ولگشت آزاد
72 subscribers
67 photos
3 videos
5 files
39 links
برای نوشتن...

گاهی #از_کتاب‌ ها
گاهی #از_زندگی
گاهی #از_آدم‌ها

اینجام: @mghahremaani
Download Telegram
گفت: بزرگ کسی است که بزرگی کند، نه اینکه بزرگی را مثل خورجین به خودش آویزان کند. من با آن‌ها که جز یک انبان نصیحت گندیده هیچ چیزی ندارند کاری ندارم.

از #آتش_بدون_دود
"قوی، گندم ضعیف را می‌گیرد و نان ضعیف را می‌بُرد.
قوی، ضعیف را قضاوت می‌کند و بد قضاوت می‌کند.
قوی ضعیف را له می‌کند و بی‌رحمانه له می‌کند.
قوی برای ضعیف تاریخ می‌نویسد و رذیلانه می‌نویسد.
این رسم بدی است که در همه جای دنیا وجود دارد، اما تو نمی‌توانی تغییرش دهی مگر اینکه قوی باشی؛ قوی، نه ظالم.
حالا به من بگو چرا شهری‌ها قوی‌تر از قبیله‌ی یموت شده‌اند؟ چون دردها را کمی می‌شناسند و راه درمانش را کمی یافته‌اند."

#آتش_بدون_دود
#از_کتاب
در جایی از کتاب آتش بدون دود، مردم راه و سرنوشتشان را با نگاه کردن به یکدیگر و نه با تحلیل موقعیت انتخاب می‌کنند.
یکی از آن‌ها می‌گوید، "هیچکس نمیداند که به کجا می‌رویم ، از هرکه میپرسی می‌گوید کاروانی که کاروان‌سالارانش این دو مرد باشند به بیراهه نخواهد رفت."
و این اعتماد کور بزرگترین دلیل درماندگی‌ست.

نویسنده می‌گوید:
  آری این‌گونه اند مردمی که حق دانستن و قضاوت کردن، این حیاتی‌ترین حقوق خویش را به دیگران واگذار می‌کنند و راهشان را نه با تکیه بر آگاهی و شناخت بل بر اساس اعتماد یکپارچه به رهبران می‌پیمایند و تسلیم اراده کسانی می شوند که مصالح ایشان همیشه با مصالح و آرمان‌های توده‌ها یکی نباشد.
امروز چشم به حرکت رهبری می‌دوزند که روزگاری به دلیلی کسب حیثیتی کرده است -شاید کاذب- و به راه او می‌روند، و فردا به دلیل دیگر از او روی می‌گردانند و به جبهه دیگری نقل مکان می‌کنند و در همه حال ساده لوحانه و معصومانه آلت فعل‌اند و برانگیخته شده به دست کسانی که منافعشان رشد آگاهی توده‌ها را ایجاب نمی‌کند .
تا آن هنگام که راهبران و پیشگامان مظهر اراده آگاه توده ها نباشند و تا توده‌ها سوای شعور تاریخی‌شان، خود به مرحله تحلیل عینی لحظه به لحظه حوادث نرسند، فریب خوردن و به بیراهه کشانده شدن و تن به تقدیر آوارگی و درماندگی سپردن برای توده ها امریست نه چندان غریب و بعید.
آنها که نمی جویند و نمی‌پرسند و نمی‌شناسند خیل کوران را مانند، دلبسته‌ی بُن عصای بینایی، و وای اگر آن بینا به راه خویشتن برود نه راهی که کوران را آرزوست و وای اگر آن به ظاهر بینا خود در معنا کوری باشد که بُن عصای بیگانه‌ای را گرفته باشد...
و تا روزگار چنین است خوب یا بد، ستاره حکومت خواهد کرد.

#آتش_بدون_دود
#از_کتاب
ثروتمندان بالاخره چیزهایی می‌دهند و با شاه کنار می‌آیند، اما فقرا چطور؟
این خلق دردمند و هیچ‌ندار صحرا چطور؟
جنگ، جنگ این قبیله با آن قبیله نیست، جنگ با شهری‌ها هم نیست، جنگ با روس‌ها هم نیست...
جنگ با همه کسانی‌ست که ظاهرا به دلیل لیاقت پدرانشان، امروز بر صحرای ما فرمان میرانند، بر میهن ما فرمان میرانند و بر دنیا فرمان میرانند؛
هیچ راهی برای رشد مردم ستم‌کشیده باز نمی‌کنند و اگر هم بکنند هدفشان این است که نوکران بهتری داشته باشند.

#از_کتاب
#آتش_بدون_دود
من مرامم را تبلیغ می‌کنم و این طبیعی‌ست. من با تمامی رگ و پی مرامم را تبلیغ می‌کنم. من به خاطر قبولاندن مرامم فریاد می‌کشم، خون میریزم، می‌جنگم، استدلال می‌کنم، رنج می‌کشم و خود را پاره پاره می‌کنم و تو اگر مرام مرا بپذیری دیگر "من" نیستی، سایه‌ی من نیستی، نوکر من نیستی، سرسپرده من نیستی، بدلِ من، فریب‌خورده‌ی من نیستی. برای خودت کسی هستی با اعتقاداتی شبیه اعتقادات من. بنابراین باید که بار مسئولیت اعتقاداتت را خودت به دوش بکشی.
دیگر پس از قبول نظریه‌ای نمی‌توانی آنقدر نامرد باشی که هرگاه در آن نظریه نقصی پدید آمد بلافاصله گناه‌بخشی کنی و مسئولیت را بزدلانه از شانه‌ات برداری و آن را بر دوش کسی بیندازی که این نظریه را خالصانه و صادقانه به تو پیشکش کرده است. تو نمی‌توانی تمام عمر آویزان به من باشی و بپّای من و سگ گله‌ی عقاید من، که چه می‌گویم و چه نمی‌گویم، با چه کسی دوستی می‌کنم با چه کسی نمی‌کنم، با چه کسی می‌جنگم با چه کسی صلح می‌کنم. تو اگر این‌طور باشی، هیچ‌چیز نیستی. اَنگلی، دَلَنگانی، سرباری، معطّلی.


#از_کتاب
#آتش_بدون_دود
نترسیم از اینکه باورهایمان دوتا، اما هدف‌های این جهانمان یکی باشد، بترسیم از اینکه بخاطر دفاع از باورهایمان ، بر ضد انسان، همسنگر ستمگران شویم و همکار بدکاران.


#آتش_بدون_دود