روزِ قلم
🔷امروز #روز_قلم بود و بعضاً مطالبِ دلنشین و اشعار لطیف در باب قلم «فوروارد» شد،
اما قلم کیلویی چند است؟
[یادداشت🔻🔽]
@solseghalam
🔷امروز #روز_قلم بود و بعضاً مطالبِ دلنشین و اشعار لطیف در باب قلم «فوروارد» شد،
اما قلم کیلویی چند است؟
[یادداشت🔻🔽]
@solseghalam
🖋روز قلم
🔷روز قلم در تقویم رسمی ایران روز چهاردهم تیرماه میباشد. امروز (چهارشنبه) #روز_قلم بود و بعضاً مطالبِ دلنشین و اشعار لطیف در باب قلم «فوروارد» شد، اما قلم کیلویی چند است؟
قلم و کارِ قلمی به مفهومِ مقدسش مگر در دنیایِ امروز جایگاهی دارد؟ اگر منظور از قلم و قلمزنی ، «گسترش دانش» و «همفکری» است، که دنیایِ امروز دنیایِ حساب و کتاب است و هر کس برای کاری که می کند «حقّ الزحمه» ای مد نظر دارد و نوشتن و #نویسندگی هم مشمولِ همین «محاسبه» و مراقبه گردیده و برای «ساعتِ» حقّ التحریر، هم عددی بسته به نرخِ نویسنده، «لحاظ» می شود، پس دیگر کجایِ کارِ قلمی ، مقدّس و ارجمند است؟
🔴قلم چرا ارجمند است؟!
اگر محصولِ دانش ، می شود «مقاله #ژورنال» که خب این، تعاریفِ خودش را دارد. قلم زنی برایِ کارِ مقاله و رساله، که منتج می شود به مدرکِ فارغ التحصیلی و ارتقای پایه، و بعدترش هم «کسبِ درآمد با مدرک» است؛ این امر مقدسی است؟!
اگر محصولِ کارِ قلمی می شود مقاله سیاسی و تاختن به رقیب انتخاباتی ، که این قلم ، مَرکب و اسبِ سیاست است، کجایش مقدس است؟ حق التحریرش را می گیرد و پس از انتخابات، سِمَت و پُست اش را.
محصولِ قلم در دنیایِ معاصر چیست که مقدّس باشد؟ دنیایی که
Time is money !
Let's make money
-🔹روزی روزگاری بود ، که #مولوی نامی ، دکان و دَخلِ معلمی و تدریس و مکتب را رها می کرد و در قالب مثنوی «قصّه» تعریف می کرد برایِ روحِ انسانی که مشتاقِ شنیدنِ قصّه هاست.
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت ، نقدِ حالِ ماست آن (#مثنوی- دفتر اول)
-🔹روزی روزگاری بود، که یک نفر بجای تدریس خصوصی و کاسبی با مدرک دکترایِ فرانسوی اش در دانشگاههای کشورش، «کویر» نوشت و بجای سپری کردنِ عمری در صلاح و فلاح و رستگاری و #دانشیاری و #استادیاری، با هرچه در کف داشت کوشید تا در «کویر» با «قلم زنی» نشان دهد زشتی و کوچکیِ روح آدمیزاده را وقتی که بجای شیدایی، چشم به صندوقِ حسابداریِ اداره و شرکتش دارد.
-🔹روزی روزگاری بود، که یک نفر بجای کاسبیِ قلمی، در کوچه پس کوچه های یزد و بندرعباس و قِشم «پیاده» پا می زد و محصولش می شد کتابچه و گزارش سفر، و شرح احوالِ روزگارِ مردمِ کشورش برای نسلِ فردا. #آل_احمد نوشت و نوشت تا روزی که مُرد.
-🔹روزی روزگاری بود، که می شُد با مدرک فوق لیسانسِ معماریِ #دانشگاه_تهران «درآمدها» داشت. یک نفر بجای کارِ معماری و ساختمان و بسازوبفروش، «نوشت» و عمر به نوشتن گذراند. آن وقتی که عمرِ مقدّرِ مهندس مرتضی آوینی تمام شد، هنوز اجاره نشین بود.
...ه
🔷اینها، همۀ اینها که نوشتند، اهالیِ این «قبیله» ، از مولوی تا اقبال و تا جلال و تا شریعتی و ... همه درنویسندگیِ شان در یک ویژگی مشترک بودند: مُفتی می نوشتند!
همه اینها برای دکان داری و ژورنال گردانی و سایتِیشن گرفتن و تدریس خصوصی و پستِ سیاسی/اجرایی تور کردن ، ننوشتند.
همه اینها، مُفت نوشتند و این کار مفتی هم در این روزگارِ ما، نرخ اش مشخص است: مفت است!
- - - - -
به مُلکِ جم ، ندهم «مصرعِ نظیری» را /
هرآنکه که کشته نشد، از قبیلۀ ما نیست!
#اقبال_لاهوری
https://t.iss.one/solseghalam
🔷روز قلم در تقویم رسمی ایران روز چهاردهم تیرماه میباشد. امروز (چهارشنبه) #روز_قلم بود و بعضاً مطالبِ دلنشین و اشعار لطیف در باب قلم «فوروارد» شد، اما قلم کیلویی چند است؟
قلم و کارِ قلمی به مفهومِ مقدسش مگر در دنیایِ امروز جایگاهی دارد؟ اگر منظور از قلم و قلمزنی ، «گسترش دانش» و «همفکری» است، که دنیایِ امروز دنیایِ حساب و کتاب است و هر کس برای کاری که می کند «حقّ الزحمه» ای مد نظر دارد و نوشتن و #نویسندگی هم مشمولِ همین «محاسبه» و مراقبه گردیده و برای «ساعتِ» حقّ التحریر، هم عددی بسته به نرخِ نویسنده، «لحاظ» می شود، پس دیگر کجایِ کارِ قلمی ، مقدّس و ارجمند است؟
🔴قلم چرا ارجمند است؟!
اگر محصولِ دانش ، می شود «مقاله #ژورنال» که خب این، تعاریفِ خودش را دارد. قلم زنی برایِ کارِ مقاله و رساله، که منتج می شود به مدرکِ فارغ التحصیلی و ارتقای پایه، و بعدترش هم «کسبِ درآمد با مدرک» است؛ این امر مقدسی است؟!
اگر محصولِ کارِ قلمی می شود مقاله سیاسی و تاختن به رقیب انتخاباتی ، که این قلم ، مَرکب و اسبِ سیاست است، کجایش مقدس است؟ حق التحریرش را می گیرد و پس از انتخابات، سِمَت و پُست اش را.
محصولِ قلم در دنیایِ معاصر چیست که مقدّس باشد؟ دنیایی که
Time is money !
Let's make money
-🔹روزی روزگاری بود ، که #مولوی نامی ، دکان و دَخلِ معلمی و تدریس و مکتب را رها می کرد و در قالب مثنوی «قصّه» تعریف می کرد برایِ روحِ انسانی که مشتاقِ شنیدنِ قصّه هاست.
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت ، نقدِ حالِ ماست آن (#مثنوی- دفتر اول)
-🔹روزی روزگاری بود، که یک نفر بجای تدریس خصوصی و کاسبی با مدرک دکترایِ فرانسوی اش در دانشگاههای کشورش، «کویر» نوشت و بجای سپری کردنِ عمری در صلاح و فلاح و رستگاری و #دانشیاری و #استادیاری، با هرچه در کف داشت کوشید تا در «کویر» با «قلم زنی» نشان دهد زشتی و کوچکیِ روح آدمیزاده را وقتی که بجای شیدایی، چشم به صندوقِ حسابداریِ اداره و شرکتش دارد.
-🔹روزی روزگاری بود، که یک نفر بجای کاسبیِ قلمی، در کوچه پس کوچه های یزد و بندرعباس و قِشم «پیاده» پا می زد و محصولش می شد کتابچه و گزارش سفر، و شرح احوالِ روزگارِ مردمِ کشورش برای نسلِ فردا. #آل_احمد نوشت و نوشت تا روزی که مُرد.
-🔹روزی روزگاری بود، که می شُد با مدرک فوق لیسانسِ معماریِ #دانشگاه_تهران «درآمدها» داشت. یک نفر بجای کارِ معماری و ساختمان و بسازوبفروش، «نوشت» و عمر به نوشتن گذراند. آن وقتی که عمرِ مقدّرِ مهندس مرتضی آوینی تمام شد، هنوز اجاره نشین بود.
...ه
🔷اینها، همۀ اینها که نوشتند، اهالیِ این «قبیله» ، از مولوی تا اقبال و تا جلال و تا شریعتی و ... همه درنویسندگیِ شان در یک ویژگی مشترک بودند: مُفتی می نوشتند!
همه اینها برای دکان داری و ژورنال گردانی و سایتِیشن گرفتن و تدریس خصوصی و پستِ سیاسی/اجرایی تور کردن ، ننوشتند.
همه اینها، مُفت نوشتند و این کار مفتی هم در این روزگارِ ما، نرخ اش مشخص است: مفت است!
- - - - -
به مُلکِ جم ، ندهم «مصرعِ نظیری» را /
هرآنکه که کشته نشد، از قبیلۀ ما نیست!
#اقبال_لاهوری
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2