زیر سقف آسمان
10.1K subscribers
3.02K photos
673 videos
429 files
3.33K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️[آیا امیدی هست؟]

🔹پرسش مخاطبی محترم:


"بعنوان یه جوان (ظاهرا جوان) روز به روز دارم بیشتر از درون احساس فروپاشی می‌کنم. احساس درونیم اینه که مرگم بر اثر فروپاشیه. هر روز ناامیدتر میشم. هر روز عصبی‌تر میشم و بیشتر احساس بدبختی می‌کنم. کسی رو بر نمی‌تابم و به همه پرخاش میکنم. تحمل هیچ چیزی رو ندارم و یک لحظه ذهنم آروم نمیشه. در کوچکترین امور زندگی به بن بست خوردم و همین حس رو نسبت به اهدافی که دارم و برای رسیدن بهش در حال تلاششم (یا فقط تو ذهنمه)، دارم و فکر میکنم محکوم به شکسته. میخام از آقای دکتر بپرسم:

چاره چیه؟
این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت!؟
راه چاره چیه!؟
اصلا چاره ای هست؟
با توجه به بدتر شدن اوضاع امیدی برای جوانان این کشور قائلید؟"


🔹پاسخ محدثی:


🔻امید اجتماعی، جوان ناکام



جوان عزیز، برادر گرامی من!

متاسف‌ام که باید خبر بدی به شما بدهم! امید مرد. آن امیدی که تو در جست‌وجوی آن هستی دیری است که مرده است و معلوم نیست در کدام رستاخیزی زنده شود.

بر سر گور اش نوشته‌اند "امید اجتماعی، جوان ناکام!"

لذا تو به‌عنوان جوان تا اطلاع ثانوی نمی‌توانی به تحقق ایده‌ها و طرح‌هایی که در ذهن داری، نائل گردی! تازه نمی‌دانم که مهارتی داری یا نه؟ و نمی‌دانم خانواده‌ات می‌توانند برایت کاری بکنند یا نه؟! اما می‌دانم آن بیرون برای تو و بسیاری چون تو فرصتی و بختی نیست.

اما شاید وضع تو جوان عزیز از بسیاری از میان‌سالان دارای مسوولیت و خانواده بسی به‌تر باشد. تو باید فقط فکری به حال خود بکنی، اما او مسوول زنده‌گی چند نفر است و دست‌اش تهی است.

با این حال، تو اگر قدری، فقط ذره‌ای، وضع کنونی خود و جامعه‌ات را درک کنی، شاید بتوانی کاری بکنی. پیش‌نهاد من این است که وقت خود ات را تلف مکن! بکوش مهارتی بیاموزی! برو شاگردی کن! حتما در اولین فرصت حرفه‌ای یاد بگیر! قدری سختی بکش! شاید حتا لازم باشد کمی توهین از این یا آن صاحب‌کار نافرهیخته تحمل کنی! به‌احتمال زیاد باید مدتی سختی و بی‌خوابی بکشی!

دوست من در این وضعیت راه دیگری وجود ندارد. باید امید را خود بیافرینی! اگر به دانش‌گاه نرفته‌ای و دانش‌جو نیستی، وقت را مکش و سریع حرفه‌ای بیاموز! چه می‌دانم تعمیرکار، برق‌کار، کاربلد کامپیوتر، مکانیک، لوله‌کش، و ... حتما یکی یا دو تا از این حرفه‌ها را بیاموز تا بتوانی نان‌ات را در بیاوری. لطفا اگر پشتیبانی حسابی نداری، تا اطلاع ثانوی بدون شغل و کار، ازدواج مکن! هزینه‌ی مسکن فراتر از توان توست.

جوان عزیز باید راه‌ات را باز کنی! خیلی سخت است ولی فکر می‌کنم این راهی که گفته‌ام، از راهی که من رفته‌ام خیلی خیلی آسان‌تر باشد.

پس برو و برای خویش راهی باز کن و امید خویش را با دستان پرتلاش خود بیافرین!

ببخشا اگر پاسخ‌ام بی‌رحمانه است! دنیای ما برادر، اکنون بی‌رحم و خشن است. برخیز! کاری بکن! وقت تنگ است.

تاریخ انتشار: ۱۸ اردی‌بهشت ۱۳۹۹


#امید
#امید_اجتماعی
#جوانان

@NewHasanMohaddesi
♦️پاسخی به ناامیدی /۱

✍️ سمیه بیابانی
دانش‌جوی دکتری جامعه‌شناسی

با دیدن سوال دوست عزیزمان از دکتر محدثی درباره ناامیدی، ناخودآگاه یاد وضعیت خودم در سال گذشته در چنین روزهایی افتادم. این همزمانی هم تصادف غریبی است. البته تا پیش از این فکر می‌کردم که تصادفات صرفا تصادف‌اند. اما اخیرا به طرز عجیبی هیچ تصادفی را صرفا یک تصادف نمی‌بینم. شاید دیدن آثار کیشلوفسکی، کارگردان صاحب فکر لهستانی، در چنین رویکردی در من بی‌تاثیر نبوده است. اما در هر حال، در کنار توصیه های استاد به ایشان، من هم بد ندیدم از تجربه‌ی خام و ناپخته‌ی خودم برای رهایی از ناامیدی، نکاتی چند را عرض کنم. صرفا از برای بی‌تفاوت نبودن نسبت به رنج دیگران.

https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/4003


دقیقا در روزهای پایانی اردیبهشت سال 98 (وقتی هنوز خیلی از اتفاقات تلخ و دردناک این سال رخ نداده بود و هنوز امکان‌های بیشتری برای رسیدن به حس ناامیدی عمیق وجود داشت)، به حس عمیقی از پوچی و بیهودگی رسیده بودم. حسی از سیاهی و ناامیدی که از ماه‌ها قبل شروع شده و حالا به اوج خود رسیده بود. هیچ نقطه و افق روشنی در مقابل خودم نمی‌دیدم و هیچ هدف و انگیزه‌ای برای اقدام به عمل نداشتم. در چنین وضعیتی، بطور اتفاقی در پی واکنش به یک پستِ یک دوست همکلاسی، ایشان جویای احوال شد و همین دوست، تنها با گوش دادن به من و گفتن تجارب خودش و یادآوریِ تفاوت ما (دانش آموخته‌ی یک رشته‌ی خاص) با دیگران، میل عجیبی برای فکر کردن به حرفهایش در من ایجاد کرد. این دوست چنان مشفق بود که با وجود اینکه چندان صمیمیتی بین ما حاکم نبود و در فاصله‌ی فیزیکی بسیار دوری قرار داشت و عملا هیچ وظیفه و مسئولیتی در مقابل من نداشت، اما تا چند روز پیگیر وضعیت من بود و در مورد برنامه‌هایی که می‌توانست در من ایجاد انگیزه کند صحبت می‌کرد. او آنچنان خود را مسئول می‌دانست که حتی قول همکاری در به جریان انداختن کارهای نیمه‌تمام من را داد. حرفهای او و حتی همین کنش دلسوزانه‌اش مرا به فکر وادار کرد که چه چیز او را حتی با وضعیت خاصی که دارد این چنین سرشار از امید و شفقت کرده است.

اکنون که نزدیک به یکسال از آن موقعیت گذشته است؛ براساس این تجربه و تجاربی دیگر و به حکم یاری دوستانی دیگر و البته مطالعاتی که در پاسخ به خودم در این مدت داشته‌ام، به ذهنم می‌رسد که

♦️ در مقابل ناامیدی دیگران و حرف‌های ناامیدانه‌ی آنها از موضع بی‌تفاوتی باید خارج شویم. اولا با وضعیتی که در شرایط موجودِ زیستیِ ما وجود دارد، این حس جزو تجربه‌های ما نیز بوده یا دیر یا زود خواهد بود. پس در یک فرایند مشارکتی و جمعی آن را بهتر درک کنیم. بنابراین بهتر است بجای صرف همدردی کردن (که غالبا بعد از اقدامی تاسف انگیز صورت می‌گیرد)، همدلانه و مسئولانه برخورد کنیم. ثانیا فردی که به چنان وضعیتی از ناامیدی رسیده که حاضر به بازگو کردن آن به هر پنجره ای شده است؛ نیازمند کمک است. کمک‌های ما طیف وسیعی از اقدامات را می‌تواند شامل شود. اما از نظر من بهترین کمک، داشتن گوشی شنوا برای شنیدن آن فرد است. یک فرد ناامید بیش از همه، به گوشی شنوا برای شنیده شدنش نیاز دارد. حتی اگر آن گوش، هیچ اقدام موثر دیگری نتواند برایش انجام دهد.

♦️من هم با استادمان کاملا موافقم. از نظر من هم، امید نیز همچون هر امر دیگری، ساختنی است. داشتن یا نداشتن امید، بستگی به تعریف ما از زندگی و جهان دارد. در واقع ما خود، امید را می‌سازیم و از جایی به ما داده نمی‌شود. بله. درست است که هر چیزِ ساختنی‌ای، تحت شرایط و جبرهایی قرار دارد که خارج از اختیار ما هستند، اما حداقل می‌توانیم از اندک فرصت‌هایی که برای انتخاب داریم؛ برای زیستنی‌تر کردن زندگی، استفاده کنیم. اگر زاویه دیدمان را تغییر دهیم شاید اوضاع جور دیگری باشد. حس ناامیدی غالبا در نرسیدن به اهداف مورد نظر رخ می‌دهد. اگر به این فکر کنیم که کدام هدف و این هدف در راستای کدام ارزش قرار دارد (لطفا به تفاوت دو مفهوم هدف و ارزش دقت بفرمایید) و اینکه آیا رسیدن به هدف مهم است یا اهمیت حفظ ارزش‌هایمان بالاتر از اهداف است؛ آنوقت نرسیدن به آن هدف، برایمان شکست تلقی نمی‌شود. حتی اگر به هدف‌مان نرسیم، رنجی که از این شکست نصیب‌مان می شود، رنجی از جنس رنج رشد و حفظ ارزش‌هایمان خواهد بود و نه رنج رکود و رخوت. از نظر من، بطور کلی، زیستن امری دردناک است. اما ما می توانیم نوع دردمان را خودمان انتخاب کنیم.



ادامه دارد.

۲۰ اردی‌بهشت ۱۳۹۹

#جوانان
#امید
#امید_اجتماعی



@NewHasanMohaddesi
♦️پاسخی به ناامیدی /۲

✍️ سمیه بیابانی
دانش‌جوی دکتری جامعه‌شناسی


♦️ من فهمیدم ارزش‌هایی مثل «گشودگی»، «پذیرش»، «اصالت»، «صداقت»، «مسئولیت پذیری»، «پشتکار»، «انصاف» و البته «مهرورزی» و «دوست داشتن» بقدری ارزشمند هستند که ایستادن بر سر آنها، حتی در صورت نرسیدن به اهداف، می‌تواند حسی از موفقیت و خوشبختی را در ما بیدار کند. به این جمله از راس هریس دقت کنید: «موفقیت واقعی زندگی کردن براساس ارزش‌هاست».

♦️ گاهی پیشنهاد می‌شود برای رفع ناامیدی، ایمان‌مان را قوی‌تر کنیم یا حس معنویت می‌تواند برای مواجهه با ناامیدی موثر واقع شود. اما من شخصا فکر می‌کنم ایمان هم امری ساختنی است. ایمان به چه چیز و چه کسی و چطور. اگر ایمان‌مان را خودمان ساختیم؛ آنوقت می‌توانیم چنین گزاره ای را بپذیریم. مثلا می‌شود به این ایمان داشت که من سعی در تحقق خود واقعی‌ام خواهم داشت.

♦️ من دانشجوی رشته‌ی جامعه‌شناسی هستم و همچنان مخالفت جدی با بسیاری از آموزه‌های روانشناسی برای التیام زخم‌های انسانی دارم. با بسیاری از شعارهای توخالی این رشته خصوصا از نوع زرد آن مخالفت دارم. می‌دانم که ریشه‌ی بسیاری از دردهای ما اجتماعی است و نه فردی. اما با این حال فکر می‌کنم در این رشته هم هستند، رویکردهایی که می‌توانند به ما در کم کردن دردهای روانی‌مان کمک کنند. اما دردی چون ناامیدی، بنظر من، بیش از آنکه دردی روانی باشد؛ دردی وجودی است. دردی از جنس رنج است که به دیدگاه ما از زندگی برمی‌گردد. دردی است که ناشی از بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های عمیق و وجودی فرد است. رسیدن به پاسخ این سوالات در کنار استفاده از مشاوره‌های درست، نیازمند تفکر و تلاش خود فرد نیز است. به جای ایستادن بر نقطه‌ی من ناامیدم و انگیزه‌ای برای ادامه ندارم؛ می‌شود به این فکر کرد که چرا ناامیدم و چه می‌شود کرد. شاید با تغییر هدف یا کوچک‌تر کردن اهداف؛ بشود کاری کرد که از این حس، کمی فاصله گرفت. یعنی عمل مقدم بر داشتن انگیزه و امید است.

♦️ متاسفانه تعریف بسیاری از مفاهیم در ذهن ما، ساخته و پرداخته‌ی جامعه و رسانه‌هاست. ما غالبا خوشبختی را مساوی با موفقیت می‌دانیم. تصاویری که از آدم‌های موفق دیده‌ایم، همواره با خوشحالی آنان همراه بوده است. اما بسیاری اوقات، این تصاویر واقعی نیست. هیچ موفقیتی بی‌درد و رنج نیست. هر موفقیتی، گذشتن از بسیاری گزینه‌های موازی دیگر است که می‌تواند رنج عمیقی را به فرد تحمیل کند. بد نیست به تغییرِ تعریف خوشبختی هم فکر کنیم. بجای تمرکز به رسیدن به نتیجه نهایی و هدف، می‌شود به مسیر و فرایند رسیدن به آن هدف پرداخت. ارسطو در اخلاق نیکوماخوس، سعادت واقعی را فعالیت در راستای رسیدن به فضلیت می‌داند و نه صرفا رسیدن به آن فضلیت. بدین ترتیب، ما حتی در صورت نرسیدن به هدف، احساس خسران کمتری داریم. صرف رفتن، تبدیل به رسیدن می‌شود و این یعنی حس خوبی از اقدام و عمل. حس خوبی از تلاش برای زندگی.

♦️ در پایان گفته‌ای مشهور از هلن کلر نویسنده‌ی نابینا و ناشنوای آمریکایی را تکرار می‌کنم که برای شخص من بسیار انگیزه‌بخش بوده است. او می گوید: «امنیت، در کل خرافه است. در طبیعت وجود ندارد و فرزندان آدمی آن را تجربه نمی‌کنند. در دراز مدت، اجتناب از خطر نسبت به مواجهه‌ی مستقیم با آن، امنیت‌بخش نیست. زندگی ماجراجویی‌ای جسورانه است یا هیچ نیست».

پس دوست ناشناس، امید قرار نیست از جایی داده شود. امید را می‌شود با اقدام به رسیدن به اهداف واقع‌بینانه، براساس ارزش هایمان، ساخت. سخت است. اما شدنی است. من -حداقل در لحظه‌ی اکنون- فکر می‌کنم، چیزی که برای زندگی بسیار لازم است شهامت (انجام کاری براساس قلبمان و ارزش‌هایمان) است نه امید.

🔹پ ن1: شاید در بعضی نکات زیاده‌روی‌ای از جنس شعارزدگی دیده شود. اما فراموش نکنیم که برآمدن از درون هر رنجی گاهی نتایج غیرقابل پیش‌بینی‌ای دارد که حتی شعارگونه بنظر می‌رسند.
🔹پ ن2: با وجود رسیدن به این نکات، من هنوز هم بنا به درگیری‌های مختلف فکری و عملی در زندگی، دچار ناامیدی می شوم. اما فکر کردن به همین نکات باعث می‌شود، سریع تر از گذشته خود را بازیابی کنم و به جریان زندگی برگردم. باورمندی به ارزش‌ها، پروسه‌ای زمان‌بر و دردناک است.

به امید روزهای روشنی که خواهیم ساخت.

تاریخ انتشار: ۲۰ اردی‌بهشت ۱۳۹۹


#جوانان
#امید
#امید_اجتماعی

@NewHasanMohaddesi
♦️چرا ناامیدی؟

محمدتقی اهرابی

تاریخ انتشار: ۲۴ اردی‌بهشت ۱۳۹۹

#امید
#جوانان
#امید_اجتماعی

@NewHasanMohaddesi
با نام و یاد او.

♦️چرا ناامیدی؟

درودتان

و این گونه : امید به آینده اندوه را می شوید. ( چه گوارا )

در ۱۸/ ۲ / ۱۳۹۹ نوشته ای از یک جوان که نه ناامید ؛ که شاید مستاصل و نا شکیبا. در زیر سقف آسمان منعکس.
و سپس راه‌کاری بسیار زیبا و حکیمانه به ایشان؛ و تمامی یک راهنمایی کامل و ارزنده ؛ چونان چکیده آموزش روان شناسی و روان شناسی اجتمایی در یک خلاصه نوشتاری عالی از طرف جناب دکتر حسن محدثی ....

مورد استفاده برای همگان ؛ در این بحران شاید نا خواسته برای تمامی اقشار جامعه .....

ودر ادامه : اگر بخواهم در ۱۰۰ صفحه کتابی درباره امید به نویسم؛ ۹۹ صفحه را خالی می گذارم و صفحه آخر می نویسم: یادت باشد، دنیا گرد است، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی، شاید در نقطه شروع باشی !!!

زندگی ساختنی است، نه ماندنی ، به مان برای ساختن... منتظر نباش کسی برایت گل بیاورد؛ خاک را زیرو رو کن، بذر بکار و از آن مراقبت کن ، گل خواهد داد ( مارکز )

امید واژه زیبایی است که با نوزاد وخنده حاضرین با شادی متولد و جان می گیرد.

و در بر گیرنده تمامی موفقیت ها در روند یک زنده گی مثبت و سازنده.

و ناامیدی، در بر گیرنده ، افسردگی و سربار بودن و نهایت آن فنا....

افسردگی به انسان فرصت اندیشیدن نمی دهد (نیچه)

هیچ‌گاه پایان را پایان نباید پنداشت، که هر پایانی را شروعی دوباره است. شکست در زنده گی، با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست.حاصل اش تن به جزا دادن و افسردن نیست. برای آمدن روزی نیک ، نباید منتظر ماند ، برای آوردنش تلاش باید نمود، پیروزی در توانمندی و پشت کاری مفید ،نهفته است... هرگز تسلیم نشده ها نباید شد، زیرا معجزه ها هر روز اتفاق می افتند. در درون انسان قلمرویی از توانستن ها است که می تواند با اراده قوی و مصمم آن را خلق کند...انسان های موفق آن هایی نیستند که همواره پیروز می شوند، بلکه آن هایی هستند که وقتی می بازند ، تسلیم نمی شوند... برای خلق موفقیت ها باید حرکت کرد، خالق پیروزی ها باید شد....هرروز، شروع یک صفحه از داستان زندگی است ،
برای نگارش هر چه بهتر آن ،دیده را بایستی تغییر داد ، و آن گاه حتم داشته باش برنده ای...
و بدان هیچ راهی بن بست نیست...
پاینده مانید!
۱۳۹۹/۰۲/۲۵

محمد تقی اهرابی


تاریخ انتشار: ۲۴ اردی‌بهشت ۱۳۹۹

#امید
#جوانان
#امید_اجتماعی

@NewHasanMohaddesi
♦️زوال امید اجتماعی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۳ دی ۱۴۰۰

🔻آفرینش خود، مهم‌ترین کنش انسانی است. این‌که می‌خواهیم از خویش چه‌گونه چیزی بسازیم و چه طرحی برای بودن و زیستن خویش داریم، معنابخش‌ترین و مهم‌ترین وجه زنده‌گی‌ی هر کسی است.

🔻طرح‌هایی که برای آینده‌ی خویش می‌ریزیم، متاثر است از جامعه‌پذیری‌مان و شناخت‌مان از خودمان و علایق‌ و آرزوهای‌مان. این طرح‌ها می‌توانند واقع‌بینانه باشند یا آرزواندیشانه و فراتر از امکانات‌مان.

🔻بستر اجتماعی‌ی مطلوب آن است که به ما کمک کند برای آینده‌ی خویش آبستن طرحی بشویم و به‌اصطلاح طرح‌مند شویم و درک درستی از خود و استعدادها و امکانات خود پیدا کنیم. هم‌چنین بستر اجتماعی‌ی مطلوب آن است که امکانات لازم برای تحقق طرح‌ خاص ما را کم و بیش فراهم سازد.

🔻امید اجتماعی این‌جا است که شکل می‌گیرد. من امید اجتماعی را این‌طور تعریف می‌کنم: داشتن طرحی برای آینده‌ی خویش و برآورد هر فرد از میزان تحقق آن طرح در کوتاه‌مدت، میان مدت، و دراز‌مدت.

🔻اما بر سر راه تحقق طرحی که از خویش داریم، معمولاً موانعی وجود دارد و برخی از این موانع فرافردی و ساختاری‌اند.

🔻برای این‌که بتوانیم طرح خود را محقق بکنیم، سه مولفه اهمیت اساسی دارند:

۱. سرمایه‌ی شخصی
: این مورد اشاره دارد به توانایی‌ها و مهارت‌ها و امکانات مادی و غیرمادی‌ی هر شخص (اعم از روابط و دانش و تخصص و مهارت و ویژه‌گی‌های شخصیتی و غیره)،
۲. سرمایه‌ی خانواده‌گی:
معمولاً افراد واجد خانواده هستند و در خانواده‌ای به‌دنیا آمده‌اند (خانواده‌ی خاست‌گاهی). سرمایه‌های خانواده‌گی‌ی هر فرد ناظر است به مجموعه‌ی امکانات مادی و غیرمادی‌ای که اعضای خانواده‌ی هر فرد در اختیار دارند و می‌توانند آن امکانات را برای حمایت از عضو خانواده به‌کار گیرند؛

۳. فرصت‌های
اجتماعی‌ی مساعد: علاوه بر دو مولفه‌ی فوق، برای این‌که فرد بتواند طرح خود را محقق بکند، می‌بایست شرایط اجتماعی‌ی مساعدی وجود داشته باشد و فرصت‌های مناسبی برای وی فراهم شود.

مثلاً من همیشه دوست داشتم مدرس دانش‌گاه بشوم. برای تحقق طرح‌ام در کنکور شرکت کردم و بار اول موفق نشدم. به‌ناگزیر در دوران جنگ به سربازی رفتم. با آن‌که ادامه‌ی جنگ را قبول نداشتم، برای این‌که بتوانم طرح‌ام را محقق کنم به سربازی رفتم و بیست و هشت ماه سرباز بودم و پس از اتمام سربازی دو باره در کنکور شرکت کردم و سرانجام قبول شدم و سیزده سال دانش‌جویی کردم. در حین دانش‌جویی فرصت استخدام در دانش‌گاه آزاد اسلامی اعلام شد و من از این فرصت استفاده کردم. بعد از ورود باز هم مشکل جایابی در واحدهای دانش‌گاه آزاد را داشتم. دو ترم در دانش‌گاه آزاد زنجان تدریس کردم، به امید آن‌که در آن‌جا استخدام شوم. در سال هزار و سی‌صد و هفتاد و نه هر هفته با قطار از تهران به زنجان می‌رفتم و تدریس می‌کردم و برمی‌گشتم. اما هیچ پاسخی نگرفتم. سرانجام بعد از مراجعات و پی‌گیری‌های مکرر (در حالی‌که بورسیه بودم) در تهران مرکز جایابی شدم. فرآیند بسیار دشوار و طاقت‌فرسا و ناامیدکننده‌ای بود. متاسفانه روابط برای جایابی بسیار تعیین‌کننده بود و من نه روابطی داشتم و نه مایل بودم از آن استفاده کنم. ولی به هر حال فرصت‌های کوچکی برای مدرس شدن هنوز وجود داشت. این فرصت را جامعه به من داد.

اما اکنون کسی که در شرایط آن‌زمان من بوده باشد، متاسفانه فرصت مدرس شدن ندارد یا اگر فرصتی باشد، کار او بسیار دشوارتر و احتمال جایابی‌ی او بسیار کم‌تر است.

🔻امید اجتماعی وقتی بالا خواهد بود که فرد چشم‌اندازی برای تحقق طرح خاص خود ببیند و برآورد او از امکان تحقق طرح‌اش مثبت و بالا باشد.

🔻اما اکنون جوانان ما در چه وضعی قرار دارند: متاسفانه در حال حاضر بسیاری از جوانان ایرانی:

- فاقد سرمایه‌ی شخصی‌ی تاثیرگذار هستند،
- فاقد سرمایه‌ی خانواده‌گی‌ی تعیین‌کننده هستند،
- فاقد فرصت‌های اجتماعی هستند.

🔻بدین ترتیب، از نظر من، ما اکنون با زوال امید اجتماعی در کشور مواجه هستیم. از این رو، در چنین شرایطی یاس و ناامیدی و بی‌انگیزه‌‌گی افزایش می‌یابد و آسیب‌های روانی و اجتماعی به اوج خود می‌رسد و سرانجام اقدام به خودکشی و اندیشیدن به خودکشی در میان نوجوانان و جوانان بسیار افزایش می‌یابد.

🔻در شرایط زوال امید اجتماعی، اگر غیر از این باشد، باید تعجب کنیم. بنابراین، سخنان دکتر جوزی در باره‌ی این پدیده بسیار مهم و اساسی است و هر کسی هر اقدامی که از دست‌اش برمی‌آید باید انجام دهد تا به امید اجتماعی‌ی فرد فرد ایرانیان بیافزاید. روشن است مسوولیت اصلی در این باره متوجه مسوولان کشور در جای‌جای این سرزمین است. به‌رغم این هر یک از ما، چنان‌چه کاری از دست‌مان برمی‌آید، باید انجام دهیم.

🔻از نظر من تلاش برای افزایش میزان امید اجتماعی فوری‌ترین اقدامی است که باید انجام داد.

#جوزی
#جوانان
#نوجوانان
#خودکشی
#امید_اجتماعی

@NewHasanMohaddesi
♦️ حسن محدثی گیلوایی:

🔺 متاسفانه در حال حاضر بسیاری از جوانان ایرانی فاقد سرمایه‌ شخصی‌ تاثیرگذار، سرمایه خانوادگی‌ تعیین‌کننده و فرصت‌های اجتماعی هستند. بدین ترتیب با زوال امید اجتماعی در کشور مواجه هستیم. در چنین شرایطی یاس و ناامیدی، بی‌انگیزگی و آسیب‌های روانی و اجتماعی به اوج خود می‌رسد و اقدام و اندیشیدن به خودکشی افزایش می‌یابد.

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

❇️ @tahkimmelat

#امید_اجتماعی
#زوال_امید_اجتماعی

@NewHasanMohaddesi
♦️دلایل کاهش امید اجتماعی در جامعه‌ی امروز ایران از منظر توسعه‌ی اجتماعی

✍️ دکتر سعید منظری
دکترای جامعه‌شناسی توسعه از دانش‌گاه تهران
۷ بهمن ‌۱۴۰۰

https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/6966

#توسعه
#امید_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️قصه و غصه‌ی خودکشی و مهاجرت: فقدان امید اجتماعی (با سپاس از شاهین عزیز برای ارسال این قطعه از مناظره ام با دکتر عبدالکریمی)
۱۵ بهمن ۱۴۰۳

#مناظره
#مهاجرت
#خودکشی
#حکم‌رانی_بد
#امید_اجتماعی
#بیژن_عبدالکریمی
#فقدان_درهم‌آمیخته‌گی
#sociality

@NewHasanMohaddesi
♦️مهاجرت از وطن😭
۱۵
بهمن ۱۴۰۳


ممنون ام از آقایان مومنی‌ی عزیز، مهندس عزیز از ارومیه، و آقای دکتر محمودی‌ی عزیز برای ارسال این تصاویر!
🌺❤️🙏


#مناظره
#مهاجرت
#خودکشی
#حکم‌رانی_بد
#امید_اجتماعی
#بیژن_عبدالکریمی
#فقدان_درهم‌آمیخته‌گی
#sociality

@NewHasanMohaddesi