Forwarded from اتچ بات
تجلیل مهربانان یا تقلیل جایگاه سلبریتی ها؟!
حدود شصت روز به طور متناوب در مناطق زلزله زده کرمانشاه حضور داشتم و از #کمپ_مهربانی تا #دهکده_امید، سعی وافر و تلاشی بیش از توان ذاتی و بضاعت مالی خود معمول داشتم و در طی این مدت، تلاش کردم تا با همه آنان که همتی داشتند و به زعم اینجانب #زلزله_مهربانی، شکل دادند، دیداری حضوری، تلفنی یا فعالیتی مشترک و اقدامی سپاسگزارانه تدارک بینم...
#دکتر_صادق_زیباکلام و #علی_دایی، از زمره آنانی بودند که همراه #نرگس_کلباسی و #جواد_خیابانی، #فاطمه_دانشور، #اسی_ناصری، #دکتر_محمد_ایرانمنش و همسربزرگوارشان #سوری_کعبی_نژادیان، و بسیاری دیگر از غربومی ها، همتراز و صدالبته هریک به تنهایی بیشتر از مجموع تمامی دستگاه های خدمات رسان و متولی ای چون #بنیاد_مسکن،#هلال_احمر و #مدیریت_بحران، و... امدادگری به مفهوم واقعی کلمه بودند...
شخصا" در پی عملیات اجرایی ایده #هرشهر_یک_روستا، از نزدیک در چند جلسه رایزنی و هماهنگی پروژه دهکده امید و افتتاحیه آن حضور داشته ام و از آن سوی نیز بنا به مسئولیت #روابط_عمومی که در نشست دوم شورای هماهنگی فعالان امداد بومی در سنندج به اینجانب واگذار گردید، چندبار #تلفنی با آقایان #دایی و #خیابانی تماس داشته و از فحوای عمل و کلام شان، بر صداقت در کار و تعهد در امدادشان وقوف یافته و تهیه #تندیس_سپاس کمپین مهربانی های کوچک برای هرسه آن بزرگواران به نیت تجلیل مهربانی های بزرگ شان، با اشراف بر این استنباط، عملی گردید.
این روزها که اخبار احضار آن دو عزیز( استاد زیباکلام بزرگوار و آقاعلی دایی عزیز) واصل گردید، علی رغم تجربه بسیار شخصی از این برخوردهای ناصواب که عادت روزگارمان در این سرای شده، اما شوکه شدم!
از این حیث که:
۱•آن دو نه همچون #مای_نوعی، غیرخودی اند که خودی اند!
۲•آن دو نه همچون #مای_نوعی، که گمنام اند که شهره عام و خاص اند!
۳•آن دو نه همچون #مای_نوعی، که سیاست نادان و ارتباط ناشناسند که صدالبته استاد سیاست و شهره آرنج تیمی اند!
۴•آن دو نه همچون #مای_نوعی، مرزنشین و حاشیه نشین اند که صدالبته مرکز نشین و پایتخت نشین اند!
۵•آن دو نه همچون #مای_نوعی، کولبرند و حساب تهی و حساب نادان که دلبرند و حساب پُر و حساب دان!
آن دو و همه امدادگران عزیزاند و مهربان، مسئولیت شناس اند و مسئولیت پذیر و صدالبته همگی شان، استادتمام #دانشگاه_زلزله...
امیدوارم احضارشان برای تجلیل مهرورزی شان باشد نه تقلیل جایگاه سلبریتی شان که اگر این نباشد و آن باشد نه ما خواهیم بخشید و نه تاریخ جوانمردی ها و نه وجدان بیداردلان ...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#زلزله_کرمانشاه
#تجلیل_مهربانان
#صادق_زیباکلام
#علی_دایی
#احضار_پلیس
#تقلیل_جایگاه
#تفاوت_ها
#زلزله_مهربانی
#دانشگاه_زلزله
@sopskf
حدود شصت روز به طور متناوب در مناطق زلزله زده کرمانشاه حضور داشتم و از #کمپ_مهربانی تا #دهکده_امید، سعی وافر و تلاشی بیش از توان ذاتی و بضاعت مالی خود معمول داشتم و در طی این مدت، تلاش کردم تا با همه آنان که همتی داشتند و به زعم اینجانب #زلزله_مهربانی، شکل دادند، دیداری حضوری، تلفنی یا فعالیتی مشترک و اقدامی سپاسگزارانه تدارک بینم...
#دکتر_صادق_زیباکلام و #علی_دایی، از زمره آنانی بودند که همراه #نرگس_کلباسی و #جواد_خیابانی، #فاطمه_دانشور، #اسی_ناصری، #دکتر_محمد_ایرانمنش و همسربزرگوارشان #سوری_کعبی_نژادیان، و بسیاری دیگر از غربومی ها، همتراز و صدالبته هریک به تنهایی بیشتر از مجموع تمامی دستگاه های خدمات رسان و متولی ای چون #بنیاد_مسکن،#هلال_احمر و #مدیریت_بحران، و... امدادگری به مفهوم واقعی کلمه بودند...
شخصا" در پی عملیات اجرایی ایده #هرشهر_یک_روستا، از نزدیک در چند جلسه رایزنی و هماهنگی پروژه دهکده امید و افتتاحیه آن حضور داشته ام و از آن سوی نیز بنا به مسئولیت #روابط_عمومی که در نشست دوم شورای هماهنگی فعالان امداد بومی در سنندج به اینجانب واگذار گردید، چندبار #تلفنی با آقایان #دایی و #خیابانی تماس داشته و از فحوای عمل و کلام شان، بر صداقت در کار و تعهد در امدادشان وقوف یافته و تهیه #تندیس_سپاس کمپین مهربانی های کوچک برای هرسه آن بزرگواران به نیت تجلیل مهربانی های بزرگ شان، با اشراف بر این استنباط، عملی گردید.
این روزها که اخبار احضار آن دو عزیز( استاد زیباکلام بزرگوار و آقاعلی دایی عزیز) واصل گردید، علی رغم تجربه بسیار شخصی از این برخوردهای ناصواب که عادت روزگارمان در این سرای شده، اما شوکه شدم!
از این حیث که:
۱•آن دو نه همچون #مای_نوعی، غیرخودی اند که خودی اند!
۲•آن دو نه همچون #مای_نوعی، که گمنام اند که شهره عام و خاص اند!
۳•آن دو نه همچون #مای_نوعی، که سیاست نادان و ارتباط ناشناسند که صدالبته استاد سیاست و شهره آرنج تیمی اند!
۴•آن دو نه همچون #مای_نوعی، مرزنشین و حاشیه نشین اند که صدالبته مرکز نشین و پایتخت نشین اند!
۵•آن دو نه همچون #مای_نوعی، کولبرند و حساب تهی و حساب نادان که دلبرند و حساب پُر و حساب دان!
آن دو و همه امدادگران عزیزاند و مهربان، مسئولیت شناس اند و مسئولیت پذیر و صدالبته همگی شان، استادتمام #دانشگاه_زلزله...
امیدوارم احضارشان برای تجلیل مهرورزی شان باشد نه تقلیل جایگاه سلبریتی شان که اگر این نباشد و آن باشد نه ما خواهیم بخشید و نه تاریخ جوانمردی ها و نه وجدان بیداردلان ...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#زلزله_کرمانشاه
#تجلیل_مهربانان
#صادق_زیباکلام
#علی_دایی
#احضار_پلیس
#تقلیل_جایگاه
#تفاوت_ها
#زلزله_مهربانی
#دانشگاه_زلزله
@sopskf
Telegram
attach 📎
از بحران و مدیریت بحران،
تا
پیشینه ی فرهنگی و فرهنگ امداد در بحران
✍🏻 #رئوف_آذری
https://t.iss.one/Sopskf/5379
تصاویر گویای همه ی آنچه قرار است گفته شود و یا به تحریر در آید، هست،نیست؟!
مدعی فرهنگ چندهزار ساله ی یاریگری هستیم و به جد نیز چنینیم و این را شاید بیش از هریک از ما، دکتر مرتضی فرهادی باشند که شهادت می دهند!
ولی این فرهنگ ناب و غنی را چه شده است که این روزها، حدود یک ماه از مفقودی سه شهروند کورد ارومیه ای در کوهستان های منتهی به مرز ترکیه می گذرد ولی عملیات جست و جو، همچنان در اگر و مگرهای متولیان و نیز بشود ونشودهای مردمان بومی، نافرجام و بدفرجام پیش می رود و تأسف زاتر که؛
مدیریت بحران کشور و حتی پژوهشگران مستقل این حوزه هم کک شان نمی گزد!
همزمان، چند روز قبل، رَیان، کودک پنج ساله ی مراکشی مفقود می شود و یعدها متوجه می شوند که در چاهی با عمق سی و دو متری سقوط کرده است و به دلیل قطر اندک دهانه چاه، امکان امداد رسانی از طریق دهانه چاه میسور نمی شود!
همان شوری وشعوری می آفریند که مردم و دولت، فرمانروا و فرمانبر، دست در دست هم حلقه می کنند و پنج روز کامل پشت سرهم و بی وقفه، زمین می کاوند تا بلکه؛
در موعد مقرر به تهِ چاه و آن کودک پنج ساله برسند!
گرچه در قدر و قیمت جان، چه انسان و حتی سایرموجودات، تفاوتی نشاید قایل شد ولی دردزاست وقتی می بینیم قاتل یک سرهنگ نیروی انتظامی، یک شبه دستگیر و زانو در بغل(به حق)، جلوی فرزند مقتول، مفلوک بودنش، نمایش داده می شود ولی قاتل هزاران کولبر و سوخت بر جانبرِ شهید، هیچگاه نام و نشان شان، یافت می نشود و نمی شود!
ده ها وهزاران جوان نخبه و سرخورده از وطن، در مسیرهای سنگلاخی و آبی دیار غربت، ره گم می کنند، سلامت و عزت وجان می بازند ولی کسی نیست که مسبب این ناامیدی و سرخوردگی و کوچ دسته جمعی را نشانی بگیرد؟!
یک ماه، زمان کمی نیست تا مدیریت بحران ومتولیان امنیت جان و مرزداران غیور همواره ماشه در دست، بیدار شوند و این بار نه با توپ و تشر وتفنگ، بلکه با عصا و باتوم و پوتین و بلدوزر و سورتمه های تیزروي نظامی شان، در دل دره بنار رژه روند وجان این سه شهروند به هر دلیل رونده در دل برف وبوران را نجات دهند واگر رمقی از جان این سه باقی نیست، حداقل از بِدَرشُدن جان سه مادر و سه پدر و چند فرزند و همسر دگر و ملتی سرخورده، جلوگیری کنند!
تفاوت ها را گفتیم ونوشتیم بلکه تلنگری باشد بر روزهای از دست رفته و امیدی به روزهای مانده!
نگذاریم فرهنگ ناب یاریگری مان، دستخوش بحران شود که دیگر، مدیریت شدنی نیست و فاجعه آفرین خواهد شد!
اگر فحوای واژگانی مهربانی، همزیستی و یاریگری را می فهیمیم و باور داریم،
امروز دیر است و باید لحظه ها را فهمید...
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#فرهنگ_یاریگری
#ارومیه
#دره_بنار
#مراکش
#چاه_ریان
#مدیریت_بحران
#تفاوت_ها
#تلنگرها
@sopskf
https://www.instagram.com/p/CZmVJU6rFi2/?utm_medium=copy_link
تا
پیشینه ی فرهنگی و فرهنگ امداد در بحران
✍🏻 #رئوف_آذری
https://t.iss.one/Sopskf/5379
تصاویر گویای همه ی آنچه قرار است گفته شود و یا به تحریر در آید، هست،نیست؟!
مدعی فرهنگ چندهزار ساله ی یاریگری هستیم و به جد نیز چنینیم و این را شاید بیش از هریک از ما، دکتر مرتضی فرهادی باشند که شهادت می دهند!
ولی این فرهنگ ناب و غنی را چه شده است که این روزها، حدود یک ماه از مفقودی سه شهروند کورد ارومیه ای در کوهستان های منتهی به مرز ترکیه می گذرد ولی عملیات جست و جو، همچنان در اگر و مگرهای متولیان و نیز بشود ونشودهای مردمان بومی، نافرجام و بدفرجام پیش می رود و تأسف زاتر که؛
مدیریت بحران کشور و حتی پژوهشگران مستقل این حوزه هم کک شان نمی گزد!
همزمان، چند روز قبل، رَیان، کودک پنج ساله ی مراکشی مفقود می شود و یعدها متوجه می شوند که در چاهی با عمق سی و دو متری سقوط کرده است و به دلیل قطر اندک دهانه چاه، امکان امداد رسانی از طریق دهانه چاه میسور نمی شود!
همان شوری وشعوری می آفریند که مردم و دولت، فرمانروا و فرمانبر، دست در دست هم حلقه می کنند و پنج روز کامل پشت سرهم و بی وقفه، زمین می کاوند تا بلکه؛
در موعد مقرر به تهِ چاه و آن کودک پنج ساله برسند!
گرچه در قدر و قیمت جان، چه انسان و حتی سایرموجودات، تفاوتی نشاید قایل شد ولی دردزاست وقتی می بینیم قاتل یک سرهنگ نیروی انتظامی، یک شبه دستگیر و زانو در بغل(به حق)، جلوی فرزند مقتول، مفلوک بودنش، نمایش داده می شود ولی قاتل هزاران کولبر و سوخت بر جانبرِ شهید، هیچگاه نام و نشان شان، یافت می نشود و نمی شود!
ده ها وهزاران جوان نخبه و سرخورده از وطن، در مسیرهای سنگلاخی و آبی دیار غربت، ره گم می کنند، سلامت و عزت وجان می بازند ولی کسی نیست که مسبب این ناامیدی و سرخوردگی و کوچ دسته جمعی را نشانی بگیرد؟!
یک ماه، زمان کمی نیست تا مدیریت بحران ومتولیان امنیت جان و مرزداران غیور همواره ماشه در دست، بیدار شوند و این بار نه با توپ و تشر وتفنگ، بلکه با عصا و باتوم و پوتین و بلدوزر و سورتمه های تیزروي نظامی شان، در دل دره بنار رژه روند وجان این سه شهروند به هر دلیل رونده در دل برف وبوران را نجات دهند واگر رمقی از جان این سه باقی نیست، حداقل از بِدَرشُدن جان سه مادر و سه پدر و چند فرزند و همسر دگر و ملتی سرخورده، جلوگیری کنند!
تفاوت ها را گفتیم ونوشتیم بلکه تلنگری باشد بر روزهای از دست رفته و امیدی به روزهای مانده!
نگذاریم فرهنگ ناب یاریگری مان، دستخوش بحران شود که دیگر، مدیریت شدنی نیست و فاجعه آفرین خواهد شد!
اگر فحوای واژگانی مهربانی، همزیستی و یاریگری را می فهیمیم و باور داریم،
امروز دیر است و باید لحظه ها را فهمید...
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#فرهنگ_یاریگری
#ارومیه
#دره_بنار
#مراکش
#چاه_ریان
#مدیریت_بحران
#تفاوت_ها
#تلنگرها
@sopskf
https://www.instagram.com/p/CZmVJU6rFi2/?utm_medium=copy_link
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک