ارزیابی شتابزده
13.8K subscribers
932 photos
313 videos
34 files
882 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️اجلاس زنان تاثیرگذار از منظری دیگر

🔘انتقادهای وسیعی در شبکه های اجتماعی به برگزاری اجلاس زنان تاثیرگذار (توسط همسر رئیس جمهور) شکل گرفت، اما یک نکتۀ حائز اهمیت در این انتقادها «گم» است و آن پرداختن به اختلافهای داخلی در ساحت فکری و مبانی نظریِ بحث حجاب در میان اصولگرایان است.
این اجلاس از چند جهت مهم بود و باید به آن توجه کرد:

🔵 یک- بخشی از مفهوم زن (و زنانگی) مترادف با مفهوم زیبایی (و زیبایی شناختی) است. بنابراین بخشی از رفتار با زن، متاثر از «درک از زیبایی» است. آنکه زن را موجودِ ضعیف می داند به دلیل این است که در ذهن او امرِ زیبایی، «قوت/قدرت» ندارد و آنکه زن را Femme Fatale می شمارد ناشی از آن است که وجهِ زیبایی زنانگی در ذهن او مقدم بر مفهوم انسانیِ زن قرار گرفته است.

اولی، قصد بر انکار قدرت زیبایی زن دارد و دومی، هلاکِ از زیبایی است.

این هر دو، (متاسفانه) دو اکستریمِ ذهنی هستند.

🔵دو- حد اعتدال در مفهوم زن/زیبایی کجاست؟
پاسخ به این سوال بسیار مشکل است. این پاسخ ناظر به یک «طیف وسیع رفتاری» است و می تواند از منتهی الیهِ «عروسک انگاشتنِ» زن تا کرانۀ «به برقع پوشاندنِ» زن، در نوسان باشد.

یک سمت طیف کسی است که زن برای او فقط مترادف با "امرِ زیبایی" است (و باید متجلّی شود) و سمت دیگر کسی است زن برایش مترادف با "انسان دست دوم/ضعیفه" است، و جزء اموال مرد است و باید با برقع بپوشاندش.

این «طیف فکر/رفتار» تا به این حد وسیع است.

🔵سه- بازگردیم به اجلاس زنان تاثیرگذار.
عده ای در شبکه های اجتماعی انتقاد می کنند که چرا بودجه صرف برگزاری چنین نشستی شده است؟ آقای دکتر محمدفاضلی خواستار آن شد که دلیل تاثیرگذاریِ این زنان (در قالب گزارشی) منتشر شود. این بحثها صحیح است اما از منظری دیگر هم باید به این نشست توجه کرد.

طیفی از اصولگرایان که با حجابِ معیار مهسا امینی مشکلی ندارند در برابر طیفی از اصولگرایان که حجابِ مهسا امینی را مستوجب عتاب/ارشاد می دانند در مقابل هم قرار گرفته اند اما نمی توانند این «اختلاف دیدگاه» را از پرده برون کنند. به تعبیر حافظ:
«مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز...»
راز چیست؟ «راز» در اینجا این نیست که آنها با هم اختلاف دارند بلکه راز این است که به دلایلی نمی توانند باهم منازعه کنند. این دو طیف، چون هر دو ذیلِ عنوان اصولگرایی قرار گرفته اند، مجبورند که ملاحظۀ همدیگر را داشته باشند اما افکار همدیگر را قبول ندارند. اما این چه ربطی دارد به اجلاس زنان تاثیرگذار؟

به روشنی و وضوح، دختر آقای علم الهدی دارد می گوید آن حجابِ معیاری که شما با آن مهسا امینی را به «ساختمان خیابان وزرا» کشاندید، همان حجاب و همان پوشش در حد و حدودی هست که بتواند مجاورِ دستِ معاون رئیس جمهور، یا همسر رئیس جمهور بنشیند.

🔵چهار- نشست اجلاس زنان تاثیرگذار نقطه عطفی در بلوغ جامعه مدنی ایرانی است نه به خاطر اینکه تعریفی جدید از مفهوم «حجاب معیار/حجاب قابل تحمل» ارایه داده، بلکه بخاطر اینکه برای اولین بار بخشی از جامعه ایرانی «اختلاف نظرش را» با بخشی دیگر «با زبان عمل» و بدون اصطکاک (و منازعه) بیان کرده است. از این منظر این یک اتفاق مدرن و یک نقطه عطف است. دختر آقای علم الهدی بدون آنکه در جامۀ شورش در مقابل پدرش قرار بگیرد، با زبان عمل، رفتار پدر را نکوهیده و خانم دکتر خزعلی بدون آنکه همچون برادرش از موضوع منازعۀ محض با اصولگرایان برآید، با زبان عمل، حجاب مهسا امینی را «قابل پذیرش» دانسته.
این هر دو آیت اله زاده، البته که حجابِ چادر خود را کنار ننهاده اند، ولی در کنار حجابِ کسانی نشسته اند که اگر امرِ آیت اله خزعلی یا علم الهدی «معیار» بود ، این دو هرگز حتی حق شرکت در چنین مجلسی را نیز نمی داشتند! چه رسد به اینکه برگزارکننده باشند و میزبان!

🔵پنج- جامعه ایرانی در مسیر جامعۀ مدنی و رواداری، افتان و خیزان می رود. هرچند به سرعت لاک پشت، ولی امروز شاهد آنیم که بخشی از حاکمیت «اختلاف دیدگاهش» را با بخشِ دیگر از حاکمیت «بدون خونبازی» و بدون فحش و دشنام، «در عمل و سکوت» ابراز می کند. این نقطه عطف، هرچند که «دیر» اما امر مبارکی است.

جامعه امروز ایرانی با همه مشکلات و مسائل، ولی چند قدم جلوتر از کشورهای عربی پیرامون است. امروز بن سلمان برای آنکه اثبات کند که «مدرن» است به دنبال برگزاری کنسرت ماریا کری (Mariah Carey ) می افتد (کارهایی ساختارشکنانه در جامعه ای سنتی). ولی دختران آیت اله بدون توهین به پدران (و بدون شکستن حرمت پدری) ابراز می کنند که به آن حد از تصلّب در امر حجاب جامعه باورمند «نیستند».

بخواهیم بپذیریم یا نخواهیم، دو طیف از اصولگرایان، بدونِ بروز و ظهور بیرونی، درحال زورآزمایی و وزن کشی در مقابل یکدیگرند.

برگزاری نشست اجلاس زنان تاثیرگذار، تجلّی خاموش این امر بود.


محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
👍60👎44👏52
😭
ارزیابی شتابزده
Voice message
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند…

* اجرا در مرکز ICCNC
👍43👎1👏1
برای ابوالحسن مختاباد
(و مرثیه ای برای هجرت هنرمند)

🔳 جمعه شب همدیگر را دیدیم. سه جلد کتاب پژوهش درباره موسیقی ایرانی که اخیرا چاپ شده و از ایران آورده بودم را به دست مختابادِ پژوهشگر رساندم. و هر بار که به ایران رفتم به دقت و پیگیری دنبال می کرد که چه کتاب جدیدی درباره موسیقی ایرانی منتشر شده؟ و با نهایت ادب و فروتنی برای آوردن کتاب و رساندنش پیگیری می کرد.

🔳سه جلد کتاب «رساله نوین موسیقی ایران» اثر دکتر بهروز فخیمی را به جهد و دقت بسیار هماهنگ کرد تا که از تهران به کالیفرنیا برسد.
نوبت قبل هم یک سه تار (ساخته ویژه آقای بابایی) را به وسواس پیگیری کرد تا که از تهران به قطر و از قطر به بلَغَ مغربَ الشّمس بیاورم، باشد که به سرپنجه هنر، انعکاس صدای ماهور و راست پنجگاه را در آن سمت کره خاکی به طنین در آورد... آنهمه دلدادگی به کشور و آن دقت در پیگیریِ جریان تولیدات فرهنگی/هنری، واقعا برایم عجیب بود. آنهم به رغم زندگی پیچیده و دشوار ینگه دنیا.

🔳 جمعه شب همدیگر را دیدیم در مقابل کانون توحید سن حوزه و به محض خروج از ماشین با انرژی و سرحال، سلام و علیک و روبوسی.
گفتم چطور نبوسمتان بعد از اینهمه وقت؟ و بعد از آنهمه نبوسیدن های کرونا! خندید. ولی واقعا آیا گمان می کردی که به این سرعت پس از دیدار، آن چهره شاداب و آنهمه تحرک، یکباره اینگونه خاموش شود؟

به حجب و حیا و به زمزمه گفتم آقای مختاباد، ایام به سرعت می گذرد، آیا ایرادی نیست که امشب عکسی یادگاری با جناب دکتر سروش بیندازیم؟ بدون لحظه ای تامل، به چهره باز و با همان سرحالی روی به دکتر سروش گفت: می خواهند با شما عکس بگیرند!
عکس را گرفت و همان لحظه هم فرستاد. همه امور و همه کارهایش سریع.
و با چهره گشاده.

آن شب محور سخنان دکتر سروش در کانون توحید درباره مهندسی فرهنگی و تاریخچه شورایعالی انقلاب فرهنگی بود. در حین سخنرانی، جناب مختاباد (چطور بگویم مرحوم؟) آمد و نشست و گفت: کنار شما بشنوم!... حدود دو ساعت را در کنار عزیزی بودن و یکباره این خبر...چرا؟

🔳دکتر سروش به شرح و ذکر خاطراتش از شکلگیری شورایعالی انقلاب فرهنگی پرداخته بود و من در خیالات تجسم می کردم آن ایرانی را که رواداری در آن تا به آن حد برسد که این دست گفتگوها بجای برگزاری در سن حوزه در تهران باشد و مستمع بتواند حرفهای مختلف را شنیده و خودش انتخاب کند... در عالم خیال تجسم می کردم که ایکاش اینهمه پاره پاره شدنها و اینهمه پراکندگیها در میان ما ایرانیان رخ نداده بود، ایکاش امکان باهم حرف زدن هایمان برقرار بود و... هی بیدار شو! سمبادۀ واقعیت زندگی، همه ما را سائیده. از آن خیال هنوز 48 ساعت نگذشته که عزیزت پرکشیده... و کجا؟ در سرزمینی به دور از همۀ عزیزانش.

🔳 لعنت به هجرت! نفرین بر دوری.
هجرت امری ضروری در رشد انسان و شکلگیری تمدن هاست. هجرت غیر قابل اجتناب است ولی «هجرتِ هنرمند» مساله اش فرق می کند. هجرت هنرمند، مشابه مهاجرت یک پژوهشگر علوم مهندسی و ریاضی نیست؛ هنرمند به محض اینکه رفت، بخش زیادی از شعاع فعالیتش محدود می شود. مشابه آن پزشک جراح است که دستهایش به لرزش باشد. جراح، برای کار به دست نیاز دارد و هنرمند برای کار به جامعه نیاز دارد و مخاطب.
بخشی از خلق هنری، محصول ارتباط دایم با مخاطب است.

🔳برای برخی شغلها/کارها مهاجرت «نکردن» اشتباه است و برای هنرمند، مهاجرت کردن.

بهرام بیضائی باید در تهران باشد. ایستاده بر روی صحنه تئاتر سنگلج. مختاباد باید در تهران باشد. در مرکز پژوهشهای موسیقی یا در تالار وحدت. بودنِ بهرام بیضایی با آن ذهن و آن قلم سحرانگیز در «دانشگاه استنفورد» بی معناست. بودن مختاباد در سلیکن ولی اشتباه است. جای هنر و محل تولید هنر در میانۀ جامعه است. هنرمند را وقتی بیرون بردی خشک می شود.

🔳مختاباد البته طراوت ذهنی خود را حفظ کرده بود و نقش کلیدی در برگزاری جلسات حوزه اندیشه در میان ایرانیان منطقه بی اریا داشت. حاصلِ بخشی از پویایی و دقت مختاباد، ضبط دقیق و منظم جلسات #مولوی_شناسی دکتر سروش بوده است. جلساتی که درباره شناخت و شرح مولانا از منحصر به فردترین جلسات ادبی تاریخ معاصر کشورمان است. جلساتی که شهد کلام مولانا را تا ابد به کام فارسی زبانان خواهد نشاند.
مختاباد جدای از اهتمام در «برگزاری» جلسات، در «بارگذاری» مباحث بر تلگرام، یوتیوب... نیز نقش مهم و موثری داشت و ازین جهت بخش مهمی از جلسات حوزه اندیشه به واسطه حضور او حفظ شد و این کار، کارِ دل بود. و کدام کار است که به پایۀ کار دل برسد؟

خدایا! در روزگار هوش مصنوعی و ایامی که انسان از آگاهی و هوش هم «مصنوعی»اش را خلق می کند، دل و تپش های دل که مصنوعی ندارد. دل و شوق فقط کار خود انسان است... چرا باید اهل دل اینطور خاموش و آسان بروند؟

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند/
درشگفتم من، نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟

t.iss.one/solseghalam
34👍21👏4👎1
👍38😢13👌2👏1
الخبیر الذی توقع حدوث الزلزال قبل یومین … فرد آگاه (مطلعی) که انتظار رخداد زلزله را فقط دو روز قبل از رویداد زلزله داشته… بانتظار تصریحاتهِ الجدیده…(ما) منتظر پیش بینی های بعدی اش هستیم

[فقط همین کامنت عربی یک میلیون و هشتصدهزار بار دیده شده. یک کامنت]
👍6👎3👏1
پیش بینی زلزله توسط آقای Frank Hoogerbeets … مدعی این است که کاری که هزاران پژوهشگر ژاپنی‌ طی هفت دهه در پیشرفته ترین مراکز تحقیقاتی ژاپن موفق به انجامش نشدند را انجام داده.
👍9👎41👏1
✍️از پیش بینی زلزله توسط هوگربیتز هلندی تا انرژی هسته ای در زیرزمین منزل

محمدرضا اسلامی

این روزها و پس از زلزله ترکیه، توئیتی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود که در آن یک آقای هلندی به اسم فرانک هوگربیتز پیش بینی کرده بوده که قرار است بزودی زلزله ای بزرگ در ترکیه رخ بدهد.

این توئیت ظرف این چهار روزِ بعد از زلزله بیش از ۵۳ میلیون بار دیده شده، ۵۱ هزار دفعه ری-توئیت (بازنشر) شده، ۱۹۲ هزار لایک خورده و هزاران کامنت (مشابه تصویر بالا) در زیر آن قرار گرفته است. حتی روزنامه ای مانند Jerusalem Post در اسرائیل نیز در یادداشتی به این پیش بینی اشاره کرده است. ضروری است که به بحث اصالت و صحت این پیش بینی بپردازیم و ببینیم وزن و جایگاه آقای فرانک هوگربیتز کجاست؟

🟦 ۱- اگر سری به صفحه توئیتر این فرد بزنید ملاحظه خواهید کرد که صفحه او بسیار شبیه به کانال پیش بینی زلزله آقای برهمند در ایران است. یعنی همان کاری که آقای برهمند در زمینه پیش بینی زلزله کرده، او هم انجام داده با این تفاوت که برهمند فقط برای فارسی زبانان پیش بینی کرده ولی او می‌توانسته به زبان انگلیسی حرف بزند (با مردم دنیا).
مضافا اینکه برهمند مدعی هیچ دلیل یا تئوری روشنی برای هیچ یک از حرفهایش نشده، حال آنکه هوگربیتز هلندی لااقل یک دلیل موهومی (در خصوص اثر سیارات دیگر بر زلزله های زمین!) ارایه کرده.

کانال تلگرام پیش بینی زلزله برهمند پس از زلزله کرمانشاه (و در التهاب آن روزها) به ۱۲۵هزار کاربر رسید ‌و صفحه توئیتر فرانک هوگربیتز الان به بیش از یک میلیون و ۲۰۰هزار‌عضو رسیده.

🟦 ۲- علت صحتِ پیش بینی فرانک هوگربیتز چیست؟

قبلا در مورد کار برهمند توضیح داده ام که پیش بینی رخداد «یک زلزله متوسط» در یک منطقه زلزله خیر، مشابه این است که شما پیش بینی کنید مثلا ظرف دو هفته آینده ابرها از آسمان تهران عبور خواهند کرد. یا مثل این است که پیش بینی کنید ظرف بیست و چهار ساعت آینده یک ماشین پورشه از خیابان زند شیراز عبور خواهد کرد.

درست است که الزاما در هر دقیقه و هر ساعت پورشه از خیابان زند شیراز عبور نمی کند ولی بسیار «محتمل» است که ظرف بیست و چهار ساعت، بالاخره یک پورشه از آن خیابان گذر کند!

حال بیایید و الان باهم پیش بینی کنیم که ظرف دو هفته آینده یک زلزله با بزرگای چهارو نیم در استانهای خوزستان، بوشهر و هرمزگان رخ خواهد داد.

اینکه طی چهارده روز آتی یک زلزله متوسط در چنین پهنه وسیعی رخ دهد، به هیچ عنوان چیز عجیبی نیست. ولی اگر رخ داد، آیا ما می توانیم مدعی داشتنِ دانش حرکت گسلها باشیم؟

🟦 ۳- فرق اصلی پیش بینی فرانک هوگربیتز با پیش بینی‌های برهمند

نکته ای که باعث توجه افکار عمومی در دنیا شده این است که هوگربیتز یک زلزله «بزرگ» را پیش بینی کرده (و نه یک زلزله متوسط را).
نگاهی به صفحه توئیتر آقای هوگربیتز داشته باشیم. طی سالهای اخیر، او برای نقاط مختلفی از دنیا پیش بینی زلزله بزرگ کرده ولی پس از نیامدن زلزله، توئیتهای زیادی را پاک کرده است! همچون برگه لاتاری این بار ولی توئیتی که به هوا پرتاب کرده بود، کار کرده و یکباره در دنیا معروف شد. و چه به از این؟!
چون حتی برای بلیط لاتاری هم باید چند دلار خرج می کرد ولی توئیت زدن که مجانی است.
بخت یار شد و برای این توئیت زلزله رخ داد.

آقای Brian Brettschneider پژوهشگر محیط زیست و هواشناسی در آلاسکا در توئیتی چنین نوشت: آقای فرانک هوگربیتز در این سالها «دائم» پیش بینی زلزله می کرده است. اگر «تو» هم «هر روز» پیش بینی یک زلزله بزرگ کنی، بالاخره یک روز حرفت درست از آب در خواهد آمد و مردمان گمان خواهند کرد که تو نابغه ای! (تصویر زیر🔻)

🟦 ۴- سازمان زمین شناسی آمریکا USGS تعریفی در‌ زمینه پیش بینی زلزله دارد: پیش بینی یعنی اینکه گفته شود که کِی (چه روز و چه زمانی) چه زلزله ای (با چه بزرگایی) رخ خواهد داد. اینکه کسی بگوید «بزودی» در فلان محدوده زلزله ای رخ خواهد داد (بدون مشخص کردن بزرگای زلزله) به این پیش بینی نمی گویند.

🟦 ۵- پیش بینی زلزله یک امر مبتنی بر «علم» و دانش است. بنابراین باید از اسلوب یک کار علمی برخوردار باشد. نمی شود کسی کاری روشمند و مبتنی بر علم انجام بدهد ولی اصول آن کار/روش برای هیچ دانشمند دیگری روشن نباشد. «اتفاق ناگهانی» در کار علمی و روشمند رخ نمی دهد. هر ادعای علمی بر اساس شواهد و مستندات است. فرانک هوگربیتز هیچ مقاله علمی در هیچ ژورنال معتبری منتشر نکرده تا دانشمندان دنیا نسبت به ادعای او بررسی کنند.

🟦 ۶- «شبه علم» حتی در دنیای امروز هم آفت جامعه انسانی است. اینکه کسی مدعی شود یک دختر دبیرستانی در زیرزمین خانه انرژی هسته ای تولید کرده به همان اندازه شبه علم و شیادی است که کسی مدعی شود از وقوع زلزله (بدون هیچ تئوری علمی) خبر دارد.
اما چرا شبه علم هنوز عرضه می شود؟
چون خریدار دارد.

t.iss.one/solseghalam
👍984👎2👏2
یک ساختمان و یک قصه ۸۸ ساله 🔻
@solseghalam
👍29👏21👌1
✍️زلزله و کیفیت بنا


محمدرضا اسلامی

🔵 تصویر زیر مربوط به مسجد کوبه است بعد از جنگ جهانی دوم و پس از بمباران ژاپن توسط آمریکاییها و نیروهای متفقین.

همچنان که در این عکس مشاهده می شود بیشتر ساختمانهای آن منطقه از شهر کوبه در اثر بمباران نابود شده بودند و این مسجد جزء معدود بناهای باقیمانده بعد از بمباران است. (روش بمباران شهرهای ژاپن در اواخر جنگ جهانی دوم به نحوی بوده که از شهرها تقریبا یک مخروبه باقی می مانده است. وضعیت شهر "توکیو" بعد از بمباران از این هم بدتر بوده است)

🔵 نکته جالب توجه اینکه این مسجد که با مصالح بنایی و با معماری عثمانی ساخته شده بود، پس از جنگ دوم جهانی نیز به مدت 50 سال عمر کرد تا سحرگاه روز 17 ژانویه 1995 که زلزله ای با بزرگای 7.3 شهر بندری کوبه را لرزاند. در اثر آن زلزله بیش از چهارصدهزار ساختمان مدرن (400,000) که ژاپنی ها بعد از جنگ دوم جهانی ساخته بودند دچار فروریختگی (یا آسیب شدید) شدند، شش هزار و چهارصد نفر کشته شدند ولی این مسجد بازهم برجای ماند.

🔵 این سازه، نمونه یک ساختمان مصالح بنایی است که با دانش فنی 1928 طراحی شده، در 1935 احداث شده و در طول 88 سال عمر خود، ده ها زلزله شدید در #ژاپن را تحمل کرده و باز هم زیبا و دلربا برجای مانده است.


🔵 این روزها که بحث از کیفیت سازه و زلزله می شود به دانشجویانم این بنا را نشان می دهم و این بحث مطرح می شود که یک ساختمان اگر با کیفیت طراحی شود و از مصالح مناسب و دقت در ساختش استفاده شود حتی بمباران جنگ جهانی و زلزله کوبه را هم از سر می گذراند و سالم برجای باقی می ماند.

🔵 آنچه که باعث نابودی ساختمانها می شود زلزله نیست بلکه کیفیت بد طراحی و اجراست. عدم توجه به مراحل متعدد پروسه «طراحی تا اجرا» خودش را در زمان زلزله نشان می دهد. اگر بخواهیم در سرزمینِ لرزان ژاپن به نمونه دیگری اشاره کنیم باید به سازه چوبی معبد
Tōdai-ji(東大寺, "Eastern Great Temple")
اشاره کرد که هزار و سیصد سال است زلزله های متعدد ژاپن را از سر گذرانده و سالم بر پا باقیمانده است. در سرزمینی که زلزله بخشی از زیست انسان است و با جنبایی گسلهای مختلف آشناست، معمار و سازندگان تودای جی در هزار و سیصدسال قبل از امروز با چنین کیفیتی کار را اجرا کرده اند که سازه در تمام زلزله های اخیر تمامیت (یکپارچگی)
Integrity
خود را حفظ کرده و برجای باقیمانده است.

🔵 ولی مساله اساسی انسان مدرن در دوران معاصر، سازه های بلندمرتبه است. مدلسازی رفتار این سازه ها را نباید به هر کسی (یا به تعبیر مولانا به هر دست و رو ناشسته ای) سپرد.

نقشی که بر دل می‌زند، بر دیده گر پیدا شدی/
هر دست و رو ناشسته‌ای، چون شیخ ذاالنون آمدی!


اگر قصد خرید آپارتمان در ساختمانهای بلندمرتبه را دارید، حتما باید از شرکت سازنده و مشاور طراح اطلاع حاصل کنید. طراحی یک سازه بلند، کارِ یک فرد نیست بلکه یک کار تیمی است. مدیریت و هدایت تیم باید توسط کسی باشد که علاوه بر درکِ قوی نسبت به «رفتار سازه» و «نرم افزارهای کامپیوتری» از «تجربه حرفه ای» نیز برخوردار باشد. زلزله ترکیه زنگ هشداری بود برای مردم این کشور که طراحی سازه های بلندمرتبه کار یکنفره نیست. «یک شرکت» باید متولی طراحی باشد.

زلزله ترکیه باعث خواهد شد تا مسئله «شرکتهای مهندسی مشاور» در منطقه بلازده خاورمیانه جدی تر گرفته شود.

استفاده از مهندس مشاور باتجربه، ستون فقرات و شرط موفقیت رفتار مناسب سازه بلندمرتبه در طول زلزله است.

t.iss.one/solseghalam
👍795👏1👌1
یکی از بدترین تدریس ها
(گزارش شماره ۴)

🔹بعضی از درسها هستند که پتانسیلِ بسیار خوبی برای بسیار بد درس دادن دارند. اگر بخواهیم دقیق تر صحبت کنیم ، برای «بسیار بسیار بد» درس دادن. یکی از آنها درس دینامیک سازه است. این درس، پتانسیل خیلی خوبی دارد که به بدترین شکل ممکن تدریس شود. چرا؟

🔹این درس این پتانسیل را دارد که در هر جلسه ی کلاس رگباری از پارامتر، معادله دیفرانسیل و مفاهیم مکانیک را بر سر دانشجوی جوان آوار کنی، و این پتانسیل را دارد که دانشجوی نشسته در گوشه کلاس گمان کند که وای خدای من ، من چقدر بدم!

🔹ساختار مباحث و تعدد مفاهیم در هر جلسه به شکلی هست که یک دانشجو براحتی می تواند گمان کند که «من بدرد این نمی خورم. من پایه ریاضیات ضعیفی دارم». و این اتفاقِ تلخی است که براحتی رخ می دهد. از همین جهت می گویم که پتانسیل بسیار خوبی برای بسیار بد شدن دارد.
به عنوان کسی که خودش یکبار جای آن دانشجو بوده، و‌ بعد یکبار این بحث را با روایت ژاپنی شنیده و سپس یکبار هم آنرا در کالیفرنیا از زبان آقای چاپرا و شاگردانش شنیده ، شدیدا خودم را موظف می دانم که عمر ارزشمند دانشجو و ساعات طلایی جوانی اش به این نقطه ختم نشود که «من بدرد این درس نمی خورم. نمی توانم». اینکه کسی را برسانیم به احساس «من نمی توانم» واقعا آسان است. «سخت» این است که مفاهیم طوری گفته شود که دانشجوی جوان با خودش بگوید «من فهمیدم. پس می توانم».


🔹کتاب آنیل چاپرا بسیار کتابی بدی برای تدریس این درس است. کتاب بسیار سنگین است. واقعا نباید آنرا حتی برای دوره کارشناسی ارشد هم استفاده کرد. کتاب آقای چاپرا فقط برای دوره دکترا (که دانشجو توانمندی هایِ حداقلی را پیدا کرده) مناسب است.

🔹تنظیم اسلایدهای این درس بسیار باید با حوصله و علاقه و دقت باشد. تک تک پارامترها باید با رنگ های مختلف انتخاب شوند و های لایت لازم نیز در جاهای ضروری صورت پذیرد.
گاه تهیه بیست اسلاید هشت ساعت از من وقت می گیرد. هر تک اسلاید باید حاوی نکات آموزشی باشد (و نه فقط معادله دیفرانسیل خشک)

🔹در دانشگاه کوبه تاناکا یکی از بهترین و منظم ترین دانشجویان ژاپنی بود که دیده بودم. سر ناهار از او پرسیدم که برای شغل آینده چه شرکتی اپلای کرده ای؟ گفت: شرکت قطار JR . گفتم آخر اینکه یک شرکت اجرایی است! چرا به سمت شرکتهای خوب مهندسی مشاور نرفته ای؟ گفت در جریانِ این دوره کارشناسی ارشد متوجه شدم که من به درد محاسبات نمی خورم. گفتم تو به درد محاسبات نمی خوری؟ اگر تو نخوری پس چه کسی به درد این کار می خورد؟! متوجه شدم حتی سیستم آموزشی ژاپنی هم اینطور اعتماد به نفس جوان را خرد می کند.

🔹نکته دیگر اینکه کدنویسی با MATLAB باید از همان جلسات اولیه و به موازات پیشرفت مباحث باشد تا که دانشجو اعتماد به نفس در ترسیم گراف و پلاتها داشته باشد. این مسیله ی پیدا کردن «اعتماد به نفس» در «کاربرد کامپیوتر در دینامیک» بسیار امر ضروری است و از وظایف مدرس است. (البته اگر که اندکی جوهره عشق در کارش داشته باشد)

🔹خشونت آموزشی یکی از زیرپوستی ترین و بیرحمانه ترین انواع خشونت است که در دنیای انسان مدرن، کاملا ساکت و بی صدا در جریان است.

▪️▪️▪️
۲۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴ فوریه ۲۰۲۳
🌐t.iss.one/solseghalam

📌پی نوشت:
لینک گزارش قبل (گزارش شماره ۳)
لینک تصاویر در اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/CoqGCDaSkbp/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
👍8216👏8👌8
مشق با تاخیر!

🔷 یکی از دانشجویان رشته مکانیک که در درس مقاومت مصالح حضور دارد ایمیل زد که در ساعت حل تمرین، سر کار هست و نمی تواند در آن ساعت برای ملاقات بیاید و لذا درخواست کرد که ساعت دیگری را برایش منظور کنم. (قبلا اینجا شرح شد که طیف وسیعی از دانشجویان دوره لیسانس در ژاپن و آمریکا کار پاره وقت می کنند برای درآوردن بخشی از هزینه تحصیلشان).

گفتم بسیار خب چهارشنبه عصر ساعت ۴ بیا.
آمد و گفت که در مبحث دایره مور مفهوم تنش برشی ماگزیمم را درست نمی فهمد و قدری توضیح لازم دارد. بسیار خوشحال شدم چون که به نکته مهمی توجه کرده بود (تنش برشی ماگزیمم) و بلافاصله شروع کردم و با هر چه که در توان داشتم و با استفاده از شکل و نمودار و… برایش توضیح دادم که مفهوم چنین است و کاربردش چنان است و… .

خوب گوش داد و تشکر کرد و بعد گفت یک سوال دیگر هم دارد. بیشتر خوشحال شدم که او چقدر به درس به شکل «مفهومی» علاقمند شده.
گفت: تمرینهای هفتگی (تکالیف) را از روی ویرایش قبلی کتاب، حل کرده ام لذا آیا ممکن است لطف کنید و اجازه بدهید که آن تکالیف را مجدد حل کنم و برایتان بفرستم که صفر نگیرم.
انگار آب یخی رویم ریخته بودند.
متوجه شدم که آن ایمیل برای دیدار و سوال مفهومی و… همه اش برای همین بوده
(که صفر نگیرد).

🔷 بدون اغراق شاید این دهمین بار است که چنین تجربه ای اتفاق افتاده. اولین بار چند سال پیش بود که یکی از دانشجویان بعد از کلاس فولاد آمد و گفت فلان مقاله شما در فلان ژورنال چقدر جالب است. کلی خوشحال شدم و ذوق کردم و برایش توضیح دادم که مقاله ال است و بل است و… بعد گفت آیا ممکن است که برایش یک توصیه نامه (Recommendation Letter) بنویسم که بتواند برای تحصیلات تکمیلی در دانشگاه واشنگتن (سیاتل) اپلای کند؟ متوجه شدم که «ابراز علاقه به مقاله ژورنال» مقدمه بحث بوده!
(الان در همان دانشگاه مشغول به تحصیل است)

دومین بار وقتی بود که یک دانشجوی دیگر تقاضای وقت کرد و گفت چقدر خوشحال شده که قرار است فلان درس را ارایه کنم. و از سر فصلها سوال پرسید. مجددا خیلی خوشحال شدم و درباره برنامه های آن کلاس با حرارت توضیح دادم و ال و بل… بعد گفت آیا ممکن است که برایش یک توصیه نامه بنویسم؟

🔷 این پترن رفتاری با اینکه چند بار تجربه شده ولی هنوز گاه فراموش می کنم که دانشجوهای اینجا وقتی که درخواستی دارند، آن خواهش یا درخواست را (عموما) مستقیم نمی پرسند.
ابتدا با یک بهانه درباره موضوعِ دیگری (که محل علاقمندی «تو» هست) گفتگو را آغاز می کنند و سپس خیلی نرم، درخواستشان را مطرح می کنند!

🔷 با یکی از همکاران درباره این موضوع گفتگو‌ کردم. توضیح دادم که به این باور رسیده ام که این «رفتار» در دبیرستان به اینها آموزش داده شده .
و این کاملا مغایر با آن ذهنیتی است که ما به دلیل فیلمهای هالیوود (مثلا In the valley of Elah) از جوان آمریکایی داشتیم. جوان با رفتارهای بی احترام و گستاخ. حال آنکه اینها مشخصا یادگرفته اند که در برای درخواستشان با درایت/زیرکی رفتار کنند و حرف را پله به پله بزنند.

گفتم این یک «مهارت رفتاری در گفتگو» ست که به این بچه ها «آموزش» داده شده. دیدگاه ایشان اما برایم جالب توجه بود. او معتقد بود که این یک اشتباه کلیدی است که گمان کنی این فقط یک مهارت رفتاری است بلکه این «رفتار» منتج از یک «ساختار ذهنی» است. ساختاری که باعث می شود فرد در برابر امر قدرت (و برای کسب امتیاز) از موضع درایت عمل کند.
یعنی چه؟
یعنی این مهارت رفتاری منتج و تالیِ از درک ذهنی فرد از مفهوم ساختار قدرت است. دانشجو می داند که باید از مسیر دانشگاه برای «قوی شدن» (در زندگی فردیش) عبور کند لذا در تک تک مراحل این عبورش، اینگونه رفتار می کند.
فلسفه این رفتار، احترام به علم، یا احترام به استاد، یا حتی علاقه به کلاس درس و… نیست بلکه مهارت در گفتگو و درایت در رفتار ناشی از اسلوب ذهنی (Mindset ی) است که آموخته با کمی کرنش/انعطاف کارهایش را در اصطلاح «راه بیندازد».

اینکه می بینی رفتار این بچه ها سرکش و گستاخانه نیست نه به دلیل ساختاری اخلاقی بلکه به دلیل ساختار ذهنی از مفهوم انعطاف و قدرت است. همین دانشجو وقتی که وارد محیط کار می شود هم مجدد منعطف عمل می کند و در برابر راهنمائیهای مهندس ارشد (یا mentorاش) کاملا پذیرا رفتار می کند. نه به خاطر اینکه به محیط کار علاقمند است و نه بخاطر اینکه برای تجربه های مهندس ارشد احترام قائل است بلکه بخاطر اینکه در برابر قدرتی به اسم دلار قرار دارد و باید بتواند هزینه های زندگی را پوشش بدهد. لذا تلاش می کند با درایت و انعطاف از مهندس ارشد عبور کند.
(تا از جایگاه یک مهندس Entry Level به جایگاه Senior Engineer برسد)

🔷 این دیدگاهش برایم جالب بود. اینکه فضای غالب ذهنی (ساختار ذهنی) شکل دهنده «رفتار» است و آموزش در این ماجرا، نقش دوم را داراست.


t.iss.one/solseghalam
👍12915👌10😢3👎2👏2
Tejarat-e Farda.pdf
260.2 KB
مدیران سنتی و سیاسیون یا جوانان کار آفرین؟ مسئله این است!

🔵گفتگو با تجارت فردا تحت عنوان «اجلاس مغزافزارها»

شماره ۴۹۸ - مورخ ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ (صفحه ۴۴)
@solseghalam
👍51👎1👏1
اجلاس مغزافزارها

گفتگو با تجارت فردا درباره اجلاس داوس ۲۰۲۳ - فایل پی دی اف🔻

خلاصه محورهای این گفتگو:
1️⃣- اجلاس داووس رویدادی است که در ثانیه ثانیه هایش «فرصت و ظرفیت» نهفته است. با چنین زاویه دیدی درمی یابیم که حضور مدیران باهوش از یک کشور در چنین اجلاسی باعث شکلگیری فرصتهای «کارآفرینی و تعامل با ذهنهای برتر» می شود.

2️⃣- داووس را هم میتوان کلاب بچه پولدارها انگاشت که قرار است با هم در هوای مطبوع سوئیس قهوه بخورند؛ یا در نقطه مقابل میتوان آن را به عنوان اجلاسی دید که در محیطش امکان دیدار با «ایلان ماسکهای شناخته نشده»میسر میشود. آیا می توان اقتصاد و سیاسـت را با خطی مستقیم از هم تفکیک کرد؟

3️⃣- در دنیای پیش روی، یک شرکت و یک بنگاه اقتصادی نمی تواند عمر مانا و فعالیتهای موفقی داشته باشد مگر اینکه در شبکه مشابه خود در سطح بین المللی فعالیت و همکاری کند.عملا دنیای آینده دنیای رقابت و همکاری همزمان خواهد بود. دنیای رفتارهایِ جزیره محور و حرکاتِ محلی پایان یافته است. هیچ بنگاه بزرگ اقتصادی با تمرکز بر یک منطقه محدود محلی، نقش و وزنی در اقتصاد جهانی نخواهد داشت.

4️⃣- با وجود تنشهای اخیر در اوکراین و تنشهایی که میان چین و ایالات متحده آمریکا وجود دارد و نگاه مبتنی بر افتراق روسای دولتها در این کشورها، نباید فراموش کنیم که «زبان مشترک نسل آینده» مبتنی بر فنآوری و تجارت الکترونیک خواهد بود. بنابراین ولو اینکه در مقطع کوتاهی بر اساس اتفاقات اخیر فاصله سیاسی بین شرق و غرب رو به افزایش باشد، اما به دلیل محوریتِ جوانانِ کارآفرین و صاحبان ایده های فنآورانه، دنیای آینده دنیایی بهم پیوسته خواهد بود، نه گسسته.

5️⃣- هزینه های برگزاریِ این اجلاس را اگر دولتها پرداخت میکردند، مشخصا داووس اجلاسی کاملا سیاسی بود؛ اما الان که در برگزاری چنین نشستی مدیران عامل شرکتها و مدیران ارشد بنگاههای اقتصادی نقش دارند، این بحث مطرح میشود که چنین اجلاسی آیا محصول کاپیتالیسم است یا خیر؟


6️⃣- همواره این سوال مطرح است که آیا این اجلاس محل حضور سران و دولتمردانِ کشورهاست یا محل حضور شرکتهای نامآور جهان؟ واقعیت امر این است که اقتصاد و قدرت با هم رابطه تنگاتنگی دارند و فراتر از بحثِ کشورها و حکومتها، این یک واقعیتِ بشری است که همیشه تعامل دائم بین سیاسیون و مدیران اقتصادی برقرار بوده است و برقرار هم خواهد بود. بنابراین اجلاس داووس به محلی برای حضور میهمانان سرشناسی از سراسر دنیا بدل میشود که برخی از آنها چهرۀ سیاسی و برخی دیگر چهره اقتصادی محسوب میشوند.

7️⃣- ایــن روزها که اخبار تلــخ زلزله ترکیه را می شنیم، مجددا بحث «تابآوری شهری» مطرح می شود. چند وقت پیش از وقوع این زلزله، اجلاس داووس نگاه قابل توجهی به این موضوع داشت و به خوبی به آن پرداخت.

در این اجلاس به جای آنکه افزایش تابآوری شهری از منظر دعوت از شهرداران، مدیران و سیاستمداران کشورها مورد بررسی و بحث قــرار بگیرد، از منظرِ دعوت از کارآفرینان و افراد مبتکر محل توجه قرار
گرفت. شاید بتوان گفت بر اساس همان تغییر دیدگاه، زمانی که در یک بحث مشخص و عملیاتی، نگاه نوآور و علمی مورد بررسی قرار میگیرد استفاده از «کارآفرینان و افراد مبتکر» پررنگ میشود.

مثلا در بحث تاب ِ آوری شهری از خانم سوزان د بیانسا مدیر شرکت Salesforce
دعوت شــد تا برنامه جدید را در مجمع جهانی اقتصاد با تمرکز بر بحث تابآوری شــهری آغاز کند. شرکت مذکور یکی از شرکتهایی است که در زمینه بازرگانی و فعالیتهای اقتصادی در شهر #سانفرانسیسکو کارهای ویــژه ای انجام داده و می دهد. از اینرو اجلاس داووس به جای دعوت از
شهردار سانفرانسیسکو برای بحث تابآوری شهری از این مدیر کارآفرین دعوت کرد
و ایشان شهر سانفرانسیسکو را به عنوان شهر پایلوت و نقطه آغازین برای گرد هــم آوردن کارآفرینان و افــراد مبتکر و انجمنهای غیرانتفاعی در بحث افزایش تابآوری شهری انتخاب و معرفی کرد.

این مثالها از این جهت ذکر میشود که متوجه شویم نیروهای جوان و شــرکتهای مبتنی بر فناوری و کارآفرینی نقش مهمتری در دنیای امروز و آینده نسـبت به روند #سنتی سیاسیون و دولتمردان گذشته ایفا خواهند کرد. این تغییر چشـمگیر در اجلـاس داووس 2023 و افرادی که نقش موثری در آن داشـتند کاملا مشـهود و قابل درک بود.

ادامه بحث در فایل پی دی اف👇
لینک +

🌐t.iss.one/solseghalam
👍256👎2👌2👏1
✍️پدر تویوتا درگذشت
(به احترام Shoichiro Toyoda)

🖊محمدرضا اسلامی

🔵 سوئچیرو تویودا معروف به «پدر تویوتا» درگذشت. او سالهای طولانی، مدیریت و ریاست هیات مدیره شرکت خودروسازی تویوتا را برعهده داشت. وی مؤسس شرکت لکسوس نیز بود. پسر وی (آکیو تویودا) هم‌اکنون مدیرعاملی تویوتا را برعهده دارد.

🔵 مرحوم سوئچیرو از چهره های شاخص دنیای معاصر ما بود که نقش مهمی در صنعت و بازرگانی دنیای جدید داشت و لذا ضروری است که چند کلامی درباره او صحبت شود:

1️⃣- او فرزند Kiichiro بود. پدرش در سال 1937 شرکت تویوتا را بنیان گذاشت و سپس او در سمتهای مختلف مدیرعاملی و ریاست هیات مدیره خدمت کرد. این خانواده در #ژاپن داستان جالبی دارد. پدربزرگ او (Sakichi) یک کارخانه تولید ماشین آلات بافندگی در شهر ناگویا زده بود و پدرش (Kiichiro) کسی بود که تصمیم گرفت تا کسب و کار پدربزرگ را از «صنعت بافندگی» به «صنعت خودرو» تغییر دهد. به این شکل، کارخانه خودرو تویوتا متولد شد.
سوئچیرو کسی بود که سالها میراث پدر را پاس داشت و تویوتا را به بالندگی و تعالی رساند. از این جهت به او لقب «پدر تویوتا» داده شده است.

2️⃣- در دوران مدیریت او شرکت تویوتا زیربناهای صادرات و تولید در آمریکای شمالی را بنیان نهاد. به ثمرۀ درایت و مدیریت او، در 2022 میزان فروش تویوتا در آمریکا از میزان فروش فورد و جنرال موتورز بیشتر شد! (لینک +) این امر مرهون صنعتگری و هنر دیپلماسی سوئیچیرو بوده است. در مقطعی که او تصمیم گرفته بود که فروش تویوتا را در خاک آمریکا گسترش دهد (یعنی 1982) اوج زمانِ تنشِ اقتصادی آمریکا با ژاپن بود. در آن سالها «ماشین ژاپنی» نمادی بود از تسلط اقتصادی ژاپن بر بازار آمریکا! (این مقاله نیویورک تایمز را ببینید)

✔️هنر دیپلماسی سوئیچرو باعث شد تا ابتدا او در 1984 ارتباط خوبی با جنرال موتورز برقرار کند و چهارسال بعد اولین کارخانه تولید تویوتا را در ایالت کنتاکی آمریکا تاسیس کند! در لانه زنبور و در مهدِ جنرال موتورز و فورد، کارخانه زد و شروع به تولید کرد.

✔️او برای مدیران صنعتی آمریکا یک نماد است. نماد کسی که ابتدا از در دوستی با جنرال موتورز وارد شد و عقد همکاری بست و سپس جنرال موتورز را شکست داد!

به تعبیر حافظ:
زِره مویی که با مژگان رهِ خنجرگزاران زد...
کسی که با «ظرافت» و به تعبیری با مژگان، کمرِ قدرتمندانِ صنعت خودرو و «خنجرگزاران» را شکست. جنرال موتورز در سال 2009 اعلام ورشکستگی کرد!

3️⃣- بی گمان کسی که سالها مدیرعاملی یک مجموعه عظیم صنعتی را عهده دار است (آنهم یک مجموعه خصوصی و نه دولتی!) باید در طول عمر کاری خود صدها تصمیم خُرد و کلان مدیریتی بگیرد و اشتباهات او می تواند ضربات جبران ناپذیر به بنگاه اقتصادی وارد سازد. در میان انبوه تصمیمات آقای سوئیچیرو یکی از آنها بسیار پررنگ و محل تامل است. او در سال 1999 تصمیم گرفت که از مصدر امور اجرایی تویوتا کنار برود و «پسرش» متولی ادامۀ مدیرعاملی تویوتا شود. او این تصمیم را به هیات مدیره منعکس کرد و هیات مدیره پس از بررسی و مطالعه اعلام کردند که پسر او برای این سمت «جوان» است و تجربه کافی ندارد! پسر او در آن زمان 45 سال سن داشت. سوئیچیرو به تصمیم هیات مدیره احترام گذاشت و قرار شد که پسر جوان(!) به کارآموزی ادامه دهد و نهایتا در 53 سالگی به عنوان مدیرعامل تویوتا جانشین پدر شد.

✔️این میزان احترام به خرد جمعی، عدم تکبر و درگیر نشدن با هیات مدیره محل تعجب و حیرت است. خصوصا که ما شاهد نمونه های عجیبی بوده ایم که مثلا یک جوان 27 ساله مدیرعامل گروه سایپا شود. اینکه مدیرعامل مجموعه عظیمی مثل تویوتا باشی (که پدرت آن را بنیان نهاده و خودت آنرا بالنده کرده ای) و بخواهی تنها پسرت مسیرت را ادامه دهد، ولی همزمان اینگونه به خردجمعی هیات مدیره احترام بگذاری.

✔️مابین مقطع زمانیِ مدیریت او تا شروع مدیریت پسرش، هیات مدیره آقای واتانابه را به سمت مدیرعاملی منصوب کرد. واتانابه از پیرمردهای تویوتا بود که از ابتدای جوانی وارد تویوتا شده بود و چند دهه آنجا کار کرده بود. آری کیفیت اتفاقی نیست!

4️⃣- سوئیچرو بعد از کنار رفتن از مدیرعاملی خود را وقف یکی از مهمترین حوزه های توسعه در تویوتا کرد. او بعد از بازنشستگی رئیس
Toyota Central R&D Labs
شد. توضیح اینکه تویوتا چندین مرکز تحقیقات و توسعه دارد ولی این مرکز، موظف به کار بر روی تکنولوژی های 25 سالِ آینده است.

5️⃣- سوئیچرو این هفته در 97 سالگی درگذشت. این نکته بسیار مهمی است. سالها در مصدر امور و در فراز و نشیب یکی از دشوارترین رقابتهای صنعتی-بازرگانی دنیای انسان معاصر باشی ولی با سلامت جسم و روح از کوران حوادث عبور کنی.

🔵 توسعه یک کشور مرهون مردانی مانند سوئیچرو است. افرادی با احوال غیرهیجانی و غیرشتابزده که به احترام آنها باید کلاه از سر برداشت. روحش شاد.


t.iss.one/solseghalam
👍12238👏11🙏2👌2
بیزارم از تفکر مهندسی
[برای روز مهندس]

*متن زیر که پس از شرکت در یک کنفرانس مرتبط با زلزله، آتش و انفجار نوشته شده بود به مناسبت روز مهندس، بازنشر می شود .

🔴هفته ای که گذشت سه روز در پنجمین کنفرانس بین المللی Protect گذشت؛ سه بحث زلزله، انفجار و آتش، و سه روزی که برای من آموخته های بسیار داشت، دیدارهای متعدد و امکان حضور در پرزنته های مختلف و... شروع سال نیز، در فروردین ماه در کنفرانس بین المللی کاهش ریسک سوانح و بلایا (با برگزاری سازمان ملل) در سندای گذشت. بلایایی چون زلزله، سونامی، سیل و ... مورد بحث بود. سخت کلافه می شوم که یک مهندس یا محقق در حوزه اثرات موجِ انفجار بر سازه ها تحقیق می کند با پیچیده ترین معادلات دینامیک سازه و continuum mechanics، ولی وقتی می خواهی راجع به موضوعات مبتلابِه روزِ دنیا در همان بحث انفجار از او بپرسی کاملا بی رغبت است. از انفجار، دینامیک موجِ انفجار را می فهمد ولی هیچ میلی به دنبال کردن عللِ انسانیِ انفجار، تفکر انسانی عملیات انتحاری، مسایل جاری دنیا و... ندارد. یک مهندس دیگر می بینی عمری است در حوزه مهندسی زلزله کار می کند فارغ التحصیل ام آی تی، هیچ رغبتی به مسایل فرهنگی-اجتماعیِ کیفیتِ پایینِ سازه ها در ایران ندارد. سازه، فقط سازه است و هیچ بحثی در این خصوص را غیر از محاسباتِ سازه بر نمی تابد.

🔴شدیداً به این باور رسیده ام که مهندسین به لحاظ ذهنی ، یک مرحله تکامل یافته تر از نظامیان هستند . فقط یک مرحله. ذهنِ یک نظامی، در تحلیل مسایل پیرامونی اش ، عمدتاً خطی و در حلِ معادلات عموماً با بررسیِ پارامترها و متغییرهایِ محدود سر و کار دارد. به فلان دلیل فلان اتفاق باید بیفتد ، یا به فلان دلیل فلان اتفاق نباید بیفتد. به فلان دلیل باید حمله کرد و به فلان دلیل آتش بس. ذهنِ مهندسین در تحلیل مسایل قدری قوی تر است و تواناییِ مدیریت کردن پارامترهای بیشتر ، انتگرال گرفتن ، حل معادلات دیفرانسیل مرتبه بالاتر ، مشتق گرفتن و ... را داراست . اما عقیم است از تحلیل جامع امور و مسایل.
حتی وقتی هم که باور دارد که این تعدادِ متغیری که اختیار کرده کافی نیست، بازهم سعی دارد که متغیرها را بیشتر نکند چون چارچوب هایِ موجود ریاضی امکان حلِ معادله با متغیر بیشتر را نمی دهد. لذا امری عادی است که مهندسین بی میل و رغبت باشند به مسایل اجتماعی. یا فرهنگی . یا هر حوزه ای که پارامترهای متعدد و زیاد دارد .

🔹مهندسین عادت می کنند به مُجرد فکر کردن .

🔹مهندسین عادت می کنند به یک موضوع را عمیق و دقیق تجزیه و تحلیل کردن ، بی ارتباط و مجرد از ارتباطش با موضوعات دیگر .

🔹مهندسین عادت می کنند به "اعتماد به نفس مهندسی". اعتماد به نفس ناشی از قوه تحلیلِ ریاضی .

🔹مهندسین عادت می کنند به اینکه گمان برند که چون تحلیل شان از یک موضوع مبتنی بر ریاضیات قوی است لذا همه علل رخداد و رفتار ها را کشف کرده اند.
(با وجود آنکه می دانند موضوع را مُجرد تحلیل کرده اند)

🔹مهندسین عادت می کنند به تفکر کوانتیتِیتیو، تفکر کمّی، عددی.
امروز یک کیلومتر ریلِ راه آهن نصب شد و دیروز پانصد متر . «عدد و رقم».

🔹مهندسین عادت می کنند که فکر کنند توان حل همه سوالات را دارند و اگر مشکل یا سوالی هنوز حل نشده ، به این دلیل است که به دست آنان سپرده نشده است.

🔹ماجرا وقتی دهشتناک می شود که یک فکر مهندسی، مقالات متعدّدی در ژورنال های معتبر چاپ کرده باشد. دیگر باید مطمئن باشی که این ذهن در تحلیل یک موضوع در غایتِ اعتماد به نفس باشد. و لحظه ای تردید نکند در مجرد دیدن ماجرا.

🔴بیشترین و بزرگترین امری که آزاردهنده هست در تفکر مهندسی و ذهن مهندسی ، بی رغبتی هست به هر حوزه ای غیر از حوزه ای که در آن اشتغال ذهنی دارا هستند .
طرف در حوزه «سازه فولادی» کار می کند ، یک "پل بتنی" در جایی فرو ریخته صد نفر کشته شده اند هیچ میل و علاقه ای به دنبال کردن خبرش ندارد چون حوزه کارش «بتن» است و نه فولاد.
طرف در حوزۀ گاز کار می کند، هیچ علاقه ای به اخبار و مباحث حوزه برق و فولاد ندارد... اگر زمانی مهندسی دیدید که به تاریخ علاقمند بود ، از موسیقی مست می شد ، عطرهای مختلف را می شناخت ، در دل طبیعت زیبا غزلی عاشقانه سرود ، دستی در نقاشی داشت و نگاهی هم به حوزه معماری و چاپ و نشر ادبیات ، بدانید که سایر مهندسان هم صنف اش از او بیزارند. نفرت انگیز است همچین موجودی برای مهندسین .


- - - - -
🔷 پی نوشت: درد بزرگ اینجاست که در مقایسه با افرادی که عادت دارند به کلی حرف زدن، دیمی سخن گفتن، «حسن عباسی مانند» تحلیل داشتن در هر حوزه ای که در آن اطلاعی ندارند ، تحمّلِ رفتار مهندسین ممکن تر است چرا که لااقل عادت دارند که در یک حوزه مشخص، دقیق حرف بزنند.

#روز_مهندس



https://t.iss.one/solseghalam
👍73👌1310👎8👏5🙏2
👍1
👍1
✍️ نفوذ تویوتا در بازار آمریکا

پیرو یادداشت درگذشت مرحوم سوئیچیرو تویودا (معروف به پدر تویوتا) و اشاره به ذکاوت او در رسوخ به قلب بازار خودرو آمریکا، یادداشت زیر را از جناب دکتر احمد قادری دریافت کردم. ایشان به عنوان کسی که به مدت 3 سال در آزمایشگاه مرکزی تحقیق و توسعه تویوتا تحت مدیریت سوئیچیرو تویودا کار کرده و همچنین به مدت هفت سال در مرکز تحقیقات Nidec ژاپن سابقه کار و پژوهش داشته اند، به نکاتی اشاره کردند که در ادامه بحث قبلی در اینجا به اشتراک گذاشته می شود.

- - - -
سلام. من الان مقاله شما را مجددا در کانال خواندم.
آن بخش از مقاله شما که به «هنر دیپلماسی» سوئیچیرو تویودا در نفوذ تویوتا در بازار آمریکا در دهه هشتاد میلادی و ایجاد #لکسوس توسط توسط او پرداخته بود نکته ای را به یاد من انداخت که شاید دانستن آن برای خوانندگان بد نباشد.

همانطور که احتمالا بدانید، در دهه های 70 و 80 میلادی همزمان با شوکهای متوالی قیمت نفت، به علت مصرف کمِ خودروهای ژاپنی و همینطور روشهای خیلی پیشرفته کنترل کیفیت که در #تویوتا و دیگر خودروسازهای ژاپنی توسعه یافته بود، «فروش خودروهای ژاپنی» در دنیا و در آمریکا به خصوص در کلاس خودروهای متوسط و ارزانتر، به شدت «افزایش» یافت. در مقابل به علت مصرفِ بالا و کیفیت پایینِ خودروهای آمریکایی، فروش این خودروها حتی در خود آمریکا به مقدار خیلی زیادی کاهش یافت که باعث نگرانی شدید خودرو سازهای بزرگ آمریکا شد، و به همین خاطر دست به لابی گری شدید برای محدود کردن واردات خودروهای ژاپنی به آمریکا زدند.

فشار لابی خودروسازهای آمریکای منتج به اجرای سیاستهای حمایتی دولت آمریکا در دهه 80 به نفع خودروسازهای آمریکایی شد، بطوریکه دولت ژاپن تحت فشار دولت آمریکا مجبور شد بر تعداد خودروهای صادراتی ژاپن به آمریکا «محدودیت» بگذارد، که با توجه به اینکه آمریکا «بزرگترین بازار خودروی دنیا» بود این موضوع تهدید بزرگی را متوجه تویوتا و دیگر خودروسازان ژاپنی کرد.

اما نکته جالب این است که هوشمندی، چابکی و انعطاف پذیری مدیریت سوئیچیرو تویودا و دیگر مدیران ارشد تویوتا و دیگر خودروسازان ژاپنی، نه تنها باعث شد که آنها بازار آمریکا را در رده خودروهای ارزان و متوسط از دست ندهند؛ بلکه عاملی شد که آنها بتوانند علاوه بر خودروهای متوسط و ارزان، در بخش خودروهای لوکسِ بازار آمریکا هم نفوذ کنند.
ژاپنی ها بعد از ایجاد محدودیت بر صادرات خودروهای ژاپنی به آمریکا، به دو کار دست زدند:

🔹اول اینکه شروع به ساخت خودرو در داخل آمریکا به خصوص در ایالتهایی که «اتحادیه های کارگری قدرت کمتری داشتند» کردند (که این امر قدرت رقابت بیشتری در برابر خودروسازان آمریکایی به آنها می داد)؛ و

🔹دوما چون ژاپنیها مجبور بودند که بیشتر از "تعداد" سهمیه، خودرو به آمریکا صادر نکنند، تصمیم گرفتند خودروهای لوکستر و گرانتری بسازند و به آمریکا صادر کنند تا بتوانند با همان "تعداد محدود" سودِ بیشتری ببرند.

بنابراین سه برند لوکس ژاپن یعنی لکسوس، آکورا، اینیفیتی توسط تویوتا، هوندا، و نیسان در آمریکا متولد شد.

یعنی در نهایت با درایت امثال سوئیچیرو تویودا و همچنین دیگر گردانندگان صنعت خودروی ژاپن، «تعیینِ سهمیه صادراتی» برای خودروهای ژاپنی به آمریکا، نه تنها باعث شد که آنها بتوانند خودروهای کلاس متوسط خودشان را در آمریکا بفروشند (با ساخت آن خودروها در داخل آمریکا) ، بلکه باعث شد آنها بتوانند وارد بازار خودروهای گرانقیمت آمریکا هم بشوند.

بازاری که تا پیش از آن تحت انحصار برندهای گرانقیمت اروپایی (بنز، بی ام و،..) یا آمریکایی (کادیلاک، لینکلن..) بود.

- - -
این مسیر مذکور، با آنکه بیان و شرحش در چند پاراگراف ممکن است ولی قابل تصور نیست که چه میزان درایت، صبوری، کار جمعی، پشتکار و تسلط به فنون بازرگانی نیاز داشته است.

خدایش رحمت کند.

t.iss.one/solseghalam
👍79👌11👏61🙏1