Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
جاهای خالی تقویم
«جاهای خالی تقویم شما را شیطان پر میکند.» این جملهی گرنت کاردون را پنج سال پیش خواندم، و بیش از همهی حرفهایش در ذهنم ماند. منظورش این است که اگه نقشه و برنامهیی برای روزهایتان نداشته باشید عمرتان به تباهی میگذرد. اما آدمهای «معتاد به کار» را هم تداعی میکند؛ آدمهایی که هر طور شده کارهای بیشتری توی تقویمشان میتپانند و مدام مشغولند، حالا فرقی نمیکند مشغلههای باارزشی دارند یا نه، همینکه هیچ فراغتی نداشته باشند برایشان بس است.
یکی از موضوعات رایج در نوشتن کتابهای غیرداستانیِ عمومی در سالهای اخیر «اهمیت فراغت» است. نمونهی کلاسیک این نوع نوشتهها «در ستایش بطالت» از برتراند راسل است که میگوید ۴ ساعت کار روزانه کافی است. چنین کتابهایی فراغت یا حتا تنبلی و بیکاری را بخش مهمی از روند خلاقیت و همینطور عامل آرامش و سلامتی میدانند. من با استدلال این آثار همدلم، ولی در عمل، بیش از پیش، به واقعیت حرف گرنت کاردون پی میبرم. چرا چنین میشود؟
چون فراغتِ با کیفیت کمیاب و حتا محال شده. شما، اغلب، وقت خالی که گیر میاورید پیادهروی و مراقبه و مطالعه میکنید یا ولو میشوید روی کاناپه و اینستاگرام و توییتر را بالاپایین میکنید؟
درست که بنگریم میبینیم کیفیت فراغت اغلب ما اندک است، طوریکه، پس از تعطیلات، به جای آنکه سرحال و پرانرژی باشیم، خسته و بیرمق برمیگردیم سرکار.
مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، در کلبهیی روستایی میزیست، و اندیشهی خود را وامدار محیط زندگیاش میدانست (کتاب مرتبط: کلبهی هایدگر، ادم شار، ترجمهی ایرج قانونی/کلیپ: چرا روستانشینم؟ ).
آیا دلیل فراغت بیکیفیت ما زندگی مدرن و زیستن در شهر است که کمتر به خلوت و آرامش راه میدهد؟ شاید. با این حساب تقویم ما چه بهتر که با کار پر بشود، وگرنه گزینههای بدتر و خودتخریبی جایگزین آن میشود. اما نه، این که خیلی ناامیدکننده است. پس هایدگرگونه به کلبهیی در دل روستا پناه ببریم؟ بهنظرم برای بیشتر ما نه ممکن است نه مفید.
ترجیح شخصی من پر کردن تقویمم با شغلیست که پرداختن به آن خالی از لذت و تفریح نیست.
شاهین کلانتری
#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
«جاهای خالی تقویم شما را شیطان پر میکند.» این جملهی گرنت کاردون را پنج سال پیش خواندم، و بیش از همهی حرفهایش در ذهنم ماند. منظورش این است که اگه نقشه و برنامهیی برای روزهایتان نداشته باشید عمرتان به تباهی میگذرد. اما آدمهای «معتاد به کار» را هم تداعی میکند؛ آدمهایی که هر طور شده کارهای بیشتری توی تقویمشان میتپانند و مدام مشغولند، حالا فرقی نمیکند مشغلههای باارزشی دارند یا نه، همینکه هیچ فراغتی نداشته باشند برایشان بس است.
یکی از موضوعات رایج در نوشتن کتابهای غیرداستانیِ عمومی در سالهای اخیر «اهمیت فراغت» است. نمونهی کلاسیک این نوع نوشتهها «در ستایش بطالت» از برتراند راسل است که میگوید ۴ ساعت کار روزانه کافی است. چنین کتابهایی فراغت یا حتا تنبلی و بیکاری را بخش مهمی از روند خلاقیت و همینطور عامل آرامش و سلامتی میدانند. من با استدلال این آثار همدلم، ولی در عمل، بیش از پیش، به واقعیت حرف گرنت کاردون پی میبرم. چرا چنین میشود؟
چون فراغتِ با کیفیت کمیاب و حتا محال شده. شما، اغلب، وقت خالی که گیر میاورید پیادهروی و مراقبه و مطالعه میکنید یا ولو میشوید روی کاناپه و اینستاگرام و توییتر را بالاپایین میکنید؟
درست که بنگریم میبینیم کیفیت فراغت اغلب ما اندک است، طوریکه، پس از تعطیلات، به جای آنکه سرحال و پرانرژی باشیم، خسته و بیرمق برمیگردیم سرکار.
مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، در کلبهیی روستایی میزیست، و اندیشهی خود را وامدار محیط زندگیاش میدانست (کتاب مرتبط: کلبهی هایدگر، ادم شار، ترجمهی ایرج قانونی/کلیپ: چرا روستانشینم؟ ).
آیا دلیل فراغت بیکیفیت ما زندگی مدرن و زیستن در شهر است که کمتر به خلوت و آرامش راه میدهد؟ شاید. با این حساب تقویم ما چه بهتر که با کار پر بشود، وگرنه گزینههای بدتر و خودتخریبی جایگزین آن میشود. اما نه، این که خیلی ناامیدکننده است. پس هایدگرگونه به کلبهیی در دل روستا پناه ببریم؟ بهنظرم برای بیشتر ما نه ممکن است نه مفید.
ترجیح شخصی من پر کردن تقویمم با شغلیست که پرداختن به آن خالی از لذت و تفریح نیست.
شاهین کلانتری
#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
چرا روستانشین ام - هایدگر
چرا روستانشین ام؟ نوشته ی مارتین هایدگر - ترجمه ی احسان سنایی
گوینده متن: محجوبه سادات مرتضوی
گوینده متن: محجوبه سادات مرتضوی