⭕️نسل همهکاره
گفتوگو با آسیه حاتمی درباره بیعلاقگی نسل زد به پستهای مدیریتی
✍️مریم شکرانی / نویسنده نشریه
مطالعهای که شرکت «رابرت والترز»، فعال در حوزه نیروی کار انگلستان انجام داده است، نشان میدهد که نسل زد از پذیرش مشاغل مدیریتی میانه اجتناب میکند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که نسل زد (Z) بهطور عمدی از پیش رفتن به سمت این مشاغل خودداری میکند و این انتخاب کاملاً آگاهانه است. این یعنی نقشهای مدیریتی میانه منسوخ شدهاند و باید حذف شوند یا تغییر کنند. براساس این پژوهش حدود ۵۲ درصد از جوانان نسل زد (Z) معتقدند که این مسیر ارتقای شغلی ارزش تلاش کردن ندارد. در فرانسه این رقم به ۷۷ درصد میرسد، در بلژیک ۴۲ درصد و در سوئیس ۳۰ درصد گزارش شده است.
نسل زد (Z) که شامل افرادی با سن ۱۳ تا ۲۸ سال میشود، دلایل متعددی برای اجتناب از نقشهای مدیریتی میانه دارند. ۶۹ درصد از آنها معتقدند که این مشاغل استرس زیادی دارند و پاداش کمی ارائه میدهند؛ به این معنا که ساعتهای کاری طولانیتر و مسئولیتهای بیشتر با افزایش جزئی یا هیچگونه افزایش حقوق همراه است. دیگر عواملی که در این تصمیمگیری تاثیرگذار هستند شامل قدرت تصمیمگیری پایین (۱۸ درصد) و محدودیت در رشد شخصی (۱۱ درصد) میشود.
برخی معتقدند کارمندانی که وارد مشاغل مدیریتی میانه میشوند، اغلب با افزایش شدید حجم کار، توقع برای پاسخگویی دائم به درخواستهای اعضای تیم و فشار مداوم برای رسیدن به اهداف روبهرو هستند، به همین خاطر بسیاری از جوانان متخصص علاقه چندانی به «بالا رفتن از نردبان شرکت» ندارند. براساس نظرسنجی «کاپترا» در سال ۲۰۲۴ حدود ۷۱ درصد از مدیران میانه اذعان کردند که دچار سردرگمی، استرس و فرسودگی شغلی هستند. خانم آسیه حاتمی، مدیرعامل «ایران تلنت» معتقد است؛ نسل Z در ایران قدری متفاوتتر از همنسلیهایش در دیگر کشورها فکر میکند. این تفاوتها چه تمایزی ایجاد کردهاند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
گفتوگو با آسیه حاتمی درباره بیعلاقگی نسل زد به پستهای مدیریتی
✍️مریم شکرانی / نویسنده نشریه
مطالعهای که شرکت «رابرت والترز»، فعال در حوزه نیروی کار انگلستان انجام داده است، نشان میدهد که نسل زد از پذیرش مشاغل مدیریتی میانه اجتناب میکند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که نسل زد (Z) بهطور عمدی از پیش رفتن به سمت این مشاغل خودداری میکند و این انتخاب کاملاً آگاهانه است. این یعنی نقشهای مدیریتی میانه منسوخ شدهاند و باید حذف شوند یا تغییر کنند. براساس این پژوهش حدود ۵۲ درصد از جوانان نسل زد (Z) معتقدند که این مسیر ارتقای شغلی ارزش تلاش کردن ندارد. در فرانسه این رقم به ۷۷ درصد میرسد، در بلژیک ۴۲ درصد و در سوئیس ۳۰ درصد گزارش شده است.
نسل زد (Z) که شامل افرادی با سن ۱۳ تا ۲۸ سال میشود، دلایل متعددی برای اجتناب از نقشهای مدیریتی میانه دارند. ۶۹ درصد از آنها معتقدند که این مشاغل استرس زیادی دارند و پاداش کمی ارائه میدهند؛ به این معنا که ساعتهای کاری طولانیتر و مسئولیتهای بیشتر با افزایش جزئی یا هیچگونه افزایش حقوق همراه است. دیگر عواملی که در این تصمیمگیری تاثیرگذار هستند شامل قدرت تصمیمگیری پایین (۱۸ درصد) و محدودیت در رشد شخصی (۱۱ درصد) میشود.
برخی معتقدند کارمندانی که وارد مشاغل مدیریتی میانه میشوند، اغلب با افزایش شدید حجم کار، توقع برای پاسخگویی دائم به درخواستهای اعضای تیم و فشار مداوم برای رسیدن به اهداف روبهرو هستند، به همین خاطر بسیاری از جوانان متخصص علاقه چندانی به «بالا رفتن از نردبان شرکت» ندارند. براساس نظرسنجی «کاپترا» در سال ۲۰۲۴ حدود ۷۱ درصد از مدیران میانه اذعان کردند که دچار سردرگمی، استرس و فرسودگی شغلی هستند. خانم آسیه حاتمی، مدیرعامل «ایران تلنت» معتقد است؛ نسل Z در ایران قدری متفاوتتر از همنسلیهایش در دیگر کشورها فکر میکند. این تفاوتها چه تمایزی ایجاد کردهاند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفته نامه تجارت فردا
نسل همهکاره
مریم شکرانی: مطالعهای که شرکت «رابرت والترز»، فعال در حوزه نیروی کار انگلستان انجام داده است، نشان میدهد که نسل زد از پذیرش مشاغل
⭕️زخم کهنه
چرا پرونده کرسنت برای ایرانیان بسته نمیشود؟
قرارداد کرسنت که با بدعهدی ایران و شکایت طرف مقابل همراه بود، در دادگاههای بینالمللی به نتیجه رسیده و ایران باید غرامت بزرگی بابت این زیر میز زدن پرداخت کند. ساختمانهای شرکت نفت در اروپا به نفع شاکی مصادره میشود و میلیاردها دلار زیان به کشور و مردم وارد میشود. بااینحال هنوز که هنوز است سروته این پرونده در کشور ما بسته نشده و هیچکس، مطلقاً هیچکس از دهها دستگاه مسئول و نظارتی و قضایی و امنیتی، پاسخگوی این زیان هنگفت نیست. بحث کرسنت هرازگاهی در رسانهها و شبکههای اجتماعی داغ میشود و با دعوت طرفین به مناظره و مقادیر زیادی بدوبیراههای هواداران موافقان و مخالفان به پایان میرسد تا مصادره بعدی.
عجیب است که این پرونده در کشور ما رسیدگی نشد تا بتوان جلوی زیانهای بیشتر آن را گرفت. اگرچه در انعقاد قرارداد اشکالاتی جدی وجود داشت اما زیر قرارداد زدن در دنیایی که هرگونه تعهد قانونی را محترم میشمارد و رسیدگی میکند، سرآغاز خسارتهای بزرگی به کشور بود.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
چرا پرونده کرسنت برای ایرانیان بسته نمیشود؟
قرارداد کرسنت که با بدعهدی ایران و شکایت طرف مقابل همراه بود، در دادگاههای بینالمللی به نتیجه رسیده و ایران باید غرامت بزرگی بابت این زیر میز زدن پرداخت کند. ساختمانهای شرکت نفت در اروپا به نفع شاکی مصادره میشود و میلیاردها دلار زیان به کشور و مردم وارد میشود. بااینحال هنوز که هنوز است سروته این پرونده در کشور ما بسته نشده و هیچکس، مطلقاً هیچکس از دهها دستگاه مسئول و نظارتی و قضایی و امنیتی، پاسخگوی این زیان هنگفت نیست. بحث کرسنت هرازگاهی در رسانهها و شبکههای اجتماعی داغ میشود و با دعوت طرفین به مناظره و مقادیر زیادی بدوبیراههای هواداران موافقان و مخالفان به پایان میرسد تا مصادره بعدی.
عجیب است که این پرونده در کشور ما رسیدگی نشد تا بتوان جلوی زیانهای بیشتر آن را گرفت. اگرچه در انعقاد قرارداد اشکالاتی جدی وجود داشت اما زیر قرارداد زدن در دنیایی که هرگونه تعهد قانونی را محترم میشمارد و رسیدگی میکند، سرآغاز خسارتهای بزرگی به کشور بود.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
⭕️حباب مدیرعامل
گفتوگو با عماد قائنی درباره عواقب ریاکاری در نظام اداری
✍️هدا احمدی / نویسنده نشریه
مسعود پزشکیان که مطلع شد مدیران استان خوزستان، فعالیت کارخانهها را متوقف کردهاند تا هوا آلوده به نظر نرسد، لب به اعتراض رسمی گشود و گفت: «میگویند به خاطر حضور ما کارخانهها را قطع کردند، هوا تمیز شده است. من که میدانم اینجا، چند ماه در سال و شاید کل سال مشکل هوا داریم. حداقل اینقدر میفهمیم که نتوانند سرمان کلاه بگذارند.» آنچه آقای پزشکیان مطرح کرده، یک عادت دیرینه در نظام اداری ایران است.
سالهای طولانی است که بوروکراتها نمیگذارند اطلاعات درست درباره وضعیت جامعه به مقامات منتقل شود و همچنین مانع انتشار آمارهای واقعی میشوند. به این ترتیب سیاستمداران پس از مدتی، از سوی بوروکراتها و گروههای ذینفع محاصره و قرنطینه میشوند و زمانی از تغییرات و تحولات جامعه اطلاع پیدا میکنند که کار از کار گذشته است. خوشبختانه در این مورد حواس رئیسجمهوری جمع بوده و اجازه نداده که بوروکراتها سرش کلاه بگذارند. عماد قائنی که متخصص علم مدیریت است، از احتمال گرفتار شدن سیاستمداران یا مدیران ارشد سازمانها در تله «حباب مدیرعامل» سخن میگوید و معتقد است که مدیران باید شهامت رویارویی با حقایق ناخوشایند را داشته باشند.
به عقیده او سازمانها یا ساختارهایی که سازوکارهای کارآمدی برای دریافت حقایق ناخوشایند دارند؛ بهتر میتوانند از پس چالشها برآیند. متخصصان علم مدیریت دولتی میگویند در یک نظام اداری سالم، تنها بخش کمی از زمان به برشمردن دستاوردها و پیشرفتها سپری میشود و بخش اصلی کار به بررسی نقاط ضعف تصمیمهای گذشته، شنیدن نکات منفی و حتی تند مطرحشده از سوی رسانهها و مخالفان برای برطرف کردن نقاط ضعف میگذرد.
مثالهای زیادی در عالم واقعیت وجود دارد که نشان میدهد به گزارشهای مثبت بوروکراتها نباید اعتماد کرد. در نظامهای سیاسی، فروپاشی شوروی و در بنگاهها، ورشکستگی «والمارت» بهترین مثال از گرفتاری در تله حباب مدیرعامل هستند. آیا مسعود پزشکیان سعی دارد از تله حباب مدیرعامل فرار کند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
گفتوگو با عماد قائنی درباره عواقب ریاکاری در نظام اداری
✍️هدا احمدی / نویسنده نشریه
مسعود پزشکیان که مطلع شد مدیران استان خوزستان، فعالیت کارخانهها را متوقف کردهاند تا هوا آلوده به نظر نرسد، لب به اعتراض رسمی گشود و گفت: «میگویند به خاطر حضور ما کارخانهها را قطع کردند، هوا تمیز شده است. من که میدانم اینجا، چند ماه در سال و شاید کل سال مشکل هوا داریم. حداقل اینقدر میفهمیم که نتوانند سرمان کلاه بگذارند.» آنچه آقای پزشکیان مطرح کرده، یک عادت دیرینه در نظام اداری ایران است.
سالهای طولانی است که بوروکراتها نمیگذارند اطلاعات درست درباره وضعیت جامعه به مقامات منتقل شود و همچنین مانع انتشار آمارهای واقعی میشوند. به این ترتیب سیاستمداران پس از مدتی، از سوی بوروکراتها و گروههای ذینفع محاصره و قرنطینه میشوند و زمانی از تغییرات و تحولات جامعه اطلاع پیدا میکنند که کار از کار گذشته است. خوشبختانه در این مورد حواس رئیسجمهوری جمع بوده و اجازه نداده که بوروکراتها سرش کلاه بگذارند. عماد قائنی که متخصص علم مدیریت است، از احتمال گرفتار شدن سیاستمداران یا مدیران ارشد سازمانها در تله «حباب مدیرعامل» سخن میگوید و معتقد است که مدیران باید شهامت رویارویی با حقایق ناخوشایند را داشته باشند.
به عقیده او سازمانها یا ساختارهایی که سازوکارهای کارآمدی برای دریافت حقایق ناخوشایند دارند؛ بهتر میتوانند از پس چالشها برآیند. متخصصان علم مدیریت دولتی میگویند در یک نظام اداری سالم، تنها بخش کمی از زمان به برشمردن دستاوردها و پیشرفتها سپری میشود و بخش اصلی کار به بررسی نقاط ضعف تصمیمهای گذشته، شنیدن نکات منفی و حتی تند مطرحشده از سوی رسانهها و مخالفان برای برطرف کردن نقاط ضعف میگذرد.
مثالهای زیادی در عالم واقعیت وجود دارد که نشان میدهد به گزارشهای مثبت بوروکراتها نباید اعتماد کرد. در نظامهای سیاسی، فروپاشی شوروی و در بنگاهها، ورشکستگی «والمارت» بهترین مثال از گرفتاری در تله حباب مدیرعامل هستند. آیا مسعود پزشکیان سعی دارد از تله حباب مدیرعامل فرار کند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفته نامه تجارت فردا
حباب مدیرعامل
هدا احمدی: مسعود پزشکیان که مطلع شد مدیران استان خوزستان، فعالیت کارخانهها را متوقف کردهاند تا هوا آلوده به نظر نرسد، لب به اعتراض رسمی گشود و گفت:
⭕️علمگریزی
گفتوگو با مهدی پازوکی درباره مخالفتهای تاریخی با توسعه صنعتی
✍️مریم شکرانی / نویسنده نشریه
از میان ۱۰ استادی که نامه مخالفت با استراتژی توسعه صنعتی را خطاب به سیدمحمد خاتمی نوشتند، هشت نفر در قید حیات هستند و دو نفر نیز دار فانی را وداع گفتهاند اما هیچکدام حاضر به مصاحبه و توضیح درباره امضای آن نامه نیستند. 21 سال پیش ایران میتوانست سوار بر موجی بلند که همه عالم را فرا گرفته بود، در مسیر توسعه صنعتی گام بردارد. مسعود نیلی و جمعی از اقتصاددانان ماموریت پیدا کردند که برای صنعت ایران نقشه راهی تدوین کنند. روزی که وزارت صنایع و معادن در دولت اصلاحات تشکیل شد اولین چیزی که به چشم آمد این بود که در بخش صنعت هیچ برنامه و نقشه راهی برای توسعه صنعتی وجود ندارد.
متولیان وزارت صنایع و معادن نمیدانستند در کدام صنایع دارای مزیت هستیم و باید دنبال کدام صنعت بروند. به همین خاطر در وزارتخانه جدیدالتاسیس به این نتیجه رسیدند که باید یک استراتژی جامع برای بخش صنعت و معدن نوشته شود تا بر اساس یک نقشه مسیر صنعتی شدن را بپیماییم. این سند نوشته شد اما زمان زیادی لازم نبود تا مخالفان این سند، مخالفتهای خود را علنی کنند. مهمترین مخالفت، نگارش نامهای با امضای 10 استاد اقتصاد از دانشگاههای تهران و شهید بهشتی بود که خطاب به رئیسجمهوری وقت نوشته شد.
این نامه به امضای حسین پوراحمدی، احمد توکلی، محمد خوشچهره، پرویز داوودی، فرامرز رفیعپور، حسن سبحانی، عباس عربمازار، محمدعلی کفایی، الیاس نادران و حسین نمازی رسید که همه آنها در دستهبندیهای رایج یا مدافعان اقتصاد اسلامی بودند یا گرایشهای چپ داشتند. اما آنها که نامه موسوم به نامه ۱۰ استاد را نوشتند، چه چیزی در سر داشتند؟ هرچند ناکامی ایران در توسعه صنعتی ریشه در عوامل زیادی دارد و منصفانه نیست که در وزندهی این ناکامی، بار اصلی را به دوش این استادان انداخت اما سوال این است آنها به چه چیزی میاندیشیدند؟ چه دغدغهای باعث شد که چنین نامهای بنویسند و تصمیمگیران کشور را از اجرای آن سند بترسانند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
گفتوگو با مهدی پازوکی درباره مخالفتهای تاریخی با توسعه صنعتی
✍️مریم شکرانی / نویسنده نشریه
از میان ۱۰ استادی که نامه مخالفت با استراتژی توسعه صنعتی را خطاب به سیدمحمد خاتمی نوشتند، هشت نفر در قید حیات هستند و دو نفر نیز دار فانی را وداع گفتهاند اما هیچکدام حاضر به مصاحبه و توضیح درباره امضای آن نامه نیستند. 21 سال پیش ایران میتوانست سوار بر موجی بلند که همه عالم را فرا گرفته بود، در مسیر توسعه صنعتی گام بردارد. مسعود نیلی و جمعی از اقتصاددانان ماموریت پیدا کردند که برای صنعت ایران نقشه راهی تدوین کنند. روزی که وزارت صنایع و معادن در دولت اصلاحات تشکیل شد اولین چیزی که به چشم آمد این بود که در بخش صنعت هیچ برنامه و نقشه راهی برای توسعه صنعتی وجود ندارد.
متولیان وزارت صنایع و معادن نمیدانستند در کدام صنایع دارای مزیت هستیم و باید دنبال کدام صنعت بروند. به همین خاطر در وزارتخانه جدیدالتاسیس به این نتیجه رسیدند که باید یک استراتژی جامع برای بخش صنعت و معدن نوشته شود تا بر اساس یک نقشه مسیر صنعتی شدن را بپیماییم. این سند نوشته شد اما زمان زیادی لازم نبود تا مخالفان این سند، مخالفتهای خود را علنی کنند. مهمترین مخالفت، نگارش نامهای با امضای 10 استاد اقتصاد از دانشگاههای تهران و شهید بهشتی بود که خطاب به رئیسجمهوری وقت نوشته شد.
این نامه به امضای حسین پوراحمدی، احمد توکلی، محمد خوشچهره، پرویز داوودی، فرامرز رفیعپور، حسن سبحانی، عباس عربمازار، محمدعلی کفایی، الیاس نادران و حسین نمازی رسید که همه آنها در دستهبندیهای رایج یا مدافعان اقتصاد اسلامی بودند یا گرایشهای چپ داشتند. اما آنها که نامه موسوم به نامه ۱۰ استاد را نوشتند، چه چیزی در سر داشتند؟ هرچند ناکامی ایران در توسعه صنعتی ریشه در عوامل زیادی دارد و منصفانه نیست که در وزندهی این ناکامی، بار اصلی را به دوش این استادان انداخت اما سوال این است آنها به چه چیزی میاندیشیدند؟ چه دغدغهای باعث شد که چنین نامهای بنویسند و تصمیمگیران کشور را از اجرای آن سند بترسانند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفته نامه تجارت فردا
علمگریزی
مریم شکرانی: از میان ۱۰ استادی که نامه مخالفت با استراتژی توسعه صنعتی را خطاب به سیدمحمد خاتمی نوشتند، هشت نفر در قید حیات هستند و دو نفر نیز دار فانی را وداع
⭕️عارضه غربستیزی
واکاوی ریشههای غربستیزی در ایران در گفتوگو با صادق زیباکلام
✍️زهرا اکبری / نویسنده نشریه
در تاریخ معاصر ایران، دیدگاههای متنوعی نسبت به غرب وجود داشته که هر یک بسته به شرایط زمانی و فضای سیاسی حاکم بر جامعه، غالب شدهاند. در دورهای، روشنفکران مشروطهخواه، غرب را تمدنی پیشرفته و سرشار از ایدههای آزادی، برابری، علم و فناوری میدانستند. اما این تصویر از غرب در دهه ۴۰ به دلیل تجربه استعمار و آسیبهایی که جوامع مختلف از این پدیده متحمل شده بودند، رنگ باخت و رویکرد غربستیزی بهتدریج جایگزین آن شد.
در فضای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که حاکمیت پهلوی به سمت تکبعدی شدن پیش رفت و رویکرد غربگرایی مطلق بر فضای سیاسی کشور حاکم شد، رویکردی کاملاً متفاوت و حتی متضاد با نگاه غربگرایانه شکل گرفت. در همین دوره، بخش عمدهای از جامعه روشنفکری ایران تحت تاثیر تسلط مارکسیسم در اتحاد جماهیر شوروی و فعالیتهای حزب توده، به مبارزه با امپریالیسم غرب پرداخته و به سمت غربستیزی گرایش پیدا کردند.
این غربستیزی که در دوران پیش از انقلاب به واسطه نقش روشنفکران چپگرا، حزب توده، مارکسیستها و سوسیالیستهای مسلمان در میان احزاب و تحصیلکردهها گسترش یافته بود، پس از وقوع انقلاب اسلامی به دکترین رسمی در نظام سیاسی تبدیل شد و سیاست خارجی بر اساس شعار «نه شرقی، نه غربی» پایهگذاری شد. در همین زمینه صادق زیباکلام، استاد دانشگاه معتقد است که در کشورهای پیشرفته، مارکسیسم با چالشهای زیادی در دهههای ۷۰، 80 و 90 میلادی روبهرو شد اما در ایران به دلیل عقبماندگی علوم انسانی، نگاه مارکسیستی چه در دوران انقلاب اسلامی و چه بعد از انقلاب اسلامی همچنان پابرجا مانده است.
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
واکاوی ریشههای غربستیزی در ایران در گفتوگو با صادق زیباکلام
✍️زهرا اکبری / نویسنده نشریه
در تاریخ معاصر ایران، دیدگاههای متنوعی نسبت به غرب وجود داشته که هر یک بسته به شرایط زمانی و فضای سیاسی حاکم بر جامعه، غالب شدهاند. در دورهای، روشنفکران مشروطهخواه، غرب را تمدنی پیشرفته و سرشار از ایدههای آزادی، برابری، علم و فناوری میدانستند. اما این تصویر از غرب در دهه ۴۰ به دلیل تجربه استعمار و آسیبهایی که جوامع مختلف از این پدیده متحمل شده بودند، رنگ باخت و رویکرد غربستیزی بهتدریج جایگزین آن شد.
در فضای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که حاکمیت پهلوی به سمت تکبعدی شدن پیش رفت و رویکرد غربگرایی مطلق بر فضای سیاسی کشور حاکم شد، رویکردی کاملاً متفاوت و حتی متضاد با نگاه غربگرایانه شکل گرفت. در همین دوره، بخش عمدهای از جامعه روشنفکری ایران تحت تاثیر تسلط مارکسیسم در اتحاد جماهیر شوروی و فعالیتهای حزب توده، به مبارزه با امپریالیسم غرب پرداخته و به سمت غربستیزی گرایش پیدا کردند.
این غربستیزی که در دوران پیش از انقلاب به واسطه نقش روشنفکران چپگرا، حزب توده، مارکسیستها و سوسیالیستهای مسلمان در میان احزاب و تحصیلکردهها گسترش یافته بود، پس از وقوع انقلاب اسلامی به دکترین رسمی در نظام سیاسی تبدیل شد و سیاست خارجی بر اساس شعار «نه شرقی، نه غربی» پایهگذاری شد. در همین زمینه صادق زیباکلام، استاد دانشگاه معتقد است که در کشورهای پیشرفته، مارکسیسم با چالشهای زیادی در دهههای ۷۰، 80 و 90 میلادی روبهرو شد اما در ایران به دلیل عقبماندگی علوم انسانی، نگاه مارکسیستی چه در دوران انقلاب اسلامی و چه بعد از انقلاب اسلامی همچنان پابرجا مانده است.
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفته نامه تجارت فردا
عارضه غربستیزی
در تاریخ معاصر ایران، دیدگاههای متنوعی نسبت به غرب وجود داشته که هر یک بسته به شرایط زمانی و فضای سیاسی حاکم بر جامعه، غالب شدهاند. در
⭕️وندالیسم بلاگری
بلاگرها چگونه فرهنگ و میراث تاریخی ایران را تهدید میکنند؟
✍️فائزه مومنی / نویسنده نشریه
یک بلاگر در املش گیلان بر روی قلعه ۱۵۰۰ساله که ثبت ملی هم شده، بنزین ریخت و آن را به آتش کشید. او گفته، موقع آتشسوزی با هلیشات فیلم گرفته تا در اینستاگرام فالوئر جمع کند. چندی بعد مدیرکل میراث فرهنگی گیلان خبر داد که این بلاگر از سوی عوامل فراجا دستگیر شده است. این بلاگر بعد از بازداشت گفت، فکر میکرده اینجا کوره آجرپزی است.
«میل اُمام»، یکی از بناهای ارزشمند تاریخی استان گیلان در شهرستان املش و در فاصله یککیلومتری شمال شرق روستای امام واقع شده است. این اثر تاریخی در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شماره ثبت ۵۷۰۲ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. بلاگرها در شبکههای اجتماعی برای دیده شدن و افزایش فالوئر هر کاری میکنند. داستانهای دروغ میگویند، جان خودشان را به خطر میاندازند، سراغ ایدههای ترسناک میروند و حتی بناهای تاریخی را به آتش میکشند.
رسانهها به این دلیل که ممکن است گزارش نوشتن درباره بلاهت بلاگرها، حکومت را به فیلترینگ مجاب کند، ترجیح میدهند از کنار آن بگذرند، اما این یک واقعیت است که بلاگرها در حال ترویج مسائلی هستند که فرهنگ و تاریخ و زندگی ما را به خطر میاندازد. در این گزارش با مشورت و راهنمایی خانم دکتر مریم زارعیان این پرسش را مطرح میکنیم که بلاگرها چه خطری برای جامعه ایجاد میکنند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
بلاگرها چگونه فرهنگ و میراث تاریخی ایران را تهدید میکنند؟
✍️فائزه مومنی / نویسنده نشریه
یک بلاگر در املش گیلان بر روی قلعه ۱۵۰۰ساله که ثبت ملی هم شده، بنزین ریخت و آن را به آتش کشید. او گفته، موقع آتشسوزی با هلیشات فیلم گرفته تا در اینستاگرام فالوئر جمع کند. چندی بعد مدیرکل میراث فرهنگی گیلان خبر داد که این بلاگر از سوی عوامل فراجا دستگیر شده است. این بلاگر بعد از بازداشت گفت، فکر میکرده اینجا کوره آجرپزی است.
«میل اُمام»، یکی از بناهای ارزشمند تاریخی استان گیلان در شهرستان املش و در فاصله یککیلومتری شمال شرق روستای امام واقع شده است. این اثر تاریخی در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شماره ثبت ۵۷۰۲ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. بلاگرها در شبکههای اجتماعی برای دیده شدن و افزایش فالوئر هر کاری میکنند. داستانهای دروغ میگویند، جان خودشان را به خطر میاندازند، سراغ ایدههای ترسناک میروند و حتی بناهای تاریخی را به آتش میکشند.
رسانهها به این دلیل که ممکن است گزارش نوشتن درباره بلاهت بلاگرها، حکومت را به فیلترینگ مجاب کند، ترجیح میدهند از کنار آن بگذرند، اما این یک واقعیت است که بلاگرها در حال ترویج مسائلی هستند که فرهنگ و تاریخ و زندگی ما را به خطر میاندازد. در این گزارش با مشورت و راهنمایی خانم دکتر مریم زارعیان این پرسش را مطرح میکنیم که بلاگرها چه خطری برای جامعه ایجاد میکنند؟
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفته نامه تجارت فردا
وندالیسم بلاگری
فائزه مومنی / نویسنده نشریه
یک بلاگر در املش گیلان بر روی قلعه ۱۵۰۰ساله که ثبت ملی هم شده، بنزین ریخت و آن را به آتش کشید. او گفته،
شوکها چگونه زمین سوخته به جا میگذارند؟
شوکها و بحرانهای اقتصادی مهمانهای ناخوانده هستند که با سیاستگذاری درست میشود آنها را مدیریت کرد اما وقتی بر اقتصاد ایران نازل میشوند، میمانند و میسوزانند.
اقتصاددانان میگویند هرچه کشورها در معرض شوکهای بیشتر قرار گیرند، انگیزهها برای سرمایهگذاری و نوآوری کاهش مییابد و منابع از تولید به فعالیتهای غیر مولد کوچ میکند و بازگشت اقتصاد به تعادل اولیه دشوارتر میشود.
چرا در چنین شرایطی سیاستگذار توان ثباتسازی را از دست میدهد؟
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
شوکها و بحرانهای اقتصادی مهمانهای ناخوانده هستند که با سیاستگذاری درست میشود آنها را مدیریت کرد اما وقتی بر اقتصاد ایران نازل میشوند، میمانند و میسوزانند.
اقتصاددانان میگویند هرچه کشورها در معرض شوکهای بیشتر قرار گیرند، انگیزهها برای سرمایهگذاری و نوآوری کاهش مییابد و منابع از تولید به فعالیتهای غیر مولد کوچ میکند و بازگشت اقتصاد به تعادل اولیه دشوارتر میشود.
چرا در چنین شرایطی سیاستگذار توان ثباتسازی را از دست میدهد؟
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفتهنامه تجارتفردا
شوکها چگونه زمین سوخته به جا میگذارند؟ شوکها و بحرانهای اقتصادی مهمانهای ناخوانده هستند که با سیاستگذاری درست میشود آنها را مدیریت کرد اما وقتی بر اقتصاد ایران نازل میشوند، میمانند و میسوزانند. اقتصاددانان میگویند هرچه کشورها در معرض شوکهای…
مهمانهای همیشگی اقتصاد ایران
چرا شوکها میآیند و نمیروند؟
✍️ حامد وحیدی/ تحلیلگر اقتصاد
🔹نوسانها و بحرانها همواره بخشی از واقعیتهای اجتنابناپذیر محسوب میشوند. رکودها، شوکهای قیمتی، بحرانهای مالی و سایر اختلالات اقتصادی معمولاً در واکنش به یکسری عوامل خاص پدیدار میشوند و با تغییر این شرایط، از بین میروند. در ایران، نهتنها شوکها موقتی نیستند، بلکه با گذر زمان ماندگار شده و به روندهای پایدار تبدیل میشوند. نااطمینانی به جای آنکه یک متغیر نوسانی باشد، به یک ویژگی دائمی بدل میشود و انتظارات تورمی از یک پدیده گذرا به یک جزء جداییناپذیر از رفتار اقتصادی جامعه تبدیل میشود.
دکتر حسن درگاهی، اقتصاددان برجسته و استاد دانشگاه شهید بهشتی، در سرمقالهای در روزنامه «دنیای اقتصاد» این موضوع را از منظر پدیدهای به نام هیسترزیس (Hysteresis) توضیح داده است. مفهوم هیسترزیس در ادبیات اقتصاد کلان، به شرایطی اطلاق میشود که در آن آثار شوک اقتصادی حتی پس از رفع عامل اصلی، همچنان باقی میماند و اقتصاد به وضعیت پیشین خود بازنمیگردد. این واژه که از علوم فیزیک وارد اقتصاد شده، به وابستگی سیستم به تاریخچه خود اشاره دارد. به این معنا که مسیر گذشته اقتصاد، مسیر آینده را تعیین میکند و شوکهای وارده، حتی پس از اتمام، همچنان تاثیرات پایداری بر جای میگذارند. به همین دلیل، اهمیت سیاستگذاری سریع و موثر در جلوگیری از اثرات بلندمدت شوکهای اقتصادی بیش از پیش برجسته میشود.
🔹برای درک بهتر این پدیده، میتوان نگاهی به بازار کار داشت. در اقتصادهای توسعهیافته، معمولاً پس از یک رکود، انتظار میرود که نرخ بیکاری پس از بهبود شرایط اقتصادی به سطح قبل از بحران بازگردد. اما در بسیاری از موارد، مشاهده میشود که این نرخ هرگز به سطح اولیه خود نمیرسد و درصد قابل توجهی از نیروی کار برای همیشه از بازار حذف میشوند. این امر دلایل متعددی دارد: کاهش مهارتهای نیروی کار در دوران بیکاری طولانیمدت، تغییرات ساختاری در بازار کار و تاثیرات روانی بیکاری که موجب کاهش انگیزه افراد برای جستوجوی کار میشود.
🔹 نمونهای از این پدیده را میتوان در کشورهای اروپایی طی دهه 1980 مشاهده کرد. کشورهایی مانند فرانسه، آلمان غربی و ایتالیا با رکودهای شدیدی مواجه شدند که به افزایش نرخ بیکاری منجر شد. اما حتی پس از رفع رکود، نرخ بیکاری هرگز به سطح پیشین بازنگشت، چراکه نیروی کار از بازار کنار گذاشته شده بود و فرصت بازگشت برای بسیاری از آنها دیگر فراهم نشد. نمونهای دیگر از این پدیده در اقتصاد آمریکا پس از بحران مالی 2008 رخ داد. رکود عمیق ناشی از بحران باعث افزایش چشمگیر نرخ بیکاری شد و اگرچه پس از سالها رشد اقتصاد، بسیاری از مشاغل بازگشتند، اما نرخ مشارکت نیروی کار به سطح پیشین خود نرسید.
🔹اما آنچه در ایران رخ میدهد، شکلی حادتر و گستردهتر از هیسترزیس را نشان میدهد. در اقتصاد ایران، برخلاف کشورهای توسعهیافته که شوکها معمولاً دورهای هستند، نوسانها و نااطمینانیها به یک ویژگی ذاتی بدل شدهاند. شوکهای تورمی، نوسانهای ارزی، بحرانهای مالی و رکودهای عمیق همواره بخشی از فضای اقتصادی ایران بوده و هرگز بهطور کامل از بین نرفتهاند. در چنین شرایطی، آثار این نوسانها نهتنها پایدار میشوند، بلکه به مرور زمان تشدید شده و به ساختارهای اقتصادی نفوذ میکنند. در نتیجه، رفتارهای اقتصادی نیز متناسب با این شرایط دچار تغییر میشوند. در فضایی که نااطمینانی دائمی است، تولیدکنندگان از سرمایهگذاری بلندمدت اجتناب میکنند، خانوارها ترجیح میدهند داراییهای نقدشونده مانند طلا و ارز را جایگزین سرمایهگذاریهای مولد کنند و دولت نیز برای جبران کسریهای بودجه خود به سیاستهای تورمزا روی میآورد.
🔹 این وضعیت در نهایت به کاهش بهرهوری، خروج سرمایه، فرسایش توان تولیدی و تضعیف زیرساختهای اقتصادی منجر میشود. در چنین شرایطی، دولتها معمولاً با سیاستهای مقطعی و موقت، مانند کنترل دستوری قیمتها، سرکوب نرخ ارز و سیاستهای یارانهای سعی در کنترل بحران دارند، اما این سیاستها نهتنها مشکل را حل نمیکنند، بلکه در میانمدت و بلندمدت، شرایط را بحرانیتر میکنند. این وضعیت موجب تشدید کسری بودجه دولت، کاهش کیفیت خدمات عمومی و افزایش تورم مزمن میشود. در چنین اقتصادی، اعتماد عمومی نسبت به سیاستگذاریهای کلان کاهش مییابد و مردم به جای برنامهریزیهای بلندمدت، رفتارهای کوتاهمدت و مبتنی بر سفتهبازی و احتکار دارایی را در پیش میگیرند.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
چرا شوکها میآیند و نمیروند؟
✍️ حامد وحیدی/ تحلیلگر اقتصاد
🔹نوسانها و بحرانها همواره بخشی از واقعیتهای اجتنابناپذیر محسوب میشوند. رکودها، شوکهای قیمتی، بحرانهای مالی و سایر اختلالات اقتصادی معمولاً در واکنش به یکسری عوامل خاص پدیدار میشوند و با تغییر این شرایط، از بین میروند. در ایران، نهتنها شوکها موقتی نیستند، بلکه با گذر زمان ماندگار شده و به روندهای پایدار تبدیل میشوند. نااطمینانی به جای آنکه یک متغیر نوسانی باشد، به یک ویژگی دائمی بدل میشود و انتظارات تورمی از یک پدیده گذرا به یک جزء جداییناپذیر از رفتار اقتصادی جامعه تبدیل میشود.
دکتر حسن درگاهی، اقتصاددان برجسته و استاد دانشگاه شهید بهشتی، در سرمقالهای در روزنامه «دنیای اقتصاد» این موضوع را از منظر پدیدهای به نام هیسترزیس (Hysteresis) توضیح داده است. مفهوم هیسترزیس در ادبیات اقتصاد کلان، به شرایطی اطلاق میشود که در آن آثار شوک اقتصادی حتی پس از رفع عامل اصلی، همچنان باقی میماند و اقتصاد به وضعیت پیشین خود بازنمیگردد. این واژه که از علوم فیزیک وارد اقتصاد شده، به وابستگی سیستم به تاریخچه خود اشاره دارد. به این معنا که مسیر گذشته اقتصاد، مسیر آینده را تعیین میکند و شوکهای وارده، حتی پس از اتمام، همچنان تاثیرات پایداری بر جای میگذارند. به همین دلیل، اهمیت سیاستگذاری سریع و موثر در جلوگیری از اثرات بلندمدت شوکهای اقتصادی بیش از پیش برجسته میشود.
🔹برای درک بهتر این پدیده، میتوان نگاهی به بازار کار داشت. در اقتصادهای توسعهیافته، معمولاً پس از یک رکود، انتظار میرود که نرخ بیکاری پس از بهبود شرایط اقتصادی به سطح قبل از بحران بازگردد. اما در بسیاری از موارد، مشاهده میشود که این نرخ هرگز به سطح اولیه خود نمیرسد و درصد قابل توجهی از نیروی کار برای همیشه از بازار حذف میشوند. این امر دلایل متعددی دارد: کاهش مهارتهای نیروی کار در دوران بیکاری طولانیمدت، تغییرات ساختاری در بازار کار و تاثیرات روانی بیکاری که موجب کاهش انگیزه افراد برای جستوجوی کار میشود.
🔹 نمونهای از این پدیده را میتوان در کشورهای اروپایی طی دهه 1980 مشاهده کرد. کشورهایی مانند فرانسه، آلمان غربی و ایتالیا با رکودهای شدیدی مواجه شدند که به افزایش نرخ بیکاری منجر شد. اما حتی پس از رفع رکود، نرخ بیکاری هرگز به سطح پیشین بازنگشت، چراکه نیروی کار از بازار کنار گذاشته شده بود و فرصت بازگشت برای بسیاری از آنها دیگر فراهم نشد. نمونهای دیگر از این پدیده در اقتصاد آمریکا پس از بحران مالی 2008 رخ داد. رکود عمیق ناشی از بحران باعث افزایش چشمگیر نرخ بیکاری شد و اگرچه پس از سالها رشد اقتصاد، بسیاری از مشاغل بازگشتند، اما نرخ مشارکت نیروی کار به سطح پیشین خود نرسید.
🔹اما آنچه در ایران رخ میدهد، شکلی حادتر و گستردهتر از هیسترزیس را نشان میدهد. در اقتصاد ایران، برخلاف کشورهای توسعهیافته که شوکها معمولاً دورهای هستند، نوسانها و نااطمینانیها به یک ویژگی ذاتی بدل شدهاند. شوکهای تورمی، نوسانهای ارزی، بحرانهای مالی و رکودهای عمیق همواره بخشی از فضای اقتصادی ایران بوده و هرگز بهطور کامل از بین نرفتهاند. در چنین شرایطی، آثار این نوسانها نهتنها پایدار میشوند، بلکه به مرور زمان تشدید شده و به ساختارهای اقتصادی نفوذ میکنند. در نتیجه، رفتارهای اقتصادی نیز متناسب با این شرایط دچار تغییر میشوند. در فضایی که نااطمینانی دائمی است، تولیدکنندگان از سرمایهگذاری بلندمدت اجتناب میکنند، خانوارها ترجیح میدهند داراییهای نقدشونده مانند طلا و ارز را جایگزین سرمایهگذاریهای مولد کنند و دولت نیز برای جبران کسریهای بودجه خود به سیاستهای تورمزا روی میآورد.
🔹 این وضعیت در نهایت به کاهش بهرهوری، خروج سرمایه، فرسایش توان تولیدی و تضعیف زیرساختهای اقتصادی منجر میشود. در چنین شرایطی، دولتها معمولاً با سیاستهای مقطعی و موقت، مانند کنترل دستوری قیمتها، سرکوب نرخ ارز و سیاستهای یارانهای سعی در کنترل بحران دارند، اما این سیاستها نهتنها مشکل را حل نمیکنند، بلکه در میانمدت و بلندمدت، شرایط را بحرانیتر میکنند. این وضعیت موجب تشدید کسری بودجه دولت، کاهش کیفیت خدمات عمومی و افزایش تورم مزمن میشود. در چنین اقتصادی، اعتماد عمومی نسبت به سیاستگذاریهای کلان کاهش مییابد و مردم به جای برنامهریزیهای بلندمدت، رفتارهای کوتاهمدت و مبتنی بر سفتهبازی و احتکار دارایی را در پیش میگیرند.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
روزنامه دنیای اقتصاد
رشد اقتصادی 8 درصد؛ از واقعیت تا شعار سیاسی
اگرچه آرمانگرایی سیاستمداران در هدفگذاری سیاست و اقتصاد امر ناپسندی نیست، ولی باید پیوسته در طی زمان به بوته آزمایش گذاشته شود و اهداف تعیینشده مورد امکانسنجی قرار گیرد. این وظیفه مهم به عهده کارشناسان و متخصصان دانشگاهی در حوزههای دانشی مختلف است که…
⭕️بحران بیدولتی
ارزیابی امکان پیادهسازی فدرالیسم در ایران در میزگرد موسی غنینژاد و محمد قوچانی
✍️رضا طهماسبی / دبیر تحریریه
بعد از سخنان رئیسجمهور و معاون اول او در مورد تفویض اختیارات بیشتر به استانها و استانداریها، رئیس مجلس نیز اخیراً اظهارات مشابهی داشته و عنوان کرده است که نظر سران قوا نیز اعطای استقلال در تصمیمگیری به استانهاست.
این سخنان که به نوعی تنه به نظام فدرالی میزند، بیشتر به صدا درآوردن زنگ خطری است که نشان میدهد از فرط گرفتاری در مشکلات و ناتوانی برای حل آنها، سیاستمداران به سمت نوعی رها کردن مسائل و پاک کردن صورت مسئله روی آوردهاند که نتیجه آن به مراتب وخیمتر شدن بحرانهای جاری خواهد بود.
موسی غنینژاد، اقتصاددان و محمد قوچانی، پژوهشگر سیاسی، این قبیل اظهارات را ناشی از ناآگاهی نسبت به مفاهیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و حتی فریب مردم میدانند و معتقدند فدرالیسم تصنعی و ساختگی در کشوری مانند ایران با ملت یکپارچه و متحد، نتیجهای جز فاجعه به بار نخواهد آورد.
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
ارزیابی امکان پیادهسازی فدرالیسم در ایران در میزگرد موسی غنینژاد و محمد قوچانی
✍️رضا طهماسبی / دبیر تحریریه
بعد از سخنان رئیسجمهور و معاون اول او در مورد تفویض اختیارات بیشتر به استانها و استانداریها، رئیس مجلس نیز اخیراً اظهارات مشابهی داشته و عنوان کرده است که نظر سران قوا نیز اعطای استقلال در تصمیمگیری به استانهاست.
این سخنان که به نوعی تنه به نظام فدرالی میزند، بیشتر به صدا درآوردن زنگ خطری است که نشان میدهد از فرط گرفتاری در مشکلات و ناتوانی برای حل آنها، سیاستمداران به سمت نوعی رها کردن مسائل و پاک کردن صورت مسئله روی آوردهاند که نتیجه آن به مراتب وخیمتر شدن بحرانهای جاری خواهد بود.
موسی غنینژاد، اقتصاددان و محمد قوچانی، پژوهشگر سیاسی، این قبیل اظهارات را ناشی از ناآگاهی نسبت به مفاهیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و حتی فریب مردم میدانند و معتقدند فدرالیسم تصنعی و ساختگی در کشوری مانند ایران با ملت یکپارچه و متحد، نتیجهای جز فاجعه به بار نخواهد آورد.
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
⭕️تئوریسین وابستگی
ایدههای آندره گوندر فرانک چگونه کشورهای جهان سوم را نابود کرد؟
✍️آزاده چیذری / نویسنده نشریه
آندره گوندر فرانک، شاید پرکارترین و بحثبرانگیزترین اقتصاددان و جامعهشناس توسعه دوران پس از جنگ، که بیشتر به عنوان نویسنده نظریه «وابستگی» شناخته میشود، پس از مبارزه طولانی با سرطان، روز شنبه 25 آوریل 2005 در ۷۶سالگی در لوکزامبورگ درگذشت. آثار او شامل حدود 40 کتاب و نزدیک به هزار مقاله و قطعات دیگر به زبانهای متعدد است که 50 سال توسعه سیاسی و اقتصادی جهانی را دربر میگیرد. زندگی و کار او پر از تحرک و بحث و استدلال و مخالفت بود.
برخی از ایدههای او اکنون عموماً پذیرفته شدهاند، زیرا رویدادها تحلیلها و پیشبینیهای او را درست نشان میدهند: تداوم سرسختانه فقر و «توسعهنیافتگی» جهان سوم بهرغم سرمایهگذاری خارجی و به دلیل پرداخت غیرقابل مدیریت بدهی تحمیلشده از سوی طلبکاران خارجی؛ شکست «سرمایهداری واقعاً موجود» در بیشتر کشورهای جهان سوم و همچنین شکست «سوسیالیسم موجود» در «جهان دوم» سابق (از جمله چین) و ادغام مجدد آنها با سرمایهداری جهانی و متعاقب آن «جهان سوم» جزئی؛ ظهور مجدد بحران و عدم توازن اقتصادی ساختاری پایدار در غرب (از جمله ژاپن و ایالاتمتحده) و در کل سرمایهداری جهانی و ناکارآمدی ابزارهای محرک کینزی و مالی برای جبران آن؛ پیامدهای قطبی و پراکنده «جهانیسازی»، دولتهای ملی را تا حد زیادی از ارائه راهحلهای واقعی ناتوان میکند و جنبشهای اجتماعی جدیدی را در مقیاس جهانی به وجود میآورد که اکنون امید به تغییرات مترقی و در عین حال راستگرایانه، ملیگرایانه، قومیگرایانه جدید و جنبشهای بنیادگرای مذهبی را به همراه دارد که در نهایت ممکن است فرهنگ دموکراتیک مورد نیاز جهان اولیها را تضعیف کنند؛ و در نهایت، رد عمیق تئوریها و درکهای سنتی «اروپامحور» از توسعه جهانی و تاریخ جهان به نفع یک دیدگاه بدیل «انسانمحور» جهانی-تاریخی که «ظهور غرب» به تسلط جهانی را بسیار «دیر» و احتمالاً موقتی و در واقع در حال گذر به «تاریخ» میداند.
او بیشتر به عنوان یکی از نمایندگان اولیه نظریه وابستگی شناخته میشد، که ادعا میکرد کشورهای ثروتمند و توسعهیافته تا زمانی که در سیستم سرمایهداری بینالمللی باقی میمانند، از کشورهای فقیر و توسعهنیافته سود میبرند.
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
ایدههای آندره گوندر فرانک چگونه کشورهای جهان سوم را نابود کرد؟
✍️آزاده چیذری / نویسنده نشریه
آندره گوندر فرانک، شاید پرکارترین و بحثبرانگیزترین اقتصاددان و جامعهشناس توسعه دوران پس از جنگ، که بیشتر به عنوان نویسنده نظریه «وابستگی» شناخته میشود، پس از مبارزه طولانی با سرطان، روز شنبه 25 آوریل 2005 در ۷۶سالگی در لوکزامبورگ درگذشت. آثار او شامل حدود 40 کتاب و نزدیک به هزار مقاله و قطعات دیگر به زبانهای متعدد است که 50 سال توسعه سیاسی و اقتصادی جهانی را دربر میگیرد. زندگی و کار او پر از تحرک و بحث و استدلال و مخالفت بود.
برخی از ایدههای او اکنون عموماً پذیرفته شدهاند، زیرا رویدادها تحلیلها و پیشبینیهای او را درست نشان میدهند: تداوم سرسختانه فقر و «توسعهنیافتگی» جهان سوم بهرغم سرمایهگذاری خارجی و به دلیل پرداخت غیرقابل مدیریت بدهی تحمیلشده از سوی طلبکاران خارجی؛ شکست «سرمایهداری واقعاً موجود» در بیشتر کشورهای جهان سوم و همچنین شکست «سوسیالیسم موجود» در «جهان دوم» سابق (از جمله چین) و ادغام مجدد آنها با سرمایهداری جهانی و متعاقب آن «جهان سوم» جزئی؛ ظهور مجدد بحران و عدم توازن اقتصادی ساختاری پایدار در غرب (از جمله ژاپن و ایالاتمتحده) و در کل سرمایهداری جهانی و ناکارآمدی ابزارهای محرک کینزی و مالی برای جبران آن؛ پیامدهای قطبی و پراکنده «جهانیسازی»، دولتهای ملی را تا حد زیادی از ارائه راهحلهای واقعی ناتوان میکند و جنبشهای اجتماعی جدیدی را در مقیاس جهانی به وجود میآورد که اکنون امید به تغییرات مترقی و در عین حال راستگرایانه، ملیگرایانه، قومیگرایانه جدید و جنبشهای بنیادگرای مذهبی را به همراه دارد که در نهایت ممکن است فرهنگ دموکراتیک مورد نیاز جهان اولیها را تضعیف کنند؛ و در نهایت، رد عمیق تئوریها و درکهای سنتی «اروپامحور» از توسعه جهانی و تاریخ جهان به نفع یک دیدگاه بدیل «انسانمحور» جهانی-تاریخی که «ظهور غرب» به تسلط جهانی را بسیار «دیر» و احتمالاً موقتی و در واقع در حال گذر به «تاریخ» میداند.
او بیشتر به عنوان یکی از نمایندگان اولیه نظریه وابستگی شناخته میشد، که ادعا میکرد کشورهای ثروتمند و توسعهیافته تا زمانی که در سیستم سرمایهداری بینالمللی باقی میمانند، از کشورهای فقیر و توسعهنیافته سود میبرند.
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا مطالعه کنید.
#تجارت_فردا
@tejaratefarda
هفته نامه تجارت فردا
تئوریسین وابستگی
آزاده چیذری / نویسنده نشریه
آندره گوندر فرانک، شاید پرکارترین و بحثبرانگیزترین اقتصاددان و جامعهشناس توسعه دوران پس از جنگ، که
Forwarded from چاو
🟢جرقه کوپن
ستاد بسیج اقتصادی چگونه به وجود آمد؟
✍️ شادی معرفتی
کوپن یادگار ایام جنگ است. ایام جنگ و شرایط سخت محاصره اقتصادی، دولت وقت را وادار کرد که برای کنترل مشکلات ناشی از جنگ مانند قحطی و گرانی کالا، ستادی به نام «ستاد بسیج اقتصادی» تشکیل دهد. کوپن و دفترچه بسیج اقتصادی و صفهای طولانی ارزاق، یادگارهای این ستاد هستند. اما ستاد بسیج اقتصادی چگونه متولد شد و چه کارکردهایی داشت؟
در میانه سال 1359، ایران انقلابی در شرایط جنگ تحمیلی و محاصره اقتصادی قرار داشت و اختلال جدی در روابط اقتصادی و تبادلات تجاری به وجود آمده بود. کاهش درخور توجه صادرات نفت، ناامنی و انسداد بنادر کشور، آسیب دیدن و از کار افتادن برخی از پالایشگاهها، بهویژه پالایشگاه نفت آبادان و پالایشگاه تبریز، کاهش درآمدهای ناشی از واردات و صادرات، همزمان با گرانی و مخارج و هزینههای روزافزون ناشی از شرایط جنگی کشور و مواردی از این قبیل، از جمله مشکلات حاد کشور بود. دولت از راههای مختلف که یکی از آنها نیز تاسیس ستاد بسیج اقتصادی کشور و نظارت بر شبکه توزیع و صرفهجویی بود، سعی در تدبیر اوضاع داشت.
مسعود روغنیزنجانی، وزیر برنامه و بودجه در سالهای 1364 تا 1368 و رئیس سازمان برنامه در سالهای 1368 تا 1374، درباره وظایف ستاد بسیج اقتصادی میگوید: در شورای اقتصاد مهمترین مسئله بحث قیمتها و واردات کالاهای اساسی بود. البته بودجه هم جای خودش را داشت. در واقع بحثها بیشتر روی قیمت کالاها و خدمات و شیوه اداره کوپنی اقتصاد و کنترل قیمتها و توزیع آنها بود. در اینگونه مدیریتها هر کالایی میتوانست بحرانزا باشد و مشکلی برای مردم و دولت ایجاد کند. ستاد بسیج اقتصادی که بهعنوان شورای اقتصاد عمل میکرد، فقط به مسائل کوپن و موضوعاتی از این دست میپرداخت. کوپن بهطور مستقیم در شورای اقتصاد مطرح نمیشد. ستاد خودش را داشت که زیر نظر بهزاد نبوی کار میکرد.
روغنیزنجانی، ستاد بسیج اقتصادی را نوعی موازیکاری با وزارت بازرگانی میداند و معتقد است: دو نهاد ستاد بسیج اقتصادی و ستاد طرحهای انقلاب، از همان تفکری ناشی میشد که معتقد بودند نهادهای سنتی پیش از انقلاب توان پاسخگویی به نیازهای انقلاب را ندارند.
مرحوم نوربخش، رئیس کل بانک مرکزی طی سالهای 1360 تا 1365، با اشاره به دودستگی گروههای سیاسی میگوید: منشأ این تقسیمبندی مسائل صرف و عمیق اقتصادی نبود. بلکه حیطه اختیارات دولت بود که آن را به دو گروه چپ و راست تقسیم میکرد. نوربخش، ستاد بسیج اقتصادی را ضرورت زمان جنگ میداند و تاکید میکند در آن مقطع زمانی و بحران جنگی، اقتصاد باید در اختیار دولت قرار میگرفت. «عدهای تصور میکردند که دولت نباید در مسائل مختلف دخالت کند. مثلاً همین ستاد بسیج اقتصادی که در زمان جنگ ایجاد شده بود، یک ضرورت بود، الان هم میگویم که اگر در شرایط اضطراری قرار بگیریم، نمیتوان گردش امور را به بازار سپرد. حتماً باید دولت دخالت کند. نیروهای راست این دخالت را نفی میکردند و میگفتند دولت حق چنین کاری را ندارد. مباحث آنها تا آنجایی بالا گرفت که حضرت امام بحث احکام اولیه و ثانویه را مطرح کردند. آنها مخالف قیمتگذاری بودند. پس چالش آن زمان که بین نیروهای سیاسی وجود داشت به اقتصاد بازار یا اقتصاد سوسیالیستی ارتباط نداشت، بلکه بحث اصلی روی حیطه اختیارات و تصدیگری دولت بود. مسئله این بود که دولت اختیار دارد یا ندارد».
ستاد بسیج اقتصادی کشور، در طول جنگ تحمیلی، به تامین کالاهای اساسی مردم پرداخت. با وجود این، همچنان پس از گذشت بیش از 35 سال از جنگ تحمیلی، ستاد مزبور هنوز به حیات خویش زیر نظر وزارت بازرگانی ادامه میدهد و قیمتگذاری، توزیع کالاهای اساسی و سهمیهبندی همچنان در اختیار دولت است.
@EconomicHistoryOfIran
#اقتصاد_ایران
#تجارت_فردا
#اقتصاد_سیاسی_جمهوری_اسلامی
#اقتصاد_دولتی
#اقتصاد_کوپنی
#ستاد_بسیج_اقتصادی
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا بخوانید.
ستاد بسیج اقتصادی چگونه به وجود آمد؟
✍️ شادی معرفتی
کوپن یادگار ایام جنگ است. ایام جنگ و شرایط سخت محاصره اقتصادی، دولت وقت را وادار کرد که برای کنترل مشکلات ناشی از جنگ مانند قحطی و گرانی کالا، ستادی به نام «ستاد بسیج اقتصادی» تشکیل دهد. کوپن و دفترچه بسیج اقتصادی و صفهای طولانی ارزاق، یادگارهای این ستاد هستند. اما ستاد بسیج اقتصادی چگونه متولد شد و چه کارکردهایی داشت؟
در میانه سال 1359، ایران انقلابی در شرایط جنگ تحمیلی و محاصره اقتصادی قرار داشت و اختلال جدی در روابط اقتصادی و تبادلات تجاری به وجود آمده بود. کاهش درخور توجه صادرات نفت، ناامنی و انسداد بنادر کشور، آسیب دیدن و از کار افتادن برخی از پالایشگاهها، بهویژه پالایشگاه نفت آبادان و پالایشگاه تبریز، کاهش درآمدهای ناشی از واردات و صادرات، همزمان با گرانی و مخارج و هزینههای روزافزون ناشی از شرایط جنگی کشور و مواردی از این قبیل، از جمله مشکلات حاد کشور بود. دولت از راههای مختلف که یکی از آنها نیز تاسیس ستاد بسیج اقتصادی کشور و نظارت بر شبکه توزیع و صرفهجویی بود، سعی در تدبیر اوضاع داشت.
مسعود روغنیزنجانی، وزیر برنامه و بودجه در سالهای 1364 تا 1368 و رئیس سازمان برنامه در سالهای 1368 تا 1374، درباره وظایف ستاد بسیج اقتصادی میگوید: در شورای اقتصاد مهمترین مسئله بحث قیمتها و واردات کالاهای اساسی بود. البته بودجه هم جای خودش را داشت. در واقع بحثها بیشتر روی قیمت کالاها و خدمات و شیوه اداره کوپنی اقتصاد و کنترل قیمتها و توزیع آنها بود. در اینگونه مدیریتها هر کالایی میتوانست بحرانزا باشد و مشکلی برای مردم و دولت ایجاد کند. ستاد بسیج اقتصادی که بهعنوان شورای اقتصاد عمل میکرد، فقط به مسائل کوپن و موضوعاتی از این دست میپرداخت. کوپن بهطور مستقیم در شورای اقتصاد مطرح نمیشد. ستاد خودش را داشت که زیر نظر بهزاد نبوی کار میکرد.
روغنیزنجانی، ستاد بسیج اقتصادی را نوعی موازیکاری با وزارت بازرگانی میداند و معتقد است: دو نهاد ستاد بسیج اقتصادی و ستاد طرحهای انقلاب، از همان تفکری ناشی میشد که معتقد بودند نهادهای سنتی پیش از انقلاب توان پاسخگویی به نیازهای انقلاب را ندارند.
مرحوم نوربخش، رئیس کل بانک مرکزی طی سالهای 1360 تا 1365، با اشاره به دودستگی گروههای سیاسی میگوید: منشأ این تقسیمبندی مسائل صرف و عمیق اقتصادی نبود. بلکه حیطه اختیارات دولت بود که آن را به دو گروه چپ و راست تقسیم میکرد. نوربخش، ستاد بسیج اقتصادی را ضرورت زمان جنگ میداند و تاکید میکند در آن مقطع زمانی و بحران جنگی، اقتصاد باید در اختیار دولت قرار میگرفت. «عدهای تصور میکردند که دولت نباید در مسائل مختلف دخالت کند. مثلاً همین ستاد بسیج اقتصادی که در زمان جنگ ایجاد شده بود، یک ضرورت بود، الان هم میگویم که اگر در شرایط اضطراری قرار بگیریم، نمیتوان گردش امور را به بازار سپرد. حتماً باید دولت دخالت کند. نیروهای راست این دخالت را نفی میکردند و میگفتند دولت حق چنین کاری را ندارد. مباحث آنها تا آنجایی بالا گرفت که حضرت امام بحث احکام اولیه و ثانویه را مطرح کردند. آنها مخالف قیمتگذاری بودند. پس چالش آن زمان که بین نیروهای سیاسی وجود داشت به اقتصاد بازار یا اقتصاد سوسیالیستی ارتباط نداشت، بلکه بحث اصلی روی حیطه اختیارات و تصدیگری دولت بود. مسئله این بود که دولت اختیار دارد یا ندارد».
ستاد بسیج اقتصادی کشور، در طول جنگ تحمیلی، به تامین کالاهای اساسی مردم پرداخت. با وجود این، همچنان پس از گذشت بیش از 35 سال از جنگ تحمیلی، ستاد مزبور هنوز به حیات خویش زیر نظر وزارت بازرگانی ادامه میدهد و قیمتگذاری، توزیع کالاهای اساسی و سهمیهبندی همچنان در اختیار دولت است.
@EconomicHistoryOfIran
#اقتصاد_ایران
#تجارت_فردا
#اقتصاد_سیاسی_جمهوری_اسلامی
#اقتصاد_دولتی
#اقتصاد_کوپنی
#ستاد_بسیج_اقتصادی
📌متن کامل را در سایت تجارت فردا بخوانید.
هفته نامه تجارت فردا
جرقه کوپن
شادی معرفتی / نویسنده نشریه
کوپن یادگار ایام جنگ است. ایام جنگ و شرایط سخت محاصره اقتصادی، دولت وقت را وادار کرد که برای کنترل مشکلات ناشی