دارالولایه | مهدی نعلبندی
202 subscribers
476 photos
95 videos
1 file
737 links
پراکنده نویسی های یک نویسنده شهرستانی
Download Telegram
👈 #گردنمان_گرو_لاف_انتظارمان
🔸
نیمه شعبان یکی از سالهای دهه هفتاد بود که پس از مراسم مسجد آیت الله انگجی تبریز، وقتی از مسجد آمدم بیرون با تمام وجودم غرق در این یقین بودم که #مرا_امامی_هست حیّ و حاضر. او مرا می بیند و سلامم را می شنود و شاید من گنگم از شنیدن سلام او. حال غریبی بود که تا مدتها با من بود و اگر چه آن یقین همچنان هست، اماآن حس غریب، دیگر نیست. و شاید هست به قدر لمحه ای و خلسه ای گاه و بیگاه. آن حس زیبای آمیخته با اشک و حضور.
حالا بیست و چند سال از آن پس از غروب دلنشین میگدرد.نیمه شعبان، تمام شد. و منتظریم تا نیمه شعبان بعد. و باز تا نیمه شعبان بعد. و شاید نمی اندیشیم به پایان این غیبت بلند و نفسگیر. ماییم و انتظاری بلند در دوره غیبت. و شاید دلخوشتریم به انتظار تا ظهورِ آن که انتظارش را جشن میگیریم.
#میترسم_از_ظهور.
ظهور، #پایان_همه_حجتهاست و چیزی شبیه قیامت. ترس دارد. قیامت که بشود همه زندگیت را برایت نشان میدهند. تویی و خدایت. ولی ظهور، آیینه ایست که باید توان افشای خود را داشته باشی. آیا خواهی توانست اگر امام خود را دیدی چشم در چشمان اهورایی او بگویی که #عمری_منتظرت_بودم ؟ کجاخواهی ایستاد در صف آرایی #حق مطلق و #باطل مطلق؟ شک ندارم و غرق یقینم که #ظهور_نزدیک_است. و چه سخت است تصور این امرِ مقدسِ شیرین و هولناک. #عدالت_شیرین_است_و_تلخ. و سخت و صعب. درست بمانند ظهور. و او که خواهد آمد نه عادل، که #خود_عدالت است. عدالت، رحیم است و جبار.
🔸
#آقاجان!
ای #عدل_محض !
بیا، گردنمان گِرو لاف انتظاری که میزنیم. ظهور کن در عاشورایی سرخ. زمین باعورایی چرک رخسار زاده است که عازم طورسیناست برای جنگ با خدا. شاخ شیطان، سایه بر ایمانمان انداخته است. بیا که دشتها به خون عاشقانت رنگین است. #عجل_علی_ظهورک.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / یکم اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
#آقاجان!
سی و هشت سال پیش بود اولین بار که مهمان حرمت شدم. سال شصت. هنوز بازار رضا را داشتند می ساختند. ده سالم بود.
و من در اولین زیارت در حرمت گم شدم. چند بار رفتم تا فلکه آب و برگشتم حرم و ایستادم جلوی ضریح و مایوسانه غرق نگاهت شدم. دلم شکست. دوباره راه افتادم به طرف فلکه آب. در صحنی که به بازار می رسید. مایوس و با بغصی در گلو. شروع کردم در خیالم آینده ام را ساختن. شد مثل فیلمهای هندی. خوشم نیامد. ویرانش کردم و دوباره ساختم. رفتم تا زن گرفتن و کشید به طلاق. دوباره ویران کردم و دوباره خواستم بسازم. دیدم مردی میانسال امیدوارانه چهره ها را می کاود. چهره اش داد می زد دلش آشوب است. به یکباره خندید. دندان طلا از پشت ریش مشکفام و چهره خسته اش درخشید. خندیدم. پدر بود. آینده ها را ریختم در جوشش یکباره اشک و دویدم دستش را گرفتم:
- ایتمیشدیم آااجان !
خندیدم. خندید. نشست. صورتم را بوسید. دست بر گونه ام کشید. و خندید.
- ایندی ننه وین قلبی یاتار. گئداخ!
و رفتیم.
قرتی بازی بلد نبودیم که دوان دوان در حرکتی آهسته داد بزنم باباااااا و صدای اکودارم در فضا بپیچد و پرت شوم در آعوشش. زندگی برای ما ساده بود. و مشهد هم آن روزها ساده بود. با تاکسی های سر تا پا زرد و تقلای زائران برای رسیدن دست به ضریح و رفیق شدنها در قفل شدن نگاه زائران به هم. سفر با اتوبوس های ایران پیما و توقف های بین راهی اش.
یادش بخیر. خدا رحمتت کند پدر.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / هفتم آبان ۹۸

@mehdinalbandie

#زیارت
#شهادت_امام_رضا
#برگشتگان_سفر_اربعین
#مسافران_مشهد_مقدس
#ثامن_الحجج_غریب_نیست
#حرم_بقیع_ان_شاءالله
#یا_رسول_الله
#امام_رئوف
#دلتنگی
#دلنوشته_امام_رضایی

https://www.instagram.com/p/B4MTGZwAB1z/?igshid=1tpc4z1xr5hm4
👈 #گردنمان_گرو_لاف_انتظارمان
🔸
نیمه شعبان یکی از سال‌های دهه هفتاد بود که پس از مراسم مسجد آیت‌الله انگجی تبریز، وقتی آمدم بیرون مسجد، با تمام وجودم غرق در این یقین بودم که #مرا_امامی_هست حیّ و حاضر. او مرا می‌بیند و سلامم را می‌شنود، و شاید من گنگم از شنیدن سلام او. حال غریبی بود که تا مدت‌ها با من بود و اگر چه آن یقین همچنان هست، اماآن حس غریب، دیگر نیست. و شاید هست به قدر لمحه‌ای و خلسه‌ای گاه و بیگاه. آن حس زیبای آمیخته با اشک و حضور.
حالا بیست و چند سال از آن پس از غروب دلنشین می‌گدرد.نیمه شعبان‌ها تمام می‌شوند و منتظریم تا نیمه شعبان بعد. و باز تا نیمه شعبان بعد. و شاید نمی‌اندیشیم به پایان این غیبت بلند و نفس‌گیر. ماییم و انتظاری بلند در دوره غیبت. و شاید دلخوشتریم به انتظار تا ظهورِ آن که انتظارش را جشن می‌گیریم.
#می‌ترسم_از_ظهور.
ظهور، #پایان_همه_حجتهاست و چیزی شبیه قیامت. ترس دارد. قیامت که بشود همه زندگی‌ات را نشانت می‌دهند. تویی و خدایت. ولی ظهور، آیینه‌ایست که باید توان افشای خود را داشته باشی. آیا خواهی توانست اگر امام خود را دیدی چشم در چشمان اهورایی او بگویی که #عمری_منتظرت_بودم ؟ کجاخواهی ایستاد در صف‌آرایی #حق مطلق و #باطل مطلق؟ شک ندارم و غرق یقینم که #ظهور_نزدیک_است. و چه سخت است تصور این امرِ مقدسِ شیرین و هولناک. #عدالت_شیرین_است_و_تلخ. و سخت و صعب. درست بمانند ظهور. و او که خواهد آمد نه عادل، که #خود_عدالت است. عدالت، رحیم است و جبار.
🔸
#آقاجان!
ای #عدل_محض !
بیا، گردنمان گِرو لاف انتظاری که می‌زنیم. ظهور کن در عاشورایی سرخ. زمین باعورایی چرک رخسار زاده است که عازم طورسیناست برای جنگ با خدا. شاخ شیطان، سایه بر ایمانمان انداخته است. بیا که دشت‌ها به خون عاشقانت رنگین است. #عجل_علی_ظهورک.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / یکم اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie


https://www.instagram.com/p/CM-d9CYAJVY/?igshid=1ui1yym4p881s