بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۷۲ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۰ #آبان_۹۶
🌷استادمهربانی🌷
"به عیادتش رفته بودم!
هنگام خروج از وضعیت فرزندش پرسیدم!
گفتند: دانشگاه قبول شده و الان دنبال ثبت نام، اسکان و... رفته است!
گفتم: چه رشته ای؟
گفتند: دامپزشکی
گفتم: آخه دکتر شما که آن فامیل نزدیک تان هم دامپزشک است، این همه دامپزشک می خواهید چه کار؟!
گفتند: والله از شانس بد ما، دوستانی چون شما بسیار داریم و ضرورت آن احساس شده بود😃"
پروفسور سلیمی در جلسه نکوداشتش، پشت تریبون رفت و این نکته را از استاد تعریف کرد و حضار تا دل شان مجال یافت، خندیدند و خود پروفسور و استاد نیز!😃😃😃
از نکته های ناب استاد بسیار شنیده بودم و چندباری نیز که حضوری و در فضای صمیمی محضرشان رسیده ام، بسیار دیگر نیز از زبان شیرین خودشان...
سال ۸۸ با چندی از دوستان مهمان ماموستا #ابوبکر_حسن_زاده، مترجم زبردست و اسوه اخلاق بودیم و آن استاد همام نیز شرف حضور داشتند!
باور کنید تا پاسی از شب، از خنده روده بُر شدیم آن قدر خوش گفت و به جا گفت و نیک گفت و بر دل نشست!
با شیطنت سئوال کردم، استاد اصالتا" اهل کجایید؟!
گفتند، می دانم دانشجویانم برای تان تعریف کرده اند ولی باز می گویم:
اهل روستای #چوارگا هستم اما از وقتی که من رفته ام، اسمش را به #سه_گا تغییر داده اند![گا: در زبان کردی به گاونر گفته می شود]😃
دهم آبان ماه، به همت دانشگاه کردستان، #پژوهشکده_کوردشناسی و #بنیاد_ملی_نخبگان کردستان، همایش نکوداشت ایشان در تالار مولوی دانشگاه برپا بود!
بسیاری از سجایای ایشان گفتند و از مهربانی های بزرگش...
#مصطفی_خرمدل، قرآن پژوه و مفسر بزرگ معاصر،#محمد_علی_کوشا، مدرس فعلی مدرسه عالی قضایی قم و استاد دانشگاه شهیدبهشتی و بسیاری دیگر از دوستان، همکاران و شاگردان دیروزشان، نوبت گرفته بودند تا از مناقب و مدارج و فضایل استاد و رمز و راز نفوذ وی در قلب ها بگویند و خوب گفتند و به جا گفتند...
دکتر امانی، مدیرعامل صندوق قرض الحسنه اشاره کرد:
"صندوق قرض الحسنه ای که استاد در دانشگاه با ده هزازتومان ایجاد کرده، اکنون ۶ میلیارد سرمایه دارد و سقف وامش تا ۴۵ میلیون تومان افزایش یافته است!
صندوقی که همه کارکنان و اساتید دانشگاه از آن منتفع شده اند ولی استاد هیچگاه از آن حتی وام هم نگرفت!
دیگرانی آمدند و از منش، بینش و کنش عالمانه و واکنش شجاعانه ایشان داستان ها نقل کردند و همه و همه، نشان داد که استاد چه بسیار بزرگ است و مهربان...
#شوخ_طبعی، #مهرورزی بی چشمداشت، #شجاعت در رأي، #صراحت در نقد، #توانایی در انتقال مفاهیم، #تسلط بر علم، #قلمفرسایی متعهدانه،و #درک همدلانه دانشجویان و همکاران، در کنار بسیاری از فضایل دیگر، از ایشان شخصیتی خلق کرده بود که نیاز به تجلیل داشت...
بی شک چاپ ۱۶ اثر ارزشمند و چندین اثر در حال چاپ، راه اندازی و تجهیز و تکمیل کتابخانه دانشکده ادبیات و خرید مستقیم و هر ساله برای آن به تناسب نیاز دانشجویان و اساتید، نشان پویایی و نشاط استاد هست که نکوداشتش واجب می گرداند...
مفتخر شدیم با جمعی از مهربانان و همدلان فرهیخته ام در کمپین مهربانی های کوچک و فرهیختگان دانشگاهی کورد، در جلسه نکوداشتش در سنندج شرف حضور داشته باشیم و از نزدیک بر دستان #استاد_مهربانی، #دکتر_محمود_ابراهیمی، استاد بازنشسته اما پرشور و همواره مهرورز ماندگار بر صفحات قلب و ذهن هزاران دانش آموز، دانشجو، استاد، کارمند و شهروند فرهیخته ایران زمین و کوردستان، بوسه سپاس زنیم...
سپاس مهربانی های آن استاد همام و تشکر ویژه مسئولان و مجریان آن مراسم نکوداشت فرهیختگان را...🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#استاد_مهربانی
#نکوداشت
#فرهیختگان_دانشگاهی
#سنندج
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۲۷۲ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۰ #آبان_۹۶
🌷استادمهربانی🌷
"به عیادتش رفته بودم!
هنگام خروج از وضعیت فرزندش پرسیدم!
گفتند: دانشگاه قبول شده و الان دنبال ثبت نام، اسکان و... رفته است!
گفتم: چه رشته ای؟
گفتند: دامپزشکی
گفتم: آخه دکتر شما که آن فامیل نزدیک تان هم دامپزشک است، این همه دامپزشک می خواهید چه کار؟!
گفتند: والله از شانس بد ما، دوستانی چون شما بسیار داریم و ضرورت آن احساس شده بود😃"
پروفسور سلیمی در جلسه نکوداشتش، پشت تریبون رفت و این نکته را از استاد تعریف کرد و حضار تا دل شان مجال یافت، خندیدند و خود پروفسور و استاد نیز!😃😃😃
از نکته های ناب استاد بسیار شنیده بودم و چندباری نیز که حضوری و در فضای صمیمی محضرشان رسیده ام، بسیار دیگر نیز از زبان شیرین خودشان...
سال ۸۸ با چندی از دوستان مهمان ماموستا #ابوبکر_حسن_زاده، مترجم زبردست و اسوه اخلاق بودیم و آن استاد همام نیز شرف حضور داشتند!
باور کنید تا پاسی از شب، از خنده روده بُر شدیم آن قدر خوش گفت و به جا گفت و نیک گفت و بر دل نشست!
با شیطنت سئوال کردم، استاد اصالتا" اهل کجایید؟!
گفتند، می دانم دانشجویانم برای تان تعریف کرده اند ولی باز می گویم:
اهل روستای #چوارگا هستم اما از وقتی که من رفته ام، اسمش را به #سه_گا تغییر داده اند![گا: در زبان کردی به گاونر گفته می شود]😃
دهم آبان ماه، به همت دانشگاه کردستان، #پژوهشکده_کوردشناسی و #بنیاد_ملی_نخبگان کردستان، همایش نکوداشت ایشان در تالار مولوی دانشگاه برپا بود!
بسیاری از سجایای ایشان گفتند و از مهربانی های بزرگش...
#مصطفی_خرمدل، قرآن پژوه و مفسر بزرگ معاصر،#محمد_علی_کوشا، مدرس فعلی مدرسه عالی قضایی قم و استاد دانشگاه شهیدبهشتی و بسیاری دیگر از دوستان، همکاران و شاگردان دیروزشان، نوبت گرفته بودند تا از مناقب و مدارج و فضایل استاد و رمز و راز نفوذ وی در قلب ها بگویند و خوب گفتند و به جا گفتند...
دکتر امانی، مدیرعامل صندوق قرض الحسنه اشاره کرد:
"صندوق قرض الحسنه ای که استاد در دانشگاه با ده هزازتومان ایجاد کرده، اکنون ۶ میلیارد سرمایه دارد و سقف وامش تا ۴۵ میلیون تومان افزایش یافته است!
صندوقی که همه کارکنان و اساتید دانشگاه از آن منتفع شده اند ولی استاد هیچگاه از آن حتی وام هم نگرفت!
دیگرانی آمدند و از منش، بینش و کنش عالمانه و واکنش شجاعانه ایشان داستان ها نقل کردند و همه و همه، نشان داد که استاد چه بسیار بزرگ است و مهربان...
#شوخ_طبعی، #مهرورزی بی چشمداشت، #شجاعت در رأي، #صراحت در نقد، #توانایی در انتقال مفاهیم، #تسلط بر علم، #قلمفرسایی متعهدانه،و #درک همدلانه دانشجویان و همکاران، در کنار بسیاری از فضایل دیگر، از ایشان شخصیتی خلق کرده بود که نیاز به تجلیل داشت...
بی شک چاپ ۱۶ اثر ارزشمند و چندین اثر در حال چاپ، راه اندازی و تجهیز و تکمیل کتابخانه دانشکده ادبیات و خرید مستقیم و هر ساله برای آن به تناسب نیاز دانشجویان و اساتید، نشان پویایی و نشاط استاد هست که نکوداشتش واجب می گرداند...
مفتخر شدیم با جمعی از مهربانان و همدلان فرهیخته ام در کمپین مهربانی های کوچک و فرهیختگان دانشگاهی کورد، در جلسه نکوداشتش در سنندج شرف حضور داشته باشیم و از نزدیک بر دستان #استاد_مهربانی، #دکتر_محمود_ابراهیمی، استاد بازنشسته اما پرشور و همواره مهرورز ماندگار بر صفحات قلب و ذهن هزاران دانش آموز، دانشجو، استاد، کارمند و شهروند فرهیخته ایران زمین و کوردستان، بوسه سپاس زنیم...
سپاس مهربانی های آن استاد همام و تشکر ویژه مسئولان و مجریان آن مراسم نکوداشت فرهیختگان را...🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#استاد_مهربانی
#نکوداشت
#فرهیختگان_دانشگاهی
#سنندج
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۷۳ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۵ #آبان_۹۶
🌷بذر صلح و مهربانی🌷
گوشی موبایلم زنگ خورد و آن طرف عزیز مهربانی که آغاز آشنایی مان در گروه خودبنیاد #الفبای_شهروندی، استارت خورد، از دعوت به یک سمینار بین المللی خبردادند و متعاقب آن، دعوت نامه کتبی و رسمی واصل گردید!
زمان برگزاری تلاقی داشت با وعده های قبلی ام!
اما عنوان سمینار و سطح برگزاری و دامنه شمول جغرافیایی آن وسوسه انگیز بود و می بایست کاری می کردم!
چند روزی ساعات کار روزانه ام را به توان رساندم و تلاش کردم قبل از موعود، وعده های قبلی را متحقق گردانم و تا چنین کردم بی فاصله به موعد سمینار رسیدم!
عزم جزم کردم و ذهن را به مدد گرفتم تا شاید ایده ای حاصل آید و مشارکتم فعالانه باشد و نه منفعلانه!.
در عنوان سمینار ۳ مؤلفه ی مهم #صلح، #محیط_زیست و #زنان، وجود داشت و می بایست #برنامه_حضور نیز حول آن سه طراحی شود که شکر خدا خوب از آب درآمد ولی بسیاری از مهربانان را کار آمد😃
متنی تهیه شد و #مسعود، طراحی و تکثیرکرد!
#شاخه_وان، دنبال #بلوط_سبز رفت و خوب و به هنگام رفت!
#محمد، حمل و رساندن آن را تا پای اتوبوس بر عهده گرفت!
#راننده_اتوبوس، با عنایت تحویل گرفت و با لطف تحویل داد!
#متین و #فاروق، میخ و میخکوب فراهم کردند و اوراق چاپی و تاکسی!
#عظیم و #زکریا، از قدم اول تا آخر تهران بودند و همدل شدند و خوب شدند!
#شب_بو، آنی کرد که انتظار داشتم و باید می کرد!
#عثمان آمد ولی با خواب و درخواب آمد اما آنگاه که آمد، به کارآمد!
#نازلی و #نیکا، ناخوانده در هموارکردن راه ما، خوش درخشیدند و
#دکتر_عراقیچی نیز با اشاره به #فاجعه_سردشت،در لابه لای سخنرانی اش، #برگی_در_ذهن حضار رقم زد...
همه اینها دست به دست هم داد تا یک هزار عدد #بذر_بلوط، در #مقواهای_کاغذی، کارگذاری شود، برچسب مناسبت خورد و به #نماد_صلح و مهربانی، از جانب #کاروان_سردشت، تقدیم حضار گردد...
همان نیز بود که در #سمینار_بین_المللی نقش زنان در مخاصمات، برقراری صلح و حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی، برندی آفرید برای تغییر رویکردهای سخنران گفته و پانل طرح شده و آن به #اقدام_رساندن توصیه ها در سه محور سمینار بود که با #ایده_نقش_آفرینی، تا جایی مثبت نشان داد که بخش اعظم دریافت کنندگان و از جمله #خانم_ابتکار را به تمجید اقدام واداشت...
باشد که مهربانان همواره همت کنند، #صلح از درون و باخود شروع کنند و طبیعت و زیست محیط را در راستای نقش آفرینی های #صلح_محور، بیش از پیش پاس دارند...
سپاس سخنرانان و مشارکت کنندگان سمینار که با اقبال بسیار #پکیج_صلح_و_مهربانی #سردشت، پذیرفتند و متعهدانه در #کاشت_بذر_مهربانی همت خواهند گمارد🌷 و نیز نهایت تجلیل همراهان همدل و مهربانان همراهی را که لحظه ای و ذره ای از خدمت عملی به اجرای ایده، کنار نرفتند و کم نگذاشتند و خروار خروار مهربانی در لباس سبز و به کام #نهال_صلح_سردشت، توزیع کردند، به ویژه #عظیم_و_زکریا، که صبورانه، متعهدانه و عالمانه، هرآنچه نیاز بود در طبق اخلاص گذاشتند.🌷👏🌷
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#سمینار_صلح_و_محیط_زیست
#بذر_مهربانی
#نهال_صلح
#سردشت
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۲۷۳ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۵ #آبان_۹۶
🌷بذر صلح و مهربانی🌷
گوشی موبایلم زنگ خورد و آن طرف عزیز مهربانی که آغاز آشنایی مان در گروه خودبنیاد #الفبای_شهروندی، استارت خورد، از دعوت به یک سمینار بین المللی خبردادند و متعاقب آن، دعوت نامه کتبی و رسمی واصل گردید!
زمان برگزاری تلاقی داشت با وعده های قبلی ام!
اما عنوان سمینار و سطح برگزاری و دامنه شمول جغرافیایی آن وسوسه انگیز بود و می بایست کاری می کردم!
چند روزی ساعات کار روزانه ام را به توان رساندم و تلاش کردم قبل از موعود، وعده های قبلی را متحقق گردانم و تا چنین کردم بی فاصله به موعد سمینار رسیدم!
عزم جزم کردم و ذهن را به مدد گرفتم تا شاید ایده ای حاصل آید و مشارکتم فعالانه باشد و نه منفعلانه!.
در عنوان سمینار ۳ مؤلفه ی مهم #صلح، #محیط_زیست و #زنان، وجود داشت و می بایست #برنامه_حضور نیز حول آن سه طراحی شود که شکر خدا خوب از آب درآمد ولی بسیاری از مهربانان را کار آمد😃
متنی تهیه شد و #مسعود، طراحی و تکثیرکرد!
#شاخه_وان، دنبال #بلوط_سبز رفت و خوب و به هنگام رفت!
#محمد، حمل و رساندن آن را تا پای اتوبوس بر عهده گرفت!
#راننده_اتوبوس، با عنایت تحویل گرفت و با لطف تحویل داد!
#متین و #فاروق، میخ و میخکوب فراهم کردند و اوراق چاپی و تاکسی!
#عظیم و #زکریا، از قدم اول تا آخر تهران بودند و همدل شدند و خوب شدند!
#شب_بو، آنی کرد که انتظار داشتم و باید می کرد!
#عثمان آمد ولی با خواب و درخواب آمد اما آنگاه که آمد، به کارآمد!
#نازلی و #نیکا، ناخوانده در هموارکردن راه ما، خوش درخشیدند و
#دکتر_عراقیچی نیز با اشاره به #فاجعه_سردشت،در لابه لای سخنرانی اش، #برگی_در_ذهن حضار رقم زد...
همه اینها دست به دست هم داد تا یک هزار عدد #بذر_بلوط، در #مقواهای_کاغذی، کارگذاری شود، برچسب مناسبت خورد و به #نماد_صلح و مهربانی، از جانب #کاروان_سردشت، تقدیم حضار گردد...
همان نیز بود که در #سمینار_بین_المللی نقش زنان در مخاصمات، برقراری صلح و حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی، برندی آفرید برای تغییر رویکردهای سخنران گفته و پانل طرح شده و آن به #اقدام_رساندن توصیه ها در سه محور سمینار بود که با #ایده_نقش_آفرینی، تا جایی مثبت نشان داد که بخش اعظم دریافت کنندگان و از جمله #خانم_ابتکار را به تمجید اقدام واداشت...
باشد که مهربانان همواره همت کنند، #صلح از درون و باخود شروع کنند و طبیعت و زیست محیط را در راستای نقش آفرینی های #صلح_محور، بیش از پیش پاس دارند...
سپاس سخنرانان و مشارکت کنندگان سمینار که با اقبال بسیار #پکیج_صلح_و_مهربانی #سردشت، پذیرفتند و متعهدانه در #کاشت_بذر_مهربانی همت خواهند گمارد🌷 و نیز نهایت تجلیل همراهان همدل و مهربانان همراهی را که لحظه ای و ذره ای از خدمت عملی به اجرای ایده، کنار نرفتند و کم نگذاشتند و خروار خروار مهربانی در لباس سبز و به کام #نهال_صلح_سردشت، توزیع کردند، به ویژه #عظیم_و_زکریا، که صبورانه، متعهدانه و عالمانه، هرآنچه نیاز بود در طبق اخلاص گذاشتند.🌷👏🌷
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#سمینار_صلح_و_محیط_زیست
#بذر_مهربانی
#نهال_صلح
#سردشت
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Forwarded from اتچ بات
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۷۴ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۶ #آبان_۹۶
🌷کادوی همدلی🌷
مهربانی های تاریخی #نونهالان_سردشتی(۱)
"وقتی که این زمین لرزش شروع شد من خیلی ترسیدم اما شما که این حادثه را دنبال کردید.
من خیلی ناراحت هستم شما را به خدای بزرگ می سپارم اما از اینکه خانه ندارید من خیلی خیلی ناراحت هستم
وقتی که از تلویزیون خانه های شما را دیدم که خراب شده اند، خیلی ناراحت شدم و دوست داشتم شما هم مثل من در منزل راحت زندگی می کردید.
چون نمی توانم کاری برای شما انجام دهم پس انداز خودم را برای شما می فرستم و حتما برای شما دعا می کنم
دوست دار شما:
نیان ابراهیمی، کلاس سوم شهرستان سردشت"
این محتوای نامه ای بود که دقایق صفر بامداد روز چهارشنبه ۲۴ آبان ماه، توسط نونهال سردشتی #نیان_ابراهیمی دریافت کردم.
#نیان آیفون منزل را به صدا درآورد و وقتی درب منزل گشودم، با ابوی بزرگوارش #فاروق_ابراهیمی و داداش نازش، #محمد وارد شدند و هریک کالایی در دست تقدیم کردند و گفتند خبردار شدیم صبح زود عازم کرمانشاهی.
به همین جهت این امانتی ها را آوردیم که همراه برده و تقدیم زلزله زدگان نمایید.
#نیان، به حرف بابایی بسنده نکرد و در گوشی گفت: "کاک رئوف قلکم را هم شکستم و مبلغش را داخل پاکت گذاشتم. همچنین این عروسک و چنددست لباس نو آورده ام تا به کودکی از کودکان زلزله زده کرمانشاهی که هم سن من باشد تقدیم کنی "🌷
علی رغم اینکه چندین و چندها کالای اهدایی را به دلیل محدودیت فضای ماشین و خارج از برنامه کاری رد کرده بودم، ابن یکی را نتوانستم و فقط توانستم اشک شوق بدرقه لطفش کنم و تعهد بندم به سفارشش عمل کنم...
امروز که در خدمت #پروفسور_پیرصاحب و اخوی بزرگوارش و نیز #دکتر_حقانی به منطقه #شیخ_صله رفته بودبم چشمانم را تیز کرده، تا سوژه موردنظر #نیان را بیابم تا اینکه...
خانواده ای یافتم که از دل زلزله به روستای زلزله زده شیخ صله پناه آورده بودند!
در شهر ساختمان شان آوار شده بود و اینک می بایست در کنار آوار خانه روستایی شان نیز #مرگ را به انتظار نشینند ولی آیا #امید را می توان دوباره زنده کرد؟...
و پاسخ این سئوال را چه زیبا که #نیان از قبل تقدیم داشته بود!
نامه و هدایای نیان در کوچه پس کوچه های شیخ صله به #هلن_کوچولو اهداء گردید و هلن پیامی توییتی با مشروح ذیل تقدیم داشت:
"زور سپاس نیان"🌷👏🌷
و سپاس ما نیز از آن نیان که شعورش، احساس را خوب مدیریت کرد...
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#کادوی_همدلی
#نیان_ابراهیمی
🌷🌷🌷
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۲۷۴ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۶ #آبان_۹۶
🌷کادوی همدلی🌷
مهربانی های تاریخی #نونهالان_سردشتی(۱)
"وقتی که این زمین لرزش شروع شد من خیلی ترسیدم اما شما که این حادثه را دنبال کردید.
من خیلی ناراحت هستم شما را به خدای بزرگ می سپارم اما از اینکه خانه ندارید من خیلی خیلی ناراحت هستم
وقتی که از تلویزیون خانه های شما را دیدم که خراب شده اند، خیلی ناراحت شدم و دوست داشتم شما هم مثل من در منزل راحت زندگی می کردید.
چون نمی توانم کاری برای شما انجام دهم پس انداز خودم را برای شما می فرستم و حتما برای شما دعا می کنم
دوست دار شما:
نیان ابراهیمی، کلاس سوم شهرستان سردشت"
این محتوای نامه ای بود که دقایق صفر بامداد روز چهارشنبه ۲۴ آبان ماه، توسط نونهال سردشتی #نیان_ابراهیمی دریافت کردم.
#نیان آیفون منزل را به صدا درآورد و وقتی درب منزل گشودم، با ابوی بزرگوارش #فاروق_ابراهیمی و داداش نازش، #محمد وارد شدند و هریک کالایی در دست تقدیم کردند و گفتند خبردار شدیم صبح زود عازم کرمانشاهی.
به همین جهت این امانتی ها را آوردیم که همراه برده و تقدیم زلزله زدگان نمایید.
#نیان، به حرف بابایی بسنده نکرد و در گوشی گفت: "کاک رئوف قلکم را هم شکستم و مبلغش را داخل پاکت گذاشتم. همچنین این عروسک و چنددست لباس نو آورده ام تا به کودکی از کودکان زلزله زده کرمانشاهی که هم سن من باشد تقدیم کنی "🌷
علی رغم اینکه چندین و چندها کالای اهدایی را به دلیل محدودیت فضای ماشین و خارج از برنامه کاری رد کرده بودم، ابن یکی را نتوانستم و فقط توانستم اشک شوق بدرقه لطفش کنم و تعهد بندم به سفارشش عمل کنم...
امروز که در خدمت #پروفسور_پیرصاحب و اخوی بزرگوارش و نیز #دکتر_حقانی به منطقه #شیخ_صله رفته بودبم چشمانم را تیز کرده، تا سوژه موردنظر #نیان را بیابم تا اینکه...
خانواده ای یافتم که از دل زلزله به روستای زلزله زده شیخ صله پناه آورده بودند!
در شهر ساختمان شان آوار شده بود و اینک می بایست در کنار آوار خانه روستایی شان نیز #مرگ را به انتظار نشینند ولی آیا #امید را می توان دوباره زنده کرد؟...
و پاسخ این سئوال را چه زیبا که #نیان از قبل تقدیم داشته بود!
نامه و هدایای نیان در کوچه پس کوچه های شیخ صله به #هلن_کوچولو اهداء گردید و هلن پیامی توییتی با مشروح ذیل تقدیم داشت:
"زور سپاس نیان"🌷👏🌷
و سپاس ما نیز از آن نیان که شعورش، احساس را خوب مدیریت کرد...
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#کادوی_همدلی
#نیان_ابراهیمی
🌷🌷🌷
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۷۵ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۶ #آبان_۹۶
🌷کادوی همدلی🌷
مهربانی های تاریخی #نونهالان_سردشتی(۲)
خبر را شنیده بود و اولین تصاویر زلزله را از تلویزیون به نظاره نشسته بود و مابقی را در گوشی های موبایل اقوام و نزدیکان!
(شخصا" تلاشم اینست در این مواقع ذهن بچه ها را کم تر درگیر کنم ولی گاه و بسیار همه چیز دست مانیست)
یک شبانه روز از زمان وقوع زلزله سپری شده بود و از عزم من و دوستانم برای عزیمت به منطقه خبردار شده بود!
اول اصرارش براین بود که همراهی کند بلکه توانست دل همسالی را شاد کند ولی در این شرایط، همراه بردنش میسور نمی شد!
به اتاقش می رفت و رو تختش دراز می کشید و دوباره به هال برمی گشت و تصویری دیگر و تکرار چرخه قبلی!
نوشتن تکالیف ریاضی اش نیز باری بردوش!
آن شبی که بنا بر عزیمت داشتیم تا پاسی از شب بیدار ماند و تکالیف ریاضی اش را باری به هرجهت به اتمام رساند (شکرخدا، تعهدش به سفارش معلمان بسیاراست) و البته زیربار سنگین ناشی از احساس مسئولیت، روی کتاب و دفتر، خوابش برد...
صبح زودتر از آنچه که باید بیدار شده بود و نامه ای نگاشته بود(تصویرپیوست). همزمان قصد خروج از خانه داشتیم من برای سفر به دل زلزله و مصیبت و او برای رفتن به مدرسه و رسیدن به سرویس!
هنوز خارج نشده بودیم که دم در #بالتویش را در آورد و گفت:"بابا تو را به خدا این یکی را نیز همراه نامه، کنار لباس های نوی که تهیه کردیم،باخود ببر"
گفتم:
پسرم قرار نبود ما لباس دست دوم بفرستیم!
گفت: "می دانم ولی به خدا کسی هست که نیاز داره!
گفتم درسته نیاز دارند ولی نه به بالتوی دست دوم!
گفت: "خواهش می کنم، با خود ببرید"
دیگر چاره ای نداشتم...
چند روز اولی که آنجا بودم لباس های دست اول اهدایی خانواده را به تناسب نیاز بین بچه ها توزیع کردم اما واقعیتش هرچه به خود فشار آوردم، نتوانستم بالتو را تحویل دهم تا اینکه:
مسیر شیخ صله جوانرود به سوی ازگله را در رکاب سه بزرگوار و فرهیخته دانشگاهی کرمانشاهی در پیش گرفتم.
بین راه، نرسیده به ازگله، چند خانم و چند کودک روی جاده آسفالت آمده بودند و درخواست کمک می کردند!
هرچه نگاه کرده و روستای چندخانواری شان را که پایین جاده بود، ورانداز کردم، نشانی از زلزله و تخریب نیافتم ولی در عمق هرنگاه، زلزله ای چندین ساله از غبار فراموشی بر سر و روی بچه های شان مشهود یافتم!
پسری هم سن و سال #آروین_عزیزم اما کمی درشت تر، با زیرپیراهنی ای بین شان بود که موهای دستش، از سوز سرمای غروب کوهستان سیخ شده بود😭
صدایش کردم، پسرم تو چه می خواهی؟
مامانش از آن طرف فریاد زد:' لباس گرم"!
ذهنم سریع رفت به سوی بالتوی آروین🌷
از صندوق ماشین بیرون کشیدم و به تنش پوشاندم.
وقتی زیب بالتو را برایش بالازدم و در چشمانش خیره شدم، انگار در بهشت لطف خداوند پر می زدم!
مامانش را نگاه کردم، او نیز با چشمان پرشوقش، پسرش را می پایید😓
خداوند را شکر گفتم و بر مهربان پسرم، #آروین_عزیز و دوراندیشی اش درود فرستادم و #وهاب را به خدایش و کوهستان سپردم و مسیر را سوی فرشتگان دیگر ادامه دادم.
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#کادوی_همدلی
#آروین_آذری
🌷🌷🌷
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۲۷۵ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۶ #آبان_۹۶
🌷کادوی همدلی🌷
مهربانی های تاریخی #نونهالان_سردشتی(۲)
خبر را شنیده بود و اولین تصاویر زلزله را از تلویزیون به نظاره نشسته بود و مابقی را در گوشی های موبایل اقوام و نزدیکان!
(شخصا" تلاشم اینست در این مواقع ذهن بچه ها را کم تر درگیر کنم ولی گاه و بسیار همه چیز دست مانیست)
یک شبانه روز از زمان وقوع زلزله سپری شده بود و از عزم من و دوستانم برای عزیمت به منطقه خبردار شده بود!
اول اصرارش براین بود که همراهی کند بلکه توانست دل همسالی را شاد کند ولی در این شرایط، همراه بردنش میسور نمی شد!
به اتاقش می رفت و رو تختش دراز می کشید و دوباره به هال برمی گشت و تصویری دیگر و تکرار چرخه قبلی!
نوشتن تکالیف ریاضی اش نیز باری بردوش!
آن شبی که بنا بر عزیمت داشتیم تا پاسی از شب بیدار ماند و تکالیف ریاضی اش را باری به هرجهت به اتمام رساند (شکرخدا، تعهدش به سفارش معلمان بسیاراست) و البته زیربار سنگین ناشی از احساس مسئولیت، روی کتاب و دفتر، خوابش برد...
صبح زودتر از آنچه که باید بیدار شده بود و نامه ای نگاشته بود(تصویرپیوست). همزمان قصد خروج از خانه داشتیم من برای سفر به دل زلزله و مصیبت و او برای رفتن به مدرسه و رسیدن به سرویس!
هنوز خارج نشده بودیم که دم در #بالتویش را در آورد و گفت:"بابا تو را به خدا این یکی را نیز همراه نامه، کنار لباس های نوی که تهیه کردیم،باخود ببر"
گفتم:
پسرم قرار نبود ما لباس دست دوم بفرستیم!
گفت: "می دانم ولی به خدا کسی هست که نیاز داره!
گفتم درسته نیاز دارند ولی نه به بالتوی دست دوم!
گفت: "خواهش می کنم، با خود ببرید"
دیگر چاره ای نداشتم...
چند روز اولی که آنجا بودم لباس های دست اول اهدایی خانواده را به تناسب نیاز بین بچه ها توزیع کردم اما واقعیتش هرچه به خود فشار آوردم، نتوانستم بالتو را تحویل دهم تا اینکه:
مسیر شیخ صله جوانرود به سوی ازگله را در رکاب سه بزرگوار و فرهیخته دانشگاهی کرمانشاهی در پیش گرفتم.
بین راه، نرسیده به ازگله، چند خانم و چند کودک روی جاده آسفالت آمده بودند و درخواست کمک می کردند!
هرچه نگاه کرده و روستای چندخانواری شان را که پایین جاده بود، ورانداز کردم، نشانی از زلزله و تخریب نیافتم ولی در عمق هرنگاه، زلزله ای چندین ساله از غبار فراموشی بر سر و روی بچه های شان مشهود یافتم!
پسری هم سن و سال #آروین_عزیزم اما کمی درشت تر، با زیرپیراهنی ای بین شان بود که موهای دستش، از سوز سرمای غروب کوهستان سیخ شده بود😭
صدایش کردم، پسرم تو چه می خواهی؟
مامانش از آن طرف فریاد زد:' لباس گرم"!
ذهنم سریع رفت به سوی بالتوی آروین🌷
از صندوق ماشین بیرون کشیدم و به تنش پوشاندم.
وقتی زیب بالتو را برایش بالازدم و در چشمانش خیره شدم، انگار در بهشت لطف خداوند پر می زدم!
مامانش را نگاه کردم، او نیز با چشمان پرشوقش، پسرش را می پایید😓
خداوند را شکر گفتم و بر مهربان پسرم، #آروین_عزیز و دوراندیشی اش درود فرستادم و #وهاب را به خدایش و کوهستان سپردم و مسیر را سوی فرشتگان دیگر ادامه دادم.
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#کادوی_همدلی
#آروین_آذری
🌷🌷🌷
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎