#سینما
🔸هوش مصنوعی دوبله میکند
تکنولوژی #دیپفیک توانسته است یکی از متنهای فیلم راننده تاکسی (با بازیگری رابرت دنیرو) را به زبان آلمانی و درست هماهنگ با تصویر اجرا کند.
نرمافزاری که برای این کار استفاده شده است از #هوشمصنوعی استفاده کرده تا به این توانایی برسد. این #تکنولوژی البته میتواند هزینه را کاهش و سرعت دوبله را افزایش دهد اما برخی نگران هستند هنرمندان زیادی بیکار شوند و کارها از حالت انسانی به سمت ماشینی شدن پیش رود.
نرمافزاز دیپ فیک با استفاده از هوش مصنوعی صورت فردی را روی صورت دیگری #مونتاژ می کند. با این تکنولوژی کارگردان میتواند همزمان فیلم را به چند زبان داشته باشد.
🔸هوش مصنوعی دوبله میکند
تکنولوژی #دیپفیک توانسته است یکی از متنهای فیلم راننده تاکسی (با بازیگری رابرت دنیرو) را به زبان آلمانی و درست هماهنگ با تصویر اجرا کند.
نرمافزاری که برای این کار استفاده شده است از #هوشمصنوعی استفاده کرده تا به این توانایی برسد. این #تکنولوژی البته میتواند هزینه را کاهش و سرعت دوبله را افزایش دهد اما برخی نگران هستند هنرمندان زیادی بیکار شوند و کارها از حالت انسانی به سمت ماشینی شدن پیش رود.
نرمافزاز دیپ فیک با استفاده از هوش مصنوعی صورت فردی را روی صورت دیگری #مونتاژ می کند. با این تکنولوژی کارگردان میتواند همزمان فیلم را به چند زبان داشته باشد.
#سینماویژن 🔸 آندره بازن رئالیست
موثرترین سینمای واقعگرا از آن اندره بازن* (۱۹۱۸–۱۹۵۸) نظریهپرداز و منتقد فرانسوی فیلم است كه در دهه چهل مینوشت و درك او از سینما مبتنی بر شناخت صدا، رنگ و طیفی از نظامهای پیشرفته روایی بود.
برای #آندره_بازن، #سینما به بازسازی جهان جدید مبتنی بر تصویرگری رئالیستی نیاز داشت.
او معتقد بود سینما باید این توان غیر موازی را داشته باشد تا بیننده خود را به جهانی متفاوت با جهان واقعی بكشاند به گونهای كه بیننده بتواند در آن جهان به تبادل واقعیتها با جهان واقعی اطراف خود بپردازد.
آندره بازن با مقالات متعدد به ایجاد نظریهای موسوم به نظریه #میزانسن همت گماشت. او اعتقاد عمیقی به استفاده از نماهای باز و برداشتهای بلند داشتو به جای بهره بردن از #مونتاژ و تقطیع نماها به میزانسن و استفاده از عمق نما باور داشت. او همچنین اعتقاد داشت که سینماگر باید دیدگاه و سبک منحصر به خود را دنبال کند از این رو بر روی #فرانسوا_تروفو و بر #نظریهمؤلف تأثیر فراوانی گذاشت.
موثرترین سینمای واقعگرا از آن اندره بازن* (۱۹۱۸–۱۹۵۸) نظریهپرداز و منتقد فرانسوی فیلم است كه در دهه چهل مینوشت و درك او از سینما مبتنی بر شناخت صدا، رنگ و طیفی از نظامهای پیشرفته روایی بود.
برای #آندره_بازن، #سینما به بازسازی جهان جدید مبتنی بر تصویرگری رئالیستی نیاز داشت.
او معتقد بود سینما باید این توان غیر موازی را داشته باشد تا بیننده خود را به جهانی متفاوت با جهان واقعی بكشاند به گونهای كه بیننده بتواند در آن جهان به تبادل واقعیتها با جهان واقعی اطراف خود بپردازد.
آندره بازن با مقالات متعدد به ایجاد نظریهای موسوم به نظریه #میزانسن همت گماشت. او اعتقاد عمیقی به استفاده از نماهای باز و برداشتهای بلند داشتو به جای بهره بردن از #مونتاژ و تقطیع نماها به میزانسن و استفاده از عمق نما باور داشت. او همچنین اعتقاد داشت که سینماگر باید دیدگاه و سبک منحصر به خود را دنبال کند از این رو بر روی #فرانسوا_تروفو و بر #نظریهمؤلف تأثیر فراوانی گذاشت.
#سینماویژن🔸سینما به مثابه هنر
▫️نویسنده: #پترا_کوپرز*
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
نوشتههای #ردولف_آرنهایم (Rudolf Arnheim) درباره فیلم از دهه ١٩٣٠ به بعد مواضع ضدرئال و فرمالیستی درباره فیلم را فرموله میكند: او مخالف این دیدگاه است كه سینما یك باز تولیدكننده بیخاصیت و مكانیكی از زندگی واقعی است. سینما (یا هر نوع ابداع دیگر) نوعی ذوب كردن، شكل دادن و بازآفریدن واقعیت است و با این نوع كنشهاست كه سینما به هنر تبدیل میشود. آرنهیم مثالهای زیادی را در این زمینه عرضه میكند تا نشان دهد كه این شكل دادن مجدد چگونه به وقوع میپیوندد. او در واقع دوباره آن جنبههایی از سینما كه آنرا از دریافت صرف واقعیت متمایز میسازد، توصیف میكند. سیاه و سفید بودن، تصاویر صامت، لبههای پرده نمایش، زوایای دوربین، تدوین و غیره جزو مواردی هستند كه آرنهیم به طرح آنها میپردازد. از دیدگاه او اگر سینما قرار است به هنر تبدیل شود، این جنبهها باید مورد توجه قرار گیرند. او به تكنیكهای #مونتاژ در مكتب روسی اشاره میكند و نشان میدهد چگونه فیلم با استفاده از امكانات خود به پدیدهای منحصر به فرد تبدیل میشود.
آرنهایم (و همینطور #آیزنشتاین) از اولین نظریهپردازان سینما است كه نحوه افزوده شدن معنی به معانی رویدادهای روبهروی دوربین و منابع نمایشی و یا هنرهای عالی را مطرح میكند. آرنهایم اینچنین استدلال میكند كه فیلم زمانی دارای موقعیت هنری میشود كه ذات و در عین حال تفاوت خود را با سایر هنرها به تصویر میكشد و این در واقع ادامه استدلال #گوتولد_لسینگ (Gotthold lessing) فیلسوف آلمانی است كه میگوید هر هنری باید براساس ذات خود تعریف شود. فیلم زمانی هنری میشود كه از ابزارهای خودش استفاده میكند.
*PETRA KUPPERS
▫️نویسنده: #پترا_کوپرز*
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
نوشتههای #ردولف_آرنهایم (Rudolf Arnheim) درباره فیلم از دهه ١٩٣٠ به بعد مواضع ضدرئال و فرمالیستی درباره فیلم را فرموله میكند: او مخالف این دیدگاه است كه سینما یك باز تولیدكننده بیخاصیت و مكانیكی از زندگی واقعی است. سینما (یا هر نوع ابداع دیگر) نوعی ذوب كردن، شكل دادن و بازآفریدن واقعیت است و با این نوع كنشهاست كه سینما به هنر تبدیل میشود. آرنهیم مثالهای زیادی را در این زمینه عرضه میكند تا نشان دهد كه این شكل دادن مجدد چگونه به وقوع میپیوندد. او در واقع دوباره آن جنبههایی از سینما كه آنرا از دریافت صرف واقعیت متمایز میسازد، توصیف میكند. سیاه و سفید بودن، تصاویر صامت، لبههای پرده نمایش، زوایای دوربین، تدوین و غیره جزو مواردی هستند كه آرنهیم به طرح آنها میپردازد. از دیدگاه او اگر سینما قرار است به هنر تبدیل شود، این جنبهها باید مورد توجه قرار گیرند. او به تكنیكهای #مونتاژ در مكتب روسی اشاره میكند و نشان میدهد چگونه فیلم با استفاده از امكانات خود به پدیدهای منحصر به فرد تبدیل میشود.
آرنهایم (و همینطور #آیزنشتاین) از اولین نظریهپردازان سینما است كه نحوه افزوده شدن معنی به معانی رویدادهای روبهروی دوربین و منابع نمایشی و یا هنرهای عالی را مطرح میكند. آرنهایم اینچنین استدلال میكند كه فیلم زمانی دارای موقعیت هنری میشود كه ذات و در عین حال تفاوت خود را با سایر هنرها به تصویر میكشد و این در واقع ادامه استدلال #گوتولد_لسینگ (Gotthold lessing) فیلسوف آلمانی است كه میگوید هر هنری باید براساس ذات خود تعریف شود. فیلم زمانی هنری میشود كه از ابزارهای خودش استفاده میكند.
*PETRA KUPPERS