♦️در بارهی اندیشیدن به پول
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
آنهایی که فقط به پول فکر میکنند، حقیر اند، اما آنهایی که اصلا به پول فکر نمیکنند، ابله اند.
🔻پسنوشت: آقا، خانم، استقلال اقتصادی پیشنیاز خودتعیینگری است. بفهمید لطفا!
#پول
#بلاهت
#حقارت
#خودتعیینگری
#استقلال_اقتصادی
#خریت_بیاعتنایی_به_ثروت
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
آنهایی که فقط به پول فکر میکنند، حقیر اند، اما آنهایی که اصلا به پول فکر نمیکنند، ابله اند.
🔻پسنوشت: آقا، خانم، استقلال اقتصادی پیشنیاز خودتعیینگری است. بفهمید لطفا!
#پول
#بلاهت
#حقارت
#خودتعیینگری
#استقلال_اقتصادی
#خریت_بیاعتنایی_به_ثروت
@NewHasanMohaddesi
👌29👍13❤6
♦️تمسخر و تحقیر ثبت نام برای تحلیل فیلم توسط یک مخاطب و مشکل فقدان استقلال اقتصادیی اهل فرهنگ ایرانی
✍حسن محدثی
۱۵ آذر ۱۴۰۳
🔻نظر مخاطب:
"کاسبی خوبی ست! هر واژه از تحلیل چقدر؟!"
🔸محدثی:
کاش میتوانستیم از طریق فعالیت فرهنگی پول دربیاوریم و زندهگیمان تأمین میشد و از وابستهگی به حکومت، آزاد میشدیم! کاش مردم ما اهمیت استقلال اقتصادیی اهل فرهنگ را میفهمیدند و بهنحو جدی در جهت استقلال اقتصادیی اهل فرهنگ کاری میکردند؛ ولو بهقدر خریدن یک کتاب! کاش میتوانستیم قدری از کیفیت زندهگیمان برای مردم عزیز بنویسیم! اما زندهگیی بیکیفیت میلیونها نفر از مردم عزیزمان مانع از سخن گفتن است.
باعث تأسف است که امثال شما مخاطب گرامی ذرهای از اهمیت استقلال اقتصادیی اهل فرهنگ ایرانی استشمام نکرده اید و بعد بهخطا فکر میکنید در تحلیل یک فیلم یا در چاپ یک کتاب، پول خوبی هست! خیلی برای شما و امثال شما و بهویژه برای اهل فرهنگ ایرانی متأسف ام که زحمت میکشند و بیپناه اند و به جای اینکه قدر ببینند، حتا بهخاطر زحماتشان مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرند!
#تحلیل_فیلم
#اهل_فرهنگ
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثی
۱۵ آذر ۱۴۰۳
🔻نظر مخاطب:
"کاسبی خوبی ست! هر واژه از تحلیل چقدر؟!"
🔸محدثی:
کاش میتوانستیم از طریق فعالیت فرهنگی پول دربیاوریم و زندهگیمان تأمین میشد و از وابستهگی به حکومت، آزاد میشدیم! کاش مردم ما اهمیت استقلال اقتصادیی اهل فرهنگ را میفهمیدند و بهنحو جدی در جهت استقلال اقتصادیی اهل فرهنگ کاری میکردند؛ ولو بهقدر خریدن یک کتاب! کاش میتوانستیم قدری از کیفیت زندهگیمان برای مردم عزیز بنویسیم! اما زندهگیی بیکیفیت میلیونها نفر از مردم عزیزمان مانع از سخن گفتن است.
باعث تأسف است که امثال شما مخاطب گرامی ذرهای از اهمیت استقلال اقتصادیی اهل فرهنگ ایرانی استشمام نکرده اید و بعد بهخطا فکر میکنید در تحلیل یک فیلم یا در چاپ یک کتاب، پول خوبی هست! خیلی برای شما و امثال شما و بهویژه برای اهل فرهنگ ایرانی متأسف ام که زحمت میکشند و بیپناه اند و به جای اینکه قدر ببینند، حتا بهخاطر زحماتشان مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرند!
#تحلیل_فیلم
#اهل_فرهنگ
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
💔52👍20🤪1
♦️"به ۲۳ میلیون قناعت کن!"
لطفا در بارهی پیام این مخاطب نظر بدهید و بحث بکنید!
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۳ دی ۱۴۰۳
به نظر ام پیام زیر از یک مخاطب برای حوزهی فرهنگ و نیز معارف انسانی و کارگزاران دانشگاهی و فکری مهم است. از این رو، من پیام ایشان را در زیر بازنشر میکنم و از همه میخواهم در این باره وارد بحث بشوند. از آنجایی که مشخصات ایشان ذکر نشده، بازنشر آن در صفحهی اصلی اشکالی ندارد. بهنظر میرسد ایشان به فیش حقوقیی من دسترسی دارند و خطاب به من نوشته اند:
🔹"چقد خوب میشد مثل بقیه اساتید فایلهای تدریس رو هم اینجا نشر میدادید برای استفاده عموم و نگاه درآمدزایی به علم نمیداشتید و به همون حقوق ۲۳ میلیونی هیات علمی قناعت میکردید و نمیرفتید در گرانترین محله تهران منطقه ۳موسسه تجاریسازی علم بزنید."🔹
امیدوار ام گفتوگویی ارزشمند و روشنگر در این باره شکل بگیرد! من هم اگر فرصت بکنم در همین باره یادداشتی خواهم نوشت. به نظر ام این موضوع خیلی خیلی مهم است، چون به استقلال اقتصادیی کارگزاران فرهنگی و فکری مربوط است و موضوعی صرفا شخصی نیست.
#کارگزاران_فکری
#کارگزاران_فرهنگی
#استقلال_اقتصادی
#بیست_و_سه_میلیون
@NewHasanMohaddesi
لطفا در بارهی پیام این مخاطب نظر بدهید و بحث بکنید!
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۳ دی ۱۴۰۳
به نظر ام پیام زیر از یک مخاطب برای حوزهی فرهنگ و نیز معارف انسانی و کارگزاران دانشگاهی و فکری مهم است. از این رو، من پیام ایشان را در زیر بازنشر میکنم و از همه میخواهم در این باره وارد بحث بشوند. از آنجایی که مشخصات ایشان ذکر نشده، بازنشر آن در صفحهی اصلی اشکالی ندارد. بهنظر میرسد ایشان به فیش حقوقیی من دسترسی دارند و خطاب به من نوشته اند:
🔹"چقد خوب میشد مثل بقیه اساتید فایلهای تدریس رو هم اینجا نشر میدادید برای استفاده عموم و نگاه درآمدزایی به علم نمیداشتید و به همون حقوق ۲۳ میلیونی هیات علمی قناعت میکردید و نمیرفتید در گرانترین محله تهران منطقه ۳موسسه تجاریسازی علم بزنید."🔹
امیدوار ام گفتوگویی ارزشمند و روشنگر در این باره شکل بگیرد! من هم اگر فرصت بکنم در همین باره یادداشتی خواهم نوشت. به نظر ام این موضوع خیلی خیلی مهم است، چون به استقلال اقتصادیی کارگزاران فرهنگی و فکری مربوط است و موضوعی صرفا شخصی نیست.
#کارگزاران_فکری
#کارگزاران_فرهنگی
#استقلال_اقتصادی
#بیست_و_سه_میلیون
@NewHasanMohaddesi
👍10🤔2❤1👏1🥴1
♦️من اندیشهی کسانی را که برای استقلال اقتصادی ارزش قایل نیستند، تحقیر میکنم
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ دی ۱۴۰۳
🔻نوشتهی یک مخاطب بینام و نشان:
«من نه از بازتولید کنندگان ((دریوزگی-آزادی)) هستم و نه هیچ دوگانه ی دیگری جناب محدثی ... اینکه شما می خواید از علم تون پول دربیارید، بسیار هم خوب و محترم هست ... همین رو خیلی صادقانه میفرمودید، مثل بسیاری دیگر از استادی که گفتن و دارن کلاس هاشون رو برگذار میکنن ... ولی این دوگانه ای که میفرمایید، برساخته ی ذهنی شما هست ((یا در بهترین حالت، برای تعدادی برقرار هست)) ... علتش هم این هست که هم می خواید که اون احترام و وقار و آزادگی و پرستیژ اجتماعی تون رو، که ازش برخوردار بودید ((و هستید)) رو داشته باشید و هم نگرانید که مبادا مردم شما رو بد قضاوت کنن و هم می خواید پول دربیارید و معیشت بهتری در این زمانه ی سخت داشته باشید. ((که کاملا قابل فهم و احترام هست مثل باقی مردم))... بنابراین یک دوگانه ساختید که در اون، هم پول دربیارید و هم در ذهنیت دیگران، در رتبه ای بالاتر از باقی اساتید قرار بگیرید ... فهم این مطلب، قدری روانکاوی ذهن می خواد که خودتون استادش هستید ... مثال نقض این دوگانه ی شما هم این هست که: ((پس باقی این درسگفتارهایی که از اساتید دیگر در اینترنت و به صورت رایگان موجود هست و اتفاقا از منتقدین سیستم هم هستن، پس چیست؟)) ... اونها رو در کدام گروه ((دریوزه-آزاده)) قرار میدید؟ ... در بهترین حالت، میتونستید عنوان کنید که این الگوی ((آزادگی-دریوزگی)) وجود داره و الان شما در موقعیتی قرار گرفتید که اگر تدریس خصوصی نکنید، ممکنه که در انتخاب بین این دو الگو، در فشار قرار بگیرید ... هرچند که باز هم ، از نظر بنده، همون صداقت معمولی کفایت می کرد و یک جمله برای مردم کافی بود که بفرمایید: ((چون حقوق دانشگاه در این زمانه ی سخت، کفاف مخارج رو نمیده، کار خارج از دانشگاه رو هم انجام میدم)) ....»
🔸پاسخ محدثی:
دقیقا شما یکی از حاملان و بازتولیدکنندهگان و مبلغان فرهنگ دریوزهگی و وابستهگیی اندیشهمندان و صاحبنظران هستید. لابد اخراج و احضار این همه استاد دانشگاه در تمام این سالها برساختهی من است! البته افراد میتوانند خودشان را به نفهمی بزنند یا همه چیز را ماستمالی کنند. مشکلی نیست. نمونههایش فراوان است همه جا. دور از شأن من است که نگران قضاوت امثال شما باشم. پول در آوردن هم کار ارزشمندی است و جای نگرانی ندارد. فقط مردمان احمق به خاطر پول درآوردن نگران قضاوت مردم میشوند. کسانی باید نگران باشند که از طریق فساد و فریب و کلاهبرداری و تقلب و روابط کثیف و کمفروشی به ثروت برسند و الا آنکه کالای نفیس دارد، با عزت و سربلندی پول درمیآورد و به کار خود اش افتخار می کند! من اینگونه پول درمیآورم و همهی آنانی را که پول درآوردن را تحقیر میکنند، تحقیر میکنم. از نظر من تلاش برای استقلال اقتصادی از راههای مشروع، تلاشی بسیار احترامبرانگیز و ارزشمند است.
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ دی ۱۴۰۳
🔻نوشتهی یک مخاطب بینام و نشان:
«من نه از بازتولید کنندگان ((دریوزگی-آزادی)) هستم و نه هیچ دوگانه ی دیگری جناب محدثی ... اینکه شما می خواید از علم تون پول دربیارید، بسیار هم خوب و محترم هست ... همین رو خیلی صادقانه میفرمودید، مثل بسیاری دیگر از استادی که گفتن و دارن کلاس هاشون رو برگذار میکنن ... ولی این دوگانه ای که میفرمایید، برساخته ی ذهنی شما هست ((یا در بهترین حالت، برای تعدادی برقرار هست)) ... علتش هم این هست که هم می خواید که اون احترام و وقار و آزادگی و پرستیژ اجتماعی تون رو، که ازش برخوردار بودید ((و هستید)) رو داشته باشید و هم نگرانید که مبادا مردم شما رو بد قضاوت کنن و هم می خواید پول دربیارید و معیشت بهتری در این زمانه ی سخت داشته باشید. ((که کاملا قابل فهم و احترام هست مثل باقی مردم))... بنابراین یک دوگانه ساختید که در اون، هم پول دربیارید و هم در ذهنیت دیگران، در رتبه ای بالاتر از باقی اساتید قرار بگیرید ... فهم این مطلب، قدری روانکاوی ذهن می خواد که خودتون استادش هستید ... مثال نقض این دوگانه ی شما هم این هست که: ((پس باقی این درسگفتارهایی که از اساتید دیگر در اینترنت و به صورت رایگان موجود هست و اتفاقا از منتقدین سیستم هم هستن، پس چیست؟)) ... اونها رو در کدام گروه ((دریوزه-آزاده)) قرار میدید؟ ... در بهترین حالت، میتونستید عنوان کنید که این الگوی ((آزادگی-دریوزگی)) وجود داره و الان شما در موقعیتی قرار گرفتید که اگر تدریس خصوصی نکنید، ممکنه که در انتخاب بین این دو الگو، در فشار قرار بگیرید ... هرچند که باز هم ، از نظر بنده، همون صداقت معمولی کفایت می کرد و یک جمله برای مردم کافی بود که بفرمایید: ((چون حقوق دانشگاه در این زمانه ی سخت، کفاف مخارج رو نمیده، کار خارج از دانشگاه رو هم انجام میدم)) ....»
🔸پاسخ محدثی:
دقیقا شما یکی از حاملان و بازتولیدکنندهگان و مبلغان فرهنگ دریوزهگی و وابستهگیی اندیشهمندان و صاحبنظران هستید. لابد اخراج و احضار این همه استاد دانشگاه در تمام این سالها برساختهی من است! البته افراد میتوانند خودشان را به نفهمی بزنند یا همه چیز را ماستمالی کنند. مشکلی نیست. نمونههایش فراوان است همه جا. دور از شأن من است که نگران قضاوت امثال شما باشم. پول در آوردن هم کار ارزشمندی است و جای نگرانی ندارد. فقط مردمان احمق به خاطر پول درآوردن نگران قضاوت مردم میشوند. کسانی باید نگران باشند که از طریق فساد و فریب و کلاهبرداری و تقلب و روابط کثیف و کمفروشی به ثروت برسند و الا آنکه کالای نفیس دارد، با عزت و سربلندی پول درمیآورد و به کار خود اش افتخار می کند! من اینگونه پول درمیآورم و همهی آنانی را که پول درآوردن را تحقیر میکنند، تحقیر میکنم. از نظر من تلاش برای استقلال اقتصادی از راههای مشروع، تلاشی بسیار احترامبرانگیز و ارزشمند است.
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
👍21👌5👎3❤2👏1
♦️نسبت حریت و اخلاقمداری با استقلال اقتصادی: تجربهی زیستهی یک معلّم
✍️عارف خراسانی
۲۵ دی ۱۴۰۳
این نوشته https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11942?comment=110733 مصداق خود را به نفهمی زدن است. متن را وارونه کردن و تحریف کردن و بعد هم برداشتهای نادرست را نسبت دادن به متن و همانها را نقد کردن است. کنش پول در آوردن البته از راه مشروع، اولین گام برای استقلال شخصیت و خودسالاری است و عین فضیلت است. چرا باید دکتر محدثی از قضاوت مردم در این مورد بیم داشته باشد و دوگانهی مزخرف دریوزه_آزاده را بسازد؟!
من خودم معلم هستم و بابت هر جلسهی خصوصی از دانشآموزان بالای شهر ۶۰۰ هزار تومان و از دانشآموزان پایین شهر ۳۵۰ هزار تومان میگیرم و هرگز هم بابت فروش دانشام حس شرم ندارم؛ چرا که در دنیای امروز بابت هوایی هم که نفس میکشم، باید پول پرداخت کنم. این چه منطقی است که پول درآوردن با آزادگی یا اخلاق منافات دارد؟! من اتفاقا نسبت به دیگر همکارانام که استخدام دولتی هستند، خیلی بیشتر حس آزادگی و نیز اخلاقی بودن میکنم، چون مجبور نیستم سر کلاس مدام توصیههای حکومتی را اجرا کنم و در مناسک و اردوهای دولتی بابت پاداش، شرکت کنم و با دانشآموزان ام اگر حرف سیاسی نتوانم بزنم، دستکم میتوانم از نحوهی درست زندگی و فکر کردن و نپذیرفتن اعتقادات تحمیلی آموزش و پرورش بگویم. مجبور نیستم برای توبیخ نشدنام، دقیقاً همانطوری که سیستم میخواهد راه بروم و حرف بزنم و لباس بپوشم. در جلسات خصوصی کاملاً آزادانه از افکار و عقایدم با بچهها حرف میزنم و میبینم که چهقدر آزاداندیشی در فکر و روان بچهها اثر مثبت دارد.
من سالهای زیادی را برای کسب دانش زحمت کشیدهام و اکنون بابت زندگی شرافتمندانه و غیر ریاکارانه، دانش خودم را میفروشم، چون مناسبات اقتصادی این را میطلبد.
همهی کارگزاران علمی باید تلاش کنند تا نهاد علم را از انحصار حکومت خارج کنند و علم بهطور مستقل توان انتقاد و بازاندیشی و آلوده نشدن به سیاست و ایدئولوژی حاکمیت، داشته باشد. علمی که از طریق نهاد سیاسی ارائه میشود، آلوده به ایدئولوژی مبتنی بر بقای سیستم است. اینکه خانم ایشان (نویسندهی یادداشت مورد نقد من) با مدرک کارشناسی ارشد ماهی ۳ تومن حقوق میگیرد، هم نشان از بردگی ما مردم برای این سیستم دارد و نه افتخار دارد و نه حس آزادگی. من خودم با زحمت زیاد دانشام را در بازار آزاد عرضه میکنم و هزینهی کافی برای گذران زندگی را از مصرف کننده دریافت میکنم تا خودم را از فقر و کمبود دور نگه دارم؛ چرا که معتقدم فقر آثار نامطلوبی بر ذهن و روان و کنش من خواهد داشت. نگاهی بیندازید به نتایج پژوهشی آثار فقر
https://t.iss.one/c/1075003906/46593.
اما در مورد تعابیر عجیب و غریبی که دکتر نجاتی بهکار میبرد، واقعا متعجبام! تعبیر «سکولاریزم دانش» یا «ماتریالیسم فرهنگی» خیلی بیمعنا و مفهوم هستند. همین الان در این مملکت پیشنماز یک مسجد بابت نماز واجباش لااقل پول رفت آمدش را میگیرد. سخنران روحانی و مداحان که جزو کارگزاران دین هستند، دارند دستمزد میگیرند و همهی بانیان مجالس روضه و مناسک دینی، طبق رسم این مبالغ را پرداخت میکنند و کسی از سکولاریزم علوم دینی حرفی نمیزند. چرا باید پرداخت هزینهی بهای دانش، «ماتریالیزم فرهنگی» تلقی شود. بهنظر بیشتر شبیه ماستمالی کردن ماجراست.
تدریس کردن بدون دستمزد در دانشگاه تهران افتخار نیست. حمایت از خواستهی به حق دانشجویان در شرایط اضطرار افتخار است. کسی که در دانشگاه علوم اجتماعی مهمترین دانشگاه دولتی مملکت مشغول تدریس است ولی در رسانهی شخصیاش معذور از نقد عملکرد فاجعهبار سیستم در حوزهی علوم انسانی است و حتی یک فرستهی انتقادی هم در کانالش نمینویسد نمیتواند دم از فضیلت رایگانفروشی دانشاش بزند.
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
✍️عارف خراسانی
۲۵ دی ۱۴۰۳
این نوشته https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11942?comment=110733 مصداق خود را به نفهمی زدن است. متن را وارونه کردن و تحریف کردن و بعد هم برداشتهای نادرست را نسبت دادن به متن و همانها را نقد کردن است. کنش پول در آوردن البته از راه مشروع، اولین گام برای استقلال شخصیت و خودسالاری است و عین فضیلت است. چرا باید دکتر محدثی از قضاوت مردم در این مورد بیم داشته باشد و دوگانهی مزخرف دریوزه_آزاده را بسازد؟!
من خودم معلم هستم و بابت هر جلسهی خصوصی از دانشآموزان بالای شهر ۶۰۰ هزار تومان و از دانشآموزان پایین شهر ۳۵۰ هزار تومان میگیرم و هرگز هم بابت فروش دانشام حس شرم ندارم؛ چرا که در دنیای امروز بابت هوایی هم که نفس میکشم، باید پول پرداخت کنم. این چه منطقی است که پول درآوردن با آزادگی یا اخلاق منافات دارد؟! من اتفاقا نسبت به دیگر همکارانام که استخدام دولتی هستند، خیلی بیشتر حس آزادگی و نیز اخلاقی بودن میکنم، چون مجبور نیستم سر کلاس مدام توصیههای حکومتی را اجرا کنم و در مناسک و اردوهای دولتی بابت پاداش، شرکت کنم و با دانشآموزان ام اگر حرف سیاسی نتوانم بزنم، دستکم میتوانم از نحوهی درست زندگی و فکر کردن و نپذیرفتن اعتقادات تحمیلی آموزش و پرورش بگویم. مجبور نیستم برای توبیخ نشدنام، دقیقاً همانطوری که سیستم میخواهد راه بروم و حرف بزنم و لباس بپوشم. در جلسات خصوصی کاملاً آزادانه از افکار و عقایدم با بچهها حرف میزنم و میبینم که چهقدر آزاداندیشی در فکر و روان بچهها اثر مثبت دارد.
من سالهای زیادی را برای کسب دانش زحمت کشیدهام و اکنون بابت زندگی شرافتمندانه و غیر ریاکارانه، دانش خودم را میفروشم، چون مناسبات اقتصادی این را میطلبد.
همهی کارگزاران علمی باید تلاش کنند تا نهاد علم را از انحصار حکومت خارج کنند و علم بهطور مستقل توان انتقاد و بازاندیشی و آلوده نشدن به سیاست و ایدئولوژی حاکمیت، داشته باشد. علمی که از طریق نهاد سیاسی ارائه میشود، آلوده به ایدئولوژی مبتنی بر بقای سیستم است. اینکه خانم ایشان (نویسندهی یادداشت مورد نقد من) با مدرک کارشناسی ارشد ماهی ۳ تومن حقوق میگیرد، هم نشان از بردگی ما مردم برای این سیستم دارد و نه افتخار دارد و نه حس آزادگی. من خودم با زحمت زیاد دانشام را در بازار آزاد عرضه میکنم و هزینهی کافی برای گذران زندگی را از مصرف کننده دریافت میکنم تا خودم را از فقر و کمبود دور نگه دارم؛ چرا که معتقدم فقر آثار نامطلوبی بر ذهن و روان و کنش من خواهد داشت. نگاهی بیندازید به نتایج پژوهشی آثار فقر
https://t.iss.one/c/1075003906/46593.
اما در مورد تعابیر عجیب و غریبی که دکتر نجاتی بهکار میبرد، واقعا متعجبام! تعبیر «سکولاریزم دانش» یا «ماتریالیسم فرهنگی» خیلی بیمعنا و مفهوم هستند. همین الان در این مملکت پیشنماز یک مسجد بابت نماز واجباش لااقل پول رفت آمدش را میگیرد. سخنران روحانی و مداحان که جزو کارگزاران دین هستند، دارند دستمزد میگیرند و همهی بانیان مجالس روضه و مناسک دینی، طبق رسم این مبالغ را پرداخت میکنند و کسی از سکولاریزم علوم دینی حرفی نمیزند. چرا باید پرداخت هزینهی بهای دانش، «ماتریالیزم فرهنگی» تلقی شود. بهنظر بیشتر شبیه ماستمالی کردن ماجراست.
تدریس کردن بدون دستمزد در دانشگاه تهران افتخار نیست. حمایت از خواستهی به حق دانشجویان در شرایط اضطرار افتخار است. کسی که در دانشگاه علوم اجتماعی مهمترین دانشگاه دولتی مملکت مشغول تدریس است ولی در رسانهی شخصیاش معذور از نقد عملکرد فاجعهبار سیستم در حوزهی علوم انسانی است و حتی یک فرستهی انتقادی هم در کانالش نمینویسد نمیتواند دم از فضیلت رایگانفروشی دانشاش بزند.
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
☆ in گفتوگوی زیر سقف آسمان
جناب محدثی گرامی، پول درآوردن، حق هر کسی هست ... شما هم مدتی هست که در تریبون های مختلف حضور داشتید و به سلبریتی فرهنگی تبدیل شدید و حالا می خواید از این راستا، پول در بیارید ... خوب بسیار عالی و نوش جون تون ... ولی دیگه نیاز به این همه صغرا کبرا چیدن و تقسیم…
👍7👌4👏2👎1
♦️ناتوانیی مخاطب مدعی از خواندن متن! الگوی وابستهگی و الگوی استقلال /۲
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ دی ۱۴۰۳
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ دی ۱۴۰۳
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
👏2👍1👎1👌1
♦️دریوزه گان آستان پول: دریوزه گی آفت اقتصاد دولتی و خصوصی
✍️دکتر حمید رزاقی
۲۵ دی ۱۴۰۳
جناب محدثی آیا کارگزاران فکری و دانشگاهی که در دانشگاه تدریس می کنند و حقوق شان از شما به مراتب کمتر است و قادر نبودند و یا جامعه این امکان را نداد که استقلال اقتصادی داشته باشند و به مانند شما در بخش خصوصی کار فکری خود را بفروشند، دریوزه اند، وابسته اند و شایسته تحقیر. و شما که می توانید کار فکری را خارج از چرخه دانشگاه بفروشید، آزاده و دارای حریت.
همکار ارجمند آخر این چه نوع استدلال و منطقی است، آیا این دو گانه دریوزه و حریت، بی انصافی در حق بسیاری از دانشگاهیان شریف نیست، آیا شما حقیقت را وارونه سازی و تحریف نمی کنید. آیا بهتر نیست به جای این دو گانه بینی کم مایه به طیفی از وضعیت های مختلف (بین سیاه و سفید) عنایت کنیم.
مهم تر این که انسان به میزانی که بخواهد تغییر ایجاد کند به همان میزان به درون حقیقت نفود می کند. هر چه ریشه ای تر و عمیق تر به پدیده، پس کاوی کند، به همان میزان ریشه ای تر خواستار تغییر است.
حال ریشه ای تر به قلب واقعیت (حقیقت) می رویم:
ما انسان ها در شرایط تاریخی معینی زندگانی داریم که خدایان دیگر به حاشیه رفته اند و جای آن ها راخدای پول گرفته است. بشریت پول را ساخت و برساخت کرد و آن را به خدایی رساند، خدای پولی که همه را بندگی و کرنش در آورد. خدای پولی که انسان، آفریننده اش بود.آفریده شده از انسان جدا گشت، آفریده شده(پول) آفریدگار شد و انسان بنده اش، چه در سبک و سیاق اقتصاد دولتی و چه در سبک و سیاق اقتصاد خصوصی و چه در سبک و سیاق ترکیبی این دو. پول این موجود انتزاعی قدرت بلامنازع شد. با پول می توان همه چیز را خرید، با پول نیازهای مادی و معنوی انسان تامین می شد. همه در این جهان پول زده در مقابل پول به حضیض ذلت افتادند، زانو زدند، خوار شدند، تحقیر شدند، در یوزه گردیدند، وابسته اش شدند. این دریوزگی و خواری و بی مقداری فقیر و غنی، دانشگاهی و غیر دانشگاهی، فرهیخته و غیر فرهیخته، کارآفرین و کارگر و کارمند برایش فرقی ندارد. باید سر تعظیم به درگاهش فرود آورید. اگر بخواهی تامین معیشت کنی، اگر بخواهی مسکن و خانه داشته باشی، اگر بخواهی فخر بفروشی، اگر بخواهی تحقیر کنی، آگر بخواهی تبعیض روا داری، اگر هر کاری بخواهی بکنی با خدای پول میسر است. خدای پول، زشت را زیبا و زیبا را زشت می کند.
بت پول به همه ساحت های انسانی و زیست جهان اجتماعی چون هیولایی لاابالی نفوذ کرده است، همه روابط و نیازهای انسانی را به کالا تبدیل کرده است و زیست جهان را به مذلت کشانده است.
بت پول چنان در مناسبات اجتماعی و در روح و روان ما جای خوش کرده که می پنداریم از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت، خدایی خواهد کرد و ما زمینیان درمانده چاره ای نداریم که سر به آستانش فرود آوریم. استقلال انسانی خود را به اواگذار می کنیم تا او به ما نظر کرده و از الطافش بهره مند شویم.
جناب محدثی این چنین همه ما دریوزهگان تحقیر شدگان پول هستیم و به شی حقیر در برابرش در آمده ایم. دو سه خروار حقارت که چه عرض کنم، دو سه هزار خروار حقارت را تقدیم بارگاه مبارک اش کرده ایم.
🔸محدثی: سلام و ارادت دکتر جان! به تفصیل هم نوشته ام و هم فایل صوتی منتشر کرده ام. مطابق توصیفی که کرده ام، آنها که دریوزهگی کرده اند، خودشان خود را میشناسند. ما هم خیلیشان را میشناسیم. آنها هم که مستقل مانده اند و حریت خود را حفظ کرده اند، خودشان خود را میشناسند و ما هم برخیشان را میشناسیم. هم دریوزهگان را کم و بیش میشناسیم و هم احرار را.
#حمید_رزاقی
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
✍️دکتر حمید رزاقی
۲۵ دی ۱۴۰۳
جناب محدثی آیا کارگزاران فکری و دانشگاهی که در دانشگاه تدریس می کنند و حقوق شان از شما به مراتب کمتر است و قادر نبودند و یا جامعه این امکان را نداد که استقلال اقتصادی داشته باشند و به مانند شما در بخش خصوصی کار فکری خود را بفروشند، دریوزه اند، وابسته اند و شایسته تحقیر. و شما که می توانید کار فکری را خارج از چرخه دانشگاه بفروشید، آزاده و دارای حریت.
همکار ارجمند آخر این چه نوع استدلال و منطقی است، آیا این دو گانه دریوزه و حریت، بی انصافی در حق بسیاری از دانشگاهیان شریف نیست، آیا شما حقیقت را وارونه سازی و تحریف نمی کنید. آیا بهتر نیست به جای این دو گانه بینی کم مایه به طیفی از وضعیت های مختلف (بین سیاه و سفید) عنایت کنیم.
مهم تر این که انسان به میزانی که بخواهد تغییر ایجاد کند به همان میزان به درون حقیقت نفود می کند. هر چه ریشه ای تر و عمیق تر به پدیده، پس کاوی کند، به همان میزان ریشه ای تر خواستار تغییر است.
حال ریشه ای تر به قلب واقعیت (حقیقت) می رویم:
ما انسان ها در شرایط تاریخی معینی زندگانی داریم که خدایان دیگر به حاشیه رفته اند و جای آن ها راخدای پول گرفته است. بشریت پول را ساخت و برساخت کرد و آن را به خدایی رساند، خدای پولی که همه را بندگی و کرنش در آورد. خدای پولی که انسان، آفریننده اش بود.آفریده شده از انسان جدا گشت، آفریده شده(پول) آفریدگار شد و انسان بنده اش، چه در سبک و سیاق اقتصاد دولتی و چه در سبک و سیاق اقتصاد خصوصی و چه در سبک و سیاق ترکیبی این دو. پول این موجود انتزاعی قدرت بلامنازع شد. با پول می توان همه چیز را خرید، با پول نیازهای مادی و معنوی انسان تامین می شد. همه در این جهان پول زده در مقابل پول به حضیض ذلت افتادند، زانو زدند، خوار شدند، تحقیر شدند، در یوزه گردیدند، وابسته اش شدند. این دریوزگی و خواری و بی مقداری فقیر و غنی، دانشگاهی و غیر دانشگاهی، فرهیخته و غیر فرهیخته، کارآفرین و کارگر و کارمند برایش فرقی ندارد. باید سر تعظیم به درگاهش فرود آورید. اگر بخواهی تامین معیشت کنی، اگر بخواهی مسکن و خانه داشته باشی، اگر بخواهی فخر بفروشی، اگر بخواهی تحقیر کنی، آگر بخواهی تبعیض روا داری، اگر هر کاری بخواهی بکنی با خدای پول میسر است. خدای پول، زشت را زیبا و زیبا را زشت می کند.
بت پول به همه ساحت های انسانی و زیست جهان اجتماعی چون هیولایی لاابالی نفوذ کرده است، همه روابط و نیازهای انسانی را به کالا تبدیل کرده است و زیست جهان را به مذلت کشانده است.
بت پول چنان در مناسبات اجتماعی و در روح و روان ما جای خوش کرده که می پنداریم از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت، خدایی خواهد کرد و ما زمینیان درمانده چاره ای نداریم که سر به آستانش فرود آوریم. استقلال انسانی خود را به اواگذار می کنیم تا او به ما نظر کرده و از الطافش بهره مند شویم.
جناب محدثی این چنین همه ما دریوزهگان تحقیر شدگان پول هستیم و به شی حقیر در برابرش در آمده ایم. دو سه خروار حقارت که چه عرض کنم، دو سه هزار خروار حقارت را تقدیم بارگاه مبارک اش کرده ایم.
🔸محدثی: سلام و ارادت دکتر جان! به تفصیل هم نوشته ام و هم فایل صوتی منتشر کرده ام. مطابق توصیفی که کرده ام، آنها که دریوزهگی کرده اند، خودشان خود را میشناسند. ما هم خیلیشان را میشناسیم. آنها هم که مستقل مانده اند و حریت خود را حفظ کرده اند، خودشان خود را میشناسند و ما هم برخیشان را میشناسیم. هم دریوزهگان را کم و بیش میشناسیم و هم احرار را.
#حمید_رزاقی
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
👍4🤣2
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️در بارهی اندیشیدن به پول
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
آنهایی که فقط به پول فکر میکنند، حقیر اند، اما آنهایی که اصلا به پول فکر نمیکنند، ابله اند.
🔻پسنوشت: آقا، خانم، استقلال اقتصادی پیشنیاز خودتعیینگری است. بفهمید لطفا!
#پول
#بلاهت
#حقارت
#خودتعیینگری
#استقلال_اقتصادی
#خریت_بیاعتنایی_به_ثروت
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
آنهایی که فقط به پول فکر میکنند، حقیر اند، اما آنهایی که اصلا به پول فکر نمیکنند، ابله اند.
🔻پسنوشت: آقا، خانم، استقلال اقتصادی پیشنیاز خودتعیینگری است. بفهمید لطفا!
#پول
#بلاهت
#حقارت
#خودتعیینگری
#استقلال_اقتصادی
#خریت_بیاعتنایی_به_ثروت
@NewHasanMohaddesi
👍10❤5👌3👏1
♦️در بارهی اندیشیدن به پول
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
ویرایش مجدد: ۲۵ دی ۱۴۰۳
آنهایی که فقط به پول فکر میکنند، حقیر اند.
آنهایی که اصلا به پول فکر نمیکنند، ابله اند.
آنهایی که بسی دلمشغول پول اند، اما خود را بیاعتنا به آن نشان میدهند، مزوّر اند.
آنهایی که دلمشغول پول اند، اما دیگران را از پرداختن به آن برحذر میدارند، شیّادانی کثیف اند.
آنهایی که پول را هدفی میانجی میبینند نه غایی، خردمند اند.
🔻پسنوشت: آقا، خانم، استقلال اقتصادی پیشنیاز خودتعیینگری است. بفهمید لطفا!
#پول
#بلاهت
#حقارت
#خودتعیینگری
#استقلال_اقتصادی
#خریت_بیاعتنایی_به_ثروت
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
ویرایش مجدد: ۲۵ دی ۱۴۰۳
آنهایی که فقط به پول فکر میکنند، حقیر اند.
آنهایی که اصلا به پول فکر نمیکنند، ابله اند.
آنهایی که بسی دلمشغول پول اند، اما خود را بیاعتنا به آن نشان میدهند، مزوّر اند.
آنهایی که دلمشغول پول اند، اما دیگران را از پرداختن به آن برحذر میدارند، شیّادانی کثیف اند.
آنهایی که پول را هدفی میانجی میبینند نه غایی، خردمند اند.
🔻پسنوشت: آقا، خانم، استقلال اقتصادی پیشنیاز خودتعیینگری است. بفهمید لطفا!
#پول
#بلاهت
#حقارت
#خودتعیینگری
#استقلال_اقتصادی
#خریت_بیاعتنایی_به_ثروت
@NewHasanMohaddesi
👍13👏5❤3
♦️استقلال اقتصادی دانشپژوهان پیش زمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقیشان است
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش نخست]
✍️دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۵ دی ۱۴۰۳
در پی بحثی که آقای دکتر حسن محدثی دربارۀ آزادی کارگزاران فکری درانداخته اند و برخی نقد و نظرها به ویژه نقد اقای دکتر نجاتی حسینی بر دیدگاه ایشان شده است متن حاضر به منظور روشن تر شدن ابعاد موضوع و همچنین به منزلۀ نقدی بر نقد دکتر نجاتی حسینی منتشر می شود.
1.در نوشتار حاضر منظور از دانش پژوهان(این واژه را از کارگزاران فکری مناسب تر دیدم) در معنای عام آن تمامی معلمان، استادان، پژوهشگران، نویسندگان و مترجمانی را شامل می شود که به رغم وجود انواع محدودیت ها، دشواری ها و درد و رنج ها در حال تولید و توزیع دانش و آگاهی در جامعه هستند.
2.منظور از استقلال اقتصادی یعنی داشتن درآمد کافی مطابق با شأن و جایگاه علمی و پژوهشی دانش پژوهان است که بتوانند یک زندگی و زیست با کیفیت و مطابق با استانداردهای روز دنیا در اختیار داشته باشند و در نتیجه از هر نوع وابستگی اقتصادی به دیگران یا سازمان ها و نهادها و همچنین ناتوانی اقتصادی تا حدودی رهایی یابند. استقلال اقتصادی را با بندگی و وابستگی به پول و ثروت نباید و نمی توان یکی گرفت چرا که استقلال اقتصادی شرط نخست زیست انسانی و اخلاقی است و فقدان چنین استقلالی بدون تردید انسانیت و اخلاق را نیز به قربانگاه خواهد برد.
3.ناگفته پیداست که وابستگی و ناتوانی اقتصادیِ دانش پژوهان انواع آسیب های فکری، روانی، علمی، پژوهشی و اخلاقی را هم به خودشان و هم به خانواده و اطرافیان شان وارد می سازد. برای نمونه اگر معلم، استاد یا نویسنده ای نتواند نیازهای اساسی زندگی خود و خانواده اَش را برآورده سازد ضمن این که شأن و منزلت خود را نزد آنان و جامعه از دست می دهد، توان علمی و پژوهشی لازم برای به کرسی نشاندن سخنان خود را نیز نخواهد داشت و این یعنی از دست رفتن اقتدار فکری و علمی دانش پژوه.
4.اگر نسبت و رابطۀ بین دانش پژوهی را با شرایط و بافت اقتصادی و اجتماعی جامعه ای که در آن زیست می کنیم به درستی بکاویم آن گاه خواهیم دید که از قضا رابطه ای مثبت و متقابل بین این دو دیده می شود، به گونه ای که شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی که استقلال اقتصادی را از هر دانش پژوهی می ستاند نتیجه اَش می شود دور شدن از هرگونه استقلال فکری، علمی، پژوهشی و حتی اخلاقی. به زبان ساده از دانش پژوهی که در پیچ و خم های دردناک زندگی گرفتار شده است هرگز نمی توان انتظار علمی و پژوهشی و اخلاقی بودن را داشت. لذا این گفتۀ جناب دکتر نجاتی حسینی مبنی بر این که: «آموزگاری و معلمی بی اجر و مزد و منت از حسن اتفاق با الگوی کارگزاری فکری مستقل وارسته (به تعبیر محدثی گیلوایی) نه تنها متضاد نیست که اتفاقا همزیستی و هم افزایی دارد» هیچ ربط و نسبتی نه با نگاه جامعه شناختی دارد و نه با شرایط اقتصادی و اجتماعی. گفتن چنین سخنانی آن هم توسط کسی که خود را جامعه شناس می داند بسیار دور از انتظار و البته عجیب است و این یعنی فقدان نگاه جامعه شناختی و فقدان درک درست انسان و زیست وی در جامعه.
(ادامه دارد....)👇👇👇
https://t.iss.one/tajeddin_mohammadbagher/4066
#اقتصاد_فکر
#نجاتی_حسینی
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
#محمدباقر_تاجالدین
@NewHasanMohaddesi
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش نخست]
✍️دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۵ دی ۱۴۰۳
در پی بحثی که آقای دکتر حسن محدثی دربارۀ آزادی کارگزاران فکری درانداخته اند و برخی نقد و نظرها به ویژه نقد اقای دکتر نجاتی حسینی بر دیدگاه ایشان شده است متن حاضر به منظور روشن تر شدن ابعاد موضوع و همچنین به منزلۀ نقدی بر نقد دکتر نجاتی حسینی منتشر می شود.
1.در نوشتار حاضر منظور از دانش پژوهان(این واژه را از کارگزاران فکری مناسب تر دیدم) در معنای عام آن تمامی معلمان، استادان، پژوهشگران، نویسندگان و مترجمانی را شامل می شود که به رغم وجود انواع محدودیت ها، دشواری ها و درد و رنج ها در حال تولید و توزیع دانش و آگاهی در جامعه هستند.
2.منظور از استقلال اقتصادی یعنی داشتن درآمد کافی مطابق با شأن و جایگاه علمی و پژوهشی دانش پژوهان است که بتوانند یک زندگی و زیست با کیفیت و مطابق با استانداردهای روز دنیا در اختیار داشته باشند و در نتیجه از هر نوع وابستگی اقتصادی به دیگران یا سازمان ها و نهادها و همچنین ناتوانی اقتصادی تا حدودی رهایی یابند. استقلال اقتصادی را با بندگی و وابستگی به پول و ثروت نباید و نمی توان یکی گرفت چرا که استقلال اقتصادی شرط نخست زیست انسانی و اخلاقی است و فقدان چنین استقلالی بدون تردید انسانیت و اخلاق را نیز به قربانگاه خواهد برد.
3.ناگفته پیداست که وابستگی و ناتوانی اقتصادیِ دانش پژوهان انواع آسیب های فکری، روانی، علمی، پژوهشی و اخلاقی را هم به خودشان و هم به خانواده و اطرافیان شان وارد می سازد. برای نمونه اگر معلم، استاد یا نویسنده ای نتواند نیازهای اساسی زندگی خود و خانواده اَش را برآورده سازد ضمن این که شأن و منزلت خود را نزد آنان و جامعه از دست می دهد، توان علمی و پژوهشی لازم برای به کرسی نشاندن سخنان خود را نیز نخواهد داشت و این یعنی از دست رفتن اقتدار فکری و علمی دانش پژوه.
4.اگر نسبت و رابطۀ بین دانش پژوهی را با شرایط و بافت اقتصادی و اجتماعی جامعه ای که در آن زیست می کنیم به درستی بکاویم آن گاه خواهیم دید که از قضا رابطه ای مثبت و متقابل بین این دو دیده می شود، به گونه ای که شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی که استقلال اقتصادی را از هر دانش پژوهی می ستاند نتیجه اَش می شود دور شدن از هرگونه استقلال فکری، علمی، پژوهشی و حتی اخلاقی. به زبان ساده از دانش پژوهی که در پیچ و خم های دردناک زندگی گرفتار شده است هرگز نمی توان انتظار علمی و پژوهشی و اخلاقی بودن را داشت. لذا این گفتۀ جناب دکتر نجاتی حسینی مبنی بر این که: «آموزگاری و معلمی بی اجر و مزد و منت از حسن اتفاق با الگوی کارگزاری فکری مستقل وارسته (به تعبیر محدثی گیلوایی) نه تنها متضاد نیست که اتفاقا همزیستی و هم افزایی دارد» هیچ ربط و نسبتی نه با نگاه جامعه شناختی دارد و نه با شرایط اقتصادی و اجتماعی. گفتن چنین سخنانی آن هم توسط کسی که خود را جامعه شناس می داند بسیار دور از انتظار و البته عجیب است و این یعنی فقدان نگاه جامعه شناختی و فقدان درک درست انسان و زیست وی در جامعه.
(ادامه دارد....)👇👇👇
https://t.iss.one/tajeddin_mohammadbagher/4066
#اقتصاد_فکر
#نجاتی_حسینی
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
#محمدباقر_تاجالدین
@NewHasanMohaddesi
Telegram
در جستجوی حقیقت
☸️استقلال اقتصادی دانش پژوهان پیش زمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقی شان است
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش نخست]
✍️محمدباقر تاج الدین
✅در پی بحثی که آقای دکتر حسن محدثی دربارۀ آزادی کارگزاران فکری درانداخته اند و برخی نقد و نظرها به ویژه نقد…
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش نخست]
✍️محمدباقر تاج الدین
✅در پی بحثی که آقای دکتر حسن محدثی دربارۀ آزادی کارگزاران فکری درانداخته اند و برخی نقد و نظرها به ویژه نقد…
❤4
♦️استقلال اقتصادی دانشپژوهان پیشزمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقیشان است
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش دوم و پایانی]
✍️دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۵ دی ۱۴۰۳
5.«آموزگاری بی اجر و مزد و منت» یعنی تشویق به زیست راهبه وار در دیرها و صومعه های دوران پیشامدرن که با اعانه ها(کمک های) مردم زندگی ساده ای را در پیش می گرفتند که البته مطابق با شرایط زیست آن روزگار امری شدنی و امکان پذیر بود. اما از آقای دکتر نجاتی حسینی باید پرسید که در این روزگار مدرن و پیچیده آن هم در جامعه ای با شرایط اقتصادی بسیار ناگوار و دشوار چنین زیستی چگونه امکان پذیر است؟ با کدام ساز و کار؟ مبتنی بر کدام روش؟ و این که اساساً چرا باید یک دانش پژوه چونان راهب و درویش زندگی کند؟ و آیا می توان برای تمامی دانش پژوهان چنین پیشنهادی را ارائه نمود و این که آیا امکان پذیرشِ چنین پیشنهادی وجود دارد؟ این میزان دور از واقعیت های انسانی و اجتماعی و اقتصادی سخن گفتن توسط یک جامعه شناسی خوانده بسیار امر عجیب و البته به معنای فقدان درک جامعه شناختی درست است!!
6.وانگهی، مگر کارگزاران علمی سایر حوزه ها مانند حقوق (وکالت و قضاوت و مشاورۀ امور حقوقی)، روان شناسی، پزشکی، دندانپزشکی، فنی و مهندسی، معماری، هنری و ورزشی به صورت مجانی و بی اجر و مزد کالاهای خود را عرضه می کنند که از استادان جامعه شناسی بخواهیم که چنین کنند؟ یعنی شما و برخی همفکران شما انتظار دارید که استادان جامعه شناسی برای تمام خدماتی که می گیرند هزینه های گزاف بپردازند اما کالاهای علمی و پژوهشی شان را به رایگان در اختیار دیگران قرار دهند؟. آن گاه بفرمایید که با کدام درآمد آن هزینه ها را پرداخت کنند؟ می خواهید بگویید با حقوق ناچیزی که کفاف حتی چند روز زیست معمولی را هم نمی دهد؟!! به راستی چنین معادلۀ نابرابری را در کدام بازاری می توان یافت که حالا شما به دنبال نهادینه کردن آن هستید؟
7.کسانی چون جناب نجاتی حسینی شوربختانه با افکاری که در این زمینه ارائه می دهند دقیقا به دنبال نهادینه کردن فلاکت و بدبختی دانش پژوهان هستند و تو گویی که هیچ اِبایی هم از بروز و ظهور چنین وضع اسف باری ندارند!! به این بخش از نوشته های ایشان توجه کنید تا عمق موضوع روشن تر شود« ایده معلمی تیپ ایدئال مبتنی بر مبانی جامعه شناسی فلسفی و فلسفه جامعه شناختی و فلسفه اجتماعی با محوریت فلسفه اخلاق و نیز آموزه های متعالی دینی اسلامی شیعی (نجاتی حسینی)». انصافاً و وجداناً چنین ایده ای در کدام سرزمین و جغرافیا و جامعه قابل پیاده شدن و عملی نمودن است؟!! نکند آقای نجاتی حسینی در آسمان ها سیر می کنند و در آن جاها می خواهند چنین تیپ ایدئالی را پیاده کنند؟ این ایده ها را اگر یک عارف یا راهب بودایی پیشنهاد می داد البته شاید قابل پذیرش می بود اما دریغ و درد که پیشنهاد یک جامعه شناسی خوانده است!!
8.دانش پژوهانی که از خدمات و فرصت های اقتصادی، ورزشی، هنری، گردشگری و تفریحی مطلوب و استاندارد محروم باشند چگونه خواهند توانست جسم و روان سالم و در نتیجه زیست سالم و مطلوب داشته باشند؟ مهم تر این که چگونه خواهند توانست با دغدغه ها و نگرانی های گوناگون استقلال فکری، علمی، فکری و اخلاقی داشته باشند؟! می شود جناب نجاتی حسینی بفرمایند با کدام سازِکاری می توان به «ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال (ایده نجاتی حسینی)» دست یافت؟! البته بماند که من هرگز نفهمیدم این «ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال» مورد نظر ایشان یعنی چه؟ و دارای چه ابعاد، ویژگی ها و شاخص های عینی قابل فهم و پیاده شدن در جامعه است؟ و این که چنین ایده ای چگونه قابل فهم و سنجش است که در نهایت بدانیم که به چه نتایجی در این زمینه دست یافته ایم؟!
https://t.iss.one/tajeddin_mohammadbagher/4068
#اقتصاد_فکر
#نجاتی_حسینی
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
#محمدباقر_تاجالدین
@NewHasanMohaddesi
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش دوم و پایانی]
✍️دکتر محمدباقر تاجالدین
۲۵ دی ۱۴۰۳
5.«آموزگاری بی اجر و مزد و منت» یعنی تشویق به زیست راهبه وار در دیرها و صومعه های دوران پیشامدرن که با اعانه ها(کمک های) مردم زندگی ساده ای را در پیش می گرفتند که البته مطابق با شرایط زیست آن روزگار امری شدنی و امکان پذیر بود. اما از آقای دکتر نجاتی حسینی باید پرسید که در این روزگار مدرن و پیچیده آن هم در جامعه ای با شرایط اقتصادی بسیار ناگوار و دشوار چنین زیستی چگونه امکان پذیر است؟ با کدام ساز و کار؟ مبتنی بر کدام روش؟ و این که اساساً چرا باید یک دانش پژوه چونان راهب و درویش زندگی کند؟ و آیا می توان برای تمامی دانش پژوهان چنین پیشنهادی را ارائه نمود و این که آیا امکان پذیرشِ چنین پیشنهادی وجود دارد؟ این میزان دور از واقعیت های انسانی و اجتماعی و اقتصادی سخن گفتن توسط یک جامعه شناسی خوانده بسیار امر عجیب و البته به معنای فقدان درک جامعه شناختی درست است!!
6.وانگهی، مگر کارگزاران علمی سایر حوزه ها مانند حقوق (وکالت و قضاوت و مشاورۀ امور حقوقی)، روان شناسی، پزشکی، دندانپزشکی، فنی و مهندسی، معماری، هنری و ورزشی به صورت مجانی و بی اجر و مزد کالاهای خود را عرضه می کنند که از استادان جامعه شناسی بخواهیم که چنین کنند؟ یعنی شما و برخی همفکران شما انتظار دارید که استادان جامعه شناسی برای تمام خدماتی که می گیرند هزینه های گزاف بپردازند اما کالاهای علمی و پژوهشی شان را به رایگان در اختیار دیگران قرار دهند؟. آن گاه بفرمایید که با کدام درآمد آن هزینه ها را پرداخت کنند؟ می خواهید بگویید با حقوق ناچیزی که کفاف حتی چند روز زیست معمولی را هم نمی دهد؟!! به راستی چنین معادلۀ نابرابری را در کدام بازاری می توان یافت که حالا شما به دنبال نهادینه کردن آن هستید؟
7.کسانی چون جناب نجاتی حسینی شوربختانه با افکاری که در این زمینه ارائه می دهند دقیقا به دنبال نهادینه کردن فلاکت و بدبختی دانش پژوهان هستند و تو گویی که هیچ اِبایی هم از بروز و ظهور چنین وضع اسف باری ندارند!! به این بخش از نوشته های ایشان توجه کنید تا عمق موضوع روشن تر شود« ایده معلمی تیپ ایدئال مبتنی بر مبانی جامعه شناسی فلسفی و فلسفه جامعه شناختی و فلسفه اجتماعی با محوریت فلسفه اخلاق و نیز آموزه های متعالی دینی اسلامی شیعی (نجاتی حسینی)». انصافاً و وجداناً چنین ایده ای در کدام سرزمین و جغرافیا و جامعه قابل پیاده شدن و عملی نمودن است؟!! نکند آقای نجاتی حسینی در آسمان ها سیر می کنند و در آن جاها می خواهند چنین تیپ ایدئالی را پیاده کنند؟ این ایده ها را اگر یک عارف یا راهب بودایی پیشنهاد می داد البته شاید قابل پذیرش می بود اما دریغ و درد که پیشنهاد یک جامعه شناسی خوانده است!!
8.دانش پژوهانی که از خدمات و فرصت های اقتصادی، ورزشی، هنری، گردشگری و تفریحی مطلوب و استاندارد محروم باشند چگونه خواهند توانست جسم و روان سالم و در نتیجه زیست سالم و مطلوب داشته باشند؟ مهم تر این که چگونه خواهند توانست با دغدغه ها و نگرانی های گوناگون استقلال فکری، علمی، فکری و اخلاقی داشته باشند؟! می شود جناب نجاتی حسینی بفرمایند با کدام سازِکاری می توان به «ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال (ایده نجاتی حسینی)» دست یافت؟! البته بماند که من هرگز نفهمیدم این «ایدئالیزم فرهنگی اخلاقی معنویت گرا که معلمی تیپ ایدئال» مورد نظر ایشان یعنی چه؟ و دارای چه ابعاد، ویژگی ها و شاخص های عینی قابل فهم و پیاده شدن در جامعه است؟ و این که چنین ایده ای چگونه قابل فهم و سنجش است که در نهایت بدانیم که به چه نتایجی در این زمینه دست یافته ایم؟!
https://t.iss.one/tajeddin_mohammadbagher/4068
#اقتصاد_فکر
#نجاتی_حسینی
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزهگی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
#محمدباقر_تاجالدین
@NewHasanMohaddesi
Telegram
در جستجوی حقیقت
☸️استقلال اقتصادی دانش پژوهان پیش زمینۀ استقلال فکری، علمی و اخلاقی شان است
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش دوم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
5.«آموزگاری بی اجر و مزد و منت» یعنی تشویق به زیست راهبه وار در دیرها و صومعه های دوران پیشامدرن که…
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
[بخش دوم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
5.«آموزگاری بی اجر و مزد و منت» یعنی تشویق به زیست راهبه وار در دیرها و صومعه های دوران پیشامدرن که…
👍2👌2❤1🤣1
♦️آیا من نقدها را برنتابیده ام؟ پاسخ به ناراحتیی دکتر نجاتی از نتایج گفتوگو!
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ دی ۱۴۰۳
در حالیکه همهی مطالب دکتر نجاتیی عزیز را در کانال ام منتشر کرده ام و از سوی برخی مخاطبان عزیز نظیر دکتر خیام عباسی بهخاطر انتشار مطالب دکتر نجاتی مورد نقد قرار گرفته ام، اینک دکتر نجاتی از من گله دارد که چرا "خودانتقادی" ندارم و به "اخلاق گفتوگویی پایبند نیستم"! آیا منظور ایشان این است که من باید حرفهای نادرست ایشان را تایید کنم؟ آیا من تندترین نقدها را علیه خود ام منعکس نکرده ام؟ آیا من به کسی یا منتقدی خدای ناکرده توهین کرده ام؟ آیا اگر من در پاسخ به مطالب بسیار سست ایشان چند جملهی زیر را نوشته ام، خشونت کلامی داشته ام؟
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11942
این نوع مواجهات از دوستی که مدعیی گفتوگوگری است، مایهی تاسف است! اگر نتایج گفتوگو برای شما مطلوب نبوده، من تقصیری ندارم برادر عزیز. شما لازم است به نقدها پاسخ بدهید. من نقدهای مخاطبان را به جان خریده ام و تمام نوشتههای شما را منعکس کرده ام. پس مشکل جای دیگری است.
#نجاتی_حسینی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ دی ۱۴۰۳
در حالیکه همهی مطالب دکتر نجاتیی عزیز را در کانال ام منتشر کرده ام و از سوی برخی مخاطبان عزیز نظیر دکتر خیام عباسی بهخاطر انتشار مطالب دکتر نجاتی مورد نقد قرار گرفته ام، اینک دکتر نجاتی از من گله دارد که چرا "خودانتقادی" ندارم و به "اخلاق گفتوگویی پایبند نیستم"! آیا منظور ایشان این است که من باید حرفهای نادرست ایشان را تایید کنم؟ آیا من تندترین نقدها را علیه خود ام منعکس نکرده ام؟ آیا من به کسی یا منتقدی خدای ناکرده توهین کرده ام؟ آیا اگر من در پاسخ به مطالب بسیار سست ایشان چند جملهی زیر را نوشته ام، خشونت کلامی داشته ام؟
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/11942
این نوع مواجهات از دوستی که مدعیی گفتوگوگری است، مایهی تاسف است! اگر نتایج گفتوگو برای شما مطلوب نبوده، من تقصیری ندارم برادر عزیز. شما لازم است به نقدها پاسخ بدهید. من نقدهای مخاطبان را به جان خریده ام و تمام نوشتههای شما را منعکس کرده ام. پس مشکل جای دیگری است.
#نجاتی_حسینی
#الگوی_وابستهگی
#استقلال_اقتصادی
@NewHasanMohaddesi
👍10❤3