🔸بزرگترین نمایشگاه جهانی موبایل لغو شد
▫️نمایشگاه جهانی موبایل بارسلون (MWC) رسما لغو شد. این نمایشگاه بزرگترین رویداد #موبایل در دنیا است. علت: جنبههای مخاطره آمیز ناشی از شیوع ویروس #کرونا
@younesshokrkhah
▫️نمایشگاه جهانی موبایل بارسلون (MWC) رسما لغو شد. این نمایشگاه بزرگترین رویداد #موبایل در دنیا است. علت: جنبههای مخاطره آمیز ناشی از شیوع ویروس #کرونا
@younesshokrkhah
#موسیقی🔸کنسرتها، نتها و نغمهها
جشنواره موسیقی فجر با اجرای ۱۱ کنسرت در سبکها و تالارهای مختلف آغاز میشود.
▫️تالار وحدت: ساعت ۱۸:۳۰: ارکستر سمفونیک صدا و سیما به رهبری آرش امینی – سولیست: کراف مورژا
🎼 سی و پنجمین جشنواره #موسیقی_فجر از چهارشنبه ۲۳ بهمن ۹۸ آغاز و تا روز چهارشنبه ۳۰ بهمن در تالار وحدت، تالار رودکی، بنیاد آفرینشهای هنری هنری نیاوران، تالار سوره حوزه هنری، مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی و سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی میزبان مخاطبان خواهد بود.
۸۲ گروه موسیقی در بخشهای موسیقی دستگاهی، نواحی، کلاسیک، بینالملل، پاپ، ارکسترال، تلفیقی، بانوان، کودک و نوجوان با ۹۰ اجرا در ۸۰ نوبت به اجرای برنامه میپردازند.
جشنواره موسیقی فجر با اجرای ۱۱ کنسرت در سبکها و تالارهای مختلف آغاز میشود.
▫️تالار وحدت: ساعت ۱۸:۳۰: ارکستر سمفونیک صدا و سیما به رهبری آرش امینی – سولیست: کراف مورژا
🎼 سی و پنجمین جشنواره #موسیقی_فجر از چهارشنبه ۲۳ بهمن ۹۸ آغاز و تا روز چهارشنبه ۳۰ بهمن در تالار وحدت، تالار رودکی، بنیاد آفرینشهای هنری هنری نیاوران، تالار سوره حوزه هنری، مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی و سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی میزبان مخاطبان خواهد بود.
۸۲ گروه موسیقی در بخشهای موسیقی دستگاهی، نواحی، کلاسیک، بینالملل، پاپ، ارکسترال، تلفیقی، بانوان، کودک و نوجوان با ۹۰ اجرا در ۸۰ نوبت به اجرای برنامه میپردازند.
#کرونا
🔸آمریکا و تمدید تعلیق پروازها به چین
ایرلاینهای #آمریکا تعلیق پرواز هواپیماهای خود به مبدا و مقصد #چین را تا اواخر آوریل سال ۲۰۲۰ تمدید کردند.
ویروس کرونا بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده در رویترز، تاکنون جان بالغ بر ۱۳۱۰ نفر را در چین گرفته و بیش از ۴۰ هزار نفر را در کشورهای مختلف مبتلا کرده است.
@younesshokrkhah
🔸آمریکا و تمدید تعلیق پروازها به چین
ایرلاینهای #آمریکا تعلیق پرواز هواپیماهای خود به مبدا و مقصد #چین را تا اواخر آوریل سال ۲۰۲۰ تمدید کردند.
ویروس کرونا بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده در رویترز، تاکنون جان بالغ بر ۱۳۱۰ نفر را در چین گرفته و بیش از ۴۰ هزار نفر را در کشورهای مختلف مبتلا کرده است.
@younesshokrkhah
#تجربه #رخنما #روزنامهنگاری
🔸هفتهنامه حوادث
▫️برخورد حرفهای: راز جذب ۳۵۰ هزار مخاطب
▫️گفت و گو با فریدون صدیقی درباره موفقیتهای هفتهنامه حوادث در دهه ۷۰
▫️هفتهنامه حوادث از نمونههای موفق روزنامهنگاری ایران در دهه ١٣٧٠ بود که با گذشت زمان، مهجور مانده است. این نشریه از اسفند ١٣٧٠ تا خرداد ١٣٧٣ منتشر میشد و محبوبیت خیلی زیادی پیدا کرد، اما به دلیل حساسیتهای آن روز در مورد حوزه خبری حوادث تعطیل شد. با #فریدون_صدیقی، روزنامهنگار و مدرس روزنامهنگاری که در هفتهنامه حوادث نقش پررنگی را بازی میکرد، درباره سازوکار روزنامهنگاری در این نشریه گفتوگو کردهایم.
▫️سعید ارکانزادهیزدی
▫️روزنامه شرق پنجشنبه ۲۳شهریور ۱۳۹۶
🔸هفتهنامه حوادث
▫️برخورد حرفهای: راز جذب ۳۵۰ هزار مخاطب
▫️گفت و گو با فریدون صدیقی درباره موفقیتهای هفتهنامه حوادث در دهه ۷۰
▫️هفتهنامه حوادث از نمونههای موفق روزنامهنگاری ایران در دهه ١٣٧٠ بود که با گذشت زمان، مهجور مانده است. این نشریه از اسفند ١٣٧٠ تا خرداد ١٣٧٣ منتشر میشد و محبوبیت خیلی زیادی پیدا کرد، اما به دلیل حساسیتهای آن روز در مورد حوزه خبری حوادث تعطیل شد. با #فریدون_صدیقی، روزنامهنگار و مدرس روزنامهنگاری که در هفتهنامه حوادث نقش پررنگی را بازی میکرد، درباره سازوکار روزنامهنگاری در این نشریه گفتوگو کردهایم.
▫️سعید ارکانزادهیزدی
▫️روزنامه شرق پنجشنبه ۲۳شهریور ۱۳۹۶
عرصههای ارتباطی
#تجربه #رخنما #روزنامهنگاری 🔸هفتهنامه حوادث ▫️برخورد حرفهای: راز جذب ۳۵۰ هزار مخاطب ▫️گفت و گو با فریدون صدیقی درباره موفقیتهای هفتهنامه حوادث در دهه ۷۰ ▫️هفتهنامه حوادث از نمونههای موفق روزنامهنگاری ایران در دهه ١٣٧٠ بود که با گذشت زمان، مهجور…
▫️هفتهنامه حوادث در اوایل دهه ٧٠ منتشر میشد. چقدر از سنت روزنامهنگاری حوادث پیش از انقلاب به این هفتهنامه که مخصوص حوزه حوادث بود منتقل شد؟ اصلا این سنت منتقل شد؟
بیتردید بخشی از آن سنت، خواسته یا ناخواسته، به حافظه تاریخی برخی کسانی که در مجموعه حوادث کار میکردند، منتقل شد. من خودم در روزنامه کیهان که بودم، اصلا کار حادثهنویسی نکرده بودم. دوستان دیگری هم که آنجا بودند، هیچکدام کار حادثهنویسی نکرده بودند. این هفتهنامه آغاز کار حادثهنویسی برای تیمی بود که در آن حضور داشت. اصلا سن همه افراد اقتضا نمیکرد که مربوط به آن نسل حادثهنویسی پیش از انقلاب باشند؛ از گزارشگرهای ما خانم #عذرا_فراهانی بودند، آقای #رضا_صفایی، آقای #مسعود_ابراهیمی، آقای #ارد_عطارپور و آقای #اردلان_عطارپور. آقایان #مجید_صیادی، #کامبیز_نوروزی، #محسن_گودرزی، #بهروز_گرانپایه و #یونس_شکرخواه در تحریریه ما بودند. آن پیشینه در آن جمع فقط میتوانست با من منتقل شود و البته آقای #مسعود_شهامیپور که از کیهان قبل از انقلاب آمده بود. البته ایشان هم کار حوادثنویسی نکرده بود. #مرتضی_کریمیان هم اصلا سابقه حادثهنویسی پیش از انقلاب نداشت. صفحهآرای ما آقای #مرتضی_شادمانی بود و دبیر فنی ما آقای #محمود_مختاریان، اما کار کاملا حرفهای بود. میخواهم بگویم آن تأثیرگرفتن از آن میراث حوادثنویسی پیش از انقلاب، بیش از آنکه کارکردی باشد، بیشتر ذهنی و جزو محفوظات بود و تبدیل به کار عملی نشده بود......
این مجله نیامد برای اینکه عرصه بر کار نشریات سیاسی تنگ شده بود. بعد از انقلاب، وقتی که بنا به دلایلی و به اقتضای انقلاب، جمعی از روزنامه ها حذف شدند، جمعی که قبلا در روزنامه های سراسری کار میکردند و حرفهای بودند، اما بیرون آمده بودند، رفتند طرح نشریات تخصصی را دنبال کردند... فهم من میگوید که هفته نامه حوادث محصول آن اتفاق نیست؛ یعنی اینکه چون کار سیاسی نمیشد کرد، بیاییم این مجله را دربیاوریم. در فضای آن موقع که جامعه بدون کشمکش بود و در یک فضای خنثی غیرفعال رسانهای عمل میکرد، فکر کردند که رویدادی مثل حوادث میتواند گزارشگر اتفاقاتی باشد که کمابیش دارد در جامعه شکل میگیرد، اما دارد پنهان میشود. من یادم هست که صفحه حوادث خود روزنامه کیهان، بعد از انقلاب یک صفحه خنثی شده بود، درصورتی که این صفحه پیش از انقلاب یک صفحه درجه یک بود و آن موقعها میگفتند که دو صفحه قابل اعتماد است؛ یکی صفحه تسلیتها و یکی صفحه حوادث، چون نمیتوانند کسی را که کشته نشده یا نمرده بگویند کشته شده یا مرده و برعکس، اما یک اتفاق ویژه در هفته نامه حوادث افتاد آن بود که شاید دامن زد به این پدیده و پاسخ دادن به آن انتظار و توقعی که نهان بود و مخاطب نمیدانست چیست؛ این اتفاق هیجان بود، سرگرمی، کشمکش. در این طرف این طور نشان داده می شد که همه چیز سر جایش است و همه چیز درست و امن است و همه اخلاق مدارند و کسی دست از پا خطا نمیکند. درصورتی که این طور نبود. در شروع کار، دو رویداد پیش از انقلاب بود که به ذهن من رسید که می توان با آنها نشریه را شروع کرد؛ یکی از آنها، اولین زن ایرانی بود که محکوم به اعدام شده بود، به اتهام رابطه غیرشرعی با یک مرد و زنده به گورکردن دختر خودش؛ یعنی ماجرای ایران شریفی که ما خیلی خوب آن را در چند شماره بازآفرینی کردیم. بعد از آن، رفتیم سراغ بلیغ که یک پدیده عجیب در عالم کلاهبرداری در ایران بود و می گفتند که کاخ دادگستری را فروخته به آلمانها یا موقع بازداشت، از پنجره توالت فرار کرده بود. رفتیم سراغ او و زندگیاش و ماجراهای او را نوشتیم. این موضوعات ما را بسیار بالا برد و مخاطبان خیلی زیادی را جذب کرد. غیر از این دو مورد، ما در پدیده ها، رویکرد گزارش توصیفی، گزارش از مکان و گزارش از موقعیت داشتیم. گزارشگرهای درجه یکی مثل عذرا فراهانی، مسعود ابراهیمی یا رضا صفایی این مطالب را می نوشتند و بعد، مطالب می آمد زیر دست آقای مسعود شهامی پور که دبیر این افراد بود و همین طور، اردلان و ارد عطارپور. بنابراین این گزارشها ساختار پیدا میکرد و عملا طوری میشد که انگار شما در حال خواندن یک درام هستید.
گزارشها پرداخت خوب داشتند و کنار همه آنها هم نظر کارشناس چاپ میشد. آسیبشناسان، حقوقدانها و کارشناسان که همه کارشناسهای درجه یک بودند، از نظر جامعهشناسی، روانشناسی و حقوقی اتفاقات را تحلیل میکردند....
شورای تیتر داشتیم و درباره تیتر یک و دو بحث میکردیم و آنجا شروع میکردیم به تیترزدن. برای اولین بار، تیترهای حرکتی – توصیفی را ابداع کردیم. موضوعات ما هم حادثه تلخ صرف نبود؛ مثلا کار آقای #شکرخواه، دو صفحه وسط مجله یعنی اخبار خارجی بود که هم شامل حوادث تلخ بود، هم شیرین.
تیتر اولین یادداشتی که توی مجله نوشتم، این بود: "برگی از درخت افتاد، حادثهای رخ داد.
@younesshokrkhah
بیتردید بخشی از آن سنت، خواسته یا ناخواسته، به حافظه تاریخی برخی کسانی که در مجموعه حوادث کار میکردند، منتقل شد. من خودم در روزنامه کیهان که بودم، اصلا کار حادثهنویسی نکرده بودم. دوستان دیگری هم که آنجا بودند، هیچکدام کار حادثهنویسی نکرده بودند. این هفتهنامه آغاز کار حادثهنویسی برای تیمی بود که در آن حضور داشت. اصلا سن همه افراد اقتضا نمیکرد که مربوط به آن نسل حادثهنویسی پیش از انقلاب باشند؛ از گزارشگرهای ما خانم #عذرا_فراهانی بودند، آقای #رضا_صفایی، آقای #مسعود_ابراهیمی، آقای #ارد_عطارپور و آقای #اردلان_عطارپور. آقایان #مجید_صیادی، #کامبیز_نوروزی، #محسن_گودرزی، #بهروز_گرانپایه و #یونس_شکرخواه در تحریریه ما بودند. آن پیشینه در آن جمع فقط میتوانست با من منتقل شود و البته آقای #مسعود_شهامیپور که از کیهان قبل از انقلاب آمده بود. البته ایشان هم کار حوادثنویسی نکرده بود. #مرتضی_کریمیان هم اصلا سابقه حادثهنویسی پیش از انقلاب نداشت. صفحهآرای ما آقای #مرتضی_شادمانی بود و دبیر فنی ما آقای #محمود_مختاریان، اما کار کاملا حرفهای بود. میخواهم بگویم آن تأثیرگرفتن از آن میراث حوادثنویسی پیش از انقلاب، بیش از آنکه کارکردی باشد، بیشتر ذهنی و جزو محفوظات بود و تبدیل به کار عملی نشده بود......
این مجله نیامد برای اینکه عرصه بر کار نشریات سیاسی تنگ شده بود. بعد از انقلاب، وقتی که بنا به دلایلی و به اقتضای انقلاب، جمعی از روزنامه ها حذف شدند، جمعی که قبلا در روزنامه های سراسری کار میکردند و حرفهای بودند، اما بیرون آمده بودند، رفتند طرح نشریات تخصصی را دنبال کردند... فهم من میگوید که هفته نامه حوادث محصول آن اتفاق نیست؛ یعنی اینکه چون کار سیاسی نمیشد کرد، بیاییم این مجله را دربیاوریم. در فضای آن موقع که جامعه بدون کشمکش بود و در یک فضای خنثی غیرفعال رسانهای عمل میکرد، فکر کردند که رویدادی مثل حوادث میتواند گزارشگر اتفاقاتی باشد که کمابیش دارد در جامعه شکل میگیرد، اما دارد پنهان میشود. من یادم هست که صفحه حوادث خود روزنامه کیهان، بعد از انقلاب یک صفحه خنثی شده بود، درصورتی که این صفحه پیش از انقلاب یک صفحه درجه یک بود و آن موقعها میگفتند که دو صفحه قابل اعتماد است؛ یکی صفحه تسلیتها و یکی صفحه حوادث، چون نمیتوانند کسی را که کشته نشده یا نمرده بگویند کشته شده یا مرده و برعکس، اما یک اتفاق ویژه در هفته نامه حوادث افتاد آن بود که شاید دامن زد به این پدیده و پاسخ دادن به آن انتظار و توقعی که نهان بود و مخاطب نمیدانست چیست؛ این اتفاق هیجان بود، سرگرمی، کشمکش. در این طرف این طور نشان داده می شد که همه چیز سر جایش است و همه چیز درست و امن است و همه اخلاق مدارند و کسی دست از پا خطا نمیکند. درصورتی که این طور نبود. در شروع کار، دو رویداد پیش از انقلاب بود که به ذهن من رسید که می توان با آنها نشریه را شروع کرد؛ یکی از آنها، اولین زن ایرانی بود که محکوم به اعدام شده بود، به اتهام رابطه غیرشرعی با یک مرد و زنده به گورکردن دختر خودش؛ یعنی ماجرای ایران شریفی که ما خیلی خوب آن را در چند شماره بازآفرینی کردیم. بعد از آن، رفتیم سراغ بلیغ که یک پدیده عجیب در عالم کلاهبرداری در ایران بود و می گفتند که کاخ دادگستری را فروخته به آلمانها یا موقع بازداشت، از پنجره توالت فرار کرده بود. رفتیم سراغ او و زندگیاش و ماجراهای او را نوشتیم. این موضوعات ما را بسیار بالا برد و مخاطبان خیلی زیادی را جذب کرد. غیر از این دو مورد، ما در پدیده ها، رویکرد گزارش توصیفی، گزارش از مکان و گزارش از موقعیت داشتیم. گزارشگرهای درجه یکی مثل عذرا فراهانی، مسعود ابراهیمی یا رضا صفایی این مطالب را می نوشتند و بعد، مطالب می آمد زیر دست آقای مسعود شهامی پور که دبیر این افراد بود و همین طور، اردلان و ارد عطارپور. بنابراین این گزارشها ساختار پیدا میکرد و عملا طوری میشد که انگار شما در حال خواندن یک درام هستید.
گزارشها پرداخت خوب داشتند و کنار همه آنها هم نظر کارشناس چاپ میشد. آسیبشناسان، حقوقدانها و کارشناسان که همه کارشناسهای درجه یک بودند، از نظر جامعهشناسی، روانشناسی و حقوقی اتفاقات را تحلیل میکردند....
شورای تیتر داشتیم و درباره تیتر یک و دو بحث میکردیم و آنجا شروع میکردیم به تیترزدن. برای اولین بار، تیترهای حرکتی – توصیفی را ابداع کردیم. موضوعات ما هم حادثه تلخ صرف نبود؛ مثلا کار آقای #شکرخواه، دو صفحه وسط مجله یعنی اخبار خارجی بود که هم شامل حوادث تلخ بود، هم شیرین.
تیتر اولین یادداشتی که توی مجله نوشتم، این بود: "برگی از درخت افتاد، حادثهای رخ داد.
@younesshokrkhah
عرصههای ارتباطی
#تجربه #رخنما #روزنامهنگاری 🔸هفتهنامه حوادث ▫️برخورد حرفهای: راز جذب ۳۵۰ هزار مخاطب ▫️گفت و گو با فریدون صدیقی درباره موفقیتهای هفتهنامه حوادث در دهه ۷۰ ▫️هفتهنامه حوادث از نمونههای موفق روزنامهنگاری ایران در دهه ١٣٧٠ بود که با گذشت زمان، مهجور…
" حادثه هم تلخ بود، هم شیرین؛ حادثه همهاش حادثههای خشن نبود و یک تصادف هم یک حادثه بود و کسی اگر از درخت میافتاد پایین و پایش نمیشکست، یک حادثه بود. ما شیرین و تلخ را با هم میدیدیم. آخرین رقم تیراژ ما حدود ۳۵۰ هزار نسخه بود که برای آن موقع، رقم خیلی زیادی بود.... حدود ۱۵ هزار نسخه از آن به دوبی و امارات میرفت چون خوانندههای زیادی آنجا داشت......
آن موقع خط قرمزها و موانع خیلی بیشتر از امروز بود. حتی میخواهم بگویم که تشریح صحنه قتل هم به راحتی امروز نبود؛ امروز خیلی راحت مینویسند که مثلا قاتل دست طرف را شش قطعه کرد و سه قطعه را گذاشت در کیسه پلاستیکی و سه قطعه دیگر را گذاشت در گونی برنج و غیره. آن موقع اصلا این طور نبود. هفته نامه اصلا وارد فضای خشن نمیشد. آن موقع هم همین مشکلات برای ارتباط با منابع بود اما خود نشریه که در میآمد، به دلیل ساختار حرفهای و چیدمان عالیاش آن قدر بازتاب داشت که جذب میشدند. آن قاضی و پلیس و دادگاه هم خودشان خواننده هفته نامه حوادث بودند و بدشان نمیآمد که با ما ارتباط داشته باشند. اما این معنیاش این نبود که دستمان باز بود و تحت نظارت نبودیم و مدیر مسئول نمیبایست هر روز پاسخگوی دادگاه باشد منتها چون تیم حرفهای آنجا کار میکرد و خیلی کلنجار میرفتند تا موضوع پیدا شود و هر هفته چهار، پنج گزارش توصیفی و تحقیقی عالی منتشر میشد، این رغبت و علاقه از سوی منابع خبری هم پیش میآمد. مثلا ستونی ما داشتیم به نام «چهرهها و حادثه ها». دوست همکاری داشتیم به نام آقای «آقایی» که هر هفته چهره های سینمایی یا هنری را پیدا میکرد و او مهمترین حادثه عمرش را تعریف میکرد. یعنی میخواهم بگویم که مهم است موضوعات و سوژه را چطور انتخاب میکنی، از چه زاویهای بهش نگاه میکنی و با چه محتوایی و چه پرداختی. در هفته نامه حوادث ما به این مسائل خیلی خوب توجه میکردیم. اگر یک موضوعی محتوای حداقلی داشت و نمیتوانستیم وارد جهانش بشویم، موضوع را در یک پرداخت خوب برای مخاطب جذاب میکردیم و تا آخر با آنها میرفت. وقتی گزارشگر به شهر دیگری برای تهیه گزارش میرفت، دقیقا میدانست که در گزارش باید چه چیزهایی را ببیند و چه بکند......
سرویس عکس پنج نفر بودند و یکی، دو نفر از خبرنگارها هم خودشان دوربین داشتند که عکس میگرفتند. دبیر عکس کیهان، آقای #کاظمی، دبیر عکس هفته نامه حوادث هم بود و پنج نفر عکاس درجه یک داشتیم. گزارشگر میفرستادیم (به شهرها)، عکاس میفرستادیم؛ هزینه میکردیم. برای اینکه پاسخ میگرفتیم و یک نشریه حرفهای بودیم که دخل و خرج خودش را درمیآورد. اصلا نشریه سودآور بود.....
اگر شما ۲۵ سال پیش را در نظر بگیرید، وقتی تیراژ نشریه ۳۵۰ هزار نفر است و مثلا در نظر بگیرید که هر نسخه را چهار، پنج نفر میخواندند، می توانید تخمین بزنید که حدود دو میلیون نفر مخاطب داشته است.... نشریه اصلا خشن نبود؛ بلکه بلد بود از یک حداقل حداکثر بسازد. اصولا در آن دوره، بر نمیتابیدند که خشونت زیاد در مطبوعات وجود داشته باشد.....
سه گروه در تحریریه بود. در یک گروه کسانی بودند که دنبال گزارشها میرفتند. گزارشها ازقبل مشخص بود و چک میشد و گزارشگران آنها را تهیه میکردند. یک بخش مطالب خارجی بود که دو صفحه بود. یک گروه هم کارهای حاشیه گزارشها را انجام میدادند و مثلا داستان و پاورقی و این مطالب را از نویسندگانشان پیگیری میکردند یا تحلیلها را مینوشتند. درواقع، عملا حوزهبندی وجود نداشت به این صورت که یک گروه با آتش نشانی در ارتباط باشد و یک گروه با دادگاهها و غیره.....
یک باور این بود که شما دارید خشونت را عادی سازی میکنید؛ درحالی که اصلا این طور نبود. ما میگفتیم از ده حادثهای که اتفاق میافتد یکیاش را میگوییم، در حالیکه از سه، چهار حادثه خود مردم اطلاع دارند. ما میگفتیم تنها هشدار میدهیم. اگر آن موقع جلوی ما را نمیگرفتند، ما داشتیم فرهنگسازی میکردیم صفحهای برای مردم داشتیم. اسم صفحه "بازگشت" بود و یک صفحه هم "روشناییهای زندگی" داشتیم. یا مثلا داستانهای بر سر دوراهی داشتیم که خانم #راضیه_تجار مینوشت و همهاش درسآموزی بود و اصلا به آن شکلی نبود که دوستان فکر میکردند آسیب زاست
▫️سعید ارکان زاده یزدی
روزنامه شرق پنجشنبه ۲۳شهریور ۱۳۹۶، شماره ۲۹۶۲
@younesshokrkhah
آن موقع خط قرمزها و موانع خیلی بیشتر از امروز بود. حتی میخواهم بگویم که تشریح صحنه قتل هم به راحتی امروز نبود؛ امروز خیلی راحت مینویسند که مثلا قاتل دست طرف را شش قطعه کرد و سه قطعه را گذاشت در کیسه پلاستیکی و سه قطعه دیگر را گذاشت در گونی برنج و غیره. آن موقع اصلا این طور نبود. هفته نامه اصلا وارد فضای خشن نمیشد. آن موقع هم همین مشکلات برای ارتباط با منابع بود اما خود نشریه که در میآمد، به دلیل ساختار حرفهای و چیدمان عالیاش آن قدر بازتاب داشت که جذب میشدند. آن قاضی و پلیس و دادگاه هم خودشان خواننده هفته نامه حوادث بودند و بدشان نمیآمد که با ما ارتباط داشته باشند. اما این معنیاش این نبود که دستمان باز بود و تحت نظارت نبودیم و مدیر مسئول نمیبایست هر روز پاسخگوی دادگاه باشد منتها چون تیم حرفهای آنجا کار میکرد و خیلی کلنجار میرفتند تا موضوع پیدا شود و هر هفته چهار، پنج گزارش توصیفی و تحقیقی عالی منتشر میشد، این رغبت و علاقه از سوی منابع خبری هم پیش میآمد. مثلا ستونی ما داشتیم به نام «چهرهها و حادثه ها». دوست همکاری داشتیم به نام آقای «آقایی» که هر هفته چهره های سینمایی یا هنری را پیدا میکرد و او مهمترین حادثه عمرش را تعریف میکرد. یعنی میخواهم بگویم که مهم است موضوعات و سوژه را چطور انتخاب میکنی، از چه زاویهای بهش نگاه میکنی و با چه محتوایی و چه پرداختی. در هفته نامه حوادث ما به این مسائل خیلی خوب توجه میکردیم. اگر یک موضوعی محتوای حداقلی داشت و نمیتوانستیم وارد جهانش بشویم، موضوع را در یک پرداخت خوب برای مخاطب جذاب میکردیم و تا آخر با آنها میرفت. وقتی گزارشگر به شهر دیگری برای تهیه گزارش میرفت، دقیقا میدانست که در گزارش باید چه چیزهایی را ببیند و چه بکند......
سرویس عکس پنج نفر بودند و یکی، دو نفر از خبرنگارها هم خودشان دوربین داشتند که عکس میگرفتند. دبیر عکس کیهان، آقای #کاظمی، دبیر عکس هفته نامه حوادث هم بود و پنج نفر عکاس درجه یک داشتیم. گزارشگر میفرستادیم (به شهرها)، عکاس میفرستادیم؛ هزینه میکردیم. برای اینکه پاسخ میگرفتیم و یک نشریه حرفهای بودیم که دخل و خرج خودش را درمیآورد. اصلا نشریه سودآور بود.....
اگر شما ۲۵ سال پیش را در نظر بگیرید، وقتی تیراژ نشریه ۳۵۰ هزار نفر است و مثلا در نظر بگیرید که هر نسخه را چهار، پنج نفر میخواندند، می توانید تخمین بزنید که حدود دو میلیون نفر مخاطب داشته است.... نشریه اصلا خشن نبود؛ بلکه بلد بود از یک حداقل حداکثر بسازد. اصولا در آن دوره، بر نمیتابیدند که خشونت زیاد در مطبوعات وجود داشته باشد.....
سه گروه در تحریریه بود. در یک گروه کسانی بودند که دنبال گزارشها میرفتند. گزارشها ازقبل مشخص بود و چک میشد و گزارشگران آنها را تهیه میکردند. یک بخش مطالب خارجی بود که دو صفحه بود. یک گروه هم کارهای حاشیه گزارشها را انجام میدادند و مثلا داستان و پاورقی و این مطالب را از نویسندگانشان پیگیری میکردند یا تحلیلها را مینوشتند. درواقع، عملا حوزهبندی وجود نداشت به این صورت که یک گروه با آتش نشانی در ارتباط باشد و یک گروه با دادگاهها و غیره.....
یک باور این بود که شما دارید خشونت را عادی سازی میکنید؛ درحالی که اصلا این طور نبود. ما میگفتیم از ده حادثهای که اتفاق میافتد یکیاش را میگوییم، در حالیکه از سه، چهار حادثه خود مردم اطلاع دارند. ما میگفتیم تنها هشدار میدهیم. اگر آن موقع جلوی ما را نمیگرفتند، ما داشتیم فرهنگسازی میکردیم صفحهای برای مردم داشتیم. اسم صفحه "بازگشت" بود و یک صفحه هم "روشناییهای زندگی" داشتیم. یا مثلا داستانهای بر سر دوراهی داشتیم که خانم #راضیه_تجار مینوشت و همهاش درسآموزی بود و اصلا به آن شکلی نبود که دوستان فکر میکردند آسیب زاست
▫️سعید ارکان زاده یزدی
روزنامه شرق پنجشنبه ۲۳شهریور ۱۳۹۶، شماره ۲۹۶۲
@younesshokrkhah
#اینترنت🔸سامانه سنجش کیفیت #اینترنت توسط وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات رونمایی شد. این سامانه که ابتدا فرادید نامگذاری شده بود حالا به #نتسنج_پلاس تغییر نام داده است.
نتسنج پلاس یک داشبورد است که شهروندان میتوانند با استفاده از آن ببینند کدام سرویس اینترنتی، با چه کیفیتی و با چه قیمتی در منطقهای که هستند در دسترس است تا با مقایسه کیفیت سرویسهای گوناگون دست به انتخاب بزند. امکان ثبت شکایت، مقایسه سرویسها، مقایسه قیمت، تست سرعت اینترنت، خرید آنلاین و غیره از دیگر ویژگیهای این سامانه است.
نتسنج پلاس یک داشبورد است که شهروندان میتوانند با استفاده از آن ببینند کدام سرویس اینترنتی، با چه کیفیتی و با چه قیمتی در منطقهای که هستند در دسترس است تا با مقایسه کیفیت سرویسهای گوناگون دست به انتخاب بزند. امکان ثبت شکایت، مقایسه سرویسها، مقایسه قیمت، تست سرعت اینترنت، خرید آنلاین و غیره از دیگر ویژگیهای این سامانه است.