انزوای منزوی
🔸 در يكم مهر ١٣٢٥ هجري قمری #حسين_منزوی در زنجان زاده شد. دوران تحصيل را تا پايان دبيرستان در زنجان گذراند و پس از اخذ ديپلم برای دامه تحصيل به دانشكدهی ادبيات دانشگاه تهران رفت. سپس اين رشته را رها کرد و به جامعهشناسی رو آورد وی در سال ١٣٥٨ با گذراندن واحدهای باقی مانده مدرك كارشناسی خود را گرفت.
🔸 منزوی صاحب ١٤ اثر ارزشمند است. يك سال پس از انقلاب اسلامی ايران وي مجموعهی صفر خان را منتشر میكند. اين مجموعهی بلند و نيمايی در ستايش صفر قهرمانيان، يكی از زندانيان سياسی پيش از انقلاب است كه بيش از ٣٠ سال از عمر خود را در زندان میگذراند.
🔸 صفرخان به خوبی بيانگر آرمانخواهی و ديد اجتماعی منزويست. با اين حال پس از انقلاب با متحول شدن همه چیز منزوی كار خود را در مطبوعات و راديو و تلوزيون از دست میدهد. اين بيكاری تا آنجا انجاميد كه زندگی زناشويیاش به جدايی میانجامد. حتی شغلی كه با وساطت اخوان ثالث در وزارت ارشاد به دست آورد هم مدت زيادی درگيرش نكرد و منزوی به زادگاهش برگشت.
🔸 برای اثبات ارزش منزوی همین بس که محمد علي بهمني درباره منزوی مي گويد:« اگر بخواهيم غزل بعد از نيما را بررسی کنيم بايد بگوييم كه هوشنگ ابتهاج در غزل پلی زد و منوچهر سيستانی از اين پل عبور میكند و ادامهدهنده اين راه حسين منزوی است.»
🔸 با توجه به اهمیت منزوی در ادبیات معاصر این سوال پیش میآید که چرا هیچ نشانی از منزوی در کتب درسی یافت نمیشود. مهدي فرجی در همین مورد میگوید:«ادبياتی كه در كتب درسی وارد شده است، ادبيات فيلتر شده است... حتي از حسين منزوی پدر غزل نيمايی شعری در كتابهای درسی نيست. بنابراين من به آينده ادبيات در سيستم آموزش و پرورش چندان اميدوار نيستم.»
🔸 حال سوأل مطرح اين است كه با اين كه منزوي حق خود به انقلاب را ادا كرده است، چرا پس از انقلاب منزوي اينطور به انزوا كشيده شده و نه تنها در زمان حيات مورد بیاحترامی قرار گرفت بلكه پس از مرگ، هيچ اسمی از وی در كتب درسی نیست؟
🔹 حسين منزوی در ١٦ ارديبهشت سال ١٣٨٣ در غربت، به دليل آمبولی ريوی در گذشت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#هادی_علیمردانی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
https://l1l.ir/1i1l
🔸 در يكم مهر ١٣٢٥ هجري قمری #حسين_منزوی در زنجان زاده شد. دوران تحصيل را تا پايان دبيرستان در زنجان گذراند و پس از اخذ ديپلم برای دامه تحصيل به دانشكدهی ادبيات دانشگاه تهران رفت. سپس اين رشته را رها کرد و به جامعهشناسی رو آورد وی در سال ١٣٥٨ با گذراندن واحدهای باقی مانده مدرك كارشناسی خود را گرفت.
🔸 منزوی صاحب ١٤ اثر ارزشمند است. يك سال پس از انقلاب اسلامی ايران وي مجموعهی صفر خان را منتشر میكند. اين مجموعهی بلند و نيمايی در ستايش صفر قهرمانيان، يكی از زندانيان سياسی پيش از انقلاب است كه بيش از ٣٠ سال از عمر خود را در زندان میگذراند.
🔸 صفرخان به خوبی بيانگر آرمانخواهی و ديد اجتماعی منزويست. با اين حال پس از انقلاب با متحول شدن همه چیز منزوی كار خود را در مطبوعات و راديو و تلوزيون از دست میدهد. اين بيكاری تا آنجا انجاميد كه زندگی زناشويیاش به جدايی میانجامد. حتی شغلی كه با وساطت اخوان ثالث در وزارت ارشاد به دست آورد هم مدت زيادی درگيرش نكرد و منزوی به زادگاهش برگشت.
🔸 برای اثبات ارزش منزوی همین بس که محمد علي بهمني درباره منزوی مي گويد:« اگر بخواهيم غزل بعد از نيما را بررسی کنيم بايد بگوييم كه هوشنگ ابتهاج در غزل پلی زد و منوچهر سيستانی از اين پل عبور میكند و ادامهدهنده اين راه حسين منزوی است.»
🔸 با توجه به اهمیت منزوی در ادبیات معاصر این سوال پیش میآید که چرا هیچ نشانی از منزوی در کتب درسی یافت نمیشود. مهدي فرجی در همین مورد میگوید:«ادبياتی كه در كتب درسی وارد شده است، ادبيات فيلتر شده است... حتي از حسين منزوی پدر غزل نيمايی شعری در كتابهای درسی نيست. بنابراين من به آينده ادبيات در سيستم آموزش و پرورش چندان اميدوار نيستم.»
🔸 حال سوأل مطرح اين است كه با اين كه منزوي حق خود به انقلاب را ادا كرده است، چرا پس از انقلاب منزوي اينطور به انزوا كشيده شده و نه تنها در زمان حيات مورد بیاحترامی قرار گرفت بلكه پس از مرگ، هيچ اسمی از وی در كتب درسی نیست؟
🔹 حسين منزوی در ١٦ ارديبهشت سال ١٣٨٣ در غربت، به دليل آمبولی ريوی در گذشت.
#تحلیل_دانش_آموزی
#هادی_علیمردانی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
https://l1l.ir/1i1l
دربارهی دانشگاه گرايى
🔸رهبرى، اخيرا در ديدار معلمان به نكتهاى اشاره كردند كه توجه به چنين موضوعى در ميان مسئولين نظام ، پيش از اين بىسابقه بوده است:
" دانشگاهگرایی یک تفکر غلط و خطایی است که متأسفانه سایهی آن از ابتدای ورود به محیط مدرسه تا پایان تحصیلات در آموزش و پرورش، بر سر دانشآموزان سنگینی میکند. "
🔸مسئله دانشگاه گرايى همان چيزى است كه امروز ماهيت آموزش و پرورش را دچار تغيير كرده است.
تغيير ماهيت آموزش و پرورش يعنى فراموش شدن پرورش، فدا شدن پژوهش و كنكورى شدن آموزش.
🔸همان اتفاقى كه امروز امر آموزش را به امرى تجارى تبديل كرده است و بخش قابل توجهى از آنتن زنده تلويزيون را به تبليغ موسسات مشاوره كنكوری اختصاص داده است. همان كه باعث شده است دانش آموزان از پايه هفتم تست بزنند. همان كه باعث شده است روى بنرهاى تبليغاتى مدارس،مهم ترين عنصر، اعداد رتبههاى كنكور دانش آموزان آن مدرسه باشد. همان كه مدارس سمپاد را استحاله كرده است.
🔸اگر برنامهاى فوقالعاده يا كلاسى خارج از مدرسه وجود نداشت، آيا دانش آموزان در اين ١٢ سال كه هفت سالش را عربى و زبان انگليسى ميخوانند، میتوانستند كلمهاى انگليسى صحبت كنند يا عربى بخوانند؟ آيا دانش آموزان بعد از اين ١٢ سال كه بخوانيم و بنويسيم و ادبيات خوانده اند، با آثار مفاخر ادبى كشور، مأنوس میشوند؟ آيا بعد از ١٢ سال پيامهاى قرآن و دين و زندگى خواندن با اوليات دين و اصول عقايد مذهب آشنا ميشوند و توانايى دفاع از آنها را دارند؟
🔸من علت اين وضع را در همين دانشگاه گرايىِ مورد اشاره رهبرى ميدانم. دانشگاهگرايى يعنى كيفيتِ آموزش، پرورش و پژوهش فداى آزمون ورودى دانشگاه شود و متاسفانه از آنجا كه اين آزمون رقابتى است، به مرور زمان، آمادگى براى موفقيت در اين آزمون، هزينه و فرصت بيشترى میطلبد و اين آزمون سايه خود را بر سر آموزش كشور، گستردهتر میكند. و متاسفانه اين سالها، به خاطر تجارى سازى اين امر و وجود موسسات تجارى آموزشى، به شدتِ اين رقابت افزوده میشود.
اما مسئله اين است كه با وجود همه مستندهايى كه ساخته میشود و نامههايى كه داده میشود و اعتراضاتى كه میشود، هيچ چيز تغيير نمیكند و انگار مشكلات آموزش و پرورش اصلا براي هيچ كس مسئلهاى نيست. اين موضوع در مناظره دوم نامزدهاى رياست جمهورى كه بخشى از آن مربوط به آموزش و پرورش بود، به وضوح قابل مشاهده بود. هيچكدام از نامزدهاى تصدى بالاترين مقام اجرايى كشور مشكلى دربارهی مسائل گفته شده نداشتند و انگار هيچكس برايش مهم نيست كه بر سر آموزش و پرورش چه مىآيد.
🔸اما راه حل چيست؟ بنظر من انجمن هاى صنفى دانش آموزى و مطالبهگرى دانش آموزان. بنظر میرسد اين مسئله بايد به يك مطالبه فراگير تبديل شود تا قدم هايى برای بهبود آن برداشته بشود. اينكه انجمنهاى اسلامى دانش آموزى و سازمان دانش آموزى و بسيج دانش آموزى دقيقا دارند چه كار میكنند و چرا مطالبهاى در اين راستا بوجود نياوردهاند، هم سوال مهمى است. و مهم تر آنكه آيا ايراد از ساختار شكل دهنده اين مجموعه هاست و احتياج به بوجود آمدن مجموعهاى ديگر است يا نه هم بماند براى بعد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
🔸رهبرى، اخيرا در ديدار معلمان به نكتهاى اشاره كردند كه توجه به چنين موضوعى در ميان مسئولين نظام ، پيش از اين بىسابقه بوده است:
" دانشگاهگرایی یک تفکر غلط و خطایی است که متأسفانه سایهی آن از ابتدای ورود به محیط مدرسه تا پایان تحصیلات در آموزش و پرورش، بر سر دانشآموزان سنگینی میکند. "
🔸مسئله دانشگاه گرايى همان چيزى است كه امروز ماهيت آموزش و پرورش را دچار تغيير كرده است.
تغيير ماهيت آموزش و پرورش يعنى فراموش شدن پرورش، فدا شدن پژوهش و كنكورى شدن آموزش.
🔸همان اتفاقى كه امروز امر آموزش را به امرى تجارى تبديل كرده است و بخش قابل توجهى از آنتن زنده تلويزيون را به تبليغ موسسات مشاوره كنكوری اختصاص داده است. همان كه باعث شده است دانش آموزان از پايه هفتم تست بزنند. همان كه باعث شده است روى بنرهاى تبليغاتى مدارس،مهم ترين عنصر، اعداد رتبههاى كنكور دانش آموزان آن مدرسه باشد. همان كه مدارس سمپاد را استحاله كرده است.
🔸اگر برنامهاى فوقالعاده يا كلاسى خارج از مدرسه وجود نداشت، آيا دانش آموزان در اين ١٢ سال كه هفت سالش را عربى و زبان انگليسى ميخوانند، میتوانستند كلمهاى انگليسى صحبت كنند يا عربى بخوانند؟ آيا دانش آموزان بعد از اين ١٢ سال كه بخوانيم و بنويسيم و ادبيات خوانده اند، با آثار مفاخر ادبى كشور، مأنوس میشوند؟ آيا بعد از ١٢ سال پيامهاى قرآن و دين و زندگى خواندن با اوليات دين و اصول عقايد مذهب آشنا ميشوند و توانايى دفاع از آنها را دارند؟
🔸من علت اين وضع را در همين دانشگاه گرايىِ مورد اشاره رهبرى ميدانم. دانشگاهگرايى يعنى كيفيتِ آموزش، پرورش و پژوهش فداى آزمون ورودى دانشگاه شود و متاسفانه از آنجا كه اين آزمون رقابتى است، به مرور زمان، آمادگى براى موفقيت در اين آزمون، هزينه و فرصت بيشترى میطلبد و اين آزمون سايه خود را بر سر آموزش كشور، گستردهتر میكند. و متاسفانه اين سالها، به خاطر تجارى سازى اين امر و وجود موسسات تجارى آموزشى، به شدتِ اين رقابت افزوده میشود.
اما مسئله اين است كه با وجود همه مستندهايى كه ساخته میشود و نامههايى كه داده میشود و اعتراضاتى كه میشود، هيچ چيز تغيير نمیكند و انگار مشكلات آموزش و پرورش اصلا براي هيچ كس مسئلهاى نيست. اين موضوع در مناظره دوم نامزدهاى رياست جمهورى كه بخشى از آن مربوط به آموزش و پرورش بود، به وضوح قابل مشاهده بود. هيچكدام از نامزدهاى تصدى بالاترين مقام اجرايى كشور مشكلى دربارهی مسائل گفته شده نداشتند و انگار هيچكس برايش مهم نيست كه بر سر آموزش و پرورش چه مىآيد.
🔸اما راه حل چيست؟ بنظر من انجمن هاى صنفى دانش آموزى و مطالبهگرى دانش آموزان. بنظر میرسد اين مسئله بايد به يك مطالبه فراگير تبديل شود تا قدم هايى برای بهبود آن برداشته بشود. اينكه انجمنهاى اسلامى دانش آموزى و سازمان دانش آموزى و بسيج دانش آموزى دقيقا دارند چه كار میكنند و چرا مطالبهاى در اين راستا بوجود نياوردهاند، هم سوال مهمى است. و مهم تر آنكه آيا ايراد از ساختار شكل دهنده اين مجموعه هاست و احتياج به بوجود آمدن مجموعهاى ديگر است يا نه هم بماند براى بعد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
"كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته"
🔸امام خمينى ٢٤ ديماه ٥٧ در مصاحبه با روزنامه «لیبرال» درباره ويژگى هاى حكومت اسلامى ميفرمايند(https://l1l.ir/1nfy) :
🔸« امیدواریم که ایران اولین کشوری باشد که به چنین حکومتی دست مییابد. حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد. »
🔸اينكه امام در مصاحبه با روزنامهای خارجی درباره ویژگیهای حکومت اسلامی چنین جملهاى میگویند برای من جالب است. همين مضمون را چند روز قبلش در مصاحبه با روزنامه «لوتاکونتینوا» نيز گفتهاند.(https://l1l.ir/1nfz)
🔸من امروز، گاهى اوقات در بحث ها و سؤال هايم، با جواب هايى مواجه ميشوم كه از شنيدن آنها عميقا احساس خطر ميكنم. مثلا دوستانم بارها به من گفتهاند كه انتقاد براى ما جايز نيست، چون متخصص امر نيستيم، يا اطلاعات كافى از مسائل پشت پرده نداريم. يا مجتهد نيستيم. دوستان من تصميم هاى حكومتى و سياسى را با اجتهاد درباره تعداد ركعت هاى نماز اشتباه گرفتهاند.
🔸من احساس ميكنم عاملى كه راه انتقاد كوچكترين فرد ايرانى از بالاترين فرد حكومت را در انديشه امام خمينى باز ميگذارد و آن را وظيفه و مسئوليت افراد ميداند، یک چيز است، و آن، فرق احكام سياسى و ديگر احكام عبادى است.
🔸درواقع احكام سياسى و نظرات سياسى، واقعيتى ملموس و در ارتباط تنگاتنگ با زندگى مردم است. مردم نتيجه یک تصميم را ميتوانند به وضوح در زندگى خود مشاهده كنند و مسائل سياسى مسائلى داراى پيامد و اثر ملموس و خارجى و قابل مشاهده و اندازهگیریاند. به علاوه اينكه نظرات و احكام سياسى، نه بطور مستقيم از علوم دينى و احاديث و آيات استخراج ميشوند، كه نظرات و سلائقى شخصى يا ناشى از مشورت با اشخاص مختلفى است كه براى هيچکدام از آنها ضمانتى مبنى بر عصمتشان به دست ما نرسيده. لذا احتمال اينكه نظرات آنها تحت تأثير عواملى نظير فشار خارجى يا هواهاى نفسانى قرار بگيرد، منتفى نيست.
🔸و اينكه اگر نظرات مسئولین حکومتی به هر بهانهای غيرقابل نقد شود، مسئله به استبداد منتهى ميشود. و اين نوع استبداد با پوشش دينى قابليت طرد و انكار منتقدين و بازسازى خود با كمک ابزار دين را هم در دست دارد. همانطور كه پيش از اين در تاريخ، قبح عدم تبعيت از خليفه و حاكم را خواندهایم و شنيدهایم كه امام حسين را به خاطر همين خروج بر خليفه خارجى خواندهاند.
🔸حال آنكه امام خمينى و آيتالله خامنهای كه خود مجتهد و متخصص امور دينىاند بارها بر حق انتقاد و مطالبهگری تک تک افراد جامعه از بالاترين مسئولين حكومتى تأكيد كردهاند.
+ نظر امام درباره مسئوليت افراد در انتقاد:
https://l1l.ir/1nf-
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
🔸امام خمينى ٢٤ ديماه ٥٧ در مصاحبه با روزنامه «لیبرال» درباره ويژگى هاى حكومت اسلامى ميفرمايند(https://l1l.ir/1nfy) :
🔸« امیدواریم که ایران اولین کشوری باشد که به چنین حکومتی دست مییابد. حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد. »
🔸اينكه امام در مصاحبه با روزنامهای خارجی درباره ویژگیهای حکومت اسلامی چنین جملهاى میگویند برای من جالب است. همين مضمون را چند روز قبلش در مصاحبه با روزنامه «لوتاکونتینوا» نيز گفتهاند.(https://l1l.ir/1nfz)
🔸من امروز، گاهى اوقات در بحث ها و سؤال هايم، با جواب هايى مواجه ميشوم كه از شنيدن آنها عميقا احساس خطر ميكنم. مثلا دوستانم بارها به من گفتهاند كه انتقاد براى ما جايز نيست، چون متخصص امر نيستيم، يا اطلاعات كافى از مسائل پشت پرده نداريم. يا مجتهد نيستيم. دوستان من تصميم هاى حكومتى و سياسى را با اجتهاد درباره تعداد ركعت هاى نماز اشتباه گرفتهاند.
🔸من احساس ميكنم عاملى كه راه انتقاد كوچكترين فرد ايرانى از بالاترين فرد حكومت را در انديشه امام خمينى باز ميگذارد و آن را وظيفه و مسئوليت افراد ميداند، یک چيز است، و آن، فرق احكام سياسى و ديگر احكام عبادى است.
🔸درواقع احكام سياسى و نظرات سياسى، واقعيتى ملموس و در ارتباط تنگاتنگ با زندگى مردم است. مردم نتيجه یک تصميم را ميتوانند به وضوح در زندگى خود مشاهده كنند و مسائل سياسى مسائلى داراى پيامد و اثر ملموس و خارجى و قابل مشاهده و اندازهگیریاند. به علاوه اينكه نظرات و احكام سياسى، نه بطور مستقيم از علوم دينى و احاديث و آيات استخراج ميشوند، كه نظرات و سلائقى شخصى يا ناشى از مشورت با اشخاص مختلفى است كه براى هيچکدام از آنها ضمانتى مبنى بر عصمتشان به دست ما نرسيده. لذا احتمال اينكه نظرات آنها تحت تأثير عواملى نظير فشار خارجى يا هواهاى نفسانى قرار بگيرد، منتفى نيست.
🔸و اينكه اگر نظرات مسئولین حکومتی به هر بهانهای غيرقابل نقد شود، مسئله به استبداد منتهى ميشود. و اين نوع استبداد با پوشش دينى قابليت طرد و انكار منتقدين و بازسازى خود با كمک ابزار دين را هم در دست دارد. همانطور كه پيش از اين در تاريخ، قبح عدم تبعيت از خليفه و حاكم را خواندهایم و شنيدهایم كه امام حسين را به خاطر همين خروج بر خليفه خارجى خواندهاند.
🔸حال آنكه امام خمينى و آيتالله خامنهای كه خود مجتهد و متخصص امور دينىاند بارها بر حق انتقاد و مطالبهگری تک تک افراد جامعه از بالاترين مسئولين حكومتى تأكيد كردهاند.
+ نظر امام درباره مسئوليت افراد در انتقاد:
https://l1l.ir/1nf-
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
"تلویزیون در سیطره خیریهایها"
🔸امشب در يكى از برنامه هاى پربيننده تلويزيون، دو خانم را دعوت كرده بودند كه تا چند سال پيش شرايط زندگيشان خيلى بد بوده و پسر يكيشان آرزو داشته تلويزيون داشته باشند و دختر يكيشان هم خيلي ناراحت بوده. ولي امروز از صدقه سرى دو نفر ديگر موسوم به «حامی» ديگر بالاى سرشان سقف دارند و تلويزيون دارند و خوشحال اند و به قول مجرى برنامه، به بعضى از آرزوهايشان رسيده اند.
🔸مجرى برنامه كه اشك در چشمانش حلقه زده بود هم اواخر برنامه توصيه كرد كه بجاى شعار دادن هركداممان يك قدم كوچك برداريم و خودمان را به امام على شبيه كنيم. و آخر كار هم حامى هاى اين دو خانواده را دعوت كردند تا روى آنتن زنده دركنار حمايت شده ها از روند حمايتشان بگويند و مجرى هم هى از «میزان خوشحالی» و «حال دل حامیان» بعد از اين عمل نيكوكارانه و مهربانانه ميپرسد.
🔸بله، امام على آنها، امام على نازنين موسسات خيريه و طرح هاى محسنين است كه هيچ اعتراضى به ساختار اقتصادى و تداول مال بين اغنياء ندارند و باقيمانده پول و غذايشان را جلوى «قشر آسیبپذیر» تف ميكنند.
🔸امام على آنها در چشم بدبخت بيچاره ها زل ميزند و در كنار آنها روى آنتن زنده مينشيند و از روند كمك كردن به آنها صحبت ميكند و براى ما از حس خوشحالى كمك به بدبخت ها ميگويد كه ما هم براى خوب شدن حال دلمان به فقرا كمك كنيم. امام على آنها ديگر هيچ وقت نميگويد «فما جاعَ فقير الا بما مَنَعَ غني»(١)و نميپرسد «أليس كان رسول الله يقسم بالسوية بين المسلمين؟»(٢)
بنظرم بازخوانى يادداشت «خیریه به دنبال بازتولید خیریه» امروز، ضرورى است:
https://t.iss.one/sharafodin_ir/168
١-هيچ فقيري گرسنه نميماند مگر اينكه توانگري حق او را نداده باشد.
٢-آيا پيامبر ميان مسلمين به مساوات و برابري تقسيم نميكرد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
🔸امشب در يكى از برنامه هاى پربيننده تلويزيون، دو خانم را دعوت كرده بودند كه تا چند سال پيش شرايط زندگيشان خيلى بد بوده و پسر يكيشان آرزو داشته تلويزيون داشته باشند و دختر يكيشان هم خيلي ناراحت بوده. ولي امروز از صدقه سرى دو نفر ديگر موسوم به «حامی» ديگر بالاى سرشان سقف دارند و تلويزيون دارند و خوشحال اند و به قول مجرى برنامه، به بعضى از آرزوهايشان رسيده اند.
🔸مجرى برنامه كه اشك در چشمانش حلقه زده بود هم اواخر برنامه توصيه كرد كه بجاى شعار دادن هركداممان يك قدم كوچك برداريم و خودمان را به امام على شبيه كنيم. و آخر كار هم حامى هاى اين دو خانواده را دعوت كردند تا روى آنتن زنده دركنار حمايت شده ها از روند حمايتشان بگويند و مجرى هم هى از «میزان خوشحالی» و «حال دل حامیان» بعد از اين عمل نيكوكارانه و مهربانانه ميپرسد.
🔸بله، امام على آنها، امام على نازنين موسسات خيريه و طرح هاى محسنين است كه هيچ اعتراضى به ساختار اقتصادى و تداول مال بين اغنياء ندارند و باقيمانده پول و غذايشان را جلوى «قشر آسیبپذیر» تف ميكنند.
🔸امام على آنها در چشم بدبخت بيچاره ها زل ميزند و در كنار آنها روى آنتن زنده مينشيند و از روند كمك كردن به آنها صحبت ميكند و براى ما از حس خوشحالى كمك به بدبخت ها ميگويد كه ما هم براى خوب شدن حال دلمان به فقرا كمك كنيم. امام على آنها ديگر هيچ وقت نميگويد «فما جاعَ فقير الا بما مَنَعَ غني»(١)و نميپرسد «أليس كان رسول الله يقسم بالسوية بين المسلمين؟»(٢)
بنظرم بازخوانى يادداشت «خیریه به دنبال بازتولید خیریه» امروز، ضرورى است:
https://t.iss.one/sharafodin_ir/168
١-هيچ فقيري گرسنه نميماند مگر اينكه توانگري حق او را نداده باشد.
٢-آيا پيامبر ميان مسلمين به مساوات و برابري تقسيم نميكرد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
Telegram
مدرسه علومانسانی
خیریه به دنبال بازتولید خیریه
از اصلی ترین دلایل اختلافات طبقاتی وجود ساختارها و سیستمهای ناعادلانه توزیع ثروت در کشورها است.
در پی قرار گرفتن مشکل اختلاف طبقاتی در صدر دغدغه های اندیشمندان، ساختار جدیدی به اسم خیریه ظهور میکند. تصورش را بکنید؛ نظامی…
از اصلی ترین دلایل اختلافات طبقاتی وجود ساختارها و سیستمهای ناعادلانه توزیع ثروت در کشورها است.
در پی قرار گرفتن مشکل اختلاف طبقاتی در صدر دغدغه های اندیشمندان، ساختار جدیدی به اسم خیریه ظهور میکند. تصورش را بکنید؛ نظامی…
📣 اثر بدون نام دیگری از سهراب سپهری امسال هم در #حراج_تهران رکورد قیمت را شکست. این تابلو در هفتمین حراج تهران سه میلیارد و صد میلیون تومان معامله شد.
با این بهانه یادداشت «هنرمند نیستم ولی مالکیت را دوست دارم» را( که پارسال منتشر شد و به ششمین حراج تهران پرداخته است) منتشر میکنیم.
🔶 تصویر پایینی اثری بیعنوان از #سهراب_سپهری و تصویر بالایی تابلوی «تعالی» از استاد #فرشچیان است. چند شب پیش در پنجمین #حراج_بزرگ_تهران اثر بینام سهراب سپهری سه میلیارد تومن و «تعالی» یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان خریده شد. در این حراج مجموعن ۲۵ میلیارد تومان «جنس» فروخته شد.
🔶 تابلوی پایینی از شاعری عارف مسلک و طبیعت دوست است که در شعری میگوید:«ما گروه عاشقان بودیم و راه ما/ از کنار قریههای فقر/ تا صفای بیکران میرفت» یا در شعر دیگری:«آب را گل نکنیم/ ... دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب».
تابلوی بالایی از نقاشی است که از تمام نقشهایش معنویت فوران میکند و روایتگر کمال انسان است. تابلوی فروخته شده نیز یکی از همان نقشهایی است که به زیبایی هرچه تمامتر وارستگی و کمال معنوی انسان را نشان میدهد.
🔶 اما این خصوصیات در حراج دیشب و برنامههایی شبیه به این اهمیت چندانی ندارد. در این برنامهها در نگاه اول زیبایی مهمترین پارامتر ارزشگذاری است اما اگر بیشتر دقت کنیم میبینیم زیبایی هم حرف اول را نمیزند. مهم شهرت اثر و قابلیت پز دادن با آن است. با نگاهی به تابلوهای سهراب که در حراج امسال و پارسال رکورد قیمت را شکستند به خوبی میشود این مساله را فهمید. تابلوهای زیباتر از تابلوی سهراب، از نقاشهای حرفهایتر از سهراب، در این حراجی وجود داشت اما این سهراب بود که رکورد قیمت را شکست. تابلوهایی که اکثرن حتی نام نداشتند و به احتمال زیاد سهراب آنها را برای فروش نقاشی نکرده و اگر زنده بود نمیفروختشان.
🔶 چه کسانی به دنبال این برنامهها و این آثار هستند؟ متقاضی واقعی یک اثر هنری کسی است که پیوندی میان خود و آن اثر هنری احساس کند و بتواند آن اثر را درک کند و بهطور کامل از آن لذت ببرد. این شخص قطعاً میخواهد مالک اثر هنری محبوبش باشد. این میل به مالکیت قابل درک است. اما به نظر نمیرسد مالک فعلی تابلوی سهراب با همچین قصدی در حراج شرکت کرده باشد.
🔶 شخصی که میتواند برای لختی رنگ روی بوم سه میلیارد تومان پول بدهد نمیتواند نسبتی با اندیشههای درویشمسلکانهی سهراب داشته باشد. سهرابی که از کنار قریههای فقر تا صفای بیکران میرود. آیا این عدم تناسب مهم است؟
🔶 خیر زیرا شوق میلیاردر حراج تهران برای مالکیت تابلوی سهراب اساساً با شوق دوستدار واقعی این تابلو متفاوت است. برای او تابلوی سهراب چیزی مانند پورشه، ساعت رولکس، طلای #سواروسکی و اشیای تجملی دیگر است. با یک تفاوت بزرگ. افراد کمی متوجه خریدن ساعت رولکس میشوند ولی رکورد سه میلیاردی چیزی نیست که دیگران نسبت به آن بیتفاوت باشند. شهرت مالک تابلوی سه میلیاردی برای او منزلت و اعتبار به همراه میآورد و باعث پیشرفت بیشترش میشود.
🔶 در حراج تهران و برنامههای مشابه با یک اثر هنری به مثابه کالا برخورد میشود. این برخورد و این منطق بازار و سرمایه، اثر هنری را از معنا تهی میکند. اثر هنری که بخشی از روح هنرمند را با خود حمل میکند تبدیل به کالایی میشود که به خودیخود ارزشی ندارد بلکه پیامدهای مالک بودنش با ارزشش میکنند.
🔶 دیگر مهم نیست «تعالی» فرشچیان یا «اثر بینام» سهراب چه مفهومی را انتقال میدهند و چه چیزی هستند. مهم نیست که نقاشی گمنام که با وجود غم نان به کارش ادامه میدهد و نقاشیهای بهتر از سهراب میکشد اثرش فروخته نشود. مهم این است که شخصی بیشتر از بقیه پول دارد. او به همین دلیل ساده میتواند مالک تابلو بشود. ایرادی ندارد که تابلویی که نهایتاً یک میلیارد میارزیده را سه میلیارد بخرد. زیرا اینگونه به شهرت خود کمک میکند. او تابلوی مشهور را به خانه میبرد و در قابی نفیس به دیوار آویزان میکند و از این که کالایی #برند خریده لذت میبرد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
yon.ir/t2yw
با این بهانه یادداشت «هنرمند نیستم ولی مالکیت را دوست دارم» را( که پارسال منتشر شد و به ششمین حراج تهران پرداخته است) منتشر میکنیم.
🔶 تصویر پایینی اثری بیعنوان از #سهراب_سپهری و تصویر بالایی تابلوی «تعالی» از استاد #فرشچیان است. چند شب پیش در پنجمین #حراج_بزرگ_تهران اثر بینام سهراب سپهری سه میلیارد تومن و «تعالی» یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان خریده شد. در این حراج مجموعن ۲۵ میلیارد تومان «جنس» فروخته شد.
🔶 تابلوی پایینی از شاعری عارف مسلک و طبیعت دوست است که در شعری میگوید:«ما گروه عاشقان بودیم و راه ما/ از کنار قریههای فقر/ تا صفای بیکران میرفت» یا در شعر دیگری:«آب را گل نکنیم/ ... دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب».
تابلوی بالایی از نقاشی است که از تمام نقشهایش معنویت فوران میکند و روایتگر کمال انسان است. تابلوی فروخته شده نیز یکی از همان نقشهایی است که به زیبایی هرچه تمامتر وارستگی و کمال معنوی انسان را نشان میدهد.
🔶 اما این خصوصیات در حراج دیشب و برنامههایی شبیه به این اهمیت چندانی ندارد. در این برنامهها در نگاه اول زیبایی مهمترین پارامتر ارزشگذاری است اما اگر بیشتر دقت کنیم میبینیم زیبایی هم حرف اول را نمیزند. مهم شهرت اثر و قابلیت پز دادن با آن است. با نگاهی به تابلوهای سهراب که در حراج امسال و پارسال رکورد قیمت را شکستند به خوبی میشود این مساله را فهمید. تابلوهای زیباتر از تابلوی سهراب، از نقاشهای حرفهایتر از سهراب، در این حراجی وجود داشت اما این سهراب بود که رکورد قیمت را شکست. تابلوهایی که اکثرن حتی نام نداشتند و به احتمال زیاد سهراب آنها را برای فروش نقاشی نکرده و اگر زنده بود نمیفروختشان.
🔶 چه کسانی به دنبال این برنامهها و این آثار هستند؟ متقاضی واقعی یک اثر هنری کسی است که پیوندی میان خود و آن اثر هنری احساس کند و بتواند آن اثر را درک کند و بهطور کامل از آن لذت ببرد. این شخص قطعاً میخواهد مالک اثر هنری محبوبش باشد. این میل به مالکیت قابل درک است. اما به نظر نمیرسد مالک فعلی تابلوی سهراب با همچین قصدی در حراج شرکت کرده باشد.
🔶 شخصی که میتواند برای لختی رنگ روی بوم سه میلیارد تومان پول بدهد نمیتواند نسبتی با اندیشههای درویشمسلکانهی سهراب داشته باشد. سهرابی که از کنار قریههای فقر تا صفای بیکران میرود. آیا این عدم تناسب مهم است؟
🔶 خیر زیرا شوق میلیاردر حراج تهران برای مالکیت تابلوی سهراب اساساً با شوق دوستدار واقعی این تابلو متفاوت است. برای او تابلوی سهراب چیزی مانند پورشه، ساعت رولکس، طلای #سواروسکی و اشیای تجملی دیگر است. با یک تفاوت بزرگ. افراد کمی متوجه خریدن ساعت رولکس میشوند ولی رکورد سه میلیاردی چیزی نیست که دیگران نسبت به آن بیتفاوت باشند. شهرت مالک تابلوی سه میلیاردی برای او منزلت و اعتبار به همراه میآورد و باعث پیشرفت بیشترش میشود.
🔶 در حراج تهران و برنامههای مشابه با یک اثر هنری به مثابه کالا برخورد میشود. این برخورد و این منطق بازار و سرمایه، اثر هنری را از معنا تهی میکند. اثر هنری که بخشی از روح هنرمند را با خود حمل میکند تبدیل به کالایی میشود که به خودیخود ارزشی ندارد بلکه پیامدهای مالک بودنش با ارزشش میکنند.
🔶 دیگر مهم نیست «تعالی» فرشچیان یا «اثر بینام» سهراب چه مفهومی را انتقال میدهند و چه چیزی هستند. مهم نیست که نقاشی گمنام که با وجود غم نان به کارش ادامه میدهد و نقاشیهای بهتر از سهراب میکشد اثرش فروخته نشود. مهم این است که شخصی بیشتر از بقیه پول دارد. او به همین دلیل ساده میتواند مالک تابلو بشود. ایرادی ندارد که تابلویی که نهایتاً یک میلیارد میارزیده را سه میلیارد بخرد. زیرا اینگونه به شهرت خود کمک میکند. او تابلوی مشهور را به خانه میبرد و در قابی نفیس به دیوار آویزان میکند و از این که کالایی #برند خریده لذت میبرد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir
yon.ir/t2yw
📝نقدی به سخنرانی استاد سلیمینمین در عصر علوم انسانی شرفالدین
به نام خداوند بخشنده مهربان
🔸آیا میتوان جهتدار نیندیشید؟ آیا میشود نگاه فارغ از حوزه علمیه به دین داشت؟ آیا میتوان در عین ملتزم بودن به دین اسلام از دستاوردهای غرب هم بهره برد؟ آیا شریعتی دینشناس بود؟
🔸اینها محورهای بحث من در نقد سخنان استاد سلیمینمین است؛ محورهایی که شاید موضوع اصلی این نشست نبوده است، ولی نشست مبتنی بر جوابگویی این سوالها پیش رفت.
🔸استاد سلیمینمین معتقد است که نمیشود انسان جهتدار نیندیشد و میگویند همه جهتدار میاندیشند. آیا واقعا اینگونه است؟ آیا جهتدار نیندیشیدن نمیتواند غایتی باشد که به هر میزان بتوان به آن نزدیک یا از آن دور شد؟
🔸من نافی «ارزش» نیستم و معتقدم انسان باید «ارزشمند» باشد یعنی در درون ذهن خود سلسله ارزشهایی داشته باشد که با آنها پیش برود، ولی این چه ربطی به ساحت علم دارد؟ اینکه من بخواهم شریعتی را بشناسم، چه ربطی دارد به اینکه من لیبرال هستم یا مسلمان؟ برای مثال میخواهم بگویم شریعتی از چه افکاری متاثر بوده است، فارغ از اینکه خوب یا بد است. قرائتش از اسلام چه بوده است؟ و اینکه چه تاثیر تاریخیای بر روی جوانان و سیاست کشور گذاشته است؟
🔸عرصه علم، عرصه «شناخت» است، نه«تغییر».
عرصه «هست و نیست» است، نه «باید و نباید».
🔸اینکه همه متفکران جهتدارند و جهتدار بودنشان را احتمالا در کار علمی داخل میکنند درست است ولی آن بخش از حرفشان دیگر علمی نیست، ارزشی و فلسفی یا الهیاتی است، یعنی دقیقا همین کاری که استاد سلیمینمین میکنند. ایشان میگویند که دکتر شریعتی در دینشناسی خطا داشت، جدا از اینکه تصور من اصلا از نشست و سخنران آن، این نبود که حرف از مباحث دینشناختی باشد، مهمترین استدلال ایشان در این نشست این بود که نگاه امام خمینی و آیتالله خامنه ای با شریعتی در مساله صفویه متفاوت است. خب باشد؛ مگر میزان حق و باطل امام و رهبری اند؟ دقیقتر بگویم: استاد سلیمینمین، شما در کجا ایستادهاید که با این صراحت دینشناسی کسی را بدون نقد و بررسی دارای خطا میدانید؟ دقیقا مخالفت با نگاه ارزشی در بحث علمی همین است.
🔸از طرف دیگر میگویند نواندیشان دینی مبانی دینی را نفی میکنند. کدام مبانی دینی؟ سروش و شبستری تمام تلاششان این است که بگویند هیچ مبانی مطلق انحصاری وجود ندارد و این مبانی به اقتضای فرد برداشتکننده، متفاوت است. پس آنچه استاد سلیمینمین اسمش را مبنا میگذارند در حقیقت فهم ایشان از دین است نه خود دین. روشنفکری دینی نافی قرائت رسمی از دین است، نه نافی دین.
🔸با اینکه همه ی سخنان مذکور جای تفصیل دارد و باید سر وقتش بحث شود، میرسیم به موضوع بعد: محبوس کردن شناخت دین در حوزه علمیه. یعنی برای فهم دین باید دهها سال تحصیل کرد تا بتوان عامل به دین شد؟ آیا وظیفه هر کسی نیست که در دین تفقه کند و طبق فهم خود عمل کند؟ چرا مهندس بازرگان یا دکتر شریعتی برای تفقه در دین صلاحیت ندارند؟ میگویید دیانتتان را از شریعتی نگیرید چون معلومات دینیاش زیاد نبوده است. بهتر بود نقد مصداقی و دقیقتری میکردید.
🔸 مگر باید در حوزه علمیه درس خواند که دین را فهمید؟ آیا این چیزی جز انگیزه سیاسی برای رسمی و مقدس نگه داشتن فهم دینی است؟
🔸آخرین نکته هم اینکه استاد سلیمی نمین میگویند جریان استحاله شده در برابر غربی وجود دارد که دستاوردهای غرب را بدون چون و چرا می پذیرد و برای مصداقش جریان روشنفکری دینی را نام میبرند. به نظر اینطور نیست. برای مثال دکتر سروش در سخنرانی خود به نام «خشونت و اسلام» میگوید: ذات تکنولوژی خشن است و مخالف طبیعت. این نقد غرب و تکنولوژی نیست؟ در جاهای دیگر مصرفگرایی را نقد میکنند و...اصلا این طور نیست؛ اتفاقا جریان روشنفکری دینی با دخل و تصرف در فهم هر دو میراث سنت دینی و مدرنیته سعی دارد بینشان سازگاری برقرار کند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafidin_ir
https://l1l.ir/1rki
به نام خداوند بخشنده مهربان
🔸آیا میتوان جهتدار نیندیشید؟ آیا میشود نگاه فارغ از حوزه علمیه به دین داشت؟ آیا میتوان در عین ملتزم بودن به دین اسلام از دستاوردهای غرب هم بهره برد؟ آیا شریعتی دینشناس بود؟
🔸اینها محورهای بحث من در نقد سخنان استاد سلیمینمین است؛ محورهایی که شاید موضوع اصلی این نشست نبوده است، ولی نشست مبتنی بر جوابگویی این سوالها پیش رفت.
🔸استاد سلیمینمین معتقد است که نمیشود انسان جهتدار نیندیشد و میگویند همه جهتدار میاندیشند. آیا واقعا اینگونه است؟ آیا جهتدار نیندیشیدن نمیتواند غایتی باشد که به هر میزان بتوان به آن نزدیک یا از آن دور شد؟
🔸من نافی «ارزش» نیستم و معتقدم انسان باید «ارزشمند» باشد یعنی در درون ذهن خود سلسله ارزشهایی داشته باشد که با آنها پیش برود، ولی این چه ربطی به ساحت علم دارد؟ اینکه من بخواهم شریعتی را بشناسم، چه ربطی دارد به اینکه من لیبرال هستم یا مسلمان؟ برای مثال میخواهم بگویم شریعتی از چه افکاری متاثر بوده است، فارغ از اینکه خوب یا بد است. قرائتش از اسلام چه بوده است؟ و اینکه چه تاثیر تاریخیای بر روی جوانان و سیاست کشور گذاشته است؟
🔸عرصه علم، عرصه «شناخت» است، نه«تغییر».
عرصه «هست و نیست» است، نه «باید و نباید».
🔸اینکه همه متفکران جهتدارند و جهتدار بودنشان را احتمالا در کار علمی داخل میکنند درست است ولی آن بخش از حرفشان دیگر علمی نیست، ارزشی و فلسفی یا الهیاتی است، یعنی دقیقا همین کاری که استاد سلیمینمین میکنند. ایشان میگویند که دکتر شریعتی در دینشناسی خطا داشت، جدا از اینکه تصور من اصلا از نشست و سخنران آن، این نبود که حرف از مباحث دینشناختی باشد، مهمترین استدلال ایشان در این نشست این بود که نگاه امام خمینی و آیتالله خامنه ای با شریعتی در مساله صفویه متفاوت است. خب باشد؛ مگر میزان حق و باطل امام و رهبری اند؟ دقیقتر بگویم: استاد سلیمینمین، شما در کجا ایستادهاید که با این صراحت دینشناسی کسی را بدون نقد و بررسی دارای خطا میدانید؟ دقیقا مخالفت با نگاه ارزشی در بحث علمی همین است.
🔸از طرف دیگر میگویند نواندیشان دینی مبانی دینی را نفی میکنند. کدام مبانی دینی؟ سروش و شبستری تمام تلاششان این است که بگویند هیچ مبانی مطلق انحصاری وجود ندارد و این مبانی به اقتضای فرد برداشتکننده، متفاوت است. پس آنچه استاد سلیمینمین اسمش را مبنا میگذارند در حقیقت فهم ایشان از دین است نه خود دین. روشنفکری دینی نافی قرائت رسمی از دین است، نه نافی دین.
🔸با اینکه همه ی سخنان مذکور جای تفصیل دارد و باید سر وقتش بحث شود، میرسیم به موضوع بعد: محبوس کردن شناخت دین در حوزه علمیه. یعنی برای فهم دین باید دهها سال تحصیل کرد تا بتوان عامل به دین شد؟ آیا وظیفه هر کسی نیست که در دین تفقه کند و طبق فهم خود عمل کند؟ چرا مهندس بازرگان یا دکتر شریعتی برای تفقه در دین صلاحیت ندارند؟ میگویید دیانتتان را از شریعتی نگیرید چون معلومات دینیاش زیاد نبوده است. بهتر بود نقد مصداقی و دقیقتری میکردید.
🔸 مگر باید در حوزه علمیه درس خواند که دین را فهمید؟ آیا این چیزی جز انگیزه سیاسی برای رسمی و مقدس نگه داشتن فهم دینی است؟
🔸آخرین نکته هم اینکه استاد سلیمی نمین میگویند جریان استحاله شده در برابر غربی وجود دارد که دستاوردهای غرب را بدون چون و چرا می پذیرد و برای مصداقش جریان روشنفکری دینی را نام میبرند. به نظر اینطور نیست. برای مثال دکتر سروش در سخنرانی خود به نام «خشونت و اسلام» میگوید: ذات تکنولوژی خشن است و مخالف طبیعت. این نقد غرب و تکنولوژی نیست؟ در جاهای دیگر مصرفگرایی را نقد میکنند و...اصلا این طور نیست؛ اتفاقا جریان روشنفکری دینی با دخل و تصرف در فهم هر دو میراث سنت دینی و مدرنیته سعی دارد بینشان سازگاری برقرار کند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانش آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafidin_ir
https://l1l.ir/1rki
🔷 «كدام نخبه؟ كدام مغز؟»
🔸پارسال در دیدار نخبگان با رهبر انقلاب یكی از مسئولین موقع سخنرانی از یكی از نخبگان نقل میكرد كه آمده به او گفته است كه ما مثل الكلیم، اگر نگهمان ندارید میپریم!
🔸همان موقع در همان جلسه با خودم فكرميكردم كه یک نفر كه در یک رقابت برنده شده است، با آن همه تسهيلاتى كه بعد به او اختصاص ميابد، چرا بجاى اينكه خود را بيشتر بدهكار بداند، طلبكار است؟
🔸اصلا نخبه یعنی چه؟ مگر غیر از این است كه المپیادیها و رتبههای بالای كنكور را نخبه حساب میكنند و مگر اصلا كنكور و المپیاد معیار هوش و نخبگی و استعداد است؟ معمولا کسی در کنکور موفق میشود که در فلان مدرسه غیرانتفاعی بوده و فلان اساتید را داشته است که یادش بدهند چطور تست بزند، چه ربطی به هوش او دارد؟ درباره المپياد هم كه وضعش بنظرم فعلا بهتر از كنكور است- اگر روند نزديكى اش به كنكور متوقف شود- هم وضع بهتر نيست. المپياد، سنجش استعدادهاى افراد طبقه متوسط به بالاست.
🔸كنكور و المپیاد رقابت افراد طبقۀ متوسط به بالاست. اگر اشتباهی كسی از طبقۀ دیگری وارد این رقابت شد هم، سریعا پس میخورد. مثالش را همین پارسال در دوره المپیاد دیدم. یكی از بچهها از یكی از روستاهای اردبیل آمده بود. هفته اول دوره نتوانست فضا را تحمل كند، قید همه چیز را زد و انصراف داد. چون این فضا معمولا با ثروت بدست میآید و در تسخیر افراد طبقه متوسط به بالاست. اگر کسی از طبقه دیگر بیاید، رانده میشود چون مانند آنها نیست و نمیتواند بشود.
🔸الكلها بجای اینكه خودشان را بیشتر بدهكار مردم بدانند، از همه هم بیشتر طلبكارند، كافی است حقوق نخبگیشان عقب بیفتد كه بهشان بربخورد و مهاجرت كنند و آنور هم از بیمهریها نالان باشند بجای اینكه به فكر تغییر فضا باشند و خودشان را وقف مردم بدانند.
🔸من نميدانم تعريف نخبه چيست؟ كسى كه صنعت موشكى ايران را از صفر شروع ميكند و قبل از شهادت ايران را به قطب موشكى دنيا تبديل ميكند، كسى كه خودروهاى الكتريكى ميسازد، كسى كه مثلا بتواند ايران را در توليد گندم خودكفا كند، كسى كه اساسا در یک حوزه علمى يا فرهنگى به مردم خدمتى بكند يا كسى كه صرفا در يک رقابت نه چندان عادلانه برنده شده است و بعد هم بخاطر كسب ثروت و رفاه از كشورش رفته است و اساسا حس تعهدى در مقابل مردمش و هزينه اى كه در كشورش براى پرورش او شده است ندارد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
🔸پارسال در دیدار نخبگان با رهبر انقلاب یكی از مسئولین موقع سخنرانی از یكی از نخبگان نقل میكرد كه آمده به او گفته است كه ما مثل الكلیم، اگر نگهمان ندارید میپریم!
🔸همان موقع در همان جلسه با خودم فكرميكردم كه یک نفر كه در یک رقابت برنده شده است، با آن همه تسهيلاتى كه بعد به او اختصاص ميابد، چرا بجاى اينكه خود را بيشتر بدهكار بداند، طلبكار است؟
🔸اصلا نخبه یعنی چه؟ مگر غیر از این است كه المپیادیها و رتبههای بالای كنكور را نخبه حساب میكنند و مگر اصلا كنكور و المپیاد معیار هوش و نخبگی و استعداد است؟ معمولا کسی در کنکور موفق میشود که در فلان مدرسه غیرانتفاعی بوده و فلان اساتید را داشته است که یادش بدهند چطور تست بزند، چه ربطی به هوش او دارد؟ درباره المپياد هم كه وضعش بنظرم فعلا بهتر از كنكور است- اگر روند نزديكى اش به كنكور متوقف شود- هم وضع بهتر نيست. المپياد، سنجش استعدادهاى افراد طبقه متوسط به بالاست.
🔸كنكور و المپیاد رقابت افراد طبقۀ متوسط به بالاست. اگر اشتباهی كسی از طبقۀ دیگری وارد این رقابت شد هم، سریعا پس میخورد. مثالش را همین پارسال در دوره المپیاد دیدم. یكی از بچهها از یكی از روستاهای اردبیل آمده بود. هفته اول دوره نتوانست فضا را تحمل كند، قید همه چیز را زد و انصراف داد. چون این فضا معمولا با ثروت بدست میآید و در تسخیر افراد طبقه متوسط به بالاست. اگر کسی از طبقه دیگر بیاید، رانده میشود چون مانند آنها نیست و نمیتواند بشود.
🔸الكلها بجای اینكه خودشان را بیشتر بدهكار مردم بدانند، از همه هم بیشتر طلبكارند، كافی است حقوق نخبگیشان عقب بیفتد كه بهشان بربخورد و مهاجرت كنند و آنور هم از بیمهریها نالان باشند بجای اینكه به فكر تغییر فضا باشند و خودشان را وقف مردم بدانند.
🔸من نميدانم تعريف نخبه چيست؟ كسى كه صنعت موشكى ايران را از صفر شروع ميكند و قبل از شهادت ايران را به قطب موشكى دنيا تبديل ميكند، كسى كه خودروهاى الكتريكى ميسازد، كسى كه مثلا بتواند ايران را در توليد گندم خودكفا كند، كسى كه اساسا در یک حوزه علمى يا فرهنگى به مردم خدمتى بكند يا كسى كه صرفا در يک رقابت نه چندان عادلانه برنده شده است و بعد هم بخاطر كسب ثروت و رفاه از كشورش رفته است و اساسا حس تعهدى در مقابل مردمش و هزينه اى كه در كشورش براى پرورش او شده است ندارد؟
#تحلیل_دانش_آموزی
#روح_الله_اکبری دانش آموز دبيرستان شرف الدين
🔴 @sharafodin_ir
😂 «لبخندهای اجارهای»
🔸۱۷ جولای، روز جهانی #ایموجی ها است. ایموجی یا همان شکلکهایی که انسان پیشرفته از آنها برای انتقال احساسات خود درون شبکههای اجتماعی استفاده میکند. همین مناسبت باعث شد تا شبکهی اجتماعی #فیسبوک تصویر زیر را منتشر کند که در آن به میزان استفاده از انواع ایموجیها اشاره شده است. تصویری که ادعا میکند ایموجی #لبخند، بیشترین کاربرد را بین کاربران این شبکه دارد.
🔸بعد از دیدن این آمار تعجب کردم و یک بیت شعر به ذهنم آمد:
«شادم تصور میکنی وقتی ندانی، لبخندهای شادی و غم فرق دارند»
و امثال این بیت که در کتابها و کانالهای عجیب و غریب دیده بودم.
حالا واقعا از کجا بدانیم که مخاطبمان در فضای #مجازی حال خوشی دارد یا حال بد؟ واقعا لبخند میزند یا نه؟ و ازهمه مهمتر اینکه لحن نگاه مخاطبمان چطور است؟ آیا ممکن است این لحن را از روی ایموجی تشخیص داد و در کل فضای مجازی توانایی این را دارد که رسانای احساسات انسانها بشود؟
🔸نکتهی دیگر این است که هر روز از افزایش میزان #افسردگی و حتی خودکشی در دنیایی خبر میدهند که مردم آن در فضای مجازی میگویند که حالشان خوب است و اما در واقعیت نه!
بعد از بررسی مقدار قابل توجهی آمار از وقایع مذکور متوجه شدم که اولا بصورت میانگین این فضای مجازی نزدیک به ۲میلیارد نفر آدم را درگیر خودش کرده است، پس میتواند معیار مناسبی برای تحقیق باشد و دوم اینکه ایموجی خنده واقعا رتبهی اول را دارد. اما در کدام کشورها؟! جالب است بدانید در کشورهایی که جزء ۷۰ کشور اول ردهبندی خودکشی و افسردگی در جهان هستند. وقتی متوجه شدم دلیل خودکشیها افسردگی و انزوا و دوری از جمعهای دوستانه است، متوجه شدم میشود به نتیجه گیریهایی رسید.
🔸کشور اسپانیا در بین دیگر کشورها آمار جالبی دارد. کشوری است با خودکشی و افسردگی کم، و درعین حال مردم اسپانیا بیشترین استفاده را از ایموجیهای گریه و ناراحتی میکنند.
🔸این درحالیست که در اسپانیا هرساله گردهماییهای بسیاری برگزار میشود که تعدا آنها نسبت به کشورهای اروپایی چون آلمان (با میزان قابل توجهی اختلال روانی و افسردگی) بیشتر است. شاید همین توانایی گفت و گو و بیان احساسات باعث کمتر شدن اختلالات رفتاری در این کشور شده است.
🔸یک باوری هست که تا زمانی که مشکلی را نشناختیم و باور نکردیم نمیتوانیم آن را حل کنیم، چون اصلا قادر نیستیم وجودش را حس کنیم.
آیا این شکل #رفتار کردن انسانها از این خبر میدهد که میخواهند مشکلاتشان رابپوشانند و در پی حل آنها نباشند یا میخواهند سعی بکنند خودشان به تنهایی سراغ حل کردن آنها بروند؟ متاسفانه آمار افسردگی و اختلالات روانی جملهی اول را صحیحتر میداند.
🔸این متن یک تحقیق علمی تمامعیار نیست، اما حداقل حرفهایی را بیان میکند که در زندگی روزمرهمان مصداقهایی دارد که بازگوکنندهی کاهش ارتباط مستقیم بین انسانهای امروزی میباشد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#محمد_مهدی_جالو دانش آموز دبیرستان شرف الدین
https://l1l.ir/1zvn
🔴 @sharafodin_ir
🔸۱۷ جولای، روز جهانی #ایموجی ها است. ایموجی یا همان شکلکهایی که انسان پیشرفته از آنها برای انتقال احساسات خود درون شبکههای اجتماعی استفاده میکند. همین مناسبت باعث شد تا شبکهی اجتماعی #فیسبوک تصویر زیر را منتشر کند که در آن به میزان استفاده از انواع ایموجیها اشاره شده است. تصویری که ادعا میکند ایموجی #لبخند، بیشترین کاربرد را بین کاربران این شبکه دارد.
🔸بعد از دیدن این آمار تعجب کردم و یک بیت شعر به ذهنم آمد:
«شادم تصور میکنی وقتی ندانی، لبخندهای شادی و غم فرق دارند»
و امثال این بیت که در کتابها و کانالهای عجیب و غریب دیده بودم.
حالا واقعا از کجا بدانیم که مخاطبمان در فضای #مجازی حال خوشی دارد یا حال بد؟ واقعا لبخند میزند یا نه؟ و ازهمه مهمتر اینکه لحن نگاه مخاطبمان چطور است؟ آیا ممکن است این لحن را از روی ایموجی تشخیص داد و در کل فضای مجازی توانایی این را دارد که رسانای احساسات انسانها بشود؟
🔸نکتهی دیگر این است که هر روز از افزایش میزان #افسردگی و حتی خودکشی در دنیایی خبر میدهند که مردم آن در فضای مجازی میگویند که حالشان خوب است و اما در واقعیت نه!
بعد از بررسی مقدار قابل توجهی آمار از وقایع مذکور متوجه شدم که اولا بصورت میانگین این فضای مجازی نزدیک به ۲میلیارد نفر آدم را درگیر خودش کرده است، پس میتواند معیار مناسبی برای تحقیق باشد و دوم اینکه ایموجی خنده واقعا رتبهی اول را دارد. اما در کدام کشورها؟! جالب است بدانید در کشورهایی که جزء ۷۰ کشور اول ردهبندی خودکشی و افسردگی در جهان هستند. وقتی متوجه شدم دلیل خودکشیها افسردگی و انزوا و دوری از جمعهای دوستانه است، متوجه شدم میشود به نتیجه گیریهایی رسید.
🔸کشور اسپانیا در بین دیگر کشورها آمار جالبی دارد. کشوری است با خودکشی و افسردگی کم، و درعین حال مردم اسپانیا بیشترین استفاده را از ایموجیهای گریه و ناراحتی میکنند.
🔸این درحالیست که در اسپانیا هرساله گردهماییهای بسیاری برگزار میشود که تعدا آنها نسبت به کشورهای اروپایی چون آلمان (با میزان قابل توجهی اختلال روانی و افسردگی) بیشتر است. شاید همین توانایی گفت و گو و بیان احساسات باعث کمتر شدن اختلالات رفتاری در این کشور شده است.
🔸یک باوری هست که تا زمانی که مشکلی را نشناختیم و باور نکردیم نمیتوانیم آن را حل کنیم، چون اصلا قادر نیستیم وجودش را حس کنیم.
آیا این شکل #رفتار کردن انسانها از این خبر میدهد که میخواهند مشکلاتشان رابپوشانند و در پی حل آنها نباشند یا میخواهند سعی بکنند خودشان به تنهایی سراغ حل کردن آنها بروند؟ متاسفانه آمار افسردگی و اختلالات روانی جملهی اول را صحیحتر میداند.
🔸این متن یک تحقیق علمی تمامعیار نیست، اما حداقل حرفهایی را بیان میکند که در زندگی روزمرهمان مصداقهایی دارد که بازگوکنندهی کاهش ارتباط مستقیم بین انسانهای امروزی میباشد.
#تحلیل_دانش_آموزی
#محمد_مهدی_جالو دانش آموز دبیرستان شرف الدین
https://l1l.ir/1zvn
🔴 @sharafodin_ir
🔶 اندر احوالات مالداری
🔸 در نظر بگیرید از یک خیابان به یک مال پناه میبرید. از فضایی گرم، پر سروصدا، آلوده و... به محیطی آرام و پاک وارد میشوید. محیطی پر از نورها و رنگهای روشن و دلچسب. برخلاف بازارهای سنتی با رنگ تیرهی آجر و خشت و مصالح قدیمی و نورهای متفرق مغازههای معمولی. متخصصین مجرب طراحی داخلی به بهترین شکل نور و رنگِ بنا را تنظیم کردهاند.
🔸 در مال صدای موسیقی آرامی شنیده میشود. در مال از فریادهای «بدو حراجه»، «بیا اینور بازار» و... خبری نیست. اینجا کسی نمیخواهد به زور به شما کالایی بفروشد و آرامش «گشتوگذارِ» شما را برهم بزند. فروشندگانِ مهربان و خوشچهره با لبهای خندان آمادهی خدمتند. انتظامات نیرومند، امنیت گشتوگذار شما را فراهم میکند.
🔸 اگر گرسنه شدید در طبقهی بالا «فودکورت» با انواع و اقسام غذاها منتظر شماست. کودکتان حوصلهاش سر رفته؟ طبقهی بالاتر شهربازی. میخواهید درکنار لباس و غذا و جواهرات کمی فرهنگ «مصرف» کنید؟ طبقهی آخر «بوکلند» در خدمت شماست. مالها در ظاهر مراکز خرید نیستند، آنها باغ و بوستانهای امروز هستند. مانند همانجاهایی که سعدی و حافظ در آنها به تماشا میپرداختند. باغی که درختان و چمن و میوههایش #سواروسکی و درسا و The one هستند.
🔸 اما این ظاهر قضیه است. زیر این پوستهی آرام هستهی متفاوتی وجود دارد. این هسته درحالت عادی نمایان نمیشود. تنها کافی است کمی کنجکاوی به خرج بدهید و محیط را دقیق بررسی کنید تا این هستهی متفاوت خودش را آرام آرام به شما نشان بدهد.
🔸 مثلا کافی است کاری کنید که احساس کنند مناسب این محیط عالی نیستید. مثلا شهرستانی هستید و ظاهرتان به اندازه کافی «لاکچری» نیست. آنوقت نیروی امنیتی آرامشبخش راه خروج را به شما نشان خواهد داد.
🔸 یا به عنوان یک سری دانشآموز علوم انسانی با پرسنل و فروشندگان گپ بزنید و از آنها سوالاتی بپرسید و از این سوال و پاسخ مثلا بفهمید هرچه خریدار بیشتر پرسه بزند بیشتر خرید میکند. یا بفهمید اینجا در ماه محرم با فروشندگانی که لباس سیاه میپوشند برخورد میشود. یا اینکه فروشندگان از اینکه Lc Waikiki لاکچریت فروشگاه را پایین آورده است و آدمهای بیشتری میتوانند از اینجا خرید کنند ناراضی هستند.
🔸 وقتی مامورین امنیتی متوجه میشوند، شما را از مال بیرون میکنند. اگر از آنها سوال کنید چرا؟ میگویند طبق آییننامهی داخلی(که نشانی از آن هیچجا یافت نمیشود و معلوم نیست وجود دارد یا نه) صحبت کردن با فروشندگان و پرسنل فروشگاه ممنوع است مگر اینکه برای خرید کردن باشد. این هستهی خشن و به شدت طبقاتی خود را دربرابر کوچکترین حرکت برای فهم «چگونگی مال» ظاهر میکند. زیرا این فهم اصالت ظاهر زیبای مال را زیر سوال میبرد و کارکردش را کشف میکند. کارکردی که چیزی جز مصرف بیشتر و در نتیجه سود بیشتر صاحبان ثروت نیست.
🔹 شاید بشود مالها را مَجازی از نظامی دانست که مالها پس از استقرار این نظام تشکیل شدهاند این نظام آنها را «ممکن» کرده است. نظامی که در ظاهر زیبایش پیشرفت صنعتی و تسلط انسان بر طبیعت دیده میشود و هستهی زشتش بحران محیط زیست و استعمار را به وجود آورده است. نظامی که در شعارهایش حرف از آزادی زد و در عمل به تجارت بردهداری پرداخت.
پ.ن. دیروز در اردوی #جامعهگردی مدرسهی شرفالدین، مامورین امنیتی پالادیوم به بچهها گفتند که سوال پرسیدن از پرسنل و فروشندگان و قیمت پرسیدنی که به قصد خرید نباشد ممنوع است و یادداشتهایشان را از آنها گرفتند و از آنها خواستند فروشگاه را ترک کنند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/1-z0
🔸 در نظر بگیرید از یک خیابان به یک مال پناه میبرید. از فضایی گرم، پر سروصدا، آلوده و... به محیطی آرام و پاک وارد میشوید. محیطی پر از نورها و رنگهای روشن و دلچسب. برخلاف بازارهای سنتی با رنگ تیرهی آجر و خشت و مصالح قدیمی و نورهای متفرق مغازههای معمولی. متخصصین مجرب طراحی داخلی به بهترین شکل نور و رنگِ بنا را تنظیم کردهاند.
🔸 در مال صدای موسیقی آرامی شنیده میشود. در مال از فریادهای «بدو حراجه»، «بیا اینور بازار» و... خبری نیست. اینجا کسی نمیخواهد به زور به شما کالایی بفروشد و آرامش «گشتوگذارِ» شما را برهم بزند. فروشندگانِ مهربان و خوشچهره با لبهای خندان آمادهی خدمتند. انتظامات نیرومند، امنیت گشتوگذار شما را فراهم میکند.
🔸 اگر گرسنه شدید در طبقهی بالا «فودکورت» با انواع و اقسام غذاها منتظر شماست. کودکتان حوصلهاش سر رفته؟ طبقهی بالاتر شهربازی. میخواهید درکنار لباس و غذا و جواهرات کمی فرهنگ «مصرف» کنید؟ طبقهی آخر «بوکلند» در خدمت شماست. مالها در ظاهر مراکز خرید نیستند، آنها باغ و بوستانهای امروز هستند. مانند همانجاهایی که سعدی و حافظ در آنها به تماشا میپرداختند. باغی که درختان و چمن و میوههایش #سواروسکی و درسا و The one هستند.
🔸 اما این ظاهر قضیه است. زیر این پوستهی آرام هستهی متفاوتی وجود دارد. این هسته درحالت عادی نمایان نمیشود. تنها کافی است کمی کنجکاوی به خرج بدهید و محیط را دقیق بررسی کنید تا این هستهی متفاوت خودش را آرام آرام به شما نشان بدهد.
🔸 مثلا کافی است کاری کنید که احساس کنند مناسب این محیط عالی نیستید. مثلا شهرستانی هستید و ظاهرتان به اندازه کافی «لاکچری» نیست. آنوقت نیروی امنیتی آرامشبخش راه خروج را به شما نشان خواهد داد.
🔸 یا به عنوان یک سری دانشآموز علوم انسانی با پرسنل و فروشندگان گپ بزنید و از آنها سوالاتی بپرسید و از این سوال و پاسخ مثلا بفهمید هرچه خریدار بیشتر پرسه بزند بیشتر خرید میکند. یا بفهمید اینجا در ماه محرم با فروشندگانی که لباس سیاه میپوشند برخورد میشود. یا اینکه فروشندگان از اینکه Lc Waikiki لاکچریت فروشگاه را پایین آورده است و آدمهای بیشتری میتوانند از اینجا خرید کنند ناراضی هستند.
🔸 وقتی مامورین امنیتی متوجه میشوند، شما را از مال بیرون میکنند. اگر از آنها سوال کنید چرا؟ میگویند طبق آییننامهی داخلی(که نشانی از آن هیچجا یافت نمیشود و معلوم نیست وجود دارد یا نه) صحبت کردن با فروشندگان و پرسنل فروشگاه ممنوع است مگر اینکه برای خرید کردن باشد. این هستهی خشن و به شدت طبقاتی خود را دربرابر کوچکترین حرکت برای فهم «چگونگی مال» ظاهر میکند. زیرا این فهم اصالت ظاهر زیبای مال را زیر سوال میبرد و کارکردش را کشف میکند. کارکردی که چیزی جز مصرف بیشتر و در نتیجه سود بیشتر صاحبان ثروت نیست.
🔹 شاید بشود مالها را مَجازی از نظامی دانست که مالها پس از استقرار این نظام تشکیل شدهاند این نظام آنها را «ممکن» کرده است. نظامی که در ظاهر زیبایش پیشرفت صنعتی و تسلط انسان بر طبیعت دیده میشود و هستهی زشتش بحران محیط زیست و استعمار را به وجود آورده است. نظامی که در شعارهایش حرف از آزادی زد و در عمل به تجارت بردهداری پرداخت.
پ.ن. دیروز در اردوی #جامعهگردی مدرسهی شرفالدین، مامورین امنیتی پالادیوم به بچهها گفتند که سوال پرسیدن از پرسنل و فروشندگان و قیمت پرسیدنی که به قصد خرید نباشد ممنوع است و یادداشتهایشان را از آنها گرفتند و از آنها خواستند فروشگاه را ترک کنند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/1-z0
🔴 چهارشنبههای سفید
White wednesday 🏳
🔸امروز چهارشنبه بود. برای بعضی خانمهای بدحجاب یا بیحجاب امروز روز مهمی است.
🔸حدود سه سال است که خانم مسیح علینژاد در شبکه من و تو، صفحه اینستاگرام و صفحه فیسبوکشان یک کمپینی را به اسم «آزادیهای یواشکی» راه انداختند که طی پنج-شش ماه گذشته این کمپین خیلی دقیقتر و منظمتر کارهایش را انجام میدهد و مدتی است که یک کمپینی را به اسم «چهارشنبههای سفید» راه انداختند. چهارشنبهها خانمها با یک شال یا روسری سفید یا بعضیها بدون روسری با لباس سفید بیرون میآیند و با این کار اعتراض مدنی خودشان را به قانون حجاب اجباری اعلام میکنند، همان جا فیلم میگیرند و برای شبکه من و تو میفرستند که شب از تلویزیون من و تو پخش بشود. فیلمها اکثراً جالب و کارشده و با ایدههای مختلف است.
🔸 تکتک آنها میدانند تغییر قانون حجاب اجباری کار بسیار مشکلی است اما باز آن قدر امیدوارند که روز به روز با قوت بیشتری ظاهر میشوند و میتوان گفت موج رسانهای پرقدرتی را به راه انداختهاند تا جایی که بعضی از خبرگزاریها مثل newsy گزارشهایی را با همین مضامین منتشر کردند و زنان ایرانی را شجاع خطاب کردند و آیندهای روشن را برای آنها تصویر کردند.
🔸کافیست سری به صفحه اینستاگرام خانم علینژاد بزنید و درجهی خلاقیت و تأثیرگذاری بالا را در ویدیوها مشاهده کنید.
🔹حال جبههی مقابل چه میکند؟
🔸بعضی از خانمهای چادری هم کمپینی شبیه آن راه انداختند که اصلا کمپین نبود. حتی یک صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام ساده هم نداشتند و بدون دغدغه و انگیزه بساطشان جمع شد. بعضیهایشان روی پلاکاردی نوشته بودند «سیم برق حتی اگر یک رشتهاش هم بیرون باشد باعث برقگرفتگی میشود، خواهرم یک تار موی خویش را هم بیرون مگذار»!
🔸 رسانه ملی جمهوری اسلامی را که حرفش را هم نزن. کار را خرابتر نکند، بهتر نمیکند. اصلا نمیخواهد برای ما فلسفه حجاب و اینکه چرا حجاب اجباری باشد را تبیین کند. چندی پیش همزمان با شهادت امام جواد (ع) برنامه «زنده باد زندگی» از شبکه دو پخش شد که یک خانوادهای را آورده بود که مادر و دختر این خانواده، پوشیه داشتند بعد از اینکه مجری علت استفاده از پوشیه را جویا شد، مادر خانواده گفت که از نظر پزشکی از چشمان مردان نامحرم اشعهای ساطع میشود که باعث پیری زودرس خانمها میشود!
از محجّبه کردن زنبور و کفشدوزک در برنامه کودک، یا روسری سر کردن مادر عروسکی هم در داخل و هم بیرون خانه هم که احتمالا اطلاع دارید...
🔸 بعد از پیروزی انقلاب یکی از در دسترسترین تغییرات که میتوانست خیلی به چشم آید حجاب بود. این تغییر میتوانست بخشی از روحانیون و افراد متدین را راضی نگه دارد. در آن زمان بسیاری از خانمها و دختران حجاب را انتخاب کرده بودند اما بعضی نیز به ویژه در ادارات، مخالف سرسخت حجاب اجباری بودند. ولی متأسفانه در واکنش به این افراد به جای گفت و گو و تببین عقلی چرایی حجاب اجباری، با قوانین سرسخت دولتی همچون قطع حقوق زنان بیحجاب، کار را فیصله دادند و به خیال خودشان فرهنگ حجاب را در روح زن ایرانی نهادینه کردند.
🔸 خلاصه اینکه در تبیین مسئله حجاب و مسایل پیرامون آن آنقدر خلأ وجود دارد که حتی بعضی روحانیون و محققان دینی هم در پاسخ به پرسش هایی از این قبیل که: «چرا حجاب باید باشد و چرا اجباری باشد؟»
پاسخ شسته و رفته و درست و حسابی ندارند.
🔸اسلام دین کاملی است که برای احکام و واجباتش دلایل عقلی محکم و استوار دارد ولی متاسفانه ما نتوانستیم آن دلایل عقلی حجاب را برای مردمان بازگو کنیم و فرهنگ حجاب اسلامی را بازتولید کنیم. حتی بعضی از آنهایی که چادر سر میکنند هم دلایل محکمی برای این کار ندارند و بعضی هایشان از روی تعصب و به واسطهی اینکه پدرشان تعصبی بوده و از کودکی چادر به سر بچهاش کرده چادر سر میکنند.
https://l1l.ir/20t8
#تحلیل_دانش_آموزی
#عرفان_حاجی_پروانه دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
White wednesday 🏳
🔸امروز چهارشنبه بود. برای بعضی خانمهای بدحجاب یا بیحجاب امروز روز مهمی است.
🔸حدود سه سال است که خانم مسیح علینژاد در شبکه من و تو، صفحه اینستاگرام و صفحه فیسبوکشان یک کمپینی را به اسم «آزادیهای یواشکی» راه انداختند که طی پنج-شش ماه گذشته این کمپین خیلی دقیقتر و منظمتر کارهایش را انجام میدهد و مدتی است که یک کمپینی را به اسم «چهارشنبههای سفید» راه انداختند. چهارشنبهها خانمها با یک شال یا روسری سفید یا بعضیها بدون روسری با لباس سفید بیرون میآیند و با این کار اعتراض مدنی خودشان را به قانون حجاب اجباری اعلام میکنند، همان جا فیلم میگیرند و برای شبکه من و تو میفرستند که شب از تلویزیون من و تو پخش بشود. فیلمها اکثراً جالب و کارشده و با ایدههای مختلف است.
🔸 تکتک آنها میدانند تغییر قانون حجاب اجباری کار بسیار مشکلی است اما باز آن قدر امیدوارند که روز به روز با قوت بیشتری ظاهر میشوند و میتوان گفت موج رسانهای پرقدرتی را به راه انداختهاند تا جایی که بعضی از خبرگزاریها مثل newsy گزارشهایی را با همین مضامین منتشر کردند و زنان ایرانی را شجاع خطاب کردند و آیندهای روشن را برای آنها تصویر کردند.
🔸کافیست سری به صفحه اینستاگرام خانم علینژاد بزنید و درجهی خلاقیت و تأثیرگذاری بالا را در ویدیوها مشاهده کنید.
🔹حال جبههی مقابل چه میکند؟
🔸بعضی از خانمهای چادری هم کمپینی شبیه آن راه انداختند که اصلا کمپین نبود. حتی یک صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام ساده هم نداشتند و بدون دغدغه و انگیزه بساطشان جمع شد. بعضیهایشان روی پلاکاردی نوشته بودند «سیم برق حتی اگر یک رشتهاش هم بیرون باشد باعث برقگرفتگی میشود، خواهرم یک تار موی خویش را هم بیرون مگذار»!
🔸 رسانه ملی جمهوری اسلامی را که حرفش را هم نزن. کار را خرابتر نکند، بهتر نمیکند. اصلا نمیخواهد برای ما فلسفه حجاب و اینکه چرا حجاب اجباری باشد را تبیین کند. چندی پیش همزمان با شهادت امام جواد (ع) برنامه «زنده باد زندگی» از شبکه دو پخش شد که یک خانوادهای را آورده بود که مادر و دختر این خانواده، پوشیه داشتند بعد از اینکه مجری علت استفاده از پوشیه را جویا شد، مادر خانواده گفت که از نظر پزشکی از چشمان مردان نامحرم اشعهای ساطع میشود که باعث پیری زودرس خانمها میشود!
از محجّبه کردن زنبور و کفشدوزک در برنامه کودک، یا روسری سر کردن مادر عروسکی هم در داخل و هم بیرون خانه هم که احتمالا اطلاع دارید...
🔸 بعد از پیروزی انقلاب یکی از در دسترسترین تغییرات که میتوانست خیلی به چشم آید حجاب بود. این تغییر میتوانست بخشی از روحانیون و افراد متدین را راضی نگه دارد. در آن زمان بسیاری از خانمها و دختران حجاب را انتخاب کرده بودند اما بعضی نیز به ویژه در ادارات، مخالف سرسخت حجاب اجباری بودند. ولی متأسفانه در واکنش به این افراد به جای گفت و گو و تببین عقلی چرایی حجاب اجباری، با قوانین سرسخت دولتی همچون قطع حقوق زنان بیحجاب، کار را فیصله دادند و به خیال خودشان فرهنگ حجاب را در روح زن ایرانی نهادینه کردند.
🔸 خلاصه اینکه در تبیین مسئله حجاب و مسایل پیرامون آن آنقدر خلأ وجود دارد که حتی بعضی روحانیون و محققان دینی هم در پاسخ به پرسش هایی از این قبیل که: «چرا حجاب باید باشد و چرا اجباری باشد؟»
پاسخ شسته و رفته و درست و حسابی ندارند.
🔸اسلام دین کاملی است که برای احکام و واجباتش دلایل عقلی محکم و استوار دارد ولی متاسفانه ما نتوانستیم آن دلایل عقلی حجاب را برای مردمان بازگو کنیم و فرهنگ حجاب اسلامی را بازتولید کنیم. حتی بعضی از آنهایی که چادر سر میکنند هم دلایل محکمی برای این کار ندارند و بعضی هایشان از روی تعصب و به واسطهی اینکه پدرشان تعصبی بوده و از کودکی چادر به سر بچهاش کرده چادر سر میکنند.
https://l1l.ir/20t8
#تحلیل_دانش_آموزی
#عرفان_حاجی_پروانه دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
🔴 حَربه های بیعتشکن عبیداللهبنزیاد
♦️ آنچه از رویدادهای تاریخی دریافت میکنیم بعد از سرازیر شدن نامههای کوفیان(معروف به نهضت نامهنویسان) حضرت حسین(ع)، مسلم بنعقیل را فرمود تا به سوی کوفه رود و به عنوان نائب خود از اهل کوفیان بیعت بستاند.
بعد از رسیدن حضرت مسلم به کوفه و گذشت مدت زمانی، مسلم توانست از هجده هزار نفر(در بعضی منابع دوازده هزار نفر) از کوفیان بیعت بگیرد و با احوال خوش به امام نامهای بِنگارد با این مضمون که خودت را به کوفه برسان، کوفیان مشتاق حضور تو در بین خود هستند.
♦️ و اما بعد چه شد که از افراد انبوه بیعتکنندگان معدود کسانی بر پای مهر و متابعت خود ماندند؛ نیاز به مطالعه و بررسی دارد که در ذیل اجمالا به آن میپردازیم.
برای پاسخ به این سوال باید بدانیم که هدف از نوشتن نامهها چه بوده و نامهنویسان چه کسانی بودند.
توده نامهنویسان کسانی بودند که در پی منافع مادی خود میگشتند و به قولی به طرفی میرفتند که احساس میکردند باد به آن طرف میوزد، گروههای دیگر که کهنسالان بودند که از ستمکاریها و ظلمهای معاویه و ابن زیاد آگاه بودند برای حمایت از امام دست به نوشتن نامه های مکرر زدند.
♦️ گروهها و اقشار دیگر مانند عریفها و مردمان عادی بودند که واقعا دلشان به سمت امام بود و در آخر متابعت خود را انکار کردند که میتوان در ذیل سیاستهای روانی، اقتصادی، اجتماعی عبیدالله ابن زیاد آن را مورد بررسی قرار داد.
♦️ عبیدالله از بدو ورود به کوفه، مردم را تهدید کرد که اگر با حضرت حسین(ع) بیعت کنند لشکریان شامی به سمت کوفه روانه میشوند تا عاصیان را سرکوب کنند (از آنجا که کوفیان و شامیان تجربهی نزاع بر سر حکومت را داشتند سخت هراسان شدند) و هرکس علیه حسین (ع) و یارانش بایستد ما مانند پدری مهربان برای او هستیم به این ترتیب مردمان کوفه تحت تاثیر گفتههای ابن زیاد قرار گرفته و سکوت کردند.
♦️ ابن زیاد با استفاده از رشوههای کلان به آسانی نظر ثروتمندانی همچون شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج، حجار بن ابجر و... (که از افراد موثر در قتل حسین بن علی بودند) را برگرداند زیرا ثروتمندان عموما به فکر اموال و جایگاه اجتماعیشان بودند.
♦️ اما مهمترین و تاثیرگذارترین اهرم فشار عبیدالله بن زیاد، عریفها بودند. (کسانی که مسئولیت پخش اموال و بیتالمال در محلات در بین افراد را بر عهده دارند.)
ابن زیاد همان شب ورود خود به کوفه عریفها را در قصر گرد هم آورد و به تشویق و نزاع علیه حسین (ع) پرداخت و کسانی را که غیر از این عمل میکردند و یا اگر کسی از ناحیه تحت پوشش آنان به سوی حسین (ع) میرفت، خونشان را حلال میخواند و آنان را بر در خانهشان به دار میآویخت.
♦️و اما نکتهی آخر
مهمترین درآمد کوفیان، عطا و جیره بندیهایی بود که از سوی حکومت ماهانه پرداخت میشد و در حقیقت آنان فعالیتهای کشاورزی، صنعتی و... نداشتند که در صورت قطع شدن ماهانه و عطای خود کسب درآمدی داشته باشند و حکومت کوفه به این قضیه کاملا آگاهی داشت و با تمام وجود از این قضیه بهره میبرد و مردمان کوفه را همچنان مورد تهدید قرار میدادند.
📚 برگرفته از:
۱. کتاب نفس المهموم(در ذکر وقایع کربلا) نوشته ی شیخ عباس قمی و ترجمه ی مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی.
۲. کتاب پرسش ها و پاسخ های ویژه ی محرم تالیف شده توسط نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها.
#تحلیل_دانش_آموزی
#محمدامین_طاهری دانشآموز مدرسه شرف الدین
🔴 @Sharafodin_ir
♦️ آنچه از رویدادهای تاریخی دریافت میکنیم بعد از سرازیر شدن نامههای کوفیان(معروف به نهضت نامهنویسان) حضرت حسین(ع)، مسلم بنعقیل را فرمود تا به سوی کوفه رود و به عنوان نائب خود از اهل کوفیان بیعت بستاند.
بعد از رسیدن حضرت مسلم به کوفه و گذشت مدت زمانی، مسلم توانست از هجده هزار نفر(در بعضی منابع دوازده هزار نفر) از کوفیان بیعت بگیرد و با احوال خوش به امام نامهای بِنگارد با این مضمون که خودت را به کوفه برسان، کوفیان مشتاق حضور تو در بین خود هستند.
♦️ و اما بعد چه شد که از افراد انبوه بیعتکنندگان معدود کسانی بر پای مهر و متابعت خود ماندند؛ نیاز به مطالعه و بررسی دارد که در ذیل اجمالا به آن میپردازیم.
برای پاسخ به این سوال باید بدانیم که هدف از نوشتن نامهها چه بوده و نامهنویسان چه کسانی بودند.
توده نامهنویسان کسانی بودند که در پی منافع مادی خود میگشتند و به قولی به طرفی میرفتند که احساس میکردند باد به آن طرف میوزد، گروههای دیگر که کهنسالان بودند که از ستمکاریها و ظلمهای معاویه و ابن زیاد آگاه بودند برای حمایت از امام دست به نوشتن نامه های مکرر زدند.
♦️ گروهها و اقشار دیگر مانند عریفها و مردمان عادی بودند که واقعا دلشان به سمت امام بود و در آخر متابعت خود را انکار کردند که میتوان در ذیل سیاستهای روانی، اقتصادی، اجتماعی عبیدالله ابن زیاد آن را مورد بررسی قرار داد.
♦️ عبیدالله از بدو ورود به کوفه، مردم را تهدید کرد که اگر با حضرت حسین(ع) بیعت کنند لشکریان شامی به سمت کوفه روانه میشوند تا عاصیان را سرکوب کنند (از آنجا که کوفیان و شامیان تجربهی نزاع بر سر حکومت را داشتند سخت هراسان شدند) و هرکس علیه حسین (ع) و یارانش بایستد ما مانند پدری مهربان برای او هستیم به این ترتیب مردمان کوفه تحت تاثیر گفتههای ابن زیاد قرار گرفته و سکوت کردند.
♦️ ابن زیاد با استفاده از رشوههای کلان به آسانی نظر ثروتمندانی همچون شبث بن ربعی، عمرو بن حجاج، حجار بن ابجر و... (که از افراد موثر در قتل حسین بن علی بودند) را برگرداند زیرا ثروتمندان عموما به فکر اموال و جایگاه اجتماعیشان بودند.
♦️ اما مهمترین و تاثیرگذارترین اهرم فشار عبیدالله بن زیاد، عریفها بودند. (کسانی که مسئولیت پخش اموال و بیتالمال در محلات در بین افراد را بر عهده دارند.)
ابن زیاد همان شب ورود خود به کوفه عریفها را در قصر گرد هم آورد و به تشویق و نزاع علیه حسین (ع) پرداخت و کسانی را که غیر از این عمل میکردند و یا اگر کسی از ناحیه تحت پوشش آنان به سوی حسین (ع) میرفت، خونشان را حلال میخواند و آنان را بر در خانهشان به دار میآویخت.
♦️و اما نکتهی آخر
مهمترین درآمد کوفیان، عطا و جیره بندیهایی بود که از سوی حکومت ماهانه پرداخت میشد و در حقیقت آنان فعالیتهای کشاورزی، صنعتی و... نداشتند که در صورت قطع شدن ماهانه و عطای خود کسب درآمدی داشته باشند و حکومت کوفه به این قضیه کاملا آگاهی داشت و با تمام وجود از این قضیه بهره میبرد و مردمان کوفه را همچنان مورد تهدید قرار میدادند.
📚 برگرفته از:
۱. کتاب نفس المهموم(در ذکر وقایع کربلا) نوشته ی شیخ عباس قمی و ترجمه ی مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی.
۲. کتاب پرسش ها و پاسخ های ویژه ی محرم تالیف شده توسط نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها.
#تحلیل_دانش_آموزی
#محمدامین_طاهری دانشآموز مدرسه شرف الدین
🔴 @Sharafodin_ir
🔴 «جدال وطنپرستی و خداپرستی، جدال شرک و توحید»
گذری بر اندیشه محمدتقی مصباح یزدی پیرامون رابطه وطن و دین
https://t.iss.one/SharafMedia/5
🔸 وطن چه است و حقیقتا ارزشش به چیست؟ آیا خود ذاتا ارزشمند است یا نه ارزشش وابسته به یک غیری است. یعنی به تعبیر فلسفیتر ارزشش ذاتی است یا عرضی؟
حل این مساله کمک بسیار بزرگی در تحلیل رابطه "ملیت" و "دیانت" میکند. دو مفهومی که در جهان غرب تولدشان در تعارض با یکدیگر شکل گرفت.
🔸 مواجهه ما با این دو مفهوم میتواند به دو صورت باشد:
۱- مفاهیم ملیت و دیانت را مفاهیمی تاریخی در نظر گرفته و در ارتباط با هر تمدنی منجمله غرب و شرق و حتی میان ملیتهای مختلف مفاهیمی مشترک در لفظ و مختلف در معنا دانست.
۲- مفاهیم ملیت و دیانت را مفاهیمی ثابت در تمام تمدنها و فرهنگها دانست و قایل به تاریخی بودن این پدیدهها نبود. (منظور از ثبوت در مفاهیم است نه در مصادیق.)
🔸 چه به اولی قائل باشیم و چه به دومی میتوانیم بر این نکته صحه بگذاریم که یک قدر مشترکی میان معناهای مختلف این مفاهیم در جوامع و فرهنگهای مختلف است.
آیا دیانت با ملیت قابل جمع است؟ و آیا اصلا این دو مفهوم دو مفهوم متغایر و بی ربط هستند و طرح جمع و یا رفع در آنها موضوعیتی ندارد؟
🔸 پررنگتریت جایی که مفهوم ملیت و دیانت هر دو باهم تبلور میکنند جنگ است.
جنگ برای دین یا برای ملیت؟
عدهای معتقدند که این دو با هم در تعارضاند. استدلالشان این است که وطن پرستی ارزشی به حساب نمیآید و آنچه ارزشمند است ارزشهای دینی است و در جنگ باید برای آنها کشته شد. در حقیقت در این تفکر کشته شدن یعنی شهید شدن و آنچه انسان را از مرحله "کشته شدن" به "شهید شدن" میبرد رضای خدا و دین است نه وطن پرستی.
🔸 رابطه ملیت و دیانت در اندیشه محمدتقی مصباح یزدی:
۱- وطن مفهومی قراردادی است.
۲- وطن دوستی یعنی دوستداری یک مفهوم قراردادی و شرک محسوب میشود و شعار وطن دوستی شعار جاهلیت است.
۳- شهید مفهومی اسلامی است و کشته شده در راه خدا شهید است نه در راه وطن.
🔸 برخی از سخنان محمدتقی مصباح یزدی پیرامون این مفهوم:
🔺 ارزش انسان و بی ارزشی وطن دوستی:
«انگيزهها و اهداف مختلفي سبب میشود يك نفر جان عزيز خود را فدا كند، اما اين انگيزهها و اهداف از نظر ارزش بسيار متفاوت هستند ........ به بركت اسلام ارزش ديگری مطرح شده است كه در مقابل وطندوستی قابل مقايسه نيست و نسبت آنها نه مانند نور شمع و خورشيد، بلكه مانند نور و ظلمت است؛ چرا كه اسلام موضوعی را مطرح كرده كه ارزش بینهايت دارد و آن قرب و رضای الهی است.»
🔺 تنها حالت ارزشمندی وطن:
«آب و خاك و وطن از آن جهت كه اسلامی است و قرار است در آن نظام اسلامی برپا و احكام الهی در آن اجرا شود، به صورت بالعرض ارزشمند است.»
🔺 علت بیارزشی وطن:
«مرزهای جغرافیایی امری قراردادی هستند، در حالیكه خدا حقیقهالحقایق است و همه موجودات، حقیقت خود را از او میگیرند، و هماوست كه ارزش دارد تا انسان جان خود را فدایش كند.»
🔺 ارزش حقیقی:
«اسلام میگوید باید از حق دفاع كرد و در برابر باطل ایستاد و فارس، عرب، ترک يا لر بودن را منشأ حق نمیداند.»
🔺 ذم ملیگرایی و مدح دینگرایی:
«سر دادن شعارهای ملی و مكتب ایرانی، خیانت به شهداست.
..... ارزش یک مومن بالاتر از همه كره زمین و ذخایر آن است؛ شهدای ما هم جانشان را فدای چند وجب خاک نکردند، بلكه خود را فدای خشنودی خالق كردند؛ از اينروست كه خدا نيز میگويد آنها را مرده نپنداريد، زيرا آنان نزد خدای خود بوده و در حضور او روزی داده میشوند. اين همان حيات حقيقی است كه مايه افتخار و تقدس شهدای ماست. در غير اين صورت شهدای ما با كشتهشدگان جنگهای ديگری كه در دنيا رخ داده، تفاوتی نداشتند.
..... (اگر)به جای اسلام كه هدف شهدا بوده، ملیگرائی را جايگزين كنيم، مورد نفرين آنها قرار خواهيم گرفت.»
📌 منبع: سایت محمدتقی مصباح یزدی https://mesbahyazdi.ir
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموزی پیشدانشگاهی دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
گذری بر اندیشه محمدتقی مصباح یزدی پیرامون رابطه وطن و دین
https://t.iss.one/SharafMedia/5
🔸 وطن چه است و حقیقتا ارزشش به چیست؟ آیا خود ذاتا ارزشمند است یا نه ارزشش وابسته به یک غیری است. یعنی به تعبیر فلسفیتر ارزشش ذاتی است یا عرضی؟
حل این مساله کمک بسیار بزرگی در تحلیل رابطه "ملیت" و "دیانت" میکند. دو مفهومی که در جهان غرب تولدشان در تعارض با یکدیگر شکل گرفت.
🔸 مواجهه ما با این دو مفهوم میتواند به دو صورت باشد:
۱- مفاهیم ملیت و دیانت را مفاهیمی تاریخی در نظر گرفته و در ارتباط با هر تمدنی منجمله غرب و شرق و حتی میان ملیتهای مختلف مفاهیمی مشترک در لفظ و مختلف در معنا دانست.
۲- مفاهیم ملیت و دیانت را مفاهیمی ثابت در تمام تمدنها و فرهنگها دانست و قایل به تاریخی بودن این پدیدهها نبود. (منظور از ثبوت در مفاهیم است نه در مصادیق.)
🔸 چه به اولی قائل باشیم و چه به دومی میتوانیم بر این نکته صحه بگذاریم که یک قدر مشترکی میان معناهای مختلف این مفاهیم در جوامع و فرهنگهای مختلف است.
آیا دیانت با ملیت قابل جمع است؟ و آیا اصلا این دو مفهوم دو مفهوم متغایر و بی ربط هستند و طرح جمع و یا رفع در آنها موضوعیتی ندارد؟
🔸 پررنگتریت جایی که مفهوم ملیت و دیانت هر دو باهم تبلور میکنند جنگ است.
جنگ برای دین یا برای ملیت؟
عدهای معتقدند که این دو با هم در تعارضاند. استدلالشان این است که وطن پرستی ارزشی به حساب نمیآید و آنچه ارزشمند است ارزشهای دینی است و در جنگ باید برای آنها کشته شد. در حقیقت در این تفکر کشته شدن یعنی شهید شدن و آنچه انسان را از مرحله "کشته شدن" به "شهید شدن" میبرد رضای خدا و دین است نه وطن پرستی.
🔸 رابطه ملیت و دیانت در اندیشه محمدتقی مصباح یزدی:
۱- وطن مفهومی قراردادی است.
۲- وطن دوستی یعنی دوستداری یک مفهوم قراردادی و شرک محسوب میشود و شعار وطن دوستی شعار جاهلیت است.
۳- شهید مفهومی اسلامی است و کشته شده در راه خدا شهید است نه در راه وطن.
🔸 برخی از سخنان محمدتقی مصباح یزدی پیرامون این مفهوم:
🔺 ارزش انسان و بی ارزشی وطن دوستی:
«انگيزهها و اهداف مختلفي سبب میشود يك نفر جان عزيز خود را فدا كند، اما اين انگيزهها و اهداف از نظر ارزش بسيار متفاوت هستند ........ به بركت اسلام ارزش ديگری مطرح شده است كه در مقابل وطندوستی قابل مقايسه نيست و نسبت آنها نه مانند نور شمع و خورشيد، بلكه مانند نور و ظلمت است؛ چرا كه اسلام موضوعی را مطرح كرده كه ارزش بینهايت دارد و آن قرب و رضای الهی است.»
🔺 تنها حالت ارزشمندی وطن:
«آب و خاك و وطن از آن جهت كه اسلامی است و قرار است در آن نظام اسلامی برپا و احكام الهی در آن اجرا شود، به صورت بالعرض ارزشمند است.»
🔺 علت بیارزشی وطن:
«مرزهای جغرافیایی امری قراردادی هستند، در حالیكه خدا حقیقهالحقایق است و همه موجودات، حقیقت خود را از او میگیرند، و هماوست كه ارزش دارد تا انسان جان خود را فدایش كند.»
🔺 ارزش حقیقی:
«اسلام میگوید باید از حق دفاع كرد و در برابر باطل ایستاد و فارس، عرب، ترک يا لر بودن را منشأ حق نمیداند.»
🔺 ذم ملیگرایی و مدح دینگرایی:
«سر دادن شعارهای ملی و مكتب ایرانی، خیانت به شهداست.
..... ارزش یک مومن بالاتر از همه كره زمین و ذخایر آن است؛ شهدای ما هم جانشان را فدای چند وجب خاک نکردند، بلكه خود را فدای خشنودی خالق كردند؛ از اينروست كه خدا نيز میگويد آنها را مرده نپنداريد، زيرا آنان نزد خدای خود بوده و در حضور او روزی داده میشوند. اين همان حيات حقيقی است كه مايه افتخار و تقدس شهدای ماست. در غير اين صورت شهدای ما با كشتهشدگان جنگهای ديگری كه در دنيا رخ داده، تفاوتی نداشتند.
..... (اگر)به جای اسلام كه هدف شهدا بوده، ملیگرائی را جايگزين كنيم، مورد نفرين آنها قرار خواهيم گرفت.»
📌 منبع: سایت محمدتقی مصباح یزدی https://mesbahyazdi.ir
#تحلیل_دانش_آموزی
#امیرحسین_شجاعی دانشآموزی پیشدانشگاهی دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
Telegram
رسانه مدرسه علوم انسانی
جدال وطنپرستی و خداپرستی، جدال شرک و توحید
🔴نقدی بر کتاب درسی تاریخ
🔹تاریخ بخش بزرگی از زندگی انسان را تشکیل میدهد. ما با خواندن تاریخ درک درستی از گذشته پیدا میکنیم و نقش و تأثیر آن را بر زندگی حال و آینده در مییابیم؛ و این نشاندهندهی علّت تألیف کتابهای درسی تاریخ است.
اما در حال حاضر کتاب درسی تاریخ خالی از عیب نیست و نقدهای زیر بر آن وارد است:
۱. این کتابها موضوعات مربوط به اعصار و دورانهای گوناگون تاریخی را به صورت پراکنده و نامنسجم و درهمریخته مطرح کردهاند.
۲. این کتابها اصولا توجهی به سیر اندیشه و عقلانیّت در زمانهای گوناگون نداشتهاند.
۳. بخشی از مشکلات هم به نوع نگارش و درواقع رویکرد این کتاب برمیگردد که باعث برآورده نشدن انتظار دانشآموزان از مطالعهی تاریخ میشود؛ این مورد از نظر من اهمیّت بیشتری دارد که در ادامه به توضیح آن خواهم پرداخت.
🔸امام خمینی(ره) فرمودهاند: «اگر ملّتی بخواهد مقاومت کند برای حرف حقّی، باید از تاریخ استفاده کند، از تاریخ اسلام استفاده کند، ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته، و اینکه گذشته سرمشق هست از برای ما.»
علاوهبر سرمشقگیری از تاریخ اسلام که امام(ره) آن را به ما توصیه کردند، به نظر من باید از تاریخ تمدّنها و حکومتهای مختلف و همچنین جنبههای مختلف این حکومتها هم سرمشق بگیریم.
🔹 همانگونه که در مقدمهی کتاب تاریخ۲ آمده است، «تاریخ از گدشته بحث میکند؛ اما متعلّق به گذشته نیست. تاریخ را برای درک زمان حال و ترسیم افقهای پیشرو باید خواند و شناخت؛ زیرا تا ندانیم که بودهایم، کجا بودهایم و از کجا آمدهایم، نخواهیم فهمید که هستیم و به کجا میرویم.» هدف کتاب هم عبرت گرفتن از تاریخ برای آینده است، اما متأسفانه این هدف در شیوهی نگارش کتاب مشاهده نمیشود.
همهی علوم مذهبی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، حقوقی و هنر که در حیات آدمی موثرند تحتتاثیر مطالعات تاریخی هستند. لذا کتاب تاریخ باید دید تحلیلی داشته باشد، یعنی باید جنبههای سیاسی و مذهبی و... را تحلیل و بررسی کند و علاوهبر ارائهی وضعیت گذشته، نقشهی راه آینده را هم ترسیم نماید.
🔸 به نظر من، چنین نگاهی به تاریخ و چنین تغییری در سبک نگارش کتاب تاریخ درسی، باعث میشود که درس تاریخ از حالتی صرفاً حفظکردنی که دارای داستانهای پراکنده در دورانهای مختلف است، به مدلی کاربردی و مفید تبدیل شود.
👤 #تحلیل_دانش_آموزی
#ارشیا_مرادی، دانشآموز دبیرستان علومانسانی شرفالدّین.
🔴 @sharafodin_ir
https://t.iss.one/SharafMedia/15
🔹تاریخ بخش بزرگی از زندگی انسان را تشکیل میدهد. ما با خواندن تاریخ درک درستی از گذشته پیدا میکنیم و نقش و تأثیر آن را بر زندگی حال و آینده در مییابیم؛ و این نشاندهندهی علّت تألیف کتابهای درسی تاریخ است.
اما در حال حاضر کتاب درسی تاریخ خالی از عیب نیست و نقدهای زیر بر آن وارد است:
۱. این کتابها موضوعات مربوط به اعصار و دورانهای گوناگون تاریخی را به صورت پراکنده و نامنسجم و درهمریخته مطرح کردهاند.
۲. این کتابها اصولا توجهی به سیر اندیشه و عقلانیّت در زمانهای گوناگون نداشتهاند.
۳. بخشی از مشکلات هم به نوع نگارش و درواقع رویکرد این کتاب برمیگردد که باعث برآورده نشدن انتظار دانشآموزان از مطالعهی تاریخ میشود؛ این مورد از نظر من اهمیّت بیشتری دارد که در ادامه به توضیح آن خواهم پرداخت.
🔸امام خمینی(ره) فرمودهاند: «اگر ملّتی بخواهد مقاومت کند برای حرف حقّی، باید از تاریخ استفاده کند، از تاریخ اسلام استفاده کند، ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته، و اینکه گذشته سرمشق هست از برای ما.»
علاوهبر سرمشقگیری از تاریخ اسلام که امام(ره) آن را به ما توصیه کردند، به نظر من باید از تاریخ تمدّنها و حکومتهای مختلف و همچنین جنبههای مختلف این حکومتها هم سرمشق بگیریم.
🔹 همانگونه که در مقدمهی کتاب تاریخ۲ آمده است، «تاریخ از گدشته بحث میکند؛ اما متعلّق به گذشته نیست. تاریخ را برای درک زمان حال و ترسیم افقهای پیشرو باید خواند و شناخت؛ زیرا تا ندانیم که بودهایم، کجا بودهایم و از کجا آمدهایم، نخواهیم فهمید که هستیم و به کجا میرویم.» هدف کتاب هم عبرت گرفتن از تاریخ برای آینده است، اما متأسفانه این هدف در شیوهی نگارش کتاب مشاهده نمیشود.
همهی علوم مذهبی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، حقوقی و هنر که در حیات آدمی موثرند تحتتاثیر مطالعات تاریخی هستند. لذا کتاب تاریخ باید دید تحلیلی داشته باشد، یعنی باید جنبههای سیاسی و مذهبی و... را تحلیل و بررسی کند و علاوهبر ارائهی وضعیت گذشته، نقشهی راه آینده را هم ترسیم نماید.
🔸 به نظر من، چنین نگاهی به تاریخ و چنین تغییری در سبک نگارش کتاب تاریخ درسی، باعث میشود که درس تاریخ از حالتی صرفاً حفظکردنی که دارای داستانهای پراکنده در دورانهای مختلف است، به مدلی کاربردی و مفید تبدیل شود.
👤 #تحلیل_دانش_آموزی
#ارشیا_مرادی، دانشآموز دبیرستان علومانسانی شرفالدّین.
🔴 @sharafodin_ir
https://t.iss.one/SharafMedia/15
Telegram
رسانه مدرسه علوم انسانی