راه رفتن حوالی ساعت ده صبح در پارکهای تهران برای من همیشه نه تنها سرحال کننده نبوده که بسیار ملالآور است و حس بسیار ناراحت کنندهای از آن میگیرم. مهمترین دلیلش دیدن افراد بازنشسته است که یا نشسته و به جایی خیره شدهاند یا سعی میکنند ورزش کنند تا ادای آدمهای سرحال را درآورند(که شاید هم باشند نمیدانم). اما من با دیدنشان به فکر فرو میروم، شاید روزهای سالمندی از ترسهای من باشد، به این فکر میکنم چه چیزی میتواند من را سرحال نگه دارد وقتی توان کار کردن نداشته باشم و اگر هدف جدید و شوقانگیزی نداشته باشم چطور سرپا میمانم؟ اصلا دیدن این بازنشسته ها وقتی به یک نقطه خیره شدهاند غمانگیزترین تصویر دنیاست. انگار دارند روز شماری میکنند که بالاخره کی تمام میشود این زندگی.
همینطور که با این فکرها درگیرم و درحال چیدن برنامههایی برای سالمندی خودم هستم(نه اینکه جوانی را آنطور که شایسته است جوانانه زیستهام، باید هم به سالمندی فکر کنم😏) یاد نوشتههای مارک منسون درباره ارزشها میافتم:
▪️وقتی موفقیت مادی از مهم ترین ارزشهایت باشد، مثلا معیارت برای تحقق این ارزش خریدن خانه و ماشین خوب باشد و بیست سال برای رسیدن به آن خودت را جر بدهی وقتی به آن رسیدی دیگر این معیار هیچ فایدهای برایت ندارد. آن وقت است که بحران میانسالی یقهات را میگیرد چون مسئلهای که موتور محرک زندگی بزرگسالیات بوده از تو گرفته شده. حالا دیگر فرصتی برای رشد و بهبود در کار نیست. اما آنچه آدم را خوشحال میکند رشد است، نه فهرست بلندبالایی از دستاوردهای الکی.
به این تعبیر اهدافی مثل فارغالتحصیلی از دانشگاه، خریدن خانه کنار دریاچه، یا هفت کیلو وزن کم کردن از آنجا که از روی عرف و عادت اجتماعی تعیین میشوند قابلیت محدودی در ایجاد خوشبختی در زندگی ما دارند.
◽پیکاسو تا آخر عمرش پرکار ماند. نود و اندی سال عمر کرد و تا سالهای آخر همچنان اثر هنری تولید میکرد. اگر معیار او مشهور شدن یا پول زیادی درآوردن از هنر یا کشیدن هزار تابلو بود جایی در مسیر از حرکت باز میماند. اضطراب و تردید به خویشتن او را فرا میگرفت. بعید بود مدام خلاقتر و کارش بهتر بشود. ارزش اصلی او ارزشی ساده و متواضعانه بود و بیپایان هم بود. آن ارزش “بیان صادقانه ” بود.
#از_زندگی
#ارزش
#سالمندی
همینطور که با این فکرها درگیرم و درحال چیدن برنامههایی برای سالمندی خودم هستم(نه اینکه جوانی را آنطور که شایسته است جوانانه زیستهام، باید هم به سالمندی فکر کنم😏) یاد نوشتههای مارک منسون درباره ارزشها میافتم:
▪️وقتی موفقیت مادی از مهم ترین ارزشهایت باشد، مثلا معیارت برای تحقق این ارزش خریدن خانه و ماشین خوب باشد و بیست سال برای رسیدن به آن خودت را جر بدهی وقتی به آن رسیدی دیگر این معیار هیچ فایدهای برایت ندارد. آن وقت است که بحران میانسالی یقهات را میگیرد چون مسئلهای که موتور محرک زندگی بزرگسالیات بوده از تو گرفته شده. حالا دیگر فرصتی برای رشد و بهبود در کار نیست. اما آنچه آدم را خوشحال میکند رشد است، نه فهرست بلندبالایی از دستاوردهای الکی.
به این تعبیر اهدافی مثل فارغالتحصیلی از دانشگاه، خریدن خانه کنار دریاچه، یا هفت کیلو وزن کم کردن از آنجا که از روی عرف و عادت اجتماعی تعیین میشوند قابلیت محدودی در ایجاد خوشبختی در زندگی ما دارند.
◽پیکاسو تا آخر عمرش پرکار ماند. نود و اندی سال عمر کرد و تا سالهای آخر همچنان اثر هنری تولید میکرد. اگر معیار او مشهور شدن یا پول زیادی درآوردن از هنر یا کشیدن هزار تابلو بود جایی در مسیر از حرکت باز میماند. اضطراب و تردید به خویشتن او را فرا میگرفت. بعید بود مدام خلاقتر و کارش بهتر بشود. ارزش اصلی او ارزشی ساده و متواضعانه بود و بیپایان هم بود. آن ارزش “بیان صادقانه ” بود.
#از_زندگی
#ارزش
#سالمندی