✍️#روز_سعدی و روح حساس و لطیف شاعری
🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصاً این چند روزه که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که ادبیات امری است مرتبط با روح های حساس و دلتنگی و... . آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟
ادبیات فارسی دریایی است برای روح های سرکش و ذهن های ریاضی . ذهن هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح های وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «آره! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن ها نازل شده؟
* * * * *
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت . انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می جهد را به روحی ملوس و دل نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت ، حکایت همین آبشار ، که فهمش و درکش ذهنی می خواهد صخره نَورد، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!
حساسیت و لطافت روح امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی .
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل را که نازک اندیشی ، هنری نیست.
🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:
بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیدهست
بِکوبید دهلها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیدهست
چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟
🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی بو و خاصیت بودن هم صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»
این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا عرصه خون است و جنون است و رهایی . عرصه شیدایی.
مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بیرنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی
و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»
* * * * * * * *
پی نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص ) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.
https://telegram.me/solseghalam
🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصاً این چند روزه که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که ادبیات امری است مرتبط با روح های حساس و دلتنگی و... . آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟
ادبیات فارسی دریایی است برای روح های سرکش و ذهن های ریاضی . ذهن هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح های وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «آره! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن ها نازل شده؟
* * * * *
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت . انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می جهد را به روحی ملوس و دل نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت ، حکایت همین آبشار ، که فهمش و درکش ذهنی می خواهد صخره نَورد، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!
حساسیت و لطافت روح امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی .
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل را که نازک اندیشی ، هنری نیست.
🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:
بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیدهست
بِکوبید دهلها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیدهست
چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟
🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی بو و خاصیت بودن هم صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»
این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا عرصه خون است و جنون است و رهایی . عرصه شیدایی.
مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بیرنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی
و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»
* * * * * * * *
پی نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص ) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.
https://telegram.me/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
✍️#روز_سعدی و روح حساس و لطیف شاعری
🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصاً این چند روزه که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که ادبیات امری است مرتبط با روح های حساس و دلتنگی و... . آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟
ادبیات فارسی دریایی است برای روح های سرکش و ذهن های ریاضی . ذهن هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح های وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «آره! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن ها نازل شده؟
* * * * *
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت . انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می جهد را به روحی ملوس و دل نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت ، حکایت همین آبشار ، که فهمش و درکش ذهنی می خواهد صخره نَورد، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!
حساسیت و لطافت روح امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی .
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل را که نازک اندیشی ، هنری نیست.
🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:
بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیدهست
بِکوبید دهلها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیدهست
چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟
🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی بو و خاصیت بودن هم صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»
این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا عرصه خون است و جنون است و رهایی . عرصه شیدایی.
مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بیرنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی
و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»
* * * * * * * *
پی نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص ) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.
https://telegram.me/solseghalam
🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصاً این چند روزه که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که ادبیات امری است مرتبط با روح های حساس و دلتنگی و... . آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟
ادبیات فارسی دریایی است برای روح های سرکش و ذهن های ریاضی . ذهن هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح های وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «آره! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن ها نازل شده؟
* * * * *
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت . انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می جهد را به روحی ملوس و دل نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت ، حکایت همین آبشار ، که فهمش و درکش ذهنی می خواهد صخره نَورد، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!
حساسیت و لطافت روح امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی .
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل را که نازک اندیشی ، هنری نیست.
🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:
بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیدهست
بِکوبید دهلها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیدهست
چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟
🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی بو و خاصیت بودن هم صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»
این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا عرصه خون است و جنون است و رهایی . عرصه شیدایی.
مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بیرنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی
و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»
* * * * * * * *
پی نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص ) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.
https://telegram.me/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
✍️سرگرم کردن بچه ها در قرنطینه کرونا
🖊محمدرضا اسلامی
🔹یکی از مشکلات این روزها برای میلیونها خانواده در دنیا، مسئله مشغول نگه داشتن و سرگرم کردن بچه ها در خانه است.
برای تکمیل مقاله ای که در حال نگارش آن هستم با همکارم در کلورادو تماس گرفتم که نظراتش را بفرستد. از آنهایی است که شیفته خانواده هست و حتی عکسش در صفحه مشخصات هیات علمی در وبسایت دانشگاه کلورادو، عکس پرسنلی نیست(!) و تصویری هست با سه دخترش.
در پاسخ ایمیل چیزی نوشته بود قریب به این مضمون که: دیگه واقعا نمی دونم با وجود بچه ها چطور میشه در خانه کار کنم؟!
☺️😳
قراره «یک ترم کامل» کار و تدریس از خانه باشه آنهم با بچه هایی که تا همین جایِ ماجرا «تحمل» کرده اند و نیاز به بازی با همسن و بیرون رفتن دارند.
🔹این مقاله نیویورک تایمز و این مقاله در نشریه تایم به همین سوال پرداخته اند که: «چطور یک روز دیگر را با بچه ها در خانه سر کنیم (دوام بیاریم)؟!»؛ مقاله اول از کلمه «survive» استفاده کرده است!
How will I survive another day stuck indoors with my kids?
🔹از قول یک مادر چینی نوشته:
«بچه ام یکسره به من چسبیده. اگه پنج دقیقه من رو نبینه فریاد می زنه مامااان!
مجبورم همه کارهام رو شبها، وقتی که خوابید اینجام بدهم! »
🔹مقاله از قول یک مادر دیگر که یک کودک هفت ساله و یک فرزند چهار ساله دارد نوشته:
«تا چند هفته بچه ها نسبتا خوب بودند و تلاشم رو می کردم که نرمال باشند، ولی بعد از چند هفته، رفتارهای عجیب غریب از خودشون در میارن" (!) »
«صبح که از خواب که بیدار می شوند اولین سوالشون اینه که: "میشه آی-پد نگاه کنیم؟" گاهی اوقات می روم توی حمام قایم میشم تا لااقل بتونم چند دقیقه از دستشون آروم داشته باشم(!) »
🔹در این چنین شرایطی همه ما باید مراقب بهداشت ذهنی و روحی خودمان باشیم. هیچ یک از ما انسانهای کاملی نیستیم ولی در چنین شرایط (حبس در خانه) «نواقص ما» بیشتر عیان می شود. سعی کنیم مراقب همدیگر باشیم.
✅ توصیه ها:
✔️⭕️ساعات صبحانه را منظم تنظیم کنیم (مثلا ۸ تا ۸:۳۰) تا بچه ها (غیرمستقیم) متوجه شوند که در یک دوره تعطیلیِ طولانی «نیستند».
✔️⭕️یک روال "روتین" برای ساعات روز تنظیم کنیم. مثلا ساعت درس خواندن، ساعت تلویزیون نگاه کردن، ساعت زبان خواندن، مشخص باشد. بچه ها وقتی بیدار می شوند بدانند که با «یک روز منظم» مواجه اند.
✔️⭕️ورزش و نرمش بسیار مهم است. وقتی به مدت طولانی در خانه هستیم زود عصبانی می شویم. خانواده ها باید زمانی را برای نرمش و ورزش با ویدئوهای آنلاین یا موسیقی اختصاص بدهند. در واقع بخشی از انرژی صرفِ تحرّک بشود. امروزه ویدئوهای متعدد مناسبی برای نرمش و ورزش موجود است.(البته خردادیان گزینه مناسبی نیست☺️)
✔️⭕️پیوسته اخبار بد یا #ابهام درباره #کرونا می شنویم. (در چنین شرایطی) افراد وقتی در محیطِ محدود به مدت طولانی باهم در تماس باشند با «افزایش سطح استرس» مواجه می شوند. درکنار برنامه های گروهی مذکور، زمانهایی را هم برای «جدا از هم بودن» (!) اختصاص بدهیم.
در اصطلاح "بهداشت زمان" را رعایت کنیم، به نحوی که باهم بودن و باهم نبودنمان تا حد امکان برنامه ریزی شود.
✔️⭕️باهم غذای خانوادگی درست کنیم. مثلا در خانه «نان» پخت کنیم یا چیزهایی که تجربه ای جدید است. لذت غذا درست کردن را فراموش نکنیم.
✔️⭕️لذتِ «اسباب بازی درست کردن» گاه از هدیه گرفتنِ اسباب بازی برای بچه ها بیشتر است. می توانیم زمانهایی را به درست کردن اسباب بازی با کودکانمان اختصاص بدهیم. کانال تلگرامی زیر، کانالی است که در آن از چندماه پیش به کمک همسرم به شرح راههای ساده و کم هزینه درست کردن اسباب بازی برای کودکان پرداخته ایم:
https://t.iss.one/playful_learning
همگی ما هر روز با عجله به دویدن مشغول بودیم. هر روز صبح بچه ها را سرساعت به مدرسه برسانیم و به سرکار برویم. حال (به اجبار) فرصتی فراهم شده که اوقاتی را باهم باشیم. این «فرصتی» برای کم کردنِ سرعت زندگی است؛ همانکه ریاد و کیمینه آنرا Lazyslowdown.com خطابش می کنند. این مقطع همچون یک روز بلند برفی، در خاطره کودکانمان باقی می ماند. تلاش کنیم خاطره خوبی برایشان بسازیم؛ البته بعد از چند دقیقه پنهان شدن در حمام!
✔️⭕️بعد از بچه ها اگر که وقتی هم برای خودمان باقی ماند، از دیدن فیلمهای مربوط به مفهوم زندان لذت ببریم. «زندان» و حبس، از کلمات کلیدی در اشعار مولاناست. سالها پس از مولوی، دكتر شريعتي در کتاب #کویر به مفهوم زندان و «در زندان زیستن» پرداخت. او این بیت مولانا را استفاده کرد: «این جهان زندان و ما زندانیان/ حُفره کن زندان و خود را وا رهان»... این روزها فرصت اگر شد از ساخته های درخشان فرانك دارابونت اینها را ببینیم: فيلم «رستگاري در شائوشينک»؛ و فیلم «مسیر سبز (The Green Mile)»
حکایت، حکایت آدمی است و حبس کشیدن.
#قرنطینه
#کودک
#بازی
t.iss.one/solseghalam
🖊محمدرضا اسلامی
🔹یکی از مشکلات این روزها برای میلیونها خانواده در دنیا، مسئله مشغول نگه داشتن و سرگرم کردن بچه ها در خانه است.
برای تکمیل مقاله ای که در حال نگارش آن هستم با همکارم در کلورادو تماس گرفتم که نظراتش را بفرستد. از آنهایی است که شیفته خانواده هست و حتی عکسش در صفحه مشخصات هیات علمی در وبسایت دانشگاه کلورادو، عکس پرسنلی نیست(!) و تصویری هست با سه دخترش.
در پاسخ ایمیل چیزی نوشته بود قریب به این مضمون که: دیگه واقعا نمی دونم با وجود بچه ها چطور میشه در خانه کار کنم؟!
☺️😳
قراره «یک ترم کامل» کار و تدریس از خانه باشه آنهم با بچه هایی که تا همین جایِ ماجرا «تحمل» کرده اند و نیاز به بازی با همسن و بیرون رفتن دارند.
🔹این مقاله نیویورک تایمز و این مقاله در نشریه تایم به همین سوال پرداخته اند که: «چطور یک روز دیگر را با بچه ها در خانه سر کنیم (دوام بیاریم)؟!»؛ مقاله اول از کلمه «survive» استفاده کرده است!
How will I survive another day stuck indoors with my kids?
🔹از قول یک مادر چینی نوشته:
«بچه ام یکسره به من چسبیده. اگه پنج دقیقه من رو نبینه فریاد می زنه مامااان!
مجبورم همه کارهام رو شبها، وقتی که خوابید اینجام بدهم! »
🔹مقاله از قول یک مادر دیگر که یک کودک هفت ساله و یک فرزند چهار ساله دارد نوشته:
«تا چند هفته بچه ها نسبتا خوب بودند و تلاشم رو می کردم که نرمال باشند، ولی بعد از چند هفته، رفتارهای عجیب غریب از خودشون در میارن" (!) »
«صبح که از خواب که بیدار می شوند اولین سوالشون اینه که: "میشه آی-پد نگاه کنیم؟" گاهی اوقات می روم توی حمام قایم میشم تا لااقل بتونم چند دقیقه از دستشون آروم داشته باشم(!) »
🔹در این چنین شرایطی همه ما باید مراقب بهداشت ذهنی و روحی خودمان باشیم. هیچ یک از ما انسانهای کاملی نیستیم ولی در چنین شرایط (حبس در خانه) «نواقص ما» بیشتر عیان می شود. سعی کنیم مراقب همدیگر باشیم.
✅ توصیه ها:
✔️⭕️ساعات صبحانه را منظم تنظیم کنیم (مثلا ۸ تا ۸:۳۰) تا بچه ها (غیرمستقیم) متوجه شوند که در یک دوره تعطیلیِ طولانی «نیستند».
✔️⭕️یک روال "روتین" برای ساعات روز تنظیم کنیم. مثلا ساعت درس خواندن، ساعت تلویزیون نگاه کردن، ساعت زبان خواندن، مشخص باشد. بچه ها وقتی بیدار می شوند بدانند که با «یک روز منظم» مواجه اند.
✔️⭕️ورزش و نرمش بسیار مهم است. وقتی به مدت طولانی در خانه هستیم زود عصبانی می شویم. خانواده ها باید زمانی را برای نرمش و ورزش با ویدئوهای آنلاین یا موسیقی اختصاص بدهند. در واقع بخشی از انرژی صرفِ تحرّک بشود. امروزه ویدئوهای متعدد مناسبی برای نرمش و ورزش موجود است.(البته خردادیان گزینه مناسبی نیست☺️)
✔️⭕️پیوسته اخبار بد یا #ابهام درباره #کرونا می شنویم. (در چنین شرایطی) افراد وقتی در محیطِ محدود به مدت طولانی باهم در تماس باشند با «افزایش سطح استرس» مواجه می شوند. درکنار برنامه های گروهی مذکور، زمانهایی را هم برای «جدا از هم بودن» (!) اختصاص بدهیم.
در اصطلاح "بهداشت زمان" را رعایت کنیم، به نحوی که باهم بودن و باهم نبودنمان تا حد امکان برنامه ریزی شود.
✔️⭕️باهم غذای خانوادگی درست کنیم. مثلا در خانه «نان» پخت کنیم یا چیزهایی که تجربه ای جدید است. لذت غذا درست کردن را فراموش نکنیم.
✔️⭕️لذتِ «اسباب بازی درست کردن» گاه از هدیه گرفتنِ اسباب بازی برای بچه ها بیشتر است. می توانیم زمانهایی را به درست کردن اسباب بازی با کودکانمان اختصاص بدهیم. کانال تلگرامی زیر، کانالی است که در آن از چندماه پیش به کمک همسرم به شرح راههای ساده و کم هزینه درست کردن اسباب بازی برای کودکان پرداخته ایم:
https://t.iss.one/playful_learning
همگی ما هر روز با عجله به دویدن مشغول بودیم. هر روز صبح بچه ها را سرساعت به مدرسه برسانیم و به سرکار برویم. حال (به اجبار) فرصتی فراهم شده که اوقاتی را باهم باشیم. این «فرصتی» برای کم کردنِ سرعت زندگی است؛ همانکه ریاد و کیمینه آنرا Lazyslowdown.com خطابش می کنند. این مقطع همچون یک روز بلند برفی، در خاطره کودکانمان باقی می ماند. تلاش کنیم خاطره خوبی برایشان بسازیم؛ البته بعد از چند دقیقه پنهان شدن در حمام!
✔️⭕️بعد از بچه ها اگر که وقتی هم برای خودمان باقی ماند، از دیدن فیلمهای مربوط به مفهوم زندان لذت ببریم. «زندان» و حبس، از کلمات کلیدی در اشعار مولاناست. سالها پس از مولوی، دكتر شريعتي در کتاب #کویر به مفهوم زندان و «در زندان زیستن» پرداخت. او این بیت مولانا را استفاده کرد: «این جهان زندان و ما زندانیان/ حُفره کن زندان و خود را وا رهان»... این روزها فرصت اگر شد از ساخته های درخشان فرانك دارابونت اینها را ببینیم: فيلم «رستگاري در شائوشينک»؛ و فیلم «مسیر سبز (The Green Mile)»
حکایت، حکایت آدمی است و حبس کشیدن.
#قرنطینه
#کودک
#بازی
t.iss.one/solseghalam
NY Times
Under Lockdown for Coronavirus, Parents Struggle to Deal With Their Kids
A reporter explains how she’s managing her kids and personal fears while trapped inside a small Shanghai apartment.