#رخنما #سینماویژن
🔸روزهای سیزدهمین جشنواره سینما #حقیقت با #محمدحسین_مهدویان.
تیم داوری بخش مسابقه ملی سیزدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت عبارت بودند از: #حبیب_احمدزاده، #محمدحسین_مهدویان، #مونا_زندی، #کامران_شیردل، #سیفالله_صمدیان، #پیروز_کلانتری و #یونس_شکرخواه
▫️ ۱۸ تا ۲۵ آذر ۱۳۹۸ به دبیری #محمد_حمیدیمقدم
🔸روزهای سیزدهمین جشنواره سینما #حقیقت با #محمدحسین_مهدویان.
تیم داوری بخش مسابقه ملی سیزدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت عبارت بودند از: #حبیب_احمدزاده، #محمدحسین_مهدویان، #مونا_زندی، #کامران_شیردل، #سیفالله_صمدیان، #پیروز_کلانتری و #یونس_شکرخواه
▫️ ۱۸ تا ۲۵ آذر ۱۳۹۸ به دبیری #محمد_حمیدیمقدم
🔸روزنامهنگاری یعنی پرسشگری، باقی"هیچ" است
▫️#پژمان_موسوی:
ذات #روزنامهنگاری #پرسشگری است؛ از این اصل نباید کوتاه آمد. "راه"، هر چقدر هم که دشوار و سخت باشد، روزنامهنگار نباید هویت اصلی خود را فراموش کند، هویتی که خمیر مایه آن "پرسشگری" است و نقشهی راهش خدمتگزاریِ #حقیقت و #آزادی
روزنامهنگار اگر پرسش نکند، چه کسی قرار است پرسشهای مردم را بپرسد؟ روزنامهنگار ااگر آزادانه منافعِ مردم را فریاد نزند و کاستیها را روی کاغذ نیاورد ،مگر باز هم میتواند به خودش بگوید روزنامهنگار؟روزنامهنگار اگر ضد فساد نباشد، ضد رانت نباشد، ضد دروغ نباشد، مگر باز هم روزنامهنگار است؟ روزنامهنگاران به واسطه نمایندگیِ افکار عمومی و دسترسی به مدیران و صاحب منصبان، همواره و در همه حال باید منافع و پرسشهای موکلانشان که همان مردم هستند را مطرح کنند، دولت را به چالش بکشند، ابهامها را بزدایند و نتیجهی فعالیتهایشان را صادقانه در نوشتهها، گزارشها یا گفتگوهایشان با مردم در میان بگذارند. تنها در این صورت است که مخاطب، دنبال کننده رسانهها شده و یکی از دلمشغولیهایش مطالعه و پیگیری همه روزه روزنامهها و وبسایتها میشود. فکر میکنیم تصادفی است این اقبالِ کم به مطبوعات و خبرگزاریها در این روزهای شلوغ؟ حتما یک جای کار میلنگد، حتما ایرادی هست و تا دیر نشده باید راهی پیدا کرد برای حذف نشدن، برای همچنان دیده شدن، خریده شدن و خوانده شدن. حیاتِ روزنامهنگاری و روزنامهداری به مخاطب است و اگر مخاطب نباشد، یا باشد و بیاعتماد باشد، آن روز یعنی مرگِ روزنامهنگاری. شرایط سختتر هم شده، دیگر روزنامهای یا روزنامهنگاری نیست که بتواند خواسته یا ناخواسته حقیقت یا بخشی از آن را از مردم پنهان کند، یا مثلا بگوید من به منابع خبری دسترسی نداشتم. در این روزها که هر شهروند یک رسانه است و رسانهها و روزنامهنگاران در داخل و خارج از کشور، هر کدام صفحهای در اینستاگرام یا اکانتی در توییتر دارند، هم اطلاعات در دسترس است، هم فرضیاتِ یک واقعه و هم نظرگاههای متفاوت به آن. از همین رو هم دیگر نمیتوان یک طرفه به قاضی رفت و بدون بررسی همه جانبه اوضاع، گزارش کرد، یادداشت نوشت، تیتر زد یا سرمقاله نوشت. همه چیز به عرصه داوری میآید و کدام قاضی بهتر از مردم؟ یونسکو سالها پیش، این روزها را خوب میدید چرا که برپایهی اعلامیه یونسکو، "خبرنگاران و روزنامهنگاران باید کوشش کنند تا اخباری که در اختیار عموم میگذارند درست، دقیق و معتبر باشد و در درستی اخباری که به دست میآورند، پژوهش و اندیشه کنند. خبرنگاران نباید حقیقتی را عمداً تحریف یا خراب کنند و نیز هیچگونه مطلبی را نباید از دید مردم پنهان نگهدارند." این یعنی هیچ روزنامهنگاری که به خود حرفهای میگوید، نمیتواند و نباید "پیشداوری" کرده، "گمانهزنی" کند و محتوای فضای مجازی را که ملغمهایست از درست و نادرست و راست و دروغ، به عنوان دستمایهی اطلاع رسانی و تحلیلش در نظر بگیرد.
باید پذیرفت که جهان در روزگار ما وارد عصر تازهای شده است که در آن رسانههای نوین حاکمیت بلامنازعی در تمامی عرصههای زندگی ایجاد کرده و به طور غیرقابل باوری با شتاب در حال ایجاد تغییرات بسیار گستردهتری در تمامی شئون زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه امروز هستند. همین حاکمیت بلامنازع هم هست که کارِ روزنامهنگارانِ حرفهای را چه در عرصهی روزنامهنگاری مکتوب و چه در عرصه روزنامهنگاری نوین سخت کرده است. در این روزگار باید دقیقتر نوشت، حساستر موضع گرفت، عمیقتر کنکاش کرد و جدیتر با مقولهای به نام مخاطب روبرو شد؛ یک اشتباه میتواند به معنای پایانِ کار یک رسانه/حرفه یا بیاعتبار شدنِ آن نزد مخاطب باشد.
▫️روزنامه شرق ۲۹ دی ۹۸
▫️#پژمان_موسوی:
ذات #روزنامهنگاری #پرسشگری است؛ از این اصل نباید کوتاه آمد. "راه"، هر چقدر هم که دشوار و سخت باشد، روزنامهنگار نباید هویت اصلی خود را فراموش کند، هویتی که خمیر مایه آن "پرسشگری" است و نقشهی راهش خدمتگزاریِ #حقیقت و #آزادی
روزنامهنگار اگر پرسش نکند، چه کسی قرار است پرسشهای مردم را بپرسد؟ روزنامهنگار ااگر آزادانه منافعِ مردم را فریاد نزند و کاستیها را روی کاغذ نیاورد ،مگر باز هم میتواند به خودش بگوید روزنامهنگار؟روزنامهنگار اگر ضد فساد نباشد، ضد رانت نباشد، ضد دروغ نباشد، مگر باز هم روزنامهنگار است؟ روزنامهنگاران به واسطه نمایندگیِ افکار عمومی و دسترسی به مدیران و صاحب منصبان، همواره و در همه حال باید منافع و پرسشهای موکلانشان که همان مردم هستند را مطرح کنند، دولت را به چالش بکشند، ابهامها را بزدایند و نتیجهی فعالیتهایشان را صادقانه در نوشتهها، گزارشها یا گفتگوهایشان با مردم در میان بگذارند. تنها در این صورت است که مخاطب، دنبال کننده رسانهها شده و یکی از دلمشغولیهایش مطالعه و پیگیری همه روزه روزنامهها و وبسایتها میشود. فکر میکنیم تصادفی است این اقبالِ کم به مطبوعات و خبرگزاریها در این روزهای شلوغ؟ حتما یک جای کار میلنگد، حتما ایرادی هست و تا دیر نشده باید راهی پیدا کرد برای حذف نشدن، برای همچنان دیده شدن، خریده شدن و خوانده شدن. حیاتِ روزنامهنگاری و روزنامهداری به مخاطب است و اگر مخاطب نباشد، یا باشد و بیاعتماد باشد، آن روز یعنی مرگِ روزنامهنگاری. شرایط سختتر هم شده، دیگر روزنامهای یا روزنامهنگاری نیست که بتواند خواسته یا ناخواسته حقیقت یا بخشی از آن را از مردم پنهان کند، یا مثلا بگوید من به منابع خبری دسترسی نداشتم. در این روزها که هر شهروند یک رسانه است و رسانهها و روزنامهنگاران در داخل و خارج از کشور، هر کدام صفحهای در اینستاگرام یا اکانتی در توییتر دارند، هم اطلاعات در دسترس است، هم فرضیاتِ یک واقعه و هم نظرگاههای متفاوت به آن. از همین رو هم دیگر نمیتوان یک طرفه به قاضی رفت و بدون بررسی همه جانبه اوضاع، گزارش کرد، یادداشت نوشت، تیتر زد یا سرمقاله نوشت. همه چیز به عرصه داوری میآید و کدام قاضی بهتر از مردم؟ یونسکو سالها پیش، این روزها را خوب میدید چرا که برپایهی اعلامیه یونسکو، "خبرنگاران و روزنامهنگاران باید کوشش کنند تا اخباری که در اختیار عموم میگذارند درست، دقیق و معتبر باشد و در درستی اخباری که به دست میآورند، پژوهش و اندیشه کنند. خبرنگاران نباید حقیقتی را عمداً تحریف یا خراب کنند و نیز هیچگونه مطلبی را نباید از دید مردم پنهان نگهدارند." این یعنی هیچ روزنامهنگاری که به خود حرفهای میگوید، نمیتواند و نباید "پیشداوری" کرده، "گمانهزنی" کند و محتوای فضای مجازی را که ملغمهایست از درست و نادرست و راست و دروغ، به عنوان دستمایهی اطلاع رسانی و تحلیلش در نظر بگیرد.
باید پذیرفت که جهان در روزگار ما وارد عصر تازهای شده است که در آن رسانههای نوین حاکمیت بلامنازعی در تمامی عرصههای زندگی ایجاد کرده و به طور غیرقابل باوری با شتاب در حال ایجاد تغییرات بسیار گستردهتری در تمامی شئون زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه امروز هستند. همین حاکمیت بلامنازع هم هست که کارِ روزنامهنگارانِ حرفهای را چه در عرصهی روزنامهنگاری مکتوب و چه در عرصه روزنامهنگاری نوین سخت کرده است. در این روزگار باید دقیقتر نوشت، حساستر موضع گرفت، عمیقتر کنکاش کرد و جدیتر با مقولهای به نام مخاطب روبرو شد؛ یک اشتباه میتواند به معنای پایانِ کار یک رسانه/حرفه یا بیاعتبار شدنِ آن نزد مخاطب باشد.
▫️روزنامه شرق ۲۹ دی ۹۸
🔸کرونا و رسانه؛ نفی خوشبینی، ضرورتِ امید
▫️#پژمان_موسوی
اسفندِ ۹۸ برایمان همنشینِ دو واژه شده است: اضطراب و قرنطینه.
بعضیهامان که امکانش را داریم،تمام وقت در قرنطینه خانگی هستیم و بضیهامان هم که نمیتوانیم، تلاش میکنیم حضورمان خارج از خانه در حداقلیترین شکلِ خود باشد. «اضطراب» اما مشترک است، هم برای خانهنشینان،هم برای شاغلان، هم برای کادر درمانی و پرستاران، هم برای صاحبانِ مشاغلِ آزاد و هم برای مبتلایان.پرسشِ مهم این روزها اما این است که #روزنامهنگاران کجای این معادله قرار دارند؟ #رسانه چه نقش و جایگاهی در روزهای «اضطراب» و «قرنطینه» دارد و #روزنامهنگار چگونه میتواند از ملال و اندوهِ این روزها کم کند و چشماندازی روشن را در مقابل ترسیم نماید؟
به نظر میرسد پاسخ به هر سه این پرسشها، در یک تفاوتگذاری نهفته است، تفاوتی که #روزنامهنگاران و #رسانهها باید ابعاد آن را روشن کرده و تکلیفِ خود را با آنها روشن کنند: تفاوتِ میانِ «خوشبینی» و «امید».
پُر واضح است که آنچه این روزها برخی رسانههای رسمی در تلاشند از #کرونا و آینده آن در ایران برای مردم ترسیم کنند، همراه با چاشنی«خوشبینی» است؛همین هم هست که آن را باور پذیر نکرده و مردم را به سمت سایر مدیومهای #رسانهای هدایت کرده است. مردم در روزهای بحران، #قرنطینه و #اضطراب، بیشتر از سایر زمانها، روی #خبرها حساساند، آنها را از چند کانال دنبال میکنند و تلاش میکنند رسانههای یکسونگر را بایکوت کنند. در یک چنین شرایطی، کم اهمیت جلوه دادنِ کرونا، عادی نشان دادنِ شرایط و القای حسِ خوشبینیِ کاذب، نه تنها بلاهت، که خیانت است. مردم در زمانهی #بحران، توقع دارند رسانهها با آنها صادق باشند، جز #حقیقت را منتشر نکنند و تلاش نکنند با عادی نشان دادنِ شرایط، دامنهی بحران را ناخواسته افزایش دهند.
اما چه تفاوتی است بین «امید» و «خوشبینی»؟ چه فاکتوری، رسانهای که از امید میگوید را متفاوت از رسانهای میکند که خوشبینی را ترویج میکند؟ آیا به واقع فرقی هست بین این دو؟ حتما که تفاوت است بین این دو! تفاوتی از زمین تا آسمان. رسانه خوشبین، دنبالِ «عادی» نشان دادنِ اوضاع است، رسانهای که از امید میگوید اما نمیخواهد به دروغ شرایط را «عادی» نشان دهد؛ رسانه خوشبین تنها به دنبال انتشارِ اظهار نظرهای مقامات مسئول است، رسانهای که از امید میگوید اما کارشناسانِ مستقل را به خدمت میگیرد تا ابعاد بحران را از زوایای مختلف مورد ارزیابی و نقد قرار دهد؛ رسانه خوشبین، همهی واقعیت را با مخاطبِ خویش در میان نمیگذارد، رسانهای که از امید میگوید اما چیزی برای پنهان کردن از مخاطبش ندارد؛ رسانه خوشبین امیدِ کاذب میدهد، رسانهای که از امید میگوید اما با واقعبینی، راههای عبور از بحران را با #مخاطبِ خود در میان میگذارد...
به قولِ «هلن کلر»، امید، نادیده را میبیند، ناملموس را لمس میکند و ناممکن را ممکن میسازد. رسانهای که از امید میگوید هم با طرحِ درست، دقیق و همه جانبهی بحران، مردم را نسبت به آینده و روزهایِ پیشِ رو، امیدوار میکند بیآنکه روزهای پیشِ رو را الزاما نزدیک یا مسیر را بیخطر نشان دهد. رسانه یا روزنامهنگاری که از امید میگوید، میداند نباید حقیقت را مدیریت کند، باید حقیقت را بی کم و کاست با مردم در میان بگذارد و وضعیت را آنگونه که هست، تشریح کند. رسانه یا روزنامهنگاری که از امید میگوید، میداند رعایت #اصول_بهداشتی چه تاثیری در کنترل بیماری دارد، میداند باید به مخاطبانش هشدار بدهد که در خانه بمانند یا در صورتِ خروج از منزل، چگونه از خود در برابر #ویروس محافظت کنند، این دسته از رسانهها و روزنامهنگارانش اما وضعیت را در بحرانیترین شرایط هم یکسره تیره و تار نمیبیند چرا که میدانند نا امیدی، رخوت میآورد، بیانگیزگی میآورد، توان عبور از بحران را از آدمها سلب میکند و آنها را نسبت به «فردا» ناامید میسازد. رسانهای که از امید میگوید میداند دقیقا از چه چیزی سخن میگوید، میداند همین امید است که میتواند ما را به فردای بهتر برساند، به فردای سلامتی، به فردای عبور از بحران، به فردای بدون کرونا.
▫️روزنامه شرق - ۲۰ اسفند ۹۸
@younesshokrkhah
▫️#پژمان_موسوی
اسفندِ ۹۸ برایمان همنشینِ دو واژه شده است: اضطراب و قرنطینه.
بعضیهامان که امکانش را داریم،تمام وقت در قرنطینه خانگی هستیم و بضیهامان هم که نمیتوانیم، تلاش میکنیم حضورمان خارج از خانه در حداقلیترین شکلِ خود باشد. «اضطراب» اما مشترک است، هم برای خانهنشینان،هم برای شاغلان، هم برای کادر درمانی و پرستاران، هم برای صاحبانِ مشاغلِ آزاد و هم برای مبتلایان.پرسشِ مهم این روزها اما این است که #روزنامهنگاران کجای این معادله قرار دارند؟ #رسانه چه نقش و جایگاهی در روزهای «اضطراب» و «قرنطینه» دارد و #روزنامهنگار چگونه میتواند از ملال و اندوهِ این روزها کم کند و چشماندازی روشن را در مقابل ترسیم نماید؟
به نظر میرسد پاسخ به هر سه این پرسشها، در یک تفاوتگذاری نهفته است، تفاوتی که #روزنامهنگاران و #رسانهها باید ابعاد آن را روشن کرده و تکلیفِ خود را با آنها روشن کنند: تفاوتِ میانِ «خوشبینی» و «امید».
پُر واضح است که آنچه این روزها برخی رسانههای رسمی در تلاشند از #کرونا و آینده آن در ایران برای مردم ترسیم کنند، همراه با چاشنی«خوشبینی» است؛همین هم هست که آن را باور پذیر نکرده و مردم را به سمت سایر مدیومهای #رسانهای هدایت کرده است. مردم در روزهای بحران، #قرنطینه و #اضطراب، بیشتر از سایر زمانها، روی #خبرها حساساند، آنها را از چند کانال دنبال میکنند و تلاش میکنند رسانههای یکسونگر را بایکوت کنند. در یک چنین شرایطی، کم اهمیت جلوه دادنِ کرونا، عادی نشان دادنِ شرایط و القای حسِ خوشبینیِ کاذب، نه تنها بلاهت، که خیانت است. مردم در زمانهی #بحران، توقع دارند رسانهها با آنها صادق باشند، جز #حقیقت را منتشر نکنند و تلاش نکنند با عادی نشان دادنِ شرایط، دامنهی بحران را ناخواسته افزایش دهند.
اما چه تفاوتی است بین «امید» و «خوشبینی»؟ چه فاکتوری، رسانهای که از امید میگوید را متفاوت از رسانهای میکند که خوشبینی را ترویج میکند؟ آیا به واقع فرقی هست بین این دو؟ حتما که تفاوت است بین این دو! تفاوتی از زمین تا آسمان. رسانه خوشبین، دنبالِ «عادی» نشان دادنِ اوضاع است، رسانهای که از امید میگوید اما نمیخواهد به دروغ شرایط را «عادی» نشان دهد؛ رسانه خوشبین تنها به دنبال انتشارِ اظهار نظرهای مقامات مسئول است، رسانهای که از امید میگوید اما کارشناسانِ مستقل را به خدمت میگیرد تا ابعاد بحران را از زوایای مختلف مورد ارزیابی و نقد قرار دهد؛ رسانه خوشبین، همهی واقعیت را با مخاطبِ خویش در میان نمیگذارد، رسانهای که از امید میگوید اما چیزی برای پنهان کردن از مخاطبش ندارد؛ رسانه خوشبین امیدِ کاذب میدهد، رسانهای که از امید میگوید اما با واقعبینی، راههای عبور از بحران را با #مخاطبِ خود در میان میگذارد...
به قولِ «هلن کلر»، امید، نادیده را میبیند، ناملموس را لمس میکند و ناممکن را ممکن میسازد. رسانهای که از امید میگوید هم با طرحِ درست، دقیق و همه جانبهی بحران، مردم را نسبت به آینده و روزهایِ پیشِ رو، امیدوار میکند بیآنکه روزهای پیشِ رو را الزاما نزدیک یا مسیر را بیخطر نشان دهد. رسانه یا روزنامهنگاری که از امید میگوید، میداند نباید حقیقت را مدیریت کند، باید حقیقت را بی کم و کاست با مردم در میان بگذارد و وضعیت را آنگونه که هست، تشریح کند. رسانه یا روزنامهنگاری که از امید میگوید، میداند رعایت #اصول_بهداشتی چه تاثیری در کنترل بیماری دارد، میداند باید به مخاطبانش هشدار بدهد که در خانه بمانند یا در صورتِ خروج از منزل، چگونه از خود در برابر #ویروس محافظت کنند، این دسته از رسانهها و روزنامهنگارانش اما وضعیت را در بحرانیترین شرایط هم یکسره تیره و تار نمیبیند چرا که میدانند نا امیدی، رخوت میآورد، بیانگیزگی میآورد، توان عبور از بحران را از آدمها سلب میکند و آنها را نسبت به «فردا» ناامید میسازد. رسانهای که از امید میگوید میداند دقیقا از چه چیزی سخن میگوید، میداند همین امید است که میتواند ما را به فردای بهتر برساند، به فردای سلامتی، به فردای عبور از بحران، به فردای بدون کرونا.
▫️روزنامه شرق - ۲۰ اسفند ۹۸
@younesshokrkhah
🔸آزادی مطبوعات؛ دشمنِ تمامِعیار فیکنیوزها
▫️به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات
#پژمان_موسوی
سوم ماه می، روز جهانی #آزادی_مطبوعات است؛ درباره مطبوعاتِ آزاد و ضرورتهای آن، تاکنون بسیار گفته و نوشته شده اما این نوشتار تلاش دارد تا از زاویهای متفاوت به بحث مهم و تاثیرگذارِ «آزادی مطبوعات» بپردازد؛زاویهای ورای شعارها و دقیقا در پیِ پاسخ به این پرسش که آزادی مطبوعات چگونه میتواند در روزگارِ تعددِ رسانههای مجازی، عملکردِ #فیکنیوزها را خنثی و آنها را در پیشگاه #افکار_عمومی بیاعتبار کند. تاکنون با خود فکر کردهاید این همه کانال خبری در #تلگرام به چه کار میآید؟ چرا حجم اخبار دروغ، شایعه یا گمانهزنیهای غلط در فضای مجازی این همه زیاد است؟ اگر به این دو پرسش هم فکر نکرده نباشید حتما از به اشتراک گذاشتن و چرخیدنِ این همه دروغ و شایعه در فضای مجازی حیرت کردهاید. میدانید چیست؟ اینها نه نشانی از آزادی بیان که دقیقا محصولِ شرایطی هستند که مطبوعات و رسانهها نمیتوانند با آزادی کامل،به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند.
#روزنامهنگاران برای کلمات حرمت قائل هستند،آنها شرفِ قلم را میشناسند و به اعتبارِ رسانهای که در آن قلم میزنند #تعهد دارند؛ برای روزنامهنگاران نه تنها «کلمه»، که «آزادی» هم حرمت دارد: شاید از همین رو هم هست که آنها تلاش میکنند هیچ گاه حرمت این هر دو را نشکنند و از «کلمه» و «آزادی» تنها در جهتِ خدمت به حقیقت بهره گیرند. روزنامهنگاران از روزی که قلم در دست میگیرند تا روزی که قلم را بر زمین میگذارند به یک سری اصولِ اساسی پایبندند؛ همین اصول اساسی هم هست که به آنها اجازه نمیدهد دروغ را به جای #حقیقت و شایعه را به جای #خبر منتشر کنند و به اعتبارِ حرفهشان خدشهای وارد کنند. همهی اینها اما یک پیش شرطِ اساسی و مهم دارد: آزادی مطبوعات. این آزادی مطبوعات و رعایتِ الزامهای آن است که به روزنامهنگاران و رسانههایشان اعتبار میدهد و آنها را برای مخاطبان «مرجع» میکند. این آزادی مطبوعات است که کژیها را نشان داده، از اشتباهات و انحرافها گزارش تهیه کرده و جامعه را با واقعیتها روبرو میکند. واقعیتهایی که تنها در صورتِ روبرو شدن میتوان از آن عبور کرد نه با انکارشان.
حال وضعیتی را فرض کنید که در آن روزنامهنگاران آزاد نباشند و رسانهها با محدودیتهای نوشته و نانوشته فراوانی روبرو باشند؛ آیا فکر میکنید در چنین وضعی عطشِ جامعه برای کشفِ حقیقت کمرنگ میشود؟ دقیقا برعکس و همین هم هست که به رواج انواعِ #شایعات، انتشارِ انواعِ دروغها و همهگیری این دروغها و شایعات دامن میزند و چه جایی بهتر از رسانههای بیتعهدِ مجازی برای ترویجِ این فضا. «فیکنیوزها» دقیقا حاصلِ فضایی هستند که در آن رسانههای حرفهای و متعهد نمیتوانند از الزاماتِ آزادی مطبوعات برخوردار باشند و مجبورند به دامِ سانسور یا خودسانسوری بغلتند. اینجاست که فیکنیوزها با تمام قوا وارد شده و سپهر اطلاعرسانیِ کشورها را از آنِ خود میکنند. #مخاطبانِ بیتقصیر هم طبیعی است رسانههایی که به نظرشان از آزادی در گفتن و نوشتن محرومند را رها کرده و سراغِ فضایی روند که حداقل در فرم، از آزادی رسانهای برخوردارند؛ و همین هم بهترین فرصت را در اختیار فیکنیوزها قرار میدهد که دوغ و دوشاب را با هم بیامیزند و ملغمهای از شایعه و خبر را با تحلیلهایِ مبتنی بر همان شایعات و دروغها، در اختیارِ مخاطبان قرار دهند.
آزادی مطبوعات برای روزنامهنگارانِ حرفهای یعنی تعهد به #قلم، یعنی تعهد به مخاطب. روزنامهنگاران میدانند که حیاتِ یک رسانه به مخاطبی است که هر روز دست در جیب میکند و روزنامهی مورد علاقهاش را میخرد یا اشتراکش را در رسانهی محبوبِ مجازیاش تمدید میکند و از همین رو هم هست که تمامِ تلاشش را میکند تا همچنان برای مخاطبش معتبر و مرجع باقی بماند؛ او به خوبی میداند که پیش شرطِ اصلی اعتماد مخاطب هم تنها با رعایت یک اصل است که حفظ میشود: آزادی مطبوعات و تعهدی که آن آزادی به مخاطب میآورد. برای رسانهی بیتعهد مجازی اما آزادی مطبوعات یک دشمنِ تمام عیار است چرا که حیاتِ فیکنیوزها نه در تکثر که در محدودیت رسانهای است، نه در آزادی که در ممنوعیتِ رسانهای است. آنها به خوبی میدانند که اگر آزادی مطبوعات باشد و اگر روزنامهنگاران آزاد باشند، کسی دیگر سراغی از آنها نمیگیرد و تنها در محدودیت است که آنها مورد توجه قرار میگیرند و میتوانند به فضاسازی رسانهای مشغول شوند.از همین رو هم هست که هر چه رسانهها در جامعهای آزادتر باشند، کمتر میتوان در آن جامعه سراغی از دروغ و شایعه گرفت و برعکس هر چه رسانهها و روزنامهنگاران در جامعهای از آزادی رسانهای کمتری برخوردار باشند، آشفتگی رسانهای در آن کشور موج میزند.
▫️روزنامه شرق ۱۳ اردیبهشت ۹۹
@younesshokrkhah
▫️به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات
#پژمان_موسوی
سوم ماه می، روز جهانی #آزادی_مطبوعات است؛ درباره مطبوعاتِ آزاد و ضرورتهای آن، تاکنون بسیار گفته و نوشته شده اما این نوشتار تلاش دارد تا از زاویهای متفاوت به بحث مهم و تاثیرگذارِ «آزادی مطبوعات» بپردازد؛زاویهای ورای شعارها و دقیقا در پیِ پاسخ به این پرسش که آزادی مطبوعات چگونه میتواند در روزگارِ تعددِ رسانههای مجازی، عملکردِ #فیکنیوزها را خنثی و آنها را در پیشگاه #افکار_عمومی بیاعتبار کند. تاکنون با خود فکر کردهاید این همه کانال خبری در #تلگرام به چه کار میآید؟ چرا حجم اخبار دروغ، شایعه یا گمانهزنیهای غلط در فضای مجازی این همه زیاد است؟ اگر به این دو پرسش هم فکر نکرده نباشید حتما از به اشتراک گذاشتن و چرخیدنِ این همه دروغ و شایعه در فضای مجازی حیرت کردهاید. میدانید چیست؟ اینها نه نشانی از آزادی بیان که دقیقا محصولِ شرایطی هستند که مطبوعات و رسانهها نمیتوانند با آزادی کامل،به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند.
#روزنامهنگاران برای کلمات حرمت قائل هستند،آنها شرفِ قلم را میشناسند و به اعتبارِ رسانهای که در آن قلم میزنند #تعهد دارند؛ برای روزنامهنگاران نه تنها «کلمه»، که «آزادی» هم حرمت دارد: شاید از همین رو هم هست که آنها تلاش میکنند هیچ گاه حرمت این هر دو را نشکنند و از «کلمه» و «آزادی» تنها در جهتِ خدمت به حقیقت بهره گیرند. روزنامهنگاران از روزی که قلم در دست میگیرند تا روزی که قلم را بر زمین میگذارند به یک سری اصولِ اساسی پایبندند؛ همین اصول اساسی هم هست که به آنها اجازه نمیدهد دروغ را به جای #حقیقت و شایعه را به جای #خبر منتشر کنند و به اعتبارِ حرفهشان خدشهای وارد کنند. همهی اینها اما یک پیش شرطِ اساسی و مهم دارد: آزادی مطبوعات. این آزادی مطبوعات و رعایتِ الزامهای آن است که به روزنامهنگاران و رسانههایشان اعتبار میدهد و آنها را برای مخاطبان «مرجع» میکند. این آزادی مطبوعات است که کژیها را نشان داده، از اشتباهات و انحرافها گزارش تهیه کرده و جامعه را با واقعیتها روبرو میکند. واقعیتهایی که تنها در صورتِ روبرو شدن میتوان از آن عبور کرد نه با انکارشان.
حال وضعیتی را فرض کنید که در آن روزنامهنگاران آزاد نباشند و رسانهها با محدودیتهای نوشته و نانوشته فراوانی روبرو باشند؛ آیا فکر میکنید در چنین وضعی عطشِ جامعه برای کشفِ حقیقت کمرنگ میشود؟ دقیقا برعکس و همین هم هست که به رواج انواعِ #شایعات، انتشارِ انواعِ دروغها و همهگیری این دروغها و شایعات دامن میزند و چه جایی بهتر از رسانههای بیتعهدِ مجازی برای ترویجِ این فضا. «فیکنیوزها» دقیقا حاصلِ فضایی هستند که در آن رسانههای حرفهای و متعهد نمیتوانند از الزاماتِ آزادی مطبوعات برخوردار باشند و مجبورند به دامِ سانسور یا خودسانسوری بغلتند. اینجاست که فیکنیوزها با تمام قوا وارد شده و سپهر اطلاعرسانیِ کشورها را از آنِ خود میکنند. #مخاطبانِ بیتقصیر هم طبیعی است رسانههایی که به نظرشان از آزادی در گفتن و نوشتن محرومند را رها کرده و سراغِ فضایی روند که حداقل در فرم، از آزادی رسانهای برخوردارند؛ و همین هم بهترین فرصت را در اختیار فیکنیوزها قرار میدهد که دوغ و دوشاب را با هم بیامیزند و ملغمهای از شایعه و خبر را با تحلیلهایِ مبتنی بر همان شایعات و دروغها، در اختیارِ مخاطبان قرار دهند.
آزادی مطبوعات برای روزنامهنگارانِ حرفهای یعنی تعهد به #قلم، یعنی تعهد به مخاطب. روزنامهنگاران میدانند که حیاتِ یک رسانه به مخاطبی است که هر روز دست در جیب میکند و روزنامهی مورد علاقهاش را میخرد یا اشتراکش را در رسانهی محبوبِ مجازیاش تمدید میکند و از همین رو هم هست که تمامِ تلاشش را میکند تا همچنان برای مخاطبش معتبر و مرجع باقی بماند؛ او به خوبی میداند که پیش شرطِ اصلی اعتماد مخاطب هم تنها با رعایت یک اصل است که حفظ میشود: آزادی مطبوعات و تعهدی که آن آزادی به مخاطب میآورد. برای رسانهی بیتعهد مجازی اما آزادی مطبوعات یک دشمنِ تمام عیار است چرا که حیاتِ فیکنیوزها نه در تکثر که در محدودیت رسانهای است، نه در آزادی که در ممنوعیتِ رسانهای است. آنها به خوبی میدانند که اگر آزادی مطبوعات باشد و اگر روزنامهنگاران آزاد باشند، کسی دیگر سراغی از آنها نمیگیرد و تنها در محدودیت است که آنها مورد توجه قرار میگیرند و میتوانند به فضاسازی رسانهای مشغول شوند.از همین رو هم هست که هر چه رسانهها در جامعهای آزادتر باشند، کمتر میتوان در آن جامعه سراغی از دروغ و شایعه گرفت و برعکس هر چه رسانهها و روزنامهنگاران در جامعهای از آزادی رسانهای کمتری برخوردار باشند، آشفتگی رسانهای در آن کشور موج میزند.
▫️روزنامه شرق ۱۳ اردیبهشت ۹۹
@younesshokrkhah
🔸اختلاط نقشِ روزنامهنگاری و روابطعمومی؛ اقدام علیه افکار عمومی
▫️#پژمان_موسوی
امروز ۲۷ اردیبهشت روز #ارتباطات و #روابط_عمومی است؛ درباره #روزنامهنگاری، روابط عمومی و نسبت متقابل این دو، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده و صاحبنظران درباره اختلاط نقشِ فعالان روابط عمومی و #روزنامهنگاران هشدار دادهاند اما عجیب آن است که هر چه زمان میگذرد، مرزهای این دو کمرنگ و کمرنگتر میشود و عجیبتر آنکه عدد روزنامهنگارهایی که نقش فعالان حوزه روابط عمومی را بر عهده میگیرند، هر روز بیشتر از روزِ قبل از آن میشود. اما مگر چه تفاوتی در وظایفِ این دو شاخهی علوم ارتباطاتِ اجتماعی وجود دارد که اختلاط این دو نقش را خطرناک و آسیبزا میکند؟
روزنامهنگار نقش دیدهبانی را بر عهده دارد: دیدهبانی اقتصاد، جامعه، فرهنگ و سیاست؛دیدهبانیِ نهادها، سازمانها، ارگانها، آثار و تولیدات فرهنگی و هنری و... روابط عمومی اما در تمامی این حوزهها نقش گزارشگری و توجیهکنندگی را بر عهده دارد؛ نقشی که البته ممکن است مورد قبول و خواست فعالان روابط عمومی در ایران نباشد اما به هر حال این نقش به آنها تحمیل شده است و آنها در حال انجامِ وظیفه در این نقش بوده و هستند. همین تضادِ نقش هم هست که این اختلاطِ نقش را آسیبزا میکند. با دو مثال تلاش میکنم موضوع را ملموس کنم.
سازمانی را در نظر بگیرید که خطا، فساد، حادثه یا رویدادی در آن روی میدهد؛ روزنامهنگاران در چنین موقعیتی میکوشند با ایفای نقش دیدهبانی مردم، آن رویداد را بررسی بیطرفانه کرده و گزارشی جامع و کامل از ابعاد مختلف آن تهیه نمایند. در مسیر این بررسی، روزنامهنگاران بدون توجه به خوشآمدِ مدیران آن سازمان، تنها از واقعیت جانبداری میکنند و تلاش میکنند تنها خدمتگزارِ #حقیقت و خدمتگزار #آزادی باشند. اگر هم در مسیر این بررسی، کاستی، خطا یا سوء استفادهای را مشاهده کردند، وظیفه دارند آن را گزارش کرده و افکار عمومی را در جریانِ اصل ماجرا قرار دهند. روابط عمومی اما چه؟کارمندان، کارشناسان یا مدیران روابط عمومی در همین سازمان، بعد از انتشار زمزمههایی از خطا یا سوء استفاده در سطح رسانهها، ابتدا کل ماجرا را تکذیب کرده و به دنبالِ راهی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت میگردند. کمی که ماجرا جدیتر شد، تلاش میکنند اطلاعاتی ناقص، مبهم و چندلایه را از آن واقعه منتشر نمایند تا افکار عمومی را از اصل رویداد منحرف نمایند. در نهایت هم با بالا گرفتنِ موضوع، میکوشند با تهدید و تطمیع، روزنامهنگاران را از کشف حقیقت منحرف کرده و در نهایت بیانیهای کمخاصیت از ابعاد آن اتفاق را منتشر کرده و ماجرا را تمام کنند.
و مثالی دیگر؛ فیلمی را تصور کنید که مراحل پیش تولید آن آغاز شده است؛ از همان ابتدا روابط عمومی آن فیلم، با ارتباط برقرار کردن با خبرنگاران حوزه، تلاش میکنند آنطور که خود میخواهند افکار عمومی را در جریان آغازِ تولید اثر سینماییِ خود قرار دهند. در ادامهی مسیر، اخبار و اطلاعاتی قطرهچکانی منتشر شده و در نهایت با اکران فیلم، اوج تلاش تیم روابط عمومی آغاز میشود. نشست خبری فیلم برگزار، گفتگوهایی برای کارگردان، تهیه کننده و سایر عوامل هماهنگ و یادداشتهایی در همراهی با این اثر سینمایی از اهل فن منتشر میشود. یک روزنامهنگار مستقلِ حوزه #سینما اما از همان ابتدا با نگاهی حرفهای و انتقادی، به بررسی و تحلیل این اثر از جنبههای مختلف پرداخته و ضعف و قوتهای آن را برای مخاطب بازگو مینماید. اگر فیلم ضعیف یا غیرقابل قبول هم بود، روزنامهنگار میکوشد نقدی بیرحمانه بر آن نوشته و جنبههای مختلفِ آن اثرِ سینمایی را برای افکار عمومی مطرح نماید. یک روزنامهنگاری حرفهای هیچگاه یک فیلم ضعیف را تبلیغ نکرده و با آبروی حرفهایی خود بازی نمیکند.
حال تصور کنید، روزنامهنگاری، روابط عمومی شود و روزنامهنگار بهجای ایفای نقش دیدهبانی، توجیهکننده رویدادها و فرآیندها شود؛ واقعا چه خواهد شد؟ آنقدر این اتفاق و ابعادش برای جامعه و مردم فاجعهبار خواهد بود که قلم از بیانش ناتوان است. کمترین آسیب این تداخل نقش، دور شدن مردم از واقعیت و محروم کردن آنها از حق اطلاع و آگاهی است.
البته که روابط عمومی در جای خود و به شکلِ حرفهایاش، شغل و فنی است محترم و کارگزارانِ روابط عمومی هم اگر امکانش را داشته باشند، تلاش میکنند تا به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند اما سخن اینجا، تداخل و تضادِ دو شغل و حرفهای است که به هیچ روی آبِشان با هم در یک جوی نمیرود و هیچگاه نخواهند توانست با هم آشتی کنند. از همین رو هم هست که کمرنگ شدن مرزِ این دو حرفه و ایفای نقش متضادِ روابط عمومی و روزنامهنگاری به ویژه از سوی روزنامهنگاران، خطایی استراتژیک و بیشک اقدامی علیهِ افکار عمومی است.
▫️روزنامه شرق | ۲۷ اردیبهشت ۹۹
▫️#پژمان_موسوی
امروز ۲۷ اردیبهشت روز #ارتباطات و #روابط_عمومی است؛ درباره #روزنامهنگاری، روابط عمومی و نسبت متقابل این دو، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده و صاحبنظران درباره اختلاط نقشِ فعالان روابط عمومی و #روزنامهنگاران هشدار دادهاند اما عجیب آن است که هر چه زمان میگذرد، مرزهای این دو کمرنگ و کمرنگتر میشود و عجیبتر آنکه عدد روزنامهنگارهایی که نقش فعالان حوزه روابط عمومی را بر عهده میگیرند، هر روز بیشتر از روزِ قبل از آن میشود. اما مگر چه تفاوتی در وظایفِ این دو شاخهی علوم ارتباطاتِ اجتماعی وجود دارد که اختلاط این دو نقش را خطرناک و آسیبزا میکند؟
روزنامهنگار نقش دیدهبانی را بر عهده دارد: دیدهبانی اقتصاد، جامعه، فرهنگ و سیاست؛دیدهبانیِ نهادها، سازمانها، ارگانها، آثار و تولیدات فرهنگی و هنری و... روابط عمومی اما در تمامی این حوزهها نقش گزارشگری و توجیهکنندگی را بر عهده دارد؛ نقشی که البته ممکن است مورد قبول و خواست فعالان روابط عمومی در ایران نباشد اما به هر حال این نقش به آنها تحمیل شده است و آنها در حال انجامِ وظیفه در این نقش بوده و هستند. همین تضادِ نقش هم هست که این اختلاطِ نقش را آسیبزا میکند. با دو مثال تلاش میکنم موضوع را ملموس کنم.
سازمانی را در نظر بگیرید که خطا، فساد، حادثه یا رویدادی در آن روی میدهد؛ روزنامهنگاران در چنین موقعیتی میکوشند با ایفای نقش دیدهبانی مردم، آن رویداد را بررسی بیطرفانه کرده و گزارشی جامع و کامل از ابعاد مختلف آن تهیه نمایند. در مسیر این بررسی، روزنامهنگاران بدون توجه به خوشآمدِ مدیران آن سازمان، تنها از واقعیت جانبداری میکنند و تلاش میکنند تنها خدمتگزارِ #حقیقت و خدمتگزار #آزادی باشند. اگر هم در مسیر این بررسی، کاستی، خطا یا سوء استفادهای را مشاهده کردند، وظیفه دارند آن را گزارش کرده و افکار عمومی را در جریانِ اصل ماجرا قرار دهند. روابط عمومی اما چه؟کارمندان، کارشناسان یا مدیران روابط عمومی در همین سازمان، بعد از انتشار زمزمههایی از خطا یا سوء استفاده در سطح رسانهها، ابتدا کل ماجرا را تکذیب کرده و به دنبالِ راهی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت میگردند. کمی که ماجرا جدیتر شد، تلاش میکنند اطلاعاتی ناقص، مبهم و چندلایه را از آن واقعه منتشر نمایند تا افکار عمومی را از اصل رویداد منحرف نمایند. در نهایت هم با بالا گرفتنِ موضوع، میکوشند با تهدید و تطمیع، روزنامهنگاران را از کشف حقیقت منحرف کرده و در نهایت بیانیهای کمخاصیت از ابعاد آن اتفاق را منتشر کرده و ماجرا را تمام کنند.
و مثالی دیگر؛ فیلمی را تصور کنید که مراحل پیش تولید آن آغاز شده است؛ از همان ابتدا روابط عمومی آن فیلم، با ارتباط برقرار کردن با خبرنگاران حوزه، تلاش میکنند آنطور که خود میخواهند افکار عمومی را در جریان آغازِ تولید اثر سینماییِ خود قرار دهند. در ادامهی مسیر، اخبار و اطلاعاتی قطرهچکانی منتشر شده و در نهایت با اکران فیلم، اوج تلاش تیم روابط عمومی آغاز میشود. نشست خبری فیلم برگزار، گفتگوهایی برای کارگردان، تهیه کننده و سایر عوامل هماهنگ و یادداشتهایی در همراهی با این اثر سینمایی از اهل فن منتشر میشود. یک روزنامهنگار مستقلِ حوزه #سینما اما از همان ابتدا با نگاهی حرفهای و انتقادی، به بررسی و تحلیل این اثر از جنبههای مختلف پرداخته و ضعف و قوتهای آن را برای مخاطب بازگو مینماید. اگر فیلم ضعیف یا غیرقابل قبول هم بود، روزنامهنگار میکوشد نقدی بیرحمانه بر آن نوشته و جنبههای مختلفِ آن اثرِ سینمایی را برای افکار عمومی مطرح نماید. یک روزنامهنگاری حرفهای هیچگاه یک فیلم ضعیف را تبلیغ نکرده و با آبروی حرفهایی خود بازی نمیکند.
حال تصور کنید، روزنامهنگاری، روابط عمومی شود و روزنامهنگار بهجای ایفای نقش دیدهبانی، توجیهکننده رویدادها و فرآیندها شود؛ واقعا چه خواهد شد؟ آنقدر این اتفاق و ابعادش برای جامعه و مردم فاجعهبار خواهد بود که قلم از بیانش ناتوان است. کمترین آسیب این تداخل نقش، دور شدن مردم از واقعیت و محروم کردن آنها از حق اطلاع و آگاهی است.
البته که روابط عمومی در جای خود و به شکلِ حرفهایاش، شغل و فنی است محترم و کارگزارانِ روابط عمومی هم اگر امکانش را داشته باشند، تلاش میکنند تا به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند اما سخن اینجا، تداخل و تضادِ دو شغل و حرفهای است که به هیچ روی آبِشان با هم در یک جوی نمیرود و هیچگاه نخواهند توانست با هم آشتی کنند. از همین رو هم هست که کمرنگ شدن مرزِ این دو حرفه و ایفای نقش متضادِ روابط عمومی و روزنامهنگاری به ویژه از سوی روزنامهنگاران، خطایی استراتژیک و بیشک اقدامی علیهِ افکار عمومی است.
▫️روزنامه شرق | ۲۷ اردیبهشت ۹۹
🔸در خدمت و خیانت رسانه
#قادر_باستانی
▫️پژوهشگر #رسانه و #ارتباطات
۷۵ سال پیش در بهار سال ۱۹۴۵ میلادی، ارتش سرخ، شهر برلین را به تصرف درآورد و نقطه پایانی بر فاجعه بشری #آلمان_نازی گذاشت. یکی از شخصیتهای جالب و شایان مطالعه دولت رایش سوم، #جوزف_گوبلز، وزیر تبلیغات #هیتلر است. او تا پایان به هیتلر وفادار ماند و بعد از دیدن غرش تانکهای روسی در خیابانهای برلین و اطمینان از شکست نازی، در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۰ خودکشی کرد.
گوبلز، از نزدیکترین یاران پیشوا بود. هیتلر، پیشوای خونخوار نازی، پیش از خودکشی، او را بهعنوان صدراعظم بعد از خود معرفی کرده بود. در آن دوره، همه رسانههای #آلمان و مؤسسات هنری و فیلمسازی، تحت دستور گوبلز کار میکردند. خودش مدیر یک مجله هفتگی بود و همواره درباره «پیروزی نهایی» در آینده نزدیک مینوشت و از اختراع سلاحهای معجزهآمیز خیالی خبر میداد.
همیشه برایم جالب بود بدانم که در برآمدن و خسارات افراد جنایتکاری مانند هیتلر، رسانههای همراهش چقدر تأثیرگذار بودهاند؛ آیا آنها با تکرار و نشر توهمات جعلی، او را جنایتکار کردند یا صرفا خودشان همچون ابزاری از سوی هيتلر مورد سوءاستفاده قرار گرفتند؟ آیا او بدون همکاری رسانهها و تهییج #افکار_عمومی هم میتوانست موفق شود؟ اگر رسانهها به اصول حرفهای خود پشت نکرده و به مخاطبانشان خیانت نمیکردند، آیا هیتلر توان دستیازیدن به بزرگترین فاجعه بشری از ابتدای تاریخ تاکنون را پیدا میکرد؟
در جنگ جهانی دوم، بیش از ۶۰ میلیون انسان کشته شد. تعداد معلولان، مجروحان و بیخانمانشدگان هم بیشمار بود. دستگاه تبلیغاتی گوبلز با بهرهگيري از #راديو، #روزنامه و #سينما، گسترده و كارآمد بود. کسانی که محتوای خسارتبار این #رسانهها را تهیه میکردند، آیا نادانسته در این جنایت عظیم همراه میشدند یا میدانستند و مجبور به این کار بودند؟ اصول حرفهای #روزنامهنگاری خاطرنشان میکند فردی که در یک رسانه تولید #محتوا میکند، باید بکوشد با روایت تا حد ممکن #دقیق، #منصفانه، #متوازن و #بیطرفانه واقعیت، کمکحال جامعه برای نزدیکشدن به #حقیقت باشد. برخی فکر میکنند روزنامهنویس مردهشور است؛ کس دیگری سیاستگذاری میکند و او شریک جنایات نیست. اما این چقدر قرین واقعیت است؟
کسانی که اخبار و تفاسیر رادیو برلین و سایر رسانهها را تنظیم و آماده میکردند، جنگاور که نبودند، نویسنده و روزنامهنگار بودند. آیا آنها دانسته به اصول حرفهای خود خیانت میکردند و خونخواری مانند هیتلر را در تعبیرشدن توهمات مالیخولیاییاش، به قیمت خرابشدن شهرها و روستاها و بدبختشدن خانوادهها و ریختهشدن خون میلیونها انسان بیگناه، یاری میرساندند؟ آیا آنها در کام ایدئولوژی نژادپرستانه #نازیسم گرفتار آمده بودند و فکر میکردند کار درست را انجام میدهند؟ هیتلر و خودکامههای دیگر، بدون بُرد رسانهای، تا کجا میتوانستند جنایت کنند؟
من فکر میکنم همافزایی مستبدان با نویسندگان و هنرمندان خودفروخته بود که حجم جنایات بشری را افزون میکرد. اهل رسانه، رگ خواب افکار عمومی را بلدند؛ پس با خیانت به حرفه خود، بر توهمات هيتلر میدمیدند و به آن ابعاد فاجعهبار میبخشیدند. اگر نویسندگان و هنرمندان فشار را تحمل میکردند و تسلیم ایدئولوژی ضدبشری نمیشدند، هيتلر نمیتوانست صرفا با تکیه بر ماشین جنگی خود، چنان فجایعی ضدانسانی خلق کند. این رسانهها بودند که جوانان و نوباوگان تشنه جنگ را تحریک و تهییج کرده و روانه میدان نبرد میکردند.
تاکنون درباره میزان خسارات رسانههای خیانتپیشه، پژوهشی انجام نشده است؛ بااینحال، بررسی اجمالی وقایع مختلف، گویای بزرگی آن است. در انقلاب روسیه، همین رسانههای همراه و همیار استالین، شریک جنایتهای تاریخی او بودند؛ چه جانهای عزیزی که با تیترها و نوشتههای روزنامه پراودا، طعمه جوخههای اعدام شدند و چه خانوادههایی که با اشاره این رسانهها و به دست سرویس مخفی دیکتاتور کرملین، از هم پاشیدند و سرگذشت تراژیکشان، قصه پُرغصه فیلمهای سینمایی شد. خبرگزاری تاس و روزنامه پراودا و رادیو مسکو، هر روز کلمات و جملات نفرتباری را پخش میکردند و جان مردم بدبخت را به لرزه درمیآوردند. اما بزرگترین خیانت رسانههای دوران استالین، این بود که انقلابی مانند انقلاب اکتبر روسیه را به ابتذال کشیدند. انقلاب سوسیالیستی باعث شده بود نور امید در میان بدبختبیچارههای جهان روشن شود. رسانههای اتحاد شوروی، با حمایت همهجانبه از جنایات توجیهنشدنی استالین، انقلاب امیدبخش اکتبر را بدنام و بدعاقبت کردند. کارگران ستمکشیدهای که در غرب وحشی، اسیر استثمار سرمایهداران بودند و دهقانان رنجدیدهای که زیر شلاق خونبار اربابان ستمگر، اسیر بودند، انقلاب روسیه را ملجأ و پناه خود میدانستند.
#قادر_باستانی
▫️پژوهشگر #رسانه و #ارتباطات
۷۵ سال پیش در بهار سال ۱۹۴۵ میلادی، ارتش سرخ، شهر برلین را به تصرف درآورد و نقطه پایانی بر فاجعه بشری #آلمان_نازی گذاشت. یکی از شخصیتهای جالب و شایان مطالعه دولت رایش سوم، #جوزف_گوبلز، وزیر تبلیغات #هیتلر است. او تا پایان به هیتلر وفادار ماند و بعد از دیدن غرش تانکهای روسی در خیابانهای برلین و اطمینان از شکست نازی، در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۰ خودکشی کرد.
گوبلز، از نزدیکترین یاران پیشوا بود. هیتلر، پیشوای خونخوار نازی، پیش از خودکشی، او را بهعنوان صدراعظم بعد از خود معرفی کرده بود. در آن دوره، همه رسانههای #آلمان و مؤسسات هنری و فیلمسازی، تحت دستور گوبلز کار میکردند. خودش مدیر یک مجله هفتگی بود و همواره درباره «پیروزی نهایی» در آینده نزدیک مینوشت و از اختراع سلاحهای معجزهآمیز خیالی خبر میداد.
همیشه برایم جالب بود بدانم که در برآمدن و خسارات افراد جنایتکاری مانند هیتلر، رسانههای همراهش چقدر تأثیرگذار بودهاند؛ آیا آنها با تکرار و نشر توهمات جعلی، او را جنایتکار کردند یا صرفا خودشان همچون ابزاری از سوی هيتلر مورد سوءاستفاده قرار گرفتند؟ آیا او بدون همکاری رسانهها و تهییج #افکار_عمومی هم میتوانست موفق شود؟ اگر رسانهها به اصول حرفهای خود پشت نکرده و به مخاطبانشان خیانت نمیکردند، آیا هیتلر توان دستیازیدن به بزرگترین فاجعه بشری از ابتدای تاریخ تاکنون را پیدا میکرد؟
در جنگ جهانی دوم، بیش از ۶۰ میلیون انسان کشته شد. تعداد معلولان، مجروحان و بیخانمانشدگان هم بیشمار بود. دستگاه تبلیغاتی گوبلز با بهرهگيري از #راديو، #روزنامه و #سينما، گسترده و كارآمد بود. کسانی که محتوای خسارتبار این #رسانهها را تهیه میکردند، آیا نادانسته در این جنایت عظیم همراه میشدند یا میدانستند و مجبور به این کار بودند؟ اصول حرفهای #روزنامهنگاری خاطرنشان میکند فردی که در یک رسانه تولید #محتوا میکند، باید بکوشد با روایت تا حد ممکن #دقیق، #منصفانه، #متوازن و #بیطرفانه واقعیت، کمکحال جامعه برای نزدیکشدن به #حقیقت باشد. برخی فکر میکنند روزنامهنویس مردهشور است؛ کس دیگری سیاستگذاری میکند و او شریک جنایات نیست. اما این چقدر قرین واقعیت است؟
کسانی که اخبار و تفاسیر رادیو برلین و سایر رسانهها را تنظیم و آماده میکردند، جنگاور که نبودند، نویسنده و روزنامهنگار بودند. آیا آنها دانسته به اصول حرفهای خود خیانت میکردند و خونخواری مانند هیتلر را در تعبیرشدن توهمات مالیخولیاییاش، به قیمت خرابشدن شهرها و روستاها و بدبختشدن خانوادهها و ریختهشدن خون میلیونها انسان بیگناه، یاری میرساندند؟ آیا آنها در کام ایدئولوژی نژادپرستانه #نازیسم گرفتار آمده بودند و فکر میکردند کار درست را انجام میدهند؟ هیتلر و خودکامههای دیگر، بدون بُرد رسانهای، تا کجا میتوانستند جنایت کنند؟
من فکر میکنم همافزایی مستبدان با نویسندگان و هنرمندان خودفروخته بود که حجم جنایات بشری را افزون میکرد. اهل رسانه، رگ خواب افکار عمومی را بلدند؛ پس با خیانت به حرفه خود، بر توهمات هيتلر میدمیدند و به آن ابعاد فاجعهبار میبخشیدند. اگر نویسندگان و هنرمندان فشار را تحمل میکردند و تسلیم ایدئولوژی ضدبشری نمیشدند، هيتلر نمیتوانست صرفا با تکیه بر ماشین جنگی خود، چنان فجایعی ضدانسانی خلق کند. این رسانهها بودند که جوانان و نوباوگان تشنه جنگ را تحریک و تهییج کرده و روانه میدان نبرد میکردند.
تاکنون درباره میزان خسارات رسانههای خیانتپیشه، پژوهشی انجام نشده است؛ بااینحال، بررسی اجمالی وقایع مختلف، گویای بزرگی آن است. در انقلاب روسیه، همین رسانههای همراه و همیار استالین، شریک جنایتهای تاریخی او بودند؛ چه جانهای عزیزی که با تیترها و نوشتههای روزنامه پراودا، طعمه جوخههای اعدام شدند و چه خانوادههایی که با اشاره این رسانهها و به دست سرویس مخفی دیکتاتور کرملین، از هم پاشیدند و سرگذشت تراژیکشان، قصه پُرغصه فیلمهای سینمایی شد. خبرگزاری تاس و روزنامه پراودا و رادیو مسکو، هر روز کلمات و جملات نفرتباری را پخش میکردند و جان مردم بدبخت را به لرزه درمیآوردند. اما بزرگترین خیانت رسانههای دوران استالین، این بود که انقلابی مانند انقلاب اکتبر روسیه را به ابتذال کشیدند. انقلاب سوسیالیستی باعث شده بود نور امید در میان بدبختبیچارههای جهان روشن شود. رسانههای اتحاد شوروی، با حمایت همهجانبه از جنایات توجیهنشدنی استالین، انقلاب امیدبخش اکتبر را بدنام و بدعاقبت کردند. کارگران ستمکشیدهای که در غرب وحشی، اسیر استثمار سرمایهداران بودند و دهقانان رنجدیدهای که زیر شلاق خونبار اربابان ستمگر، اسیر بودند، انقلاب روسیه را ملجأ و پناه خود میدانستند.
▫️غفلتی که ۶۴ ساله شد
🔸درباره آموزش روزنامهنگاری حرفهای در ایران
#پژمان_موسوی
امروز برای جامعه #روزنامهنگارانِ ایرانی یک سالروزِ مهم است؛ یک شروع، یک نقطه عطف. ۶۴ سال پیش در چنین روزی، نخستین دوره #آموزش_روزنامهنگاری حرفهای در ایران آغاز به کار کرد، در ساختمان قدیمی و خاطرهانگیز #روزنامه_اطلاعات در حوالی میدان توپخانهی تهران. برای شرکت در این دوره آموزشی که در آن برای تدریس از اساتید داخلی و خارجی استفاده میشد، شوقِ زیادی وجود داشت. تا پیش از آن، کوششهای پراکندهای برای برگزاری دورههای حرفهای و آکادمیکِ روزنامهنگاری از سوی موسسات بزرگ مطبوعاتی صورت گرفته بود اما ۲۴ خرداد ۱۳۳۵ نخستین بروزِ جدی و همهجانبه این کوششها بود و همین موضوع هم این دوره را به دورهای متفاوت برای روزنامهنگاران و علاقمندان به روزنامهنگاری تبدیل کرده بود. این دوره،دورههای مشابه و کوششهایی که برای حرفهای شدن و بهرهگیریِ روزنامهنگاری ایران از آموزشهای آکادمیکِ روزِ جهانی صورت میگرفت، در سالهای بعد به تشکیل #موسسه_عالی_مطبوعات و روابطعمومی و در نهایت دانشکده ارتباطات و روزنامهنگاری منجر شد و روزنامهنگاری معاصر ایران را وارد مرحلهی تازهای کرد.
امروز اما در بیست و چهارم خرداد ماه سال ۱۳۹۹، یعنی ۶۴ سال بعد از آن نقطه عطف، روزنامهنگاری ایران کجا ایستاده است؟ مرورِ تمامِ تجربیاتِ این ۶۴ سال، چه در سالهای پیش از انقلاب و چه در سالهای پس از آن، چه آموزههایی برای روزنامهنگاران ایران دارد؟ آیا امروز میتوانیم با قاطعیت از حرکتِ سپهر رسانهای ایران و #روزنامهنگاران_حرفهای آن بر مدارِ دانش روزِ جهانی در عرصه روزنامهنگاری سخن بگوییم؟ آیا اگر به تمام این سالها نگاه کنیم، میتوانیم به این جمعبندی برسیم که #روزنامهنگاری_ایران همواره مبتنی بر دانشِ روزِ #ارتباطات و روزنامهنگاری و عمل به استانداردهای آن حرکت کرده است؟ آیا میتوانیم به این پرسش یک پاسخِ درست بدهیم که چه میزان از روزنامهنگاری ایران بر اساس تجربه جلو میرود و چه میزان بر پایه ترکیبی از علم و تجربه؟ آیا واقعا روزنامهنگاران ایران از جدیدترین نظریات حوزه ارتباطات و روزنامهنگاری آگاهی دارند و مهمتر از آن به اصول آن عمل میکنند؟ آیا روزنامهنگارانِ ایرانی میدانند در دانشکدهها و موسسات تحقیقاتی و آموزشی روزنامهنگاری چه میگذرد و جدیدترین نظریاتِ این حوزه روی چه چیزهایی تاکید دارد؟ مهمتر از تمام اینها، آیا روزنامهنگاران ایرانی میدانند عمل به قواعدِ آکادمیک و رعایتِ استانداردهای حرفهای روزنامهنگاری چگونه میتواند آنها را در خدمتگزاری #حقیقت و خدمتگزاری #آزادی و در یک کلام دفاع از منافع مردم و مخاطبان یاری رساند؟
این پرسشها و پرسشهایی از این دست، جملگی مسائل مهم و قابل اعتنایی هستند که به نظر میرسد خیلی وقت است فراموش شدهاند؛ انگار که روزنامهنگاران ایران در یک دورِ تندِ رقابت افتادهاند که تنها هدف، ربودن گوی سبقت و عمل بر پایه اصل #سرعت است؛آن هم مبتنی بر تجربه صرف. این نه یک ادعا که گزارهای قابل اثبات است که بسیاری از روزنامهنگاران ایران، اساسا پیوندهای معرفتی و آکادمیکِ خود را با مراکز آموزشی و حرفهای در دنیا قطع کردهاند و واقعا نمیدانند دانشِ روزِ روزنامهنگاری چه ویژگیها، کارکردها و آموزههایی برایشان دارد. بخشی از آنها حتی نمیدانند تحریریه فلان رسانه معتبر جهانی که بر پایه آموزههای نوین ارتباطات و روزنامهنگاری اداره میشود، چگونه تحریریهایست و کار در یک رسانه حرفهای از زمان انتخاب سوژه تا لحظهی انتشار، چه مسیری را طی میکند و مخاطب کجای این مسیر ایستاده است؟ (اینکه تاکید بر «ندانستن»دارم طبعا اشارهام عدم آگاهی از مجاری دانشگاهی و آکادمیک است وگرنه که اطلاعات ویکیپدیایی را که همگان دارند و اساسا دردی را در این موضوع از ما دوا نمیکند.)
راه چاره اما چیست؟ چگونه میتوان هم مسلح به دانشِ روزِ روزنامهنگاری شد و هم همچنان برای مردم نوشت و مدافع منافعِ مردم بود؟ به نظر میرسد سرراستترین پاسخ،تعهد حرفهای شخصی و تعهد حرفهای رسانههای معتبر، رسمی و مهم ایران به بهرهگیری از دانشِ روزِ آکادمیک و چگونگی پیوندِ آن با روزنامهنگاری معاصر است .اولی حتی از دومی هم مهمتر است چرا که اگر ما به عنوانِ روزنامهنگار، خودمان را به دانش روزِ جهانی مجهز کنیم و خود را ملزم به رعایتِ قواعد آن نماییم، رسانههای ما هم متاثر از این تعهد، به این سمت گام بر خواهند داشت.طبیعی هم هست که این دانشِ روز که این همه مورد تاکید است، چیزی نیست جز راههایی برای ایفای نقش درستتر، حرفهایتر و متعهدانهتر به مخاطب.
🔸درباره آموزش روزنامهنگاری حرفهای در ایران
#پژمان_موسوی
امروز برای جامعه #روزنامهنگارانِ ایرانی یک سالروزِ مهم است؛ یک شروع، یک نقطه عطف. ۶۴ سال پیش در چنین روزی، نخستین دوره #آموزش_روزنامهنگاری حرفهای در ایران آغاز به کار کرد، در ساختمان قدیمی و خاطرهانگیز #روزنامه_اطلاعات در حوالی میدان توپخانهی تهران. برای شرکت در این دوره آموزشی که در آن برای تدریس از اساتید داخلی و خارجی استفاده میشد، شوقِ زیادی وجود داشت. تا پیش از آن، کوششهای پراکندهای برای برگزاری دورههای حرفهای و آکادمیکِ روزنامهنگاری از سوی موسسات بزرگ مطبوعاتی صورت گرفته بود اما ۲۴ خرداد ۱۳۳۵ نخستین بروزِ جدی و همهجانبه این کوششها بود و همین موضوع هم این دوره را به دورهای متفاوت برای روزنامهنگاران و علاقمندان به روزنامهنگاری تبدیل کرده بود. این دوره،دورههای مشابه و کوششهایی که برای حرفهای شدن و بهرهگیریِ روزنامهنگاری ایران از آموزشهای آکادمیکِ روزِ جهانی صورت میگرفت، در سالهای بعد به تشکیل #موسسه_عالی_مطبوعات و روابطعمومی و در نهایت دانشکده ارتباطات و روزنامهنگاری منجر شد و روزنامهنگاری معاصر ایران را وارد مرحلهی تازهای کرد.
امروز اما در بیست و چهارم خرداد ماه سال ۱۳۹۹، یعنی ۶۴ سال بعد از آن نقطه عطف، روزنامهنگاری ایران کجا ایستاده است؟ مرورِ تمامِ تجربیاتِ این ۶۴ سال، چه در سالهای پیش از انقلاب و چه در سالهای پس از آن، چه آموزههایی برای روزنامهنگاران ایران دارد؟ آیا امروز میتوانیم با قاطعیت از حرکتِ سپهر رسانهای ایران و #روزنامهنگاران_حرفهای آن بر مدارِ دانش روزِ جهانی در عرصه روزنامهنگاری سخن بگوییم؟ آیا اگر به تمام این سالها نگاه کنیم، میتوانیم به این جمعبندی برسیم که #روزنامهنگاری_ایران همواره مبتنی بر دانشِ روزِ #ارتباطات و روزنامهنگاری و عمل به استانداردهای آن حرکت کرده است؟ آیا میتوانیم به این پرسش یک پاسخِ درست بدهیم که چه میزان از روزنامهنگاری ایران بر اساس تجربه جلو میرود و چه میزان بر پایه ترکیبی از علم و تجربه؟ آیا واقعا روزنامهنگاران ایران از جدیدترین نظریات حوزه ارتباطات و روزنامهنگاری آگاهی دارند و مهمتر از آن به اصول آن عمل میکنند؟ آیا روزنامهنگارانِ ایرانی میدانند در دانشکدهها و موسسات تحقیقاتی و آموزشی روزنامهنگاری چه میگذرد و جدیدترین نظریاتِ این حوزه روی چه چیزهایی تاکید دارد؟ مهمتر از تمام اینها، آیا روزنامهنگاران ایرانی میدانند عمل به قواعدِ آکادمیک و رعایتِ استانداردهای حرفهای روزنامهنگاری چگونه میتواند آنها را در خدمتگزاری #حقیقت و خدمتگزاری #آزادی و در یک کلام دفاع از منافع مردم و مخاطبان یاری رساند؟
این پرسشها و پرسشهایی از این دست، جملگی مسائل مهم و قابل اعتنایی هستند که به نظر میرسد خیلی وقت است فراموش شدهاند؛ انگار که روزنامهنگاران ایران در یک دورِ تندِ رقابت افتادهاند که تنها هدف، ربودن گوی سبقت و عمل بر پایه اصل #سرعت است؛آن هم مبتنی بر تجربه صرف. این نه یک ادعا که گزارهای قابل اثبات است که بسیاری از روزنامهنگاران ایران، اساسا پیوندهای معرفتی و آکادمیکِ خود را با مراکز آموزشی و حرفهای در دنیا قطع کردهاند و واقعا نمیدانند دانشِ روزِ روزنامهنگاری چه ویژگیها، کارکردها و آموزههایی برایشان دارد. بخشی از آنها حتی نمیدانند تحریریه فلان رسانه معتبر جهانی که بر پایه آموزههای نوین ارتباطات و روزنامهنگاری اداره میشود، چگونه تحریریهایست و کار در یک رسانه حرفهای از زمان انتخاب سوژه تا لحظهی انتشار، چه مسیری را طی میکند و مخاطب کجای این مسیر ایستاده است؟ (اینکه تاکید بر «ندانستن»دارم طبعا اشارهام عدم آگاهی از مجاری دانشگاهی و آکادمیک است وگرنه که اطلاعات ویکیپدیایی را که همگان دارند و اساسا دردی را در این موضوع از ما دوا نمیکند.)
راه چاره اما چیست؟ چگونه میتوان هم مسلح به دانشِ روزِ روزنامهنگاری شد و هم همچنان برای مردم نوشت و مدافع منافعِ مردم بود؟ به نظر میرسد سرراستترین پاسخ،تعهد حرفهای شخصی و تعهد حرفهای رسانههای معتبر، رسمی و مهم ایران به بهرهگیری از دانشِ روزِ آکادمیک و چگونگی پیوندِ آن با روزنامهنگاری معاصر است .اولی حتی از دومی هم مهمتر است چرا که اگر ما به عنوانِ روزنامهنگار، خودمان را به دانش روزِ جهانی مجهز کنیم و خود را ملزم به رعایتِ قواعد آن نماییم، رسانههای ما هم متاثر از این تعهد، به این سمت گام بر خواهند داشت.طبیعی هم هست که این دانشِ روز که این همه مورد تاکید است، چیزی نیست جز راههایی برای ایفای نقش درستتر، حرفهایتر و متعهدانهتر به مخاطب.
روز اول جشنوارهی فیلم #حقیقت بهصورت آنلاین در #فیلیمو آغاز شد
از ساعت ۷ صبح تا ۱۲ شب تماشاگر آوای شب دهم، شیفت شب، روز نو، آمدیم نبودید و ... باشید.
برای تماشای بهترین فیلمها و مستندهای جشنوارهی فیلم حقیقت به صورت آنلاین از لینک زیر وارد سایت فیلیمو شوید:
filimo.com/r/haghighat
از ساعت ۷ صبح تا ۱۲ شب تماشاگر آوای شب دهم، شیفت شب، روز نو، آمدیم نبودید و ... باشید.
برای تماشای بهترین فیلمها و مستندهای جشنوارهی فیلم حقیقت به صورت آنلاین از لینک زیر وارد سایت فیلیمو شوید:
filimo.com/r/haghighat
🔸بیایید روزنامهنگار و روزنامه باشیم
▫️#حسن_نمکدوستتهرانی
▫️استاد #ارتباطات و #روزنامهنگاری
جهان در این روزهای کرونایی حتی اگر برای همه بیتغییر مانده باشد برای روزنامههای چاپی و روزنامهنگارانشان در ایران به قطع و یقین تغییر کرده است. روزنامهنگاری، بنابر آرمانهای تاریخی خود، حرفه جستوجوی #حقیقت است؛ نه آنکه حقیقت نزد #روزنامهنگاران است یا آنها روایتگران آن، بلکه در این معنا که حرفهایهای این عرصه میکوشند با روایت تا حد ممکن دقیق، منصفانه، متوازن و بیطرفانه واقعیت، کمکحال جامعه برای نزدیک شدن به حقیقت باشند؛ فرایندی بسیار پیچیده و دشوار و سراسر چالش.
پیمودن این فرایند، نیاز به شهامت جامعه برای مواجه شدن با تلخیهای حقیقت دارد. این بار اما «خیاط، خود به کوزه افتاده است» و پرسش مهم این است که آیا روزنامههای کاغذی و ما روزنامهنگارها جرأت روبهروشدن با واقعیت تلخی را داریم که در برابرمان قد علم کرده است؟ این واقعیت که شمار قابل ملاحظهای از مردم، مقامات و حتی همکارانمان در رسانههای دیگر، بود و نبود مطبوعات کاغذی را علیالسویه میدانند و بر این اعتقادند که انتشار یا عدمانتشار #روزنامه دیگر اهمیت و تفاوتی معنادار برای جامعه ندارد.
در موقعیت کنونی، تکرار بحثهای نظری، برشمردن مزیتهای کلی مطبوعات چاپی و یادآوریهای تاریخی و احساسی کمکی به حل مسئله اصلی نمیکند؛ استدلالهای کلی بیزمان و لامکان از جمله اینکه مطبوعات میتوانند در فضای پرغوغای امروز جامعه و سیل عظیم و بیپایان خبرها و شایعات و دروغها، اطلاعات و شبهاطلاعات و ضداطلاعات، منبع موثق باشند، عمیقتر و همهجانبهتر از فضای مجازی و شبکهای به توضیح و تحلیل رویدادها بپردازند، هدفمند و اندیشه شده رفتار کنند و... همانقدر به در بسته میخورد که یادآوری نقش مطبوعات در بزنگاههای تاریخی و گفتن از نوستالژی ورق زدن روزنامهها و عطر خوش کاغذ. حقیقت، دیگر برای این استدلالهای کلی، «تره هم خرد نمیکند».
راهحل چیست؟ بهنظرم اینکه از بیان و تکیه بر کلیات دست برداریم و در عمل و در واقعیت ما روزنامهنگارها بکوشیم هویت روزنامه را بهروزنامهمان- چه کاغذی و چه دیجیتال و آنلاین و چندرسانهای- بازگردانیم. تلاش برای نزدیک شدن و نزدیک کردن جامعه به حقیقت، ذات و ماهیت روزنامه و روزنامهنگاری است. اکنون هم راه نجاتی جز این نیست. مخاطب امروز، دیگر و بیش از هر زمان انتظار دارد در جریان خبر درست قرار بگیرد، در مصاحبه پرسشهای خود را ببیند و پاسخ پرسشهای خود را بیابد، میخواهد گزارشها زندگی او و جریانهای جامعه را عمیق و صادقانه روایت کنند، نیاز دارد مقالهها دقیق و مبتنی بر #اطلاعات و روشنگر باشند. مخاطب به جای بیان کلیات، نیاز دارد که پاسخ مسائل روزانه خود را در روزنامهها ببیند و به آنچه میبیند اعتماد کند. خلاصه و سرجمع، روزنامهها و روزنامهنگاران به دور از واهمه از حقوق او و ملت در برابر کژیها و ناراستیها حمایت کنند. سالهاست که از انجام این وظیفه بازماندهایم. ١٨٠ سالی میشود که جز دورههای کوتاه چنین نبودهایم. آنچه اکنون درو میکنیم محصول همین بازماندنها و نبودنهاست.
صد البته میتوان و کار بسیار درستی است که نقش عمده و مخرب حکومت و حکومتها را در بروز نابسامانیهای امروز تمام رسانهها، اعم از چاپی و آنلاین و دیداری و شنیداری، توضیح داد، بر آن تأکید و به آن انتقاد کرد. اما بیایید دستکم این بار چنین نکنیم. بیایید در مقام روزنامهنگار و در مقام یک روزنامه چاپی درباره آنچه خود باید باشیم تا بود و نبودمان برای مخاطبان و جامعه بیاهمیت و علیالسویه نباشد، اندیشه کنیم. بیایید روزنامهنگار و روزنامه باشیم.
▫️همشهری شنبه ٢٣ فروردین ١٣٩٩
▫️#حسن_نمکدوستتهرانی
▫️استاد #ارتباطات و #روزنامهنگاری
جهان در این روزهای کرونایی حتی اگر برای همه بیتغییر مانده باشد برای روزنامههای چاپی و روزنامهنگارانشان در ایران به قطع و یقین تغییر کرده است. روزنامهنگاری، بنابر آرمانهای تاریخی خود، حرفه جستوجوی #حقیقت است؛ نه آنکه حقیقت نزد #روزنامهنگاران است یا آنها روایتگران آن، بلکه در این معنا که حرفهایهای این عرصه میکوشند با روایت تا حد ممکن دقیق، منصفانه، متوازن و بیطرفانه واقعیت، کمکحال جامعه برای نزدیک شدن به حقیقت باشند؛ فرایندی بسیار پیچیده و دشوار و سراسر چالش.
پیمودن این فرایند، نیاز به شهامت جامعه برای مواجه شدن با تلخیهای حقیقت دارد. این بار اما «خیاط، خود به کوزه افتاده است» و پرسش مهم این است که آیا روزنامههای کاغذی و ما روزنامهنگارها جرأت روبهروشدن با واقعیت تلخی را داریم که در برابرمان قد علم کرده است؟ این واقعیت که شمار قابل ملاحظهای از مردم، مقامات و حتی همکارانمان در رسانههای دیگر، بود و نبود مطبوعات کاغذی را علیالسویه میدانند و بر این اعتقادند که انتشار یا عدمانتشار #روزنامه دیگر اهمیت و تفاوتی معنادار برای جامعه ندارد.
در موقعیت کنونی، تکرار بحثهای نظری، برشمردن مزیتهای کلی مطبوعات چاپی و یادآوریهای تاریخی و احساسی کمکی به حل مسئله اصلی نمیکند؛ استدلالهای کلی بیزمان و لامکان از جمله اینکه مطبوعات میتوانند در فضای پرغوغای امروز جامعه و سیل عظیم و بیپایان خبرها و شایعات و دروغها، اطلاعات و شبهاطلاعات و ضداطلاعات، منبع موثق باشند، عمیقتر و همهجانبهتر از فضای مجازی و شبکهای به توضیح و تحلیل رویدادها بپردازند، هدفمند و اندیشه شده رفتار کنند و... همانقدر به در بسته میخورد که یادآوری نقش مطبوعات در بزنگاههای تاریخی و گفتن از نوستالژی ورق زدن روزنامهها و عطر خوش کاغذ. حقیقت، دیگر برای این استدلالهای کلی، «تره هم خرد نمیکند».
راهحل چیست؟ بهنظرم اینکه از بیان و تکیه بر کلیات دست برداریم و در عمل و در واقعیت ما روزنامهنگارها بکوشیم هویت روزنامه را بهروزنامهمان- چه کاغذی و چه دیجیتال و آنلاین و چندرسانهای- بازگردانیم. تلاش برای نزدیک شدن و نزدیک کردن جامعه به حقیقت، ذات و ماهیت روزنامه و روزنامهنگاری است. اکنون هم راه نجاتی جز این نیست. مخاطب امروز، دیگر و بیش از هر زمان انتظار دارد در جریان خبر درست قرار بگیرد، در مصاحبه پرسشهای خود را ببیند و پاسخ پرسشهای خود را بیابد، میخواهد گزارشها زندگی او و جریانهای جامعه را عمیق و صادقانه روایت کنند، نیاز دارد مقالهها دقیق و مبتنی بر #اطلاعات و روشنگر باشند. مخاطب به جای بیان کلیات، نیاز دارد که پاسخ مسائل روزانه خود را در روزنامهها ببیند و به آنچه میبیند اعتماد کند. خلاصه و سرجمع، روزنامهها و روزنامهنگاران به دور از واهمه از حقوق او و ملت در برابر کژیها و ناراستیها حمایت کنند. سالهاست که از انجام این وظیفه بازماندهایم. ١٨٠ سالی میشود که جز دورههای کوتاه چنین نبودهایم. آنچه اکنون درو میکنیم محصول همین بازماندنها و نبودنهاست.
صد البته میتوان و کار بسیار درستی است که نقش عمده و مخرب حکومت و حکومتها را در بروز نابسامانیهای امروز تمام رسانهها، اعم از چاپی و آنلاین و دیداری و شنیداری، توضیح داد، بر آن تأکید و به آن انتقاد کرد. اما بیایید دستکم این بار چنین نکنیم. بیایید در مقام روزنامهنگار و در مقام یک روزنامه چاپی درباره آنچه خود باید باشیم تا بود و نبودمان برای مخاطبان و جامعه بیاهمیت و علیالسویه نباشد، اندیشه کنیم. بیایید روزنامهنگار و روزنامه باشیم.
▫️همشهری شنبه ٢٣ فروردین ١٣٩٩
#سینما🔸سینمای مستند صاحب اکران شد
مستندهای سینمای ایران، در طرحی که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، اجرا خواهد کرد به صورت فیزیکی و آنلاین نمایش داده میشوند.
به گزارش ایرنا، اکران حقیقت که به همت واحد بازرگانی مرکز گسترش سینمای #مستند و تجریی، طراحی و اجرا میشود، دو مرحله دارد. در مرحله نخست، مستندهای تولید شده در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به صورت آنلاین و توسط پلتفرم #هاشور نمایش داده میشوند.
همچنین همزمان و با عادیتر شدن شرایط اجتماعی و کاهش روند ابتلا به ویروس #کرونا، فیلمها در بیش از ۵۰ مرکز فرهنگی و هنری و تعدادی از سینماها در سراسر کشور نمایش خواهند داشت.
در مرحله دوم، مستندهایی که متعلق به مرکز گسترش نیستند، اما شرایط اکران آنلاین و فیزیکی دارند و متقاضی اکران در اکران حقیقت هستند، نمایش داده میشوند.
طرح اکران #حقیقت به زودی و با اکران عمومی بانو قدس ایران (مصطفی رزاق کریمی)، در جستجوی خانه خورشید (مهدی باقری)، زیر این چتر باران می بارد (کتایون جهانگیری)، ف - الف (فرشاد اکتسابی) و بر سر خاک (محسن خانجهانی) آغاز میشود. در کنار نمایش فیلمها، جلسه نقد و بررسی با حضور کارگردانان آثار برگزار خواهد شد.
پس از پایان دوره اکران این پنج مستند، اکران حقیقت با نمایش مستندهای دیگر ادامه خواهد یافت. هدف از اجرای این طرح، ایجاد شبکه تخصصی اکران فیلم مستند در ایران، افزایش گستره مخاطبان سینمای مستند در سراسر کشور، ایجاد فضایی عادلانه و مناسب برای همه دوستداران سینمای مستند، پژوهشگران و فعالان این عرصه برای تماشای آثار مستند با کمترین هزینه و بهترین کیفیت است.
مستندهای سینمای ایران، در طرحی که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، اجرا خواهد کرد به صورت فیزیکی و آنلاین نمایش داده میشوند.
به گزارش ایرنا، اکران حقیقت که به همت واحد بازرگانی مرکز گسترش سینمای #مستند و تجریی، طراحی و اجرا میشود، دو مرحله دارد. در مرحله نخست، مستندهای تولید شده در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به صورت آنلاین و توسط پلتفرم #هاشور نمایش داده میشوند.
همچنین همزمان و با عادیتر شدن شرایط اجتماعی و کاهش روند ابتلا به ویروس #کرونا، فیلمها در بیش از ۵۰ مرکز فرهنگی و هنری و تعدادی از سینماها در سراسر کشور نمایش خواهند داشت.
در مرحله دوم، مستندهایی که متعلق به مرکز گسترش نیستند، اما شرایط اکران آنلاین و فیزیکی دارند و متقاضی اکران در اکران حقیقت هستند، نمایش داده میشوند.
طرح اکران #حقیقت به زودی و با اکران عمومی بانو قدس ایران (مصطفی رزاق کریمی)، در جستجوی خانه خورشید (مهدی باقری)، زیر این چتر باران می بارد (کتایون جهانگیری)، ف - الف (فرشاد اکتسابی) و بر سر خاک (محسن خانجهانی) آغاز میشود. در کنار نمایش فیلمها، جلسه نقد و بررسی با حضور کارگردانان آثار برگزار خواهد شد.
پس از پایان دوره اکران این پنج مستند، اکران حقیقت با نمایش مستندهای دیگر ادامه خواهد یافت. هدف از اجرای این طرح، ایجاد شبکه تخصصی اکران فیلم مستند در ایران، افزایش گستره مخاطبان سینمای مستند در سراسر کشور، ایجاد فضایی عادلانه و مناسب برای همه دوستداران سینمای مستند، پژوهشگران و فعالان این عرصه برای تماشای آثار مستند با کمترین هزینه و بهترین کیفیت است.
🔸 ترامپ با شبکه اجتماعی حقیقت باز میگردد
#دونالد_ترامپ که پس از حوادث مرگبار ششم ژانویه ٢٠٢٠ از فعالیت در شبکههای اجتماعی بزرگ منع شده، اعلام کرد در حال راهاندازی شبکه اجتماعی خود با نام #حقیقت است و در ماه آینده (نوامبر) فعالیت آن برای کاربران میهمان آغاز میشود.
ترامپ گفت: من حقیقت را برای ایستادگی در برابر #استبداد_فناوریبزرگ ایجاد کردم. #طالبان در #توییتر حضور گسترده دارد اما رئیسجمهور مورد علاقه شما در آمریکا را ساکت کردهاند. این غیرقابل قبول است. همه از من میپرسند چرا کسی در برابر #فناوریبزرگ نمیایستد؟ خب، ما بزودی این کار را خواهیم کرد.
#دونالد_ترامپ که پس از حوادث مرگبار ششم ژانویه ٢٠٢٠ از فعالیت در شبکههای اجتماعی بزرگ منع شده، اعلام کرد در حال راهاندازی شبکه اجتماعی خود با نام #حقیقت است و در ماه آینده (نوامبر) فعالیت آن برای کاربران میهمان آغاز میشود.
ترامپ گفت: من حقیقت را برای ایستادگی در برابر #استبداد_فناوریبزرگ ایجاد کردم. #طالبان در #توییتر حضور گسترده دارد اما رئیسجمهور مورد علاقه شما در آمریکا را ساکت کردهاند. این غیرقابل قبول است. همه از من میپرسند چرا کسی در برابر #فناوریبزرگ نمیایستد؟ خب، ما بزودی این کار را خواهیم کرد.
#شبکهاجتماعی
🔸کمک یک میلیارد دلاری برای راهاندازی شبکه اجتماعی ترامپ
شبکه اجتماعی #حقیقت (Truth Social) که #دونالد_ترامپ، رئيسجمهور پیشین آمریکا سودای راهاندازیاش را در سر میپروراند، مورد حمایت سرمایهگذاران قرار گرفته است.
پیش از این ترامپ اعلام کرده بود به منظور به اشتراک گذاشتن آزادانه نظراتش قصد راهاندازی یک شبکه اختصاصی با نام حقیقت را دارد. خبرگزاری آلمان خبر داد گروه رسانهای و تکنولوژی ترامپ (TMTG) و شرکت #دیجیتالوورد ۵ دسامبر (۱۴ آذر ١۴٠٠) طی اطلاعیهای مشترکا اعلام کردند، سرمایهگذاران میخواهند با یک میلیارد دلار معادل ۸۸۰ میلیون یورو به راهاندازی این شبکه کمک کنند. در اطلاعیه مشخص نشده که این سرمایهگذاران دقیقا چه کسانی هستند.
بنا بر این اطلاعیه، این پول به ۲۹۳ میلیون دلاری که شرکت "دیجیتال وورد" در ماه سپتامبر در بورس به دست آورده بود اضافه خواهد شد.
🔸کمک یک میلیارد دلاری برای راهاندازی شبکه اجتماعی ترامپ
شبکه اجتماعی #حقیقت (Truth Social) که #دونالد_ترامپ، رئيسجمهور پیشین آمریکا سودای راهاندازیاش را در سر میپروراند، مورد حمایت سرمایهگذاران قرار گرفته است.
پیش از این ترامپ اعلام کرده بود به منظور به اشتراک گذاشتن آزادانه نظراتش قصد راهاندازی یک شبکه اختصاصی با نام حقیقت را دارد. خبرگزاری آلمان خبر داد گروه رسانهای و تکنولوژی ترامپ (TMTG) و شرکت #دیجیتالوورد ۵ دسامبر (۱۴ آذر ١۴٠٠) طی اطلاعیهای مشترکا اعلام کردند، سرمایهگذاران میخواهند با یک میلیارد دلار معادل ۸۸۰ میلیون یورو به راهاندازی این شبکه کمک کنند. در اطلاعیه مشخص نشده که این سرمایهگذاران دقیقا چه کسانی هستند.
بنا بر این اطلاعیه، این پول به ۲۹۳ میلیون دلاری که شرکت "دیجیتال وورد" در ماه سپتامبر در بورس به دست آورده بود اضافه خواهد شد.