لعنتي هميشه سختتر است
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ ال پاچينو – هنرپیشه مشهور آمریکایی - با نقش سرهنگ اسلِيد در فيلم «بوي خوش يک زن» (محصول 1992) در يکي از سکانسهاي پاياني و درخشان فيلم ميگويد: «تو زندگيم هر وقت به دو راهي رسيدم، بدون استثنا ميدونستم راه درست کدومه، اما هميشه راه غلط را انتخاب کردم؛ ميدوني چرا؟! چون راه درست لعنتي، هميشه سختتر بود.»
✅ «بوي خوش يک زن» چند ديالوگ درخشان ديگر هم دارد، اما من اين يکي را خيلي بيشتر از بقيه دوست دارم، چون تصويري از سياستگذاري عمومي و حکمراني است، درباره زندگي فردي نيست و عين سرنوشت سياست عمومي است.
✅ سياستگذار، حکمران يا مجري اغلب يا شايد هميشه ميداند «راه درست کدومه، اما لعنتي هميشه سختتر است.» او در چنين مواقعي دنبال کساني ميگردد که راه راحتتر اما نادرست را توجيه کنند يا درست جلوه دهند.
✅ او گاه آنقدر موضوع را به اين و آن ارجاع ميدهد تا نظرات مختلف دريافت کند، معرکه آراء راه بيندازد و دست آخر مسئوليت خودش را در بين ديدگاههاي متناقض گم يا کمرنگ کند و دست آخر راه راحت اما نادرست را برگزيند، بدون عذاب وجدان.
✅ دستگاه اداري هم هميشه پر از آدمهايي است که به داد او ميرسند. آدمهايي که فرش را از جهت خوابش جارو ميکنند، و باد به بادبان راه راحت ميدمند. فضيلت از آن کساني است که سختيهاي راه را فرياد ميزنند، حتي مغضوب ميشوند اما به حکمران، سياستگذار يا مجري حالي ميکنند که نميتواني بدون عذاب وجدان و پذيرش مسئوليت، راه راحتتر را انتخاب کني.
✅ کار در عرصه سياست عمومي هميشه بر سر دوراهي درست/نادرست بودن است. انتخابکننده هميشه درکي از سختي هر يک از دو راه دارد. حکمران، سياستگذار يا مجري آنگاه که از دغدغه اخلاقي تهي شود و هيچ چيز نتواند مسئوليت اخلاقي را به يادش بياورد، تباهي آغاز ميشود. مصيبت وقتي فروميبارد که تنها توجيه اين باشد که «لعنتي هميشه سختتر است.»
#سیاست_اقتصادی، #سیاست_خارجی، #سیاست_داخلی، #سیاست_فرهنگی، #سیاست_قضائی، #سیاست_اجتماعی، #سیاست_محیط_زیست، #سیاست_پولی، #سیاست_بورس، #سیاست_مالی، و #سیاست_...
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/B_rrmOKn2aN/?igshid=12imescvwv1ix
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ ال پاچينو – هنرپیشه مشهور آمریکایی - با نقش سرهنگ اسلِيد در فيلم «بوي خوش يک زن» (محصول 1992) در يکي از سکانسهاي پاياني و درخشان فيلم ميگويد: «تو زندگيم هر وقت به دو راهي رسيدم، بدون استثنا ميدونستم راه درست کدومه، اما هميشه راه غلط را انتخاب کردم؛ ميدوني چرا؟! چون راه درست لعنتي، هميشه سختتر بود.»
✅ «بوي خوش يک زن» چند ديالوگ درخشان ديگر هم دارد، اما من اين يکي را خيلي بيشتر از بقيه دوست دارم، چون تصويري از سياستگذاري عمومي و حکمراني است، درباره زندگي فردي نيست و عين سرنوشت سياست عمومي است.
✅ سياستگذار، حکمران يا مجري اغلب يا شايد هميشه ميداند «راه درست کدومه، اما لعنتي هميشه سختتر است.» او در چنين مواقعي دنبال کساني ميگردد که راه راحتتر اما نادرست را توجيه کنند يا درست جلوه دهند.
✅ او گاه آنقدر موضوع را به اين و آن ارجاع ميدهد تا نظرات مختلف دريافت کند، معرکه آراء راه بيندازد و دست آخر مسئوليت خودش را در بين ديدگاههاي متناقض گم يا کمرنگ کند و دست آخر راه راحت اما نادرست را برگزيند، بدون عذاب وجدان.
✅ دستگاه اداري هم هميشه پر از آدمهايي است که به داد او ميرسند. آدمهايي که فرش را از جهت خوابش جارو ميکنند، و باد به بادبان راه راحت ميدمند. فضيلت از آن کساني است که سختيهاي راه را فرياد ميزنند، حتي مغضوب ميشوند اما به حکمران، سياستگذار يا مجري حالي ميکنند که نميتواني بدون عذاب وجدان و پذيرش مسئوليت، راه راحتتر را انتخاب کني.
✅ کار در عرصه سياست عمومي هميشه بر سر دوراهي درست/نادرست بودن است. انتخابکننده هميشه درکي از سختي هر يک از دو راه دارد. حکمران، سياستگذار يا مجري آنگاه که از دغدغه اخلاقي تهي شود و هيچ چيز نتواند مسئوليت اخلاقي را به يادش بياورد، تباهي آغاز ميشود. مصيبت وقتي فروميبارد که تنها توجيه اين باشد که «لعنتي هميشه سختتر است.»
#سیاست_اقتصادی، #سیاست_خارجی، #سیاست_داخلی، #سیاست_فرهنگی، #سیاست_قضائی، #سیاست_اجتماعی، #سیاست_محیط_زیست، #سیاست_پولی، #سیاست_بورس، #سیاست_مالی، و #سیاست_...
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/B_rrmOKn2aN/?igshid=12imescvwv1ix
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
Instagram
دغدغه ایران
. بوی خوش یک زن . فیلمی با بازی درخشان ال پاچینو، در ستایش زندگی، امید و ضرورت اخلاقی بودن . فیلمی حاوی همه نوع خوبی که از سینما میتوان انتظار داشت. . محتوای غنی، داستانی جذاب، بازی درخشان، دیالوگهای ماندگار، و... . دیدن فیلم را از دست ندهید. . فیلم حداقل…
Forwarded from شبکه توسعه
راهنماي سر کار گذاشتن مقامات ارشد
(قسمت اول، گزارش ضخیم)
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
گيج کردن با گزارش ضخيم
⭕️ يکي از راههايي که کارمندان، کارشناسان و مديران دولتي آگاهانه يا از سر ناآگاهي براي گيج، خنثي و فلج مغزي کردن مقامات ارشد بهکار ميگيرند، نوشتن گزارشهاي حجيم، قطور، مملو از متن و با ضخامت است.
⭕️ پروندههای بسياري روي ميز مقامات اداري ارشد (احتمالاً نودونه درصد آنها) وجود دارد که در کنار زماني که براي جلسات، رفت و آمد بين جلسات در شهر و ارتباطات سياسي صرف ميکنند، سبب ميشود هرگز فرصتي براي خواندن زياد و صرف کردن وقت بسيار براي متون ضخيم و حجيم نداشته باشند.
⭕️ شما با آگاهي از اين موضوع ميتوانيد براي هر بار که خواستيد موضوع مهمي را گزارش کنيد، يک گزارش ضخيم و تا حد ممکن پرابهام، داراي زبان مغشوش و در هم ريخته محتوايي، اما شکيل براي مقام ارشد ارسال کنيد. او فرصت خواندن ندارد و ذهن درگير هزاران مسألهاش پردازش نمیکند.
⭕️ مقامات ارشد در مقابل چنين گزارشهايي چند سناريو دارند. فکر ميکنند تخصصيتر از آن است که بفهمند، مثل بقيه گزارشهاي اداري مزخرف است يا مطلب آنقدر مهم است که بايد به يک بخش تخصصي ارجاع کرد. سرنوشت غالب اين گونه گزارشها، ارجاع به سلسله مراتب اداري است. شما در اين لحظه موفق شدهايد.
⭕️ گزارش ارجاعشده، در سلسله مراتب ميچرخد، هر کارمند و کارشناسي آنرا به بغلي ارجاع ميدهد (بازي بغلي بگير اپيزودهاي طنز مهران مديري را به ياد بياوريد) و در نهايت به احتمال بسيار زياد شما گزارش دادهايد، کلي چرخيده است و اتفاقي هم نميافتد.
بهبودهاي کوچک عليه گزارشهاي ضخيم
اگر مدير و مقام ارشد هستيد، براي اينکه نگذاريد کارشناسان و مديرانتان شما را سرکار بگذارند و زمانتان را بدزدند، ميتوانيد از روشهاي زير استفاده کنيد:
☑️ براي زيردستان خود مشخص کنيد که گزارشها و نامههايي با حداکثر چند صفحه/کلمه را ميخوانيد.
☑️ گزارشهاي ضخيمتر از حد مشخص شده را صرفاً با گزارش خلاصهشده بپذيريد.
☑️ معياري براي خلاصهسازي مشخص کنيد و براي مثال هر پنجاه صفحه گزارش ميتواند در يک صفحه خلاصه و ارسال شود.
☑️ مشخص کنيد که گزارش بايد خيلي صريح و روشن باشد و به تصميمگيري کمک کند. هدف از ارسال گزارش بايد به دقت مشخص شده باشد.
☑️ ارسال کننده گزارشهاي ضخيمي را که به تصميمگيري کمک نميکنند، ابهام را افزايش ميدهند و به دليل فرصت نداشتن براي مطالعه (نه انجام کار تخصصي روي آن) بايد به سلسله مراتب ارجاع دهيد، توبيخ و تنبيه کنيد.
☑️ آدمهاي متخصصي در هر سازمان لازم است که خلاصه کردن متون را بدانند. اينها کارمندان اداري ساده وامانده از همه جا نيستند، بلکه احتمالاً متخصصترين، دست به قلمترين و فهيمترين کارکنان سازمان هستند که قادرند زمان شما را از دست «دزدان زمان» نجات دهند.
سخن آخر
اگر مقام و مدير ارشدي هستيد که روي ميزتان پر از گزارشهاي ضخيمي است که فرصت نداريد آنها را بخوانيد و به سلسله مراتب ارجاع ميدهيد و به تصميمگيري شما کمک نميکنند، «دزدان زمان» در حال بر باد دادن عمرتان هستند.
#دزدان_زمان
#گزارش_ضخيم
(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@fazeli_mohammad
پینوشت
حل مشکلات نظام اداري براي تقويت ظرفيت حکومت ضروري است. من از آنجا که به بهبودهاي کوچک باور دارم، تلاش ميکنم در مجموعهاي از يادداشتها شماري از مشکلات و راهکارهاي پيشنهادي براي بهبود را طرح کنم. اين متون شايد براي انديشيدن بيشتر به وضعيت نظام حکمراني کمک کنند.
(قسمت اول، گزارش ضخیم)
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
گيج کردن با گزارش ضخيم
⭕️ يکي از راههايي که کارمندان، کارشناسان و مديران دولتي آگاهانه يا از سر ناآگاهي براي گيج، خنثي و فلج مغزي کردن مقامات ارشد بهکار ميگيرند، نوشتن گزارشهاي حجيم، قطور، مملو از متن و با ضخامت است.
⭕️ پروندههای بسياري روي ميز مقامات اداري ارشد (احتمالاً نودونه درصد آنها) وجود دارد که در کنار زماني که براي جلسات، رفت و آمد بين جلسات در شهر و ارتباطات سياسي صرف ميکنند، سبب ميشود هرگز فرصتي براي خواندن زياد و صرف کردن وقت بسيار براي متون ضخيم و حجيم نداشته باشند.
⭕️ شما با آگاهي از اين موضوع ميتوانيد براي هر بار که خواستيد موضوع مهمي را گزارش کنيد، يک گزارش ضخيم و تا حد ممکن پرابهام، داراي زبان مغشوش و در هم ريخته محتوايي، اما شکيل براي مقام ارشد ارسال کنيد. او فرصت خواندن ندارد و ذهن درگير هزاران مسألهاش پردازش نمیکند.
⭕️ مقامات ارشد در مقابل چنين گزارشهايي چند سناريو دارند. فکر ميکنند تخصصيتر از آن است که بفهمند، مثل بقيه گزارشهاي اداري مزخرف است يا مطلب آنقدر مهم است که بايد به يک بخش تخصصي ارجاع کرد. سرنوشت غالب اين گونه گزارشها، ارجاع به سلسله مراتب اداري است. شما در اين لحظه موفق شدهايد.
⭕️ گزارش ارجاعشده، در سلسله مراتب ميچرخد، هر کارمند و کارشناسي آنرا به بغلي ارجاع ميدهد (بازي بغلي بگير اپيزودهاي طنز مهران مديري را به ياد بياوريد) و در نهايت به احتمال بسيار زياد شما گزارش دادهايد، کلي چرخيده است و اتفاقي هم نميافتد.
بهبودهاي کوچک عليه گزارشهاي ضخيم
اگر مدير و مقام ارشد هستيد، براي اينکه نگذاريد کارشناسان و مديرانتان شما را سرکار بگذارند و زمانتان را بدزدند، ميتوانيد از روشهاي زير استفاده کنيد:
☑️ براي زيردستان خود مشخص کنيد که گزارشها و نامههايي با حداکثر چند صفحه/کلمه را ميخوانيد.
☑️ گزارشهاي ضخيمتر از حد مشخص شده را صرفاً با گزارش خلاصهشده بپذيريد.
☑️ معياري براي خلاصهسازي مشخص کنيد و براي مثال هر پنجاه صفحه گزارش ميتواند در يک صفحه خلاصه و ارسال شود.
☑️ مشخص کنيد که گزارش بايد خيلي صريح و روشن باشد و به تصميمگيري کمک کند. هدف از ارسال گزارش بايد به دقت مشخص شده باشد.
☑️ ارسال کننده گزارشهاي ضخيمي را که به تصميمگيري کمک نميکنند، ابهام را افزايش ميدهند و به دليل فرصت نداشتن براي مطالعه (نه انجام کار تخصصي روي آن) بايد به سلسله مراتب ارجاع دهيد، توبيخ و تنبيه کنيد.
☑️ آدمهاي متخصصي در هر سازمان لازم است که خلاصه کردن متون را بدانند. اينها کارمندان اداري ساده وامانده از همه جا نيستند، بلکه احتمالاً متخصصترين، دست به قلمترين و فهيمترين کارکنان سازمان هستند که قادرند زمان شما را از دست «دزدان زمان» نجات دهند.
سخن آخر
اگر مقام و مدير ارشدي هستيد که روي ميزتان پر از گزارشهاي ضخيمي است که فرصت نداريد آنها را بخوانيد و به سلسله مراتب ارجاع ميدهيد و به تصميمگيري شما کمک نميکنند، «دزدان زمان» در حال بر باد دادن عمرتان هستند.
#دزدان_زمان
#گزارش_ضخيم
(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@fazeli_mohammad
پینوشت
حل مشکلات نظام اداري براي تقويت ظرفيت حکومت ضروري است. من از آنجا که به بهبودهاي کوچک باور دارم، تلاش ميکنم در مجموعهاي از يادداشتها شماري از مشکلات و راهکارهاي پيشنهادي براي بهبود را طرح کنم. اين متون شايد براي انديشيدن بيشتر به وضعيت نظام حکمراني کمک کنند.
ویرگول
راهنماي سر کار گذاشتن مقامات ارشد
قسمت اول، گزارش ضخیم محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي گيج کردن با گزارش ضخيم يکي از راههايي که کارمندان، کارشناسان…
آب، برق و کرونا در هواي داغ
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ هوا بالاخص در استانهاي گرمسير به سرعت به سمت گرم و داغ شدن پيش ميرود. شواهد درباره اثر گرماي هوا بر کرونا ضد و نقيض است. برخي ميگويند کرونا تحت تأثير گرما کمتر شده و برخي ميگويند بيتأثير است. من از آن دستهام که به دلايل غيرپزشکي معتقدم اگر حواسمان نباشد، گرماي هوا باعث ميشود گرماي هوا مهار کرونا را سختتر کند.
✅ کادرهاي درمان خط مقدم «مقابله درماني» با کرونا هستند. کرونا اما يک خط مقدم «مقابله پيشگيرانه» هم دارد: صنعت آب. آخرين نظرسنجي که من ديدم نشان ميداد 92 درصد مردم گفتهاند بهطور مرتب دستهاي خود را براي مقابله با کرونا ميشويند. ميزان حمام رفتن مردم بيشتر شده و شستوشوي وسايل خريداريشده از بيرون ضروري شده است. اينها همه باعث افزايش مصرف آب در منازل شده است.
✅ اگر شستوشوي دستها نباشد و آب به اندازه کافي براي «مقابله پيشگيرانه» با کرونا در دسترس قرار نگيرد، بيماري بيشتر ميشود کادرهاي درمان بايد فشار بيشتري را تحمل کنند.
✅ وضعيت منابع آب کشور در دو سال گذشته با بارشها بهتر شده اما برخي شهرها شاهد 30 تا 40 درصد افزايش مصرف آب شرب و بهداشت هستند. هوا درست در چنين شرايطي در حال گرم شدن است. گرماي هوا مصرف آب را بالا ميبرد. اگر هواي آب را نداشته باشيم و مديريت مصرف نکنيم، گرماي هوا وضعيت کرونا را بدتر ميکند.
✅ گرماي هوا مصرف کولرهاي گازي را بالاخص در مناطق گرمسير افزايش ميدهد. انتقال آب و فعال بودن مراکز درماني به عنوان دو جبهه اقدام پيشگيرانه و درماني عليه کرونا به برق نياز دارد. رعايت اصول مديريت مصرف در استفاده از برق نيز ضروري است تا مشکلي در تأمين برق شهرها و مراکز درماني ايجاد نشود.
✅ اقتصاد ايران تا همينجا هم قرباني خسارات شديد کروناست. ميليونها انسان از اين بيماري ضربه اقتصادی خوردهاند و هر روز طول کشيدن آن درد و رنج ايرانيان را افزون ميکند. مديريت مصرف آب و برق راهي به سوي مهار کرونا و این درد و رنج است.
✅ برای هر بار مصرف آب و برق، به کادرهای درمان، رنج بیماران و آسیبدیدگان اقتصادی از کرونا فکر کنیم.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ هوا بالاخص در استانهاي گرمسير به سرعت به سمت گرم و داغ شدن پيش ميرود. شواهد درباره اثر گرماي هوا بر کرونا ضد و نقيض است. برخي ميگويند کرونا تحت تأثير گرما کمتر شده و برخي ميگويند بيتأثير است. من از آن دستهام که به دلايل غيرپزشکي معتقدم اگر حواسمان نباشد، گرماي هوا باعث ميشود گرماي هوا مهار کرونا را سختتر کند.
✅ کادرهاي درمان خط مقدم «مقابله درماني» با کرونا هستند. کرونا اما يک خط مقدم «مقابله پيشگيرانه» هم دارد: صنعت آب. آخرين نظرسنجي که من ديدم نشان ميداد 92 درصد مردم گفتهاند بهطور مرتب دستهاي خود را براي مقابله با کرونا ميشويند. ميزان حمام رفتن مردم بيشتر شده و شستوشوي وسايل خريداريشده از بيرون ضروري شده است. اينها همه باعث افزايش مصرف آب در منازل شده است.
✅ اگر شستوشوي دستها نباشد و آب به اندازه کافي براي «مقابله پيشگيرانه» با کرونا در دسترس قرار نگيرد، بيماري بيشتر ميشود کادرهاي درمان بايد فشار بيشتري را تحمل کنند.
✅ وضعيت منابع آب کشور در دو سال گذشته با بارشها بهتر شده اما برخي شهرها شاهد 30 تا 40 درصد افزايش مصرف آب شرب و بهداشت هستند. هوا درست در چنين شرايطي در حال گرم شدن است. گرماي هوا مصرف آب را بالا ميبرد. اگر هواي آب را نداشته باشيم و مديريت مصرف نکنيم، گرماي هوا وضعيت کرونا را بدتر ميکند.
✅ گرماي هوا مصرف کولرهاي گازي را بالاخص در مناطق گرمسير افزايش ميدهد. انتقال آب و فعال بودن مراکز درماني به عنوان دو جبهه اقدام پيشگيرانه و درماني عليه کرونا به برق نياز دارد. رعايت اصول مديريت مصرف در استفاده از برق نيز ضروري است تا مشکلي در تأمين برق شهرها و مراکز درماني ايجاد نشود.
✅ اقتصاد ايران تا همينجا هم قرباني خسارات شديد کروناست. ميليونها انسان از اين بيماري ضربه اقتصادی خوردهاند و هر روز طول کشيدن آن درد و رنج ايرانيان را افزون ميکند. مديريت مصرف آب و برق راهي به سوي مهار کرونا و این درد و رنج است.
✅ برای هر بار مصرف آب و برق، به کادرهای درمان، رنج بیماران و آسیبدیدگان اقتصادی از کرونا فکر کنیم.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
زنده باد زندگی
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ دکتر محسن رناني نامه مفصلي (4600 کلمه) به «ويروس مبارک کرونا» نوشته و اثراتش بر جامعه ايران را برشمرده است. نامه او، درسي در سياستگذاري و حکمراني است. منتخبي از اين نامه را اینجا آوردهام. . لينک کل نامه در انتهاي این يادداشت هست.
🔹کرونا تو کمک کردی تا پرستاران ما، بدون نگرانی از مؤاخذه، در بیمارستانها برقصند، تا ما دریابیم که موسیقی بخشی از انرژی سرشار دوران مدرن را آزاد میکند و ... موسیقی همزمان با جریان زندگی، فرصتی برای بازسازی روان و کسب آرامش به ما میدهد.
🔹کرونا تو به ما نشان دادی که روح انسانی در هر شرایطی قدرت معجزه دارد. تو به ما فرصت دادی تا صحنه های بینظیر مهربانی و همدردی و همراهی پزشکان و پرستارانی را که از جان مایه میگذارند ببینیم و اشک همدلی بریزیم.
🔹تو سؤالات بزرگی در برابر دستگاه فقاهت و نهادهای دینی، اندیشمندان و روشنفکران مسلمان قرار دادی و جامعه مسلمانان را وارد شرایط بینظیری برای تجربه دینداریهای شخصیِ فارغ از مناسک جمعی کردی.
🔹کرونا تو ما را متوجه کردی که سازمان مدیریت بحران کشور، بهجای نوشتن تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی از طریق دعا، بهتر است بر تأمین امکانات و تجهیزات ایمنی برای شهرها تمرکز کند.
🔹کرونای عزیز تو آنچنان قدرتمندی که باعث شدی صدها زندانی سیاسی که سالها نهادهای حقوق بشری پیگیر آزادی آنها بودند، آزاد شوند و این موضوع روشن شود که اگر همه زندانیان سیاسی هم آزاد شوند، همچنان آرامش برقرار است و هیچچیزی آسیب نمیبیند.
🔹تو همچنین برای ما روشن کردی که میشود ۸۰ درصد از زندانیان کشور آزاد باشند و میتوان بدون هیچ آسیبی به امنیت جامعه، به شیوههایی بهتری آنان را مراقبت کنیم و به ایفای حقوق و انجام وظایفی که بر عهده دارند رهنمون کنیم.
🔹کرونا تو به ما نشان دادی که میتوان عزیزانی را که دار فانی را وداع میگویند، در آرامش و سکوت به خاک سپرد و از دور برایشان طلب مغفرت کرد و آیات رحمتی نثار روحشان کرد؛ و هزینههایی که صرف مراسمهای متعدد میکردیم را برای شادی روح آنان صرف گرهگشایی از مشکلات جامعه کنیم.
🔹کرونا این روزها که تو پیش ما هستی، ما داریم یاد میگیریم که میشود با هزینهای اندک، در آرامش و سادگی، و بیهیاهو و بدون رقابت، ازدواج کرد. ما هم داریم میآموزیم که ازدواج جوانانمان را آسان بگیریم تا نسل جوان ما بتواند طعم عشق وسادگی را در زندگی بچشد.
🔹کرونای مبارک به ما نشان دادی که چقدر مقامات هر کشوری میتوانند با برقراری ارتباط موثر و گفتوگوی صمیمانه و نزدیک، روراست و صادقانه با مردم، به جامعه خود اطمینان و آرامش بدهند. همچنین به مقامات ما خاطرنشان کردی که میشود بدون خطابه و سخنرانی، در سکوت، کار کرد، عمل کرد و مدیریت کرد.
🔹کرونا نشان دادی که میشود همه قوای حکومت همکارانه بر فوریترین و اصلیترین نیازهای جامعه متمرکز شوند و با مدیریتی آرام و بهدور از شعار و هیجان، فقط رفاه و سلامت جامعه را مد نظر قرار دهند.
🔹کرونا آگاهمان کردی که برای مدیریت کارآمد یک موقعیت ویژه، نهتنها کل نظام سیاسی باید قیام کند، بلکه کل جامعه نیز باید به تصمیم مدیران، اعتماد و از آن پشتیبانی و با آن همکاری کند.
🔹تو در آرامش و بدون شتاب، کاری را خواهی کرد و ساختار سیاسی ما را در برابر انتخابهای مبارکی قرار خواهی داد که در این چهل سال نه جنگ تحمیلی، نه تلاشهای صدها نویسنده و منتقد و استاد و هنرمند و روشنفکر، و نه انتخاباتها و اعتراضاتی نظیر ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ نتوانستند به انجام برسانند.
🔹تو نشان دادی که توزیع قدرت و تفویض اختیار در سراسر کشور چقدر مدیریت حوادث ناگهانی را آسان میکند و موجب عملکرد مؤثر و فعال مقامات استانی میشود.
🔹کرونا ما را متوجه کردی که زمان بازسازی و شفافیت نظام تأمین اجتماعی کشور فرارسیده است، بهگونهای که بخشهای مهم جمعیت که مشاغل موقت و روزمزد و پارهوقت دارند، تحت پوشش تأمین اجتماعی قرار گیرند تا در این موقعیتهای ویژه بتوان قشرهای کمدرآمد را حمایت کرد.
🔹 کرونای مبارک، اصلاً نگران نباش، بمان و مأموریت خودت را تمام کن.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
لينک اصل نامه
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ دکتر محسن رناني نامه مفصلي (4600 کلمه) به «ويروس مبارک کرونا» نوشته و اثراتش بر جامعه ايران را برشمرده است. نامه او، درسي در سياستگذاري و حکمراني است. منتخبي از اين نامه را اینجا آوردهام. . لينک کل نامه در انتهاي این يادداشت هست.
🔹کرونا تو کمک کردی تا پرستاران ما، بدون نگرانی از مؤاخذه، در بیمارستانها برقصند، تا ما دریابیم که موسیقی بخشی از انرژی سرشار دوران مدرن را آزاد میکند و ... موسیقی همزمان با جریان زندگی، فرصتی برای بازسازی روان و کسب آرامش به ما میدهد.
🔹کرونا تو به ما نشان دادی که روح انسانی در هر شرایطی قدرت معجزه دارد. تو به ما فرصت دادی تا صحنه های بینظیر مهربانی و همدردی و همراهی پزشکان و پرستارانی را که از جان مایه میگذارند ببینیم و اشک همدلی بریزیم.
🔹تو سؤالات بزرگی در برابر دستگاه فقاهت و نهادهای دینی، اندیشمندان و روشنفکران مسلمان قرار دادی و جامعه مسلمانان را وارد شرایط بینظیری برای تجربه دینداریهای شخصیِ فارغ از مناسک جمعی کردی.
🔹کرونا تو ما را متوجه کردی که سازمان مدیریت بحران کشور، بهجای نوشتن تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی از طریق دعا، بهتر است بر تأمین امکانات و تجهیزات ایمنی برای شهرها تمرکز کند.
🔹کرونای عزیز تو آنچنان قدرتمندی که باعث شدی صدها زندانی سیاسی که سالها نهادهای حقوق بشری پیگیر آزادی آنها بودند، آزاد شوند و این موضوع روشن شود که اگر همه زندانیان سیاسی هم آزاد شوند، همچنان آرامش برقرار است و هیچچیزی آسیب نمیبیند.
🔹تو همچنین برای ما روشن کردی که میشود ۸۰ درصد از زندانیان کشور آزاد باشند و میتوان بدون هیچ آسیبی به امنیت جامعه، به شیوههایی بهتری آنان را مراقبت کنیم و به ایفای حقوق و انجام وظایفی که بر عهده دارند رهنمون کنیم.
🔹کرونا تو به ما نشان دادی که میتوان عزیزانی را که دار فانی را وداع میگویند، در آرامش و سکوت به خاک سپرد و از دور برایشان طلب مغفرت کرد و آیات رحمتی نثار روحشان کرد؛ و هزینههایی که صرف مراسمهای متعدد میکردیم را برای شادی روح آنان صرف گرهگشایی از مشکلات جامعه کنیم.
🔹کرونا این روزها که تو پیش ما هستی، ما داریم یاد میگیریم که میشود با هزینهای اندک، در آرامش و سادگی، و بیهیاهو و بدون رقابت، ازدواج کرد. ما هم داریم میآموزیم که ازدواج جوانانمان را آسان بگیریم تا نسل جوان ما بتواند طعم عشق وسادگی را در زندگی بچشد.
🔹کرونای مبارک به ما نشان دادی که چقدر مقامات هر کشوری میتوانند با برقراری ارتباط موثر و گفتوگوی صمیمانه و نزدیک، روراست و صادقانه با مردم، به جامعه خود اطمینان و آرامش بدهند. همچنین به مقامات ما خاطرنشان کردی که میشود بدون خطابه و سخنرانی، در سکوت، کار کرد، عمل کرد و مدیریت کرد.
🔹کرونا نشان دادی که میشود همه قوای حکومت همکارانه بر فوریترین و اصلیترین نیازهای جامعه متمرکز شوند و با مدیریتی آرام و بهدور از شعار و هیجان، فقط رفاه و سلامت جامعه را مد نظر قرار دهند.
🔹کرونا آگاهمان کردی که برای مدیریت کارآمد یک موقعیت ویژه، نهتنها کل نظام سیاسی باید قیام کند، بلکه کل جامعه نیز باید به تصمیم مدیران، اعتماد و از آن پشتیبانی و با آن همکاری کند.
🔹تو در آرامش و بدون شتاب، کاری را خواهی کرد و ساختار سیاسی ما را در برابر انتخابهای مبارکی قرار خواهی داد که در این چهل سال نه جنگ تحمیلی، نه تلاشهای صدها نویسنده و منتقد و استاد و هنرمند و روشنفکر، و نه انتخاباتها و اعتراضاتی نظیر ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ نتوانستند به انجام برسانند.
🔹تو نشان دادی که توزیع قدرت و تفویض اختیار در سراسر کشور چقدر مدیریت حوادث ناگهانی را آسان میکند و موجب عملکرد مؤثر و فعال مقامات استانی میشود.
🔹کرونا ما را متوجه کردی که زمان بازسازی و شفافیت نظام تأمین اجتماعی کشور فرارسیده است، بهگونهای که بخشهای مهم جمعیت که مشاغل موقت و روزمزد و پارهوقت دارند، تحت پوشش تأمین اجتماعی قرار گیرند تا در این موقعیتهای ویژه بتوان قشرهای کمدرآمد را حمایت کرد.
🔹 کرونای مبارک، اصلاً نگران نباش، بمان و مأموریت خودت را تمام کن.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
لينک اصل نامه
Telegram
Renani Mohsen / محسن رنانی
.
☘️ به مناسبت ۱۶ اردیبهشت، روز ملی توسعه☘️
ویروس مبارک کرونا
(بخش اول)
اشاره:
ظهور حضرت کرونا، انقلاب سفیدی در زندگی و زمانه ما به راه انداخته است. ظهور این خواجه تاجدار، در این سال پایانی قرن ۱۴ شمسی به گمانم برای ما تحولاتی را رقم خواهد زد که احتمالا…
☘️ به مناسبت ۱۶ اردیبهشت، روز ملی توسعه☘️
ویروس مبارک کرونا
(بخش اول)
اشاره:
ظهور حضرت کرونا، انقلاب سفیدی در زندگی و زمانه ما به راه انداخته است. ظهور این خواجه تاجدار، در این سال پایانی قرن ۱۴ شمسی به گمانم برای ما تحولاتی را رقم خواهد زد که احتمالا…
Forwarded from محمّد حسين كريمي پور
آدم كسي مباش!
محمّد حسين كريمي پور
معلم عزيزي، دو سه باري، چند نفر از ما را برد منزل علامه جعفري . ما بچه ها، روي زمين دورش مي نشستيم و او با آن شمايل با نمك و لهجه شيرين آذري، برايمان حرف مي زد. بلد بود از آن اوج فلسفه و معقولات فرو آيد و با يك مشت پسر بچه سر به هوا ، ارتباط فكري برقرار كند!
علامه جورابهايش را نشانمان داد و با افتخار، تعريف كرد چقدر در رفوي جوراب مهارت دارد. يك ذره منيت و رعونت و جبروت آخوندي نداشت. آدم بود. نور به قبرش ببارد.
از آن نشست ها ، دو قصه از تجارب شخصي علامه يادم مانده كه امروز، يكي را برايتان نقل مي كنم.
آقاي من كه شما باشي، نقل به مضمون، علامه گفت:
روزي طلبه فلسفه خواني نزد من آمد تا برخي سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعديست كه استاد خوبي نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بي پاسخ مانده بود. پاسخ ها را كه مي شنيد، مثل تشنه اي بود كه آب خنكي يافته باشد. خواهش كرد برايش درسي بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندي كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتي يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. مي دانستم اين شيفتگي، به استقلال فكرش صدمه مي زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قرباني استقلال ضميرش كنم.
روزي كه قرار بود براي درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازي و حركات كودكانه كردم. ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقي با شگفتي مرا نگريست. با هيجان، بازي را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بي يك كلمه، رفت كه رفت.
اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفري با آنهمه خدمات فكري و فرهنگي به اسلام ، گفت :
براي آخرتم به معدودي از اعمالم، اميد دارم. يكي همين دوچرخه بازي آنروز است!
درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهاي بزرگ بگرديد و سعي كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. اما مريد و واله كسي نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراك و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسي نكنيد. آدم كسي نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.
https://t.iss.one/M_H_Karimipour
محمّد حسين كريمي پور
معلم عزيزي، دو سه باري، چند نفر از ما را برد منزل علامه جعفري . ما بچه ها، روي زمين دورش مي نشستيم و او با آن شمايل با نمك و لهجه شيرين آذري، برايمان حرف مي زد. بلد بود از آن اوج فلسفه و معقولات فرو آيد و با يك مشت پسر بچه سر به هوا ، ارتباط فكري برقرار كند!
علامه جورابهايش را نشانمان داد و با افتخار، تعريف كرد چقدر در رفوي جوراب مهارت دارد. يك ذره منيت و رعونت و جبروت آخوندي نداشت. آدم بود. نور به قبرش ببارد.
از آن نشست ها ، دو قصه از تجارب شخصي علامه يادم مانده كه امروز، يكي را برايتان نقل مي كنم.
آقاي من كه شما باشي، نقل به مضمون، علامه گفت:
روزي طلبه فلسفه خواني نزد من آمد تا برخي سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعديست كه استاد خوبي نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بي پاسخ مانده بود. پاسخ ها را كه مي شنيد، مثل تشنه اي بود كه آب خنكي يافته باشد. خواهش كرد برايش درسي بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندي كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتي يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. مي دانستم اين شيفتگي، به استقلال فكرش صدمه مي زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قرباني استقلال ضميرش كنم.
روزي كه قرار بود براي درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازي و حركات كودكانه كردم. ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقي با شگفتي مرا نگريست. با هيجان، بازي را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بي يك كلمه، رفت كه رفت.
اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفري با آنهمه خدمات فكري و فرهنگي به اسلام ، گفت :
براي آخرتم به معدودي از اعمالم، اميد دارم. يكي همين دوچرخه بازي آنروز است!
درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهاي بزرگ بگرديد و سعي كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. اما مريد و واله كسي نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراك و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسي نكنيد. آدم كسي نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.
https://t.iss.one/M_H_Karimipour
Telegram
محمّد حسين كريمي پور
.. اين هم حرفي است.
گاهي حرف حساب!
گاهي حرف حساب!
به چه زبانی هشدار دهیم که شنیده شویم؟
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ اعتراضات دیماه 1396 را «جنبش چیزباختگان ناامید» نامیده بودم. سیاست و اقتصاد در ایران یکی از کارهایش تولید چیزباخته است، یعنی دائم بر شمار افرادی میافزاید که احساس میکنند یک چیز ارزشمند زندگیشان - مالشان، جوانیشان، استعدادشان، آیندهشان، فرزندشان و ... - را میبازند.
✅ خصیصه «چیزباخته»سازی سیاست و اقتصاد که در سخنرانی «افسانه پیل و پراید» گفتم با قوّت بیشتر در جریان است و وضعیتی شده که میلیونها نفر در حال باختن حداقلهای زندگی هستند. کرونا هم مزید بر علت شده است.
✅ تورم دورقمی نزدیک به پنج دهه است که گریبان این کشور را گرفته است. تورم در سالهای پیشین و امسال با شدت بیشتری، در حال عمیق کردن درّه نابرابری و بر باد دادن حداقل امیدهای چیزباختگان ناامید است.
✅ تورم فزاینده، سودهای نجومی بورس، افزایش سرسامآور قیمت خودرو و ارزشهای کهکشانی مسکن، داشتن شماری را از داراییها را برای بخشهایی از مردم به آرزوهای دستنیافتنی تبدیل میکند.
✅ قریب بیست سال پیش پژو 206 خودرو طبقه متوسط حتی تا دانشجویان بود. یادم هست وقتی برای اولین بار با همسرم وارد خوابگاه متأهلی دانشگاه تربیت مدرس شدیم، از اینکه دانشجویان متأهل اغلب خودرو داشتند و بسیاری پژو 206 داشتند، تعجب کردیم. نویدی بود از اینکه ما هم میتوانیم یک روزی داشته باشیم.
✅ پژو 206 حالا به 170 میلیون تومان رسیده و خانهای که من در پایان ایام دانشجویی با پسانداز 17 میلیونی خریدم پانصد تا هفتصد میلیون شده است. کدام دانشجوی دکتری متأهلی قادر است در شرایط عادی و کار خودش چنین مبلغی را تأمین کند؟
✅ عاقبت این وضعیت کاملاً روشن است. آنها که پسانداز، خودرو، خانه، زمین، سکه و سایر داراییها را دارند، با سرعت عجیب تورم، سودهای بورس یا افزایش سیخکی قیمت خودرو، از آنها که ندارند فاصله میگیرند.
✅ چیزباختگان که در همان شرایط هم ناامید بودند، حالا «واماندگان تورم» هستند یا به سرعت از آنها که در بورس سودهای کلان کسب میکنند عقب میمانند. دره نابرابری عمیقتر میشود و ناامیدی گستردهتر از گذشته رنگ خودش را به چهره خلایق میپاشد.
✅ من قبلاً کتاب «تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است» را (اینجا) معرفی کردهام. جملهای در آن کتاب هست که برای تحلیل این وضعیت بهکار میآید: «انسان یعنی حساسیت به حقیر شمرده شدن» (ص. 56) و نابرابری انسانها را تحقیر میکند. تورم به نابرابری دامن میزند و چیزباختگان را بیش از گذشته تحقیر میکند.
✅ ویلکینسون و پیکت نویسندگان کتاب «تاوان نابرابری» معتقدند حکومتها برای کاستن از نابرابری، کمبود سیاستی ندارند، مشکلشان فقدان اراده و عزم سیاسی است. (ص. 265) مشکل اکنون نیز چهار دهه فقدان عزم سیاسی برای تن دادن به الزامات همهجانبه اصلاحات و مهار سازوکارهای مولد نابرابری و تحقیر انسان ایرانی است.
✅ من اقتصاد نخواندهام اما اینقدر میفهمم که آنچه در جریان است، تورم فزایندهای است که زندگی را برای میلیونها ایرانی دستنیافتنی میکند و معدودی را به ارزشهای متورمشده داراییها میرساند.
✅ فساد نظاممند شده بر شعله این نابرابری میدمد و زبانههایش، از روح، روان، انسجام، نظم و ثبات اجتماعی خاکستری بر جا خواهد گذاشت. احساس محرومیت و فقر نسبی، در کنار فقر مطلق برخی گروهها، نشانی از آیندهای خوشایند نیست.
ما به چه زبان دیگری هشدار دهیم که شنیده شویم؟
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ اعتراضات دیماه 1396 را «جنبش چیزباختگان ناامید» نامیده بودم. سیاست و اقتصاد در ایران یکی از کارهایش تولید چیزباخته است، یعنی دائم بر شمار افرادی میافزاید که احساس میکنند یک چیز ارزشمند زندگیشان - مالشان، جوانیشان، استعدادشان، آیندهشان، فرزندشان و ... - را میبازند.
✅ خصیصه «چیزباخته»سازی سیاست و اقتصاد که در سخنرانی «افسانه پیل و پراید» گفتم با قوّت بیشتر در جریان است و وضعیتی شده که میلیونها نفر در حال باختن حداقلهای زندگی هستند. کرونا هم مزید بر علت شده است.
✅ تورم دورقمی نزدیک به پنج دهه است که گریبان این کشور را گرفته است. تورم در سالهای پیشین و امسال با شدت بیشتری، در حال عمیق کردن درّه نابرابری و بر باد دادن حداقل امیدهای چیزباختگان ناامید است.
✅ تورم فزاینده، سودهای نجومی بورس، افزایش سرسامآور قیمت خودرو و ارزشهای کهکشانی مسکن، داشتن شماری را از داراییها را برای بخشهایی از مردم به آرزوهای دستنیافتنی تبدیل میکند.
✅ قریب بیست سال پیش پژو 206 خودرو طبقه متوسط حتی تا دانشجویان بود. یادم هست وقتی برای اولین بار با همسرم وارد خوابگاه متأهلی دانشگاه تربیت مدرس شدیم، از اینکه دانشجویان متأهل اغلب خودرو داشتند و بسیاری پژو 206 داشتند، تعجب کردیم. نویدی بود از اینکه ما هم میتوانیم یک روزی داشته باشیم.
✅ پژو 206 حالا به 170 میلیون تومان رسیده و خانهای که من در پایان ایام دانشجویی با پسانداز 17 میلیونی خریدم پانصد تا هفتصد میلیون شده است. کدام دانشجوی دکتری متأهلی قادر است در شرایط عادی و کار خودش چنین مبلغی را تأمین کند؟
✅ عاقبت این وضعیت کاملاً روشن است. آنها که پسانداز، خودرو، خانه، زمین، سکه و سایر داراییها را دارند، با سرعت عجیب تورم، سودهای بورس یا افزایش سیخکی قیمت خودرو، از آنها که ندارند فاصله میگیرند.
✅ چیزباختگان که در همان شرایط هم ناامید بودند، حالا «واماندگان تورم» هستند یا به سرعت از آنها که در بورس سودهای کلان کسب میکنند عقب میمانند. دره نابرابری عمیقتر میشود و ناامیدی گستردهتر از گذشته رنگ خودش را به چهره خلایق میپاشد.
✅ من قبلاً کتاب «تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است» را (اینجا) معرفی کردهام. جملهای در آن کتاب هست که برای تحلیل این وضعیت بهکار میآید: «انسان یعنی حساسیت به حقیر شمرده شدن» (ص. 56) و نابرابری انسانها را تحقیر میکند. تورم به نابرابری دامن میزند و چیزباختگان را بیش از گذشته تحقیر میکند.
✅ ویلکینسون و پیکت نویسندگان کتاب «تاوان نابرابری» معتقدند حکومتها برای کاستن از نابرابری، کمبود سیاستی ندارند، مشکلشان فقدان اراده و عزم سیاسی است. (ص. 265) مشکل اکنون نیز چهار دهه فقدان عزم سیاسی برای تن دادن به الزامات همهجانبه اصلاحات و مهار سازوکارهای مولد نابرابری و تحقیر انسان ایرانی است.
✅ من اقتصاد نخواندهام اما اینقدر میفهمم که آنچه در جریان است، تورم فزایندهای است که زندگی را برای میلیونها ایرانی دستنیافتنی میکند و معدودی را به ارزشهای متورمشده داراییها میرساند.
✅ فساد نظاممند شده بر شعله این نابرابری میدمد و زبانههایش، از روح، روان، انسجام، نظم و ثبات اجتماعی خاکستری بر جا خواهد گذاشت. احساس محرومیت و فقر نسبی، در کنار فقر مطلق برخی گروهها، نشانی از آیندهای خوشایند نیست.
ما به چه زبان دیگری هشدار دهیم که شنیده شویم؟
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
Instagram
دغدغه ایران
. ⭕ این متغیر لعنتی . 📖 کتاب «تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است» نوشته ریچارد ویلکینسون و کیت پیکت گرفتهام که سارا افراز آنرا ترجمه و نشر میم در سال 1393 منتشر کرده است. . ⭕ ویلکینسون و پیکت در این کتاب نشان میدهند که نابرابری، متغیر مؤثر بر…
زلزله و فراموشی سیاستی
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ زلزله هر چند سال یکبار به یادمان میآورد که در شهری ناامن، روی گسل، و ناآماده برای کاستن از خسارات زلزله زندگی میکنیم.
✅ خوب است این بار به خود بگوییم و بر سر سیاست فریاد بکشیم که زلزله چند دهه به ما فرصت داده است و ما کماکان در غفلتیم، فراموشی سیاستی.
✅ چهار دهه قبل تهران کمتر از چهار میلیون نفر جمعیت داشت و امروز بیش از ده میلیون نفر. جمعیت در معرض خطر بیش از دو و نیم برابر شده است.
✅ ما چه زمانی احساس کردیم ایمنی در برابر زلزله در دستور کار جدی سیاست است؟ و سیاست چه موقع گزارشی به ما از اقداماتش برای ایمنی زلزله داد؟
✅ ما باز هم فراموش خواهیم کرد و سیاست گویی کارهایی مهمتر از ایمنی بیش از ده میلیون نفر و سرنوشت یک کشور در برابر زلزله دارد.
✅ انشالله که امشب زلزله دیگری رخ نخواهد داد، اما این سوال کاش بیپاسخ نماند که زلزله چه زمانی در دستور کار سیاست و جامعه قرار میگیرد؟ چگونه زلزله و جان ده میلیون انسان را دستور کار سیاست کنیم؟
✅ اگر سیاستی دستور کارش جان ده میلیون انسان نیست، پس به چه کار میآید؟
✅ ما در این چند دهه چه کاری باید انجام میدادیم غیر از انتظار کشیدن برای فاجعه زلزله تهران و اکنون چه باید کنیم؟
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ زلزله هر چند سال یکبار به یادمان میآورد که در شهری ناامن، روی گسل، و ناآماده برای کاستن از خسارات زلزله زندگی میکنیم.
✅ خوب است این بار به خود بگوییم و بر سر سیاست فریاد بکشیم که زلزله چند دهه به ما فرصت داده است و ما کماکان در غفلتیم، فراموشی سیاستی.
✅ چهار دهه قبل تهران کمتر از چهار میلیون نفر جمعیت داشت و امروز بیش از ده میلیون نفر. جمعیت در معرض خطر بیش از دو و نیم برابر شده است.
✅ ما چه زمانی احساس کردیم ایمنی در برابر زلزله در دستور کار جدی سیاست است؟ و سیاست چه موقع گزارشی به ما از اقداماتش برای ایمنی زلزله داد؟
✅ ما باز هم فراموش خواهیم کرد و سیاست گویی کارهایی مهمتر از ایمنی بیش از ده میلیون نفر و سرنوشت یک کشور در برابر زلزله دارد.
✅ انشالله که امشب زلزله دیگری رخ نخواهد داد، اما این سوال کاش بیپاسخ نماند که زلزله چه زمانی در دستور کار سیاست و جامعه قرار میگیرد؟ چگونه زلزله و جان ده میلیون انسان را دستور کار سیاست کنیم؟
✅ اگر سیاستی دستور کارش جان ده میلیون انسان نیست، پس به چه کار میآید؟
✅ ما در این چند دهه چه کاری باید انجام میدادیم غیر از انتظار کشیدن برای فاجعه زلزله تهران و اکنون چه باید کنیم؟
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
Forwarded from شبکه توسعه
چگونه مقامات و مدیران را سر کار بگذاریم؟
(قسمت دوم: اسلایدهای سرِ کاری)
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
اغلب مقامات و مدیران جلسه دوست دارند، گونه جلسهگریز آنها کمتر رؤیت شده است. جلسه را از آن جهت دوست دارند که نظام اداری ظرفیت کارشناسی و رویههای مولّد مسئولیتپذیری ندارد و مدیران پاییندست اغلب تصمیم نمیگیرند و تصمیمسازی نمیکنند، و تصمیمگیری به عهده مقامات و مدیران ارشد گذاشته میشود. آنها هم اغلب برای شناخت وضعیت و تقسیم کردن بار مسئولیت تصمیم بر شانههای تعدادی زیادتر، ترجیح میدهند جلسه تشکیل دهند.
اغلب تعدادی «جلّاس گردگو» یعنی کسانی که بسیار جلسه میروند و آنقدر بیخاصیت و گرد حرف میزنند که هیچ خطری متوجهشان نشود، در جلسه حاضر میشوند. اسلاید خوراک همیشگی این گونه جلسات است. شما اغلب احتیاج دارید اسلایدهایی ارائه کنید که نشان دهد کار کردهاید، اما دست آخر گرهی هم از کار باز نکنند. اسلایدی که منجر به تصمیم شود، مسئولیت دارد و دردسر درست میکند. شما میتوانید برای ارائه اسلایدها راهبرد زیر را اجرا کنید.
1⃣ حداقل دو برابر تعداد دقایق زمان جلسه اسلاید تهیه کنید. برای جلسهای یک ساعتی، ۱۰۰ تا ۱۲۰ اسلاید آماده کنید.
2⃣ اسلایدها را شلوغ تهیه کنید. انبوهی از اعداد و ارقام، متن، شکل و نمودار را داخل هر اسلاید بچپانید.
3⃣ ده بیست اسلاید اول را به کلیات، مقدمه و تاریخچه اختصاص دهید.
4⃣ در هر اسلاید یک نکته مبهم و مناقشهبرانگیز که وقت جلسه را بگیرد قرار دهید.
5⃣ هنگام ارائه اسلایدها، آنها را روی پرده نمایش داده و سرتان را زیر بیندازید و عیناً از روی هر اسلاید بخوانید. اگر پرسیدند این اسلاید چه چیزی را نشان میدهد، دوباره همان مطالب را این بار با طول و تفصیل بیشتر ارائه کنید.
6⃣ اسلایدها را رفت و برگشتی طراحی کنید، به گونهای که دائم لازم باشد به اسلایدهای قبلی برگردید و دائم روی اسلایدها پیشروی و پسروی کنید.
7⃣ متن و جدول اسلایدها را به رنگهای مختلف آرایش کنید تا مخاطب محو تماشا شده و سرگیجه بگیرد.
8⃣ اگر اعتراض شد که چرا به اصل حرف و اسلایدهای اصلی نمیرسید، بگویید لازم است تاریخچه بحث برای همه روشن شود.
این هشت راهبرد را که بهکار بگیرید، به احتمال قوی هیچ وقت هیچ جلسهای به انتهای اسلایدهای شما نمیرسد. هر بار وارد میشوید و اسلایدها را از نو ارائه میدهید. همیشه اسلایدها نیمهکاره میمانند و مقام و مدیر مجبور است خودش تصمیم بگیرد، مسئولیت بپذیرد و شما کارتان را درست انجام دادهاید.
⭕️ اگر مقام یا مدیر هستید
سر کار نروید، هیچ موضوع مهمی نیست که نشود در حداکثر ۶ تا ۱۰ اسلاید خوب طراحیشده ارائه کرد.
پیش از ارائه اسلایدها، گزارش مکتوبی را که اسلایدها از آن استخراج شدهاند تحویل بگیرید. اجازه ندهید اسلایدی ارائه شود که مبتنی بر گزارش مکتوب نباشد. بدترین گزارش، همان نسخه چاپ شده اسلایدهاست. کلاه سرتان نرود.
اگر کارشناسان و مدیران شما دهها اسلاید به جلسه آوردهاند، همهشان را به انضمام اسلایدها از جلسه بیرون کنید، آمدهاند شما را سر کار بگذارند.
کارشناس یا مدیری که اسلایدهایش پر از اعداد و ارقام و متن است، بالاخص اعداد و ارقامی که به هیچ کاری نمیآیند، توبیخ کنید، اصلاً با کفش بزنید.
تهیهکننده هر مجموعه اسلایدی را که حاوی اطلاعات منجر به تصمیم نیست، توبیخ کنید، او را هم با کفش بزنید.
ارائهدهندهای را که سرش را زیر میاندازد و در حالی که خودتان سواد دارید تا از روی اسلایدها بخوانید، از روی متن اسلایدها میخواند و حضورش هیچ ارزش افزودهای ندارد، بیرون کنید و دیگر به هیچ جلسهای راه ندهید.
اگر اسلایدهای تکراری با رنگ و لعاب متفاوت را هر بار در جلسات میبینید، تردید نکنید که تهیهکننده را توبیخ کنید.
⭕️ سخن آخر
ارائه اسلاید باید ابزاری برای نمایش بهتر، صراحت بیشتر و استفاده مناسب از ابزارهای تصویری به منظور ارائه اطلاعات خلاصه و دقیق، اجماعسازی و نزدیکتر کردن مدیر به حذف برخی گزینههای سیاستی و اخذ تصمیم درست باشد. اگر بعد از مشاهده شماری اسلاید، گیجتر و گنگتر از گذشته شدهاید، بدانید #دزدان_زمان وقت شما را دزدیدهاند و سر کارتان گذاشتهاند.
کارشناس و مدیری که نتواند اسلاید خوب تهیه کند، شایسته جایگاهش نیست، و مدیر و مقامی که اجازه دهد اسلایدهای بد ارائه شوند ...
(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@fazeli_mohammad
(قسمت دوم: اسلایدهای سرِ کاری)
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
اغلب مقامات و مدیران جلسه دوست دارند، گونه جلسهگریز آنها کمتر رؤیت شده است. جلسه را از آن جهت دوست دارند که نظام اداری ظرفیت کارشناسی و رویههای مولّد مسئولیتپذیری ندارد و مدیران پاییندست اغلب تصمیم نمیگیرند و تصمیمسازی نمیکنند، و تصمیمگیری به عهده مقامات و مدیران ارشد گذاشته میشود. آنها هم اغلب برای شناخت وضعیت و تقسیم کردن بار مسئولیت تصمیم بر شانههای تعدادی زیادتر، ترجیح میدهند جلسه تشکیل دهند.
اغلب تعدادی «جلّاس گردگو» یعنی کسانی که بسیار جلسه میروند و آنقدر بیخاصیت و گرد حرف میزنند که هیچ خطری متوجهشان نشود، در جلسه حاضر میشوند. اسلاید خوراک همیشگی این گونه جلسات است. شما اغلب احتیاج دارید اسلایدهایی ارائه کنید که نشان دهد کار کردهاید، اما دست آخر گرهی هم از کار باز نکنند. اسلایدی که منجر به تصمیم شود، مسئولیت دارد و دردسر درست میکند. شما میتوانید برای ارائه اسلایدها راهبرد زیر را اجرا کنید.
1⃣ حداقل دو برابر تعداد دقایق زمان جلسه اسلاید تهیه کنید. برای جلسهای یک ساعتی، ۱۰۰ تا ۱۲۰ اسلاید آماده کنید.
2⃣ اسلایدها را شلوغ تهیه کنید. انبوهی از اعداد و ارقام، متن، شکل و نمودار را داخل هر اسلاید بچپانید.
3⃣ ده بیست اسلاید اول را به کلیات، مقدمه و تاریخچه اختصاص دهید.
4⃣ در هر اسلاید یک نکته مبهم و مناقشهبرانگیز که وقت جلسه را بگیرد قرار دهید.
5⃣ هنگام ارائه اسلایدها، آنها را روی پرده نمایش داده و سرتان را زیر بیندازید و عیناً از روی هر اسلاید بخوانید. اگر پرسیدند این اسلاید چه چیزی را نشان میدهد، دوباره همان مطالب را این بار با طول و تفصیل بیشتر ارائه کنید.
6⃣ اسلایدها را رفت و برگشتی طراحی کنید، به گونهای که دائم لازم باشد به اسلایدهای قبلی برگردید و دائم روی اسلایدها پیشروی و پسروی کنید.
7⃣ متن و جدول اسلایدها را به رنگهای مختلف آرایش کنید تا مخاطب محو تماشا شده و سرگیجه بگیرد.
8⃣ اگر اعتراض شد که چرا به اصل حرف و اسلایدهای اصلی نمیرسید، بگویید لازم است تاریخچه بحث برای همه روشن شود.
این هشت راهبرد را که بهکار بگیرید، به احتمال قوی هیچ وقت هیچ جلسهای به انتهای اسلایدهای شما نمیرسد. هر بار وارد میشوید و اسلایدها را از نو ارائه میدهید. همیشه اسلایدها نیمهکاره میمانند و مقام و مدیر مجبور است خودش تصمیم بگیرد، مسئولیت بپذیرد و شما کارتان را درست انجام دادهاید.
⭕️ اگر مقام یا مدیر هستید
سر کار نروید، هیچ موضوع مهمی نیست که نشود در حداکثر ۶ تا ۱۰ اسلاید خوب طراحیشده ارائه کرد.
پیش از ارائه اسلایدها، گزارش مکتوبی را که اسلایدها از آن استخراج شدهاند تحویل بگیرید. اجازه ندهید اسلایدی ارائه شود که مبتنی بر گزارش مکتوب نباشد. بدترین گزارش، همان نسخه چاپ شده اسلایدهاست. کلاه سرتان نرود.
اگر کارشناسان و مدیران شما دهها اسلاید به جلسه آوردهاند، همهشان را به انضمام اسلایدها از جلسه بیرون کنید، آمدهاند شما را سر کار بگذارند.
کارشناس یا مدیری که اسلایدهایش پر از اعداد و ارقام و متن است، بالاخص اعداد و ارقامی که به هیچ کاری نمیآیند، توبیخ کنید، اصلاً با کفش بزنید.
تهیهکننده هر مجموعه اسلایدی را که حاوی اطلاعات منجر به تصمیم نیست، توبیخ کنید، او را هم با کفش بزنید.
ارائهدهندهای را که سرش را زیر میاندازد و در حالی که خودتان سواد دارید تا از روی اسلایدها بخوانید، از روی متن اسلایدها میخواند و حضورش هیچ ارزش افزودهای ندارد، بیرون کنید و دیگر به هیچ جلسهای راه ندهید.
اگر اسلایدهای تکراری با رنگ و لعاب متفاوت را هر بار در جلسات میبینید، تردید نکنید که تهیهکننده را توبیخ کنید.
⭕️ سخن آخر
ارائه اسلاید باید ابزاری برای نمایش بهتر، صراحت بیشتر و استفاده مناسب از ابزارهای تصویری به منظور ارائه اطلاعات خلاصه و دقیق، اجماعسازی و نزدیکتر کردن مدیر به حذف برخی گزینههای سیاستی و اخذ تصمیم درست باشد. اگر بعد از مشاهده شماری اسلاید، گیجتر و گنگتر از گذشته شدهاید، بدانید #دزدان_زمان وقت شما را دزدیدهاند و سر کارتان گذاشتهاند.
کارشناس و مدیری که نتواند اسلاید خوب تهیه کند، شایسته جایگاهش نیست، و مدیر و مقامی که اجازه دهد اسلایدهای بد ارائه شوند ...
(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@fazeli_mohammad
ویرگول
چگونه مقامات و مدیران را سر کار بگذاریم؟
قسمت دوم اسلایدهای سرِ کاری محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی اغلب مقامات و مدیران جلسه دوست دارند، گونه جلسهگریز آنها…
Forwarded from آینده مشترک
⚛️سیاستگذار آیینه به دست!
امیر ناظمی
⭕️خرد جمعی
فرانسيس گالتون در ۱۹۰۶ از یک مسابقه تفریحی توانست نتایج بزرگی بگیرد. در این مسابقه افراد در مقابل ۶ پنس میتوانستند وزن گاوی را که میدیدند، حدس بزنند. بهترین حدسی که به واقعيت نزدیک بود، برنده مسابقه بود.
مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون و میخواست ببیند «خرد جمعی» چه قضاوتی کرده است. او فکر میکرد عدد میانگین پیشبینی فرسنگها از واقعیت فاصله داشته باشد، چرا که از ديد او اکثريت قاطع افراد ناتوان از تخمین وزن گاو بودند.
ميانگينِ نظرات جمعيت ۱۲۱۲پوند بود و وزن واقعی گاو ۱۲۰۸پوند! گالتون نوشت: «قضاوتهای جمعی و دموکراتيک از اعتباری بيش از انتظار برخوردارند».
⭕️دموکراسی و خرد جمعی
دموکراسی همان باور عملی مردم به این واقعیت است:
«خرد جمعی» از درک تک تک آنها بهتر است، هرچند در میان این جمع پر باشد از افرادی که بدترین تصمیمگیریهای شخصی را دارند!
در حقیقت ما چارهای نداریم تا باورکنیم دموکراسی و خرد جمعی بهتر از ۹۹.۹ درصد تک تک ماها برآورد میکند! چرا که حتی اگر برآیند جمع اشتباه کند و مثلا اولویتهای نادرستی را برای جامعهاش انتخاب کند، به واسطه همان جمعیبودناش، آنچنان مشروعیت اولویتگذاری اشتباه خود را بالا میبرد که بیش از هر اولویت دیگری برای سیاستگذاری مناسب است!
از سال ۱۹۷۰ ژاپنیها بر اساس درک همین واقعیت بود که تلاش کردند تا اولویتهای صنعتی و فناوری خود را بر اساس یک ادراک جمعی تشخیص دهند. آنها در ۵حوزه اصلی کشور، پرسشهایی را از حدود ۲۵۰۰ خبره پرسیدند؛ در خصوص سیاست درست دولت، پیشبینیها و مقایسه با سایر کشورها. البته «پاسخ جمعی» را مجددا به همان خبرگان بازگرداند و از آنان خواستند باردیگر به همان پرسشها (ولی این بار با آگاهی از پاسخ دیگر خبرگان) پاسخ دهند (روش دلفی).
این تجربه ژاپنیها آنچنان برای سیاستگذاران آن کشور نقشی کلیدی ایفا کرد، که از آن سال تا کنون هر ۵ سال این نوع سیاستگذاری و برنامهریزی را تکرار میکنند؛ تجربهای که امروزه آن را آیندهنگاری (Foresight) مینامیم.
آنان بر خلاف سایر کشورهای آنزمان سیاستها را «از بالا به پایین» تعیین نکردند، بلکه با مشارکت خود خبرگان و فعالان بود که سیاستگذاری ملی را انجام دادند.
⭕️آیینه در دست
به نظر میرسد سیاستگذاری در قرن گذشته ۳تحول را طی کرد؛ که هر کدام را میشود با ۳استعاره تعریف کرد:
1️⃣فرمانده جنگی: در ابتدا سیاستگذار خود را در قامت فرماندهای میدید که باید هدف و راه را تعیین کند و پیادهنظام او بیهیچ مشارکتی فرمانپذیر اوامر او باشند. سربازانی یکشکل که در یک توده معنادار هستند.
2️⃣رهبر ارکستر: در این دوره سیاستگذار خود را در نقش هماهنگکنندهای میدید که همافزایی میآفرید و هر یک از بخشها و دستگاهها با آزادی عمل و تبحر، اما ساز تخصصی و متنوع خود را مینواختند؛ تا آهنگی زیبا خلق شود.
3️⃣آیینه به دست: اما سیاستگذار در این دوره و بر پایه آیندهنگاری، آیینهای به دست دارد که میتواند به خوبی چهره جامعه را به خود همان جامعه نشان دهد. جامعه توسعهیافته کافی است تصویر خودش را ببیند تا بتواند خود را تصحیح کند و بهترین تصویر آیندهاش را خلق کند.
در سومین استعاره است که سیاستگذار باید مهارت کنار گذاردن سوگیریها، جلب مشارکت و نهایتا بازخورددهی به جامعه را داشته باشد. در این حالت است که خرد جمعی حکم میراند، نه هیچکس دیگر؛ خرد جمعی که کماشتباهتر از هر فردی است!
سیاستگذار آیینه به دست است که فرصت خلق آینده مطلوبی را میدهد که خواست جمعی است. به این ترتیب آینده خلق میشود؛ نه آنکه منتظر کشف ما بماند!
پ.ن.: یک تمرین
برای تعیین اولویتهای خوزه فناوری اطلاعات و بر اساس یادگیری از تجربیات جهانی، تصمیم داریم تا این بار این آیینه را شکل دهیم؛ پرسشهایی در ۲۱ حوزه فناوری طرح شده است تا با اتکاء به خرد جمعی به بهترین سیاستها دست یابیم؛ لطفا با پاسخدهی به آن این تمرین را به یک تجربه آیندهساز تبدیل کنید:
app.epoll.pro/2655725
به اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
امیر ناظمی
⭕️خرد جمعی
فرانسيس گالتون در ۱۹۰۶ از یک مسابقه تفریحی توانست نتایج بزرگی بگیرد. در این مسابقه افراد در مقابل ۶ پنس میتوانستند وزن گاوی را که میدیدند، حدس بزنند. بهترین حدسی که به واقعيت نزدیک بود، برنده مسابقه بود.
مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون و میخواست ببیند «خرد جمعی» چه قضاوتی کرده است. او فکر میکرد عدد میانگین پیشبینی فرسنگها از واقعیت فاصله داشته باشد، چرا که از ديد او اکثريت قاطع افراد ناتوان از تخمین وزن گاو بودند.
ميانگينِ نظرات جمعيت ۱۲۱۲پوند بود و وزن واقعی گاو ۱۲۰۸پوند! گالتون نوشت: «قضاوتهای جمعی و دموکراتيک از اعتباری بيش از انتظار برخوردارند».
⭕️دموکراسی و خرد جمعی
دموکراسی همان باور عملی مردم به این واقعیت است:
«خرد جمعی» از درک تک تک آنها بهتر است، هرچند در میان این جمع پر باشد از افرادی که بدترین تصمیمگیریهای شخصی را دارند!
در حقیقت ما چارهای نداریم تا باورکنیم دموکراسی و خرد جمعی بهتر از ۹۹.۹ درصد تک تک ماها برآورد میکند! چرا که حتی اگر برآیند جمع اشتباه کند و مثلا اولویتهای نادرستی را برای جامعهاش انتخاب کند، به واسطه همان جمعیبودناش، آنچنان مشروعیت اولویتگذاری اشتباه خود را بالا میبرد که بیش از هر اولویت دیگری برای سیاستگذاری مناسب است!
از سال ۱۹۷۰ ژاپنیها بر اساس درک همین واقعیت بود که تلاش کردند تا اولویتهای صنعتی و فناوری خود را بر اساس یک ادراک جمعی تشخیص دهند. آنها در ۵حوزه اصلی کشور، پرسشهایی را از حدود ۲۵۰۰ خبره پرسیدند؛ در خصوص سیاست درست دولت، پیشبینیها و مقایسه با سایر کشورها. البته «پاسخ جمعی» را مجددا به همان خبرگان بازگرداند و از آنان خواستند باردیگر به همان پرسشها (ولی این بار با آگاهی از پاسخ دیگر خبرگان) پاسخ دهند (روش دلفی).
این تجربه ژاپنیها آنچنان برای سیاستگذاران آن کشور نقشی کلیدی ایفا کرد، که از آن سال تا کنون هر ۵ سال این نوع سیاستگذاری و برنامهریزی را تکرار میکنند؛ تجربهای که امروزه آن را آیندهنگاری (Foresight) مینامیم.
آنان بر خلاف سایر کشورهای آنزمان سیاستها را «از بالا به پایین» تعیین نکردند، بلکه با مشارکت خود خبرگان و فعالان بود که سیاستگذاری ملی را انجام دادند.
⭕️آیینه در دست
به نظر میرسد سیاستگذاری در قرن گذشته ۳تحول را طی کرد؛ که هر کدام را میشود با ۳استعاره تعریف کرد:
1️⃣فرمانده جنگی: در ابتدا سیاستگذار خود را در قامت فرماندهای میدید که باید هدف و راه را تعیین کند و پیادهنظام او بیهیچ مشارکتی فرمانپذیر اوامر او باشند. سربازانی یکشکل که در یک توده معنادار هستند.
2️⃣رهبر ارکستر: در این دوره سیاستگذار خود را در نقش هماهنگکنندهای میدید که همافزایی میآفرید و هر یک از بخشها و دستگاهها با آزادی عمل و تبحر، اما ساز تخصصی و متنوع خود را مینواختند؛ تا آهنگی زیبا خلق شود.
3️⃣آیینه به دست: اما سیاستگذار در این دوره و بر پایه آیندهنگاری، آیینهای به دست دارد که میتواند به خوبی چهره جامعه را به خود همان جامعه نشان دهد. جامعه توسعهیافته کافی است تصویر خودش را ببیند تا بتواند خود را تصحیح کند و بهترین تصویر آیندهاش را خلق کند.
در سومین استعاره است که سیاستگذار باید مهارت کنار گذاردن سوگیریها، جلب مشارکت و نهایتا بازخورددهی به جامعه را داشته باشد. در این حالت است که خرد جمعی حکم میراند، نه هیچکس دیگر؛ خرد جمعی که کماشتباهتر از هر فردی است!
سیاستگذار آیینه به دست است که فرصت خلق آینده مطلوبی را میدهد که خواست جمعی است. به این ترتیب آینده خلق میشود؛ نه آنکه منتظر کشف ما بماند!
پ.ن.: یک تمرین
برای تعیین اولویتهای خوزه فناوری اطلاعات و بر اساس یادگیری از تجربیات جهانی، تصمیم داریم تا این بار این آیینه را شکل دهیم؛ پرسشهایی در ۲۱ حوزه فناوری طرح شده است تا با اتکاء به خرد جمعی به بهترین سیاستها دست یابیم؛ لطفا با پاسخدهی به آن این تمرین را به یک تجربه آیندهساز تبدیل کنید:
app.epoll.pro/2655725
به اشتراک بگذارید تا آفریده شود
@ShareNovate
ویرگول
⚛️سیاستگذار آیینه به دست!
ساخت آینده یک مهارت است؛ مهارتی جمعی که بر اساس مشارکت جامعه خبرگان شکل میگیرد
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️ خدا علی را نیامرزد!
دکتر مجتبی لشکربلوکی
زنی مراجعه کرد به معاویه و با او بر سر موضوعی بحث و جدل کرد. معاویه از این گستاخی و جسارت زن در گفتگوی بی محابایش ناراحت شد و به او گفت «خدا علی را نیامرزد» که او این رسم را فراگیر کرد. منظور او چه بود؟ رسم همترازی حاکم و شهروند، پارادایم نقد پذیری حاکمان، آیین اعتراض بدون لکنت به حاکم و رسم بدهکاری حاکم و طلبکاری شهروند.
این روایت را که در یک سخنرانی شنیدم و به فکر فرورفتم. آیا علی(ع) فقط همین هنجارشکنی را انجام داد؟ جواب این بود: هنجار شکنیهای او بیش از اینهاست! به ۷ نمونه اشاره می کنم.
1⃣ به روایت محققان تاریخ، در دوران حکومت ایشان زندانی سیاسی گزارش نشده است. آن هم آن زمانی که امیر مالک جان و مال و ناموس مردم بود و زندانی سیاسی امری رایج.
2⃣ امروزه میشنویم که مدیران ارشد کشورها شامل نخستوزیران و روسای جمهور، به خاطر تخلفات مالی در زمان مسوولیت یا بعدش محاکمه میشوند و این را نشانه آزادی و عدالت می.دانیم. ایشان به دادگاه فراخوانده شد. از طرف یک جایگاه والا؟ نه! به شکایت یک فرد عادی. یک رییس قبیله؟ نه یک شهروند معمولی! یک مسلمان؟ نه یک اقلیت! و جالب اینجاست محکوم شد و جالب تر اینکه پذیرفت! اعتراف میکنم همین که او توسط یک شهروند معمولی اقلیت غیرمسلمان به دادگاه فراخوانده میشود و در دادگاه حاضر میشود هنوز برای من قابل هضم نیست. چه برسد به محکوم شدنش!
3⃣ خود را بدهکار مردم میدانست نه طلبکار. حتما شنیدهاید در خانه زنی که همسرش را در یکی از جنگها از دست داده بود به صورت ناشناس رفته بود و برایشان نان میپخت و با بچهها بازی میکرد و آن زن هم پیاپی علی را نفرین میکرد. و در انتها که متوجه شد که او همان علی است حاکم سرزمینهای پهناور. علی خاضعانه گفت: شما ببخشید که تا کنون مشکلات شما را حل نکرده بودم، از درگاه خدا بخواهید که على را ببخشد.
4⃣ به گواهی تاریخ، مخالفینش در مسجد علیه او و رو در روی سخن میگفتند و چند ساعت بعد برای گرفتن حق خود از بیتالمال میآمدند. هنوز هم باور کردنش سخت است.
5⃣ زمانی که در جنگهای عرب، مثله کردن (بریدن گوش یا بینی و اعضا) امری رایج بود او دستور نظامی شدید میداد (و نه اینکه صرفا توصیه اخلاقی نرم کند) که کشتگان را مثله نکنید، فراریان را تعقیب نکنید و مجروحان را نکشید و ...
6⃣ کافیست امروز در گوگل جستجو کنید تصویر حضرت علی. تصویری که میآید فردی جدی و مقتدر در کنار شیر و شمشیر (ذوالفقار). این تصویر سالهاست در ذهن من و شما نشسته چه بخواهیم چه نخواهیم. اما به ما نگفتند که در یکی از جنگها، ۱۲ هزار نفر از متعصبترین افراد اعلام جنگ کردند. صبورانه با آنها گفتوگو کرد و آن قدر مدارا و نرمش و تعامل کرد که ۱۲ هزار نفر به ۴ هزار نفر رسید سپس به ۱۵۰۰ نفر. هنر استراتژیستهای جنگی آن است که در جنگ با کمترین خونریزی فاتح شوند و علی اینگونه بود. منتهی برای من و شما ذوالفقار علی بیش از گفتگوی علی تبلیغ و ترویج شده. زمانی که او برای گفتگو، تعامل، مکاتبه، محاجه، توافق، مذاکره گذاشت بسیار بسیار بیشتر از جنگ بوده است اما ...
7⃣ او با زندانیان (البته گفتم که زندانی سیاسی نداشتند) مانند یک انسان برخورد کرد. گفته میشود تا قبل از او زندانیان در چاههای عمیق و به شیوهای غیرانسانی نگه داری میشدند. او برای اولین بار برای زندانیان، فضای مناسبی برای طی کردن دوران محکومیت فراهم کرد و برای حقوق زندانیان مانند یک انسان، ارزش قائل شد.
هنجارشکنیهای او بسیار بیشتر از این حرف هاست.
☑️ تجویز راهبردی:
شاید بد نباشد که امسال فقط برای فرق شکافته علی گریه نکنیم. برای خود گریه کنیم. اصلا فرق علی شکافت که ترک در دانستههای من و تو ایجاد شود. که فرق ذهنیتها، تعصبهای و جاهلیتهای من و تو شکافته شود. عجیب است ما برای کسی گریه میکنیم که هیچ شباهتی به او نداریم. بیش از شمشیر علی، به منطق علی (ایجاد توافق از طریق مفاهمه) و بیش از عدالت اقتصادی علی به عدالت سیاسی (برابری حاکم و شهروندان فارغ از جنسیت و نژاد و مذهب) و بیش از جنگ علی به آشتی او تمرکز کنیم. باشد که به برکت آن حضرت آمرزیده شویم.
(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@Dr_Lashkarbolouki
دکتر مجتبی لشکربلوکی
زنی مراجعه کرد به معاویه و با او بر سر موضوعی بحث و جدل کرد. معاویه از این گستاخی و جسارت زن در گفتگوی بی محابایش ناراحت شد و به او گفت «خدا علی را نیامرزد» که او این رسم را فراگیر کرد. منظور او چه بود؟ رسم همترازی حاکم و شهروند، پارادایم نقد پذیری حاکمان، آیین اعتراض بدون لکنت به حاکم و رسم بدهکاری حاکم و طلبکاری شهروند.
این روایت را که در یک سخنرانی شنیدم و به فکر فرورفتم. آیا علی(ع) فقط همین هنجارشکنی را انجام داد؟ جواب این بود: هنجار شکنیهای او بیش از اینهاست! به ۷ نمونه اشاره می کنم.
1⃣ به روایت محققان تاریخ، در دوران حکومت ایشان زندانی سیاسی گزارش نشده است. آن هم آن زمانی که امیر مالک جان و مال و ناموس مردم بود و زندانی سیاسی امری رایج.
2⃣ امروزه میشنویم که مدیران ارشد کشورها شامل نخستوزیران و روسای جمهور، به خاطر تخلفات مالی در زمان مسوولیت یا بعدش محاکمه میشوند و این را نشانه آزادی و عدالت می.دانیم. ایشان به دادگاه فراخوانده شد. از طرف یک جایگاه والا؟ نه! به شکایت یک فرد عادی. یک رییس قبیله؟ نه یک شهروند معمولی! یک مسلمان؟ نه یک اقلیت! و جالب اینجاست محکوم شد و جالب تر اینکه پذیرفت! اعتراف میکنم همین که او توسط یک شهروند معمولی اقلیت غیرمسلمان به دادگاه فراخوانده میشود و در دادگاه حاضر میشود هنوز برای من قابل هضم نیست. چه برسد به محکوم شدنش!
3⃣ خود را بدهکار مردم میدانست نه طلبکار. حتما شنیدهاید در خانه زنی که همسرش را در یکی از جنگها از دست داده بود به صورت ناشناس رفته بود و برایشان نان میپخت و با بچهها بازی میکرد و آن زن هم پیاپی علی را نفرین میکرد. و در انتها که متوجه شد که او همان علی است حاکم سرزمینهای پهناور. علی خاضعانه گفت: شما ببخشید که تا کنون مشکلات شما را حل نکرده بودم، از درگاه خدا بخواهید که على را ببخشد.
4⃣ به گواهی تاریخ، مخالفینش در مسجد علیه او و رو در روی سخن میگفتند و چند ساعت بعد برای گرفتن حق خود از بیتالمال میآمدند. هنوز هم باور کردنش سخت است.
5⃣ زمانی که در جنگهای عرب، مثله کردن (بریدن گوش یا بینی و اعضا) امری رایج بود او دستور نظامی شدید میداد (و نه اینکه صرفا توصیه اخلاقی نرم کند) که کشتگان را مثله نکنید، فراریان را تعقیب نکنید و مجروحان را نکشید و ...
6⃣ کافیست امروز در گوگل جستجو کنید تصویر حضرت علی. تصویری که میآید فردی جدی و مقتدر در کنار شیر و شمشیر (ذوالفقار). این تصویر سالهاست در ذهن من و شما نشسته چه بخواهیم چه نخواهیم. اما به ما نگفتند که در یکی از جنگها، ۱۲ هزار نفر از متعصبترین افراد اعلام جنگ کردند. صبورانه با آنها گفتوگو کرد و آن قدر مدارا و نرمش و تعامل کرد که ۱۲ هزار نفر به ۴ هزار نفر رسید سپس به ۱۵۰۰ نفر. هنر استراتژیستهای جنگی آن است که در جنگ با کمترین خونریزی فاتح شوند و علی اینگونه بود. منتهی برای من و شما ذوالفقار علی بیش از گفتگوی علی تبلیغ و ترویج شده. زمانی که او برای گفتگو، تعامل، مکاتبه، محاجه، توافق، مذاکره گذاشت بسیار بسیار بیشتر از جنگ بوده است اما ...
7⃣ او با زندانیان (البته گفتم که زندانی سیاسی نداشتند) مانند یک انسان برخورد کرد. گفته میشود تا قبل از او زندانیان در چاههای عمیق و به شیوهای غیرانسانی نگه داری میشدند. او برای اولین بار برای زندانیان، فضای مناسبی برای طی کردن دوران محکومیت فراهم کرد و برای حقوق زندانیان مانند یک انسان، ارزش قائل شد.
هنجارشکنیهای او بسیار بیشتر از این حرف هاست.
☑️ تجویز راهبردی:
شاید بد نباشد که امسال فقط برای فرق شکافته علی گریه نکنیم. برای خود گریه کنیم. اصلا فرق علی شکافت که ترک در دانستههای من و تو ایجاد شود. که فرق ذهنیتها، تعصبهای و جاهلیتهای من و تو شکافته شود. عجیب است ما برای کسی گریه میکنیم که هیچ شباهتی به او نداریم. بیش از شمشیر علی، به منطق علی (ایجاد توافق از طریق مفاهمه) و بیش از عدالت اقتصادی علی به عدالت سیاسی (برابری حاکم و شهروندان فارغ از جنسیت و نژاد و مذهب) و بیش از جنگ علی به آشتی او تمرکز کنیم. باشد که به برکت آن حضرت آمرزیده شویم.
(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)
@I_D_Network
@Dr_Lashkarbolouki
شب قدر ما؟؟
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ حدود بیست سال پیش به سخنرانی اندیشمندی درباره شب قدر گوش سپرده بودم. ایشان در تفسیر شب قدر چیزی نزدیک به این مضمون میگفت: اگر مؤمن روزه واقعی بگیرد و تزکیه نفس کند، تحولی عمیق در او پدید میآید. بیست روز روزه گرفتن واقعی، ظرفیت این تحول روحی و درونی را تقویت میکند. بنابراین شب قدر، برای آدمی که روزه در او تزکیه نفسی خلق نکرده و از درون متحول نشده، اثری ندارد. شب قدر، زمان خاصی نیست، خاص بودن از خود فرد و تحولی که در او پیدا شده حاصل میشود. شب قدر افراد میتواند متفاوت باشد و هر زمانی رخ دهد که آن تحول درونی در فرد پدیدار شود. البته ماه رمضان به دلیل زمینهای که روزه برای تزکیه فرد ایجاد میکند، زمان مناسبی برای شب قدر هر فرد است.
✅ اگر این تعبیر از شب قدر را بپذیریم – که من شخصاً تصور میکنم تعبیر خوبی از شب قدر است – جدای از عرصه زندگی فردی، یک نتیجه بزرگ اجتماعی-سیاسی میتوان از آن گرفت. تقدیر ملتها، محصول تصمیمهای سختی است که میگیرند و درست مثل روزهداران واقعی، چشم بر بدیها میبندند، کردار نادرست انجام نمیدهند.
✅ تقدیر هر جامعهای، حکومتی و اقتصادی، تابع تصمیمهای سخت است. جالب این است که این تصمیمهای سخت از جنس محروم کردن یا محروم شدن – به اختیار یا به اجبار - قدرت و حکومت از برخی منابع (لذتها) هستند. آنگاه که قدرت خود را از منبع (لذت و شهوت) دست کردن در جیب مردم، دستاندازی به منابع نسلهای آینده، سرک کشیدن در زندگی خصوصی آدمیان، سخن بیهوده گفتن، چشمچرانی سیاسی، افتادن در پوستین خلائق، مال حرام خوردن و زبان گزنده و تند داشتن، و کاربست نامشروع قدرت علیه جامعه و طبیعت، و ... خود را محروم کند یا به مدد اقتضائات تاریخی محروم شود، آمادگی برای تقدیر متفاوت (حلول شب قدر) پیدا میکند.
✅ انسانی که حریمدری کند، کردارش علیوار نباشد و تحولی در او پدید نیامده باشد، بهرهای از شب قدر نخواهد داشت، هر چند نیمهشب تا صبحگاه شبهای قدر قرآن بر سر گیرد و ضجّه بزند، مگر از خزانه غیب الهی که فقط خدا داند، روزیاش دهند. سیاست و جامعهای هم که به عوض حریمداری، کردارش حریمدری باشد، تصمیم سخت نگیرد و خود را به اختیار از لذت دریدن حریم علم، اخلاق، دین، قدرت، طبیعت، فرد و ... محروم نکند، شب قدر مبارکی نخواهد داشت. تحولی در تقدیرش حاصل نمیشود، هر چند تظاهر به دینداری کند و از در و دیوارش مناسک ببارد.
✅ #شب_قدر جامعه ما نیز در فردای دوردست اخذ تصمیمهای سخت برای حرمت نهادن به حریم همه چیز، حریمداری، و دست کشیدن از حریمدری فرا میرسد. ضجّه زدن بیفایده است. آنها که تقدیرشان شکوفایی اقتصادی، آرامش و شادی اجتماعی، محیطزیست سالم و پایدار، و سیاست و حکومت پرظرفیت است، زمانی دست از حریمدری کشیدهاند و حریمدار شدهاند. کدام #تصمیم_سخت را اجرا کردهایم که تقدیری متفاوت طلب داریم؟
#شب_قدر، #حریم_دَری، #حریم_داری
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ حدود بیست سال پیش به سخنرانی اندیشمندی درباره شب قدر گوش سپرده بودم. ایشان در تفسیر شب قدر چیزی نزدیک به این مضمون میگفت: اگر مؤمن روزه واقعی بگیرد و تزکیه نفس کند، تحولی عمیق در او پدید میآید. بیست روز روزه گرفتن واقعی، ظرفیت این تحول روحی و درونی را تقویت میکند. بنابراین شب قدر، برای آدمی که روزه در او تزکیه نفسی خلق نکرده و از درون متحول نشده، اثری ندارد. شب قدر، زمان خاصی نیست، خاص بودن از خود فرد و تحولی که در او پیدا شده حاصل میشود. شب قدر افراد میتواند متفاوت باشد و هر زمانی رخ دهد که آن تحول درونی در فرد پدیدار شود. البته ماه رمضان به دلیل زمینهای که روزه برای تزکیه فرد ایجاد میکند، زمان مناسبی برای شب قدر هر فرد است.
✅ اگر این تعبیر از شب قدر را بپذیریم – که من شخصاً تصور میکنم تعبیر خوبی از شب قدر است – جدای از عرصه زندگی فردی، یک نتیجه بزرگ اجتماعی-سیاسی میتوان از آن گرفت. تقدیر ملتها، محصول تصمیمهای سختی است که میگیرند و درست مثل روزهداران واقعی، چشم بر بدیها میبندند، کردار نادرست انجام نمیدهند.
✅ تقدیر هر جامعهای، حکومتی و اقتصادی، تابع تصمیمهای سخت است. جالب این است که این تصمیمهای سخت از جنس محروم کردن یا محروم شدن – به اختیار یا به اجبار - قدرت و حکومت از برخی منابع (لذتها) هستند. آنگاه که قدرت خود را از منبع (لذت و شهوت) دست کردن در جیب مردم، دستاندازی به منابع نسلهای آینده، سرک کشیدن در زندگی خصوصی آدمیان، سخن بیهوده گفتن، چشمچرانی سیاسی، افتادن در پوستین خلائق، مال حرام خوردن و زبان گزنده و تند داشتن، و کاربست نامشروع قدرت علیه جامعه و طبیعت، و ... خود را محروم کند یا به مدد اقتضائات تاریخی محروم شود، آمادگی برای تقدیر متفاوت (حلول شب قدر) پیدا میکند.
✅ انسانی که حریمدری کند، کردارش علیوار نباشد و تحولی در او پدید نیامده باشد، بهرهای از شب قدر نخواهد داشت، هر چند نیمهشب تا صبحگاه شبهای قدر قرآن بر سر گیرد و ضجّه بزند، مگر از خزانه غیب الهی که فقط خدا داند، روزیاش دهند. سیاست و جامعهای هم که به عوض حریمداری، کردارش حریمدری باشد، تصمیم سخت نگیرد و خود را به اختیار از لذت دریدن حریم علم، اخلاق، دین، قدرت، طبیعت، فرد و ... محروم نکند، شب قدر مبارکی نخواهد داشت. تحولی در تقدیرش حاصل نمیشود، هر چند تظاهر به دینداری کند و از در و دیوارش مناسک ببارد.
✅ #شب_قدر جامعه ما نیز در فردای دوردست اخذ تصمیمهای سخت برای حرمت نهادن به حریم همه چیز، حریمداری، و دست کشیدن از حریمدری فرا میرسد. ضجّه زدن بیفایده است. آنها که تقدیرشان شکوفایی اقتصادی، آرامش و شادی اجتماعی، محیطزیست سالم و پایدار، و سیاست و حکومت پرظرفیت است، زمانی دست از حریمدری کشیدهاند و حریمدار شدهاند. کدام #تصمیم_سخت را اجرا کردهایم که تقدیری متفاوت طلب داریم؟
#شب_قدر، #حریم_دَری، #حریم_داری
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
دستور حکومت
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ گزیدهای از فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر، برای سنجش و مقایسه و هشدار و اصلاح.
✅ این فرمانی است از بنده خدا علی، که امیر مؤمنان است، و امر میکند به آن مالکبن حارث اشتر را، ... تا به قانون و دستور و عهد و فرمان، خراج آن دیار بستاند، با دشمن جهاد کند، به اصلاح حال و خیال مردم پردازد، بلاد آن مملکت را آباد سازد، و به او فرمان دهد که تقوا را شعار کرده از خدا بترسد.
✅ حس مهر و محبت رعایا را در دل خود بیدار کن و طبعت را به ملاطفت با خلایق وادار نما و مبادا نسبت به بندگان خدا مانند جانور درنده باشی و خوردن ایشان را غنیمت شماری.
✅ کاری که باید از همه آنرا بیشتر دوست داری، میانهروی در حق باشد و عملی مشتمل بر داد که عدل در آن شامل خاص و عام گردد و به رضای رعایا نزدیکتر.
✅ کسی که در پی عیب مردم افتد و تو را از آن خبردار کند مفسد است، باید او را از خود دور کنی و بدانی که والی به پوشیدن عیب مردم از همه کس سزاوارتر است.
✅ چون آیینی پسندیده و رسمی نیکو بینی و دانی که سران امت به آن سنت عمل کردهاند و اسباب الفت جماعت و صلاح حال رعیت شده، آنرا بر هم مزن و مبدل به طریقه دیگر مکن.
✅ ای مالک! تا توانی با صاحبان فضل و دانش صحبت کن و گوش به گفتار حکیمان ده، مگر به دلالت ایشان دانی اسباب رفاه بلاد و سعادت عباد چیست و آنرا فراهم آوری.
✅ خراج ملک و دیوان را طوری دریافت کن که صلاح دهنده در آن باشد و کار گیرنده و سایرین را نیز اصلاح نماید.
✅ باید به آباد کردن زمین بیشتر نظر نمایی تا به گرفتن مالیات، چه دریافت مال دیوان، فرع آبادی ملک باشد.
✅ از حال تجار و ارباب صناعات درست جویا شود ... چه این دو صنف ... همه اسباب منفعت و فایده ولایتاند و باعث رونق آبادی و اراضی تو آرند.
✅ ای مالک، زنهار که از حال فقرا و مساکین غافل مانی و ندانی بر محتاج بیمال چگونه میگذرد و تنگدستان که از وسایل و تدابیر تحصیل معاش محروماند چه میکنند.
✅ این مالک، زیاد در خلوت به سر مبر و خود را از رعیت پنهان مکن و از نظر ایشان بیار غایب مشو.
✅ ای مالک، بترس و بپرهیز از ریختن خونی که حلال نباشد زیرا که هیچ چیز بیشتر از خونریزی ناحق سبب خشم و غضب خدا ... نشود.
✅ هر وقت کاری کردی که بهواسطه آن رعایا به تو گمان حیف و میل و جور و ستمی بردند، علت آن کار و عذر خود را برای ایشان واضح و آشکار بگو، تا هم نفس خود را ریاضت دهی هم با رعیت رفق و مدارا کنی.
✅ هرگز امتی پاک نشود، مگر حق ضعیف در آن امت از قوی بگیرند و نگذارند بیچاره در عرض حال دلباخته گردد، بر خود بلرزد و زبان او درست یارای سخن گفتن نداشته باشد.
✅ اگر عموم رعیت از تو راضی باشند، نارضایی چند تن زیانی نیارد و برعکس، خوشدلی معدودی خاص جلوی بلوای عام را نگیرد.
✅ آنها را مگذار که در مدح و ثنای تو مبالغه نمایند و به کارهایی که نکردهای و نسبت آن به تو دروغ است، تو را ریشخند کنند و ستایند.
✅ #امام_علی، #مالک_اشتر، #دغدغه_ایران، #حکمرانی_خوب
(اگر میپسندید، به اشتراک بگذارید.)
⭕ دغدغه ایران در اینستاگرام: 👇👇
https://www.instagram.com/p/CALPa-zpUK2/?igshid=106qgpgwd3jla
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ گزیدهای از فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر، برای سنجش و مقایسه و هشدار و اصلاح.
✅ این فرمانی است از بنده خدا علی، که امیر مؤمنان است، و امر میکند به آن مالکبن حارث اشتر را، ... تا به قانون و دستور و عهد و فرمان، خراج آن دیار بستاند، با دشمن جهاد کند، به اصلاح حال و خیال مردم پردازد، بلاد آن مملکت را آباد سازد، و به او فرمان دهد که تقوا را شعار کرده از خدا بترسد.
✅ حس مهر و محبت رعایا را در دل خود بیدار کن و طبعت را به ملاطفت با خلایق وادار نما و مبادا نسبت به بندگان خدا مانند جانور درنده باشی و خوردن ایشان را غنیمت شماری.
✅ کاری که باید از همه آنرا بیشتر دوست داری، میانهروی در حق باشد و عملی مشتمل بر داد که عدل در آن شامل خاص و عام گردد و به رضای رعایا نزدیکتر.
✅ کسی که در پی عیب مردم افتد و تو را از آن خبردار کند مفسد است، باید او را از خود دور کنی و بدانی که والی به پوشیدن عیب مردم از همه کس سزاوارتر است.
✅ چون آیینی پسندیده و رسمی نیکو بینی و دانی که سران امت به آن سنت عمل کردهاند و اسباب الفت جماعت و صلاح حال رعیت شده، آنرا بر هم مزن و مبدل به طریقه دیگر مکن.
✅ ای مالک! تا توانی با صاحبان فضل و دانش صحبت کن و گوش به گفتار حکیمان ده، مگر به دلالت ایشان دانی اسباب رفاه بلاد و سعادت عباد چیست و آنرا فراهم آوری.
✅ خراج ملک و دیوان را طوری دریافت کن که صلاح دهنده در آن باشد و کار گیرنده و سایرین را نیز اصلاح نماید.
✅ باید به آباد کردن زمین بیشتر نظر نمایی تا به گرفتن مالیات، چه دریافت مال دیوان، فرع آبادی ملک باشد.
✅ از حال تجار و ارباب صناعات درست جویا شود ... چه این دو صنف ... همه اسباب منفعت و فایده ولایتاند و باعث رونق آبادی و اراضی تو آرند.
✅ ای مالک، زنهار که از حال فقرا و مساکین غافل مانی و ندانی بر محتاج بیمال چگونه میگذرد و تنگدستان که از وسایل و تدابیر تحصیل معاش محروماند چه میکنند.
✅ این مالک، زیاد در خلوت به سر مبر و خود را از رعیت پنهان مکن و از نظر ایشان بیار غایب مشو.
✅ ای مالک، بترس و بپرهیز از ریختن خونی که حلال نباشد زیرا که هیچ چیز بیشتر از خونریزی ناحق سبب خشم و غضب خدا ... نشود.
✅ هر وقت کاری کردی که بهواسطه آن رعایا به تو گمان حیف و میل و جور و ستمی بردند، علت آن کار و عذر خود را برای ایشان واضح و آشکار بگو، تا هم نفس خود را ریاضت دهی هم با رعیت رفق و مدارا کنی.
✅ هرگز امتی پاک نشود، مگر حق ضعیف در آن امت از قوی بگیرند و نگذارند بیچاره در عرض حال دلباخته گردد، بر خود بلرزد و زبان او درست یارای سخن گفتن نداشته باشد.
✅ اگر عموم رعیت از تو راضی باشند، نارضایی چند تن زیانی نیارد و برعکس، خوشدلی معدودی خاص جلوی بلوای عام را نگیرد.
✅ آنها را مگذار که در مدح و ثنای تو مبالغه نمایند و به کارهایی که نکردهای و نسبت آن به تو دروغ است، تو را ریشخند کنند و ستایند.
✅ #امام_علی، #مالک_اشتر، #دغدغه_ایران، #حکمرانی_خوب
(اگر میپسندید، به اشتراک بگذارید.)
⭕ دغدغه ایران در اینستاگرام: 👇👇
https://www.instagram.com/p/CALPa-zpUK2/?igshid=106qgpgwd3jla
Instagram
دغدغه ایران
. دستور حکومت . گزیدهای از نامه علی ابن ابیطالب به مالک اشتر . دستوری برای همه قرون . #دغدغه_ایران، #علی_ابن_ابیطالب ، #مالک_اشتر
بنگاهداری دولتي + شبهدموکراسي نيمبند ---> ناکارآمدي و فساد
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ علي ربيعي، سخنگوي دولت، امروز گفته است دستگاهها حق بهکارگيري نمايندگان مجلس را ندارند. سخن ضدفساد و موضع درستي است، اما مشکل بهکارگيري نمايندگان بيکارشده مجلس در دستگاههاي دولتي، ريشهاي عميقتر دارد. آن ريشه فسادزا را بايد درمان کرد.
✅ قصه از اين قرار است که اکثريت نمايندگان هر دوره مجلس – جز معدودي - تلاش ميکنند تا دوره بعدي نيز نماينده باشند. اگر تلاششان قرين موفقيت نباشد، صفي از نمايندگان تشکيل ميشود که ميخواهند راهي صندلي هيئت مديره، مديريت عامل، مشاور و معاون وزير شوند. اين سنت چنان جا افتاده که گويي به حقّي براي نمايندگان تبديل شده است.
✅ پيآمد نادرست و گاه فسادانگيز اين رويه آن است که اولاً اغلب نمايندگان تخصص مناسب براي اشغال آن سمتها را ندارند. اين نکته بالاخص درخصوص هيئت مديره شرکتهاي دولتي بيشتر صادق است. عضو هيئت مديره شرکتهاي دولتي ميشوند و قرار است بر اموال عمومي اختيار داشته و شرکتداري کنند.
✅ اینها اغلب کارهاي ديگرشان را دنبال ميکنند و از تخصص نداشتهشان در شرکتداري، بهرهاي نميبرند و اين سمتها فقط براي حفظ نفوذ در دستگاه اداري و حفظ ارتباط با دولت به کارشان ميآيد. عاقبت هم سوءمديريت در اداره شرکتهاي دولتي و به باد رفتن اموال مردم است.
✅ برخي از آنها از همين فرصت براي توزيع رانت و تلاش مجدد جهت راه يافتن به مجلس استفاده ميکنند. خلاصه نوعي سازوکار درهاي گردان راه ميافتد که نمايندگان بين دولت و مجلس رفت و آمد ميکنند. دولتيها هم از نفوذ نمايندگان سابق و ظرفيت لابيگريشان (که خوب بلدند) براي راه انداختن کار خودشان استفاده ميکنند. نوعي نان قرض دادن هم هست. نماينده الان بيکار است و شما به کارش ميگيريد و ايزد در بيابانت دهد باز، زماني شما هم بيکار ميشويد و نماينده برايتان کاري ميکند.
✅ البته نفي نميکنم که برخي نمايندگان بيکارشده ممکن است واقعاً افراد شايستهاي باشند و براي کشور خوب باشد که از ظرفيتشان در دستگاههاي دولتي استفاده شود.
✅ يکي از ريشههاي اين معضل آن است که هر وزارتخانه و دستگاه دولتي، شرکتدار و بنگاهدار است. برخي وزارتخانهها صدها شرکت بزرگ و کوچک زير نظر دارند و مالک هستند يا اختيار دارند هيئت مديره آنها را بچينند. هيئت مديره اين شرکتها عين گوشتي ميمانند که در ديزي در باز قرار گرفته است و ناگزير گربه در آن طمع ميکند.
✅ دولت شرکتدار و بنگاهدار - بهمثابه نهاد دولت نه يک دولت مشخص - که مديريت بنگاهداري را واگذار نکرده، امکاني فراهم ميکند تا هم نمايندگان در آن طمع کنند و هم دولتيها از طريق واگذاري اين سمتهاي آب و نان دار، معامله کنند.
✅ تکليف ناکارآمدي مديريت و فسادهاي محتمل تا زمان بقاي بنگاهداري و شرکتداري دولت به شيوه فعلي، باقي خواهد بود و از داغ و درفش و داخل تنور انداختن نانواي گرانفروش هم چيزي حل نميشود، البته ميشود ژست ضدفساد گرفت که البته اين حرفها براي فاطي تنبون نميشود.
✅ مشکل دوم از آنجا ناشي ميشود که همين معضل ساختاري با يک «شبهدموکراسي نيمبند» بدون نظام حزبي، فاقد نظام رسانهاي کاملاً آزاد براي دنبال کردن موارد فساد، فاقد سازوکارهاي کافي نظارت مدني و ... تشديد ميشود.
✅ اين «شبهدموکراسي نيمبند» آدمهايي را تحت عنوان نماينده مجلس برميکشد و بالا ميآورد. برخي از اين آدمها – به علاوه ديگراني - راه و چاههاي لابي، امتيازگيري و ... را ياد ميگيرند و رسته از قيد و بندهاي دموکراسي مستحکمي که اراده مردم را بر منتخبان تحميل کند و قدرت نمايندگي را در برابر مردم پاسخگو سازد، و حتي تحت قيد و بندهاي نظامهاي حزبي نيز نيستند، همه قدرت و نفوذ خود را براي دست يافتن به آن گوشت لخم شرکتداري و بنگاهداري دولتي بهکار ميگيرند.
✅ کمترين رانت عضويت در هيئت مديرهها، کسب اطلاعات از وضعيت شرکتها در بورس، معاملات، و ظرفيت بهکار گرفتن دوست و آشنا در مناصب شرکتي است.
✅ اگر ميخواهيم بهواقع با اين گونه معضلات مقابله شود، پرونده عضويت نمايندگان مجلس در شرکتهاي دولتي، خصولتي و عمومي غيردولتي را باز کنيم و به جامعه اجازه دهيم بدون ترس از داغ و درفش، و بيطرفانه، صرفنظر از اينکه نماينده خودي، نخودي يا بيخودي است، پرونده بهکارگيري نمايندگان بيکارشده در دستگاههاي دولتي در چهل سال گذشته بررسي شود. شايد از اين مسير توانستيم راهي به سوي رمزگشايي از پرونده فساد و ناکارآمدي شرکتها و استفاده نامناسب از اموال عمومي بگشاييم.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ علي ربيعي، سخنگوي دولت، امروز گفته است دستگاهها حق بهکارگيري نمايندگان مجلس را ندارند. سخن ضدفساد و موضع درستي است، اما مشکل بهکارگيري نمايندگان بيکارشده مجلس در دستگاههاي دولتي، ريشهاي عميقتر دارد. آن ريشه فسادزا را بايد درمان کرد.
✅ قصه از اين قرار است که اکثريت نمايندگان هر دوره مجلس – جز معدودي - تلاش ميکنند تا دوره بعدي نيز نماينده باشند. اگر تلاششان قرين موفقيت نباشد، صفي از نمايندگان تشکيل ميشود که ميخواهند راهي صندلي هيئت مديره، مديريت عامل، مشاور و معاون وزير شوند. اين سنت چنان جا افتاده که گويي به حقّي براي نمايندگان تبديل شده است.
✅ پيآمد نادرست و گاه فسادانگيز اين رويه آن است که اولاً اغلب نمايندگان تخصص مناسب براي اشغال آن سمتها را ندارند. اين نکته بالاخص درخصوص هيئت مديره شرکتهاي دولتي بيشتر صادق است. عضو هيئت مديره شرکتهاي دولتي ميشوند و قرار است بر اموال عمومي اختيار داشته و شرکتداري کنند.
✅ اینها اغلب کارهاي ديگرشان را دنبال ميکنند و از تخصص نداشتهشان در شرکتداري، بهرهاي نميبرند و اين سمتها فقط براي حفظ نفوذ در دستگاه اداري و حفظ ارتباط با دولت به کارشان ميآيد. عاقبت هم سوءمديريت در اداره شرکتهاي دولتي و به باد رفتن اموال مردم است.
✅ برخي از آنها از همين فرصت براي توزيع رانت و تلاش مجدد جهت راه يافتن به مجلس استفاده ميکنند. خلاصه نوعي سازوکار درهاي گردان راه ميافتد که نمايندگان بين دولت و مجلس رفت و آمد ميکنند. دولتيها هم از نفوذ نمايندگان سابق و ظرفيت لابيگريشان (که خوب بلدند) براي راه انداختن کار خودشان استفاده ميکنند. نوعي نان قرض دادن هم هست. نماينده الان بيکار است و شما به کارش ميگيريد و ايزد در بيابانت دهد باز، زماني شما هم بيکار ميشويد و نماينده برايتان کاري ميکند.
✅ البته نفي نميکنم که برخي نمايندگان بيکارشده ممکن است واقعاً افراد شايستهاي باشند و براي کشور خوب باشد که از ظرفيتشان در دستگاههاي دولتي استفاده شود.
✅ يکي از ريشههاي اين معضل آن است که هر وزارتخانه و دستگاه دولتي، شرکتدار و بنگاهدار است. برخي وزارتخانهها صدها شرکت بزرگ و کوچک زير نظر دارند و مالک هستند يا اختيار دارند هيئت مديره آنها را بچينند. هيئت مديره اين شرکتها عين گوشتي ميمانند که در ديزي در باز قرار گرفته است و ناگزير گربه در آن طمع ميکند.
✅ دولت شرکتدار و بنگاهدار - بهمثابه نهاد دولت نه يک دولت مشخص - که مديريت بنگاهداري را واگذار نکرده، امکاني فراهم ميکند تا هم نمايندگان در آن طمع کنند و هم دولتيها از طريق واگذاري اين سمتهاي آب و نان دار، معامله کنند.
✅ تکليف ناکارآمدي مديريت و فسادهاي محتمل تا زمان بقاي بنگاهداري و شرکتداري دولت به شيوه فعلي، باقي خواهد بود و از داغ و درفش و داخل تنور انداختن نانواي گرانفروش هم چيزي حل نميشود، البته ميشود ژست ضدفساد گرفت که البته اين حرفها براي فاطي تنبون نميشود.
✅ مشکل دوم از آنجا ناشي ميشود که همين معضل ساختاري با يک «شبهدموکراسي نيمبند» بدون نظام حزبي، فاقد نظام رسانهاي کاملاً آزاد براي دنبال کردن موارد فساد، فاقد سازوکارهاي کافي نظارت مدني و ... تشديد ميشود.
✅ اين «شبهدموکراسي نيمبند» آدمهايي را تحت عنوان نماينده مجلس برميکشد و بالا ميآورد. برخي از اين آدمها – به علاوه ديگراني - راه و چاههاي لابي، امتيازگيري و ... را ياد ميگيرند و رسته از قيد و بندهاي دموکراسي مستحکمي که اراده مردم را بر منتخبان تحميل کند و قدرت نمايندگي را در برابر مردم پاسخگو سازد، و حتي تحت قيد و بندهاي نظامهاي حزبي نيز نيستند، همه قدرت و نفوذ خود را براي دست يافتن به آن گوشت لخم شرکتداري و بنگاهداري دولتي بهکار ميگيرند.
✅ کمترين رانت عضويت در هيئت مديرهها، کسب اطلاعات از وضعيت شرکتها در بورس، معاملات، و ظرفيت بهکار گرفتن دوست و آشنا در مناصب شرکتي است.
✅ اگر ميخواهيم بهواقع با اين گونه معضلات مقابله شود، پرونده عضويت نمايندگان مجلس در شرکتهاي دولتي، خصولتي و عمومي غيردولتي را باز کنيم و به جامعه اجازه دهيم بدون ترس از داغ و درفش، و بيطرفانه، صرفنظر از اينکه نماينده خودي، نخودي يا بيخودي است، پرونده بهکارگيري نمايندگان بيکارشده در دستگاههاي دولتي در چهل سال گذشته بررسي شود. شايد از اين مسير توانستيم راهي به سوي رمزگشايي از پرونده فساد و ناکارآمدي شرکتها و استفاده نامناسب از اموال عمومي بگشاييم.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
حضرت مَلَک و روز محشر مجلس
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ روزهای آخر ماه رمضان، امر به آدمیزاد مشتبه میشود که کمالاتی یافته و خوابهای عجیب میبیند. خواب دیدم روز رفتن مجلس دهم و آمدن مجلس یازدهم بود. یکی از حضرات ملائکه عزرائیل، میکائیل، اسرافیل یا دیگری که نمیشناختم – میان دو دسته نماینده رفتنی و آمدنی ایستاده بود آتش به دست برای سوزاندن، خشمگین و تُرشرو، حساب میکشید از دهمیها، رو به یازدهمیها، به در میگفت که دیوار بشنود.
✅ نمایندهای را یک لنگه پا نگه داشته بود و همه 1460 روز نمایندگیاش را جلوی چشماش با سند و مدرک ریسه کرده بود. پرسید: چرا سؤال پرسیدی از وزیر؟ گفت ناکارآمد بود. مَلَک گفت: ناکارآمد که بود اما یادت هست وقتی رزومه برادر (صدای بوق) را برای عضویت در هیئت مدیره شرکت (صدای بوق) نپذیرفت، طرح سؤال کردی؟ نماینده منکر شد، که یکباره فیلم جلسه نماینده و وزیر و رزومه برادر خانم با کیفیت فول اچدی از تلویزیون مجلس پخش شد. چاره نبود، پذیرفت.
✅ ملک ادامه داد: چرا در عزل و نصب مدیر کل اداره (صدای بوق) مداخله کردی؟ بیچاره «شارل دو مونتسکیو» واضع اندیشه تفکیک قوا، چهار سال است از دست دخالتهایت در امور قوه مجریه به درگاه پروردگار عارض شده و تنش در گور میلرزد، چه پاسخی داری؟ نماینده میدانست «فیلمِش موجوده»، منکر نشد، گفت ما که در این مملکت حزب و سازمان سیاسی درست و درمان نداریم، باید در شهرمان مهرهچینی کنیم که برای انتخابات بعدی بتوانیم انتخاب شویم؛ حضرت ملک از شما که پنهان نیست، حتماً «فیلمش موجوده» که هزینه تبلیغات انتخاباتی ما را کی داده، خب اگر مهره نچینیم، مرحمت حامیان مالی انتخابات را چگونه جبران کنیم؟ شما میدی؟
✅ ملک خشمگینتر پرسید: مهره میچینی و عضو هیئت مدیره تعیین میکنی که تخصص نمیخواهد، سوءاستفاده از قدرت نیاز دارد که بلدی؛ اما مگر تو مهندس و متخصص جاده، سد، پل، نیروگاه، پتروشیمی و ... هستی که برای وزیر ساخت اینها را تعیین تکلیف میکنی؟ ملک انگشتش را به یک سیدی و فلش اشاره کرد که یعنی «فیلمش موجوده». نماینده بیچاره گفت: قربان حضرتت، وقتی مملکت آمایش سرزمین ندارد، بودجهریزیاش به لابی و همشهریبازی است، خب در این شهرستان ما که نه زور دارد و نه آدم در سازمان فخیمه بودجه، زیرساخت نمیدهند، من چه کنم؟ شما اگر زورت میرسد تکلیف این آمایش سرزمین را مشخص کن که پنجاه سال است بیصاحاب مانده. در ضمن، شما که فیلمش را داری هزینه انتخابات ما را کی داد، خب حضرت ملک، من که ندارم پس بدهم، حزب هم که نیست تأمین کند، من اگر پروژه براش جور نکنم، معدن بهش ندم، زمیناش را مجوز نگیرم، براش وام جور نکنم، شما میای هزینه تبلیغات انتخابات ما را میدی؟
✅ ملک دلش سوخته بود، فکر کنم قبلاً جامعهشناسی هم خوانده بود، یاد داستان انسان و ساختار افتاد. دید این بابا استدلال بدی هم ندارد، وقتی ساختار نه آمایش سرزمین دارد، نه حزب نه شفافیت و نه پاسخگویی، هر قدیس دیگری را هم جای این بیچاره بگذارند همین میشود. تو همین فکرها بود که نماینده گفت من یک مطلب دیگری هم بگویم؟ ملک زیرچشمی نگاهی کرد و گفت، بنال: گفت آقا بالاخره این جماعتی که به ما رأی دادهاند به یک امیدی رأی دادهاند، آقایی که تو باشی، هر هفته بروی حوزه انتخابیه، یک لشکر آدم درمانده و در به در شده این دم و دستگاه اداری فشل سرت بریزند و از بدبختیشان بگویند، گوشی را ورنمیداری زنگ بزنی به مدیران شهرستان بگی چرا کار این بدبختها به اینجا رسیده؟ خب اگر اینها آدم من نباشند، برام تره خورد میکنند و کار راه بیندازند؟
✅ ملک چند لحظهای صبر کرد، انگار داشت فیلماش را مرور میکرد، بعد گفت: دیدم، بعضیها واقعاً بدبخت و بیچاره فشل بودن این دم و دستگاه شدهاند، اونا را حق داری؛ اما حاجی فلانی که یادته؟ اوم بدبخت بود؟ یادته دستش را گرفتی بردی پیش وزیر گفتی چند میلیون یورو وام میخواد بهش بده؟ فیلمش موجوده که اول جلسه از بدبختی و زار بودن حال مردم گفتی، داد میزدی که مردم بدبختن، یادته؟
ادامه در سایت ویرگول: 👇👇👇
https://vrgl.ir/f4VHD
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ روزهای آخر ماه رمضان، امر به آدمیزاد مشتبه میشود که کمالاتی یافته و خوابهای عجیب میبیند. خواب دیدم روز رفتن مجلس دهم و آمدن مجلس یازدهم بود. یکی از حضرات ملائکه عزرائیل، میکائیل، اسرافیل یا دیگری که نمیشناختم – میان دو دسته نماینده رفتنی و آمدنی ایستاده بود آتش به دست برای سوزاندن، خشمگین و تُرشرو، حساب میکشید از دهمیها، رو به یازدهمیها، به در میگفت که دیوار بشنود.
✅ نمایندهای را یک لنگه پا نگه داشته بود و همه 1460 روز نمایندگیاش را جلوی چشماش با سند و مدرک ریسه کرده بود. پرسید: چرا سؤال پرسیدی از وزیر؟ گفت ناکارآمد بود. مَلَک گفت: ناکارآمد که بود اما یادت هست وقتی رزومه برادر (صدای بوق) را برای عضویت در هیئت مدیره شرکت (صدای بوق) نپذیرفت، طرح سؤال کردی؟ نماینده منکر شد، که یکباره فیلم جلسه نماینده و وزیر و رزومه برادر خانم با کیفیت فول اچدی از تلویزیون مجلس پخش شد. چاره نبود، پذیرفت.
✅ ملک ادامه داد: چرا در عزل و نصب مدیر کل اداره (صدای بوق) مداخله کردی؟ بیچاره «شارل دو مونتسکیو» واضع اندیشه تفکیک قوا، چهار سال است از دست دخالتهایت در امور قوه مجریه به درگاه پروردگار عارض شده و تنش در گور میلرزد، چه پاسخی داری؟ نماینده میدانست «فیلمِش موجوده»، منکر نشد، گفت ما که در این مملکت حزب و سازمان سیاسی درست و درمان نداریم، باید در شهرمان مهرهچینی کنیم که برای انتخابات بعدی بتوانیم انتخاب شویم؛ حضرت ملک از شما که پنهان نیست، حتماً «فیلمش موجوده» که هزینه تبلیغات انتخاباتی ما را کی داده، خب اگر مهره نچینیم، مرحمت حامیان مالی انتخابات را چگونه جبران کنیم؟ شما میدی؟
✅ ملک خشمگینتر پرسید: مهره میچینی و عضو هیئت مدیره تعیین میکنی که تخصص نمیخواهد، سوءاستفاده از قدرت نیاز دارد که بلدی؛ اما مگر تو مهندس و متخصص جاده، سد، پل، نیروگاه، پتروشیمی و ... هستی که برای وزیر ساخت اینها را تعیین تکلیف میکنی؟ ملک انگشتش را به یک سیدی و فلش اشاره کرد که یعنی «فیلمش موجوده». نماینده بیچاره گفت: قربان حضرتت، وقتی مملکت آمایش سرزمین ندارد، بودجهریزیاش به لابی و همشهریبازی است، خب در این شهرستان ما که نه زور دارد و نه آدم در سازمان فخیمه بودجه، زیرساخت نمیدهند، من چه کنم؟ شما اگر زورت میرسد تکلیف این آمایش سرزمین را مشخص کن که پنجاه سال است بیصاحاب مانده. در ضمن، شما که فیلمش را داری هزینه انتخابات ما را کی داد، خب حضرت ملک، من که ندارم پس بدهم، حزب هم که نیست تأمین کند، من اگر پروژه براش جور نکنم، معدن بهش ندم، زمیناش را مجوز نگیرم، براش وام جور نکنم، شما میای هزینه تبلیغات انتخابات ما را میدی؟
✅ ملک دلش سوخته بود، فکر کنم قبلاً جامعهشناسی هم خوانده بود، یاد داستان انسان و ساختار افتاد. دید این بابا استدلال بدی هم ندارد، وقتی ساختار نه آمایش سرزمین دارد، نه حزب نه شفافیت و نه پاسخگویی، هر قدیس دیگری را هم جای این بیچاره بگذارند همین میشود. تو همین فکرها بود که نماینده گفت من یک مطلب دیگری هم بگویم؟ ملک زیرچشمی نگاهی کرد و گفت، بنال: گفت آقا بالاخره این جماعتی که به ما رأی دادهاند به یک امیدی رأی دادهاند، آقایی که تو باشی، هر هفته بروی حوزه انتخابیه، یک لشکر آدم درمانده و در به در شده این دم و دستگاه اداری فشل سرت بریزند و از بدبختیشان بگویند، گوشی را ورنمیداری زنگ بزنی به مدیران شهرستان بگی چرا کار این بدبختها به اینجا رسیده؟ خب اگر اینها آدم من نباشند، برام تره خورد میکنند و کار راه بیندازند؟
✅ ملک چند لحظهای صبر کرد، انگار داشت فیلماش را مرور میکرد، بعد گفت: دیدم، بعضیها واقعاً بدبخت و بیچاره فشل بودن این دم و دستگاه شدهاند، اونا را حق داری؛ اما حاجی فلانی که یادته؟ اوم بدبخت بود؟ یادته دستش را گرفتی بردی پیش وزیر گفتی چند میلیون یورو وام میخواد بهش بده؟ فیلمش موجوده که اول جلسه از بدبختی و زار بودن حال مردم گفتی، داد میزدی که مردم بدبختن، یادته؟
ادامه در سایت ویرگول: 👇👇👇
https://vrgl.ir/f4VHD
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
ویرگول
حضرت مَلَک و روز محشر مجلس
روز آخر مجلس دهممحمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتیروزهای آخر ماه رمضان، امر به آدمیزاد مشتبه میشود که کمالاتی یافته و خوابهای…
شاخصی برای پیشرفت
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ نوشتههای گذشته را مرور میکردم و به احتمالاً کوتاهترین نوشتهام در کانال دغدغه ایران (به تاریخ آبان نود و شش) برخوردم: «این فقط ما نیستیم که مسألهها را حل میکنیم، مسألههایی که حل نشوند ما را در خود حل میکنند. حل کردن مسألهها یا حل شدن در مسألهها، مسأله این است. متغیر کلیدی، زمان است. زمان گاه برای حل کردن، و گاه برای حل شدن سپری میشود. آستانه بحرانی زمان چنان است که پیش از آن زمان در دست شماست، و پس از آن شما در دستان زمان؛ دروغ بزرگ آن است که ماهی را هر وقت از آب بگیرید، تازه است.»
✅ دو روز پیش هم در گفتوگویی با یکی از روزنامهها گفتم: هیچ کشوری هیچگاه در یک جا (نقطه بقا) باقی نمیماند، کشورها در حال قهقرا (به عقب برگشتن) یا ارتقا (پیش رفتن) هستند. ایستادن در یک نقطه وجود ندارد. اگر حتی مطلقاً در یک نقطه بمانید، دیگر کشورها هستند که پیش میروند و شما بهطور نسبی از آنها عقب میمانید، یا دیگران حرکت قهقرایی دارند و شما بهطور نسبی جلو میافتید. هیچگاه کشوری در یک نقطه باقی نمیماند، قهقرا یا ارتقا.
✅ این دو توضیح را که کنار هم بگذارید، نتیجهگیری مهمی امکانپذیر میشود:
🔹 الف. اگر با گذشت زمان مسألهها حل نمیشوند، پایدار ماندهاند و بر شدتشان افزوده میشود، شما در مسائل حل میشوید و مسیرتان قهقرایی است. حال اکثریت هم خوب نیست.
🔹 ب. اگر زمان به نفع حل مسألهها سپری میشود و احساس میکنید تشدید نمیشوند و ظرفیت سیستم برای حل مسألهها افزایش مییابد، مسیرتان ارتقایی است. حال اکثریت هم خوب است.
⭕️ نتیجهگیری
✅ میتوان برای سنجش وضعیت سیستمها و کشورها، از این شاخص استفاده کرد: نرخ حل شدن مسألهها (یا پایداری و تشدیدشان) به زمان سپریشده. این زمان هم میتواند نسبی شده و در مقایسه با زمان سپریشده برای حل (یا تعدیل) مسأله در سایر کشورها محاسبه شود.
✅ مقدار این شاخص، سنجشگر مناسبی برای تخمین زدن مسیر قهقرا یا ارتقا، و برآورد حال عموم مردم است. این میتواند شاخصی برای سنجش پیشرفت باشد.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ نوشتههای گذشته را مرور میکردم و به احتمالاً کوتاهترین نوشتهام در کانال دغدغه ایران (به تاریخ آبان نود و شش) برخوردم: «این فقط ما نیستیم که مسألهها را حل میکنیم، مسألههایی که حل نشوند ما را در خود حل میکنند. حل کردن مسألهها یا حل شدن در مسألهها، مسأله این است. متغیر کلیدی، زمان است. زمان گاه برای حل کردن، و گاه برای حل شدن سپری میشود. آستانه بحرانی زمان چنان است که پیش از آن زمان در دست شماست، و پس از آن شما در دستان زمان؛ دروغ بزرگ آن است که ماهی را هر وقت از آب بگیرید، تازه است.»
✅ دو روز پیش هم در گفتوگویی با یکی از روزنامهها گفتم: هیچ کشوری هیچگاه در یک جا (نقطه بقا) باقی نمیماند، کشورها در حال قهقرا (به عقب برگشتن) یا ارتقا (پیش رفتن) هستند. ایستادن در یک نقطه وجود ندارد. اگر حتی مطلقاً در یک نقطه بمانید، دیگر کشورها هستند که پیش میروند و شما بهطور نسبی از آنها عقب میمانید، یا دیگران حرکت قهقرایی دارند و شما بهطور نسبی جلو میافتید. هیچگاه کشوری در یک نقطه باقی نمیماند، قهقرا یا ارتقا.
✅ این دو توضیح را که کنار هم بگذارید، نتیجهگیری مهمی امکانپذیر میشود:
🔹 الف. اگر با گذشت زمان مسألهها حل نمیشوند، پایدار ماندهاند و بر شدتشان افزوده میشود، شما در مسائل حل میشوید و مسیرتان قهقرایی است. حال اکثریت هم خوب نیست.
🔹 ب. اگر زمان به نفع حل مسألهها سپری میشود و احساس میکنید تشدید نمیشوند و ظرفیت سیستم برای حل مسألهها افزایش مییابد، مسیرتان ارتقایی است. حال اکثریت هم خوب است.
⭕️ نتیجهگیری
✅ میتوان برای سنجش وضعیت سیستمها و کشورها، از این شاخص استفاده کرد: نرخ حل شدن مسألهها (یا پایداری و تشدیدشان) به زمان سپریشده. این زمان هم میتواند نسبی شده و در مقایسه با زمان سپریشده برای حل (یا تعدیل) مسأله در سایر کشورها محاسبه شود.
✅ مقدار این شاخص، سنجشگر مناسبی برای تخمین زدن مسیر قهقرا یا ارتقا، و برآورد حال عموم مردم است. این میتواند شاخصی برای سنجش پیشرفت باشد.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
دوگونهسوزها پرايد را در آغوش بگيريد
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
يک خبر
✅ فردي ايراني به نام پيمان کارگر (Peyman Kargar) به عنوان مدير عامل برند اينفينيتي (برند لوکس خودروهاي گروه رنو-نيسان) انتخاب شده است. پيمان کارگر 53 ساله، 23 سال در مجموعه خودروسازي و شرکت چندمليتي رنو-نيسان سابقه فعاليت دارد. او ديپلم مهندسي از مؤسسه ملي علوم کاربردي ليون فرانسه و مدرک MBA از کالجي در لندن دارد.
✅ پيمان کارگر فعاليتهاي مهندسی، تولید، مدیریت پروژه، کیفیت، فروش، بازاریابی و توسعه تجارت را در شرکت رنو-نيسان انجام داده، و رئیس منطقه آفربقا، خاورمیانه و هند نیسان بوده و مسئولیت فعالیت با بیش از هشتاد کشور و بازار مختلف را بر عهده داشته است. او سابقه مدیرعاملی شرکت«رنو پارس» و مدیریت شرکت رنو در ایران را نيز در کارنامهاش دارد.
دو سؤال
🔹 يک. آيا در سابقه خودروسازي دولتي ما هرگز آدمهايي مدير عامل بودهاند که سابقه فعاليتشان در خودروسازي، در مقياس بينالمللي، به اندازه کسي نظير پيمان کارگر باشد؟
🔹 دو. آيا مملکت آنقدر ظرفيت دارد که آدمهايي بينالمللي در مقياس پيمان کارگر را به همکاري دعوت کرده و در سمتهاي مدير عامل قرار دهد؟
✅ حافظه من پاسخاش به سؤال اول منفي است، و در عوض آدمهايي در رأس خودروسازيهاي ما قرار گرفتهاند که هيچ سابقهاي در خودروسازي نداشتهاند. شناخت من از نظام بهکارگيري نيروي انساني هم نشان ميدهد تقريباً غيرممکن است آدمهايي بينالمللي مثل پيمان کارگر بتوانند از فيلترهاي سياسي، دوست و آشنابازي، زد و بند و ... بگذرند و به سمتهايي مثل مدير عامل بزرگترين خودروسازيهاي کشور برسند.
يک تحليل ساده
✅ اگر به فرض محال کسي نظير #پيمان_کارگر مدير عامل خودروسازيهاي ما شود، موفق خواهد شد؟ تصور ميکنم پاسخ اين سؤال دشوارتر از سؤالات قبلي است ما خيلي متفاوت نخواهد بود. پيمان کارگرها در دنيايي مديريت و رشد ميکنند که رقابت اقتصادي، شفافيت، نوآوري، تجارت آزاد و ... واقعي و معنادار هستند.
✅ پيمان کارگرها در دنياي مديريت دولتي سراسر مداخلات ناکارآمد و گاه فاسد، قيمتگذاري دستوري، فقدان رقابت، تحريم و موانع گسترده براي تجارت آزاد، بدون ارتباطات بينالمللي مؤثر، و ترديد و ترس نسبت به جهانيشدن و همکاري بينالمللي، کار مهمي از پيش نميبرند.
✅ خودروسازي ما – نظير بسياري صنايع ديگر - دوگونهسوز است، يعني هم به پاي فقدان ملزومات ساختاري رقابت و اقتصاد پويا و نوآور در جهان امروز ميسوزد، و هم ظرفيت بهکارگيري مديران در مقياس بينالمللي – حتي اگر ايراني باشند – وجود ندارد، ما دوگونهسوزيم.
✅ انتظاراتمان را خيلي بالا نبريم و پرايد دوستداشتني را صميمانه در آغوش بگيريم و قدر بشناسيم. توسعه تا حد زيادي قواعد مشخصي دارد، اعدام سلطان خودرو هم مشکلي حل نميکند. بسياري ممالک ديگر از اين سلاطين ندارند.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
يک خبر
✅ فردي ايراني به نام پيمان کارگر (Peyman Kargar) به عنوان مدير عامل برند اينفينيتي (برند لوکس خودروهاي گروه رنو-نيسان) انتخاب شده است. پيمان کارگر 53 ساله، 23 سال در مجموعه خودروسازي و شرکت چندمليتي رنو-نيسان سابقه فعاليت دارد. او ديپلم مهندسي از مؤسسه ملي علوم کاربردي ليون فرانسه و مدرک MBA از کالجي در لندن دارد.
✅ پيمان کارگر فعاليتهاي مهندسی، تولید، مدیریت پروژه، کیفیت، فروش، بازاریابی و توسعه تجارت را در شرکت رنو-نيسان انجام داده، و رئیس منطقه آفربقا، خاورمیانه و هند نیسان بوده و مسئولیت فعالیت با بیش از هشتاد کشور و بازار مختلف را بر عهده داشته است. او سابقه مدیرعاملی شرکت«رنو پارس» و مدیریت شرکت رنو در ایران را نيز در کارنامهاش دارد.
دو سؤال
🔹 يک. آيا در سابقه خودروسازي دولتي ما هرگز آدمهايي مدير عامل بودهاند که سابقه فعاليتشان در خودروسازي، در مقياس بينالمللي، به اندازه کسي نظير پيمان کارگر باشد؟
🔹 دو. آيا مملکت آنقدر ظرفيت دارد که آدمهايي بينالمللي در مقياس پيمان کارگر را به همکاري دعوت کرده و در سمتهاي مدير عامل قرار دهد؟
✅ حافظه من پاسخاش به سؤال اول منفي است، و در عوض آدمهايي در رأس خودروسازيهاي ما قرار گرفتهاند که هيچ سابقهاي در خودروسازي نداشتهاند. شناخت من از نظام بهکارگيري نيروي انساني هم نشان ميدهد تقريباً غيرممکن است آدمهايي بينالمللي مثل پيمان کارگر بتوانند از فيلترهاي سياسي، دوست و آشنابازي، زد و بند و ... بگذرند و به سمتهايي مثل مدير عامل بزرگترين خودروسازيهاي کشور برسند.
يک تحليل ساده
✅ اگر به فرض محال کسي نظير #پيمان_کارگر مدير عامل خودروسازيهاي ما شود، موفق خواهد شد؟ تصور ميکنم پاسخ اين سؤال دشوارتر از سؤالات قبلي است ما خيلي متفاوت نخواهد بود. پيمان کارگرها در دنيايي مديريت و رشد ميکنند که رقابت اقتصادي، شفافيت، نوآوري، تجارت آزاد و ... واقعي و معنادار هستند.
✅ پيمان کارگرها در دنياي مديريت دولتي سراسر مداخلات ناکارآمد و گاه فاسد، قيمتگذاري دستوري، فقدان رقابت، تحريم و موانع گسترده براي تجارت آزاد، بدون ارتباطات بينالمللي مؤثر، و ترديد و ترس نسبت به جهانيشدن و همکاري بينالمللي، کار مهمي از پيش نميبرند.
✅ خودروسازي ما – نظير بسياري صنايع ديگر - دوگونهسوز است، يعني هم به پاي فقدان ملزومات ساختاري رقابت و اقتصاد پويا و نوآور در جهان امروز ميسوزد، و هم ظرفيت بهکارگيري مديران در مقياس بينالمللي – حتي اگر ايراني باشند – وجود ندارد، ما دوگونهسوزيم.
✅ انتظاراتمان را خيلي بالا نبريم و پرايد دوستداشتني را صميمانه در آغوش بگيريم و قدر بشناسيم. توسعه تا حد زيادي قواعد مشخصي دارد، اعدام سلطان خودرو هم مشکلي حل نميکند. بسياري ممالک ديگر از اين سلاطين ندارند.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
فطر، عید همه شهروندان
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
فطر عید همه است، روزهدار بودهاند یا نبودهاند.
روزهداران عید میکنند بابت بهرههای معنوی که از روزهداری بردهاند و آنان که روزهداری نکردهاند، حتی آنان که اعتقاد به روزه نداشتهاند، عید میکنند بابت زیستن در کنار روزهدارانی که اکنون به فضل خدا، مهربانتر، خوش خلق تر و مداراگرتر از یک ماه پیش شدهاند.
عید فطر بر همه شهروندان مبارک باد. امید که فطر و گشایش روزی همه خلایق باشد. همگان به قدر خویش در این شادی سهیم هستند.
#عید_فطر_مبارک
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
فطر عید همه است، روزهدار بودهاند یا نبودهاند.
روزهداران عید میکنند بابت بهرههای معنوی که از روزهداری بردهاند و آنان که روزهداری نکردهاند، حتی آنان که اعتقاد به روزه نداشتهاند، عید میکنند بابت زیستن در کنار روزهدارانی که اکنون به فضل خدا، مهربانتر، خوش خلق تر و مداراگرتر از یک ماه پیش شدهاند.
عید فطر بر همه شهروندان مبارک باد. امید که فطر و گشایش روزی همه خلایق باشد. همگان به قدر خویش در این شادی سهیم هستند.
#عید_فطر_مبارک
خارخاسَکیسم و سلاطین اقتصاد ایران
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
یک خاطره
✅ پدر عزیزم قریب سی سال پیش حدود یک هکتار سیبزمینی در زمینهای پدریاش کاشته بود که سراسر آنرا خارخاسک گرفته بود. گیاه خارخاسک – که در منطقه فراهان اراک آنرا پِیکُل مینامند - علیرغم اینکه گیاه دارویی مفیدی است، ولی برای سیبزمینی آفت جدی است. شاخههای پِیکُل به سرعت روی زمین دراز میشوند (اصطلاحاً دستک میزنند) و عرصه را بر گیاهان کشتشده تنگ میکنند. خارهای مخوف و قدرتمندی هم دارد که گاه از زیره کفش هم عبور کرده و مزرعهدار را آزار میدهند. موقع برداشت محصول با دست هم آزاردهندهاند.
✅ من در آن سنین نوجوانی، عاشق گذران تابستان در روستا بودم و وجین کردن پیکلها بهانه خوبی برای ماندن در مصلحآباد بود. صبح میرفتم سر زمین، شُلکاری و تفریحی، دو سه ساعتی پیکلها را با بیل میزدم و روی هم پشته میکردم.
✅ چند روز طول میکشید تا به ته زمین برسم. پِیکلها را میزدم، نوبت آب زمین رسیده بود. آب میگرفتیم، زمین گل میشد و چند روزی نمیشد پا در زمین گذاشت. زمین که خشک میشد، دوباره پیکلها سرتاسر زمین روییده بودند. روز از نو، روزی از نو. بهانه خوبی برای تفریح، گرفتن ژست کار کردن و گذراندن تابستان بود.
یک مقایسه
✅ این خاطره به چه کار میآید؟ ایران سرزمین سلاطین شده است. سلطان شکر، سلطان سکه، سلطان مرکبات و اخیراً سلطان خودرو نامهایی است که بیشتر شنیدهایم. سلاطین دیگری هم شاید باشند که هنوز آشکار نشدهاند. داستان این سلاطین درست عین همان پیکلها (خارخاسکهای) مزرعه سیبزمینی پدرم شده است. سلطانی اعدام میشود و مدتی بعد سلطانی دیگر میروید. چند شباهت بین دو داستان هست.
⭕️ یک. پیکل مفید است اگر در زمین کشت گیاهان دارویی بروید. سلاطین هم آدمهای ریسکپذیری هستند که برای فعالیت اقتصادی کارآفرینانه پرریسک مفیدند، اما این ریسکپذیریشان در زمین اقتصاد مستعد فساد ایران و انباشته از توزیع رانتهای غیرمولد، بلای جان جامعه، اقتصاد و در نهایت خودشان میشود.
⭕️ دو. پیکلها خارهای محکم آزاردهندهای دارند که به پای مزرعهدار میروند و گیاهانش را نابود میکنند. سلاطین هم همین گونهاند، انسان خاردارند، خارشان به چشم اقتصاد، جامعه و مشروعیت حکومت میرود.
⭕️ سه. زمین مستعد رویش پیکل را هر قدر وجین کنید، با اولین آب، دوباره میرویند و نشو و نما میکنند. سلاطین هم این گونهاند. یکی را اعدام میکنند، با بالا زدن اولین بحران بعدی در اقتصاد – ناشی از عود کردنهای دورهای مشکلات ساختاری، عین آب دادنهای دورهای به زمین – سلاطین رشد میکنند.
⭕️ چهار. حکمران و قوه قضائیه عین زارع بیل به دست، برخی سلاطین را وجین میکند (احتمالاً فقط برخی)، اما اعدام یکی تمام نشده، دیگر سلاطین روییدهاند.
✅ من یک تابستان پیکل وجین کردم و هیچ وقت از نپرسیدم مزرعههای دیگر چرا اینقدر پیکل ندارند. البته نوجوان بودم و پیکل بهانه خوبی برای ماندن در روستا و ادای کار کردن درآوردن بود.
✅ سیاستگذار هم ظاهراً از خودش نمیپرسد چرا سلاطین در آلمان، کره جنوبی، ژاپن و ... رشد نمیکنند؟ ممالکی که اصلاً مجازات اعدام در آنها وجود ندارد، چگونه بیسلطان شدهاند؟ زمین اقتصاد مملکت ما چیست که سلطان بار میآورد؟ آیا دانش سلطانزدایی در جهان وجود دارد؟ این دانش همان علم اقتصاد یا علوم حکمرانی متداول در عالم نیست؟
✅ حکمرانان از خودشان نمیپرسند ما انقلاب کردیم تا سلطان نداشته باشیم، پس چرا سلاطین داریم؟ عباراتی مثل «این سلاطین محصول نگاه لیبرالی، غربگرای، اشرافزده ... (صدای بوق) ... است» را بارها شنیدهایم، اما این سلاطین در مهد لیبرالیسم اقتصادی و خود غرب و کانونهای ثروت و قدرت جهانی به شکل سلاطین وطنی وجود ندارند. فکر نمیکنید مشکل چیزی دیگری است؟
✅ من نوجوانی بودم از سر تفریح و وقتگذرانی تابستانی در روستا، کل وقتم را هم که پیکل وجین میکردم به جایی بر نمیخورد، چهار تن سیبزمینی مزرعه پدر هم سه تن میشد، خیلی اهمیت نداشت. کار حکومت اما این نیست که دائم سلطان پیدا کند. اعدام کردن آدمهای ریسکپذیری که میتوانستهاند احتمالاً کارآفرین خوبی هم باشند خوب نیست.
✅ شیوه فعلی مقابله با «سلطان»ها را میتوان «خارخاسکیسم» یا «پِیکُلیسم» نامید. سلطانخیزی پیآمد ناگزیر پِیکُلیسم است و به قیاس راهها به سوی خدا که به عدد خلقالله است، به عدد کالاهای مهم هم سلطان از خارخاسکیسم و پیکلیسم برمیخیزد. لاجرم، پیکل وجین کردن من برای پدرم فایده نداشت، اعدام سلاطین هم برای فاطی تنبون نمیشود. این حکمرانی اقتصادی هر چه نیست، پیکلیستی هست.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
یک خاطره
✅ پدر عزیزم قریب سی سال پیش حدود یک هکتار سیبزمینی در زمینهای پدریاش کاشته بود که سراسر آنرا خارخاسک گرفته بود. گیاه خارخاسک – که در منطقه فراهان اراک آنرا پِیکُل مینامند - علیرغم اینکه گیاه دارویی مفیدی است، ولی برای سیبزمینی آفت جدی است. شاخههای پِیکُل به سرعت روی زمین دراز میشوند (اصطلاحاً دستک میزنند) و عرصه را بر گیاهان کشتشده تنگ میکنند. خارهای مخوف و قدرتمندی هم دارد که گاه از زیره کفش هم عبور کرده و مزرعهدار را آزار میدهند. موقع برداشت محصول با دست هم آزاردهندهاند.
✅ من در آن سنین نوجوانی، عاشق گذران تابستان در روستا بودم و وجین کردن پیکلها بهانه خوبی برای ماندن در مصلحآباد بود. صبح میرفتم سر زمین، شُلکاری و تفریحی، دو سه ساعتی پیکلها را با بیل میزدم و روی هم پشته میکردم.
✅ چند روز طول میکشید تا به ته زمین برسم. پِیکلها را میزدم، نوبت آب زمین رسیده بود. آب میگرفتیم، زمین گل میشد و چند روزی نمیشد پا در زمین گذاشت. زمین که خشک میشد، دوباره پیکلها سرتاسر زمین روییده بودند. روز از نو، روزی از نو. بهانه خوبی برای تفریح، گرفتن ژست کار کردن و گذراندن تابستان بود.
یک مقایسه
✅ این خاطره به چه کار میآید؟ ایران سرزمین سلاطین شده است. سلطان شکر، سلطان سکه، سلطان مرکبات و اخیراً سلطان خودرو نامهایی است که بیشتر شنیدهایم. سلاطین دیگری هم شاید باشند که هنوز آشکار نشدهاند. داستان این سلاطین درست عین همان پیکلها (خارخاسکهای) مزرعه سیبزمینی پدرم شده است. سلطانی اعدام میشود و مدتی بعد سلطانی دیگر میروید. چند شباهت بین دو داستان هست.
⭕️ یک. پیکل مفید است اگر در زمین کشت گیاهان دارویی بروید. سلاطین هم آدمهای ریسکپذیری هستند که برای فعالیت اقتصادی کارآفرینانه پرریسک مفیدند، اما این ریسکپذیریشان در زمین اقتصاد مستعد فساد ایران و انباشته از توزیع رانتهای غیرمولد، بلای جان جامعه، اقتصاد و در نهایت خودشان میشود.
⭕️ دو. پیکلها خارهای محکم آزاردهندهای دارند که به پای مزرعهدار میروند و گیاهانش را نابود میکنند. سلاطین هم همین گونهاند، انسان خاردارند، خارشان به چشم اقتصاد، جامعه و مشروعیت حکومت میرود.
⭕️ سه. زمین مستعد رویش پیکل را هر قدر وجین کنید، با اولین آب، دوباره میرویند و نشو و نما میکنند. سلاطین هم این گونهاند. یکی را اعدام میکنند، با بالا زدن اولین بحران بعدی در اقتصاد – ناشی از عود کردنهای دورهای مشکلات ساختاری، عین آب دادنهای دورهای به زمین – سلاطین رشد میکنند.
⭕️ چهار. حکمران و قوه قضائیه عین زارع بیل به دست، برخی سلاطین را وجین میکند (احتمالاً فقط برخی)، اما اعدام یکی تمام نشده، دیگر سلاطین روییدهاند.
✅ من یک تابستان پیکل وجین کردم و هیچ وقت از نپرسیدم مزرعههای دیگر چرا اینقدر پیکل ندارند. البته نوجوان بودم و پیکل بهانه خوبی برای ماندن در روستا و ادای کار کردن درآوردن بود.
✅ سیاستگذار هم ظاهراً از خودش نمیپرسد چرا سلاطین در آلمان، کره جنوبی، ژاپن و ... رشد نمیکنند؟ ممالکی که اصلاً مجازات اعدام در آنها وجود ندارد، چگونه بیسلطان شدهاند؟ زمین اقتصاد مملکت ما چیست که سلطان بار میآورد؟ آیا دانش سلطانزدایی در جهان وجود دارد؟ این دانش همان علم اقتصاد یا علوم حکمرانی متداول در عالم نیست؟
✅ حکمرانان از خودشان نمیپرسند ما انقلاب کردیم تا سلطان نداشته باشیم، پس چرا سلاطین داریم؟ عباراتی مثل «این سلاطین محصول نگاه لیبرالی، غربگرای، اشرافزده ... (صدای بوق) ... است» را بارها شنیدهایم، اما این سلاطین در مهد لیبرالیسم اقتصادی و خود غرب و کانونهای ثروت و قدرت جهانی به شکل سلاطین وطنی وجود ندارند. فکر نمیکنید مشکل چیزی دیگری است؟
✅ من نوجوانی بودم از سر تفریح و وقتگذرانی تابستانی در روستا، کل وقتم را هم که پیکل وجین میکردم به جایی بر نمیخورد، چهار تن سیبزمینی مزرعه پدر هم سه تن میشد، خیلی اهمیت نداشت. کار حکومت اما این نیست که دائم سلطان پیدا کند. اعدام کردن آدمهای ریسکپذیری که میتوانستهاند احتمالاً کارآفرین خوبی هم باشند خوب نیست.
✅ شیوه فعلی مقابله با «سلطان»ها را میتوان «خارخاسکیسم» یا «پِیکُلیسم» نامید. سلطانخیزی پیآمد ناگزیر پِیکُلیسم است و به قیاس راهها به سوی خدا که به عدد خلقالله است، به عدد کالاهای مهم هم سلطان از خارخاسکیسم و پیکلیسم برمیخیزد. لاجرم، پیکل وجین کردن من برای پدرم فایده نداشت، اعدام سلاطین هم برای فاطی تنبون نمیشود. این حکمرانی اقتصادی هر چه نیست، پیکلیستی هست.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
نابرابریها، تهدید فروپاشی ملّت
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ متن پیشنویس پایاننامه یکی از دانشجویان را میخواندم. ایشان عبارتی از قول فرهنگ روبر (که من نمیشناسم) نقل کرده است: «ملت یک گروه انسانی نسبتا گسترده است که خصوصیتاش آگاهی نسبت به وحدت خویش و ارادهاش برای زندگی مشترک است.» عبارت از هر که هست، ژرفایی دارد.
✅ ملت به روایت عبارت فوق با دو چیز ساخته میشود: «آگاهی نسبت به وحدت» و «اراده برای زندگی مشترک». این دو اگر پایههای ملت شدن باشند، نابرابریها – اعم از نابرابری اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی – هر دو را متزلزل و نابود میکنند.
✅ نابرابری، خواه در قالب زندگی سوپرلوکس اقلیتی و نان شب نداشتن کثیری باشد؛ خواه تجلیل باورها، ایدهها و سبک زندگی گروهی و تحقیر باور و سبک زندگی گروهی دیگر؛ یا بیعقوبت بودن خطا و فراتر از قانون بودن اقلیتی و در عوض بیپناهی و زیر ضرب بودن گروهی دیگر باشد؛ بنیان «آگاهی نسبت به وحدت» را به «آگاهی نسبت به تفاوت بیمنطق و ناموجه» بدل میسازد و بنیان حس ملتبودن را ریشهکن میکند.
✅ نابرابری زننده و پایدار، بدون چشماندازی از بهبود و درک ارادهای برای کاستن از آن، نفی «اراده برای زندگی مشترک» است. آنکه نان ندارد چه چیز مشترکی با صاحبان زندگیهای سوپرلوکس دارد؟ آنکه از برابری در مقابل قانون بهرهای ندارد با صاحبان قلعههای حصین مصونیت از عقوبت چه زندگی مشترکی دارد؟ و آنکه تحقیر میشود با تحقیرکننده (هر قویت شخصی یا جمعی که باشد) چه نسبتی برقرار میکند؟
✅ مگر نگفتهاند «انسانیت چیزی نیست جز حساسیت به حقیر شمرده شدن.» اگر تحقیر روا شد، زندگی مشترک ناروا میشود. نابرابری نامشروع، در هر صورتش، تحقیری است که زندگی مشترک را ناروا میکند. اراده برای زندگی مشترک و خودآگاهی بر وحدت که تضعیف شود، ملتبودگی فرومیپاشد. مسأله وقتی تشدید میشود که همه صورتهای نابرابری که مولد تحقیر نیز هستند با هم همزمان رخ دهند. تحقیر چندلایه و چندبعدی مدام، عامل فروپاشی حس ملتبودن میشود.
✅ دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون در کتاب ستایششده «ملتها چرا شکست میخورند» شرحی عمیق از چرایی دست نیافتن ملتها به توسعه ارائه میکنند. کتاب دیگری میتوان نوشت به نام «ملتها چرا فرومیپاشند؟» و پاسخ را در یک عبارت داد و با امداد از تاریخ این عبارت را مستند کرد و بسط داد: «نابرابری نامشروعِ زنندهِ پایدار، بدون چشماندازی از بهبود و اراده به درمان.»
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
⭕️ پینوشت: جمله ابتدای متن از پایاننامه آقای سامان ساعدی، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی گرفته شده است.
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ متن پیشنویس پایاننامه یکی از دانشجویان را میخواندم. ایشان عبارتی از قول فرهنگ روبر (که من نمیشناسم) نقل کرده است: «ملت یک گروه انسانی نسبتا گسترده است که خصوصیتاش آگاهی نسبت به وحدت خویش و ارادهاش برای زندگی مشترک است.» عبارت از هر که هست، ژرفایی دارد.
✅ ملت به روایت عبارت فوق با دو چیز ساخته میشود: «آگاهی نسبت به وحدت» و «اراده برای زندگی مشترک». این دو اگر پایههای ملت شدن باشند، نابرابریها – اعم از نابرابری اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی – هر دو را متزلزل و نابود میکنند.
✅ نابرابری، خواه در قالب زندگی سوپرلوکس اقلیتی و نان شب نداشتن کثیری باشد؛ خواه تجلیل باورها، ایدهها و سبک زندگی گروهی و تحقیر باور و سبک زندگی گروهی دیگر؛ یا بیعقوبت بودن خطا و فراتر از قانون بودن اقلیتی و در عوض بیپناهی و زیر ضرب بودن گروهی دیگر باشد؛ بنیان «آگاهی نسبت به وحدت» را به «آگاهی نسبت به تفاوت بیمنطق و ناموجه» بدل میسازد و بنیان حس ملتبودن را ریشهکن میکند.
✅ نابرابری زننده و پایدار، بدون چشماندازی از بهبود و درک ارادهای برای کاستن از آن، نفی «اراده برای زندگی مشترک» است. آنکه نان ندارد چه چیز مشترکی با صاحبان زندگیهای سوپرلوکس دارد؟ آنکه از برابری در مقابل قانون بهرهای ندارد با صاحبان قلعههای حصین مصونیت از عقوبت چه زندگی مشترکی دارد؟ و آنکه تحقیر میشود با تحقیرکننده (هر قویت شخصی یا جمعی که باشد) چه نسبتی برقرار میکند؟
✅ مگر نگفتهاند «انسانیت چیزی نیست جز حساسیت به حقیر شمرده شدن.» اگر تحقیر روا شد، زندگی مشترک ناروا میشود. نابرابری نامشروع، در هر صورتش، تحقیری است که زندگی مشترک را ناروا میکند. اراده برای زندگی مشترک و خودآگاهی بر وحدت که تضعیف شود، ملتبودگی فرومیپاشد. مسأله وقتی تشدید میشود که همه صورتهای نابرابری که مولد تحقیر نیز هستند با هم همزمان رخ دهند. تحقیر چندلایه و چندبعدی مدام، عامل فروپاشی حس ملتبودن میشود.
✅ دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون در کتاب ستایششده «ملتها چرا شکست میخورند» شرحی عمیق از چرایی دست نیافتن ملتها به توسعه ارائه میکنند. کتاب دیگری میتوان نوشت به نام «ملتها چرا فرومیپاشند؟» و پاسخ را در یک عبارت داد و با امداد از تاریخ این عبارت را مستند کرد و بسط داد: «نابرابری نامشروعِ زنندهِ پایدار، بدون چشماندازی از بهبود و اراده به درمان.»
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
⭕️ پینوشت: جمله ابتدای متن از پایاننامه آقای سامان ساعدی، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی گرفته شده است.
خستگی مرگآور
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ دو روز عید فطر را تهران بودم، غیر از سه ساعت سفر به روستای افجه نزدیک تهران و ده دقیقه حضور در بازار تجریش. ساعاتی فرصت داشتم از درون خودرو مردم و وضعیت را مشاهده کنم.
✅ برداشتم ایناست که مردم خسته شده از ایام قرنطينه، زندگی را خیلی عادی با حداقل رعایت ملاحظات بهداشتی مثل فاصلهگذاری و استفاده از ماسک از سر گرفتهاند.
✅ برداشت دوم من این است که عادیسازی امور با سرعتی نامعمول از سوی مدیران بحران صورت میگیرد. شرایط ناگوار اقتصادی قابل درک است، اما بازگشت کرونا بسیار خطرناکتر است.
پیشنهاد
⭕️ بار و فشار اطلاع رسانی درباره کرونا ذرهای کاسته نشود، بلکه افزایش یابد. خسته نشویم.
⭕️ چند نظرسنجی و پژوهش اجتماعی رفتارشناسی مردم در این ایام در دستور کار قرار گیرد.
✅ خستگی مردم از شرایط، و خستگی مدیران از تداوم وضعیت غیرعادی، مرگآور خواهد شد.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ دو روز عید فطر را تهران بودم، غیر از سه ساعت سفر به روستای افجه نزدیک تهران و ده دقیقه حضور در بازار تجریش. ساعاتی فرصت داشتم از درون خودرو مردم و وضعیت را مشاهده کنم.
✅ برداشتم ایناست که مردم خسته شده از ایام قرنطينه، زندگی را خیلی عادی با حداقل رعایت ملاحظات بهداشتی مثل فاصلهگذاری و استفاده از ماسک از سر گرفتهاند.
✅ برداشت دوم من این است که عادیسازی امور با سرعتی نامعمول از سوی مدیران بحران صورت میگیرد. شرایط ناگوار اقتصادی قابل درک است، اما بازگشت کرونا بسیار خطرناکتر است.
پیشنهاد
⭕️ بار و فشار اطلاع رسانی درباره کرونا ذرهای کاسته نشود، بلکه افزایش یابد. خسته نشویم.
⭕️ چند نظرسنجی و پژوهش اجتماعی رفتارشناسی مردم در این ایام در دستور کار قرار گیرد.
✅ خستگی مردم از شرایط، و خستگی مدیران از تداوم وضعیت غیرعادی، مرگآور خواهد شد.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید)
@fazeli_mohammad
سيزده سؤال درباره قتل رومینا سيزده ساله
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ رومينا دختر سيزده سالهاي که با پسري از خانه فرار کرده بود، بعد از دستگيري و بازگرداندن به خانه، توسط پدرش، با داس، در قتلی ناموسي، کشته شده است. چند خبرنگار از صبح تا حالا خواستهاند تحليلم را بنويسم، اما من چند سؤال دارم.
⭕️ يک. آيا رومينا به حقوق فرزندياش آگاهي داشت؟ آيا او در مدرسه يا هر جاي ديگري درخصوص خشونت خانگي يا هر تهديد ديگري که ممکن است يک دختر نوجوان را تهديد کند آموزش ديده بود؟
⭕️ دو. آيا رومينا در زمانهاي که سن و سال اولين ارتباطهاي عاشقانه و جنسي به همين حدود سيزده چهارده سال کاهش يافته است، براي مديريت عواطف و احساسات انسانياش آموزشي دريافت کرده بود؟
⭕️ سه. آيا قانون جامع و کمنقصي وجود دارد که از فرزندان و بالاخص دختران در مقابل خشونتهاي خانگي – از تحقير گرفته تا کودکآزاري، تجاوز جنسي و قتل – دفاع کند؟
⭕️ چهار. آيا رومينا به مراکز مشاوره، مراجع حقوقي مسئول در زمينه حمايت از حقوق کودکاني که ممکن است در معرض خشونت خانگي قرار گيرند، دسترسي داشت؟ آيا او شماره تلفن مراکزي را که ميتوانستند از او در مقابل خشونت خانگي دفاع کنند، ميدانست؟
⭕️ پنج. آيا پدر رومينا براي اعمال آنچه خير فرزندش ميدانسته – ممانعت از ازدواج با فرد نامناسب – به مراکز مشاوره يا هر مرجع کمککننده ديگري دسترسي داشته است؟
⭕️ شش. آيا جامعه در حال گذار ايران به اندازه کافي درباره پديدههاي ناشي از تغييرات اجتماعي – از جمله همين بروز زودهنگام احساسات دختران و پسران و ارتباطات جنسي – دانش، خرد و گفتوگو توليد ميکند؟ (همين ديروز در شمال ميدان تجريش، کمي بالاتر از مرکز خريد ارگ، دختر و پسري در همين سن و سال را ديدم که در تاريکي پيادهرو، عاشقانه يکديگر را بغل کرده بودند، پديده تا اين حد عادي شده است.)
⭕️ هفت. آيا رومينا مدرسه ميرفت؟ آيا نظام آموزش و پرورش ما در قبال بروز چنين مسائلي مسئوليتي دارد؟ آيا معلمان و مديران مدرسه مسئوليت داشتند وضعيت روحي او را زير نظر داشته و نسبت به بروز واقعهاي نظير فرار او با يک پسر حساسيت نشان دهند؟
⭕️ هشت. آيا پليس به ابزارهاي قانوني لازم براي بررسي شرايط روحي و رواني اعضاي خانواده و ممانعت از بروز خشونت احتمالي مجهز است؟
⭕️ نه. آيا پليس، بهزيستي، قوه قضائيه و ... مجازند آمارهاي قتلهاي ناموسي را منتشر نکنند و به گونهاي عمل کنند که گويي اين چنين وقايعي در کشور رخ نميدهند؟
⭕️ ده. آيا کساني که نقشي در توقيف نُه ساله فيلم «خانه پدري» (با محوريت قتل ناموسي) – فقط به عنوان ابزاري براي طرح مسأله و نمادي از گفتوگوي اجتماعي درباره پديده قتل ناموسي - داشتند و حتي پس از صدور مجوز اکران، باز هم آنرا از اکران بازداشتند، نقش و مسئوليتي در اين گونه قتلها دارند؟ آيا آنها به جز پنهان کردن اين رخدادها و پاک دانستن جامعه از اين گونه وقايع، راهبرد و راهکار ديگري هم براي جلوگيري از تکرار اين وقايع دارند؟
⭕️ يازده. آيا اين ظرفيت در رسانه صدا و سيما وجود دارد که آزادانه در اين ماجرا ورود کند و از همه جوانب حقوقي، رواني، خانوادگي، جامعهشناختي و ... به مسأله بپردازد و جامعه را نسبت به چنين رخدادهايي آگاه کند و مبدأ گفتوگوي اجتماعي فراگيري درباره اين پديده باشد؟ آيا صدا و سيما اجازه خواهد داشت ابعاد واقعي اين گونه قتلها در ايران را آشکار کند؟
⭕️ دوازده. سياست و جامعه ايران امروز تا چه زماني ميخواهد يا ميتواند وضعيت «سکس» و «امر جنسي» را زير فرش جارو کرده و چنان با آن روبهرو شود که گويي وجود ندارد يا بهسامان است؟ نظريه سياست بدن و مواجهه با امر جنسي در اين کشور که سياست اجتماعي و فرهنگي بر اساس آن تدوين ميشود چيست؟ کجا درباره آن بحث شده و جامعه در جريان آن قرار گرفته است؟ بنياد #خِرَد_جنسي اين جامعه چيست و کجا و چگونه اين خرد بررسي ميشود؟ سياست اجتماعي #امر_جنسي در جامعه ايراني چگونه وضع ميشود؟
⭕️ سيزده. سياست رسمي حکومت براي حفاظت از کودکان، زنان و قربانيان خشونت خانگي چيست؟ آيا سندي بالادستي براي مهار اين پديده وجود دارد؟
✅ قتل رومينا ريشههاي اجتماعي، سياسي و سياستي دارد که اگر کاوش نشوند، دردي درمان نميشود. بُهت، حيرت و گريستن بدون پرسش و پاسخ مطالبه کردن، بيفايده است.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad
محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ رومينا دختر سيزده سالهاي که با پسري از خانه فرار کرده بود، بعد از دستگيري و بازگرداندن به خانه، توسط پدرش، با داس، در قتلی ناموسي، کشته شده است. چند خبرنگار از صبح تا حالا خواستهاند تحليلم را بنويسم، اما من چند سؤال دارم.
⭕️ يک. آيا رومينا به حقوق فرزندياش آگاهي داشت؟ آيا او در مدرسه يا هر جاي ديگري درخصوص خشونت خانگي يا هر تهديد ديگري که ممکن است يک دختر نوجوان را تهديد کند آموزش ديده بود؟
⭕️ دو. آيا رومينا در زمانهاي که سن و سال اولين ارتباطهاي عاشقانه و جنسي به همين حدود سيزده چهارده سال کاهش يافته است، براي مديريت عواطف و احساسات انسانياش آموزشي دريافت کرده بود؟
⭕️ سه. آيا قانون جامع و کمنقصي وجود دارد که از فرزندان و بالاخص دختران در مقابل خشونتهاي خانگي – از تحقير گرفته تا کودکآزاري، تجاوز جنسي و قتل – دفاع کند؟
⭕️ چهار. آيا رومينا به مراکز مشاوره، مراجع حقوقي مسئول در زمينه حمايت از حقوق کودکاني که ممکن است در معرض خشونت خانگي قرار گيرند، دسترسي داشت؟ آيا او شماره تلفن مراکزي را که ميتوانستند از او در مقابل خشونت خانگي دفاع کنند، ميدانست؟
⭕️ پنج. آيا پدر رومينا براي اعمال آنچه خير فرزندش ميدانسته – ممانعت از ازدواج با فرد نامناسب – به مراکز مشاوره يا هر مرجع کمککننده ديگري دسترسي داشته است؟
⭕️ شش. آيا جامعه در حال گذار ايران به اندازه کافي درباره پديدههاي ناشي از تغييرات اجتماعي – از جمله همين بروز زودهنگام احساسات دختران و پسران و ارتباطات جنسي – دانش، خرد و گفتوگو توليد ميکند؟ (همين ديروز در شمال ميدان تجريش، کمي بالاتر از مرکز خريد ارگ، دختر و پسري در همين سن و سال را ديدم که در تاريکي پيادهرو، عاشقانه يکديگر را بغل کرده بودند، پديده تا اين حد عادي شده است.)
⭕️ هفت. آيا رومينا مدرسه ميرفت؟ آيا نظام آموزش و پرورش ما در قبال بروز چنين مسائلي مسئوليتي دارد؟ آيا معلمان و مديران مدرسه مسئوليت داشتند وضعيت روحي او را زير نظر داشته و نسبت به بروز واقعهاي نظير فرار او با يک پسر حساسيت نشان دهند؟
⭕️ هشت. آيا پليس به ابزارهاي قانوني لازم براي بررسي شرايط روحي و رواني اعضاي خانواده و ممانعت از بروز خشونت احتمالي مجهز است؟
⭕️ نه. آيا پليس، بهزيستي، قوه قضائيه و ... مجازند آمارهاي قتلهاي ناموسي را منتشر نکنند و به گونهاي عمل کنند که گويي اين چنين وقايعي در کشور رخ نميدهند؟
⭕️ ده. آيا کساني که نقشي در توقيف نُه ساله فيلم «خانه پدري» (با محوريت قتل ناموسي) – فقط به عنوان ابزاري براي طرح مسأله و نمادي از گفتوگوي اجتماعي درباره پديده قتل ناموسي - داشتند و حتي پس از صدور مجوز اکران، باز هم آنرا از اکران بازداشتند، نقش و مسئوليتي در اين گونه قتلها دارند؟ آيا آنها به جز پنهان کردن اين رخدادها و پاک دانستن جامعه از اين گونه وقايع، راهبرد و راهکار ديگري هم براي جلوگيري از تکرار اين وقايع دارند؟
⭕️ يازده. آيا اين ظرفيت در رسانه صدا و سيما وجود دارد که آزادانه در اين ماجرا ورود کند و از همه جوانب حقوقي، رواني، خانوادگي، جامعهشناختي و ... به مسأله بپردازد و جامعه را نسبت به چنين رخدادهايي آگاه کند و مبدأ گفتوگوي اجتماعي فراگيري درباره اين پديده باشد؟ آيا صدا و سيما اجازه خواهد داشت ابعاد واقعي اين گونه قتلها در ايران را آشکار کند؟
⭕️ دوازده. سياست و جامعه ايران امروز تا چه زماني ميخواهد يا ميتواند وضعيت «سکس» و «امر جنسي» را زير فرش جارو کرده و چنان با آن روبهرو شود که گويي وجود ندارد يا بهسامان است؟ نظريه سياست بدن و مواجهه با امر جنسي در اين کشور که سياست اجتماعي و فرهنگي بر اساس آن تدوين ميشود چيست؟ کجا درباره آن بحث شده و جامعه در جريان آن قرار گرفته است؟ بنياد #خِرَد_جنسي اين جامعه چيست و کجا و چگونه اين خرد بررسي ميشود؟ سياست اجتماعي #امر_جنسي در جامعه ايراني چگونه وضع ميشود؟
⭕️ سيزده. سياست رسمي حکومت براي حفاظت از کودکان، زنان و قربانيان خشونت خانگي چيست؟ آيا سندي بالادستي براي مهار اين پديده وجود دارد؟
✅ قتل رومينا ريشههاي اجتماعي، سياسي و سياستي دارد که اگر کاوش نشوند، دردي درمان نميشود. بُهت، حيرت و گريستن بدون پرسش و پاسخ مطالبه کردن، بيفايده است.
(اگر ميپسنديد به اشتراک بگذاريد.)
@fazeli_mohammad