#برای_شهید_امیرکبیر
🔸
#امیرکبیر یک #مدیر_ایرانی بود که هم عرضه مدیریت داشت و هم شهامت برخورد. و پاداش این دو #شهادت است.
امیرکبیر برای #ایران دارالفنون ساخت، ایران را صاحب روزنامه کرد، القاب را قدغن کرد، جلوی رشوه را گرفت، تیولداری را سامان داد، قمه کشی را قدغن کرد، به وضع و معاش قشون رسید، دستور داد توپ بریزند و باروت بسازند، البسه قشون را از پارچه ایرانی دوخت، لباس فرنگی نپوشید، مندابی های شوشتر را مسلمان کرد و نزاعی بزرگ را پایان داد، سید علی محمد باب را اعدام کرد، برای ایران در لندن سفارتخانه و در بمبئی و عثمانی و قفقاز قونسولخانه ساخت.
امیرکبیرها در #تاریخ نیستند بلکه در میان ما هستند. کافی است بالانشین ها اندکی گوش از وساوس مدام #مهد_علیا و #میرزا_آقاخان ها بردارند تا صدای میرزا تقی خان ها را بشنوند.
برای زدن امیرکبیر ابتدا باید رگ آبروی او را می زدند. آن قدر گفتند و گفتند و گفتند که شاه نوشت: "چون صدارت عظمی و وزارت کبری #زحمت_زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما #دشوار است شما را از آن کار #معاف_کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید."
و باز گفتند و گفتند و گفتند که نگین انگشتر #شاه_سرخوش را کوفتند بر ذیل نامه #قتل امیرش. در حکم آمده بود: "چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به #فین_کاشان رفته، #میرزا_تقی_خان فراهانی را #راحت_نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد."
و مهر ملوکانه خشک نشده تاختند تا فین و امیر را رگ زدند. ترسشان از این بود که شاه به هوش بیاید و نگذارد ایران بی امیرکبیر بماند. اما نشد. #مردی_بزرگ_تمام_شد.
امیرکبیر، #شهید است و مدفن شهیدان جز #کربلا نیست.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ دی ۹۷
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/g3s9_2059574.jpg
🔸
#امیرکبیر یک #مدیر_ایرانی بود که هم عرضه مدیریت داشت و هم شهامت برخورد. و پاداش این دو #شهادت است.
امیرکبیر برای #ایران دارالفنون ساخت، ایران را صاحب روزنامه کرد، القاب را قدغن کرد، جلوی رشوه را گرفت، تیولداری را سامان داد، قمه کشی را قدغن کرد، به وضع و معاش قشون رسید، دستور داد توپ بریزند و باروت بسازند، البسه قشون را از پارچه ایرانی دوخت، لباس فرنگی نپوشید، مندابی های شوشتر را مسلمان کرد و نزاعی بزرگ را پایان داد، سید علی محمد باب را اعدام کرد، برای ایران در لندن سفارتخانه و در بمبئی و عثمانی و قفقاز قونسولخانه ساخت.
امیرکبیرها در #تاریخ نیستند بلکه در میان ما هستند. کافی است بالانشین ها اندکی گوش از وساوس مدام #مهد_علیا و #میرزا_آقاخان ها بردارند تا صدای میرزا تقی خان ها را بشنوند.
برای زدن امیرکبیر ابتدا باید رگ آبروی او را می زدند. آن قدر گفتند و گفتند و گفتند که شاه نوشت: "چون صدارت عظمی و وزارت کبری #زحمت_زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما #دشوار است شما را از آن کار #معاف_کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید."
و باز گفتند و گفتند و گفتند که نگین انگشتر #شاه_سرخوش را کوفتند بر ذیل نامه #قتل امیرش. در حکم آمده بود: "چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به #فین_کاشان رفته، #میرزا_تقی_خان فراهانی را #راحت_نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد."
و مهر ملوکانه خشک نشده تاختند تا فین و امیر را رگ زدند. ترسشان از این بود که شاه به هوش بیاید و نگذارد ایران بی امیرکبیر بماند. اما نشد. #مردی_بزرگ_تمام_شد.
امیرکبیر، #شهید است و مدفن شهیدان جز #کربلا نیست.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ دی ۹۷
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/g3s9_2059574.jpg
👈 #چرا_باید_آوینی_بخوانیم
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صدد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صدد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
.
داستان این عکس برمیگردد به بیست سال پیش. سال هفتادوپنج و ویژه نامه #یاسین برای نمایشگاه قرآن که بعدتر در سال هفتادوهشت و به مناسبت درگذشت این روحانی محاهد و مبارز #حجت_الاسلام محمدحسین #انزابی نیز در هفته نامه #ندای_آذربایجان تجدید چاپ شد.
شاید نقطه عزیمت من برای ورود به حوزه #تاریخ_انقلاب_اسلامی چند مصاحبه بود که یکی همین است.
امروز عکس را روی میز برادر عزیزم آقای #دکتر سیدقاسم #ناظمی دیدم و ضبطش کردم. یادش بخیر. نفرات راست و چپ عکس، حاج حسن عکس فرزند شیخ و گمانم آقا مصطفی نوه مرحوم آقای انزابی هستند که اینک از روحانیون تبریز هستند. نفر وسط در کنار مرحوم آقای انزابی هم من هستم. عکس را #حسین_اقبالی انداخت. یادش بخیر.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۵ مهر ۹۸
@mehdinalbandie
داستان این عکس برمیگردد به بیست سال پیش. سال هفتادوپنج و ویژه نامه #یاسین برای نمایشگاه قرآن که بعدتر در سال هفتادوهشت و به مناسبت درگذشت این روحانی محاهد و مبارز #حجت_الاسلام محمدحسین #انزابی نیز در هفته نامه #ندای_آذربایجان تجدید چاپ شد.
شاید نقطه عزیمت من برای ورود به حوزه #تاریخ_انقلاب_اسلامی چند مصاحبه بود که یکی همین است.
امروز عکس را روی میز برادر عزیزم آقای #دکتر سیدقاسم #ناظمی دیدم و ضبطش کردم. یادش بخیر. نفرات راست و چپ عکس، حاج حسن عکس فرزند شیخ و گمانم آقا مصطفی نوه مرحوم آقای انزابی هستند که اینک از روحانیون تبریز هستند. نفر وسط در کنار مرحوم آقای انزابی هم من هستم. عکس را #حسین_اقبالی انداخت. یادش بخیر.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۵ مهر ۹۸
@mehdinalbandie
👈 تأملی در رابطه هویت و یهود
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
.
بیستوپنجم اسفند زادروز بانوی شعر ایران، #پروین_اعتصامی است. بزرگترین شاعره ایرانی که به فرموده #استاد_شهریار در #قطعه نظیر ندارد و ملکالشعرای بهار، روح دیوان پروین را قطعات او میداند.
او در برزخ سنت و مدرنیته ایستاده بود و اشعار او را باید در این دوره به بررسی نشست که حفظ اصالتهای فرهنگی و شبهنوآوریهای مواجهه با مدرنیته رو در روی هم ایستاده بودند. #تصویر و #روایت در شعر این بانوی شاعره در اوج خود است و #جامعه و #تاریخ در شعر او هویدا.
شعر #اشک_یتیم او را چند نسل از ما زیستهایم.
پروین در سیوپنجمین بهار عمر درگذشت و در جوار حضرت معصومه سلامالله علیها درگذشت. از بانوان شاعره تبریزی انتظار داشتم یادی کنند از دختر میرزا یوسف اعتصامی بکنند. شاید هم یادکردشان از چشم من مغفول ماندهاست.
بودهاند کسانی که در قیاس #پروین و #فروغ سخن گفتهاند. من هم دریافتم را میگویم. شعر پروین، سوم شخص است و شعر فروغ، اول شخص. همان اوبژه و سوبژه. شعر پروین، روایت درد است از راوی ایستاده در تاریخ و شعر فروغ، روایت سراسیمهگی زن معاصر ایرانی است در مواجهه با خود و پیرامون. شعر فروغ زنانهتر است از پروین با تبی تند و پک سیگار.
شعر پروین، #شعر_همیشه است و شعر فروغ، #شعر_آنات_شتابان. بگدرم. این اندک را هم جسارت کردم. بر سر مزارش رویم و فاتحهای بخوانیم.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۵ اسفند ۹۸
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/B9wcOnXAuUR/?igshid=qlgh8d9vdqd8
بیستوپنجم اسفند زادروز بانوی شعر ایران، #پروین_اعتصامی است. بزرگترین شاعره ایرانی که به فرموده #استاد_شهریار در #قطعه نظیر ندارد و ملکالشعرای بهار، روح دیوان پروین را قطعات او میداند.
او در برزخ سنت و مدرنیته ایستاده بود و اشعار او را باید در این دوره به بررسی نشست که حفظ اصالتهای فرهنگی و شبهنوآوریهای مواجهه با مدرنیته رو در روی هم ایستاده بودند. #تصویر و #روایت در شعر این بانوی شاعره در اوج خود است و #جامعه و #تاریخ در شعر او هویدا.
شعر #اشک_یتیم او را چند نسل از ما زیستهایم.
پروین در سیوپنجمین بهار عمر درگذشت و در جوار حضرت معصومه سلامالله علیها درگذشت. از بانوان شاعره تبریزی انتظار داشتم یادی کنند از دختر میرزا یوسف اعتصامی بکنند. شاید هم یادکردشان از چشم من مغفول ماندهاست.
بودهاند کسانی که در قیاس #پروین و #فروغ سخن گفتهاند. من هم دریافتم را میگویم. شعر پروین، سوم شخص است و شعر فروغ، اول شخص. همان اوبژه و سوبژه. شعر پروین، روایت درد است از راوی ایستاده در تاریخ و شعر فروغ، روایت سراسیمهگی زن معاصر ایرانی است در مواجهه با خود و پیرامون. شعر فروغ زنانهتر است از پروین با تبی تند و پک سیگار.
شعر پروین، #شعر_همیشه است و شعر فروغ، #شعر_آنات_شتابان. بگدرم. این اندک را هم جسارت کردم. بر سر مزارش رویم و فاتحهای بخوانیم.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۵ اسفند ۹۸
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/B9wcOnXAuUR/?igshid=qlgh8d9vdqd8
Instagram
mehdi nalbandi
. بیستوپنجم اسفند زادروز بانوی شعر ایران، #پروین_اعتصامی است. بزرگترین شاعره ایرانی که به فرموده #استاد_شهریار در #قطعه نظیر ندارد و ملکالشعرای بهار، روح دیوان پروین را قطعات او میداند. او در برزخ سنت و مدرنیته ایستاده بود و اشعار او را باید در این دوره…
Forwarded from دارالولایه | مهدی نعلبندی
👈 #چرا_باید_آوینی_بخوانیم
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
سقوط #شوشا و اخراج از #تاریخ
🔸
هشت می یادروز سوشاست. بله یادروز برای امری که ظاهرا همه باور کردهاند بیبازگشت بودنش را. سقوط شوشا وجهالمصالحه اخراج ایران از بحران قرهباغ بود تا مذاکرات تهران از تاریخ این بحران پاک شود و دست ایران از قرهباغ، کوتاه.
بعد از گروه میسنک، این روزها هر دو طرف بحران با لبخندی بر لب رو به تلآویو کردهاند. و این خود قابل تامل است. ورود اسرائیل به موضوع، چیزی است شبیه ورود نریمانف به باکو. فرهباغ برای آزادی نیاز به اسلامگراها دارد و این یعنی گسترش جبهه مقاومت، و اسراییلی شدن طرفین منازعه یعنی خودمختاری جمهوری آرتساخ.
سوشا شهری نمادین است. "پناهآباد"ی که پناهعلیخان جوانشیر در ۱۱۲۹ خورشیدی ساخت، بعدها شد شوشی. زادگاه عزیر حاجی بیگف و خورشید بانو ناتوان و خان شوشینسکی و مدفن ملاپناه واقف.
شوشا زادگاه ضربالمثلی تاریخی است از مچانداری آقامحمدخان قاجار و ابراهیمخلیلخان حاکم قلعه شوشی. وقتی آقامحمدخان برایش نوشت:
زمنجنیق فلک سنگ فتنه میبارد
تو ابلهانه گریزی به آبگینه حصار؟
که حکایت قلعه، حکایت آیینه و سنگ است و پاسخ حاکم قلعه بیتی از حیرانی بود:
گر نگهدار من آنست که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
آقامحمدخان قلعه شوشا را گشود و چند روز پس از فتح، به دست دو محکوم به قتل، به قتل رسید.
شوشا مهم است. ارامنه بر کلیسایش تاکید دارند و مسلمانان بر مسجد جمعهاش. تاریخ میگوید قرهباغ و ایروان هر دو مسلماننشین بودهاند. پای یهود که بیاید وسط پشت سرش نقشهای جدید هم پیدا خواهد شد و حکایت مسجد جمعه سوشا خواهد شد حکایت هیکل سلیمان و مسجد اقصی. صهیونیستها در این میان، هر دوطرف منازعه را دارند مال خود میکنند.
سال گدشته سرکیسیان گفت که شوشا را در سایه بیثباتی داخلی جمهوری آذربایجان به دست آوردند و همین موفقیت، پیروزی ارامنه در جنگ قرهباغ را فراهم کرد و شکست شوشا با مغلوبیت ارمنستان از آذربایجان برابر بود. یعقوب محمداف کفیل ریاست جمهوری آذربایجان در ۱۹۹۲ هم پیشتر فیلمی منتشر کرده بود با این مضمون که ارتش، شوشا را تسلیم ارامنه کرد و فرار سربازان بدون مقاومت از جبهه جنگ باعث سقوط این شهر استراتژیک شد.
شوشا وقتی سقوط کرد که طیاره حامل محمداف در تهران نشست چرا که ایران، قرهباع را متعلق به طرف مسلمان منازعه میدانست. همین باعث اخراج ایران از منازعه شد.
ایران از بحران قرهباع کنار رفت و ترکیه نشست جای آن. با اتهام کشتار ارامنه بر پیشانی که میتوانست در این بحران شسته شود. ترکیه را به مینسک راه ندادند ولی تاریخ بحران قرهباع وارونه نوشته شد. دانشگاههای باکو و ایروان بنا بر سنت مالوف استالینی، کارخانه تولید تاریخاند و اتاقهای فکر تلآویو، کارخانه چاپ نقشه برای اقالیم افسانهای. ما را از سوشا بیرون کردند تا از تاریخ اخراجمان کنند.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۱۹ اردیبهشت ۹۹
@mehdinalbandie
https://t.iss.one/mehdinalbandie
🔸
هشت می یادروز سوشاست. بله یادروز برای امری که ظاهرا همه باور کردهاند بیبازگشت بودنش را. سقوط شوشا وجهالمصالحه اخراج ایران از بحران قرهباغ بود تا مذاکرات تهران از تاریخ این بحران پاک شود و دست ایران از قرهباغ، کوتاه.
بعد از گروه میسنک، این روزها هر دو طرف بحران با لبخندی بر لب رو به تلآویو کردهاند. و این خود قابل تامل است. ورود اسرائیل به موضوع، چیزی است شبیه ورود نریمانف به باکو. فرهباغ برای آزادی نیاز به اسلامگراها دارد و این یعنی گسترش جبهه مقاومت، و اسراییلی شدن طرفین منازعه یعنی خودمختاری جمهوری آرتساخ.
سوشا شهری نمادین است. "پناهآباد"ی که پناهعلیخان جوانشیر در ۱۱۲۹ خورشیدی ساخت، بعدها شد شوشی. زادگاه عزیر حاجی بیگف و خورشید بانو ناتوان و خان شوشینسکی و مدفن ملاپناه واقف.
شوشا زادگاه ضربالمثلی تاریخی است از مچانداری آقامحمدخان قاجار و ابراهیمخلیلخان حاکم قلعه شوشی. وقتی آقامحمدخان برایش نوشت:
زمنجنیق فلک سنگ فتنه میبارد
تو ابلهانه گریزی به آبگینه حصار؟
که حکایت قلعه، حکایت آیینه و سنگ است و پاسخ حاکم قلعه بیتی از حیرانی بود:
گر نگهدار من آنست که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
آقامحمدخان قلعه شوشا را گشود و چند روز پس از فتح، به دست دو محکوم به قتل، به قتل رسید.
شوشا مهم است. ارامنه بر کلیسایش تاکید دارند و مسلمانان بر مسجد جمعهاش. تاریخ میگوید قرهباغ و ایروان هر دو مسلماننشین بودهاند. پای یهود که بیاید وسط پشت سرش نقشهای جدید هم پیدا خواهد شد و حکایت مسجد جمعه سوشا خواهد شد حکایت هیکل سلیمان و مسجد اقصی. صهیونیستها در این میان، هر دوطرف منازعه را دارند مال خود میکنند.
سال گدشته سرکیسیان گفت که شوشا را در سایه بیثباتی داخلی جمهوری آذربایجان به دست آوردند و همین موفقیت، پیروزی ارامنه در جنگ قرهباغ را فراهم کرد و شکست شوشا با مغلوبیت ارمنستان از آذربایجان برابر بود. یعقوب محمداف کفیل ریاست جمهوری آذربایجان در ۱۹۹۲ هم پیشتر فیلمی منتشر کرده بود با این مضمون که ارتش، شوشا را تسلیم ارامنه کرد و فرار سربازان بدون مقاومت از جبهه جنگ باعث سقوط این شهر استراتژیک شد.
شوشا وقتی سقوط کرد که طیاره حامل محمداف در تهران نشست چرا که ایران، قرهباع را متعلق به طرف مسلمان منازعه میدانست. همین باعث اخراج ایران از منازعه شد.
ایران از بحران قرهباع کنار رفت و ترکیه نشست جای آن. با اتهام کشتار ارامنه بر پیشانی که میتوانست در این بحران شسته شود. ترکیه را به مینسک راه ندادند ولی تاریخ بحران قرهباع وارونه نوشته شد. دانشگاههای باکو و ایروان بنا بر سنت مالوف استالینی، کارخانه تولید تاریخاند و اتاقهای فکر تلآویو، کارخانه چاپ نقشه برای اقالیم افسانهای. ما را از سوشا بیرون کردند تا از تاریخ اخراجمان کنند.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۱۹ اردیبهشت ۹۹
@mehdinalbandie
https://t.iss.one/mehdinalbandie
Telegram
دارالولایه | مهدی نعلبندی
پراکنده نویسی های یک نویسنده شهرستانی
🔸
دقت کنیم: #حیف های فردای ما را #آخه های امروزمان میسازند. امروز روز #تردید نیست روز #تاریخ است.
##قرهباغ #خاک_اسلام #همسایه #تشکر_رهبرم #مهدی_نعلبندی #دارالولایه_تبریز
@mehdinalbandie
دقت کنیم: #حیف های فردای ما را #آخه های امروزمان میسازند. امروز روز #تردید نیست روز #تاریخ است.
##قرهباغ #خاک_اسلام #همسایه #تشکر_رهبرم #مهدی_نعلبندی #دارالولایه_تبریز
@mehdinalbandie
#چند_کلمه_در_باب_شوشا
🔸
شاید چنین روزهایی در عمر آدمی یک بار بیشتر اتفاق نیفتد. و برای من و همکارانم اتفاق افتاد. #آزادی_شوشا به رویایی غیر قابل باور تبدیل شده بود که امروز محقق شد. از بیست سال پیش که در رادیو برونمزی هستم مدام از آرزوی آزادی شوشا گفته بودیم و شنیده بودیم و شده بود رویا. و چه حالی داشت تحقق این رویا. وصال یار بود و پایان فراق یعقوب. روزهای اول این جنگ گفتم و باز میگویم که منارههای مسجد گوهرآقا قریب بیست و نه سال است که دلتنگ شهادت بر ولایت علیبنابیطالب است.
شوشا فقط یک #شهر در قرهباغ نبود، بلکه #هنر و #تاریخ و #آرزو و #احساس بود و هست.
بسیاری از شنوندگان و کارشناسان رادیو برونمرزی تبریز امروز گریستند و شادیشان را با ما شریک شدند. و بگذارید اعتراف کنم وقتی به برخی از دوستانم در آن سوی ارس پیام صوتی تبریک دادم، صدایم لرزید و بغضم ترکید. عصر در برنامه رادیو یک جمله گفتم که اینجا هم میگویم:
- شوشا با #خیانت از دست رفت و با #شهادت به دست آمد.
باید قدر این فرهنگ را دانست. و من یقین دارم آذربایجان قدر این سرمایهای را که به زحمت به کف آورده خواهد دانست.
🔸
و یک نکته؛
برخی از دوستان در تحلیلهاشان خیال میکنند قرهباغ از توابع شهرستان خداآفرین است. نه برادر. یا رقبای ما حماقت سیاسی دارند. نه عزیزم. مدیریت این جنگ معادل با صدوچهل واحد درس مدیریت بود و هست. از مدیریت صحنه گرفته تا مدیریت افکار و مدیریت رقباء که یکی از آن رقباء، ایران است. و آن چه رخ نموده مبتنی بر حافظه کوتاه مدت نیست بلکه مبتنی بر فرداست. و این جمله آخر بر اهل مداقه روشن است.
شاه سلطان حسین وقتی ایران را وا مینهاد سرمست از ایرانی بود که بر کاغذ نوشته بود و در نونش میشد حرمسرایی از زیبارویان محروسات به راه انداخت. فرق او و شاه اسماعیل در همین بود. یکی ایران را ساخت و یکی ایران را باخت. میرعلی نون کوچک مینوشت و سلطان حسین نون فراخ مینوشت. هر کدام به وسعت سفرهشان. و کشورها بر سفرههای رنگارنگ فروخته میشوند.
🔸
باز گردم به شوشا.
شوشا آزاد شد. آزادی شوشا شیرین است. و کاش این شیرینی تلخ نشود با معامله. نگرانام سندن ساری آی باشی بلالی شوشا.
یک بار باکو را در استانبول فروختند به مسکو. و یک بار شوشا را. و این بار نخجوان را؟
شوشا آزاد شد و باید این روند ادامه یابد تا آزادی سایر شهرها و #خانکندی که بشود آزادی کامل اراضی اشغالی و بازگشت به #مرزهای_بینالمللی. و جشن آزادی #قرهباغ به زودی در خانکندی. انشاءالله.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ آبان ۹۹
@mehdinalbandie
🔸
شاید چنین روزهایی در عمر آدمی یک بار بیشتر اتفاق نیفتد. و برای من و همکارانم اتفاق افتاد. #آزادی_شوشا به رویایی غیر قابل باور تبدیل شده بود که امروز محقق شد. از بیست سال پیش که در رادیو برونمزی هستم مدام از آرزوی آزادی شوشا گفته بودیم و شنیده بودیم و شده بود رویا. و چه حالی داشت تحقق این رویا. وصال یار بود و پایان فراق یعقوب. روزهای اول این جنگ گفتم و باز میگویم که منارههای مسجد گوهرآقا قریب بیست و نه سال است که دلتنگ شهادت بر ولایت علیبنابیطالب است.
شوشا فقط یک #شهر در قرهباغ نبود، بلکه #هنر و #تاریخ و #آرزو و #احساس بود و هست.
بسیاری از شنوندگان و کارشناسان رادیو برونمرزی تبریز امروز گریستند و شادیشان را با ما شریک شدند. و بگذارید اعتراف کنم وقتی به برخی از دوستانم در آن سوی ارس پیام صوتی تبریک دادم، صدایم لرزید و بغضم ترکید. عصر در برنامه رادیو یک جمله گفتم که اینجا هم میگویم:
- شوشا با #خیانت از دست رفت و با #شهادت به دست آمد.
باید قدر این فرهنگ را دانست. و من یقین دارم آذربایجان قدر این سرمایهای را که به زحمت به کف آورده خواهد دانست.
🔸
و یک نکته؛
برخی از دوستان در تحلیلهاشان خیال میکنند قرهباغ از توابع شهرستان خداآفرین است. نه برادر. یا رقبای ما حماقت سیاسی دارند. نه عزیزم. مدیریت این جنگ معادل با صدوچهل واحد درس مدیریت بود و هست. از مدیریت صحنه گرفته تا مدیریت افکار و مدیریت رقباء که یکی از آن رقباء، ایران است. و آن چه رخ نموده مبتنی بر حافظه کوتاه مدت نیست بلکه مبتنی بر فرداست. و این جمله آخر بر اهل مداقه روشن است.
شاه سلطان حسین وقتی ایران را وا مینهاد سرمست از ایرانی بود که بر کاغذ نوشته بود و در نونش میشد حرمسرایی از زیبارویان محروسات به راه انداخت. فرق او و شاه اسماعیل در همین بود. یکی ایران را ساخت و یکی ایران را باخت. میرعلی نون کوچک مینوشت و سلطان حسین نون فراخ مینوشت. هر کدام به وسعت سفرهشان. و کشورها بر سفرههای رنگارنگ فروخته میشوند.
🔸
باز گردم به شوشا.
شوشا آزاد شد. آزادی شوشا شیرین است. و کاش این شیرینی تلخ نشود با معامله. نگرانام سندن ساری آی باشی بلالی شوشا.
یک بار باکو را در استانبول فروختند به مسکو. و یک بار شوشا را. و این بار نخجوان را؟
شوشا آزاد شد و باید این روند ادامه یابد تا آزادی سایر شهرها و #خانکندی که بشود آزادی کامل اراضی اشغالی و بازگشت به #مرزهای_بینالمللی. و جشن آزادی #قرهباغ به زودی در خانکندی. انشاءالله.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ آبان ۹۹
@mehdinalbandie
#قرهباغ_۲۰۲۰ همان #باکو_۱۹۹۱ است و نسبت ما با هر دو یکی. برای #ساختن فردای بیحسرت باید نگاهی به #سی_سال گذشته بیندازیم. نگذاریم از #زنگزور برایمان #شوشا بسازند و اخراجمان کنند از #تاریخ.
یادمان باشد #مرز برای ساکنان هر دو سویش #مقدس است.
#دارالولایه__تبریز
#مهدی_نعلبندی
#تلنگز
@mehdinalbandi
https://twitter.com/MNalbandi/status/1341850015170523136?s=09
یادمان باشد #مرز برای ساکنان هر دو سویش #مقدس است.
#دارالولایه__تبریز
#مهدی_نعلبندی
#تلنگز
@mehdinalbandi
https://twitter.com/MNalbandi/status/1341850015170523136?s=09
Twitter
Mehdi Nalbandi
#قرهباغ_۲۰۲۰ همان #باکو_۱۹۹۱ است و نسبت ما با هر دو یکی. برای #ساختن فردای بیحسرت باید نگاهی به #سی_سال گذشته بیندازیم. نگذاریم از #زنگزور برایمان #شوشا بسازند و اخراجمان کنند از #تاریخ. یادمان باشد #مرز برای ساکنان هر دو سویش #مقدس است. #دارالولایه__تبریز…
#برای_شهید_امیرکبیر
🔸
#امیرکبیر یک #مدیر_ایرانی بود که هم عرضه مدیریت داشت و هم شهامت برخورد. و پاداش این دو #شهادت است.
امیرکبیر برای #ایران دارالفنون ساخت، ایران را صاحب روزنامه کرد، القاب را قدغن کرد، جلوی رشوه را گرفت، تیولداری را سامان داد، قمه کشی را قدغن کرد، به وضع و معاش قشون رسید، دستور داد توپ بریزند و باروت بسازند، البسه قشون را از پارچه ایرانی دوخت، لباس فرنگی نپوشید، مندابی های شوشتر را مسلمان کرد و نزاعی بزرگ را پایان داد، سید علی محمد باب را اعدام کرد، برای ایران در لندن سفارتخانه و در بمبئی و عثمانی و قفقاز قونسولخانه ساخت.
امیرکبیرها در #تاریخ نیستند بلکه در میان ما هستند. کافی است بالانشین ها اندکی گوش از وساوس مدام #مهد_علیا و #میرزا_آقاخان ها بردارند تا صدای میرزا تقی خان ها را بشنوند.
برای زدن امیرکبیر ابتدا باید رگ آبروی او را می زدند. آن قدر گفتند و گفتند و گفتند که شاه نوشت: "چون صدارت عظمی و وزارت کبری #زحمت_زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما #دشوار است شما را از آن کار #معاف_کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید."
و باز گفتند و گفتند و گفتند که نگین انگشتر #شاه_سرخوش را کوفتند بر ذیل نامه #قتل امیرش. در حکم آمده بود: "چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به #فین_کاشان رفته، #میرزا_تقی_خان فراهانی را #راحت_نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد."
و مهر ملوکانه خشک نشده تاختند تا فین و امیر را رگ زدند. ترسشان از این بود که شاه به هوش بیاید و نگذارد ایران بی امیرکبیر بماند. اما نشد. #مردی_بزرگ_تمام_شد.
امیرکبیر، #شهید است و مدفن شهیدان جز #کربلا نیست.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ دی ۹۷
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/CJ31izVgCdA/?igshid=1ky0z8244h5uc
🔸
#امیرکبیر یک #مدیر_ایرانی بود که هم عرضه مدیریت داشت و هم شهامت برخورد. و پاداش این دو #شهادت است.
امیرکبیر برای #ایران دارالفنون ساخت، ایران را صاحب روزنامه کرد، القاب را قدغن کرد، جلوی رشوه را گرفت، تیولداری را سامان داد، قمه کشی را قدغن کرد، به وضع و معاش قشون رسید، دستور داد توپ بریزند و باروت بسازند، البسه قشون را از پارچه ایرانی دوخت، لباس فرنگی نپوشید، مندابی های شوشتر را مسلمان کرد و نزاعی بزرگ را پایان داد، سید علی محمد باب را اعدام کرد، برای ایران در لندن سفارتخانه و در بمبئی و عثمانی و قفقاز قونسولخانه ساخت.
امیرکبیرها در #تاریخ نیستند بلکه در میان ما هستند. کافی است بالانشین ها اندکی گوش از وساوس مدام #مهد_علیا و #میرزا_آقاخان ها بردارند تا صدای میرزا تقی خان ها را بشنوند.
برای زدن امیرکبیر ابتدا باید رگ آبروی او را می زدند. آن قدر گفتند و گفتند و گفتند که شاه نوشت: "چون صدارت عظمی و وزارت کبری #زحمت_زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما #دشوار است شما را از آن کار #معاف_کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید."
و باز گفتند و گفتند و گفتند که نگین انگشتر #شاه_سرخوش را کوفتند بر ذیل نامه #قتل امیرش. در حکم آمده بود: "چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به #فین_کاشان رفته، #میرزا_تقی_خان فراهانی را #راحت_نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد."
و مهر ملوکانه خشک نشده تاختند تا فین و امیر را رگ زدند. ترسشان از این بود که شاه به هوش بیاید و نگذارد ایران بی امیرکبیر بماند. اما نشد. #مردی_بزرگ_تمام_شد.
امیرکبیر، #شهید است و مدفن شهیدان جز #کربلا نیست.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ دی ۹۷
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/CJ31izVgCdA/?igshid=1ky0z8244h5uc
.
👈 تأملی در رابطه هویت و یهود
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
🔷️ اصل یادداشت برای چند سال پیش است و دردهایی که نو میشوند.
https://www.instagram.com/p/CVGgKLZAoIk/?utm_medium=share_sheet
👈 تأملی در رابطه هویت و یهود
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
🔷️ اصل یادداشت برای چند سال پیش است و دردهایی که نو میشوند.
https://www.instagram.com/p/CVGgKLZAoIk/?utm_medium=share_sheet