❁🦋﷽🦋❁
✍️تبیین معنایی کلمه «مولی» به ولایت در تصرف مبتنی بر اعتراف #خلیفه_دوم
🔹یکی از قرائن مثبته ولایت سیاسی از کلمه «مولی» در حدیث غدیر، اعتراف خلیفه دوم در روایت معروف قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام میان دو اعرابی*🦋
💧این روایت را محدثین و حفاظ بزرگ اهل سنت همانند دارقطنی، حسکانی در «شواهد التنزیل»، محب الدین طبری در «ریاض النضرة» و «ذخائر العقبی»، ابن سَمّان در «الموافقة»، زمخشری در «تلخیص الموافقة»، باعونی شافعی در «جواهر المطالب» عصامی در «سمط النجوم» و ابن حجر هیثمی در «الصواعق» با چند طریق نقل کرده اند:🦋
🔸«وعن عمر وقد جاء أعرابيان يختصمان فقال لعلي اقض بينهما يا أبا الحسن فقضى علي بينهما فقال أحدهما هذا يقضي بيننا؟ فوثب إليه عمر وأخذ بتلبيبه وقال: ويحك ما تدري من هذا، هذا مولاي ومولى كل مؤمن ومن لم يكن مولاه فليس بمؤمن»
🔹روایت از عمر که دو بادیه نشین که با همدیگر مخاصمه داشتند نزد او آمدند خلیفه دوم به حضرت علی علیه السلام گفت: میان این دو قضاوت کن! حضرت قضاوت بین آنها نمود. یکی از آنها گفت: این شخص بین ما قضاوت می کند؟ در این لحظه عمر به سوی او حمله ور شد و گریبانش را گرفت و گفت: وای بر تو! آیا این شخص را می شناسی؟ این مولای من و مولای همه مؤمنین است و هر کس که مولایش حضرت علی علیه السلام نباشد، مؤمن نیست!🦋
📚الرياض النضرة، ج 1، ص: 251 و الصواعق المحرقة، ج 2، 522، سمط النجوم، ج 2، ص: 14 و ذخائر العقبى، ج 1، ص: 68
✍️بر اساس روایت فوق، خلیفه دوم، خود اعتراف نموده است که حضرت علی علیه السلام مولای او و مولای همه مؤمنان است. بسیار روشن است که «مولی» در روایت مورد بحث، به معنی ولایت و حق تصرف در شئون مولّی علیه*برای روشن شدن این استظهارتوجه به نکات زیرضروری*🦋
1️⃣ بديهی است که قضاوت نمودن _به خلاف إفتاء_ به معنی حکم نمودن به همراه إعمال و تنفیذ آن در حق طرفین دعوا است. إعمال ولایت و اجرای حکم قاضی باعث تصرف در جان و مال و ... دیگران می شود و متعاقب آن فصل خصومت صورت می گیرد*🦋
2️⃣ بعد از قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام، یکی از طرفین مخاصمه، به حکم او معترض می شود؛ خلیفه دوم برای پاسخ به شخص معترض، در قالب یک قیاس اولویت، اعتراف می کند که حضرت علی علیه السلام حتی حق ولایت بر خود او _ به عنوان خلیفه_ و همه مؤمنین دارد چه رسد به إعمال ولایت بر طرف اعتراض که یک اعرابی بادیه نشین*🦋
💧به عبارت فنی، خلیفه دوم اعتراف می کند که در ملاک إعمال ولایت و سلطه آن حضرت، تفاوتی میان خلیفه دوم، همه مؤمنین و اعرابی نیست و شخص اعرابی هیچ خصوصیت و ویژگی ندارد که مانع نفوذ قضاوت آن حضرت شود بلکه این ملاک درباره او قوی تر*🦋
👈 بسیار واضح که ملاک مورد بحث، مولویت و اولویت در تصرفی است که خود خلیفه دوم بدان معترف است. هر إعمال ولایتی که نسبت به اعرابی در حدیث ثابت شده است،برای همه مؤمنین نیز ثابت*🦋
3️⃣ برخورد شدید خلیفه دوم با اعرابی، متفرع بر اعتراض و عدم تمکین او نسبت به حکم امیرالمؤمنین علیه السلام است. خلیفه دوم در مقام ارائه دلیل برای اعرابی بوده تا او را ملزم به پذیرش حکم آن حضرت کند هر چند آن حکم و اعمال سلطه به ضرر او بوده باشد*🦋
✅ #نتیجه: اعتراف #خلیفه_دوم به مولویت حضرت علی علیه السلام متفرع بر قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام و اعتراض اعرابی به حکم او است، این امر، قرینه معینه قطعی است که معنی مولا در عبارت «... هذا مولاي ومولى كل مؤمن ...» به معنی ولایت در تصرف در شئون مولی علیه است و الّا اگر مولا به معنی صرف محبت به آن حضرت بود، این تفریع لغو و بی فایده می شد*🦋
#جهاد_تبیین
#غدیر
#امام_زمان
✍️تبیین معنایی کلمه «مولی» به ولایت در تصرف مبتنی بر اعتراف #خلیفه_دوم
🔹یکی از قرائن مثبته ولایت سیاسی از کلمه «مولی» در حدیث غدیر، اعتراف خلیفه دوم در روایت معروف قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام میان دو اعرابی*🦋
💧این روایت را محدثین و حفاظ بزرگ اهل سنت همانند دارقطنی، حسکانی در «شواهد التنزیل»، محب الدین طبری در «ریاض النضرة» و «ذخائر العقبی»، ابن سَمّان در «الموافقة»، زمخشری در «تلخیص الموافقة»، باعونی شافعی در «جواهر المطالب» عصامی در «سمط النجوم» و ابن حجر هیثمی در «الصواعق» با چند طریق نقل کرده اند:🦋
🔸«وعن عمر وقد جاء أعرابيان يختصمان فقال لعلي اقض بينهما يا أبا الحسن فقضى علي بينهما فقال أحدهما هذا يقضي بيننا؟ فوثب إليه عمر وأخذ بتلبيبه وقال: ويحك ما تدري من هذا، هذا مولاي ومولى كل مؤمن ومن لم يكن مولاه فليس بمؤمن»
🔹روایت از عمر که دو بادیه نشین که با همدیگر مخاصمه داشتند نزد او آمدند خلیفه دوم به حضرت علی علیه السلام گفت: میان این دو قضاوت کن! حضرت قضاوت بین آنها نمود. یکی از آنها گفت: این شخص بین ما قضاوت می کند؟ در این لحظه عمر به سوی او حمله ور شد و گریبانش را گرفت و گفت: وای بر تو! آیا این شخص را می شناسی؟ این مولای من و مولای همه مؤمنین است و هر کس که مولایش حضرت علی علیه السلام نباشد، مؤمن نیست!🦋
📚الرياض النضرة، ج 1، ص: 251 و الصواعق المحرقة، ج 2، 522، سمط النجوم، ج 2، ص: 14 و ذخائر العقبى، ج 1، ص: 68
✍️بر اساس روایت فوق، خلیفه دوم، خود اعتراف نموده است که حضرت علی علیه السلام مولای او و مولای همه مؤمنان است. بسیار روشن است که «مولی» در روایت مورد بحث، به معنی ولایت و حق تصرف در شئون مولّی علیه*برای روشن شدن این استظهارتوجه به نکات زیرضروری*🦋
1️⃣ بديهی است که قضاوت نمودن _به خلاف إفتاء_ به معنی حکم نمودن به همراه إعمال و تنفیذ آن در حق طرفین دعوا است. إعمال ولایت و اجرای حکم قاضی باعث تصرف در جان و مال و ... دیگران می شود و متعاقب آن فصل خصومت صورت می گیرد*🦋
2️⃣ بعد از قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام، یکی از طرفین مخاصمه، به حکم او معترض می شود؛ خلیفه دوم برای پاسخ به شخص معترض، در قالب یک قیاس اولویت، اعتراف می کند که حضرت علی علیه السلام حتی حق ولایت بر خود او _ به عنوان خلیفه_ و همه مؤمنین دارد چه رسد به إعمال ولایت بر طرف اعتراض که یک اعرابی بادیه نشین*🦋
💧به عبارت فنی، خلیفه دوم اعتراف می کند که در ملاک إعمال ولایت و سلطه آن حضرت، تفاوتی میان خلیفه دوم، همه مؤمنین و اعرابی نیست و شخص اعرابی هیچ خصوصیت و ویژگی ندارد که مانع نفوذ قضاوت آن حضرت شود بلکه این ملاک درباره او قوی تر*🦋
👈 بسیار واضح که ملاک مورد بحث، مولویت و اولویت در تصرفی است که خود خلیفه دوم بدان معترف است. هر إعمال ولایتی که نسبت به اعرابی در حدیث ثابت شده است،برای همه مؤمنین نیز ثابت*🦋
3️⃣ برخورد شدید خلیفه دوم با اعرابی، متفرع بر اعتراض و عدم تمکین او نسبت به حکم امیرالمؤمنین علیه السلام است. خلیفه دوم در مقام ارائه دلیل برای اعرابی بوده تا او را ملزم به پذیرش حکم آن حضرت کند هر چند آن حکم و اعمال سلطه به ضرر او بوده باشد*🦋
✅ #نتیجه: اعتراف #خلیفه_دوم به مولویت حضرت علی علیه السلام متفرع بر قضاوت امیرالمؤمنین علیه السلام و اعتراض اعرابی به حکم او است، این امر، قرینه معینه قطعی است که معنی مولا در عبارت «... هذا مولاي ومولى كل مؤمن ...» به معنی ولایت در تصرف در شئون مولی علیه است و الّا اگر مولا به معنی صرف محبت به آن حضرت بود، این تفریع لغو و بی فایده می شد*🦋
#جهاد_تبیین
#غدیر
#امام_زمان
چرادرکنارعدم تحمل برخی و عصبانیت آنان ازاصل دین،به فواید بزرگ مراقبتها والزامات اجتماعی با معیارهای دینی درتشویق جامعه بهدینداری پرداخته نمیشود؟هزاران بحران اخلاقی بهوسیله رعایت و مراقبتهای اخلاقی الزامی رفع شده مردم با همین الزامات اخلاقی باخیال راحت نوامیس خودرابه محیطهای علمی واقتصادی وسیاسی میفرستند وکمتر نگران آلوده شدن خودو عزیزانشان به فسادوانحرافات اخلاقی هستند.
۶. نکته آخر اینکه بله این راهم باید بهعنوان یک تکلیف وضرورت قطعی درنظر بگیریم که به همان اندازه که وظیفهداریم به احکام اولیه شریعت پایبندباشیم وبراجرای آن اهتمام بورزیم،به همان اندازه هم به نکاتی که درمقدمه بیان شدوقواعدی مانند احکام ثانویه شرعی ومسئله وهن دین هم باید التزام داشته باشیم. در نظر نگرفتن تطابق عرف وقانون واموری از این قبیل نیزموجب سقوط باورهای دینی میگردد.
#نتیجه:
پیشبینی عاقبت اجباری واختیاری بودن الزامات اخلاقی شرعی،چندان قابل صحتسنجی ومترکردن نیست. نگاه تکبُعدی وتک علتی دررابطه با پدیدۀ دینگریزی میتواندبه ماآدرسی غلط داده وموجب بدترکردن وضعیت دینداری واخلاقی جامعه شود. رعایت بسیاری ازحدودوتکالیف اسلامی نفرت زااست واگربااین منطق دینگریزی باآنان مواجه شویم باید رسالت انبیاء واولیاء تعطیل میشد. درواقع فکر نکنیم که دایرۀ بدآمدو تلخی دینگریزان،محدودبه امرحجاب و امثالهم همچنین نبایددردین اسلام هممذهب رامانندموم درمشت خوشآمد جامعه قرارنمیدهندتابه هر شکلی دربیاید چراکه هدف از دینداری محقق نخواهدشد.درکنار دینگریزی عدهای،ازترویج وصیانت از دین واخلاق دینی درپی قانون حجاب نیزنبایدغافل شداگرحجاب سروبدن قانونی نبودبانوان بپوشش میتوانستند
نقش فوقالعاده مؤثری درزدودن سایر مظاهر دینی واخلاقی وآسیبهای اجتماعی نسبت به سایرین داشته باشند.
تمام این نکات درکنار رعایت سایر اصول عقلانی دراسلام ماننداحکام ثانوی،قدر مقدروقاعده میسوراهم و مهم و...قابلتغییروتعدیل است.💢
#پینوشتها:
۱).سوره مبارکه البقرة، آیه ۲۸۶،«لا یكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها»؛خداوند هیچکس را،جز بهاندازه تواناییاش، تکلیف نمیکند.
۲)برخی ازاحکام اسلام که درمورد آنها نیازبه مقدمهچینی وزمینهسازی بوده،درچندمرحله تشریع شدهاند. مشهورترین حکم تدریجی که ازدیرباز موردتوجه مفسرین وصاحبنظران بوده،حکم تحریم خمروشراب که در چندمرحله وطبق طاقت جامعه بهطور مطلق حرام گردید.حرمت رباوحکم جهادنیزبه نظربعضی بهصورت تدریجی بیانشده
۳)درواقع هرگاه اجرای احکام الهی بهصورت دفعی ممکن بودواجب است این احکام بهصورت یکدفعه برای مردم بیان ودرنهایت اجراشوند؛امااگر اجرای برخی ازاحکام به علت فقدان زمینههای لازم،باعث بدبینی مردم نسبت به دین وهمچنین سبب وهن و هتک حرمت اسلام شود،لازم این دستورات بهصورت تدریجی بیان و اجراشوندتابهتدریج زمینه برای اجرای کامل احکام فراهم شود(حیدری، حمیده، جایگاه تدریج دربیان و اجرای احکام درعصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،خبرگزاری رسمی حوزه، ۱۴ فروردین ۱۴۰۰، کد خبر:۹۵۱۶۶۴).
۴)اصل برائت به زبان ساده یعنی اصل براین که انسان تکلیفی ندارد،مگر اینکه خلاف آن ثابت شوداصل برائت ازاقسام اصول عملی که وظیفه عملی مکلف رادر مواردی که بعدازجستوجو وعدم دستیابی به دلیل،درتکلیف واقعی شک مینماید،تعیین نموده وبه برائت ذمه اواز تکلیف مشکوک حکم میکند؛به بیان دیگر،مرادازاصل برائت، اصلی ازاصول عملی که هنگام شک مکلف درتکلیف وعدم دسترسی وی به حجت شرعی،اجرامیشودودر مقام عمل،مکلف راموظف به انجام آن تکلیف نمیداند؛برای مثال، هنگامیکه مکلف بعد ازجستوجوو عدم دستیابی به دلیل،درحرمت یاحلیت استعمال دخانیات شک میکنداصل برائت جاری نموده وبه حلیت استعمال آن حکم میکندوازعقوبت مخالفت احتمالی باحکم واقعی،ایمن میشود(مطهری،مرتضی،آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ص۵۸).
۵)اصل صحت یاقاعده صحت به معنای بنارابرصحت ودرست انگاشتن عمل گذاشتن مگراینکه خلاف آن اثبات گردداین اصل درفقه واخلاق کاربردفراوانی داردبرای این قاعده سه معنای کاربردی درنظر گرفته شده که شامل جوازتکلیفی،جوازوضعی وصحت معاملات مثلاً شک میکنیم،آیاقصاب مسلمان، سرگوسفندرادرست ذبح کرده یاغسال مسلمان،میت راصحیح غسل داده، بنارابرصحت عمل وی میگذاریم.
۶).شهیدمطهری درتوضیح این سیرۀ اسلامی (تقدم بشارت برتنفر)گفته
۷)گاهی بعضی ازدعوتها نهتنهاسوق دادن وقائدیت نیست،بلكه تنفیر است،یعنی نفرت ایجادكردن وفرار دادن؛واین،اصلی است روانی؛روح وروان انسان اینطور همان مثال بچه ومدرسه راعرض میکنیم:بسیاری از اوقات،پدرو مادرها یا بعضی ازمعلمهای بچهها بهجای تبشیر و انذار، تنفیر میكنند، یعنی كاری میکنند كه در روح بچه یك حالت تنفّر و گریز از مدرسه پیدا بشود و عكسالعمل روح این بچه گریز از مدرسه است.💢 #ادامه_دارد
۶. نکته آخر اینکه بله این راهم باید بهعنوان یک تکلیف وضرورت قطعی درنظر بگیریم که به همان اندازه که وظیفهداریم به احکام اولیه شریعت پایبندباشیم وبراجرای آن اهتمام بورزیم،به همان اندازه هم به نکاتی که درمقدمه بیان شدوقواعدی مانند احکام ثانویه شرعی ومسئله وهن دین هم باید التزام داشته باشیم. در نظر نگرفتن تطابق عرف وقانون واموری از این قبیل نیزموجب سقوط باورهای دینی میگردد.
#نتیجه:
پیشبینی عاقبت اجباری واختیاری بودن الزامات اخلاقی شرعی،چندان قابل صحتسنجی ومترکردن نیست. نگاه تکبُعدی وتک علتی دررابطه با پدیدۀ دینگریزی میتواندبه ماآدرسی غلط داده وموجب بدترکردن وضعیت دینداری واخلاقی جامعه شود. رعایت بسیاری ازحدودوتکالیف اسلامی نفرت زااست واگربااین منطق دینگریزی باآنان مواجه شویم باید رسالت انبیاء واولیاء تعطیل میشد. درواقع فکر نکنیم که دایرۀ بدآمدو تلخی دینگریزان،محدودبه امرحجاب و امثالهم همچنین نبایددردین اسلام هممذهب رامانندموم درمشت خوشآمد جامعه قرارنمیدهندتابه هر شکلی دربیاید چراکه هدف از دینداری محقق نخواهدشد.درکنار دینگریزی عدهای،ازترویج وصیانت از دین واخلاق دینی درپی قانون حجاب نیزنبایدغافل شداگرحجاب سروبدن قانونی نبودبانوان بپوشش میتوانستند
نقش فوقالعاده مؤثری درزدودن سایر مظاهر دینی واخلاقی وآسیبهای اجتماعی نسبت به سایرین داشته باشند.
تمام این نکات درکنار رعایت سایر اصول عقلانی دراسلام ماننداحکام ثانوی،قدر مقدروقاعده میسوراهم و مهم و...قابلتغییروتعدیل است.💢
#پینوشتها:
۱).سوره مبارکه البقرة، آیه ۲۸۶،«لا یكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها»؛خداوند هیچکس را،جز بهاندازه تواناییاش، تکلیف نمیکند.
۲)برخی ازاحکام اسلام که درمورد آنها نیازبه مقدمهچینی وزمینهسازی بوده،درچندمرحله تشریع شدهاند. مشهورترین حکم تدریجی که ازدیرباز موردتوجه مفسرین وصاحبنظران بوده،حکم تحریم خمروشراب که در چندمرحله وطبق طاقت جامعه بهطور مطلق حرام گردید.حرمت رباوحکم جهادنیزبه نظربعضی بهصورت تدریجی بیانشده
۳)درواقع هرگاه اجرای احکام الهی بهصورت دفعی ممکن بودواجب است این احکام بهصورت یکدفعه برای مردم بیان ودرنهایت اجراشوند؛امااگر اجرای برخی ازاحکام به علت فقدان زمینههای لازم،باعث بدبینی مردم نسبت به دین وهمچنین سبب وهن و هتک حرمت اسلام شود،لازم این دستورات بهصورت تدریجی بیان و اجراشوندتابهتدریج زمینه برای اجرای کامل احکام فراهم شود(حیدری، حمیده، جایگاه تدریج دربیان و اجرای احکام درعصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،خبرگزاری رسمی حوزه، ۱۴ فروردین ۱۴۰۰، کد خبر:۹۵۱۶۶۴).
۴)اصل برائت به زبان ساده یعنی اصل براین که انسان تکلیفی ندارد،مگر اینکه خلاف آن ثابت شوداصل برائت ازاقسام اصول عملی که وظیفه عملی مکلف رادر مواردی که بعدازجستوجو وعدم دستیابی به دلیل،درتکلیف واقعی شک مینماید،تعیین نموده وبه برائت ذمه اواز تکلیف مشکوک حکم میکند؛به بیان دیگر،مرادازاصل برائت، اصلی ازاصول عملی که هنگام شک مکلف درتکلیف وعدم دسترسی وی به حجت شرعی،اجرامیشودودر مقام عمل،مکلف راموظف به انجام آن تکلیف نمیداند؛برای مثال، هنگامیکه مکلف بعد ازجستوجوو عدم دستیابی به دلیل،درحرمت یاحلیت استعمال دخانیات شک میکنداصل برائت جاری نموده وبه حلیت استعمال آن حکم میکندوازعقوبت مخالفت احتمالی باحکم واقعی،ایمن میشود(مطهری،مرتضی،آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ص۵۸).
۵)اصل صحت یاقاعده صحت به معنای بنارابرصحت ودرست انگاشتن عمل گذاشتن مگراینکه خلاف آن اثبات گردداین اصل درفقه واخلاق کاربردفراوانی داردبرای این قاعده سه معنای کاربردی درنظر گرفته شده که شامل جوازتکلیفی،جوازوضعی وصحت معاملات مثلاً شک میکنیم،آیاقصاب مسلمان، سرگوسفندرادرست ذبح کرده یاغسال مسلمان،میت راصحیح غسل داده، بنارابرصحت عمل وی میگذاریم.
۶).شهیدمطهری درتوضیح این سیرۀ اسلامی (تقدم بشارت برتنفر)گفته
۷)گاهی بعضی ازدعوتها نهتنهاسوق دادن وقائدیت نیست،بلكه تنفیر است،یعنی نفرت ایجادكردن وفرار دادن؛واین،اصلی است روانی؛روح وروان انسان اینطور همان مثال بچه ومدرسه راعرض میکنیم:بسیاری از اوقات،پدرو مادرها یا بعضی ازمعلمهای بچهها بهجای تبشیر و انذار، تنفیر میكنند، یعنی كاری میکنند كه در روح بچه یك حالت تنفّر و گریز از مدرسه پیدا بشود و عكسالعمل روح این بچه گریز از مدرسه است.💢 #ادامه_دارد
ندای اسلام
#قسمت 2⃣ ✍ #راهکار_اول: رابطه وجود رابط و وجود مستقل 🔸 #راهکار اول متمرکز بر تفکیک وجود رابط از وجود مستقل است. گروهی از فلاسفه معتقدند که وجود دارای مراتب تشکیکی است که در رأس آن مراتب، وجود خداوند است و سایر موجودات در مراتب پایینتر قرار میگیرند. از…
#قسمت 3⃣
🔻 #نتیجه_ی_مباحث :
💢بنابراین، نامتناهی بودن، معانی مختلفی دارد که در بحث الهیات و خداشناسی، به معنای نامتناهی وجودی است که در متون دینی و فلسفی موردتوجه قرارگرفته و پوچ و بیمعنا و فاقد دلیل مناسب نمیباشد. در توضیح رابطه خداوند نامتناهی با موجودات متناهی، به سه دیدگاه اشاره شد که هیچیک از آنها کثرت موجودات را نفی نمیکنند و نادیده نمیگیرند. 💢
🔰
💢 نامتناهی بودن خدا، ظاهر و باطن، وجود رابط، وجود مستقل، تداخل وجودی.
✍ پینوشتها:
۱.نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹.
۲.صبحی صالح، نهجالبلاغه، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ ق، خطبه ۱۸۶، ص۲۷۳.
۳.سوره حدید، آیه ۳.
۴.سوره بقره، آیه ۱۱۵.
۵.سوره نساء، آیه ۱۲۶.
۶.سوره ق، آیه ۱۶.
۷.نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۶۱-۳۶۲.
۸.برای مطالعه بیشتر، در این زمینه، رک: جعفریان، جواد و محمدمهدی گرجیان، بررسی مفهوم نامتناهی در کلام و فلسفه اسلامی و اطلاق آن بر خداوند، مجله حکمت اسراء، شماره اول، بهار ۱۳۹۳ ش.
۹.طباطبائی، سید محمدحسین، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر السلامی، [بیتا]، ص۱۸؛ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت،دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، ج۶، ص۲۱-۲۲، تعلیقه سبزواری؛ مصباح یزدی، محمدتقی، شرح الاسفار الاربعه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۶ ش، ج۱، ص۴۲۶.
۱۰. قیصری، محمد بن داوود، شرح فصوص الحکم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ش، ص۱۶، ترکه اصفهانی، علی بن محمد، تمهید القواعد، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵ ش، ص۲۵۵؛ فناری، محمد بن حمزه، مصباح الانس، تهران، انتشارات مولی، ۱۳۷۴ ش، ص۱۶۴.
۱۱. نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۵۰-۳۶۰.
۱۲. نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۶.💢
〰〰〰〰〰〰
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لاتَعْلَمُونَهُمُ اللهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لاتُظْلَمُونَ*
🔻 #نتیجه_ی_مباحث :
💢بنابراین، نامتناهی بودن، معانی مختلفی دارد که در بحث الهیات و خداشناسی، به معنای نامتناهی وجودی است که در متون دینی و فلسفی موردتوجه قرارگرفته و پوچ و بیمعنا و فاقد دلیل مناسب نمیباشد. در توضیح رابطه خداوند نامتناهی با موجودات متناهی، به سه دیدگاه اشاره شد که هیچیک از آنها کثرت موجودات را نفی نمیکنند و نادیده نمیگیرند. 💢
🔰
💢 نامتناهی بودن خدا، ظاهر و باطن، وجود رابط، وجود مستقل، تداخل وجودی.
✍ پینوشتها:
۱.نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹.
۲.صبحی صالح، نهجالبلاغه، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ ق، خطبه ۱۸۶، ص۲۷۳.
۳.سوره حدید، آیه ۳.
۴.سوره بقره، آیه ۱۱۵.
۵.سوره نساء، آیه ۱۲۶.
۶.سوره ق، آیه ۱۶.
۷.نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۶۱-۳۶۲.
۸.برای مطالعه بیشتر، در این زمینه، رک: جعفریان، جواد و محمدمهدی گرجیان، بررسی مفهوم نامتناهی در کلام و فلسفه اسلامی و اطلاق آن بر خداوند، مجله حکمت اسراء، شماره اول، بهار ۱۳۹۳ ش.
۹.طباطبائی، سید محمدحسین، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر السلامی، [بیتا]، ص۱۸؛ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت،دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، ج۶، ص۲۱-۲۲، تعلیقه سبزواری؛ مصباح یزدی، محمدتقی، شرح الاسفار الاربعه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۶ ش، ج۱، ص۴۲۶.
۱۰. قیصری، محمد بن داوود، شرح فصوص الحکم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ش، ص۱۶، ترکه اصفهانی، علی بن محمد، تمهید القواعد، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵ ش، ص۲۵۵؛ فناری، محمد بن حمزه، مصباح الانس، تهران، انتشارات مولی، ۱۳۷۴ ش، ص۱۶۴.
۱۱. نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۵۰-۳۶۰.
۱۲. نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی مشتمل بر آراء اختصاصی آیتالله فیاضی، انتشارات حکمت اسلامی، ۱۳۹۵ ش، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۶.💢
〰〰〰〰〰〰
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لاتَعْلَمُونَهُمُ اللهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لاتُظْلَمُونَ*
ندای اسلام
#اصول_عقائد_اسلامی***💢 #توحید***💢 💢 #بخش_چهارم_بی_علّت_بودن #وجود_خداوند* متوجه شدیم که سلسله عِلَل میبایست به موجودی ختم گردد که خود معلول برای علت دیگری نیست و اِلّا تسلسل صورت میپذیرد* #حالا_اگر_تسلسل_صورت_بگیرد_چه _اتفاقی_رخ_خواهد_داد*؟؟؟…
#اصول_عقائد_اسلامی***💢
#توحید ***💢
#بخش_پنجم_صِرافت_ذات💢
در این بخش میخواهیم اثبات کنیم که وجود خداوند از هیچ جهت محدود نیست و خداوند تمام کمالات را بطور لایتناهی داراست*
یک شخص ممکن است که پول زیادی داشته باشد اما اگر چند روز تمام آنهارا بذل و بخشش کند تمام میشوند*شخص دیگری ممکن *دانا* باشد اما اگر از او بپرسید که چندصد کهکشان در عالم هستی وجود دار*تعداد دقیق آنهارا نداند؛ این افراد همگی در کمال خود محدود اند*
اما خدای عزوجل هم در وجود خود و هم در کمالات خود نامتناهی است؛ یعنی نقطه ای یافت نمیشود که خداوند در آن نقطه حاضر نباشد، یا به آن علم نداشته باشد، یا دست قدرتش از آن کوتاه باشد و****
برهانی راپیشترازجناب بوعلی بیان کردیم به نام #برهان_امکان_و #وجوب* که از این برهان با تصحیح کوچکی که در آن انجام دادیم استنباط کردیم که:
#اولا؛ خداوند وجود دارد*
#ثانیا؛ وجود علت ندارد و به خود موجود*
این برهان بوعلی، *تتمه* ای دارد که بیشتر فلسفه پژوهان از آن غافلند.
بو علی از این برهان تعبیر میکند به #واجب_الوجود_ماهیّته_إنّیّته💢
به عبارت ساده اینکه *برای وجود خداوند نمیتوان حدّی قائل شد*
💢مفاد کلی این برهان از این قرار است:
که بنابر آنچه که اثبات شد که خداوند واجب الوجود است و برای وجودش نیاز به علت ندارد، حالا میخواهیم اثبات کنیم هرآنچه که محدود باشد محتاج علت است و از آنجایی که خداوند بی نیاز از علت است نامحدود خواهد بود*
1⃣ #مقدمه_اول_برهان💢
موجودات محدود بلحاظ عقلی دو جهت دارند:💢
الف) #اینکه وجود دارند
ب) #اینکه محدودند *به تعبیر فلسفی #ماهیت_دارند*
2⃣ #مقدمه_دوم_برهان💢
#وجود_و_ماهیت غیر از هم اند؛ وجود یک شخص به معنای تحقق آن شخص است و ماهیت او به معنای محدود بودن اوست*
#برای_مثال؛ 💢
علی به عنوان یک موجود محدود یک ماهیت دارد که از آن تعبیر میکنیم به *علی* و یک وجود دارد که از آن تعبیر به * #وجود_علی* میکنیم*
سپس از آنجایی که این ماهیت و وجود در خارج یکی هستند و اتحاد دارند میگیم:
*علی وجود دارد*
3⃣ #مقدمه_سوم_برهان💢
هرگاه بخواهد با چیزی غیر خودش اتحاد برقرار کند نیازمند علت خواهد بود.
💢 #یک_مثال۶بزنم🔰
یکبار شما میگویید:*علی علی است*
خب علی اصلا نمیتواند علی نباشد، فرض ندار*
مگر میشود هم علی باشد و هم نه*
پس این گزاره محتاج علت نیست*
اما یکبار میگوییم: علی موجود
آیا ماهیت علی میتواند موجود نباشد؟ با اندک تعقلی میفهمیم که علی به خودی خود ضرورت ندارد تا موجود باشد بلکه میتواند معدوم هم باشد*
💢پس در این هنگام محتاج علتی است که بوسیله آن موجود گردد چرا که خودش به تنهایی ضرورتی برای موجود شدن نداشت*
#پس شیء برای متحد شدن با غیر خودش محتاج علت*
4⃣ #نتیجه برهان💢
💢خداوند اگر بخواهد محدود باشد یا به تعبیر فلسفی ماهیت داشته باشد آنگاه همچون علی که یک ماهیت بود و برای موجود شدن محتاج علت بود، برای وجودش نیاز مند علت خواهد شد.
در حالی که اثبات شد وجود خداوند علت ندارد و به خودی خود موجود*
💢 #خداوند_خودِ_وجود_است*
#وقتی_میگیم_که : خدا موجود است
هستی را برای خود هستی اثبات کرده ایم*
مثل زمانی که میگفتیم: *علی همان علی*
#ادامه_دارد💢
#توحید ***💢
#بخش_پنجم_صِرافت_ذات💢
در این بخش میخواهیم اثبات کنیم که وجود خداوند از هیچ جهت محدود نیست و خداوند تمام کمالات را بطور لایتناهی داراست*
یک شخص ممکن است که پول زیادی داشته باشد اما اگر چند روز تمام آنهارا بذل و بخشش کند تمام میشوند*شخص دیگری ممکن *دانا* باشد اما اگر از او بپرسید که چندصد کهکشان در عالم هستی وجود دار*تعداد دقیق آنهارا نداند؛ این افراد همگی در کمال خود محدود اند*
اما خدای عزوجل هم در وجود خود و هم در کمالات خود نامتناهی است؛ یعنی نقطه ای یافت نمیشود که خداوند در آن نقطه حاضر نباشد، یا به آن علم نداشته باشد، یا دست قدرتش از آن کوتاه باشد و****
برهانی راپیشترازجناب بوعلی بیان کردیم به نام #برهان_امکان_و #وجوب* که از این برهان با تصحیح کوچکی که در آن انجام دادیم استنباط کردیم که:
#اولا؛ خداوند وجود دارد*
#ثانیا؛ وجود علت ندارد و به خود موجود*
این برهان بوعلی، *تتمه* ای دارد که بیشتر فلسفه پژوهان از آن غافلند.
بو علی از این برهان تعبیر میکند به #واجب_الوجود_ماهیّته_إنّیّته💢
به عبارت ساده اینکه *برای وجود خداوند نمیتوان حدّی قائل شد*
💢مفاد کلی این برهان از این قرار است:
که بنابر آنچه که اثبات شد که خداوند واجب الوجود است و برای وجودش نیاز به علت ندارد، حالا میخواهیم اثبات کنیم هرآنچه که محدود باشد محتاج علت است و از آنجایی که خداوند بی نیاز از علت است نامحدود خواهد بود*
1⃣ #مقدمه_اول_برهان💢
موجودات محدود بلحاظ عقلی دو جهت دارند:💢
الف) #اینکه وجود دارند
ب) #اینکه محدودند *به تعبیر فلسفی #ماهیت_دارند*
2⃣ #مقدمه_دوم_برهان💢
#وجود_و_ماهیت غیر از هم اند؛ وجود یک شخص به معنای تحقق آن شخص است و ماهیت او به معنای محدود بودن اوست*
#برای_مثال؛ 💢
علی به عنوان یک موجود محدود یک ماهیت دارد که از آن تعبیر میکنیم به *علی* و یک وجود دارد که از آن تعبیر به * #وجود_علی* میکنیم*
سپس از آنجایی که این ماهیت و وجود در خارج یکی هستند و اتحاد دارند میگیم:
*علی وجود دارد*
3⃣ #مقدمه_سوم_برهان💢
هرگاه بخواهد با چیزی غیر خودش اتحاد برقرار کند نیازمند علت خواهد بود.
💢 #یک_مثال۶بزنم🔰
یکبار شما میگویید:*علی علی است*
خب علی اصلا نمیتواند علی نباشد، فرض ندار*
مگر میشود هم علی باشد و هم نه*
پس این گزاره محتاج علت نیست*
اما یکبار میگوییم: علی موجود
آیا ماهیت علی میتواند موجود نباشد؟ با اندک تعقلی میفهمیم که علی به خودی خود ضرورت ندارد تا موجود باشد بلکه میتواند معدوم هم باشد*
💢پس در این هنگام محتاج علتی است که بوسیله آن موجود گردد چرا که خودش به تنهایی ضرورتی برای موجود شدن نداشت*
#پس شیء برای متحد شدن با غیر خودش محتاج علت*
4⃣ #نتیجه برهان💢
💢خداوند اگر بخواهد محدود باشد یا به تعبیر فلسفی ماهیت داشته باشد آنگاه همچون علی که یک ماهیت بود و برای موجود شدن محتاج علت بود، برای وجودش نیاز مند علت خواهد شد.
در حالی که اثبات شد وجود خداوند علت ندارد و به خودی خود موجود*
💢 #خداوند_خودِ_وجود_است*
#وقتی_میگیم_که : خدا موجود است
هستی را برای خود هستی اثبات کرده ایم*
مثل زمانی که میگفتیم: *علی همان علی*
#ادامه_دارد💢
#سوال_برخی گزارشها میگویند حضرت علی هنگام شهادت حضرت زهرا در منزل کنار ایشان بودند، برخی گزارشها میگویند در منزل نبودند، بلکه مسجد یا جای دیگری بودند. کدام صحیح است🔰؟
در مورد ساعات پایانی عمر مبارک #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها🌷 گزارشهای متعددی نقلشده تقریباً تمامی این گزارشها بهجز یک گزارش بازگوکننده این مطلب است که امام علی علیهالسلام در روز آخر عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برای انجام کارهای ضروری از خانه خارجشده بودند و هنگام مراجعت به خانه، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها از دنیا رفته بودند.
بر اساس گزارشهایی که در کتابهای #حدیثی_و_تاریخی نقلشده #حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها در اثر #ظلمی_که_بعد #از_پدر_بزرگوارشان_به_ایشان گردید بدنشان بهشدت #مجروح گردید و در اثر این #جراحت_بهشدت ضعیف گشتند بهگونهای که روزهای آخر عمر شریفشان در خانه بستری بودند. در طول این ایام گفتگوهای متعددی را ایشان با افراد مختلفی از جمله امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در منابع نقلشده است. علاوه بر این در این ایام کسانی مانند اَسما بنت عُمَیس و سَلمی همسر ابو رافع به همراه امام علی علیهالسلام از حضرت پرستاری میکردند و همین همراهی سبب میگردید تا امیرالمؤمنین بتواند برای انجام کارهای ضروری از خانه خارج گردد. روز آخر عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بعد ازآنکه ایشان برای کارهای ضروری از خانه خارج گردیدند؛ #حضرت_فاطمه #سلاماللهعلیها_از_سلمی_میخواهند تا مقدار آبی جهت #غسل برای ایشان فراهم کنند بعد از اینکه سلمی این کار را انجام میدهد حضرت خودشان بدون کمک دیگران غسل را انجام میدهند و بعد از آن لباسهای تمیزی میپوشند و از سلمی میخواهند که بستر ایشان را در وسط اتاق پهن کنند؛ بعد از این حضرت درحالیکه روبه قبله دراز میکشیدند بیان میکنند که اگر بعد از ساعتی مرا صدا زدید و جوابی نشنیدید بدانید که از دنیا رفتهام.(۱) همچنین بنا بر روایتی دیگر از اسما بنت عمیس، حضرت علی علیهالسلام هنگام شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در منزل حضور نداشت.(۲) بر اساس این گزارش و دیگر گزارشهایی که روز پایانی عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را روایت کردهاند #حضرت_علی #علیهالسلام در حالی که برای نماز ظهر به مسجد رفته بودند خبر شهادت حضرت را شنیدند و هنگامیکه به بالای سر همسرشان رسیدند ایشان از دنیا رفته بود. با این وجود علامه مجلسی گزارشی به نقل از برخی کتابها که به عقیدۀ خود وی چندان اعتباری ندارد ذکر میکند که در این گزارش نقلشده بعد از مراجعت امیرالمؤمنین علیهالسلام به خانه، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هنوز در قید حیات بودند.(۳)
#نتیجه: 💢
بر اساس مجموع گزارشهایی که در مورد ساعات پایانی عمر مبارک #حضرت_فاطمه_سلاماللهعلیها نقلشده است و با توجه به ضعف روایت بحارالانوار؛ حضرت علی علیهالسلام در ساعات پایانی عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برای انجام کارهای ضروری از منزل خارج شده بودند و هنگامیکه دوباره بر بالین حضرت فاطمه سلاماللهعلیها حاضر گردیدند ایشاندار دنیا را وداع گفته بودند. 💢
#معرفی_منبع_برای_مطالعه_بیشتر: 💢
برای مطالعه بیشتر در مورد روزهای پایانی عمر مبارک حضرت زهرا مطالعه کتاب مأساة الزهراء نوشته علامه سید جعفر مرتضی عاملی که بنام رنجهای حضرت فاطمه توسط محمدتقی سپهری ترجمه شده است توصیه میگردد.
کلمات کلیدی: امام علی، حضرت فاطمه، شهادت فاطمه سلامالله علیها.
#پانویس:
1) رک: طوسی، محمد بن حسن، امالی؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۶۴؛ ابن به طریق، یحیی بن حسن، عمده عیون صحاح الاخبار فی مناقب الامام الابرار؛ ابن اثیر، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۶، ص۳۴۴؛ موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۲۶.
2) رک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۵ و ۱۸۶.
3) اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۵ و ۱۸۶.🔰
#جان_ننم_جوان_ننم***
در مورد ساعات پایانی عمر مبارک #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها🌷 گزارشهای متعددی نقلشده تقریباً تمامی این گزارشها بهجز یک گزارش بازگوکننده این مطلب است که امام علی علیهالسلام در روز آخر عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برای انجام کارهای ضروری از خانه خارجشده بودند و هنگام مراجعت به خانه، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها از دنیا رفته بودند.
بر اساس گزارشهایی که در کتابهای #حدیثی_و_تاریخی نقلشده #حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها در اثر #ظلمی_که_بعد #از_پدر_بزرگوارشان_به_ایشان گردید بدنشان بهشدت #مجروح گردید و در اثر این #جراحت_بهشدت ضعیف گشتند بهگونهای که روزهای آخر عمر شریفشان در خانه بستری بودند. در طول این ایام گفتگوهای متعددی را ایشان با افراد مختلفی از جمله امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در منابع نقلشده است. علاوه بر این در این ایام کسانی مانند اَسما بنت عُمَیس و سَلمی همسر ابو رافع به همراه امام علی علیهالسلام از حضرت پرستاری میکردند و همین همراهی سبب میگردید تا امیرالمؤمنین بتواند برای انجام کارهای ضروری از خانه خارج گردد. روز آخر عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بعد ازآنکه ایشان برای کارهای ضروری از خانه خارج گردیدند؛ #حضرت_فاطمه #سلاماللهعلیها_از_سلمی_میخواهند تا مقدار آبی جهت #غسل برای ایشان فراهم کنند بعد از اینکه سلمی این کار را انجام میدهد حضرت خودشان بدون کمک دیگران غسل را انجام میدهند و بعد از آن لباسهای تمیزی میپوشند و از سلمی میخواهند که بستر ایشان را در وسط اتاق پهن کنند؛ بعد از این حضرت درحالیکه روبه قبله دراز میکشیدند بیان میکنند که اگر بعد از ساعتی مرا صدا زدید و جوابی نشنیدید بدانید که از دنیا رفتهام.(۱) همچنین بنا بر روایتی دیگر از اسما بنت عمیس، حضرت علی علیهالسلام هنگام شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در منزل حضور نداشت.(۲) بر اساس این گزارش و دیگر گزارشهایی که روز پایانی عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را روایت کردهاند #حضرت_علی #علیهالسلام در حالی که برای نماز ظهر به مسجد رفته بودند خبر شهادت حضرت را شنیدند و هنگامیکه به بالای سر همسرشان رسیدند ایشان از دنیا رفته بود. با این وجود علامه مجلسی گزارشی به نقل از برخی کتابها که به عقیدۀ خود وی چندان اعتباری ندارد ذکر میکند که در این گزارش نقلشده بعد از مراجعت امیرالمؤمنین علیهالسلام به خانه، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هنوز در قید حیات بودند.(۳)
#نتیجه: 💢
بر اساس مجموع گزارشهایی که در مورد ساعات پایانی عمر مبارک #حضرت_فاطمه_سلاماللهعلیها نقلشده است و با توجه به ضعف روایت بحارالانوار؛ حضرت علی علیهالسلام در ساعات پایانی عمر مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برای انجام کارهای ضروری از منزل خارج شده بودند و هنگامیکه دوباره بر بالین حضرت فاطمه سلاماللهعلیها حاضر گردیدند ایشاندار دنیا را وداع گفته بودند. 💢
#معرفی_منبع_برای_مطالعه_بیشتر: 💢
برای مطالعه بیشتر در مورد روزهای پایانی عمر مبارک حضرت زهرا مطالعه کتاب مأساة الزهراء نوشته علامه سید جعفر مرتضی عاملی که بنام رنجهای حضرت فاطمه توسط محمدتقی سپهری ترجمه شده است توصیه میگردد.
کلمات کلیدی: امام علی، حضرت فاطمه، شهادت فاطمه سلامالله علیها.
#پانویس:
1) رک: طوسی، محمد بن حسن، امالی؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۶۴؛ ابن به طریق، یحیی بن حسن، عمده عیون صحاح الاخبار فی مناقب الامام الابرار؛ ابن اثیر، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۶، ص۳۴۴؛ موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۲۶.
2) رک: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۵ و ۱۸۶.
3) اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۵ و ۱۸۶.🔰
#جان_ننم_جوان_ننم***