ولگشت آزاد
71 subscribers
67 photos
3 videos
5 files
39 links
برای نوشتن...

گاهی #از_کتاب‌ ها
گاهی #از_زندگی
گاهی #از_آدم‌ها

اینجام: @mghahremaani
Download Telegram
و تا قدمی برنداری خطر آن نیست که بد قدمی برداری
#از_کتاب
یک نفر یکجا درباره تحمل کردن نوشته بود: تحمل دروازه ورود به جهنم است و قبل از رسیدن به این جمله در چند مینی جمله گفته بود: فرار کنید، طلاق بگیرید، بروید و چند تای دیگر که یادم نمی‌آید، اما تحمل نکنید و بعد رسیده بود به جمله‌ی بالا: تحمل دروازه ورود به جهنم است.
و من از آن روز دارم به این واژه و بار معناییش و تفاوتش در ذهن و زندگی هر فرد فکر می‌کنم. تحمل کردن اساسا بار معنایی مثبتی دارد یا منفی؟ ما از کسی که اهل تحمل کردن است چگونه یاد می‌کنیم؟ صبر و تحمل معادل همند؟

لغت نامه ها  درباره تحمل اینطور نوشته اند:
برداشتن بار کار را و بر خود گرفتن،  قبول رنج و مشقت(دهخدا)
تاب داشتن - شکیب داشتن - توانایی ، طاقت - شکیبایی - قبول رنج(معین)

من فکر می‌کنم آنچه که معنای تحمل را به بردباری و شکیبایی نزدیک یا از آن دور می‌کند آن عاملی است که ما به خاطرش متحمل سختی می‌شویم. نزدیکی به معنای بردباری و شکیبایی آن را به یک صفت نیکوی انسانی بدل می‌کند. همان چیزی که از آن به عنوان تاب آوری هم یاد می‌کنیم.
در این نوع تحمل است که فرآیند بهبود، فرآیند تغییر، فرآیند ارائه راهکار شکل می‌گیرد.
و اگر چنین تحملی نبود اساسا چرا آدم‌ها باید چیزی را می‌ساختند؟ چرا باید راهکار ارائه می‌دادند؟ اگر چنین تحملی نبود دائما باید از مکانی به مکان دیگر، از آدمی به آدم دیگر و از موقعیتی به موقعیت دیگر می‌رفتیم در پی زندگی بهتر و این شاید یک بی‌مسئولیتی را به همراه می‌آورد.
باید به این فکر کرد که چه چیزهایی ارزش تحمل کردن دارند و چه چیزهایی را نباید تحمل کرد.
سعدی می‌گوید: تحمل کنان را نخوانند مرد
که بیچاره از بیم سر برنکرد
که به نظر من این همان جایی است که تحمل کردن معنای منفی به خود می‌گیرد و به یک صفت ناشایسته تبدیل می‌شود. آنجا که از بیم تغییر تحمل می‌کنی و هرچند که می‌دانی تغییراست که در اینجا با ارزش‌های تو پیوند دارد و به ارزش‌هایت جان می‌دهد اما تغییر ایجاد نمی کنی چون بیم داری و تحمل می‌کنی.
باید از خودم بپرسم من کجاها تحمل می‌کنم؟ کدامشان ارزشمند و کدامشان از ترس است؟

#از_واژه‌ها
#تحمل
ابوالفضل جغتایی، فعال محیط زیست ۱۴ ساله در حکمی ممنوع الورود به طبیعت شد!!!
به قول محمد درویش اگر جای رییس دولت سیزدهم بودم دستور میدادم به خرج دولت یک دوره کامل روان درمانی برای صادر کنندگان این احکام آبروبر فراهم شود که با وجود این‌ها جمهوری اسلامی به هیچ دشمنی نیاز ندارد.

https://youtu.be/j9TvZRQyNyo

#محیط_زیست
#از_رنجی_که_می‌بریم
Forwarded from PejmanNorouzi (Pejman Norouzi)
‏چرا باید از نبودن فیروز نادری غمگین باشیم؟ جدا از همدل بودن و نبودنتان با او و نظرات سیاسی و اجتماعیش...او یکی از قله‌های بلند الهام‌بخشی برای نسلی از نوجوانان ایرانی بود....و این کم‌چیزی نیست که در این برهوت الهام‌بخش‌های عصر حاضر از دست دادیم.
"قوی، گندم ضعیف را می‌گیرد و نان ضعیف را می‌بُرد.
قوی، ضعیف را قضاوت می‌کند و بد قضاوت می‌کند.
قوی ضعیف را له می‌کند و بی‌رحمانه له می‌کند.
قوی برای ضعیف تاریخ می‌نویسد و رذیلانه می‌نویسد.
این رسم بدی است که در همه جای دنیا وجود دارد، اما تو نمی‌توانی تغییرش دهی مگر اینکه قوی باشی؛ قوی، نه ظالم.
حالا به من بگو چرا شهری‌ها قوی‌تر از قبیله‌ی یموت شده‌اند؟ چون دردها را کمی می‌شناسند و راه درمانش را کمی یافته‌اند."

#آتش_بدون_دود
#از_کتاب
امروز یکی از نوشته‌های من با عنوان تحمل در یکی از کانال‌هایی که مدت‌هاست دنبال می‌کنم و همیشه از نویسنده‌اش جناب محمد خیر آبادی یاد گرفته‌ام منتشر شده است.
به این بهانه دوست داشتم کانال دنباله کار خویش را معرفی کنم، که مطالبش همیشه برای من قابل تامل بوده است. اخیرا آقای خیر آبادی مخاطبین کانالشان را دعوت به گفتگو کرده‌اند و مدتی است که از ضرورت گفتگو صحبت می‌کنند.
برای من هم باعث افتخار است که در مورد نوشته‌ام گفتگویی شکل بگیرد و نظرات شما را بدانم.

👈کانال دنباله کار خویش
چالش‌های پایداری🌿
این قسمت: با دستمالی که بدرد نمی‎خورد چه کنم؟🧻

مدتی پیش از یک برند ناشناخته چند بسته دستمال کاغذی خریدم و بعد از باز کردن متوجه کیفیت فوق العاده پایین دستمال کاغذی شدم. بسیار نامرغوب است و تقریبا برای خشک کردن اصلا بکار نمی‌آید. من دارم خودم را تربیت می‌کنم تا رفتار پایدار را در زندگی دنبال کنم. (در خرید کردن منظورم از چنین رفتاری در نظر گرفتن طول عمر اشیا، کیفیتشان، تعداد دفعات استفاده، میزان اثر بر محیط زیست است. دستمال کاغذی یکبار مصرف است و من برای موارد محدودی از آن استفاده می‌کنم و سعی بر جایگزین کردن آن با دستمال پارچه ای دارم. اما نمی‌توانم منکر ضرورت وجودش در هر خانه بشوم) توجه به برند یکی از آن مواردی است که باید در راستای رفتار پایدار در نظر می‌گرفتم اما در خرید این دستمال به برند توجهی نکردم و این خودش اشتباه مهمی بود.  حالا داشتم فکر می‌کردم چطور می‌توانم کاربری دیگری از این دستمال‌ها بسازم، چت جی پی تی چنین پیشنهاداتی داد:
1.  کمپوست کردن: دستمال کاغذی را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید و آن را به توده یا سطل کمپوست خود اضافه کنید. کاغذ به مرور زمان خراب می شود و مواد غنی از کربن برای غنی سازی کمپوست شما فراهم می کند.(البته در این مورد بسیار مهم است که در نظر داشته باشیم که آیا مواد شیمیایی یا پوشش هایی که دارد ممکن است بر کمپوست تأثیر بگذارد)
2. بسته‌بندی: می‌توانید هنگام بسته‌بندی اقلام ظریف برای حمل و نقل از دستمال کاغذی را به‌عنوان بالشتک یا ماده پرکننده استفاده کنید. می تواند به محافظت از اشیاء شکننده در برابر آسیب کمک کند.
3. روشن کردن آتش: اگر دستمال کاغذی تمیز و عاری از هرگونه مواد شیمیایی یا پوششی است، می توانید از آن به عنوان راه انداز آتش برای شومینه، آتش کمپ یا اجاق های هیزمی استفاده کنید. به سادگی کاغذ را مچاله کنید و از آن به عنوان کیندلینگ استفاده کنید.
4. هنر و صنایع دستی: خلاق باشید و از دستمال کاغذی برای پروژه های مختلف هنری و صنایع دستی استفاده کنید. می توان از آن برای کاغذ ماشه، کلاژ یا حتی ساخت گل های تزئینی یا پوم پوم استفاده کرد.(پینترست را چک کردم و پیشنهادات بانمکی داشت😊)
5. ملافه حیوانات خانگی: اگر حیوانات خانگی کوچکی مانند همستر، خوکچه هندی یا پرندگان دارید، می توانید دستمال کاغذی را خرد کنید و از آن به عنوان مواد بستر در قفس آنها استفاده کنید. اطمینان حاصل کنید که عاری از هرگونه افزودنی سمی است که می تواند به حیوانات خانگی شما آسیب برساند.
6. شروع بذر: کاغذ بافت را می توان به عنوان یک جایگزین زیست تخریب پذیر برای گلدان های سنتی شروع بذر استفاده کرد. دستمال کاغذی را خیس کنید، آن را در فنجان ها یا کیسه های کوچک تا کنید و خاک و دانه ها را داخل آن قرار دهید. هنگامی که نهال ها برای پیوند آماده شدند، می توان دستمال کاغذی را مستقیماً در خاک کاشت، زیرا شکسته می شود و به ریشه ها اجازه رشد می دهد.
7. پارچه تمیز کردن: دستمال کاغذی را به مربع یا نوارهای کوچک برش دهید یا پاره کنید و از آنها به عنوان پارچه تمیزکننده یکبار مصرف استفاده کنید. می توان از آنها برای گردگیری سبک، پاک کردن سطوح یا تمیز کردن شیشه و آینه استفاده کرد. پس از استفاده، می توان آنها را کمپوست کرد یا به روشی سازگار با محیط زیست دور انداخت.
8. مالچ: دستمال کاغذی را به قطعات کوچک تقسیم کنید و از آن به عنوان مالچ برای گیاهان گلدانی یا در باغ خود استفاده کنید. می تواند به حفظ رطوبت در خاک و سرکوب رشد علف های هرز کمک کند. با این حال، از استفاده از دستمال کاغذی با رنگ یا مواد شیمیایی که به طور بالقوه می تواند به گیاهان شما آسیب برساند، خودداری کنید.
. اهدا کنید یا به اشتراک بگذارید: اگر دستمال کاغذی بی کیفیت اضافی دارید، آن را به مدارس محلی، سازمان های هنری یا مراکز اجتماعی اهدا کنید. آنها ممکن است بتوانند از آن برای پروژه ها یا فعالیت های مختلف استفاده کنند.

از بین این موارد ۱، ۶ و ۸ برایم بسیار جالب بودند و قبلا هیچوقت به فکرم نرسیده بود. تمامی موارد بالا برای من کاربردی است و احتمالا بخشی از هر بسته را به بخشی از این کارها اختصاص دهم. البته با توجه به اطلاعات کم درج شده روی بسته بندی نمی‌دانم که احتمال شیمیایی بودن و اثر نامطلوب روی کمپوست گذاشتن آن چقدر است.

#محیط_زیست
#زندگی
#پایداری
در جایی از کتاب آتش بدون دود، مردم راه و سرنوشتشان را با نگاه کردن به یکدیگر و نه با تحلیل موقعیت انتخاب می‌کنند.
یکی از آن‌ها می‌گوید، "هیچکس نمیداند که به کجا می‌رویم ، از هرکه میپرسی می‌گوید کاروانی که کاروان‌سالارانش این دو مرد باشند به بیراهه نخواهد رفت."
و این اعتماد کور بزرگترین دلیل درماندگی‌ست.

نویسنده می‌گوید:
  آری این‌گونه اند مردمی که حق دانستن و قضاوت کردن، این حیاتی‌ترین حقوق خویش را به دیگران واگذار می‌کنند و راهشان را نه با تکیه بر آگاهی و شناخت بل بر اساس اعتماد یکپارچه به رهبران می‌پیمایند و تسلیم اراده کسانی می شوند که مصالح ایشان همیشه با مصالح و آرمان‌های توده‌ها یکی نباشد.
امروز چشم به حرکت رهبری می‌دوزند که روزگاری به دلیلی کسب حیثیتی کرده است -شاید کاذب- و به راه او می‌روند، و فردا به دلیل دیگر از او روی می‌گردانند و به جبهه دیگری نقل مکان می‌کنند و در همه حال ساده لوحانه و معصومانه آلت فعل‌اند و برانگیخته شده به دست کسانی که منافعشان رشد آگاهی توده‌ها را ایجاب نمی‌کند .
تا آن هنگام که راهبران و پیشگامان مظهر اراده آگاه توده ها نباشند و تا توده‌ها سوای شعور تاریخی‌شان، خود به مرحله تحلیل عینی لحظه به لحظه حوادث نرسند، فریب خوردن و به بیراهه کشانده شدن و تن به تقدیر آوارگی و درماندگی سپردن برای توده ها امریست نه چندان غریب و بعید.
آنها که نمی جویند و نمی‌پرسند و نمی‌شناسند خیل کوران را مانند، دلبسته‌ی بُن عصای بینایی، و وای اگر آن بینا به راه خویشتن برود نه راهی که کوران را آرزوست و وای اگر آن به ظاهر بینا خود در معنا کوری باشد که بُن عصای بیگانه‌ای را گرفته باشد...
و تا روزگار چنین است خوب یا بد، ستاره حکومت خواهد کرد.

#آتش_بدون_دود
#از_کتاب
سعی دارم از چالش‌های زیست محیطی، پایداری، دور ریز کمتر و مصرف بهینه که در زندگی روزمره با آن مواجه می‌شوم بنویسم.
چالش این هفته‌ام را در ویرگول نوشتم:
https://vrgl.ir/GjvY1
سکوت، عمق دریا داشت و همه اصواتِ پرکنایه‌ی شب، در خدمت تجلی سکوت بودند. هر صدایی که به سکوت ژرفای بیشتری بدهد، سکوت را کامل‌تر می‌کند. صدای آواز مرغ حقی از دور، سکوت یک شب آرام را به تو می‌فهماند. ناله چرخ‌های یک گاری با گاری‌ران خسته‌ی خواب آلودی که زمزمه کنان از کوره‌راهِ نزدیکِ خانه تو می‌گذرد، به تو می‌گوید که سکوت شب، چقدر عمیق است.
سکوت بی‌صدایی نیست؛ هماهنگی کاملِ صداها در راه باوراندنِ بی‌صدایی‌ست.

#نادر_ابراهیمی
ثروتمندان بالاخره چیزهایی می‌دهند و با شاه کنار می‌آیند، اما فقرا چطور؟
این خلق دردمند و هیچ‌ندار صحرا چطور؟
جنگ، جنگ این قبیله با آن قبیله نیست، جنگ با شهری‌ها هم نیست، جنگ با روس‌ها هم نیست...
جنگ با همه کسانی‌ست که ظاهرا به دلیل لیاقت پدرانشان، امروز بر صحرای ما فرمان میرانند، بر میهن ما فرمان میرانند و بر دنیا فرمان میرانند؛
هیچ راهی برای رشد مردم ستم‌کشیده باز نمی‌کنند و اگر هم بکنند هدفشان این است که نوکران بهتری داشته باشند.

#از_کتاب
#آتش_بدون_دود
دارم مجموعه کلاس درس « کودک و طبیعت با عبدالحسین وهاب زاده» را می‌بینم. وهاب زاده کنشگرو پژوهشگر محیط زیست است و بنیان‌گذار مدرسه طبیعت.
وهاب زاده از کودکی می‌گوید و از طبیعت و رابطه کودک و طبیعت. واژه ای که زیاد به کار می‌برد یله‌گی است. این واژه برایم غریب است. یادم نمی‌آید تا به حال از این کلمه استفاده کرده باشم، شاید چون یله‌گی را از یاد برده‌ام هرچند که در کودکی اینطور یله زیسته ام. و یله‌گی انگار با طبیعت یک درهم تنیدگی دارد، انگار واژه اش را که می‌شنوی بوی طبیعت به مشامت می‌خورد و بیشتر حس می‌کنی که تو انسان هم بخشی از طبیعتی. یله‌گی را دوستش دارم و به دایره واژگان مورد استفاده‌ام اضافه‌اش کردم.
وهاب زاده می‌گوید خیلی از کودکان امروزی یله گی نمی کنند. آن ها مورد هجوم آموزش قرار گرفته اند. اصلا آموزش بر خلاف خلاقیت است. زاویه نگاهش برای من نو است. بعد از اینکه کامل دیدم، بیشتر خواهم نوشت.

#محیط_زیست
#از_واژه‌ها
مترجم کتاب‌های کودک و نوجوان به زندگی‌اش پایان داد.
وااای بر من
وای بر ما که اگر ما هم همدیگر را از یاد ببریم...
چند نفر از ما در این وضعیتیم؟ چند نفر از ما وزن دلایلمان برای پایان زندگی بیش از وزن دلایلمان برای ادامه دادن است؟ من از این حجم تنهایی که آدم‌ها را در بر گرفته می‌ترسم. من از این رفتن‌های ناگهانی می‌ترسم.
رفقا شما را به خدا اگر حالتان رو به حال توصیف شده آن طور که پانته‌آ گفته می‌رود صدایمان کنید، بگذارید کمک هم باشیم. بگذارید پناه هم باشیم در این روزگار بی‌پناهی و بی‌کسی. ما چیزی به غیر از هم نداریم.
.
.
.
لعنت بر حاکمان ستمگر و نالایق
لعنت بر حریصان قدرت
لعنت بر مزدوران ناامیدی پراکن
لعنت به رسانه‌های پوچ و مبتذل دعوت کننده به ناامیدی
مسئله‌شناسی پایداری محیط‌زیستی ایران
ایران و بحران پسماند


وضعیت ناگوار پسماندها در ایران، به مرحله‌ای رسیده است که ضمن اتلاف منابع، آسیب‌های جبران ناپذیری را به منابع آب، خاک و محیط‌زیست ایران وارد می‌کند.

ايران پایدار، در تلاش است تا در سلسله برنامه‌هایی ضمن واکاوی وضعیت کنونی بحران پسماند در ایران، به راهکارهایی برای مواجهه‌ با این بحران دست یابد. بر این اساس در نخستین برنامه با حضور هایده شیرزادی، که در سال‌های گذشته به همراه همکارانش در شرکت بازیافت مواد و تولید کود آلی کرمانشاه تجربه‌ای موفق را در مدیریت پسماند رقم زده است به واکاوی وضعیت کنونی پسماند در ایران و راهکارهای مواجهه با این بحران می‌پردازیم. این برنامه با حضور محمد درویش (سردبیر بخش محیط‌زیست ایران پایدار) برگزار خواهد شد.

این برنامه در فضای گوگل میت برگزار می‌شود و برای ورود به آن، ۱۰ دقیقه پیش از شروع برنامه می‌توانید از پیوند زیر استفاده کنید:

https://meet.google.com/rnw-hbqt-oer

#ایران_پایدار
#محیط_زیست
#پسماند
#هایده_شیرزادی
#محمد_درویش

⭕️ ایرانِ پایدار، بستری برای ایران‌شناسی و ایران‌شناسی بنیانی برای پایداری ایران.
جاهای خالی تقویم

«جاهای خالی تقویم شما را شیطان پر می‌کند.» این جمله‌ی گرنت کاردون را پنج سال پیش خواندم، و بیش از همه‌ی حرف‌هایش در ذهنم ماند. منظورش این است که اگه نقشه و برنامه‌یی برای روزهایتان نداشته باشید عمرتان به تباهی می‌گذرد. اما آدم‌های «معتاد به کار» را هم‌ تداعی می‌کند؛ آدم‌هایی که هر طور شده کارهای بیشتری توی تقویمشان می‌تپانند و مدام مشغولند، حالا فرقی نمی‌کند مشغله‌‌های باارزشی دارند یا نه، همین‌که هیچ فراغتی نداشته باشند برایشان بس است.

یکی از موضوعات رایج در نوشتن کتاب‌های غیرداستانیِ عمومی در سال‌های اخیر «اهمیت فراغت» است. نمونه‌ی کلاسیک این نوع نوشته‌ها «در ستایش بطالت» از برتراند راسل است که می‌گوید ۴ ساعت کار روزانه کافی است. چنین کتاب‌هایی فراغت یا حتا تنبلی و بیکاری را بخش مهمی از روند خلاقیت و همین‌طور عامل آرامش و سلامتی می‌دانند. من با استدلال این آثار همدلم، ولی در عمل، بیش از پیش، به واقعیت حرف گرنت کاردون پی می‌برم. چرا چنین می‌شود؟

چون فراغتِ با کیفیت کمیاب و حتا محال شده. شما، اغلب، وقت خالی که گیر میاورید پیاده‌روی و مراقبه و مطالعه می‌کنید یا ولو می‌شوید روی کاناپه و اینستاگرام و توییتر را بالا‌پایین می‌کنید؟
درست که بنگریم می‌بینیم کیفیت فراغت اغلب ما اندک است، طوری‌که، پس از تعطیلات، به جای آنکه سرحال و پرانرژی باشیم، خسته و بی‌رمق برمی‌گردیم سرکار.

مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، در کلبه‌یی روستایی می‌زیست، و اندیشه‌ی خود را وامدار محیط زندگی‌اش می‌دانست (کتاب مرتبط: کلبه‌ی هایدگر، ادم شار، ترجمه‌ی ایرج قانونی/کلیپ: چرا روستانشینم؟ ).

آیا دلیل فراغت بی‌کیفیت ما زندگی مدرن و زیستن در شهر است که کمتر به خلوت و آرامش راه می‌دهد؟ شاید. با این حساب تقویم ما چه بهتر که با کار پر بشود، وگرنه گزینه‌‌‌های بدتر و خودتخریبی جایگزین آن می‌شود. اما نه، این که خیلی ناامیدکننده است. پس هایدگرگونه به کلبه‌یی در دل روستا پناه ببریم؟ به‌نظرم برای بیشتر ما نه ممکن است نه مفید.
ترجیح شخصی من پر کردن تقویمم با شغلی‌ست که پرداختن به آن خالی از لذت و تفریح نیست.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشته‌ام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوش‌هایم را بگذارید
تا در میان گلبرگ‌های صدا پاسداری کنند
چشمانم را گل‌میخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکی‌ست بیاویزید
در سینه‌ام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند.

مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم که دیگران
با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشته‌ام
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که زیر سایه‌ی درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجره‌هاست.

احمدرضا احمدی🖤
#زندانی

در اوج گرمای تابستان
زیر تیغ آفتاب
در صحراها سنگ جمع می‌کند
هزینه‌ی آزادیش
...

آن دریاچه‌ای که این سنگ‌ها قرار است در دلش جای بگیرند،
کاش صدای نفس نفس زدن های او را هم با موج‌های خودش همراه بیاورد
کاش اشک‌هایش را که از فرط خستگی روی صورتش جاری می‌شود، نشوید
کاش هر سنگ بیفتد به دست جوانان عاشقی که کنار دریاچه دانشگاه ایستاده‌اند، به صدایش گوش کنند تا بدانند آزادی چه بهایی دارد

آن سنگ‌ها شاید، نمادی باشد از رنج انسان برای آزادی...
کاش سنگ را نشان کنند برای قدردانی از آزادیشان

#که_این_روزهای_جوانی_او_بود...