ارزیابی شتابزده
13.9K subscribers
897 photos
302 videos
33 files
848 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️ژن و آقازادگی در ژاپن

محمدرضا اسلامی

🔹حال که سونامیِ بحث «ژن» فضای شبکه های اجتماعی را پر کرده و این ماجرایِ #ژن_خوب محل بحث ها و گفتگوها شده، بی مناسبت نیست که به این موضوعِ مناقشۀ آقازادگی و #ژن در دیگر کشورها نیز نیم نگاهی بیندازیم.

🔴 يك- ژاپن جزء کشورهایی است که بسیاری از غولهای بزرگ اقتصادی و شرکت های صاحبنامش، مجموعه هایی هستند که نسل در نسل در میان یک خانواده باقی مانده اند و توفیق های حیرت آور اقتصادی خود را مرهون «خانواده» می دانند. خانواده هایی که نبض شریانهای عظیمی از پول و گردش مالی را چندین دهه هست که در دست داشته و دارند. دراین مجال کوتاه، ذکر نامی داشته باشیم از چند تا از این خانواده/ژن های موفق! وهمچنین معمولی.

🔵 دو– خانواده/امپراطوری کارهای عمرانی در ژاپن:
یکی از نمونه های اینگونه انحصارهای خانوادگی در ژاپن، حوزۀ فعالیتهای عمرانی و طرحهای عظیم زیربنایی است. چندین دهه است که طرح های اصلی عمرانی #ژاپن (که بعضاً نمونه هایشان هرگز در آمریکا اجرا نشده) توسط پنج شركتِ مشخص اجرا می شود که تحت عنوان «پنج بزرگ» مشهور و معروف هستند. طرحهای عظیم راه آهن پرسرعت ( یا «شین کانسن») با هزاران دستگاه پل و تونل بزرگ، بزرگراههای دوطبقه چند ده کیلومتری، مترو، آسمانخراشها، جزایر مصنوعی پیرامون توکیو و... توسطِ این پنج شرکت اجرا شده/مى شود. در خصوص این #پنج_بزرگ، قبلا يادداشتهايى در نشريات ساختمانى منتشر كرده ام.
https://t.iss.one/solseghalam

لینک یادداشت:
https://goo.gl/CAiZUe
(در مورد عمر 120ساله شرکت اوبایاشی)

درواقع در ژاپن بخش زيادى از شرکتهای عمرانی، پیمانکارِ این پنج بزرگ هستند.

https://goo.gl/JFxbWg (یادداشت تحت عنوان پنج بزرگ)

فلسفه ماجرا این بوده که کارهای بزرگِ عمرانی(برخلاف کارهای حوزه الکترونیک که متکی به فن آوری و دانش فنی هستند وبعضاً با سرمایه گزاری اندک قابل اجرا هستند) نیازمند ماشین آلات و گردش مالی درشت و عقبه سنگین است و کارِ شرکتهای متوسط نیست و بنابراین باید کار، دستِ کنندۀ بُنیه دار باشد. اما چرا این پنج بزرگ، شش تا نشده؟ در انتهای این بحث بدان می پردازیم.

🔷 سه- تویوتا یا هوندا؟
در میان شرکتهای صنعتی صاحبنام ژاپنی، #تویوتا نیز جزء همان ژن های برتر بوده! اولین خط تولید اتومبیل شرکت تویوتا در ۱۹۳۷ توسط #کیشیرو_تویودا و در کارخانه شرکتِ نساجی صنایع تویوتا، که متعلق به پدرش (ساکیشی تویودا) بود، راه‌اندازی شد. «کیشیرو تویودا» به ترکیبِ همت شخصی اش و عقبه مالی پدر وخانواده اش، تویوتا را بنیان نهاد و از آن روز تا امروز، تا روزگار روزگار بوده، تویوتا در حال بالندگی در این خانواده باقی مانده. یک مثال دیگرش مجموعه مالی عظیم #سومی_تومو که در چند یادداشت بالاتر به ذکر فهرست کارخانه هایشان پرداختیم و تلگرام جا کم می آورد برای نوشتن اسامی کارخانه هایشان! بنیانگذاران سومی تومو (۱۶۳۰) از یک خانواده صاحب شرکت مس بوده اند و کار از صنعتِ مس و مسگری پدر، به بانکداری و صنایع فولاد و شیمی و... رسیده.
https://goo.gl/izgzu8
(یادداشت مربوط به سومی تومو)

اما اینها بدین مفهوم نیست که افراد با «ژن معمولی» (!؟) هم در این گردونه تحوّلِ صنعتی ژاپن بی نقش بوده باشند. برخلاف کارهای عمرانی که ذکرش رفت، در صنایع خودرو و الکترونیک، بوده اند افرادی که از کارگاههای دو سه نفرۀ کنارۀ شهر، به کارخانه هایی بین المللی رسیده اند. نمونه اش آقای #هوندا. سوییچیرو هوندا(本田 宗一郎) (۱۹۰۶ - ۱۹۹۱) مهندس و صنعتگری بود که در سال ۱۹۴۸ شرکت هوندا موتور را تاسیس کرد. او شرکت هوندا را از یک کلبه چوبی که در آن دوچرخه‌های موتوردار تولید می‌کرد، به یک شرکت چندملّیتی تولیدکننده خودرو و موتورسیکلت تبدیل نمود. یا بهترین نمونه این ژن های معمولی(!) آقای ماتسوشیتا (فرزند یک برنج فروش ورشکسته) که از یک کارگاهِ سیم کشی سه نفره در خانه اش، #پاناسونیک را بنا نهاد و یک بار ورشکستگی مطلقِ بعد از جنگ جهانی دوم را هم از سر گذراند. افرادی که به تعبیر اخوان ثالث:

من يقين دارم كه در رگهایِ من خونِ رسولی يا امامی نيست/
نيز خونِ هيچ خان و پادشاهى نيست/
وين نديمِ ژنده پيرم دوش با من گفت/
كاندرين بی فخر بودنها گناهى نيست!

🔴چهار- ژن ژاپنى و كشورهاى همسايه

بخشى از واقعيتِ تاريخ معاصر ژاپن، صحنه های تیره و تاری است از کارهایی که ژاپنی ها با کشورهای همسایه شان کرده اند (با کره و چین). اما چرا با وجود چنین سابقه باور به برتری نژادی و یا حضور خانواده های میلیاردر، افرادی همچون اَمثال هوندا و ماتسوشیتا هم سر بلند می کنند؟ وچرا با وجودِ سربلند کردن این افراد از خانواده های معمولی (یا زیرمعمولی) آن پنج بزرگ، شش تا نشده؟ یا سومی تومو از ۱۶۳۰ تا امروز، نابود/مصادره نشده؟

درخصوص این بحث و این تاریخچه پیچیده، باز هم گفتگو خواهیم کرد.

https://t.iss.one/solseghalam
✍️ ژن و آقازادگی در ژاپن – قسمت دوم
محمدرضا اسلامی

🔴 یک – چگونه بر تابیدن ها؟

در طی سالهای حضور در گروه سازه دانشگاه کوبه (بنا به نوع رشته) بازدیدهای متعددی به همراه اساتید دانشکده از پروژه های بلندمرتبه سازی «پنج بزرگ» در منطقه کانسای و کانتو برگزار شد. درتمام این بازدیدها (جدای از مباحث سازه ای بازدید) این سوال برایم وجود داشت که چرا مهندسین عمران ژاپنی پذیرفته اند "کارهای درشت" در دست چند شرکت (پنج شرکت) منحصر باشد و ذکر گلایه و اظهار استثمار و ... در میان نیست؟ چرا عنوان نمی شود اینها «مافیای» ساختمانی در ژاپن هستند و عنوان می شود اینها «پنج بزرگ» هستند؟ چطور فارغ التحصیلانِ رشته عمران و سازۀ بهترین دانشگاههای ژاپن پذیرفته اند که بعد از فارغ التحصیلی باید تمام تلاششان را بکنند تا پس از طی مراحل رقابتی، بتوانند در یکی از این پنج بزرگ استخدام بشوند؟ اینکه این «پنچ بزرگ» چطور بین شان دعوا نمی شود؟ و مثلا شرکت معظم تاکِ ناکا نمی آید کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند که «اوبایاشی» فاسد است یا مثلاً در گرفتن فلان پروژۀ بزرگ حقِ ما را خورده و ... اَمثال این حرفها چرا جاری نیست؟ و سوال آخر اینکه خود این «پنج بزرگ» چطور دوام پیدا می کنند و بینِ اعضایِ هیات مدیره «خودشان»، دعوا و مرافعه و استعفا و انشعاب و... رخ نداده و نمی دهد؟ شرکتی مثل اوبایاشی چطور یکصدوبیست سال است دارد عظیم ترین و پیچیده ترین سازه های ژاپن را اجرا می کند؟

این قبیل سوالات درحین بازدید از این پروژه ها در ذهن ردیف می شود.
https://t.iss.one/solseghalam

یادداشت های مرتبط: یادداشت درخصوص بازدید از پروژه ساختمانی تاک ناکا در اوساکا:
https://solsnevis.blogfa.com/post-35.aspx
یادداشت درخصوص پروژه مگا تراس شرکت تاک ناکا در اوساکا:
https://www.solsnevis.blogfa.com/post-123.aspx

🔵 دو – شرکتهای خانوادگی :

در یادداشت قبل، مروری شد بر برخی شرکتهای صاحبنام ژاپنی (همچون #تویوتا یا #سومی_تومو)که "خانوادگی" ایجاد و اداره شده/می شوند. «آکیو موریتا» بنیانگذار شرکت عظیم سونی(Sony) و کسی که در موفقیتهای جهانی این شرکت معظم، نقش اساسی داشته چندین سال پیش کتابی نوشت تحت عنوان «ساخت ژاپن، مدیریت و موفقیت» و در این کتاب به نکته خیلی ظریف و دقیقی در این بحث اشاره کرد. موریتا، مدیریت ژاپنی را «مدیریت خانوادگی» ‌می‌نامد و معتقد است مدیریت خانوادگی توانست ظرفیتِ ابداعِ مغزهای ژاپن را توسعه دهد و ژاپنِ مقلد را، به ژاپن مبتکر و مبدع تبدیل کند.
او در خصوص ضرورتِ این شرکتهای خانوادگی، در کتابش به تفصیل توضیح می دهد.

«مورتیا» (بنیانگذار) با شریک خود «ایبوکا»، پایه‌های اولیه سونی را در زیرزمین ساختمان بمباران شده ای استوار کرد و درمدت کوتاهی توانست بازارهای ایالات متحده را تسخیر کند. موریتا می نویسد: «ما نه هیچ منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی ما فقط یک منبع در اختیار داریم، ظرفیت ابداع مغزهایمان، این منبع پایان‌ناپذیر است‌، باید آن را بسط داد‌، تربیت کرد‌، تمرین داد و مجهز ساخت. این قدرت دفاعی خواه ناخواه در آینده‌ای نزدیک گرانبهاترین و خلاق‌ترین ثروت مشترک همه بشریت خواهد بود.» موریتا معتقد است در سایه «سازگاریِ» اعضایِ خانواده با هم، امکان «موفق شدن شرکت» وجود دارد. دقت کنیم که این نگاه، دقیقا مخالف نگاههایی شبیه این ضرب المثل هاست که: «شریک اگر خوب بود، خدا هم برای خودش می‌گرفت(!)» یا «معامله با آشنا، غمه» و ...

یادداشت درخصوص کتاب بنیانگذار سونی:
https://solsnevis.blogfa.com/post-66.aspx

🔴 سه – شرکتداریِ خانواده های جدید:

در واقع سوال مشخص دیگر، دراین بحث این است که چطور می شود در کشوری که اساساً (به طور نانوشته) به #ژن و «خانواده» اعتقاد وجود دارد، و برخی از شرکتهای بزرگ صدساله، دویست ساله و حتی سیصدساله در میان #ژن_خوب ها (!) شکل گرفته، ولی فضا و امکانِ ورود #ژن_معمولی (؟) (همچون #ماتسوشیتا، بنیانگذار #پاناسونیک یا سوییچیرو هوندا بنیانگذار #هوندا) و خانواده هایشان، به گردونه صنعت و تولید میسر و ممکن است؟


برای پاسخ به این سوالات همچنان نیازمند مرور فکت های مرتبط به تاریخ ژاپن معاصر در یادداشتهای بعدی هستیم، ولی به اجمال می توان تا اینجای بحث چنین گفت که در یک کشور، در صورتی که باور به «تولید» به مفهوم واقعی (و نه دلالی) در ذهن ها شکل بگیرد، بعد از یک مقطعی، از این بحثها عبور صورت می گیرد، و افراد، یا برای «ایجاد مجموعه ای جدید» تلاش می کنند یا برای کارکردن، به همان شرکتهایِ موجود می پیوندند.

در واقع، یا نظمِ موجود، پذیرفته می شود و بجای شکل گیری درگیریهای بی پایانِ من #ژن_خوب هستم یا نیستم، یا اینکه فلانی ژن خوب هست یا #ژن_رانتی بوده، دو سناریو رخ می دهد: مجموعه جدید تولید می شود یا مجموعه های قبلی تقویت می شوند.

این بحث را ادامه خواهیم داد.

#ژن_خوب #ژن_رانتی #ژاپن
✍️پسرهاى ژاپنى سربازى ندارند

مطلب زير، يادداشت دوست ارجمندم دكتر بهرام تهراني نيك است كه قبلا هم دو نوبت يادداشتهاى ايشان در خصوص "فضاى مديريت و كار در شركت تويوتا" در اينجا به اشتراك گذاشته شده بود.

براى آنها كه سمباده ژاپن را در عرصه توليد و صنعت چشيده اند، مسائل همين قدر واقعى است و جانكاه.

واقعيت امر اين است كه عرصه توليد، عرصه رمانتيك و جاى بازى با كلمات نيست. ممكن است برخى از دوستانى كه تجربه كار در ژاپن را دارا هستند بگويند: همه شركتهاي ژاپني همچون تويوتا نيستند. اين درست است. اما طیف وسیعی از شرکتها چنین هستند. "فرايند توليد" در دنياى رقابتى، توأم با نظم و رنج است .

▪️▪️▪️▪️
🖋 سربازی در پادگانهای ژاپن!

🔹ابتدای (ورود) که به ژاپن آمدم به حال جوانهای ژاپنی غبطه میخوردم که براحتی پس از دانشگاه، به شرکتها وارد شده و مشکلات جوانهای ایرانی برای رفتن به سربازی و سختی و مشقت کشیدن در پادگانها را ندارند.

الان میبینم که سربازی جوانهای ژاپنی نه به مدت دو سال، که به مدتی بیشتر از ۳۰ سال و تا زمان بازنشستگی طول میکشد! و با شروع کار در شرکتهای ژاپنی، بیشتر از پادگانهای ایرانی و حتی بیشتر مشقت و سختی و مرارت میبینند !

قوانین خشک و بیش از حد تصور، مافوقهای بداخلاق و غیر منعطف، دستورالعملهای پیچیده برای تقریبا هر کاری (اعم) از طریقه قدم برداشتن، جهتِ راه رفتن، طرز لباس پوشیدن، محتوای صحبتهای دوستانه، چگونگی و زمان استفاده از موبایل!! ( این قوانین انتهایی ندارد!).... و تنبیهات سختی که برای افرادِ خاطی در نظر گرفته شده و اجرا میشود! ( البته به همین خاطر هم عمدتا سازمانهایِ کارا و سوددهی هستند !)

جوانهای ژاپنی بسیار خوشبخت هستند که ژاپن ارتش ندارد ! که اگر شرکتهایش بدینگونه باشد، سربازخانه هایش چه جهنمی خواهد بود! حالا بهتر میفهمم که چرا سربازهای ژاپنی در جنگ جهانی دوم، اینقدر راحت جلوی گلوله میرفتند و اگر دشمن نمیتوانست اونها رو بکشد، خودشون "هاراگیری" میکردند تا از این جهنم راحت بشوند!

▪️▪️▪️▪️
https://t.iss.one/solseghalam
هرچند که با پاراگراف انتهایی یادداشت دکتر تهرانی موافق نیستم (چرا که روحیه جنگندگی ژاپنی در جنگ جهانی دوم، به پارامترهای متعدد ربط داشته است) ولی کلیت این بحث، کاملا درست است و ناظر است به ساختار ادارۀ بنگاههای بزرگ اقتصادی-صنعتی.

📌یادداشت های مرتبط:
🔹بخشنامه لبخند زدن در تویوتا https://t.iss.one/solseghalam/1058

🔹چسب هل https://t.iss.one/solseghalam/1059

🔹دغدغه انتخابات در ایران و ژاپن https://t.iss.one/solseghalam/782

🔹به زمين خوردن غول ها - قسمت نهم (وضعیت دشوار بانک ولز فارگو در آمريكا) https://t.iss.one/solseghalam/1044


#ژاپن #تویوتا
#ولز_فارگو
✍️یک دلار در آمریکا چند است؟!

🔹بحث اقتصاد و حساب و کتاب، حوزه بخشنامه و دستور نیست. «اعداد و ارقام» ، و محاسبات باید بهم بخورد.

در سلسله بحث های #به_زمین_خوردن_غولها و تحلیل شرایط اَبَر شرکتهای ژاپنی با عمرهای بیش از یکصد سال، به این واقعیت تلخ پرداختیم که شرکتهایی مثل #توشیبا ، #سونی و حتی #پاناسونیک ، چطور به راحتی در دنیای امروز در معرض ورشکستگی قرار می گیرند و شرکتهایی مثل #هوندا و #تویوتا چقدر می کوشند که با رصد کردن صحیح اوضاع بین المللی، همچنان قله نشینِ عرصه صنعت باقی بمانند.

هیچ یک از این شرکتها با بخشنامه ایجاد نشدند و هیچ از این شرکت ها هم با بخشنامه «دوام» نیافته اند. احوالِ زارِ امروزِ برخی از این امپراطوریهای صنعت هم، با بخشنامه نبوده.

🔹رمز کامیابی و رمز شکست این شرکت ها را نه معاون اول ابلاغ کرده و نه خود رئیس جمهور*.
پاناسونیک را مردی رنجور به نام ماتسوشیتا با یک کارگاه سه نفره در خانه اش بنیان نهاد (خودش، همسرش و برادر همسرش) و به اوج رساند، و اشتباهات مدیران امروز، پاناسونیک را به مرز ضرر دهی کشاند.
این ماجراها ، «ابلاغی» نیست؛ «پیچیده» است.

🔹اما بازگردیم به عنوان این یادداشت. این روزها که بحث «دلار» و #قیمت_دلار نقل محافل است خوب است از منظری دیگر به قیمت دلار نگاه کنیم: یک دلار در خود آمریکا چند است؟

به عبارت دیگر، با یک دلار در آمریکا، چه خدماتی دریافت می کنید؟
طی چند یادداشت به این موضوع پرداخته خواهد شد؛ اما در این اولین نوبت، به سراغ مک دونالد برویم. تصویر زیر🔻، فاکتور خرید امروز یک همبرگر (چیزبرگر) است. به قیمت یک دلار (و نُه سنت هم مالیات) .

وقتی که با ماشین (در ایالتهای نه چندان گران) وارد قسمت خرید مک دونالد می شوید، (بدون پیاده شدن از خودرو) از لحظه ای که از پنجره ماشین، سفارش غذا را می دهید تا زمانی که پول را در پنجرۀ اول پرداخت می کنید و سپس همبرگر را از پنجرۀ دوم دریافت می کنید، چیزی کمتر از "دو دقیقه" زمان صرف می شود.

یعنی این یک دلار «علاوه بر» قیمت دوعدد نان + یک همبرگر + یک برگ پنیر+ یک قطعه خیارشور+ کاغذ دورش+ پاکت + سه عدد دستمال کاغذی ، قیمتِ «سرعت» در خدماتی هم که دریافت می کنید هست. مجموعه ای چالاک که کارکنانش با نهایت سرعت و شتاب در حالِ کار هستند.

البته از تصویر مشاهده می شود که ابعادِ خود این ساندویچ همبرگر بزرگ نیست اما یک دلارِ مذکور، در مک دونالد، این میزان خدمات را شامل می شود.

🔹بحث اینجاست که قیمتِ این «یک دلار» را (بخوانیم این خدمات را) بخشنامه تعیین نکرده. آنچه که این قیمت را تعیین کرده عرصه اقتصاد و «رقابتِ تنگاتنگ» آن است.

این بحث #یک_دلار را با مرور خدمات تاکسی اوبر، قیمت تخم مرغ و مقایسه با صد ین ژاپن، ادامه خواهیم داد.

https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
لینک قسمت آخر بحث به زمین خوردن غول ها◀️
https://t.iss.one/solseghalam/1312
لینک داستان شکل گیری پاناسونیک◀️ https://t.iss.one/solseghalam/466

* ژاپن رئیس جمهور ندارد و دارای نخست وزیر و پارلمان است. طی چند سال اخیر نخست وزیر (شینزو آبه) تصمیم گرفت که ارزش ین در برابر دلار حدود سی درصد افت پیدا کند (تا صادرات ژاپن تقویت شود). این کاهش ارزش ین در برابر دلار (نه به صورت ناگهانى، بلكه) طی سه مرحله انجام شد که در یک یادداشت مجزا به این بحث پرداخته خواهد شد. اصلاحات اقتصادی آبه در ژاپن تحت عنوان «آبه نومیکس» شناخته می شود.
✍️رسوایی در فولاد کوبه
#خبرخوانی

محمدرضا اسلامی

🔴دستکاری نتایج تست و صدور گواهی های بازرسی جعلی در #فولاد_کوبه (کوبه_استیل)، به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکننده های فولاد در #ژاپن (و همچنین یکی از کارخانه های صاحبنام دنیا)، موضوعی بود که طی چندماه گذشته سر و صدای زیادی در محافل صنعتی دنیا به راه انداخت ولی بازتاب چندانی در رسانه های داخل کشور نیافت. در این یادداشت به مرور اتفاقی که در کوبه استیل افتاد (و همچنین ابعاد آن) می پردازیم:

🔷یک - شرکت فولاد کوبه (سومین تولید کننده فولاد ژاپن) با دستکاری نتایج تست و صدور گواهی های بازرسی جعلی برای بعضی از محصولاتش موجب نگرانی شدید در بسیاری از شرکتهای خودروسازی، هواپیماسازی، تولید قطار، صنایع هوافضا و غیره شده است.

بخشی از محصولات این کارخانه در شرکتهای زیر مورد استفاده قرار گرفته است:
✔️ بوئینگ
✔️ تویوتا
✔️ هوندا
✔️ نیسا
✔️ مزدا
✔️سوبارو
✔️ صنایع سنگین میتسوبیشی
✔️ صنایع سنگین کاوازاکی
و ...

اینها "بخشی" از شرکتهایی هستند که تحت تاثیر این تقلب قرار گرفته اند.
محصولات شرکت کوبه استیل در صنایع مختلفی از اتومبیل و قطارهای #شینکانسن (سریع السیر) گرفته تا هواپیماهای جت و موشکهای حمل ماهواره استفاده شده است.

🔷دو- مروری بر داستان:

حدود شش ماه پیش (اکتبر 2017) شرکت قطارهای مرکز ژاپن
(Central Japan Railway Company)
اعلام کرد که متوجه شده در 310 قطعه از قطعاتی که کوبه استیل برای استفاده در قطارهای #شین_کانسن تولید کرده، میزان «مشخصات مکانیکی»، کمتر از میزان استاندارد است.
بلافاصله سهام شرکت کوبه استیل به میزان %18 در بازار سهام ژاپن افت پیدا کرد.

پس از اعلام این خبر، به فاصله کوتاهى كارخانه های خودروسازی #تویوتا و #جنرال_موتورز (آمریکا) و همچنین شرکت قطارسازی #هیتاچی به وجود این مشکل اذعان کردند و این باعثِ شروع زنجیره ای شد که طی آن 200شرکت دیگر نیز به وجود مشکل در محصولات کوبه استیل اعتراض کردند.
شرکتهای #فورد، #بوئینگ، #میتسوبیشی جزو این 200 شرکت بودند.

در تاریخ17 اکتبر ، شرکت کوبه استیل شرمسارانه اعلام کرد که حدود 500 شرکت صنعتی از این مشکل متضرر شده اند.😳

🔷سه- «ابعاد وسیع این مشکل»، نشان دهنده اهمیت صنایع فولاد، و دشواری کارهای کسانی است که در این صنعت (خصوصا در بحث #کنترل_کیفیت) مشغول بکار هستند. « زنجیرۀ به هم پیوسته صنایع» در دنیای امروز، به نحوی است که بروز مشکل در یکی، دیگران را هم متاثر می کند.

🔷چهار- چند سوال مطرح است:
✔️اگر این اتفاق در صنایع داخلی ما رخ داده بود، چه می شد؟ چقدر پمپاژ ناامیدی، و حس تباهی، در رسانه ها و شبکه های اجتماعی داخل شکل می گرفت؟
✔️سرانجامِ کوبه استیل با چنین مشکلی به کجا خواهدانجامید؟
✔️چرا در کشوری که «کشورِ کیفیت» است (#ژاپن) و جزء بزرگان تولید فولاد دنیا، چنین اتفاقی افتاده؟

▪️درباره سوال اول، باید گفت که اساسا رفتار رسانه ای ژاپنی ها، بسیار پیچیده است و در این موارد (یا مشکلی مثل نیروگاه هسته ای #فوکوشیما که در این کانال به تفصیل به آن پرداخته شده) بسیار کم سر و صدا، حرکت می کنند .
(البته این جمله به معنی "تایید" یا "رد" این رفتار نیست. صرفا یک گزاره است)

▪️درباره سوال دوم، پاسخ این است که هنوز معلوم نیست ولی در کمال شگفتی، شرکت #کوبه_استیل در سال مالی گذشته ضرر نداده و با قدری سود(421 میلیون دلار) سال مالی را از سر گذرانده است. چگونه ؟ نمی دانیم. آیا از این #بحران عبور خواهد کرد؟ آینده معلوم خواهد شد.

▪️درباره سوال سوم نیز باید گفت، باوجود مکانیزمهای نظارتی، ملاحظات مالی منجر به بروز چنین مشکلاتی می شود و سابقه عظیم ژاپن(یا هر کشور دیگری در بحث های #کیفیت) نباید باعث شود تا محصولات آن با چشم بسته خریداری شود. وسواس و دقت دائم در زنجیره صنعت، یک الزام همیشگی است، چه تولید کننده آلمانی و ژاپنی باشد، چه چینی.

#به_زمین_خوردن_غولها
#صنعت #ژاپن
https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️
پی نوشت:
📌بحث اخیر دونالدترامپ درباره فولاد نیز در کشور ما چندان انعکاس نیافت. جمله دقیق و جالبی که ترامپ در این بحث جنگ فولاد آمریکا با چین بکاربرد اینکه: «فولاد، اساس است. فولاد نباشد، کشوری نخواهد بود(No steel, No country)».

📌یادداشت مرتبط: ✍️مقایسه تولید فولاد در چین، ژاپن و آمریکا https://t.iss.one/solseghalam/1024

📌درکنفرانس سال گذشته فولاد و سازه در آتلانتا، مدیر تحقیق و توسعه کارخانه فولاد نیپّون استیل، ارایه ای از تاریخچه فولاد ژاپن داد. در پایان ارایه و در قسمت پرسش وپاسخ ، از ایشان در زمینه این ماجرایِ شرکت کوبه استیل(که از کارخانه های رقیب نیپون استیل محسوب می شود) پرسیدم. پاسخ داد: ما اطلاعات مشخصی نداریم! صبر کنید از رسانه های پیگیر موضوع شویم! (گزارشی درباره آن کنفرانس:✍️صنعت فولاد ژاپن در کنگره آتلانتا◀️ https://t.iss.one/solseghalam/1114 )
✍️حقوق مدیرعامل فروشگاه والمارت 1,188 برابر کارکنان معمولی!

(حقوق و درآمد در آمریکا- قسمت سوم)
محمدرضا اسلامی

#خبرخوانی

🔵در اخبار چند روز اخیر، خبرى منتشر شد مبنى بر اينكه مدیرعامل فروشگاه زنجيره اى #والمارت (آقای مَک میلُن) در سال مالی گذشته، نزدیک به 23میلیون دلار حقوق و پاداش دریافت کرده است.

این در شرایطی است که کارگر معمولی، در والمارت، در همین مدت (یکسال) $19,177 (کمتر از بیست هزار دلار) دریافتی داشته است.

يعنى مديرعامل، بيش از هزار برابر يك كارگر ساده درآمد داشته است.

این خبر مجددا جنجال و بحث در مورد #اختلاف_درآمد افراد معمولی جامعه #آمریکا و مدیران ارشد بنگاههای بزرگ اقتصادی را براه انداخته است.

🔷دو دیدگاه نسبت به این حقوق و پاداش های کلان در جامعه وجود دارد. دیدگاه موافقان و دیدگاه مخالفان را به اجمال مرور کنیم:

✔️▪️موافقان حقوق های کلان:

افرادی که موافق چنین پرداخت های حیرت آوری هستند چنین استدلال می کنند که (مثلا) فروشگاه زنجیره ای والمارت ، 2میلیون و 300هزار پرسنل دارد. در واقع والمارت دارد «نان» سر سفره چنین بدنه بزرگی می گذارد. مدیرعامل چنین مجموعه بزرگی، باید هم از بهترین مغزهای اقتصادی/مديريتىِ کشور انتخاب شود و بتواند چنین مجوعه ای را اعتلا ببخشد و اگر اشتباه کند، چنین خانواده بزرگی را به خاک سیاه می نشاند. پس هر چقدر به او بدهیم/بدهند، در بهتر کردنِ جامعه ما ، نقش خواهد داشت.

گردش مالی والمارت (500ميليارد دلار!) ، 12برابر درآمد کشور ایران (از محل فروش #نفت) در سال 1395 و 2برابر گردش مالی امپراطوری #تویوتا در #ژاپن است. به ذهنی که چنین گردش مالی عظیمی را هدایت می کند، دادن 23 میلیون دلار در سال ایرادی ندارد.

سیاست گذاری های اخیر مدیرعامل والمارت باعث شده که والمارت بتواند به یک #کارگر_معمولی ساعتی 11دلار حقوق بدهد. اگر همچین کسی را سرِ کار نِگه نداریم، ضررش متوجه شهروند معمولی جامعه است.

اگر آقای مَک میلن از سال ۲۰۱۴ مدیرعامل نبود شاید والمارت در برابر #آمازون ورشکست شده بود.

اینها🔺نمونه ی صحبتهای موافقین این رویکرد است. اما رویکرد مخالفان؟

✔️▪️مخالفان حقوق های کلان:

درطرف دیگر، مخالفانِ چنین پرداخت های نجومی می گویند، بیایید نگاهی به این فهرست بیندازید که در آن، حقوق های برخی مديران عامل شرکت های صاحبنام آمریکا را لیست کرده ایم:

- مدیرعامل #گپ : 15.6 میلیون دلار در سال ؛ یعنی 2900 برابر حقوق کارکنان معمولی گپ
- مدیرعامل #میسیز (Macy's ): $11.1میلیون دلار در سال. یعنی 806 برابر حقوق کارکنان معمولی
- و... نمونه های مشابه نظیر حقوق مدیرعامل بانک #ولزفارگو یا مدیرعامل تاکسی اینترنتی #اوبر (لینک ها در پی نوشت🔻)

مخالفان (و افرادی نظیر Robert Reich) با بیان یک فکت تاریخی از تاریخ معاصر آمریکا می گویند: «عملکرد این #کورپوریشن ها (بنگاه های بزرگ اقتصادی) پولدارتر کردنِ جیبِ مدیران ارشد و فقیرتر کردن مردم عادی است. در سال 1965 (53سال پیش) حقوقِ مدیرعاملِ بزرگترین کورپوریشن آمریکا، حداكثر 20 برابرِ حقوق کارگر در همان مجموعه بود! چه دلیلی دارد که ما به این سمت می رویم؟ این #شكاف (و فاصله بین مدیر و کارگر) هم به لحاظ روحی، و هم به لحاظ اقتصادی برای جامعه مخرب است.

🔴کدام یک از این دیدگاهها صحیح است؟

دیدگاهی که می گوید ارزش انسانی كارآفرين مثل آقای مَک میلن، یعنی ارزش دو کمپانی #تویوتا ، یا دیدگاهی که می گوید حقوق امثال آقای مَک میلُن روحیه جامعه را نابود می کند؟

... کاش جواب ها راحت بود.

https://t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️▪️

📌پی نوشت:
یادداشت های مرتبط در کانال
✍️حقوق و درآمد مدیرعامل بانک ولزفارگو در آمریکا
https://t.iss.one/solseghalam/1311
✍️حقوق و درآمد آقای دارا خسروشاهی مدیرعامل تاکسی اینترنتی اوبر
https://t.iss.one/solseghalam/1030
✍️حقوق و درآمد سرمربی تیم فوتبال دانشگاه کلمسون & میشیگان استیت
https://t.iss.one/solseghalam/1032
✍️فیش های نجومی https://t.iss.one/solseghalam/585
✍️مگر ژاپن هم «مدیر» از «خارج» وارد می کند؟!
#خبرخوانی

🖊محمدرضا اسلامی

🔷خبر دستگیری «کارلوس گون» رئیس فرانسویِ شرکت #نیسان مثل بمب خبری در رسانه های ژاپن (و دنیا) منتشر شد. او متهم شد که درطول پنج سال، حقوقش را ۴۴میلیون دلار کمتر اعلام کرده بود.

🔷این خبر واکنشهای مختلفی در #ژاپن (وسایر کشورها) در پی داشت. سوالات مختلفی در پی شنیدن این خبر به ذهنها می رسید اما، یک سوال کلیدی برای برخى شنوندگان مطرح شد: «مگر ژاپنی هایی که خودشان استاد صنعت خودروسازی دنیا هستد، مدیرعامل از خارج "وارد" می کنند؟!»

🔷بله! ژاپن در صنعت خودرو، پیشرو و مبدع و صاحبِ نامهایی عظیم است: #تویوتا، #هوندا، #مزدا، #میتسوبيشی، #نیسان، #سوزوكى، #دای_هاتسو و...
لیست بالابلندی که سالها، کارنامه پرافتخاری از اختراع و ابداع و بازرگانی و مديريت و صنعتگری را در پیشینه دارد. آنگاه، چنین کشوری رفته و یک «فرانسوی» را برای ریاست «نیسان» آورده است؟ چرا؟

قبل از پاسخ به این "چرا" خوب است نگاهی به فهرست سایر شرکتهای صاحبنام ژاپنی که مدیرعاملِ «غیرژاپنی» (خارجی) دارند داشته باشیم:

✔️🔹یک- مزدا: در سال 2015 گروه #مزدا در ژاپن یک میلیون و پانصدهزاردستگاه خودرو تولید کرده است. برای ما ایرانی ها نام این شرکت جالب است چون ناظر به اهورا مزدا است.
این شرکت نزدیک به صدسال عمر دارد (دقیق بگوییم: 97 سال) یعنی بیش از سن پدربزرگهاى ما.
آقایان هِنری والاس و مارک فیلدز، دو تن از رؤسای مشهور «غیرژاپنی» مزدا بوده اند. طی سالهای 1996 تا 2003 مزدا مدیران عامل غیر ژاپنی استخدام کرده است!
• Henry Wallace (1996–1997, appointed by Ford Motor Company)
• James E. Miller (1997–1999)
• Mark Fields (1999–2002)
• Lewis Booth (2002–2003)

✔️🔹دو- گروه میتسوبیشی فوسو (تولید کننده موتورهای دیزلی کامیون و اتوبوس): این کارخانه که متعلق به گروه صنعتی
Mitsubishi Fuso Truck & Bus Corporation (MFTBC)
است هم یک مدیرعامل غیرژاپنی به نام آلبرت کریچمن استخدام کرد که در موفقیت شرکت موثر بوده است.

✔️🔹سه- آزورا بانک ژاپن: سابقۀ کارهای مالی عظیم در ژاپن (که اقتصاد دوم دنیا بود) با بيمه و بانکداریهای بزرگ و صاحبنام گره خورده است. ولی این دلیل نمی شود که بانکی همچون
Aozora Bank
که در سال 1957 (بیست سال قبل از انقلاب ایران) تاسیس شده، آقای برایان پرینس را به عنوان رئیس استخدام نکند.

براى تکمیل اين فهرست در مجال محدود تلگرام باید به تاریخچه استخدام مدیر در شرکتهای ژاپنى مثل:
▪️Sony (Howard Stringer 2009-2012)
▪️Nippon Sheet Glass Co.(Craig Naylo)
و...هم پرداخت.

🔴اینها مثالهایی از غولهای ژاپنی است که مدیران عامل «غیرژاپنی» استخدام کرده بودند. اما چرا کشوری که خود «صنعتگر» است، مدیر برای صنعت از خارج می آورد؟

🔶دو پاسخ به اجمال برای این پرسش مطرح است:
✔️🔸یک- در دنیای امروز، «سابقه دار بودن در یک حوزه»، به هیچ عنوان دلیل بر برنده ماندن، نیست. ادارۀ بنگاههای بزرگ اقتصادی/صنعتی با چنان پیچیدگیها و دشواریهایی گره خورده است، که هيات مديره به رغم صدسال سابقۀ صنعتگری هم باید به دنبال «مدیر قدَر» باشد.

✔️🔸دو- ورشکست شدن غولهای بزرگی مثل «توشیبا» (که قبلا به آن پرداختیم) و "به مرز ورشکستگی رسیدنِ" بزرگانى مثل «سونی» و «پاناسونیک» نشان داد که مرز نابودی، بسیار نزدیک است.
لذا گاه شركتهاى ژاپنى بخشى از "سهام" خود را به شركتهاى ديگر مى فروشند (مثل نيسان يا مزدا)، و به تبعِ اين فروش سهام، ورودِ مديرعامل خارجى از آن شركتها را هم مى پذيرند.

🔵اینها واقعیات دنیای امروز است. موفقیت/عدم موفقیت سازمانهای بزرگ، بستگی به منابع انسانی دارد. نقش منابع انسانی و خصوصا «مدیریت» در پيروزى سازمانهایِ با ابعاد "مگا" بسیار حیاتی است. البته مرتبط كردن رشد ژاپن به مديران غيرژاپنى گزاره صحيحى نيست (ژاپن اساسا كشور خارجى پذيرى نيست)؛ بلكه نگاه استراتژيك ژاپنى اين است كه در مواقع لزوم بايد از مدير خارجى "هم" استفاده كرد. دراين بحث، بايد اشاره كرد به بهره اى كه ژاپنى ها چنددهه پيش از آموزش هاى #ادوارد_دمينگ برده و پايه هاى صنعت خودرو ژاپن را بر مبناى آن استوار كردند.

🔷چند روز قبل از ماجراى نیسان، صحبتی از شهردار جدید #تهران جنجال آفرین شد. وى گفته بود: ما برای اداره کلان شهر ممکن است به مدیر غیرایرانی نیازمند باشیم. ایکاش این صحبت (که با استخدام مربی برای تیم #فوتبال مقايسه شد) با ارایه توضیحات بیشتری درباره رویکرد کشورهایی مثل ژاپن و آمریکا در «استخدام مدیر»/«متخصص» خارجى تکمیل شده بود. واقعیت این است که بزرگترین برگ برندۀ آمریکا در دنیای امروز جذب منابع انساني كيفى از كشورهاى مختلف است. رويكردى كه بسيار فراتر از نوع نگاه ژاپنى هاست.

https://t.iss.one/solseghalam
مهتاب و كنكور

🔷ديشب مهتاب كامل بود و نيمه شب در مسير جاده شماره پنج، از مسير ساكرامنتو به سمت سانفرانسيسكو در حال رانندگى ، صداى آواى آلبوم بيداد شجريان پخش مى شد. هوا باران خورده و جاده ساكت و نور مهتاب پر كرده بود فضاىِ سكوت و سبكى و زيبايي را.

آلبوم و ابياتش در هوا پخش مى شد تا رسيد به انتها و تصنيف معروف: آنكه هلاكِ من همى، خواهد و من سلامتش...

🔷يكساعتى تا مقصد راه باقى مانده بود كه احساس خواب آلودگى شروع شد. به ذهن رسيد كه براى قدرى دور شدن از فضاى خواب، پخش زندۀ يك شبكه تلويزيونى را ببينم. از وبسايت تلويبين، شبكه يك صدا و سيما را گرفتم. اين تصوير زير چيزي بود كه در حال پخش بود. كارشناس كنكور روشهاىِ تست زدن را براى بچه ها شرح مى كرد و در انجام اين رسالت، آنچنان تكان مى خورد و هيجان مصرف مى كرد كه اگر صدا را قطع مى كردى گويي يك نفر در حال ورزش ژيمناستيك است. ظرف چند ثانيه، چنان التهاب و اضطراب و بى قرارى اى در هوا و فضا پخش شد كه مهتاب و شجريان و سكوت و همه را به هم پيچيد. از صدايش چنان استرسى منتقل مى شد كه احساس كردم در جلسه كنكور نشسته و دارم تست مى زنم. از عربي و زيست شناسي و رياضي و درصدها و همه چيز گفت. پيوسته به "ثانيه" ها تأكيد مى كرد و اينكه بايد در ده ثانيه اِل كنيد و بل كنيد و فلان را بفهميد و الخ... احساس كردم قلبم در دهانم آمده . نمى فهمم چرا به خورد آن پسر و دختر دبيرستانى بايد با اين لحنِ ملتهب حرف زدن، اينهمه هيجان بدهيم؟

يك آن به خود آمدم و ديدم وسط تست زدنهاى ده ثانيه اى حضرت استاد پشتِ فرمان ماشين قوز كرده ام و سرعت هم از حد مجاز بيشتر شده و هيچ خبرى نه از زيبايي مهتاب هست و نه از سكوت جاده و نه از خواب!

يكسره تأكيد مى كرد با قانون شماره فلان عبدالرضا منتظرى اگر اين تست ها را بزنيد دندانپزشكى تهران در انتظارتان خواهد بود يا پزشكى شهيد بهشتى. بندۀ خدا شهيد بهشتى!

🔷 نمى خواهم مثل حرفهاى پوپوليستى و خوشمزه اين روزها، كلِ ماجراى كنكور را نقد كنم؛ (چنان كه امثال سید مجيد حسينى ها مى كنند).
در ژاپن طى چند سال ديدم كه همين ماجراى كنكور ( و رقابت) به شكلى ديگر آنجا هم برقرار است. رفتن به دبيرستان نادا در شهر كوبه مترادف با قبولى در دانشگاه توکیوتِک بود. و قبولی در #توکیوتک معادل استخدام در #تویوتا يا #هوندا. در دوره آموزش مهندسى در دانشگاه #كلمسون آموختم كه در آمريكا هم ماجراى كنكور (به شكلى ديگر) برقرار است. از دانشجويان كره جنوبى به تفصيل آموختم كه در كره جنوبي هم ماجراى كنكور بر مدار استرس است و ثانيه.

اين اساسا خشونتى است كه در دنياي جديد در سنين كم به انسانها اعمال مى شود و "آدم" ها بر اساس قدرتِ (به اصطلاح اين آقا) محاسبات ، طبقه بندى مى شوند. اين تقريبا همه جا هست ولى چه دليلي دارد اينطور به بچه هايمان استرس وارد كنيم؟ يعني چه اينهمه حركات دست و پا؟ يعني چه اينهمه پزشكى دندانپزشكى كردن؟

🔷مسيرِ يك عمرِ انسانها در عنفوان جوانى مشخص مى شود و اين اوج خشونت خاموش در دنياى جديد است. بحثي در اين باب نيست. حتى بحثي در اين نيست كه پخش برنامه #كنكور از صداوسيما كمك به بچه هاي مناطقي است كه دسترسي به كلاس كنكور ندارند. ولى به اين شكل؟

برخى از مدرسين برنامه هاي كنكور در صداوسيما رفتارشان به رفتار زندانبانهاى اردوگاههاي كار اجباري جنگ دوم جهاني شبيه تر است تا يك معلم.
خشك و بى احساس مثل چوب، مروج سوداىِ ثروت و دندانپزشكى!

🔷به بچه هايمان بگوئيم كه: اينها را ببينيد ولي جدي شان نگيريد. دندانپزشكى و پزشكى تهران هم اگر نشد باكتان مباد! در دنياي امروز "مسير رشد" منحصر به يك/دو رشته و يك/دو دانشگاه نيست. دلت روشن باد! اهل خواندن و آموختن اگر باشى، مسيرِ رشد آنجايي خواهد بود كه تو باشى عزيزم.

@solseghalam
#يلدا
https://goo.gl/zQEFFN
✍️بالاخره از سلطان نيسان خبرى شد!

🔷سرانجام پس از صد و هشت روز بازداشت، دادگاهى در توكيو با قرار وثيقه با آزادى #كارلوس_گون از زندان، موافقت كرد.

سلطان، مى تواند به خريد برود! و مى تواند مراحل بعدى دادگاهش را بدون بازداشت طى كند. ولی باید تحت نظر باشد.

🔷مبلغ این وثیقه یک میلیارد ین (هشت میلیون و نهصد هزار دلار) تعیین شده است.
تقاضای قرار وثیقه آقای گون پیشتر و در دو مورد، رد شده بود. مقامات قضایی دلیل این اقدام را خطر فرار آقای گون و احتمال مخفی کردن مدارک از سوی وی عنوان کرده بودند.

🔷سرنوشت آقاى گون در #ژاپن از دو جهت مورد توجه است. اول اينكه وی، يك مدير خارجى (غير ژاپنى) موفق بود و فراتر از یک «مدیر»، در قامت یک رهبر (صنعتی) ظاهر شده بود و در ساختارهاى بسته ژاپن امكان دستيابى به چنين جايگاهى براى يك خارجى (گای جین)، به ندرت رخ مى دهد. دوم اينكه شدت عمل و خشونت دستگاه قضائى و پليس ژاپن نسبت به كارلوس گون اين شبهه را پيش آورده كه آيا اگر بجاى نام كارلوس ، ( مثلا) نام تاناكا در اين ميانه بود، بازهم به اين شدت با وى برخورد مى شد؟
آیا با مدیران شرکت برق #تپکو هم بعد از فاجعه #فوکوشیما به این تندی برخورد شد؟

پيشتر در دو يادداشت توضيح دادم كه ژاپن، به لحاظ #صنعت و #فن_آورى غنى (و حتى تا حدود زيادي بى نياز است) ولى، اين مانع نشده كه در مواقع لازم (همچون مربى فوتبال) "مدير" از خارج استخدام كنند. ولی کمتر مدیری به اندازه آقای گون به شهرت و موفقیت دست یافت.

🔷همچنان منتظریم تا ببینیم که اتهامات وی مشخصا چیست و چرا وی با چنین برخورد شدیدی مواجه شده است؟ کسی که #نیسان را از ورشکستگی نجات داد و شرکتی بدهکار را در مدتی کوتاه، سودآور کرد اکنون به اتهام سوء استفاده از اموال و «عدم اعلام مقدار درآمد و پاداش»، از سلطانی به زندانی دچار شده است.

آیا همه ماجرا این است یا اینها کودتای نیسان علیه #رنو است؟

فعلا نمی دانیم. هنوز باید منتظر ماند.

https://www.cnn.com/2019/03/06/business/carlos-ghosn-released-jail-nissan/index.html
▪️▪️▪️
📌پی نوشت: یادداشت های قبل درباره کارلوس گون

✍️مگر ژاپن هم «مدیر» از «خارج» وارد می کند؟!
https://t.iss.one/solseghalam/1468
✍️جرم مدیرعامل نیسان یا جرم مدیران نیروگاه هسته ای فوکوشیما؟!
https://t.iss.one/solseghalam/1484
✍️ژاپن نسل جديد قطارهاى پرسرعت (شين كانسن) را رونمايى كرد

#خبرخوانى

🖊محمدرضا اسلامي

🔹هفته اى كه گذشت، در انبوه اخبار سياسي دنيا و هياهوى جنگ و ... یک خبر، كمرنگ آمد و رفت، مبنى بر اينكه:

«شركت قطار شرق ژاپن (جى.آر)، آزمايش نسل جديد قطارهاى پرسرعت را آغاز كرد»

در دنيايى كه رسانه ها، ذهنها را براي اخبار درشت و چشمگير تربيت مي كنند، چنين خبر ملايمى، شايد جذابيت چندانى نداشته باشد. اما بى مناسبت نيست كه مرورى بر اين خبر داشته باشيم:

✔️🔹یک- در ابتدای متن #خبر چنین آمده است: «طی آزمایشی که بر روی این قطار انجام شد، «سرعت» به سیصدوبیست (320) کلیومتر برساعت رسید. قطار مدل آلفا-ایکس قرار است در سال 2031 بتواند با سرعت سیصدوشصت (360) کیلومتر برساعت، حرکت کند.»
JR East shinkansen ALFA

سير واژه ها را ببینید! تستهای هفته پیش، برای این است که این مدل قطار، دوازده سال دیگر (!) با این سرعت حرکت کند(؟!). ژاپن، کشوری که پنجاه وچهار سال سابقه فنی در مدیریت و طراحی قطارهای پرسرعت شین کانسن داشته، و بارها مهندسین سرعتهای بالا را آزموده اند، ولى در بهره برداری از «یک مدل جدید» اینگونه لاک پشتی و میلیمتری حرکت می کند. «برنامه ریزی برای دوازده سال آینده»

✔️🔹دو- ادامه خبر چنین می گوید: «شرکت قطار شرق ژاپن اعلام کرده است که آزمایشی که هفته پیش انجام شده را تا سال 2022 ادامه خواهند داد و در روند انجام آزمایش، تا سرعت چهارصد (400) کیلومتر بر ساعت جلو خواهند رفت»
(یعنی آقایان مهندسین قرار است «سه سال» دايم آزمایش کنند! حکایت صبر ایوب که درباب مقاله میز زلزله ژاپنی و پست قبلی ذکر شده بود...)

✔️🔹سه- آزمایشها حوالی ساعت یک نیمه شب انجام خواهند شد (چون در طول روز تا ساعت 12 شب، خطوط قطار در حال بهره برداری توسط قطارهای فعلی است). این یعنی که در طول سه سال آینده، جماعت مهندسین شب زنده دار باید تا پاسی از سحر به کار آزمایش قطار مدل آلفا-ایکس مشغول باشند و سحرگاه به بستر رفته و ظهر با چشمهای پف کرده، به ادامه کار و آنالیز نتایج بپردازند...

✔️🔹چهار- این قطار، ده واگن خواهد داشت و هزینه ای که تا امروز، برای مطالعات و طراحی این مدل انجام شده، ده میلیارد یِن (معادل نودویک میلیون #دلار) بوده است. حتما اینجا ذهنها به این سمت می رود که مرحبا به دولت ژاپن که از چنین تحقیقاتی حمایت می کند و الخ. اما واقعیت این است که اینگونه کارهای مطالعاتی و بودجه آنها، نه به واسطه حمایت دولتی، که به دلیل وجود بخش خصوصی سرپا و قبراقی هست که پول از خارج کشور می مکد و به داخل تزریق می کند. شرکتهایی همچون #تویوتا، #هوندا، مزدا، میتسوبیشی، #سونی، (مرحوم)توشیبا و #پاناسونیک و ... «اقتصاد» ی پویا و سرپا را شکل داده اند که «میوه» ی آن اقتصاد، می شود طرح هایی همچون «شبکه قطار شین کانسن».

✔️🔹پنج- این قطار دو دماغۀ کشیده خواهد داشت. یک دماغه شانزده متری در جلو و یک دماغه 22 متری در واگن انتهایی.
مهندسین شرکت در حال مطالعه «اختلاف فشار» بین دماغه ها در هنگام ورود قطار به تونل هستند. (قطارهای فعلی مدل ای-5 دارای دماغه های پانزده متری هستند)

مهندسین همچنین درحال مطالعات مربوط به «لرزش» قطار، در هنگام ورود و خروج از تونل هستند.

✔️🔹شش- یکی از مسایل مهم مهندسی در طراحی این واگنها مسئله ترمز است. ژاپن کشور #زلزله_خیز است و قطارهای پرسرعت، به سیستم «هشدار زلزله» مجهز می شوند تا در زمان اعلام #موج_اولیه زلزله (و پیش از رسیدن موج #ثانویه) قطار بتواند متوقف شود. در این مورد قبلا به تفصیل در پست مجزا صحبت شده بود (لینک)

✔️🔹هفت- حال فرض کنیم که این «سه سال آزمایش» طی شد، و آن دوازده سال هم گذشت و روزی رسید که نمونه عملی این قطار به بهره برداری رسید؛ شرکت جی.آر باید نمونه این قطار جدید را «چند» به کشورهای دیگر بفروشد؟!
سوال دیگر اینکه، این مدل حرکت لاک پشتی و میلیمتری در «طراحی و تولید» با چه ذهنهایی، همخوان است؟ ذهنهایی که به دنبال جهش، شق القمر و مدیریت جهان هستند، یا ذهنهایی که با عصاره «رنج و صبر» آشنا و همخانه هستند؟

✔️🔹هشت- یک بحث تکمیلی هم در این خصوص می ماند و آنهم شبکه ریل و پلها و تونلها (فراسازه ها)یی که مهندسین سازه باید احداث کنند تا چنین قطارهایی با چنین سرعتهایی از روی آنها ایمن عبور کنند. پلهایی با شیب بسیار دقیق و پیچهایی با شعاع انحناء خاص و ظرافت در اجرا و... . درباره این بحث (فراسازه های مربوط به چنین قطارهایی) در یک نوبت مجزا گفتگو خواهیم کرد.

@solseghalam
▪️▪️▪️
📌پی نوشت:
✔️لينك در یوتیوب ژاپن تایمز
✔️ویدئو درباره نحوه کارکرد قطارهای خط توکایدو
✔️ركورد سرعت نسل قبل قطارها در ژاپن: سال ۱۹۹۶ برابر ۴۴۳ و (قطارهای مگلو) با رکورد جهانی ۵۸۱ کیلومتر در ساعت در سال ۲۰۰۳
✔️در ژاپن در ٥٤سال گذشته حتي يك سانحه قطار شین کانسن رخ نداده است؛برخلاف شتابزدگى چینی در توسعه!
✍️ تویوتا و جنرال موتورز، فردگرایی یا کار گروهی؟
(شکست جنرال موتوز پس از نَود سال!)


🖊محمدرضا اسلامی

چند روز پیش (چهارم ژانویه) در خبرها منتشر شد که پس از نوَد سال (از سال 1931) که جنرال موتورز مقام اول تولید و فروش خودرو در کشور آمریکا بود، سال گذشته این مقام را به رقیب ژاپنی خود یعنی #تویوتا باخت و ۲۰۲۱ اولین سالی بود که رسما فروش این کارخانه ژاپنی (در کشور آمریکا) از جنرال موتورز بیشتر بوده است. (لینک خبر🔻)

درباره این خبر توجه به چند نکته ضروری است:

یک– مساله کیفیت در تولیدات تویوتا
افزایش «کمّیت» تولید محصول در کارخانجات تویوتا، مترادف با «اُفت کیفیت» نبوده و این یک نکته کلیدی است. خانواده/گروه تویوتا بر مبنای «کیفیت» شکل گرفته و این مقامِ جدید از این بابت حائز توجه است که گروه تویوتا توانسته با حفظ کیفیت، کمرِ رقیب کمّی کارِ خود را بشکند.

دو- تویوتا و مساله دسترسی به منابع اولیه
تویوتا در شرایطی «کمّیت» محصولات خود را افزایش می دهد که تقریبا به هیچ یک از منابع اولیه برای تولید محصول (در خودِ ژاپن) دسترسی ندارد!
نه سنگ آهن در ژاپن وجود دارد، نه گاز، نه برق ارزان. هیچ یک.
تمام پارامترهای اولیه برای تولید محصول در تیراژ بالا، در ژاپن موجود نیست. سنگ آهن را باید با «کشتی» (!) از استرالیا حمل (وارد) کنند. مهمترین مولفه انرژی در تولید (یعنی برق) با چالش جدی در ژاپن مواجه است.
برخلاف کشورهای اروپایی یا آمریکا که دسترسی به «برق هسته ای» ممکن است، در ژاپن به دلیل مساله زلزله، توسعه نیروگاه هسته ای یک «ریسک» محسوب می شود و لذا ژاپنی ها حتی در«تولید برق» با محدودیت/ملاحظات بسیار، مواجه بوده/هستند.

#برق و #فولاد دو رکن کلیدی در تولید محصولات صنعتی محسوب می شوند.

تویوتا در شرایطی کمیت را افزایش داد که نه کیفیت را باخته و نه میزانِ «دسترسی» اش به منابع اولیه فرقی کرده است! و این یعنی یک معجزه.

سه– تویوتا و منابع انسانی
جنرال موتورز در سرزمین پهناور آمریکا به انواعِ منابع اولیه دسترسی دارد. حتی از بابتِ دسترسی به «منابع انسانی» (و talent) مدیرانِ جنرال موتورز براحتی به برترین استعدادهای هندی، چینی، ترکیه ای، ایرانی، مصری و... دسترسی دارند در حالی که مدیران تویوتا (عمدتا) فقط با ژن ژاپنی در حال اداره گروه اقتصادی تویوتا هستند.

در اینباکسِ مدیران اداره منابع انسانی جنرال موتورز، روزانه انبوهی ایمیل فارغ التحصیلان دانشگاههای استنفورد، ام.آی.تی، برکلی، میشیگان و... وارد می شود. ایمیلهایی از افرادی با ملیتهای مختلف. در حالی که به سختی (شاید محال) می توان یک "مدیرِ ارشدِ غیر ژاپنی" در تویوتا پیدا کرد.


این چگونه ممکن است؟

برای ذهنهایی که عادت کرده اند همه چیز را در چند پاسخِ سرراست و شسته رُفته تحلیل کنند، نمی توان پاسخی برای این سوال یافت.
پاسخ به این سوال، کوتاه، روشن و خطی نیست. پاسخ به این سوال متضمّن یک شرط است و آن پذیرفتنِ «پیچیدگی» هاست. پاسخ اگر آسان بود، نیسان هم تویوتا می شد. حتی هوندا (که در کمّیت/کیفیت بارها تا نزدیکی تویوتا آمده) هم اینگونه می شد.

گروه تویوتا، یک صندوق سربسته است. مجموعه «ساختارهایی» که شرکت (امپراطوریِ) تویوتا بر مبنای آن بنا شده، اصلا واضح و روشن نیست.
بخشی از پیچیدگیها مبتنی بر روند ثبت اختراعات، تحقیق و توسعه... و اساسا «فن آوری» است. اما بخشی دیگر، مبتنی بر ساختارهای «روابط انسانی» است.

مولوی در بیتی می گوید:
نقشی که بر دل می زند
بر دیده گر پیدا شدی/

هر دست و رو ناشسته ای (!)
چون شیخِ ذالنّون آمدی

کنایه و تعبیر مولانا که می گوید «فردِ دست و رو ناشسته ای که به دنبال "جهش" است» در این بحث مصداق دارد. اگر «نقش» و علت، براحتی پیدا و مشخص بود که «فورد» هم می توانست تویوتا شود.

🔵تویوتا و مساله حقوق و مزایا

یکی از مهمترین مسائل در طراحی ساختارِ سازمانها و بنگاههای بزرگ اقتصادی، «مساله حقوق مدیران» است. مدل ژاپنی کاملا با مدل آمریکایی در این بحث متفاوت است. در یادداشت قبل به این موضوع پرداخته شد که حقوق خانم مری باررا مدیرعامل جنرال موتورز 250 برابر حقوق یک مهندس ساده در همان مجموعه است. و این چیزی است که در مدل ژاپنی (طراحی سازمان) اصلا و ابدا پذیرفتنی نیست.
(مدل آمریکایی اصالت را به مدیر می دهد)

🔴 گفت بر قانونِ خویش

موفقیت تویوتا در بحثِ کمیت و کیفیت، مبتنی بر «طراحی مدلِ سازمانی»(بدون کپی برداری) و لحاظ کردنِ «محدودیت» های ژاپنی است. جلال آل احمد در مقاله ای درباره گاندی می گوید: کسی که از نردبانِ ضعفهای بشری بالا رفت و به رهبری قوم رسید. تویوتا، نه از نردبان ضعف، که از نردبانِ محدودیت بالا رفته است. مدیرانِ ژاپنی، حتی در دل آمریکای رقیب، کارخانه تاسیس کردند وبا شعبۀ تولید کمِری در ایالت کنتاکی توانستند کمَر رقیب را بشکنند.
نه با شعار، بلکه در عمل.


t.iss.one/solseghalam
✍️آمازون چقدر مالیات داد؟ اپل چقدر؟ در ایران چطور؟

🖊محمدرضا اسلامی

🔹در آخرین روزهای هر سال، بحثی که توسط متخصصین و کارشناسان مدیریت مالی و بازار سرمایه مطرح می شود این است که درآمدهای مالیاتی دولت (در سال گذشته) چقدر بوده است؟

امسال هم این بحث در ایران مطرح شد، و در بخشهای مختلف خبری، به آن پرداخته شد.(مثلا این لینک)

کلمه مالیات، گاه ما را به یاد کارتون رابین هود، و آن داروغه ناتینگهام می‌اندازد که خانه به خانه سراغ منزل فقرا می رفت و حتی از میان گچِ پایِ شکسته، یک سکه پس انداز را بیرون می کشید. مالیات و نقش آن در توسعه و مدیریت یک کشور را با یک رویکرد مقایسه ای بررسی کنیم:

🔴یک- آمازون پارسال چقدر مالیات داد؟
در سال گذشته شرکت آمازون دو میلیارد و صد میلیون دلار به دولت فدرال مالیات پرداخت کرده است (لینک). این رقم معادل ۶ درصد از سود شرکت بوده است.
برای اینکه یک دید واقعی از این “عدد” داشته باشیم به ژاپن برویم و نگاهی به گزارش مالی شرکت پاناسونیک داشته باشیم. تمام جهد بلیغ مدیریت پاناسونیک با بکارگیری بیش از سیصدهزار متخصص ژاپنی، درآمد یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلاری بوده است.
یعنی امپراطوری #پاناسونیک (محصول خرد و همّت مرحوم ماتسوشیتا) با آنهمه سابقه و گذشته، تمام درآمدش کمتر از ۲ میلیارد دلار‌ بوده در حالی که آمازون بیش از درآمد پاناسونیک، مالیات داده!

این سوال پیش می آید که پس درآمد آمازون چقدر بوده که چنین عدد بزرگی‌ را به دولت مالیات می‌دهد؟

آمازون در سال ۲۰۲۱ معادل ۳۵میلیارد دلار‌ سود داشته است!
حیرت آور است. یک شرکت، به اندازه “فروشِ” نفتِ یک کشور نفتخیز “سود” داشته است. و از قِبل این سود، دولت فدرال هم منتفع شده است.

🔵دو - مالیات شرکت اپل
در سال گذشته شرکت اپل بیش از هفت برابر شرکت آمازون به دولت مالیات داده است! اپل توانسته در سال گذشته بیش از ۱۴ میلیارد دلار مالیات بدهد(لینک). یعنی اپل به زندگی “هر شهروند کشورش” ۴۲ دلار کمک کرده است. به تعبیر دیگر اپل باعث شده دولت بتواند به هر شهروند یک کشور سیصدوسی میلیون نفری ۴۲ دلار خدمات بهداشتی، آموزشی، رفاهی و… بدهد.

🔲سه- در ایران کارمندان مالیات می دهند
در بخش خبری روز دوشنبه ۲۳ اسفند گزارشی در رادیو ایران پخش شد که خلاصه محتوای گزارش این بود:
کل درآمد مالیاتی دولت در کشور ما حدود ۵۰۰هزار میلیارد تومان است و چرا بخش مهمی از آن مالیات کارمندان (بخش عمومی و خصوصی) است؟

⬅️ در لایحه بودجه ۱۴۰۱ (که از سوی دولت سیزدهم به مجلس شورای اسلامی ارائه شده)  دولت سیزدهم برای بودجه عمومی کشور درآمدهای مالیاتی ۵۲۷ هزار میلیارد تومانی را برآورد کرده است.

یعنی کل‌ درآمد مالیاتی دولت ایران (“اگر” محقق شود) در سال جدید حدود ۱۷.۵ میلیارد دلار خواهد بود.
یعنی “کل مالیات” در کشور ایران حدودا معادل مالیاتی است که دو‌ شرکت اپل و آمازون به دولت فدرال می پردازند!

🔴 ممکن است گفته شود مقایسه ایران و آمریکا در این بحث بی معناست. بله این صحیح است و هدف “مقایسه” نیست بلکه بحث، توجه به ریشه توسعه و فقر در یک کشور است.
مالیات، ستون فقرات دولت است (اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً) و ستون فقرات وقتی‌ معنی‌دارد که “استخوان” وجود داشته باشد. شرکتهای بزرگ، استخوانهای ستون فقرات هستند. تا استخوان وجود نداشته باشد، ثروتی تولید نخواهد شد که مالیاتی اخذ شود.
وقتی مالیات دهنده ی استخواندار وجود نداشته باشد، داروغه ناتینگهام باید برود سراغ کارمند بدبخت، و از میانه گچ پای شکسته یک سکه بیرون بکشد.

مالیات گرفتن از کارمند بی معناست. مالیات از خلقِ ثروت است که معنی دارد. مالیاتی که #تویوتا به دولت ژاپن می دهد معنی دارد و نه آن مالیاتی که کارمند استانداریِ استان هیوگو می دهد.

🔴فقر
مساله اساسیِ فقر در کشور ایران، فقرِ‌ِ ناشی از نبود شرکتهای بزرگ است. شرکتهایی که در تراز بین المللی کار کنند و خلق ثروت نمایند. از مالیات ۵۲۷ هزار میلیارد تومانی کشور ایران، حدود ده درصد اش را کارمندان باید بدهند. این یعنی چرخش فقر. من از تو حقوق می گیرم و تو از من مالیات!

مساله اساسی در کشور ما، چراییِ شکل نگرفتن پاناسونیک (یا مشابه پاناسونیک)، چرایی شکل نگرفتن اپل(یا مشابه اپل) در میان ما ایرانیان است. این سوال، که چرا ما فقیرِ از داشتنِ شرکتهای عظیم باقی مانده ایم، یک سوال پایه ای در بحث مالیات است.
در بحث سلطان سوشی در ژاپن به این پرداخته شد که تا زمانی که نپذیریم #سوشی هم باید سلطان داشته باشد، تا زمانی که نپذیریم فولاد هم باید سلطان داشته باشد، و بخواهیم مساله را با اعدام حل کنیم، بنگاههای بزرگ اقتصادی شکل نخواند گرفت.
(سلطان، و نه دلال. سلطان خلق ثروت می کند ولی دلال، فقط دلالی)

البته تحمل کردن سلطان، امر آسانی نیست. این را از زمان سعدی می دانیم. اینکه دولت بپذیرد حضور چندین سلطان دریک اقلیم را.

t.iss.one/solseghalam
درباره افتتاح خط تولید تسلا در کشور آلمان
(آیا ایلان ماسک وارد دنیای سیاست شده؟)

🖊محمدرضا اسلامی

در میان اخبار چند روز اخیر، خبری که در متن مسایل جنگ پوتین و اوکراین قدری کمرنگ شد، خبر افتتاح خط تولید خودرو تسلا در کشور #آلمان بود. ویدئوی رقص ایلان ماسک پس از افتتاح خط تولید در برلین در برخی از شبکه های اجتماعی دنیا همرسان شد. با توجه به اهمیت این خبر ضروری است که به این موارد تامل شود:

1️⃣- برخی معتقدند که ایلان ماسک ورژن و‌ نسخه تحت ویندوز #ترامپ محسوب می شود (اگر که فرض کنیم ترامپ ورژن تحت "داس" بوده است!). در این مقایسه، چنین گفته می شود که ذهنِ ترامپ یک ذهن نسبتا ساده و آشنا به مسیرِ «دلالی» (معامله گری) بوده ولی ذهن ایلان ماسک آشنا به مفاهیم تکنولوژی و دانشِ پیشرفته است. ترامپ فرزند یک بساز-بفروش بود و بعد از برخورداری از ثروتِ پدری، هرگز منشاء کارآفرینیِ گسترده و یا احداث صنایع پیشرفته «نشد»، ولی ایلان ماسک، بدون ثروت پدری، منشا شکل گیری پیشرفته ترین صنایع و کارآفرینی گسترده شده است.

اینکه آیا روزی ایلان ماسک وارد عرصه #سیاست خواهد شد یا خیر؟ را کسی نمی تواند امروز با قطعیت پیش بینی کند ولی در اینکه او اکنون از قدرتمندترین مردان در ایالات متحده محسوب می شود، شکی نیست. قدرتی که تا پیش از این تصورش هم شاید غیرممکن به نظر می رسید.

2️⃣- مساله مهم در این #خبر، فتحِ قلعه و دژِ خودروسازیِ دنیا، توسط یک بازیکنِ تازه وارد است. در کشوری که مرسدس بنز و BMW حضور دارند، ورود به بازار آن کشور برای #تویوتا ی ژاپنی هم امری دشوار است (نیسان و مزدا ‌و… که هیچ، اساسا جایگاهی در آلمان ندارند). حال اینکه یک خودروسازِ آمریکایی بتواند به قلبِ صنعت خودرو دنیا یورش ببرد، کاری سترگ بوده است.

عمر تسلا تنها 18 سال است (مثل کودکی که تازه به سن سربازی رسیده!) ولی عمر مرسدس بنز 95 سال است. آقای کارل بنز به همراه رفیقش (دایملر) 95 سال پیش پایه های شرکتی را بنا نهادند که سالهاست که بِرند برتر خودرو اروپا و دنیاست. حال جوانکِ یک لا قبای دیروز (یعنی ایلان ماسک) با یک شرکت 18 ساله رفته و در لانه ی زنبور، خودرو تولید می کند. مرحبا!

(عملا ماسک 17 سال پیش به تسلا پیوسته است)

3️⃣- در مورد ایلان ماسک کتابهای مختلفی منتشر شده، و صحبت دربارۀ او در مجالِ یک فرسته تلگرامی نیست. اما مهمترین ویژگی ای که ایلان ماسک آنرا نمایندگی می کنند بحث «مقیاس ناپذیری» در دنیای تکنولوژیِ امروز است.

«مقیاس ناپذیری» به این مفهوم که در بسترِ رشدِ دنیای امروز، دیگر مرزهایِ ذهنی برای رشد، وجود ندارد.

این امری ضروری است که درباره «وجود/عدم وجود مرز» در رشد، گفتگو شود. مرزهای ذهنیِ رشد، یکی از مهمترین دلایل «توقف» یا وادادنِ انسانها محسوب می شود. زمانی که برای «رویا» حدّ و اندازه ای وجود نداشته باشد، انسان می تواند بدون توقف به حرکت و تلاش بپردازد. ولی وقتی که مرزِ ذهنی برای رشد قرار می گیرد، سرعتِ حرکتِ فرد، کند یا حتی متوقف می شود.

4️⃣- در اینکه افرادِ بسیاری، رویاهای بزرگی دارند شکی نیست! ولی اینکه یک رویا چقدر «شدنی/منطقی» باشد بستگی به هوش و توان ذهنی فرد دارد. اینکه یک نفر چطور بتواند در یک مسیر منطقی از رشد حرکت کند.

در یکی از کتابهایی که درباره ایلان ماسک منتشر شده نویسنده می گوید: ماسک معتقد است که او، مدیرِ ماکرو منجمنت (مدیریت کلان) نیست. او مدیرِ میکرو منجمنت (مدیریت بر جزئیات) "هم" نیست. او مدیرِ نانو منجمنت (دقت بر جزئی ترینِ جزئیات) است!

فردی که تا ریزترین مسائلِ حوزه کاری خودش دقیق می شود (در مقیاس نانو!) ولی از سوی دیگر می تواند کسب و کار خود را گسترش دهد (تا مقیاس مرسدس بنز! و بلکه هم بیشتر).
به تعبیر حافظ:
زره مویی که با مژگان رهِ خنجرگزاران زد!
خنجرگزارانِ صنعت خودرو و بزرگانی چون تویوتا و #بنز را به زمین افکندن.

5️⃣- در زمانه ای که مقیاس ذهنی برخی از افراد از «ثروت» آن آقای دلال سر کوچه است که فلان زمین را در اطراف رشت با فلان ملک در نیاوران طاق زد و فلان قدر سود به جیب زد؛ یا در زمانه ای که مقیاس ذهنی برخی از افراد از «قدرت» چنان است که گمان می کنند قدرت یعنی اینکه طرف چند مدت معاون وزیر، یا که وزیر و استاندار شود (تا به این حد حقیر)، امثال ایلان ماسک نمونه های زندۀ «مقیاس ناپذیر» بودنِ رشد در دنیایِ صنعت و بازرگانی هستند.

خو نکردن به «عقیقِ خُرد» به تعبیر مولوی. یا نگرفتنِ «بُزِ لاغر» در غزل مولانا.
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند/
و نه زان مفلسکان که "بزِ لاغر" گیرند!

مقیاس ذهنی و ابعاد همت در دنیای امروز می تواند تا کجا پیش رود؟ تا هرکجا که تصور کنی! تا هرکجا که رویا پرواز کند. انسان بی رویا، انسانِ مرده است.

مقیاس ناپذیری، امری است که تا درکی روشن از آن نباشد، بستر شکلگیری امثال تسلا رخ نخواهد داد.


t.iss.one/solseghalam
نشریه «بخارا» گفتگویی را که در زمینه بنگاههای بزرگ اقتصادی با جناب دکتر صیدی (مدیرعامل بانک صادرات) انجام شده بود در شماره ۱۴۳ صفحه ۴۳۷ منتشر نموده است. این گفتگو پیش از کرونا انجام شده بود که انتشار آن در اینجا به تاخیر افتاد.

دکتر صیدی اخیرا از مدیریت عاملی بانک صادرات کنار رفته اند اما ایشان نمونۀ یک متخصص امور مالی کلان هستند که علاقمندیها/مطالعات عمیقی در حوزه هنر و ادبیات دارا هستند. برای این رفیق قدیمیِ قیصر امین پور، در هر جایگاهی که منبعد فعالیت نمایند آرزوی موفقیت می نمایم. اما یک نکته درباره این گفتگو:

در این گفتگو به بحثِ اهمیتِ «هیات مدیره» و نقش «گفتگو» میان اعضای هیات مدیرۀ یک بنگاهِ بزرگ اقتصادی پرداخته شده است، و مثالهایی از شرکتهایی همچون SOM (طراح برج خلیفه) و ... آورده شده است، اما امروز (دو سال پس از تاریخ آن گفتگو در برج سپهر) دیگر آنگونه فکر نمی کنم.

«امروز» اصلاً گمان نمی کنم که تواناییِ «گفتگو» یک امرِ اخلاقی است. (به خُلق و خُو بر نمی گردد). حتی دیگر باور ندارم که گفتگو یک «مهارتِ» اکتسابی است که با شرکت در کلاسهای آموزشی و دوره هایِ مذاکره/فن بیان و ... کسب شود.

بلکه امروز به این باور رسیده ام «اگر» توانِ گفتگو میان اعضایِ هیات مدیرۀ #تویوتا وجود دارد، یا اگر سطح عالی گفتگو میان زاگربرگ و رفقایش در اعضای هیات مدیره #فیس_بوک محقق می شود (و مسیری از فیس بوک تا متا طی می شود)، یا اگر توان تصمیم گیری میان اعضای هیات مدیره #اوبر ممکن می شود (و دارا خسروشاهی به عنوان مدیرعامل انتخاب می شود)، ناشی از «ساختار ذهنی» است. این افراد دارایِ «ذهنهای پیچیده» هستند و آشنایی به پیچیدگیها (و درکِ از پیچیدگی) باعث می شود که «یک نفر» در گفتگو «محتاط» باشد.


🔷 اینکه در کشور ما شرکت بزرگ شکل نمی گیرد (متناظر با "اوبایاشیِ ژاپن" ایجاد نمی شود)، یا #برداران_خیامی بعد از ایجاد ایران خودرو با هم اختلاف پیدا می کنند (و حتی دو برادر از هم جدا می شوند) ناشی از این است که ذهنها به ساختارهای ساده «عادت» داشته اند. ذهنِ ساده، به محض رسیدن به موفقیتهای اولیه (خصوصا موفقیتهای اقتصادی) فعّالِ مایشاء می شود. دیگر خدا را بنده نخواهد بود چه برسد به شریک و شراکت.

برای گفتگو، ساختارِ ذهنی، مقدم بر خلق و خویِ فردی است.

🔷شرکت و شراکت، امری بسیار پیچیده است. برخلاف تصورِ بسیاری از افراد، «شرکت» بر روی «تخصص/فن آوری» بنا نمی شود. شالوده و سنگِ بنای یک شرکت، «فن آوری» نیست، ثروت هم نیست؛ بلکه اساس و زیربنایِ شرکت «روابط انسانی» است و کسانی می توانند در مسیرِ «شرکتداری» موفق شوند که آشنا به پیچیدگیهای رفتار انسانی باشند. توانِ گفتگو داشته باشند.

و این «توان» یک امر اخلاقی نیست.

🔷این فایل پی.دی.اف🔻 از نشریه بخارا از این جهت به اشتراک گذاشته می شود که این روزها (سال 1401) در میان نسل جوانِ ما بحثِ «دانش بنیان» و «استارت آپ» شدیداً بحثِ روز است (بهتر بگوییم مُد روز است). اما نسل جوانی که به دنبالِ ثبت شرکت دانش بنیان است باید بداند که قبل از «او» بسیاری افراد، شرکت (های فن آوری) ثبت کردند و (حتی) محصول تولید کردند، اما دولتِ مستعجل بودند. شرکت و «محصول دهی» ابتر ماند و حتی به اندازه دو نسل هم مستدام نشد.

شرکت به راحتی متولّد می شود (ثبت می شود) و به سختی به «محصول» می رسد، اما براحتی متلاشی می شود. براحتیِ چند مشاجره ساده.



راستی! خاتمِ فیروزهٔ بواسحاقی/
خوش درخشید ولی «دولتِ مُستَعجل» بود!


دیدی آن قهقههٔ کبکِ خرامان حافظ؟/
که ز سرپنجهٔ شاهینِ قضا، غافل بود!

#حافظ


▪️▪️▪️
*با تشکر از دوست ارجمند جناب محسن وطنی برای انتشار این بحث، جناب امیر لعلی بابت مدیریت جلسه و همچنین تشکر دوباره از نشریه بخارا.

t.iss.one/solseghalam
تویوتا یا جنرال موتورز؟ تفاوت در دو نگرش ...
🔈فایل تصویری و صوتی
(مروری بر "عمر" بنگاههای بزرگ صنعتی-اقتصادی)

⭕️ خلاصه آنچه در این نشست مطرح شد:

✔️ (ضمن مروری بر تاریخچه تویوتا) درآمد مدیرعامل #تویوتا با درآمد مدیرعامل جنرال_موتورز مقایسه شده،

✔️ رئیس هیات مدیره تویوتا (یا پدرِ پروژۀ «تویوتا پِریوس») معرفی شده
و در خصوص جایگاهِ او در تصمیمات صحبت شده،

✔️ درباره مکانیزمِ انتخابِ مدیرعاملِ فعلی تویوتا در جوانی (53 سالگی!) صحبت شد،

✔️دربارۀ «تفاوت نگاه به مدیر ارشد» در ژاپن و آمریکا گفتگو شده،

✔️ گزارش مالیِ سال گذشتۀ این دو هولدینگ صنعتی، با هم مقایسه شد:
تیراژ ۱۰ میلیون خودرو «ساخت تویوتا» و ۶میلیون و هشتصدهزار خودرو «ساخت جنرال موتورز»،

✔️ یادکردی از سرنوشتِ تلخ آقای کارلوس گون (مدیرعامل مغضوب #نیسان) در مقابل ایلان ماسک،

✔️‌ در خصوص نقش و «جایگاه هیات مدیره یک شرکت» در «عمر شرکت» صحبت شد،

✔️ داری به زمین می‌خوری‌کاپیتان!
درباره این جمله و نقش آن در ورشکستگی و زمین خوردنِ #توشیبا بحث شد (نحوۀ تعاملِ «مدیریتِ میانی با هیات مدیرۀ یک هلدینگ» و تجربه تلخ توشیبا)؛ و مثال مشابهِ آن: بحران نیروگاه هسته ای فوکوشیما،


▪️▪️▪️
لینک فایل تصویری در آپارات:
https://www.aparat.com/v/smt9f

لینک فایل صوتی در کست باکس:
https://castbox.fm/vb/520960181

▪️مدت زمان: یک ساعت و 4 دقیقه (پرسش و پاسخ: 39 دقیقه)
*با تشکر از زحمات جناب درستکار و همکاران ارجمندشان در برگزاری نشست - مرداد 1401

دیدی آن قهقهۀ کبکِ خرامان حافظ؟/
که ز سر پنجۀ شاهینِ قضا غافل بود
🌐 t.iss.one/solseghalam
این چند توییت آخر آقای Ross Gerber بسیار مهم است. به عنوان یک فرد با نفوذ (‌‌و دارای صدا در مدیای آمریکا) و همچنین با وجود رفاقتش با ایلان ماسک (و با وجود تحسین‌هایی که به پروژه های SpaceX داشته)، به شدت منتقد رفتارهای اخیر ایلان ماسک شده است؛

تا حدی که به عنوان یک سرمایه دارِ شناخته شده (و از جایگاه یک سهامدار در تسلا) می گوید: من خواهان برکناری ایلان ماسک از مدیرعاملی نیستم «ولی» مدیرعامل باید روی کارش «متمرکز» باشد، در حالی که فعلا ذهنِ مدیرعامل بجای پرداختن به چالشهای تسلا، درگیر توئیتر شده است!

(خلاصه حرفش این است: ایلان ماسک بجای مدیریت مجموعه صنعتی عظیم تسلا، دارد «توئیت بازی» می کند)

▪️▪️▪️
🔷 این یک نقطه عطف مهم در بحث تفکر استراتژیک و مدیریت بخشِ خصوصیِ کلان است:

یک تعارض در دیدگاهها. یک تعارض در فهم پایه ایِ ماجراها.

چرا تعارض؟

آقای Ross Gerber نمی فهمد که ایلان ماسک با «تمرکز» به اینجا نرسیده، بلکه او با «جنون» به اینجا رسیده؛
بله انکار کردنی نیست که شخصی که توانِ اداره ی ۱۰۰هزار نفر کارمند را دارد (و می‌تواند ۱۰۰هزار نفر را حقوق بدهد) اساسا با امر تمرکز بیگانه نیست و آدمِ متمرکزی است (آدم منظم، با سیستم و با ساختاری است)
ولی
آنچه باعث می شود که یک نفر بتواند در صنعت خودرو رقیب #تویوتا بشود و در صنعت هوا و فضا رقیب #ناسا بشود «جنون» است.

امثال آقای Ross Gerber نگران اُفتِ ارزش سهام و سرمایه گذاریهایشان بخاطر افت تسلا در بازار بورس هستند حال آنکه آقای مدیرعامل در ادامه ی مسیر زیستِ وحشیِ خودش است.
تعارض در دیدگاه از آنجاست که از گرگ می‌خواهد سگ گله باشد. دغدغه اش پرداختن به گله باشد حال آنکه از ذاتِ وحشی انتظار رفتار اهلی؟!

از گرگ انتظار دارد که متمرکز باشد . چشم!



▪️▪️▪️
✍️محمدرضا اسلامی توئیتر - تلگرام
t.iss.one/solseghalam
✍️ نفوذ تویوتا در بازار آمریکا

پیرو یادداشت درگذشت مرحوم سوئیچیرو تویودا (معروف به پدر تویوتا) و اشاره به ذکاوت او در رسوخ به قلب بازار خودرو آمریکا، یادداشت زیر را از جناب دکتر احمد قادری دریافت کردم. ایشان به عنوان کسی که به مدت 3 سال در آزمایشگاه مرکزی تحقیق و توسعه تویوتا تحت مدیریت سوئیچیرو تویودا کار کرده و همچنین به مدت هفت سال در مرکز تحقیقات Nidec ژاپن سابقه کار و پژوهش داشته اند، به نکاتی اشاره کردند که در ادامه بحث قبلی در اینجا به اشتراک گذاشته می شود.

- - - -
سلام. من الان مقاله شما را مجددا در کانال خواندم.
آن بخش از مقاله شما که به «هنر دیپلماسی» سوئیچیرو تویودا در نفوذ تویوتا در بازار آمریکا در دهه هشتاد میلادی و ایجاد #لکسوس توسط توسط او پرداخته بود نکته ای را به یاد من انداخت که شاید دانستن آن برای خوانندگان بد نباشد.

همانطور که احتمالا بدانید، در دهه های 70 و 80 میلادی همزمان با شوکهای متوالی قیمت نفت، به علت مصرف کمِ خودروهای ژاپنی و همینطور روشهای خیلی پیشرفته کنترل کیفیت که در #تویوتا و دیگر خودروسازهای ژاپنی توسعه یافته بود، «فروش خودروهای ژاپنی» در دنیا و در آمریکا به خصوص در کلاس خودروهای متوسط و ارزانتر، به شدت «افزایش» یافت. در مقابل به علت مصرفِ بالا و کیفیت پایینِ خودروهای آمریکایی، فروش این خودروها حتی در خود آمریکا به مقدار خیلی زیادی کاهش یافت که باعث نگرانی شدید خودرو سازهای بزرگ آمریکا شد، و به همین خاطر دست به لابی گری شدید برای محدود کردن واردات خودروهای ژاپنی به آمریکا زدند.

فشار لابی خودروسازهای آمریکای منتج به اجرای سیاستهای حمایتی دولت آمریکا در دهه 80 به نفع خودروسازهای آمریکایی شد، بطوریکه دولت ژاپن تحت فشار دولت آمریکا مجبور شد بر تعداد خودروهای صادراتی ژاپن به آمریکا «محدودیت» بگذارد، که با توجه به اینکه آمریکا «بزرگترین بازار خودروی دنیا» بود این موضوع تهدید بزرگی را متوجه تویوتا و دیگر خودروسازان ژاپنی کرد.

اما نکته جالب این است که هوشمندی، چابکی و انعطاف پذیری مدیریت سوئیچیرو تویودا و دیگر مدیران ارشد تویوتا و دیگر خودروسازان ژاپنی، نه تنها باعث شد که آنها بازار آمریکا را در رده خودروهای ارزان و متوسط از دست ندهند؛ بلکه عاملی شد که آنها بتوانند علاوه بر خودروهای متوسط و ارزان، در بخش خودروهای لوکسِ بازار آمریکا هم نفوذ کنند.
ژاپنی ها بعد از ایجاد محدودیت بر صادرات خودروهای ژاپنی به آمریکا، به دو کار دست زدند:

🔹اول اینکه شروع به ساخت خودرو در داخل آمریکا به خصوص در ایالتهایی که «اتحادیه های کارگری قدرت کمتری داشتند» کردند (که این امر قدرت رقابت بیشتری در برابر خودروسازان آمریکایی به آنها می داد)؛ و

🔹دوما چون ژاپنیها مجبور بودند که بیشتر از "تعداد" سهمیه، خودرو به آمریکا صادر نکنند، تصمیم گرفتند خودروهای لوکستر و گرانتری بسازند و به آمریکا صادر کنند تا بتوانند با همان "تعداد محدود" سودِ بیشتری ببرند.

بنابراین سه برند لوکس ژاپن یعنی لکسوس، آکورا، اینیفیتی توسط تویوتا، هوندا، و نیسان در آمریکا متولد شد.

یعنی در نهایت با درایت امثال سوئیچیرو تویودا و همچنین دیگر گردانندگان صنعت خودروی ژاپن، «تعیینِ سهمیه صادراتی» برای خودروهای ژاپنی به آمریکا، نه تنها باعث شد که آنها بتوانند خودروهای کلاس متوسط خودشان را در آمریکا بفروشند (با ساخت آن خودروها در داخل آمریکا) ، بلکه باعث شد آنها بتوانند وارد بازار خودروهای گرانقیمت آمریکا هم بشوند.

بازاری که تا پیش از آن تحت انحصار برندهای گرانقیمت اروپایی (بنز، بی ام و،..) یا آمریکایی (کادیلاک، لینکلن..) بود.

- - -
این مسیر مذکور، با آنکه بیان و شرحش در چند پاراگراف ممکن است ولی قابل تصور نیست که چه میزان درایت، صبوری، کار جمعی، پشتکار و تسلط به فنون بازرگانی نیاز داشته است.

خدایش رحمت کند.

t.iss.one/solseghalam
✍️آمار عجیب نامزدهای ریاست جمهوری ۱۴۰۳ و یک سوال

محمدرضا اسلامی

🔵 مولوی بیت زیبایی دارد که شرح احوال این روزهای ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری است:

«شکر که آن ماه را هر طرفی مشتری است
نیست ز دلّالِ گفت، رونقِ بازار من

مولوی به کنایه می گوید: نگاه کنید و ببینید که همه مشتریِ “آن ماه” هستند. این حکایتِ جایگاه ریاست جمهوری در کشور ماست که از بذرپاش تا آخوندی و زاکانی … همه مشتریِ نشستن بر این صندلی هستند.
سوالی که پیش می آید این است که آیا در ده ها سال گذشته شنیده شده که مدیرعامل #تویوتا کاندیدای نخست وزیری در ژاپن بشود؟ یا اینکه مدیرعامل اَپل (یا مدیرعامل والمارت) کاندیدای ریاست جمهوری در آمریکا بشوند؟ خیر.

🔵 چرا همه راه ها به رم ختم می شود؟
در کشور ما تفکر غالب «نگاه دولتی» به اداره امور کشور است. تنها امر جذاب و تنها راهکار «منشاء اثر» بودن/شدن (و حتی تنها راه توسعه فردی!) «وصل شدن» به امر حاکمیتی است. مدیرعامل والمارت و اپل کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا نمی شوند چون باور دارند کاری که می کنند «مهمتر از ریاست جمهوری» است.
آنچه که آنها در عرصه بخش خصوصی انجام می دهند چنان وسیع و اثرگذار است که هرگز به صندلی ریاست جمهوری فکر هم نمی کنند. «همه راهها» به رم ختم نمی شود و توسعه فردی/اثرگذاری اجتماعی به ریاست جمهوری ختم نمی شود؛ بلکه عرصه های وسیعی برای «کار» وجود دارد. گردش مالی آرامکو عربستان از فروش نفت در سال ۲۰۲۲ معادل ۵۳۵ میلیارد دلار بوده است در حالی که گردش مالی شرکت آمازون در سیاتل ۵۷۴ م د بوده است! (چنین عرصه ای از کار در بخش غیردولتی شکل گرفته)

اسماعیلی وزیر ارشاد است و در تمام عمرش به غیر از جایگاه دولتی، هرگز منشاء اثر ویژه ای نبوده، لذا حالا اگر بخواهد «کاری» کند (یا مطرح شود) چاره ای به غیر از کاندیدای ریاست جمهوری شدن ندارد. «گزینه دیگری» ندارد! او مثل مدیرعامل هوندا نیست که سالها هدایت پیچیده ترین بنگاه صنعتی-اقتصادی را انجام داده باشد و امروز برای «سی سالِ آینده هوندا» برنامه و کار دارد.

مدیرعامل نیسان بودجه ای را مدیریت می کند که ۳۱ برابر «بودجه شهرداری تهران» است (+). اما زاکانی اگر می خواهد کاری کند فقط از مسیر «امر حاکمیتی» (نمایندگی مجلس و شهرداری) است و هرگز توان/انگیزه شکل دادن ساختاری را نداشته که طی مثلا 30 سال آینده منجر بشود به «نیسان یا سونی ایرانی».

از این منظر فرق چندانی بین بذرپاش و آخوندی نیست. اینها با اینکه دو تفکر سیاسی متفاوت دارند ولی هیچ یک توان شکل دهی “ساختار” در بخش خصوصی را نداشته و ندارند. آخوندی این پتانسیل را داشت که یک شرکت پیمانکاری بین المللی ایجاد کند که رقیب پیمانکارهای ترکیه ای بشود ولی «کار» در ذهن آخوندی فقط به عرصه دولت/حاکمیت محدود می شود. بذرپاش در ۲۷ سالگی بدون هیچ تجربه و تخصص بر صندلی یکی از تخصصی ترین بنگاههای صنعتی کشور نشسته و مدیرعاملی یک خودروساز بزرگ «ولی دولتی» را تحویل گرفته است! او در تمام این سالها تمام سلولهای مغزش دولتی بوده و دولتی تر هم شده! لذا برای او عرصه ای به غیر از عرصه کارِ دولتی متصور نیست.

🔵 در زبان فارسی، ما ایرانیان در گذشته کارهای بزرگ را «شاهکار» خطاب می کرده ایم؛ یعنی کارِ شاه. اساسا پس زمینه فکری و تاریخی در ذهن ایرانی این است که «کار بزرگ» مربوط به امر حاکمیتی است. پروژه های بزرگ مربوط به بخشی خصوصی نیست بلکه «شاه کار» است. سابقه این نگاه، تا اینجا می رسد که وحید حقانیان هم بعد از ۴۵ سال کار در عرصه دولتی/حاکمیتی، هنوز می خواهد مابقی سالهای زندگی را به «فعالیت دولتی» اختصاص دهد. در مختصات فکری حقانیان هرگز این مفهوم جایگاهی نداشته که «میتسوبیشیِ ایرانی» را بنیانگذاری کند.
در منظومه فکری حقانیان شکل گیری هیتاچیِ ایرانی یا سامسونگ ایرانی «وظیفه دیگران» است و او هرگز گمان نمی کند که پس از ۴۵ سال کار دولتی چرا باید باز دوباره بیاید «در همین عرصه» کار کند؟ او از خود نمی پرسد که اگر قرار بود منشاء اثر در عرصه حاکمیت شده باشد، خب تا کنون شده بود.
به بیان دیگر «اولویت ذهنیِ» حقانیان، امر دولتی است؛ دقیقا مشابه بذرپاش و آخوندی و زاکانی و دیگران.

لذا فرق چندانی میان این اسامی نیست.

🔵 سه سوال مشخص در انتخابات ریاست جمهوری امسال مطرح است:

✔️چرا فقط و فقط چهره های با سابقه/کارنامه دولتی در میان داوطلبان هستند؟ آیا این به نفع کشور است؟
✔️چرا هیچ یک از این انبوه نامهای علاقمند به حضور در عرصه ریاست جمهوری هیچ گاه انگیزه حضور در بخش خصوصی نداشته اند؟ و منشاء اثری در آن عرصه نبوده اند.
✔️آیا چهره های با کارنامه دولتی (که همیشه در حاشیه امن زیست دولتی بوده اند)، درک روشنی از مختصات دنیای جدید و چالشهای ثروت آفرینی و کارآفرینی بین المللی دارند؟

🔷 غایبِ این انتخابات ۱۴۰۳ چهره های با تفکر (کارنامه) غیردولتی است.

🌐t.iss.one/solseghalam
رفقایت کو؟
(همراهان محمود احمدی نژاد در ثبت نام وزارت کشور)

محمدرضا اسلامی

🔵 در روز ثبت نام احمدی نژاد در وزارت کشور توجه رسانه ها و خبرنگاران به حرکات و چیزهایی معطوف شد که او متخصص آن است.
اینکه این «شناسنامه ساخت ایران» هست یا نیست، و سایر «رفتارهایِ جلب توجه کننده» ای که او متختصص آن است؛ اما یک سوال طرح نشد:
چرا بسیاری از یاران و رفقای قدیمی احمدی نژاد همراهش نبودند؟

همراهان احمدی نژاد در روز ثبت نام اینها بودند:
عبدالرضا شیخ الاسلامی، مجتبی هاشمی ثمره، علی اکبر جوانفکر، احمد علیرضا بیگی و مرتضی تمدن.

بجز اینها هیچ یک از معاونین احمدی نژاد و همچنین هیچ یک از وزرایش او را همراهی نکردند.

✔️ در اسامی بالا فقط شیخ الاسلامی در مقطعی وزیر بوده و نقش اصلی او مسئول دفتری احمدی نژاد بوده است.

✔️هیچ یک از سایر آن چهار نفر دیگر وزیر احمدی نژاد نبوده اند.

✔️بجز بیگی، در ثبت نام 1400 هم همین چند نفر در کنار احمدی نژاد بودند.

✔️عملا تمدن و بیگی (و حتی جوانفکر) جزء «حلقه دوم» دوستان احمدی نژاد در دوره مسئولیتش بوده اند و از افراد «حلقه اول‌» دوستان قدیمی احمدی نژاد (که از زمان شهرداری به او چسبیده بودند) هیچ یک از این اسامی حضور نداشتند:

▪️محمد علی آبادی
از سال ۱۳۸۲ که احمدی نژاد با چهره ارزشی شهردار پایتخت شد، علی آبادی دستِ راست او بود. معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران یعنی متولی تمام پروژه های عمرانی کلان شهر و پیمانکاران.

علی آبادی در آن دوسال با احمدی نژاد یار غار بود. سپس او در دولت به عنوان گزینه وزارت نیرو به مجلس معرفی شد.
و سالها معاون ریس جمهور شد و متولی ورزش کشور.
امروز علی آبادی کجاست؟ او این سالها کجا نهان گشت؟
علی آبادی گمان می کند که از دیده ها نهان شدن، باعثِ فراموش شدن از خاطرها و خاطره ها می شود.

▪️غائب دیگر: علی سعیدلو
برای چهرۀ ارزشیِ قصۀ ما، سعیدلو «معاون مالی» بود در دوران شهرداری تهران.
کلیددار خزانۀ شهرداری پایتخت.
بودجه خرما و افطاری پخش کردن سر چهارراههای تهران به هنگام اذان، و کمک به مساجد و هیاتهای مذهبی در آن زمان از مسیر اداری دفتری می گذشت که سعیدلو متولی آن بود.
سپس سالها در دولت، او دست چپ محمود احمدی‌نژاد بود و معاونِ "اجرایی" رییس جمهور، و گزینه «وزارت نفت»! چند سال هم متولی ورزش کشور بود با عنوان رییس سازمان تربیت بدنی ایران.
سالهاست که او هم از دیده ها نهان شده، هیچ صدایی (حتی خفیف ترین صدا از او در نمی آید) و او هم گمان می کند که یارِ غار بودنش از خاطرها رفته است.

▪️سایر غائبین؟
به این لیست اگر بخواهیم بپردازیم مجال تلگرام اجازه نمی دهد. افرادی مانند: کامران دانشجو (رئیس ستاد انتخابات وزارت کشور در ۸۸ و وزیر علوم)، علیرضا علی احمدی، مسعود زریبافان، کامران باقری لنکرانی و...

🔵 آیا این نکته مهمی است؟
نباید گمان کرد که احمدی نژاد فقط با هاشمی رفسنجانی دچار مشکل شد. همچنین نباید گمان کرد که او امروز فقط با آیت اله خامنه ای دچار مشکل است؛ بلکه «مساله اصلی» در تحلیل پدیده احمدی نژاد این است که او حتی با دوستان قدیمی‌خود نیز رشته دوستی و «رابطه» را نگه نداشته است.

از لشکر یاران احمدی نژاد که در آن شبِ مناظره با میرحسین او را همراهی کردند و برایش هلهله می کردند و از منکوب کردن شیخ کروبی و میرحسین توسط او بینهایت خوشحال بودند، هیچ کدام در کنارش نمانده اند.

مسئله اصلی در واکاوی پدیدۀ احمدی نژاد تحلیل ذهنی است که او از امر «رابطه» برای خودش دارد. او معتقد است که من مسیر خودم را می روم و در طی این مسیر حتی اگر «برادرم» هم همراهم نشد ایرادی نیست چرا که تا زمانی که مستظهر به پشتیبانی «بخشی از توده مردم» هستم برگ برنده در دستان من است.
روابط و رفاقت ها به قدر دستمال بی ارزش است.

🔵 بی اصالت بودنِ رابطه
مسئله اصلی در تحلیل احمدی نژاد «بی اصالت بودنِ رابطه» است. برای تیپولوژی احمدی نژاد فرقی نمی کند که به صورت هاشمی رفسنجانی پنجه بکشد (که قبلا در زمان استانداری او را تحسین می کرده) یا اینکه از رفقای قدیمی اش عبور کند یا اینکه برادر را به ثمن بخس به کناری بیندازد.

«بی اصالت بودنِ رابطه» از آن جهت اهمیت دارد که در دنیای مدرن هیچ «ساختار توسعه ای» بدون استقرار بر روی روابط انسانی پایدار شکل نمی گیرد.
#تویوتا بر بستر تکنولوژی شکل نگرفته بلکه مجموعه ای از روابط انسانیِ پایدار در خانواده مرحوم Shoichiro Toyoda باعث شده که چندین دهه تویوتا به موفقیت اداره شود.
شرکت اپل لبه مرز فناوری است ولی اپل بر روی یک «ساختار رابطه انسانی» مستقر شده است. احمدی نژاد هشداری است به من و به ما ایرانیان که می خواهیم دنیا را عوض کنیم (و دائما دیگران را نصیحت) ولی خود با رفقا و برادرمان توان حفظ یک رابطه متوازن و پایدار را نداریم.
به نام خدای بهار ولی تمامی روابطم در خزان.

https://t.iss.one/solseghalam/2331