را هدایت کند ؟!
ج : اوّلا :
باید مشخّص شود که هدف از خلقت چیست ؟!
ج : بندگی خداوند.
ثانیا :
چنین هدفی ؛ چگونه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا خواهد کرد ؟!
هنگامی که قانونی جامع ـ چه در حیطه فردی و چه اجتماعی برای او موجود باشد که از این مسئله : ضرورتِ نبوّت ثابت میشود.
لهذا :
آیا اجراکننده ای برای تحقّقِ هرچه بهتر وَ جامع ترِ چنین قانونی و دستوراتِ الهی ـ که احتمال رخدادِ خطا از او محال باشد ـ نیاز نیست ؟!
ج : مطمئناً حکمتِ خداوند چنین اقتضایی دارد.
چرا که خداوند بین دو عمل :
a. پیشوایی معصوم
b.پیشوایی غیرمعصوم
عمل aرا انتخاب میکند ـ چراکه صفت حکمتِ خداوند چنین اقتضائی دارد.
اصلاً بگذارید بهتر بگویم : وقتی بشر در زندگی ـ ذاتا به دنبال تصمیماتِ موجّه و منطقی است ـ حال از خدایی که خالق چنین بشر و عالمِ مطلق است ـ چنین انتظاری بیجا است ؟!
ج : خیر.
لهذا : ثابت شد که :
1.ضرورتاً پیشوایی از جنس " انسان " باید باشد.
2.ضرورتاً چنین پیشوایی ؛ معصوم است.
__________________
سؤال : آیا ضرورتِ مقام الهی برای ائمه الهدی صلوات الله علیهم اجمعین ـ با غیبت امام زمان ارواحنا فداه ـ نقض نمیشود ؟!
ج : اوّلا : وجود نداشتن امام ـ با عدمِ ظهور ایشان ـ دو مقوله جداگانه هستند ؛ ایشان وجود دارند ـ امّا مردم ایشان را نمیشناسند.
ثانیا : ضرورتِ فرستادنِ امام ؛ از جانب الله تعالی ـ یک مسئله است وَ پذیرفتن ایشان ـ توسّط مردم ـ مسئله ای است دیگر وَ پرواضح است که ضرورتِ فرستادن امام ـ از جانب خداوند ؛ در نفس الأمر ثابت است و ثبوت دارد ـ امّا اینکه آیا مردم از چنین موهبتی استفاده کنند یا نکنند ـ بحثی است دیگر ـ هرچند ایشان در غیبت هم انوار لطف خود را میتابانند(تمثیل خورشید ـ پشتِ ابر).
_____________________
#آواره حقیقت ، حقیقتهایی که در پستوی رفتار نامردها گمشده است ـ همین.
_______________________
#علوم_عقاید
#چرا_شيعه_بعضي_از_روايات_صحيح #بخاري_را_قبول مي كند و بعضي ديگر را رد مي كند؟ آيا شيعه، بخاري را به عنوان راوي مسلمان قبول دارد؟ چرا شيعه فقط رواياتي كه با عقيده خود سازگاري دارد قبول مي پذيرد و در عين حال بعضي ديگري كه با عقيده شيعه همخواني ندارد رد مي كند آن هم از يك راوي؟
پاسخ :
شناخت و معرّفي «جوامع حديثي» شيعه و اهل سنت به عنوان شاخه اي از تاريخ حديث، در عموم كتاب ها و آثاري كه به بازشناسي علوم حديث پرداخته اند، به عنوان يك ضرورت اجتناب ناپذير دنبال شده است. يكي از اين جوامع حديثي مسلمانان از اهل سنت؛ «الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلي الله عليه و سلم و سننه و أيامه» معروف به «صحيح بخاري» مي باشد. در اين جا نگاهي كوتاه به زندگي نامه بخاري و كتاب حديثي او خواهيم داشت تا روشن شود كه اگر دانشمندان شيعه رواياتي از صحيح بخاري را نمي پذيرند، با استناد به دلايل حديث شناسي است و صِرف مسلمان بودن يك نويسنده، دليل بر پذيرفتن تمام عقايد و نوشته هاي او نخواهد بود.
معرفي محمد بن اسماعيل بخاري
ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخاري در سال 194ق در بخارا به دنيا آمد.او بخشي از تحصيلات خود را در وطن خود دنبال كرد، و براي تكميل معلومات و استفاده از مشايخ حديث به شهرهاي مشهور در خراسان، عراق، حجاز و شام مسافرت نمود. او به بغداد نيز بسيار سفر كرد و به جهت داشتن حفظ احاديث زياد و تبحّر در زمينه حديث شناسي مورد تكريم عالمان عصر خود قرار گرفت. او از علماي مشهوري؛ مانند مكّي بن ابراهيم بلخي، عبدان بن عثمان مروزي، عبيد الله بن موسي عبسي، أبو عاصم الشيباني، اسحاق بن راهويه و #احمد_بن_حنبل حديث آموخت. سرانجام بخاري در سال 256ق در «خرتنگ» يكي از روستاهاي سمرقند وفات يافت.
انگيزه بخاري از نوشتن كتاب «صحيح»
بخاري خود درباره انگيزه? فراهم آوردن صحيح گفته است: «روزي نزد استاد خود اسحاق بن راهويه بوديم كه گفت: چه مي شد اگر كتاب مختصري درباره سنت نبي فراهم مي كرديد! اين امر در دلم نشست و شروع به گردآوري جامع روايي صحيحي نمودم و صحيح خود را از ميان شش صد هزار روايت گرد آوردم».
او مي گفت: «من يك صد هزار حديث صحيح و دويست هزار حديث غير صحيح را در حفظ دارم»، و اين امر نشان گر كثرت روايات و نيز ضعيف و جعلي بودن بسياري ديگر از روايات در عصر بخاري است.
#بخاري بر اساس شرايطي روايات خود را انتخاب كرد كه عبارت اند از: اتصال سند تا طبقه صحابه، عدالت و ضابط بودن راويان. او گرچه بر اين شرايط تصريح نكرده، اما اين شرايط از شيوه او در كتاب قابل برداشت است.
#جايگاه_كتاب_صحيح_بخاري_نزد_اهل _سنت
#صحيح_بخاري در ميان #عالمان اهل سنت از جايگاه بس ممتازي برخوردار است، به گونه اي كه آن را تالي تلو قرآن و صحيح ترين كتاب ها پس از كتاب خدا دانسته اند.
#شافعي گفته است: «نخستين كتابِ حديث، صحيح بخاري و پس از آن صحيح مسلم است و اين دو كتاب پس از قرآن صحيح ترين كتاب ها هستند»*
نووي مي نويسد: «علما به يك صدا معتقدند كه صحيح ترين كتاب ها پس از قرآن صحيح بخاري و صحيح مسلم است و امّت همگي اين دو كتاب را پذيرفته اند. و كتاب بخاري در مقايسه با صحيح مسلم صحيح تر و فايده اش بيشتر است».
از اين عبارت ها كه از زبان مشهورترين عالمان و محدّثان اهل سنت ارائه شده مي توان برداشت كرد كه همگان صحيح بخاري را پس از قرآن معتبرترين كتاب مي شناسند و از صحيح مسلم در مرتبه? سوم ياد مي كنند*
البته عواملي وجود دارد كه صحيح بخاري از جايگاهي بلند نزد عالمان اهل سنت برخوردار است؛ عواملي مانند شخصيت مؤلف، قدمت كتاب، دقّت و احتياط در نگارش*
#صحيح_بخاري_و_نقدها
به رغم دفاع بخاري از صحّت روايات كتاب خود و نيز تأكيد بسياري از عالمان اهل سنّت بر اصح بودن صحيح بخاري پس از قرآن، نقدهاي قابل توجّهي از سوي برخي از علماي اهل سنت و عالمان شيعه بر اين كتاب شده است، كه به بيان چند نمونه بسنده مي شود*
1. تكميل نشدن كتاب در زمان حيات مؤلف: ابو الوليد باجي در مقدمه كتاب خود «في أسماء رجال البخاري» مي نويسد: «ابو اسحاق ابراهيم بن احمد مستملي گفته است: من كتاب بخاري را از نسخه? اصلي آن كه نزد محمد بن يوسف فربري بود استنساخ كردم و به مطالبي بر خوردم كه تمام نشده و صفحات سفيد داشت، از جمله اسامي روات كه فاقد شرح حال بود، يا احاديثي كه وضعيت آنها مشخص نبود»*
2. زياد بودن نقل به معنا در اين كتاب: گرچه نقل به معنا با رعايت تمام ضوابط از سوي پيشوايان ديني مجاز شمرده شده، اما اين به معناي برتري رواياتي كه حاوي نقل به معناست بر رواياتي كه در آنها نصّ عبارات معصوم آمده، نيست؛ زيرا چه بسا در نقل به معنا بخش هايي از
#علوم_حدیث_رجال
#ادامه_دارد👇🌺
پاسخ :
شناخت و معرّفي «جوامع حديثي» شيعه و اهل سنت به عنوان شاخه اي از تاريخ حديث، در عموم كتاب ها و آثاري كه به بازشناسي علوم حديث پرداخته اند، به عنوان يك ضرورت اجتناب ناپذير دنبال شده است. يكي از اين جوامع حديثي مسلمانان از اهل سنت؛ «الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلي الله عليه و سلم و سننه و أيامه» معروف به «صحيح بخاري» مي باشد. در اين جا نگاهي كوتاه به زندگي نامه بخاري و كتاب حديثي او خواهيم داشت تا روشن شود كه اگر دانشمندان شيعه رواياتي از صحيح بخاري را نمي پذيرند، با استناد به دلايل حديث شناسي است و صِرف مسلمان بودن يك نويسنده، دليل بر پذيرفتن تمام عقايد و نوشته هاي او نخواهد بود.
معرفي محمد بن اسماعيل بخاري
ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخاري در سال 194ق در بخارا به دنيا آمد.او بخشي از تحصيلات خود را در وطن خود دنبال كرد، و براي تكميل معلومات و استفاده از مشايخ حديث به شهرهاي مشهور در خراسان، عراق، حجاز و شام مسافرت نمود. او به بغداد نيز بسيار سفر كرد و به جهت داشتن حفظ احاديث زياد و تبحّر در زمينه حديث شناسي مورد تكريم عالمان عصر خود قرار گرفت. او از علماي مشهوري؛ مانند مكّي بن ابراهيم بلخي، عبدان بن عثمان مروزي، عبيد الله بن موسي عبسي، أبو عاصم الشيباني، اسحاق بن راهويه و #احمد_بن_حنبل حديث آموخت. سرانجام بخاري در سال 256ق در «خرتنگ» يكي از روستاهاي سمرقند وفات يافت.
انگيزه بخاري از نوشتن كتاب «صحيح»
بخاري خود درباره انگيزه? فراهم آوردن صحيح گفته است: «روزي نزد استاد خود اسحاق بن راهويه بوديم كه گفت: چه مي شد اگر كتاب مختصري درباره سنت نبي فراهم مي كرديد! اين امر در دلم نشست و شروع به گردآوري جامع روايي صحيحي نمودم و صحيح خود را از ميان شش صد هزار روايت گرد آوردم».
او مي گفت: «من يك صد هزار حديث صحيح و دويست هزار حديث غير صحيح را در حفظ دارم»، و اين امر نشان گر كثرت روايات و نيز ضعيف و جعلي بودن بسياري ديگر از روايات در عصر بخاري است.
#بخاري بر اساس شرايطي روايات خود را انتخاب كرد كه عبارت اند از: اتصال سند تا طبقه صحابه، عدالت و ضابط بودن راويان. او گرچه بر اين شرايط تصريح نكرده، اما اين شرايط از شيوه او در كتاب قابل برداشت است.
#جايگاه_كتاب_صحيح_بخاري_نزد_اهل _سنت
#صحيح_بخاري در ميان #عالمان اهل سنت از جايگاه بس ممتازي برخوردار است، به گونه اي كه آن را تالي تلو قرآن و صحيح ترين كتاب ها پس از كتاب خدا دانسته اند.
#شافعي گفته است: «نخستين كتابِ حديث، صحيح بخاري و پس از آن صحيح مسلم است و اين دو كتاب پس از قرآن صحيح ترين كتاب ها هستند»*
نووي مي نويسد: «علما به يك صدا معتقدند كه صحيح ترين كتاب ها پس از قرآن صحيح بخاري و صحيح مسلم است و امّت همگي اين دو كتاب را پذيرفته اند. و كتاب بخاري در مقايسه با صحيح مسلم صحيح تر و فايده اش بيشتر است».
از اين عبارت ها كه از زبان مشهورترين عالمان و محدّثان اهل سنت ارائه شده مي توان برداشت كرد كه همگان صحيح بخاري را پس از قرآن معتبرترين كتاب مي شناسند و از صحيح مسلم در مرتبه? سوم ياد مي كنند*
البته عواملي وجود دارد كه صحيح بخاري از جايگاهي بلند نزد عالمان اهل سنت برخوردار است؛ عواملي مانند شخصيت مؤلف، قدمت كتاب، دقّت و احتياط در نگارش*
#صحيح_بخاري_و_نقدها
به رغم دفاع بخاري از صحّت روايات كتاب خود و نيز تأكيد بسياري از عالمان اهل سنّت بر اصح بودن صحيح بخاري پس از قرآن، نقدهاي قابل توجّهي از سوي برخي از علماي اهل سنت و عالمان شيعه بر اين كتاب شده است، كه به بيان چند نمونه بسنده مي شود*
1. تكميل نشدن كتاب در زمان حيات مؤلف: ابو الوليد باجي در مقدمه كتاب خود «في أسماء رجال البخاري» مي نويسد: «ابو اسحاق ابراهيم بن احمد مستملي گفته است: من كتاب بخاري را از نسخه? اصلي آن كه نزد محمد بن يوسف فربري بود استنساخ كردم و به مطالبي بر خوردم كه تمام نشده و صفحات سفيد داشت، از جمله اسامي روات كه فاقد شرح حال بود، يا احاديثي كه وضعيت آنها مشخص نبود»*
2. زياد بودن نقل به معنا در اين كتاب: گرچه نقل به معنا با رعايت تمام ضوابط از سوي پيشوايان ديني مجاز شمرده شده، اما اين به معناي برتري رواياتي كه حاوي نقل به معناست بر رواياتي كه در آنها نصّ عبارات معصوم آمده، نيست؛ زيرا چه بسا در نقل به معنا بخش هايي از
#علوم_حدیث_رجال
#ادامه_دارد👇🌺
#ادوار_تاريخي_حديثِ_شيعه از #چهار جهت با #ادوار_تاريخي_حديثي_اهل سنت متفاوت است كه عبارتند از:⬇️⏬
1_#همان_گونه_كه در بررسي نخستين دوره از ادوار #حديثي_اهل_سنت؛ #يعني دوره #ممانعت_ازتدوين حديث #تبيين شد، #ممناعت حديث از سوي #پيامبر🌺 ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليه السّلام ـ و نيز محدّثان شيعه محكوم بوده و محققان #شيعه آن را دست آويزي براي اهداف سياسي #خلفا و مخالفت با #اهل_بيت ـ عليه السّلام ـ ارزيابي كرده اند، از اين رو عصري با عنوان دوره #ممانعت با تدوين حديث در تاريخ حديث #شيعه يافت نمي شود. به عبارت روشن تر #تاريخ_حديث شيعه تا عصر #رسالت و #امامت از اتصال كاملي برخوردار بوده و هيچ حلقه اي از آن نيافتاده است. به همين دليل نخستين دوره تاريخي #حديث شيعه را نخستين نگاشته هاي حديثي تشكيل مي دهد، البته با اين تفاوت كه نخستين نگاشته هاي حديثي اهل سنت حداقل يك سده با عصر رسالت فاصله دارد، اما نخستين نگاشته هاي حديث شيعه با عصر رسالت و امامت كاملاً متّصل است. 🌺 2_گردآوردندگان جوامع حديثي اوليه #اهل_سنت آنها را براساس سنت #شفاهي فراهم آوردند. در حقيقت #بخاري و #مسلم از روي شنيده هاي روايي كه از طريق #اساتيد به آنان منتقل شد به تدوين #صحيحين پرداختند، اما گردآورندگان جوامع اوليه حديثي #شيعه با #سنّّت مكتوب روبرو بوده اند كه ما آن را با عنوان اصول #اربعمأه مي شناسيم و از آن با عنوان شكل گيري ميراث روايي شيعه در قالب اصول اربعمأه و دوره دوم از ادوار تاريخ حديث شيعه ياد مي كنيم. اين دوره از اختصاصات تاريخ حديث شيعه است. 3. با توجه به اتصال حلقات حديث شيعه و نيز تكيه داشتن آن بر سنت مكتوب و نظارت #اهل بيت ـ عليه السّلام ـ بر عموم مكتوبات حديثي، پديده وضع و #جعل در مقايسه با حديث اهل سنت، به صورت محدودي در حديث #شيعه راه يافته است. اين امر پيراستن منابع روايي شيعه از احاديث #جعلي را از نگاه محدّثان شيعي در مقايسه با آنچه از نگاه #محدثان اهل سنت #مشهود است، با ضرورت كمتري مواجه ساخته و بدين خاطر ما به دوره تنقيح جوامع روايي در تاريخ حديث شيعه برنمي خوريم. هرچند تلاش هايي محدود؛ هم چون تدوين كتاب «الأخبار الدخيله» از علامه شوشتري در دوران معاصر انجام گرفته و خود بر ضرورت پيراسته ساختن كامل ميراث روايي شيعه پاي مي فشريم.
4_بايد اذعان كرد كه دانش هاي تخصصي حديث؛ همچون اصطلاحات حديثي، براي برخورد با بحران ها و ضعف هاي سندي و متني روايات بيشتر در بستر تاريخ حديث اهل سنت شكل گرفته و آنچه در تاريخ شيعه انجام گرفته ناظر به تحقيقات عالمان اهل سنت است و براي پر كردن خلا اين دانش ها در فرهنگ شيعي بوده است. البته #علم_رجال و #فقه_الحديث از اين امر مستثناست. از اين رو در بررسي ادوار تاريخ حديث #شيعه دوره اي را براي شكل گيري اين دانش ها اختصاص نداده ايم. بر اين اساس ادوار تاريخ حديث شيعه را به هشت دوره به شرح ذيل مي توان تقسيم كرد: الف. فراهم آوردن نخستين نگاشته هاي حديثي؛ ب. شكل گيري ميراث روايي شيعه در قالب اصول اربعمأه؛ ج. دوره تدوين جوامع اوليه حديثي شيعه ؛ د. دوره تكميل جوامع حديثي؛ هـ. دوره تبيين جوامع روايي؛ و. دوره تنظيم جوامع روايي؛ ز. دوره ركود دانش هاي حديثي؛ ح. دوره شكوفايي علوم حديث؛ علي نصيري، حديث شناسي،ج1، ص185
#علوم_حدیث
1_#همان_گونه_كه در بررسي نخستين دوره از ادوار #حديثي_اهل_سنت؛ #يعني دوره #ممانعت_ازتدوين حديث #تبيين شد، #ممناعت حديث از سوي #پيامبر🌺 ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليه السّلام ـ و نيز محدّثان شيعه محكوم بوده و محققان #شيعه آن را دست آويزي براي اهداف سياسي #خلفا و مخالفت با #اهل_بيت ـ عليه السّلام ـ ارزيابي كرده اند، از اين رو عصري با عنوان دوره #ممانعت با تدوين حديث در تاريخ حديث #شيعه يافت نمي شود. به عبارت روشن تر #تاريخ_حديث شيعه تا عصر #رسالت و #امامت از اتصال كاملي برخوردار بوده و هيچ حلقه اي از آن نيافتاده است. به همين دليل نخستين دوره تاريخي #حديث شيعه را نخستين نگاشته هاي حديثي تشكيل مي دهد، البته با اين تفاوت كه نخستين نگاشته هاي حديثي اهل سنت حداقل يك سده با عصر رسالت فاصله دارد، اما نخستين نگاشته هاي حديث شيعه با عصر رسالت و امامت كاملاً متّصل است. 🌺 2_گردآوردندگان جوامع حديثي اوليه #اهل_سنت آنها را براساس سنت #شفاهي فراهم آوردند. در حقيقت #بخاري و #مسلم از روي شنيده هاي روايي كه از طريق #اساتيد به آنان منتقل شد به تدوين #صحيحين پرداختند، اما گردآورندگان جوامع اوليه حديثي #شيعه با #سنّّت مكتوب روبرو بوده اند كه ما آن را با عنوان اصول #اربعمأه مي شناسيم و از آن با عنوان شكل گيري ميراث روايي شيعه در قالب اصول اربعمأه و دوره دوم از ادوار تاريخ حديث شيعه ياد مي كنيم. اين دوره از اختصاصات تاريخ حديث شيعه است. 3. با توجه به اتصال حلقات حديث شيعه و نيز تكيه داشتن آن بر سنت مكتوب و نظارت #اهل بيت ـ عليه السّلام ـ بر عموم مكتوبات حديثي، پديده وضع و #جعل در مقايسه با حديث اهل سنت، به صورت محدودي در حديث #شيعه راه يافته است. اين امر پيراستن منابع روايي شيعه از احاديث #جعلي را از نگاه محدّثان شيعي در مقايسه با آنچه از نگاه #محدثان اهل سنت #مشهود است، با ضرورت كمتري مواجه ساخته و بدين خاطر ما به دوره تنقيح جوامع روايي در تاريخ حديث شيعه برنمي خوريم. هرچند تلاش هايي محدود؛ هم چون تدوين كتاب «الأخبار الدخيله» از علامه شوشتري در دوران معاصر انجام گرفته و خود بر ضرورت پيراسته ساختن كامل ميراث روايي شيعه پاي مي فشريم.
4_بايد اذعان كرد كه دانش هاي تخصصي حديث؛ همچون اصطلاحات حديثي، براي برخورد با بحران ها و ضعف هاي سندي و متني روايات بيشتر در بستر تاريخ حديث اهل سنت شكل گرفته و آنچه در تاريخ شيعه انجام گرفته ناظر به تحقيقات عالمان اهل سنت است و براي پر كردن خلا اين دانش ها در فرهنگ شيعي بوده است. البته #علم_رجال و #فقه_الحديث از اين امر مستثناست. از اين رو در بررسي ادوار تاريخ حديث #شيعه دوره اي را براي شكل گيري اين دانش ها اختصاص نداده ايم. بر اين اساس ادوار تاريخ حديث شيعه را به هشت دوره به شرح ذيل مي توان تقسيم كرد: الف. فراهم آوردن نخستين نگاشته هاي حديثي؛ ب. شكل گيري ميراث روايي شيعه در قالب اصول اربعمأه؛ ج. دوره تدوين جوامع اوليه حديثي شيعه ؛ د. دوره تكميل جوامع حديثي؛ هـ. دوره تبيين جوامع روايي؛ و. دوره تنظيم جوامع روايي؛ ز. دوره ركود دانش هاي حديثي؛ ح. دوره شكوفايي علوم حديث؛ علي نصيري، حديث شناسي،ج1، ص185
#علوم_حدیث
#آداب_فراگيري_حدیث 💠❇️
#حديث_همسنگ_قرآن_است كه فراگيري آن بر هر مسلمان، در صورت امكان ضروري مي نمايد تا از نور كلام #پيشوايان_معصوم ـ عليهم السّلام ـ بهره گرفته شود. بدين جهت فراگيري آن داراي آدابي به شرح ذيل است: 1 _در طلب حديث، #نيت را الهي نموده و از اغراض دنيايي، دوري گزيند؛ زيرا امام #صادق_عليه السّلام ـ فرمود: «من اراد الحديث لمنفعه الدنيا لم يكن له في الاخره نصيب».
2. از خداوند بخواهد او را در آن كار موفّق گرداند و راه را بر او آسان كند. 3. تمام تلاش خويش را در كسب آن به كار ببندد و از كسالت خودداري كند. 4. در طلب حديث، اهتمام به احاديث «عالي السند» داشته باشد. 5. با اهل حديث در مورد فهم روايات، گفت و گو و مباحثه كند. 6. احاديث فرا گرفته را، سرمشق زندگي خود قرار داده و به آن ها عمل كند. 7. از شيخ و استاد حديثش، تجليل و تكريم كند. 8. بر نوشتن و نشر هر آنچه فرا گرفته، مبادرت ورزد. 9. در فهم و معرفت هر آنچه فراگرفته، دقت و ژرف انديشي بيشتر به خرج دهد. 10 علوم ادبي را براي رسيدن به مفهوم و مفاد حديث، به خوبي فرا بگيرد. آداب بيان نقل حديث حديث معصوم ـ عليه السّلام ـ ، كلامي گهربار و نفيس مي باشد كه بيان و نقل آن، نيز آدابي دارد.[2] كه هر راوي و ناقل حديث مناسب است با دقّت تمام آن ها را فرا گيرد و در عمل، بدان ها پايبند باشد كه به شرح ذيل است: 1. با وضو و معطّر و شاداب باشد و از بازگويي حديث در حالت غير طهارت پرهيز كند. 2. به هنگام نقل، در مكان مناسب و در جايگاه مخصوص (منبر و ...) بنشيند و جلوس او به همراه وقار و سكينه و رو به قبله باشد. 3. به هنگام نقل حديث، همه را به سكوت و استماع دعوت كند و با صداي مناسب سخن بگويد. 4. حديث را با نام خدا و حمد و ستايش پروردگار و درود بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ آغاز كند. 5. از بازگويي حديث در مجلسي كه شيخ و استاد حديث وجود دارد، خودداري كند. 6. به هنگام طلب قرائت حديث از او، خودداري نكند، گرچه طالب حديث، هدف پسنديده اي ندارد. 7. بر بيان و نشر و قرائت آن، به جهت ثواب و فضايل فراوان، حريص باشد. 8. مجلس املاي حديث را برقرار كند تا ديگران بر نوشتن آن، مبادرت ورزند. 9. در هنگام حديث خواني، اگر نام خدا، يا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، يا ائمه ـ عليهم السّلام ـ آورده مي شود، از تعظيم و تكريم آن ها غفلت ننمايد. 10. استاد حديث خود را مدح و گرامي بدارد و كتابي را كه حديث را از آن، نقل مي كند، ذكر و مؤلف آن را محترم بشمارد. 11. در هر مجلسي، به تناسب فهم مخاطبان و گستره درك آن ها، حديث مناسب را بخواند. 12. از بيان حديثي كه عقل انسان، توانايي درك آن را ندارد، يا عبارت عامي است كه خاص آن، در آن متن بيان نشده، خودداري كند. 13. از قرائت رواياتي كه از نظر متن، ضعيف است و احتمال جعل آن ها وجود دارد، خودداري كند. 14. حديث را صحيح و كامل و به همراه ذكر راويان آن بخواند. 15. روايت راويان ثقه را بيشتر بخواند. آداب كتابت حديث[3] كتابت حديث خود امري بسيار ارزشمند و داراي آدابي به شرح ذيل است: 1. هر حديثي را به همراه سند و ذكر منبع آن بنويسد. 2. هر حديث را متمايز از ديگري و با فاصله و خوانا بنويسد. 3. در سندهايي كه نام «الله» در آن وجود دارد مانند عبدالله بن فلان يا عبد الرحمن بن فلان و ... كلمه الله، در آغاز خط، واقع نگردد تا چنين خوانده نشود كه، الله بن فلان و ... . 4. كلماتي مانند رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، يا نبي الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كلمه الله، در آغاز خط و اقع نشود تا از ايهام برخوردار نباشد. 5. در نوشتن كلمه الله و نام ائمه ـ عليهم السّلام ـ ، ثنا بر آن ها فراموش نشود. 6. نوشتن كامل ثنا و درود پس از نام خدا و معصومان و تكرار آن پس از تكرار نام آن ها، لازم مي باشد و از علامات اختصاري، در صورت امكان، خودداري شود. 7. تكريم محدّثان پس از ذكر نام آن ها، مانند «رضي الله عنه»، يا «رحم الله عنه» و ... لازم مي باشد. 8. صحيح نوشتن سند و متن حديث، لازم مي باشد و بدين جهت تطبيق با متن اصلي ضروري مي باشد. 9. كامل نوشتن روايات و از تقطيع و نقل به معني حديث در صورت امكان، پرهيز كند. 10. گردآوري و نوشتن روايات هر موضوع در محل مناسب و عنوان بندي هر يك در جاي خود، مفيد و شايسته مي باشد. سيد رضا مؤدب- درس نامه درايه الحديث، ص 253 [1] . الكافي (الاصول): 1 / 46. [2] . براي اطلاع بيشتر ر.ك: مقياس الهدايه: 3 / 279، المقام الخامس، آداب التحديث و المحدّث. [3] . براي اطلاع بيشتر ر.ك: مقباس الهدايه: 3 / 23.
#علوم_حدیث💠
#حديث_همسنگ_قرآن_است كه فراگيري آن بر هر مسلمان، در صورت امكان ضروري مي نمايد تا از نور كلام #پيشوايان_معصوم ـ عليهم السّلام ـ بهره گرفته شود. بدين جهت فراگيري آن داراي آدابي به شرح ذيل است: 1 _در طلب حديث، #نيت را الهي نموده و از اغراض دنيايي، دوري گزيند؛ زيرا امام #صادق_عليه السّلام ـ فرمود: «من اراد الحديث لمنفعه الدنيا لم يكن له في الاخره نصيب».
2. از خداوند بخواهد او را در آن كار موفّق گرداند و راه را بر او آسان كند. 3. تمام تلاش خويش را در كسب آن به كار ببندد و از كسالت خودداري كند. 4. در طلب حديث، اهتمام به احاديث «عالي السند» داشته باشد. 5. با اهل حديث در مورد فهم روايات، گفت و گو و مباحثه كند. 6. احاديث فرا گرفته را، سرمشق زندگي خود قرار داده و به آن ها عمل كند. 7. از شيخ و استاد حديثش، تجليل و تكريم كند. 8. بر نوشتن و نشر هر آنچه فرا گرفته، مبادرت ورزد. 9. در فهم و معرفت هر آنچه فراگرفته، دقت و ژرف انديشي بيشتر به خرج دهد. 10 علوم ادبي را براي رسيدن به مفهوم و مفاد حديث، به خوبي فرا بگيرد. آداب بيان نقل حديث حديث معصوم ـ عليه السّلام ـ ، كلامي گهربار و نفيس مي باشد كه بيان و نقل آن، نيز آدابي دارد.[2] كه هر راوي و ناقل حديث مناسب است با دقّت تمام آن ها را فرا گيرد و در عمل، بدان ها پايبند باشد كه به شرح ذيل است: 1. با وضو و معطّر و شاداب باشد و از بازگويي حديث در حالت غير طهارت پرهيز كند. 2. به هنگام نقل، در مكان مناسب و در جايگاه مخصوص (منبر و ...) بنشيند و جلوس او به همراه وقار و سكينه و رو به قبله باشد. 3. به هنگام نقل حديث، همه را به سكوت و استماع دعوت كند و با صداي مناسب سخن بگويد. 4. حديث را با نام خدا و حمد و ستايش پروردگار و درود بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ آغاز كند. 5. از بازگويي حديث در مجلسي كه شيخ و استاد حديث وجود دارد، خودداري كند. 6. به هنگام طلب قرائت حديث از او، خودداري نكند، گرچه طالب حديث، هدف پسنديده اي ندارد. 7. بر بيان و نشر و قرائت آن، به جهت ثواب و فضايل فراوان، حريص باشد. 8. مجلس املاي حديث را برقرار كند تا ديگران بر نوشتن آن، مبادرت ورزند. 9. در هنگام حديث خواني، اگر نام خدا، يا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، يا ائمه ـ عليهم السّلام ـ آورده مي شود، از تعظيم و تكريم آن ها غفلت ننمايد. 10. استاد حديث خود را مدح و گرامي بدارد و كتابي را كه حديث را از آن، نقل مي كند، ذكر و مؤلف آن را محترم بشمارد. 11. در هر مجلسي، به تناسب فهم مخاطبان و گستره درك آن ها، حديث مناسب را بخواند. 12. از بيان حديثي كه عقل انسان، توانايي درك آن را ندارد، يا عبارت عامي است كه خاص آن، در آن متن بيان نشده، خودداري كند. 13. از قرائت رواياتي كه از نظر متن، ضعيف است و احتمال جعل آن ها وجود دارد، خودداري كند. 14. حديث را صحيح و كامل و به همراه ذكر راويان آن بخواند. 15. روايت راويان ثقه را بيشتر بخواند. آداب كتابت حديث[3] كتابت حديث خود امري بسيار ارزشمند و داراي آدابي به شرح ذيل است: 1. هر حديثي را به همراه سند و ذكر منبع آن بنويسد. 2. هر حديث را متمايز از ديگري و با فاصله و خوانا بنويسد. 3. در سندهايي كه نام «الله» در آن وجود دارد مانند عبدالله بن فلان يا عبد الرحمن بن فلان و ... كلمه الله، در آغاز خط، واقع نگردد تا چنين خوانده نشود كه، الله بن فلان و ... . 4. كلماتي مانند رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، يا نبي الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كلمه الله، در آغاز خط و اقع نشود تا از ايهام برخوردار نباشد. 5. در نوشتن كلمه الله و نام ائمه ـ عليهم السّلام ـ ، ثنا بر آن ها فراموش نشود. 6. نوشتن كامل ثنا و درود پس از نام خدا و معصومان و تكرار آن پس از تكرار نام آن ها، لازم مي باشد و از علامات اختصاري، در صورت امكان، خودداري شود. 7. تكريم محدّثان پس از ذكر نام آن ها، مانند «رضي الله عنه»، يا «رحم الله عنه» و ... لازم مي باشد. 8. صحيح نوشتن سند و متن حديث، لازم مي باشد و بدين جهت تطبيق با متن اصلي ضروري مي باشد. 9. كامل نوشتن روايات و از تقطيع و نقل به معني حديث در صورت امكان، پرهيز كند. 10. گردآوري و نوشتن روايات هر موضوع در محل مناسب و عنوان بندي هر يك در جاي خود، مفيد و شايسته مي باشد. سيد رضا مؤدب- درس نامه درايه الحديث، ص 253 [1] . الكافي (الاصول): 1 / 46. [2] . براي اطلاع بيشتر ر.ك: مقياس الهدايه: 3 / 279، المقام الخامس، آداب التحديث و المحدّث. [3] . براي اطلاع بيشتر ر.ك: مقباس الهدايه: 3 / 23.
#علوم_حدیث💠
بعضی مواقع ؛ افرادی گویند که مگر تاریخ هم نیاز به بررسی کردن دارد ؟!
به این افرادِ جاهل باید گفت که مرادشان از " تاریخ " #چیست ؟!
ایا هرواقعه ای که در بعد زمان و مکان ؛ روی داده ، مصداقی از جریانی تاریخی است ؟!
اگر چنین است ؛ پس یا چنین واقعه ای دارای شهرت است وَ یا نیست ؛ به عبارتی یا خبرِ واحد است و یا به حد تواتر رسیده است*
که اگر به تواتر رسیده باشد ؛ بنا به شرایطِ معرفت شناسانه ی مفصلی که علمای منطق گفته اند ؛ مفید یقین میتواند باشد ؛ درغیرِ این صورت ؛ لزومی بر صدق و وقوعِ چنین اخباری وجود ندارد[1] ؛ حتی علمای اهل تسنن نیز گفته اند ---> :
حافظ عراقی ـ رحمه الله ـ در ألفية السیرة (صفحهی ۱) میگوید: طالب علم بداند که کتب سِیَر [و تاریخ] صحیح و منکر را جمعآوری کردهاند*
شیخ عبدالرحمن المعلمی ـ رحمه الله ـ میگوید:
نیازِ تاریخ به شناخت احوال ناقلان وقایع تاریخی بیشتر از نیاز حدیث است؛ زیرا دروغ و آسانگیری در تاریخ بیشتر است*
علم الرجال وأهمیته (۲۴)*
📝سایت اسلام ـ سوال وجواب ؛ ذیل سوال ( 176293 )https://islamqa.info/fa
_____
[1]. هرچند وجودِ چنین اخباری ؛ به معنای لزومِ وقوعشان نیست ؛ اما این به معنای این نیست که نتوانند حجت باشند ؛ چراکه احتمالِ رخدادِ چنین اخباری را میتوان با دیگر قرائنی که از نظر دینی ؛ دارای حجیت هستند ؛ نشان داد ؛ البته هرچه یک خبر ؛ به یقین نزدیک تر باشد[ یعنی احتمالِ منطقیِ آن به یقین منطقی نزدیکتر باشد ] وَ به عبارتِ دیگر ؛ دارای شواهد و قرائنی باشد که احتمالِ رخ دادنِ آن را بالاتر ببرند ؛ پذیرفتن آنها آسانتر و اطمینان بخش تر است*
#علوم_حدیث
به این افرادِ جاهل باید گفت که مرادشان از " تاریخ " #چیست ؟!
ایا هرواقعه ای که در بعد زمان و مکان ؛ روی داده ، مصداقی از جریانی تاریخی است ؟!
اگر چنین است ؛ پس یا چنین واقعه ای دارای شهرت است وَ یا نیست ؛ به عبارتی یا خبرِ واحد است و یا به حد تواتر رسیده است*
که اگر به تواتر رسیده باشد ؛ بنا به شرایطِ معرفت شناسانه ی مفصلی که علمای منطق گفته اند ؛ مفید یقین میتواند باشد ؛ درغیرِ این صورت ؛ لزومی بر صدق و وقوعِ چنین اخباری وجود ندارد[1] ؛ حتی علمای اهل تسنن نیز گفته اند ---> :
حافظ عراقی ـ رحمه الله ـ در ألفية السیرة (صفحهی ۱) میگوید: طالب علم بداند که کتب سِیَر [و تاریخ] صحیح و منکر را جمعآوری کردهاند*
شیخ عبدالرحمن المعلمی ـ رحمه الله ـ میگوید:
نیازِ تاریخ به شناخت احوال ناقلان وقایع تاریخی بیشتر از نیاز حدیث است؛ زیرا دروغ و آسانگیری در تاریخ بیشتر است*
علم الرجال وأهمیته (۲۴)*
📝سایت اسلام ـ سوال وجواب ؛ ذیل سوال ( 176293 )https://islamqa.info/fa
_____
[1]. هرچند وجودِ چنین اخباری ؛ به معنای لزومِ وقوعشان نیست ؛ اما این به معنای این نیست که نتوانند حجت باشند ؛ چراکه احتمالِ رخدادِ چنین اخباری را میتوان با دیگر قرائنی که از نظر دینی ؛ دارای حجیت هستند ؛ نشان داد ؛ البته هرچه یک خبر ؛ به یقین نزدیک تر باشد[ یعنی احتمالِ منطقیِ آن به یقین منطقی نزدیکتر باشد ] وَ به عبارتِ دیگر ؛ دارای شواهد و قرائنی باشد که احتمالِ رخ دادنِ آن را بالاتر ببرند ؛ پذیرفتن آنها آسانتر و اطمینان بخش تر است*
#علوم_حدیث
islamqa.info
اسلام سوال و جواب
موقع دعوي، علمي تربوي يهدف إلى تقديم الفتاوى والإجابات العلمية المؤصلة عن الأسئلة المتعلقة بالإسلام بشكل واف وميسر قدر الاستطاعة
💢أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین، و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الایمة الهداة المهدیین سیما خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء علیهما آلاف التحیة و الثناء، بهم نتولی و من اعدائهم نتبریء الی الله.🌹🌹🌹
#تعریف_علوم_قرآنی_و علم_کلام
در تعاریف مختلف و متنوعی که از علوم قرآنی ارائه شده است می توان به قدر مشترک این تعاریف این گونه اشاره کرد که #علوم قرآنی، اصطلاحی است درباره مسائل مرتبط با شناخت قرآن و شئون مختلف آن، که بحثی بیرونی است و به درون و محتوای قرآن از جنبه تفسیری کاری نداشته زیرا این دانشِ معارف قرآنی است که با محتوای قرآن سر و کار دارد و یک نوع تفسیر موضوعی محسوب می شود. یعنی معارف قرآنی آموزه ها و مفاهیم قرآن را مورد بررسی قرار می دهد ولی علوم قرآنی جنبه های گوناگون خود این کتاب الهی را مطالعه می کند. و یا علوم قرآنی مجموعه ای از مباحثی است که موضوع و محور آنها قرآن کریم بوده و ابعاد گوناگون آن را مورد بررسی قرار می دهد. علوم قرآنی برای رسیدن به فهم حقایق قرآن و پیش نیاز شناخت مراد خداوند در تفسیر است. و یا تمام دانستنیها و گفتگوهایی که به قرآن کریم مربوط می شود و پایه و مبنای علم تفسیر است. همچنین علوم پیرامونی قرآن یا علوم للقرآن که برای فهم حقایق قرآن به عنوان مقدمه، آموختن و آشنایی با آنها ضروری است. به علوم مجملی که به قرآن خدمت میکند و تحت عنوان یک علم در آمده اند، اطلاق می شود؛ مباحثی همچون وحی، نزول قرآن، جمع و تالیف قرآن، قرائات قرآن، عدم تحریف قرآن، ناسخ و منسوخ ، محکم متشابه، اعجاز و... در زیر مجموعه این علم می گنجند. همچنین علوم و فنون قرآنی، مجموعه معارف و دانشها و مهارتهایی است که برای شناخت و شناساندن، فهمیدن و فهماندن هر چه بهتر و عمیقتر و دقیقتر قرآن کریم پدید آمده است.
تعاریف متعددی از علم کلام ارائه شده است که به تعریف برگزیده زیر بسنده می کنیم:
«علم کلام، دانش و مهارتی دین پژوهی است که به استنتاج، تنظیم، تبیین، اثبات و دفاع از اعتقادات دینی با روشهای مختلف عقلی، نقلی، تجربی و وجدانی، می پردازد.»
مراد ما از علوم قرآنی با رویکرد کلامی شیعه در این نوشتار این است که مباحث مختلف علوم قرآنی را با استفاده از ادله عقلی و نقلی و مبانی کلامی شیعه، تحقیق و تبیین و اثبات کرده و به بسیاری از تعارضات و موارد اختلافی مابین اهل سنت و شیعه، پاسخ داده و اتهامات وارد شده بر شیعه را مرتفع کنیم. اتهاماتی از قبیل اعتقاد به تحریف قرآن و یا جمع قرآن در زمان پس از # پیامبر(ص) و... خاطر نشان باید کرد متاسفانه در بسیاری از تالیفات علوم قرآنی توسط شیعیان، مبانی کلامی شیعه اعم از نقلی معتبر و عقلی، در نظر گرفته نشده و همان مباحث علمای علوم قرآنی اهل سنت را حتی در موارد تعارض با مبانی شیعی، تکرار کرده اند. 💢
#تعریف_علوم_قرآنی_و علم_کلام
در تعاریف مختلف و متنوعی که از علوم قرآنی ارائه شده است می توان به قدر مشترک این تعاریف این گونه اشاره کرد که #علوم قرآنی، اصطلاحی است درباره مسائل مرتبط با شناخت قرآن و شئون مختلف آن، که بحثی بیرونی است و به درون و محتوای قرآن از جنبه تفسیری کاری نداشته زیرا این دانشِ معارف قرآنی است که با محتوای قرآن سر و کار دارد و یک نوع تفسیر موضوعی محسوب می شود. یعنی معارف قرآنی آموزه ها و مفاهیم قرآن را مورد بررسی قرار می دهد ولی علوم قرآنی جنبه های گوناگون خود این کتاب الهی را مطالعه می کند. و یا علوم قرآنی مجموعه ای از مباحثی است که موضوع و محور آنها قرآن کریم بوده و ابعاد گوناگون آن را مورد بررسی قرار می دهد. علوم قرآنی برای رسیدن به فهم حقایق قرآن و پیش نیاز شناخت مراد خداوند در تفسیر است. و یا تمام دانستنیها و گفتگوهایی که به قرآن کریم مربوط می شود و پایه و مبنای علم تفسیر است. همچنین علوم پیرامونی قرآن یا علوم للقرآن که برای فهم حقایق قرآن به عنوان مقدمه، آموختن و آشنایی با آنها ضروری است. به علوم مجملی که به قرآن خدمت میکند و تحت عنوان یک علم در آمده اند، اطلاق می شود؛ مباحثی همچون وحی، نزول قرآن، جمع و تالیف قرآن، قرائات قرآن، عدم تحریف قرآن، ناسخ و منسوخ ، محکم متشابه، اعجاز و... در زیر مجموعه این علم می گنجند. همچنین علوم و فنون قرآنی، مجموعه معارف و دانشها و مهارتهایی است که برای شناخت و شناساندن، فهمیدن و فهماندن هر چه بهتر و عمیقتر و دقیقتر قرآن کریم پدید آمده است.
تعاریف متعددی از علم کلام ارائه شده است که به تعریف برگزیده زیر بسنده می کنیم:
«علم کلام، دانش و مهارتی دین پژوهی است که به استنتاج، تنظیم، تبیین، اثبات و دفاع از اعتقادات دینی با روشهای مختلف عقلی، نقلی، تجربی و وجدانی، می پردازد.»
مراد ما از علوم قرآنی با رویکرد کلامی شیعه در این نوشتار این است که مباحث مختلف علوم قرآنی را با استفاده از ادله عقلی و نقلی و مبانی کلامی شیعه، تحقیق و تبیین و اثبات کرده و به بسیاری از تعارضات و موارد اختلافی مابین اهل سنت و شیعه، پاسخ داده و اتهامات وارد شده بر شیعه را مرتفع کنیم. اتهاماتی از قبیل اعتقاد به تحریف قرآن و یا جمع قرآن در زمان پس از # پیامبر(ص) و... خاطر نشان باید کرد متاسفانه در بسیاری از تالیفات علوم قرآنی توسط شیعیان، مبانی کلامی شیعه اعم از نقلی معتبر و عقلی، در نظر گرفته نشده و همان مباحث علمای علوم قرآنی اهل سنت را حتی در موارد تعارض با مبانی شیعی، تکرار کرده اند. 💢
برخی می گویند: ما این حدیث را از حیث سند تمام می دانیم.اما در این حدیث اشاره نشده که حضرت بلافاصله بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و اله) امام و خلیفه است. بنابراین به جهت جمع با سایر ادله او را خلیفه چهارم می دانیم.
#پاسخ:
#ردّیه_اول: هیچ دلیلی بر #خلافت #خلفای قبل از #امیرالمومنین (علیه السلام) نیست تا بخواهیم بین ادله جمع کنیم.
#ردّیه_دوم: از کلمه بعدی در احادیث #صحیح_السند_ولایت می توان فهمید که ایشان #خلیفه_بلافصل هستند. #پیامبر(صلی الله علیه و اله) درباره #امیرالمومنین_علی(علیه السلام) فرمودند: هو ولی کل مومن بعدی: او صاحب اختیار هر مومنی بعد از من است.(مسند احمد،ج4،ص438) که این بعدیت ظهور در اتصال دارد.
#ردّیه_سوم: در برخی از روایات #حدیث_غدیر که ابن کثیر هم از براء ابن عازب نقل کرده آمده: #من_کنت_مولاه_فانّ_علیّ_بعدی_ مولاه.
#ردّیه_چهارم: ظهور خود #حدیث غدیر خصوصا قرائن حالیه و مقالیه تثبیت کننده معنای #خلافت بلافصل ایشان است.
#ردّیه_پنجم: مفاد حدیث غدیر این است که ایشان سرپرست همه مسلمین حتی این سه خلیفه است و این فقط با خلافت بلافصل ایشان سازگاری دارد.
#ردّیه_ششم: اگر چنین است چرا بعد از خطبه غدیر #عمر_ابن_خطاب به حضرت تبریک گفت که:بخّ بخّ لک یا علی... مبارک باد! مبارک باد!یا علی! صبح کردی و شام کردی در حالی که مولای من و مولای هر زن و مرد مومن شدی! این جمله عمر که گفته:صبح کردی...دلالت دارد بر اینکه عمر از خطبه غدیر، خلافت حضرت را از همان صبح و شام روز غدیر خم فهمیده است نه اینکه بعد از سه خلیفه به مقام #خلافت می رسد.
#علوم*
#حدیث*
#غدیر*
#پاسخ:
#ردّیه_اول: هیچ دلیلی بر #خلافت #خلفای قبل از #امیرالمومنین (علیه السلام) نیست تا بخواهیم بین ادله جمع کنیم.
#ردّیه_دوم: از کلمه بعدی در احادیث #صحیح_السند_ولایت می توان فهمید که ایشان #خلیفه_بلافصل هستند. #پیامبر(صلی الله علیه و اله) درباره #امیرالمومنین_علی(علیه السلام) فرمودند: هو ولی کل مومن بعدی: او صاحب اختیار هر مومنی بعد از من است.(مسند احمد،ج4،ص438) که این بعدیت ظهور در اتصال دارد.
#ردّیه_سوم: در برخی از روایات #حدیث_غدیر که ابن کثیر هم از براء ابن عازب نقل کرده آمده: #من_کنت_مولاه_فانّ_علیّ_بعدی_ مولاه.
#ردّیه_چهارم: ظهور خود #حدیث غدیر خصوصا قرائن حالیه و مقالیه تثبیت کننده معنای #خلافت بلافصل ایشان است.
#ردّیه_پنجم: مفاد حدیث غدیر این است که ایشان سرپرست همه مسلمین حتی این سه خلیفه است و این فقط با خلافت بلافصل ایشان سازگاری دارد.
#ردّیه_ششم: اگر چنین است چرا بعد از خطبه غدیر #عمر_ابن_خطاب به حضرت تبریک گفت که:بخّ بخّ لک یا علی... مبارک باد! مبارک باد!یا علی! صبح کردی و شام کردی در حالی که مولای من و مولای هر زن و مرد مومن شدی! این جمله عمر که گفته:صبح کردی...دلالت دارد بر اینکه عمر از خطبه غدیر، خلافت حضرت را از همان صبح و شام روز غدیر خم فهمیده است نه اینکه بعد از سه خلیفه به مقام #خلافت می رسد.
#علوم*
#حدیث*
#غدیر*
بعضی می گویند:چه ضرورتی دارد ما لفظ ((مولی)) در حدیث را حمل بر اولی به تصرف و سرپرستی بگیریم ،در حالی که در قرآن در غیر این معنا آمده است؟ خداوند در سوره آل عمران آیه 68 می فرماید:((انّ اولی الناس بابراهیم للّذین اتّبعوه و هذا النبی و الّذین ءامنو)) و پر واضح است که اتباع حضرت ابراهیم(علیه السلام) اولی به تصرف نسبت به او نبوده اند.
#پاسخ:
💢
#ردّیه_اول: اگر در این آیه در این معنا آمده در برخی آیات دیگر به معنای #سرپرستی و اولی به تصرف آمده مانند:((مأواکم النّار هی مولاکم)) حدید-15 :جایگاهتان آتش است که سرپرست شماست!
💢
#ردّیه_دوم: حمل کلمه #مولی در حدیث غدیر به اولی به تصرف به جهت قراینی است که در حدیث وجود دارد .از جمله: جمله قبل از من کنت مولاه یعنی الست اولی بکم من انفسکم؟ آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟
💢
#ردّیه_سوم: در این آیه قرینه ای وجود دارد که مانع از حمل آیه بر اولویت است و آن این است که هیچ کس بر پیامبر خدا(علی نبینا و آله و علیه السلام) مقدم نمی شود. به خلاف حدیث غدیر که در این حدیث مانعی مانند:نعوذ باالله، اولویت امیرالمومنین(علیه السلام) بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود ندارد. بلکه می فهماند که خلافت از آن کیست.
#علوم
#حدیث
#غدیر
#اهل_سنت
#پاسخ:
💢
#ردّیه_اول: اگر در این آیه در این معنا آمده در برخی آیات دیگر به معنای #سرپرستی و اولی به تصرف آمده مانند:((مأواکم النّار هی مولاکم)) حدید-15 :جایگاهتان آتش است که سرپرست شماست!
💢
#ردّیه_دوم: حمل کلمه #مولی در حدیث غدیر به اولی به تصرف به جهت قراینی است که در حدیث وجود دارد .از جمله: جمله قبل از من کنت مولاه یعنی الست اولی بکم من انفسکم؟ آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟
💢
#ردّیه_سوم: در این آیه قرینه ای وجود دارد که مانع از حمل آیه بر اولویت است و آن این است که هیچ کس بر پیامبر خدا(علی نبینا و آله و علیه السلام) مقدم نمی شود. به خلاف حدیث غدیر که در این حدیث مانعی مانند:نعوذ باالله، اولویت امیرالمومنین(علیه السلام) بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود ندارد. بلکه می فهماند که خلافت از آن کیست.
#علوم
#حدیث
#غدیر
#اهل_سنت