مدرسه شرف‌الدین
1.36K subscribers
270 photos
37 videos
7 files
241 links
مدرسه تخصصی علوم انسانی و هنر
(دبیرستان و هنرستان متوسطه دور دوم)

برای ثبت‌نام👇🏻
🌐sharafolin.ir
🔗instagram.com/sharafodin
Download Telegram
جامعه ایران را نمی‌شود مثل فرانسه‌ی دهه‌ی هفتاد « #جامعه‌ی_مصرفی » دانست. با این حال در بعضی نقاط و بین بعضی از اقشار جامعه نشانه‌هایی از مصرفی شدن را می‌توان دید. یکی از نشانه‌های جامعه مصرفی که بودریار تاکید بسیاری روی آن دارد ارزش مجازی و غیرعقلانی(عقلانیت ابزاری مدرن) اشیاست. ارزشی که به عمر مفید اشیا و کاربرد آن‌ها ربط ندارد. اشیا در جامعه مصرفی دیگر ابزارهایی در اختیار انسان نیستند. اشیا نشانه‌هایی هستند که منزلت افراد را تعیین می‌کنند. هر طبقه‌ی اجتماعی افراد خود را مجبور می‌کند که مجموعه‌ای از اشیا را خریداری کنند. به همین دلیل وارد شدن به طبقه‌ی اجتماعی جدید، نیاز خرید اشیا جدید را همراه خود دارد. حتی اگر این اشیا کاربرد مفیدی نداشته باشند.

این نشانه‌ی مهمِ جامعه مصرفی را به خوبی می‌توان در #برند #سواروسکی دید. دو سه سالی می‌شود که این برند اتریشی وارد ایران شده است. این برند تنها تعداد کمی مغازه در مال‌ها و مجتمع‌های تجاری #لاکچری تهران و چند شهر دیگر مانند کیش دارد. شخصی که بدون آشنایی اولیه وارد یکی از مغازه‌های سواروسکی شود حس می‌کند وارد طلافروشی بسیار مجللی شده است. طلافروشی‌ بسیار شیکی که قیمت بسیار مناسبی دارد و حتی از طلا‌های تولید داخل هم ارزان‌تر است. نکته همینجاست. دلیل ارزان‌تر بودن این طلای وارداتی بدلی بودن آن است. طلای سواروسکی ارزشی ندارد و تنها ارزش حقیقی کالاهای این برند به کریستال‌ها و نگین‌هایش است که آن‌ها هم از مواد ارزشمندی ساخته نشده‌اند.

ارزش برند سواروسکی دقیقن همان ارزشی است که بودریار وصف می‌کند. جواهر بدلی که همواره در فرهنگ ما بی‌ارزش بوده‌ است حالا یک ارزش شناخته می‌شود. به نحوی که مغازه‌ی بدل فروش تنها در مجتمع‌های تجاری گران قیمت و مال‌های بزرگ مانند ارگ تجریش و پالادیوم یافت می‌شود. در گذشته طلای بدل دارایی طبقات متوسط و پایین اجتماعی و اقتصادی محسوب می‌شد اما حالا داشتن بدل سواروسکی تبدیل به نشانه‌ای منزلت آفرین شده است که باعث تمایز طبقاتی مالک آن با دیگران می‌شود.

#سامان_سیفی
#تحلیل_دانش_آموزی

🔴@sharafodin_ir
🔵هنرمند نیستم ولی مالکیت را دوست دارم!

تصویر پایینی اثری بی‌عنوان از #سهراب_سپهری و تصویر بالایی تابلوی «تعالی» از استاد #فرشچیان است. چند شب پیش در پنجمین #حراج_بزرگ_تهران اثر بی‌نام سهراب سپهری سه میلیارد تومن و «تعالی» یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان خریده شد. در این حراج مجموعن ۲۵ میلیارد تومان «جنس» فروخته شد.

تابلوی پایینی از شاعری عارف مسلک و طبیعت دوست است که در شعری می‌گوید:«ما گروه عاشقان بودیم و راه ما/ از کنار قریه‌های فقر/ تا صفای بیکران می‌رفت» یا در شعر دیگری:«آب را گل نکنیم/ ... دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب».
تابلوی‌ بالایی از نقاشی است که از تمام نقش‌هایش معنویت فوران می‌کند و روایتگر کمال انسان است. تابلوی فروخته شده نیز یکی از همان نقش‌هایی است که به زیبایی هرچه تمام‌تر وارستگی و کمال معنوی انسان را نشان می‌دهد.

اما این خصوصیات در حراج دیشب و برنامه‎هایی شبیه به این اهمیت چندانی ندارد. در این برنامه‎ها در نگاه اول زیبایی مهمترین پارامتر ارزش‎گذاری است اما اگر بیشتر دقت کنیم می‎بینیم زیبایی هم حرف اول را نمی‎زند. مهم شهرت اثر و قابلیت پز دادن با آن است. با نگاهی به تابلو‌های سهراب که در حراج امسال و پارسال رکورد قیمت را شکستند به خوبی می‎شود این مساله را فهمید. تابلوهای زیباتر از تابلوی سهراب، از نقاش‌های حرفه‌ای‌تر از سهراب، در این حراجی وجود داشت اما این سهراب بود که رکورد قیمت را شکست. تابلوهایی که اکثرن حتی نام نداشتند و به احتمال زیاد سهراب آن‌ها را برای فروش نقاشی نکرده و اگر زنده بود نمی‌فروختشان.

چه کسانی به دنبال این برنامه‎ها و این آثار هستند؟ متقاضی واقعی یک اثر هنری کسی است که پیوندی میان خود و آن اثر هنری احساس کند و بتواند آن اثر را درک کند و به‌طور کامل از آن لذت ببرد. این شخص قطعن می‎خواهد مالک اثر هنری محبوبش باشد. این میل به مالکیت قابل درک است. اما به نظر نمی‎رسد مالک فعلی تابلوی سهراب با همچین قصدی در حراج شرکت کرده باشد.
شخصی که می‎تواند برای لختی رنگ روی بوم سه میلیارد تومان پول بدهد نمی‎تواند نسبتی با اندیشه‎های درویش‎مسلکانه‎ی سهراب داشته باشد. سهرابی که از کنار قریه‎های فقر تا صفای بیکران می‎رود. آیا این عدم تناسب مهم است؟

خیر زیرا شوق میلیاردر حراج تهران برای مالکیت تابلوی سهراب اساسن با شوق دوستدار واقعی این تابلو متفاوت است. برای او تابلوی سهراب چیزی مانند پورشه، ساعت رولکس، طلای #سواروسکی و اشیای تجملی دیگر است. با یک تفاوت بزرگ. افراد کمی متوجه خریدن ساعت رولکس می‎شوند ولی رکورد سه میلیاردی چیزی نیست که دیگران نسبت به آن بی‎تفاوت باشند. شهرت مالک تابلوی سه میلیاردی برای او منزلت و اعتبار به همراه می‎آورد و باعث پیشرفت بیشترش می‎شود.

در حراج تهران و برنامه‎های مشابه با یک اثر هنری به مثابه کالا برخورد می‎شود. این برخورد و این منطق بازار و سرمایه، اثر هنری را از معنا تهی می‎کند. اثر هنری که بخشی از روح هنرمند را با خود حمل می‎کند تبدیل به کالایی می‎شود که به خودی‌خود ارزشی ندارد بلکه پیامدهای مالک بودنش با ارزشش می‌کنند.

دیگر مهم نیست «تعالی» فرشچیان یا «اثر بی‌نام» سهراب چه مفهومی را انتقال می‌دهند و چه چیزی هستند. مهم نیست که نقاشی گمنام که با وجود غم نان به کارش ادامه می‎دهد و نقاشی‎های بهتر از سهراب می‎کشد اثرش فروخته نشود. مهم این است که شخصی بیشتر از بقیه پول دارد. او به همین دلیل ساده می‎تواند مالک تابلو بشود. ایرادی ندارد که تابلویی که نهایتن یک میلیارد می‎ارزیده را سه میلیارد بخرد. زیرا اینگونه به شهرت خود کمک می‎کند. او تابلوی مشهور را به خانه می‎برد و در قابی نفیس به دیوار آویزان می‎کند و از این که کالایی #برند خریده لذت می‎برد.

#تحلیل_دانش_آموزی .
#سامان_سیفی دانش‌آموز دبیرستان شرف الدین

🔴@sharafodin_ir

https://yon.ir/t2yw
📣 اثر بدون نام دیگری از سهراب سپهری امسال هم در #حراج_تهران رکورد قیمت را شکست. این تابلو در هفتمین حراج تهران سه میلیارد و صد میلیون تومان معامله شد.

با این بهانه یادداشت «هنرمند نیستم ولی مالکیت را دوست دارم» را( که پارسال منتشر شد و به ششمین حراج تهران پرداخته است) منتشر می‌کنیم.

🔶 تصویر پایینی اثری بی‌عنوان از #سهراب_سپهری و تصویر بالایی تابلوی «تعالی» از استاد #فرشچیان است. چند شب پیش در پنجمین #حراج_بزرگ_تهران اثر بی‌نام سهراب سپهری سه میلیارد تومن و «تعالی» یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان خریده شد. در این حراج مجموعن ۲۵ میلیارد تومان «جنس» فروخته شد.

🔶 تابلوی پایینی از شاعری عارف مسلک و طبیعت دوست است که در شعری می‌گوید:«ما گروه عاشقان بودیم و راه ما/ از کنار قریه‌های فقر/ تا صفای بیکران می‌رفت» یا در شعر دیگری:«آب را گل نکنیم/ ... دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب».
تابلوی‌ بالایی از نقاشی است که از تمام نقش‌هایش معنویت فوران می‌کند و روایتگر کمال انسان است. تابلوی فروخته شده نیز یکی از همان نقش‌هایی است که به زیبایی هرچه تمام‌تر وارستگی و کمال معنوی انسان را نشان می‌دهد.

🔶 اما این خصوصیات در حراج دیشب و برنامه‎هایی شبیه به این اهمیت چندانی ندارد. در این برنامه‎ها در نگاه اول زیبایی مهمترین پارامتر ارزش‎گذاری است اما اگر بیشتر دقت کنیم می‎بینیم زیبایی هم حرف اول را نمی‎زند. مهم شهرت اثر و قابلیت پز دادن با آن است. با نگاهی به تابلو‌های سهراب که در حراج امسال و پارسال رکورد قیمت را شکستند به خوبی می‎شود این مساله را فهمید. تابلوهای زیباتر از تابلوی سهراب، از نقاش‌های حرفه‌ای‌تر از سهراب، در این حراجی وجود داشت اما این سهراب بود که رکورد قیمت را شکست. تابلوهایی که اکثرن حتی نام نداشتند و به احتمال زیاد سهراب آن‌ها را برای فروش نقاشی نکرده و اگر زنده بود نمی‌فروختشان.

🔶 چه کسانی به دنبال این برنامه‎ها و این آثار هستند؟ متقاضی واقعی یک اثر هنری کسی است که پیوندی میان خود و آن اثر هنری احساس کند و بتواند آن اثر را درک کند و به‌طور کامل از آن لذت ببرد. این شخص قطعاً می‎خواهد مالک اثر هنری محبوبش باشد. این میل به مالکیت قابل درک است. اما به نظر نمی‎رسد مالک فعلی تابلوی سهراب با همچین قصدی در حراج شرکت کرده باشد.

🔶 شخصی که می‎تواند برای لختی رنگ روی بوم سه میلیارد تومان پول بدهد نمی‎تواند نسبتی با اندیشه‎های درویش‎مسلکانه‎ی سهراب داشته باشد. سهرابی که از کنار قریه‎های فقر تا صفای بیکران می‎رود. آیا این عدم تناسب مهم است؟

🔶 خیر زیرا شوق میلیاردر حراج تهران برای مالکیت تابلوی سهراب اساساً با شوق دوستدار واقعی این تابلو متفاوت است. برای او تابلوی سهراب چیزی مانند پورشه، ساعت رولکس، طلای #سواروسکی و اشیای تجملی دیگر است. با یک تفاوت بزرگ. افراد کمی متوجه خریدن ساعت رولکس می‎شوند ولی رکورد سه میلیاردی چیزی نیست که دیگران نسبت به آن بی‎تفاوت باشند. شهرت مالک تابلوی سه میلیاردی برای او منزلت و اعتبار به همراه می‎آورد و باعث پیشرفت بیشترش می‎شود.

🔶 در حراج تهران و برنامه‎های مشابه با یک اثر هنری به مثابه کالا برخورد می‎شود. این برخورد و این منطق بازار و سرمایه، اثر هنری را از معنا تهی می‎کند. اثر هنری که بخشی از روح هنرمند را با خود حمل می‎کند تبدیل به کالایی می‎شود که به خودی‌خود ارزشی ندارد بلکه پیامدهای مالک بودنش با ارزشش می‌کنند.

🔶 دیگر مهم نیست «تعالی» فرشچیان یا «اثر بی‌نام» سهراب چه مفهومی را انتقال می‌دهند و چه چیزی هستند. مهم نیست که نقاشی گمنام که با وجود غم نان به کارش ادامه می‎دهد و نقاشی‎های بهتر از سهراب می‎کشد اثرش فروخته نشود. مهم این است که شخصی بیشتر از بقیه پول دارد. او به همین دلیل ساده می‎تواند مالک تابلو بشود. ایرادی ندارد که تابلویی که نهایتاً یک میلیارد می‎ارزیده را سه میلیارد بخرد. زیرا اینگونه به شهرت خود کمک می‎کند. او تابلوی مشهور را به خانه می‎برد و در قابی نفیس به دیوار آویزان می‎کند و از این که کالایی #برند خریده لذت می‎برد.

#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانش‌آموز دبیرستان شرف الدین
🔴 @sharafodin_ir

yon.ir/t2yw