This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مداحی ویژه پیادهروی #اربعین
با نوای:
حاج #امیر_عباسی
شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با نوای:
حاج #امیر_عباسی
شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
#اربعین
باز در بين حسرت و شادی
دلِ آشفته در به در شده است
خبر خوبِ تازهام اين است:
دوستم عازم سفر شده است
هيجانی غريب دارد او
حق ندارم كه غرق غم باشم
-《كربلايی شدم حلالم کن
میروم اربعين حرم باشم》
میدهم با كنايه و شوخی
ضمن خنديدنم جوابش را:
-《من حلالت کنم که تو بروی
ببری لذت و ثوابش را؟!
شرط دارد رفيق! آسان نيست
كه حلالت كنم به اين زودی!
بايد ای دوست مطمئن باشم
به منِ ساده میرسد سودی!》
-《شرط دارد؟! ولی... بگو! باشد!
چارهام چيست؟ عازمم فردا》
بغض و خنده چقدر قاطی شد:
-《به خدا گريهلازمم فردا!》
از نگاهش سوال میبارد
گرم توضيح میشوم حالا:
-《میروی كربلا به يادم باش
زائر اربعينیِ آقا!
جای من گريه كن كمی لطفا
اگر آبی به دستتان دادند
يا اگر دختری زمين افتاد
يا اگر ظهر شد اذان دادند
جای من گريه كن اگر در راه
تازه شد درد زخم پاهايت...
روضهخوان از رقيه حرفی زد…
بين فرياد وا حسينايت…
يا اگر كه خدا نكرده خودت
خسته بودی به قدر يک عالم
چادرت در مسير خاكی شد
تنهای زد كسی به تو محكم…
آخرش هم... بايست رو به حرم
جای من مدتی نگاهش كن
بگو آقا! رفيق من بد نیست
يا اباالفضل! سر به راهش كن
گریه گریه بگو دلش تنگ است
دست این داغ و دامن کرمت
گرچه جا ماندهی زیارت توست
دلش اینجاست، در طواف غمت
اذن میخواهد از شما آقا!
تا بيايد به كربلا يکبار
حرمت را نديده تا امروز
همهی غصههای او به كنار…
باقی صحبتم بماند چون
وقت تنگ است و حرفها بسيار
قول دادی که ياد من باشی!》
-《چشم! هستم سر قرار و مدار》
كولهاش را به دوش میگيرد
میشود سمت كربلا راهی
زير لب با گلايه میگويم:
چه خداحافظی جانكاهی!
برو ای زائر! ای رفيق شفيق!
كه دعا میكنم من از امشب
به سلامت به مقصدت برسی
رهرو راه حضرت زينب
كه در آن راه هرچه خواهی دید
جلوهای از بهار خواهد بود
و برای قدم زدنهايت
جاده چشمانتظار خواهد بود
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#اربعین
باز در بين حسرت و شادی
دلِ آشفته در به در شده است
خبر خوبِ تازهام اين است:
دوستم عازم سفر شده است
هيجانی غريب دارد او
حق ندارم كه غرق غم باشم
-《كربلايی شدم حلالم کن
میروم اربعين حرم باشم》
میدهم با كنايه و شوخی
ضمن خنديدنم جوابش را:
-《من حلالت کنم که تو بروی
ببری لذت و ثوابش را؟!
شرط دارد رفيق! آسان نيست
كه حلالت كنم به اين زودی!
بايد ای دوست مطمئن باشم
به منِ ساده میرسد سودی!》
-《شرط دارد؟! ولی... بگو! باشد!
چارهام چيست؟ عازمم فردا》
بغض و خنده چقدر قاطی شد:
-《به خدا گريهلازمم فردا!》
از نگاهش سوال میبارد
گرم توضيح میشوم حالا:
-《میروی كربلا به يادم باش
زائر اربعينیِ آقا!
جای من گريه كن كمی لطفا
اگر آبی به دستتان دادند
يا اگر دختری زمين افتاد
يا اگر ظهر شد اذان دادند
جای من گريه كن اگر در راه
تازه شد درد زخم پاهايت...
روضهخوان از رقيه حرفی زد…
بين فرياد وا حسينايت…
يا اگر كه خدا نكرده خودت
خسته بودی به قدر يک عالم
چادرت در مسير خاكی شد
تنهای زد كسی به تو محكم…
آخرش هم... بايست رو به حرم
جای من مدتی نگاهش كن
بگو آقا! رفيق من بد نیست
يا اباالفضل! سر به راهش كن
گریه گریه بگو دلش تنگ است
دست این داغ و دامن کرمت
گرچه جا ماندهی زیارت توست
دلش اینجاست، در طواف غمت
اذن میخواهد از شما آقا!
تا بيايد به كربلا يکبار
حرمت را نديده تا امروز
همهی غصههای او به كنار…
باقی صحبتم بماند چون
وقت تنگ است و حرفها بسيار
قول دادی که ياد من باشی!》
-《چشم! هستم سر قرار و مدار》
كولهاش را به دوش میگيرد
میشود سمت كربلا راهی
زير لب با گلايه میگويم:
چه خداحافظی جانكاهی!
برو ای زائر! ای رفيق شفيق!
كه دعا میكنم من از امشب
به سلامت به مقصدت برسی
رهرو راه حضرت زينب
كه در آن راه هرچه خواهی دید
جلوهای از بهار خواهد بود
و برای قدم زدنهايت
جاده چشمانتظار خواهد بود
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
برای حماسه پیادهروی #اربعین
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله! خلقالله میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه میآیند
مدار عاشقی سقّاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهرِچشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت عاقبت کوتاه میآیند
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #مرز_ما_عشق_است
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
برای حماسه پیادهروی #اربعین
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله! خلقالله میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه میآیند
مدار عاشقی سقّاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهرِچشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت عاقبت کوتاه میآیند
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #مرز_ما_عشق_است
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
Forwarded from آفتابگردانها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مداحی ویژه پیادهروی #اربعین
با نوای:
حاج #امیر_عباسی
شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با نوای:
حاج #امیر_عباسی
شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
Forwarded from آفتابگردانها
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
#اربعین
باز در بين حسرت و شادی
دلِ آشفته در به در شده است
خبر خوبِ تازهام اين است:
دوستم عازم سفر شده است
هيجانی غريب دارد او
حق ندارم كه غرق غم باشم
-《كربلايی شدم حلالم کن
میروم اربعين حرم باشم》
میدهم با كنايه و شوخی
ضمن خنديدنم جوابش را:
-《من حلالت کنم که تو بروی
ببری لذت و ثوابش را؟!
شرط دارد رفيق! آسان نيست
كه حلالت كنم به اين زودی!
بايد ای دوست مطمئن باشم
به منِ ساده میرسد سودی!》
-《شرط دارد؟! ولی... بگو! باشد!
چارهام چيست؟ عازمم فردا》
بغض و خنده چقدر قاطی شد:
-《به خدا گريهلازمم فردا!》
از نگاهش سوال میبارد
گرم توضيح میشوم حالا:
-《میروی كربلا به يادم باش
زائر اربعينیِ آقا!
جای من گريه كن كمی لطفا
اگر آبی به دستتان دادند
يا اگر دختری زمين افتاد
يا اگر ظهر شد اذان دادند
جای من گريه كن اگر در راه
تازه شد درد زخم پاهايت...
روضهخوان از رقيه حرفی زد…
بين فرياد وا حسينايت…
يا اگر كه خدا نكرده خودت
خسته بودی به قدر يک عالم
چادرت در مسير خاكی شد
تنهای زد كسی به تو محكم…
آخرش هم... بايست رو به حرم
جای من مدتی نگاهش كن
بگو آقا! رفيق من بد نیست
يا اباالفضل! سر به راهش كن
گریه گریه بگو دلش تنگ است
دست این داغ و دامن کرمت
گرچه جا ماندهی زیارت توست
دلش اینجاست، در طواف غمت
اذن میخواهد از شما آقا!
تا بيايد به كربلا يکبار
حرمت را نديده تا امروز
همهی غصههای او به كنار…
باقی صحبتم بماند چون
وقت تنگ است و حرفها بسيار
قول دادی که ياد من باشی!》
-《چشم! هستم سر قرار و مدار》
كولهاش را به دوش میگيرد
میشود سمت كربلا راهی
زير لب با گلايه میگويم:
چه خداحافظی جانكاهی!
برو ای زائر! ای رفيق شفيق!
كه دعا میكنم من از امشب
به سلامت به مقصدت برسی
رهرو راه حضرت زينب
كه در آن راه هرچه خواهی دید
جلوهای از بهار خواهد بود
و برای قدم زدنهايت
جاده چشمانتظار خواهد بود
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#اربعین
باز در بين حسرت و شادی
دلِ آشفته در به در شده است
خبر خوبِ تازهام اين است:
دوستم عازم سفر شده است
هيجانی غريب دارد او
حق ندارم كه غرق غم باشم
-《كربلايی شدم حلالم کن
میروم اربعين حرم باشم》
میدهم با كنايه و شوخی
ضمن خنديدنم جوابش را:
-《من حلالت کنم که تو بروی
ببری لذت و ثوابش را؟!
شرط دارد رفيق! آسان نيست
كه حلالت كنم به اين زودی!
بايد ای دوست مطمئن باشم
به منِ ساده میرسد سودی!》
-《شرط دارد؟! ولی... بگو! باشد!
چارهام چيست؟ عازمم فردا》
بغض و خنده چقدر قاطی شد:
-《به خدا گريهلازمم فردا!》
از نگاهش سوال میبارد
گرم توضيح میشوم حالا:
-《میروی كربلا به يادم باش
زائر اربعينیِ آقا!
جای من گريه كن كمی لطفا
اگر آبی به دستتان دادند
يا اگر دختری زمين افتاد
يا اگر ظهر شد اذان دادند
جای من گريه كن اگر در راه
تازه شد درد زخم پاهايت...
روضهخوان از رقيه حرفی زد…
بين فرياد وا حسينايت…
يا اگر كه خدا نكرده خودت
خسته بودی به قدر يک عالم
چادرت در مسير خاكی شد
تنهای زد كسی به تو محكم…
آخرش هم... بايست رو به حرم
جای من مدتی نگاهش كن
بگو آقا! رفيق من بد نیست
يا اباالفضل! سر به راهش كن
گریه گریه بگو دلش تنگ است
دست این داغ و دامن کرمت
گرچه جا ماندهی زیارت توست
دلش اینجاست، در طواف غمت
اذن میخواهد از شما آقا!
تا بيايد به كربلا يکبار
حرمت را نديده تا امروز
همهی غصههای او به كنار…
باقی صحبتم بماند چون
وقت تنگ است و حرفها بسيار
قول دادی که ياد من باشی!》
-《چشم! هستم سر قرار و مدار》
كولهاش را به دوش میگيرد
میشود سمت كربلا راهی
زير لب با گلايه میگويم:
چه خداحافظی جانكاهی!
برو ای زائر! ای رفيق شفيق!
كه دعا میكنم من از امشب
به سلامت به مقصدت برسی
رهرو راه حضرت زينب
كه در آن راه هرچه خواهی دید
جلوهای از بهار خواهد بود
و برای قدم زدنهايت
جاده چشمانتظار خواهد بود
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
Forwarded from آفتابگردانها
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
برای حماسه پیادهروی #اربعین
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله! خلقالله میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه میآیند
مدار عاشقی سقّاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهرِچشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت عاقبت کوتاه میآیند
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #مرز_ما_عشق_است
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
برای حماسه پیادهروی #اربعین
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله! خلقالله میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه میآیند
مدار عاشقی سقّاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهرِچشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت عاقبت کوتاه میآیند
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #مرز_ما_عشق_است
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
غزلی از زبان کودک درونم...
به شوق دیدنت، طفلِ دبستان پیش از اردویم
همه آماده...کفش و کوله...حتی گیرهی مویم...
به گوشت میرسم از دورها... از دورهای دور...
ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم
اِله بیکم...هِله بیکم...؟! نمیدانم چه میگوید!
غذاهای بهشتی را تعارف میکند سویم
ببین انگشت پایم تاولی کوچک زده اما
به یاد کودکان کربلا چیزی نمیگویم
رقیه -دوستم- موهای درهم برهمی دارد
برای او ندارم هدیه ای جز گیرهٔ مویم...
کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟!
زنی با مهربانی مینشیند آه... پهلویم...
#
من اینجا آسمان را دیدهام با قد کوتاهم
نمیخواهم که پیدایم کنند آری... نمیخواهم...
#راضیه_مظفری
#اربعین
#مشایه
@Aftabgardan_ha
به شوق دیدنت، طفلِ دبستان پیش از اردویم
همه آماده...کفش و کوله...حتی گیرهی مویم...
به گوشت میرسم از دورها... از دورهای دور...
ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم
اِله بیکم...هِله بیکم...؟! نمیدانم چه میگوید!
غذاهای بهشتی را تعارف میکند سویم
ببین انگشت پایم تاولی کوچک زده اما
به یاد کودکان کربلا چیزی نمیگویم
رقیه -دوستم- موهای درهم برهمی دارد
برای او ندارم هدیه ای جز گیرهٔ مویم...
کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟!
زنی با مهربانی مینشیند آه... پهلویم...
#
من اینجا آسمان را دیدهام با قد کوتاهم
نمیخواهم که پیدایم کنند آری... نمیخواهم...
#راضیه_مظفری
#اربعین
#مشایه
@Aftabgardan_ha