ندای اسلام
202 subscribers
243 photos
282 videos
482 files
356 links
🍃⃟꯭
💡💌گروه علمی #پاسخ‌اسلام ـ در زمینه های زیر فعالیت میکند :👇🏻🔆۱. مباحث اعتقادی حول تمام مکاتب(به معنای اعم)🍀۲مباحث سیاسی 💐۳مباحث اجتماعی🌸۴مباحث فرهنگی🌿۵.تبیین ونقد ادیان و مذاهب
استفاده از مطالب بدون ذکر نام کانال #حلال نیست
#نقدوهابیت
Download Telegram
#چرايي_انکار_ مساله #عقلاني_ولايت #فقيه
💢 #لزوم_عقلى_ولايت_فقيه 💢
چرایی انکار مساله عقلانی ولایت فقیه
. #اگر_ولايت_فقيه_مسئله اى_عقلانى ، #پس_چرا_هنوز_برخى_آن_را #رد مى كنند
#پاسخ⤵️
#يك_عقلانيت_دينى
#آنچه_در_ادله «#ولايت_فقيه» به عنوان «#ادله_عقلى» #استفاده مى شود، بر اساس «#عقلانيت_دينى» است؛ #نه «#عقلانيت_سكولار». بين اين دو #تفاوت_هاى بسيار زيادى وجود دارد و مبنا قرار دادن هر كدام، داراى نتايج مختلفى است. #عقلانيت_سكولار، اساسا #دخالت_خدا_و_دين_در_زندگى انسان را #نفى مى كند و انسان را خرد بسنده مى داند. اين نگرش را در اصطلاح #راسيوناليسم (Rationalism) يا #خرد_بسندگى مى نامند.
در چنين نگرشى، نقش دين در مديريت اجتماعى #نفى مى شود و نه تنها ولايت فقيه؛ كه #ولايت_معصومان و #پيامبر و خدا نيز #منتفى اعلام مى شود.
از طرف ديگر اساس #عقلانيت_سكولار، خرد ابزارى (Instrumental Reason) است كه قادر به #كشف_حقيقت و در جست و جوى آن نيست و اعتبار نظرى ندارد؛ بلكه در پى سامان دهى عملى امور بر وفق مراد و پسند انسان و رساندن آدمى به خواسته هاى دنيايى اش مى باشد.
در برابر اين انگاره انديشه هاى الهى و فلسفه هاى توحيدى مدعى وجود مرتبه متعالى ترى از عقل هستند كه تنها عمل و عنايت آن، شكل دادن به جهان ـ آن چنان كه آدمى خوش مى دارد و مى پسندد ـ نيست👈 بلكه مى تواند در كشف جنبه هايى از حقيقت نيز به كار آيد. از طرفى عقل عملى ـ #بنابر_تصريح_نصوص  دينى ـ علاوه بر تدبيرگرى در امر معاش؛ كاركردى عمده تر و ماناتر نيز دارد و آن راه يابى به حوزه ارزش ها، اخلاقيات و تدبير براى سعادت فرجامين و زندگى ابدى (معاد) است. در نگاه دينى حتى همه فعاليت هاى قسم اول (معاش) نيز در اين راستا قرار مى گيرد و هويّت و معنا مى يابد.
🔷🔶دو. #عقلانيت_ابزارى🔷🔶
مشكل اساسى «#عقل_ابزارى» در بى التفاتى به غايت شناسى و ناديده انگاشتن جهت حركت و در سو گم كردگى آن است. يكى از ويژگى هاى «#عقلانيت_ابزارى» اينكه در انتخاب هدف و برنامه ريزى، تنها و تنها بر«#عملى_بودن» و «#كار_آمدى» تأكيد دارد. عملى بودن مفهومى #فراخ تر از امكان داشتن است و حامل مفاهيمى چون:👈 آسان بودن، كم خرج بودن و سودمندى مادى و اين جهانى نيز مى باشد.
به اين ترتيب مفاهيمى مثل «#وظيفه» و «#تكليف» ـ بدون منظور كردن نتايج عاجل ـ در نظام واژگانى اين عقل جايى نخواهد داشت. اما از نگاه شريعت هاى دينى، مفهوم «#عقل_و_عقلانيت»، صرفا در مفاهيمى مانند «#كارآمدى»، خلاصه و منحصر نمى شود. گاهى مفهوم وظيفه، بر كل مفهوم كارآمدى، سودمندى عاجل و مانند آن حكومت مى كند؛ يعنى، چه بسيار كه رفتار و موضعى در مقياس و قاموس «#عقل_مدرن»، رفتارى غيركارآمد و غلط قلمداد؛ اما از منظر انجام وظيفه، درست باشد.
بنابراين كسانى كه از منظر #عقلانيت ابزارى و سكولار، به مسائل اجتماعى و سياسى مى نگرند، ضرورت تشكيل #حكومت_اسلامى_و #ولايت_فقيه جامع شرايط را ـ كه در حيطه مؤلفه هاى #عقلانيت_سكولار نيست ـ بر نمى تابند.

🟥سه. #مقدمات_احكام_عقلى🟥

از آنجا كه #احكام_عقلى، مبتنى بر #تصوّر و #درك_صحيح موضوع و مقدّمات است؛✔️ #جهل و يا #فهم و تصوّر ناصحيح مقدّمات، مانعى در شناخت #عقل_محسوب مى شود. بر اين اساس، كسانى كه درك و شناخت صحيحى از آموزه هاى سياسى ـ اجتماعى #دين_مبين_اسلام_ندارند يا تنها راه شناخت را #حسّ و #تجربه مى دانند؛ از ديدگاهى #مادى به جهان مى نگرند و براى انسان تنها غاياتى مادى و اين جهانى باور دارند و براى وحى و شريعت جايگاهى #قائل_نيستند. حال اينان چگونه مى توانند به ضرورت «#ولايت_فقيه» براى اداره و رهبرى جامعه اسلامى در عصر غيبت پى ببرند؟!
بر اين اساس درك ولايت فقيه از طريق عقل، در گرو توجه به مسائل ياد شده است. #امام_خمينى (رحمه الله) مى فرمايد: « #قضيه_ولايت_فقيه، بعد از تصور اطراف، موضوع، محمول و مورد آن، به گونه اى روشن است كه از مسائل نظرى شمرده نمى شود و احتياجى به بحث و دليل ندارد»🔶. #ليكن_فهم و درك اين امر #بديهى، مبتنى بر جهان بينى دينى، #عقلانيت_اسلامى و شناخت ماهيت و قلمرو اجتماعى آن است.✔️
🟣🔵🟢🟡🔴🟠🟥

📗📘 كتاب البيع، ج 2، ص 467.
جهت مطالعه بيشتر ر.ك:
الف. انديشه هاى فقهى ـ سياسى امام خمينى؛
ب. جمعى از نويسندگان، فرهنگ واژه ها، ص 558؛
پ. خسروپناه، عبدالحسين، كلام جديد، ص 63.
🟪🟦🟩🟥🟧🟨⚫️
#آيا_احاديث #دوازده_خليفه_دلالت بر حكومت ظاهري #امامان_معصوم دارد ، در صورتي كه در #واقع چنين نبوده است

برخي مي گويند: #احاديث_دوازده #خليفه_دلالت بر #خلافت و #حكومت ظاهري #دوازده_خليفه بعد از #پيامبر دارد در حالي كه #امامان_شيعه به جز #امام_علي و #امام_حسن عليه السلام #حكومت_ظاهري نداشته اند.

#پاسخ : اين #احاديث در حقيقت #دلالت بر انشا و امر و #نصب_الهي دارد نه اخبار و اعلام ، يعني اين دوازده نفر از آنجا كه از شاخص هاي معنوي والايي برخوردارند لذا از جانب خداوند به ولايت و خلافت منصوبند و مردم وظيفه دارند تا با آنها بيعت نمايند.

#سيد محمد تقي حكيم مي گويد:((مقصود به بقاي امر در بين آنها بقاي امامت و خلافت و به استحقاق است . يعني آنها مستحق امامت و خلافت هستند نه اينكه هر كدام به سلطنت ظاهري خواهند رسيد ، زيرا خليفه شرعي ، مشروعيت سلطنت خود را از خداوند مي گيرد و اين سلطنت در حدود سلطنت تشريعي است نه تكويني ، زيرا اين نوع از سلطنت كه مقتضاي وظيفه امام به عنوان مشرع است ، و اين معنا با غصب سلطنت ظاهري از آنها و تسلط ديگران منافاتي ندارد ...)).

#پي_نوشت:
1- الاصول العامة للفقه المقارن ، ص 173.
منبع : موعود شناسي وپاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني ، انتشارات مسجد مقدس جمكران
حديثي از #پيامبر_اسلام كه بر #امامت #دوازده گانه(جانشين) و شروع آن با #امامت_امام_علي(ع) دلالت دارد را #مستند بيان نماييد


پاسخ:


با توجه به ممنوعيت نقل حديث و با توجه به اين كه حكومت بعد از #پيامبر به دست كساني افتاد كه نمي خواستند سخنان #پيامبر در باره #امامان اهل بيت نقل شود، معلوم است كه نمي توان انتظار داشت روايات #پيامبر در ذكر نام #امامان بعد از خودش به صورت #متواتر به دست ما رسيده باشد و در كتب #اهل_سنت نيز ثبت شده باشد با اين وجود مجموع روايات #پيامبر و #اهل_بيت در مورد #امامان دوازدهگانه #متواتر_است و امامت هر كدام از امامان با روايات #متواتر ثابت مي شود.
با وجود همه اختناق ها و سانسورها و... باز هم رواياتي كه در كتب #اهل_سنت ثبت شده و از #امامان دوازده گانه به ترتيب نامبرده و رواياتي كه تعداد امامان بعد از پيامبر را دوازده نفر شمرده، بي شمار است و كسي نمي تواند منكر آنها شود.
اما برخي رواياتي كه نام امامان آمده، چنين است:
#رسول خدا(ص) فرمود: "وصي و #خليفه بعد از من #علي_بن_ابي_طالب، بعد از او دو نواده ام #حسن و #حسين است. كه بعد از #حسين نُه نفر از #صلب حسين، امام هستند كه نام آنان عبارتند از: #علي، بعد از فرزندش #محمد، بعد از او فرزندش #جعفر، بعد از او فرزندش #موسي، بعد از او فرزندش #علي، بعد از فرزندش#محمد، بعد از فرزندش #علي، بعد از او فرزندش حسن، بعد از او فرزندش حجت بن الحسن، اين دوازده نفر امامان بعد از من هستند".(1)
مرحوم #كليني در كتاب اصول #كافي، ج 1، ص 291 در چندين باب مستقل براي هر كدام از ائمه رواياتي نقل كرده است كه هر كدام از ائمه، امام بعد از خود را با اسم و تمام مشخصات نام برده و معرفي كرده و امانت الهي را به او تحويل داده است. ♦️
بنابراين در منابع معتبر #شيعي از تعداد و اسامي هر يك از ائمه سخن به ميان آمده، اگر چه اين منابع براي #اهل_سنت قابل قبول نيست. خوشبختانه اهل سنت به طرق مختلف از #پيامبر روايت كرده اند كه تعداد جانشينان ايشان دوازده نفر است.(2)
در رابطه با روايت دوازده خليفة قريش ما تنها به ذكر تحليل و بيان منصفانه يكي از علماي بزرگ اهل سنت جناب حافظ سليمان قندوزي اكتفا مي‌كنيم كه گفته است:
احاديثي كه دلالت مي‌كند جانشينان پيامبر دوازده نفرند از طرق فراوان نقل شده و به حد شهرت رسيده است و با گذشت زمان دانسته شد كه مقصود رسول خدا از اين سخن خود، امامان دوازده‌گانه از اهل بيت و عترت اويند، زيرا نمي‌توان اين حديث را بر جانشيان پس از او از اصحابش حمل كرد، چرا كه تعداد آنان از دوازده نفر كمتر است. هم‌چنين نمي‌توان آن را بر حكّام اموي تطبيق كرد، زيرا آنان از دوازده نفر بيشترند و غير از عمر بن عبدالعزيز، همه آنان مرتكب ظلم آشكار بودند، و نيز آنان از بني هاشم نيستند، در حالي كه پيامبر(ص) فرموده است: "آنان همگي از بني هاشم‌اند" و نمي‌توان آن را بر حكّام بني عباس حمل كرد، زيرا تعداد آنان نيز از دوازده نفر بيشتر است، بنابر اين راهي جز اين نيست كه بر امامان دوازده‌گانه از اهل بيت پيامبر(ص) حمل شود، چرا كه آنان داناترين، بزرگوارترين و با تقواترين مردم اهل زمان خود بودند و نَسَب آنان از همه برتر بود و در نزد خدا گرامي‌تر بودند.(3)
بنا بر اين با وجود همه ممنوعيت ها و دست بردن ها باز هم روايات دلالت آشكار دارد كه جانشينان پيامبر دوازده نفرند كه همگي از قريش و بني هاشم اند و جز امامان دوازدهگانه شيعه كه همگان بر علم، فضل و برتري آنان اعتراف دارند، كسي ديگر نمي تواند مصداق اين احاديث باشد.
پي‌نوشت‌ها:
1. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، الوفا، 1404ق، ج 36، ص 282، ح 106.
2. ر. ك: ابن حجر، احمد بن علي، فتح الباري، دار الريان للتراث، ج 13، ص 181 - 186؛ العيني، محمد بن احمد، عمدة القاري، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 24، ص 281 - 282؛ مباركفوري، محمد بن عبد الرحمن، تحفة الأحوذي، بيروت، دار الكتب العلميه، ص 391 - 393؛ عظيم آبادي، محمد بن ابي بكر، عون المعبود، مدينه منوره، مكتبه السلفيه، 1388ق، ج 11، ص 244 - 247؛ نووي، يحيي بن شرف، شرح مسلم، ج 12، ص 201 - 203.
3. ر، ك: قندوزي، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة، مشهد، -، 1308ق، ص 446.


💠♦️💠♦️💠♦️💠♦️💠♦️
#ادوار_تاريخي_حديثِ_شيعه از #چهار جهت با #ادوار_تاريخي_حديثي_اهل سنت متفاوت است كه عبارتند از:⬇️


1_#همان_گونه_كه در بررسي نخستين دوره از ادوار #حديثي_اهل_سنت؛ #يعني دوره #ممانعت_ازتدوين حديث #تبيين شد، #ممناعت حديث از سوي #پيامبر🌺 ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليه السّلام ـ و نيز محدّثان شيعه محكوم بوده و محققان #شيعه آن را دست آويزي براي اهداف سياسي #خلفا و مخالفت با #اهل_بيت ـ عليه السّلام ـ ارزيابي كرده اند، از اين رو عصري با عنوان دوره #ممانعت با تدوين حديث در تاريخ حديث #شيعه يافت نمي شود. به عبارت روشن تر #تاريخ_حديث شيعه تا عصر #رسالت و #امامت از اتصال كاملي برخوردار بوده و هيچ حلقه اي از آن نيافتاده است. به همين دليل نخستين دوره تاريخي #حديث شيعه را نخستين نگاشته هاي حديثي تشكيل مي دهد، البته با اين تفاوت كه نخستين نگاشته هاي حديثي اهل سنت حداقل يك سده با عصر رسالت فاصله دارد، اما نخستين نگاشته هاي حديث شيعه با عصر رسالت و امامت كاملاً متّصل است. 🌺 2_گردآوردندگان جوامع حديثي اوليه #اهل_سنت آنها را براساس سنت #شفاهي فراهم آوردند. در حقيقت #بخاري و #مسلم از روي شنيده هاي روايي كه از طريق #اساتيد به آنان منتقل شد به تدوين #صحيحين پرداختند، اما گردآورندگان جوامع اوليه حديثي #شيعه با #سنّّت مكتوب روبرو بوده اند كه ما آن را با عنوان اصول #اربعمأه مي شناسيم و از آن با عنوان شكل گيري ميراث روايي شيعه در قالب اصول اربعمأه و دوره دوم از ادوار تاريخ حديث شيعه ياد مي كنيم. اين دوره از اختصاصات تاريخ حديث شيعه است. 3. با توجه به اتصال حلقات حديث شيعه و نيز تكيه داشتن آن بر سنت مكتوب و نظارت #اهل بيت ـ عليه السّلام ـ بر عموم مكتوبات حديثي، پديده وضع و #جعل در مقايسه با حديث اهل سنت، به صورت محدودي در حديث #شيعه راه يافته است. اين امر پيراستن منابع روايي شيعه از احاديث #جعلي را از نگاه محدّثان شيعي در مقايسه با آنچه از نگاه #محدثان اهل سنت #مشهود است، با ضرورت كمتري مواجه ساخته و بدين خاطر ما به دوره تنقيح جوامع روايي در تاريخ حديث شيعه برنمي خوريم. هرچند تلاش هايي محدود؛ هم چون تدوين كتاب «الأخبار الدخيله» از علامه شوشتري در دوران معاصر انجام گرفته و خود بر ضرورت پيراسته ساختن كامل ميراث روايي شيعه پاي مي فشريم.
4_بايد اذعان كرد كه دانش هاي تخصصي حديث؛ همچون اصطلاحات حديثي، براي برخورد با بحران ها و ضعف هاي سندي و متني روايات بيشتر در بستر تاريخ حديث اهل سنت شكل گرفته و آنچه در تاريخ شيعه انجام گرفته ناظر به تحقيقات عالمان اهل سنت است و براي پر كردن خلا اين دانش ها در فرهنگ شيعي بوده است. البته #علم_رجال و #فقه_الحديث از اين امر مستثناست. از اين رو در بررسي ادوار تاريخ حديث #شيعه دوره اي را براي شكل گيري اين دانش ها اختصاص نداده ايم. بر اين اساس ادوار تاريخ حديث شيعه را به هشت دوره به شرح ذيل مي توان تقسيم كرد: الف. فراهم آوردن نخستين نگاشته هاي حديثي؛ ب. شكل گيري ميراث روايي شيعه در قالب اصول اربعمأه؛ ج. دوره تدوين جوامع اوليه حديثي شيعه ؛ د. دوره تكميل جوامع حديثي؛ هـ. دوره تبيين جوامع روايي؛ و. دوره تنظيم جوامع روايي؛ ز. دوره ركود دانش هاي حديثي؛ ح. دوره شكوفايي علوم حديث؛ علي نصيري، حديث شناسي،ج1، ص185

#علوم_حدیث
آيا #حديث_معتبري وجود دارد مبني بر اين كه امام #حسين عليه السلام در واقعه عاشورا براي #شهادت عزيزانش گريه كرده است
واقعه عاشوراي سال 61 هجري ازجمله وقايع نادري است كه باآن كيفيت به وقوع پيوست ودر پي آن عزيزترين افراد خاندان
#پيامبر_اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـبراي برپا ماندن اسلام و نجات آن ازتحريفات اموي به #شهادت رسيدندكه تا حيات وزندگي بشري ادامه دارداين واقعه ماندگار خواهدماند.در اين واقعه علاوه بر #اصحاب وياران امام #حسين_عليه_السلام جمع زيادي از برادران وبرادرزادگان وفرزندان واقوام نزديك #امام_حسين ـ عليه السلام به #شهادت رسيدندوموقع شهادت امام را بر بالين خود طلبيدند.امام عليه السلام ـ نيزبربالين اكثر آنهاحاضر مي شدو لحظات به #شهادت رسيدن عزيزان خود راباچشم هاي خودنظاره مي كرد. لذا در مقاتل و منابعي كه درباب واقعه عاشورا مي باشند به اين امراشاره شده و گريستن آن حضرت درشهادت عزيزان را گزارش كرده اند  اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود ؛

1. وقتي كه
#امام_حسين ـ عليه السلام ـ #علي_اكبر را روانه ميدان جنگ نمود و آن بزرگوار عازم ميدان گشته و مدّتي جنگيد وقتي كه عطش بر او غلبه كرد به خيمه برگشت و تحمل تشنگي و سنگيني اسلحه راطاقت فرسا خواند، امام گريست و او را به صبر و مقاومت فرا خواند.
و نيز وقتي علي اكبر ـ عليه السلام ـ دوباره به ميدان بازگشت در اثر ضربات شمشير دشمنان از اسب به زمين افتاد. پدر را به كمك طلبيد. امام حسين ـ عليه السلام ـ با سرعت خود را به علي اكبر رساند و صورت به صورت پسر گذاشت فرمود: فرزندم! خدا كشندگان تو را از رحمت خود به دور كند. اينان چه بسيار بر خدا و هتك حرمت حريم رسول خدا گستاخند. اشك ديدگان امام جاري شد.

2. حضرت ابا عبدالله الحسين ـ عليه السلام ـ در شهادت برادر بزرگوارش عباس بن علي ـ عليه السلام ـ نيز به شدت گريستند . چنانچه در منابع نقل شده است كه: وقتي كه كوفيان ابوالفضل را به شهادت رساندند امام حسين ـ عليه السلام ـ در شهادت برادر گريه شديدي كرد.در جاي ديگر آمده است كه بعد از شهادت حضرت ابوالفضل ـ عليه السلام ـ امام بر بالين وي آمد و در حالي كه با شدت گريه مي كرد مي فرمود: اكنون پشتم شكست، و رشته تدبيرم از هم پاشيد و دشمن بر من چيره شد و شماتت كرد.

3. هم چنين بر اساس برخي نقل ها امام ـ عليه السلام ـ بعد از آن كه تيري از سمت دشمن آمد و گلوي علي اصغر شيرخواره را بريد، امام گريه كنان فرمود: خدايا ميان ما و گروهي كه ما را دعوت كردند تا كمك كنند ، ولي ما را كشتند داوري فرما.

4. امام حسين ـ عليه السلام ـ در شهادت برادر زاده اش قاسم بن حسن نيز گريه كردند. چنان چه در برخي منابع آمده است. وقتي قاسم كه نوجواني بيش نبود به ميدان رفت و با دشمنان جنگ سختي نمود و چندين نفر را كشت، در نهايت در اثر شدت جراحات و ضربات دشمن از اسب به زمين افتاد و در اين هنگام عمويش را كمك طلبيد ، حضرت به سرعت خود را به ميدان رسانيد و جنگي سخت نمود تا خود را به پيكر بي جان قاسم رسانيد كه در زير سم اسبان پامال شده بود. در اين حال امام، صدايش به گريه بلند بود و اشك از چشمانش جاري بود، فرمود: اي برادر زاده ام بر عمويت سخت است كه تو او را بخواني و دعوتت را پاسخ ندهد، و اگر پاسخت دهد سودي نداشته باشد. سپس نعش برادر زاده را به سينه چسباند و به سوي خيمه ها برد.

بنابراين با توجه به گزارش برخي از منابع كه مورد قبول بزرگان و دانشمندان نيز مي باشند روايات و اقوالي درباره گريه امام حسين ـ عليه السلام ـ در شهادت عزيزانش نقل شده است

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1ـ سوگنامه كربلا، محمد طاهر دزفولي.

2ـ سوگنامه آل محمد، محمدي اشتهاردي.

3ـ فرهنگ سخنان جامع امام حسين، علي مؤيدي.

4ـ در كربلا چه گذشت، محمد باقر كمره اي.

پاورقي ها:

[1]. سيد بن طاووس، لهوف، ترجمه محمد دزفولي، قم، مؤمنين، 1385ش، ص210.

[2]. اسفرايني، ابواسحاق، نورالعين في مشهد الحسين، تونس، المنار، بي تا، ص35.

[3]. ابن طاووس، همان، ص218.

[4]. شيخ شريفي، كلمات الامام حسين، قم، دارالمعروف، 1416ق، ص472.

[5]. شيخ عباس قمي، نفس المهموم، قم، انتشارات بصيرتي، 1405ق، ص350.

[6]. اسفرايني، همان، ص43.

منبع : انديشه قم

💠🌺💠🌺💠🌺