سلام بمبئی،استهزای مفهوم سینمای مشترک!
پس از دو هفته اکران عمومی فیلم سلام بمبئی، این فیلم نزدیک به هفت میلیارد تومان فروش داشته است. از لحاظ میزان فروش گیتهای سینما در این مدت، میتوان این فیلم را در کنار فیلمهایی مثل فروشنده و محمد رسولالله قرار داد اما از جهت کیفیت ساخت، تدوین، فیلمنامه و پیرنگ داستان کمتر شباهتی به این دو اثر یاد شده ندارد.
اولین و مهمترین نکتهی فیلم که از ابتدای آن مشخصاٌ دیده میشود بازگشت به سنّتهای مطرود سینمای هند است، استفاده از کلیشههایی مانند عشق دختر ثروتمند به پسر فقیر یا دختری که با خواست پدر مجبور به ازدواج با مردی که از او متنفر است میشود و... که نه تنها باعث جذابیت نشده بلکه ضعف ایدهپردازی اولیه در فیلم را نشان میدهد.
نکتهی دوم ضعف تدوین و فیلمنامه اثر است ،اتصال ناگهانی سکانسهای نامربوط ،تغییر سریع و تقریبا گنگ صحنهها و البته برشهای ناگهانی و بیموقع که سبب میشود تصویر عجیب و آماتورگونهای ایجاد شود.
فیلمنامه بدون آنکه از اندک منطق روایی بهره ببرد، سرشار از لحظات خام عاشقانه است که فیلمساز به جای تلاش برای ایجاد یک بستر مناسب برای باورپذیری این عشق سعی کرده تا با نماهایی از هندوستان و مهارتهای دو بازیگر ناتوانی خود را در این امر مخفی کند .
استفاده از شخصیتهای کاملا سنتی و کلیشهای مانند خواستگار کاریشما با موهایی عجیب و انگشترهای زمخت و عینک درشت به انضمام سیگار برگی کنار لبش با قلبی خالی از عشق و تماما سیاه و تاریک باعث میشود تا حتی آثار سینمای سالهای دور بالیوود نیز آن را پس بزند.
دیالوگهای تکراری و مستمر دو بازیگر به هم، مخصوصا تکرار مستمر «من عاشقت هستم»، به سرعت عدم توانایی نویسنده را هویدا میکند.
عدم هماهنگی سکانسهای متوالی و ناتوانی تدوینگر را اگر ناشی از ممیزیهای سینمای ایران (که شاید موجب حذف و سانسور قسمتهایی از فیلم شده باشد .) قلمداد نکنیم این فیلم را شاید بتوان با تساهل در ردهی دوم فیلمهای ایران و هند به شمار آورد.
نکتهی سوم پتانسیل بالای این فیلم برای حرکت فرهنگهای غنی بین دو کشور است که کاملا نادیده گرفته شده است. نقاط قوت فرهنگیای که تقریبا بین دو کشور مشترک است میتوانست در این فیلم به خوبی جلوهگر شود و محتوا و مضمون به فیلم بدهد ولی متاسفانه عدم برنامهریزی قبلی برای اینکار و نبود فلسفه و بنمایهای عمیق و مشخص که فیلم برای آن ساخته شود سبب شد تا این اتفاق نیفتد .
از طرفی اگر توجه بیشتری به مسئلهی تهاجم فرهنگی از سمت غرب و هالیوود کنیم متوجه میشویم که منافع مشترک سینمای ایران و هند و از طرف دیگر توانایی،تجربه و امکانات سینمای هند میتواند مسیر مقابله با سینمای غرب را برای ما هموار کند .
اما این شروع بد برای همکاری با هند اتفاق خوبی نبود .
اگر رویکرد تهیه کنندهی فیلم غیر از سو استفاده از ظاهربینی مردم و صرفا یک نگاه اقتصادی نبود یقینا با امکانات، تواناییها و شرایط موجود فرصتهای مطلوبتری به دست میآمد که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
موید این امر اقدام غیر منطقی سازندگان برای سینمای مشترک است،سینمای مشترک در بین کشور های دیگر زمانی انجام میشود که دو کشور تلاش میکنند از نقاط قوت یکدیگر بهره ببرند، اما این فیلم که در سطح دوم سینمای ایران و هند هم قرار نمیگرد این سوال را ایجاد میکند که آیا رویکرد تهیه کننده غیر از نگاه بهره برداری اقتصادی بوده است ؟
#محمد_محمدى دانش آموز دبيرستان شرف الدين
#تحلیل_دانش_آموزی
🔴@sharafodin_ir
https://l1l.ir/sca
پس از دو هفته اکران عمومی فیلم سلام بمبئی، این فیلم نزدیک به هفت میلیارد تومان فروش داشته است. از لحاظ میزان فروش گیتهای سینما در این مدت، میتوان این فیلم را در کنار فیلمهایی مثل فروشنده و محمد رسولالله قرار داد اما از جهت کیفیت ساخت، تدوین، فیلمنامه و پیرنگ داستان کمتر شباهتی به این دو اثر یاد شده ندارد.
اولین و مهمترین نکتهی فیلم که از ابتدای آن مشخصاٌ دیده میشود بازگشت به سنّتهای مطرود سینمای هند است، استفاده از کلیشههایی مانند عشق دختر ثروتمند به پسر فقیر یا دختری که با خواست پدر مجبور به ازدواج با مردی که از او متنفر است میشود و... که نه تنها باعث جذابیت نشده بلکه ضعف ایدهپردازی اولیه در فیلم را نشان میدهد.
نکتهی دوم ضعف تدوین و فیلمنامه اثر است ،اتصال ناگهانی سکانسهای نامربوط ،تغییر سریع و تقریبا گنگ صحنهها و البته برشهای ناگهانی و بیموقع که سبب میشود تصویر عجیب و آماتورگونهای ایجاد شود.
فیلمنامه بدون آنکه از اندک منطق روایی بهره ببرد، سرشار از لحظات خام عاشقانه است که فیلمساز به جای تلاش برای ایجاد یک بستر مناسب برای باورپذیری این عشق سعی کرده تا با نماهایی از هندوستان و مهارتهای دو بازیگر ناتوانی خود را در این امر مخفی کند .
استفاده از شخصیتهای کاملا سنتی و کلیشهای مانند خواستگار کاریشما با موهایی عجیب و انگشترهای زمخت و عینک درشت به انضمام سیگار برگی کنار لبش با قلبی خالی از عشق و تماما سیاه و تاریک باعث میشود تا حتی آثار سینمای سالهای دور بالیوود نیز آن را پس بزند.
دیالوگهای تکراری و مستمر دو بازیگر به هم، مخصوصا تکرار مستمر «من عاشقت هستم»، به سرعت عدم توانایی نویسنده را هویدا میکند.
عدم هماهنگی سکانسهای متوالی و ناتوانی تدوینگر را اگر ناشی از ممیزیهای سینمای ایران (که شاید موجب حذف و سانسور قسمتهایی از فیلم شده باشد .) قلمداد نکنیم این فیلم را شاید بتوان با تساهل در ردهی دوم فیلمهای ایران و هند به شمار آورد.
نکتهی سوم پتانسیل بالای این فیلم برای حرکت فرهنگهای غنی بین دو کشور است که کاملا نادیده گرفته شده است. نقاط قوت فرهنگیای که تقریبا بین دو کشور مشترک است میتوانست در این فیلم به خوبی جلوهگر شود و محتوا و مضمون به فیلم بدهد ولی متاسفانه عدم برنامهریزی قبلی برای اینکار و نبود فلسفه و بنمایهای عمیق و مشخص که فیلم برای آن ساخته شود سبب شد تا این اتفاق نیفتد .
از طرفی اگر توجه بیشتری به مسئلهی تهاجم فرهنگی از سمت غرب و هالیوود کنیم متوجه میشویم که منافع مشترک سینمای ایران و هند و از طرف دیگر توانایی،تجربه و امکانات سینمای هند میتواند مسیر مقابله با سینمای غرب را برای ما هموار کند .
اما این شروع بد برای همکاری با هند اتفاق خوبی نبود .
اگر رویکرد تهیه کنندهی فیلم غیر از سو استفاده از ظاهربینی مردم و صرفا یک نگاه اقتصادی نبود یقینا با امکانات، تواناییها و شرایط موجود فرصتهای مطلوبتری به دست میآمد که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
موید این امر اقدام غیر منطقی سازندگان برای سینمای مشترک است،سینمای مشترک در بین کشور های دیگر زمانی انجام میشود که دو کشور تلاش میکنند از نقاط قوت یکدیگر بهره ببرند، اما این فیلم که در سطح دوم سینمای ایران و هند هم قرار نمیگرد این سوال را ایجاد میکند که آیا رویکرد تهیه کننده غیر از نگاه بهره برداری اقتصادی بوده است ؟
#محمد_محمدى دانش آموز دبيرستان شرف الدين
#تحلیل_دانش_آموزی
🔴@sharafodin_ir
https://l1l.ir/sca
«کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین...»
ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی میگرفتند: جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوتها و یاری مستضعفان و رنجدیدگان. و ایندو نیز نمودهای حقیقتی یگانهاند. چون ادیان پیروز شدند و همراه با آنان مستضعفان پیروز شدند، طاغوتها چهره عوض کردند و برای دستیابی به غنایم پیشی گرفتند و در پی حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را به دست گرفتند، و اینگونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند. هیچ نزاعی نیست مگر برای منافع سودجویان.
این حضرت مسیح است که فریاد میزند:«هرگز، هرگز! محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمیشود.» و صدای او در جانها میپیچد و ندایی دیگر از پیامبر رحمت اوج میگیرد که:«به من ایمان نیاورده کسی که سیر به بستر رود، اما همسایهاش گرسنه باشد» و هر دو صدا در بستر زمان همآوا بودهاند، تا آنکه پژواک آنها بر زبان پاپ بزرگ ظاهر میشود که به مناسبت روزه میگوید:«مسیح و انسانِ فقیر شخصی واحدند.»
پ.ن: این سخنرانی به دعوت بزرگان مسیحیت لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد شده و در این مراسم به عنوان نماد «گفتگو و تعایش» از امام صدر تجلیل به عمل آمد
#برشی_از_یک_کتاب
#ادیان_در_خدمت_انسان
#امام_موسی_صدر
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/t2z
ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی میگرفتند: جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوتها و یاری مستضعفان و رنجدیدگان. و ایندو نیز نمودهای حقیقتی یگانهاند. چون ادیان پیروز شدند و همراه با آنان مستضعفان پیروز شدند، طاغوتها چهره عوض کردند و برای دستیابی به غنایم پیشی گرفتند و در پی حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را به دست گرفتند، و اینگونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند. هیچ نزاعی نیست مگر برای منافع سودجویان.
این حضرت مسیح است که فریاد میزند:«هرگز، هرگز! محبت خدا با دوست نداشتن انسان جمع نمیشود.» و صدای او در جانها میپیچد و ندایی دیگر از پیامبر رحمت اوج میگیرد که:«به من ایمان نیاورده کسی که سیر به بستر رود، اما همسایهاش گرسنه باشد» و هر دو صدا در بستر زمان همآوا بودهاند، تا آنکه پژواک آنها بر زبان پاپ بزرگ ظاهر میشود که به مناسبت روزه میگوید:«مسیح و انسانِ فقیر شخصی واحدند.»
پ.ن: این سخنرانی به دعوت بزرگان مسیحیت لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد شده و در این مراسم به عنوان نماد «گفتگو و تعایش» از امام صدر تجلیل به عمل آمد
#برشی_از_یک_کتاب
#ادیان_در_خدمت_انسان
#امام_موسی_صدر
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/t2z
فيلم كامل اولين جلسه #عصر_علوم_انسانی با حضور صادق زيباكلام.
موضوع: وضعيت علوم انسانى در ايران و نسبت آن با جامعه
تاریخ جلسه: ١٨ آبان ٩٥
از اين پس فيلم كامل جلسات عصر علوم انسانى را در كانال آپارات ما مشاهده كنيد.
🔴 @sharafodin_ir
_______________________________
https://www.aparat.com/v/GV8BF
موضوع: وضعيت علوم انسانى در ايران و نسبت آن با جامعه
تاریخ جلسه: ١٨ آبان ٩٥
از اين پس فيلم كامل جلسات عصر علوم انسانى را در كانال آپارات ما مشاهده كنيد.
🔴 @sharafodin_ir
_______________________________
https://www.aparat.com/v/GV8BF
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
اولین جلسه عصر علوم انسانی - صادق زیباکلام
نشست های عصر علوم انسانی در مدرسه تخصصی علوم انسانی شرف الدین
موضوع: وضعیت علوم انسانی در ایران و نسبت آن با جامعه
18 آبان 1395
موضوع: وضعیت علوم انسانی در ایران و نسبت آن با جامعه
18 آبان 1395
دموكراسى، بدون روتوش
برداشتي از سلسله جلسات امت و امامت #علی_شریعتی، فروردين ماه ١٣٤٨
يكم
در تفاوت معناي سياست و پولتيك.
سياسة را معنا كرده اند: ارشاد مردم به راه راست كه هدايت كننده باشد. و معناي لفظ يوناني پولتيك كه از پليس، به معناي شهر مي آيد را، شهرداري گفته اند. و شيوه حكومت بر مبناي لفظ پولتيك، كشورداري به شيوه شهرداري است. شهرداري ها وظيفه اي جز آباداني شهر و برقراري رفاه و ثبات در شهر ندارند و اصولا به آنها ربطي ندارد كه مردم به بهشت مي روند يا جهنم! اما در معناي شرقي حكومت كه سياست باشد، هدايت مردم به راه راست يكي از ويژگي هاي اصلي و شايد مهم ترين ويژگي است.
درمان بيماري يك جسم مريض، به نسبت عمق و شدت بيماري، درد و سختي بيشتري را به مريض وارد مي كند، مثل عمل جراحي براي درمان قلب مريض يا تجويز داروي سرماخوردگي براي يك سرماخوردگي سطحي.
سياست ورزي نيز، به معناي شرقي آن، به تناسب مشكلات و دردهاي جامعه، پيكر بيمار جامعه را در ابتدا متحمل درد و رنج ميكند تا رسيدن به وضع بهبودي كامل.
دوم
در امكان تحقق دموكراسي
بنظر ميرسد كه اگر قرار باشد حاكم براساس نظر تك تك أفراد جامعه انتخاب شود، افراد جامعه بين دو نَفَر كه يكي مصلح اجتماعي است و خواهان تغيير سنت ها و ارزش هاي غلط حاكم بر جامعه و ديگري كه شعار رفاه و ثبات سر ميدهد، مردم دومي را انتخاب مي كنند.
اين انتخاب ممكن است ناشي از دو عامل باشد؛ يكي تعصب افراد جامعه بر سنت ها و روابط و ساختار هاي غلط كه آن هارا پرورش داده و زندگي آنها را تشكيل داده است و تغيير آن ها مستلزم هزينه زياد و رنج و تلاش است و ديگري تأثير رسانه ها كه توسط صاحبان سرمايه اداره مي شود و أساسا امكان دموكراسي و انتخاب آزادانه را نفي مي كنند.
در مجموع به نظر مي رسد مصلحان اجتماعي راهي براي اعمال إصلاحات ريشه اي و ساختاري از طريق دموكراسي ندارند و برخلاف شعارهاي شورانگيز طرفداران دموكراسي، دموكراسي منجر به ركورد و گنديدن جامعه و حركت نكردن به سمت اصلاح مي شود.
براى حركت و رشد جامعه به سمت وضعيت مطلوب و هدايت، رهبري متعهد، موظف است إصلاحات مورد نياز را، ولو بر خلاف خواست و اراده اكثريت افراد جامعه، اعمال كند تا پس از رهايي توده مردم از بند رسانه ها و ساختارهاى غلط جامعه، امكان تحقق دموكراسي واقعي بوجود بيايد و نيز توده مردم كه اكنون به آگاهي رسيده اند، صلاحيت نظردهي براي سياست ورزي در جامعه را كسب كنند.
تلخيص از: #روح_الله_اکبری
🔴@sharafodin_ir
برداشتي از سلسله جلسات امت و امامت #علی_شریعتی، فروردين ماه ١٣٤٨
يكم
در تفاوت معناي سياست و پولتيك.
سياسة را معنا كرده اند: ارشاد مردم به راه راست كه هدايت كننده باشد. و معناي لفظ يوناني پولتيك كه از پليس، به معناي شهر مي آيد را، شهرداري گفته اند. و شيوه حكومت بر مبناي لفظ پولتيك، كشورداري به شيوه شهرداري است. شهرداري ها وظيفه اي جز آباداني شهر و برقراري رفاه و ثبات در شهر ندارند و اصولا به آنها ربطي ندارد كه مردم به بهشت مي روند يا جهنم! اما در معناي شرقي حكومت كه سياست باشد، هدايت مردم به راه راست يكي از ويژگي هاي اصلي و شايد مهم ترين ويژگي است.
درمان بيماري يك جسم مريض، به نسبت عمق و شدت بيماري، درد و سختي بيشتري را به مريض وارد مي كند، مثل عمل جراحي براي درمان قلب مريض يا تجويز داروي سرماخوردگي براي يك سرماخوردگي سطحي.
سياست ورزي نيز، به معناي شرقي آن، به تناسب مشكلات و دردهاي جامعه، پيكر بيمار جامعه را در ابتدا متحمل درد و رنج ميكند تا رسيدن به وضع بهبودي كامل.
دوم
در امكان تحقق دموكراسي
بنظر ميرسد كه اگر قرار باشد حاكم براساس نظر تك تك أفراد جامعه انتخاب شود، افراد جامعه بين دو نَفَر كه يكي مصلح اجتماعي است و خواهان تغيير سنت ها و ارزش هاي غلط حاكم بر جامعه و ديگري كه شعار رفاه و ثبات سر ميدهد، مردم دومي را انتخاب مي كنند.
اين انتخاب ممكن است ناشي از دو عامل باشد؛ يكي تعصب افراد جامعه بر سنت ها و روابط و ساختار هاي غلط كه آن هارا پرورش داده و زندگي آنها را تشكيل داده است و تغيير آن ها مستلزم هزينه زياد و رنج و تلاش است و ديگري تأثير رسانه ها كه توسط صاحبان سرمايه اداره مي شود و أساسا امكان دموكراسي و انتخاب آزادانه را نفي مي كنند.
در مجموع به نظر مي رسد مصلحان اجتماعي راهي براي اعمال إصلاحات ريشه اي و ساختاري از طريق دموكراسي ندارند و برخلاف شعارهاي شورانگيز طرفداران دموكراسي، دموكراسي منجر به ركورد و گنديدن جامعه و حركت نكردن به سمت اصلاح مي شود.
براى حركت و رشد جامعه به سمت وضعيت مطلوب و هدايت، رهبري متعهد، موظف است إصلاحات مورد نياز را، ولو بر خلاف خواست و اراده اكثريت افراد جامعه، اعمال كند تا پس از رهايي توده مردم از بند رسانه ها و ساختارهاى غلط جامعه، امكان تحقق دموكراسي واقعي بوجود بيايد و نيز توده مردم كه اكنون به آگاهي رسيده اند، صلاحيت نظردهي براي سياست ورزي در جامعه را كسب كنند.
تلخيص از: #روح_الله_اکبری
🔴@sharafodin_ir
نوهیتلریسم
از ویژگیهای هیتلریسم در نیمهی نخست قرن بیستم آن بود که برخی از گرایشهای فکری و ایدئولوژیهای علمی و عقیدتی و فلسفی را که در چند قرن اخیر مطرح شدهاند تا غایت منطقی آنها پیش بُرد و ابعادِ هولناکی را که این رویکردها میتوانند در عمل به خود بگیرند به نمایش گذاشت.
بِهنژادگرایی (eugenism) باوری علمی بود که فرانسیس گالتون (F. Galton) دانشمند بریتانیایی آن را در سال 1883 مطرح کرد.
به نظر گالتون، همچون فرایندهایی که برای بهبود محصولات طبیعی و جانوری به کار گرفته میشود، باید انسانها را نیز واداشت که برای جلوگیری از گسترش افراد بیمار و ناتوان میان خود، برنامههای بازدارندهای را اجرا کنند. نتیجهگیری کاربردی آن بود که گروههایی از مردم (از جمله کسانی که مشکوک به انتقال بیماریهای موروثی بودند، مسلولان و الکلیها) را به اجبار نازا کنند، قوانینی برای کنترل ازدواج میان افراد بگذارند و در نهایت از ورود مهاجران مشکوک به بیماری و ناتوانی جلوگیری کنند.
شکی نیست این باور علمی، که همزمان با رویکرد داروینیستی تنازع بقا مطرح میشد، به سرعت در ایدئولوژیهای قدرت مورد استفاده قرار گرفت و پیامدهایی فاجعه انگیز و غیراخلاقی داشت که تا به امروز بر جای ماندهاند. اما این فاجعه پیش از آن که به آلمان هیتلری برسد، هنوز ابعاد حیرتآور خود را نشان نداده بود.
قوانینِ بِه نژادی در سالهای ابتدای قرن بیستم در برخی کشورها از جمله امریکا اجرا شدند؛ در این کشور در کنار ممنوعیت ازدواج های بین نژادی (با سیاهپوستان) در ایالات جنوبی، داکوتای شمالی در سال 1907 ازدواج را برای افراد الکلی، بیماران روانی و افرادی که مشکوک به بیماریهای موروثی بودند ممنوع کرد .
برنامه نازاکردن اجباری در این کشور از سال 1930 تا 1970 به نازاکردن بیش از 70 هزار نفر انجامید و قوانین مربوط به این امر در 28 ایالت به اجرا درآمدند. جالب تر آن که موارد مشابه را تا امروز هم در قوانین مهاجرت و هم در ازدواج و حتی به شکل جنایتباری در برخی از نازا کردنهای اجباری میبینیم. آخرین مورد، نازاکردن بیش از 200 هزار نفر از سرخپوستان پرو، در فاصله سالهای 1996 تا 2000 به دستور رییس جمهور پیشین این کشور (فوجی موری) بود.
#برشی_از_یک_یادداشت
#ناصر_فکوهی
شماره شانزدهم نشریه «کرگدن»: پروندهی «هیتلر یا هیتلرها»
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/u1o
از ویژگیهای هیتلریسم در نیمهی نخست قرن بیستم آن بود که برخی از گرایشهای فکری و ایدئولوژیهای علمی و عقیدتی و فلسفی را که در چند قرن اخیر مطرح شدهاند تا غایت منطقی آنها پیش بُرد و ابعادِ هولناکی را که این رویکردها میتوانند در عمل به خود بگیرند به نمایش گذاشت.
بِهنژادگرایی (eugenism) باوری علمی بود که فرانسیس گالتون (F. Galton) دانشمند بریتانیایی آن را در سال 1883 مطرح کرد.
به نظر گالتون، همچون فرایندهایی که برای بهبود محصولات طبیعی و جانوری به کار گرفته میشود، باید انسانها را نیز واداشت که برای جلوگیری از گسترش افراد بیمار و ناتوان میان خود، برنامههای بازدارندهای را اجرا کنند. نتیجهگیری کاربردی آن بود که گروههایی از مردم (از جمله کسانی که مشکوک به انتقال بیماریهای موروثی بودند، مسلولان و الکلیها) را به اجبار نازا کنند، قوانینی برای کنترل ازدواج میان افراد بگذارند و در نهایت از ورود مهاجران مشکوک به بیماری و ناتوانی جلوگیری کنند.
شکی نیست این باور علمی، که همزمان با رویکرد داروینیستی تنازع بقا مطرح میشد، به سرعت در ایدئولوژیهای قدرت مورد استفاده قرار گرفت و پیامدهایی فاجعه انگیز و غیراخلاقی داشت که تا به امروز بر جای ماندهاند. اما این فاجعه پیش از آن که به آلمان هیتلری برسد، هنوز ابعاد حیرتآور خود را نشان نداده بود.
قوانینِ بِه نژادی در سالهای ابتدای قرن بیستم در برخی کشورها از جمله امریکا اجرا شدند؛ در این کشور در کنار ممنوعیت ازدواج های بین نژادی (با سیاهپوستان) در ایالات جنوبی، داکوتای شمالی در سال 1907 ازدواج را برای افراد الکلی، بیماران روانی و افرادی که مشکوک به بیماریهای موروثی بودند ممنوع کرد .
برنامه نازاکردن اجباری در این کشور از سال 1930 تا 1970 به نازاکردن بیش از 70 هزار نفر انجامید و قوانین مربوط به این امر در 28 ایالت به اجرا درآمدند. جالب تر آن که موارد مشابه را تا امروز هم در قوانین مهاجرت و هم در ازدواج و حتی به شکل جنایتباری در برخی از نازا کردنهای اجباری میبینیم. آخرین مورد، نازاکردن بیش از 200 هزار نفر از سرخپوستان پرو، در فاصله سالهای 1996 تا 2000 به دستور رییس جمهور پیشین این کشور (فوجی موری) بود.
#برشی_از_یک_یادداشت
#ناصر_فکوهی
شماره شانزدهم نشریه «کرگدن»: پروندهی «هیتلر یا هیتلرها»
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/u1o
شعرى كوتاه از #روح_الله_اکبری كه در واكنش به خبرهاى تلخ اين روزها درباره گورخواب هاى اطراف تهران سروده شده است:
اينك شما و سفره پر نان انقلاب
ما و بساط مرگ بجاى بساط خواب
بر ما مگير خرده كه جز آه در بساط
چيزي نداشتيم كه باشيم خوش حساب
"پيشاني" تو پينه زد و "دست هاي" من
"آن" زير سقف خانه و "اين" زير آفتاب
آن روى سكه، قصه ما ديدني تَر است
وقتي كنار مي رود از چهره ها نقاب
اين سفره را به خون جگر پهن كرده ايم
اينك شما و سفره پر نان انقلاب...
#شعر_دانش_آموزى
🔴@sharafodin_ir
yon.ir/sb0v
اينك شما و سفره پر نان انقلاب
ما و بساط مرگ بجاى بساط خواب
بر ما مگير خرده كه جز آه در بساط
چيزي نداشتيم كه باشيم خوش حساب
"پيشاني" تو پينه زد و "دست هاي" من
"آن" زير سقف خانه و "اين" زير آفتاب
آن روى سكه، قصه ما ديدني تَر است
وقتي كنار مي رود از چهره ها نقاب
اين سفره را به خون جگر پهن كرده ايم
اينك شما و سفره پر نان انقلاب...
#شعر_دانش_آموزى
🔴@sharafodin_ir
yon.ir/sb0v
فيلم كامل دومین جلسه #عصر_علوم_انسانی با حضور #احمد_سبحانی مدیر کل سابق آمریکای لاتین و #سیدداوود_صالحی سفیر سابق ایران در کوبا
موضوع: جامعهشناسی سیاسی آمریکای لاتین
تاریخ جلسه: ۱۴ آذر ٩٥
🔴 @sharafodin_ir
لینک دانلود فیلم👇👇👇
https://www.aparat.com/v/FY76Q
موضوع: جامعهشناسی سیاسی آمریکای لاتین
تاریخ جلسه: ۱۴ آذر ٩٥
🔴 @sharafodin_ir
لینک دانلود فیلم👇👇👇
https://www.aparat.com/v/FY76Q
مشکل شرق و غرب یکی است
جناب آقاي گورباچف! بايد به حقيقت رو آورد؛ مشكل اصلي كشور شما مسأله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست، همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است.
جناب آقاي گورباچف!
براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد، چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست چرا كه مكتبي است مادي و با ماديت نمي توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كه اساسي ترين درد جامعه
بشري در غرب و شرق است، به در آورد.
#برشی_از_یک_نامه ١/٢
#روح_الله_الموسوی_الخمینی
١٤ دى، سالروز ابلاغ نامه امام خمينى به ميخائيل گورباچف
🔴@sharafodin_ir
https://yon.ir/N45G
جناب آقاي گورباچف! بايد به حقيقت رو آورد؛ مشكل اصلي كشور شما مسأله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست، همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است.
جناب آقاي گورباچف!
براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد، چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست چرا كه مكتبي است مادي و با ماديت نمي توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كه اساسي ترين درد جامعه
بشري در غرب و شرق است، به در آورد.
#برشی_از_یک_نامه ١/٢
#روح_الله_الموسوی_الخمینی
١٤ دى، سالروز ابلاغ نامه امام خمينى به ميخائيل گورباچف
🔴@sharafodin_ir
https://yon.ir/N45G
انسان، تنها آنچه می پندارید نیست
ماديون معيار شناخت در جهان بيني خود را حس دانسته و چيزي كه محسوس نباشد، از قلمرو علم بيرون مي دانند و هستي را همتاي ماده دانسته و چيزي را كه ماده ندارد، موجود نمي دانند. ظاهراً جهان غيب مانند وجود خداوند تعالي و وحي و نبوت و قيامت را يكسره افسانه مي دانند. در حالي كه معيار شناخت در جهان بيني الهي اعم از حس و عقل مي باشد و چيزي كه معقول باشد، داخل در قلمرو علم مي باشد گرچه محسوس نباشد.
لذا هستي اعم از غيب و شهادت است و چيزي كه ماده ندارد مي تواند موجود باشد و همانطور كه موجود مادي به مجرد استناد دارد، شناخت حسي نيز به شناخت عقلي متكي است...
...اصولاً ميل نداشتيم شما را در پيچ و تاب مسائل فلاسفه اسلامي بيندازيم. فقط به يكي دو مثال ساده و فطري و وجداني كه سياسيون هم مي توانند از آن بهره ببرند بسنده مي كنيم: اين از بديهيات است كه ماده و جسم هرچه باشد از خود بي خبر است.
يك مجسمه سنگي يا مجسمه مادي انسان هر طرف آن از طرف ديگرش محجوب است، در صورتي كه به عيان مي بينيم كه انسان و حيوان از همه اطراف خود آگاه است؛ مي داند كجاست، در محيطش چه مي گذرد، در جهان چه غوغايي است.
پس در حيوان و انسان چيز ديگري است كه فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمي ميرند و باقي است. انسان در فطرت خود هر كمالي را بطور مطلق مي خواهد و شما خوب مي دانيد كه انسان مي خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتي كه ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگري هم هست فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد.
#برشی_از_یک_نامه ٢/٢
#روح_الله_الموسوی_الخمینی
#فلسفه
١٤دى، سالروز ابلاغ نامه امام خمينى به ميخائيل گورباچف
🔴@sharafodin_ir
https://yon.ir/sgT4
ماديون معيار شناخت در جهان بيني خود را حس دانسته و چيزي كه محسوس نباشد، از قلمرو علم بيرون مي دانند و هستي را همتاي ماده دانسته و چيزي را كه ماده ندارد، موجود نمي دانند. ظاهراً جهان غيب مانند وجود خداوند تعالي و وحي و نبوت و قيامت را يكسره افسانه مي دانند. در حالي كه معيار شناخت در جهان بيني الهي اعم از حس و عقل مي باشد و چيزي كه معقول باشد، داخل در قلمرو علم مي باشد گرچه محسوس نباشد.
لذا هستي اعم از غيب و شهادت است و چيزي كه ماده ندارد مي تواند موجود باشد و همانطور كه موجود مادي به مجرد استناد دارد، شناخت حسي نيز به شناخت عقلي متكي است...
...اصولاً ميل نداشتيم شما را در پيچ و تاب مسائل فلاسفه اسلامي بيندازيم. فقط به يكي دو مثال ساده و فطري و وجداني كه سياسيون هم مي توانند از آن بهره ببرند بسنده مي كنيم: اين از بديهيات است كه ماده و جسم هرچه باشد از خود بي خبر است.
يك مجسمه سنگي يا مجسمه مادي انسان هر طرف آن از طرف ديگرش محجوب است، در صورتي كه به عيان مي بينيم كه انسان و حيوان از همه اطراف خود آگاه است؛ مي داند كجاست، در محيطش چه مي گذرد، در جهان چه غوغايي است.
پس در حيوان و انسان چيز ديگري است كه فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمي ميرند و باقي است. انسان در فطرت خود هر كمالي را بطور مطلق مي خواهد و شما خوب مي دانيد كه انسان مي خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتي كه ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگري هم هست فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد.
#برشی_از_یک_نامه ٢/٢
#روح_الله_الموسوی_الخمینی
#فلسفه
١٤دى، سالروز ابلاغ نامه امام خمينى به ميخائيل گورباچف
🔴@sharafodin_ir
https://yon.ir/sgT4
"قسط اسلام در دادگاه داد فردوسی"
همایون کاتوزیان کتابی دارد به نام "ایران جامعه کوتاه مدت ". در این کتاب چهار مقاله از کاتوزیان را جمع کردهاند و نشر دادهاند. ایده اصلی سه مقاله اول این کتاب کوتاه مدت بودن جامعه ایران و تغییرات در آن است. در این کتاب ایشان اشاره میکند که پادشاهان در قرون گذشته -قبل از اسلام و بعد از اسلام- زمانی که فره ایزدی خود را از دست میدادند که بیدادگری کنند و به مردم خویش ستم روا دارند و از شاهنامه شاهد مثال هایی میآورد.
"داد" احیاناً همان واژهای است که در عربی و در ادبیات دینی به آن "عدل" میگوییم. اما مساله دقیقاً همینجاست که تلقی قدما از مفهوم داد خیلی متفاوت بوده است با آنچه ما امروز "عدالت" می نامیم. در همان کتاب، آقای کاتوزیان داد را معنا میکند. میگوید داد یعنی اینکه پادشاه در برابر قدرت بیگانه مقاوم و مواظب باشد و از مردم حمایت و حراست کند تا مردم بتوانند در این جامعه رشد کنند.
این بیشتر تعریف "امنیت" است تا عدالت. حفظ کشور از نفوذ بیگانگان و فراهم آوردن شرایطی آرام، یعنی امنیت نه عدالت. اما گذشتگان ما این امر را داد مینامیدهاند و عدالت در نزد آنها همین امنیت بود. نه تنها درکی که ما از آزادی سیاسی به مفهوم امروزی کلمه داریم را نداشتهاند بلکه عدالت را هم با معنای متفاوتی درک میکردهاند. ایشان عدالت را مفهومی اخلاقی میپنداشتند و آن را فضیلهای اخلاقی میشمردند.
فردوسی داد را با انصاف و همچنین با آبادی همعنان میداند. علیالخصوص شاهد مثالهایی داریم که فردوسی آبادی را به معنی داد آوردهاست. دادگری یعنی آبادانی کشور و این چیزی جز امنیت نیست. در بهترین حالت امنیت اقتصادی برای تمام مردم.
اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد و از داد شاد
یا:
بدانگه که اندر جهان داد بود
از ایشان جهان اکثر آباد بود
نکته دیگر این است که چهره سلطان محمود در شاهنامه دادگرانه است حال اینکه همین شاه 17 بار به هندوستان حمله برده است و آن را تاراج کردهاست. پس داد بیشتر به معنای امنیت است و به معنای اقتدار و قدرت کشور در برابر قدرتهای بیگانه است و همچنین سطح قابل قبول معیشت مردم یعنی امنیت ملی و امنیت اقتصادی نه رفع اختلافات طبقاتی و نفی تجمل گریهای شاهانه که معنای قسط در ادبیات دینی است.
راجع به سلطان محمود:
بیاراست روی زمین را به داد
بپرداخت از آن تاج بر سر نهاد
جای دیگر همهی آبادی و پیشرفتهای ایران را به عدل سلطان مربوط دانسته است:
به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم، همه یاد اوست
حسین رزمجو در "عدالت جویی و ظلم ستیزی فردوسی" می گوید:
اصولاً اندیشهی ظلم ستیزی و عدالتخواهی فردوسی که رکن اساسی بینش و جهان بینی سیاسی، دینی او را تشکیل میدهد، ترکیبی است از عناصر اعتقادی آیین مزدایی و اساطیر زردشتی با معتقدات کهن قوم ایرانی و عمدتاً از اصل اعتقادی عدل، که از ارکان مذهب تشیع که کیش فردوسی است، نشئت میگیرد.
ارتباط این نوع عدالتخواهی با آنچه در ادبیات دینی به نام "قسط" آمده است را ما امروزه درک نمی کنیم زیرا قسط مخالف اختلاف طبقاتی و تجمل گری شاهانه است که در شاهنامه ستایش و تمجید شدهاست. مثلا در جنگ ایران و اعراب و پادشاهی یزدگرد، ایرانیان یکی از برتریهای خود را بر اعراب، نژاد و تجملات شاهانه میدانند.
#دادشناسی در آثار قدما ۱/۳
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیر_حسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
همایون کاتوزیان کتابی دارد به نام "ایران جامعه کوتاه مدت ". در این کتاب چهار مقاله از کاتوزیان را جمع کردهاند و نشر دادهاند. ایده اصلی سه مقاله اول این کتاب کوتاه مدت بودن جامعه ایران و تغییرات در آن است. در این کتاب ایشان اشاره میکند که پادشاهان در قرون گذشته -قبل از اسلام و بعد از اسلام- زمانی که فره ایزدی خود را از دست میدادند که بیدادگری کنند و به مردم خویش ستم روا دارند و از شاهنامه شاهد مثال هایی میآورد.
"داد" احیاناً همان واژهای است که در عربی و در ادبیات دینی به آن "عدل" میگوییم. اما مساله دقیقاً همینجاست که تلقی قدما از مفهوم داد خیلی متفاوت بوده است با آنچه ما امروز "عدالت" می نامیم. در همان کتاب، آقای کاتوزیان داد را معنا میکند. میگوید داد یعنی اینکه پادشاه در برابر قدرت بیگانه مقاوم و مواظب باشد و از مردم حمایت و حراست کند تا مردم بتوانند در این جامعه رشد کنند.
این بیشتر تعریف "امنیت" است تا عدالت. حفظ کشور از نفوذ بیگانگان و فراهم آوردن شرایطی آرام، یعنی امنیت نه عدالت. اما گذشتگان ما این امر را داد مینامیدهاند و عدالت در نزد آنها همین امنیت بود. نه تنها درکی که ما از آزادی سیاسی به مفهوم امروزی کلمه داریم را نداشتهاند بلکه عدالت را هم با معنای متفاوتی درک میکردهاند. ایشان عدالت را مفهومی اخلاقی میپنداشتند و آن را فضیلهای اخلاقی میشمردند.
فردوسی داد را با انصاف و همچنین با آبادی همعنان میداند. علیالخصوص شاهد مثالهایی داریم که فردوسی آبادی را به معنی داد آوردهاست. دادگری یعنی آبادانی کشور و این چیزی جز امنیت نیست. در بهترین حالت امنیت اقتصادی برای تمام مردم.
اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد و از داد شاد
یا:
بدانگه که اندر جهان داد بود
از ایشان جهان اکثر آباد بود
نکته دیگر این است که چهره سلطان محمود در شاهنامه دادگرانه است حال اینکه همین شاه 17 بار به هندوستان حمله برده است و آن را تاراج کردهاست. پس داد بیشتر به معنای امنیت است و به معنای اقتدار و قدرت کشور در برابر قدرتهای بیگانه است و همچنین سطح قابل قبول معیشت مردم یعنی امنیت ملی و امنیت اقتصادی نه رفع اختلافات طبقاتی و نفی تجمل گریهای شاهانه که معنای قسط در ادبیات دینی است.
راجع به سلطان محمود:
بیاراست روی زمین را به داد
بپرداخت از آن تاج بر سر نهاد
جای دیگر همهی آبادی و پیشرفتهای ایران را به عدل سلطان مربوط دانسته است:
به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم، همه یاد اوست
حسین رزمجو در "عدالت جویی و ظلم ستیزی فردوسی" می گوید:
اصولاً اندیشهی ظلم ستیزی و عدالتخواهی فردوسی که رکن اساسی بینش و جهان بینی سیاسی، دینی او را تشکیل میدهد، ترکیبی است از عناصر اعتقادی آیین مزدایی و اساطیر زردشتی با معتقدات کهن قوم ایرانی و عمدتاً از اصل اعتقادی عدل، که از ارکان مذهب تشیع که کیش فردوسی است، نشئت میگیرد.
ارتباط این نوع عدالتخواهی با آنچه در ادبیات دینی به نام "قسط" آمده است را ما امروزه درک نمی کنیم زیرا قسط مخالف اختلاف طبقاتی و تجمل گری شاهانه است که در شاهنامه ستایش و تمجید شدهاست. مثلا در جنگ ایران و اعراب و پادشاهی یزدگرد، ایرانیان یکی از برتریهای خود را بر اعراب، نژاد و تجملات شاهانه میدانند.
#دادشناسی در آثار قدما ۱/۳
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیر_حسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
وحدت در عین کثرت
دکتر علی شریعتی در سخنرانیِ "علی بنیانگذار وحدت"بحثهای جالبی درباب رفتار امام علی(ع) بعد از سقیفه و نقش آن در وحدت مسلمین بیان میکند.
شریعتی در این سخنرانی نکاتی را مطرح میکند و فهمی از رفتار امام علی و سکوت ایشان ارائه میکند که هنوز هم میتواند سرمشقی برای ما باشد.
از نظر او در روابط شیعه و سنی با دو طیف مواجهیم. هر دو طیف اشتباه میکنند. یک طیف نفی وحدت میکند. دنبال تفرقه است. بر روی اختلافها انگشت میگذارد و آنها را برجسته میکند و دنبال هیچگونه اتحادی نیست و با طرف مقابل در جنگ است. چه شیعه و چه سنی.
طیف دوم. علی شریعتی اسمشان را روشنفکران میگذارد و میگوید که این طیف به دنبال نزدیک کردن تفکر شیعی به تفکر اهل سنت هستند. از نظر دکتر و با قرائتی که او از روش امام علی(ع) دارد،این روش هم اشتباه است.
ایشان حضرت علی را بنیانگذار وحدت میداند و میگوید علی(ع) با سکوتش وحدت میان صاحبان دو عقیده را بنیان نهاد.او به دنبال نزدیک کردن عقیدهها به هم نبود. به دنبال نزدیک کردن آدم ها به هم بود. تشیع و تسنن قابل جمع نیستند و اصلا نباید جمع بشوند. زیرا از نظر ما تسنن باطل است و از نظر آنها تشیع. چیزی که ما باید به دنبال وحدت در میان شیعیان و اهل سنت باشیم. نه وحدت میان تشیع و تسنن.
اکنون من برمبنای فهمم از دکتر شریعتی ،تکامل زمانه، اعتقاد به اینکه یگانه راه نجات از بحرانها و اختلافات اخلاقگرایی است و برمبنای بازسازی حدیث "انی بعثت لاتمام مکارم الاخلاق" می گویم:
ما همه انسانیم و برابریم. همه یک پیکره واحدیم و به علت انسان بودنمان و نه هیچ چیز دیگر باید با هم وحدت داشته باشیم. منظورم از وحدت زندگی در صلح و صفا است. یک زندگی مبتنی بر قواعد اخلاقی و به اقتضای فطرت.
فطرت همه ما و وجدان اخلاقیمان یکی است. این مهمترین اشتراک ما با دیگر انسانها است.همه ما به دنبال آزادی،عدالت،دوستی،برابری،صلح و.... هستیم و همه با هم میتوانیم خوب زندگی کنیم و به عقیده هم احترام بگذاریم.
بنده از وحدت تفسیری اخلاقی دارم. مشابه تفسیر دکتر علی شریعتی از وحدت. ما باید عقیدههای خودمان را داشته باشیم و کوتاه نیاییم. اما باید میان عقیده و صاحب عقیده فرق بگذاریم. باید در عین کثرت و تمایز و تغایر اندیشهها خودمان با یکدیگر خوب باشیم. یعنی من مسلمان و تو مسیحی، من شیعه و تو سنی، در عین اینکه با هم دو عقیده مختلف و گاهی هم متعارض داریم، اما هردو انسانیم و با هم خوب زندگی می کنیم.
وحدت یعنی خوب زندگی کردن.یعنی پاس نهادن به انسانیت.یعنی وحدت در عین کثرت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/x89
دکتر علی شریعتی در سخنرانیِ "علی بنیانگذار وحدت"بحثهای جالبی درباب رفتار امام علی(ع) بعد از سقیفه و نقش آن در وحدت مسلمین بیان میکند.
شریعتی در این سخنرانی نکاتی را مطرح میکند و فهمی از رفتار امام علی و سکوت ایشان ارائه میکند که هنوز هم میتواند سرمشقی برای ما باشد.
از نظر او در روابط شیعه و سنی با دو طیف مواجهیم. هر دو طیف اشتباه میکنند. یک طیف نفی وحدت میکند. دنبال تفرقه است. بر روی اختلافها انگشت میگذارد و آنها را برجسته میکند و دنبال هیچگونه اتحادی نیست و با طرف مقابل در جنگ است. چه شیعه و چه سنی.
طیف دوم. علی شریعتی اسمشان را روشنفکران میگذارد و میگوید که این طیف به دنبال نزدیک کردن تفکر شیعی به تفکر اهل سنت هستند. از نظر دکتر و با قرائتی که او از روش امام علی(ع) دارد،این روش هم اشتباه است.
ایشان حضرت علی را بنیانگذار وحدت میداند و میگوید علی(ع) با سکوتش وحدت میان صاحبان دو عقیده را بنیان نهاد.او به دنبال نزدیک کردن عقیدهها به هم نبود. به دنبال نزدیک کردن آدم ها به هم بود. تشیع و تسنن قابل جمع نیستند و اصلا نباید جمع بشوند. زیرا از نظر ما تسنن باطل است و از نظر آنها تشیع. چیزی که ما باید به دنبال وحدت در میان شیعیان و اهل سنت باشیم. نه وحدت میان تشیع و تسنن.
اکنون من برمبنای فهمم از دکتر شریعتی ،تکامل زمانه، اعتقاد به اینکه یگانه راه نجات از بحرانها و اختلافات اخلاقگرایی است و برمبنای بازسازی حدیث "انی بعثت لاتمام مکارم الاخلاق" می گویم:
ما همه انسانیم و برابریم. همه یک پیکره واحدیم و به علت انسان بودنمان و نه هیچ چیز دیگر باید با هم وحدت داشته باشیم. منظورم از وحدت زندگی در صلح و صفا است. یک زندگی مبتنی بر قواعد اخلاقی و به اقتضای فطرت.
فطرت همه ما و وجدان اخلاقیمان یکی است. این مهمترین اشتراک ما با دیگر انسانها است.همه ما به دنبال آزادی،عدالت،دوستی،برابری،صلح و.... هستیم و همه با هم میتوانیم خوب زندگی کنیم و به عقیده هم احترام بگذاریم.
بنده از وحدت تفسیری اخلاقی دارم. مشابه تفسیر دکتر علی شریعتی از وحدت. ما باید عقیدههای خودمان را داشته باشیم و کوتاه نیاییم. اما باید میان عقیده و صاحب عقیده فرق بگذاریم. باید در عین کثرت و تمایز و تغایر اندیشهها خودمان با یکدیگر خوب باشیم. یعنی من مسلمان و تو مسیحی، من شیعه و تو سنی، در عین اینکه با هم دو عقیده مختلف و گاهی هم متعارض داریم، اما هردو انسانیم و با هم خوب زندگی می کنیم.
وحدت یعنی خوب زندگی کردن.یعنی پاس نهادن به انسانیت.یعنی وحدت در عین کثرت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/x89
پيش به سوى توييتر!
بهنظر میرسد موجهاى اخير هشتگى در توييتر، به جز فشار بر قوه قضائيه، در حال همراه كردن قشر گستردهترى از سياستمدارها، وبلاگنويسها(كه امروز تلگرام نويس اند)، فعالان فرهنگى و ... با خود است.
شايد اين توجيه كه حضور در جبههاى كه طرف مقابل آن را تصرف كرده است واجب است، منطقى به نظر برسد. اما نكتهاى مهم پيرامون دعواهاى توييترى و فضاى توييتر وجود دارد كه به نظر میرسد از آن غفلت شده است.
محيط توييتر، محيطى ١٤٠ كاراكترى است. يعنى با احتساب فاصلهها، علامتهاى سجاوندى و حروف، در مجموع، هر كاربر اجازهی استفاده از ١٤٠ كاراكتر در هر فرسته دارد.
با حسابى سرانگشتى مشخص مىشود كه در ١٤٠ كاراكتر، امكان شكلگيرى بحثى منطقى، بسيار پايين است. كاربر در ١٤٠ كاراكتر تنها فرصت ميكند نتيجهی همه مقدماتى كه بايد با استفاده از قياسها و تمثيلهاى منطقى به آن برسد را بيان كند.
حالا كه فرصت بحث منطقى از او گرفته شده است، بايد نتيجه همه مقدمات محذوف را هرچه كوبندهتَر و نافذتَر بيان كند تا اثر بيشترى داشته باشد و مثلا "ريتوييت" و " فيواستار" شود.
اين فضاى غيرمنطقى خود را در موجهاى هشتگى بيشتر نشان میدهد. مثلا همين موج #savearash كه اخيراً به راه افتاده بود. كاربرانِ هشتگزن يا اصلا به اين نكته فكر نمیكردند يا توجهى به آن نمیكردند كه مثلا چرا بايد اين هشتگ انگليسى باشد؟ چرا بايد اساسا تقاضاى savearash بهوجود بيايد؟ اگر ماجراى او و همسرش واقعا ماجرايى امنيتى باشد چه؟ آيا بهتر نيست بجاى اين كار كه استهزاى حقوق و قانون و روند بررسى قانونى است، از قوه قضائيه تقاضاى شفافيت بكنيم؟ و سوالاتى ازين دست.
يا در طرف مقابل، كسانى، افراد ديگر را " قرتى" مىنامند و خونشان را مباح ميكنند. اين حرف چه شوخى باشد چه جدى، بىمنطق است.
بهوجود آمدن اين بحثهاى غير منطقى پيامد محيط ١٤٠ كاراكترى توييتر است كه باعث میشود صرفا نتيجه مورد نظر نويسنده بيان شود. با حذف مقدمات مورد نياز براى بوجود آمدن بحث منطقی و إقناع مخاطب.
پيامد اين موجهاى إحساسي و غير منطقى، ابتذال بحثهاى سياسى و غير منطقىتَر شدنِ مواجهات سياسى است كه باعث از بين رفتن فضاى گفتگوى بين طرفهاست.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روحالله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/xfz
بهنظر میرسد موجهاى اخير هشتگى در توييتر، به جز فشار بر قوه قضائيه، در حال همراه كردن قشر گستردهترى از سياستمدارها، وبلاگنويسها(كه امروز تلگرام نويس اند)، فعالان فرهنگى و ... با خود است.
شايد اين توجيه كه حضور در جبههاى كه طرف مقابل آن را تصرف كرده است واجب است، منطقى به نظر برسد. اما نكتهاى مهم پيرامون دعواهاى توييترى و فضاى توييتر وجود دارد كه به نظر میرسد از آن غفلت شده است.
محيط توييتر، محيطى ١٤٠ كاراكترى است. يعنى با احتساب فاصلهها، علامتهاى سجاوندى و حروف، در مجموع، هر كاربر اجازهی استفاده از ١٤٠ كاراكتر در هر فرسته دارد.
با حسابى سرانگشتى مشخص مىشود كه در ١٤٠ كاراكتر، امكان شكلگيرى بحثى منطقى، بسيار پايين است. كاربر در ١٤٠ كاراكتر تنها فرصت ميكند نتيجهی همه مقدماتى كه بايد با استفاده از قياسها و تمثيلهاى منطقى به آن برسد را بيان كند.
حالا كه فرصت بحث منطقى از او گرفته شده است، بايد نتيجه همه مقدمات محذوف را هرچه كوبندهتَر و نافذتَر بيان كند تا اثر بيشترى داشته باشد و مثلا "ريتوييت" و " فيواستار" شود.
اين فضاى غيرمنطقى خود را در موجهاى هشتگى بيشتر نشان میدهد. مثلا همين موج #savearash كه اخيراً به راه افتاده بود. كاربرانِ هشتگزن يا اصلا به اين نكته فكر نمیكردند يا توجهى به آن نمیكردند كه مثلا چرا بايد اين هشتگ انگليسى باشد؟ چرا بايد اساسا تقاضاى savearash بهوجود بيايد؟ اگر ماجراى او و همسرش واقعا ماجرايى امنيتى باشد چه؟ آيا بهتر نيست بجاى اين كار كه استهزاى حقوق و قانون و روند بررسى قانونى است، از قوه قضائيه تقاضاى شفافيت بكنيم؟ و سوالاتى ازين دست.
يا در طرف مقابل، كسانى، افراد ديگر را " قرتى" مىنامند و خونشان را مباح ميكنند. اين حرف چه شوخى باشد چه جدى، بىمنطق است.
بهوجود آمدن اين بحثهاى غير منطقى پيامد محيط ١٤٠ كاراكترى توييتر است كه باعث میشود صرفا نتيجه مورد نظر نويسنده بيان شود. با حذف مقدمات مورد نياز براى بوجود آمدن بحث منطقی و إقناع مخاطب.
پيامد اين موجهاى إحساسي و غير منطقى، ابتذال بحثهاى سياسى و غير منطقىتَر شدنِ مواجهات سياسى است كه باعث از بين رفتن فضاى گفتگوى بين طرفهاست.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روحالله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/xfz
عدالت به زبان سهل ممتنع
(این مطلب با کمک از مجله علوم انسانی اینترنتی حقیق نوشته شده است. )
هدف از انتشار این یادداشتها نگاهی به برخی متون کهن فارسی و بررسی مفهوم عدالت در آنها است. میخواهیم بدانیم قدما چه تلقی ای از عدالت داشتهاند؟ اختلافات طبقاتی در نزد ایشان ناشی از چه بوده است؟ راه حل ایشان در برابر فقر چیست؟و...
در مطلب پیشین به سراغ بزرگمرد شعر پارسی یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی رفتیم. حال در محضر شیخ سعدی مینشینیم. از اینجا شروع میکنیم که عدالت از منظر او یعنی چه؟
سعدی می گوید:
"آنچه بر نفس خویش نپسندی/نیز بر نفس دیگری نپسند"
سعدی در این شعر مفهوم عدالت و برابری را بیان کرده است. گرچه از این لفظ نامی نمیبرد. این بیان او در جایگاه یک واعظ اخلاقی و مصلح فردی است نه کسی که در قامت یک مصلح اجتماعی نگران بیعدالتی در جامعه است.
اساسا آنطور که من فهمیدهام درک ساختاری در قدما نبوده. درست یا نادرست حداقل سعدی با این بیتش نشان میدهد که بیعدالتی ناشی از رفتار آدمی است نه ساختارهای سیاسی. و اگر آدمها این جمله را رعایت کنند جامعه عادلانه میشود.
سعدی چون درکِ جبرگرا و غیرِ ساختاری دارد، راهی جز پذیرش اختلاف طبقاتی پیدا نمیکند و گرچه به توانگران سفارش نیکی به فقرا میکند اما نمیتواند لب به انتقادات ساختاری و اساسی از بیعدالتی موجود در جامعه بگشاید.
در باب هفتم گلستان بخش آخر قسمتی دارد به نام "جدال سعدی با مدعی"در اینجا سعدی دفاع عجیبی از توانگران کرده و فقر را موجب بدبختی میشمارد.
خوب تا اینجا درست. در تعالیم دینی هم داریم که: کاد الفقر ان یکون الکفر. سعدی دقیقا این حدیث را میآورد اما برداشت او این است که فقر بد است و فقیران بدتراند. فقیران گدایانیاند طماع که چون عرضه به دست آوردن مال را ندارند به ثروتمندان و توانگران جامعه بد و بیراه میگویند. ائمه ما این تلقی را از فقر نداشته و علت فقر را همین توانگران میدانند.
روح جبری مسلک خاصی بر این حکایت و دیگر حکایات سعدی حاکم است. البته در اکثر متون مثل تاریخ بیهقی،شاهنامه و.... نیز همین غلبه دیده میشود.
در قسمتی از این حکایت میگوید:
"قاضی چون سخن بدین غایت رسانید و از حد قیاس ما اسب مبالغه در گذرانید به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما مضی گذشتیم."
توجه کنید: به مقتضای حکم قضا رضا دادیم." حکم قضا چیست؟اینکه عدهای ثروتمند و عدهای درویش و فقیر باشند. ناگزیریم. این اختلاف طبقاتی تقصیر ما نیست. حکم قضاست.
و در نهایت از زبان این قاضی می گوید:
"مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش/که تیره بختی اگر هم براین نسق(شیوه) مردی
توانگرا،چو دل و دست کامرانت هست /بخور،ببخش که دنیا و آخرت بردی"
که در این جا نیز روح موعظهگری و توصیه را میبینید و چهرهی واعظی اخلاقی و سفارشکنندهی خوبی. نه مصلحی اجتماعی و فریادگری در برابر ظلم و ستم. لحن گفتار شیخ با توانگران از سر دوستی و خیرخواهی است نه از سر بیمهری، کینه و عداوت.
اما علت این فقر چیست؟آیا سعدی و امثاله اشتباه نکردهاند که فقر را به قضا و قدر حواله کرده و تازه گاهی خود فقیر را مقصر دانستهاند؟
پیامبر اکرم می فرماید:
"ان الله جعل ارزاق الفقراء فی اموال الاغنیاء فان جاعوا و عروا فبذنب الاغنیاء "
خداوند به طور قطع روزی مستمندان را در میان اموال توانگران و اغنیاء قرار داده است، پس اگر محرومان گرسنه و برهنه بمانند و دارای هرگونه کمبودی باشند،این از گناه توانگران و ثروتمندان است.
و همچنین امام حسن عسگری:
" اغنیاوهمُ، یَسرقونَ زادَ الفُقرا"
این اغنیا و ثروتمندانند که امکانات زندگی فقرا و مستمندان را میدزدند.
#دادشناسی در آثار قدما ۳/۲
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
(این مطلب با کمک از مجله علوم انسانی اینترنتی حقیق نوشته شده است. )
هدف از انتشار این یادداشتها نگاهی به برخی متون کهن فارسی و بررسی مفهوم عدالت در آنها است. میخواهیم بدانیم قدما چه تلقی ای از عدالت داشتهاند؟ اختلافات طبقاتی در نزد ایشان ناشی از چه بوده است؟ راه حل ایشان در برابر فقر چیست؟و...
در مطلب پیشین به سراغ بزرگمرد شعر پارسی یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی رفتیم. حال در محضر شیخ سعدی مینشینیم. از اینجا شروع میکنیم که عدالت از منظر او یعنی چه؟
سعدی می گوید:
"آنچه بر نفس خویش نپسندی/نیز بر نفس دیگری نپسند"
سعدی در این شعر مفهوم عدالت و برابری را بیان کرده است. گرچه از این لفظ نامی نمیبرد. این بیان او در جایگاه یک واعظ اخلاقی و مصلح فردی است نه کسی که در قامت یک مصلح اجتماعی نگران بیعدالتی در جامعه است.
اساسا آنطور که من فهمیدهام درک ساختاری در قدما نبوده. درست یا نادرست حداقل سعدی با این بیتش نشان میدهد که بیعدالتی ناشی از رفتار آدمی است نه ساختارهای سیاسی. و اگر آدمها این جمله را رعایت کنند جامعه عادلانه میشود.
سعدی چون درکِ جبرگرا و غیرِ ساختاری دارد، راهی جز پذیرش اختلاف طبقاتی پیدا نمیکند و گرچه به توانگران سفارش نیکی به فقرا میکند اما نمیتواند لب به انتقادات ساختاری و اساسی از بیعدالتی موجود در جامعه بگشاید.
در باب هفتم گلستان بخش آخر قسمتی دارد به نام "جدال سعدی با مدعی"در اینجا سعدی دفاع عجیبی از توانگران کرده و فقر را موجب بدبختی میشمارد.
خوب تا اینجا درست. در تعالیم دینی هم داریم که: کاد الفقر ان یکون الکفر. سعدی دقیقا این حدیث را میآورد اما برداشت او این است که فقر بد است و فقیران بدتراند. فقیران گدایانیاند طماع که چون عرضه به دست آوردن مال را ندارند به ثروتمندان و توانگران جامعه بد و بیراه میگویند. ائمه ما این تلقی را از فقر نداشته و علت فقر را همین توانگران میدانند.
روح جبری مسلک خاصی بر این حکایت و دیگر حکایات سعدی حاکم است. البته در اکثر متون مثل تاریخ بیهقی،شاهنامه و.... نیز همین غلبه دیده میشود.
در قسمتی از این حکایت میگوید:
"قاضی چون سخن بدین غایت رسانید و از حد قیاس ما اسب مبالغه در گذرانید به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما مضی گذشتیم."
توجه کنید: به مقتضای حکم قضا رضا دادیم." حکم قضا چیست؟اینکه عدهای ثروتمند و عدهای درویش و فقیر باشند. ناگزیریم. این اختلاف طبقاتی تقصیر ما نیست. حکم قضاست.
و در نهایت از زبان این قاضی می گوید:
"مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش/که تیره بختی اگر هم براین نسق(شیوه) مردی
توانگرا،چو دل و دست کامرانت هست /بخور،ببخش که دنیا و آخرت بردی"
که در این جا نیز روح موعظهگری و توصیه را میبینید و چهرهی واعظی اخلاقی و سفارشکنندهی خوبی. نه مصلحی اجتماعی و فریادگری در برابر ظلم و ستم. لحن گفتار شیخ با توانگران از سر دوستی و خیرخواهی است نه از سر بیمهری، کینه و عداوت.
اما علت این فقر چیست؟آیا سعدی و امثاله اشتباه نکردهاند که فقر را به قضا و قدر حواله کرده و تازه گاهی خود فقیر را مقصر دانستهاند؟
پیامبر اکرم می فرماید:
"ان الله جعل ارزاق الفقراء فی اموال الاغنیاء فان جاعوا و عروا فبذنب الاغنیاء "
خداوند به طور قطع روزی مستمندان را در میان اموال توانگران و اغنیاء قرار داده است، پس اگر محرومان گرسنه و برهنه بمانند و دارای هرگونه کمبودی باشند،این از گناه توانگران و ثروتمندان است.
و همچنین امام حسن عسگری:
" اغنیاوهمُ، یَسرقونَ زادَ الفُقرا"
این اغنیا و ثروتمندانند که امکانات زندگی فقرا و مستمندان را میدزدند.
#دادشناسی در آثار قدما ۳/۲
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
سوریه و اینبار جنگ بر سر آب
۲۳ دسامبر (۳دی) بود که دولت سوریه اعلام کرد گروههای معارض آب شهر دمشق را که از نواحی غربی آن سرچشمه میگیرد قطع کردند. این پیام از ابتدا با تکذیب مخالفان روبرو شد تا اینکه اعتراضات زیاد باعث فشار بر دولت برای بازپسگیری درهی بردی شد.
به مدت هزاران سال آب شهر دمشق از رودخانه بردی تامین میشده و از دلایل رونقگیری دمشق هم همین رودخانه بوده است. این رود خود حافظ هزاران سال تاریخ سوریه است، از زمانی که برای اولین بار رومیها با زدن کانال برای جابجایی آب و اتصال رودها سعی کردند به این ناحیه رونق بدهند و از آنها انبوهی از سنگ نوشته های لاتین بر جای مانده تا شبکههای آبی که عثمانیها برای تقسیم آب در محلات شهر و حمامها داشتند. این آثار صدها سال با وجود جنگهای مختلف دوام آوردند و حال مرحله آخر موجودیت خود را با بمبهای بشکهای و خوشهای می گذرانند !
وجه دیگر قابل توجه این جنگ ادامه و تشدید آن در دوران آتشبس سراسری در سوریه-بین دولت و اپوزوسیون غربی-میباشد.ْ انگیزه دولت برای بازپسگیری وادی البردی، جنگ با نیرو های فتح شام است. در حالی که مخالفان ادعا میکنند این منطقه تحت سیطرهی نیروهای ارتش آزاد است. از آن جایی که کسی تا به حال از ایستهای بازرسی حزبالله در اطراف این منطقه رد نشده هویت معارضان هنوز مجهول است.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yza
۲۳ دسامبر (۳دی) بود که دولت سوریه اعلام کرد گروههای معارض آب شهر دمشق را که از نواحی غربی آن سرچشمه میگیرد قطع کردند. این پیام از ابتدا با تکذیب مخالفان روبرو شد تا اینکه اعتراضات زیاد باعث فشار بر دولت برای بازپسگیری درهی بردی شد.
به مدت هزاران سال آب شهر دمشق از رودخانه بردی تامین میشده و از دلایل رونقگیری دمشق هم همین رودخانه بوده است. این رود خود حافظ هزاران سال تاریخ سوریه است، از زمانی که برای اولین بار رومیها با زدن کانال برای جابجایی آب و اتصال رودها سعی کردند به این ناحیه رونق بدهند و از آنها انبوهی از سنگ نوشته های لاتین بر جای مانده تا شبکههای آبی که عثمانیها برای تقسیم آب در محلات شهر و حمامها داشتند. این آثار صدها سال با وجود جنگهای مختلف دوام آوردند و حال مرحله آخر موجودیت خود را با بمبهای بشکهای و خوشهای می گذرانند !
وجه دیگر قابل توجه این جنگ ادامه و تشدید آن در دوران آتشبس سراسری در سوریه-بین دولت و اپوزوسیون غربی-میباشد.ْ انگیزه دولت برای بازپسگیری وادی البردی، جنگ با نیرو های فتح شام است. در حالی که مخالفان ادعا میکنند این منطقه تحت سیطرهی نیروهای ارتش آزاد است. از آن جایی که کسی تا به حال از ایستهای بازرسی حزبالله در اطراف این منطقه رد نشده هویت معارضان هنوز مجهول است.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yza
مرز ما عشق است.
حادثه اخیر ساختمان پلاسکو، علاوه بر اینکه قلبم را، مانند قلب هر انسان دیگری به درد آورد و احساساتم را تحت تاثیر قرار داد، توجهم را به نکتهای جلب کرد.
اتفاقی که اخیرا شاهدش بودیم، سوختن و آتش گرفتن و دفن شدن تعدادی انسان و آرزوهایشان و آرزوهای فرزندان و همسرانشان بود و این، احساسات هر انسانی را جریحهدار میکند. اما این حادثه، مشابه و شاید خفیفتر از بسیاری از حوادثی است که بیخ گوش جزیره امن ِ محل زندگی ما – ایران- روزانه در حال رخ دادن است.
از شمال شرقی تا جنوب غربی ِ جزیره امن ما، یعنی از افغانستان و پاکستان، تا سوریه و فلسطین و یمن و عراق، سالهاست که انسانهایی و آرزوهایی، روزانه، آتش میگیرند و پودر میشوند و کودکانشان زیر آوار و بمباران و آتش، زاده میشوند و همانجا بزرگ میشوند و همانجا میمیرند.
همین مهرماه امسال بود که در فاصله یک هفته، سعودیها دو مجلس عروسی در یمن را با خاک یکسان کردند و بیشتر از دویست نفر-آرزو را سوزاندند! در حله عراق، هشتاد نفر از زائران اربعین توسط داعش منفجر شدند و حتما لازم نیست از آتش و خون سوریه بگویم! اینها حوادثی است که اخبارشان شاید بهخاطر گستردگیشان به گوش ما میرسند. اما نمیدانم چرا قلبمان را جریحه دار نمیکند! با این وضع، هر روز برای امت اسلامی عزای عمومی است و ما هر روز باید داغدار باشیم.
نمیدانم، بهجز مرزهایی که بین خود جعل کردهایم، آيا عامل دیگری هم هست که اینگونه ما را درمقابل این همه داغ، راحت و ساکت نگه میدارد و باعث میشود حقیقت امت اسلامی را در مرزهای جعلی جغرافیایی گم کنیم و رؤیای « تمدن بزرگ اسلامى » را فراموش کنیم یا خیر؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
https://l1l.ir/z1j
🔴 @sharafodin_ir
حادثه اخیر ساختمان پلاسکو، علاوه بر اینکه قلبم را، مانند قلب هر انسان دیگری به درد آورد و احساساتم را تحت تاثیر قرار داد، توجهم را به نکتهای جلب کرد.
اتفاقی که اخیرا شاهدش بودیم، سوختن و آتش گرفتن و دفن شدن تعدادی انسان و آرزوهایشان و آرزوهای فرزندان و همسرانشان بود و این، احساسات هر انسانی را جریحهدار میکند. اما این حادثه، مشابه و شاید خفیفتر از بسیاری از حوادثی است که بیخ گوش جزیره امن ِ محل زندگی ما – ایران- روزانه در حال رخ دادن است.
از شمال شرقی تا جنوب غربی ِ جزیره امن ما، یعنی از افغانستان و پاکستان، تا سوریه و فلسطین و یمن و عراق، سالهاست که انسانهایی و آرزوهایی، روزانه، آتش میگیرند و پودر میشوند و کودکانشان زیر آوار و بمباران و آتش، زاده میشوند و همانجا بزرگ میشوند و همانجا میمیرند.
همین مهرماه امسال بود که در فاصله یک هفته، سعودیها دو مجلس عروسی در یمن را با خاک یکسان کردند و بیشتر از دویست نفر-آرزو را سوزاندند! در حله عراق، هشتاد نفر از زائران اربعین توسط داعش منفجر شدند و حتما لازم نیست از آتش و خون سوریه بگویم! اینها حوادثی است که اخبارشان شاید بهخاطر گستردگیشان به گوش ما میرسند. اما نمیدانم چرا قلبمان را جریحه دار نمیکند! با این وضع، هر روز برای امت اسلامی عزای عمومی است و ما هر روز باید داغدار باشیم.
نمیدانم، بهجز مرزهایی که بین خود جعل کردهایم، آيا عامل دیگری هم هست که اینگونه ما را درمقابل این همه داغ، راحت و ساکت نگه میدارد و باعث میشود حقیقت امت اسلامی را در مرزهای جعلی جغرافیایی گم کنیم و رؤیای « تمدن بزرگ اسلامى » را فراموش کنیم یا خیر؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
https://l1l.ir/z1j
🔴 @sharafodin_ir
سومین #عصر_علوم_انسانی، با موضوع "بررسی جایگاه تحریم در سیاست خارجی آمریکا"
با حضور #مسعود_براتی؛ کارشناس تحریم
دوشنبه ۴ بهمن
ساعت ۱۵:۳۰
دبیرستان تخصصی علوم انسانی شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
با حضور #مسعود_براتی؛ کارشناس تحریم
دوشنبه ۴ بهمن
ساعت ۱۵:۳۰
دبیرستان تخصصی علوم انسانی شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
اى زينب!
اى زبان على در كام!
با ملت خويش حرف بزن!
اى زن!
اى كه مردانگى در ركاب تو جوانمردى آموخت! زنان ملت ما، اينان كه نام تو آتش عشق و درد بر جانشان مى افكند، به تو محتاج اند؛ بيش از همه وقت، جهل از يك سو به اسارت و ذلتشان نشانده است، و غرب از سوى ديگر به اسارت پنهان و ذلت تازه شان مى كشاند و از خويش و از تو بيگانه شان مى سازد.
آنان را بر استعمار كهنه و نو، بر بندگى سنت هاى پوسيده و دعوت هاى عفن، بر ملعبه سازان تعصب قديم و تفنن جديد به نيروى فريادهايى كه بر سر يك شهر - شهر قساوت و وحشت - مى كوبيدى و پايه هاى يك قصر - قصر جنايت و قدرت - را مى لرزاندى، برآشوب!
تا در خويش برآشوبند و تار و پود اين پرده هاى عنكبوت فريب را بدرند، و تا در برابر اين طوفان بر باددهنده اى كه به وزيدن آغاز كرده است، ايستادن را بياموزند.
و اين ماشين هولناك را كه از آنها بازيچه هاى جديد مى سازد، باز براى استعمار جديد، براى اغفال جديد، براى پر كردن ايام فراغت، براى بلعيدن حريصانه آنچه سرمايه دارى به بازار مى آورد، براى لذت بخشيدن به هوس هاى كثيف بورژوازى، براى شور آفريدن به تالارها و خلوت هاى بى شور و بى روح اشرافيت جديد و براى سرگرمى زندگى پوچ و بى هدف و سرد جامعه رفاه، درهم بشكنند، و خود را، از حرم هاى اسارت قديم و بازارهاى بى حرمت جديد، به امامت تو نجات بخشند!
اى زبان على در كام!
اى رسالت حسين بردوش!
#علی_شریعتی
#نیایش
#برشی_از_یک_کتاب
🔴@sharafodin_ir
https://l1l.ir/10yl
اى زبان على در كام!
با ملت خويش حرف بزن!
اى زن!
اى كه مردانگى در ركاب تو جوانمردى آموخت! زنان ملت ما، اينان كه نام تو آتش عشق و درد بر جانشان مى افكند، به تو محتاج اند؛ بيش از همه وقت، جهل از يك سو به اسارت و ذلتشان نشانده است، و غرب از سوى ديگر به اسارت پنهان و ذلت تازه شان مى كشاند و از خويش و از تو بيگانه شان مى سازد.
آنان را بر استعمار كهنه و نو، بر بندگى سنت هاى پوسيده و دعوت هاى عفن، بر ملعبه سازان تعصب قديم و تفنن جديد به نيروى فريادهايى كه بر سر يك شهر - شهر قساوت و وحشت - مى كوبيدى و پايه هاى يك قصر - قصر جنايت و قدرت - را مى لرزاندى، برآشوب!
تا در خويش برآشوبند و تار و پود اين پرده هاى عنكبوت فريب را بدرند، و تا در برابر اين طوفان بر باددهنده اى كه به وزيدن آغاز كرده است، ايستادن را بياموزند.
و اين ماشين هولناك را كه از آنها بازيچه هاى جديد مى سازد، باز براى استعمار جديد، براى اغفال جديد، براى پر كردن ايام فراغت، براى بلعيدن حريصانه آنچه سرمايه دارى به بازار مى آورد، براى لذت بخشيدن به هوس هاى كثيف بورژوازى، براى شور آفريدن به تالارها و خلوت هاى بى شور و بى روح اشرافيت جديد و براى سرگرمى زندگى پوچ و بى هدف و سرد جامعه رفاه، درهم بشكنند، و خود را، از حرم هاى اسارت قديم و بازارهاى بى حرمت جديد، به امامت تو نجات بخشند!
اى زبان على در كام!
اى رسالت حسين بردوش!
#علی_شریعتی
#نیایش
#برشی_از_یک_کتاب
🔴@sharafodin_ir
https://l1l.ir/10yl
تدریس زبان مادری ، تهدید یا فرصت ؟
١/٢
زبان مادری به نخستین زبانی که کودک فرامیگیرد و با آن تکلم می کند میگویند . همچنین زبان مادری زبان اندیشه هر انسانی است یعنی به هر چند زبان هم تسلط داشته باشد نهایتا به زبان مادری فکر میکند . همچنین طبق تحقیقات بهترین زبان برای آموزش هر فردی زبان مادری اوست ، بنابراین در جوامعی مانند ایران که طبق آمار حداقل ۴۰ درصد افراد دوزبانه دارد عملی نکردن طرح آموزش به زبان مادری نابودی سرمایه های ملی است .
قبل از هرگونه قضاوت درباره این طرح بایستی گوشزد کرد که تدریس زبان مادری یک حق انسانی است و براساس منشور زبان مادری ، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهب و ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک آموزش زبان مادری به عنوان حقی انسانی و بین المللی از طرف سازمان ملل و یونسکو مورد تاکید واقع شده و روز ۲۱نوامبر (دوم اسفند) به عنوان روز جهانی زبان مادری قرار داده شده. همچنین اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی تدریس زبان های مادری را در سراسر ایران اقدامی قانونی دانسته . بنابراین مطالبه این امر اقدامی کاملا قانونی بوده که تا به حال توسط دولتی ها جامه عمل نپوشیده.
و اما چیزی که اجرای این طرح را دوباره بر سر زبان ها انداخته تشکیل فراکسیون قومی و مطالبات قومی در مجلس و وعده های انتخاباتی رئیس جمهور می باشد . بزرگترین دغدغه که در پی این برنامه به وجود آمده دغدغه های امنیتی است . عده اى این طرح را نوعی هویت سازی برای اقوام ایرانی و توطئه تجزیه طلبان می دانند اما باید در نظر داشت همیشه وقتی بحران هویتی شکل میگیرد که هویتی نقض یا سرکوب شود ! این سرکوب حتما نباید با اسلحه موشک و مانند جنگ های داخلی ترکیه و بلغارستان باشد بلکه اهمیت ندادن و به رسمیت نشناختن خیلی ازین هویت ها خود روشی نرم و در راستای این طرح است .
در واقع برای تقویت همبستگی ملی تنها راه بازتولید یک هویت ملی و البته سرکوب خرده فرهنگ موافق دیگر نیست ! باید قبول کرد همانقدر که حکیم فردوسی و جلال الدین مولوی بلخی در تکوین هویت و فرهنگ ایرانی نقش داشتند ، شهریار و مولوی کردی هم با آثارشان این نقش را ایفا کرده اند . نباید ایران در کوروش و شاهنامه محدود شود ! زبانش در فارسی و قومیتش در فارس ! ایران یک وحدت در عین کثرت است .
زبان ها شناسنامه های اقوام اند و نابودی آن ها در واقع نابودی خرده فرهنگ هایی است که سال ها و قرن ها در دامان ایران زمین رشد کردند . در آخر یادی میکنم از سخن محمدخاتمی در این باره که میگوید : «ایران رنگینکمانی از هویتهاست» در نتیجه هر فردی که بخواهد نرم یا سخت برنامه ای در جهت یکسان سازی هویتی در پیش گیرد اولین ضربه را به ایران زده!
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yze
١/٢
زبان مادری به نخستین زبانی که کودک فرامیگیرد و با آن تکلم می کند میگویند . همچنین زبان مادری زبان اندیشه هر انسانی است یعنی به هر چند زبان هم تسلط داشته باشد نهایتا به زبان مادری فکر میکند . همچنین طبق تحقیقات بهترین زبان برای آموزش هر فردی زبان مادری اوست ، بنابراین در جوامعی مانند ایران که طبق آمار حداقل ۴۰ درصد افراد دوزبانه دارد عملی نکردن طرح آموزش به زبان مادری نابودی سرمایه های ملی است .
قبل از هرگونه قضاوت درباره این طرح بایستی گوشزد کرد که تدریس زبان مادری یک حق انسانی است و براساس منشور زبان مادری ، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهب و ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک آموزش زبان مادری به عنوان حقی انسانی و بین المللی از طرف سازمان ملل و یونسکو مورد تاکید واقع شده و روز ۲۱نوامبر (دوم اسفند) به عنوان روز جهانی زبان مادری قرار داده شده. همچنین اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی تدریس زبان های مادری را در سراسر ایران اقدامی قانونی دانسته . بنابراین مطالبه این امر اقدامی کاملا قانونی بوده که تا به حال توسط دولتی ها جامه عمل نپوشیده.
و اما چیزی که اجرای این طرح را دوباره بر سر زبان ها انداخته تشکیل فراکسیون قومی و مطالبات قومی در مجلس و وعده های انتخاباتی رئیس جمهور می باشد . بزرگترین دغدغه که در پی این برنامه به وجود آمده دغدغه های امنیتی است . عده اى این طرح را نوعی هویت سازی برای اقوام ایرانی و توطئه تجزیه طلبان می دانند اما باید در نظر داشت همیشه وقتی بحران هویتی شکل میگیرد که هویتی نقض یا سرکوب شود ! این سرکوب حتما نباید با اسلحه موشک و مانند جنگ های داخلی ترکیه و بلغارستان باشد بلکه اهمیت ندادن و به رسمیت نشناختن خیلی ازین هویت ها خود روشی نرم و در راستای این طرح است .
در واقع برای تقویت همبستگی ملی تنها راه بازتولید یک هویت ملی و البته سرکوب خرده فرهنگ موافق دیگر نیست ! باید قبول کرد همانقدر که حکیم فردوسی و جلال الدین مولوی بلخی در تکوین هویت و فرهنگ ایرانی نقش داشتند ، شهریار و مولوی کردی هم با آثارشان این نقش را ایفا کرده اند . نباید ایران در کوروش و شاهنامه محدود شود ! زبانش در فارسی و قومیتش در فارس ! ایران یک وحدت در عین کثرت است .
زبان ها شناسنامه های اقوام اند و نابودی آن ها در واقع نابودی خرده فرهنگ هایی است که سال ها و قرن ها در دامان ایران زمین رشد کردند . در آخر یادی میکنم از سخن محمدخاتمی در این باره که میگوید : «ایران رنگینکمانی از هویتهاست» در نتیجه هر فردی که بخواهد نرم یا سخت برنامه ای در جهت یکسان سازی هویتی در پیش گیرد اولین ضربه را به ایران زده!
#تحلیل_دانش_آموزی
#سید_سجاد_سجادی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @Sharafodin_ir
l1l.ir/yze
چهارمین #عصر_علوم_انسانی، با موضوع "علوم انسانی و انقلاب اسلامی"
با حضور دکتر #سعید_زیباکلام
دوشنبه ۲ اسفند
ساعت ۱۶
دبیرستان تخصصی علوم انسانی شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
با حضور دکتر #سعید_زیباکلام
دوشنبه ۲ اسفند
ساعت ۱۶
دبیرستان تخصصی علوم انسانی شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir