#سینما 🔸اهمیت اصغر فرهادی بودن
▫️#رضا_درستكار
بهنظر نمیآيد كه #اصغر_فرهادی فيلمسازی بزرگ است، او قطعا فيلسماز و سينماگری بزرگ و مهم است و در اين نگره هيچ شكی نیست.
در كشوری زندگی ميكنيم كه با خصيصههای تاريخیمان شناخته میشويم. يكي از اين خصيصههای تاریخی اين است كه تلاش ميكنيم آدمی را در رشتهای بزرگ كنيم و بعد از بزرگ شدنش، بهمحض اينكه كوچكترين اتفاقی افتاد، با دست خودمان او را به پايين ميكشيم.
يعني از آن پله و مقامي كه خودمان او را بالا برده بوديم به زير ميكشيم و این شده است یک روال!
در همه رشتهها، در فرهنگ، فوتبال و سیاست که زياد شاهدش بودهایم.
اما اصغر فرهادي بهواسطه چند نکته مهم از جمله، شانس، عشق، استعداد، قريحه و همچنين پشتوانه تجربههاي تلويزيوني و سينمايياش توانست به جايگاهی رفيع دست پيدا كند و البته خودش را حفظ كند.
فرهادي برخوردهاي سلبی با #كيارستمی را ديده بود. او ديده بود كه فيلمسازی اگر نخل طلای #كن را هم بگيرد، عدهای در فرودگاه ايران به او آسيب وارد میكنند!
پيشتر هم ديده بود که با فيلمسازان جریان اصلی كه فيلمشان پرفروش ميشود، چگونه رفتار میکنند! (همچون #ساموئل_خاچيكيان كه عقابهای پرفروش را ساخته بود، فرهادی دیده بود که خاچیکیان ارمنی را وادار کردند فيلم عرفاني بسازد!)
فرهادي فرقش با ديگر سينماگران جريان اصلی و هنري در اين است كه او اين تجربيات را به تجربيات سينمایی خود اضافه كرده و بسيار متوجه بوده كه بايد خودش را حفظ كند. (شما دیدید تا حالا درباره اسکارهایش حرفی بزند؟)
بدین ترتیب فرهادی به هيچ عنوان اشتباهات سينماگران تجاري را مرتكب نشد و در ضمن نقاط ضعف سينمای هنری را هم پوشش داد. از مردم و سینمای محکم روایی فاصله نگرفت، و مثل سینماگران بدنه، به جاده خاکی هم نزد.
سينماي اصغر فرهادی برخاسته از دو جريان سينمای هنری و سينمای تجاری است، او با #جدایینادر_از_سیمین رفتهرفته تبلور یافت و تشخص و جايگاه خودش را حفظ کرد.
تقريبا همه فيلمهای فرهادی ارزشمند هستند و نقطه اوج آنها، جدایی و فروشنده است.
البته «همه میدانند» هم مرا شگفتزده كرد. اينكه فيلمسازی ايراني در محيط اروپايي، سينماي مدل شرقي خود را اجرا کند، امری واقعا متفاوت و یونیک است. فرهادی روح سينمای خودش را به آن دمیده است و این، کم چیزی نیست؛ سرگرمکننده، آموزنده، و پر از تصویرهای خوب و بهیادماندنی؛ و البته اخلاقی.
در سينمای فرهادی همه چيز به درد ميخورد؛ هم مردم عادي و هم نخبگان فیلمهایش را دوست دارند و سینمایش را تعقیب میکنند.
راستش! سخت است دیگر كسی با توانايي و مهارت فرهادي در سينماي ما ظهور کند، سینماگری که اکنون میتوان با اعتقاد گفت، نامش اصغر است، اما بهتمام معنا بزرگ و اکبر سینمای ایران است.
▫️روزنامه اعتماد، شنبه ۲۰ اردیبهشت
▫️#رضا_درستكار
بهنظر نمیآيد كه #اصغر_فرهادی فيلمسازی بزرگ است، او قطعا فيلسماز و سينماگری بزرگ و مهم است و در اين نگره هيچ شكی نیست.
در كشوری زندگی ميكنيم كه با خصيصههای تاريخیمان شناخته میشويم. يكي از اين خصيصههای تاریخی اين است كه تلاش ميكنيم آدمی را در رشتهای بزرگ كنيم و بعد از بزرگ شدنش، بهمحض اينكه كوچكترين اتفاقی افتاد، با دست خودمان او را به پايين ميكشيم.
يعني از آن پله و مقامي كه خودمان او را بالا برده بوديم به زير ميكشيم و این شده است یک روال!
در همه رشتهها، در فرهنگ، فوتبال و سیاست که زياد شاهدش بودهایم.
اما اصغر فرهادي بهواسطه چند نکته مهم از جمله، شانس، عشق، استعداد، قريحه و همچنين پشتوانه تجربههاي تلويزيوني و سينمايياش توانست به جايگاهی رفيع دست پيدا كند و البته خودش را حفظ كند.
فرهادي برخوردهاي سلبی با #كيارستمی را ديده بود. او ديده بود كه فيلمسازی اگر نخل طلای #كن را هم بگيرد، عدهای در فرودگاه ايران به او آسيب وارد میكنند!
پيشتر هم ديده بود که با فيلمسازان جریان اصلی كه فيلمشان پرفروش ميشود، چگونه رفتار میکنند! (همچون #ساموئل_خاچيكيان كه عقابهای پرفروش را ساخته بود، فرهادی دیده بود که خاچیکیان ارمنی را وادار کردند فيلم عرفاني بسازد!)
فرهادي فرقش با ديگر سينماگران جريان اصلی و هنري در اين است كه او اين تجربيات را به تجربيات سينمایی خود اضافه كرده و بسيار متوجه بوده كه بايد خودش را حفظ كند. (شما دیدید تا حالا درباره اسکارهایش حرفی بزند؟)
بدین ترتیب فرهادی به هيچ عنوان اشتباهات سينماگران تجاري را مرتكب نشد و در ضمن نقاط ضعف سينمای هنری را هم پوشش داد. از مردم و سینمای محکم روایی فاصله نگرفت، و مثل سینماگران بدنه، به جاده خاکی هم نزد.
سينماي اصغر فرهادی برخاسته از دو جريان سينمای هنری و سينمای تجاری است، او با #جدایینادر_از_سیمین رفتهرفته تبلور یافت و تشخص و جايگاه خودش را حفظ کرد.
تقريبا همه فيلمهای فرهادی ارزشمند هستند و نقطه اوج آنها، جدایی و فروشنده است.
البته «همه میدانند» هم مرا شگفتزده كرد. اينكه فيلمسازی ايراني در محيط اروپايي، سينماي مدل شرقي خود را اجرا کند، امری واقعا متفاوت و یونیک است. فرهادی روح سينمای خودش را به آن دمیده است و این، کم چیزی نیست؛ سرگرمکننده، آموزنده، و پر از تصویرهای خوب و بهیادماندنی؛ و البته اخلاقی.
در سينمای فرهادی همه چيز به درد ميخورد؛ هم مردم عادي و هم نخبگان فیلمهایش را دوست دارند و سینمایش را تعقیب میکنند.
راستش! سخت است دیگر كسی با توانايي و مهارت فرهادي در سينماي ما ظهور کند، سینماگری که اکنون میتوان با اعتقاد گفت، نامش اصغر است، اما بهتمام معنا بزرگ و اکبر سینمای ایران است.
▫️روزنامه اعتماد، شنبه ۲۰ اردیبهشت
#کتاب🔸ایرانیها و شعر
برخلاف غرب، كه در آن #شعرِ قلمرو خواص است، در ايران كسی كه سوادِ چندانی هم ندارد شعرهای زيادی را به سينه سپرده، ايران كشوری است كه در آن به زيارتِ قبورِ شُعرا میرويم و در آن برنامههایی در #تلويزيون وجود دارد كه فقط به پخش شعر مشغول است. مادر بزرگم هرگاه میخواست غُر بزند يا عشقِ خود به چيزي را نشان دهد، از شعر استفاده میكرد. آدمهای ساده در ايران هم برای خودشان معرفتی غنایی دارند، اين براي يك #فيلمساز غنيمت است و میتواند جانشين كاستیهای فنی كار شود.
يك بار از من سوال كردند كه آيا پايه و أساس هنر ايران شعر است. گفتم به نظرم میرسد أساس تمامی هنرها شعر باشد. #هنر يعنی كشف و شهود، هويدا كردن دادههای جديد. و اين گريز همان هنر است . بيان هنری، جهانی را پيش رو میآورد كه از چشمِ انسان پنهان است. فراسوی واقعيت میرود و به حقيقت نفوذ میكند. به ما اجازه میدهد هزاران فرسنگ از زمين فاصله بگيريم و از آن بلندا به جهان نگاه كنيم . شعر به جز اين نيست.
فقر يعنی جهانی بدون هنر و بدونِ شعر.
در كتابخانهام كتابهای داستانی كه دارم همگی نووار به نظر میآيند چرا كه يك بار میخوانمشان و كنارشان میگذارم ، اما كتابهای شعرم از فرطِ استفاده ورق ورق شدهاند. شعر به راحتی قابل درك نيست چرا كه به جای داستانسرایی با مجموعهای از تصاوير سر و كار دارد . شعر در ذات خود درجهای از ابهام را در بردارد. طبيعت شعر ناتمام و تعيين ناپذير است و از ما دعوت میكند كه ان را كامل كنيم، جاهای خالي را پر كنيم، نقطه چينها را به هم وصل كنيم . شعر رمزگشايي میخواهد تا محتوای خودش را در اختيار قرار دهد . عمر شعر واقعي هميشه بيشتر از داستان است.
📚سركلاس با #كيارستمی
▫️#پال_كرونين
▫️ترجمه #سهراب_مهدوی
▫️چاپ پنجم، تهران، ١٣٩٦، چاپ و نشر نظر، صفحات٤٣-٤٤
برخلاف غرب، كه در آن #شعرِ قلمرو خواص است، در ايران كسی كه سوادِ چندانی هم ندارد شعرهای زيادی را به سينه سپرده، ايران كشوری است كه در آن به زيارتِ قبورِ شُعرا میرويم و در آن برنامههایی در #تلويزيون وجود دارد كه فقط به پخش شعر مشغول است. مادر بزرگم هرگاه میخواست غُر بزند يا عشقِ خود به چيزي را نشان دهد، از شعر استفاده میكرد. آدمهای ساده در ايران هم برای خودشان معرفتی غنایی دارند، اين براي يك #فيلمساز غنيمت است و میتواند جانشين كاستیهای فنی كار شود.
يك بار از من سوال كردند كه آيا پايه و أساس هنر ايران شعر است. گفتم به نظرم میرسد أساس تمامی هنرها شعر باشد. #هنر يعنی كشف و شهود، هويدا كردن دادههای جديد. و اين گريز همان هنر است . بيان هنری، جهانی را پيش رو میآورد كه از چشمِ انسان پنهان است. فراسوی واقعيت میرود و به حقيقت نفوذ میكند. به ما اجازه میدهد هزاران فرسنگ از زمين فاصله بگيريم و از آن بلندا به جهان نگاه كنيم . شعر به جز اين نيست.
فقر يعنی جهانی بدون هنر و بدونِ شعر.
در كتابخانهام كتابهای داستانی كه دارم همگی نووار به نظر میآيند چرا كه يك بار میخوانمشان و كنارشان میگذارم ، اما كتابهای شعرم از فرطِ استفاده ورق ورق شدهاند. شعر به راحتی قابل درك نيست چرا كه به جای داستانسرایی با مجموعهای از تصاوير سر و كار دارد . شعر در ذات خود درجهای از ابهام را در بردارد. طبيعت شعر ناتمام و تعيين ناپذير است و از ما دعوت میكند كه ان را كامل كنيم، جاهای خالي را پر كنيم، نقطه چينها را به هم وصل كنيم . شعر رمزگشايي میخواهد تا محتوای خودش را در اختيار قرار دهد . عمر شعر واقعي هميشه بيشتر از داستان است.
📚سركلاس با #كيارستمی
▫️#پال_كرونين
▫️ترجمه #سهراب_مهدوی
▫️چاپ پنجم، تهران، ١٣٩٦، چاپ و نشر نظر، صفحات٤٣-٤٤