دارالولایه | مهدی نعلبندی
202 subscribers
476 photos
95 videos
1 file
737 links
پراکنده نویسی های یک نویسنده شهرستانی
Download Telegram
👈 #حماسه_شلیک_شاترها
🔸
همه ابعاد حادثه تروریستی #اهواز یک طرف و #حماسه_عکاسان در این رویداد یک طرف. #کودکی_خردسال در آغوش یک #نظامی که #تفنگ او را بغل کرده، دو #بانوی_چادری چسبیده به زمین که یکی پناه دیگری است و آن که جلوتر است در حال #عکاسی با دوربینی حرفه ایست، #پاسداری که کودکی تیر خورده را بغل کرده و در حال دویدن به روبروست، یک #ارتشی که دستانش را برای #دختری_سرخپوش و هراسان سپر کرده تا او را از #مهلکه برهاند، #دو_دختر هراسان با چشمانی لرزان که یکی از #هول_حادثه هر دو دست را بر دهان گذاشته، و #جانبازی_ویلچری که نقش زمین شده و به #شهادت رسیده است. و از همه دردناکتر، عکسی که یک روز بعد از حادثه منتشر شد. #کودکی که روز قبل از مهد کودک رفتنش برای همیشه #آرمید. با چند #رد_خون بر صورت. و همین یعنی ابتدا تا انتهای حادثه.
حادثه اهواز تلخ بود اما در دل این تلخی اتفاقی افتاد که حماسه بود‌‌ و آن حماسه ثبت لحظاتی ناب بود که عکاسان حاضر در معرکه آفریدند و گاه خود، سوژه عکسی ماندگار شدند.
آن چه عکاسان در اهواز آفریدند #فوتوژورنالیسم محض بود. و حتی #عکاسی_جنگ. وار فوتوگرافی. چیزی که نمونه اش را در #خوزستان سال ۵۹ دیده ایم. عکس هایی سیاه و سفید از #جنگ_شهری در #خرمشهر و #آبادان که به بخشی از #حافظه_تاریخی_ایرانیان تبدیل شده اند. و حالا یک بار دیگر اتفاقی شبیه آن در #اهواز و در ۳۱ شهریور ۹۷. و در سالروز آغاز جنگی که ۳۸ سال پیش با شلیک توپی توسط صدام حسین به سوی ایران آغاز شد.
آن چه با #شلیک_شاترها در اهواز اتفاق افتاد یک حماسه بود. حماسه #ثبت_تاریخ. حماسه دفاع از #مظلومیت یک #ملت. #دستمریزاد باد به این عکاسان و بوسه بر انگشتانی که شاترها را فشردند. یا علی.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارلولایه تبریز/ یکم مهر ۱۳۹۷

@mehdinalbandie
#برای_شهید_امیرکبیر
🔸
#امیرکبیر یک #مدیر_ایرانی بود که هم عرضه مدیریت داشت و هم شهامت برخورد. و پاداش این دو #شهادت است.
امیرکبیر برای #ایران دارالفنون ساخت، ایران را صاحب روزنامه کرد، القاب را قدغن کرد، جلوی رشوه را گرفت، تیولداری را سامان داد، قمه کشی را قدغن کرد، به وضع و معاش قشون رسید، دستور داد توپ بریزند و باروت بسازند، البسه قشون را از پارچه ایرانی دوخت، لباس فرنگی نپوشید، مندابی های شوشتر را مسلمان کرد و نزاعی بزرگ را پایان داد، سید علی محمد باب را اعدام کرد، برای ایران در لندن سفارتخانه و در بمبئی و عثمانی و قفقاز قونسولخانه ساخت.
امیرکبیرها در #تاریخ نیستند بلکه در میان ما هستند. کافی است بالانشین ها اندکی گوش از وساوس مدام #مهد_علیا و #میرزا_آقاخان ها بردارند تا صدای میرزا تقی خان ها را بشنوند.
برای زدن امیرکبیر ابتدا باید رگ آبروی او را می زدند. آن قدر گفتند و گفتند و گفتند که شاه نوشت: "چون صدارت عظمی و وزارت کبری #زحمت_زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما #دشوار است شما را از آن کار #معاف_کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید."
و باز گفتند و گفتند و گفتند که نگین انگشتر #شاه_سرخوش را کوفتند بر ذیل نامه #قتل امیرش. در حکم آمده بود: "چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به #فین_کاشان رفته، #میرزا_تقی_خان فراهانی را #راحت_نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد."
و مهر ملوکانه خشک نشده تاختند تا فین و امیر را رگ زدند. ترسشان از این بود که شاه به هوش بیاید و نگذارد ایران بی امیرکبیر بماند. اما نشد. #مردی_بزرگ_تمام_شد.
امیرکبیر، #شهید است و مدفن شهیدان جز #کربلا نیست.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ دی ۹۷

@mehdinalbandie


https://uupload.ir/files/g3s9_2059574.jpg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شرمنده_ایم.
شما رفتید به راهی که برگزیدید و ما ماندیم و راهی که پیش پایمان گذاشتند. بعد از شما برای ما #سخت بود و فارغ از شما برای برخی #راحت. سرخی گونه هاشان در شادیهای شبانه شان از #خون شما بود.
بعد از شما به دلتنگیمان برای شما خندیدند و #شماتتمان_کردند که نمیتوانیم مثل آنها #لاکچری باشیم. نام پدرهاشان در شناسنامه هاشان #وزین بود و سرشان در بی پروایی، #سبک.
شما در برابر گلوله ها و میانه میدان #رقصیدید و آنان در برابر نازک بدنان مست سواحل عریان #رقصیدند. شما جام #شهادت را لاجرعه سرکشیدید و آنان با شیشه های خالی سرمستی شان #سلفی انداختند.
باشد که دلمان پر از درد است اما ایستاده ایم تا آخر.
مخلص کلام؛
شما تمثل #نان_حلال سر سفره پدرانتان بودید. و اینان ..... بماند.
شرمنده ایم شهداء.
🔸️
#مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز/ عصر جمعه ۵ بهمن ۹۷

@mehdinalbandie
شهید بهشتی فرمود #مقلدان_خمینی سرنوشتی جز #شهادت ندارند. شهادت را با ریاکاران نسبتی نیست. خدا را شکر #مقلد_خمینی_ام.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۴ خرداد ۹۸
@mehdinalbandie
#شهادت_میدهم_خدا_بیگناه_است
🔸
شهرام دبیری شد رییس شورا. بعد رحیمی استوری زده: کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله. آیه را هم غلط نوشته.
می گویم لابیگری کرده اید یا هر چه، خسته نباشید ولی گناه کارتان را در ماه محرم گردن خدا نیندازید.
انگار از فتنه آقازاده ها هم عبور کنیم با فتنه دامادها گرفتاریم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۰ شهریور ۹۸
@mehdinalbandie
#مختار_نوشت
🔸
مناسبت ماه #محرم بهانه ای شد برای دوباره دیدن سریال #مختارنامه. سریالی که #آینده_پژوهانه ترین سریال تاریخ سینما و تلویزیون نه تنها در ایران که در جهان اسلام است. تولید سریال از سال ۱۳۸۲ آعاز شد و در سال های ۸۹ و ۹۰ پخش اول شد.
در پخش اول این سریال، چهار سال پیش از ظهور #داعش، منطق و تیپولوژی دواعش را بینندگان سریال دیدند. و اغلب در سیمای #بنی_زبیر. صحنه گردن زدن هفت هزار نفر در #کوفه شباهت بسیار به کشتار #اسپایکر داشت. در اسپایکر هم فرجام تسلیم قتل عام بود. به همان شکل لخت کردن اسیران و خالی کردن یک گلوله در سر و انداختن جنازه در دجله‌. بماند که خطبه آخر مختار در این سریال بی شباهت به تحلیل شرایط امروز جهان اسلام و قیاس جبهه #مقاومت با جبهه #عبری_عربی نیست.
اگر قبول کنیم که مقاومت در دنیای امروز پدیده ای شیعی است، این سریال از شیعه و شیعیان گفت. و از نقش ایرانیان در نموّ تشیع. حتی ایرانیانی که کم نبودند در میان مستمعین آخرین خطبه مختار در دارلاماره کوفه و تسلیم شدند و گردن زده شدند به تیغ #سپاه_مکه.
ابراهیم #اشتر نخعی اگر چه با احترام #تطهیر شد و بریدنش از مختار و بیعت پس از مختارش با بنی زبیر ماند در تاریخ، اما #تردید او در بزنگاه یک قیام به نمایش در آمد. و نیز از وقت نشناسی و دشمن نشناسی برخی نحله های شیعی. و این فقط تاریخ نیست. و حتی بازخوانی تاریخ در امروز هم نیست که نقب به آینده است و تلاش برای بیدارباش و فتح اندیشه ها در فرداست.
صحنه #شهادت_مختار و گرته برداری و نمادسازی های کارگردان باهوش سریال از واقعه کربلاء هم هوشمندانه بود و زیبا.
در تیتراژ آغاز سریال نام کارگردان در میانه دستان سقای تشنه لب عاشوراء و شاید به قصد التجاء می آید. و من #دست استاد #داوود_میرباقری را #میبوسم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲ مهر ۹۸

@mehdinalbandie



https://www.instagram.com/p/B2y-DcWgIJV/?igshid=sk3yfixskyrg
#آقاجان!
سی و هشت سال پیش بود اولین بار که مهمان حرمت شدم. سال شصت. هنوز بازار رضا را داشتند می ساختند. ده سالم بود.
و من در اولین زیارت در حرمت گم شدم. چند بار رفتم تا فلکه آب و برگشتم حرم و ایستادم جلوی ضریح و مایوسانه غرق نگاهت شدم. دلم شکست. دوباره راه افتادم به طرف فلکه آب. در صحنی که به بازار می رسید. مایوس و با بغصی در گلو. شروع کردم در خیالم آینده ام را ساختن. شد مثل فیلمهای هندی. خوشم نیامد. ویرانش کردم و دوباره ساختم. رفتم تا زن گرفتن و کشید به طلاق. دوباره ویران کردم و دوباره خواستم بسازم. دیدم مردی میانسال امیدوارانه چهره ها را می کاود. چهره اش داد می زد دلش آشوب است. به یکباره خندید. دندان طلا از پشت ریش مشکفام و چهره خسته اش درخشید. خندیدم. پدر بود. آینده ها را ریختم در جوشش یکباره اشک و دویدم دستش را گرفتم:
- ایتمیشدیم آااجان !
خندیدم. خندید. نشست. صورتم را بوسید. دست بر گونه ام کشید. و خندید.
- ایندی ننه وین قلبی یاتار. گئداخ!
و رفتیم.
قرتی بازی بلد نبودیم که دوان دوان در حرکتی آهسته داد بزنم باباااااا و صدای اکودارم در فضا بپیچد و پرت شوم در آعوشش. زندگی برای ما ساده بود. و مشهد هم آن روزها ساده بود. با تاکسی های سر تا پا زرد و تقلای زائران برای رسیدن دست به ضریح و رفیق شدنها در قفل شدن نگاه زائران به هم. سفر با اتوبوس های ایران پیما و توقف های بین راهی اش.
یادش بخیر. خدا رحمتت کند پدر.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / هفتم آبان ۹۸

@mehdinalbandie

#زیارت
#شهادت_امام_رضا
#برگشتگان_سفر_اربعین
#مسافران_مشهد_مقدس
#ثامن_الحجج_غریب_نیست
#حرم_بقیع_ان_شاءالله
#یا_رسول_الله
#امام_رئوف
#دلتنگی
#دلنوشته_امام_رضایی

https://www.instagram.com/p/B4MTGZwAB1z/?igshid=1tpc4z1xr5hm4
#میرزای_حقیقت
🔸
دهم دی ماه سالروز به دار آویخته شدن میررا علی #ثقه_الاسلام تبریری در عساکر روس است در میدان دانشسرای تبریز.
ثقه‌الاسلام در دهم دی ماه ۱۲۹۰ شمسی برابر با عاشورای ۱۳۳۰ هجری قمری به #شهادت رسید و پیکر او بر بالای دار رفت تا بیرق بیگانه بر تیرک‌ ها و بام‌ های این شهر بالا نرود.
جمله ای دارد شهید ثقه الاسلام که با پیکر بر دار رفته اش آن را تصدیق کرد: " من حاضرم که مرا در سیبریا به شکستن سنگ چخماق وادارند، اما بیرق #روس در این مملکت نباشد." و به قونسول #انگلیس می گوید که اگر ما جنگ قریب با شما را فراموش کرده ایم و جنگ بعید با روس را به خاطر داریم، از #پولتیک حیله گرانه و روباه منشانه شماست.
میرزا می نویسد:" دولت روس و انگلیس هر کدام با اقتضایی دخالت در مشروطه ایران کردند. دولت انگلیس در این ضمن باید راه #هند را مسدود نماید و منافع پولتیکی خود را که در استقراض سابق از دست داده، اعاده کند و دولت روس نیز برای حفظ استقلال خود و محافظت #قفقازیه که چندی قبل جزو ایران بود..."
در #رساله_لالان می نویسد: " آیا #گلادستون وزیر انگلستان نبود که #قرآن عظیم الشان را در پارلمانت به دست گرفته و گفت: این قرآن است که مانع از تمدن است. باید آن را از میان برداشت؟ شما را به خدا علت این #فتور در #ممالک_اسلامیه جز عدم اتحاد پولتیک سلاطین و استبداد و اصرار ایشان در منافع شخصیه و اختلاف کلمه ایشان علتی دیگر دارد؟ آیا دول خارجه که در سر خاک چین و مانچوری این همه نزاع، و تا پولتیک اقتضا می نمود با هم جنگ و بعد صلح و وجه مصالحه را از کیسه دیگری اداء کردند، در سر بقیه اسلام و بقیه #ایران نخواهند کرد. آیا این همه احتیاج خاک اسلام بر خارجه در لباس و سایر و قلت صادر از وارد مستوجب ذلت و فقر و فناء که نتیجه #تسلط دول خارجه بر خاک اسلام و ایران است نیست و اگر کسی این معروضات را باور ننماید و باز خود را فریب دهد، حسابش با کرام الکاتبین نیست؟ و اگر حکایت گذشتگان را قصه شماریم و خود را از ابتلاء با مثال آن بلایا آزاد انگاریم، نباید این قدر غفلت کرده و از وضع حالیه و رفتار دیگران با خودمان #تجاهل نماییم. وضع حرکت خارجه با ما بدیهی است و تحکماتشان بر ما مستغنی از بیان است..."
و عجب رساله ای است رساله لالان. ببینید: "وقتی که صاحبان مذهبی خوار و زبون شدند، مذهب نیز رو به تزلزل بگذارد و در حکم مذاهب میته شود."
آدمی به خون زنده است و مکتب نیز. و شهادت، زنده گی مکتب است.
؛؛
می گویم؛
#فرق ثقه الاسلام و پیشه وری همین است که اولی را قشون اشعالگر در دفاع از ایران بر دار شهادتش زدند و دومی را ارتش اشغالگر سر کار آورد. اولی، شیخ الاسلامی قفقاز را از قونسول بیگانه نپذیرفت و دومی با آن که می دانست "قفقازیها منورالفکرهای ایرانی را به کارهای مهم راه نمی دهند" به نماینده ارتش بیگانه نامه نوشت تا برایش تفنگ و پتو و چکمه بفرستند. اولی مدفون #وطن است و دومی را همانها که برایش تفنگ و پتو و چکمه فرستادند، در غربت کشتند و برایش قبر یادبود ساختند.
والعاقبه للمتقین
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲ بامداد ۱۰ دی ۹۸
@mehdinalbandie


https://uupload.ir/files/1qen_635507204384702207.jpg
حمیدآقا شیرازی نوشته بود: آمریکاییها یک خون بما بدهکار بودند. در نماز این شهید، یک اشک نیز بدان افزوده شد. ما به دومی غیرتمندتریم. یا حسین.
دلم شکست و کردمش همین تصویر و با برادران و خواهرانم به اشتراک گذاشتم.
حدایا!
به حرمت این خون و آن اشک، نام ما را از قافله صبح خط مزن. آمین.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۷ دی ۹۸

@mehdinalbandie


#شهادت
#سردار_سلیمانی
#شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهادت_سردارسلیمانی
#شهادت_سردار_سلیمانی
#تبریک_و_تسلیت
#انتقام_سخت
دلتنگیم سردار!
هنوز هم امیدواریم همه اینها یک خواب باشد.
هر چه می گذرد بیشتر دلتنگتان می شویم.
چه خوشبختید سردارجان!
شدید بندی از نوحه های این مردم. از حالا به بعد "اربا اربا" که بگویند آن چشمان اهورایی و آن لبخند ملیح مدام در خاطرمان زنده خواهد شد. و آن دست و آن انگشتر. و آن مزار کوچک‌.
می بینی سردار؟؟
تو در همه نوحه های ما حضور داری.
سلام ما را به آقا مهدی برسان.
دعایمان کن سردار.
دعایمان کن حاج قاسم.
یا علی.
🔸️

#مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز/ ۲۰ دی ۹۸

@mehdinalbandie

#شهادت
#سردار_سلیمانی
#شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهادت_سردارسلیمانی
#شهادت_سردار_سلیمانی
#تبریک_و_تسلیت
#انتقام_سخت
#فرمانده
🔸
در برخی کتاب‌‌های خاطره از آقا #مهدی_باکری نوشته‌ام. از فرمانده لشکر عاشورا. #آلله_بنده‌سی. ولی یادداشت مستقلی برای آقا مهدی تاکنون ننوشته‌ام. شاید جرات نکرده‌ام.
برخی آدم‌‌ها اسطوره‌اند و نمی‌توان در مورد آنان به راحتی گفت و نوشت.
آقا مهدی در دجله شهید شد و پیکرش هیچ‌وقت بازنگشت. و این راز شهادت اوست. راز #شهادت او.
#خیبر حمید آقا را با خود برد و #بدر، آقا مهدی را. وقتی آمدند و گفتند بروند جنازه حمید را بیاورند، آقا مهدی فبول نکرد و گفت یا همه جنازه‌ها یا حمید هم بماند. حمید و مهدی دو #اسطوره بودند. اما #افسانه نبودند. آنان چنان زیستند که افسانه‌ها در وصفشان کم آوردند. بگذرم.
آخرین این نسل #حاج_قاسم بود. شاید هم نه. هنوز خواهیم دید از این سان آدم‌ها؟
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۴ اسفند ۹۸
@mehdinalbandie
شهید بهشتی فرمود #مقلدان_خمینی سرنوشتی جز #شهادت ندارند. شهادت را با ریاکاران نسبتی نیست. خدا را شکر #مقلد_خمینی_ام.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۴ خرداد ۹۸
@mehdinalbandie
#مختار_نوشت
🔸
مناسبت ماه #محرم بهانه ای شد برای دوباره دیدن سریال #مختارنامه. سریالی که #آینده_پژوهانه ترین سریال تاریخ سینما و تلویزیون نه تنها در ایران که در جهان اسلام است. تولید سریال از سال ۱۳۸۲ آعاز شد و در سال های ۸۹ و ۹۰ پخش اول شد.
در پخش اول این سریال، چهار سال پیش از ظهور #داعش، منطق و تیپولوژی دواعش را بینندگان سریال دیدند. و اغلب در سیمای #بنی_زبیر. صحنه گردن زدن هفت هزار نفر در #کوفه شباهت بسیار به کشتار #اسپایکر داشت. در اسپایکر هم فرجام تسلیم قتل عام بود. به همان شکل لخت کردن اسیران و خالی کردن یک گلوله در سر و انداختن جنازه در دجله‌. بماند که خطبه آخر مختار در این سریال بی شباهت به تحلیل شرایط امروز جهان اسلام و قیاس جبهه #مقاومت با جبهه #عبری_عربی نیست.
اگر قبول کنیم که مقاومت در دنیای امروز پدیده ای شیعی است، این سریال از شیعه و شیعیان گفت. و از نقش ایرانیان در نموّ تشیع. حتی ایرانیانی که کم نبودند در میان مستمعین آخرین خطبه مختار در دارلاماره کوفه و تسلیم شدند و گردن زده شدند به تیغ #سپاه_مکه.
ابراهیم #اشتر نخعی اگر چه با احترام #تطهیر شد و بریدنش از مختار و بیعت پس از مختارش با بنی زبیر ماند در تاریخ، اما #تردید او در بزنگاه یک قیام به نمایش در آمد. و نیز از وقت نشناسی و دشمن نشناسی برخی نحله های شیعی. و این فقط تاریخ نیست. و حتی بازخوانی تاریخ در امروز هم نیست که نقب به آینده است و تلاش برای بیدارباش و فتح اندیشه ها در فرداست.
صحنه #شهادت_مختار و گرته برداری و نمادسازی های کارگردان باهوش سریال از واقعه کربلاء هم هوشمندانه بود و زیبا.
در تیتراژ آغاز سریال نام کارگردان در میانه دستان سقای تشنه لب عاشوراء و شاید به قصد التجاء می آید. و من #دست استاد #داوود_میرباقری را #میبوسم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲ مهر ۹۸

@mehdinalbandie



https://www.instagram.com/p/B2y-DcWgIJV/?igshid=sk3yfixskyrg
#چند_کلمه_در_باب_شوشا
🔸
شاید چنین روزهایی در عمر آدمی یک بار بیشتر اتفاق نیفتد. و برای من و همکارانم اتفاق افتاد. #آزادی_شوشا به رویایی غیر قابل باور تبدیل شده بود که امروز محقق شد. از بیست سال پیش که در رادیو برونمزی هستم مدام از آرزوی آزادی شوشا گفته بودیم و شنیده بودیم و شده بود رویا. و چه حالی داشت تحقق این رویا. وصال یار بود و پایان فراق یعقوب. روزهای اول این جنگ گفتم و باز می‌گویم که مناره‌های مسجد گوهرآقا قریب بیست‌ و نه سال است که دلتنگ شهادت بر ولایت علی‌بن‌ابیطالب است.
شوشا فقط یک #شهر در قره‌باغ نبود، بلکه #هنر و #تاریخ و #آرزو و #احساس بود و هست.
بسیاری از شنوندگان و کارشناسان رادیو برونمرزی تبریز امروز گریستند و شادیشان را با ما شریک شدند. و بگذارید اعتراف کنم وقتی به برخی از دوستانم در آن سوی ارس پیام صوتی تبریک دادم، صدایم لرزید و بغضم ترکید. عصر در برنامه رادیو یک جمله گفتم که اینجا هم می‌گویم:
- شوشا با #خیانت از دست رفت و با #شهادت به دست آمد.
باید قدر این فرهنگ را دانست. و من یقین دارم آذربایجان قدر این سرمایه‌ای را که به زحمت به کف آورده خواهد دانست.
🔸
و یک نکته؛
برخی از دوستان در تحلیل‌هاشان خیال می‌کنند قره‌باغ از توابع شهرستان خداآفرین است. نه برادر. یا رقبای ما حماقت سیاسی دارند. نه عزیزم. مدیریت این جنگ معادل با صدوچهل واحد درس مدیریت بود و هست. از مدیریت صحنه گرفته تا مدیریت افکار و مدیریت رقباء که یکی از آن رقباء، ایران است. و آن چه رخ نموده مبتنی بر حافظه کوتاه مدت نیست بلکه مبتنی بر فرداست. و این جمله آخر بر اهل مداقه روشن است.
شاه سلطان حسین وقتی ایران را وا می‌نهاد سرمست از ایرانی بود که بر کاغذ نوشته بود و در نونش می‌شد حرمسرایی از زیبارویان محروسات به راه انداخت. فرق او و شاه اسماعیل در همین بود. یکی ایران را ساخت و یکی ایران را باخت. میرعلی نون کوچک می‌نوشت و سلطان حسین نون فراخ می‌نوشت. هر کدام به وسعت سفره‌شان. و کشورها بر سفره‌های رنگارنگ فروخته می‌شوند.
🔸
باز گردم به شوشا.
شوشا آزاد شد. آزادی شوشا شیرین است. و کاش این شیرینی تلخ نشود با معامله‌. نگرانام سندن ساری آی باشی بلالی شوشا.
یک بار باکو را در استانبول فروختند به مسکو. و یک بار شوشا را. و این بار نخجوان را؟
شوشا آزاد شد و باید این روند ادامه یابد تا آزادی سایر شهرها و #خانکندی که بشود آزادی کامل اراضی اشغالی و بازگشت به #مرزهای_بین‌المللی. و جشن آزادی #قره‌باغ به زودی در خانکندی. ان‌شاءالله.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ آبان ۹۹
@mehdinalbandie
#میرزای_حقیقت
🔸
دهم دی ماه سالروز به دار آویخته شدن میررا علی #ثقه_الاسلام تبریری در عساکر روس است در میدان دانشسرای تبریز.
ثقه‌الاسلام در دهم دی ماه ۱۲۹۰ شمسی برابر با عاشورای ۱۳۳۰ هجری قمری به #شهادت رسید و پیکر او بر بالای دار رفت تا بیرق بیگانه بر تیرک‌ ها و بام‌ های این شهر بالا نرود.
جمله ای دارد شهید ثقه الاسلام که با پیکر بر دار رفته اش آن را تصدیق کرد: " من حاضرم که مرا در سیبریا به شکستن سنگ چخماق وادارند، اما بیرق #روس در این مملکت نباشد." و به قونسول #انگلیس می گوید که اگر ما جنگ قریب با شما را فراموش کرده ایم و جنگ بعید با روس را به خاطر داریم، از #پولتیک حیله گرانه و روباه منشانه شماست.
میرزا می نویسد:" دولت روس و انگلیس هر کدام با اقتضایی دخالت در مشروطه ایران کردند. دولت انگلیس در این ضمن باید راه #هند را مسدود نماید و منافع پولتیکی خود را که در استقراض سابق از دست داده، اعاده کند و دولت روس نیز برای حفظ استقلال خود و محافظت #قفقازیه که چندی قبل جزو ایران بود..."
در #رساله_لالان می نویسد: " آیا #گلادستون وزیر انگلستان نبود که #قرآن عظیم الشان را در پارلمانت به دست گرفته و گفت: این قرآن است که مانع از تمدن است. باید آن را از میان برداشت؟ شما را به خدا علت این #فتور در #ممالک_اسلامیه جز عدم اتحاد پولتیک سلاطین و استبداد و اصرار ایشان در منافع شخصیه و اختلاف کلمه ایشان علتی دیگر دارد؟ آیا دول خارجه که در سر خاک چین و مانچوری این همه نزاع، و تا پولتیک اقتضا می نمود با هم جنگ و بعد صلح و وجه مصالحه را از کیسه دیگری اداء کردند، در سر بقیه اسلام و بقیه #ایران نخواهند کرد. آیا این همه احتیاج خاک اسلام بر خارجه در لباس و سایر و قلت صادر از وارد مستوجب ذلت و فقر و فناء که نتیجه #تسلط دول خارجه بر خاک اسلام و ایران است نیست و اگر کسی این معروضات را باور ننماید و باز خود را فریب دهد، حسابش با کرام الکاتبین نیست؟ و اگر حکایت گذشتگان را قصه شماریم و خود را از ابتلاء با مثال آن بلایا آزاد انگاریم، نباید این قدر غفلت کرده و از وضع حالیه و رفتار دیگران با خودمان #تجاهل نماییم. وضع حرکت خارجه با ما بدیهی است و تحکماتشان بر ما مستغنی از بیان است..."
و عجب رساله ای است رساله لالان. ببینید: "وقتی که صاحبان مذهبی خوار و زبون شدند، مذهب نیز رو به تزلزل بگذارد و در حکم مذاهب میته شود."
آدمی به خون زنده است و مکتب نیز. و شهادت، زنده گی مکتب است.
؛؛
می گویم؛
#فرق ثقه الاسلام و پیشه وری همین است که اولی را قشون اشعالگر در دفاع از ایران بر دار شهادتش زدند و دومی را ارتش اشغالگر سر کار آورد. اولی، شیخ الاسلامی قفقاز را از قونسول بیگانه نپذیرفت و دومی با آن که می دانست "قفقازیها منورالفکرهای ایرانی را به کارهای مهم راه نمی دهند" به نماینده ارتش بیگانه نامه نوشت تا برایش تفنگ و پتو و چکمه بفرستند. اولی مدفون #وطن است و دومی را همانها که برایش تفنگ و پتو و چکمه فرستادند، در غربت کشتند و برایش قبر یادبود ساختند.
والعاقبه للمتقین
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲ بامداد ۱۰ دی ۹۸
@mehdinalbandie


https://uupload.ir/files/1qen_635507204384702207.jpg
#برای_شهید_امیرکبیر
🔸
#امیرکبیر یک #مدیر_ایرانی بود که هم عرضه مدیریت داشت و هم شهامت برخورد. و پاداش این دو #شهادت است.
امیرکبیر برای #ایران دارالفنون ساخت، ایران را صاحب روزنامه کرد، القاب را قدغن کرد، جلوی رشوه را گرفت، تیولداری را سامان داد، قمه کشی را قدغن کرد، به وضع و معاش قشون رسید، دستور داد توپ بریزند و باروت بسازند، البسه قشون را از پارچه ایرانی دوخت، لباس فرنگی نپوشید، مندابی های شوشتر را مسلمان کرد و نزاعی بزرگ را پایان داد، سید علی محمد باب را اعدام کرد، برای ایران در لندن سفارتخانه و در بمبئی و عثمانی و قفقاز قونسولخانه ساخت.
امیرکبیرها در #تاریخ نیستند بلکه در میان ما هستند. کافی است بالانشین ها اندکی گوش از وساوس مدام #مهد_علیا و #میرزا_آقاخان ها بردارند تا صدای میرزا تقی خان ها را بشنوند.
برای زدن امیرکبیر ابتدا باید رگ آبروی او را می زدند. آن قدر گفتند و گفتند و گفتند که شاه نوشت: "چون صدارت عظمی و وزارت کبری #زحمت_زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما #دشوار است شما را از آن کار #معاف_کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید."
و باز گفتند و گفتند و گفتند که نگین انگشتر #شاه_سرخوش را کوفتند بر ذیل نامه #قتل امیرش. در حکم آمده بود: "چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به #فین_کاشان رفته، #میرزا_تقی_خان فراهانی را #راحت_نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد."
و مهر ملوکانه خشک نشده تاختند تا فین و امیر را رگ زدند. ترسشان از این بود که شاه به هوش بیاید و نگذارد ایران بی امیرکبیر بماند. اما نشد. #مردی_بزرگ_تمام_شد.
امیرکبیر، #شهید است و مدفن شهیدان جز #کربلا نیست.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ دی ۹۷

@mehdinalbandie


https://www.instagram.com/p/CJ31izVgCdA/?igshid=1ky0z8244h5uc
#شهادت_آجلیغی
🔸
با اعتصاب غذای حاج طالع باقرزاده، رهبر جنعیت اتحاد اسلام جمهوری آذربایجان شروع شد. در پی اهانت ماموران زندان قوبوستان به خدا. اسمش شد اعتصاب غذای شهادت. شهادت آجلیغی.
بعد از حاج طالع، ابتدا پنج و سپس هفت نفر پیوستند به اعتصاب. و اعتراض‌هایی از ایران و ترکیه و گرجستان و روسیه که باعث شد اداره دیانت حاکمیت جمهوری آذربایجان ورود کند به ماجرا و انگشت اتهام را بگیرد سوی ایران. و پشت بندش BBC هم ورود کند و همان حرف را تکرار. قبلا گفته‌ام و باز می‌گویم که مخاطب حکم حبس حاج طالع، ایران بود و هست. از همان سال ۲۰۱۵.
حاج طالع را در پی حوادث نارداران گرفتند. حادثه‌ای هنوز نامکشوف که شاید می‌توانست اتفاق نیفتد. و شاید باید می‌افتاد. حجت‌الاسلام شیخ طالع باقرزاده در قضایای نارداران دستگیر و روانه زندان شد. مدتی پس از سفر آیت‌الله نوری همدانی به باکو. همه دلیل همین سفر بود و هست و باقی بهانه.
بیست‌وشش نوامبر سال دو هزار و پانزده، پلیس باکو برای دستگیری حاج طالع باقروف به حسینیه شیعیان در نزدیکی حرم رحیمه خاتون نارداران یورش برد و مظاهر دینی را از در و دیوار نارداران پاک کرد.
حاج طالع بهانه‌ای بود برای زدن نارداران و نارداران بهانه‌ای شد برای گرفتن حاج طالع.
حراف آخر این که؛
نمی‌خواهند جمهوری آذربایجان شیعه‌خانه اهل‌بیت باشد. ولی هست و خار چشم صهاینه خواهد بود حتی اگر دولت عزراییل خواب تملک قره‌باغ را با روستاهای هوشمندش ببیند.‌
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ خرداد ۱۴۰۱
@mehdinalbandie


https://s6.uupload.ir/files/img_20220610_150900_845_utqu.jpg