بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
469 subscribers
1.77K photos
630 videos
136 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ حضور در قلب #مناطق_زلزله_زده، علی رغم تلخی های بسیار ناشی از وسعت درد همنوعان، بسان دانشگاهی بود که درس های بسیاری داشت!

درس هایی که مکتوب کردنش، صدمن کاغذ می طلبد و ساعات ها صرف زمان!

اما چندی از مغز درس نکته های بسیارش، که نه در خانواده و نه در مدرسه و دانشگاه و حتی جامعه در چهل و اندی سال قبل نیافتم، در مراسم آغازین یکی از مدارس، برای نوجوانان و جوانان دیارم سردشت-که میعادگاه صلح جهانی لقبش داده ایم- در فرصتی محدود و مقید به زمان، ارایه داده ام که صدا و تصویر آن تقدیم می گردد تا شاید تلنگری شد بر ذهن بسیار خموش و گاها" هوشیار ما:👇

درس هایی چند از دانشگاه زلزله:

۱• یادگرفتم که #جغرافیای_انسانیت محدود و محصور در هیچ مرزی نیست و هرآنچه هست و نباید باشد حاصل نقشه و برنامه استثناکسانی است که توان درک و استنباط وسعت جغرافیای انسانیت ندارند!


۲• فهمیدم که شهروندان جهانشهر، #زبان_مشترک و همه فهمی دارند به نام #زبان_مهربانی که هیچ گاه نیازمند ترجمه نیست و هرکس به تناسب درجه مهرخود، آن را فهم کرده و می کند!


۳• متوجه شدم که سرجمع شهروندان جهانشهر، در راستای ارضای حس فطری و غریزی خود، دینی اختیار کرده اند به نام #دین_همدلی که هر شخص، با هر نژاد،فکر و گرایشی را زیر چتر مهر خود فرا می خواند و احدی را از دایره شمولیت خود بیرون نمی داند!


🌷والذى نفسى بيدى لن تدخلوا الجنة حتى تؤمنوا و لن تؤمنون حتى تحابوا🌷

💖"قسم به کسی که جان من در دست اوست شما واردبهشت نمی شوید مگر این که ایمان بیاورید. و ایمان نمی اورید مگر این که همدیگر را دوست داشته باشید"💖

🌷🌷🌷


رئوف آذری،
ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک

#درس_های_دانشگاه_زلزله
#جغرافیای_انسانیت
#زبان_مهربانی
#دین_همدلی

گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw

کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
کانال الفبای صلح و مهربانی
@havalani_ashti
اینستا👇
https://instagram.com/_u/raoufazari53
فعال #صلح و #مهربانی
Forwarded from اتچ بات
این تصویر را یکی از عزیزترین هایم، #کریم_آغا_خضری از فرهنگیان بازنشسته سردشت برایم فاروارد کرده بود که البته چند جمله ای ذیلش به نقل از کانالی درج شده بود!

ضمن سپاس از آن بزرگوار که منش، صداقت، خلوص و مسئولیت پذیری و مسئولیت شناسی اش در طول سال ها، افتخار همکاری ام درس آموز بود، خواستم به پاس آن همه لطف فاروارد کننده، این یک تصویر ارسالی شان را به اشتراک بگذارم تا شاید #تصویر_فارواردی شان نیز مجدد درس نکته ای دیگر منتقل کند...
شخصا" هر قدر در تصویر غور می کنم، نکته های بیشتری استنباط می کنم🌷

امیدوارم دوستان مهربانم نیز با چشمان بصیرت بین شان، #درس_نکته_های_مهربانی برگیرند و در صورت تمایل، برای بهره مندی سایر مهربانان به اشتراک بگذارند🌷👏🌷
Forwarded from اتچ بات
🌷 مدرسه "صلح و مهربانی باوه ره شی مریوان" افتتاح شد.

مدرسه صلح و مهربانی روباز باوه ره شی مریوان با غرس ۴ نهال بلوط در محل دکه و اطراف بوفه کاک شریف، نمادین به روی نوآموزان گشایش یافت...


در اختتامیه مجلس ترحیم ۴عقاب تیزپرواز آسمان صلح و مهربانی، ۴ فعال محیط زیست کردستان، ۴ شخصیت دلسوز و عاشق وطن:

"شریف باجور"،
"امید حسین زاده"،
"محمد پژوهی"
و
"رحمت حکیمی نیا"،

جمعی از کنشگران مدنی و فعالان محیط زیستی به نمایندگی بخشی از ان جی اوهای مدنی کردستان، و با مشورت و هماهنگی، همراهی و مدیریت انجمن چیای سبز مریوان، به منظور بزرگداشت تلاش داوطلبانه فعالان سفرکرده در آتش سوزی اخیر سلسی و پیله مریوان،اعتلای پرچم صلح و مهربانی، ارج نهادن دوستداری زیست محیط و عرق و عالاقه به وطن فعالان ونیز در راستای انتقال تجارب ارزنده کاک شریف باجور و همراهان در همگرایی و همدلی کنشگران و انجمن های مدنی و همچنین پاسداشت منزلت و جایگاه دکه یارانکو و میدان باوه ره شی، دومین* مدرسه روباز(خیابانی)جهان، در محل قبلی کار کاک شریف باجور(میدان باوه ره شی) بر روی کودکان، نوجوانان و جوانان و سایر دوستداران آگاهی و صلح و مهربانی گشوده شد...


خاطر نشان باید کرد که در مراسم آغازین این مدرسه خیابانی، ۴ عدد نهال بلوط پرورش یافته در شهر صلح و مهربانی -سردشت- به نماد ۴ اسطوره بلوطبانی کردستان و ایران، جنب محل اشتغال کاک شریف باجور، با شعار " جان برای بلوط"غرس گردید...


به آن امید که "میدان باوه ره شی"،"یارانکوی کاک شریف"(نام بوفه محل اشتغال شریف باجور) و خیابان های اطراف و تمامی کوچه ها و خیابان های کردستان، ایران و جهان به مدارسی روباز برای انتقال درس نکته های "صلح و مهربانی" تبدیل شوند:
صلح با طبیعت
و
مهربانی با همنوعان

*شایان ذکر است اولین مدرسه با عنوان "صلح و مهربانی" در سال ۹۴ در سردشت راه اندازی شده بود...

#بنیاد_صلح_و_مهربانی
#انجمن_های_مدنی_کوردستان
#فعالان_سبز_مریوان
#صلح_گستران_سردشت
#نماد_باوه_ره_شی
#یارانکۆ
#شریف_باجور
#مدرسه_روباز
#درس_اول
#اتش_جنگل_های_زاگرس
#جان_برای_بلوط
#صلح_با_طبیعت
#مهربانی_با_همنوع
❤️🌹

@SSopskf
Forwarded from اتچ بات
چەکمەکان، دەکرێ بکەینە پێ و رێگا ببڕین و نیشتمانێک وێران و نەتەوەیەک قڕکەین!

ئەشکرێت چەکمەکانی گشت شەری وێرانکەر و قڕکەری میـژوو، بدۆزینەوە و بیانخەینە سەر تاقچەی مۆزەخانەیەک، تا هەرچی مرۆڤی گۆی زەوی یە، بێت و چاوێکیان پێدابخشێنت و وانەی "ئاشتی و دڵۆڤانی" یان لێ هەڵینجێت !

دەی با دەست بدەینە،دەستی یەکتر و گشت چەکمەڕەشەکان لە لاقی ستەم دەربێنین و بیان هاوێژینە سەر تاقچەکانی مێشکی چینی دواڕۆژ تا چەقەرە و نەمامی "ئاشتی و دڵۆڤانی" یان لە سەر سەوز بێتەوە ...
@SSopskf
________

پوتین ها را می شود به پا کرد و راه افتاد و جغرافیایی را ویران و ملتی را ژینوساید کرد!

و می توان تمام پوتین های جنگ های ویرانگر تاریخ را یافت و بر تاقچه موزه ای نهاد تا هرچه انسان روی کره زمین است، بیاید و با چشم عبرت بین بدان بنگرد و درس "صلح و مهربانی" از آن برگیرد!

بیایید دست در دست هم دهیم و تمام چکمه های سیاه را از پای ستم درآوریم و روی تاقچه ذهن نسل فردا بگذاریم تا شاید جوانه و نهال "صلح و مهربانی" از آن بروید...
🌹❤️
#بنیاد_صلح_و_مهرباني
#رئوف_آذري
#پوتین_جنگ
#موزە_صلح
#درس_عبرت

@SSopskf
۱۴ درس از مدرسه ۱۴ آذر
رئوف آذری*
چهار ساله بودم و ساکن در روستا
روستایی که بهشت گردشگری بود و نقطه صفر مرزی
چون کابوسی بر ذهنم نقشه بسته است... جمعی، تابوتی بر دوش داشتند و سوی گورستان با شعار "شه هیدان نامرن، وا له دلی میله تا ئه ژین"، روان بودند!
سالها گذشت تا بفهم آن که بر دوش همه بود و عزیز، "خضر عزیزی" بود که سالهاست نامش بر تارک تنها مدرسه ابتدایی روستا، می درخشد.
او و هفت نفر دیگر، گروهی از شهدای روز ۱۴ آذر ۵۷ بودند که در پی زندانی شدن دو معلم(ظاهری بانه ای و افشاری ارومیه ای) و علیه استبداد و دیکتاتور وقت، با خیل عظیم مردمی همدل شدند و بهای همدلی شان را با جان پرداختند.
مدرسه ای در داخل شهر، به نام مبارک ۱۴ آذر مزین گردید تا سردشت و شهروندسردشتی و فرزند ایران زمین فراموش نکند که چه بهایی برای پاسداشت مقام معلم و طاغوت زدایی از خاک وطن، پرداخت شده است!
تلمذ دو ساله اول و دوم راهنمایی ام در آن مدرسه، درس نکته هایی نصیبم ساخت که ۱۴ از بسیارش را با شما به اشتراک می گذارم:
۱• خاک آن قدر ارزش دارد که برای سم زدایی اش، هزینه پرداخت کنیم
۲• زوری که در مشت های گره کرده یک جمع است، تانک ها را پس می راند
۳•بهایی که در راه حق پرداخت شود، همواره دستاورد خواهد داشت حتی اگر بعد از مرگ هم باشد.
۴• اگر از دایره و حصار تنگ خودخواهی و تفکرخودمحور، پا فراتر نهی، مسجد و خیابان، سجده گاه عبادتت خواهد شد.
۵•اگر صبر داشته باشی، زورمندترین ها را می بینی که، روزی چون "تاج الدینی" و "نوروزی" پای میز محاکمه، چمباتمه خواهند زد
۶• فرقی نمی کند زاده شهری یا روستا، مرام که داشته باشی، عزیزی و خضر وجودت، همواره در یادها، زنده خواهد ماند
۷• معلم که باشی، فرقی نمی کند لباس کارگری برتن داری یا کشاورزی یا دبیری،شاگردانت، سوادت را شهادت خواهند داد
۸• کلاس درس هیچگاه محصور در دیوارهای مدرسه نیست، گاهی خیابان ها، درس نکته ها دارند
۹• مرد که به معنای رجُل باشی، کوهها فریادت را پاسخ خواهند داد
۱۰• اگر در برابر گردبادها، خود را نبازی، #بلوط_های_زاگرس، خاک نیشتمانت را در چنگال خود، خواهند گرفت
۱۱• شعارت که بر بنیان درست تنظیم شده باشد، از گلوی کودکان فردا، سوتکی خواهد ساخت
۱۲•قصد زکات علم که داشته باشی، مدرسه های فردا، آغوش شان را به رویت خواهند گشود
۱۳• دانش آموز که باشی، دره ها و قله ها نیز استادی ات خواهند کرد
۱۴• فرزند زمان خود که باشی، پدر روزگاران خواهی شد
یاد باد شهد شهادتت ای شهید...
🌷🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#روزجهانی_خاک
#روزجهانی_کارداوطلبانه
#چهارده_آذر
#مدرسه
#درس
#معلم
#استاد_زندگی
#عزیز_ماندگار
@sopskf

*فعال صلح و مهربانی، دبیرکارگروه "سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی" انجمن سواد رسانه ای ایران
**تصویرگر: ناصر قاضی زاده سردشت


https://www.instagram.com/p/BrBKeu1lNKA/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=5p5oai15fq4c
#سوژه، خارج از جغرافیای بحران!

رُک و صریح، محضر مخاطبان همدل و همراهم در این پیج عارض شوم که هرگاه صفحه دیجیتالی گوشی ام را روشن می کنم و گذری و نظری بر اخبار روز و متن نوشته و تصاویر نوشته های آپلود شده بر فضای اینترنت می کنم و یا گاه رسانه مکتوب یا دیجیتالی و نیز فحوای واژگان رد و بدل شده را مروری می کنم، ده ها #سوژه، در ذهنم خلق می شود و خوش دارم مطلبی در موردشان بنگارم و یا دست مایه بحثی، کارگاهی یا پروژه ای قرارشان دهم و به همین دلیل هم، مشاهده تصویر پیوست در کانال تلگرامی قانون، قلم هوشمندم را بر صفحه دیجیتالی چرخاند و مرا به شما عزیزانم لینک داد... خوشا آنان که از دل بحران ها نیز، #سوژه های #امیدزا، #مهرورز، #صلح_ساز و هم افزا و همگرامحور استحصال می کنند و از بحران ها نیز #فرصتی می سازند برای #درس_آموزی🌷

خوشحالم که نهایت تلاشم اینست که درس آموز #سوژه هایی باشم که همواره تلنگری بر ذهنم سوی جغرافیای امید وارد می کنند و مفتخرم که قلمم یار می شود تا فحوای استحصالی را با شما #خوبان_نیک_منظر هم شریک شوم

اگر تمایلی به تداوم این مسیر دارید، دربخش کامنت ها فارغ از استیکر و لایک، جمله ای بنگارید که نگارنده را در ادامه مسیر راهنما باشد و چراغی بر فراز راه... با احترام وافر از همدلی ها و همراهی های گرم و پرشورتان:

رئوف آذری
فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای
۲۲فروردین ماه ۹۸

@sopskf
-----------

https://www.instagram.com/p/BwG63ryjE2h/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=lh9tmulaor3m
سواد امدادگری در بحران!


بحران ها اگر به فرض، غیرقابل پیش بینی هم باشند، غیرمنتظره نیستند!
اصلا" گویا سرشت زندگی را بر بنیان بحران، بنا نهاده اند و ما را گریزی از بحران نیست اما عقل و تجربه بشری، حکم می کند بزرگ ترین مهربانی بشر در این حوزه، تلاش برای پیشگیری از بحران و یا حداقل کاهش آسیب های بحران و کاستن از پیامدهای شوم آنست...

این همه میسور نمی شود جز با #درس_گرفتن از #بحران ها!

متعاقب بحران ها، عملیات فورس ماژور امداد، آغاز می شود که صدالبته ورود به این عملیات و مشارکت مسئولانه در آن، نشان خصیصه های نکوی انسانی و حاکمیت حس مسئولیت پذیری است ولی تجارب حاصل بیش از دو دهه امدادگری آماتور، این فهم را شکل داده تا به جد، خواستار تلاش تمامی علاقه مندان به امدادگری در راستای کسب آموزه های اولیه و الفبای کارامدادی باشیم!

تجربه تلخ #هلی_برد این روزهای اخیر منطقه #شاوور شهرستان #شوش، آموزش های اساسی و همه گیر مهارت های امدادی در سطح کشور را ضرورتی انکارناپذیر می نمایاند که امیدواریم متولیان امر، ان جی اوها و سازمان های مردم نهاد و نهادهای ذیربط به ویژه وزارت های آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت و سازمان فنی و حرفه ای وجمعیت هلال احمر اهتمام بیشتری مبذول دارند و شهرداران و دهیاران نیز ورودی جنبشی، پویشی و تمام شمول به این حوزه داشته باشند تا شاهد تکرار حوادث مشابه آنچه در شوش اتفاق افتاد، نباشیم.

به زعم نگارنده، #سواد_امدادگری و مواجهه با بحران، از ضرورت های جغرافیایی است که از حدود ۴۰ بحران شناسایی شده جهان، استعداد احتمال وقوع ۳۲ مورد آن را دارد...🌷


رئوف آذری
فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای

@sopskf

https://www.instagram.com/p/BwHPLoaDbKC/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1v00yeuwujowa
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
داغ فاصله ها؟!
#رئوف_آذري

جلال هم رفت...

جلال را از دوران دانش آموزي مي شناختم ولي هرگز مجال بسياري نيافتيم تا دل سيري از هم نشيني با همديگر را تجربه كنيم!

سال ها معاونت اداره پست شهرستان را داشت اما هيچگاه، چون بسياري از پشت ميزنشينان، به صندلي دلبسته نشد و همواره منتقد وضع موجود بود و ناراضي از شرايط روز جامعه...

هرچند در بعد فكري و بهتر است بنويسم اعتقادي و حتي در روش و كنش همجوش نبوديم اما هيچ گاه به ياد ندارم كه همديگر را تخطئه يا متهم به خيانت كرده باشيم!
يك بار در اتاق كارش، لختي مجال گفت و گويي كوتاه يافتيم و در اثناي آن،سيگاري روشن كرد..
از آنجا كه به شدت به دودسيگار حساسيت داشتم، درخواست كردم خاموش كنند و البته ناخنكي نيز به سيگاري بودنش زدم و گفتم :"جلال جان، حيف سيماي قشنگ و ذهن پرمغزت نيست، سيگار دود كنيد؟!"

آرام و خنده بر لب پاسخم داد؛" رئوف جان، اين دودي كه مي بيني، فقط قسمي از آتش درونم نسبت به اوضاع است، پس بزرگي كن و تحملم كن!"
و چند دقيقه اي دوام آوردم ....

پسا آن نشست، بارها قرار گذاشتیم مفصل باهم صحبت کنیم و از دغدغه های مشترک و روش ها وکنش های متفاوت مان بگوییم اما مصیبت«امروز به فراد کردن» و شاید «حصار مرزبندی های فاصله زا» مجال مان گرفت تا اینکه:

امروز تصوير بي روح #جلال را بر صفحه گوشي ام يافتم و در واژگان خبر دقيق شدم،ناخودآگاه، ناله اي سر دادم 😭كه همسر بزرگوار و آروين جانم را شوكه كردم😱
از جلال و درد همواره همراهش برای شان گفتم و متعاقب آن از «قصد گفت و گوی مفصل و مجال از دست رفته» و دلیل و دلایل ناله حزینم،اینکه:

•چه تعداد جلال و پتانسیل فکری و علمی،فرهنگی و اجتماعی، فردی و جمعی و...در این سرای داریم که درد درونی شده شان، مجال نمود بیرونی شان نمی دهد!

•• چه بسیار فرصت هموندی و هم کنشی در مسیرتوسعه خود و‌ملت و مملکت داریم و در پس غبار و دیوار دشمن ایجاد، شایعه احمق ساز و فاصله دوست عامل، از دست می دهیم!

•••چه ظرفیت، موقعیت و مجال برای کار داریم و درپس رقابت با رفیق، پس می زنیم...

اگر «جلال» سال ها با درد نارضایتی از اوضاع و ناتوانی یا عدم امکان در تطبیق فکر و ذهن و واقع ساخت ، نگارنده نیز ایام بس درازی است با درد بدفهمی دامنگیر نخبگان و فرهیختگان و نیز فواصل ناموجه، استعدادسوز و فرصت زایل شان ، دمساز است و نمی داند کي، چه وقت،چگونه و کجا، متوقفش خواهد ساخت..
با همین پیش فرض بی خبری از وقت رفتن، بارها و بارها ، تأکید کرده و گفته ام:
«فارغ از مرزبندی ها، دست بوس تمامی آنانی هستم که در اراده و عمل نشان می دهند ، دلسوز این ملت و نیشتمان اند و خشتی بر دیوار اعتماد و آبادانی میهن می نهند»

جلال یک از بسیار اینان بود که رفتنش داغی است بر تاریخ فاصله ها و البته عبرتی برای فرداروزها...

انا لله و انا الیه راجعون
🌹❤️🌹

#دکتر_جلال_حاجی_زاده
#غم_فاصله ها
#درس_نكته ها
#عبرت ها

@sopskf
برگ ریزان شایستگان سرزمینی
#رئوف_آذری

اگر ادعا کنم که کامل می شناختمش، به بیراهه رفته ام!
اما کافی بود این اواخر، پایه پای یادداشت هایش قدم برداری تا بفهمی که هرآنچه در خرمن زندگی، خوشه چینی کرده بود در تسبیح واژگانش، برداشت کنی..

تراوش قلمش، ولع مان فزود با جمعی از دوستان جانی، بنا گذاریم محضرشان برسیم..

یکی از دوستان که ارتباط صمیمانه ای داشت،مأمور شدند،تلفتی هماهنگ کنند.

پاسخ گرفتیم که متأسفانه حالش کمی به وخامت گراییده ولی قلباً تمایل به دیدار و گفت و گو دارند و قول داده اند که در اولین فرصت بعد از بازگشت نسبی سلامتی، دیدار صورت گیرد که آخرین یادداشت شان در تلگرام (یازدهم بهمن ماه)تصویر دوم پیوست شد😭

استاد #رضا_بابایی، دین پژوه شاخص عصر، زلال و پاک اما دغدغه مند رفت...

انا لله و انا الیه راجعون

ضمن عرض تسلیت به دین ورزان عصرمنظر، خانواده و دوستدارانش، گزیده ای از یادداشت
«ایران در آتش کینه ها-۲۵اسفند۹۶» موجود در «صدانت»را باز نقل می کنیم شاید با عبرت از درس نکته ها و تجربه ها، #صلح، در تمامی ساحت دین ورزی و زندگی مان رسوخ کند:

«همه به جان هم افتاده‌ایم. وصله و تهمتی نیست که به یک‌دیگر نچسبانده باشیم؛ از غرب‌زده و بی‌بصیرت و سازشکار و خشونت‌گرا تا فتنه‌گر و منافق و خائن و جاسوس و داعشی و مزدور و عامل بیگانه. اینها مشتی از لقب‌هایی است که در دو سه دهۀ گذشته نثار هم کرده‌ایم. صفت‌هایی مانند ترسو و اشرافیت‌‌گرا و لیبرال و سکولار بماند که داستانی دیگر دارد. قرآن می‌گوید به همدیگر لقب‌های زشت ندهید(لا تَنَابَزُوا بِالألْقَاب) و ما اسلحۀ لقب‌سازی و برچسب‌زنی را روی رگبار گذاشته‌ایم..

ندانستیم که باورها برای آن بود که دردی دوا کنند، نه آنکه خود دردی بی‌درمان شوند و بهانه‌ای برای منازعات بی‌پایان. درد انسان و درد ایران در دل‌ها نیست که این همه درد و رنج بیهوده بر سر و روی همدیگر می‌ریزیم.

هیچ راهی برای ما نمانده است جز اینکه زبان همدیگر را بیاموزیم و در نیت خیر یک‌دیگر تردید نکنیم. اصلاحات از خانه و کوچه شروع می‌شود و سپس به حاکمان می‌رسد. باور کنیم که هیچ حکومتی بدتر از مردم خود نیست و هیچ مردمی بهتر از حاکمان خود نیستند. »
افسوس که موهبت دیدار میسور نشد،گویا دیداری شگرف تر ولذت بخش تر، انتظارش می کشید😭

🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_كوچك
#برگ_ريزان_شايستگي
#ياديارها
#رضا_بابايي
#بازگشتي_كم_نظير
#درس_نکته_هایی_بی_نظیر

@sopskf
-----
https://www.instagram.com/p/B-orcGLjWoV/?igshid=1jmknfaa7gme1
🚀 ناراضی حتی با آپولو!

احسان محمدی

🚀 پنجاه‌سال پیش آمریکایی‌ها در ماموریت آپولو، #آرمسترانگ را به ماه فرستادند. او از سفینه پیاده شد، قدمی برداشت و گفت:«این گامی کوچک برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است.»

🚀 انسان که با نیزه سنگی ماموت شکار می‌کرد، گوشت خام می‌خورد و گاهی طعمه ببرهای دندان خنجری می‌شد حالا ماه را فتح کرده بود.

🚀 برای همین «آپولو هوا کردن» در توصیف انجام دادن کاری شگفت‌انگیز و خارق‌العاده حتی وارد ادبیات فارسی شد و هنوز هم کاربرد دارد.

🚀چندی پیش وقتی سفینه دیگری را راهی فضا کردند که به مراتب از آپولو پیشرفته‌تر بود، در میان تحسین‌های بسیار، سعید علی‌پور با این اسکرین‌شات در توئیتر به نکته جالبی اشاره کرد:«ببین! سفینه هم بفرستی فضا بازم حداقل ۲۵ هزار نفر هستن باهات حال نکنن».

🚀 این #درس_زندگی است. حتی اگر آپولو هوا کنیم باز کسانی پیدا می‌شوند که بگویند حالا مگه چکار کردی؟

🚀 سخت است و نیاز به تمرین زیاد دارد که آدم از نیش و کنایه و عیب‌جویی‌ها جان به در ببرد ولی واقعیت دارد که هر کاری بکنیم باز عده‌ای هستند که از ما خوششان نمی‌‌آید و ناراضی هستند.
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from محمد درویش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

🔻دنیا چگونه جای بهتری خواهد شد؟🔻

برای مقابله با پاندمی‌ها جای چه نوع آدم‌هایی خالی است؟ چرا حرکت در مسیر درست در دنیای کنونی دشوارتر از آن است که بتوان کره زمین را در هندوانه‌ای جاسازی کرد بدون آنکه هندوانه بزرگ یا کره زمین کوچک شود؟! راستی! اگر نسل امروز با پاندمی کووید نوزده مواجه نمی‌شد، آینده بهتری انتظارش را می‌کشید یا اینک که این تجربه تلخ و گران را یدک می‌کشد؟

#پاندمی_کووید_نوزده
#کرونا
#آینده_جهان
#ایرنا۲۴
#درس_آموخته‌ها

🇮🇷: @darvishnameh
Forwarded from محمد درویش
🔸️بخش سوم و پایانی گفتگو با محمد درویش درباره ظرفیت زیستی کره زمین، درس‌آموخته‌های ورود مردم به باغ گیاهشناسی و حقوق حیوانات!🔸️

🇮🇷: @darvishnameh

1️⃣ امسال به مدد کووید نوزده موعدِ سررسید بدهی‌های اهالی زمین سه‌هفته به تاخیر افتاد و برای نخستین‌بار در طول چهل سال اخیر، به جای آنکه مرز پایان تولید یکساله - موسوم به مرز تخطی زمین - باز هم عقب‌تر رود، از هفته دوم ماه اوت در سال گذشته میلادی به هفته اول سپتامبر در سال جاری عقب‌نشینی کرد. این البته خبر خوشی است، اما همچنان باید یادمان باشد که ما چهارماه زودتر از پایان سال، کل تولید یکساله زمین را مصرف کرده‌ایم. این در حالی است که اگر نبودند مردمی که در کشورهایی چون هند، بوتان، گواتمالا، کاستاریکا، دومنیکن، مالدیو و ... زندگی می‌کردند، امروز به مراتب وضعیت زیستن ما ناگوارتر و آینده حیات در کره زمین تیره و تارتر بود.

2️⃣ بزرگترین شانس جهانیان آن است که همه مردمش هنوز شبیه قطری‌ها، سعودی‌ها، آمریکایی‌ها و ایرانی‌ها زندگی نمی‌کنند! چقدر این جمله برای آنها که می‌فهمند می‌تواند تلخ و خجلت‌بار باشد ... چقدر ...

3️⃣ و اما در مورد حقوق حیوانات، تفاوتش با رفاه حیوانات و چالش‌هایی که وجود دارد، توصیه می‌کنم هفت بخش پایانی را با دقت تماشا کرده و به ویژه به زنهار #محسن_رنانی و ماجرای سگِ میدان انقلاب به مثابه شاخص توسعه‌یافتگی دقت کنیم!

#گفتگو_با_محمد_درویش
#کوچیتا_تی_وی
#درس_آموخته_های_باغ_گیاهشناسی
#فرق_حقوق_و_رفاه_حیوانات
#ماجرای_سگ_میدان_انقلاب_تهران

https://instagram.com/p/CET6UsEFHQJ/?igshid=i7ropv8zephc
نهايي_مستندات_رویدادها_و_تجارب_پیش_از_زلزله_بم_و_درس_آموزی_ها_از.pdf
352.9 KB
✳️ درس آموخته های تجارب پیش از رخداد زلزله بم(۵دی۸۲)

❇️ بمناسبت هفدهمین سالروز زمین لرزه بم و روز ملی ایمنی در برابر زلزله

برگرفته از کتاب جامع مستندات رویدادها و تجارب پیش و پس از زلزله بم و درس آموزي ها از آن ها، نوشتۀ محمد ایران منش

🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#زلزله
#سیل
#کرونا
#سالگردها
#درس_نکته_ها
#دکتر_محمد_ایران_منش

@sopskf
درسِ استاد
---
#یلدا_دمیرچی

💎‍ استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی. تلاش می‌کرد حرف‌های درشت اجتماعی را به گونه‌ای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.
روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بی‌مقدمه و بدون حال‌و‌احوال‌پرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
"اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت می‌گفت زیپت بازه، چی کار می‌کردی؟"
پسره گفت: "زود چک‌اش می‌کردم."
استاد گفت:
"اگر نفر دوم هم می‌گفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک می‌کردم."
استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که می‌دیدی، می‌گفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "شاید دیگه محل نمی‌ذاشتم."
استاد ادامه داد‌: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد می‌شد، یه نگاه به زیپت می‌انداخت و می‌خندید. اون موقع چی‌کار می‌کردی؟"
پسره هاج و واج گفت‌:
"شاید لباسم رو می‌انداختم روی شلوارم."
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
"حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟"
پسره گفت: "نه! ترجیح می‌دم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه."
استاد یهو برگشت با حالتی خنده‌دار گفت:
"دِ لامصبا! انسان این‌جوریه که اگر هی بهش بگن داری گند می‌زنی، حالا هرچی باشه، باورش می‌شه داره گند می‌زنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد می‌شد، کلی بوق و چراغ می‌زد. آخر سر هم با صدای بلند داد می‌زد که: "بتمرگ تو خونه‌ات با این دست فرمونت."
خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دست‌فرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا می‌ره!
پس‌فردا می‌خواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگی‌تون یه دختر بی‌اعتماد‌به‌نفس باشه یا یکی که اعتمادبه‌نفسش به شما انرژی بده؟"
بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواس‌تون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم می‌کنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب می‌کنید."
دو سال بود دانشجو بودیم، هیچ‌وقت نشده‌ بود این‌جوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگی‌مون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیش‌ترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون
----
•نقل از واتساپ دوست هموندم مهندس مهرپسند
🌹❤️🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#درس_استاد
#مسئولیت_اجتماعی

@sopskf
💢به بهانه ی #خداحافظی از سیستم رسمی شغلی بعد از سی سال حضور

https://t.iss.one/Sopskf/5331


اگر مر تو را صلح، آهنگ نیست

مرا با تو ای جان، سرِ جنگ نیست

تو در جنگ آیی، رَوَم من به صلح

خدای جهان را، جهان تنگ نیست

(مولانا)
-----
آذرماه ۱۴۰۰، پس از سی سال حضور و خدمت در ساختار آموزش عمومی و چندصباحی نیز در آموزش عالی، برحسب روال طبیعی و اداری، بازنشست شدم..

در این چنددهه که به نوعی دوران پساجنگ و در حالتِ صلح منفی را سپری می کردیم اما با کمال تأسف، کم ترین نشانگانِ صلح مثبت را یافتیم و هر لحظه، روز،هفته،ماه و‌سالِ مان با جنگِ شد در مواجهه با جنگِ بود گذشت و این اوضاع، گرچه سخت ولی شیرین و‌پربار و باخاطراتی نیک گذشت..

اینک وقتی آن سه دهه را تورق می زنم مگر اندکی غفلت، مابقی در اوج عزت همراه با تلاش مضاعف جهت کاستن از هژمونی رِخوَت، سپری شد و در این اثنا، ابتکار، خلاقیت و‌صدالبته ابرام بر روش اعتدالی و کُنش انتقالی، راهبر شد و وانفسای تهدید و حصر را به فرصت های ناب «آنِ دگر بودن» و«خودبودن»، و در خدمت شُدِ«دگری بودن»، بدل کرد که نتایج، گرچه درازدامن و هزینه بَر بود ولی لذت بخش و به نوعی خرمنی از توشه برای «روزِ دگر» بود و‌چه خوش اقبال بودم که چنین بود تا چنان شود که امروز شد...

فایل پیوست، آغاز و پایانش گرچه با قلم سوم شخص نگارنده است، اما فحوا و‌مغز یادداشت، نقل قول مستقیم و‌مستند و مکتوبِ بِه داشت دانش آموزان و‌ پاسداشت مهارت آموزانم در دهه ی آخر فعالیت آموزشی-مشاوره ای ام با بُن مایه ی مهربانی، صلح و گفت گو ست که به بهانه ی #بازنشستگی، همرسانی می شود..

به آن امید که تجربه ای شود در مسیر «شدنِ دیگری» و دیگرانی که به روزهای بهتر و زندگی معنادارتر می اندیشند و رنج را موهبتی در مسیر تغییر می دانند نه مانعی در برابر تغییر...

رئوف آذری،
معلم و‌مشاور به ظاهر بازنشسته اما «باز ننشسته ی در پی معنا »، دست از رفاه شُسته
آذرماه ۱۴۰۰
---
*فایل ها وتصاویر روزهای خداحافظی از مراکز آموزشی-مشاوره ای و برخی درس ورزی ها، به تدریج در کانال بنیاد توسعه صلح و‌مهربانی، همرسانی خواهند شد.

**فایل پیوست گرچه حجیم و طولانی است اما به یک بار خواندن، می ارزد(هنگام مطالعه گوشی را در حالت خوابیده قرار دهید).🙏
----
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سی_سال_خدمت
#سی_سال_جنگ_شد
#مهارت_آموزی_صلح
#یاداشت_خداحافظی
#درس_ها
#دگرگویی_ها
#دگرگونی_ها

@sopskf
هیجدمین_سالگرد_زلزله_بم_مستندات_رویدادها_و_تجارب_پیش_از_زلزله_بم.pdf
582 KB
‍ ‍ ‍چگونه یک سانحه طبیعی در کشورمان، براحتی تبدیل به فاجعه ای بزرگ می شود!

رویدادهای پیش از زلزله بم و
درس های آن که کمتر می آموزیم.

💢بمناسبت هیجدهمین سالروز زلزله بم💢

۵ دیماه ۱۴۰۰- محمد ایران منش، کنشگر و پژوهشگر مدیریت مخاطرات
--
بازنشر:
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#روز_ایمنی
#زلزله_بم
#از_سانحه_تا_فاجعه
#درس_ورزی_ها
#محمد_ایرانمنش

@sopskf
مام قادر مولانپور،
از روح سرگردانِ ملی
تا
نماد پایداری یک جغرافیا
✍🏻رئوف آذری

https://t.iss.one/Sopskf/5528

#برهان_احمدی، تدوینگر و فیلم ساز جوانی است که مستندی از رنج تاریخی مام قادر مولانپور، همان مرد روستایی بنایی که دکتر رنانی، بعدها روح سرگردان ملی، لقبش داد، ساخته است که سه شنبه شب دهم خردادماه از شبکه تلویریونی ماهواره ای رووداو بازپخش شد!

قبل تر هم البته فعالان عکاسی و مدنی شهری نیز، تصاویری از وی ثبت و ضبط کرده بودند که زاویه انتخابی #جوانرو_قادریان، بهتر نمایانگر رنجی بود که بر این روستایی سرد و گرم چشیده دوران جنگ و پساجنگ رفته بود!

البته در سال ۱۳۹۴ نیز #فاطمه_معتمد_آریا( که قصد بازی در فیلمی ویژه برای سردشت، داشت و هنوز خبری نیست و شاید همان درخت گردو بوده باشد و به توافق نرسیده اند) مهمان خانواده نگارنده بود و دیداری با مام قادر، در همان روستای #ڕەش_هەرمێ
RASH HARMEH
داشت و گفت و گویی با نامبرده انجام داد...

بعدها، #محمد_حسین_مهدویان، با فیلم #درخت_گردو، و نقش آفرینی #پیمان_معادی، روایتی از زندگی آن مرد رنج کشیده روزگاران ساخت و جوایزی نیز نصیب برد...

بعدتر نیز #دکتر_محسن_رنانی، باز بزرگواری شان در حق این بزرگ مرد نشان داد و در خلوتی خودگزین یا دگری تحمیل، سردیس سفارش داده شده اش به استاد #ضیاءالدینی را در میدانی از شهر(البته موقعیت نه چندان مناسب)، نصب و‌ پرده برداری کرد..

آنچه اما مهم است و این روزها، در خور توجه است اینست که جسم آن مردبلوط وش که روزگاری در پای بلوط ها، به سنگ چینی هر ساله مزار چندعضو خانواده اش مشغول می شد و از نامرادی خانواده اش حتی در دل خاک سخن می راند(بُرشی از فیلم برهان احمدی)، اینک خود در دل خاک نامراد رفته است و روح آن بزرگوار نه سرگردان، بلکه مقصدنگر و هدفمند #درس_پایداری، استقامت، ایستاده زندگی کردن را در مکتب پررنجش به نسل های بعدی، منتقل می کند..

او به مثابه عمر خاور حلبچه ای و همسنگ ماموستا کامیل ویس آن سامان، عشق به خانواده، پایداری در مسیر پر رنج زندگی و صدالبته هنر وطن دوستی و ایستاده مردن برای ژینایی آن را درس به درس، منتقل کرد و رفت...

امروز او نه آن روح سرگردان، بلکه سمبل و اسوه پایداری ملتی بزرگ است که امیدواریم به قدر تغییری بنیادین در سرنوشت، و در مواجهه با ناملایمات روزگار، از آن بهره برند...

🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رنج_های_بزرگ
#مام_قادر_مولانپور
#روح_سرگردان_ملی
#سمبل_پایداری
#سردشت

@sopskf
---
https://www.instagram.com/p/CeQK4bvqhjg/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
آرامستان حلبچه،
دانشگاهی پیشرفته
!
✍️رئوف آذری

https://t.iss.one/Sopskf/5863

این تصویر، نمایی از بی شمار گورستان های شهر حلبچه است که فقط به صورت نمادین، بخشی از قربانیان ژینوساید تاریخی شانزدهم مارس یکهزار و نهصد و هشتاد و هشت آن شهر را بازنمایی می کند!

به باور نگارنده، همین یک تصویر بازنمایی شده، در کنار تصاویر تاقانه ها(خانواده هایی که فقط یک نفرشان باقی ماند)و نیز عُمر خاور( مردی که فرزند در آغوش، روی پله خروجی ساختمان منزلش، جان باخت) کافیست تا هزاران نکته باریکتر از مو و درس های ارزنده برگیریم و بر مسببان جنگ، لعنت فرستیم!

لعنت فرستادن، با منش صلح ورزان در تضاد است اما گورستان ها  را مدرسه و دانشگاه دیدن و درس گرفتن از مصایب و عواقب و پیامدهای جنگ، مٲموریت ذاتی فعالان این حوزه..

چه خوبست به گاه و به اندازه، دردکاوی و رنج نگری نموده و در پس جنگ هایی که عاملانش یک و دو و چنداند اما قربانیانش بی شمار در تاریخ زندگی، درس آموزی داشته باشیم!

میلیون ها انسان، پرنده، جهنده، خزنده، آبزی و هوازی، قربانی منیت شخص یا اشخاصی می شوند که به غایت ناهوشیار، بیمار و کژاندیش اند و این چرخه نامبارک، وااسفا همچنان درحال تکرار!

این روزها که در حال بازکاوی خاطرات تلخ بمباران شیمیایی شهر حلبچه اقلیم کردستان به دست رژیم بعث هستیم، چه نکوست تا در کلاس های درس دانشگاهِ گورهای دسته جمعی آن سامان و در اقیانوس خشک شده اشک چشمان بازماندگان و مصایب و دردجانکاه همواره شان درنگی و تٲملی کنیم و بر کرده ها و ناکرده های خود، نظری داشته باشیم..

مٲموریت درس آموزی و رنج پژوهی، اگر از حاکمان و متولیان امنیت یک سرزمین از سرِ توهم قدرت و غرورِ نکبت، ساقط می نمایاند، بر ملت و کنشگرانش، فرض کفایه نیست که یک، بنگرد و تلنگر خورد و دگری چون ایل گورستان، عزلت و عافیت طلبد و مسئولیتی بر دوش، نگیرد و تکانی نخورد!

این اثری که از منظر بالا، می نگرید، هر سنگ مزارش، تابلوی کلاسی است که به درازنای تاریخ جنگ ها، درس نکته های صلح و مهربانی، با خود دارند، اگر که ملت را و دولت و حاکمیت یک جغرافیا و وسیع تر جهان حکمروایی را اشارتی کافی باشد!

به گاه باید غور کرد، اندیشه ورزید و کلام و قلم و قدم، شعار و عمل را همسنگ کرد تا دگر، هیچ وقت، عاملی بر شعله ور شدن جنگی و نزاعی و خشونتی نباشیم چه در خانه و خانواده، چه در کوچه و خیابان و شهر، و چه در کشور و جهان شهر پیرامونی..

بی جهت نیست که آخرین فرستاده، به بازدید از گورستان ها و شهر خاموشان، سفارش می کردند و آن معجزه مکتوبش نیر افلا یتدبرون و تتفکرون و یتفکرون را ندا می داد و می دهد..

تدبیر کنیم..
🌹❤️🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#ژینوساید_حلبچه
#مسئولیت_اجتماعی
#گورستان
#آرامستان
#دانشگاه
#درس_آموزی
#تدبیر
@sopskf
---
تصاویر بیشتر👇
https://www.instagram.com/p/Cp4W5Qqu09V/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
زمین لرزه مغرب
و
ضرورت مغزلرزه مخلوق
✍️رئوف آذری

https://t.iss.one/Sopskf/6118


از آغاز خلقت جهان و استقرار بشر بر روی این کُره خاکی، ده ها نظام آسمانی و منظومه فکری زمینی، به مدد این موجود دوپا آمده اند تا کمی و حداقل کمی، خود را از جذبه این گوی محقر تاریک در منظومه کیهانی بالاکشد و جهان را از دریچه ای منطقی تر و به حقیقت نزدیک تر مشاهده و درک کند.

اما افسوس و هزاران افسوس که حتی تصاویر همرسانی شده جیمزوب ها نیز تلنگری بر این اذهان زنگ زده، نمی آفرینند و به نظر می رسد درب برهمان پاشنه آشیل گذشته، می چرخد و می چرخدو چنین نیز می چربد!

داد و فغان و واویلا که هنوز عقلیت ما اندرخم کوچه اول است و در جای جای این کره خاکی همچنان خِرَد گِرد تعصب می چرخد و همچنان جنگ ما بر سر آب و خاک و مرز و دین و مذهب و حدودو صغوری است که ظاهر امر، جغرافیای وجودمان بدان وابسته است..

بگذریم که مثال ها بسیار و اگر فقط و فقط در صفحات و پیج های مجازی صلح منظران کند و کاو کنیم بر حجم تفاوت معنادار فالوشده ها با فالورهای آن پیج ها، بر مصادیق وقوف بیشتری خواهیم یافت که یک از بسیارش، همین صفحه بنیاد توسعه صلح و مهربانی است که الحق، مصداقی ارزنده برای داوری در باب تمایل نسل بشر به صلح ورزی، پیش پای محققان اجتماعی می نهد، نمی نهد؟!

باز از این چالش دامنه دار، عبور می کنیم و به اصل موضوع بر می گردیم:
دیروز در کشور مغرب، زلزله ای به وقوع پیوست و بسیاری از شهرها و روستاها را بر سر مردمان آوار ساخت و از جمله، بیت البیضاء را جلوی چشم همه، با خاک یکسان کرد اما آن سوتر، نوزادی بندناف نبریده، از ذیل تلی از خاکستر زنده بیرون کشیده شد که محتمل، معجزه مغرب نام گیرد!

معجزات مگر چه اند؟
همینی که ما به مدد رسانه می بینیم، معجزاتی اند برای اهل عبرت، اگر پند گیرند.

به زعم این قلم، بحران ها و ویژه زلرله ها، فرصتی کم بدیل اند برای درنگ در رهنمودهای آسمانی و رهیافت های بشری تا مغزمان بیشتر بلرزد، تلنگر خورد و سر عقل آید و در نهایت کاربست خِرد، آنی دستور دهد که خالق می طلبد و آنی محصول دهد که جهان فرصت مجال می دهد.

زندگی کوتاه است و طبق رهنمودجان ایزو در کتاب به پاخاستن برای مسئولیت اجتماعی یا برای انسانیت، ما هریک درجای خود، راهبری هستیم که اگر اراده کنیم جهانی از صلح، خلق خواهیم کرد، پس چرا چنین نکنیم اگر هر روز و ساعت ولحظه اش در معرض یک ابتلا، آزمایش و بحرانیم؟!

درنگی بباید و کاربست خِرَدی و اصلاح پندار، گفتار و کرداری تا جهان مان، سراسر مهر و صلح شود..

---
*کنشگر صلح و محیط زیست، نایب رییس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی

🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#انجمن_ترویج_فرهنگ_مسئولیت_اجتماعی
#زلزله_مهربانی
#تلنگر_ذهنی
#درس_آموزی

@sopskf
@....
Forwarded from محمد درویش
🟢 درسی که از مصطفی ملکیان آموختم! 🟢

📚
@darvishnameh

1️⃣ یکی از برکت‌های سفر به روستای گزیر در هرمزگان، امکان تجربه ناب همسفری با استاد مصطفی ملکیان بود؛ فیلسوف بزرگ، نامدار، شجاع و فرهیخته ایرانی که به طرز شگفت‌آور و تحسین‌برانگیزی فروتن است و مشتاق یادگیری ...

2️⃣ به عکس نخست و سوم دقت کنید! بعد از ساعت‌ها تاخیر پرواز برگشت بندرعباس به تهران که اغلب مسافران را به تنگ آورده بود، ایشان به مجرد نشستن در صندلی، شروع به مطالعه کردند و تازه با قلم، نکاتی را حاشیه‌گذاری می‌کردند! انگار لحظاتی دیگر باید امتحانی مهم را شرکت کرده و دیگر فرصت نیست ...

3️⃣ در طول این سفر، حتی یکبار پیش نیامد که ایشان نفر نخست باشند که وارد یا خارج شوند؛ به شدت با کودکان مهربان و همراه بودند و حتی پیش می‌آمد که لحظاتی ممتد با آنها مشغول گفتگو و بازی می‌شدند ...

4️⃣ و به احترام آنها که صندلی ندارند، همواره روی زمین می‌نشستند و از قبول بالش یا پشتی هم سرباز می‌زدند ...

5️⃣ انسانی با فراخنای ژرف معرفتی و دانشی بین‌رشته‌ای کمتر چون مصطفی ملکیان می‌توان یافت. بخت یارم بود که از ۲۳ تا ۲۶ آذر ۱۴۰۳ این مهم را از نزدیک لمس کردم ... یادم نمی‌رود این شیوه سلوک را، این سرافرازی بی‌قیمت و بی‌رقیب را ... می‌کوشم تا شاگرد بهتری شوم ...

6️⃣ به قول محمدکاظم کاظمی، شاعر عزیز اهل افغانستان: سرافرازی نه متاعی است که ارزان برسد، سحر آن نیست که با بانگ خروسان برسد؛ سحر آن است که بیدار شود اقیانوس، سحر آن است که خورشید بگوید، نه خروس.

https://t.iss.one/darvishnameh/13158

#مصطفی_ملکیان
#درس_زندگی
#دلنوشته_های_محمد_درویش